تعصب در قرآن: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
منظور از تعصب ارتباط و پیوند خونی و قبیلهای منهای ارزشهای [[انسانی]] و [[اخلاقی]] به عنوان صفتی [[جاهلی]] است. عصبة: را [[جماعت]] فشرده میگویند که به کمک همدیگر کاری را انجام میدهند. «{{متن قرآن|وَنَحْنُ عُصْبَةٌ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>». یعنی ما دسته نیرومندیم. در [[جوامع]] الجامع آمده: [[جماعت]] را از آن رو عصبه گفتهاند که [[کارها]] به وسیله آنها بسته و روبراه میشود. عصبة چهار بار در [[قرآن مجید]] آمده است. راغب میگوید: کلمه: «عصبه» به معنای [[جماعت]] | منظور از تعصب ارتباط و پیوند خونی و قبیلهای منهای ارزشهای [[انسانی]] و [[اخلاقی]] به عنوان صفتی [[جاهلی]] است. عصبة: را [[جماعت]] فشرده میگویند که به کمک همدیگر کاری را انجام میدهند. «{{متن قرآن|وَنَحْنُ عُصْبَةٌ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>». یعنی ما دسته نیرومندیم. در [[جوامع]] الجامع آمده: [[جماعت]] را از آن رو عصبه گفتهاند که [[کارها]] به وسیله آنها بسته و روبراه میشود. عصبة چهار بار در [[قرآن مجید]] آمده است. راغب میگوید: کلمه: «عصبه» به معنای [[جماعت]] دست به دست هم داده و [[متعصب]] است<ref>در حدیث نبوی در مذمت عصبیت آمده است: {{متن حدیث|لیس منا من دعا إلی عصبیة؛ و لیس منا من قاتل علی عصبیة، و لیس منا مَن مات علی عصبیة}}. و در مذمت تعصب همین بس که بسیاری از جنگ و نزاعها از این انحراف اخلاقی پدید میآید و جامعهها همواره با تعصب نژادی منطقهای و دینی درگیر بوده و مسائل و مشکلات فراوانی به بار آورده است و اهمیت بازگویی آن در تعالیمی دینی در مذمت آن، از این روایت آشکار میشود</ref>. | ||
== مبانی [[مبارزه]] با تعصب == | == مبانی [[مبارزه]] با تعصب == | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
از منظر قرآن تعصب [[دینی]] مردود است. قرآن درباره [[یهودیان]] و [[نصارا]] که میگفتند: جز ما کسی وارد [[بهشت]] نمیشود {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>؛ میگوید: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.</ref>. باید توجه داشت که اساساً [[تعصب نژادی]] و قومی از نظر قرآن به هیچ وجه صحیح نیست: «ای [[مردم]]، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را شعبه شعبه و [[قبیله]] قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بیتردید گرامیترین شما، نزد خدا با تقواترین شما است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. از منظر قرآن تعصب گناهی است {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ }}<ref>«و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟ (او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۶-۳۷.</ref>؛ که [[مجازات]] [[الهی]] در پی دارد {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، میگویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا میخواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.</ref>. | از منظر قرآن تعصب [[دینی]] مردود است. قرآن درباره [[یهودیان]] و [[نصارا]] که میگفتند: جز ما کسی وارد [[بهشت]] نمیشود {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>؛ میگوید: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.</ref>. باید توجه داشت که اساساً [[تعصب نژادی]] و قومی از نظر قرآن به هیچ وجه صحیح نیست: «ای [[مردم]]، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را شعبه شعبه و [[قبیله]] قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بیتردید گرامیترین شما، نزد خدا با تقواترین شما است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. از منظر قرآن تعصب گناهی است {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ }}<ref>«و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟ (او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۶-۳۷.</ref>؛ که [[مجازات]] [[الهی]] در پی دارد {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، میگویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا میخواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.</ref>. | ||
[[خداوند]] مقابله صحیح با تعصب را در گرو دو امر دانسته: [[آرامش]] و [[تقوا]]: {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>. بنابراین از منظر [[قرآن]] یکی از [[صفات ناپسند]] [[اخلاقی]]، [[تعصب]] است. قرآن با ردّ هر گونه [[تعصب]] [[دینی]] و [[نژادی]]، ریشههای آن را مورد بررسی قرار میدهد و با بیان آثار زیانبخش تعصب در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] از [[مؤمنان]] میخواهد که از آن دوری جویند و در مقابل [[متعصبان]] [[رفتاری]] [[شایسته]] داشته باشند. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} میفرماید: «کسی که [[مردم]] را [[دعوت]] به تعصب کند از ما نیست و کسی که به خاطر تعصب بجنگد از ما نیست و کسی که با تعصب بمیرد از ما نیست»<ref>سنن ابی | [[خداوند]] مقابله صحیح با تعصب را در گرو دو امر دانسته: [[آرامش]] و [[تقوا]]: {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>. بنابراین از منظر [[قرآن]] یکی از [[صفات ناپسند]] [[اخلاقی]]، [[تعصب]] است. قرآن با ردّ هر گونه [[تعصب]] [[دینی]] و [[نژادی]]، ریشههای آن را مورد بررسی قرار میدهد و با بیان آثار زیانبخش تعصب در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] از [[مؤمنان]] میخواهد که از آن دوری جویند و در مقابل [[متعصبان]] [[رفتاری]] [[شایسته]] داشته باشند. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} میفرماید: «کسی که [[مردم]] را [[دعوت]] به تعصب کند از ما نیست و کسی که به خاطر تعصب بجنگد از ما نیست و کسی که با تعصب بمیرد از ما نیست»<ref>سنن ابی داوود، ج۳-۴، ص۳۳۲، ح۵۱۲۱.</ref>. [[علی]] {{ع}} درباره [[نافرمانی]] [[شیطان]] در مقابل [[دستور خدا]] نسبت به [[سجده]] در برابر [[آدم]]، میفرماید: «تعصب به او دست داد و بر آدم به خاطر [[خلقت]] خویش [[افتخار]] کرد و از جهت اصل و ریشه خود نسبت به او تعصب ورزید به همین دلیل، این [[دشمن خدا]]، پیشوای متعصبان و سر سلسله [[مستکبران]] است و کسی است که بنای تعصب را پیریزی نمود»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. | ||
در کتابهای اخلاقی، [[اندیشمندان]] [[اخلاق]] در [[جهان اسلام]]، این موضوع را به صورت مستقل مورد بحث قرار ندادهاند مثلاً صاحب [[جامع السعادات]] آنجا که درباره [[جهل مرکب]] بحث میکند، یکی از عوامل آن را تعصب میشمارد<ref>ترجمه جامع السعادات، ج۱، ص۱۷۳.</ref>. تعصب یکی از [[رذائل]] مربوط به [[اخلاق]] [[اعتقادی]] یا [[باورها]] است و هنگامی جایگاه [[واقعی]] خود را پیدا میکند که چیزی به نام اخلاق [[باور]] طرح شود، امری که در کتابهای اخلاقی [[فرهنگ اسلامی]] حضوری کمرنگ دارد.<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[تعصب (مقاله)|مقاله «تعصب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref> | در کتابهای اخلاقی، [[اندیشمندان]] [[اخلاق]] در [[جهان اسلام]]، این موضوع را به صورت مستقل مورد بحث قرار ندادهاند مثلاً صاحب [[جامع السعادات]] آنجا که درباره [[جهل مرکب]] بحث میکند، یکی از عوامل آن را تعصب میشمارد<ref>ترجمه جامع السعادات، ج۱، ص۱۷۳.</ref>. تعصب یکی از [[رذائل]] مربوط به [[اخلاق]] [[اعتقادی]] یا [[باورها]] است و هنگامی جایگاه [[واقعی]] خود را پیدا میکند که چیزی به نام اخلاق [[باور]] طرح شود، امری که در کتابهای اخلاقی [[فرهنگ اسلامی]] حضوری کمرنگ دارد.<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[تعصب (مقاله)|مقاله «تعصب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref> | ||
==سرسختى و [[تعصب]] برآمده از [[جهالت]]== | |||
[[حمیت]] از ریشه «ح ـ م ـ ى» در اصل به معناى حرارت است<ref>العين، ج ۳، ص۳۱۱ - ۳۱۳؛ مفردات، ص۱۳۲، «حمى».</ref> و سپس در معانى [[غیرت]] و مردانگى<ref>جامع السعادات، ج ۱، ص۲۳۹؛ فرهنگ فارسى، ج ۱، ص۱۳۷۵، «حميت».</ref>، جلوگیرى و [[دفاع]] از چیزى<ref>العين، ج ۳، ص۳۱۲ - ۳۱۳.</ref>، تلاش براى نگهدارى از چیزى که نباید در نگهدارىاش سستى کرد<ref>جامع السعادات، ج ۱، ص۲۳۹؛ لغتنامه، ج ۶، ص۹۲۰۸، «حميت».</ref>، [[عار]] داشتن از انجام دادن کارى<ref>لسان العرب، ج ۱۴، ص۱۹۹، «حمى».</ref>، [[خشم]] گرفتن و [[برانگیختن]] نیروى [[غضب]] به کار رفته است<ref>جامع السعادات، ج ۱، ص۲۳۹.</ref>. حمیت با تعصب، تنگاتنگ پیوند دارد، به گونهاى که حمیت معادل [[عصبیت]] و تعصب<ref>تفسير قرطبى، ج ۱۶، ص۲۸۸ - ۲۸۹؛ جامع السعادات، ج ۱، ص۳۱۷؛ التحقيق، ج ۲، ص۲۸۹، «حمى».</ref> یا یکى از مظاهر آن<ref>المفصل، ج ۴، ص۳۹۶.</ref> شمرده شده است. تعصب در لغت به معناى [[حمایت]] و دفاع از [[نزدیکان]]<ref>لسان العرب، ج ۱، ص۶۰۶، «عصب».</ref> و در [[علم اخلاق]] به تلاش گفتارى یا عملى شخص براى حمایت از خویش یا امور نسبت یافته با وى، مانند [[دین]]، نزدیکان و همشهریان، گفته مىشود. [[عالمان]] [[اخلاق]]، تعصب را دو گونه [[پسندیده]] و [[ناپسند]] و اوّلى را در جایى مىدانند که فرد به [[حق]] و [[انصاف]] از چیزى حمایت کند و به آن غیرت اطلاق مىکنند و دومى را به حمایت [[باطل]] و غیرمنصفانه اختصاص دادهاند<ref>جامعالسعادات، ج ۱، ص۳۱۷ - ۳۱۸.</ref>. با آنکه تعصب و حمیت پسندیده را از [[ملکات]] [[شریف]] و نتیجه [[شجاعت]] و بزرگى نفس دانستهاند<ref>همان، ص۲۳۹.</ref>، تعصب و حمیت معمولاً به گونه افراطآمیز و [[نکوهیده]] آن گفته مىشود<ref>همان، ص۸۵، ۳۱۸.</ref>، از این رو گاه به معناى دفاع از نزدیکان خود هرچند [[ظالم]] باشند به کار رفته است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص۶۰۶، «عصب».</ref>. [[متعصب]]، بیش از آنکه بر [[تجربه]] فردىاش تکیه کند، به نظر رایج [[جامعه]] [[گرایش]] دارد<ref>روانشناسى اجتماعى، ج ۲، ص۵۳۷ - ۵۳۹.</ref>. [[حمیت]] از انگیزههاى [[افعال]] [[انسان]] و جایگاه آن در [[قلب]] است و بر اساس ظاهر [[آیه قرآن]]، [[اراده انسان]] در ایجاد آن نقش دارد: {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> در [[اسلام]]، [[جنگ]] و هر کار دیگرى برپایه تعصبِ [[ناپسند]] بىارزش است و باید عمل براى [[بزرگداشت]] راه الهى باشد، از اینرو در [[روایات]] اسلامى حمیت و [[تعصب]]، شدیدا [[نکوهش]] شده<ref>الكافى، ج ۲، ص۳۰۸؛ سنن ابى داود، ج ۲، ص۵۰۲ - ۵۰۳.</ref>، به گونهاى که ضدانصاف شمرده شده<ref>الكافى، ج ۱، ص۲۰.</ref>، بودنش در هرکس به [[محشور]] شدن او با [[اهل]] [[جاهلیت]] مىانجامد<ref>الكافى، ج ۲، ص۳۰۸.</ref>، اولیاى [[دین]] از آن به [[خدا]] [[پناه]] مىبردند<ref>الخصال، ج ۱، ص۳۲۹؛ صحيفه سجاديه، دعاء ۸.</ref>، جز متعصِب، شخصى نیز که به او تعصب ورزیده شود، اگر زمینهاش را فراهم کرده یا از آن [[خشنود]] باشد<ref>شرح اصول كافى، ج ۹، ص۳۲۱.</ref>، بیرون از حوزه [[ایمان]] قلمداد شده است<ref>الكافى، ج ۲، ص۳۰۷.</ref>. در کنار [[مذمت]] از جنبههاى منفى آن در منابع اسلامى، جنبههاى مثبتى نیز براى حمیت وجود دارد. (گونههاى حمیت) واژه حمیت به شکلى خاص در یک آیه قرآن ذکر شده است: {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> و از همین ریشه، مشتقات دیگرى به معناى [[گرما]] به کار رفتهاند: {{متن قرآن|يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ...}}<ref>«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|تَصْلَىٰ نَارًا حَامِيَةًۭ}}<ref>«به آتشی بسیار سوزان درمیآیند،» سوره غاشیه، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|نَارٌ حَامِيَةٌۢ}}<ref>«آتشی (سخت) سوزان است» سوره قارعه، آیه ۱۱.</ref> که به موضوع مورد بحث ربط ندارند. به جز ریشه «ح ـ م ـ ى» مباحث [[حمیت]] و [[تعصب]] در [[آیات]] دیگر [[قرآن]] هم یاد شدهاند؛ مانند سخن [[یهودیان]] به پیروانشان که تنها [[پیروان]] [[دین]] خود را [[تصدیق]] کنند<ref>{{متن قرآن|وَلَا تُؤْمِنُوٓا۟ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْهُدَىٰ هُدَى ٱللَّهِ أَن يُؤْتَىٰٓ أَحَدٌۭ مِّثْلَ مَآ أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْفَضْلَ بِيَدِ ٱللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ}} «و جز به کسی که از دین شما پیروی کند اعتماد نکنید، بگو: بیگمان رهنمود، رهنمود خداوند است تا کسی نپندارد که به کسی مانند آنچه به شما دادهاند میدهند یا بتوانند با شما نزد پروردگارتان چون و چرا کنند، بگو: به راستی بخشش در دست خداوند است، به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره آلعمران، آیه ۷۳.</ref>.)<ref>جامع البيان، ج ۳، ص۲۲۳؛ مجمع البيان، ج ۲، ص۳۲۲.</ref> و جایز شمردن [[خیانت]] در [[امانت]] درباره غیر [[اهلکتاب]]<ref>{{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ ٱلْكِتَـٰبِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍۢ يُؤَدِّهِۦٓ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍۢ لَّا يُؤَدِّهِۦٓ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِمًۭا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا۟ لَيْسَ عَلَيْنَا فِى ٱلْأُمِّيِّـۧنَ سَبِيلٌۭ وَيَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}} «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آلعمران، آیه ۷۵.</ref>.<ref>مجمعالبيان، ج ۲، ص۳۲۶؛ الكشاف، ج ۱، ص۳۷۵.</ref>، تأکید [[برادران یوسف]] بر برترى جمع خویش از یوسف{{ع}} و شایستگى بیشترشان براى [[محبت]] پدر<ref>الكشاف، ج ۲، ص۴۴۶؛ تفسير بيضاوى، ج ۲، ص۱۵۶.</ref>، [[تقلید]] [[مشرکان مکه]] از گذشتگان خویش و [[برتر]] شمردن آنان<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْـًۭٔا وَلَا يَهْتَدُونَ}} «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.</ref>.<ref>تفسير ثعلبى، ج ۲، ص۳۹ - ۴۰؛ تفسير بيضاوى، ج ۱، ص۱۱۹.</ref>، تأکید [[قرآن]] بر [[عدالت]] ورزیدن حتى در مورد [[دشمنان]]<ref>{{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَـَٔانُ قَوْمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ ٱعْدِلُوا۟ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ}} «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>.<ref>مجمع البيان، ج ۳، ص۲۹۲.</ref> و [[انکار]] و [[ابطال]] هریک از [[یهود]] و [[نصارا]] نسبت به [[دین]] دیگرى.<ref>{{متن قرآن|وَقَالَتِ ٱلْيَهُودُ لَيْسَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَقَالَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ لَيْسَتِ ٱلْيَهُودُ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَهُمْ يَتْلُونَ ٱلْكِتَـٰبَ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَٱللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ فِيمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}} «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref>.<ref>الصافى، ج ۱، ص۱۸۰ - ۱۸۱.</ref> با توجه به پیوند معنایى بسیار میان [[حمیت]] و [[عصبیت]]، این مدخل بیشتر در بردارنده مباحث کلى در زمینه حمیت و عصبیت است.<ref>[[روحالله رستگارصفت|رستگارصفت، روحالله]]، [[حمیت (مقاله)|مقاله «حمیت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۳۹۵.</ref>. | |||
==نقش و جایگاه حمیت در دوره [[ظهور اسلام]]== | |||
حمیت در بستر [[فرهنگ]] قبیلهاى [[جاهلیت]] در [[جزیرهالعرب]]، جایگاهى محورى داشت که متأثر از اوضاع جغرافیایى آنجا و شیوه زندگى بیابانى و وضعیت زندگى بدوى و جهانبینى دوره جاهلى بود<ref>حوزه و دانشگاه، ش ۲۴ - ۲۵، ص۱۳۰ - ۱۳۵، «جامعهشناسى تاريخى دوران بعثت».</ref>. هر [[قبیله]] داراى سه رکن اجتماعى (اشتراک در اجداد و همخون بودن)، روانى ([[روحیه]] [[تعصب]] نسبت به [[حفظ نظام]]، و فرهنگ قبیله خود) و فرهنگى (افتخارات قبیله) است. [[روح]] قبیلهگرایى، سرچشمه همه اندیشههاى اخلاقى اصیلى بود که [[جامعه]] [[عرب]] بر پایه آن ساخته شده بود<ref>مفاهيم اخلاقى، ص۱۰۸.</ref> و در آن الگوى اجتماعى، چنین انگاشته مىشد که همه سجایاى [[شریف]] و متعالى در [[شخصیت]] قبیله نمود مىیابد نه افراد آن<ref>همان، ص۱۲۲.</ref>. اساس [[نظام قبیله]]، بر تعصب [[اهل]] و [[عشیره]] و دیگر متفرعات قبیله بوده است و در چنین وضعیتى، [[علم]] [[انساب]] ـ که همان [[شناخت]] روابط خونى [[قبایل]] بود ـ بسیار پر اهمیت بود<ref>الانساب، ج ۱، ص۲.</ref>. از لوازم تعصب، آن است که هرکس افراد قبیله و عشیره و... خود را یارى کند؛ [[ستمکار]] باشند یا ستمدیده<ref>المفصل، ج ۴، ص۳۹۲.</ref>. تعصب، اثر مهمى در [[حیات]] سیاسى اجتماعى [[عرب پیش از اسلام]] داشت<ref>الاغانى، ج ۳، ص۲۹.</ref> و از ضروریات زندگى جاهلى ـ به ویژه قبایل بیاباننشین ـ براى [[حفظ]] ساختار و [[ارتباطات]] اجتماعى به شمار مىرفت و مانعى در مقابل [[تجاوز]] ساکنان [[جزیرهالعرب]] به یکدیگر بود؛ [[دفاع]] و [[حمایت]] از [[قبیله]]، تنها با بودن [[تعصب]] خونى در میان افراد آن شدنى بود<ref>المفصل، ج ۴، ص۳۹۷.</ref>. [[انتقام]]، از نمودهاى [[عصبیت]] است که در آن اگر شخصى فرد قبیلهاى دیگر را مىکشت، جانش در [[امان]] نبود و در هرجا که پنهان مىشد، دهها سال تعقیب مىشد و هریک از افراد قبیله مقتول که به او دست مىیافت، او را مىکشت؛ یا اینکه بستگان نزدیکش به ترتیب نزدیک بودن، کشته مىشدند<ref>همان، ص۳۹۲ - ۳۹۷.</ref>. عضو هر [[خاندان]] وقتى که مىدید به یکى از [[نزدیکان]] او [[ستم]] شده است، در خود خوارى [[حس]] مىکرد و آن را [[توهین]] به خود مىشمرد و عبارات «[[خون]] را فقط خون مىشوید» که یادآور انتقام است و «برادرت را یارى کن؛ چه [[ظالم]] باشد و چه [[مظلوم]]» که یادآور یارى کردن افراد قبیله است، از شعارهاى معروف [[جاهلیت]] بودند<ref>همان، ص۴۰۲.</ref>. در چنین اوضاعى، گاه [[خانواده]] مقتول به کشتن [[قاتل]] یا یک نفر از خاندانش ناخشنود بوده و در قبال یک نفر، چند تن کشته مىشدند. در [[اسلام]]، ضمن حفظ [[حق قصاص]]، با زیاده روى در [[کشتار]] [[مبارزه]] شد: {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا۟ ٱلنَّفْسَ ٱلَّتِى حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًۭا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلْطَـٰنًۭا فَلَا يُسْرِف فِّى ٱلْقَتْلِ إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورًۭا}}<ref>«و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ * وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خونبها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت * و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۸-۱۷۹.</ref> در [[تعصب]] [[جاهلیت]] عربى، به [[ارث]] بردن و به [[اختیار]] گرفتن [[زن]] پدر از سوى پسر، پس از فوت پدر یا [[طلاق]]، نمودارى از محکومیت و [[اسارت]] زن، و [[عصبیت]] قومى و قبیلگى بود، تا مبادا زن اگر به اختیار خود شوهر گزیند، به [[قبیله]] و [[قوم]] دیگر برود که [[ننگ]] و عارى براى کسان و قبیله شوهر گذشتهاش باشد<ref>پرتوى از قرآن، ج ۶، ص۱۳۱.</ref>. اینگونه [[ازدواج]] در [[قرآن]] یاد و شدید [[نکوهش]] شده است: {{متن قرآن|... إِنَّهُۥ كَانَ فَـٰحِشَةًۭ وَمَقْتًۭا وَسَآءَ سَبِيلًا}}<ref>«و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.</ref> عنصر تعصب و [[حمیت]] در دوران پس از [[اسلام]] هم در حوادث به گونه مهمى نقش داشته است: [[برانگیخته شدن]] حمیت [[عتبه]]، نقش اصلى در آغاز [[جنگ بدر]] با [[نبرد تن به تن]] داشت <ref>البداية والنهايه، ج ۳، ص۲۷۸.</ref>. در سال ششم هجرى که [[مسلمانان]] در نزدیکى [[مکه]] [[منتظر]] باز شدن راه [[حج]] بودند، [[کافران]] که حج آزادانه مسلمانانى را که [[قاتلان]] پدرانشان در [[جنگها]] بودند بىآبرویى مىشمردند<ref>نمونه، ج ۲۲، ص۹۶.</ref>، بر اثر تعصب جاهلى، خلاف [[آداب و سنن]] خودشان که در ماههاى [[حرام]] حتى به کُشندگان پدرشان آزارى نمىرساندند<ref>مجمعالبيان، ج ۹، ص۱۹۰.</ref> و با آنکه [[مسلمانان]] [[احرام]] بسته و قصد [[جنگ]] نداشتند، آنان را به جنگ [[تهدید]] و از ورودشان به [[مکه]] جلوگیرى کردند<ref>البداية والنهايه، ج ۴، ص۱۶۴ - ۱۶۵.</ref>. [[کافران]] پس از اینکه در پى این رخداد، [[عهدنامه]] [[صلح حدیبیه]] با مسلمانان [[امضا]] کردند، با [[نوشتن]] [[نام خدا]] به شکل «بسم اللّهالرحمن [[الرحیم]]» در آغاز آن نیز [[مخالفت]] ورزیدند<ref>تفسير قمى، ج ۲، ص۳۱۷؛ كشف الاسرار، ج ۹، ص۲۲۹.</ref>: {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> [[حمیت]]، با وجود آثار منفىاش، ناخواسته از بخشى از دشوارىهاى تبلیغى [[پیامبر]]{{صل}} کاست، به گونهاى که در نتیجه شدت [[عصبیت]] و [[حمایت]] لحظه به لحظه [[خاندان هاشم]]، از آن حضرت، ایشان توانستند با وجود همه مخالفتها و کارشکنىهاى طبقات دیگر [[قریش]]، به [[تبلیغ رسالت]] خویش در مکه بپردازند<ref>مفاهيم اخلاقى، ص۱۱۵.</ref>. این ویژگى روانى [[عربها]] بسیار در [[حفظ جان پیامبر]]{{صل}} نقش داشت و براى آن حضرت چنان پایگاهى پدید آورده بود که بنىهاشمِ [[مسلمان]] و [[کافر]]، بر اثر [[تعصب]] طایفهاى خود، سختىهاى محاصره اقتصادى در شعب ابىطالب را تاب آوردند. مصداق دیگر بهرهمندى مناسب [[رسول خدا]]{{صل}} از این [[خصلت]]، ازدواجهاى ایشان با زنانى از [[قبایل]] گوناگون بود که به گونه مهمى در [[اسلام آوردن]] [[عرب]] [[متعصب]] نقش داشت<ref>پرتوى از قرآن، ج ۶، ص۶۶.</ref>.<ref>[[روحالله رستگارصفت|رستگارصفت، روحالله]]، [[حمیت (مقاله)|مقاله «حمیت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۳۹۷.</ref>. | |||
==رویارویى [[اسلام]] با حمیت== | |||
از آنجا که تعصب در مواردى مانند [[دفاع از خانواده]]، موقعیت، [[وطن]] و... ریشه در [[فطرت انسان]] دارد و [[اسلام]] هم [[دین]] [[فطرت]] است، اسلام به الغاى [[تعصب]] نپرداخت و آن را یکسره [[باطل]] نخواند، بلکه اصلش را [[حفظ]] کرد و به آن جهت داد<ref>الميزان، ج ۴، ص۴۲۰.</ref>. اسلام، کنار [[مبارزه]] با ارکان [[جاهلیت]]، بسیارى از اصطلاحات و مفاهیم کلیدى مربوط به آن [[فرهنگ]] و جهانبینى را دستخوش [[تغییر]] و تبدیل معنایى، بسط، محدودیت یا [[تحول]] کلى کرد<ref>مفاهيم اخلاقى، ص۹۷ - ۱۰۶.</ref> که [[حمیت]] یکى از آنهاست. در فرهنگ اسلامى، حمیت، مانند دیگر [[آرمانها]] و کمالهاى مطلوب اخلاقى بیاباننشینى، کامل [[نکوهش]] نشده، بلکه جنبههاى مثبت آن [[ستوده]] شده و در [[تعالیم اسلام]]، حتى جنبههاى منفى آن به سمت [[فضایل]] اخلاقى جهتدهى شدهاند؛ براى نمونه [[پیامبر]]{{صل}} در یکى از درگیرىهاى داخلى [[مهاجران]] و [[انصار]] فرمود: برادرت را یارى کن؛ خواه [[ستمکار]] باشد یا ستمدیده و سپس این [[شعار]] حمیت جاهلى را به گونهاى اسلامى [[تفسیر]] کرده و چنین جهت دادند که یارى کردن برادرى که [[ظالم]] است، آن است که از [[ستم]] بازداشته شود<ref>سنن الدارمى، ج ۲، ص۳۱۱؛ صحيح البخارى، ج ۳، ص۹۸؛ ج ۸، ص۵۹.</ref>؛ همچنین ایشان تنها به [[آموختن]] آن قسمت از [[علم]] [[انساب]] سفارش کردند که براى [[شناخت]] بستگان و [[صله رحم]] سودمند باشد<ref>عوالى اللئالى، ج ۲، ص۲۷۵.</ref>. در مقابل، با تعصب و حمیتى که برخاسته از [[روحیه]] جاهلى و سبب ناعدالتى و ایستادن در برابر [[حق]] مىگردید، از راههاى گوناکون به مبارزه برخاست؛ یکى از این راهها، تأکید بر اصول درستى است که در [[تقابل]] با [[فکر]] تعصبى است. مطابق [[قرآن]] و [[سخنان پیامبر]]<ref>تحف العقول، ص۳۰ - ۳۱؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲.</ref> همه مؤمنانِ برده، [[آزاد]]، وابسته به [[قبایل]] [[شریف]] و داراى حسب و [[نسب]] و [[والیان]] و افراد غریبه مساوى هستند و تعصب درباره [[معتقدات]] موروثى خود<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْـًۭٔا وَلَا يَهْتَدُونَ}} «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.</ref> و [[تفاخر]] به افراد [[قبیله]] خویش<ref>اسباب النزول، ص۴۹۰.</ref>، که از موانع [[دعوت پیامبر]]{{صل}} بود، [[نکوهیده]] است: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـٰكُم مِّن ذَكَرٍۢ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَـٰكُمْ شُعُوبًۭا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓا۟ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ ٱللَّهِ أَتْقَىٰكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌۭ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> جنبه دیگر [[مبارزه]] با [[تعصب]] در [[قرآن]]، تقبیح [[اطاعت کورکورانه]] از بزرگان و رؤساى<ref>المفصل، ج ۴، ص۳۴۵.</ref> [[قوم]] است که در [[نظام]] قبیلگى در [[جاهلیت]]، در [[حکم]] [[روح]] و [[شعار]] قبیله بودند: {{متن قرآن|وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا}}<ref>«و میگویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۷.</ref> قرآن حتى [[اطاعت]] از [[والدین]] را در موارد [[گناه]] جایز ندانسته: {{متن قرآن|وَإِن جَـٰهَدَاكَ عَلَىٰٓ أَن تُشْرِكَ بِى مَا لَيْسَ لَكَ بِهِۦ عِلْمٌۭ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِى ٱلدُّنْيَا مَعْرُوفًۭا وَٱتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَىَّ ثُمَّ إِلَىَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمیدانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز میگردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید میآگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۵.</ref> و صراحتا به [[مؤمنان]] دستور مىدهد [[حق]] را بگویند، گرچه ضد خود، والدین یا نزدیکانشان باشد: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ بِٱلْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمْ أَوِ ٱلْوَٰلِدَيْنِ وَٱلْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًۭا فَٱللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا۟ ٱلْهَوَىٰٓ أَن تَعْدِلُوا۟ وَإِن تَلْوُۥٓا۟ أَوْ تُعْرِضُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref> [[تشویق]] [[مسلمانان]] به [[مدنیت]] و بازداشتن مسلمانان [[شهرنشین]] از بازگشت به زندگى پیشین خود در صحرا<ref>دعائم الاسلام، ج ۲، ص۴۵۷ - ۴۵۸؛ نك: من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص۴۲۶.</ref> و تقبیح [[اعراب]] بیابانگرد<ref>عللالشرايع، ج ۲، ص۵۹۹؛ الكافى، ج ۸، ص۱۶۶؛ من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص۴۶۹.</ref>: {{متن قرآن|الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ}}<ref>«تازیان بیاباننشین کفرگراتر و نفاقگراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.</ref>.<ref>تفسير قمى، ج ۱، ص۲۷۹.</ref> در جهت تلاش [[اسلام]] براى فرهنگسازى بر ضد [[تعصب]] با تأکید بر [[علم]] و [[ایمان]] فهمپذیر است. با وجود همه کوششهاى یاد شده در [[مبارزه]] با [[حمیت]] و [[غیرت]] [[جاهلانه]]، شواهدى از وجود آن در [[زمان رسول خدا]]<ref>الاوائل، ص۱۲۷؛ تاريخ دمشق، ج ۵، ص۱۲۳.</ref> و دوره [[خلفاء]]<ref>المفصل، ج ۴، ص۳۱۹.</ref> و پس از ایشان<ref>الاغانى، ج ۹، ص۱۲۰؛ ج ۱۶، ص۳۵۷.</ref> در دست است.<ref>[[روحالله رستگارصفت|رستگارصفت، روحالله]]، [[حمیت (مقاله)|مقاله «حمیت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۳۹۹.</ref>. | |||
==گونه هاى حمیت== | |||
در متون اسلامى، تعصب بیشتر [[مذموم]] است؛ اما گاه گونههایى از حمیت به شکل خاص [[ستایش]] شدهاند، بنابراین مىتوان حمیت را به دو گونه [[پسندیده]] و [[ناپسند]] بخش کرد: | |||
#'''حمیت [[پسندیده]]''': آنگونه که بعضى [[مفسران]] {{متن قرآن|حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ}} را در [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> قید احترازى دانستهاند<ref>راهنما، ج ۱۷، ص۵۷۵.</ref>. [[تعصب]] برناخاسته از [[جهالت]] و پافشارى بر ارزشهاى عالمانه و منطقى، امرى [[ستوده]] است و بر اثر [[تسلط]] [[روحیه]] [[حمیت]] بر [[مؤمن]]، وى در راه [[حق]] از [[جان]] و [[مال]] خود کم نمىگذارد<ref>معراج السعاده، ج ۱، ص۲۱۲ - ۲۱۳.</ref>. دامنه حمیت به اندازه گستره حق، وسیع است، از این رو در کتابهاى اخلاقى، حمیت را به معناى عام نگهبانى از [[دین]]، [[آبرو]]، [[همسر]]، [[اولاد]] و [[اموال]] دانسته و گاه مترادف با [[غیرت]] به کار بردهاند<ref>معراج السعاده، ج ۱، ص۲۸۴.</ref>. فقدان حمیت در [[انسان]]، از [[تفریط]] در [[قوه غضب]] برمىخیزد و حمیتِ پسندیده، برآیند [[تعادل]] در این [[قوه]] است، چنانکه [[غضب]] موسى{{ع}} هنگام روبهرو شدن با گوسالهپرستى قومش<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوْمِهِۦ غَضْبَـٰنَ أَسِفًۭا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِى مِنۢ بَعْدِىٓ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى ٱلْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُۥٓ إِلَيْهِ قَالَ ٱبْنَ أُمَّ إِنَّ ٱلْقَوْمَ ٱسْتَضْعَفُونِى وَكَادُوا۟ يَقْتُلُونَنِى فَلَا تُشْمِتْ بِىَ ٱلْأَعْدَآءَ وَلَا تَجْعَلْنِى مَعَ ٱلْقَوْمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ}} «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود میکشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref> حمیتى براى [[دین]] بود<ref>بحارالانوار، ج ۱۳، ص۲۰۴.</ref> و اینگونه [[حمیت]] که به خشمى در جهت اهداف [[حق]] پایان مىپذیرد، [[ممدوح]] است. [[شناخت]] حمیت [[پسندیده]] از [[ناپسند]]، به عدم [[تجاوز]] [[انسان]] در [[حمایت از حق]] و [[انصاف]] است<ref>معراجالسعاده، ج ۱، ص۲۸۴.</ref>. | |||
#'''حمیت ناپسند''': در حمیت ناپسند، انسان [[بدکاران]] قومش را بهتر از [[خوبان]] [[قوم]] دیگر مىداند و آنان را در راه [[ستم]] یارى مىدهد<ref>الكافى، ج ۲، ص۳۰۸.</ref>. [[دفاع]] افراطى از قوم، [[قبیله]]، نژاد و [[وطن]]، انگیزه [[اعمال]] بىدرایت و سرچشمه بسیارى از [[جنگها]] در بستر [[تاریخ]] و عاملى براى انتقال [[خرافات]] و زشتىها به [[اقوام]] دیگر، در [[پوشش]] [[آداب و سنن]] قبیله و نژاد بوده است<ref>نمونه، ج ۲۲، ص۹۶.</ref>. [[تسلط]] [[روحیه]] [[تعصب]] بر [[عالمان]] دینى مانند تعصب علماى [[یهود]] در [[عهد پیامبر]]<ref>انوار العرفان، ج ۲، ص۱۹۷.</ref> سبب [[تحریف]] لفظى یا معنوى دین مىشود، به گونهاى که گاه [[آیین]] الهى به رنگ [[تعصبات]] مبلّغان درمىآید<ref>پرتوى از قرآن، ج ۳، ص۴۰۴.</ref>: {{متن قرآن|مِّنَ ٱلَّذِينَ هَادُوا۟ يُحَرِّفُونَ ٱلْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَٱسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍۢ وَرَٰعِنَا لَيًّۢا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًۭا فِى ٱلدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا۟ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَٱسْمَعْ وَٱنظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًۭا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰكِن لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًۭا}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابهجا میکنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین میگویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر میگفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر میبود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> افزون بر آن، مصادیقى براى تعصب ناپسند در [[قرآن]] یاد شده است: | |||
##تعصب [[ابلیس]] به ماده [[خلقت]] خویش ([[آتش]]) در سنجش با ماده [[آفرینش انسان]] (خاک): {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که با فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید و فروتنی کردند جز ابلیس که گفت: آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریدهای؟» سوره اسراء، آیه ۶۱.</ref> | |||
##[[تعصب]] [[اهل کتاب]] که [[هدایت]] را ویژه خود و جز خودشان همه را [[گمراه]] مىدانستند: {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref> این تعصب، مانع [[ایمان]] آنان به [[پیامبر]]{{صل}} مىشد: {{متن قرآن|وَلَا تُؤْمِنُوٓا۟ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْهُدَىٰ هُدَى ٱللَّهِ أَن يُؤْتَىٰٓ أَحَدٌۭ مِّثْلَ مَآ أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْفَضْلَ بِيَدِ ٱللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ}}<ref>«و جز به کسی که از دین شما پیروی کند اعتماد نکنید، بگو: بیگمان رهنمود، رهنمود خداوند است تا کسی نپندارد که به کسی مانند آنچه به شما دادهاند میدهند یا بتوانند با شما نزد پروردگارتان چون و چرا کنند، بگو: به راستی بخشش در دست خداوند است، به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره آلعمران، آیه ۷۳.</ref> با آنکه نشانههاى پیامبر{{صل}} را در کتاب آسمانى خود خوانده بودند و بىصبرانه [[منتظر]] ظهورش بودند و با ظهور او [[امید]] پیروزى بر [[دشمنان]] را داشتند، به او ایمان نیاوردند: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست میشمرد؛ با آنکه پیشتر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری میخواستند؛ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.</ref>.<ref>نمونه، ج ۱، ص۳۳۴.</ref> و تنها در صورتى که [[پیامبر]] دینشان را مىپذیرفت، از او [[خشنود]] مىشدند: {{متن قرآن|وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref> | |||
##[[تعصب]] [[بتپرستان]] [[مکه]] بر [[عقاید]] [[باطل]] خود<ref>{{متن قرآن|إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا لَوْلَآ أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ ٱلْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا}} «به راستی نزدیک بود ما را از (پرستش) خدایانمان- اگر بر آن شکیبایی نمیورزیدیم- گمراه گرداند و به زودی هنگامی که عذاب را بنگرند خواهند دانست که چه کس گمراهتر است» سوره فرقان، آیه ۴۲؛ {{متن قرآن|وَلَآ أَنتُمْ عَـٰبِدُونَ مَآ أَعْبُدُ}} «و شما پرستشگران پرستیده من نیستید» سوره کافرون، آیه ۳.</ref> و سرسختى آنان در برابر سخن [[حق]].<ref>{{متن قرآن|فَإِنَّمَا يَسَّرْنَـٰهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوْمًۭا لُّدًّۭا}} «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزهجو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.</ref> آنان حتى به [[سوگند]] سخت خود براى پیروى از پیامبر بیمدهنده پاىبند نبودند: {{متن قرآن|وَأَقْسَمُوا۟ بِٱللَّهِ جَهْدَ أَيْمَـٰنِهِمْ لَئِن جَآءَهُمْ نَذِيرٌۭ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَىٰ مِنْ إِحْدَى ٱلْأُمَمِ فَلَمَّا جَآءَهُمْ نَذِيرٌۭ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا}}<ref>«و سختترین سوگندهای خود را خوردند که اگر بیمدهندهای نزد آنان آید بیگمان از هر یک از امّتها رهیافتهتر میشوند امّا چون بیمدهندهای نزدشان آمد جز بر رمیدنشان نیفزود» سوره فاطر، آیه ۴۲.</ref> و [[تعصب]] یاد شده به [[استهزاء]] [[پیامبر]]{{صل}}: {{متن قرآن|وَإِذَا رَءَاكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَـٰذَا ٱلَّذِى يَذْكُرُ ءَالِهَتَكُمْ وَهُم بِذِكْرِ ٱلرَّحْمَـٰنِ هُمْ كَـٰفِرُونَ}}<ref>«و چون کافران تو را ببینند، جز به ریشخند نمیگیرندت (و میگویند) آیا این همان است که از خدایانتان (به بدی) یاد میکند؟ در حالی که آنان (نسبت) به یادکرد (خداوند) بخشنده انکار دارند» سوره انبیاء، آیه ۳۶.</ref> نیز جلوگیرى از ورود [[مسلمانان]] به [[مسجدالحرام]] انجامید: {{متن قرآن|هُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوكُمْ عَنِ ٱلْمَسْجِدِ ٱلْحَرَامِ وَٱلْهَدْىَ مَعْكُوفًا أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُۥ وَلَوْلَا رِجَالٌۭ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَآءٌۭ مُّؤْمِنَـٰتٌۭ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَـُٔوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌۢ بِغَيْرِ عِلْمٍۢ لِّيُدْخِلَ ٱللَّهُ فِى رَحْمَتِهِۦ مَن يَشَآءُ لَوْ تَزَيَّلُوا۟ لَعَذَّبْنَا ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا}}<ref>«آنانند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی بازداشته به قربانگاه خود برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی که آنان را نمیشناسید (در میان آنان) نبودند- که بیم میرود پایمالشان کنید و ندانسته خونبهایی از ایشان به گردن شما افتد- (فرمان حمله به مکّه را میدادیم) تا خداوند هر که را خواهد در بخشایش خویش درآورد؛ اگر (مؤمنان و کافران) از هم جدا میبودند، کافران از آنان را عذابی دردناک میکردیم * (یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۵-۲۶.</ref> | |||
##[[تعصبات]] درونگروهى که [[انسان]] را به [[عقاید]] خود دلخوش و سرگرم مىکند: {{متن قرآن|فَتَقَطَّعُوٓا۟ أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًۭا كُلُّ حِزْبٍۭ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ}}<ref>«آنگاه کار (دین) خود را در میان خویش پارهپاره کردند؛ هر گروهی بدانچه خود دارد شادمان است» سوره مؤمنون، آیه ۵۳.</ref> | |||
##[[تعصب]] عربى: [[قوم عرب]] داراى تعصب نژادى شدیدى بودند، بهگونهاى که اگر [[قرآن]] بر فردى [[غیر عرب]] نازل مىشد، به او [[ایمان]] نمىآوردند: {{متن قرآن|وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم * که او آن را برایشان میخواند بدان ایمان نمیآوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۸-۱۹۹.</ref>تعصب به [[دوران جاهلیت]] منحصر نیست و از ابزارهایى است که همواره [[رهبران]] [[گمراه]] با تحریک آن در میان [[مردم]] بستر فرمانبردارى خود را فراهم مىکنند<ref>فى ظلال القرآن، ج ۶، ص۳۷۱۶.</ref>. [[حمیت]] [[ناپسند]]، همواره حتى در [[روزگار]] جدید در چهره تعصب به [[خانه]]، [[خانواده]]، [[قوم]]، جنسیت، [[سرزمین]]<ref>همان، ص۳۵۳۷.</ref>، [[برانگیخته شدن]] شدید [[احساسات]] ملى به هنگام [[اهانت]] به [[مفاخر]] و [[رسوم]] اجتماعى و ادبى<ref>پرتوى از قرآن، ج ۱، ص۹۱ - ۹۲.</ref> رخ نموده است.<ref>[[روحالله رستگارصفت|رستگارصفت، روحالله]]، [[حمیت (مقاله)|مقاله «حمیت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۴۰۰.</ref>. | |||
==نمونه هاى تعصب [[اقوام]] پیشین== | |||
[[قرآن کریم]] با بیان مصادیقى، به تعصب ورزى اقوام گذشته در قبال [[دعوت]] [[پیامبران]] اشاره و [[خدا]] در بیانى کلى یاد مىکند که خوشگذرانان [[امتها]] در برابر همه [[پیامبران پیشین]] بر [[آیین]] پدرانشان و پیروى از آن تأکید مىکردند: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِى قَرْيَةٍۢ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٍۢ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَـٰرِهِم مُّقْتَدُونَ}}<ref>«و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.</ref> بر پایه [[آیات]] ۹ ـ ۱۳ ابراهیم، [[کافران]] در رویارویى با نوح، [[هود]] و [[صالح]]{{عم}} و پس از [[شکست]] در [[محاجه]] و [[استدلال]] [[تهدید]] مىکردند<ref>الميزان، ج ۱۲، ص۳۴.</ref> که اگر به آیینشان درنیایند<ref>التبيان، ج ۶، ص۲۸۱ - ۲۸۲.</ref>، از [[سرزمین]] خود آنان را [[تبعید]] خواهند کرد: «... وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فى مِلَّتِنا». همین [[تعصب]] و تهدید عیناً درباره [[قوم شعیب]] نیز گزارش شده است: {{متن قرآن|قَالَ ٱلْمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسْتَكْبَرُوا۟ مِن قَوْمِهِۦ لَنُخْرِجَنَّكَ يَـٰشُعَيْبُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَـٰرِهِينَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بیگمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آوردهاند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت:» سوره اعراف، آیه ۸۸.</ref> تأکید ویژه [[قوم نوح]] بر [[پرستش]] بتهاى پنجگانه خویش: {{متن قرآن|وَقَالُوا۟ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّۭا وَلَا سُوَاعًۭا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًۭا}}<ref>«و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.</ref> نمونهاى دیگر از تعصبورزى [[اقوام]] پیشین بر [[عقاید]] نادرست خویش است. عمو و [[قوم ابراهیم]] نیز در واکنش به [[دعوت]] وى به یکتاپرستى، او را به [[مرگ]] یا [[سوزاندن]] در [[آتش]] تهدید کردند<ref>جامع البيان، ج ۱۶، ص۶۸ - ۶۹؛ ج ۲۰، ص۹۱.</ref>: {{متن قرآن|فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ}}<ref>«اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.</ref> و [[فرعون]] نیز خطاب به قومش، علت تصمیم خود براى [[رفتار]] [[خشونتآمیز]] با موسى{{ع}} و [[قتل]] وى را [[ترس]] از [[تغییر]] [[آیین]] آنان یا فزونى [[یاران]] موسى{{ع}}، در نتیجه سرکشى، [[مخالفت]]، [[جنگ]] و سلب [[امنیت]] دانست<ref>الميزان، ج ۱۷، ص۳۲۸.</ref>: {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ}}<ref>«و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که میترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه ۲۶.</ref> [[قوم عاد]] با پافشارى بر [[عقاید]] خویش و [[سفیه]] و [[دروغگو]] خواندن [[هود]]{{ع}} خطاب به او گفتند آیا آمدهاى تا ما تنها خداى یگانه را بپرستیم و از آنچه پدرانمان مىپرستیدند دست برداریم: {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ * أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ * أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بیگمان ما تو را در نابخردی میبینیم و ما تو را از دروغگویان میدانیم * گفت: ای قوم من! در من هیچ نابخردی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم * پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم * آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمتهای خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید * گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما تنها خداوند را بپرستیم و آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم؟ اگر راست میگویی آنچه را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۶۶-۷۰.</ref>؛ ما به سبب سخن تو از خدایانمان دست نمىکشیم و تو را [[تصدیق]] نمىکنیم<ref>مجمع البيان، ج ۵، ص۲۹۸.</ref>: {{متن قرآن|قَالُوا۟ يَـٰهُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍۢ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِىٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ}}<ref>«گفتند: ای هود! برهانی برای ما نیاوردهای و ما با سخن تو از خدایانمان دست نمیکشیم و ما به تو ایمان نمیآوریم» سوره هود، آیه ۵۳.</ref> [[ترس]] از [[رفتار]] تعصبآمیز و وادار شدن به پیروى از [[آیین]] رسمى، در سخن [[اصحاب کهف]] پس از بیدارى از [[خواب]] دراز و هنگام فرستادن یکى از خودشان به [[شهر]] براى تهیه غذا نیز بازتاب یافته است؛ به همین سبب آنان به [[نماینده]] خویش تأکید کردند به گونهاى رفتار کند که کسى از [[حال]] و جایگاه آنان [[آگاه]] نگردد<ref>جامع البيان، ج ۱۵، ص۱۴۹؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص۳۳۴.</ref>: {{متن قرآن|وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا * وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا}}<ref>«و تو آنان را بیدار میپنداشتی در حالی که آنان خفتهاند و ما آنها را (در خواب) به راست و به چپ میغلتانیم و سگشان بازوان بر درگاه (غار) گسترده (و خفته) بود و اگر از (حال) آنان آگاه میشدی از آنها روی میگرداندی، سخت میگریختی و از بیم آنان آکنده میگشتی * و بدینگونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت: چقدر درنگ داشتهاید؟ گفتند: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتهایم؛ گفتند: پروردگارتان از اندازه درنگی که داشتهاید آگاهتر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزهتر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند» سوره کهف، آیه ۱۸-۱۹.</ref>.<ref>[[روحالله رستگارصفت|رستگارصفت، روحالله]]، [[حمیت (مقاله)|مقاله «حمیت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۴۰۲.</ref>. | |||
==زمینه هاى [[تعصب]]== | |||
[[حمیت]] و تعصب زمینههایى دارد که در آیاتى بدانها اشاره شده است. | |||
#'''خودبزرگ بینى''': [[مشرکان]] در برابر [[دعوت پیامبر]]{{صل}} به [[توحید]]، [[استکبار]] ورزیده و آن را امرى [[زشت]] وانمود مىکردند که کسى بدان [[رغبت]] ندارد و با این کار مانع مىشدند که کسى به خود [[اجازه]] دهد درباره آن بیندیشد<ref>التحرير والتنوير، ج ۲۳، ص۲۷.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ * وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓا۟ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٍۢ مَّجْنُونٍۭ}}<ref>«آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند * و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۵-۳۶.</ref> | |||
#'''توانگرى''': [[خدا]] در گفتارى کلى، توانگرى و [[رفاه]] را زمینه تعصبورزىهاى [[اقوام]] پیشین مىشمرد: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِى قَرْيَةٍۢ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٍۢ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَـٰرِهِم مُّقْتَدُونَ}}<ref>«و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.</ref> | |||
#'''دوستى یا دشمنى با دیگران''': از آیاتى که به [[مؤمنان]] دستور مىدهد [[انصاف]] و [[عدالت]] را درباره [[خویشاوندان]]<ref>{{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ بِٱلْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمْ أَوِ ٱلْوَٰلِدَيْنِ وَٱلْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًۭا فَٱللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا۟ ٱلْهَوَىٰٓ أَن تَعْدِلُوا۟ وَإِن تَلْوُۥٓا۟ أَوْ تُعْرِضُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا}} «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref> و [[دشمنان]]<ref>{{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَـَٔانُ قَوْمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ ٱعْدِلُوا۟ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ}} «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref> رعایت کنند، مىتوان فهمید [[قرآن]] دوستى و دشمنى با دیگران را از زمینههاى [[حمیت]] و [[تعصب]] مىداند. (همین مقاله: آثار و پیامدهاى تعصب) | |||
#'''[[جهل]]''': برخى [[مفسران]] با استناد به [[آیه]] ۱۱۳ بقره<ref>{{متن قرآن|وَقَالَتِ ٱلْيَهُودُ لَيْسَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَقَالَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ لَيْسَتِ ٱلْيَهُودُ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَهُمْ يَتْلُونَ ٱلْكِتَـٰبَ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَٱللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ فِيمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}} «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref> که انحصارگرایى دینى [[یهود]] و [[نصارا]] را گزارش و [[کافران]] [[ناآگاه]] را به آنان مانند مىکند، سرچشمه تعصب را [[احساسات]] [[جاهلانه]] و نادانى دانستهاند<ref>نمونه، ج ۱، ص۴۰۷.</ref>.<ref>[[روحالله رستگارصفت|رستگارصفت، روحالله]]، [[حمیت (مقاله)|مقاله «حمیت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۴۰۳.</ref>. | |||
==آثار و پیامدهاى [[حمیت]] [[ناپسند]]== | |||
به کمک [[آیات قرآن]] مىتوان آثار و پیامدهایى براى [[تعصب]] ناپسند برشمرد. | |||
#'''[[انحراف]] از [[عدالت]] و [[انصاف]] در [[رفتار]]''': [[خدا]] به [[مؤمنان]] دستور مىدهد [[قسط]] و عدالت ورزند و براى خدا به [[حق]] گواهى دهند و متأثر از عواملى مانند تعصب<ref>مجمعالبيان، ج ۳، ص۲۱۳.</ref> از خواسته [[دل]] خویش پیروى نکنند، گرچه به [[زیان]] خود، پدر و مادر یا نزدیکانشان باشد: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ بِٱلْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمْ أَوِ ٱلْوَٰلِدَيْنِ وَٱلْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًۭا فَٱللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا۟ ٱلْهَوَىٰٓ أَن تَعْدِلُوا۟ وَإِن تَلْوُۥٓا۟ أَوْ تُعْرِضُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref>؛ همچنین نباید دشمنى با گروهى سبب شود تا در داورى و رفتار با آنان<ref>همان، ص۲۹۱ - ۲۹۲؛ نك: الكشاف، ج ۱، ص۶۱۲.</ref> از [[مرز]] عدالت بیرون روند: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَـَٔانُ قَوْمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ ٱعْدِلُوا۟ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref> | |||
#'''حق ناپذیرى و [[ایمان]] نیاوردن''': [[اقوام]] پیشین در مقابل [[دعوت]] [[پیامبران]] به یکتاپرستى، اظهار مىکردند شما قصد دارید ما را از معبودان پدرانمان بازدارید: {{متن قرآن|قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِى ٱللَّهِ شَكٌّۭ فَاطِرِ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَىٰٓ أَجَلٍۢ مُّسَمًّۭى قَالُوٓا۟ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌۭ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَـٰنٍۢ مُّبِينٍۢ}}<ref>«پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمانها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا میخواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید» سوره براهیم، آیه ۱۰.</ref> در نمونههایى، [[قوم ابراهیم]] در پاسخ به [[انتقاد]] وى از بتپرستى آنان گفتند پدرانمان نیز چنین مىکردند: {{متن قرآن|قَالُوا۟ بَلْ وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ}}<ref>«گفتند: (نه) بلکه دریافتهایم که پدرانمان چنین میکردند!» سوره شعراء، آیه ۷۴.</ref>؛ [[قوم ثمود]] در واکنش به [[صالح]]{{ع}} که آنان را به یکتاپرستى فرامىخواند، او را بدان سبب که آنها از بارزترین نمود قومیتشان برحذر مىداشت، [[انکار]] و [[سرزنش]] و درباره حقانیتش تردید اظهار مىکردند<ref>الميزان، ج ۱۰، ص۳۱۲.</ref>: {{متن قرآن|قَالُوا۟ يَـٰصَـٰلِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّۭا قَبْلَ هَـٰذَآ أَتَنْهَىٰنَآ أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ ءَابَآؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِى شَكٍّۢ مِّمَّا تَدْعُونَآ إِلَيْهِ مُرِيبٍۢ}}<ref>«گفتند: ای صالح! بیگمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان میپرستیدند باز میداری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان میخوانی در دو دلی گمانانگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.</ref>؛ سران [[قوم فرعون]] بر اثر [[تعصب]] و [[تقلید]] [[ناآگاهانه]] از پیشینیان خود<ref>تفسير عاملى، ج ۵، ص۶۷.</ref>، در پاسخ به [[دعوت]] موسى و [[هارون]]{{ع}} براى [[ایمان به خدا]] گفتند شما آمدهاید ما را از [[آیین]] پدرانمان و [[پرستش]] [[بتها]] بازدارید و به [[حکومت]] و فرمانروایى<ref>تفسير ثعلبى، ج ۵، ص۱۴۲.</ref>دست یابید، از همین رو به شما [[ایمان]] نمىآوریم: {{متن قرآن|قَالُوٓا۟ أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا ٱلْكِبْرِيَآءُ فِى ٱلْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ}}<ref>«گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.</ref> برخى در تحلیل [[رفتار]] [[فرعونیان]]، وابستگى خاطر به نیاکان و احوالشان را سبب [[حق]] پنداشتن آنان و مانع از [[پذیرش حق]] دانستهاند<ref>التحرير والتنوير، ج ۱۱، ص۱۵۰.</ref>. مشابه همین رفتار درباره [[مشرکان مکه]] یا گروهى از [[یهودیان]] نیز گزارش شده است: در [[آیه]] ۱۷۰ بقره<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْـًۭٔا وَلَا يَهْتَدُونَ}} «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.</ref> از رفتار متعصبانه<ref>التفسير الوسيط، ج ۱، ص۵۱۰.</ref> کسانى یاد مىشود که در واکنش به [[دعوت پیامبر]]{{صل}} به [[اسلام]]، پاسخ مىدادند ما پیرو [[آیین]] پدرانمان هستیم و [[خدا]] نیز آنان را [[نکوهش]]<ref>مجمع البيان، ج ۳، ص۴۷۰.</ref> و با ابراز شگفتى سخنشان را رد کرده<ref>الكشاف، ج ۱، ص۲۱۳.</ref> و مىفرماید آیا با آنکه روشن شده پدرانشان چیزى از [[دین]] نفهمیده و به راه حق نمىرفتند، باز هم بر گفته خویش پافشارى مىکنند<ref>مجمع البيان، ج ۱، ص۴۷۰.</ref>: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْـًۭٔا وَلَا يَهْتَدُونَ}}<ref> «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.</ref>. [[مفسران]] در تعیین یاد شدگان [[اختلاف]] دارند و مراد [[آیه]] را [[مشرکان]] [[عرب]] یا [[یهودیان]] دانستهاند<ref>همان؛ الكشاف، ج ۱، ص۲۱۳.</ref>. برخى مفسران، [[دانا]] و بهتر پنداشتن [[پدران]] را سبب [[تعصب]] و جبههگیرى آنان در برابر [[اسلام]] دانستهاند<ref>جامعالبيان، ج ۲، ص۴۷؛ مجمع البيان، ج ۱، ص۴۷۰.</ref>. در [[آیات]] دیگرى نیز واکنشهاى تعصبآمیز مشرکان گزارش مىشوند. [[خدا]] در آیه ۶۹ صافات<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ}} «به راستی آنان پدران خود را گمراه یافتند» سوره صافات، آیه ۶۹.</ref> تأکید مىکند مشرکان با آنکه پدران خود را [[گمراه]] یافته بودند، براى عمل به راه و [[سنت]] آنان [[شتاب]] مىکردند<ref>جامع البيان، ج ۲۳، ص۴۲.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ * فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ}}<ref>«به راستی آنان پدران خود را گمراه یافتند * و در پی آنان شتافتند» سوره صافات، آیه ۶۹-۷۰.</ref> افزون بر موارد یاد شده، مشرکان عرب پیروى از [[عجم]] را [[عار]] مىدانستند<ref>مواهب عليه، ص۸۲۸.</ref>، به همین سبب خدا تأکید مىکند اگر [[قرآن]] بر غیرعرب نازل مىشد، آنان به او [[ایمان]] نمىآوردند: {{متن قرآن|وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم * که او آن را برایشان میخواند بدان ایمان نمیآوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۸-۱۹۹.</ref> | |||
#'''[[گناه]] و نافرمانى خدا و توجیه نادرست آن''': [[ابلیس]] که بر اثر [[تکبر]] از [[سجده]] بر [[آدم]] خوددارى کرد، در توجیه کار خود، برترىاش بر آدم را به سبب [[آفرینش]] خود از [[آتش]] و آدم از خاک دانست: {{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref>«(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای» سوره اعراف، آیه ۱۲.</ref> مشرکان حُمس (قبیلهاى [[اهل یمن]]) نیز که عریان [[طواف]] مىکردند، [[رفتار]] خویش را به پدرانشان مستند کرده و منشأ اصلى آن را خواست و [[فرمان خدا]] مىدانستند<ref>جامع البيان، ج ۸، ص۱۱۴؛ مجمع البيان، ج ۴، ص۲۳۹.</ref>: {{متن قرآن|وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref> | |||
#'''انحصارگرى در [[حق و باطل]] دانستن [[عقیده]] مخالف''': خداى [[حکیم]] سخن تعصبآلود و لجوجانه<ref>نمونه، ج ۱، ص۴۰۶.</ref>[[اهل کتاب]] درباره [[انحصار]] ورود به [[بهشت]] به یهودى یا مسیحىها بودن را صرفاً آرزوى نادرست آنان مىداند<ref>جامع البيان، ج ۱، ص۳۹۲؛ التفسيرالكبير، ج ۴، ص۶.</ref>: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>؛ همچنین با [[سرزنش]] [[یهودیان]] و [[مسیحیان]]<ref>جوامع الجامع، ج ۱، ص۷۲.</ref>، ادعاى آنان به ناحق بودن دیگرى را با وجود بهرهمندىشان از [[دانش]] و کتاب آسمانى<ref>جامع البيان، ج ۱، ص۳۹۵ - ۳۹۶.</ref>، موضوعِ مشترک آنان و [[مشرکان]] [[ناآگاه]] [[عرب]] دانسته و در سخنى توبیخآمیز، بر داورى نهایى [[خدا]] درباره آنان در [[روز قیامت]] هشدار مىدهد<ref>التحرير والتنوير، ج ۱، ص۶۶۰.</ref>: {{متن قرآن|وَقَالَتِ ٱلْيَهُودُ لَيْسَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَقَالَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ لَيْسَتِ ٱلْيَهُودُ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَهُمْ يَتْلُونَ ٱلْكِتَـٰبَ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَٱللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ فِيمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}}<ref>«و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref> [[مفسران]]، [[آیه]] یاد شده را درباره [[نزاع]] و گفت و گوى [[مسیحیان نجران]] و [[یهودیان]] [[مدینه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} مىدانند<ref>تفسير سمرقندى، ج ۱، ص۸۴؛ تفسير ثعلبى، ج ۱، ص۲۶۰؛ نك: البرهان، ج ۱، ص۳۰۹ - ۳۱۰.</ref>. برخى تعصبهاى برآمده از [[احساسات]] را مانع [[تفکر]] و شکلگیرى گفت و گوى میان [[ادیان]] برشمردهاند<ref>من وحى القرآن، ج ۲، ص۱۷۷.</ref>. | |||
#'''[[خشونت]] در برابر مخالفان''': [[آزر]] که روىگردانى ابراهیم{{ع}} از بتان را دید، او را از خود راند و [[تهدید]] کرد که اگر از کار خود دست برندارد، وى را [[رجم]] خواهد کرد. مفسران «رجم» را به سنگسار یا [[ناسزا]] یا [[قتل]] [[تفسیر]] کردهاند<ref>مجمع البيان، ج ۶، ص۴۲۶ - ۴۲۷.</ref>؛ همچنین [[قوم ابراهیم]]{{ع}} در برابر [[دعوت]] آن حضرت{{ع}} به [[توحید]]، در [[حمایت]] از بتان خویش دستور دادند او را کشته؛ یا در [[آتش]] بیفکنند: {{متن قرآن|فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ}}<ref>«اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.</ref> | |||
#'''گمراهى''': [[خدا]] کسانى را که با ریشخند پیامبر{{صل}} وى را [[گمراه]] خوانده و به سرسختى خویش بر بتپرستى پاى مىفشارند، تهدید مىکند هنگام رویارویى با [[عذاب]] خواهند دانست که گمراه واقعى کیست: {{متن قرآن|وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا * إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«و چون تو را ببینند جز به ریشخند نمیگیرند (و میگویند) که آیا این است همان که خداوند او را به پیامبری برانگیخته است؟ * به راستی نزدیک بود ما را از (پرستش) خدایانمان- اگر بر آن شکیبایی نمیورزیدیم- گمراه گرداند و به زودی هنگامی که عذاب را بنگرند خواهند دانست که چه کس گمراهتر است» سوره فرقان، آیه ۴۱-۴۲.</ref> | |||
#'''کینهتوزى''': [[ابلیس]] پس از آنکه بر اثر [[تعصب]] از [[سجده]] بر [[آدم]]{{ع}} خوددارى کرد<ref>الصافى، ج ۲، ص۱۸۲.</ref>، در نتیجه از [[آسمان]]، [[بهشت]] یا مرتبه والایش رانده شد<ref>مجمعالبيان، ج ۴، ص۲۲۵.</ref>، از روى دشمنى تأکید کرد به سبب آنکه [[خدا]] او را از [[رحمت]] خویش [[ناامید]] و [[گمراه]] ساخته، آدم و فرزندانش را با [[حیله]] از [[مسیر حق]] [[منحرف]] سازد<ref>همان، ص۲۲۷.</ref>: {{متن قرآن|قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ}}<ref>«گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم» سوره اعراف، آیه ۱۶.</ref>.<ref>[[روحالله رستگارصفت|رستگارصفت، روحالله]]، [[حمیت (مقاله)|مقاله «حمیت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۴۰۴.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۸۳: | خط ۱۲۲: | ||
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | ||
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[تعصب (مقاله)|مقاله «تعصب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']] | # [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[تعصب (مقاله)|مقاله «تعصب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']] | ||
# [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[روحالله رستگارصفت|رستگارصفت، روحالله]]، [[حمیت (مقاله)|مقاله «حمیت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۸۸: | خط ۱۲۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:تعصب | [[رده:تعصب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۷
مقدمه
منظور از تعصب ارتباط و پیوند خونی و قبیلهای منهای ارزشهای انسانی و اخلاقی به عنوان صفتی جاهلی است. عصبة: را جماعت فشرده میگویند که به کمک همدیگر کاری را انجام میدهند. «﴿وَنَحْنُ عُصْبَةٌ﴾[۱]». یعنی ما دسته نیرومندیم. در جوامع الجامع آمده: جماعت را از آن رو عصبه گفتهاند که کارها به وسیله آنها بسته و روبراه میشود. عصبة چهار بار در قرآن مجید آمده است. راغب میگوید: کلمه: «عصبه» به معنای جماعت دست به دست هم داده و متعصب است[۲].
مبانی مبارزه با تعصب
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا﴾[۳]. ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۴]، ﴿إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۵]
- ﴿وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَئِكَ يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ﴾[۶]
- ﴿قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ﴾[۷]
- ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۸]، ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا﴾[۹]
- ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾[۱۰]
- ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۱۱]
نکته: مبارزه با پیوندهایی که بر اساس عصبیت و منافع شخصی خویشاوندی شکل گرفته و برگشت دادن ارزشها به ایمان به خدا و تأکید بر اتحاد میان برادران دینی و نزاع نکردن در این آیات و آیات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۱۲]﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۱۳]و آیات دیگر استفاده میشود.
نمونههای ازموارد تعصب و مبارزه با آن
- ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ﴾[۱۴]
- ﴿وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۵]
- ﴿قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ﴾[۱۶]
- ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ﴾[۱۷]
- ﴿بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ﴾[۱۸]؛ ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ﴾[۱۹]
- ﴿وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۲۰]
- ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾[۲۱]
- ﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۲۲]
- ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۲۳]
- ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۴]
نکات:
- آنچه در بیان قرآن در باره تعصب جاهلی و تکیه بر زبان آمده، در جهت نقد این اندیشه است که به نژاد اهمیت میدهد و ملیت معیار ارزشگذاری میشود، در صورتی که هیچ چیز بالاتر از حقیقت ارزش ندارد و علاقه به آن نباید مانع شناخت حقیقت شده و لذا در دعوت به حق این پاسخ که ما بر دین آبا و اجداد خود تکیه میکنیم، پذیرفتنی نیست. از سوی دیگر مسئله انذار به عشیره را در سوره شعراء بیان کرده، نه بخاطر تعصب خانوادگی، بلکه به دلیل واقعیت تبلیغ و تأثیر آن که از قریب به بعید و از اطرافیان و بعد به دورترها و شروع از اطرافیان و بستگان و نزدیکان است.
- معیار برای خوبی شکل کلی دارد و نیکی برای همه بوده و نه جمعیت و گروه خاص. چنانکه میگوید اگر با قبیله وعشیره و جمعیتی دیگر نزاع دارید، نباید این نزاع به بیعدالتی منجر شود: ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾[۲۵]
- التزام به عدالت در هر صورت مطلوب است، چه بستگان باشد و چه غیر بستگان. در حالی که موضع قریش در برابر پیامبر ریشه در عصبیتهای جاهلی خودشان داشت و از روی حسد به انکار حق پرداختند. و این چنین بود که پیامبر با تمام سختی با تعصبی سخت و شکننده، عرب جاهلی به مبارزه برخواست، تعصبی که برای قبیلهای همچون قریش و یا سرزمینی به نام مکه و یا زبانی همچون عربی داشتند، تا جایی که قرآن میگوید: ﴿وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ﴾[۲۶] و اگر قرآن را بر برخی از غیر عرب زبانان نازل میکردیم، و پیامبر آن را بر ایشان میخواند به آن ایمان نمیآوردند و قرآن با این عصبیت مبارزه کرد تا نظامی انسانی و جهانی برپا کند که در آن ملیت و قومیت و زبان و جنس و نژاد نباشد[۲۷].[۲۸]
تعصب در دانشنامه معاصر قرآن کریم
«تعصب»، مصدر باب تفعّل است. در کلام عرب گفته میشود: "یَعصِبُ عصباً الشيء" «آن چیز را با طناب و غیر آن بست» و "یَتَعَصَّبُ تَعَصُّبَاً" یعنی دستار بر سر بست یا باند بر خود پیچید. "العِصابُ و العصابه" به چیزی گفته میشود که به وسیله آن بسته سر یا جایی میشود[۲۹]. این واژه از ماده «عَصَب» گرفته شده که به معنای رشتههایی است که مفاصل استخوانها و عضلات را به هم پیوند میدهد[۳۰].
این واژه به معنای هر نوع وابستگی شدید فکری و عملی آمده است[۳۱]. نقطه مقابل «تعصب» حقطلبی و تسلیم در برابر آن است. «تعصب» یعنی وفاداری که در آن نفس وفاداری مهمتر از متعلّق وفاداری باشد. به این معنا که انسان گاهی به چیزی وفادار است؛ چون آن چیز ارزش دارد و هنگامی که ارزش آن از دست رفت دیگر نسبت به آن وفاداری نشان نمیدهد. اگر چنین چیزی باشد تعصب مذموم نیست، اگر نفس وفاداری به چیزی اصل قرار گرفت و متعلق وفاداری مهم تلقی نشد، تعصب (مذموم) مطرح میشود. با این توضیح، ارتباط بین معنای لغوی و اصطلاحی روشن میشود. به این بیان که گویا شخص متعصّب با رشتههای غیر قابل انفکاکی به متعلق وابستگی خود چسبیده است و این وابستگی برایش موضوعیت دارد.
«تعصب» از موضوعات کلیدی قرآن است که میتوان آن را موضوع کانونی واژههایی از قبیل جاهلیت، اَبائنا، ملأ، مترفین، مجرمین، یستکبرون و حنیفاً دانست که مجموعاً بیانگر منشأ و آثار تعصب است. با نگاهی به تاریخ بشر میبینیم که تعصب صفحات تاریخ را سیاه نموده و پیامبران و مصلحان زیادی را با مشکلات فراوانی رو به رو ساخته است این امر یکی از موانع مهم بر سر راه اسلام و پیام رسانی آن در زمان پیامبر اکرم (ص) بوده است و قوم عرب دارای تعصب شدید بودهاند ﴿وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ﴾[۳۲]، ﴿فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ﴾[۳۳]، ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ﴾[۳۴].
تعصب در قرآن کریم
واژه «تعصب» در قرآن نیامده است. ولی واژه «حمیت» که بیانگر حالت «تعصب» است ۶ بار در قرآن به کار رفته است ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۳۵]،﴿يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ﴾[۳۶]، ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۳۷]، ﴿تَصْلَى نَارًا حَامِيَةً﴾[۳۸]، ﴿يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ﴾[۳۹]، ﴿نَارٌ حَامِيَةٌ﴾[۴۰]. این واژه از ماده «حَمِیَ» گرفته شده است که به معنای حرارتی است که بر اثر عوامل خارجی در بدن حیوان یا اشیا دیگر به وجود میآید. به همین دلیل به حالت تب «حُمّی» گفته میشود و به حالات روحی مانند خشم و تعصب، حمیت اطلاق شده است؛ زیرا چنین روحیاتی، حالاتی آتشین در انسان ایجاد میکنند[۴۱].
منشأ تعصب
منشأ تعصب از منظر قرآن را میتوان به عوامل ذیل دانست:
- جهالت: ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ﴾[۴۲]
- علاقه شدید به نیاکان: ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ﴾[۴۳].
- جایگاه اجتماعی: ﴿وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ﴾[۴۴]. با توجه به این که در این آیه تعبیر به ﴿الْمَلَأُ﴾ فرمود که در حقیقت به معنای «سران و دانه درشتهای جامعه» میباشد[۴۵]. معلوم میشود که این افراد، آمدن پیامبران و پیروزی آنها را، با موقعیت اعتقادی، سیاسی و اقتصادی خود در تضاد میبینند و به همین دلیل بر افکار شرک آلود خود تعصب میورزند.
- خوشگذرانی: ﴿وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ﴾[۴۶]. از کاربرد واژه «مترفین» (خوشگذرانان) فهمیده میشود که علت تعصب آنان به باورهای اجدادی خودشان، به این جهت است که آن باورها، با خوشگذرانی آنان هماهنگ است.
- گناهکار بودن ﴿ إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ﴾[۴۷]. در این آیات که میفرماید «مجرمین» در برابر پیامبر (ص) تعصب نشان میدهند میفهمیم که مجرم بودن و گناهکاری آنان باعث تعصب به عقاید پیشین خود و مخالف با پیامبر شده است؛ زیرا پذیرش دعوت پیامبر و دست برداشتن از تعصبا، با گناهکاری آنان سازگار نیست.
- تکبر ﴿ إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ﴾[۴۸]: از این دو آیه میتوان استفاده کرد که علت تعصب آنان که پیام پیامبران را نمیپذیرند تکبر و خودخواهی آنان است.
- تقلید کورکورانه ﴿قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ﴾[۴۹]، ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الأَقْدَمُونَ ﴾[۵۰].
- خود برتر بینی ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ﴾[۵۱]، ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾[۵۲].
آثار تعصب از منظر قرآن
حجاب معرفت و فهم صحیح؛ اهالی مدین که به آیین مشرکانی پدران خود تعصب داشتند ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ﴾[۵۳]؛ خطاب به شعیب میگفتند: ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ﴾[۵۴]؛
ممانعت از ایمان به قرآن ﴿وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ﴾[۵۵]، ﴿فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ﴾[۵۶].
ممانعت از ایمان به پیامبران ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ﴾[۵۷].
ممانعت از فهم این نکته که شاید گذشتگان اشتباه میکردهاند ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ﴾[۵۸]، ﴿قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ﴾[۵۹].
ایجاد مانع در برابر رشد دیگران ﴿بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ﴾[۶۰]؛
گناه ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۶۱]؛ (از نظر قرآن عامل نافرمانی شیطان، تعصب بوده است ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾[۶۲]؛
سلب آزادی از دیگران ﴿هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۶۳]، ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۶۴]؛ (این آیات درباره ماجرای حدیبیه است که در آن کافران مکه، مؤمنان را از زیارت مسجد الحرام بازداشتند).
خشونت ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا﴾[۶۵]، ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا﴾[۶۶].
از منظر قرآن تعصب دینی مردود است. قرآن درباره یهودیان و نصارا که میگفتند: جز ما کسی وارد بهشت نمیشود ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۶۷]؛ میگوید: ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۶۸]. باید توجه داشت که اساساً تعصب نژادی و قومی از نظر قرآن به هیچ وجه صحیح نیست: «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بیتردید گرامیترین شما، نزد خدا با تقواترین شما است ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۶۹]. از منظر قرآن تعصب گناهی است ﴿وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ ﴾[۷۰]؛ که مجازات الهی در پی دارد ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ﴾[۷۱].
خداوند مقابله صحیح با تعصب را در گرو دو امر دانسته: آرامش و تقوا: ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۷۲]. بنابراین از منظر قرآن یکی از صفات ناپسند اخلاقی، تعصب است. قرآن با ردّ هر گونه تعصب دینی و نژادی، ریشههای آن را مورد بررسی قرار میدهد و با بیان آثار زیانبخش تعصب در زندگی فردی و اجتماعی از مؤمنان میخواهد که از آن دوری جویند و در مقابل متعصبان رفتاری شایسته داشته باشند. پیامبر اسلام (ص) میفرماید: «کسی که مردم را دعوت به تعصب کند از ما نیست و کسی که به خاطر تعصب بجنگد از ما نیست و کسی که با تعصب بمیرد از ما نیست»[۷۳]. علی (ع) درباره نافرمانی شیطان در مقابل دستور خدا نسبت به سجده در برابر آدم، میفرماید: «تعصب به او دست داد و بر آدم به خاطر خلقت خویش افتخار کرد و از جهت اصل و ریشه خود نسبت به او تعصب ورزید به همین دلیل، این دشمن خدا، پیشوای متعصبان و سر سلسله مستکبران است و کسی است که بنای تعصب را پیریزی نمود»[۷۴].
در کتابهای اخلاقی، اندیشمندان اخلاق در جهان اسلام، این موضوع را به صورت مستقل مورد بحث قرار ندادهاند مثلاً صاحب جامع السعادات آنجا که درباره جهل مرکب بحث میکند، یکی از عوامل آن را تعصب میشمارد[۷۵]. تعصب یکی از رذائل مربوط به اخلاق اعتقادی یا باورها است و هنگامی جایگاه واقعی خود را پیدا میکند که چیزی به نام اخلاق باور طرح شود، امری که در کتابهای اخلاقی فرهنگ اسلامی حضوری کمرنگ دارد.[۷۶]
سرسختى و تعصب برآمده از جهالت
حمیت از ریشه «ح ـ م ـ ى» در اصل به معناى حرارت است[۷۷] و سپس در معانى غیرت و مردانگى[۷۸]، جلوگیرى و دفاع از چیزى[۷۹]، تلاش براى نگهدارى از چیزى که نباید در نگهدارىاش سستى کرد[۸۰]، عار داشتن از انجام دادن کارى[۸۱]، خشم گرفتن و برانگیختن نیروى غضب به کار رفته است[۸۲]. حمیت با تعصب، تنگاتنگ پیوند دارد، به گونهاى که حمیت معادل عصبیت و تعصب[۸۳] یا یکى از مظاهر آن[۸۴] شمرده شده است. تعصب در لغت به معناى حمایت و دفاع از نزدیکان[۸۵] و در علم اخلاق به تلاش گفتارى یا عملى شخص براى حمایت از خویش یا امور نسبت یافته با وى، مانند دین، نزدیکان و همشهریان، گفته مىشود. عالمان اخلاق، تعصب را دو گونه پسندیده و ناپسند و اوّلى را در جایى مىدانند که فرد به حق و انصاف از چیزى حمایت کند و به آن غیرت اطلاق مىکنند و دومى را به حمایت باطل و غیرمنصفانه اختصاص دادهاند[۸۶]. با آنکه تعصب و حمیت پسندیده را از ملکات شریف و نتیجه شجاعت و بزرگى نفس دانستهاند[۸۷]، تعصب و حمیت معمولاً به گونه افراطآمیز و نکوهیده آن گفته مىشود[۸۸]، از این رو گاه به معناى دفاع از نزدیکان خود هرچند ظالم باشند به کار رفته است[۸۹]. متعصب، بیش از آنکه بر تجربه فردىاش تکیه کند، به نظر رایج جامعه گرایش دارد[۹۰]. حمیت از انگیزههاى افعال انسان و جایگاه آن در قلب است و بر اساس ظاهر آیه قرآن، اراده انسان در ایجاد آن نقش دارد: ﴿إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا﴾[۹۱] در اسلام، جنگ و هر کار دیگرى برپایه تعصبِ ناپسند بىارزش است و باید عمل براى بزرگداشت راه الهى باشد، از اینرو در روایات اسلامى حمیت و تعصب، شدیدا نکوهش شده[۹۲]، به گونهاى که ضدانصاف شمرده شده[۹۳]، بودنش در هرکس به محشور شدن او با اهل جاهلیت مىانجامد[۹۴]، اولیاى دین از آن به خدا پناه مىبردند[۹۵]، جز متعصِب، شخصى نیز که به او تعصب ورزیده شود، اگر زمینهاش را فراهم کرده یا از آن خشنود باشد[۹۶]، بیرون از حوزه ایمان قلمداد شده است[۹۷]. در کنار مذمت از جنبههاى منفى آن در منابع اسلامى، جنبههاى مثبتى نیز براى حمیت وجود دارد. (گونههاى حمیت) واژه حمیت به شکلى خاص در یک آیه قرآن ذکر شده است: ﴿إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا﴾[۹۸] و از همین ریشه، مشتقات دیگرى به معناى گرما به کار رفتهاند: ﴿يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ...﴾[۹۹]؛ ﴿تَصْلَىٰ نَارًا حَامِيَةًۭ﴾[۱۰۰]؛ ﴿نَارٌ حَامِيَةٌۢ﴾[۱۰۱] که به موضوع مورد بحث ربط ندارند. به جز ریشه «ح ـ م ـ ى» مباحث حمیت و تعصب در آیات دیگر قرآن هم یاد شدهاند؛ مانند سخن یهودیان به پیروانشان که تنها پیروان دین خود را تصدیق کنند[۱۰۲].)[۱۰۳] و جایز شمردن خیانت در امانت درباره غیر اهلکتاب[۱۰۴].[۱۰۵]، تأکید برادران یوسف بر برترى جمع خویش از یوسف(ع) و شایستگى بیشترشان براى محبت پدر[۱۰۶]، تقلید مشرکان مکه از گذشتگان خویش و برتر شمردن آنان[۱۰۷].[۱۰۸]، تأکید قرآن بر عدالت ورزیدن حتى در مورد دشمنان[۱۰۹].[۱۱۰] و انکار و ابطال هریک از یهود و نصارا نسبت به دین دیگرى.[۱۱۱].[۱۱۲] با توجه به پیوند معنایى بسیار میان حمیت و عصبیت، این مدخل بیشتر در بردارنده مباحث کلى در زمینه حمیت و عصبیت است.[۱۱۳].
نقش و جایگاه حمیت در دوره ظهور اسلام
حمیت در بستر فرهنگ قبیلهاى جاهلیت در جزیرهالعرب، جایگاهى محورى داشت که متأثر از اوضاع جغرافیایى آنجا و شیوه زندگى بیابانى و وضعیت زندگى بدوى و جهانبینى دوره جاهلى بود[۱۱۴]. هر قبیله داراى سه رکن اجتماعى (اشتراک در اجداد و همخون بودن)، روانى (روحیه تعصب نسبت به حفظ نظام، و فرهنگ قبیله خود) و فرهنگى (افتخارات قبیله) است. روح قبیلهگرایى، سرچشمه همه اندیشههاى اخلاقى اصیلى بود که جامعه عرب بر پایه آن ساخته شده بود[۱۱۵] و در آن الگوى اجتماعى، چنین انگاشته مىشد که همه سجایاى شریف و متعالى در شخصیت قبیله نمود مىیابد نه افراد آن[۱۱۶]. اساس نظام قبیله، بر تعصب اهل و عشیره و دیگر متفرعات قبیله بوده است و در چنین وضعیتى، علم انساب ـ که همان شناخت روابط خونى قبایل بود ـ بسیار پر اهمیت بود[۱۱۷]. از لوازم تعصب، آن است که هرکس افراد قبیله و عشیره و... خود را یارى کند؛ ستمکار باشند یا ستمدیده[۱۱۸]. تعصب، اثر مهمى در حیات سیاسى اجتماعى عرب پیش از اسلام داشت[۱۱۹] و از ضروریات زندگى جاهلى ـ به ویژه قبایل بیاباننشین ـ براى حفظ ساختار و ارتباطات اجتماعى به شمار مىرفت و مانعى در مقابل تجاوز ساکنان جزیرهالعرب به یکدیگر بود؛ دفاع و حمایت از قبیله، تنها با بودن تعصب خونى در میان افراد آن شدنى بود[۱۲۰]. انتقام، از نمودهاى عصبیت است که در آن اگر شخصى فرد قبیلهاى دیگر را مىکشت، جانش در امان نبود و در هرجا که پنهان مىشد، دهها سال تعقیب مىشد و هریک از افراد قبیله مقتول که به او دست مىیافت، او را مىکشت؛ یا اینکه بستگان نزدیکش به ترتیب نزدیک بودن، کشته مىشدند[۱۲۱]. عضو هر خاندان وقتى که مىدید به یکى از نزدیکان او ستم شده است، در خود خوارى حس مىکرد و آن را توهین به خود مىشمرد و عبارات «خون را فقط خون مىشوید» که یادآور انتقام است و «برادرت را یارى کن؛ چه ظالم باشد و چه مظلوم» که یادآور یارى کردن افراد قبیله است، از شعارهاى معروف جاهلیت بودند[۱۲۲]. در چنین اوضاعى، گاه خانواده مقتول به کشتن قاتل یا یک نفر از خاندانش ناخشنود بوده و در قبال یک نفر، چند تن کشته مىشدند. در اسلام، ضمن حفظ حق قصاص، با زیاده روى در کشتار مبارزه شد: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا۟ ٱلنَّفْسَ ٱلَّتِى حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًۭا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلْطَـٰنًۭا فَلَا يُسْرِف فِّى ٱلْقَتْلِ إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورًۭا﴾[۱۲۳]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ * وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۱۲۴] در تعصب جاهلیت عربى، به ارث بردن و به اختیار گرفتن زن پدر از سوى پسر، پس از فوت پدر یا طلاق، نمودارى از محکومیت و اسارت زن، و عصبیت قومى و قبیلگى بود، تا مبادا زن اگر به اختیار خود شوهر گزیند، به قبیله و قوم دیگر برود که ننگ و عارى براى کسان و قبیله شوهر گذشتهاش باشد[۱۲۵]. اینگونه ازدواج در قرآن یاد و شدید نکوهش شده است: ﴿... إِنَّهُۥ كَانَ فَـٰحِشَةًۭ وَمَقْتًۭا وَسَآءَ سَبِيلًا﴾[۱۲۶] عنصر تعصب و حمیت در دوران پس از اسلام هم در حوادث به گونه مهمى نقش داشته است: برانگیخته شدن حمیت عتبه، نقش اصلى در آغاز جنگ بدر با نبرد تن به تن داشت [۱۲۷]. در سال ششم هجرى که مسلمانان در نزدیکى مکه منتظر باز شدن راه حج بودند، کافران که حج آزادانه مسلمانانى را که قاتلان پدرانشان در جنگها بودند بىآبرویى مىشمردند[۱۲۸]، بر اثر تعصب جاهلى، خلاف آداب و سنن خودشان که در ماههاى حرام حتى به کُشندگان پدرشان آزارى نمىرساندند[۱۲۹] و با آنکه مسلمانان احرام بسته و قصد جنگ نداشتند، آنان را به جنگ تهدید و از ورودشان به مکه جلوگیرى کردند[۱۳۰]. کافران پس از اینکه در پى این رخداد، عهدنامه صلح حدیبیه با مسلمانان امضا کردند، با نوشتن نام خدا به شکل «بسم اللّهالرحمن الرحیم» در آغاز آن نیز مخالفت ورزیدند[۱۳۱]: ﴿إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا﴾[۱۳۲] حمیت، با وجود آثار منفىاش، ناخواسته از بخشى از دشوارىهاى تبلیغى پیامبر(ص) کاست، به گونهاى که در نتیجه شدت عصبیت و حمایت لحظه به لحظه خاندان هاشم، از آن حضرت، ایشان توانستند با وجود همه مخالفتها و کارشکنىهاى طبقات دیگر قریش، به تبلیغ رسالت خویش در مکه بپردازند[۱۳۳]. این ویژگى روانى عربها بسیار در حفظ جان پیامبر(ص) نقش داشت و براى آن حضرت چنان پایگاهى پدید آورده بود که بنىهاشمِ مسلمان و کافر، بر اثر تعصب طایفهاى خود، سختىهاى محاصره اقتصادى در شعب ابىطالب را تاب آوردند. مصداق دیگر بهرهمندى مناسب رسول خدا(ص) از این خصلت، ازدواجهاى ایشان با زنانى از قبایل گوناگون بود که به گونه مهمى در اسلام آوردن عرب متعصب نقش داشت[۱۳۴].[۱۳۵].
رویارویى اسلام با حمیت
از آنجا که تعصب در مواردى مانند دفاع از خانواده، موقعیت، وطن و... ریشه در فطرت انسان دارد و اسلام هم دین فطرت است، اسلام به الغاى تعصب نپرداخت و آن را یکسره باطل نخواند، بلکه اصلش را حفظ کرد و به آن جهت داد[۱۳۶]. اسلام، کنار مبارزه با ارکان جاهلیت، بسیارى از اصطلاحات و مفاهیم کلیدى مربوط به آن فرهنگ و جهانبینى را دستخوش تغییر و تبدیل معنایى، بسط، محدودیت یا تحول کلى کرد[۱۳۷] که حمیت یکى از آنهاست. در فرهنگ اسلامى، حمیت، مانند دیگر آرمانها و کمالهاى مطلوب اخلاقى بیاباننشینى، کامل نکوهش نشده، بلکه جنبههاى مثبت آن ستوده شده و در تعالیم اسلام، حتى جنبههاى منفى آن به سمت فضایل اخلاقى جهتدهى شدهاند؛ براى نمونه پیامبر(ص) در یکى از درگیرىهاى داخلى مهاجران و انصار فرمود: برادرت را یارى کن؛ خواه ستمکار باشد یا ستمدیده و سپس این شعار حمیت جاهلى را به گونهاى اسلامى تفسیر کرده و چنین جهت دادند که یارى کردن برادرى که ظالم است، آن است که از ستم بازداشته شود[۱۳۸]؛ همچنین ایشان تنها به آموختن آن قسمت از علم انساب سفارش کردند که براى شناخت بستگان و صله رحم سودمند باشد[۱۳۹]. در مقابل، با تعصب و حمیتى که برخاسته از روحیه جاهلى و سبب ناعدالتى و ایستادن در برابر حق مىگردید، از راههاى گوناکون به مبارزه برخاست؛ یکى از این راهها، تأکید بر اصول درستى است که در تقابل با فکر تعصبى است. مطابق قرآن و سخنان پیامبر[۱۴۰] همه مؤمنانِ برده، آزاد، وابسته به قبایل شریف و داراى حسب و نسب و والیان و افراد غریبه مساوى هستند و تعصب درباره معتقدات موروثى خود[۱۴۱] و تفاخر به افراد قبیله خویش[۱۴۲]، که از موانع دعوت پیامبر(ص) بود، نکوهیده است: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـٰكُم مِّن ذَكَرٍۢ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَـٰكُمْ شُعُوبًۭا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓا۟ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ ٱللَّهِ أَتْقَىٰكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌۭ﴾[۱۴۳] جنبه دیگر مبارزه با تعصب در قرآن، تقبیح اطاعت کورکورانه از بزرگان و رؤساى[۱۴۴] قوم است که در نظام قبیلگى در جاهلیت، در حکم روح و شعار قبیله بودند: ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا﴾[۱۴۵] قرآن حتى اطاعت از والدین را در موارد گناه جایز ندانسته: ﴿وَإِن جَـٰهَدَاكَ عَلَىٰٓ أَن تُشْرِكَ بِى مَا لَيْسَ لَكَ بِهِۦ عِلْمٌۭ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِى ٱلدُّنْيَا مَعْرُوفًۭا وَٱتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَىَّ ثُمَّ إِلَىَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۱۴۶] و صراحتا به مؤمنان دستور مىدهد حق را بگویند، گرچه ضد خود، والدین یا نزدیکانشان باشد: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ بِٱلْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمْ أَوِ ٱلْوَٰلِدَيْنِ وَٱلْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًۭا فَٱللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا۟ ٱلْهَوَىٰٓ أَن تَعْدِلُوا۟ وَإِن تَلْوُۥٓا۟ أَوْ تُعْرِضُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا﴾[۱۴۷] تشویق مسلمانان به مدنیت و بازداشتن مسلمانان شهرنشین از بازگشت به زندگى پیشین خود در صحرا[۱۴۸] و تقبیح اعراب بیابانگرد[۱۴۹]: ﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ﴾[۱۵۰].[۱۵۱] در جهت تلاش اسلام براى فرهنگسازى بر ضد تعصب با تأکید بر علم و ایمان فهمپذیر است. با وجود همه کوششهاى یاد شده در مبارزه با حمیت و غیرت جاهلانه، شواهدى از وجود آن در زمان رسول خدا[۱۵۲] و دوره خلفاء[۱۵۳] و پس از ایشان[۱۵۴] در دست است.[۱۵۵].
گونه هاى حمیت
در متون اسلامى، تعصب بیشتر مذموم است؛ اما گاه گونههایى از حمیت به شکل خاص ستایش شدهاند، بنابراین مىتوان حمیت را به دو گونه پسندیده و ناپسند بخش کرد:
- حمیت پسندیده: آنگونه که بعضى مفسران ﴿حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ﴾ را در آیه ﴿إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا﴾[۱۵۶] قید احترازى دانستهاند[۱۵۷]. تعصب برناخاسته از جهالت و پافشارى بر ارزشهاى عالمانه و منطقى، امرى ستوده است و بر اثر تسلط روحیه حمیت بر مؤمن، وى در راه حق از جان و مال خود کم نمىگذارد[۱۵۸]. دامنه حمیت به اندازه گستره حق، وسیع است، از این رو در کتابهاى اخلاقى، حمیت را به معناى عام نگهبانى از دین، آبرو، همسر، اولاد و اموال دانسته و گاه مترادف با غیرت به کار بردهاند[۱۵۹]. فقدان حمیت در انسان، از تفریط در قوه غضب برمىخیزد و حمیتِ پسندیده، برآیند تعادل در این قوه است، چنانکه غضب موسى(ع) هنگام روبهرو شدن با گوسالهپرستى قومش[۱۶۰] حمیتى براى دین بود[۱۶۱] و اینگونه حمیت که به خشمى در جهت اهداف حق پایان مىپذیرد، ممدوح است. شناخت حمیت پسندیده از ناپسند، به عدم تجاوز انسان در حمایت از حق و انصاف است[۱۶۲].
- حمیت ناپسند: در حمیت ناپسند، انسان بدکاران قومش را بهتر از خوبان قوم دیگر مىداند و آنان را در راه ستم یارى مىدهد[۱۶۳]. دفاع افراطى از قوم، قبیله، نژاد و وطن، انگیزه اعمال بىدرایت و سرچشمه بسیارى از جنگها در بستر تاریخ و عاملى براى انتقال خرافات و زشتىها به اقوام دیگر، در پوشش آداب و سنن قبیله و نژاد بوده است[۱۶۴]. تسلط روحیه تعصب بر عالمان دینى مانند تعصب علماى یهود در عهد پیامبر[۱۶۵] سبب تحریف لفظى یا معنوى دین مىشود، به گونهاى که گاه آیین الهى به رنگ تعصبات مبلّغان درمىآید[۱۶۶]: ﴿مِّنَ ٱلَّذِينَ هَادُوا۟ يُحَرِّفُونَ ٱلْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَٱسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍۢ وَرَٰعِنَا لَيًّۢا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًۭا فِى ٱلدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا۟ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَٱسْمَعْ وَٱنظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًۭا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰكِن لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًۭا﴾[۱۶۷] افزون بر آن، مصادیقى براى تعصب ناپسند در قرآن یاد شده است:
- تعصب ابلیس به ماده خلقت خویش (آتش) در سنجش با ماده آفرینش انسان (خاک): ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا﴾[۱۶۸]
- تعصب اهل کتاب که هدایت را ویژه خود و جز خودشان همه را گمراه مىدانستند: ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۶۹]؛ ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۷۰] این تعصب، مانع ایمان آنان به پیامبر(ص) مىشد: ﴿وَلَا تُؤْمِنُوٓا۟ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْهُدَىٰ هُدَى ٱللَّهِ أَن يُؤْتَىٰٓ أَحَدٌۭ مِّثْلَ مَآ أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْفَضْلَ بِيَدِ ٱللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ﴾[۱۷۱] با آنکه نشانههاى پیامبر(ص) را در کتاب آسمانى خود خوانده بودند و بىصبرانه منتظر ظهورش بودند و با ظهور او امید پیروزى بر دشمنان را داشتند، به او ایمان نیاوردند: ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۱۷۲].[۱۷۳] و تنها در صورتى که پیامبر دینشان را مىپذیرفت، از او خشنود مىشدند: ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۱۷۴]
- تعصب بتپرستان مکه بر عقاید باطل خود[۱۷۵] و سرسختى آنان در برابر سخن حق.[۱۷۶] آنان حتى به سوگند سخت خود براى پیروى از پیامبر بیمدهنده پاىبند نبودند: ﴿وَأَقْسَمُوا۟ بِٱللَّهِ جَهْدَ أَيْمَـٰنِهِمْ لَئِن جَآءَهُمْ نَذِيرٌۭ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَىٰ مِنْ إِحْدَى ٱلْأُمَمِ فَلَمَّا جَآءَهُمْ نَذِيرٌۭ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا﴾[۱۷۷] و تعصب یاد شده به استهزاء پیامبر(ص): ﴿وَإِذَا رَءَاكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَـٰذَا ٱلَّذِى يَذْكُرُ ءَالِهَتَكُمْ وَهُم بِذِكْرِ ٱلرَّحْمَـٰنِ هُمْ كَـٰفِرُونَ﴾[۱۷۸] نیز جلوگیرى از ورود مسلمانان به مسجدالحرام انجامید: ﴿هُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوكُمْ عَنِ ٱلْمَسْجِدِ ٱلْحَرَامِ وَٱلْهَدْىَ مَعْكُوفًا أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُۥ وَلَوْلَا رِجَالٌۭ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَآءٌۭ مُّؤْمِنَـٰتٌۭ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَـُٔوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌۢ بِغَيْرِ عِلْمٍۢ لِّيُدْخِلَ ٱللَّهُ فِى رَحْمَتِهِۦ مَن يَشَآءُ لَوْ تَزَيَّلُوا۟ لَعَذَّبْنَا ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * إِذْ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِى قُلُوبِهِمُ ٱلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ ٱلتَّقْوَىٰ وَكَانُوٓا۟ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا﴾[۱۷۹]
- تعصبات درونگروهى که انسان را به عقاید خود دلخوش و سرگرم مىکند: ﴿فَتَقَطَّعُوٓا۟ أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًۭا كُلُّ حِزْبٍۭ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾[۱۸۰]
- تعصب عربى: قوم عرب داراى تعصب نژادى شدیدى بودند، بهگونهاى که اگر قرآن بر فردى غیر عرب نازل مىشد، به او ایمان نمىآوردند: ﴿وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۸۱]تعصب به دوران جاهلیت منحصر نیست و از ابزارهایى است که همواره رهبران گمراه با تحریک آن در میان مردم بستر فرمانبردارى خود را فراهم مىکنند[۱۸۲]. حمیت ناپسند، همواره حتى در روزگار جدید در چهره تعصب به خانه، خانواده، قوم، جنسیت، سرزمین[۱۸۳]، برانگیخته شدن شدید احساسات ملى به هنگام اهانت به مفاخر و رسوم اجتماعى و ادبى[۱۸۴] رخ نموده است.[۱۸۵].
نمونه هاى تعصب اقوام پیشین
قرآن کریم با بیان مصادیقى، به تعصب ورزى اقوام گذشته در قبال دعوت پیامبران اشاره و خدا در بیانى کلى یاد مىکند که خوشگذرانان امتها در برابر همه پیامبران پیشین بر آیین پدرانشان و پیروى از آن تأکید مىکردند: ﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِى قَرْيَةٍۢ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٍۢ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَـٰرِهِم مُّقْتَدُونَ﴾[۱۸۶] بر پایه آیات ۹ ـ ۱۳ ابراهیم، کافران در رویارویى با نوح، هود و صالح(ع) و پس از شکست در محاجه و استدلال تهدید مىکردند[۱۸۷] که اگر به آیینشان درنیایند[۱۸۸]، از سرزمین خود آنان را تبعید خواهند کرد: «... وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فى مِلَّتِنا». همین تعصب و تهدید عیناً درباره قوم شعیب نیز گزارش شده است: ﴿قَالَ ٱلْمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسْتَكْبَرُوا۟ مِن قَوْمِهِۦ لَنُخْرِجَنَّكَ يَـٰشُعَيْبُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَـٰرِهِينَ﴾[۱۸۹] تأکید ویژه قوم نوح بر پرستش بتهاى پنجگانه خویش: ﴿وَقَالُوا۟ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّۭا وَلَا سُوَاعًۭا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًۭا﴾[۱۹۰] نمونهاى دیگر از تعصبورزى اقوام پیشین بر عقاید نادرست خویش است. عمو و قوم ابراهیم نیز در واکنش به دعوت وى به یکتاپرستى، او را به مرگ یا سوزاندن در آتش تهدید کردند[۱۹۱]: ﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ﴾[۱۹۲] و فرعون نیز خطاب به قومش، علت تصمیم خود براى رفتار خشونتآمیز با موسى(ع) و قتل وى را ترس از تغییر آیین آنان یا فزونى یاران موسى(ع)، در نتیجه سرکشى، مخالفت، جنگ و سلب امنیت دانست[۱۹۳]: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ﴾[۱۹۴] قوم عاد با پافشارى بر عقاید خویش و سفیه و دروغگو خواندن هود(ع) خطاب به او گفتند آیا آمدهاى تا ما تنها خداى یگانه را بپرستیم و از آنچه پدرانمان مىپرستیدند دست برداریم: ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ * أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ * أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾[۱۹۵]؛ ما به سبب سخن تو از خدایانمان دست نمىکشیم و تو را تصدیق نمىکنیم[۱۹۶]: ﴿قَالُوا۟ يَـٰهُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍۢ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِىٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ﴾[۱۹۷] ترس از رفتار تعصبآمیز و وادار شدن به پیروى از آیین رسمى، در سخن اصحاب کهف پس از بیدارى از خواب دراز و هنگام فرستادن یکى از خودشان به شهر براى تهیه غذا نیز بازتاب یافته است؛ به همین سبب آنان به نماینده خویش تأکید کردند به گونهاى رفتار کند که کسى از حال و جایگاه آنان آگاه نگردد[۱۹۸]: ﴿وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا * وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا﴾[۱۹۹].[۲۰۰].
زمینه هاى تعصب
حمیت و تعصب زمینههایى دارد که در آیاتى بدانها اشاره شده است.
- خودبزرگ بینى: مشرکان در برابر دعوت پیامبر(ص) به توحید، استکبار ورزیده و آن را امرى زشت وانمود مىکردند که کسى بدان رغبت ندارد و با این کار مانع مىشدند که کسى به خود اجازه دهد درباره آن بیندیشد[۲۰۱]: ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ * وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓا۟ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٍۢ مَّجْنُونٍۭ﴾[۲۰۲]
- توانگرى: خدا در گفتارى کلى، توانگرى و رفاه را زمینه تعصبورزىهاى اقوام پیشین مىشمرد: ﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِى قَرْيَةٍۢ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٍۢ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَـٰرِهِم مُّقْتَدُونَ﴾[۲۰۳]
- دوستى یا دشمنى با دیگران: از آیاتى که به مؤمنان دستور مىدهد انصاف و عدالت را درباره خویشاوندان[۲۰۴] و دشمنان[۲۰۵] رعایت کنند، مىتوان فهمید قرآن دوستى و دشمنى با دیگران را از زمینههاى حمیت و تعصب مىداند. (همین مقاله: آثار و پیامدهاى تعصب)
- جهل: برخى مفسران با استناد به آیه ۱۱۳ بقره[۲۰۶] که انحصارگرایى دینى یهود و نصارا را گزارش و کافران ناآگاه را به آنان مانند مىکند، سرچشمه تعصب را احساسات جاهلانه و نادانى دانستهاند[۲۰۷].[۲۰۸].
آثار و پیامدهاى حمیت ناپسند
به کمک آیات قرآن مىتوان آثار و پیامدهایى براى تعصب ناپسند برشمرد.
- انحراف از عدالت و انصاف در رفتار: خدا به مؤمنان دستور مىدهد قسط و عدالت ورزند و براى خدا به حق گواهى دهند و متأثر از عواملى مانند تعصب[۲۰۹] از خواسته دل خویش پیروى نکنند، گرچه به زیان خود، پدر و مادر یا نزدیکانشان باشد: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ بِٱلْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمْ أَوِ ٱلْوَٰلِدَيْنِ وَٱلْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًۭا فَٱللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا۟ ٱلْهَوَىٰٓ أَن تَعْدِلُوا۟ وَإِن تَلْوُۥٓا۟ أَوْ تُعْرِضُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا﴾[۲۱۰]؛ همچنین نباید دشمنى با گروهى سبب شود تا در داورى و رفتار با آنان[۲۱۱] از مرز عدالت بیرون روند: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَـَٔانُ قَوْمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ ٱعْدِلُوا۟ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۲۱۲]
- حق ناپذیرى و ایمان نیاوردن: اقوام پیشین در مقابل دعوت پیامبران به یکتاپرستى، اظهار مىکردند شما قصد دارید ما را از معبودان پدرانمان بازدارید: ﴿قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِى ٱللَّهِ شَكٌّۭ فَاطِرِ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَىٰٓ أَجَلٍۢ مُّسَمًّۭى قَالُوٓا۟ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌۭ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَـٰنٍۢ مُّبِينٍۢ﴾[۲۱۳] در نمونههایى، قوم ابراهیم در پاسخ به انتقاد وى از بتپرستى آنان گفتند پدرانمان نیز چنین مىکردند: ﴿قَالُوا۟ بَلْ وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ﴾[۲۱۴]؛ قوم ثمود در واکنش به صالح(ع) که آنان را به یکتاپرستى فرامىخواند، او را بدان سبب که آنها از بارزترین نمود قومیتشان برحذر مىداشت، انکار و سرزنش و درباره حقانیتش تردید اظهار مىکردند[۲۱۵]: ﴿قَالُوا۟ يَـٰصَـٰلِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّۭا قَبْلَ هَـٰذَآ أَتَنْهَىٰنَآ أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ ءَابَآؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِى شَكٍّۢ مِّمَّا تَدْعُونَآ إِلَيْهِ مُرِيبٍۢ﴾[۲۱۶]؛ سران قوم فرعون بر اثر تعصب و تقلید ناآگاهانه از پیشینیان خود[۲۱۷]، در پاسخ به دعوت موسى و هارون(ع) براى ایمان به خدا گفتند شما آمدهاید ما را از آیین پدرانمان و پرستش بتها بازدارید و به حکومت و فرمانروایى[۲۱۸]دست یابید، از همین رو به شما ایمان نمىآوریم: ﴿قَالُوٓا۟ أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا ٱلْكِبْرِيَآءُ فِى ٱلْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ﴾[۲۱۹] برخى در تحلیل رفتار فرعونیان، وابستگى خاطر به نیاکان و احوالشان را سبب حق پنداشتن آنان و مانع از پذیرش حق دانستهاند[۲۲۰]. مشابه همین رفتار درباره مشرکان مکه یا گروهى از یهودیان نیز گزارش شده است: در آیه ۱۷۰ بقره[۲۲۱] از رفتار متعصبانه[۲۲۲] کسانى یاد مىشود که در واکنش به دعوت پیامبر(ص) به اسلام، پاسخ مىدادند ما پیرو آیین پدرانمان هستیم و خدا نیز آنان را نکوهش[۲۲۳] و با ابراز شگفتى سخنشان را رد کرده[۲۲۴] و مىفرماید آیا با آنکه روشن شده پدرانشان چیزى از دین نفهمیده و به راه حق نمىرفتند، باز هم بر گفته خویش پافشارى مىکنند[۲۲۵]: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْـًۭٔا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[۲۲۶]. مفسران در تعیین یاد شدگان اختلاف دارند و مراد آیه را مشرکان عرب یا یهودیان دانستهاند[۲۲۷]. برخى مفسران، دانا و بهتر پنداشتن پدران را سبب تعصب و جبههگیرى آنان در برابر اسلام دانستهاند[۲۲۸]. در آیات دیگرى نیز واکنشهاى تعصبآمیز مشرکان گزارش مىشوند. خدا در آیه ۶۹ صافات[۲۲۹] تأکید مىکند مشرکان با آنکه پدران خود را گمراه یافته بودند، براى عمل به راه و سنت آنان شتاب مىکردند[۲۳۰]: ﴿إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ * فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ﴾[۲۳۱] افزون بر موارد یاد شده، مشرکان عرب پیروى از عجم را عار مىدانستند[۲۳۲]، به همین سبب خدا تأکید مىکند اگر قرآن بر غیرعرب نازل مىشد، آنان به او ایمان نمىآوردند: ﴿وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ﴾[۲۳۳]
- گناه و نافرمانى خدا و توجیه نادرست آن: ابلیس که بر اثر تکبر از سجده بر آدم خوددارى کرد، در توجیه کار خود، برترىاش بر آدم را به سبب آفرینش خود از آتش و آدم از خاک دانست: ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾[۲۳۴] مشرکان حُمس (قبیلهاى اهل یمن) نیز که عریان طواف مىکردند، رفتار خویش را به پدرانشان مستند کرده و منشأ اصلى آن را خواست و فرمان خدا مىدانستند[۲۳۵]: ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۲۳۶]
- انحصارگرى در حق و باطل دانستن عقیده مخالف: خداى حکیم سخن تعصبآلود و لجوجانه[۲۳۷]اهل کتاب درباره انحصار ورود به بهشت به یهودى یا مسیحىها بودن را صرفاً آرزوى نادرست آنان مىداند[۲۳۸]: ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۲۳۹]؛ همچنین با سرزنش یهودیان و مسیحیان[۲۴۰]، ادعاى آنان به ناحق بودن دیگرى را با وجود بهرهمندىشان از دانش و کتاب آسمانى[۲۴۱]، موضوعِ مشترک آنان و مشرکان ناآگاه عرب دانسته و در سخنى توبیخآمیز، بر داورى نهایى خدا درباره آنان در روز قیامت هشدار مىدهد[۲۴۲]: ﴿وَقَالَتِ ٱلْيَهُودُ لَيْسَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَقَالَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ لَيْسَتِ ٱلْيَهُودُ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَهُمْ يَتْلُونَ ٱلْكِتَـٰبَ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَٱللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ فِيمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۲۴۳] مفسران، آیه یاد شده را درباره نزاع و گفت و گوى مسیحیان نجران و یهودیان مدینه نزد پیامبر(ص) مىدانند[۲۴۴]. برخى تعصبهاى برآمده از احساسات را مانع تفکر و شکلگیرى گفت و گوى میان ادیان برشمردهاند[۲۴۵].
- خشونت در برابر مخالفان: آزر که روىگردانى ابراهیم(ع) از بتان را دید، او را از خود راند و تهدید کرد که اگر از کار خود دست برندارد، وى را رجم خواهد کرد. مفسران «رجم» را به سنگسار یا ناسزا یا قتل تفسیر کردهاند[۲۴۶]؛ همچنین قوم ابراهیم(ع) در برابر دعوت آن حضرت(ع) به توحید، در حمایت از بتان خویش دستور دادند او را کشته؛ یا در آتش بیفکنند: ﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ﴾[۲۴۷]
- گمراهى: خدا کسانى را که با ریشخند پیامبر(ص) وى را گمراه خوانده و به سرسختى خویش بر بتپرستى پاى مىفشارند، تهدید مىکند هنگام رویارویى با عذاب خواهند دانست که گمراه واقعى کیست: ﴿وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا * إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾[۲۴۸]
- کینهتوزى: ابلیس پس از آنکه بر اثر تعصب از سجده بر آدم(ع) خوددارى کرد[۲۴۹]، در نتیجه از آسمان، بهشت یا مرتبه والایش رانده شد[۲۵۰]، از روى دشمنى تأکید کرد به سبب آنکه خدا او را از رحمت خویش ناامید و گمراه ساخته، آدم و فرزندانش را با حیله از مسیر حق منحرف سازد[۲۵۱]: ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾[۲۵۲].[۲۵۳].
منابع
پانویس
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.
- ↑ در حدیث نبوی در مذمت عصبیت آمده است: «لیس منا من دعا إلی عصبیة؛ و لیس منا من قاتل علی عصبیة، و لیس منا مَن مات علی عصبیة». و در مذمت تعصب همین بس که بسیاری از جنگ و نزاعها از این انحراف اخلاقی پدید میآید و جامعهها همواره با تعصب نژادی منطقهای و دینی درگیر بوده و مسائل و مشکلات فراوانی به بار آورده است و اهمیت بازگویی آن در تعالیمی دینی در مذمت آن، از این روایت آشکار میشود
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ «و اگر آن را قرآنی غیر عربی میکردیم میگفتند: چرا آیاتش روشن نیست، آیا (قرآنی) غیر عربی و (پیامبری) عربی؟ بگو که آن برای مؤمنان رهنمود و درمان و در گوش بیایمانان سنگینی است و آن (قرآن) برای آنان مایه نابینایی است، (گویی) آنان را از جایی دور فرا میخوا» سوره فصلت، آیه ۴۴.
- ↑ «و گفتند: دلهامان برای آنچه ما را بدان فرا میخوانی در پوششهاست و در گوشهامان سنگینی است و میان ما و تو پردهای (افتاده) است پس هر چه میخواهی بکن که ما نیز میکنیم» سوره فصلت، آیه ۵.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خ» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خ» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و بدینگونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷.
- ↑ «و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم؛ * که او آن را برایشان میخواند بدان ایمان نمیآوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ «گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم» سوره انبیاء، آیه ۵۳.
- ↑ «و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، میگویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا میخواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.
- ↑ «(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافتهایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم» سوره زخرف، آیه ۲۲.
- ↑ «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با» سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «تازیان بیاباننشین کفرگراتر و نفاقگراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.
- ↑ «و برخی از تازیان بیاباننشین به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه هزینه میکنند مایه نزدیکی (خود) نزد خداوند و دعاهای خیر پیامبر میشمارند؛ آگاه باشید که این مایه نزدیکی آنهاست؛ به زودی خداوند آنان را در (کنف) بخشایش خود در میآورد که خداوند آمرزن» سوره توبه، آیه ۹۹.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده! * و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۴-۲۱۵.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم؛ * که او آن را برایشان میخواند بدان ایمان نمیآوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ التمهید فی علوم القرآن،، ج ۶، ص ۳۲۲.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۳۰۱-۳۰۳.
- ↑ المنجد، لسان العرب، ج۹، ص۲۳۰.
- ↑ مفردات، ص۵۶۸.
- ↑ پیام قرآن، ج۲، ص۲۱۸.
- ↑ «و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم» سوره شعراء، آیه ۱۹۸.
- ↑ «که او آن را برایشان میخواند بدان ایمان نمیآوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۹.
- ↑ «گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.
- ↑ «خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و مادهزاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ میبافند و بیشتر آنان خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.
- ↑ «روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ «به آتشی بسیار سوزان درمیآیند،» سوره غاشیه، آیه ۴.
- ↑ «در آن روز مردم چون پروانگان پراکندهاند،» سوره قارعة، آیه ۴.
- ↑ «آتشی (سخت) سوزان است» سوره قارعة، آیه ۱۱.
- ↑ پیام قرآن، ج۲، ص۲۱۲.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ «گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.
- ↑ «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند» سوره ص، آیه ۶.
- ↑ تفسیر راهنما، ج۱۵، ص۵۳۱.
- ↑ «و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.
- ↑ «آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵-۳۶.
- ↑ «آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵-۳۶.
- ↑ «گفتند: به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما چگونگی آن را روشن گرداند، که این گاو بر ما بازشناخته نیست و ما اگر خداوند بخواهد رهیاب خواهیم بود» سوره بقره، آیه ۷۰.
- ↑ «هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟ گفتند: بتهایی را میپرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم. (ابراهیم) گفت: آیا چون فرا میخوانید (شان صدای) شما را میشنوند؟ یا به شما سود یا زیان میرسانند؟ گفتند: (نه) بلکه دریافتهایم که پدرانمان چنین میکردند! (ابراهیم) گفت: آیا آنچه را میپرستیدید دیدهاید؟ شما و نیاکانتان؟» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۶.
- ↑ «و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید! همه فروتنی کردند جز ابلیس که از فروتنان نبود» سوره اعراف، آیه ۱۱.
- ↑ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
- ↑ «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم یا با داراییهای خود آنچه میخواهیم انجام ندهیم؟ بیگمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.
- ↑ «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که میگویی درنمییابیم و تو را در میان خویش ناتوان میبینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار میکردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.
- ↑ «و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم» سوره شعراء، آیه ۱۹۸.
- ↑ «که او آن را برایشان میخواند بدان ایمان نمیآوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۹.
- ↑ «گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.
- ↑ «هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟» سوره انبیاء، آیه ۵۲.
- ↑ «گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم» سوره انبیاء، آیه ۵۳.
- ↑ «(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافتهایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم» سوره زخرف، آیه ۲۲.
- ↑ «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
- ↑ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
- ↑ «آنانند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی بازداشته به قربانگاه خود برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی که آنان را نمیشناسید (در میان آنان) نبودند- که بیم میرود پایمالشان کنید و ندانسته خونبهایی از ایشان به گردن شما افتد- (فرمان حمله به مکّه را میدادیم) تا خداوند هر که را خواهد در بخشایش خویش درآورد؛ اگر (مؤمنان و کافران) از هم جدا میبودند، کافران از آنان را عذابی دردناک میکردیم» سوره فتح، آیه ۲۵.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ «هنگامی که به پدر خویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را میپرستی که نه میشنود و نه میبیند و نه هیچ به کار تو میآید؟» سوره مریم، آیه ۴۲.
- ↑ «گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو» سوره مریم، آیه ۴۶.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ «و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟ (او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ «و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، میگویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا میخواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ سنن ابی داوود، ج۳-۴، ص۳۳۲، ح۵۱۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ ترجمه جامع السعادات، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ عصیانی، علی رضا، مقاله «تعصب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ العين، ج ۳، ص۳۱۱ - ۳۱۳؛ مفردات، ص۱۳۲، «حمى».
- ↑ جامع السعادات، ج ۱، ص۲۳۹؛ فرهنگ فارسى، ج ۱، ص۱۳۷۵، «حميت».
- ↑ العين، ج ۳، ص۳۱۲ - ۳۱۳.
- ↑ جامع السعادات، ج ۱، ص۲۳۹؛ لغتنامه، ج ۶، ص۹۲۰۸، «حميت».
- ↑ لسان العرب، ج ۱۴، ص۱۹۹، «حمى».
- ↑ جامع السعادات، ج ۱، ص۲۳۹.
- ↑ تفسير قرطبى، ج ۱۶، ص۲۸۸ - ۲۸۹؛ جامع السعادات، ج ۱، ص۳۱۷؛ التحقيق، ج ۲، ص۲۸۹، «حمى».
- ↑ المفصل، ج ۴، ص۳۹۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص۶۰۶، «عصب».
- ↑ جامعالسعادات، ج ۱، ص۳۱۷ - ۳۱۸.
- ↑ همان، ص۲۳۹.
- ↑ همان، ص۸۵، ۳۱۸.
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص۶۰۶، «عصب».
- ↑ روانشناسى اجتماعى، ج ۲، ص۵۳۷ - ۵۳۹.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ الكافى، ج ۲، ص۳۰۸؛ سنن ابى داود، ج ۲، ص۵۰۲ - ۵۰۳.
- ↑ الكافى، ج ۱، ص۲۰.
- ↑ الكافى، ج ۲، ص۳۰۸.
- ↑ الخصال، ج ۱، ص۳۲۹؛ صحيفه سجاديه، دعاء ۸.
- ↑ شرح اصول كافى، ج ۹، ص۳۲۱.
- ↑ الكافى، ج ۲، ص۳۰۷.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ «روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.
- ↑ «به آتشی بسیار سوزان درمیآیند،» سوره غاشیه، آیه ۴.
- ↑ «آتشی (سخت) سوزان است» سوره قارعه، آیه ۱۱.
- ↑ ﴿وَلَا تُؤْمِنُوٓا۟ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْهُدَىٰ هُدَى ٱللَّهِ أَن يُؤْتَىٰٓ أَحَدٌۭ مِّثْلَ مَآ أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْفَضْلَ بِيَدِ ٱللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ﴾ «و جز به کسی که از دین شما پیروی کند اعتماد نکنید، بگو: بیگمان رهنمود، رهنمود خداوند است تا کسی نپندارد که به کسی مانند آنچه به شما دادهاند میدهند یا بتوانند با شما نزد پروردگارتان چون و چرا کنند، بگو: به راستی بخشش در دست خداوند است، به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره آلعمران، آیه ۷۳.
- ↑ جامع البيان، ج ۳، ص۲۲۳؛ مجمع البيان، ج ۲، ص۳۲۲.
- ↑ ﴿وَمِنْ أَهْلِ ٱلْكِتَـٰبِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍۢ يُؤَدِّهِۦٓ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍۢ لَّا يُؤَدِّهِۦٓ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِمًۭا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا۟ لَيْسَ عَلَيْنَا فِى ٱلْأُمِّيِّـۧنَ سَبِيلٌۭ وَيَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آلعمران، آیه ۷۵.
- ↑ مجمعالبيان، ج ۲، ص۳۲۶؛ الكشاف، ج ۱، ص۳۷۵.
- ↑ الكشاف، ج ۲، ص۴۴۶؛ تفسير بيضاوى، ج ۲، ص۱۵۶.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْـًۭٔا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
- ↑ تفسير ثعلبى، ج ۲، ص۳۹ - ۴۰؛ تفسير بيضاوى، ج ۱، ص۱۱۹.
- ↑ ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَـَٔانُ قَوْمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ ٱعْدِلُوا۟ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ مجمع البيان، ج ۳، ص۲۹۲.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ ٱلْيَهُودُ لَيْسَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَقَالَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ لَيْسَتِ ٱلْيَهُودُ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَهُمْ يَتْلُونَ ٱلْكِتَـٰبَ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَٱللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ فِيمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾ «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ الصافى، ج ۱، ص۱۸۰ - ۱۸۱.
- ↑ رستگارصفت، روحالله، مقاله «حمیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۳۹۵.
- ↑ حوزه و دانشگاه، ش ۲۴ - ۲۵، ص۱۳۰ - ۱۳۵، «جامعهشناسى تاريخى دوران بعثت».
- ↑ مفاهيم اخلاقى، ص۱۰۸.
- ↑ همان، ص۱۲۲.
- ↑ الانساب، ج ۱، ص۲.
- ↑ المفصل، ج ۴، ص۳۹۲.
- ↑ الاغانى، ج ۳، ص۲۹.
- ↑ المفصل، ج ۴، ص۳۹۷.
- ↑ همان، ص۳۹۲ - ۳۹۷.
- ↑ همان، ص۴۰۲.
- ↑ «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.
- ↑ «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خونبها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت * و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ پرتوى از قرآن، ج ۶، ص۱۳۱.
- ↑ «و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.
- ↑ البداية والنهايه، ج ۳، ص۲۷۸.
- ↑ نمونه، ج ۲۲، ص۹۶.
- ↑ مجمعالبيان، ج ۹، ص۱۹۰.
- ↑ البداية والنهايه، ج ۴، ص۱۶۴ - ۱۶۵.
- ↑ تفسير قمى، ج ۲، ص۳۱۷؛ كشف الاسرار، ج ۹، ص۲۲۹.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ مفاهيم اخلاقى، ص۱۱۵.
- ↑ پرتوى از قرآن، ج ۶، ص۶۶.
- ↑ رستگارصفت، روحالله، مقاله «حمیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۳۹۷.
- ↑ الميزان، ج ۴، ص۴۲۰.
- ↑ مفاهيم اخلاقى، ص۹۷ - ۱۰۶.
- ↑ سنن الدارمى، ج ۲، ص۳۱۱؛ صحيح البخارى، ج ۳، ص۹۸؛ ج ۸، ص۵۹.
- ↑ عوالى اللئالى، ج ۲، ص۲۷۵.
- ↑ تحف العقول، ص۳۰ - ۳۱؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْـًۭٔا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
- ↑ اسباب النزول، ص۴۹۰.
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ المفصل، ج ۴، ص۳۴۵.
- ↑ «و میگویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۷.
- ↑ «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمیدانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز میگردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید میآگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۵.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۲، ص۴۵۷ - ۴۵۸؛ نك: من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص۴۲۶.
- ↑ عللالشرايع، ج ۲، ص۵۹۹؛ الكافى، ج ۸، ص۱۶۶؛ من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص۴۶۹.
- ↑ «تازیان بیاباننشین کفرگراتر و نفاقگراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.
- ↑ تفسير قمى، ج ۱، ص۲۷۹.
- ↑ الاوائل، ص۱۲۷؛ تاريخ دمشق، ج ۵، ص۱۲۳.
- ↑ المفصل، ج ۴، ص۳۱۹.
- ↑ الاغانى، ج ۹، ص۱۲۰؛ ج ۱۶، ص۳۵۷.
- ↑ رستگارصفت، روحالله، مقاله «حمیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۳۹۹.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ راهنما، ج ۱۷، ص۵۷۵.
- ↑ معراج السعاده، ج ۱، ص۲۱۲ - ۲۱۳.
- ↑ معراج السعاده، ج ۱، ص۲۸۴.
- ↑ ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوْمِهِۦ غَضْبَـٰنَ أَسِفًۭا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِى مِنۢ بَعْدِىٓ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى ٱلْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُۥٓ إِلَيْهِ قَالَ ٱبْنَ أُمَّ إِنَّ ٱلْقَوْمَ ٱسْتَضْعَفُونِى وَكَادُوا۟ يَقْتُلُونَنِى فَلَا تُشْمِتْ بِىَ ٱلْأَعْدَآءَ وَلَا تَجْعَلْنِى مَعَ ٱلْقَوْمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ﴾ «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود میکشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۳، ص۲۰۴.
- ↑ معراجالسعاده، ج ۱، ص۲۸۴.
- ↑ الكافى، ج ۲، ص۳۰۸.
- ↑ نمونه، ج ۲۲، ص۹۶.
- ↑ انوار العرفان، ج ۲، ص۱۹۷.
- ↑ پرتوى از قرآن، ج ۳، ص۴۰۴.
- ↑ «برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابهجا میکنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین میگویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر میگفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر میبود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که با فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید و فروتنی کردند جز ابلیس که گفت: آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریدهای؟» سوره اسراء، آیه ۶۱.
- ↑ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ «و جز به کسی که از دین شما پیروی کند اعتماد نکنید، بگو: بیگمان رهنمود، رهنمود خداوند است تا کسی نپندارد که به کسی مانند آنچه به شما دادهاند میدهند یا بتوانند با شما نزد پروردگارتان چون و چرا کنند، بگو: به راستی بخشش در دست خداوند است، به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره آلعمران، آیه ۷۳.
- ↑ «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست میشمرد؛ با آنکه پیشتر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری میخواستند؛ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص۳۳۴.
- ↑ «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
- ↑ ﴿إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا لَوْلَآ أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ ٱلْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾ «به راستی نزدیک بود ما را از (پرستش) خدایانمان- اگر بر آن شکیبایی نمیورزیدیم- گمراه گرداند و به زودی هنگامی که عذاب را بنگرند خواهند دانست که چه کس گمراهتر است» سوره فرقان، آیه ۴۲؛ ﴿وَلَآ أَنتُمْ عَـٰبِدُونَ مَآ أَعْبُدُ﴾ «و شما پرستشگران پرستیده من نیستید» سوره کافرون، آیه ۳.
- ↑ ﴿فَإِنَّمَا يَسَّرْنَـٰهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوْمًۭا لُّدًّۭا﴾ «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزهجو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.
- ↑ «و سختترین سوگندهای خود را خوردند که اگر بیمدهندهای نزد آنان آید بیگمان از هر یک از امّتها رهیافتهتر میشوند امّا چون بیمدهندهای نزدشان آمد جز بر رمیدنشان نیفزود» سوره فاطر، آیه ۴۲.
- ↑ «و چون کافران تو را ببینند، جز به ریشخند نمیگیرندت (و میگویند) آیا این همان است که از خدایانتان (به بدی) یاد میکند؟ در حالی که آنان (نسبت) به یادکرد (خداوند) بخشنده انکار دارند» سوره انبیاء، آیه ۳۶.
- ↑ «آنانند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی بازداشته به قربانگاه خود برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی که آنان را نمیشناسید (در میان آنان) نبودند- که بیم میرود پایمالشان کنید و ندانسته خونبهایی از ایشان به گردن شما افتد- (فرمان حمله به مکّه را میدادیم) تا خداوند هر که را خواهد در بخشایش خویش درآورد؛ اگر (مؤمنان و کافران) از هم جدا میبودند، کافران از آنان را عذابی دردناک میکردیم * (یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۵-۲۶.
- ↑ «آنگاه کار (دین) خود را در میان خویش پارهپاره کردند؛ هر گروهی بدانچه خود دارد شادمان است» سوره مؤمنون، آیه ۵۳.
- ↑ «و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم * که او آن را برایشان میخواند بدان ایمان نمیآوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ فى ظلال القرآن، ج ۶، ص۳۷۱۶.
- ↑ همان، ص۳۵۳۷.
- ↑ پرتوى از قرآن، ج ۱، ص۹۱ - ۹۲.
- ↑ رستگارصفت، روحالله، مقاله «حمیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۰۰.
- ↑ «و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.
- ↑ الميزان، ج ۱۲، ص۳۴.
- ↑ التبيان، ج ۶، ص۲۸۱ - ۲۸۲.
- ↑ «سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بیگمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آوردهاند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت:» سوره اعراف، آیه ۸۸.
- ↑ «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
- ↑ جامع البيان، ج ۱۶، ص۶۸ - ۶۹؛ ج ۲۰، ص۹۱.
- ↑ «اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.
- ↑ الميزان، ج ۱۷، ص۳۲۸.
- ↑ «و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که میترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه ۲۶.
- ↑ «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بیگمان ما تو را در نابخردی میبینیم و ما تو را از دروغگویان میدانیم * گفت: ای قوم من! در من هیچ نابخردی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم * پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم * آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمتهای خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید * گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما تنها خداوند را بپرستیم و آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم؟ اگر راست میگویی آنچه را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۶۶-۷۰.
- ↑ مجمع البيان، ج ۵، ص۲۹۸.
- ↑ «گفتند: ای هود! برهانی برای ما نیاوردهای و ما با سخن تو از خدایانمان دست نمیکشیم و ما به تو ایمان نمیآوریم» سوره هود، آیه ۵۳.
- ↑ جامع البيان، ج ۱۵، ص۱۴۹؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص۳۳۴.
- ↑ «و تو آنان را بیدار میپنداشتی در حالی که آنان خفتهاند و ما آنها را (در خواب) به راست و به چپ میغلتانیم و سگشان بازوان بر درگاه (غار) گسترده (و خفته) بود و اگر از (حال) آنان آگاه میشدی از آنها روی میگرداندی، سخت میگریختی و از بیم آنان آکنده میگشتی * و بدینگونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت: چقدر درنگ داشتهاید؟ گفتند: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتهایم؛ گفتند: پروردگارتان از اندازه درنگی که داشتهاید آگاهتر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزهتر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند» سوره کهف، آیه ۱۸-۱۹.
- ↑ رستگارصفت، روحالله، مقاله «حمیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۰۲.
- ↑ التحرير والتنوير، ج ۲۳، ص۲۷.
- ↑ «آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند * و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۵-۳۶.
- ↑ «و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.
- ↑ ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ بِٱلْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمْ أَوِ ٱلْوَٰلِدَيْنِ وَٱلْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًۭا فَٱللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا۟ ٱلْهَوَىٰٓ أَن تَعْدِلُوا۟ وَإِن تَلْوُۥٓا۟ أَوْ تُعْرِضُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا﴾ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوا۟ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَـَٔانُ قَوْمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ ٱعْدِلُوا۟ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ ٱلْيَهُودُ لَيْسَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَقَالَتِ ٱلنَّصَـٰرَىٰ لَيْسَتِ ٱلْيَهُودُ عَلَىٰ شَىْءٍۢ وَهُمْ يَتْلُونَ ٱلْكِتَـٰبَ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَٱللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ فِيمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾ «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص۴۰۷.
- ↑ رستگارصفت، روحالله، مقاله «حمیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۰۳.
- ↑ مجمعالبيان، ج ۳، ص۲۱۳.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ همان، ص۲۹۱ - ۲۹۲؛ نك: الكشاف، ج ۱، ص۶۱۲.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمانها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا میخواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید» سوره براهیم، آیه ۱۰.
- ↑ «گفتند: (نه) بلکه دریافتهایم که پدرانمان چنین میکردند!» سوره شعراء، آیه ۷۴.
- ↑ الميزان، ج ۱۰، ص۳۱۲.
- ↑ «گفتند: ای صالح! بیگمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان میپرستیدند باز میداری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان میخوانی در دو دلی گمانانگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.
- ↑ تفسير عاملى، ج ۵، ص۶۷.
- ↑ تفسير ثعلبى، ج ۵، ص۱۴۲.
- ↑ «گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.
- ↑ التحرير والتنوير، ج ۱۱، ص۱۵۰.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْـًۭٔا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
- ↑ التفسير الوسيط، ج ۱، ص۵۱۰.
- ↑ مجمع البيان، ج ۳، ص۴۷۰.
- ↑ الكشاف، ج ۱، ص۲۱۳.
- ↑ مجمع البيان، ج ۱، ص۴۷۰.
- ↑ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
- ↑ همان؛ الكشاف، ج ۱، ص۲۱۳.
- ↑ جامعالبيان، ج ۲، ص۴۷؛ مجمع البيان، ج ۱، ص۴۷۰.
- ↑ ﴿إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ﴾ «به راستی آنان پدران خود را گمراه یافتند» سوره صافات، آیه ۶۹.
- ↑ جامع البيان، ج ۲۳، ص۴۲.
- ↑ «به راستی آنان پدران خود را گمراه یافتند * و در پی آنان شتافتند» سوره صافات، آیه ۶۹-۷۰.
- ↑ مواهب عليه، ص۸۲۸.
- ↑ «و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم * که او آن را برایشان میخواند بدان ایمان نمیآوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
- ↑ جامع البيان، ج ۸، ص۱۱۴؛ مجمع البيان، ج ۴، ص۲۳۹.
- ↑ «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص۴۰۶.
- ↑ جامع البيان، ج ۱، ص۳۹۲؛ التفسيرالكبير، ج ۴، ص۶.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۱، ص۷۲.
- ↑ جامع البيان، ج ۱، ص۳۹۵ - ۳۹۶.
- ↑ التحرير والتنوير، ج ۱، ص۶۶۰.
- ↑ «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ تفسير سمرقندى، ج ۱، ص۸۴؛ تفسير ثعلبى، ج ۱، ص۲۶۰؛ نك: البرهان، ج ۱، ص۳۰۹ - ۳۱۰.
- ↑ من وحى القرآن، ج ۲، ص۱۷۷.
- ↑ مجمع البيان، ج ۶، ص۴۲۶ - ۴۲۷.
- ↑ «اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.
- ↑ «و چون تو را ببینند جز به ریشخند نمیگیرند (و میگویند) که آیا این است همان که خداوند او را به پیامبری برانگیخته است؟ * به راستی نزدیک بود ما را از (پرستش) خدایانمان- اگر بر آن شکیبایی نمیورزیدیم- گمراه گرداند و به زودی هنگامی که عذاب را بنگرند خواهند دانست که چه کس گمراهتر است» سوره فرقان، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ الصافى، ج ۲، ص۱۸۲.
- ↑ مجمعالبيان، ج ۴، ص۲۲۵.
- ↑ همان، ص۲۲۷.
- ↑ «گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم» سوره اعراف، آیه ۱۶.
- ↑ رستگارصفت، روحالله، مقاله «حمیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۰۴.