ظلم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ذکر' به 'ذکر')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ظلم در قرآن]] | [[ظلم در حدیث]] | [[ظلم در کلام اسلامی]]</div>
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ظلم در قرآن]] | [[ظلم در حدیث]] | [[ظلم در کلام اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مظلمقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ظلم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ظلم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==مقدمه==
==مقدمه==

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۵

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ظلم است. "ظلم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ظلم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

ظلم به خالق جهان

بدون شک ظلم دارای مصادیق زیادی است و اعظم مصادیق آن ظلم به پروردگار و ولی نعمت انسان است که او را آفریده و خلیفه خود در زمین قرار داده و نعمت‌های فراوان به او عطا کرده و در مسیر هدایت قرار داده و برای او پیامبران بزرگی را در جهت راهنمایی و کسب سعادت فرستاده و با این همه و همه باز ناسپاسی کند و کفران نعمت او کند و سرپیچی از اوامر او بنماید. این کفران نعمت در حقیقت به خود او است که مقررات مفید و سعادت‌آور را توجه نکند و خود را به مسیر هلاکت و شقاوت بیاندازد: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا[۲] بدین‌جهت جز انبیا، حکمای بزرگ، شرک را ستمی بزرگ دانسته‌اند.

ظلم شرک به خداوند

  1. ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۳] نکته: خداوند از زبان لقمان حکیم خطاب به فرزندش نقل می‌‌کند که شرک به خداوند ستمی بزرگ است ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ عظمت هر عملی به عظمت اثر آن است، و عظمت معصیت به عظمت کسی است که نافرمانی‌اش می‌شود، چون که مؤاخذه عظیم نیز عظیم است، بنا بر این بزرگ‌ترین گناهان و نافرمانی‌ها نافرمانی خدا است، چون عظمت کبریایی همه از او است، و فوق هر عظمت و کبریایی است، چون خدایی است بی‌شریک، و بزرگ‌ترین نافرمانی‌های او این است که برایش شریک قائل شوی. ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ در این جمله عظمت شرک را مقید به قیدی با مقایسه با سایر گناهان نکرد، تا بفهماند که عظمت ظلم شرک آن قدر است که با هیچ گناه دیگری قابل قیاس نیست[۴]. واژه “شرک” مفهوم وسیعی دارد که شامل شرک آشکار - جَلّی - هم‌چون بت‌پرستی و ستاره‌پرستی و شرک پنهان - خَفی - هم‌چون هواپرستی، مقام‌پرستی و دنیاپرستی نیز می‌شود. و چرایی ستم بزرگ بودن شهر برای این است که انسان مشرک از طرفی به خود ستم می‌کند که با آن مقام والای انسانی در برابر بت‌های بی‌جان و معبودهای دروغین سر فرود می‌آورد. از طرف دیگر به خدا ستم می‌کند که موجودات بی‌ارزش را همتای او قرار می‌دهد. و از دیگر سو شرک ظلم به مردم است، زیرا انسان مشرک آنان را به گمراهی می‌کشاند.
  2. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۵]. نکته: خداوند در آیه این مسئله را مطرح می‌‌کند که چه کسی ستمکارتر از کسانی است که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری می‌کنند و سعی در ویرانی آنها دارند، ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا... بدترین ستم‌ها تجاوز و ویران کردن مساجد و معابد است چون ستم و تجاوز به حرمت خدا و خانه او و تعطیلی عبادت اوست و از سوی دیگر تجاوز به انسان و کرامت‌اش و گرفتن آزادی آنها در انجام مناسک و‌ عبادت‌هاست. مرحوم آیت‌الله طالقانی در ذیل این آیه این‌گونه می‌‌نویسد مگر جز این است که غرائز و قوای حیوانی در آدمی منشأ هر ستم و تجاوز است‌؟ و تنها محیطی که این غرائز را محدود و و جدان حق‌جویی و عدالت‌خواهی را بیدار و فعال می‌گرداند، همان محیط‌هایی است که به نام خدا و حق و عدل برپا گشته و به نام مسجد که محل سجده برای خدا و اخضاع سرکشی‌ها است نامیده شده است. اگر خود بینی و امتیازجویی آدمی و صورت‌ها و اندیشه‌های ناشی از آن در حریم مساجد راه یافت صورت و معنای خدایی مسجد را ویران می‌کند و ظاهر آن را از رونق می‌اندازد. چون مساجد ویران گردید بند و حدی برای سرکشی غرائز نمی‌ماند و جلو هر ستمی باز می‌گردد. پس آنان که دیگران را از مساجد ممنوع و به خود محدود می‌سازند و نور فطرت خدایی را خاموش و نام غیر خدا را بلند می‌کنند، از هر ظالمی ظالم‌ترند. به هر حال ظاهر آیه را نمی‌توان ناظر به واقعه مخصوصی دانست. و هیچ قرینه‌ای برای چنین تطبیقی در میان نیست. این آیه بیان حقیقتی است کلی، و شامل حوادث گذشته، مانند خرابی‌های بیت‌المقدس، و حال (زمان نزول آیه)، مانند منع مشرکین در واقعه حدیبیه، و آینده مانند خرابی‌های صلیبی‌ها و قرامطه از مساجد، و همچنین بی‌رونق شدن معابد و مساجد امروز – و هر زمان - که همه نتیجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبین بادیان است که معابد و مساجد را سنگری برای انشاء و ابراز اختلافات و تأمین هواها و منافع خود ساخته‌اند. شایسته مقام مساجد و پاسداری پایه‌گزاران و طرفداران آن این است که با قلبی هراسناک از خوف خدا و مسئولیت نسبت به مساجد، در آن درآیند تا دیگران را به خشوع و سجده وادارند. ﴿... أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ... نه آن‌که بر خدا و خلق سرکشی نمایند و مساجد را به صورت پایگاه تحمیل اندیشه‌ها و سنگر جنگ آراء و عقاید شخصی خود گردانند. یا چون مساجد را از صورت اصلی خود خارج کردند و نسبت به آن خائن گشته و چون وظیفه پاسداری آنها را انجام ندادند در حقیقت از آن بیگانه و رانده شدند و جز در حال ترس و نگرانی نبایستی در آن وارد شوند. یا آن‌که با اختلافات خود، چون مانع باطنی برای مردم در مساجد پیش ‌آوردند و به خرابی آن کوشیدند و آن را از وضع اولی منحرف ساختند یگانه پایگاه خود را سست و راه را برای غلبه دیگران باز کردند، تا آنجا که در مساجد که محل امن و آرامش است، خود جز با هراس و نگرانی نتوانند وارد شوند. چنان‌که یهودیان پس از فتح بیت المقدس به‌ دست رومیان و بابلیان با ترس و هراس به مسجد می‌رفتند، و همچنین مشرکین پس از فتح مکه، و مسلمین پس از غلبه مسیحیان بر آنها در آندلس، و مسیحیان پس از فتح بیت المقدس به ‌دست مسلمانان، و همچنین... این احتمالات به جا و مناسب است و احتمال اول با روش و تعبیر آیه مناسب‌تر می‌باشد. آن گروه‌هایی که رابطه و اجتماعشان بر اساس دین، و پایگاه قدرتشان مسجد است همین که اساس و مرکزیت پایگاهشان سست و بی‌پا گردید قدرتشان به ضعف و عزتشان به ذلت برمی‌گردد و بیش از زبونی در دنیا عذاب‌هایی بزرگ‌تری در پیش دارند: ﴿...لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۶].

ظلم افتراء به خداوند

یکی از ستم‌های بزرگ به خداوند افترای به او است که خداوند در ۸ آیه برآن تأکید ورزیده است؛ ۴ آیه با تعبیر ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ و ۴ آیه با تعبیر ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ و البته در یک آیه وصف ظالم‌ترین را برای کسانی که به خدا نسبت دروغ می‌‌دهند مطرح کرده است ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ[۷].

  1. ﴿فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۸]. نکته: خداوند در مقابل کاهنان یهود که با منفعت ‌طلبی حتی بر غذای مردم دستت اندازی می‌‌کردند و بعضی گوشت‌ها را برای مردم حرام اعلام می‌‌کردند با صراحت تمام تهمت‌های یهود را در مورد تحریم پاره‌ای از غذاهای پاک - مانند شیر و گوشت شتر - رد می‌کند و می‌گوید ﴿كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ[۹]. در آغاز، تمام این غذاها برای بنی‌اسرائیل حلال بود، مگر آن‌چه اسرائیل - اسرائیل نام دیگر یعقوب است - بر خود تحریم کرده بود. درباره اینکه یعقوب چه نوع غذایی را بر خود تحریم کرده بود؟ و علت آن تحریم چه بود؟ توضیحی در آیه ذکر نشده است، ولی از روایات اسلامی برمی‌آید که هنگامی که یعقوب گوشت شتر می‌خورد بیماری که داشت شدت می‌گرفت. و لذا تصمیم گرفت که از خوردن آن برای همیشه خودداری کند[۱۰]، پیروان ‌او هم در این قسمت به او اقتدا کردند، و تدریجاً امر بر بعضی مشتبه شد، و تصور کردند این یک تحریم الهی است، و آن را به عنوان یک دستور دینی به خدا نسبت دادند. قرآن در آیه بالا علت اشتباه آنها را تشریح می‌کند و روشن می‌سازد که نسبت دادن این موضوع به خدا یک تهمت است. و ظلم به خداوند.
  2. ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ[۱۱]. نکته: خداوند با صراحت به صورت استفهام انکاری می‌گوید: “چه کسی ستمکارتر از مشرکانی است که بر خدا دروغ بسته و شریک برای او قرار داده و یا آیات او را تکذیب نموده‌اند ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ در حقیقت جملة اول ﴿افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًااشاره به انکار توحید است، و جمله دوم ﴿أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِاشاره به انکار نبوت، و به راستی ظلمی از این بالاتر نمی‌شود که انسان جماد بی‌ارزش و یا انسان ناتوانی را همتای وجود نامحدودی قرار دهد که بر سراسر جهان هستی حکومت می‌کند، این کار از سه جهت ظلم محسوب می‌شود: ظلم نسبت به ذات پاک او که شریکی برای او قائل شده، و ظلم بر خویشتن که شخصیت و ارزش وجود خود را تا سر حد پرستش یک قطعه سنگ و چوب پائین آورده، و ظلم بر اجتماع که بر اثر شرک گرفتار تفرقه و پراکندگی و دور شدن از روح وحدت و یگانگی شده است. مسلماً هیچ ستمگری - مخصوصاً چنین ستمگرانی که ستم آنها همه‌جانبه است - روی سعادت و رستگاری نخواهند دید ﴿إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ[۱۲].
  3. ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۱۳].
  4. ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ[۱۴].
  5. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ[۱۵].
  6. ﴿هَؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا[۱۶].
  7. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ[۱۷].
  8. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۸].
  9. ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ[۱۹].

نتیجه: در چند آیه فوق با تعبیرهای مختلفی، ستمکارترین مردم افترازنندگان به خدا وند و تکذیب‌کنندگان آیات الهی معرفی شده‌اند، ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ، ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا، ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُولی صفاتی که برای آنها بیان شده همه به یک ریشه باز می‌گردد و آن شرک و بت‌پرستی و تکذیب آیات پروردگار است، در آیات مورد بحث، علاوه بر تکذیب آیات الهی، تهمت و افتراء بر خدا به عنوان صفت بارز آنان، ذکر شده است. با توجه به اینکه از دیدگاه قرآن، ریشه تمام بدبختی‌ها شرک، و سرمایه همه سعادت‌ها توحید است، روشن می‌شود که چرا این افراد گمراه و گمراه کننده، ستمکارترین مردمند، اینها هم به خویشتن ظلم می‌کنند، هم به جامعه‌ای که به آن تعلق دارند، بذر نفاق و پراکندگی را در همه جا می‌پاشند و مانع بزرگی بر سر راه وحدت صفوف و پیشرفت‌ها و اصلاحات واقعی هستند سپس خداوند بر عاقبت عمل آنان در این دنیا که دوری از هدایت الهی و رستگاری ﴿وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ، ﴿إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ و مورد لعن خداوند و دوری از رحمت او قرار گرفته‌اند ﴿...أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ تأکید کرده و وضع آنها را به هنگام مرگ چنین توصیف می‌کند آنان چند روزی بهره خود را از آن‌چه برایشان مقدر شده است می‌برند و از نعمت‌های مختلف سهم خود را می‌گیرند، تا پیمانه عمرشان لبریز گردد و به اجل نهایی برسد، در این هنگام فرشتگان ما که مأمور گرفتن ارواحند به سراغ آنها می‌آیند ﴿... حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ... به هر حال از لحظه مرگ مجازات‌های آنها شروع می‌شود، نخستین بار با توبیخ و سرزنش فرشتگان پروردگار که مأمور گرفتن جانشان هستند روبه‌رو می‌شوند، “آنها می‌پرسند کجا هستند معبودهایی که غیر از خدا می‌پرستیدید” و یک عمر از آنها دم می‌زدید و همه چیز خود را نابخردانه در پای آنها می‌ریختید؟! ﴿...قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ... آنها چون دست خود را از همه چیز کوتاه می‌بینند و پندارهایی را که درباره معبودهای ساختگی داشتند همچون نقش بر آب مشاهده می‌کنند، در پاسخ می‌گویند: “آنها همه گم شدند و از ما دور گشتند” اثری از آنها نمی‌بینیم و هیچ‌گونه قدرتی بر دفاع از ما ندارند، و تمام عبادات ما برای آنها بیهوده بود ﴿...قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا... و به این ترتیب خودشان بر ضد خود گواهی می‌دهند که کافر بودند ﴿وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ (گرچه ظاهر مسأله این است که فرشتگان سؤالی می‌کنند و آنها نیز پاسخ می‌گویند، ولی در واقع این یکی از مجازات‌های روانی برای آنها است که آنها را متوجه ‌وضع ناگواری که بر اثر اعمالشان دامن آنها را گرفته است می‌نمایند و به آنها نشان می‌دهند که چگونه یک عمر در بیراهه‌ها سرگردان بوده و تمام سرمایه‌های وجود خود را از دست داده‌اند و هیچ چیز نیندوخته‌اند، در حالی که راه بازگشت به روی آنها بسته است و این نخستین تازیانه آتشین مجازات الهی است که بر روح آنها نواخته می‌شود[۲۰]. و سرانجام خداوند جایگاه آنان را که نتیجه و جزای اعمالشان است را جهنم معرفی می‌‌کند ﴿... أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ....

ظلم به نفس

ظلم به نفس دارای ابعادی است. از انجام گناهان گرفته تا سکونت در مناطقی و موقعیتی که ستم‌خیز و کفر‌گرا و انحراف‌آور است.

  1. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۲۱].
  2. ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ * وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ * وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ[۲۲].
  3. ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۲۳].

نکات: در آیات فوق این محورها مطرح گردیده است:

  1. خداوند در آیات گذشته مراجعه به داوران جور را شدیداً محکوم نمود، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدً[۲۴] در این آیه به عنوان تأکید این سخن می‌گوید: پیامبرانی را که ما می‌فرستادیم همه برای این بوده‌اند که به فرمان خدا از آنها اطاعت شود ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ حال اگر بعضی از مردم از آزادی خود سوء استفاده کردند و اطاعت ننمودند، تقصیر متوجه خود آنها است، و سپس می‌‌فرماید اگر آنها هنگامی که به خویش ستم کردند، به سوی تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌نمودند و پیامبر هم برای آنها طلب آمرزش می‌نمود، خدا را توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا قابل توجه اینکه قرآن به جای اینکه بگوید: نافرمانی خدا کردند و مراجعه به داوران جور نمودند می‌گوید ﴿إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ”هنگامی که به خویش ستم کردند!” اشاره به اینکه فایده اطاعت فرمان خدا و پیامبر(ص) متوجه خود شما می‌شود، و مخالفت با آن در واقع یک نوع ستم به خویشتن است، زیرا زندگی مادی شما را به هم می‌ریزد و از نظر معنوی مایه عقب‌گرد شما است.
  2. خداوند پس از این که داستان اقوام پیشین را که دچار کفر و مخالفت با دعوت پیامبران شده بودند نقل می‌‌کند ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ و می‌گوید از محل زیست بعضی آنها آثاری باقی مانده است ﴿مِنْهَا قَائِمٌ و از بعضی آنها هیچ اثری باقی نمانده و همانند زراعت درو شده‌اند ﴿وَحَصِيدٌمی‌‌فرماید ما به آنها ظلم نکردیم ﴿وَمَا ظَلَمْنَاهُمْچون ما راه خیر و شر را به آنها آموختیم و آنها را به وسیله آگاهی و عقل معرفت مجهز کردیم و پیامبران را برای هدایت و بیداری عقل و فطرت برای آنها فرستادیم و همه راه‌های نجات را بر اساس فکر، وحی و اراده برای آنها باز کردیم و‌ آنها را با عذاب دردناک که نتیجه اعمال آنها است انذار کردیم ولی آنان از توحید دور شدند و به شرک و آلهه روی آوردند که شرک خود ظلم به خدا و خویش است ﴿وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ[۲۵].
  3. خداوند می‌‌گوید ما برای یهودیان حرام‌های غذایی را مشخص کردیم ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ که شاید منظور، سوره انعام آیه ۱۴۶ باشد، ولی آنها چیزهایی را بر اساس - منافع کاهنان و ارباب معابد - برخود حرام کردند و برخود و مردم زندگی را سخت کردند و به خویش ستم کردند، خداوند به آنها ستم نکرد ﴿وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۲۶].


آثار ظلم

  1. ﴿وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ * وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ[۲۷].
  2. ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا[۲۸].
  3. ﴿فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ * أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ[۲۹].
  4. ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا[۳۰].
  5. ﴿فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۳۱].
  6. ﴿وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ[۳۲].
  7. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ[۳۳].
  8. ﴿وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ * وَلَقَدْ تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۳۴].
  9. ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۳۵].
  10. ﴿إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ * وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ[۳۶].

نکات: در آیات فوق این موضوع‌ها پیرامون آثار ظلم مطرح گردیده است:

  1. خداوند در مقابل مهلت‌طلبی و تقاضای فرصت برای جبران، ستمگران به هنگام نازل شدن عذابی که نتیجه و آثار ستم آنان است ﴿وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ... می‌‌گوید مگر شما نبودید که قبل از این، سوگند می‌خوردید - و یا به ‌طور قطع می‌گفتید - ما هرگز زایل شدنی نیستیم، و این نیروی دفاعی و این قدرتی که داریم ما را از هر حادثه نابودکننده نجات می‌بخشد، ﴿...أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ پس چطور امروز به التماس افتاده چند روزی مهلت می‌خواهید؟. و مگر شما همان‌ها نبودید که در کاخ‌ها و منازل و مساکن کسانی که به خویشتن ستم کرده بودند سکونت جستید ﴿وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ “و برای شما این واقعیت به خوبی آشکار شده بود که بر اثر نتیجه ستم آنان ما بر سر آنها چه آوردیم” ﴿وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ “و برای شما آن‌قدر مثال‌های تکان دهنده از حالات امت‌های پیشین ذکر کردیم” ﴿وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ.
  2. خداوند در پاسخ به ثروتمندان غافل و هواپرست که از پیامبر(ص) می‌خواستند مؤمنان فقیر را از اطراف خود براند. پس از این که او را امر به صبر و ماندن درکنار مؤمنان فقیر می‌‌کند ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا...[۳۷] می‌‌گوید به آنها بگو. این برنامه من است و این حقیقتی است از سوی پروردگارتان، هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد و این حقیقت را پذیرا شود، و هر کس می‌خواهد کافر گردد ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ اما بدانید این ستمگران دنیاپرست که با زندگی مرفه و زرق و برق و زینت‌هایشان لبخند تمسخر به لباس پشمینه مؤمنان فقیر اصحاب پیامبر می‌‌زنند عاقبت شوم و تاریکی دارند چرا که: “ما برای این ستمگران آتشی فراهم کرده‌ایم که سراپرده‌اش آنها را از هر سو احاطه کرده است ﴿إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا آری آنها در این زندگی دنیا هر گاه تشنه می‌شدند صدا می‌زدند، و خدمتکاران انواع آشامیدنی‌ها را در برابرشان حاضر می‌کردند، ولی در جهنم ‌هنگامی که تقاضای آب می‌کنند آبی برای آنها می‌آورند همچون فلز گداخته! که اگر نزدیک صورت شود صورت‌ها را بریان می‌کند ﴿وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ چه بد نوشیدنی بسیار قریه‌ها که ما اهل آنها را به خاطر اینکه ظالم بودند و در حالی که مشغول ظلم بودند است ﴿بِئْسَ الشَّرَابُ و دوزخ چه بد جایگاه محل اجتماعی است ﴿وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا.
  3. خداوند می‌‌گوید از پیشینیان چه اقوام ستمگری را هلاک کردیم ﴿فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ و محل زیست آنها ویران شد و دیوار ساختمان‌های “آنها بر سقف‌های خود فرو ریختند” ﴿فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا و چه بسا چاه‌های آب که تعطیل شد چون آیندگان کنار چاه برای برداشتن آب همه هلاک شدند دیگر کسی نیست که از آب آنها بنوشد ﴿وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ و چه بسیار قصرهای با گچ ساخته شده ﴿وَقَصْرٍ مَشِيدٍ که ساکنانش هلاک شدند حتی نشانه‌ای از آنها نمانده و صدایی از آنها به گوش نمی‌رسد. و مقصود از اهل چاه‌ها ده‌نشین‌ها و مقصود از کاخ‌نشین‌ها شهری‌ها هستند. سپس مردم را دعوت می‌‌کند در زمین سیر کنند ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ که سیر در زمین چه بسا آدمی را وادار به تفکر کند که چه شد که این امم نابود شدند ﴿فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا و در جستجوی دلیل آن متوجه این دلیل شوند که هلاکت آنان به خاطر شرک به خدا و اعراض از آیات او و استکبار در مقابل حق و تکذیب رسولان بوده، آن وقت است که صاحب قلبی می‌شوند که با آن تعقل می‌کنند و همان عقل و قلب ایشان را مانع از شرک و کفر شود. در بسیاری از آیات قرآن، دستور جهانگردی داده شده است، اما جهانگردی الهی و اخلاقی که دل عبرت‌بین از دیده بیرون آید و ایوان مدائن و قصرهای فراعنه را آیینه عبرت بداند، از دندانه‌های قصرهای ویران شده شاهان جبار پندهایی نو بشنود، و این که خداوند در آیه مورد بحث هیچ متعرض “چشم” نشد، ﴿فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا چون آیه در این مقام است که مردم را از نظر قوت عقل به دو قسم تقسیم کند یکی آنهایی که خودشان مستقل در تعقلند و خودشان خیر را از شر و نافع را از ضار تمیز می‌دهند و دوم آنهایی که از راه پیروی پیشوایانی که پیرویشان جایز است خیر و شرشان را مشخص می‌کنند و این دو قسم اعتبار کار قلب و گوش است و ربطی به چشم ندارد و چون این دو معنا - یعنی تعقل و سمع - در حقیقت کار قلب، یعنی نفس مدرک است که آدمی را وادار می‌کند به اینکه آنچه خودش تعقل می‌کند و یا از پیشوای هدایت می‌شنود بپذیرد لذا این درک را رؤیت قلب و مشاهده آن خواند و فرمود: دیدگان کور نمی‌شوند بلکه کور حقیقی دل‌هایی می‌شوند که در سینه‌ها است[۳۸].
  4. حسرت فوق العاده ظالمان از گذشته خویش و گزیدن ظالم دو دست خویش[۳۹] را از شدت حسرت به دندان ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ به علّت ترک دوستی پیامبر: ﴿يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا و جاودانه بودن مجرمین ظالم در جهنم ﴿إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ از آثار ظلم در قیامت و نتیجه اعمال خودشان ﴿وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ.
  5. عبرت‌انگیزی آثار به جا مانده از تجاوزگران و ستم‌پیشگان و ماندگاری آبادی‌ها و شهرهای برخی امت‌های ظالم تا عصر پیامبر: ﴿فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ، ﴿فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا، ﴿وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ.
  6. عبرت گرفتن از دچار عذاب طوفان شدن قوم نوح و هلاکت قوم لوط که نتیجه ایستادن در مقابل دعوت توحید و ظلم به خویش و دیگران بود ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ...[۴۰]، ﴿فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ، ﴿وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ، ﴿وَلَقَدْ تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

احکام برخورد با ظالم

  1. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۴۱].
  2. ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۴۲]. نکته: ستمکاری مانع هدایت‌پذیری انسان و مگر آن کس که ظلم و تجاوز راه و روش و وصف او شده و دچار ظلمات آن گردیده، بینشی دارد که حق را دریابد و برتر آید و هدایت شود؟ چون او به اختیار خود از حق تعالی منحرف شده، هدایت خداوند در او اثر ندارد یا اثر عکس دارد: ﴿وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۴۳]. گرچه هدایت و ضلالت به ‌دست خدا است اما مقدمات آن از سوی بندگان فراهم می‌گردد، ظلم و ستم و گناه همچون ابرهای تیره و تاری، بر آیینه قلب سایه می‌افکند و اجازه درک حقایق به انسان را نمی‌دهد. و سخن کوتاه اینکه ظلم که عبارت است از انحراف از حد وسط و عدول از آن عملی که باید کرد، به عملی که نباید کرد، خود علت محرومیت از هدایت به سوی هدف اصلی است و کار آدمی را به نومیدی و خسران آخرت می‌کشاند، و این یکی از معارف برجسته‌ای است که قرآن شریف آن را ذکر کرده، و در آیات بسیاری درباره‌اش تأکید هم فرموده است[۴۴].
  3. ﴿سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ[۴۵]. نکته: ﴿سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِاین همان نوعی از یاری خدا است ﴿وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ[۴۶] یاری خداوند چنین است که بنیان کفر و ظلم به حسب سنن خود از درون متزلزل و پوسیده می‌گرداند، نه پیروزی که در شرایط خاص موضعی و نظامی پیش آید، شکستی که زمینه آن از درون فراهم شود همیشه ضربه‌پذیر است و هر گاه شرایط اجتماع و جبهه‌گیری حق فراهم شد، شکست نهایی آن قطعی می‌باشد. القاء رعب، شاید از جهت آن است که چه بسا مبدأ و منشأ القاء شده، دیده و شناخته نمی‌شود و نیز شیء القاء شده جایگیر و ثابت است. ﴿... بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ... بیان علت زمینه‌ای و امدادی آن است که شرک درون را پوک و بی‌استقامت می‌گرداند.شرک مرکز اتکاء مطمئن و نیرومند ندارد. و نیز شرک، تأثر و تمکین از اشباح و اوهامی است که از درون شرک‌زا رخ می‌نماید. اوصاف و چهره‌های خدایان مشرک، متضاد و هراس‌انگیز است و هیچ راه مطمئنی برای رضایت آنان و جلب عنایتشان نمی‌توان یافت. این پوکی و تاریکی درونی و گرفتاری به اشباح پیوسته مشرک را در ترس (خوف) می‌دارد. و همین که قدرت و نیروی حق و عدلی در برابر آن به پا خاست، آن زمینه خوف به صورت رعب - هراس - در می‌آید. ﴿مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا نزول سلطان، همان نیروی فراگیرنده‌ای‌ است که تا نازل شود همه مشاعر و عواطف و قوا را فراگیرد و هماهنگ و پایدار دارد. و مشرک هیچ گونه قدرت فراگیرنده و نازل ندارد.شرک چون محیط درونی و بیرونی را تاریک و هراسناک می‌گرداند، مأوای آنان می‌شود. این پیشگویی مؤکّد و از آینده نزدیک که پس از شکست مسلمانان در احد بود و مسلمانان دچار رعب شده بودند، چنان تحقق یافت که همان‌ها به چشم خود دیدند پیک رعب را که پیشاپیش آنان می‌رفت و قدرت شرک را با آن همه تجهیزات و نفرات از بنیان فرو می‌ریخت که فرمود: «نُصِرْتُ‏ بِالرُّعْبِ‏»، در زمان کوتاهی از مرز مدینه گذشت، شهرهای مکه و طائف و یمن و همه جزیره را قدرت توحید گرفت و از مرز جزیره گذشت چون مرز نمی‌شناسد، هر جا انسان فطری و شرکزده و ستمگزیده هست، همو سپاه توحید است و بنیانکن بندگان شرک، هر چه هم قدرت در اختیارشان باشد[۴۷].
  4. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۴۸].
  5. ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا[۴۹].
  6. ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ * وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۰].
  7. ﴿قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ[۵۱].
  8. ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ[۵۲].
  9. ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۵۳].
  10. ﴿لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ * إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ * وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ * لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ[۵۴].
  11. ﴿وَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ * وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ * وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُوا لَا يُبْصِرُونَ * إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۵۵].
  12. ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ[۵۶]. نکته: این آیه یکی از اساسی‌ترین برنامه‌های اجتماعی و سیاسی و نظامی و عقیدتی‌ را بیان می‌کند، عموم مسلمانان را مخاطب ساخته و به عنوان یک وظیفه قطعی می‌گوید: به کسانی که ظلم و ستم کرده‌اند، تکیه نکنید ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا چرا که این امر سبب می‌شود که عذاب آتش، دامان شما را بگیرد ﴿فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ و غیر از خدا هیچ ولی و سرپرست و یاوری نخواهید داشت ﴿وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ. و با این حال واضح است که “هیچ‌کس شما را یاری نخواهد کرد” ﴿ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ علامه طباطبایی می‌‌نویسد: رکون به سوی ستمکاران، یک نوع اعتمادی است که ناشی از میل و رغبت به آنان باشد، حال چه این رکون در اصل دین باشد، مثل اینکه پاره‌ای از حقایق دین را که به نفع آنان است بگوید، و از آن‌چه که به ضرر ایشان است دم فرو بندد و افشاء نکند، و چه اینکه در حیات دینی باشد مثل اینکه به ستمکاران اجازه دهد تا به نوعی که دلخواه ایشان است در اداره امور مجتمع دینی مداخله کنند و ولایت امور عامه را به دست گیرند، و چه اینکه ایشان را دوست بدارد و دوستی‌اش منجر به مخالطت و آمیزش با آن شود و در نتیجه در شؤون حیاتی جامعه و یا فردی از افراد اثر سوء بگذارد. و کوتاه سخن، رکون به این معنا است که در امر دین و یا حیات دینی طوری به ستمکاران نزدیک شود که نزدیکی‌اش توأم با نوعی اعتماد و اتکاء باشد، و دین و خدا و یا حیات دینی را از استقلال در تأثیر انداخته، و از آن پاکی و خلوص اصلی‌اش ساقط کند دلیل ما بر این معنایی که کردیم این است که خدای تعالی در خطابی که در این آیه دارد، که خود تتمه خطاب در آیه قبلی است ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۵۷]. جمع کرده میان رسول خدا(ص) و مؤمنین از امتش، و شؤونی که هم مربوط به آن جناب و هم به امت اوست، همان معارف دینی و اخلاق و سنت‌های اسلامی است از جهت تبلیغ و حفظ و اجراء و تطبیق حیات اجتماعی بر آن، و همچنین عبارت است از ولایت امور مجتمع اسلامی، و شناخته شدن افراد به عنوان یک فرد مسلمان، در صورتی که به آن سنت‌ها عمل کند. بنابراین، نه پیغمبر می‌تواند در این امور به ستمکاران رکون کند و نه امت او. بعلاوه، کاملاً روشن است که این دو آیه مورد بحث به منزله نتیجه‌ای است که از داستان‌های ملت‌های ستمکاری استنتاج شده که خداوند به جرم ستم‌هایشان آنها را هلاک نموده است. این دو آیه متفرع بر آن داستان‌ها و ناظر به آنها است، و ظلم آن ملت‌ها تنها شرک ورزیدن و بت‌پرستیشان نبود، بلکه از جمله کارهای نکوهیده آنها که خداوند از آن نکوهش کرده پیروی از ستمکاران بوده، که نتیجه‌اش فساد در زمین بعد از اصلاح آن می‌شد، و آن فساد عبارت بود از رسمیت دادن به سنت‌های ظالمانه که والیان جور باب کرده بودند و مردم هم از آنها پیروی می‌کردند[۵۸].
  13. ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا[۵۹].
  14. ﴿لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ[۶۰].
  15. ﴿قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ * رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۶۱].
  16. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا[۶۲].
  17. ﴿أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا[۶۳].
  18. ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ * قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۶۴].
  19. ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۶۵].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. خداوند پس ازاین که یاد آوری می‌‌کند که به زودی هراسی فرا گیرنده می‌افکنیم در دل‌های کسانی که کفر ورزیدند ﴿سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ... به علت اینکه شریک قائل شدند برای خدا ﴿...بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ چیزی را که هیچ حجت و قدرتی بدان نازل نشده است ﴿مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًاحکم می‌‌کند که مشرکان جایگاهشان آتش است ﴿وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ و چه بد است جایگاه ابدی ستمگران ﴿وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ زیرا این افراد به خود و به اجتماع خود ستم کرده‌اند و این جایگاه نتیجه و جزای اعمال خودشان است؛
  2. اطاعت نکردن از پیامبر، موجب ظلم به خویشتن: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا؛
  3. کافران ستمگر ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا زمینه آمرزش ﴿لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ و هدایت‌پذیری را از میان برده‌اند ﴿وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا و هدایت خداوند شامل آنها نمی‌شود چون هم به حق ستم کردند که آن‌چه شایسته آن بود انجام ندادند و هم ستم به خویش که خود را از سعادت محروم ساختند و در دره ضلالت سقوط کردند و هم به دیگران ستم کردند که آنها را از راه حق باز داشتند؛
  4. ستم‌پیشگی برخی عالمان و سران یهود عصر پیامبر به دلیل خودداری آنان از قضاوت بر اساس تورات: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ * وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ... وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛
  5. تکذیب رسالت پیامبر، عملی ظالمانه: ﴿فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ، ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا؛
  6. حکم خداوند برای ستمگرانی که دنیا پرستی برآنان غلبه کرده و فرمان خدا را به دست فراموشی سپردند ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ کیفری سخت به دلیل فسق و گناهی که مرتکب شدند ﴿وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ مقصود از فراموشی ﴿فَلَمَّا نَسُوا بی‌اعتنایی به فرمان خدا و عمل نکردن به آن است، نه فراموشی حقیقی که موجب عذر و رفع تکلیف می‌شود؛
  7. خداوند پس از این که مؤمنان را به پاسخ گویی به دعوت حیات‌بخش خداوند و پیامبرش می‌‌کند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[۶۶]. به عواقب شوم عدم پذیرش دعوت حیات‌بخش آنان تذکر می‌‌دهد و می‌گوید: “از فتنه‌ای بپرهیزید که تنها دامن ستمکاران شما را نمی‌گیرد بلکه همه را فرا خواهد گرفت ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً[۶۷] بلاها و مصائب اجتماعی است که دامن همه را می‌گیرد و به اصطلاح خشک و‌تر در آن می‌سوزند؛
  8. خداوند خطاب به پیامبر متخلّفان از جنگ تبوک را مردمی ستم‌پیشه اعلام می‌کند: ﴿لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ * لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ؛
  9. تکذیب و انکار پیامبر ظلم و ستمی به خود: ﴿وَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ * إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ؛
  10. نسبت‌های ناروا (جادوگری و...) به پیامبر، ستمی آشکار: ﴿إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا، ﴿وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ؛
  11. برپایی جلسات سرّی و گفتگوهای مشورتی و توطئه چینی مشرکان ستمکار، علیه پیامبر: ﴿لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ؛
  12. مأموریت پیامبر به دعا و التجاء به درگاه خداوند برای ایمن ماندن از کیفر دامن‌گیر ظالمان: ﴿قُلْ رَبُّ * رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛
  13. اتهام دروغ‌سازی قرآن به پیامبر، ظلمی از ناحیه مشرکان: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا؛
  14. اتهام جنون به پیامبر نمود ظلم و ستمکاری: ﴿وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا؛
  15. کتمان حقانیت پیامبر اکرم مصداق بارز تکذیب آیات الهی و از بزرگ‌ترین ظلم‌ها: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ؛
  16. یهودیان عصر پیامبر مردمانی هواپرست، ظالم و مخالف با دعوت آن حضرت: ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ * فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛
  17. وظیفه نداشتن مسلمانان و پیامبر نسبت به جدال احسن، با ستمگران و ظالمان اهل کتاب: ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ستمکاران اهل کتاب گروهی از آنان هستند که آیات الهی را کتمان می‌کنند و دستورات خداوند را زیر پا می‌گذارند و خرافات و مطالب شرک‌آمیز را در ادیان وارد می‌کنند و یا در برابر اسلام به توطئه و زور و خشونت متوسّل می‌شوند. با این گونه افراد نمی‌توان گفت‌وگوی سازنده داشت؛ چراکه آن را حمل بر ضعف مسلمانان می‌کنند؛ پس باید در برابر آنان از روش‌های متناسب با آنان استفاده کرد[۶۸].

جستارهای وابسته

منابع

  1. فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  2. «بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸ و ۱۱۶.
  3. «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  4. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۲۲.
  5. «و ستمکارتر از کسی که نمی‌گذارد نام خداوند در مسجدهای او برده شود و در ویرانی آنها می‌کوشد کیست؟ آنان را جز این سزاوار نیست که هراسان در آن پا نهند، آنها در دنیا، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره بقره، آیه ۱۱۴.
  6. پرتوی از قرآن، ج۱، ص۲۷۳.
  7. «پس ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد و راستی را چون به او برسد دروغ شمارد کیست؟ آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۲.
  8. «پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند» سوره آل عمران، آیه ۹۴.
  9. «همه خوردنی‌ها برای بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (- یعقوب) پیش از آنکه تورات فرو فرستاده شود، بر خویش حرام کرده بود» سوره آل عمران، آیه ۹۳.
  10. تفسیرنورالثقلین، ج۱، ص۳۶۴.
  11. «کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ کسانی که به خود زیان زده‌اند ایمان نمی‌آورند * و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟ بی‌گمان ستمگران رستگار نخواهند شد * ما خوب می‌دانیم که آنچه می‌گویند تو را اندوهناک می‌گرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمی‌شمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۲۰-۲۱ و ۳۳.
  12. تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۸۴.
  13. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ آنان کسانی هستند که بهره‌شان از آن نوشته (که در لوح محفوظ است) بدیشان خواهد رسید تا چون فرستادگان ما که جانشان را می‌ستانند، نزدشان فرا رسند (و به آنان) گویند: کجاست آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خواندید؟ می‌گویند: از (دیده) ما ناپدید شدند و بر خویش گواهی می‌دهند که کافر بوده‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۷.
  14. «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ بی‌گمان گناهکاران رستگار نمی‌شوند» سوره یونس، آیه ۱۷.
  15. «و ستمکارتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد کیست؟ آنان بر پروردگارشان (در رستخیز) عرضه خواهند شد و گواهان می‌گویند: اینانند که بر پروردگار خود دروغ بستند؛ هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.
  16. «اینان- قوم ما- خدایانی جز او را (به پرستش) گرفته‌اند؛ چرا برهانی روشن برای آنها نمی‌آورند؟ و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد، کیست؟» سوره کهف، آیه ۱۵.
  17. «و ستمکارتر از آنکه بر خداوند دروغ بافد و حقّ را چون نزد وی آید دروغ شمارد کیست؟ آیا در دوزخ جایگاهی برای کافران نیست؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۸.
  18. «و ستمکارتر از آنکه بر خداوند دروغ بندد در حالی که به اسلام فرا خوانده می‌شود کیست؟ و خداوند قوم ستمگر را راهنمایی نمی‌کند» سوره صف، آیه ۷.
  19. «پس ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد و راستی را چون به او برسد دروغ شمارد کیست؟ آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۲.
  20. تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۶۵.
  21. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  22. «این از اخبار شهرهاست که داستان آن را برای تو می‌گوییم برخی از آنها (هنوز) بر پایند و (برخی دیگر از روی زمین) برچیده شده‌اند * و ما به آنان ستم نکردیم که خود به خویش ستم کردند و چون فرمان پروردگارت دررسید خدایان ایشان که به جای خداوند (به پرستش) می‌خواندند هیچ به کارشان نیآمدند و جز نابودی چیزی بر آنان نیفزودند * و چنین است فرو گرفتن پروردگارت، چون شهرهایی را که ستمکار باشند فرو گیرد بی‌گمان فرو گرفتن وی دردناک سخت است * به راستی در این، نشانه‌ای است برای کسی که از عذاب جهان واپسین بیم دارد؛ آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است» سوره هود، آیه ۱۰۰-۱۰۰۳.
  23. «و هرچه را پیش‌تر برای تو بازگفتیم بر یهودیان حرام کردیم و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم می‌ورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.
  24. «آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
  25. من وحی القرآن، ج۱۲، ص۱۲۸.
  26. من وحی القرآن، ج۱۳، ص۳۱۵.
  27. «و مردم را از روزی بیم ده که به آنان عذاب می‌رسد آنگاه آنان که ستم کرده‌اند می‌گویند: پروردگارا! (مرگ) ما را تا زمانی نزدیک پس افکن تا فراخوان تو را پاسخ دهیم و از پیامبران (تو) پیروی کنیم؛ آیا پیش‌تر سوگند نمی‌خوردید که بی‌زوالید؟ * و در خانه‌های آنان که به خویش ستم ورزیده بودند جا گرفتید و بر شما آشکار گشت که ما با آنان چگونه رفتار کردیم و برای شما مثل‌ها زدیم (باز پند نگرفتید)» سوره ابراهیم، آیه ۴۴-۴۵.
  28. «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان می‌رسند که (گرمای آن) چهره‌ها را بریان می‌کند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.
  29. «و چه بسا شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و (اینک خانه‌هایی) فرو ریخته‌اند و (بسا) چاه‌هایی فرو نهاده و کاخ‌هایی بلند (که به جا مانده‌اند!) * آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۵-۴۶.
  30. «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.
  31. «و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۵۲.
  32. «و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی می‌کردند و اینک این خانه‌های آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم * و پروردگارت شهرها را نابود نمی‌کند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد که بر مردم آیات ما را بخواند و ما نابودکننده شهرها نیستیم مگر آنکه مردم آنها ستمگر باشند» سوره قصص، آیه ۵۸-۵۹.
  33. «و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند» سوره عنکبوت، آیه ۱۴.
  34. «و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بی‌گمان مردم آن ستمگرند * و به یقین از آن، نشانه‌ای روشن برای گروهی که خرد می‌ورزند باز نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۳۱ و ۳۵.
  35. «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان می‌زیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان می‌کردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره روم، آیه ۹.
  36. «بی‌گمان گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانند * (عذاب را) از آنان کاهش ندهند و آنان در آن ناامیدند * و ما به آنان ستم نکرده‌ایم بلکه آنان خود (به خویش) ستمکار بودند» سوره زخرف، آیه ۷۴-۷۶.
  37. «و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی.».. سوره کهف، آیه ۲۸.
  38. ترجمه تفسیر المیزان ج۱۴، ص۵۴۸.
  39. ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ قیامت روزی است که ظالم - همچون عقبة بن ابی معیط - از فرط ندامت انگشت خود را می‌گزد. این است سرنوشت آنها که برای خود دوستانی غیر از خدا بگیرند عطاء گوید: این‌قدر دست‌های خود را نیش می‌زنند که گوشت آن تا مرفق ریخته می‌شود. (ترجمه مجمع البیان، ج،۱۷ ص۱۹۹).
  40. «و به یقین نوح را نزد قومش فرستادیم.».. سوره هود، آیه ۲۵.
  41. «آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
  42. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  43. پرتوی از قرآن، ج۵، ص۲۲۱.
  44. ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۵۴۳.
  45. «به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار می‌دهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است و سرای آنان دوزخ است و سرای ستمکاران، بد (جایگاهی) است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.
  46. «آری، خداوند، سرور شما و او بهترین یاری‌کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۰.
  47. پرتوی از قرآن، ج۵، ۳۷۶.
  48. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  49. «خداوند بر آن نبوده است که کافران و ستمبارگان را ببخشاید و یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۶۸.
  50. «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند * و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۴-۴۵.
  51. «ما خوب می‌دانیم که آنچه می‌گویند تو را اندوهناک می‌گرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمی‌شمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.
  52. «آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز می‌داشتند رهایی بخشیدیم و ستم‌ورزان را برای آنکه نافرمانی می‌کردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۵.
  53. «و از فتنه‌ای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمی‌رسد (بلکه دامنگیر همه می‌شود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است» سوره انفال، آیه ۲۵.
  54. «آنان که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند برای جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمی‌گیرند و خداوند به (حال) پرهیزگاران داناست * تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) می‌خواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپرده‌اند و در تردید خود سرگردانند * اگر (به راستی) می‌خواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم می‌آوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید! * اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۴-۴۷.
  55. «و اگر تو را دروغگو می‌شمارند بگو کردار من از آن من و کردار شما، از آن شما شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم * و برخی از آنان به (گفتار) تو گوش می‌دهند؛ آیا تو ناشنوایان را هر چند خرد نورزند، شنوا می‌توانی کرد؟ * و برخی از ایشان به تو می‌نگرند آیا تو نابینایان را هر چند بینشی نداشته باشند رهنمایی می‌توانی کرد؟ * بی‌گمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمی‌دارد امّا این مردمند که به خویش ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۴۱-۴۴.
  56. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  57. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  58. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۶۷.
  59. «هنگامی که به (سخن) تو گوش می‌سپارند ما به آنچه آنان بدان گوش می‌دهند داناتریم و (نیز) هنگامی که با هم رازگویی می‌کنند، آنگاه که ستمگران می‌گویند: شما جز از مردی جادو شده پیروی نمی‌کنید» سوره اسراء، آیه ۴۷.
  60. «در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.
  61. «بگو: پروردگارا! اگر آنچه به آنان وعده داده می‌شود به من بنمایانی؛ * - پروردگارا!- پس مرا در گروه ستمکاران مگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۹۳-۹۴.
  62. «و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رسانده‌اند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند» سوره فرقان، آیه ۴.
  63. «یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمی‌افکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟ و ستم‌پیشگان گفتند: شما جز از مردی جادوشده پیروی نمی‌کنید» سوره فرقان، آیه ۸.
  64. «و چون حقّ از سوی ما به آنان رسید گفتند: چرا به او مانند آنچه به موسی داده شد نداده‌اند؟ مگر اینان پیش‌تر آنچه را که به موسی داده شد انکار نکردند؟ گفتند: (تورات و قرآن) دو جادویند که از هم پشتیبانی می‌کنند و گفتند ما هر دو را انکار می‌کنیم * بگو: اگر راست می‌گویید (خود) کتابی از سوی خداوند بیاورید که از آن دو رهنمون‌تر باشد تا من از آن پیروی کنم * پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهش‌ها (ی نفس) شان پیروی می‌کنند و گمراه‌تر از آنکه بی‌رهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۴۸-۵۰.
  65. «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستاده‌اند ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
  66. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  67. «و از فتنه‌ای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمی‌رسد (بلکه دامنگیر همه می‌شود)» سوره انفال، آیه ۲۵.
  68. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۱۳۶-۱۵۶.