بداء در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۵۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = بداء | |||
| عنوان مدخل = بداء | |||
| مداخل مرتبط = [[بداء در لغت]] - [[بداء در قرآن]] - [[بداء در کلام اسلامی]] - [[بداء در معارف و سیره علوی]] - [[بداء در معارف مهدویت]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== | == معناشناسی == | ||
=== معنای لغوی === | |||
«بداء» در لغت به معنی آشکار شدن است و هرگاه به [[انسان]] نسبت داده شود، مقصود این است که چیزی که بر او پنهان بوده، آشکار شده و رای او در مورد آن [[تغییر]] کرده است<ref>لسان العرب، ج۱، ص۴۱-۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۱۱۶۰؛ اقرب الموارد، ج۱، ص۳۴.</ref>. اگر [[بداء]] به رأی و [[عقیده]] استناد یابد در صورتی که شخص مسبوق به رأیی نباشد، به معنای پیدایش رأی است وگرنه به معنای [[تغییر]] رأی خواهد بود<ref>مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۱۲؛ النهایه، ص۱۰۹.</ref>. از این رو معنای [[جهل]] و [[تغییر]] رأی و [[اراده]] نیز در آن نهفته است. زمانی که [[انسان]]، چیزی را نمیداند و سپس بر او آشکار میشود و رأی و نظرش دگرگون میگردد، میگویند [[بداء]] حاصل شده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰؛ [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۳۷۴-۳۷۸؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹-۵۰.</ref>. | |||
== | === معنای اصطلاحی === | ||
«بداء» در اصطلاح به معنای [[تغییر]] مقدرات از سوی [[خداوند]] بر اساس پارهای حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ – ۳۷۸.</ref>. یعنی [[خداوند]]، تغییراتی را در برخی امور ایجاد میکند که تصور بر قطعی بودن آنهاست، به بیان دیگر [[بداء]] اتخاذ نظری جدید در برخی امور است که وقوع آن مورد [[انتظار]] نبوده و ظاهر بر خلاف آن بوده است<ref>مفید، محمد بن محمد، تصحیح الإعتقاد، ص ۵۱ ـ ۵۲؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص ۲۹۲.</ref>. | |||
دانشمندان [[امامیه]] در تبیین [[بداء]] و رد و [[انکار]] آن از سوی مخالفان، آن را با [[نسخ]] مقایسه کردهاند؛ [[بدا]] به منزله [[نسخ]] در [[تشریع]] است و [[نسخ]] به منزله [[بدا]] در [[تکوین]]<ref>التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ الانتصار، ص۹۳؛ رسائل الشریف المرتضی، ص۱۱۶ ـ ۱۱۹.</ref>. تفاوت ماهوی [[بداء]] و [[نسخ]] در این است که [[نسخ]] مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی [[بداء]] ناظر به یک پدیده بوده و در یک زمان رخ میدهد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹.</ref>. در واقع هر گاه [[امر و نهی]] به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک [[مکلف]] تعلق بگیرد [[بداء]] و [[باطل]] است و هرگاه متعلق [[امر و نهی]] دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد [[نسخ]] و جایز است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۷.</ref>. | |||
== | == محال بودن [[بداء]] برای [[خداوند]] == | ||
توجه به منزه بودن ذات الهی از هرگونه [[جهل]] و نقص از یک سو و اسناد [[بداء]] به [[خداوند]] در متون دینی از سوی دیگر، زمینهای فراهم آورده تا مسأله [[بداء]] به طور گسترده در منابع [[کلامی]] و [[تفسیری]] مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتابهایی در این زمینه تألیف شود. در اینگونه کتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبیین مفهوم [[بداء]] و اینکه چگونه [[اعتقاد]] به آن مستلزم اسناد [[جهل]] به [[خداوند]] نیست و دیگر اینکه [[اعتقاد]] مزبور نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه میتواند در تصحیح نگرش [[انسان]] به اداره [[جهان]] از سوی [[خداوند]] مؤثر باشد<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸.</ref>. | |||
چنانچه در معنای [[بداء]] گفته شد؛ [[بداء]] در مورد [[انسان]] به معنای آن است که چیزی از او پوشیده و پنهان بود، سپس برایش آشکار شد. در مورد [[خداوند]] که دانای به همهچیز است و هیچچیز قبل از [[خلقت]] عالم و پس از آن تا [[قیامت]] بر او پوشیده نیست، مفهوم دیگری دارد، یعنی چیزی را که برای [[انسان]] معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار میکند و برخلاف تصوّر قبلی [[انسان]]، موضوعی مطرح میشود، گویا نظر [[خدا]] عوض شده است، در حالی که مسأله برای [[خداوند]] از آغاز به همان صورت بوده است، در مسألۀ [[بداء]]، [[صفات الهی]] دقیقتر شناخته میشود، در [[روایات]] آمده است: «هرگز [[خداوند]] به چیزی همچون [[بداء]]، [[تعظیم]] یا [[عبادت]] نشده است»<ref>{{متن حدیث|ما عبد اللّه بشیء مثل البداء و ما عظّم اللّه بمثل البداء}}؛ کافی ج ۱ ص ۱۴۶.</ref>. | |||
== | بنابراین [[بداء]] به معنای عوض شدن تصمیم [[خدا]] به خاطر [[جهل]] به [[مصالح]] یا [[پشیمانی]] از تصمیم گذشته، بر [[خدای متعال]] محال است و در [[روایات]] هم [[نفی]] شده است، ولی به این معنی که [[خداوند]] گاهی چیزی را بنا به مصلحتی بر زبان پیامبرش یا [[ولیّ]] خود یا در ظاهر حال آشکار میسازد، سپس آن را محو میکند و موضوع برخلاف صورت اولیه میشود و [[خدا]] این را از پیش هم میداند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۲۴.</ref>. | ||
{{یادآوری | |||
{{ | == [[بداء]] و کتاب محو و اثبات == | ||
در نظر شیعه [[بداء]] همان کاری است که [[خداوند]] در [[لوح محو و اثبات]] انجام میدهد، برخلاف نسبت ناروای [[اهل سنت]] به [[شیعه]] که [[خداوند]] چیزی را نمیداند و سپس [[علم]] بر او عارض میشود. گاهی [[خداوند]] چیزی را که مقدر فرموده ولی به جهت مصالحی [[تغییر]] میدهد، نه به این معنا که ابتدا [[مصلحت]] واقعی را نمیدانسته، بلکه [[صلاح]] این بوده که ابتدا به گونهای مقدر شود و سپس به گونهای دیگر [[تغییر]] یابد. یکی از آن [[مصالح]] نمایش [[قدرت]] مطلق [[خداوند]] است، همچنین [[تشویق]] [[مردم]] به انجام کارهای خوبی است که در [[سرنوشت]] آنها مؤثر است<ref>طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج ۱۱ ص ۳۸۱؛ تفسیر نمونه، ج ۱۰ ص ۲۴۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات]]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]،، ش ۳۴، ص ۹۴. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۲.</ref>. از این رو محدودۀ [[بداء]]، کتاب محو و [[اثبات]] است و در [[ام الکتاب]] یا [[لوح محفوظ]] هیچگونه تغییری رخ نمیدهد. [[امام صادق]] {{ع}} فرموده است: «کتاب محو و [[اثبات]] کتابی است که [[خداوند]] آنچه را بخواهد از آن محو میکند و آنچه را بخواهد ثابت میدارد، به همین جهت، [[دعا]] [[قضای الهی]] را [[تغییر]] میدهد و بر آن [[دعا]] نوشته شده که وسیله [[تغییر]] [[قضاء]] است، ولی هنگامی که به امّ الکتاب برسد [[دعا]] در آن تأثیری نخواهد داشت»<ref>البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.</ref>. | |||
[[ام الکتاب]]، منشأ کتاب محو و [[اثبات]] است، یعنی تحولاتی که در [[نظام]] عالم طبیعت رخ میدهد، بر اساس الگوی ثابتی است که در امّ الکتاب مقرر شده است. یادآوری «[[ام الکتاب]]» پس از بیان حوادث بیانگر دو نکته مهم است: اول اینکه تحولات، بدون ملاک و معیار نیست؛ دوم اینکه تحولات بر [[اراده الهی]] [[تحمیل]] نمیشود، بلکه از [[مشیت الهی]] که بر پایه [[علم]] پیشین [[خداوند]] [[استوار]] است، نشأت میگیرد<ref>طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref>. این تحولات در قلمرو [[قضا و قدر]] غیرحتمی واقع میشود، اما [[قضا و قدر]] حتمی [[خداوند]] از تحول مصون است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ}}<ref>«اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.</ref>، مقصود از [[اجل]] مسمّی، [[اجل]] حتمی است که در [[لیله القدر]] رقم میخورد و تغییرناپذیر است و [[اجل]] غیر مسمّی، [[اجل]] موقوف است که قابل [[تغییر]] است<ref>البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۸.</ref> | |||
== [[بداء]] و [[قضاء و قدر الهی]] == | |||
بر اساس تعالیم [[قرآنی]]، [[علم]] [[خداوند]] از هر جهت مطلق است و محدودیتی ندارد: {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. این بدان معناست که [[خداوند]] بر همۀ حوادث از ازل تا ابد [[آگاه]] است و در این [[علم]] هیچیک از مخلوقات با وی مشارکت ندارند: {{متن قرآن|فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}}<ref>«هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند» سوره جن، آیه ۲۶.</ref> و ممکن است تنها برخی از آن به صورت استثنا [[آگاه]] باشند: {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref> و این همان قضای حتمی است. در کنار این [[حقیقت]]، حقیقتی در سطح نازلتر قرار میگیرد و آن اینکه [[سرنوشت انسانها]] و حوادث و وقایعی که برای آنها پدید میآید بر اثر عوامل و شرایط ویژهای همانند [[اختیار]] افراد و گروههای [[انسانی]] و [[توانایی]] ایشان در [[انتخاب]] راههای گوناگون رقم میخورد. این همان قضای غیر محتوم یعنی قدر است که اطلاع بر آن برای نفس [[نبی]] یا ولی ممکن است<ref>اسفار، ج۶، ص۳۹۸ـ۳۹۹؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۷۶ـ۳۷۸.</ref>. | |||
جایگاه [[بداء]] در این میان به عنوان یکی از [[افعال]] یا [[اوصاف الهی]] آن است که بر اساس وعدههای [[خداوند]] به جای برخی از مقدرات غیر حتمی به جهت [[اختیار]] و عملکرد [[انسان]] نظیر [[صدقه]]، [[صله رحم]]، [[نیکی]] به پدر و مادر و [[قدردانی]] از آنان یا ترک اینگونه امور، [[سرنوشت]] بهتر یا بدتری برای وی رقم میخورد: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>. بخش نخست [[آیه]] اشاره به قضای غیر محتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضای محتوم است<ref>ر.ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج۱۱، ص۳۸۰.</ref>. [[بداء]] در [[حقیقت]] [[تغییر]] در [[علم الهی]] نیست، بلکه [[تغییر]] در مقدّرات غیر محتوم است. | |||
== [[بداء در قرآن]] == | |||
در [[آیات قرآن]] پیرامون موضوع [[بدا]] [[سخن]] به میان آمده است، آیاتی که در این زمینه آمده چند دستهاند: | |||
# آیاتی که ناظر به مبانی و اجزای مفهوم [[بداء]] است؛ از جمله [[آیات]] [[قضا و قدر]] محتوم و غیر محتوم: {{متن قرآن|لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۸ ـ ۳۹.</ref>، [[علم مطلق]] و [[ازلی]] [[خداوند]]: {{متن قرآن|بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«آفریننده آسمانها و زمین است، چگونه او را فرزندی تواند بود در حالی که او را همسری نیست و همه چیز را آفریده است و او به هر چیزی داناست» سوره انعام، آیه ۱۰۱.</ref>، عدم محدودیت [[قدرت خدا]]: {{متن قرآن|مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«اگر آیهای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را میآوریم؛ آیا ندانستهای که خداوند بر هر کاری تواناست؟» سوره بقره، آیه ۱۰۶.</ref> و... . | |||
# آیاتی که [[تغییر]] [[سرنوشت انسانها]] را بر اثر [[افعال]] اختیاری آنان مطرح میکنند؛ مانند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند». سوره رعد، آیه ۱۱.</ref> و {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمیگرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.</ref>. | |||
# آیاتی که ناظر به مصادیق عینی [[بداء]] بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا}}<ref>«و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد» سوره نوح، آیه ۱۰ ـ ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref> و... . | |||
با [[درک]] صحیح [[مسئله بداء]] [[انسان]] متوجه میشود در جایگاه هر [[انتخاب]] و انجام هر کاری [[خداوند]] ناظر اوست و براساس همین [[انتخاب]] و عملکرد، مقدرات وی در هر لحظه از سوی [[خداوند]] رقم میخورد: {{متن قرآن|يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref>«هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>، در چنین زمینۀ [[فکری]]، [[ارزش]] اموری همچون [[توبه]]، [[دعا]] و کارهای خیر در سایۀ التزام به [[توکل]] روشنتر میشود<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸.</ref>. | |||
در نگاهی دیگر [[آیات قرآنی]] درباره [[بداء]] به دو [[لوح]] اشاره دارند. [[قرآن کریم]] که برای اولینبار در [[تاریخ]] معارف بشری [[مسئله بداء]] را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین تبیین میکند: | |||
# [[لوح]] محفوظ: مقدراتی که نوشته میشود و به هیچ وجه [[تغییر]] نمییابد؛ چرا که مطابق با [[علم الهی]] است: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ}}<ref>«(این سخن، جادو و دروغ نیست) بلکه قرآنی ارجمند است، در لوحی نگهداشته» سوره بروج، آیه ۲۱ ـ ۲۲.</ref>؛ | |||
# [[لوح محو و اثبات]]: آنچه برای [[انسان]] مقدر شده ولی بنابه شرایط خاص و به [[اراده خداوند]] [[تغییر]] میکند: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref><ref>ر.ک: [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۶۱؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۱.</ref> این [[لوح]] بیانگر مفاد [[بداء]] است. | |||
== [[بداء]] در [[روایات]] == | |||
[[بداء]] در جوامع روایی [[شیعه]]، به گونهای مورد توجه خاصّ قرار گرفته است تا جایی که یکی از بابهای کتب [[روایی]]، بدین موضوع میپردازد<ref>کافی، ج ۱ ص ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴، باب البداء.</ref>. [[اهل سنت]] نیز به رغم عدم پذیرش [[بداء]] و توهم [[مخالفت]] آن با [[علم الهی]] و نسبت دادن انحصار [[اعتقاد]] آن به [[شیعه]]، [[روایات]] [[بداء]] را بیش از [[امامیه]] در کتب خود [[نقل]] کردهاند<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۵.</ref>. به رغم تصریح به [[مسئله بداء]] در [[صحاح]] معروف<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۷۶؛ ج۷، ص۹۶.</ref> برخی از ایشان [[بداء]] را ملازم با [[جهل]] [[خداوند]] دانستهاند<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۶۶.</ref>. در حالی که [[بداء]] به هیچ وجه [[علم الهی]] را محدود نمیکند و ناشی از [[جهل]] نیست<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَبْدُ لَهُ مِنْ جَهْلٍ}}. الکافی ج ۱ ص ۱۴۸.</ref>. توهم تلازم [[بداء]] با [[جهل]] و نقصان [[علم]] [[خدا]] موجب گردیده تا برخی عالمان شیعه نیز از به کار بردن [[بداء]] در مورد [[خداوند]] خودداری کرده و حتی آن را [[انکار]] کنند<ref>تلخیص المحصل، ص۴۲۱ـ۴۲۲.</ref>، یا اینکه [[بداء]] را [[تأویل]] برده، آن را به معنای اظهار و ابداء بدانند<ref>المسائل العکبریه، ص۹۹ـ۱۰۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰.</ref> | |||
[[امام صادق]] {{ع}} در چندین [[روایت]] فرمودند: «[[خداوند]] به چیزی همانند [[بداء]] بزرگ شمرده نشده است»<ref>{{متن حدیث|مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ}}. الکافی، ج۱، ص۱۴۶؛ التوحید، باب البداء، ح۲.</ref>؛ «[[خداوند]] با چیزی مانند [[بدا]] عبادت نشده است»<ref>{{متن حدیث|مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ}}؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.</ref> و «اگر [[مردم]] [[پاداش]] [[اعتقاد]] به [[بداء]] را میدانستند در [[سخن گفتن]] از آن [[سستی]] نمیکردند»<ref>{{متن حدیث|لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُوا عَنِ الْکَلَامِ فِیهِ}}. الکافی، ص۱۴۸؛ التوحید، باب البداء، ح ۷.</ref>. [[ائمه]] {{ع}} [[اعتقاد]] به [[بدا]] را بالاترین نشان اعتقاد به [[توحید]] و [[تنزیه]] [[پروردگار]] میدانند و آن را یکی از آموزههای مشترک ادیان معرفی میکنند. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: «هیچ [[پیامبری]] [[مبعوث]] نشد مگر به حرام بودن شراب و [[اقرار]] به [[بدا]] برای [[خداوند]]»<ref>{{متن حدیث|عَنِ الرِّضَا {{ع}} قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا بِتَحْرِیمِ الْخَمْرِ وَ أَنْ یُقِرَّ لَهُ بِالْبَدَاء}}؛ ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص ۳۳۴.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: «کسی که [[گمان]] کند برای [[خداوند]] در چیزی [[بداء]] حاصل میشود که روز قبل آن را نمیدانست، از او [[بیزاری]] بجویید»<ref>{{متن حدیث|مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَبْدُو لَهُ فِی شَیْءٍ لَمْ یَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.</ref>. در [[حدیث]] دیگری آمده است: «برای [[خدا]] در چیزی [[بداء]] حاصل نمیشود، مگر اینکه پیش از آن به آن [[علم]] داشته است»<ref>{{متن حدیث|مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا کَانَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَبْدُوَ لَهُ}}؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۵؛ [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات]]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]، ش ۳۴، ص ۹۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹-۵۰.</ref> | |||
از مجموع [[روایات]] به دست میآید [[بدا]] ناظر به دو اصل مهم در [[جهانبینی توحیدی]] و [[اسلامی]] است: اول اینکه [[قدرت خداوند]] مطلق و نامحدود است و آنچه را که بر اساس [[علم]] و [[حکمت]] خود احسن و [[اصلح]] بداند، محقق خواهد ساخت، بر خلاف عقیدۀ [[یهود]] که دست خدا را بسته دانسته و تصور میکردند در عالم [[تکوین]] هیچگونه تحولی رخ نخواهد داد {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}}<ref>«و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>. دوم اینکه [[اعمال]] خوب و بد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر میگذارد. از باب مثال [[صله رحم]] [[عمر]] را طولانی و [[قطع رحم]] عمر را کوتاه میکند<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>، همچنین [[دادگری]] [[سلطان]] سبب طولانی شدن و [[ستمگری]] وی، سبب کوتاه شدن [[زمامداری]] او میشود<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۵.</ref> | |||
برخی از نکاتی که از [[روایات]] [[بداء]] استفاده میشود عبارتاند از: | |||
# [[اقرار]] [[انبیاء]] و [[ستایش]] [[اعتقاد]] به [[بداء]] از طرف [[ائمه]] بیانگر این است که [[شناخت خداوند]] بدون [[اعتقاد]] به [[بداء]] کامل نیست. | |||
# نسبت [[بداء]] به [[خداوند]] به معنای آن است که [[خداوند]] [[سرنوشت انسان]] را بر اساس [[اعمال]] او [[تغییر]] میدهد. [[انسان]] میتواند با کار خوب یا بد [[آینده]] خود را رقم زند. [[اعمال انسان]] حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاهی موجب نزول [[بلا]] میشوند و گاه، بلایی را دور میکنند و یا مایه [[برکات]] آسمانی و [[الهی]] میشوند. اعمالی همانند [[استغفار]]، [[توبه]]، [[شکر نعمت]]، [[صدقه]]، [[احسان]]، [[صله ارحام]] و [[نیکی]] به والدین موجب [[تغییر]] [[سرنوشت انسان]] و نزول برکاتاند و در مقابل، [[کفر]] و [[گناهان]] موجب [[بلا]] و [[عذاب الهی]]. | |||
# [[اعتقاد]] به [[بداء]] در برابر [[باور]] [[یهود]] است که معقتدند [[خدا]] [[جهان]] را [[آفریده]]، [[سرنوشت انسانها]] را تقدیر کرده و [[تغییر]] در آن راه ندارد. | |||
# [[خداوند]] دو نوع [[علم]] دارد: [[علمی]] که به [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] میبخشد و تغییری در آن راه ندارد و [[علمی]] که نزد خود اوست و کسی از آن [[آگاهی]] ندارد مگر آنکه [[خداوند]] [[اراده]] کند، [[بداء]] در نوع دوم پدید میآید<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۳.</ref>. | |||
== جایگاه [[اعتقاد]] به [[بداء]] == | |||
اعتقاد به [[بداء]] بالاترین [[نشانه]] اعتقاد به توحید است که [[علم الهی]] را محدود نمیکند و ناشی از [[جهل]] نیست. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: «[[خدا]] هرچه را بخواهد پیش میاندازد و هرچه را بخواهد مؤخر میکند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد [[اثبات]] میکند و کتاب ما در نزد اوست و فرمود: «هر چیزی را که [[خدا]] [[اراده]] میکند پیش از آنکه آن را پدید آورد، در [[علم]] او وجود دارد، چیزی بر او آشکار نمیشود مگر اینکه در علم او بوده است، همانا برای [[خدا]] از روی [[جهل]] آشکار نمیشود»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ مَا یَشَاءُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ وَ قَالَ فَکُلُّ أَمْرٍ یُرِیدُهُ اللَّهُ فَهُوَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَصْنَعَهُ لَیْسَ شَیْءٌ یَبْدُو لَهُ إِلَّا وَ قَدْ کَانَ فِی عِلْمِهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَبْدُو لَهُ مِنْ جَهْلٍ}}؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۱۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات]]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]، ش ۳۴، ص ۹۶؛ [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)| بداء]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)| فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹-۵۰.</ref> | |||
== نمونههای [[تاریخی]] [[بداء]] == | |||
در [[روایات]] نمونههایی از [[بداء]] در [[تاریخ]] [[ادیان]] نیز بیان شده است مانند: | |||
# در مورد [[قوم]] حضرت [[یونس]]، بعد از [[نفرین]] [[یونس]] و اینکه قرار بود [[عذاب]] نازل شود، برای [[خدا]] [[بدا]] حاصل شد و به جای آنکه آنان را [[عذاب]] کند، [[رحمت]] خود را شامل آنان کرد<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. به سرگذشت [[قوم]] [[یونس]] در [[قرآن کریم]] اشاره شده و از دیگران خواسته شده از آن [[عبرت]] بگیرند و با [[برگزیدن]] راه [[ایمان]]، از گزند پیآمدهای [[کفر]] مصون بمانند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.</ref> | |||
# [[عیسی]] {{ع}} با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، [[شادی]] و پایکوبی میکردند، [[عیسی]] {{ع}} گفت: امروز شادماناند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از [[بینوایی]] دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.</ref>. | |||
# حزقیل [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] مأموریت یافت تا از [[مرگ]] [[پادشاه]] زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی [[مرگ]] آن [[پادشاه]] به تأخیر افتاد و او [[مأمور]] شد تا این مطلب را به او برساند<ref>قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.</ref>. | |||
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[مرگ]] خارکن [[یهودی]] خبر داد، اما [[مرگ]] او به خاطر صدقهای که داد به تأخیر افتاد<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>. | |||
# هنگامی که آیۀ {{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ}}<ref>«پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.</ref> نازل شد، [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} [[یقین]] کردند [[عذاب]] [[خدا]] بر [[کافران]] نازل خواهد شد، اما با نزول آیۀ {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.</ref> دانستند [[عذاب]] نازل نخواهد شد<ref>سیوطی، الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.</ref>. | |||
== [[بداء]] در [[نبوت]] و [[امامت]] == | |||
در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بداء]] راه ندارد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[امامان]] افراد معینی هستند که از سوی [[خداوند]] به [[مقام نبوت]] و [[امامت]] [[برگزیده]] شدهاند و تغییرپذیر نیست. این مطلب مورد [[اجماع]] [[عالمان]] [[امامیه]] است و در روایتی نیز آمده است که در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد<ref>شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. با این حال، در برخی [[روایات]] آمده است در مورد [[اسماعیل فرزند امام صادق]] {{ع}} و سید محمد [[فرزند]] [[امام هادی]] {{ع}} [[بدا]] رخ داده است؛ یعنی آن دو به [[امامت]] [[منصوب]] شده بودند، ولی چون در زمان [[امام]] [[معصوم]] ـ [[امام صادق]] و [[امام هادی]] {{ع}} ـ از [[دنیا]] رفتند، [[امام کاظم]] و [[امام عسکری]] {{ع}} به [[امامت]] [[منصوب]] شدند. | |||
بر فرض صحت این [[روایات]] باید به گونهای [[تأویل]] شود که با اصل بطلان [[بدا]] در [[امامت]]، منافات نداشته باشد بدین صورت که چون آن دو [[فرزندان]] بزرگتر [[امام]] [[معصوم]] بودند، تصور [[مردم]] این بود که [[امامت]] به آنان اختصاص دارد و با [[مرگ]] آنان نادرستی [[عقیده]] مزبور روشن شد<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۱۲۱.</ref>. برخی [[بدا]] در [[روایت]]: {{متن حدیث|مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْءٍ کَمَا بَدَا لَهُ فِی إِسْمَاعِیل}} را به [[بدا]] در [[مرگ]] [[اسماعیل]] [[تفسیر]] کرده است، یعنی دوبار [[مرگ]] او تقدیر شده بود و [[امام صادق]] {{ع}} تأخیر [[مرگ]] او را از [[خداوند]] درخواست کرد و [[اجابت]] شد. [[امام]] {{ع}} فرمود: برای [[خدا]] در باره چیزی همانند [[اسماعیل]] [[بدا]] حاصل نشده است، مقصود [[امام]] {{ع}} تأخیر افتادن [[مرگ]] [[اسماعیل]] بوده است نه [[امامت]] وی<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی کَتَبَ الْقَتْلَ عَلَی ابْنِی إِسْمَاعِیلَ مَرَّتَیْنِ فَسَأَلْتُهُ فِیهِ فَعَفَا عَنْ ذَلِکَ}}؛ الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۹.</ref> | |||
== عدم امکان [[بداء]] در [[ظهور امام زمان]] {{ع}} == | |||
یکی از مسائل اساسی دربارۀ [[بدا]]، عدم وقوع [[بداء]] در مورد [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} است. در [[روایات]] [[آخرالزمان]] به دو گونه به موضوع [[بداء]] اشاره شده است؛ | |||
# دعاهایی که درخواست تعجیل فرج [[حضرت مهدی]] {{ع}} و کوتاه شدن مدت [[غیبت]] توصیه شده است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: «اگر [[مردم]] از [[غیبت]] امامشان به درگاه [[خداوند]] [[گریه]] و ناله کنند، [[ظهور]] حضرت نزدیکتر خواهد شد و اگر [[مردم]] نسبت به دوری [[حجت خدا]] بیتفاوت باشند، [[غیبت]] نیز تا آخرین حد خود ادامه پیدا خواهد کرد»<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا طَالَ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَی اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی وَ هَارُونَ یُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْتَهِی إِلَی مُنْتَهَاهُ}}؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۲.</ref>. | |||
# روایاتی که موضوع [[بداء]] را خصوصاً در احوال [[آخرالزمان]] و [[ظهور]] حضرت بیان میکند. چنانچه [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: «چند چیز جزء [[نشانههای حتمی ظهور]] است که قطعاً پیش از [[قیام]] [[حضرت قائم]] {{ع}} روی خواهد داد؛ [[خروج سفیانی]]، فرو رفتن [[لشکر سفیانی]] در [[سرزمین بیداء]]، [[شهید]] شدن [[نفس زکیه]]، ندایی آسمانی. راوی سؤال کرد: آیا در [[نشانههای حتمی]]، [[بداء]] روی خواهد داد؟ حضرت پاسخ داد: آری. سپس راوی عرض کرد: میترسم در [[قیام]] [[حضرت قائم]] {{ع}} نیز [[بداء]] رخ دهد! حضرت فرمود: خیر! [[قیام]] [[حضرت قائم]] {{ع}} از وعدههای الهی است و [[خداوند]] در [[وعده]] خود تخلف نمیکند، زیرا خود در [[قرآن]] فرموده: {{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ}}<ref> سوره آل عمران، آیه ۹.</ref>.<ref>{{متن حدیث|کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا {{ع}}فَجَرَی ذِکْرُ السُّفْیَانِیِّ وَ مَا جَاءَ فِی الرِّوَایَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ {{ع}}هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ یَبْدُوَ لِلَّهِ فِی الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِیعَادِ وَ اللَّهُ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ}}؛ الغیبة للنعمانی، ص ۳۰۲ ح ۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۳۳-۱۳۸.</ref> | |||
اصل [[ظهور حضرت حجت]] از اموری است که شکی در حتمیت آن نیست، چنانچه فرمودهاند: «اگر از [[عمر]] هستی یک روز باقی مانده باشد حضرت [[ظهور]] خواهد کرد»<ref>ر.ک: ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۴۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۶۱.</ref> هرچند از [[تعیین وقت ظهور]] [[امام عصر]] {{ع}} [[نهی]] شده است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۵۸.</ref>، ولی تقدیم و تأخر در آن ممکن است. | |||
== امکان [[بداء]] در [[نشانههای ظهور]] == | |||
نسبت به [[نشانههای ظهور]] باید گفت: وقوع [[بداء]] در نشانههای غیرحتمی مورد اتفاق همه [[دانشمندان اسلامی]] است. ولی درباره وقوع [[بدا]] در [[نشانههای حتمی ظهور]] سه نظر وجود دارد: امکان وقوع [[بداء]]، عدم امکان وقوع [[بداء]]، عدم امکان وقوع [[بداء]] دراصل [[نشانههای حتمی]] وامکان [[بداء]] درجزئیات<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص ۲۶۲؛ [[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانههای حتمی ظهور]]، ص ۳۴ ـ ۴۳.</ref>. | |||
[[ادله]] امکان [[بداء]] در [[نشانههای حتمی ظهور]]: | |||
# [[روایت]] وقوع [[بداء]] در [[خروج سفیانی]]: [[ابو هاشم جعفری]] میگوید: نزد [[امام جواد]] {{ع}} از [[سفیانی]] و حتمی بودن خروج او سخن به میان آمد. گفتم: «آیا ممکن است در امر حتمی، [[بدا]] پیش آید؟ فرمود: آری. گفتم: میترسم درباره [[قائم]] هم [[بدا]] حاصل شود. فرمود: نه! [[قائم]]، وعدۀ [[الهی]] است و در آن، تخلف نمیشود»<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۷ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۷]]، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۲.</ref>. در بررسی این [[دلیل]] باید گفت: [[روایات]] متواتر برحتمی بودن [[نشانههای ظهور]] دلالت دارند. البته وقوع [[بدا]] در جزئیات امکان دارد. | |||
# حتمی بودن [[نشانههای ظهور]]، مخالف [[قرآن]] است. باید توجه داشت [[اعتقاد]] به امکان [[بدا]] به معنای تحقق آن نیست و امکان [[عقلی]] وجود دارد که با فقدان شرایط، [[تغییر]] میکند. | |||
# همیشگی و ناگهانی بودن [[ظهور]] با حتمی بودن آن منافات دارد. | |||
به نظر میرسد دیدگاه سوم با [[روایات]] تناسب بیشتری دارد زیرا در [[نشانههای حتمی ظهور]] اصل وقایع حتمی هستند ولی سایر خصوصیات مانند زمان حتمی نیستند و احتمال [[بدا]] در آنها وجود دارد. بنابراین [[ظهور امام عصر]] {{ع}} زمان قطعی و غیر قابل [[بداء]] ندارد بلکه قابل [[تغییر]] و تقدم و تأخر است<ref>ر.ک. [[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانههای حتمی ظهور]]، ص ۳۴ ـ ۴۳؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص ۲۶۲.</ref>. | |||
==تهمت شرک در خالقیت به اندیشه شیعی== | |||
وهابیان ادعا میکنند: یکی از [[اعتقادات شیعه]] «[[بدا]]» است. آنان با این [[اعتقاد]]، [[پشیمانی]] یا [[نادانی]] را به [[خداوند]] نسبت میدهند و این در حالی است که نسبت به [[امامان]] خود قائل به [[علم غیب]] هستند؟! گویا آنان امامان خویش را از [[خدا]] [[برتر]] و بالاتر میدانند! | |||
===پاسخ=== | |||
یادآوری چند نکته در این باره ضروری است: | |||
'''نکته نخست''': «بدا» در لغت به معنی «آشکار شدن شئ مخفی» است. این واژه در [[قرآن]] نیز به همین معنی استعمال شده است. قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا}}<ref>«و بدیهای کارهایی که انجام دادهاند برای آنان آشکار میگردد و (سزای) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا میگیرد» سوره زمر، آیه ۴۸.</ref>. | |||
ولی در اصطلاح، [[شیعیان]] آن را مجازاً در معنی إبداء و [[آشکار کردن]] به کار میبرند. منظورشان از بدا لله این است که خداوند چیزی را که بر بندگانش مخفی بوده، بر آنان آشکار کرد. | |||
استعمال این تعبیر در این معنای مجازی، به [[شیعه]] اختصاص ندارد بلکه همین تعبیر در روایاتی که خود [[وهابیان]] آن را صحیح میدانند و به آن [[تمسک]] میکنند وارد شده است: | |||
[[بخاری]] در کتاب صحیحش آورده است: {{عربی|إنه سمع من سول الله{{صل}} إن ثلاثة في بني إسرائيل أبرص و أعمى و أقرع بدا [[الله]] عز و جل أن يبتليهم...}}؛ «از [[رسول خدا]] شنیدم که سه نفر از [[بنی اسرائیل]]، پیس، کچل و [[کور]] بودند، برای خداوند بدا پیش آمد که آنها را بیازماید»<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۶.</ref>. | |||
خلاصه داستان در این [[روایت]]، این است که خداوند فرشتهای را برای [[دلجویی]] نزد این سه نفر فرستاد، آنان هر یک مشکل خود را بیان کردند، [[فرشته]] هم دستی بر آنان کشید و شفایشان داد و از بهرههای [[دنیایی]] نیز به آنان بخشید. پس از مدتی که آن سه تن به [[اموال]] و داراییهای خوبی رسیده بودند، همان فرشته به صورت فردی [[فقیر]] نزدشان رفت؛ ولی پیس و کچل از کمک به وی خودداری کردند، اما کور به دلیل نعمتی که [[خدا]] به او داده بود، آن [[فقیر]] را کمک کرد. در این هنگام برای خدا [[بدا]] رخ داد و آن دو نفر اول را به همان حالت نخست برگرداند. | |||
در این [[روایت]] که خلاصه آن بیان شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از تعبیر به «بدا لله» استفاده کرده است. آیا [[وهابیان]] [[پیامبر]]{{صل}} را هم متهم میکنند که با این تعبیر، به [[خداوند]] نسبت [[جهل]] یا [[پشیمانی]] داده است؟! | |||
یا آنکه از نظر وهابیان اگر این تعبیر در [[روایات شیعه]] بیاید [[کفر]] و اگر در [[صحیح بخاری]] بیاید، عین [[توحید]] است!!! | |||
در هر حال نمیشود به صِرف استعمال لفظ در معنای مجازیاش، [[مسلمانان]] را متهم کرد که به خداوند نسبت پشیمانی و جهل دادهاند، چنانکه نمیتوان پیامبر{{صل}} را به چنین نسبتی متهم کرد!! | |||
'''نکته دوم''': در [[قرآن]] در [[ارتباط با خداوند]] گاه از تعابیری استفاده شده است که قطعاً [[ذات پاک الهی]] از معنای رایج و شایع آن [[منزه]] است. واژههایی چون [[مکر]]، [[خدعه]] و [[نسیان]] از واژههایی است که در قرآن به خداوند نسبت داده شد و قطعاً نمیتواند معنای [[حقیقی]] آنها [[اراده]] شده باشد: {{متن قرآن|وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا}}<ref>«و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند» سوره نمل، آیه ۵۰.</ref>. | |||
{{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>«بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>. | |||
همچنین آمده است: {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ}}<ref>«مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان میدهند و از کار شایسته باز میدارند! و (در بخشش) ناخن خشکی میورزند، خداوند را فراموش کردهاند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.</ref>. | |||
روشن است که این واژهها در ارتباط با خداوند از معانی شایع و رایج خود تجرید شده، متناسب با [[شأن]] [[ذات اقدس خداوند]]، معنی میشود؛ در واقع این واژهها نسبت به خداً، مجازاً، اطلاق میشود. تعبیر به «[[بدا]]» درباره [[خداوند]] نیز از همین نمونه تعبیرها است؛ یعنی از منظر [[مردم]] که از گذشته و [[آینده]] خبر ندارند، چنین به نظر میرسد که [[خدا]] از نظرش برگشت و گویا در [[اراده الهی]] تغییری رخ داده است، در حالی که در واقع خداوند با این [[تغییر]]، پرده از [[علم]] غیبش برداشت و حقیقتی که تا آن [[زمان]]، بر مردم پنهان بود، آن را برایشان آشکار ساخت؛ به عبارت دیگر، هیچ بدائی نسبت به خدا در کار نیست؛ بلکه تعبیر دقیقترش «إبداء» است؛ یعنی [[آشکار کردن]] امری که بر مردم پوشیده بود. نظیرش در [[قرآن]]، استعمال واژه «دانستن بر خدا» است آنجا که میفرماید: خداوند [[مؤمنان]] را [[امتحان]] میکند تا مجاهدانشان را از غیر [[مجاهدان]] بشناسد: {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ}}<ref>«و بیگمان میآزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارشهای (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.</ref>. | |||
روشن است که جمله {{متن قرآن|حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ}}<ref>«و بیگمان میآزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارشهای (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.</ref> به این معنی نیست که خداوند آنها را نمیشناخت، حالا میخواهد با امتحان کردن آنها را بشناسد! بلکه منظور این است که معلوم [[ازلی]] خداوند در خارج تحقق یابد و آنچه از ازل میدانست با امتحان، آن را در خارج عینیت ببخشد. | |||
اگر گفتن «بدا [[الله]]» به معنی نسبت دادن [[جهل]] یا [[پشیمانی]] به خداست، گفتن {{متن قرآن|حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ}}<ref>«و بیگمان میآزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارشهای (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.</ref> هم باید به معنی نسبت دادن جهل و نا [[آگاهی]] به خدا باشد! [[وهابیان]] درباره این گونه [[آیات]] چه میگویند؟! | |||
شگفتآور است همین معنایی که [[دانشمندان شیعه]] درباره تعبیر به [[بدا]] ذکر کردهاند، بزرگان [[اهل سنت]] هم آوردهاند؛ ولی چه سری است اگر همین تعبیر را آنها بگویند قابل قبول است؛ ولی اگر [[شیعه]] بگوید [[کفر]] است و [[الحاد]]!! | |||
«عینی» - از شارحان [[صحیح بخاری]] - در [[عمدة القاری]]، در شرح بدا لله مینویسد: {{عربی|أي سبق في علم الله فأراد إظهاره و ليس المراد أنه ظهر له بعد أن كان خافيا، لأن ذلك محال في حق الله}}؛ جمله «بدا [[الله]]» یعنی [[خدا]] چیزی را که از ازل میدانست [[اراده]] کرده است آن را آشکار سازد. مقصود از این کلمه این نیست که خدا نمیدانست و حالا برایش آشکار شد؛ چون چنین چیزی درباره خدا محال است»<ref>عمدة القاری، ج۱۶، ص۴۸.</ref>. | |||
[[شیعیان]] هم چیزی جز این معنا را از «بدا» اراده نمیکنند. از نگاه آنان «بدا» به معنی آشکار شدن امری بر [[خداوند]] نیست، بلکه به معنی [[آشکار کردن]] خداوند برای [[انسانها]] است. | |||
در [[روایت]] آمده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: | |||
{{عربی|من زعم أن الله يبدو له في شيء اليوم لم يعلمه أمس فابرءوا منه}}؛ «هرکس [[گمان]] کند برای خدا چیزی امروز آشکار میشود که دیروز آن را نمیدانست، از او [[بیزاری]] بجویید»<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۷۰.</ref>. | |||
بنابراین، بهتر است به جای متهم کردن [[مسلمانان]]، در معنای صحیح این واژهها دقت شود! | |||
'''نکته سوم''': آنان که بدا را [[انکار]] میکنند و آن را ملازم [[جهل]] و [[پشیمانی]] خدا میدانند، درباره [[نسخ]] چه میگویند؟! | |||
در واقع فرقی بین نسخ و بدا نیست، جز این که نسخ در [[امور تشریعی]] است و بدا در امور [[تکوینی]]، یعنی همان طور که در [[تشریع احکام]]، با نسخ، [[قبله مسلمانان]] از [[مسجد الاقصی]] به [[مسجد الحرام]] [[تغییر]] کرد، در [[نظام تکوینی]] هم مثلاً [[عذاب]] [[قوم یونس]] با [[دعا]] و [[تضرع]] آنها، تغییر کرد و از آنان برداشته شد. | |||
اگر بنا باشد بدا به معنی پشیمانی خدا باشد، در نسخ هم میتوان همین حرف را زد، آیا [[وهابیان]] چنین میاندیشند؟! | |||
[[حقیقت]] آن است هم در [[نسخ]] و هم در [[بدا]]، [[خداوند]] از ازل میدانست که [[حکم]] اولش پس از مدتی [[تغییر]] خواهد کرد. بله! ظاهر این [[احکام]] از ابتدا عام بود؛ ولی در واقع، چنین نبود، بلکه موقت بودند و [[خدا]] از ازل آن را میدانست و همچنین میدانست که در [[زمان]] خودش آن را آشکار خواهد کرد. | |||
'''نکته چهارم''': حقیقت بدا به این بر میگردد که [[انسان]] با انجام کارهای خوب، [[سرنوشت]] [[سوء]] خویش را تغییر دهد و با انجام [[کارهای بد]] سرنوشت خوبش را تغییر دهد. این [[جایگزینی]] تقدیرها، همان بدا اصطلاحی است که [[شیعیان]] بدان معتقدند. | |||
در [[قرآن]] هر چند واژه «بدا» در معنای اصطلاحی آن نیامده، ولی در [[آیات]] مختلفی این مفهوم قابل استفاده است، از جمله: | |||
۱. {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>. | |||
در [[تفسیر]] این [[آیه]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|الصَّدَقَة على وَجههَا و برّ الْوَالِدين و اصطناع الْمَعْرُوف تحول الشَّقَاء سَعَادَة، و تزيد فِي الْعُمر و تقي مصَارِع السوء}}؛ «[[صدقه]] در [[راه خدا]]، [[نیکی به پدر و مادر]] و انجام [[کارهای نیک]]، [[بدبختی]] را به [[خوشبختی]] تبدیل کرده، [[عمر]] را افزایش داده، از مرگهای بد جلوگیری میکند»<ref>عمدة القاری، ج۱۱، ص۱۸۱؛ الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.</ref>. | |||
۲. قرآن درباره تغییر سرنوشت [[قوم یونس]] میفرماید: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>. | |||
برابر این آیه، [[قوم یونس]] بر اثر [[نافرمانی خدا]]، مستحق [[عذاب]] شدند. [[یونس]]{{ع}} پس از آنکه این خبر را به آنها داد از نزدشان رفت؛ ولی آنان با دیدن نشانههای عذاب، از کرده خویش پشیمان شده، رو به صحرا نهادند و به [[گریه و زاری]]، پرداختند. آنگاه [[خداوند]] [[توبه]] شان را پذیرفت و عذاب را از آنان برداشت. | |||
از این [[جایگزینی]] تقدیرها، که به دست [[قدرت الهی]] انجام میشود به «[[بدا]]» تعبیر میشود؛ یعنی گفته میشود: {{عربی|بدا الله أن يعذبهم}}؛ اول قرار بود که عذاب بر آنان نازل شود؛ ولی خداوند آن را [[تغییر]] داد و [[سرنوشت]] جدیدی را بر آنان رقم زد. | |||
۳. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref>. | |||
این [[آیه]] هم به روشنی از تغییر سرنوشتها به دست قدرت الهی سخن میگوید. | |||
بنابراین، تغییر سرنوشتها و جایگزینی تقدیرها، امری است که همه [[مسلمانان]] به آن [[اعتقاد]] دارند و به [[شیعه]] اختصاص ندارد. منظور شیعه از «بدا» چیزی جز همین تغییر سرنوشتها نیست. برابر این معنی، هرگز بدا به معنی نسبت دادن [[جهل]] به [[خدا]] نیست. | |||
غیر از [[آیات]] یاد شده، آیات دیگری نیز در قرآن است که به مفهوم بدا اشاره دارد، در این جا از آنها به اختصار یاد میشود: | |||
#آیاتی که از [[قضا و قدر]] حتمی و غیر حتمی سخن میگوید؛ مانند، آیه ۳۹ [[سوره رعد]]، همچنین آیاتی که از [[اجل]] حتمی و غیر حتمی سخن میگوید؛ مانند آیه ۳ [[سوره انعام]]. | |||
#آیاتی که از تغییر [[فرمان الهی]] درباره [[ذبح اسماعیل]] سخن میگوید؛ مانند آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ [[سوره صافات]]. | |||
#آیاتی که از [[حرام]] ساختن ورود [[بنی اسرائیل]] به [[سرزمین مقدس]] به مدت چهل سال به دنبال نافرمانیهای آنان، [[گفتوگو]] میکند؛ مانند [[آیات]] ۲۱ تا ۲۶ [[سوره مائده]]. | |||
#آیاتی که از اضافه شدن ده [[روز]] به [[میقات]] [[حضرت موسی]]{{ع}} پس از تعیین سی روز حکایت میکند؛ مانند [[آیه]] ۱۴۲ [[سوره اعراف]]. | |||
#آیاتی که به [[تغییر]] سرنوشتها بر اثر اعمالی چون [[ایمان]]، [[تقوا]] و [[استغفار]] (آیه ۹۶ سوره اعراف و ۱۰ و ۱۱ [[سوره نوح]]) یا تأثیر [[دعا]] و [[تضرع]] در [[شب قدر]] در سرنوشتهای غیر حتمی (آیه۴ [[سوره دخان]]) اشاره دارد. | |||
بنابراین مسئله [[بدا]] به معنی اصطلاحیاش یک مسئله [[قرآنی]] است و همه [[مسلمانان]] عملاً به آن ملتزم هستند و هیچکس این تغییرات را ملازم با [[جهل]] یا [[پشیمانی]] [[خدا]] نمیداند. | |||
اساساً اگر کسی بدا به این معنای اصطلاحیاش را منکر باشد باید دعا را نیز منکر باشد؛ زیرا دعا هم چیزی جز [[اعتقاد]] به تغییر وضعیت نیست. آیا دعا غیر از تقاضای تغییر [[سرنوشت]] است؟! | |||
'''نکته پنجم''': «بدا» با این معنای اصطلاحیاش دارای آثار [[تربیتی]] بس عظیمی است؛ زیرا اگر بدا را [[انکار]] کنیم معنایش این است که خدا از کار [[قضا و قدر]] فارغ شده و دیگر امیدی به تغییر سرنوشتها وجود ندارد. با این [[باور]] دیگر انگیزهای برای تغییر وضعیت کنونی برای کسی باقی نمیماند؛ چراکه هرچه مقدر شده است همان خواهد شد. | |||
بنابراین، اعتقاد به بدا از سویی، [[انگیزه]] [[کار و تلاش]] را در [[انسان]] پدید میآورد و از سوی دیگر انسان را به انجام کارهای خیر و [[عبادی]]، تضرع و [[توبه]] [[امیدوار]] میسازد تا با انجام آنها قضاهای غیرحتمی را از خویش دور سازد. | |||
'''نکته ششم''': در طرح اصل [[شبهه]]، دو مطلب بیارتباط در کنار هم قرار گرفت یک این که [[شیعیان]] به بدا اعتقاد دارند، دوم این که آنان در مورد امامانشان قائل به [[علم]] غیباند طراحان شبهه از کنار هم قرار دادن این دو مطلب میخواهند چنین نتیجه بگیرند که شیعیان [[امامان]] خود را [[برتر]] از [[خدا]] میدانند. | |||
از آنچه گذشت بیپایه بودن این سخن نیز روشن شد؛ زیرا اولاً [[اعتقاد]] به «[[بدا]]» مستلزم [[جهل]] یا [[پشیمانی]] خدا نیست تا چنین نتیجه مضحکی گرفته شود؛ ثانیاً [[علم ائمه]]{{عم}} در مقابل [[علم خدا]] اساساً قابل [[قیاس]] نیست [[علم غیب امام]] یک [[علم اعطایی]] و افاضی است، در حالی که [[علم خداوند]]، ذاتی و استقلالی است. [[علم امامان]]{{عم}} محدود و در چارچوب [[اذن]] خداست در حالی که علم خداوند، نامحدود و بیانتها است. درباره [[علم غیب امامان]] در بخش دیگر مفصلتر بحث خواهد شد. | |||
[[شیعیان]] در «بدا» همان چیزی را میگویند که [[مسلمانان]] در ارتباط با [[تغییر]] سرنوشتها میگویند. مفهوم بدا این است که [[انسان]] میتواند با انجام [[اعمال نیک]]، زمینهای را فراهم آورد تا خدا [[سرنوشت]] بدش را به سرنوشت خوب تغییر دهد یا با انجام [[اعمال زشت]]، زمینهای را فراهم آورد تا [[خداوند]] سرنوشت نیکش را به سرنوشت بد تغییر دهد و این چیزی است که همه به آن اعتقاد دارند. استعمال لفظ بدا در معنای مجازیاش ([[آشکار کردن]]) نباید بهانهای برای [[سوءظن]] و متهم کردن مسلمانان شود!<ref>[[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۱۷۳-۱۸۱</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[بداء - دیبا (مقاله)|'''بداء''']]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]] | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | |||
# [[پرونده:Mg1150 91icl.jpg|22px]] [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات (مقاله)|'''بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات''']]، [[کلام اسلامی (نشریه)|فصلنامه کلام اسلامی]]، ش ۳۴. | |||
# [[پرونده:10119018.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۷ (کتاب)|'''دانشنامهٔ امام مهدی ج۷''']] | |||
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']] | |||
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']] | |||
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']] | |||
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | |||
# [[پرونده:1100222.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۲''']] | |||
# [[پرونده:151895.jpg|22px]] [[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|'''تأملی در نشانههای حتمی ظهور''']] | |||
# [[پرونده:13681062.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۲''']] | |||
# [[پرونده:IM010573.jpg|22px]] [[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|'''پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:بداء]] | [[رده:بداء]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۱
معناشناسی
معنای لغوی
«بداء» در لغت به معنی آشکار شدن است و هرگاه به انسان نسبت داده شود، مقصود این است که چیزی که بر او پنهان بوده، آشکار شده و رای او در مورد آن تغییر کرده است[۱]. اگر بداء به رأی و عقیده استناد یابد در صورتی که شخص مسبوق به رأیی نباشد، به معنای پیدایش رأی است وگرنه به معنای تغییر رأی خواهد بود[۲]. از این رو معنای جهل و تغییر رأی و اراده نیز در آن نهفته است. زمانی که انسان، چیزی را نمیداند و سپس بر او آشکار میشود و رأی و نظرش دگرگون میگردد، میگویند بداء حاصل شده است[۳].
معنای اصطلاحی
«بداء» در اصطلاح به معنای تغییر مقدرات از سوی خداوند بر اساس پارهای حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است[۴]. یعنی خداوند، تغییراتی را در برخی امور ایجاد میکند که تصور بر قطعی بودن آنهاست، به بیان دیگر بداء اتخاذ نظری جدید در برخی امور است که وقوع آن مورد انتظار نبوده و ظاهر بر خلاف آن بوده است[۵].
دانشمندان امامیه در تبیین بداء و رد و انکار آن از سوی مخالفان، آن را با نسخ مقایسه کردهاند؛ بدا به منزله نسخ در تشریع است و نسخ به منزله بدا در تکوین[۶]. تفاوت ماهوی بداء و نسخ در این است که نسخ مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی بداء ناظر به یک پدیده بوده و در یک زمان رخ میدهد[۷]. در واقع هر گاه امر و نهی به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک مکلف تعلق بگیرد بداء و باطل است و هرگاه متعلق امر و نهی دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد نسخ و جایز است[۸].
محال بودن بداء برای خداوند
توجه به منزه بودن ذات الهی از هرگونه جهل و نقص از یک سو و اسناد بداء به خداوند در متون دینی از سوی دیگر، زمینهای فراهم آورده تا مسأله بداء به طور گسترده در منابع کلامی و تفسیری مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتابهایی در این زمینه تألیف شود. در اینگونه کتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبیین مفهوم بداء و اینکه چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نیست و دیگر اینکه اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه میتواند در تصحیح نگرش انسان به اداره جهان از سوی خداوند مؤثر باشد[۹].
چنانچه در معنای بداء گفته شد؛ بداء در مورد انسان به معنای آن است که چیزی از او پوشیده و پنهان بود، سپس برایش آشکار شد. در مورد خداوند که دانای به همهچیز است و هیچچیز قبل از خلقت عالم و پس از آن تا قیامت بر او پوشیده نیست، مفهوم دیگری دارد، یعنی چیزی را که برای انسان معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار میکند و برخلاف تصوّر قبلی انسان، موضوعی مطرح میشود، گویا نظر خدا عوض شده است، در حالی که مسأله برای خداوند از آغاز به همان صورت بوده است، در مسألۀ بداء، صفات الهی دقیقتر شناخته میشود، در روایات آمده است: «هرگز خداوند به چیزی همچون بداء، تعظیم یا عبادت نشده است»[۱۰].
بنابراین بداء به معنای عوض شدن تصمیم خدا به خاطر جهل به مصالح یا پشیمانی از تصمیم گذشته، بر خدای متعال محال است و در روایات هم نفی شده است، ولی به این معنی که خداوند گاهی چیزی را بنا به مصلحتی بر زبان پیامبرش یا ولیّ خود یا در ظاهر حال آشکار میسازد، سپس آن را محو میکند و موضوع برخلاف صورت اولیه میشود و خدا این را از پیش هم میداند[۱۱].
بداء و کتاب محو و اثبات
در نظر شیعه بداء همان کاری است که خداوند در لوح محو و اثبات انجام میدهد، برخلاف نسبت ناروای اهل سنت به شیعه که خداوند چیزی را نمیداند و سپس علم بر او عارض میشود. گاهی خداوند چیزی را که مقدر فرموده ولی به جهت مصالحی تغییر میدهد، نه به این معنا که ابتدا مصلحت واقعی را نمیدانسته، بلکه صلاح این بوده که ابتدا به گونهای مقدر شود و سپس به گونهای دیگر تغییر یابد. یکی از آن مصالح نمایش قدرت مطلق خداوند است، همچنین تشویق مردم به انجام کارهای خوبی است که در سرنوشت آنها مؤثر است[۱۲].[۱۳]. از این رو محدودۀ بداء، کتاب محو و اثبات است و در ام الکتاب یا لوح محفوظ هیچگونه تغییری رخ نمیدهد. امام صادق (ع) فرموده است: «کتاب محو و اثبات کتابی است که خداوند آنچه را بخواهد از آن محو میکند و آنچه را بخواهد ثابت میدارد، به همین جهت، دعا قضای الهی را تغییر میدهد و بر آن دعا نوشته شده که وسیله تغییر قضاء است، ولی هنگامی که به امّ الکتاب برسد دعا در آن تأثیری نخواهد داشت»[۱۴].
ام الکتاب، منشأ کتاب محو و اثبات است، یعنی تحولاتی که در نظام عالم طبیعت رخ میدهد، بر اساس الگوی ثابتی است که در امّ الکتاب مقرر شده است. یادآوری «ام الکتاب» پس از بیان حوادث بیانگر دو نکته مهم است: اول اینکه تحولات، بدون ملاک و معیار نیست؛ دوم اینکه تحولات بر اراده الهی تحمیل نمیشود، بلکه از مشیت الهی که بر پایه علم پیشین خداوند استوار است، نشأت میگیرد[۱۵]. این تحولات در قلمرو قضا و قدر غیرحتمی واقع میشود، اما قضا و قدر حتمی خداوند از تحول مصون است: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ﴾[۱۶]، مقصود از اجل مسمّی، اجل حتمی است که در لیله القدر رقم میخورد و تغییرناپذیر است و اجل غیر مسمّی، اجل موقوف است که قابل تغییر است[۱۷].[۱۸]
بداء و قضاء و قدر الهی
بر اساس تعالیم قرآنی، علم خداوند از هر جهت مطلق است و محدودیتی ندارد: ﴿أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۹]. این بدان معناست که خداوند بر همۀ حوادث از ازل تا ابد آگاه است و در این علم هیچیک از مخلوقات با وی مشارکت ندارند: ﴿فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا﴾[۲۰] و ممکن است تنها برخی از آن به صورت استثنا آگاه باشند: ﴿إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۲۱] و این همان قضای حتمی است. در کنار این حقیقت، حقیقتی در سطح نازلتر قرار میگیرد و آن اینکه سرنوشت انسانها و حوادث و وقایعی که برای آنها پدید میآید بر اثر عوامل و شرایط ویژهای همانند اختیار افراد و گروههای انسانی و توانایی ایشان در انتخاب راههای گوناگون رقم میخورد. این همان قضای غیر محتوم یعنی قدر است که اطلاع بر آن برای نفس نبی یا ولی ممکن است[۲۲].
جایگاه بداء در این میان به عنوان یکی از افعال یا اوصاف الهی آن است که بر اساس وعدههای خداوند به جای برخی از مقدرات غیر حتمی به جهت اختیار و عملکرد انسان نظیر صدقه، صله رحم، نیکی به پدر و مادر و قدردانی از آنان یا ترک اینگونه امور، سرنوشت بهتر یا بدتری برای وی رقم میخورد: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۲۳]. بخش نخست آیه اشاره به قضای غیر محتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضای محتوم است[۲۴]. بداء در حقیقت تغییر در علم الهی نیست، بلکه تغییر در مقدّرات غیر محتوم است.
بداء در قرآن
در آیات قرآن پیرامون موضوع بدا سخن به میان آمده است، آیاتی که در این زمینه آمده چند دستهاند:
- آیاتی که ناظر به مبانی و اجزای مفهوم بداء است؛ از جمله آیات قضا و قدر محتوم و غیر محتوم: ﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۲۵]، علم مطلق و ازلی خداوند: ﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۶]، عدم محدودیت قدرت خدا: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۷] و... .
- آیاتی که تغییر سرنوشت انسانها را بر اثر افعال اختیاری آنان مطرح میکنند؛ مانند: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۲۸] و ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۲۹].
- آیاتی که ناظر به مصادیق عینی بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا﴾[۳۰]، ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۳۱] و... .
با درک صحیح مسئله بداء انسان متوجه میشود در جایگاه هر انتخاب و انجام هر کاری خداوند ناظر اوست و براساس همین انتخاب و عملکرد، مقدرات وی در هر لحظه از سوی خداوند رقم میخورد: ﴿يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾[۳۲]، در چنین زمینۀ فکری، ارزش اموری همچون توبه، دعا و کارهای خیر در سایۀ التزام به توکل روشنتر میشود[۳۳].
در نگاهی دیگر آیات قرآنی درباره بداء به دو لوح اشاره دارند. قرآن کریم که برای اولینبار در تاریخ معارف بشری مسئله بداء را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین تبیین میکند:
- لوح محفوظ: مقدراتی که نوشته میشود و به هیچ وجه تغییر نمییابد؛ چرا که مطابق با علم الهی است: ﴿بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ﴾[۳۴]؛
- لوح محو و اثبات: آنچه برای انسان مقدر شده ولی بنابه شرایط خاص و به اراده خداوند تغییر میکند: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۳۵][۳۶] این لوح بیانگر مفاد بداء است.
بداء در روایات
بداء در جوامع روایی شیعه، به گونهای مورد توجه خاصّ قرار گرفته است تا جایی که یکی از بابهای کتب روایی، بدین موضوع میپردازد[۳۷]. اهل سنت نیز به رغم عدم پذیرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهی و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شیعه، روایات بداء را بیش از امامیه در کتب خود نقل کردهاند[۳۸]. به رغم تصریح به مسئله بداء در صحاح معروف[۳۹] برخی از ایشان بداء را ملازم با جهل خداوند دانستهاند[۴۰]. در حالی که بداء به هیچ وجه علم الهی را محدود نمیکند و ناشی از جهل نیست[۴۱]. توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا موجب گردیده تا برخی عالمان شیعه نیز از به کار بردن بداء در مورد خداوند خودداری کرده و حتی آن را انکار کنند[۴۲]، یا اینکه بداء را تأویل برده، آن را به معنای اظهار و ابداء بدانند[۴۳].[۴۴]
امام صادق (ع) در چندین روایت فرمودند: «خداوند به چیزی همانند بداء بزرگ شمرده نشده است»[۴۵]؛ «خداوند با چیزی مانند بدا عبادت نشده است»[۴۶] و «اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را میدانستند در سخن گفتن از آن سستی نمیکردند»[۴۷]. ائمه (ع) اعتقاد به بدا را بالاترین نشان اعتقاد به توحید و تنزیه پروردگار میدانند و آن را یکی از آموزههای مشترک ادیان معرفی میکنند. امام رضا (ع) فرمود: «هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر به حرام بودن شراب و اقرار به بدا برای خداوند»[۴۸]. امام صادق (ع) میفرماید: «کسی که گمان کند برای خداوند در چیزی بداء حاصل میشود که روز قبل آن را نمیدانست، از او بیزاری بجویید»[۴۹]. در حدیث دیگری آمده است: «برای خدا در چیزی بداء حاصل نمیشود، مگر اینکه پیش از آن به آن علم داشته است»[۵۰].[۵۱]
از مجموع روایات به دست میآید بدا ناظر به دو اصل مهم در جهانبینی توحیدی و اسلامی است: اول اینکه قدرت خداوند مطلق و نامحدود است و آنچه را که بر اساس علم و حکمت خود احسن و اصلح بداند، محقق خواهد ساخت، بر خلاف عقیدۀ یهود که دست خدا را بسته دانسته و تصور میکردند در عالم تکوین هیچگونه تحولی رخ نخواهد داد ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ﴾[۵۲]. دوم اینکه اعمال خوب و بد انسان در سرنوشت او تأثیر میگذارد. از باب مثال صله رحم عمر را طولانی و قطع رحم عمر را کوتاه میکند[۵۳]، همچنین دادگری سلطان سبب طولانی شدن و ستمگری وی، سبب کوتاه شدن زمامداری او میشود[۵۴].[۵۵]
برخی از نکاتی که از روایات بداء استفاده میشود عبارتاند از:
- اقرار انبیاء و ستایش اعتقاد به بداء از طرف ائمه بیانگر این است که شناخت خداوند بدون اعتقاد به بداء کامل نیست.
- نسبت بداء به خداوند به معنای آن است که خداوند سرنوشت انسان را بر اساس اعمال او تغییر میدهد. انسان میتواند با کار خوب یا بد آینده خود را رقم زند. اعمال انسان حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاهی موجب نزول بلا میشوند و گاه، بلایی را دور میکنند و یا مایه برکات آسمانی و الهی میشوند. اعمالی همانند استغفار، توبه، شکر نعمت، صدقه، احسان، صله ارحام و نیکی به والدین موجب تغییر سرنوشت انسان و نزول برکاتاند و در مقابل، کفر و گناهان موجب بلا و عذاب الهی.
- اعتقاد به بداء در برابر باور یهود است که معقتدند خدا جهان را آفریده، سرنوشت انسانها را تقدیر کرده و تغییر در آن راه ندارد.
- خداوند دو نوع علم دارد: علمی که به فرشتگان و پیامبران میبخشد و تغییری در آن راه ندارد و علمی که نزد خود اوست و کسی از آن آگاهی ندارد مگر آنکه خداوند اراده کند، بداء در نوع دوم پدید میآید[۵۶].
جایگاه اعتقاد به بداء
اعتقاد به بداء بالاترین نشانه اعتقاد به توحید است که علم الهی را محدود نمیکند و ناشی از جهل نیست. امام صادق (ع) فرمود: «خدا هرچه را بخواهد پیش میاندازد و هرچه را بخواهد مؤخر میکند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات میکند و کتاب ما در نزد اوست و فرمود: «هر چیزی را که خدا اراده میکند پیش از آنکه آن را پدید آورد، در علم او وجود دارد، چیزی بر او آشکار نمیشود مگر اینکه در علم او بوده است، همانا برای خدا از روی جهل آشکار نمیشود»[۵۷].[۵۸]
نمونههای تاریخی بداء
در روایات نمونههایی از بداء در تاریخ ادیان نیز بیان شده است مانند:
- در مورد قوم حضرت یونس، بعد از نفرین یونس و اینکه قرار بود عذاب نازل شود، برای خدا بدا حاصل شد و به جای آنکه آنان را عذاب کند، رحمت خود را شامل آنان کرد[۵۹]. به سرگذشت قوم یونس در قرآن کریم اشاره شده و از دیگران خواسته شده از آن عبرت بگیرند و با برگزیدن راه ایمان، از گزند پیآمدهای کفر مصون بمانند: ﴿فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ﴾[۶۰].[۶۱]
- عیسی (ع) با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، شادی و پایکوبی میکردند، عیسی (ع) گفت: امروز شادماناند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از بینوایی دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است[۶۲].
- حزقیل پیامبر از جانب خدا مأموریت یافت تا از مرگ پادشاه زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی مرگ آن پادشاه به تأخیر افتاد و او مأمور شد تا این مطلب را به او برساند[۶۳].
- پیامبر اکرم (ص) از مرگ خارکن یهودی خبر داد، اما مرگ او به خاطر صدقهای که داد به تأخیر افتاد[۶۴].
- هنگامی که آیۀ ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ﴾[۶۵] نازل شد، اصحاب پیامبر (ص) یقین کردند عذاب خدا بر کافران نازل خواهد شد، اما با نزول آیۀ ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۶۶] دانستند عذاب نازل نخواهد شد[۶۷].
بداء در نبوت و امامت
در نبوت و امامت بداء راه ندارد؛ زیرا پیامبران و امامان افراد معینی هستند که از سوی خداوند به مقام نبوت و امامت برگزیده شدهاند و تغییرپذیر نیست. این مطلب مورد اجماع عالمان امامیه است و در روایتی نیز آمده است که در نبوت و امامت بدا راه ندارد[۶۸]. با این حال، در برخی روایات آمده است در مورد اسماعیل فرزند امام صادق (ع) و سید محمد فرزند امام هادی (ع) بدا رخ داده است؛ یعنی آن دو به امامت منصوب شده بودند، ولی چون در زمان امام معصوم ـ امام صادق و امام هادی (ع) ـ از دنیا رفتند، امام کاظم و امام عسکری (ع) به امامت منصوب شدند.
بر فرض صحت این روایات باید به گونهای تأویل شود که با اصل بطلان بدا در امامت، منافات نداشته باشد بدین صورت که چون آن دو فرزندان بزرگتر امام معصوم بودند، تصور مردم این بود که امامت به آنان اختصاص دارد و با مرگ آنان نادرستی عقیده مزبور روشن شد[۶۹]. برخی بدا در روایت: «مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْءٍ کَمَا بَدَا لَهُ فِی إِسْمَاعِیل» را به بدا در مرگ اسماعیل تفسیر کرده است، یعنی دوبار مرگ او تقدیر شده بود و امام صادق (ع) تأخیر مرگ او را از خداوند درخواست کرد و اجابت شد. امام (ع) فرمود: برای خدا در باره چیزی همانند اسماعیل بدا حاصل نشده است، مقصود امام (ع) تأخیر افتادن مرگ اسماعیل بوده است نه امامت وی[۷۰].[۷۱]
عدم امکان بداء در ظهور امام زمان (ع)
یکی از مسائل اساسی دربارۀ بدا، عدم وقوع بداء در مورد ظهور حضرت مهدی (ع) است. در روایات آخرالزمان به دو گونه به موضوع بداء اشاره شده است؛
- دعاهایی که درخواست تعجیل فرج حضرت مهدی (ع) و کوتاه شدن مدت غیبت توصیه شده است. امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم از غیبت امامشان به درگاه خداوند گریه و ناله کنند، ظهور حضرت نزدیکتر خواهد شد و اگر مردم نسبت به دوری حجت خدا بیتفاوت باشند، غیبت نیز تا آخرین حد خود ادامه پیدا خواهد کرد»[۷۲].
- روایاتی که موضوع بداء را خصوصاً در احوال آخرالزمان و ظهور حضرت بیان میکند. چنانچه امام صادق (ع) میفرماید: «چند چیز جزء نشانههای حتمی ظهور است که قطعاً پیش از قیام حضرت قائم (ع) روی خواهد داد؛ خروج سفیانی، فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء، شهید شدن نفس زکیه، ندایی آسمانی. راوی سؤال کرد: آیا در نشانههای حتمی، بداء روی خواهد داد؟ حضرت پاسخ داد: آری. سپس راوی عرض کرد: میترسم در قیام حضرت قائم (ع) نیز بداء رخ دهد! حضرت فرمود: خیر! قیام حضرت قائم (ع) از وعدههای الهی است و خداوند در وعده خود تخلف نمیکند، زیرا خود در قرآن فرموده: ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۷۳].[۷۴].[۷۵]
اصل ظهور حضرت حجت از اموری است که شکی در حتمیت آن نیست، چنانچه فرمودهاند: «اگر از عمر هستی یک روز باقی مانده باشد حضرت ظهور خواهد کرد»[۷۶].[۷۷] هرچند از تعیین وقت ظهور امام عصر (ع) نهی شده است[۷۸]، ولی تقدیم و تأخر در آن ممکن است.
امکان بداء در نشانههای ظهور
نسبت به نشانههای ظهور باید گفت: وقوع بداء در نشانههای غیرحتمی مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی است. ولی درباره وقوع بدا در نشانههای حتمی ظهور سه نظر وجود دارد: امکان وقوع بداء، عدم امکان وقوع بداء، عدم امکان وقوع بداء دراصل نشانههای حتمی وامکان بداء درجزئیات[۷۹].
ادله امکان بداء در نشانههای حتمی ظهور:
- روایت وقوع بداء در خروج سفیانی: ابو هاشم جعفری میگوید: نزد امام جواد (ع) از سفیانی و حتمی بودن خروج او سخن به میان آمد. گفتم: «آیا ممکن است در امر حتمی، بدا پیش آید؟ فرمود: آری. گفتم: میترسم درباره قائم هم بدا حاصل شود. فرمود: نه! قائم، وعدۀ الهی است و در آن، تخلف نمیشود»[۸۰]. در بررسی این دلیل باید گفت: روایات متواتر برحتمی بودن نشانههای ظهور دلالت دارند. البته وقوع بدا در جزئیات امکان دارد.
- حتمی بودن نشانههای ظهور، مخالف قرآن است. باید توجه داشت اعتقاد به امکان بدا به معنای تحقق آن نیست و امکان عقلی وجود دارد که با فقدان شرایط، تغییر میکند.
- همیشگی و ناگهانی بودن ظهور با حتمی بودن آن منافات دارد.
به نظر میرسد دیدگاه سوم با روایات تناسب بیشتری دارد زیرا در نشانههای حتمی ظهور اصل وقایع حتمی هستند ولی سایر خصوصیات مانند زمان حتمی نیستند و احتمال بدا در آنها وجود دارد. بنابراین ظهور امام عصر (ع) زمان قطعی و غیر قابل بداء ندارد بلکه قابل تغییر و تقدم و تأخر است[۸۱].
تهمت شرک در خالقیت به اندیشه شیعی
وهابیان ادعا میکنند: یکی از اعتقادات شیعه «بدا» است. آنان با این اعتقاد، پشیمانی یا نادانی را به خداوند نسبت میدهند و این در حالی است که نسبت به امامان خود قائل به علم غیب هستند؟! گویا آنان امامان خویش را از خدا برتر و بالاتر میدانند!
پاسخ
یادآوری چند نکته در این باره ضروری است:
نکته نخست: «بدا» در لغت به معنی «آشکار شدن شئ مخفی» است. این واژه در قرآن نیز به همین معنی استعمال شده است. قرآن میفرماید: ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا﴾[۸۲]. ولی در اصطلاح، شیعیان آن را مجازاً در معنی إبداء و آشکار کردن به کار میبرند. منظورشان از بدا لله این است که خداوند چیزی را که بر بندگانش مخفی بوده، بر آنان آشکار کرد. استعمال این تعبیر در این معنای مجازی، به شیعه اختصاص ندارد بلکه همین تعبیر در روایاتی که خود وهابیان آن را صحیح میدانند و به آن تمسک میکنند وارد شده است: بخاری در کتاب صحیحش آورده است: إنه سمع من سول الله(ص) إن ثلاثة في بني إسرائيل أبرص و أعمى و أقرع بدا الله عز و جل أن يبتليهم...؛ «از رسول خدا شنیدم که سه نفر از بنی اسرائیل، پیس، کچل و کور بودند، برای خداوند بدا پیش آمد که آنها را بیازماید»[۸۳]. خلاصه داستان در این روایت، این است که خداوند فرشتهای را برای دلجویی نزد این سه نفر فرستاد، آنان هر یک مشکل خود را بیان کردند، فرشته هم دستی بر آنان کشید و شفایشان داد و از بهرههای دنیایی نیز به آنان بخشید. پس از مدتی که آن سه تن به اموال و داراییهای خوبی رسیده بودند، همان فرشته به صورت فردی فقیر نزدشان رفت؛ ولی پیس و کچل از کمک به وی خودداری کردند، اما کور به دلیل نعمتی که خدا به او داده بود، آن فقیر را کمک کرد. در این هنگام برای خدا بدا رخ داد و آن دو نفر اول را به همان حالت نخست برگرداند. در این روایت که خلاصه آن بیان شد، پیامبر اکرم(ص) از تعبیر به «بدا لله» استفاده کرده است. آیا وهابیان پیامبر(ص) را هم متهم میکنند که با این تعبیر، به خداوند نسبت جهل یا پشیمانی داده است؟!
یا آنکه از نظر وهابیان اگر این تعبیر در روایات شیعه بیاید کفر و اگر در صحیح بخاری بیاید، عین توحید است!!! در هر حال نمیشود به صِرف استعمال لفظ در معنای مجازیاش، مسلمانان را متهم کرد که به خداوند نسبت پشیمانی و جهل دادهاند، چنانکه نمیتوان پیامبر(ص) را به چنین نسبتی متهم کرد!!
نکته دوم: در قرآن در ارتباط با خداوند گاه از تعابیری استفاده شده است که قطعاً ذات پاک الهی از معنای رایج و شایع آن منزه است. واژههایی چون مکر، خدعه و نسیان از واژههایی است که در قرآن به خداوند نسبت داده شد و قطعاً نمیتواند معنای حقیقی آنها اراده شده باشد: ﴿وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا﴾[۸۴]. ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ﴾[۸۵]. همچنین آمده است: ﴿نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ﴾[۸۶]. روشن است که این واژهها در ارتباط با خداوند از معانی شایع و رایج خود تجرید شده، متناسب با شأن ذات اقدس خداوند، معنی میشود؛ در واقع این واژهها نسبت به خداً، مجازاً، اطلاق میشود. تعبیر به «بدا» درباره خداوند نیز از همین نمونه تعبیرها است؛ یعنی از منظر مردم که از گذشته و آینده خبر ندارند، چنین به نظر میرسد که خدا از نظرش برگشت و گویا در اراده الهی تغییری رخ داده است، در حالی که در واقع خداوند با این تغییر، پرده از علم غیبش برداشت و حقیقتی که تا آن زمان، بر مردم پنهان بود، آن را برایشان آشکار ساخت؛ به عبارت دیگر، هیچ بدائی نسبت به خدا در کار نیست؛ بلکه تعبیر دقیقترش «إبداء» است؛ یعنی آشکار کردن امری که بر مردم پوشیده بود. نظیرش در قرآن، استعمال واژه «دانستن بر خدا» است آنجا که میفرماید: خداوند مؤمنان را امتحان میکند تا مجاهدانشان را از غیر مجاهدان بشناسد: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ﴾[۸۷]. روشن است که جمله ﴿حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ﴾[۸۸] به این معنی نیست که خداوند آنها را نمیشناخت، حالا میخواهد با امتحان کردن آنها را بشناسد! بلکه منظور این است که معلوم ازلی خداوند در خارج تحقق یابد و آنچه از ازل میدانست با امتحان، آن را در خارج عینیت ببخشد.
اگر گفتن «بدا الله» به معنی نسبت دادن جهل یا پشیمانی به خداست، گفتن ﴿حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ﴾[۸۹] هم باید به معنی نسبت دادن جهل و نا آگاهی به خدا باشد! وهابیان درباره این گونه آیات چه میگویند؟! شگفتآور است همین معنایی که دانشمندان شیعه درباره تعبیر به بدا ذکر کردهاند، بزرگان اهل سنت هم آوردهاند؛ ولی چه سری است اگر همین تعبیر را آنها بگویند قابل قبول است؛ ولی اگر شیعه بگوید کفر است و الحاد!!
«عینی» - از شارحان صحیح بخاری - در عمدة القاری، در شرح بدا لله مینویسد: أي سبق في علم الله فأراد إظهاره و ليس المراد أنه ظهر له بعد أن كان خافيا، لأن ذلك محال في حق الله؛ جمله «بدا الله» یعنی خدا چیزی را که از ازل میدانست اراده کرده است آن را آشکار سازد. مقصود از این کلمه این نیست که خدا نمیدانست و حالا برایش آشکار شد؛ چون چنین چیزی درباره خدا محال است»[۹۰]. شیعیان هم چیزی جز این معنا را از «بدا» اراده نمیکنند. از نگاه آنان «بدا» به معنی آشکار شدن امری بر خداوند نیست، بلکه به معنی آشکار کردن خداوند برای انسانها است. در روایت آمده است که امام صادق(ع) فرمود: من زعم أن الله يبدو له في شيء اليوم لم يعلمه أمس فابرءوا منه؛ «هرکس گمان کند برای خدا چیزی امروز آشکار میشود که دیروز آن را نمیدانست، از او بیزاری بجویید»[۹۱]. بنابراین، بهتر است به جای متهم کردن مسلمانان، در معنای صحیح این واژهها دقت شود!
نکته سوم: آنان که بدا را انکار میکنند و آن را ملازم جهل و پشیمانی خدا میدانند، درباره نسخ چه میگویند؟! در واقع فرقی بین نسخ و بدا نیست، جز این که نسخ در امور تشریعی است و بدا در امور تکوینی، یعنی همان طور که در تشریع احکام، با نسخ، قبله مسلمانان از مسجد الاقصی به مسجد الحرام تغییر کرد، در نظام تکوینی هم مثلاً عذاب قوم یونس با دعا و تضرع آنها، تغییر کرد و از آنان برداشته شد. اگر بنا باشد بدا به معنی پشیمانی خدا باشد، در نسخ هم میتوان همین حرف را زد، آیا وهابیان چنین میاندیشند؟! حقیقت آن است هم در نسخ و هم در بدا، خداوند از ازل میدانست که حکم اولش پس از مدتی تغییر خواهد کرد. بله! ظاهر این احکام از ابتدا عام بود؛ ولی در واقع، چنین نبود، بلکه موقت بودند و خدا از ازل آن را میدانست و همچنین میدانست که در زمان خودش آن را آشکار خواهد کرد.
نکته چهارم: حقیقت بدا به این بر میگردد که انسان با انجام کارهای خوب، سرنوشت سوء خویش را تغییر دهد و با انجام کارهای بد سرنوشت خوبش را تغییر دهد. این جایگزینی تقدیرها، همان بدا اصطلاحی است که شیعیان بدان معتقدند. در قرآن هر چند واژه «بدا» در معنای اصطلاحی آن نیامده، ولی در آیات مختلفی این مفهوم قابل استفاده است، از جمله:
۱. ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۹۲]. در تفسیر این آیه از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «الصَّدَقَة على وَجههَا و برّ الْوَالِدين و اصطناع الْمَعْرُوف تحول الشَّقَاء سَعَادَة، و تزيد فِي الْعُمر و تقي مصَارِع السوء»؛ «صدقه در راه خدا، نیکی به پدر و مادر و انجام کارهای نیک، بدبختی را به خوشبختی تبدیل کرده، عمر را افزایش داده، از مرگهای بد جلوگیری میکند»[۹۳].
۲. قرآن درباره تغییر سرنوشت قوم یونس میفرماید: ﴿فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ﴾[۹۴]. برابر این آیه، قوم یونس بر اثر نافرمانی خدا، مستحق عذاب شدند. یونس(ع) پس از آنکه این خبر را به آنها داد از نزدشان رفت؛ ولی آنان با دیدن نشانههای عذاب، از کرده خویش پشیمان شده، رو به صحرا نهادند و به گریه و زاری، پرداختند. آنگاه خداوند توبه شان را پذیرفت و عذاب را از آنان برداشت. از این جایگزینی تقدیرها، که به دست قدرت الهی انجام میشود به «بدا» تعبیر میشود؛ یعنی گفته میشود: بدا الله أن يعذبهم؛ اول قرار بود که عذاب بر آنان نازل شود؛ ولی خداوند آن را تغییر داد و سرنوشت جدیدی را بر آنان رقم زد.
۳. قرآن میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۹۵]. این آیه هم به روشنی از تغییر سرنوشتها به دست قدرت الهی سخن میگوید.
بنابراین، تغییر سرنوشتها و جایگزینی تقدیرها، امری است که همه مسلمانان به آن اعتقاد دارند و به شیعه اختصاص ندارد. منظور شیعه از «بدا» چیزی جز همین تغییر سرنوشتها نیست. برابر این معنی، هرگز بدا به معنی نسبت دادن جهل به خدا نیست. غیر از آیات یاد شده، آیات دیگری نیز در قرآن است که به مفهوم بدا اشاره دارد، در این جا از آنها به اختصار یاد میشود:
- آیاتی که از قضا و قدر حتمی و غیر حتمی سخن میگوید؛ مانند، آیه ۳۹ سوره رعد، همچنین آیاتی که از اجل حتمی و غیر حتمی سخن میگوید؛ مانند آیه ۳ سوره انعام.
- آیاتی که از تغییر فرمان الهی درباره ذبح اسماعیل سخن میگوید؛ مانند آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات.
- آیاتی که از حرام ساختن ورود بنی اسرائیل به سرزمین مقدس به مدت چهل سال به دنبال نافرمانیهای آنان، گفتوگو میکند؛ مانند آیات ۲۱ تا ۲۶ سوره مائده.
- آیاتی که از اضافه شدن ده روز به میقات حضرت موسی(ع) پس از تعیین سی روز حکایت میکند؛ مانند آیه ۱۴۲ سوره اعراف.
- آیاتی که به تغییر سرنوشتها بر اثر اعمالی چون ایمان، تقوا و استغفار (آیه ۹۶ سوره اعراف و ۱۰ و ۱۱ سوره نوح) یا تأثیر دعا و تضرع در شب قدر در سرنوشتهای غیر حتمی (آیه۴ سوره دخان) اشاره دارد.
بنابراین مسئله بدا به معنی اصطلاحیاش یک مسئله قرآنی است و همه مسلمانان عملاً به آن ملتزم هستند و هیچکس این تغییرات را ملازم با جهل یا پشیمانی خدا نمیداند. اساساً اگر کسی بدا به این معنای اصطلاحیاش را منکر باشد باید دعا را نیز منکر باشد؛ زیرا دعا هم چیزی جز اعتقاد به تغییر وضعیت نیست. آیا دعا غیر از تقاضای تغییر سرنوشت است؟!
نکته پنجم: «بدا» با این معنای اصطلاحیاش دارای آثار تربیتی بس عظیمی است؛ زیرا اگر بدا را انکار کنیم معنایش این است که خدا از کار قضا و قدر فارغ شده و دیگر امیدی به تغییر سرنوشتها وجود ندارد. با این باور دیگر انگیزهای برای تغییر وضعیت کنونی برای کسی باقی نمیماند؛ چراکه هرچه مقدر شده است همان خواهد شد. بنابراین، اعتقاد به بدا از سویی، انگیزه کار و تلاش را در انسان پدید میآورد و از سوی دیگر انسان را به انجام کارهای خیر و عبادی، تضرع و توبه امیدوار میسازد تا با انجام آنها قضاهای غیرحتمی را از خویش دور سازد.
نکته ششم: در طرح اصل شبهه، دو مطلب بیارتباط در کنار هم قرار گرفت یک این که شیعیان به بدا اعتقاد دارند، دوم این که آنان در مورد امامانشان قائل به علم غیباند طراحان شبهه از کنار هم قرار دادن این دو مطلب میخواهند چنین نتیجه بگیرند که شیعیان امامان خود را برتر از خدا میدانند. از آنچه گذشت بیپایه بودن این سخن نیز روشن شد؛ زیرا اولاً اعتقاد به «بدا» مستلزم جهل یا پشیمانی خدا نیست تا چنین نتیجه مضحکی گرفته شود؛ ثانیاً علم ائمه(ع) در مقابل علم خدا اساساً قابل قیاس نیست علم غیب امام یک علم اعطایی و افاضی است، در حالی که علم خداوند، ذاتی و استقلالی است. علم امامان(ع) محدود و در چارچوب اذن خداست در حالی که علم خداوند، نامحدود و بیانتها است. درباره علم غیب امامان در بخش دیگر مفصلتر بحث خواهد شد.
شیعیان در «بدا» همان چیزی را میگویند که مسلمانان در ارتباط با تغییر سرنوشتها میگویند. مفهوم بدا این است که انسان میتواند با انجام اعمال نیک، زمینهای را فراهم آورد تا خدا سرنوشت بدش را به سرنوشت خوب تغییر دهد یا با انجام اعمال زشت، زمینهای را فراهم آورد تا خداوند سرنوشت نیکش را به سرنوشت بد تغییر دهد و این چیزی است که همه به آن اعتقاد دارند. استعمال لفظ بدا در معنای مجازیاش (آشکار کردن) نباید بهانهای برای سوءظن و متهم کردن مسلمانان شود![۹۶].
منابع
- دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴.
- محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۷
- تونهای، مجتبی، موعودنامه
- حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان
- پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲
- آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲
- رستمنژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۴۱-۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۱۱۶۰؛ اقرب الموارد، ج۱، ص۳۴.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۱۲؛ النهایه، ص۱۰۹.
- ↑ ر.ک: پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰؛ دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۷۴-۳۷۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
- ↑ ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ – ۳۷۸.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، تصحیح الإعتقاد، ص ۵۱ ـ ۵۲؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص ۲۹۲.
- ↑ التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ الانتصار، ص۹۳؛ رسائل الشریف المرتضی، ص۱۱۶ ـ ۱۱۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۷.
- ↑ ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸.
- ↑ «ما عبد اللّه بشیء مثل البداء و ما عظّم اللّه بمثل البداء»؛ کافی ج ۱ ص ۱۴۶.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۲۴.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج ۱۱ ص ۳۸۱؛ تفسیر نمونه، ج ۱۰ ص ۲۴۲.
- ↑ ر.ک: جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی،، ش ۳۴، ص ۹۴. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۸؛ پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۲.
- ↑ البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.
- ↑ «اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.
- ↑ البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند» سوره جن، آیه ۲۶.
- ↑ «جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.
- ↑ اسفار، ج۶، ص۳۹۸ـ۳۹۹؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۷۶ـ۳۷۸.
- ↑ «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ ر.ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج۱۱، ص۳۸۰.
- ↑ «هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۸ ـ ۳۹.
- ↑ «آفریننده آسمانها و زمین است، چگونه او را فرزندی تواند بود در حالی که او را همسری نیست و همه چیز را آفریده است و او به هر چیزی داناست» سوره انعام، آیه ۱۰۱.
- ↑ «اگر آیهای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را میآوریم؛ آیا ندانستهای که خداوند بر هر کاری تواناست؟» سوره بقره، آیه ۱۰۶.
- ↑ «خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند». سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ «آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمیگرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.
- ↑ «و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد» سوره نوح، آیه ۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ «هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
- ↑ ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸.
- ↑ «(این سخن، جادو و دروغ نیست) بلکه قرآنی ارجمند است، در لوحی نگهداشته» سوره بروج، آیه ۲۱ ـ ۲۲.
- ↑ «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ ر.ک: تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۶۱؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.
- ↑ کافی، ج ۱ ص ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴، باب البداء.
- ↑ ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۵.
- ↑ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۷۶؛ ج۷، ص۹۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۶۶.
- ↑ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَبْدُ لَهُ مِنْ جَهْلٍ». الکافی ج ۱ ص ۱۴۸.
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۲۱ـ۴۲۲.
- ↑ المسائل العکبریه، ص۹۹ـ۱۰۰.
- ↑ ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
- ↑ «مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ». الکافی، ج۱، ص۱۴۶؛ التوحید، باب البداء، ح۲.
- ↑ «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ»؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.
- ↑ «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُوا عَنِ الْکَلَامِ فِیهِ». الکافی، ص۱۴۸؛ التوحید، باب البداء، ح ۷.
- ↑ «عَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا بِتَحْرِیمِ الْخَمْرِ وَ أَنْ یُقِرَّ لَهُ بِالْبَدَاء»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص ۳۳۴.
- ↑ «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَبْدُو لَهُ فِی شَیْءٍ لَمْ یَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.
- ↑ «مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا کَانَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَبْدُوَ لَهُ»؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.
- ↑ ر.ک: دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۵؛ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۵؛ پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
- ↑ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۵.
- ↑ ر.ک: پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ مَا یَشَاءُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ وَ قَالَ فَکُلُّ أَمْرٍ یُرِیدُهُ اللَّهُ فَهُوَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَصْنَعَهُ لَیْسَ شَیْءٌ یَبْدُو لَهُ إِلَّا وَ قَدْ کَانَ فِی عِلْمِهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَبْدُو لَهُ مِنْ جَهْلٍ»؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۱۸.
- ↑ ر.ک: جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۶؛ دیبا، حسین، بداء، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ «پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.
- ↑ قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.
- ↑ «پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.
- ↑ «و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.
- ↑ سیوطی، الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.
- ↑ شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۳۰۹.
- ↑ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۱۲۱.
- ↑ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی کَتَبَ الْقَتْلَ عَلَی ابْنِی إِسْمَاعِیلَ مَرَّتَیْنِ فَسَأَلْتُهُ فِیهِ فَعَفَا عَنْ ذَلِکَ»؛ الفصول المختاره، ص۳۰۹.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۹.
- ↑ «فَلَمَّا طَالَ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَی اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی وَ هَارُونَ یُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع)هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْتَهِی إِلَی مُنْتَهَاهُ»؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۲.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۹.
- ↑ «کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا (ع)فَجَرَی ذِکْرُ السُّفْیَانِیِّ وَ مَا جَاءَ فِی الرِّوَایَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (ع)هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ یَبْدُوَ لِلَّهِ فِی الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِیعَادِ وَ اللَّهُ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ»؛ الغیبة للنعمانی، ص ۳۰۲ ح ۱۰.
- ↑ ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۳۳-۱۳۸.
- ↑ ر.ک: ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۴۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.
- ↑ ر.ک: تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۶۱.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ص ۵۸.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص ۲۶۲؛ آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، ص ۳۴ ـ ۴۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۷، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۲.
- ↑ ر.ک. آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، ص ۳۴ ـ ۴۳؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص ۲۶۲.
- ↑ «و بدیهای کارهایی که انجام دادهاند برای آنان آشکار میگردد و (سزای) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا میگیرد» سوره زمر، آیه ۴۸.
- ↑ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۶.
- ↑ «و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند» سوره نمل، آیه ۵۰.
- ↑ «بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.
- ↑ «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان میدهند و از کار شایسته باز میدارند! و (در بخشش) ناخن خشکی میورزند، خداوند را فراموش کردهاند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ «و بیگمان میآزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارشهای (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.
- ↑ «و بیگمان میآزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارشهای (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.
- ↑ «و بیگمان میآزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارشهای (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.
- ↑ عمدة القاری، ج۱۶، ص۴۸.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۷۰.
- ↑ «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ عمدة القاری، ج۱۱، ص۱۸۱؛ الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.
- ↑ «پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.
- ↑ «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ رستمنژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۱۷۳-۱۸۱