بداء در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = بداء
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = بداء
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[بداء]]''' است. "'''[[بداء]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[بداء در لغت]] - [[بداء در قرآن]] - [[بداء در کلام اسلامی]] - [[بداء در معارف و سیره علوی]] - [[بداء در معارف مهدویت]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بداء در قرآن]] | [[بداء در حدیث]] | [[بداء در نهج البلاغه]] | [[بداء در گفتگوهای بین‌المذاهب ]] | [[بداء در کلام اسلامی]] | [[ بداء معصوم]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[بداء (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== معناشناسی ==
*[[بدا]] در لغت به معنی [[آشکار]] شدن است و هرگاه به [[انسان]] نسبت داده شود، مقصود این است که چیزی که بر او [[پنهان]] بوده، [[آشکار]] شده و رای او در مورد آن تغییر کرده است<ref>لسان العرب، ج۱، ص۴۱-۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۱۱۶۰؛ اقرب الموارد، ج۱، ص۳۴.</ref>. کلمه [[بدا]] در [[قرآن کریم]] به همین معنا به کار رفته است: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه ۳۵.</ref>.
=== معنای لغوی ===
*[[بدا]] به معنای مزبور در مورد [[خداوند]] راه ندارد، زیرا [[حقیقت]] هیچ چیز بر [[خدا]] پوشیده نیست و [[علم]] و [[اراده]] ذاتی [[الهی]] هرگز تغییر نخواهد کرد. با این حال در کتاب‌های [[ملل و نحل]] از [[بدا]] به عنوان عقیده‌ای [[شیعی]] یاد شده و به تغییر در [[علم]] و [[اراده خداوند]] [[تفسیر]] شده است<ref>مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۳؛ الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۸؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.</ref>.
«بداء» در لغت به معنی آشکار شدن است و هرگاه به [[انسان]] نسبت داده شود، مقصود این است که چیزی که بر او پنهان بوده، آشکار شده و رای او در مورد آن [[تغییر]] کرده است<ref>لسان العرب، ج۱، ص۴۱-۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۱۱۶۰؛ اقرب الموارد، ج۱، ص۳۴.</ref>. اگر [[بداء]] به رأی و [[عقیده]] استناد یابد در صورتی که شخص مسبوق به رأیی نباشد، به معنای پیدایش رأی است وگرنه به معنای [[تغییر]] رأی خواهد بود<ref>مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۱۲؛ النهایه، ص‌۱۰۹.</ref>. از این رو معنای [[جهل]] و [[تغییر]] رأی و [[اراده]] نیز در آن نهفته است. زمانی که [[انسان]]، چیزی را نمی‌داند و سپس بر او آشکار می‌شود و رأی و نظرش دگرگون می‌گردد، می‌‌گویند [[بداء]] حاصل شده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (عفرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰؛ [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۳۷۴-۳۷۸؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹-۵۰.</ref>.
*در اینکه [[بدا]] یکی از [[عقاید]] مهم در [[مذهب شیعه]] است سخنی نیست، ولی [[شیعه]] [[بدا]] را به تغییر در [[علم]] و [[اراده الهی]] معنا نمی‌کند، بلکه [[حقیقت]] [[بدا]] در [[مذهب شیعه]] این است که دست [[قدرت خداوند]] در تغییر مقدرات، بر اساس [[علم]] و [[حکمت الهی]] و نیز [[اعمال]] اختیاری [[بشر]] بسته نیست، و این مطلب -چنان‌که توضیح آن خواهد آمد- از [[معارف]] اصیل [[قرآن کریم]] و [[سنت نبوی]] است که در [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} به درستی [[تبیین]] شده و مورد اهتمام قرار گرفته است.
*در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} در باره [[بدا]] تصریح و تأکید شده است که [[بدا]] در مورد [[خداوند]] به هیچ وجه مستلزم تغییر در [[علم الهی]] و نسبت دادن [[جهل]] به [[خداوند]] نمی‌باشد<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۸، باب البداء، ح۱۰ و ۱۱؛ التوحید، باب البدا، ح۸؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۱۱، ح۳۰ و ص۱۲۱، ح۶۳.</ref>. اصولاً منشأ [[بدا]] [[علم مکنون]] و مخزون [[خداوند]] است<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۰.</ref> یعنی [[خداوند]] به آنچه در [[آینده]] واقع خواهد شد [[علم]] [[ازلی]] و ذاتی دارد، اما [[فرشتگان]]، [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] در مواردی که [[خداوند]] آنان را [[آگاه]] نساخته، از آن [[آگاه]] نیستند، آنان اصل واقعه را می‌دانند ولی از شرط آن خبر ندارند، فلذا به صورت مطلق از آن خبر می‌دهند و چون شرط آن تحقق نمی‌یابد، آن واقعه رخ نخواهد داد و در این مرحله [[بدا]] حاصل می‌شود و [[حقیقت]] آن نسبت به [[خداوند]] ابداء است و [[بدا]] نامیده شدن آن، تعبیر مجازی است<ref>نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref> و همان‌گونه که صفاتی چون [[غضب]]، [[رضا]]، [[محبت]] و تعجّب که در [[قرآن کریم]] به [[خداوند]] نسبت داده شده است، به معنایی که در مورد [[انسان‌ها]] [[صادق]] است بر [[خداوند]] محال است و باید به وجه درستی [[تأویل]] شود، نسبت [[بدا]] به [[خدای متعال]] که در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} وارد شده است باید به وجه درستی [[تأویل]] شود<ref>اوائل المقالات، ص۸۰.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۴.</ref>.
*در [[جهان‌بینی]] [[توحیدی]] [[اعتقاد]] به [[بدا]]، در [[تعظیم]] [[خداوند]] از جایگاهی بی‌بدیل برخوردار است: {{متن حدیث|مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۲.</ref> و [[پرستش]] [[خداوند]] از طریق [[اعتقاد]] به [[بدا]] [[برترین]] [[عبادت]] شمرده شده است: {{متن حدیث|مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.</ref> و [[خداوند]] از [[پیامبران]] بر آن [[پیمان]] گرفته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۳، ۱۳، ۱۵؛ التوحید، باب البداء، ح۳، ۵، ۶.</ref> و اگر [[مردم]] [[پاداش]] [[اعتقاد]] به [[بدا]] را می‌دانستند، در سخن گفتن پیرامون آن [[سستی]] نمی‌کردند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱۲؛ التوحید، باب البداء، ح۷.</ref>.
*از مجموع [[روایات]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} به دست می‌آید که [[بدا]] ناظر به دو اصل مهم در [[جهان‌بینی]] [[توحیدی]] و [[اسلامی]] است: اول این‌که [[قدرت خداوند]] مطلق و نامحدود است و آنچه را که بر اساس [[علم]] و [[حکمت]] خود احسن و اصلح بداند، محقق خواهد ساخت، بر خلاف [[عقیده]] [[یهود]] که دست [[خدا]] را بسته انگاشته و تصور می‌کردند که در عالم  [[تکوین]] هیچ‌گونه تحولی رخ نخواهد داد{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد و بی‌گمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینه‌جویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی می‌کوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>. دوم این‌که [[اعمال]] خوب و بد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر می‌گذارد. از باب مثال [[صله رحم]] [[عمر]] را طولانی و [[قطع رحم]] [[عمر]] را کوتاه می‌کند<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>، همچنین [[دادگری]] [[سلطان]] سبب طولانی شدن و [[ستمگری]] وی، سبب کوتاه شدن [[زمامداری]] او می‌شود<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.</ref>.
*دو اصل مزبور از اصول مهم و [[مسلم]] در [[جهان‌بینی]] [[اسلامی]] است و مجال کم‌ترین تردیدی در آنها نیست. از نگاه [[قرآن کریم]] [[اجل]] هر چیزی معین و مکتوب است امّا این‌گونه نیست که دست [[قدرت خداوند]] در تغییر مقدرات بسته باشد و یا [[اراده خداوند]] مغلوب و مقهور مقدرات باشد، بلکه [[خداوند]] بر اساس [[قدرت]] مطلقه و [[مشیت]] حکیمانه خود آنچه را که بخواهد محو یا اثبات می‌کند<ref>{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} "خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>. این [[آیه]] یکی از روشن‌ترین [[آیات]] [[بدا]] است که در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} به آن [[استدلال]] شده است<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۹۷، ۹۹، ۱۰۲، ۱۰۸، ۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۰، ۱۲۱.</ref>.
*همچنین [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[خداوند]] همواره در [[شأن]] [[آفرینش]] و [[تدبیر]] [[جهان]] است<ref>{{متن قرآن|كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}} "او هماره  در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>، زنده می‌کند و می‌میراند، از طریق اسباب طبیعی عالم [[بیمار]] می‌کند و [[سلامتی]] اعطا می‌کند، همه محرومیت‌ها و برخورداری‌هایی که برای افراد حاصل می‌شود جلوه‌هایی از [[شأن]] آفریدگاری و پروردگاری مداوم [[الهی]] است<ref>مجمع‌البیان، ج۵، ص۲۰۲.</ref>.
*[[قرآن کریم]] در رد [[عقیده]] [[یهود]] که دست [[قدرت خدا]] را بسته می‌دانستند: {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}}<ref>«و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>، تصریح می‌کند که [[قدرت خدا]] محدودیتی ندارد و این‌گونه نیست که او از کار [[خلقت]] [[جهان]] فارغ شده و هیچ‌گونه تغییری در مقدرات پدید نمی‌آورد، بلکه [[تصرف]] [[خداوند]] در حوادث و امور [[جهان]] وابسته به [[مشیت]] حکیمانه او است: {{متن قرآن|بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ}}<ref>«بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>. [[آیه]] مزبور نیز یکی از آیاتی است که در [[روایات]] [[بدا]] به آن استناد شده است<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۹۶، ۹۸، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۷.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۵.</ref>.
*[[قرآن کریم]] درباره [[تدبیر]] پیوسته [[جهان]] [[آفرینش]] از [[شأن]] سوی [[خداوند]] فرموده است: {{متن قرآن|كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref>«او هماره  در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>. زنده کردن گروهی و میراندن گروهی دیگر، [[بیماری]] عده‌ای و [[سلامتی]] یافتن عده‌ای دیگر و محرومیت‌ها و برخورداری‌های دیگر، مظاهر این صفت فعل [[الهی]] است<ref>مجمع‌البیان، ج۵، ص۲۰۲.</ref>
*تأثیر [[اعمال نیک]] و بد [[انسان]] بر [[سرنوشت]] وی نیز از [[معارف]] اصیل [[اسلامی]] است که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]]، بر آن تصریح و تأکید شده است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>؛
*[[نوح]]{{ع}} به [[قوم]] خود گفت: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا}}<ref>«از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا (باران) آسمان را بر شما ریزان، بفرستد و شما را با دارایی‌ها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستان‌ها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر  را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.</ref>. این مضامین در [[روایات نبوی]] نیز مورد تأکید قرار گرفته است: "[[صله رحم]] سبب افزایش روزی و [[طول عمر]] است"<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۸۲.</ref>، [[نیکی]] کردن به دیگران سبب افزایش [[عمر]] می‌شود و [[دعا]] [[قدر]] را تغییر می‌دهد و [[انسان]] به خاطر گناهی که انجام می‌دهد از روزی [[[حلال]]] [[محروم]] می‌شود"<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۵.</ref>.
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} در [[تفسیر]] [[آیه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> [[روایت]] کرده که فرمود "[[صدقه]] در [[راه خدا]]، [[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]] و انجام کارهای [[پسندیده]]، [[شقاوت]] را به [[سعادت]] تبدیل کرده و [[عمر]] را افزایش می‌دهد و از [[مرگ]] ناگوار نگه می‌دارد"<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.</ref>.
*در [[روایات]]، نمونه‌هایی از [[بدا]] در [[تاریخ]] [[ادیان]] نیز بیان شده است:
#در مورد [[قوم]] [[یونس]] برای [[خدا]] [[بدا]] حاصل شد و به جای آنکه آنان را [[عذاب]] کند، [[رحمت]] خود را شامل آنان کرد<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. به سرگذشت [[قوم]] [[یونس]] در [[قرآن کریم]] اشاره شده و از دیگران خواسته شده که از آن [[عبرت]] بگیرند و با [[برگزیدن]] راه [[ایمان]]، از گزند پی‌آمدهای [[کفر]] مصون بمانند{{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام)  ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>. به گفته [[ابن‌ عباس]]، هنگامی که [[قوم]] [[یونس]] نشانه‌های [[عذاب]] را بالای سر خود دیدند و به هلاک خود [[یقین]] کردند، با [[زنان]]، [[کودکان]] و حیواناتی که داشتند از [[شهر]] به بیابان رفتند و با [[نیت]] [[خالص]] [[توبه]] کرده، [[ایمان]] خویش را [[آشکار]] نمودند، در نتیجه مشمول [[رحمت]] [[خداوند]] شده و [[عذاب]] از آنان برداشته شد<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.</ref>.
#[[عیسی]]{{ع}} با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، [[شادی]] و پای‌کوبی می‌کردند، [[عیسی]]{{ع}} گفت: امروز شادمان‌اند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از [[بینوایی]] دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است<ref> بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۶.</ref>.
#حزقیل [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] [[مأموریت]] یافت تا از [[مرگ]] [[پادشاه]] زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی [[مرگ]] آن [[پادشاه]] به تأخیر افتاد و او [[مأمور]] شد تا این مطلب را به او برساند<ref>قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.</ref>.
#[[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مرگ]] خارکن [[یهودی]] خبر داد، اما [[مرگ]] او به خاطر صدقه‌ای که داد به تأخیر افتاد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>.
#هنگامی که [[آیه]] {{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ}}<ref>«پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.</ref> نازل شد، [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} [[یقین]] کردند که [[عذاب]] [[خدا]] بر [[کافران]] نازل خواهد شد، اما با [[نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.</ref> دانستند که [[عذاب]] نازل نخواهد شد <ref>الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} در [[مناظره]] با [[سلیمان]] [[مروزی]] درباره [[بدا]] به این [[آیه]] [[استدلال]] کرده است<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۳۱.</ref>.
*برای [[فهم]] [[حقیقت]] [[بدا]] که مربوط به حوزه [[تکوین]] است، می‌توان آن را با [[نسخ]] مقایسه کرد که به حوزه [[تشریع]] ارتباط دارد. در باب [[نسخ]] در واقع [[حکم]] منسوخ از آغاز برای زمان محدودی [[تشریع]] شده است، ولی چون زمان آن به صورت [[آشکار]] بیان نشده، [[گمان]] می‌شود که استمرار دارد و [[حکم]] ناسخ، رافع آن است، در حالی که [[حکم]] ناسخ بیان‌گر پایان یافتن زمان [[حکم]] منسوخ است نه رافع أن<ref>البیان، ص۲۷۹-۲۸۰.</ref>.
*در مناظره‌ای که میان عده‌ای از [[یهود]] با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره تغییر [[قبله]] [[مسلمانان]] از [[بیت‌المقدس]] به سوی [[کعبه]] معظمه واقع شده، [[رسول اکرم]]{{صل}} تغییر [[قبله]] را - که از مقوله [[نسخ]] است- با تحولات در عالم [[تکوین]] - مانند [[بیماری]] پس از [[سلامتی]] و بالعکس - مقایسه کرده و [[عقیده]] [[یهود]] درباره اینکه [[نسخ]] موجب تغییر در [[علم الهی]] است را ابطال کرده است<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۱-۴۲.</ref>. [[عالمان]] [[امامیه]] نیز در [[تبیین]] [[بداء]] و رد [[انکار]] آن از سوی [[مخالفان]]، آن را با [[نسخ]] مقایسه کرده‌اند، [[بدا]] به منزله [[نسخ]] در [[تشریع]] است و [[نسخ]] به منزله [[بدا]] در [[تکوین]]<ref>التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ نبراس الضیاء، ص۵۵-۵۶؛ نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref>.
*گاهی [[بدا]] در [[تشریع]] تصویر و با [[نسخ]] مقایسه شده است. هر گاه [[امر و نهی]] به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک [[مکلف]] تعلق بگیرد [[بدا]] و [[باطل]] است و هرگاه متعلق [[امر و نهی]] دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد [[نسخ]] و جایز است. این بحث در نقد [[استدلال]] [[یهود]] که [[نسخ]] را مستلزم [[بدا]] به معنای [[باطل]] آن (تغییر [[علم الهی]]) می‌پنداشتند، مطرح شده است<ref>شرح جمل العلم و العمل، ص۱۸۶؛ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. [[بدا]] به معنای مزبور در مورد [[خداوند سبحان]] محال است و ربطی به [[بدا]] به معنای مورد بحث ندارد<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>.
*از آنچه درباره خاستگاه و [[دلایل]] [[بدا]] و غرض از طرح آن توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} بیان شد نادرستی سخن [[سلیمان]] بن [[جریر]] [[زیدی]] که غرض از طرح آن از سوی [[ائمه]]{{عم}} را توجیه تحقق نیافتن وعده‌هایشان در مورد به دست آوردن [[قدرت]] و [[شوکت]] دانسته<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰؛ محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ص۳۶۵.</ref> روشن گردید. برخی، طرح [[بدا]] را به مختار ثقفی نسبت داده و گفته‌اند: وی برای توجیه تحقق نیافتن [[وعده]] [[پیروزی]] یارانش بر [[مصعب بن زبیر]] به [[بدا]] [[تمسک]] کرد و [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> را بر درستی مدعای خویش [[شاهد]] آورد<ref>الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.</ref>. [[استدلال]] مختار به [[آیه کریمه]] مزبور بر [[بدا]] درست است و [[وعده]] [[پیروزی]] بر [[دشمن]] از سوی وی نیز می‌تواند برگرفته از [[آیات قرآنی]] که به [[مسلمانان]] [[وعده]] [[پیروزی]] بر دشمنانشان را داده است باشد، نه دعوی [[وحی]] و [[الهام]] که برخی به او نسبت داده‌اند<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. در هر حال [[عقیده]] [[بدا]] از سوی [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و بر فرض درستی مطلب مزبور در مورد مختار، وی به [[روایات]] استناد کرده است، نه این‌که این [[عقیده]] را ابداع کرده باشد.
*نکته مهم در باب [[بدا]] این است که محدوده [[بدا]] کتاب محو و اثبات است و در [[ام الکتاب]] یا [[لوح محفوظ]] هیچ‌گونه تغییری رخ نمی‌دهد؛ زیرا در [[قرآن کریم]] پس از بیان این‌که [[خداوند]] بر اساس [[مشیت]] خود آجال و مقدرات را تغییر می‌دهد از [[ام‌الکتاب]] سخن گفته که نزد [[خداوند]] است {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>.
*[[امام صادق]]{{عم}} فرموده است: کتاب محو و اثبات کتابی است که [[خداوند]] آنچه را بخواهد از آن محو می‌کند و آنچه را بخواهد ثابت می‌دارد، به همین جهت است که [[دعا]] [[قضای الهی]] را تغییر می‌دهد و بر آن [[دعا]] نوشته شده که وسیله تغییر [[قضاء]] است، ولی هنگامی که به امّ الکتاب برسد [[دعا]] در آن تأثیری نخواهد داشت <ref>البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.</ref>.
*[[ام الکتاب]]، اصل و منشأ کتاب محو و اثبات است، یعنی تحولاتی که در [[نظام]] عالم [[طبیعت]] رخ می‌دهد بر اساس [[الگو]] و طرح معین و ثابتی است که در امّ الکتاب مقرر شده است. یادآوری "[[ام الکتاب]]" پس از بیان دگرگونی‌هایی که بر اساس [[مشیت]] [[خداوند]] در [[جهان]] رخ می‌دهد بیان‌گر دو نکته مهم است:
*اول اینکه تحولات، جزاف و بدون ملاک و معیار نیست.
*دوم این‌که تحولات از خارج بر [[اراده الهی]] تحمیل نمی‌شود، بلکه از [[مشیت الهی]] که بر پایه [[علم]] پیشین [[خداوند]] [[استوار]] است، نشأت می‌گیرد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref>.
*نکته دیگر این‌که تحولات در قلمرو [[قضا و قدر]] غیر حتمی ([[اجل]] غیر مسمّی / [[اجل]] موقوف) واقع می‌شود، اما [[قضا و قدر]] حتمی [[خداوند]] ([[اجل]] مسمّی/ [[اجل]] محتوم) از گزند تحول مصون است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ}}<ref>«اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.</ref>. مقصود از [[اجل]] مسمّی، [[اجل]] حتمی است که در [[لیله القدر]] رقم می‌خورد و تغییرناپذیر است و [[اجل]] غیر مسمّی، [[اجل]] موقوف است که قابل تغییر می‌باشد<ref>البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.</ref>. در برخی [[روایات]] [[اجل]] مسمّی قابل تغییر دانسته شده است<ref>البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۱.</ref> که احتمال دارد در [[نقل]]، [[خطا]] رخ داده باشد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۷؛ المیزان، ج۷، ص۱۵.</ref>.
*در برخی [[روایات]] آمده است که کسی جز [[خداوند]] از [[اجل]] موقوف [[آگاه]] نیست<ref>البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.</ref> در حالی که [[اجل]] موقوف همان است که در آن [[بدا]] واقع می‌شود و [[بدا]] در آنچه [[پیامبر]] از آن خبر داده رخ می‌دهد، حل اشکال به این است که [[آگاهی]] از [[اجل]] موقوف با [[وصف]] موقوف بودن را جز [[خدا]] نمی‌داند<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۸.</ref>.
*در پاره‌ای از [[روایات]] [[بدا]] آمده است که [[خداوند]] آنچه که [[پیامبران]] از آن خبر داده‌اند را تغییر نخواهد داد و [[پیامبران]] و [[فرشتگان]] خود را [[تکذیب]] نخواهد کرد<ref>الکافی، ج۱، باب البداء، ح۶؛ البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.</ref>؛ در حالی که [[بدا]] در همین گزارش‌ها واقع می‌شود؛ شاید مقصود این باشد که آنچه [[پیامبران]] از [[طریق وحی]] از آن [[آگاه]] می‌شوند دو گونه است: یکی این‌که محتوم بودن آن به آنان اعلان می‌شود و دیگر آن‌که حتمی بودنش به آنان اعلان نمی‌شود [[پیامبران]] از گونه نخست به صورت حتمی خبر می‌دهند، در این‌گونه موارد [[بدا]] واقع نخواهد شد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref>. شایان ذکر است که در آن دسته از گزارش‌های [[پیامبران]] که در آن [[بدا]] واقع شده، شواهدی بر درستی خبر آنان نمایان گردیده تا [[تکذیب]] آنها از سوی [[خدا]] لازم نیاید؛ چنان‌که [[قوم]] [[یونس]] نشانه‌های قطعی [[عذاب]] را مشاهده کردند و بر درستی [[وعید]] [[عذاب]] توسط [[یونس]]{{ع}} مطمئن شدند. حکایات دیگر [[بدا]] نیز بیان‌گر همین مطلب است<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۱۳۴.</ref>.
*در مورد [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[امامان]] افراد معینی هستند که از سوی [[خداوند]] به [[مقام نبوت]] و [[امامت]] [[برگزیده]] شده‌اند و تغییرپذیر نیست<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. این مطلب مورد [[اجماع]] [[عالمان]] [[امامیه]] است و در روایتی نیز آمده است که در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref> با این حال، در برخی [[روایات]] آمده است که در مورد [[اسماعیل فرزند امام صادق]]{{ع}} و [[سید محمد]] [[فرزند]] [[امام هادی]]{{ع}} [[بدا]] رخ داده است<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>؛ یعنی آن دو به [[امامت]] [[منصوب]] شده بودند، ولی چون در زمان [[امام]] [[معصوم]] - [[امام صادق]] و [[امام هادی]]{{عم}} - از [[دنیا]] رفتند، [[امام]] [[موسی کاظم]] و [[امام حسن عسکری]]{{عم}} به [[امامت]] [[منصوب]] شدند. ولی بر فرض صحت این [[روایات]] باید به گونه‌ای [[تأویل]] شود که با اصل بطلان [[بدا]] در [[امامت]]، منافات نداشته باشد و آن، این‌که چون آن دو [[فرزندان]] بزرگ‌تر [[امام]] [[معصوم]] بودند، تصور [[مردم]] این بود که [[امامت]] به آنان اختصاص دارد و با [[مرگ]] آنان نادرستی [[عقیده]] مزبور روشن شد<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>.
*[[شیخ مفید]] [[بدا]] در [[روایت]]: {{متن  حدیث| مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ كَمَا بَدَا لَهُ فِي إِسْمَاعِيل‏}} را به [[بدا]] در [[مرگ]] [[اسماعیل]] [[تفسیر]] کرده است، یعنی دوبار [[مرگ]] او تقدیر شده بود و [[امام صادق]]{{ع}} تأخیر [[مرگ]] او را از [[خداوند]] درخواست کرد و [[اجابت]] شد. [[امام]]{{ع}} فرمود: برای [[خدا]] در باره چیزی همانند [[اسماعیل]] [[بدا]] حاصل نشده است، مقصود [[امام]]{{ع}}  تأخیر افتادن [[مرگ]] [[اسماعیل]] بوده است نه [[امامت]] وی<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>.
*در [[روایات معتبر]] از [[تعیین وقت ظهور]] [[امام عصر]]{{ع}} [[نهی]] شده است<ref>الغیبه، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref>. با این حال در برخی [[روایات]] آمده است که برای [[فرج]] [[آل محمد]]{{صل}} وقت معین بیان شده بود، اما به [[دلیل]] انتشار این مطلب از سوی برخی [[شیعیان]]، یا به [[دلیل]] [[گناهان]] بزرگی مانند فاجعه [[کربلا]] این مطلب تا وقت نامعلومی به تأخیر افتاده است<ref>الغیبه، ص۲۶۳.</ref>. اگر این [[روایات]] از نظر [[سند]] مقبول باشد، ناظر به [[اجل]] موقوف و مشروط است که قابل تغییر می‌باشد و وقت نامعلوم [[ظهور فرج]] ناظر به [[اجل]] محتوم است<ref>الغیبه، ص۲۶۳.</ref>.
*از بحث‌های پیشین به دست آمد که [[نزاع]] در باب [[بدا]] به معنایی که در [[روایات]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و [[شیعه امامیه]] به آن [[عقیده]] دارد، میان منکران و مثبتان آن لفظی است، یعنی همه [[مسلمانان]] به [[حقیقت]] [[بدا]] معتقدند و تنها در به کار بردن لفظ [[بدا]] مناقشه دارند<ref>اوائل المقالات، ص۸۰؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۱-۳۸۲.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۹.</ref>.
*اشکال لفظی [[بدا]] این است که چون کاربرد این لفظ در مورد [[انسان]] مستلزم [[جهل]] و [[ناآگاهی]] از حقایق و [[مصالح]] و [[مفاسد]] یا سود و زیان است، به کار بردن آن درباره [[خداوند]] نیز موهم چنین معنای نادرستی خواهد بود. پاسخ این است که [[شیعه]] در به کار بردن این لفظ در باره [[خداوند]] به معنای درست آن، از روایاتی که توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} [[نقل]] شده [[پیروی]] می‌کنند و از این جهت همانند واژگانی چون [[استهزاء]] و [[خدعه]]، [[مکر]] و [[غضب]] است که در [[قرآن کریم]] در مورد [[خداوند]] به کار رفته است، معنای معهود این واژگان در مورد [[انسان]]، نسبت به [[خداوند]] [[باطل]] است، لذا [[عالمان]] [[اسلامی]] آنها را [[تأویل]] کرده‌اند. بر همین اساس، [[روایات]] [[بدا]] در مورد [[خداوند]] نیز قابل [[تأویل]] و [[تفسیر]] است<ref>نقض الوشیعة، ص۴۰۹.</ref>.
*مضافاً بر اینکه واژه [[بدا]] در برخی [[احادیث نبوی]] که در [[صحاح]] [[اهل سنت]] [[نقل]] شده است، در مورد [[خدا]] به کار رفته است: {{عربی|أَنَّ ثَلَاثَةَ فِي بَنِي إِسْرَائِيل‏، الْأَقْرَعُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَبْتَلِيَهُم‏...}}<ref>صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۸، کتاب بدء الخلقه، حدیث ابرص و اعمی و اقرع فی بنی‌اسرائیل.</ref>. بعضی از [[عالمان اهل سنت]] [[بدا]] در این [[حدیث]] را به [[قضای الهی]] [[تفسیر]] کرده است<ref>النهایه، ج۱، ص۱۰۹.</ref>. اگر چه این [[تفسیر]] مناقشه‌پذیر است؛ زیرا فضای سابق [[الهی]] [[عمومیت]] دارد، ولی [[بدا]] به اموری اختصاص دارد که در معرض تحول و تجدد قرار دارند<ref>نبراس الضیاء، ص۵۷؛ شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۴.</ref>، ولی با صرف‌نظر از این مناقشه نکته اساسی این است که هر [[تفسیر]] درستی که برای [[بدا]] در این [[حدیث نبوی]] بیان شود، درباره [[بدا]] در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} نیز روا خواهد بود.
*بر اساس مبانی [[فلسفی]] در [[هستی‌شناسی]] و با [[الهام]] از پاره‌ای [[روایات]] می‌توان [[بدا]] را این‌گونه [[تفسیر]] کرد که [[بدا]] در [[حقیقت]] برای [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّاله‌ای واقع می‌شود که از یک سو به [[اذن الهی]] در [[تدبیر]] عالم [[طبیعت]] نقش آفرینند {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا}}<ref>«آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.</ref> و از سوی دیگر از اسباب این عالم مانند دعای [[صالحان]] تأثیر می‌پذیرند. بر این اساس، چه بسا حوادث ویژه‌ای از این عالم ([[دعا]]، [[صدقه]]، [[صله رحم]] و...) در [[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله تأثیر گذاشته و منشأ دگرگونی حوادث این عالم شود و از آن جا که عالم [[ملکوت]] ([[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله) در برابر [[اراده الهی]] [[مطیع]] و منقادند، همان‌گونه که حواس بدنی [[مطیع]] و منقاد [[نفس]] ناطقه [[آدمی]] هستند، [[اراده]] و فعل آنها به [[خدا]] نسبت داده می‌شود، همان‌گونه که فعل حواس بدنی به [[نفس]] ناطقه نسبت داده می‌شود. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> آمده است که [[خداوند]] از [[تأسف]] و انزجار روحی همانند [[بشر]] پیراسته است، ولی اولیایی را آفریده است که این صفات را دارند و [[خداوند]] [[رضا]] و [[سخط]] آنان را [[رضا]] و [[سخط]] خود دانسته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۴، کتاب التوحید، باب النوادر، ح۶.</ref>. بنابراین، وقتی گفته می‌شود "[[بدا]] لله"، در معنای [[بدا]] تجوزی نیست و مقصود تغییر در [[اراده]] و تصمیم است، ولی تجوز در اسناد است، زیرا تغییر در [[اراده]] برخی از مخلوقات [[خداوند]] است که از باب مجاز در اسناد، به [[خداوند]] نسبت داده می‌شود. وجه این‌که در برخی از گزارش‌های [[پیامبران]] یا [[امامان]] [[بدا]] و تغییر رخ می‌دهد این است که در منشأ [[علم]] آنان از حوادث این [[جهان]] که همان [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّاله است (کتاب محو و اثبات) تغییر حاصل شده است، یعنی [[پیامبر]] یا [[امام]] از طریق اتصال با عالم [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عمّاله از واقعه‌ای [[آگاه]] می‌شود و از آن خبر می‌دهد و بار دیگر که به آن عالم متصل می‌شود، از تغییری که در آن رخ داده [[آگاه]] شده و مطابق آن خبر می‌دهد<ref>شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۲؛ الحکمه المتعالیه، ج۶، ص۳۹۵-۳۹۹؛ علم الیقین، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۴.</ref>. می‌توان گفت: تغییر در [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عماله (کتاب محو و اثبات) [[بداء]] ثبوتی و تغییر در گزارش [[پیامبران]] و [[امامان]]، [[بداء]] اثباتی است<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۶۰.</ref>.


==بداء در فرهنگ شیعه==
=== معنای اصطلاحی ===
*از [[اعتقادات]] ویژه [[شیعیان]] است. کلمه "[[بداء]]" به معنای [[آشکار]] شدن است و معنای [[جهل]] و تغییر [[رأی]] و [[اراده]] نیز در آن نهفته است. چون [[انسان]]، چیزی را نمی‌داند و سپس بر او [[آشکار]] می‌شود و [[رأی]] و نظرش دگرگون می‌گردد، گویند که [[بداء]] حاصل شده است. کاربرد این معنا از [[بداء]] برای [[خداوند]]، در نظر [[مسلمانان]] روا نیست؛ زیرا لازمه آن نسبت [[جهل]] و تغییر به ذات متعالی او است<ref>بحارالانوار، ۴/ ۹۲؛ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۲؛ مفردات راغب‌، ۳۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰.</ref>.
«بداء» در اصطلاح به معنای [[تغییر]] مقدرات از سوی [[خداوند]] بر اساس پاره‌ای حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ – ۳۷۸.</ref>. یعنی [[خداوند]]، تغییراتی را در برخی امور ایجاد می‌کند که تصور بر قطعی بودن آنهاست، به بیان دیگر [[بداء]] اتخاذ نظری جدید در برخی امور است که وقوع آن مورد [[انتظار]] نبوده و ظاهر بر خلاف آن بوده است<ref>مفید، محمد بن محمد، تصحیح الإعتقاد، ص ۵۱ ـ ۵۲؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص ۲۹۲.</ref>.
*"[[بداء]]" هفت بار در [[قرآن کریم]] آمده که از آن میان، شش بار به معنای "[[آشکار]] شدن" و یک بار نیز به معنای "خوب به نظر آمدن" است و هیچ یک از آنها به [[خداوند]] نسبت داده نشده است<ref>{{متن قرآن|بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ }}؛ سوره انعام، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن| فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ }}؛ سوره اعراف، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن| فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}؛ سوره طه، آیه ۱۲۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون }}؛ سوره زمر، آیه ۴۷ و ۴۸؛ {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون}}؛ سوره جاثیه، آیه ۳۳؛ {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ }}؛ سوره یوسف، آیه ۳۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰.</ref>.
*اما [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} [[بداء]] را به [[خدا]] نسبت داده‌اند و یکی از باب‌های کتب [[روایی]]، بدین موضوع می‌پردازد<ref>الاصول من الکافی‌، ۱/ ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴.</ref>. در [[جوامع روایی]] [[اهل سنت]] نیز احادیثی از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است که [[بداء]] به [[خداوند]] منسوب است. در روایتی [[نقل]] کرده‌اند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "... برای [[خدا]] در [[آزمون]] آنان، [[بداء]] پیش آمد..".<ref>صحیح البخاری‌، ۴/ ۲۰۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰.</ref>.
*[[تدبر]] در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} حقایقی را درباره [[بداء]] نشان می‌دهد که عبارت‌اند از:
#[[امامان معصوم]]{{عم}} [[اعتقاد]] به [[بداء]] را ستوده‌اند و آن را عبادتی بسیار بزرگ شمرده‌اند. از این [[روایات]] برمی‌آید که هر کس [[خدا]] را به [[بداء]] نشناسد، او را درست نشناخته است و [[خداوند]] از [[پیامبران]] خویش [[پیمان]] گرفته است که [[بداء]] را [[باور]] کنند؛ همان سان که از آنان [[پیمان]] گرفته است گرد [[شرک]] نیایند.
#نسبت [[بداء]] به [[خداوند]] بدان معنا نیست که [[جهل]] به ذات‌ متعالی او راه دارد. [[خداوند]] از آنچه روی خواهد داد، [[آگاه]] است. در [[روایات]] آمده است که بپرهیزید از اینکه [[گمان]] برید چیزی بر [[خدا]] ظاهر می‌شود که از آن [[آگاه]] نبوده است. این [[گمان]] در [[حق]] [[خدا]]، به معنای [[خروج]] از [[توحید]] است. این بیانات [[امامان معصوم]]{{عم}} [[گواهی]] می‌دهد که چون [[بداء]] برای [[خدا]] به کار می‌رود، به معنای ظاهری خویش نیست. در [[قرآن کریم]] صفات و تعابیری دیگر نیز می‌توان یافت که برای [[خداوند]] به معنای [[حقیقی]] به کار نرفته‌اند؛ مانند نسبت [[کید]] و مکر و نسیان<ref>البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۸.</ref>. [[بداء]] [[الهی]] بدین معنا است که [[خداوند]] [[سرنوشت انسان]] را بر اساس [[اعمال نیک]] و بد آنها تغییر می‌دهد. بدین‌سان، [[انسان]] می‌تواند با [[نیکوکاری]] یا زشتکاری [[آینده]] خویش را رقم زند. [[اعمال]] [[آدمی]] حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاه موجب [[نزول]] [[بلا]] می‌شوند و گاه، بلایی را دور می‌کنند و یا مایه [[برکات]] آسمانی و [[الهی]] می‌شوند. اعمالی همانند [[استغفار]]، [[توبه]]، [[شکر نعمت]]، [[صدقه]]، [[احسان]]، [[صله ارحام]] و [[نیکی]] به [[والدین]] موجب تغییر [[سرنوشت انسان]] و [[نزول]] برکات‌اند و در مقابل، [[کفر]] و [[گناهان]] موجب [[بلا]] و [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ}}؛ سوره نور، آیه ۱۰- ۱۲؛ {{متن قرآن|لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ }}؛ سوره رعد، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ}}؛ سوره اعراف، آیه ۹۶؛ {{متن قرآن|فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا }}؛ سوره طلاق، آیه ۲ و ۳؛ {{متن قرآن|فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}؛ سوره یونس، آیه ۹۸؛ بحارالانوار، ۹۰/ ۲۸۸ و ۲۸۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۱.</ref>.
#[[قضای الهی]] بر دو گونه است: یکی قضای حتمی که تغییر نمی‌پذیرد و [[قرآن]]، آن را "[[لوح محفوظ]]" می‌نامد و دیگری قضای مشروط و معلق که با تغییر شرایط، تغییر می‌پذیرد و در [[قرآن]]، "[[لوح محو و اثبات]]" نام دارد.[[بداء]] در قضای مشروط یا [[لوح محو و اثبات]] صورت می‌پذیرد. به عنوان مثال، [[صله رحم]] موجب می‌شود که [[مرگ]] [[انسان]] به تأخیر افتد و بر عمرش افزوده شود. تنها وقتی وقوع حادثه‌ای در [[آینده]] قطعی شود، آن را در [[لوح محفوظ]] ثبت می‌کنند؛ یعنی وقتی که به تعبیر [[فلسفی]] [[علت]] تامه آن فراهم آید و مقتضی موجود باشد و موانع، مفقود. اگر تنها برخی [[علل]] ناقصه گرد هم آیند و [[علت]] تامه وجود نیابد، حادثه در [[لوح محو و اثبات]] نوشته می‌شود و [[آینده]] [[آدمی]] تغییر می‌کند<ref>ر.ک: المیزان‌، ۱۱/ ۳۸۱؛ تفسیر نمونه‌، ۱۰/ ۲۴۲.</ref>. چون [[بداء]] پیش می‌آید و در [[لوح محو و اثبات]]، تغییری روی می‌دهد، به [[لوح محفوظ]] و [[قضای الهی]] راه نمی‌یابد و در آنجا نوشته شده و ثابت است و [[خداوند]] همواره می‌داند که چه چیز دگرگون می‌گردد و هر کس با چه [[رفتاری]] [[آینده]] خویش را رقم می‌زند. بدین‌سان، [[بداء]] موجب تغییر [[علم الهی]] نمی‌شود. این دست دگرگونی‌ها تنها به برخی عرصه‌های [[زندگی]] [[بشر]] همانند [[احکام شرعی]] یا [[اطاعت]] و [[گناه]] [[بندگان]] و یا [[سختی‌ها]] و تغییر در وقت [[مرگ]] [[انسان‌ها]] تعلق نمی‌گیرد؛ بلکه همه عرصه‌های [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[انسان]] را می‌پوشاند؛ چنان که [[قرآن کریم]] به صورت مطلق می‌فرماید: "[[خداوند]] هر چه را بخواهد، محو یا اثبات می‌کند و اصل کتاب، نزد او است"<ref>{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}؛ سوره رعد، آیه ۳۹؛ المیزان‌، ۱۱/ ۳۷۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۲.</ref>.
#[[اعتقاد]] به [[بداء]] در برابر باوری است که میان [[یهود]] رواج دارد. آنان معتقدند [[خداوند]] [[جهان]] را آفریده و هر پیشامدی را از پیش حتمی ساخته و [[سرنوشت انسان‌ها]] و [[سعادت]] و [[شقاوت]] آنان را تقدیر کرده است و نمی‌تواند تغییری به آن راه دهد. [[انسان]] نیز دستی در تغییر [[سرنوشت]] خویش ندارد. [[قرآن کریم]] از این [[عقیده]] [[یهود]] یاد کرده و فرموده است که آنان معتقدند که دست [[قدرت الهی]] بسته است. آن گاه در پاسخ به آنان می‌فرماید: "دست [[خدا]] باز است و به هر کس بخواهد، می‌بخشد"<ref>{{متن قرآن| وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}؛ سوره مائده، آیه ۶۴؛ التوحید، باب ۲۵/ ۱۶۷.</ref>. [[یهود]] با چنین باوری است که هیچ تغییری را در [[تکوین]] و [[تشریع]] جایز نمی‌دانند و [[نسخ]] [[شرایع]] و [[احکام]] را برنمی‌تابند<ref>البداء فی ضوء الکتاب و السنة، ۱۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۲.</ref>.
#[[خدای متعال]]، دو گونه [[علم]] دارد: یکی همان که به [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] و اولیای خویش می‌بخشد. در این [[علم]] هیچ تغییری نیست؛ زیرا [[خداوند]] [[پیامبران]] و اولیای خویش را [[تکذیب]] نمی‌کند. معارفی که [[خداوند]] در چارچوب [[نبوت]] و [[رسالت]] به پیامبرانش می‌دهد، از این دست است. دوم، [[علمی]] که نزد خود او است و از [[علم غیب]] [[الهی]] است و کسی از آن [[آگاه]] نمی‌شود، مگر آنان را که بپسندد. در [[تفسیر]] [[آیه]] ۲۸ [[سوره]] [[جن]] آمده است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} از این کسان‌اند. [[بداء]] در این گونه [[علم]] پدید می‌آید و جز شماری از [[انبیاء]] و [[اولیای الهی]] کسی از آن [[آگاه]] نیست<ref>الاصول من الکافی‌، ۱/ ۱۴۷ و ۲۵۶؛ مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، ۳۱.</ref>. گاه [[اولیای خدا]]، از وقوع تغییر و [[بداء]] در رخدادی [[آگاه]] نیستند یا آگاهند و بنابر مصلحتی آن را [[آشکار]] نمی‌سازند و از وقوع آن رخداد در [[آینده]] خبر می‌دهند. در نتیجه، با تغییر شرایط، آن رخداد اتفاق نمی‌افتد. این گونه رخدادها اندک هستند و در مسائل اساسی که مربوط به [[تعلیم و تربیت]] آنان است رخ نمی‌دهد و [[مردم]] را نیز از [[علت]] تغییر در آن رخداد [[آگاه]] می‌سازند تا از تأثیر [[اعمال نیک]] و بدشان در تغییر [[سرنوشت]] خود باخبر شوند<ref>البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۹۸- ۹۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۳.</ref>.
*[[دانشمندان شیعه]]، با نظرداشت [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} [[بداء]] را، چون به [[خدا]] منسوب می‌شود، به معنای ابداء و اظهار آنچه [[مردم]] [[گمان]] نمی‌برده‌اند، می‌دانند و از راه‌های مختلف در صدد [[تفسیر]] آن برمی‌آیند<ref>مصابیح الانوار، ۱/ ۳۳- ۴۷؛ بحارالانوار، ۴/ ۱۲۶- ۱۳۴؛ مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۶۵.</ref>. برخی [[دانشمندان شیعه]] نیز [[بداء]] در تکوینیات را همچون [[نسخ]] تشریعیات دانسته‌اند. [[نسخ]] [[احکام شریعت]] بدین معنا است که مدت آن به پایان رسیده است و به معنای تغییر [[علم]] [[خداوند]] نیست. همه [[مسلمانان]] این [[حقیقت]] را پذیرفته‌اند. علمای [[اهل سنت]] از آن رو که [[بداء]] را در [[روایات]] [[امامان]]{{عم}} و علمای [[شیعه]] به معنای ظاهری‌اش پنداشته‌اند، بر [[شیعه]] خرده گرفته‌اند با اینکه [[امامان معصوم]]{{عم}} و علمای [[شیعه]] [[بداء]] را به این معنا نمی‌دانند. در نتیجه [[اختلاف]] در این باره لفظی است و از بی‌دقتی نشئت می‌گیرد<ref>همان؛ اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم‌، ۴۲۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۳.</ref>.


==[[بداء]] در [[فرهنگ]] اصطلاحات [[علم کلام]]==
دانشمندان [[امامیه]] در تبیین [[بداء]] و رد و [[انکار]] آن از سوی مخالفان، آن را با [[نسخ]] مقایسه کرده‌اند؛ [[بدا]] به منزله [[نسخ]] در [[تشریع]] است و [[نسخ]] به منزله [[بدا]] در [[تکوین]]<ref>التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ الانتصار، ص‌۹۳؛ رسائل الشریف المرتضی، ص‌۱۱۶ ـ ۱۱۹.</ref>. تفاوت ماهوی [[بداء]] و [[نسخ]] در این است که [[نسخ]] مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی [[بداء]] ناظر به یک پدیده بوده و در یک زمان رخ می‌‌دهد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹.</ref>. در واقع هر گاه [[امر و نهی]] به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک [[مکلف]] تعلق بگیرد [[بداء]] و [[باطل]] است و هرگاه متعلق [[امر و نهی]] دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد [[نسخ]] و جایز است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۷.</ref>.
*[[بداء]] از اختصاصات [[اعتقادی]] [[شیعه]] است که دوران‌های پر فراز و نشیبی را پشت سر گذرانده، تا جایی که گاه همین [[اعتقاد]] موجب اتهاماتی مانند [[کفر]] و [[الحاد]] از سوی برخی [[مخالفان]] نسبت به [[شیعه]] شده است.
*با مطالعات و تحقیق در این حوزه، نکات قابل توجهی به دست می‌‌آید:
*'''مطلب اول''' اینکه، [[بداء]] سه دوره [[تاریخی]] را به خود دیده است: [[دوران ظهور]] [[ائمه]]{{عم}} مبتنی بر [[روایات]]، دوره بعد در قرن چهارم مبتنی بر [[کلام]] [[عقلی]] و معتزلی و مرحله آخر را می‌‌توان دوران گسترش [[فلسفه]] و رونق [[کلام]] [[فلسفی]] دانست. البته می‌‌توان قرن نهم به بعد را با توجه به مطالب پیش رو به عنوان دوره [[جدید]] اضافه نمود.
*در دوره اول [[حقیقت]] [[بداء]] توسط علمای [[شیعه]] آن عصر که می‌‌توان از مدرسه [[کوفه]] و [[قم]] نام برد، به خوبی ارائه و [[نگارش]] شد. در مرحله دوم با توجه به فاصله گرفتن از [[عصر حضور]] [[ائمه]] و فشار [[معتزله]] و نفوذ آنها در دربار آل‌بویه که اوج آن در مدرسه [[بغداد]] بود، مقداری با معنای [[حقیقی]] [[بداء]] فاصله ایجاد شد<ref>با توجه به اختلاف در این دو دوره است که می‌‌بینیم ابوالحسن اشعری در کتاب مقالات الاسلامیین می‌‌گوید: شیعه در بداء اختلاف دارد.</ref>؛ از جمله اینکه گاهی با معنای [[نسخ]] یکی انگاشته می‌‌شد<ref>حال آنکه تفاوت ماهوی بداء و نسخ در این است که نسخ مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی بداء ناظر به یک پدیده است و در یک زمان رخ می‌‌دهد.</ref>. البته مسئله [[تقیه]] را نیز دراین‌باره نمی‌توان نادیده گرفت. بعد از دوره [[بغداد]] تا قرن نهم دیگر [[مسئله بداء]] مطرح نمی‌شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹.</ref>.
*ازاین‌رو باید از مرحوم ابن‌ابی‌جمهور [[احسایی]] از عرفا و [[متکلمان]] برجسته [[شیعه]] یاد کرد که در قرن نهم پس از اینکه چندین قرن این مسئله به حاشیه رفته بود، ظاهراً ایشان بود که آن را دوباره برای اولین‌بار در کتاب [[عوالی]] اللئالی مطرح نمود؛ تا آنجا که طرح این مسئله توسط [[عالمان]] بعدی مانند [[میرداماد]] در نبراص الضیاء نیز با تأثر از ایشان بوده است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹-۵۰.</ref>.
*'''مطلب دوم''' اینکه، [[روایات اسلامی]] از جهات مختلف اهمیت و [[جایگاه]] [[بداء]] را در [[دین]] مورد توجه قرار داده‌اند؛ از جمله اینکه [[بداء]] موجب [[فهم]] [[خداشناسی]] است<ref>صدوق، توحید، ص۳۳۳.</ref>، یا اینکه [[خداوند]] همه [[پیامبران]] را بر [[اقرار]] به [[بداء]] [[مبعوث]] نمود<ref>صدوق، توحید، ص۳۳۴.</ref>. دسته‌ای از [[روایات]] بر [[فهم]] [[حقیقت]] [[بداء]] دارند<ref>صدوق، توحید، ص۳۳۴.</ref>؛ برخلاف [[قضا و قدر]] و [[تفکر]] درباره [[خدا]]. در برخی [[روایات]] نیز معنا و مفهوم [[بداء]] طرح شده است که به آن اشاره خواهد شد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۰.</ref>.
*'''مطلب سوم''' اینکه، "[[بداء]]" در منابع لغوی و [[قرآنی]] به دو معنای [[ظهور]] بین<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، واژه «بداء».</ref> و تغییر و تبدیل [[رأی]]<ref>ابن‌فارس، مقاییس اللغة، واژه «بداء».</ref> آمده است. اما [[بداء]] در [[ذات خداوند]]، مانند [[بداء]] بشری از نوع تغییر [[رأی]] به [[علت]] [[جهل]] و [[ندامت]] نیست. از این رو [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید: "کسی که [[گمان]] کند برای [[خداوند]] در چیزی [[بداء]] حاصل می‌‌شود که روز قبل آن را نمی‌دانست، از او بیزاری بجویید"<ref>{{متن حدیث|مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْ‏ءٍ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.</ref>. در [[حدیث]] دیگری آمده است: "برای [[خدا]] در چیزی [[بداء]] حاصل نمی‌شود، مگر اینکه پیش از آن به آن [[علم]] داشته است"<ref>{{متن حدیث|مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ إِلَّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ}}؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۰.</ref>.
*[[استاد مطهری]] [[مسئله بداء]] را با رویکرد قضای غیر حتمی و قابل تغییر و ارتباط عالم [[علوی]] و سفلی این‌گونه مطرح می‌‌کند: "[[بداء]] به معنای تغییر [[سرنوشت]] است و از لطیف‌ترین حقایق [[فلسفی]] است؛ یعنی اینکه در برنامه [[قضا و قدر الهی]] تجدیدنظر رخ می‌‌دهد؛ بدان معنا که در حوادث [[تاریخی]] [[بشر]]، [[خداوند]] تبارک و تعالی برای پیش و پس رفتن و تحولات [[تاریخ]] [[بشر]]، صورت قطعی معین نکرده است. زبان حال [[پروردگار]] این است که‌ای [[انسان]]! تو خود مجری [[قضا و قدر الهی]] و سنت‌های [[پروردگار]] هستی! تو هستی که [[تاریخ]] را می‌‌توانی به جلو و عقب ببری! می‌‌توانی آن را نگه داری! هیچ جبری از [[ناحیه]] [[طبیعت]] و از نظر ابزارهای [[زندگی]] و [[مشیت الهی]] بر [[تاریخ]] [[حکومت]] نمی‌کند".
*[[قرآن کریم]] که برای اولین‌بار در [[تاریخ]] [[معارف]] بشری [[مسئله بداء]] را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین [[تبیین]] می‌‌کند: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۱.</ref>.
*تغییر [[سرنوشت]]، به معنای اینکه عاملی از زمره مظاهر [[قضا و قدر الهی]] و حلقه‌ای از حلقات علیت سبب تغییر و تبدیل سرنوشتی بشود؛ به عبارت دیگر تغییر [[سرنوشت]] به موجب [[سرنوشت]] و تبدیل [[قضا و قدر]] به [[حکم]] [[قضا و قدر]]، هرچند شگفت و مشکل به نظر می‌‌رسد، [[حقیقت]] است.
*تغییر [[قضا و قدر]] در این معنا و مفهوم، تغییر در عالم [[علوی]] و [[الواح]] و کتاب‌های ملکوتی و [[علم الهی]] به خود می‌‌گیرد. البته این سؤالات پیامد قهری [[مسئله بداء]] است: مگر ممکن است در [[علم]] [[خداوند]] بلندمرتبه تغییر و تبدیل پیدا شود؟ آیا [[حکم خداوند]] قابل نقض است؟ آیا دانی می‌‌تواند در [[عالی]] اثر بگذارد؟ جواب همه اینها مثبت است. [[خداوند]] [[علم]] قابل تغییر هم دارد. [[حکم خداوند]] قابل نقض است و دانی می‌‌تواند در [[عالی]] اثر بگذارد. [[نظام]] سفلی و مخصوصاً [[اراده]] و خواست و عمل [[انسان]]، بلکه اختصاصاً [[اراده]] و خواست و عمل [[انسان]]، می‌‌تواند عالم [[علوی]] را تکان بدهد و سبب تغییراتی در آن بشود، و این عالی‌ترین شکل [[تسلط انسان بر سرنوشت]] است<ref>مطهری، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۶؛ همو، نبوت، ص۱۸۰ - ۱۷۹؛ همو، انسان و سرنوشت، ص۶۵ - ۶۴.</ref>.
*زیرا [[بداء]] تحت تأثیر دو عامل است: یکی [[اراده]] [[الله]] و دیگری [[اراده]] [[انسان]]. [[قضا]] یعنی عالم بالا و [[قدر]] یعنی عالم پایین، و [[اراده]] [[انسان]] می‌‌تواند در [[اراده]] غیر حتمی [[خدا]] تأثیر بگذارد؛ زیرا بنابر آنچه در [[روایات]] آمده، مراحل پنج‌گانه‌ای از آغاز تا انجام یک فعل از سوی [[خدا]] وجود دارد: [[مشیت]]، [[اراده]]، تقدیر، [[قضا]] و [[امضا]]. تا قبل از [[امضا]] و قضای غیر حتمی، با عواملی مانند [[دعا]] و [[صدقه]] امکان نقض وجود دارد، اما وقتی [[امضا]] شد، دیگر قابل تغییر نیست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۱.</ref>.


==منابع==
== محال بودن [[بداء]] برای [[خداوند]] ==
{{فهرست اثر}}
توجه به منزه بودن ذات الهی از هرگونه [[جهل]] و نقص از یک سو و اسناد [[بداء]] به [[خداوند]] در متون دینی از سوی دیگر، زمینه‌ای فراهم آورده تا مسأله [[بداء]] به طور گسترده در منابع [[کلامی]] و [[تفسیری]] مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتاب‌هایی در این زمینه تألیف شود. در این‌گونه کتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبیین مفهوم [[بداء]] و اینکه چگونه [[اعتقاد]] به آن مستلزم اسناد [[جهل]] به [[خداوند]] نیست و دیگر اینکه [[اعتقاد]] مزبور نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه می‌تواند در تصحیح نگرش [[انسان]] به اداره [[جهان]] از سوی [[خداوند]] مؤثر باشد<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸.</ref>.
{{ستون-شروع|2}}  
 
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
چنانچه در معنای [[بداء]] گفته شد؛ [[بداء]] در مورد [[انسان]] به معنای آن است که چیزی از او پوشیده و پنهان بود، سپس برایش آشکار شد. در مورد [[خداوند]] که دانای به همه‌چیز است و هیچ‌چیز قبل از [[خلقت]] عالم و پس از آن تا [[قیامت]] بر او پوشیده نیست، مفهوم دیگری دارد، یعنی چیزی را که برای [[انسان]] معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار می‌کند و برخلاف تصوّر قبلی [[انسان]]، موضوعی مطرح می‌شود، گویا نظر [[خدا]] عوض شده است، در حالی که مسأله برای [[خداوند]] از آغاز به همان صورت بوده است، در مسألۀ [[بداء]]، [[صفات الهی]] دقیق‌تر شناخته می‌شود، در [[روایات]] آمده است: «هرگز [[خداوند]] به چیزی همچون [[بداء]]، [[تعظیم]] یا [[عبادت]] نشده است»<ref>{{متن حدیث|ما عبد اللّه بشیء مثل البداء و ما عظّم اللّه بمثل البداء}}؛ کافی ج ۱ ص ۱۴۶.</ref>.
 
بنابراین [[بداء]] به معنای عوض شدن تصمیم [[خدا]] به خاطر [[جهل]] به [[مصالح]] یا [[پشیمانی]] از تصمیم گذشته، بر [[خدای متعال]] محال است و در [[روایات]] هم [[نفی]] شده است، ولی به این معنی که [[خداوند]] گاهی چیزی را بنا به مصلحتی بر زبان پیامبرش یا [[ولیّ]] خود یا در ظاهر حال آشکار می‌سازد، سپس آن را محو می‌کند و موضوع برخلاف صورت اولیه می‌شود و [[خدا]] این را از پیش هم می‌داند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۲۴.</ref>.
 
== [[بداء]] و کتاب محو و اثبات ==
در نظر شیعه‌ [[بداء]] همان کاری است که [[خداوند]] در [[لوح محو و اثبات]] انجام می‌‌دهد، برخلاف نسبت ناروای [[اهل سنت]] به [[شیعه]] که [[خداوند]] چیزی را نمی‌داند و سپس [[علم]] بر او عارض می‌شود. گاهی [[خداوند]] چیزی را که مقدر فرموده ولی به جهت مصالحی [[تغییر]] می‌دهد، نه به این معنا که ابتدا [[مصلحت]] واقعی را نمی‌دانسته، بلکه [[صلاح]] این بوده که ابتدا به گونه‌ای مقدر شود و سپس به گونه‌ای دیگر [[تغییر]] یابد. یکی از آن [[مصالح]] نمایش [[قدرت]] مطلق [[خداوند]] است، همچنین [[تشویق]] [[مردم]] به انجام کارهای خوبی است که در [[سرنوشت]] آنها مؤثر است<ref>طباطبائی، محمد حسین، المیزان‌، ج ۱۱ ص ۳۸۱؛ تفسیر نمونه‌، ج ۱۰ ص ۲۴۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات]]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]،، ش ۳۴، ص ۹۴. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۲.</ref>. از این رو محدودۀ [[بداء]]، کتاب محو و [[اثبات]] است و در [[ام الکتاب]] یا [[لوح محفوظ]] هیچ‌گونه تغییری رخ نمی‌دهد. [[امام صادق]] {{ع}} فرموده است: «کتاب محو و [[اثبات]] کتابی است که [[خداوند]] آنچه را بخواهد از آن محو می‌کند و آنچه را بخواهد ثابت می‌دارد، به همین جهت، [[دعا]] [[قضای الهی]] را [[تغییر]] می‌دهد و بر آن [[دعا]] نوشته شده که وسیله [[تغییر]] [[قضاء]] است، ولی هنگامی که به امّ الکتاب برسد [[دعا]] در آن تأثیری نخواهد داشت»<ref>البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.</ref>.
 
[[ام الکتاب]]، منشأ کتاب محو و [[اثبات]] است، یعنی تحولاتی که در [[نظام]] عالم طبیعت رخ می‌دهد، بر اساس الگوی ثابتی است که در امّ الکتاب مقرر شده است. یادآوری «[[ام الکتاب]]» پس از بیان حوادث بیان‌گر دو نکته مهم است: اول اینکه تحولات، بدون ملاک و معیار نیست؛ دوم اینکه تحولات بر [[اراده الهی]] [[تحمیل]] نمی‌شود، بلکه از [[مشیت الهی]] که بر پایه [[علم]] پیشین [[خداوند]] [[استوار]] است، نشأت می‌گیرد<ref>طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref>. این تحولات در قلمرو [[قضا و قدر]] غیرحتمی واقع می‌شود، اما [[قضا و قدر]] حتمی [[خداوند]] از تحول مصون است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ}}<ref>«اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.</ref>، مقصود از [[اجل]] مسمّی، [[اجل]] حتمی است که در [[لیله القدر]] رقم می‌خورد و تغییرناپذیر است و [[اجل]] غیر مسمّی، [[اجل]] موقوف است که قابل [[تغییر]] است<ref>البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۸.</ref>
 
== [[بداء]] و [[قضاء و قدر الهی]] ==
بر اساس تعالیم [[قرآنی]]، [[علم]] [[خداوند]] از هر جهت مطلق است و محدودیتی ندارد: {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. این بدان معناست که [[خداوند]] بر همۀ حوادث از ازل تا ابد [[آگاه]] است و در این [[علم]] هیچ‌یک از مخلوقات با وی مشارکت ندارند: {{متن قرآن|فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}}<ref>«هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند» سوره جن، آیه ۲۶.</ref> و ممکن است تنها برخی از آن به صورت استثنا [[آگاه]] باشند: {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref> و این همان قضای حتمی است. در کنار این [[حقیقت]]، حقیقتی در سطح نازل‌تر قرار می‌گیرد و آن اینکه [[سرنوشت انسان‌ها]] و حوادث و وقایعی که برای آنها پدید می‌آید بر اثر عوامل و شرایط ویژه‌ای همانند [[اختیار]] افراد و گروه‌های [[انسانی]] و [[توانایی]] ایشان در [[انتخاب]] راه‌های گوناگون رقم می‌خورد. این همان قضای غیر محتوم یعنی قدر است که اطلاع بر آن برای نفس [[نبی]] یا ولی ممکن است<ref>اسفار، ج‌۶‌، ص‌۳۹۸‌ـ‌۳۹۹؛ المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۷۶‌ـ‌۳۷۸.</ref>.
 
جایگاه [[بداء]] در این میان به عنوان یکی از [[افعال]] یا [[اوصاف الهی]] آن است که بر اساس وعده‌های [[خداوند]] به جای برخی از مقدرات غیر حتمی به جهت [[اختیار]] و عملکرد [[انسان]] نظیر [[صدقه]]، [[صله رحم]]، [[نیکی]] به پدر و مادر و [[قدردانی]] از آنان یا ترک این‌گونه امور، [[سرنوشت]] بهتر یا بدتری برای وی رقم می‌خورد: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>. بخش نخست [[آیه]] اشاره به قضای غیر محتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضای محتوم است<ref>ر.ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۸۰.</ref>. [[بداء]] در [[حقیقت]] [[تغییر]] در [[علم الهی]] نیست، بلکه [[تغییر]] در مقدّرات غیر محتوم است.
 
== [[بداء در قرآن]] ==
در [[آیات قرآن]] پیرامون موضوع [[بدا]] [[سخن]] به میان آمده است، آیاتی که در این زمینه آمده چند دسته‌اند:
# آیاتی که ناظر به مبانی و اجزای مفهوم [[بداء]] است؛ از جمله [[آیات]] [[قضا و قدر]] محتوم و غیر محتوم: {{متن قرآن|لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۸ ـ ۳۹.</ref>، [[علم مطلق]] و [[ازلی]] [[خداوند]]: {{متن قرآن|بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«آفریننده آسمان‌ها و زمین است، چگونه او را فرزندی تواند بود در حالی که او را همسری نیست و همه چیز را آفریده است و او به هر چیزی داناست» سوره انعام، آیه ۱۰۱.</ref>، عدم محدودیت [[قدرت خدا]]: {{متن قرآن|مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟» سوره بقره، آیه ۱۰۶.</ref> و... .
# آیاتی که [[تغییر]] [[سرنوشت انسان‌ها]] را بر اثر [[افعال]] اختیاری آنان مطرح می‌کنند؛ مانند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند». سوره رعد، آیه ۱۱.</ref> و {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.</ref>.
# آیاتی که ناظر به مصادیق عینی [[بداء]] بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا}}<ref>«و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد» سوره نوح، آیه ۱۰ ـ ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref> و... .
 
با [[درک]] صحیح [[مسئله بداء]] [[انسان]] متوجه می‌‌شود در جایگاه هر [[انتخاب]] و انجام هر کاری [[خداوند]] ناظر اوست و براساس همین [[انتخاب]] و عملکرد، مقدرات وی در هر لحظه از سوی [[خداوند]] رقم می‌خورد: {{متن قرآن|يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref>«هر که در آسمان‌ها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>، در چنین زمینۀ [[فکری]]، [[ارزش]] اموری همچون [[توبه]]، [[دعا]] و کارهای خیر در سایۀ التزام به [[توکل]] روشن‌تر می‌شود<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸.</ref>.
 
در نگاهی دیگر [[آیات قرآنی]] درباره [[بداء]] به دو [[لوح]] اشاره دارند. [[قرآن کریم]] که برای اولین‌بار در [[تاریخ]] معارف بشری [[مسئله بداء]] را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین تبیین می‌‌کند:
# [[لوح]] محفوظ‍‌: مقدراتی که نوشته می‌شود و به هیچ وجه [[تغییر]] نمی‌یابد؛ چرا که مطابق با [[علم الهی]] است: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ}}<ref>«(این سخن، جادو و دروغ نیست) بلکه قرآنی ارجمند است، در لوحی نگهداشته» سوره بروج، آیه ۲۱ ـ ۲۲.</ref>؛
# [[لوح محو و اثبات]]: آنچه برای [[انسان]] مقدر شده ولی بنابه شرایط خاص و به [[اراده خداوند]] [[تغییر]] می‌کند: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref><ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۶۱؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۱.</ref> این [[لوح]] بیانگر مفاد [[بداء]] است.
 
== [[بداء]] در [[روایات]] ==
[[بداء]] در جوامع روایی [[شیعه]]، به گونه‌ای مورد توجه خاصّ قرار گرفته است تا جایی که یکی از باب‌های کتب [[روایی]]، بدین موضوع می‌پردازد<ref>کافی‌، ج ۱ ص ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴، باب البداء.</ref>. [[اهل سنت]] نیز به رغم عدم پذیرش [[بداء]] و توهم [[مخالفت]] آن با [[علم الهی]] و نسبت دادن انحصار [[اعتقاد]] آن به [[شیعه]]، [[روایات]] [[بداء]] را بیش از [[امامیه]] در کتب خود [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۵.</ref>. به رغم تصریح به [[مسئله بداء]] در [[صحاح]] معروف<ref>صحیح البخاری، ج‌۴، ص‌۱۷۶؛ ج‌۷، ص‌۹۶.</ref> برخی از ایشان [[بداء]] را ملازم با [[جهل]] [[خداوند]] دانسته‌اند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۶۶‌.</ref>. در حالی که [[بداء]] به هیچ وجه [[علم الهی]] را محدود نمی‌کند و ناشی از [[جهل]] نیست<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَبْدُ لَهُ مِنْ جَهْلٍ}}. الکافی ج ۱ ص ۱۴۸.</ref>. توهم تلازم [[بداء]] با [[جهل]] و نقصان [[علم]] [[خدا]] موجب گردیده تا برخی عالمان شیعه نیز از به کار بردن [[بداء]] در مورد [[خداوند]] خودداری کرده و حتی آن را [[انکار]] کنند<ref>تلخیص المحصل، ص‌۴۲۱‌ـ‌۴۲۲.</ref>، یا اینکه [[بداء]] را [[تأویل]] برده، آن را به معنای اظهار و ابداء بدانند<ref>المسائل العکبریه، ص‌۹۹‌ـ‌۱۰۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰.</ref>
 
[[امام صادق]] {{ع}} در چندین [[روایت]] فرمودند: «[[خداوند]] به چیزی همانند [[بداء]] بزرگ شمرده نشده است»<ref>{{متن حدیث|مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ}}. الکافی، ج‌۱، ص‌۱۴۶؛ التوحید، باب البداء، ح۲.</ref>؛ «[[خداوند]] با چیزی مانند [[بدا]] عبادت‌ نشده است»<ref>{{متن حدیث|مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ}}؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.</ref> و «اگر [[مردم]] [[پاداش]] [[اعتقاد]] به [[بداء]] را می‌دانستند در [[سخن گفتن]] از آن [[سستی]] نمی‌کردند»<ref>{{متن حدیث|لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُوا عَنِ الْکَلَامِ فِیهِ}}. الکافی، ص‌۱۴۸؛ التوحید، باب البداء، ح ۷.</ref>. [[ائمه]] {{ع}} [[اعتقاد]] به [[بدا]] را بالاترین‌ نشان‌ اعتقاد‌ به [[توحید]] و [[تنزیه]] [[پروردگار]] می‌دانند و آن را‌ یکی‌ از‌ آموزه‌های‌ مشترک‌ ادیان‌ معرفی می‌کنند. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: «هیچ [[پیامبری]] [[مبعوث]] نشد مگر به‌ حرام‌ بودن شراب و [[اقرار]] به [[بدا]] برای [[خداوند]]»<ref>{{متن حدیث|عَنِ الرِّضَا {{ع}} قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا بِتَحْرِیمِ‏ الْخَمْرِ وَ أَنْ‏ یُقِرَّ لَهُ‏ بِالْبَدَاء‏‏}}‏؛ ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص ۳۳۴.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} می‌‌فرماید: «کسی که [[گمان]] کند برای [[خداوند]] در چیزی [[بداء]] حاصل می‌‌شود که روز قبل آن را نمی‌دانست، از او [[بیزاری]] بجویید»<ref>{{متن حدیث|مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَبْدُو لَهُ فِی شَیْ‏ءٍ لَمْ یَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.</ref>. در [[حدیث]] دیگری آمده است: «برای [[خدا]] در چیزی [[بداء]] حاصل نمی‌شود، مگر اینکه پیش از آن به آن [[علم]] داشته است»<ref>{{متن حدیث|مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ إِلَّا کَانَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَبْدُوَ لَهُ}}؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۵؛ [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات]]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]، ش ۳۴، ص ۹۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹-۵۰.</ref>
 
از مجموع [[روایات]] به دست می‌آید [[بدا]] ناظر به دو اصل مهم در [[جهان‌بینی توحیدی]] و [[اسلامی]] است: اول اینکه [[قدرت خداوند]] مطلق و نامحدود است و آنچه را که بر اساس [[علم]] و [[حکمت]] خود احسن و [[اصلح]] بداند، محقق خواهد ساخت، بر خلاف عقیدۀ [[یهود]] که دست خدا را بسته دانسته و تصور می‌کردند در عالم [[تکوین]] هیچ‌گونه تحولی رخ نخواهد داد {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}}<ref>«و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>. دوم اینکه [[اعمال]] خوب و بد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر می‌گذارد. از باب مثال [[صله رحم]] [[عمر]] را طولانی و [[قطع رحم]] عمر را کوتاه می‌کند<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>، همچنین [[دادگری]] [[سلطان]] سبب طولانی شدن و [[ستمگری]] وی، سبب کوتاه شدن [[زمامداری]] او می‌شود<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۵.</ref>
 
برخی از نکاتی که از [[روایات]] [[بداء]] استفاده می‌شود عبارت‌اند از:
# [[اقرار]] [[انبیاء]] و [[ستایش]] [[اعتقاد]] به [[بداء]] از طرف [[ائمه]] بیانگر این است که [[شناخت خداوند]] بدون [[اعتقاد]] به [[بداء]] کامل نیست.
# نسبت [[بداء]] به [[خداوند]] به معنای آن است که [[خداوند]] [[سرنوشت انسان]] را بر اساس [[اعمال]] او [[تغییر]] می‌دهد. [[انسان]] می‌تواند با کار خوب یا بد [[آینده]] خود را رقم زند. [[اعمال انسان]] حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاهی موجب نزول [[بلا]] می‌شوند و گاه، بلایی را دور می‌کنند و یا مایه [[برکات]] آسمانی و [[الهی]] می‌شوند. اعمالی همانند [[استغفار]]، [[توبه]]، [[شکر نعمت]]، [[صدقه]]، [[احسان]]، [[صله ارحام]] و [[نیکی]] به والدین موجب [[تغییر]] [[سرنوشت انسان]] و نزول برکات‌اند و در مقابل، [[کفر]] و [[گناهان]] موجب [[بلا]] و [[عذاب الهی]].
# [[اعتقاد]] به [[بداء]] در برابر [[باور]] [[یهود]] است که معقتدند [[خدا]] [[جهان]] را [[آفریده]]، [[سرنوشت انسان‌ها]] را تقدیر کرده و [[تغییر]] در آن راه ندارد.
# [[خداوند]] دو نوع [[علم]] دارد: [[علمی]] که به [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] می‌بخشد و تغییری در آن راه ندارد و [[علمی]] که نزد خود اوست و کسی از آن [[آگاهی]] ندارد مگر آنکه [[خداوند]] [[اراده]] کند، [[بداء]] در نوع دوم پدید می‌آید<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۳.</ref>.
 
== جایگاه [[اعتقاد]] به [[بداء]] ==
اعتقاد به [[بداء]] بالاترین [[نشانه]] اعتقاد به توحید است که [[علم الهی]] را محدود نمی‌کند و ناشی از [[جهل]] نیست. [[امام صادق]] ‌{{ع}} فرمود: «[[خدا]] هرچه را بخواهد پیش می‌اندازد و هرچه را بخواهد مؤخر می‌کند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد [[اثبات]] می‌کند و کتاب ما در نزد اوست‌ و فرمود‌: «هر چیزی‌ را که [[خدا]] [[اراده]] می‌کند پیش از آنکه آن را پدید آورد، در [[علم]] او وجود‌ دارد، چیزی بر او آشکار نمی‌شود مگر اینکه در علم‌ او‌ بوده‌ است، همانا برای [[خدا]] از روی [[جهل]] آشکار نمی‌شود»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ‏ مَا یَشَاءُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏ وَ قَالَ فَکُلُّ أَمْرٍ یُرِیدُهُ اللَّهُ فَهُوَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَصْنَعَهُ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ یَبْدُو لَهُ إِلَّا وَ قَدْ کَانَ فِی عِلْمِهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَبْدُو لَهُ مِنْ جَهْلٍ‏}}؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۱۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات]]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]، ش ۳۴، ص ۹۶؛ [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)| بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)| فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹-۵۰.</ref>
 
== نمونه‌های [[تاریخی]] [[بداء]] ==
در [[روایات]] نمونه‌هایی از [[بداء]] در [[تاریخ]] [[ادیان]] نیز بیان شده است مانند:
# در مورد [[قوم]] حضرت [[یونس]]، بعد از [[نفرین]] [[یونس]] و اینکه قرار بود [[عذاب]] نازل شود، برای [[خدا]] [[بدا]] حاصل شد و به جای آنکه آنان را [[عذاب]] کند، [[رحمت]] خود را شامل آنان کرد<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. به سرگذشت [[قوم]] [[یونس]] در [[قرآن کریم]] اشاره شده و از دیگران خواسته شده از آن [[عبرت]] بگیرند و با [[برگزیدن]] راه [[ایمان]]، از گزند پی‌آمدهای [[کفر]] مصون بمانند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.</ref>
# [[عیسی]] {{ع}} با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، [[شادی]] و پای‌کوبی می‌کردند، [[عیسی]] {{ع}} گفت: امروز شادمان‌اند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از [[بینوایی]] دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.</ref>.
# حزقیل [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] مأموریت یافت تا از [[مرگ]] [[پادشاه]] زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی [[مرگ]] آن [[پادشاه]] به تأخیر افتاد و او [[مأمور]] شد تا این مطلب را به او برساند<ref>قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.</ref>.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[مرگ]] خارکن [[یهودی]] خبر داد، اما [[مرگ]] او به خاطر صدقه‌ای که داد به تأخیر افتاد<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>.
# هنگامی که آیۀ {{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ}}<ref>«پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.</ref> نازل شد، [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} [[یقین]] کردند [[عذاب]] [[خدا]] بر [[کافران]] نازل خواهد شد، اما با نزول آیۀ {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.</ref> دانستند [[عذاب]] نازل نخواهد شد<ref>سیوطی، الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.</ref>.
 
== [[بداء]] در [[نبوت]] و [[امامت]] ==
در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بداء]] راه ندارد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[امامان]] افراد معینی هستند که از سوی [[خداوند]] به [[مقام نبوت]] و [[امامت]] [[برگزیده]] شده‌اند و تغییرپذیر نیست. این مطلب مورد [[اجماع]] [[عالمان]] [[امامیه]] است و در روایتی نیز آمده است که در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد<ref>شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. با این حال، در برخی [[روایات]] آمده است در مورد [[اسماعیل فرزند امام صادق]] {{ع}} و سید محمد [[فرزند]] [[امام هادی]] {{ع}} [[بدا]] رخ داده است؛ یعنی آن دو به [[امامت]] [[منصوب]] شده بودند، ولی چون در زمان [[امام]] [[معصوم]] ـ [[امام صادق]] و [[امام هادی]] {{ع}} ـ از [[دنیا]] رفتند، [[امام کاظم]] و [[امام عسکری]] {{ع}} به [[امامت]] [[منصوب]] شدند.
 
بر فرض صحت این [[روایات]] باید به گونه‌ای [[تأویل]] شود که با اصل بطلان [[بدا]] در [[امامت]]، منافات نداشته باشد بدین صورت که چون آن دو [[فرزندان]] بزرگ‌تر [[امام]] [[معصوم]] بودند، تصور [[مردم]] این بود که [[امامت]] به آنان اختصاص دارد و با [[مرگ]] آنان نادرستی [[عقیده]] مزبور روشن شد<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۱۲۱.</ref>. برخی [[بدا]] در [[روایت]]: {{متن حدیث|مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ کَمَا بَدَا لَهُ فِی إِسْمَاعِیل}} را به [[بدا]] در [[مرگ]] [[اسماعیل]] [[تفسیر]] کرده است، یعنی دوبار [[مرگ]] او تقدیر شده بود و [[امام صادق]] {{ع}} تأخیر [[مرگ]] او را از [[خداوند]] درخواست کرد و [[اجابت]] شد. [[امام]] {{ع}} فرمود: برای [[خدا]] در باره چیزی همانند [[اسماعیل]] [[بدا]] حاصل نشده است، مقصود [[امام]] {{ع}} تأخیر افتادن [[مرگ]] [[اسماعیل]] بوده است نه [[امامت]] وی<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی کَتَبَ الْقَتْلَ عَلَی ابْنِی إِسْمَاعِیلَ مَرَّتَیْنِ فَسَأَلْتُهُ فِیهِ فَعَفَا عَنْ ذَلِکَ}}؛ الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۹.</ref>
 
== عدم امکان [[بداء]] در [[ظهور امام زمان]] {{ع}} ==
یکی از مسائل اساسی دربارۀ [[بدا]]، عدم وقوع [[بداء]] در مورد [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} است. در [[روایات]] [[آخرالزمان]] به دو گونه به موضوع [[بداء]] اشاره شده است؛
# دعاهایی که درخواست تعجیل فرج [[حضرت مهدی]] {{ع}} و کوتاه شدن مدت [[غیبت]] توصیه شده است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: «اگر [[مردم]] از [[غیبت]] امامشان به درگاه [[خداوند]] [[گریه]] و ناله کنند، [[ظهور]] حضرت نزدیک‌تر خواهد شد و اگر [[مردم]] نسبت به دوری [[حجت خدا]] بی‌تفاوت باشند، [[غیبت]] نیز تا آخرین حد خود ادامه پیدا خواهد کرد»<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا طَالَ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَی اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی وَ هَارُونَ یُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْتَهِی إِلَی مُنْتَهَاهُ}}؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۲.</ref>.
# روایاتی که موضوع [[بداء]] را خصوصاً در احوال [[آخرالزمان]] و [[ظهور]] حضرت بیان می‌کند. چنانچه [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: «چند چیز جزء [[نشانه‌های حتمی ظهور]] است که قطعاً پیش از [[قیام]] [[حضرت قائم]] {{ع}} روی خواهد داد؛ [[خروج سفیانی]]، فرو رفتن [[لشکر سفیانی]] در [[سرزمین بیداء]]، [[شهید]] شدن [[نفس زکیه]]، ندایی آسمانی. راوی سؤال کرد: آیا در [[نشانه‌های حتمی]]، [[بداء]] روی خواهد داد؟ حضرت پاسخ داد: آری. سپس راوی عرض کرد: می‌ترسم در [[قیام]] [[حضرت قائم]] {{ع}} نیز [[بداء]] رخ دهد! حضرت فرمود: خیر! [[قیام]] [[حضرت قائم]] {{ع}} از وعده‌های الهی است و [[خداوند]] در [[وعده]] خود تخلف نمی‌کند، زیرا خود در [[قرآن]] فرموده: {{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ}}<ref> سوره آل عمران، آیه ۹.</ref>.<ref>{{متن حدیث|کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا {{ع}}فَجَرَی ذِکْرُ السُّفْیَانِیِّ وَ مَا جَاءَ فِی الرِّوَایَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ {{ع}}هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ یَبْدُوَ لِلَّهِ فِی الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِیعَادِ وَ اللَّهُ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ}}؛ الغیبة للنعمانی، ص ۳۰۲ ح ۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۳۳-۱۳۸.</ref>
 
اصل [[ظهور حضرت حجت]] از اموری است که شکی در حتمیت آن نیست، چنانچه فرموده‌اند: «اگر از [[عمر]] هستی یک روز باقی مانده باشد حضرت [[ظهور]] خواهد کرد»<ref>ر.ک: ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۴۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۶۱.</ref> هرچند از [[تعیین وقت ظهور]] [[امام عصر]] {{ع}} [[نهی]] شده است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۸.</ref>، ولی تقدیم و تأخر در آن ممکن است.
 
== امکان [[بداء]] در [[نشانه‌های ظهور]] ==
نسبت به [[نشانه‌های ظهور]] باید گفت: وقوع [[بداء]] در نشانه‌های غیرحتمی مورد اتفاق همه [[دانشمندان اسلامی]] است. ولی درباره وقوع [[بدا]] در [[نشانه‌های حتمی ظهور]] سه نظر وجود دارد: امکان وقوع [[بداء]]، عدم امکان وقوع [[بداء]]، عدم امکان وقوع [[بداء]] دراصل [[نشانه‌های حتمی]] وامکان [[بداء]] درجزئیات<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص ۲۶۲؛ [[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص ۳۴ ـ ۴۳.</ref>.
 
[[ادله]] امکان [[بداء]] در [[نشانه‌های حتمی ظهور]]:
# [[روایت]] وقوع [[بداء]] در [[خروج سفیانی]]: [[ابو هاشم جعفری]] می‌گوید: نزد [[امام جواد]] {{ع}} از [[سفیانی]] و حتمی بودن خروج او سخن به میان آمد. گفتم: «آیا ممکن است در امر حتمی، [[بدا]] پیش آید؟ فرمود: آری. گفتم: می‌ترسم درباره [[قائم]] هم [[بدا]] حاصل شود. فرمود: نه! [[قائم]]، وعدۀ [[الهی]] است و در آن، تخلف نمی‌شود»<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۷ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۷]]، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۲.</ref>. در بررسی این [[دلیل]] باید گفت: [[روایات]] متواتر برحتمی بودن [[نشانه‌های ظهور]] دلالت دارند. البته وقوع [[بدا]] در جزئیات امکان دارد.
# حتمی بودن [[نشانه‌های ظهور]]، مخالف [[قرآن]] است. باید توجه داشت [[اعتقاد]] به امکان [[بدا]] به معنای تحقق آن نیست و امکان [[عقلی]] وجود دارد که با فقدان شرایط، [[تغییر]] می‌کند.
# همیشگی و ناگهانی بودن [[ظهور]] با حتمی بودن آن منافات دارد.
 
به نظر می‌رسد دیدگاه سوم با [[روایات]] تناسب بیشتری دارد زیرا در [[نشانه‌های حتمی ظهور]] اصل وقایع حتمی هستند ولی سایر خصوصیات مانند زمان حتمی نیستند و احتمال [[بدا]] در آنها وجود دارد. بنابراین [[ظهور امام عصر]] {{ع}} زمان قطعی و غیر قابل [[بداء]] ندارد بلکه قابل [[تغییر]] و تقدم و تأخر است<ref>ر.ک. [[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص ۳۴ ـ ۴۳؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص ۲۶۲.</ref>.
 
==تهمت شرک در خالقیت به اندیشه شیعی==
وهابیان ادعا می‌کنند: یکی از [[اعتقادات شیعه]] «[[بدا]]» است. آنان با این [[اعتقاد]]، [[پشیمانی]] یا [[نادانی]] را به [[خداوند]] نسبت می‌دهند و این در حالی است که نسبت به [[امامان]] خود قائل به [[علم غیب]] هستند؟! گویا آنان امامان خویش را از [[خدا]] [[برتر]] و بالاتر می‌دانند!
===پاسخ===
یادآوری چند نکته در این باره ضروری است:
 
'''نکته نخست''': «بدا» در لغت به معنی «آشکار شدن شئ مخفی» است. این واژه در [[قرآن]] نیز به همین معنی استعمال شده است. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا}}<ref>«و بدی‌های کارهایی که انجام داده‌اند برای آنان آشکار می‌گردد و (سزای) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا می‌گیرد» سوره زمر، آیه ۴۸.</ref>.
ولی در اصطلاح، [[شیعیان]] آن را مجازاً در معنی إبداء و [[آشکار کردن]] به کار می‌برند. منظورشان از بدا لله این است که خداوند چیزی را که بر بندگانش مخفی بوده، بر آنان آشکار کرد.
استعمال این تعبیر در این معنای مجازی، به [[شیعه]] اختصاص ندارد بلکه همین تعبیر در روایاتی که خود [[وهابیان]] آن را صحیح می‌دانند و به آن [[تمسک]] می‌کنند وارد شده است:
[[بخاری]] در کتاب صحیحش آورده است: {{عربی|إنه سمع من سول الله{{صل}} إن ثلاثة في بني إسرائيل أبرص و أعمى و أقرع بدا [[الله]] عز و جل أن يبتليهم...}}؛ «از [[رسول خدا]] شنیدم که سه نفر از [[بنی اسرائیل]]، پیس، کچل و [[کور]] بودند، برای خداوند بدا پیش آمد که آنها را بیازماید»<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۶.</ref>.
خلاصه داستان در این [[روایت]]، این است که خداوند فرشته‌ای را برای [[دلجویی]] نزد این سه نفر فرستاد، آنان هر یک مشکل خود را بیان کردند، [[فرشته]] هم دستی بر آنان کشید و شفای‌شان داد و از بهره‌های [[دنیایی]] نیز به آنان بخشید. پس از مدتی که آن سه تن به [[اموال]] و دارایی‌های خوبی رسیده بودند، همان فرشته به صورت فردی [[فقیر]] نزدشان رفت؛ ولی پیس و کچل از کمک به وی خودداری کردند، اما کور به دلیل نعمتی که [[خدا]] به او داده بود، آن [[فقیر]] را کمک کرد. در این هنگام برای خدا [[بدا]] رخ داد و آن دو نفر اول را به همان حالت نخست برگرداند.
در این [[روایت]] که خلاصه آن بیان شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از تعبیر به «بدا لله» استفاده کرده است. آیا [[وهابیان]] [[پیامبر]]{{صل}} را هم متهم می‌کنند که با این تعبیر، به [[خداوند]] نسبت [[جهل]] یا [[پشیمانی]] داده است؟!
 
یا آن‌که از نظر وهابیان اگر این تعبیر در [[روایات شیعه]] بیاید [[کفر]] و اگر در [[صحیح بخاری]] بیاید، عین [[توحید]] است!!!
در هر حال نمی‌شود به صِرف استعمال لفظ در معنای مجازی‌اش، [[مسلمانان]] را متهم کرد که به خداوند نسبت پشیمانی و جهل داده‌اند، چنان‌که نمی‌توان پیامبر{{صل}} را به چنین نسبتی متهم کرد!!
 
'''نکته دوم''': در [[قرآن]] در [[ارتباط با خداوند]] گاه از تعابیری استفاده شده است که قطعاً [[ذات پاک الهی]] از معنای رایج و شایع آن [[منزه]] است. واژه‌هایی چون [[مکر]]، [[خدعه]] و [[نسیان]] از واژه‌هایی است که در قرآن به خداوند نسبت داده شد و قطعاً نمی‌تواند معنای [[حقیقی]] آنها [[اراده]] شده باشد: {{متن قرآن|وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا}}<ref>«و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند» سوره نمل، آیه ۵۰.</ref>.
{{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>«بی‌گمان منافقان، با خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند و (اینان) چون به نماز ایستند با گران‌جانی می‌ایستند، برابر مردم ریا می‌ورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>.
همچنین آمده است: {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ}}<ref>«مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.</ref>.
روشن است که این واژه‌ها در ارتباط با خداوند از معانی شایع و رایج خود تجرید شده، متناسب با [[شأن]] [[ذات اقدس خداوند]]، معنی می‌شود؛ در واقع این واژه‌ها نسبت به خداً، مجازاً، اطلاق می‌شود. تعبیر به «[[بدا]]» درباره [[خداوند]] نیز از همین نمونه تعبیرها است؛ یعنی از منظر [[مردم]] که از گذشته و [[آینده]] خبر ندارند، چنین به نظر می‌رسد که [[خدا]] از نظرش برگشت و گویا در [[اراده الهی]] تغییری رخ داده است، در حالی که در واقع خداوند با این [[تغییر]]، پرده از [[علم]] غیبش برداشت و حقیقتی که تا آن [[زمان]]، بر مردم پنهان بود، آن را برای‌شان آشکار ساخت؛ به عبارت دیگر، هیچ بدائی نسبت به خدا در کار نیست؛ بلکه تعبیر دقیق‌ترش «إبداء» است؛ یعنی [[آشکار کردن]] امری که بر مردم پوشیده بود. نظیرش در [[قرآن]]، استعمال واژه «دانستن بر خدا» است آنجا که می‌فرماید: خداوند [[مؤمنان]] را [[امتحان]] می‌کند تا مجاهدان‌شان را از غیر [[مجاهدان]] بشناسد: {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ}}<ref>«و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.</ref>.
روشن است که جمله {{متن قرآن|حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ}}<ref>«و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.</ref> به این معنی نیست که خداوند آنها را نمی‌شناخت، حالا می‌خواهد با امتحان کردن آنها را بشناسد! بلکه منظور این است که معلوم [[ازلی]] خداوند در خارج تحقق یابد و آنچه از ازل می‌دانست با امتحان، آن را در خارج عینیت ببخشد.
 
اگر گفتن «بدا [[الله]]» به معنی نسبت دادن [[جهل]] یا [[پشیمانی]] به خداست، گفتن {{متن قرآن|حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ}}<ref>«و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.</ref> هم باید به معنی نسبت دادن جهل و نا [[آگاهی]] به خدا باشد! [[وهابیان]] درباره این گونه [[آیات]] چه می‌گویند؟!
شگفت‌آور است همین معنایی که [[دانشمندان شیعه]] درباره تعبیر به [[بدا]] ذکر کرده‌اند، بزرگان [[اهل سنت]] هم آورده‌اند؛ ولی چه سری است اگر همین تعبیر را آنها بگویند قابل قبول است؛ ولی اگر [[شیعه]] بگوید [[کفر]] است و [[الحاد]]!!
 
«عینی» - از شارحان [[صحیح بخاری]] - در [[عمدة القاری]]، در شرح بدا لله می‌نویسد: {{عربی|أي سبق في علم الله فأراد إظهاره و ليس المراد أنه ظهر له بعد أن كان خافيا، لأن ذلك محال في حق الله}}؛ جمله «بدا [[الله]]» یعنی [[خدا]] چیزی را که از ازل می‌دانست [[اراده]] کرده است آن را آشکار سازد. مقصود از این کلمه این نیست که خدا نمی‌دانست و حالا برایش آشکار شد؛ چون چنین چیزی درباره خدا محال است»<ref>عمدة القاری، ج۱۶، ص۴۸.</ref>.
[[شیعیان]] هم چیزی جز این معنا را از «بدا» اراده نمی‌کنند. از نگاه آنان «بدا» به معنی آشکار شدن امری بر [[خداوند]] نیست، بلکه به معنی [[آشکار کردن]] خداوند برای [[انسان‌ها]] است.
در [[روایت]] آمده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:
{{عربی|من زعم أن الله يبدو له في شيء اليوم لم يعلمه أمس فابرءوا منه}}؛ «هرکس [[گمان]] کند برای خدا چیزی امروز آشکار می‌شود که دیروز آن را نمی‌دانست، از او [[بیزاری]] بجویید»<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۷۰.</ref>.
بنابراین، بهتر است به جای متهم کردن [[مسلمانان]]، در معنای صحیح این واژه‌ها دقت شود!
 
'''نکته سوم''': آنان که بدا را [[انکار]] می‌کنند و آن را ملازم [[جهل]] و [[پشیمانی]] خدا می‌دانند، درباره [[نسخ]] چه می‌گویند؟!
در واقع فرقی بین نسخ و بدا نیست، جز این که نسخ در [[امور تشریعی]] است و بدا در امور [[تکوینی]]، یعنی همان طور که در [[تشریع احکام]]، با نسخ، [[قبله مسلمانان]] از [[مسجد الاقصی]] به [[مسجد الحرام]] [[تغییر]] کرد، در [[نظام تکوینی]] هم مثلاً [[عذاب]] [[قوم یونس]] با [[دعا]] و [[تضرع]] آنها، تغییر کرد و از آنان برداشته شد.
اگر بنا باشد بدا به معنی پشیمانی خدا باشد، در نسخ هم می‌توان همین حرف را زد، آیا [[وهابیان]] چنین می‌اندیشند؟!
[[حقیقت]] آن است هم در [[نسخ]] و هم در [[بدا]]، [[خداوند]] از ازل می‌دانست که [[حکم]] اولش پس از مدتی [[تغییر]] خواهد کرد. بله! ظاهر این [[احکام]] از ابتدا عام بود؛ ولی در واقع، چنین نبود، بلکه موقت بودند و [[خدا]] از ازل آن را می‌دانست و همچنین می‌دانست که در [[زمان]] خودش آن را آشکار خواهد کرد.
 
'''نکته چهارم''': حقیقت بدا به این بر می‌گردد که [[انسان]] با انجام کارهای خوب، [[سرنوشت]] [[سوء]] خویش را تغییر دهد و با انجام [[کارهای بد]] سرنوشت خوبش را تغییر دهد. این [[جایگزینی]] تقدیرها، همان بدا اصطلاحی است که [[شیعیان]] بدان معتقدند.
در [[قرآن]] هر چند واژه «بدا» در معنای اصطلاحی آن نیامده، ولی در [[آیات]] مختلفی این مفهوم قابل استفاده است، از جمله:
 
۱. {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>.
در [[تفسیر]] این [[آیه]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|الصَّدَقَة على وَجههَا و برّ الْوَالِدين و اصطناع الْمَعْرُوف تحول الشَّقَاء سَعَادَة، و تزيد فِي الْعُمر و تقي مصَارِع السوء}}؛ «[[صدقه]] در [[راه خدا]]، [[نیکی به پدر و مادر]] و انجام [[کارهای نیک]]، [[بدبختی]] را به [[خوشبختی]] تبدیل کرده، [[عمر]] را افزایش داده، از مرگ‌های بد جلوگیری می‌کند»<ref>عمدة القاری، ج۱۱، ص۱۸۱؛ الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.</ref>.
 
۲. قرآن درباره تغییر سرنوشت [[قوم یونس]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>.
برابر این آیه، [[قوم یونس]] بر اثر [[نافرمانی خدا]]، مستحق [[عذاب]] شدند. [[یونس]]{{ع}} پس از آن‌که این خبر را به آنها داد از نزدشان رفت؛ ولی آنان با دیدن نشانه‌های عذاب، از کرده خویش پشیمان شده، رو به صحرا نهادند و به [[گریه و زاری]]، پرداختند. آن‌گاه [[خداوند]] [[توبه]] شان را پذیرفت و عذاب را از آنان برداشت.
از این [[جایگزینی]] تقدیرها، که به دست [[قدرت الهی]] انجام می‌شود به «[[بدا]]» تعبیر می‌شود؛ یعنی گفته می‌شود: {{عربی|بدا الله أن يعذبهم}}؛ اول قرار بود که عذاب بر آنان نازل شود؛ ولی خداوند آن را [[تغییر]] داد و [[سرنوشت]] جدیدی را بر آنان رقم زد.
 
۳. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان وی‌اند. بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref>.
این [[آیه]] هم به روشنی از تغییر سرنوشت‌ها به دست قدرت الهی سخن می‌گوید.
 
بنابراین، تغییر سرنوشت‌ها و جایگزینی تقدیرها، امری است که همه [[مسلمانان]] به آن [[اعتقاد]] دارند و به [[شیعه]] اختصاص ندارد. منظور شیعه از «بدا» چیزی جز همین تغییر سرنوشت‌ها نیست. برابر این معنی، هرگز بدا به معنی نسبت دادن [[جهل]] به [[خدا]] نیست.
غیر از [[آیات]] یاد شده، آیات دیگری نیز در قرآن است که به مفهوم بدا اشاره دارد، در این جا از آنها به اختصار یاد می‌شود:
#آیاتی که از [[قضا و قدر]] حتمی و غیر حتمی سخن می‌گوید؛ مانند، آیه ۳۹ [[سوره رعد]]، همچنین آیاتی که از [[اجل]] حتمی و غیر حتمی سخن می‌گوید؛ مانند آیه ۳ [[سوره انعام]].
#آیاتی که از تغییر [[فرمان الهی]] درباره [[ذبح اسماعیل]] سخن می‌گوید؛ مانند آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ [[سوره صافات]].
#آیاتی که از [[حرام]] ساختن ورود [[بنی اسرائیل]] به [[سرزمین مقدس]] به مدت چهل سال به دنبال نافرمانی‌های آنان، [[گفت‌وگو]] می‌کند؛ مانند [[آیات]] ۲۱ تا ۲۶ [[سوره مائده]].
#آیاتی که از اضافه شدن ده [[روز]] به [[میقات]] [[حضرت موسی]]{{ع}} پس از تعیین سی روز حکایت می‌کند؛ مانند [[آیه]] ۱۴۲ [[سوره اعراف]].
#آیاتی که به [[تغییر]] سرنوشت‌ها بر اثر اعمالی چون [[ایمان]]، [[تقوا]] و [[استغفار]] (آیه ۹۶ سوره اعراف و ۱۰ و ۱۱ [[سوره نوح]]) یا تأثیر [[دعا]] و [[تضرع]] در [[شب قدر]] در سرنوشت‌های غیر حتمی (آیه۴ [[سوره دخان]]) اشاره دارد.
 
بنابراین مسئله [[بدا]] به معنی اصطلاحی‌اش یک مسئله [[قرآنی]] است و همه [[مسلمانان]] عملاً به آن ملتزم هستند و هیچ‌کس این تغییرات را ملازم با [[جهل]] یا [[پشیمانی]] [[خدا]] نمی‌داند.
اساساً اگر کسی بدا به این معنای اصطلاحی‌اش را منکر باشد باید دعا را نیز منکر باشد؛ زیرا دعا هم چیزی جز [[اعتقاد]] به تغییر وضعیت نیست. آیا دعا غیر از تقاضای تغییر [[سرنوشت]] است؟!
 
'''نکته پنجم''': «بدا» با این معنای اصطلاحی‌اش دارای آثار [[تربیتی]] بس عظیمی است؛ زیرا اگر بدا را [[انکار]] کنیم معنایش این است که خدا از کار [[قضا و قدر]] فارغ شده و دیگر امیدی به تغییر سرنوشت‌ها وجود ندارد. با این [[باور]] دیگر انگیزه‌ای برای تغییر وضعیت کنونی برای کسی باقی نمی‌ماند؛ چراکه هرچه مقدر شده است همان خواهد شد.
بنابراین، اعتقاد به بدا از سویی، [[انگیزه]] [[کار و تلاش]] را در [[انسان]] پدید می‌آورد و از سوی دیگر انسان را به انجام کارهای خیر و [[عبادی]]، تضرع و [[توبه]] [[امیدوار]] می‌سازد تا با انجام آنها قضاهای غیرحتمی را از خویش دور سازد.
 
'''نکته ششم''': در طرح اصل [[شبهه]]، دو مطلب بی‌ارتباط در کنار هم قرار گرفت یک این که [[شیعیان]] به بدا اعتقاد دارند، دوم این که آنان در مورد امامانشان قائل به [[علم]] غیب‌اند طراحان شبهه از کنار هم قرار دادن این دو مطلب می‌خواهند چنین نتیجه بگیرند که شیعیان [[امامان]] خود را [[برتر]] از [[خدا]] می‌دانند.
از آنچه گذشت بی‌پایه بودن این سخن نیز روشن شد؛ زیرا اولاً [[اعتقاد]] به «[[بدا]]» مستلزم [[جهل]] یا [[پشیمانی]] خدا نیست تا چنین نتیجه مضحکی گرفته شود؛ ثانیاً [[علم ائمه]]{{عم}} در مقابل [[علم خدا]] اساساً قابل [[قیاس]] نیست [[علم غیب امام]] یک [[علم اعطایی]] و افاضی است، در حالی که [[علم خداوند]]، ذاتی و استقلالی است. [[علم امامان]]{{عم}} محدود و در چارچوب [[اذن]] خداست در حالی که علم خداوند، نامحدود و بی‌انتها است. درباره [[علم غیب امامان]] در بخش دیگر مفصل‌تر بحث خواهد شد.
 
[[شیعیان]] در «بدا» همان چیزی را می‌گویند که [[مسلمانان]] در ارتباط با [[تغییر]] سرنوشت‌ها می‌گویند. مفهوم بدا این است که [[انسان]] می‌تواند با انجام [[اعمال نیک]]، زمینه‌ای را فراهم آورد تا خدا [[سرنوشت]] بدش را به سرنوشت خوب تغییر دهد یا با انجام [[اعمال زشت]]، زمینه‌ای را فراهم آورد تا [[خداوند]] سرنوشت نیکش را به سرنوشت بد تغییر دهد و این چیزی است که همه به آن اعتقاد دارند. استعمال لفظ بدا در معنای مجازی‌اش ([[آشکار کردن]]) نباید بهانه‌ای برای [[سوءظن]] و متهم کردن مسلمانان شود!<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۱۷۳-۱۸۱</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}  
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|'''بداء''']]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
#[[پرونده:Mg1150 91icl.jpg|22px]] [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|'''بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات''']]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]، ش ۳۴.
# [[پرونده:Mg1150 91icl.jpg|22px]] [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|'''بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات''']]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]، ش ۳۴.
# [[پرونده:10119018.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۷ (کتاب)|'''دانشنامهٔ امام مهدی''']]، ج ۷.
# [[پرونده:10119018.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۷ (کتاب)|'''دانشنامهٔ امام مهدی ج۷''']]
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# [[پرونده:1100222.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:1100222.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:152096.jpg|22px]] [[سید محمد بنی‌هاشمی|بنی‌هاشمی، سید محمد]]، [[سلسله درس‌های مهدویت ج۱۰ (کتاب)|'''انتظار فرج''']]
# [[پرونده:151895.jpg|22px]] [[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|'''تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور''']]
# [[پرونده:151895.jpg|22px]] [[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|'''تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور''']]
# [[پرونده:13681062.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۲''']]
# [[پرونده:13681062.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۲''']]
{{پایان}}
# [[پرونده:IM010573.jpg|22px]] [[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|'''پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه''']]
{{پایان}}
{{پایان منابع}}
 
==جستارهای وابسته==


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:بداء]]
[[رده:بداء]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۱

معناشناسی

معنای لغوی

«بداء» در لغت به معنی آشکار شدن است و هرگاه به انسان نسبت داده شود، مقصود این است که چیزی که بر او پنهان بوده، آشکار شده و رای او در مورد آن تغییر کرده است[۱]. اگر بداء به رأی و عقیده استناد یابد در صورتی که شخص مسبوق به رأیی نباشد، به معنای پیدایش رأی است وگرنه به معنای تغییر رأی خواهد بود[۲]. از این رو معنای جهل و تغییر رأی و اراده نیز در آن نهفته است. زمانی که انسان، چیزی را نمی‌داند و سپس بر او آشکار می‌شود و رأی و نظرش دگرگون می‌گردد، می‌‌گویند بداء حاصل شده است[۳].

معنای اصطلاحی

«بداء» در اصطلاح به معنای تغییر مقدرات از سوی خداوند بر اساس پاره‌ای حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است[۴]. یعنی خداوند، تغییراتی را در برخی امور ایجاد می‌کند که تصور بر قطعی بودن آنهاست، به بیان دیگر بداء اتخاذ نظری جدید در برخی امور است که وقوع آن مورد انتظار نبوده و ظاهر بر خلاف آن بوده است[۵].

دانشمندان امامیه در تبیین بداء و رد و انکار آن از سوی مخالفان، آن را با نسخ مقایسه کرده‌اند؛ بدا به منزله نسخ در تشریع است و نسخ به منزله بدا در تکوین[۶]. تفاوت ماهوی بداء و نسخ در این است که نسخ مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی بداء ناظر به یک پدیده بوده و در یک زمان رخ می‌‌دهد[۷]. در واقع هر گاه امر و نهی به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک مکلف تعلق بگیرد بداء و باطل است و هرگاه متعلق امر و نهی دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد نسخ و جایز است[۸].

محال بودن بداء برای خداوند

توجه به منزه بودن ذات الهی از هرگونه جهل و نقص از یک سو و اسناد بداء به خداوند در متون دینی از سوی دیگر، زمینه‌ای فراهم آورده تا مسأله بداء به طور گسترده در منابع کلامی و تفسیری مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتاب‌هایی در این زمینه تألیف شود. در این‌گونه کتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبیین مفهوم بداء و اینکه چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نیست و دیگر اینکه اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه می‌تواند در تصحیح نگرش انسان به اداره جهان از سوی خداوند مؤثر باشد[۹].

چنانچه در معنای بداء گفته شد؛ بداء در مورد انسان به معنای آن است که چیزی از او پوشیده و پنهان بود، سپس برایش آشکار شد. در مورد خداوند که دانای به همه‌چیز است و هیچ‌چیز قبل از خلقت عالم و پس از آن تا قیامت بر او پوشیده نیست، مفهوم دیگری دارد، یعنی چیزی را که برای انسان معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار می‌کند و برخلاف تصوّر قبلی انسان، موضوعی مطرح می‌شود، گویا نظر خدا عوض شده است، در حالی که مسأله برای خداوند از آغاز به همان صورت بوده است، در مسألۀ بداء، صفات الهی دقیق‌تر شناخته می‌شود، در روایات آمده است: «هرگز خداوند به چیزی همچون بداء، تعظیم یا عبادت نشده است»[۱۰].

بنابراین بداء به معنای عوض شدن تصمیم خدا به خاطر جهل به مصالح یا پشیمانی از تصمیم گذشته، بر خدای متعال محال است و در روایات هم نفی شده است، ولی به این معنی که خداوند گاهی چیزی را بنا به مصلحتی بر زبان پیامبرش یا ولیّ خود یا در ظاهر حال آشکار می‌سازد، سپس آن را محو می‌کند و موضوع برخلاف صورت اولیه می‌شود و خدا این را از پیش هم می‌داند[۱۱].

بداء و کتاب محو و اثبات

در نظر شیعه‌ بداء همان کاری است که خداوند در لوح محو و اثبات انجام می‌‌دهد، برخلاف نسبت ناروای اهل سنت به شیعه که خداوند چیزی را نمی‌داند و سپس علم بر او عارض می‌شود. گاهی خداوند چیزی را که مقدر فرموده ولی به جهت مصالحی تغییر می‌دهد، نه به این معنا که ابتدا مصلحت واقعی را نمی‌دانسته، بلکه صلاح این بوده که ابتدا به گونه‌ای مقدر شود و سپس به گونه‌ای دیگر تغییر یابد. یکی از آن مصالح نمایش قدرت مطلق خداوند است، همچنین تشویق مردم به انجام کارهای خوبی است که در سرنوشت آنها مؤثر است[۱۲].[۱۳]. از این رو محدودۀ بداء، کتاب محو و اثبات است و در ام الکتاب یا لوح محفوظ هیچ‌گونه تغییری رخ نمی‌دهد. امام صادق (ع) فرموده است: «کتاب محو و اثبات کتابی است که خداوند آنچه را بخواهد از آن محو می‌کند و آنچه را بخواهد ثابت می‌دارد، به همین جهت، دعا قضای الهی را تغییر می‌دهد و بر آن دعا نوشته شده که وسیله تغییر قضاء است، ولی هنگامی که به امّ الکتاب برسد دعا در آن تأثیری نخواهد داشت»[۱۴].

ام الکتاب، منشأ کتاب محو و اثبات است، یعنی تحولاتی که در نظام عالم طبیعت رخ می‌دهد، بر اساس الگوی ثابتی است که در امّ الکتاب مقرر شده است. یادآوری «ام الکتاب» پس از بیان حوادث بیان‌گر دو نکته مهم است: اول اینکه تحولات، بدون ملاک و معیار نیست؛ دوم اینکه تحولات بر اراده الهی تحمیل نمی‌شود، بلکه از مشیت الهی که بر پایه علم پیشین خداوند استوار است، نشأت می‌گیرد[۱۵]. این تحولات در قلمرو قضا و قدر غیرحتمی واقع می‌شود، اما قضا و قدر حتمی خداوند از تحول مصون است: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ[۱۶]، مقصود از اجل مسمّی، اجل حتمی است که در لیله القدر رقم می‌خورد و تغییرناپذیر است و اجل غیر مسمّی، اجل موقوف است که قابل تغییر است[۱۷].[۱۸]

بداء و قضاء و قدر الهی

بر اساس تعالیم قرآنی، علم خداوند از هر جهت مطلق است و محدودیتی ندارد: ﴿أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۹]. این بدان معناست که خداوند بر همۀ حوادث از ازل تا ابد آگاه است و در این علم هیچ‌یک از مخلوقات با وی مشارکت ندارند: ﴿فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا[۲۰] و ممکن است تنها برخی از آن به صورت استثنا آگاه باشند: ﴿إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۲۱] و این همان قضای حتمی است. در کنار این حقیقت، حقیقتی در سطح نازل‌تر قرار می‌گیرد و آن اینکه سرنوشت انسان‌ها و حوادث و وقایعی که برای آنها پدید می‌آید بر اثر عوامل و شرایط ویژه‌ای همانند اختیار افراد و گروه‌های انسانی و توانایی ایشان در انتخاب راه‌های گوناگون رقم می‌خورد. این همان قضای غیر محتوم یعنی قدر است که اطلاع بر آن برای نفس نبی یا ولی ممکن است[۲۲].

جایگاه بداء در این میان به عنوان یکی از افعال یا اوصاف الهی آن است که بر اساس وعده‌های خداوند به جای برخی از مقدرات غیر حتمی به جهت اختیار و عملکرد انسان نظیر صدقه، صله رحم، نیکی به پدر و مادر و قدردانی از آنان یا ترک این‌گونه امور، سرنوشت بهتر یا بدتری برای وی رقم می‌خورد: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۲۳]. بخش نخست آیه اشاره به قضای غیر محتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضای محتوم است[۲۴]. بداء در حقیقت تغییر در علم الهی نیست، بلکه تغییر در مقدّرات غیر محتوم است.

بداء در قرآن

در آیات قرآن پیرامون موضوع بدا سخن به میان آمده است، آیاتی که در این زمینه آمده چند دسته‌اند:

  1. آیاتی که ناظر به مبانی و اجزای مفهوم بداء است؛ از جمله آیات قضا و قدر محتوم و غیر محتوم: ﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۲۵]، علم مطلق و ازلی خداوند: ﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۲۶]، عدم محدودیت قدرت خدا: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۷] و... .
  2. آیاتی که تغییر سرنوشت انسان‌ها را بر اثر افعال اختیاری آنان مطرح می‌کنند؛ مانند: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۲۸] و ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۲۹].
  3. آیاتی که ناظر به مصادیق عینی بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا[۳۰]، ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۳۱] و... .

با درک صحیح مسئله بداء انسان متوجه می‌‌شود در جایگاه هر انتخاب و انجام هر کاری خداوند ناظر اوست و براساس همین انتخاب و عملکرد، مقدرات وی در هر لحظه از سوی خداوند رقم می‌خورد: ﴿يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ[۳۲]، در چنین زمینۀ فکری، ارزش اموری همچون توبه، دعا و کارهای خیر در سایۀ التزام به توکل روشن‌تر می‌شود[۳۳].

در نگاهی دیگر آیات قرآنی درباره بداء به دو لوح اشاره دارند. قرآن کریم که برای اولین‌بار در تاریخ معارف بشری مسئله بداء را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین تبیین می‌‌کند:

  1. لوح محفوظ‍‌: مقدراتی که نوشته می‌شود و به هیچ وجه تغییر نمی‌یابد؛ چرا که مطابق با علم الهی است: ﴿بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ[۳۴]؛
  2. لوح محو و اثبات: آنچه برای انسان مقدر شده ولی بنابه شرایط خاص و به اراده خداوند تغییر می‌کند: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۳۵][۳۶] این لوح بیانگر مفاد بداء است.

بداء در روایات

بداء در جوامع روایی شیعه، به گونه‌ای مورد توجه خاصّ قرار گرفته است تا جایی که یکی از باب‌های کتب روایی، بدین موضوع می‌پردازد[۳۷]. اهل سنت نیز به رغم عدم پذیرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهی و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شیعه، روایات بداء را بیش از امامیه در کتب خود نقل کرده‌اند[۳۸]. به رغم تصریح به مسئله بداء در صحاح معروف[۳۹] برخی از ایشان بداء را ملازم با جهل خداوند دانسته‌اند[۴۰]. در حالی که بداء به هیچ وجه علم الهی را محدود نمی‌کند و ناشی از جهل نیست[۴۱]. توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا موجب گردیده تا برخی عالمان شیعه نیز از به کار بردن بداء در مورد خداوند خودداری کرده و حتی آن را انکار کنند[۴۲]، یا اینکه بداء را تأویل برده، آن را به معنای اظهار و ابداء بدانند[۴۳].[۴۴]

امام صادق (ع) در چندین روایت فرمودند: «خداوند به چیزی همانند بداء بزرگ شمرده نشده است»[۴۵]؛ «خداوند با چیزی مانند بدا عبادت‌ نشده است»[۴۶] و «اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را می‌دانستند در سخن گفتن از آن سستی نمی‌کردند»[۴۷]. ائمه (ع) اعتقاد به بدا را بالاترین‌ نشان‌ اعتقاد‌ به توحید و تنزیه پروردگار می‌دانند و آن را‌ یکی‌ از‌ آموزه‌های‌ مشترک‌ ادیان‌ معرفی می‌کنند. امام رضا (ع) فرمود: «هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر به‌ حرام‌ بودن شراب و اقرار به بدا برای خداوند»[۴۸]. امام صادق (ع) می‌‌فرماید: «کسی که گمان کند برای خداوند در چیزی بداء حاصل می‌‌شود که روز قبل آن را نمی‌دانست، از او بیزاری بجویید»[۴۹]. در حدیث دیگری آمده است: «برای خدا در چیزی بداء حاصل نمی‌شود، مگر اینکه پیش از آن به آن علم داشته است»[۵۰].[۵۱]

از مجموع روایات به دست می‌آید بدا ناظر به دو اصل مهم در جهان‌بینی توحیدی و اسلامی است: اول اینکه قدرت خداوند مطلق و نامحدود است و آنچه را که بر اساس علم و حکمت خود احسن و اصلح بداند، محقق خواهد ساخت، بر خلاف عقیدۀ یهود که دست خدا را بسته دانسته و تصور می‌کردند در عالم تکوین هیچ‌گونه تحولی رخ نخواهد داد ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ[۵۲]. دوم اینکه اعمال خوب و بد انسان در سرنوشت او تأثیر می‌گذارد. از باب مثال صله رحم عمر را طولانی و قطع رحم عمر را کوتاه می‌کند[۵۳]، همچنین دادگری سلطان سبب طولانی شدن و ستمگری وی، سبب کوتاه شدن زمامداری او می‌شود[۵۴].[۵۵]

برخی از نکاتی که از روایات بداء استفاده می‌شود عبارت‌اند از:

  1. اقرار انبیاء و ستایش اعتقاد به بداء از طرف ائمه بیانگر این است که شناخت خداوند بدون اعتقاد به بداء کامل نیست.
  2. نسبت بداء به خداوند به معنای آن است که خداوند سرنوشت انسان را بر اساس اعمال او تغییر می‌دهد. انسان می‌تواند با کار خوب یا بد آینده خود را رقم زند. اعمال انسان حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاهی موجب نزول بلا می‌شوند و گاه، بلایی را دور می‌کنند و یا مایه برکات آسمانی و الهی می‌شوند. اعمالی همانند استغفار، توبه، شکر نعمت، صدقه، احسان، صله ارحام و نیکی به والدین موجب تغییر سرنوشت انسان و نزول برکات‌اند و در مقابل، کفر و گناهان موجب بلا و عذاب الهی.
  3. اعتقاد به بداء در برابر باور یهود است که معقتدند خدا جهان را آفریده، سرنوشت انسان‌ها را تقدیر کرده و تغییر در آن راه ندارد.
  4. خداوند دو نوع علم دارد: علمی که به فرشتگان و پیامبران می‌بخشد و تغییری در آن راه ندارد و علمی که نزد خود اوست و کسی از آن آگاهی ندارد مگر آنکه خداوند اراده کند، بداء در نوع دوم پدید می‌آید[۵۶].

جایگاه اعتقاد به بداء

اعتقاد به بداء بالاترین نشانه اعتقاد به توحید است که علم الهی را محدود نمی‌کند و ناشی از جهل نیست. امام صادق ‌(ع) فرمود: «خدا هرچه را بخواهد پیش می‌اندازد و هرچه را بخواهد مؤخر می‌کند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند و کتاب ما در نزد اوست‌ و فرمود‌: «هر چیزی‌ را که خدا اراده می‌کند پیش از آنکه آن را پدید آورد، در علم او وجود‌ دارد، چیزی بر او آشکار نمی‌شود مگر اینکه در علم‌ او‌ بوده‌ است، همانا برای خدا از روی جهل آشکار نمی‌شود»[۵۷].[۵۸]

نمونه‌های تاریخی بداء

در روایات نمونه‌هایی از بداء در تاریخ ادیان نیز بیان شده است مانند:

  1. در مورد قوم حضرت یونس، بعد از نفرین یونس و اینکه قرار بود عذاب نازل شود، برای خدا بدا حاصل شد و به جای آنکه آنان را عذاب کند، رحمت خود را شامل آنان کرد[۵۹]. به سرگذشت قوم یونس در قرآن کریم اشاره شده و از دیگران خواسته شده از آن عبرت بگیرند و با برگزیدن راه ایمان، از گزند پی‌آمدهای کفر مصون بمانند: ﴿فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ[۶۰].[۶۱]
  2. عیسی (ع) با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، شادی و پای‌کوبی می‌کردند، عیسی (ع) گفت: امروز شادمان‌اند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از بینوایی دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است[۶۲].
  3. حزقیل پیامبر از جانب خدا مأموریت یافت تا از مرگ پادشاه زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی مرگ آن پادشاه به تأخیر افتاد و او مأمور شد تا این مطلب را به او برساند[۶۳].
  4. پیامبر اکرم (ص) از مرگ خارکن یهودی خبر داد، اما مرگ او به خاطر صدقه‌ای که داد به تأخیر افتاد[۶۴].
  5. هنگامی که آیۀ ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ[۶۵] نازل شد، اصحاب پیامبر (ص) یقین کردند عذاب خدا بر کافران نازل خواهد شد، اما با نزول آیۀ ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ[۶۶] دانستند عذاب نازل نخواهد شد[۶۷].

بداء در نبوت و امامت

در نبوت و امامت بداء راه ندارد؛ زیرا پیامبران و امامان افراد معینی هستند که از سوی خداوند به مقام نبوت و امامت برگزیده شده‌اند و تغییرپذیر نیست. این مطلب مورد اجماع عالمان امامیه است و در روایتی نیز آمده است که در نبوت و امامت بدا راه ندارد[۶۸]. با این حال، در برخی روایات آمده است در مورد اسماعیل فرزند امام صادق (ع) و سید محمد فرزند امام هادی (ع) بدا رخ داده است؛ یعنی آن دو به امامت منصوب شده بودند، ولی چون در زمان امام معصوم ـ امام صادق و امام هادی (ع) ـ از دنیا رفتند، امام کاظم و امام عسکری (ع) به امامت منصوب شدند.

بر فرض صحت این روایات باید به گونه‌ای تأویل شود که با اصل بطلان بدا در امامت، منافات نداشته باشد بدین صورت که چون آن دو فرزندان بزرگ‌تر امام معصوم بودند، تصور مردم این بود که امامت به آنان اختصاص دارد و با مرگ آنان نادرستی عقیده مزبور روشن شد[۶۹]. برخی بدا در روایت: «مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ کَمَا بَدَا لَهُ فِی إِسْمَاعِیل» را به بدا در مرگ اسماعیل تفسیر کرده است، یعنی دوبار مرگ او تقدیر شده بود و امام صادق (ع) تأخیر مرگ او را از خداوند درخواست کرد و اجابت شد. امام (ع) فرمود: برای خدا در باره چیزی همانند اسماعیل بدا حاصل نشده است، مقصود امام (ع) تأخیر افتادن مرگ اسماعیل بوده است نه امامت وی[۷۰].[۷۱]

عدم امکان بداء در ظهور امام زمان (ع)

یکی از مسائل اساسی دربارۀ بدا، عدم وقوع بداء در مورد ظهور حضرت مهدی (ع) است. در روایات آخرالزمان به دو گونه به موضوع بداء اشاره شده است؛

  1. دعاهایی که درخواست تعجیل فرج حضرت مهدی (ع) و کوتاه شدن مدت غیبت توصیه شده است. امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم از غیبت امامشان به درگاه خداوند گریه و ناله کنند، ظهور حضرت نزدیک‌تر خواهد شد و اگر مردم نسبت به دوری حجت خدا بی‌تفاوت باشند، غیبت نیز تا آخرین حد خود ادامه پیدا خواهد کرد»[۷۲].
  2. روایاتی که موضوع بداء را خصوصاً در احوال آخرالزمان و ظهور حضرت بیان می‌کند. چنانچه امام صادق (ع) می‌فرماید: «چند چیز جزء نشانه‌های حتمی ظهور است که قطعاً پیش از قیام حضرت قائم (ع) روی خواهد داد؛ خروج سفیانی، فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء، شهید شدن نفس زکیه، ندایی آسمانی. راوی سؤال کرد: آیا در نشانه‌های حتمی، بداء روی خواهد داد؟ حضرت پاسخ داد: آری. سپس راوی عرض کرد: می‌ترسم در قیام حضرت قائم (ع) نیز بداء رخ دهد! حضرت فرمود: خیر! قیام حضرت قائم (ع) از وعده‌های الهی است و خداوند در وعده خود تخلف نمی‌کند، زیرا خود در قرآن فرموده: ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ[۷۳].[۷۴].[۷۵]

اصل ظهور حضرت حجت از اموری است که شکی در حتمیت آن نیست، چنانچه فرموده‌اند: «اگر از عمر هستی یک روز باقی مانده باشد حضرت ظهور خواهد کرد»[۷۶].[۷۷] هرچند از تعیین وقت ظهور امام عصر (ع) نهی شده است[۷۸]، ولی تقدیم و تأخر در آن ممکن است.

امکان بداء در نشانه‌های ظهور

نسبت به نشانه‌های ظهور باید گفت: وقوع بداء در نشانه‌های غیرحتمی مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی است. ولی درباره وقوع بدا در نشانه‌های حتمی ظهور سه نظر وجود دارد: امکان وقوع بداء، عدم امکان وقوع بداء، عدم امکان وقوع بداء دراصل نشانه‌های حتمی وامکان بداء درجزئیات[۷۹].

ادله امکان بداء در نشانه‌های حتمی ظهور:

  1. روایت وقوع بداء در خروج سفیانی: ابو هاشم جعفری می‌گوید: نزد امام جواد (ع) از سفیانی و حتمی بودن خروج او سخن به میان آمد. گفتم: «آیا ممکن است در امر حتمی، بدا پیش آید؟ فرمود: آری. گفتم: می‌ترسم درباره قائم هم بدا حاصل شود. فرمود: نه! قائم، وعدۀ الهی است و در آن، تخلف نمی‌شود»[۸۰]. در بررسی این دلیل باید گفت: روایات متواتر برحتمی بودن نشانه‌های ظهور دلالت دارند. البته وقوع بدا در جزئیات امکان دارد.
  2. حتمی بودن نشانه‌های ظهور، مخالف قرآن است. باید توجه داشت اعتقاد به امکان بدا به معنای تحقق آن نیست و امکان عقلی وجود دارد که با فقدان شرایط، تغییر می‌کند.
  3. همیشگی و ناگهانی بودن ظهور با حتمی بودن آن منافات دارد.

به نظر می‌رسد دیدگاه سوم با روایات تناسب بیشتری دارد زیرا در نشانه‌های حتمی ظهور اصل وقایع حتمی هستند ولی سایر خصوصیات مانند زمان حتمی نیستند و احتمال بدا در آنها وجود دارد. بنابراین ظهور امام عصر (ع) زمان قطعی و غیر قابل بداء ندارد بلکه قابل تغییر و تقدم و تأخر است[۸۱].

تهمت شرک در خالقیت به اندیشه شیعی

وهابیان ادعا می‌کنند: یکی از اعتقادات شیعه «بدا» است. آنان با این اعتقاد، پشیمانی یا نادانی را به خداوند نسبت می‌دهند و این در حالی است که نسبت به امامان خود قائل به علم غیب هستند؟! گویا آنان امامان خویش را از خدا برتر و بالاتر می‌دانند!

پاسخ

یادآوری چند نکته در این باره ضروری است:

نکته نخست: «بدا» در لغت به معنی «آشکار شدن شئ مخفی» است. این واژه در قرآن نیز به همین معنی استعمال شده است. قرآن می‌فرماید: ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا[۸۲]. ولی در اصطلاح، شیعیان آن را مجازاً در معنی إبداء و آشکار کردن به کار می‌برند. منظورشان از بدا لله این است که خداوند چیزی را که بر بندگانش مخفی بوده، بر آنان آشکار کرد. استعمال این تعبیر در این معنای مجازی، به شیعه اختصاص ندارد بلکه همین تعبیر در روایاتی که خود وهابیان آن را صحیح می‌دانند و به آن تمسک می‌کنند وارد شده است: بخاری در کتاب صحیحش آورده است: إنه سمع من سول الله(ص) إن ثلاثة في بني إسرائيل أبرص و أعمى و أقرع بدا الله عز و جل أن يبتليهم...؛ «از رسول خدا شنیدم که سه نفر از بنی اسرائیل، پیس، کچل و کور بودند، برای خداوند بدا پیش آمد که آنها را بیازماید»[۸۳]. خلاصه داستان در این روایت، این است که خداوند فرشته‌ای را برای دلجویی نزد این سه نفر فرستاد، آنان هر یک مشکل خود را بیان کردند، فرشته هم دستی بر آنان کشید و شفای‌شان داد و از بهره‌های دنیایی نیز به آنان بخشید. پس از مدتی که آن سه تن به اموال و دارایی‌های خوبی رسیده بودند، همان فرشته به صورت فردی فقیر نزدشان رفت؛ ولی پیس و کچل از کمک به وی خودداری کردند، اما کور به دلیل نعمتی که خدا به او داده بود، آن فقیر را کمک کرد. در این هنگام برای خدا بدا رخ داد و آن دو نفر اول را به همان حالت نخست برگرداند. در این روایت که خلاصه آن بیان شد، پیامبر اکرم(ص) از تعبیر به «بدا لله» استفاده کرده است. آیا وهابیان پیامبر(ص) را هم متهم می‌کنند که با این تعبیر، به خداوند نسبت جهل یا پشیمانی داده است؟!

یا آن‌که از نظر وهابیان اگر این تعبیر در روایات شیعه بیاید کفر و اگر در صحیح بخاری بیاید، عین توحید است!!! در هر حال نمی‌شود به صِرف استعمال لفظ در معنای مجازی‌اش، مسلمانان را متهم کرد که به خداوند نسبت پشیمانی و جهل داده‌اند، چنان‌که نمی‌توان پیامبر(ص) را به چنین نسبتی متهم کرد!!

نکته دوم: در قرآن در ارتباط با خداوند گاه از تعابیری استفاده شده است که قطعاً ذات پاک الهی از معنای رایج و شایع آن منزه است. واژه‌هایی چون مکر، خدعه و نسیان از واژه‌هایی است که در قرآن به خداوند نسبت داده شد و قطعاً نمی‌تواند معنای حقیقی آنها اراده شده باشد: ﴿وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا[۸۴]. ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ[۸۵]. همچنین آمده است: ﴿نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ[۸۶]. روشن است که این واژه‌ها در ارتباط با خداوند از معانی شایع و رایج خود تجرید شده، متناسب با شأن ذات اقدس خداوند، معنی می‌شود؛ در واقع این واژه‌ها نسبت به خداً، مجازاً، اطلاق می‌شود. تعبیر به «بدا» درباره خداوند نیز از همین نمونه تعبیرها است؛ یعنی از منظر مردم که از گذشته و آینده خبر ندارند، چنین به نظر می‌رسد که خدا از نظرش برگشت و گویا در اراده الهی تغییری رخ داده است، در حالی که در واقع خداوند با این تغییر، پرده از علم غیبش برداشت و حقیقتی که تا آن زمان، بر مردم پنهان بود، آن را برای‌شان آشکار ساخت؛ به عبارت دیگر، هیچ بدائی نسبت به خدا در کار نیست؛ بلکه تعبیر دقیق‌ترش «إبداء» است؛ یعنی آشکار کردن امری که بر مردم پوشیده بود. نظیرش در قرآن، استعمال واژه «دانستن بر خدا» است آنجا که می‌فرماید: خداوند مؤمنان را امتحان می‌کند تا مجاهدان‌شان را از غیر مجاهدان بشناسد: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ[۸۷]. روشن است که جمله ﴿حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ[۸۸] به این معنی نیست که خداوند آنها را نمی‌شناخت، حالا می‌خواهد با امتحان کردن آنها را بشناسد! بلکه منظور این است که معلوم ازلی خداوند در خارج تحقق یابد و آنچه از ازل می‌دانست با امتحان، آن را در خارج عینیت ببخشد.

اگر گفتن «بدا الله» به معنی نسبت دادن جهل یا پشیمانی به خداست، گفتن ﴿حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ[۸۹] هم باید به معنی نسبت دادن جهل و نا آگاهی به خدا باشد! وهابیان درباره این گونه آیات چه می‌گویند؟! شگفت‌آور است همین معنایی که دانشمندان شیعه درباره تعبیر به بدا ذکر کرده‌اند، بزرگان اهل سنت هم آورده‌اند؛ ولی چه سری است اگر همین تعبیر را آنها بگویند قابل قبول است؛ ولی اگر شیعه بگوید کفر است و الحاد!!

«عینی» - از شارحان صحیح بخاری - در عمدة القاری، در شرح بدا لله می‌نویسد: أي سبق في علم الله فأراد إظهاره و ليس المراد أنه ظهر له بعد أن كان خافيا، لأن ذلك محال في حق الله؛ جمله «بدا الله» یعنی خدا چیزی را که از ازل می‌دانست اراده کرده است آن را آشکار سازد. مقصود از این کلمه این نیست که خدا نمی‌دانست و حالا برایش آشکار شد؛ چون چنین چیزی درباره خدا محال است»[۹۰]. شیعیان هم چیزی جز این معنا را از «بدا» اراده نمی‌کنند. از نگاه آنان «بدا» به معنی آشکار شدن امری بر خداوند نیست، بلکه به معنی آشکار کردن خداوند برای انسان‌ها است. در روایت آمده است که امام صادق(ع) فرمود: من زعم أن الله يبدو له في شيء اليوم لم يعلمه أمس فابرءوا منه؛ «هرکس گمان کند برای خدا چیزی امروز آشکار می‌شود که دیروز آن را نمی‌دانست، از او بیزاری بجویید»[۹۱]. بنابراین، بهتر است به جای متهم کردن مسلمانان، در معنای صحیح این واژه‌ها دقت شود!

نکته سوم: آنان که بدا را انکار می‌کنند و آن را ملازم جهل و پشیمانی خدا می‌دانند، درباره نسخ چه می‌گویند؟! در واقع فرقی بین نسخ و بدا نیست، جز این که نسخ در امور تشریعی است و بدا در امور تکوینی، یعنی همان طور که در تشریع احکام، با نسخ، قبله مسلمانان از مسجد الاقصی به مسجد الحرام تغییر کرد، در نظام تکوینی هم مثلاً عذاب قوم یونس با دعا و تضرع آنها، تغییر کرد و از آنان برداشته شد. اگر بنا باشد بدا به معنی پشیمانی خدا باشد، در نسخ هم می‌توان همین حرف را زد، آیا وهابیان چنین می‌اندیشند؟! حقیقت آن است هم در نسخ و هم در بدا، خداوند از ازل می‌دانست که حکم اولش پس از مدتی تغییر خواهد کرد. بله! ظاهر این احکام از ابتدا عام بود؛ ولی در واقع، چنین نبود، بلکه موقت بودند و خدا از ازل آن را می‌دانست و همچنین می‌دانست که در زمان خودش آن را آشکار خواهد کرد.

نکته چهارم: حقیقت بدا به این بر می‌گردد که انسان با انجام کارهای خوب، سرنوشت سوء خویش را تغییر دهد و با انجام کارهای بد سرنوشت خوبش را تغییر دهد. این جایگزینی تقدیرها، همان بدا اصطلاحی است که شیعیان بدان معتقدند. در قرآن هر چند واژه «بدا» در معنای اصطلاحی آن نیامده، ولی در آیات مختلفی این مفهوم قابل استفاده است، از جمله:

۱. ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۹۲]. در تفسیر این آیه از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «الصَّدَقَة على وَجههَا و برّ الْوَالِدين و اصطناع الْمَعْرُوف تحول الشَّقَاء سَعَادَة، و تزيد فِي الْعُمر و تقي مصَارِع السوء»؛ «صدقه در راه خدا، نیکی به پدر و مادر و انجام کارهای نیک، بدبختی را به خوشبختی تبدیل کرده، عمر را افزایش داده، از مرگ‌های بد جلوگیری می‌کند»[۹۳].

۲. قرآن درباره تغییر سرنوشت قوم یونس می‌فرماید: ﴿فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ[۹۴]. برابر این آیه، قوم یونس بر اثر نافرمانی خدا، مستحق عذاب شدند. یونس(ع) پس از آن‌که این خبر را به آنها داد از نزدشان رفت؛ ولی آنان با دیدن نشانه‌های عذاب، از کرده خویش پشیمان شده، رو به صحرا نهادند و به گریه و زاری، پرداختند. آن‌گاه خداوند توبه شان را پذیرفت و عذاب را از آنان برداشت. از این جایگزینی تقدیرها، که به دست قدرت الهی انجام می‌شود به «بدا» تعبیر می‌شود؛ یعنی گفته می‌شود: بدا الله أن يعذبهم؛ اول قرار بود که عذاب بر آنان نازل شود؛ ولی خداوند آن را تغییر داد و سرنوشت جدیدی را بر آنان رقم زد.

۳. قرآن می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۹۵]. این آیه هم به روشنی از تغییر سرنوشت‌ها به دست قدرت الهی سخن می‌گوید.

بنابراین، تغییر سرنوشت‌ها و جایگزینی تقدیرها، امری است که همه مسلمانان به آن اعتقاد دارند و به شیعه اختصاص ندارد. منظور شیعه از «بدا» چیزی جز همین تغییر سرنوشت‌ها نیست. برابر این معنی، هرگز بدا به معنی نسبت دادن جهل به خدا نیست. غیر از آیات یاد شده، آیات دیگری نیز در قرآن است که به مفهوم بدا اشاره دارد، در این جا از آنها به اختصار یاد می‌شود:

  1. آیاتی که از قضا و قدر حتمی و غیر حتمی سخن می‌گوید؛ مانند، آیه ۳۹ سوره رعد، همچنین آیاتی که از اجل حتمی و غیر حتمی سخن می‌گوید؛ مانند آیه ۳ سوره انعام.
  2. آیاتی که از تغییر فرمان الهی درباره ذبح اسماعیل سخن می‌گوید؛ مانند آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات.
  3. آیاتی که از حرام ساختن ورود بنی اسرائیل به سرزمین مقدس به مدت چهل سال به دنبال نافرمانی‌های آنان، گفت‌وگو می‌کند؛ مانند آیات ۲۱ تا ۲۶ سوره مائده.
  4. آیاتی که از اضافه شدن ده روز به میقات حضرت موسی(ع) پس از تعیین سی روز حکایت می‌کند؛ مانند آیه ۱۴۲ سوره اعراف.
  5. آیاتی که به تغییر سرنوشت‌ها بر اثر اعمالی چون ایمان، تقوا و استغفار (آیه ۹۶ سوره اعراف و ۱۰ و ۱۱ سوره نوح) یا تأثیر دعا و تضرع در شب قدر در سرنوشت‌های غیر حتمی (آیه۴ سوره دخان) اشاره دارد.

بنابراین مسئله بدا به معنی اصطلاحی‌اش یک مسئله قرآنی است و همه مسلمانان عملاً به آن ملتزم هستند و هیچ‌کس این تغییرات را ملازم با جهل یا پشیمانی خدا نمی‌داند. اساساً اگر کسی بدا به این معنای اصطلاحی‌اش را منکر باشد باید دعا را نیز منکر باشد؛ زیرا دعا هم چیزی جز اعتقاد به تغییر وضعیت نیست. آیا دعا غیر از تقاضای تغییر سرنوشت است؟!

نکته پنجم: «بدا» با این معنای اصطلاحی‌اش دارای آثار تربیتی بس عظیمی است؛ زیرا اگر بدا را انکار کنیم معنایش این است که خدا از کار قضا و قدر فارغ شده و دیگر امیدی به تغییر سرنوشت‌ها وجود ندارد. با این باور دیگر انگیزه‌ای برای تغییر وضعیت کنونی برای کسی باقی نمی‌ماند؛ چراکه هرچه مقدر شده است همان خواهد شد. بنابراین، اعتقاد به بدا از سویی، انگیزه کار و تلاش را در انسان پدید می‌آورد و از سوی دیگر انسان را به انجام کارهای خیر و عبادی، تضرع و توبه امیدوار می‌سازد تا با انجام آنها قضاهای غیرحتمی را از خویش دور سازد.

نکته ششم: در طرح اصل شبهه، دو مطلب بی‌ارتباط در کنار هم قرار گرفت یک این که شیعیان به بدا اعتقاد دارند، دوم این که آنان در مورد امامانشان قائل به علم غیب‌اند طراحان شبهه از کنار هم قرار دادن این دو مطلب می‌خواهند چنین نتیجه بگیرند که شیعیان امامان خود را برتر از خدا می‌دانند. از آنچه گذشت بی‌پایه بودن این سخن نیز روشن شد؛ زیرا اولاً اعتقاد به «بدا» مستلزم جهل یا پشیمانی خدا نیست تا چنین نتیجه مضحکی گرفته شود؛ ثانیاً علم ائمه(ع) در مقابل علم خدا اساساً قابل قیاس نیست علم غیب امام یک علم اعطایی و افاضی است، در حالی که علم خداوند، ذاتی و استقلالی است. علم امامان(ع) محدود و در چارچوب اذن خداست در حالی که علم خداوند، نامحدود و بی‌انتها است. درباره علم غیب امامان در بخش دیگر مفصل‌تر بحث خواهد شد.

شیعیان در «بدا» همان چیزی را می‌گویند که مسلمانان در ارتباط با تغییر سرنوشت‌ها می‌گویند. مفهوم بدا این است که انسان می‌تواند با انجام اعمال نیک، زمینه‌ای را فراهم آورد تا خدا سرنوشت بدش را به سرنوشت خوب تغییر دهد یا با انجام اعمال زشت، زمینه‌ای را فراهم آورد تا خداوند سرنوشت نیکش را به سرنوشت بد تغییر دهد و این چیزی است که همه به آن اعتقاد دارند. استعمال لفظ بدا در معنای مجازی‌اش (آشکار کردن) نباید بهانه‌ای برای سوءظن و متهم کردن مسلمانان شود![۹۶].

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج۱، ص۴۱-۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۱۱۶۰؛ اقرب الموارد، ج۱، ص۳۴.
  2. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۱۲؛ النهایه، ص‌۱۰۹.
  3. ر.ک: پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰؛ دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۷۴-۳۷۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
  4. ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ – ۳۷۸.
  5. مفید، محمد بن محمد، تصحیح الإعتقاد، ص ۵۱ ـ ۵۲؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص ۲۹۲.
  6. التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ الانتصار، ص‌۹۳؛ رسائل الشریف المرتضی، ص‌۱۱۶ ـ ۱۱۹.
  7. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹.
  8. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۷.
  9. ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸.
  10. «ما عبد اللّه بشیء مثل البداء و ما عظّم اللّه بمثل البداء»؛ کافی ج ۱ ص ۱۴۶.
  11. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۲۴.
  12. طباطبائی، محمد حسین، المیزان‌، ج ۱۱ ص ۳۸۱؛ تفسیر نمونه‌، ج ۱۰ ص ۲۴۲.
  13. ر.ک: جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی،، ش ۳۴، ص ۹۴. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۸؛ پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۲.
  14. البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.
  15. طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.
  16. «اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.
  17. البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.
  18. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۸.
  19. سوره بقره، آیه ۲۳۱.
  20. «هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند» سوره جن، آیه ۲۶.
  21. «جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.
  22. اسفار، ج‌۶‌، ص‌۳۹۸‌ـ‌۳۹۹؛ المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۷۶‌ـ‌۳۷۸.
  23. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
  24. ر.ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۸۰.
  25. «هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۸ ـ ۳۹.
  26. «آفریننده آسمان‌ها و زمین است، چگونه او را فرزندی تواند بود در حالی که او را همسری نیست و همه چیز را آفریده است و او به هر چیزی داناست» سوره انعام، آیه ۱۰۱.
  27. «اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟» سوره بقره، آیه ۱۰۶.
  28. «خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند». سوره رعد، آیه ۱۱.
  29. «آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.
  30. «و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد» سوره نوح، آیه ۱۰ ـ ۱۱.
  31. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  32. «هر که در آسمان‌ها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
  33. ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸.
  34. «(این سخن، جادو و دروغ نیست) بلکه قرآنی ارجمند است، در لوحی نگهداشته» سوره بروج، آیه ۲۱ ـ ۲۲.
  35. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
  36. ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۶۱؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.
  37. کافی‌، ج ۱ ص ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴، باب البداء.
  38. ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۵.
  39. صحیح البخاری، ج‌۴، ص‌۱۷۶؛ ج‌۷، ص‌۹۶.
  40. التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۶۶‌.
  41. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَبْدُ لَهُ مِنْ جَهْلٍ». الکافی ج ۱ ص ۱۴۸.
  42. تلخیص المحصل، ص‌۴۲۱‌ـ‌۴۲۲.
  43. المسائل العکبریه، ص‌۹۹‌ـ‌۱۰۰.
  44. ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
  45. «مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ». الکافی، ج‌۱، ص‌۱۴۶؛ التوحید، باب البداء، ح۲.
  46. «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ»؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.
  47. «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُوا عَنِ الْکَلَامِ فِیهِ». الکافی، ص‌۱۴۸؛ التوحید، باب البداء، ح ۷.
  48. «عَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا بِتَحْرِیمِ‏ الْخَمْرِ وَ أَنْ‏ یُقِرَّ لَهُ‏ بِالْبَدَاء‏‏»‏؛ ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص ۳۳۴.
  49. «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَبْدُو لَهُ فِی شَیْ‏ءٍ لَمْ یَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.
  50. «مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ إِلَّا کَانَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَبْدُوَ لَهُ»؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.
  51. ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۵؛ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۵؛ پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
  52. «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.
  53. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.
  54. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.
  55. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۵.
  56. ر.ک: پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
  57. «إِنَّ اللَّهَ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ‏ مَا یَشَاءُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏ وَ قَالَ فَکُلُّ أَمْرٍ یُرِیدُهُ اللَّهُ فَهُوَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَصْنَعَهُ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ یَبْدُو لَهُ إِلَّا وَ قَدْ کَانَ فِی عِلْمِهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَبْدُو لَهُ مِنْ جَهْلٍ‏»؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۱۸.
  58. ر.ک: جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۶؛ دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
  59. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.
  60. «پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.
  61. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.
  62. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.
  63. قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.
  64. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.
  65. «پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.
  66. «و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.
  67. سیوطی، الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.
  68. شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۳۰۹.
  69. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۱۲۱.
  70. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی کَتَبَ الْقَتْلَ عَلَی ابْنِی إِسْمَاعِیلَ مَرَّتَیْنِ فَسَأَلْتُهُ فِیهِ فَعَفَا عَنْ ذَلِکَ»؛ الفصول المختاره، ص۳۰۹.
  71. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۹.
  72. «فَلَمَّا طَالَ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَی اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی وَ هَارُونَ یُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع)هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْتَهِی إِلَی مُنْتَهَاهُ»؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۲.
  73. سوره آل عمران، آیه ۹.
  74. «کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا (ع)فَجَرَی ذِکْرُ السُّفْیَانِیِّ وَ مَا جَاءَ فِی الرِّوَایَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (ع)هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ یَبْدُوَ لِلَّهِ فِی الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِیعَادِ وَ اللَّهُ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ»؛ الغیبة للنعمانی، ص ۳۰۲ ح ۱۰.
  75. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۳۳-۱۳۸.
  76. ر.ک: ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۴۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.
  77. ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۶۱.
  78. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۸.
  79. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص ۲۶۲؛ آیتی، نصرت‌الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص ۳۴ ـ ۴۳.
  80. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۷، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۲.
  81. ر.ک. آیتی، نصرت‌الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص ۳۴ ـ ۴۳؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص ۲۶۲.
  82. «و بدی‌های کارهایی که انجام داده‌اند برای آنان آشکار می‌گردد و (سزای) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا می‌گیرد» سوره زمر، آیه ۴۸.
  83. صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۶.
  84. «و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند» سوره نمل، آیه ۵۰.
  85. «بی‌گمان منافقان، با خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند و (اینان) چون به نماز ایستند با گران‌جانی می‌ایستند، برابر مردم ریا می‌ورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.
  86. «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
  87. «و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.
  88. «و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.
  89. «و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.
  90. عمدة القاری، ج۱۶، ص۴۸.
  91. کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۷۰.
  92. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
  93. عمدة القاری، ج۱۱، ص۱۸۱؛ الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.
  94. «پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.
  95. «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان وی‌اند. بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
  96. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۱۷۳-۱۸۱