کلام جدید: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"></div>' به '')
جز (جایگزینی متن - 'فهم دین' به 'فهم دین')
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{نبوت}}


== مقدمه ==
*"[[کلام]] [[جدید]]" از جمله مباحثی است که در سالیان گذشته مورد اقبال و توجه جدی [[اندیشمندان]] غربی و سپس [[اسلامی]] قرار گرفته است. در میان غربی‌ها، برخی "[[شلایرماخر]]" را بنیان‌گذار [[کلام]] [[جدید]] یا [[پدر]] الهیات نوین می‌‌دانند<ref>سایکس، شلایر ماخر، ص۱۰۴.</ref>؛ که پس از او، [[اندیشمندان]] دیگر بر این راه رفتند.
* در [[جهان اسلام]]، به نظر می‌‌رسد این اصطلاح، اول‌بار از سوی [[شبلی نعمانی]] از [[کشور]] [[هندوستان]]، با [[نگارش]] [[تاریخ]] [[کلام]] [[جدید]] مطرح شد. او جلد دوم [[تاریخ]] [[علم کلام]] خود را [[تاریخ]] [[علم کلام]] [[جدید]] نامید، و در آن، برخی معضلات را که [[دین]] در دنیای [[جدید]] در آن درگیر است، مطرح نمود.
* البته پیش از او، [[سید احمدخان هندی]] نیز در یکی از سخنرانی‌های خویش این اصطلاح را به زبان آورد. با این بیان که ما به تأسیس [[علم کلام]] [[جدید]] [[نیاز]] داریم تا از این راه، یا [[علوم]] [[جدید]] را ابطال کنیم و یا اینکه نشان دهیم این آموزه‌ها بر [[مراتب ایمان]] [[اسلامی]] منطبق است<ref>میان محمد شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۴، ص۲۰۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۲.</ref>.
* در میان [[اندیشمندان]] ایرانی، [[استاد مطهری]] را همانند برخی از نوآوری‌های دیگر<ref>در میان اندیشمندان اسلامی و به خصوص ایرانی، استاد مطهری اولین کسی است که مسئله فلسفه اخلاق را به صورت رسمی مطرح کرد. (بنگرید به: مقاله‌ای از نگارنده با عنوان «پرستش، اصل بنیادین فلسفه اخلاق استاد مطهری»، مجله آینه معرفت، ش۲۵، زمستان ۱۳۸۹)</ref>، می‌‌توان بنیان‌گذار، یا لااقل توجه‌دهنده به [[ضرورت]] و اهمیت [[علم کلام]] [[جدید]] در [[ایران]] دانست.
* این ادعا از آنجاست که ایشان دو [[وظیفه]] برای [[علم کلام]] برمی شمارد که آن دو را، [[دلیل]] پیدایش [[کلام]] [[جدید]] می‌داند: یکی [[دفاع]] و رد [[شبهه‌ها]] بر اصول و [[فروع]] [[اسلام]] و دیگری بیان سلسله تأییداتی برای آنها، و در ادامه تصریح می‌‌کند از همین جاست که باید [[علم کلام]] [[جدید]] تأسیس شود؛ زیرا در عصر ما شبهه‌هایی پیدا شده که در قدیم نبوده و هم تأییداتی که از مختصات [[پیشرفت‌های علمی]] [[جدید]] است<ref>مطهری، حوزه‌های علمیه اسلام و نیازهای جهان امروز، ص۴۹.</ref>. [[شهید مطهری]]، [[جدید]] بودن را وصف [[شبهه]] ها، مسائل و تأییدات می‌‌داند. در [[حقیقت]] از نظر ایشان، شباهت [[کلام]] قدیم و [[جدید]] در اهداف و غایات و تفاوت در [[دلایل]] و شبهه‌هاست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۳.</ref>.


==مقدمه==
== دیدگاه‌ها در چیستی [[کلام]] [[جدید]] ==
*"[[کلام]] [[جدید]]" از جمله مباحثی است که در سالیان گذشته مورد [[اقبال]] و توجه جدی [[اندیشمندان]] غربی و سپس [[اسلامی]] قرار گرفته است. در میان غربی‌ها، برخی "[[شلایرماخر]]" را بنیان‌گذار [[کلام]] [[جدید]] یا [[پدر]] الهیات نوین می‌‌دانند<ref>سایکس، شلایر ماخر، ص۱۰۴.</ref>؛ که پس از او، [[اندیشمندان]] دیگر بر این راه رفتند.
* تقریرها و نظریات متعددی تا امروز درباره مفهوم و ماهیت [[کلام]] [[جدید]] در کتاب‌ها و مجلات ارائه شده<ref>مجموعه نظریات درباره این موضوع در کتابی با عنوان کلام جدید در گذر اندیشه‌ها گردآوری - اثر علی اوجبی - شده است، مراجعه شود.</ref> که خود معرکه انظار و نقد و نظرهای فراوانی شده است. باید یادآور شد که طرح بحث نو شدن و تجدد [[کلام]]، چون ناظر به وجود تحولات و گرایش‌های نوینی است که در حجم وسیعی در میان [[متکلمین]] معاصر به وقوع پیوسته است، بحثی بی‌حاصل و لغو نیست... آنچه تأکید بر [[جدید]] شدن [[کلام]] را موجه می‌‌کند، خوش‌خیالی برخی اذهان است که [[گمان]] می‌‌کنند حیطه مباحث و مسائل و شبهه‌های [[کلامی]] در همان محدوده‌های سابق است و با معتقدات و مبانی و پیش‌فرض‌های [[متکلمان]]، هیچ چالش نوینی رخ نداده است<ref>واعظی، «ماهیت علم کلام جدید»، نقد و نظر، س ۳، ش۱، ص۱۰۰.</ref>.
*در [[جهان اسلام]]، به نظر می‌‌رسد این اصطلاح، اول‌بار از سوی [[شبلی نعمانی]] از [[کشور]] [[هندوستان]]، با [[نگارش]] [[تاریخ]] [[کلام]] [[جدید]] مطرح شد. او جلد دوم [[تاریخ]] [[علم کلام]] خود را [[تاریخ]] [[علم کلام]] [[جدید]] نامید، و در آن، برخی معضلات را که [[دین]] در دنیای [[جدید]] در آن درگیر است، مطرح نمود.
* به برخی از مهم‌ترین دیدگاه‌ها دراین‌باره، با توجه به فاصله [[زیاد]] [[اختلاف]] آرای آنها اشاره می‌‌شود: قابل توجه آنکه تقریرها و نظریات مختلفی (هرچند که حاصل) تا به امروز درباره ماهیت [[کلام]] [[جدید]] ارائه شده، این اثر مجموعه آنها را در ۳ [[حوزه]] کلی دسته‌بندی (با التفات به برخی ناهمخوانی درونی) نموده است، با این نگاه که ملاک این جنبش از آن روست که اولاً هیچ‌کدام از تقسیم‌بندی‌های موجود جامع و [[مانع]] درست و رویکردها نیست، علاوه بر اینکه ما در اینجا مبانی [[فکری]] و [[اجتماعی]] و تا حدّ زیست [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] افراد را دخیل دانستیم<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۳-۲۵۴.</ref>.
*البته پیش از او، [[سید احمدخان هندی]] نیز در یکی از سخنرانی‌های خویش این اصطلاح را به زبان آورد. با این بیان که ما به تأسیس [[علم کلام]] [[جدید]] [[نیاز]] داریم تا از این راه، یا [[علوم]] [[جدید]] را ابطال کنیم و یا اینکه نشان دهیم این آموزه‌ها بر [[مراتب ایمان]] [[اسلامی]] منطبق است<ref>میان محمد شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۴، ص۲۰۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۲.</ref>.
=== رویکرد اول: تجدد ناظر به تحول زمانه ===
*در میان [[اندیشمندان]] ایرانی، [[استاد مطهری]] را همانند برخی از نوآوری‌های دیگر<ref>در میان اندیشمندان اسلامی و به خصوص ایرانی، استاد مطهری اولین کسی است که مسئله فلسفه اخلاق را به صورت رسمی مطرح کرد. (بنگرید به: مقاله‌ای از نگارنده با عنوان «پرستش، اصل بنیادین فلسفه اخلاق استاد مطهری»، مجله آینه معرفت، ش۲۵، زمستان ۱۳۸۹)</ref>، می‌‌توان بنیان‌گذار، یا لااقل توجه‌دهنده به [[ضرورت]] و اهمیت [[علم کلام]] [[جدید]] در [[ایران]] دانست.
* [[مجتهد]] شبستری در کتاب هرمنوتیک کتاب و [[سنّت]]، در مقاله‌ای با عنوان "نقد [[تفکر]] [[کلامی]] سنتی در [[اسلام]] معاصر"، این نظر را با توجه به تفاوت [[وظایف]] [[کلام]] [[جدید]] و قدیم طرح می‌‌کند. او می‌‌گوید: [[کلام]] قدیم، به [[وظیفه]] برعهده داشته است:  
*این ادعا از آنجاست که ایشان دو [[وظیفه]] برای [[علم کلام]] برمی شمارد که آن دو را، [[دلیل]] پیدایش [[کلام]] [[جدید]] می‌داند: یکی [[دفاع]] و رد [[شبهه‌ها]] بر اصول و [[فروع]] [[اسلام]] و دیگری بیان سلسله تأییداتی برای آنها، و در ادامه تصریح می‌‌کند از همین جاست که باید [[علم کلام]] [[جدید]] تأسیس شود؛ زیرا در عصر ما شبهه‌هایی پیدا شده که در قدیم نبوده و هم تأییداتی که از مختصات [[پیشرفت‌های علمی]] [[جدید]] است<ref>مطهری، حوزه‌های علمیه اسلام و نیازهای جهان امروز، ص۴۹.</ref>. [[شهید مطهری]]، [[جدید]] بودن را [[وصف]] [[شبهه]] ها، مسائل و تأییدات می‌‌داند. در [[حقیقت]] از نظر ایشان، شباهت [[کلام]] قدیم و [[جدید]] در اهداف و غایات و تفاوت در [[دلایل]] و شبهه‌هاست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۳.</ref>.
# بیان و معرفی [[اصول اعتقادی]] و ایمانی [[اسلام]]؛  
 
# اثبات این [[عقاید]]. برای [[متکلم]] مفروض بود که داشتن این [[عقاید]] [[حقیقی]]، تنها راه "تجات [[اخروی]]" است و هر کس بخواهد "[[نجات]] [[اخروی]]" پیدا کند، باید دارای این [[عقاید]] [[حقیقی]] باشد. [[متکلم]]، این [[عقاید]] را [[کشف]] می‌‌کرد و راه اثبات آنها را نشان می‌داد.  
==دیدگاه‌ها در چیستی [[کلام]] [[جدید]]==
# پاسخ دادن به شبهه‌هایی که از بیرون [[دین]] می‌‌آمد.
*تقریرها و نظریات متعددی تا امروز درباره مفهوم و ماهیت [[کلام]] [[جدید]] در کتاب‌ها و مجلات ارائه شده<ref>مجموعه نظریات درباره این موضوع در کتابی با عنوان کلام جدید در گذر اندیشه‌ها گردآوری - اثر علی اوجبی - شده است، مراجعه شود.</ref> که خود معرکه انظار و نقد و نظرهای فراوانی شده است. باید یادآور شد که طرح بحث نو شدن و تجدد [[کلام]]، چون ناظر به وجود تحولات و گرایش‌های نوینی است که در حجم وسیعی در میان [[متکلمین]] معاصر به وقوع پیوسته است، بحثی بی‌حاصل و لغو نیست... آنچه تأکید بر [[جدید]] شدن [[کلام]] را موجه می‌‌کند، خوش‌خیالی برخی اذهان است که [[گمان]] می‌‌کنند حیطه مباحث و مسائل و شبهه‌های [[کلامی]] در همان محدوده‌های سابق است و با معتقدات و مبانی و پیش‌فرض‌های [[متکلمان]]، هیچ چالش نوینی رخ نداده است<ref>واعظی، «ماهیت علم کلام جدید»، نقد و نظر، س ۳، ش۱، ص۱۰۰.</ref>.
* [[علم کلام]] با این ساختار، دارای دو ویژگی بوده است: نخست آنکه پرسش‌هایی که در [[کلام اسلامی]] مطرح است، پرسش‌هایی ناظر به واقع است. [[کلام اسلامی]] هم به دنبال [[عقاید]] [[راستین]] و صددرصد مطابق با واقع می‌‌گردد. ویژگی دوم [[کلام اسلامی]] هم تصور قابل اثبات بودن این قضایای ایمانی از راه [[عقل]] است.
*به برخی از مهم‌ترین دیدگاه‌ها دراین‌باره، با توجه به فاصله [[زیاد ]][[اختلاف]] آرای آنها اشاره می‌‌شود: قابل توجه آنکه تقریرها و نظریات مختلفی (هرچند که حاصل) تا به امروز درباره ماهیت [[کلام]] [[جدید]] ارائه شده، این اثر مجموعه آنها را در ۳ [[حوزه]] کلی دسته‌بندی (با التفات به برخی ناهمخوانی درونی) نموده است، با این نگاه که ملاک این جنبش از آن روست که اولاً هیچ‌کدام از تقسیم‌بندی‌های موجود جامع و [[مانع]] درست و رویکردها نیست، علاوه بر اینکه ما در اینجا مبانی [[فکری]] و [[اجتماعی]] و تا حدّ زیست [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] افراد را دخیل دانستیم<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۳-۲۵۴.</ref>.
* اما در عصر حاضر، فضای [[فکری]] عوض شده و آن دو ویژگی [[تفکر]] که به [[کلام اسلامی]] ما هم شکل بخشیده بود، جای خود را به ویژگی‌های دیگر داده است. در فضای [[فکری]] [[جدید]]، جازمیت [[فلسفی]] و [[علمی]] از میان رفته و عدم جازمیت بر [[تفکر]] [[بشر]] چیره گشته است. ازاین‌رو، اثبات [[عقلی]] و یقینی [[عقاید]] صحیح که [[هدف]] [[کلام]] سنتی به شمار می‌‌رفت، ناممکن گشته است. به ناچار باید به شیوه دیگری از [[خدا]]، [[نبوت]]، [[انسان]] و [[معاد]] و [[وحی]] سخن گفت. در چنین فضایی آنچه درباره [[دین]] و [[دین‌داری]] برای [[انسان]] مطرح است، پرسش‌های خاص با محوریت این پرسش است که "[[دین]] با من فاقد تصویر چه می‌‌کند؟"؛ "آیا [[دین]] به من و [[جهان]] تصویر و معنا می‌‌بخشد؟" مسئله، بیرون آمدن از سرگشتگی‌ها و به جایی تکیه کردن است. امروز در درجه اول از "نقش [[دین]]" سؤال می‌‌شود، نه "مطابقت و عدم مطابقت گزاره‌های [[دینی]] با واقع"؛ زیرا دیگر امروز مسئله این نیست که [[انسان]] با داشتن [[عقاید]] حقه به [[نجات]] [[اخروی]] برسد؛ بلکه [[انسان]] خواستار [[نجات]] [[معنوی]] در همین [[زندگی دنیوی]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۴-۲۵۵.</ref>.
===رویکرد اول: تجدد ناظر به تحول زمانه===
* ایشان با تأکید بر این نکته که [[کلام]] قدیم در فضای رئالیستی پدید آمده و امروز کارایی ندارد، [[معتقد]] است باید [[کلام]] جدیدی پایه‌گذاری شود که با نسبی‌گرایی [[حاکم]] بر فضای [[فکری]] [[بشر]] [[جدید]] هماهنگ باشد<ref>مجتهد شبستری، هرمنوتیک کتاب و سنت، ص۱۹۲ - ۱۸۳.</ref>. در واقع، تفاوت در [[وظیفه]] دیروز و امروز [[علم کلام]] را موجب دگرگونی این [[علم]] در گذشته و امروز دانسته است؛ مانند طب سنتی و [[علم]] پزشکی پیشرفته در امروز، که این نگاه و دگردیسی جای تأمل فراوان دارد.
*[[مجتهد]] شبستری در کتاب هرمنوتیک کتاب و [[سنّت]]، در مقاله‌ای با عنوان "نقد [[تفکر]] [[کلامی]] سنتی در [[اسلام]] معاصر"، این نظر را با توجه به تفاوت [[وظایف]] [[کلام]] [[جدید]] و قدیم طرح می‌‌کند. او می‌‌گوید: [[کلام]] قدیم، به [[وظیفه]] برعهده داشته است:  
* نزدیک به این رویکرد، دیدگاهی است که تجدد را به گزاره‌های [[جدید]] نسبت می‌دهد و بر این [[باور]] است که [[کلام]] سنتی، تنها به برخی از گزاره‌های [[دینی]] ناظر به واقع پرداخته و به [[تبیین]] و دفع شبهه‌های آنها [[اقدام]] نموده و از گزاره‌های ناظر به [[ارزش]]، یعنی گزاره‌های [[اخلاقی]] و [[حقوقی]] و نیز پاره‌ای از گزاره‌های ناظر به واقع، [[غفلت]] کرده است. به همین [[دلیل]]، تنها مسئله [[خداشناسی]] و صفات و [[افعال]] باری و [[نبوت]] و [[معاد]]، به [[حوزه]] [[کلام]] اختصاص داده می‌‌شود<ref>بنگرید به: ملکیان، نقد و نظر، س ۱، ش۲، ص۳۵.</ref>.
#بیان و معرفی [[اصول اعتقادی]] و ایمانی [[اسلام]]؛  
* شاید بی‌ربط نباشد که نظریه آقای سروش را هم نزدیک به دو نظریه مذکور بدانیم؛ به خصوص که زمینه‌های روشنفکری و نسبی‌گرایی در همه آنها کم‌وبیش مشاهده می‌‌شود. ایشان [[معتقد]] است [[کلام]] [[جدید]] دنبال [[کلام]] قدیم است و با آن [[اختلاف]] جوهری ندارد. ما به سه جهت می‌‌توانیم [[کلام]] [[جدید]] داشته باشیم: یکی این که، از اهم [[وظایف]] [[کلام]]، دفع [[شبهه‌ها]] است و چون [[شبهه‌ها]] نوشونده‌اند، [[کلام]] هم نو می‌‌شود. البته نباید پنداشت که همیشه با همان سلاح‌های قدیمی می‌توان به [[شبهه‌ها]] پاسخ گفت. گاهی برای پاسخ به [[شبهه‌ها]] [[جدید]]، به سلاح‌های [[جدید]] احتیاج است و بنابراین، متکلّم، به دانستن چیزهای تازه محتاج می‌‌شود. از این‌رو [[علم کلام]]، هم از طریق [[معارف]] تازه و هم از طریق مسئله‌های تازه تغذیه می‌‌شود. [[علم کلام]] وظیفه‌ای تازه نیز پیدا می‌‌کند و بر سه [[وظیفه]] [[دفع شبهه]] ها، [[تبیین معارف]] و اثبات مبانی، [[وظیفه]] دیگری افزوده می‌‌شود به نام "[[دین‌شناسی]]". [[دین‌شناسی]]، نگاهی است به [[دین]] از بیرون [[دین]]. به همین جهت، [[کلام]] [[جدید]] گاهی "[[فلسفه]] [[دین]]" نامیده می‌‌شود<ref>سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۳ - ۱۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۵.</ref>.
#اثبات این [[عقاید]]. برای [[متکلم]] مفروض بود که داشتن این [[عقاید]] [[حقیقی]]، تنها راه "تجات [[اخروی]]" است و هر کس بخواهد "[[نجات]] [[اخروی]]" پیدا کند، باید دارای این [[عقاید]] [[حقیقی]] باشد. [[متکلم]]، این [[عقاید]] را [[کشف]] می‌‌کرد و راه اثبات آنها را نشان می‌داد.  
* ایشان تجدد را در سه عنوان [[شبهه]] ها، سلاح‌ها و [[وظایف]] [[جدید]] [[کلامی]] می‌‌داند؛ و در جای دیگر می‌‌گوید وجه تجدد [[علم کلام]] به تعیین مرزهای [[شریعت]] مربوط است. از نظر ایشان، شباهت [[کلام]] قدیم و [[جدید]] [[دفاع]] از [[شریعت]] است، ولی چون [[شریعت]] به صورت تدریجی [[کشف]] می‌‌شود، [[علم کلام]] نیز هویتی جاری به تناسب آن دارد<ref>سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۹ - ۱۸.</ref>.
#پاسخ دادن به شبهه‌هایی که از بیرون [[دین]] می‌‌آمد.
* نظر ایشان در باب نو شدن [[کلام]]، یادآور دیدگاه ایشان درباب [[اخلاق]] در کتاب [[اخلاق]] خدایان است که در آنجا نیز [[معتقد]] است با توجه به نوشدن زمانه و تحول لحظه‌ای دنیای [[جدید]]، نمی‌توان به [[اخلاق]] ثابت و قدسی و مینوی ملتزم بود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۶.</ref>.
*[[علم کلام]] با این ساختار، دارای دو ویژگی بوده است: نخست آنکه پرسش‌هایی که در [[کلام اسلامی]] مطرح است، پرسش‌هایی ناظر به واقع است. [[کلام اسلامی]] هم به دنبال [[عقاید]] [[راستین]] و صددرصد مطابق با واقع می‌‌گردد. ویژگی دوم [[کلام اسلامی]] هم تصور قابل اثبات بودن این قضایای ایمانی از راه [[عقل]] است.
=== رویکرد دوم: تجدد [[علم کلام]] با تجدد مخاطبان ===
*اما در عصر حاضر، فضای [[فکری]] عوض شده و آن دو ویژگی [[تفکر]] که به [[کلام اسلامی]] ما هم شکل بخشیده بود، جای خود را به ویژگی‌های دیگر داده است. در فضای [[فکری]] [[جدید]]، جازمیت [[فلسفی]] و [[علمی]] از میان رفته و عدم جازمیت بر [[تفکر]] [[بشر]] چیره گشته است. ازاین‌رو، اثبات [[عقلی]] و یقینی [[عقاید]] صحیح که [[هدف]] [[کلام]] سنتی به شمار می‌‌رفت، ناممکن گشته است. به ناچار باید به شیوه دیگری از [[خدا]]، [[نبوت]]، [[انسان]] و [[معاد]] و [[وحی]] سخن گفت. در چنین فضایی آنچه درباره [[دین]] و [[دین‌داری]] برای [[انسان]] مطرح است، پرسش‌های خاص با محوریت این پرسش است که "[[دین]] با من فاقد تصویر چه می‌‌کند؟"؛ "آیا [[دین]] به من و [[جهان]] تصویر و معنا می‌‌بخشد؟" مسئله، بیرون آمدن از سرگشتگی‌ها و به جایی تکیه کردن است. امروز در درجه اول از "نقش [[دین]]" سؤال می‌‌شود، نه "مطابقت و عدم مطابقت گزاره‌های [[دینی]] با واقع"؛ زیرا دیگر امروز مسئله این نیست که [[انسان]] با داشتن [[عقاید]] حقه به [[نجات]] [[اخروی]] برسد؛ بلکه [[انسان]] خواستار [[نجات]] [[معنوی]] در همین [[زندگی دنیوی]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۴-۲۵۵.</ref>.
*ایشان با تأکید بر این نکته که [[کلام]] قدیم در فضای رئالیستی پدید آمده و امروز کارایی ندارد، [[معتقد]] است باید [[کلام]] جدیدی پایه‌گذاری شود که با نسبی‌گرایی [[حاکم]] بر فضای [[فکری]] [[بشر]] [[جدید]] هماهنگ باشد<ref>مجتهد شبستری، هرمنوتیک کتاب و سنت، ص۱۹۲ - ۱۸۳.</ref>. در واقع، تفاوت در [[وظیفه]] دیروز و امروز [[علم کلام]] را موجب دگرگونی این [[علم]] در گذشته و امروز دانسته است؛ مانند طب سنتی و [[علم]] پزشکی پیشرفته در امروز، که این نگاه و دگردیسی جای تأمل فراوان دارد.
*نزدیک به این رویکرد، دیدگاهی است که تجدد را به گزاره‌های [[جدید]] نسبت می‌دهد و بر این [[باور]] است که [[کلام]] سنتی، تنها به برخی از گزاره‌های [[دینی]] ناظر به واقع پرداخته و به [[تبیین]] و دفع شبهه‌های آنها [[اقدام]] نموده و از گزاره‌های ناظر به [[ارزش]]، یعنی گزاره‌های [[اخلاقی]] و [[حقوقی]] و نیز پاره‌ای از گزاره‌های ناظر به واقع، [[غفلت]] کرده است. به همین [[دلیل]]، تنها مسئله [[خداشناسی]] و صفات و [[افعال]] باری و [[نبوت]] و [[معاد]]، به [[حوزه]] [[کلام]] اختصاص داده می‌‌شود<ref>بنگرید به: ملکیان، نقد و نظر، س ۱، ش۲، ص۳۵.</ref>.
*شاید بی‌ربط نباشد که نظریه آقای سروش را هم نزدیک به دو نظریه مذکور بدانیم؛ به خصوص که زمینه‌های روشنفکری و نسبی‌گرایی در همه آنها کم‌وبیش مشاهده می‌‌شود. ایشان [[معتقد]] است [[کلام]] [[جدید]] دنبال [[کلام]] قدیم است و با آن [[اختلاف]] جوهری ندارد. ما به سه جهت می‌‌توانیم [[کلام]] [[جدید]] داشته باشیم: یکی این که، از اهم [[وظایف]] [[کلام]]، دفع [[شبهه‌ها]] است و چون [[شبهه‌ها]] نوشونده‌اند، [[کلام]] هم نو می‌‌شود. البته نباید پنداشت که همیشه با همان سلاح‌های قدیمی می‌توان به [[شبهه‌ها]] پاسخ گفت. گاهی برای پاسخ به [[شبهه‌ها]] [[جدید]]، به سلاح‌های [[جدید]] احتیاج است و بنابراین، متکلّم، به دانستن چیزهای تازه محتاج می‌‌شود. از این‌رو [[علم کلام]]، هم از طریق [[معارف]] تازه و هم از طریق مسئله‌های تازه تغذیه می‌‌شود. [[علم کلام]] وظیفه‌ای تازه نیز پیدا می‌‌کند و بر سه [[وظیفه]] [[دفع شبهه]] ها، [[تبیین معارف]] و اثبات مبانی، [[وظیفه]] دیگری افزوده می‌‌شود به نام "[[دین‌شناسی]]". [[دین‌شناسی]]، نگاهی است به [[دین]] از بیرون [[دین]]. به همین جهت، [[کلام]] [[جدید]] گاهی "[[فلسفه]] [[دین]]" نامیده می‌‌شود<ref>سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۳ - ۱۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۵.</ref>.
*ایشان تجدد را در سه عنوان [[شبهه]] ها، سلاح‌ها و [[وظایف]] [[جدید]] [[کلامی]] می‌‌داند؛ و در جای دیگر می‌‌گوید وجه تجدد [[علم کلام]] به تعیین مرزهای [[شریعت]] مربوط است. از نظر ایشان، شباهت [[کلام]] قدیم و [[جدید]] [[دفاع]] از [[شریعت]] است، ولی چون [[شریعت]] به صورت تدریجی [[کشف]] می‌‌شود، [[علم کلام]] نیز هویتی جاری به تناسب آن دارد<ref>سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۹ - ۱۸.</ref>.
*نظر ایشان در باب نو شدن [[کلام]]، یادآور دیدگاه ایشان درباب [[اخلاق]] در کتاب [[اخلاق]] خدایان است که در آنجا نیز [[معتقد]] است با توجه به نوشدن زمانه و تحول لحظه‌ای دنیای [[جدید]]، نمی‌توان به [[اخلاق]] ثابت و قدسی و مینوی ملتزم بود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۶.</ref>.
===رویکرد دوم: تجدد [[علم کلام]] با تجدد مخاطبان===
*"تجدد"، به معنای عرض خاص، مختص [[علم کلام]] است که ریشه در [[هویت]] این [[علم]] دارد. [[علم کلام]] بنا به تعریف، [[هویت]] واسطه‌ای میان [[وحی]] و مخاطبان آن دارد و این [[هویت]]، به منزله جنس و جامع مشترک در همه تعریف‌های [[علم کلام]] اخذ شده است. [[علم کلام]] به [[دلیل]] [[هویت]] واسطه‌ای، به طرفین ([[وحی]] و مخاطبان آن) [[قائم]] بوده، از دو طرف نسبت، کسب تعین می‌‌کند. آنچه [[هویت]] [[کلام]] را به عنوان [[کلام]]، قوام می‌‌بخشد، [[وحی]] و [[تعالیم دینی]] است که امری بالذات ثابت است و آنچه ساختار و هندسه معرفتی [[دانش]] [[کلام]] را شکل می‌‌دهد و تعین [[فرهنگی]] آن را تأمین می‌‌کند، مخاطبان [[وحی]] است که امری دائماً متحول می‌باشد. [[کلام]] به دنبال عرضه [[وحی]]، که امر ثابت [[مقدس]] آسمانی است، به ذهن و زبان مخاطبان است که [[هویت]] جمعی و [[تاریخی]] متحول دارند. از این‌رو [[متکلم]]، متناسب با ذهن و زبان مخاطب، [[نظام]] [[کلامی]] خود را شکل می‌‌بخشد و با تحول ذهنیت مخاطبان، [[نظام]] [[کلامی]] نیز متحول می‌‌گردد؛ به خصوص که در حد فاصل بین قرن شانزده تا نوزده میلادی، پارادایم‌های [[جدید]] معرفت‌شناختی و فلسفه‌های جدیدی شکل گرفتند و فضای [[جدید]] [[علوم انسانی]] و [[اجتماعی]]، الهیات [[مسیحی]] را با پرسش‌های نوین الهیاتی و [[اعتقادی]] مواجه نمود. این فضای [[فکری]] و [[فرهنگی]] [[جدید]] با چالش‌های [[علوم انسانی]] و [[اجتماعی]] [[جدید]] در برابر تلقی سنتی از [[دین]] مواجه شد و پیدایش رهیافتی [[جدید]] به [[دین]] و نقش آن و بررسی گزاره‌های [[دینی]] و معنای آنها سبب گردید که در پهنه [[اندیشه]] الهیات [[مسیحی]]، الهیاتی نوین، به معنای واقعی کلمه، پا به عرصه وجود گذارد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۶.</ref>.
*"تجدد"، به معنای عرض خاص، مختص [[علم کلام]] است که ریشه در [[هویت]] این [[علم]] دارد. [[علم کلام]] بنا به تعریف، [[هویت]] واسطه‌ای میان [[وحی]] و مخاطبان آن دارد و این [[هویت]]، به منزله جنس و جامع مشترک در همه تعریف‌های [[علم کلام]] اخذ شده است. [[علم کلام]] به [[دلیل]] [[هویت]] واسطه‌ای، به طرفین ([[وحی]] و مخاطبان آن) [[قائم]] بوده، از دو طرف نسبت، کسب تعین می‌‌کند. آنچه [[هویت]] [[کلام]] را به عنوان [[کلام]]، قوام می‌‌بخشد، [[وحی]] و [[تعالیم دینی]] است که امری بالذات ثابت است و آنچه ساختار و هندسه معرفتی [[دانش]] [[کلام]] را شکل می‌‌دهد و تعین [[فرهنگی]] آن را تأمین می‌‌کند، مخاطبان [[وحی]] است که امری دائماً متحول می‌باشد. [[کلام]] به دنبال عرضه [[وحی]]، که امر ثابت [[مقدس]] آسمانی است، به ذهن و زبان مخاطبان است که [[هویت]] جمعی و [[تاریخی]] متحول دارند. از این‌رو [[متکلم]]، متناسب با ذهن و زبان مخاطب، [[نظام]] [[کلامی]] خود را شکل می‌‌بخشد و با تحول ذهنیت مخاطبان، [[نظام]] [[کلامی]] نیز متحول می‌‌گردد؛ به خصوص که در حد فاصل بین قرن شانزده تا نوزده میلادی، پارادایم‌های [[جدید]] معرفت‌شناختی و فلسفه‌های جدیدی شکل گرفتند و فضای [[جدید]] [[علوم انسانی]] و [[اجتماعی]]، الهیات [[مسیحی]] را با پرسش‌های نوین الهیاتی و [[اعتقادی]] مواجه نمود. این فضای [[فکری]] و [[فرهنگی]] [[جدید]] با چالش‌های [[علوم انسانی]] و [[اجتماعی]] [[جدید]] در برابر تلقی سنتی از [[دین]] مواجه شد و پیدایش رهیافتی [[جدید]] به [[دین]] و نقش آن و بررسی گزاره‌های [[دینی]] و معنای آنها سبب گردید که در پهنه [[اندیشه]] الهیات [[مسیحی]]، الهیاتی نوین، به معنای واقعی کلمه، پا به عرصه وجود گذارد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۶.</ref>.
*این داستان به [[مسیحیت]] و هیچ [[دین]] خاص دیگری هیچ انحصاری ندارد؛ بلکه هرجا عناصر پدیدآورنده الهیات نوین [[مسیحی]] حضور یابند، همان چالش را برای [[دین]] موجود در آن فضا در پی خواهند داشت. ازاین‌رو، زمانی که عناصر سیراب گشته از مکاتب [[علمی]] و [[فلسفی]] [[غرب]]، در [[حوزه]] [[اندیشه]] [[اسلامی]] مطرح گردیدند، سؤال‌هایی را با خود به سوغات آوردند که [[اندیشه]] [[دینی]] را با چالشی ژرف مواجه کردند و برای پاسخ به این سؤال‌های باید طرحی نو درانداخت و "[[کلامی]] [[جدید]]" پی ریخت<ref>خسروپناه و عبداللهی، «پژوهشی در ماهیت کلام جدید»، اندیشه نوین دینی، ش۱۵، زمستان ۱۳۸۷، ص۳۳ - ۱۹.</ref>.
* این داستان به [[مسیحیت]] و هیچ [[دین]] خاص دیگری هیچ انحصاری ندارد؛ بلکه هرجا عناصر پدیدآورنده الهیات نوین [[مسیحی]] حضور یابند، همان چالش را برای [[دین]] موجود در آن فضا در پی خواهند داشت. ازاین‌رو، زمانی که عناصر سیراب گشته از مکاتب [[علمی]] و [[فلسفی]] [[غرب]]، در [[حوزه]] [[اندیشه]] [[اسلامی]] مطرح گردیدند، سؤال‌هایی را با خود به سوغات آوردند که [[اندیشه]] [[دینی]] را با چالشی ژرف مواجه کردند و برای پاسخ به این سؤال‌های باید طرحی نو درانداخت و "[[کلامی]] [[جدید]]" پی ریخت<ref>خسروپناه و عبداللهی، «پژوهشی در ماهیت کلام جدید»، اندیشه نوین دینی، ش۱۵، زمستان ۱۳۸۷، ص۳۳ - ۱۹.</ref>.
*به نظر می‌‌رسد، این، دیدگاهی خارج از مبنای [[علمی]] و منطقی است؛ زیرا تحول ذهن و زبان مخاطبان، و پارادایم‌های [[جدید]] معرفت‌شناختی در [[غرب]] را چگونه می‌‌توان ملاک نو شدن یک [[علم]] دانست؟ اگر چنین باشد نوعی [[بی‌ثباتی]] در [[علوم]] را باید ملتزم شد. علاوه بر اینکه مولف محترم در آثار مختلف خویش آرای متفاوتی در تعریف [[کلام]] [[جدید]] که گاه در [[حد ]][[مشرک]] لفظی از هم متباین هستند، ارائه نموده است<ref>مراجعه شود به مقاله فوق، کتاب‌های کلام جدید و دیگر آثار کلامی ایشان.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۷.</ref>.
* به نظر می‌‌رسد، این، دیدگاهی خارج از مبنای [[علمی]] و منطقی است؛ زیرا تحول ذهن و زبان مخاطبان، و پارادایم‌های [[جدید]] معرفت‌شناختی در [[غرب]] را چگونه می‌‌توان ملاک نو شدن یک [[علم]] دانست؟ اگر چنین باشد نوعی [[بی‌ثباتی]] در [[علوم]] را باید ملتزم شد. علاوه بر اینکه مؤلف محترم در آثار مختلف خویش آرای متفاوتی در تعریف [[کلام]] [[جدید]] که گاه در [[حد]] [[مشرک]] لفظی از هم متباین هستند، ارائه نموده است<ref>مراجعه شود به مقاله فوق، کتاب‌های کلام جدید و دیگر آثار کلامی ایشان.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۷.</ref>.
===رویکرد سوم: تجدد در اجزا و عوارض===
=== رویکرد سوم: تجدد در اجزا و عوارض ===
*بیشتر کلام‌پژوهان، راهی میانه را برگزیدند؛ با این نگاه که نه این موضع را قبول دارند که [[کلام]] [[جدید]] کاملاً با [[کلام]] سنتی متفاوت است که نمونه‌ای از آن دیدگاه‌ها پیش از این آمد)؛ و نه رویکردهای اتحادگرایانه [[هویت]] [[کلام]] [[جدید]] و قدیم را معتقدند، بلکه با تقریرهای مختلف، تفاوت آنها را تفاوت در مسائل، روش و مبانی، یا یکی یا برخی از آنها می‌‌دانند. با این نگاه که هر دو [[کلام]] از لحاظ واسطه بودن میان [[وحی]] و مخاطب مشترک، اما از حیث سایر اضلاع معرفتی متباین و متفاوتند<ref>افرادی مانند فرامرز قراملکی، ربانی گلپایگانی، خسروپناه در کتاب کلام جدید، محمد رضایی و....</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۷.</ref>.
* بیشتر کلام‌پژوهان، راهی میانه را برگزیدند؛ با این نگاه که نه این موضع را قبول دارند که [[کلام]] [[جدید]] کاملاً با [[کلام]] سنتی متفاوت است که نمونه‌ای از آن دیدگاه‌ها پیش از این آمد)؛ و نه رویکردهای اتحادگرایانه [[هویت]] [[کلام]] [[جدید]] و قدیم را معتقدند، بلکه با تقریرهای مختلف، تفاوت آنها را تفاوت در مسائل، روش و مبانی، یا یکی یا برخی از آنها می‌‌دانند. با این نگاه که هر دو [[کلام]] از لحاظ واسطه بودن میان [[وحی]] و مخاطب مشترک، اما از حیث سایر اضلاع معرفتی متباین و متفاوتند<ref>افرادی مانند فرامرز قراملکی، ربانی گلپایگانی، خسروپناه در کتاب کلام جدید، محمد رضایی و....</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۷.</ref>.
===رویکرد چهارم: تجدد در مسائل===
=== رویکرد چهارم: تجدد در مسائل ===
*چهارمین نگاه، تجدد را [[وصف]] مسائل [[کلامی]] دانسته است، نه [[هدف]] و موضوع که به تحول در ماهیت بینجامد. این رویکرد که به نظر می‌‌رسد دیدگاهی واقع بینانه و خارج از فضاهای متأثرانه پیش گفته باشد، از سوی برخی از استوانه‌های [[علمی]] امروز [[حوزه]] ارائه شده است.
* چهارمین نگاه، تجدد را وصف مسائل [[کلامی]] دانسته است، نه [[هدف]] و موضوع که به تحول در ماهیت بینجامد. این رویکرد که به نظر می‌‌رسد دیدگاهی واقع بینانه و خارج از فضاهای متأثرانه پیش گفته باشد، از سوی برخی از استوانه‌های [[علمی]] امروز [[حوزه]] ارائه شده است.
*استاد [[جعفر سبحانی]] [[معتقد]] است، آنچه در گستره [[علم کلام]] رخ داده است، افزوده شدن مسائل جدیدی به مسائل قبلی [[کلامی]] و تحقق مرحله‌ای از [[تکامل]] در این [[علم]] است. [[علم]] [[جدید]]، موضوع و [[هدف]] جداگانه لازم دارد؛ در حالی‌که هیچ‌کدام از اینها در این‌گونه مسائل موجود نیست. تنها چیزی که می‌‌توان درباره این مسائل اظهار کرد، این است که روش تحلیل این مسائل نمی‌تواند [[عقلی]] باشد؛ بلکه باید متناسب با خود [[شبهه]] یا سؤال، روشی برای تحلیل آن برگزید<ref>بنگرید به: سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص۱۰.</ref>.
* استاد [[جعفر سبحانی]] [[معتقد]] است، آنچه در گستره [[علم کلام]] رخ داده است، افزوده شدن مسائل جدیدی به مسائل قبلی [[کلامی]] و تحقق مرحله‌ای از [[تکامل]] در این [[علم]] است. [[علم]] [[جدید]]، موضوع و [[هدف]] جداگانه لازم دارد؛ در حالی‌که هیچ‌کدام از اینها در این‌گونه مسائل موجود نیست. تنها چیزی که می‌‌توان درباره این مسائل اظهار کرد، این است که روش تحلیل این مسائل نمی‌تواند [[عقلی]] باشد؛ بلکه باید متناسب با خود [[شبهه]] یا سؤال، روشی برای تحلیل آن برگزید<ref>بنگرید به: سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص۱۰.</ref>.
*استاد [[جوادی آملی]]، با تقریر و تبیینی دیگر می‌‌گوید: اگر معیار تجدد در قبال تقدم یا تجدد در مقابل سنتی و مانند آن، به "زمان است"، ممکن است در [[آینده]] نزدیک یا دور، یک [[کلام]] اجدّی هم پیدا شود. [[تاریخ]] تا کِی، تا چه فصلی، تا چه سالی؟ اگر ملاک [[جدید]] بودن، پدید آمدن سه محور اصلی، یعنی محتوای تازه، مبنای تازه، و روش [[جدید]] باشد، در این صورت، چه کسی تضمین می‌‌کند که در [[آینده]] نزدیک یا دور، مسائل تازه، مبانی تازه، روش تازه عرضه نشود. [[شاهد]] زنده این مدعا [[علم]] [[فقه]] است؛ چراکه [[فقه]] آشنایان، به خوبی واقفند که [[فقها]] در تحقیقات [[فقهی]] خویش، نه تنها در مسائل و محتوا، بلکه در مبانی و روش [[استنباط]] و حتی در منابع [[فقه]] با یکدیگر [[اختلاف]] دارند، اما این [[اختلاف]] باعث تقسیم [[فقه]] به قدیم و [[جدید]] نمی‌شود؛ بلکه [[فقها]] را به اقدمین و قدما و متأخرین و متأخرین المتأخرین تقسیم می‌‌نمایند. بر این اساس، بهتر است به جای آنکه [[علم کلام]] را به قدیم و [[جدید]] تقسیم کنیم، [[متکلمان]] را به قدیم و [[جدید]] تقسیم نماییم<ref>جوادی آملی، «علم کلام»، قبسات، ش۲، ص۶۳؛ اوجبی، کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص۳۵ - ۱۷.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۸.</ref>.
* استاد [[جوادی آملی]]، با تقریر و تبیینی دیگر می‌‌گوید: اگر معیار تجدد در قبال تقدم یا تجدد در مقابل سنتی و مانند آن، به "زمان است"، ممکن است در [[آینده]] نزدیک یا دور، یک [[کلام]] اجدّی هم پیدا شود. [[تاریخ]] تا کِی، تا چه فصلی، تا چه سالی؟ اگر ملاک [[جدید]] بودن، پدید آمدن سه محور اصلی، یعنی محتوای تازه، مبنای تازه، و روش [[جدید]] باشد، در این صورت، چه کسی تضمین می‌‌کند که در [[آینده]] نزدیک یا دور، مسائل تازه، مبانی تازه، روش تازه عرضه نشود. [[شاهد]] زنده این مدعا [[علم]] [[فقه]] است؛ چراکه [[فقه]] آشنایان، به خوبی واقفند که [[فقها]] در تحقیقات [[فقهی]] خویش، نه تنها در مسائل و محتوا، بلکه در مبانی و روش [[استنباط]] و حتی در منابع [[فقه]] با یکدیگر [[اختلاف]] دارند، اما این [[اختلاف]] باعث تقسیم [[فقه]] به قدیم و [[جدید]] نمی‌شود؛ بلکه [[فقها]] را به اقدمین و قدما و متأخرین و متأخرین المتأخرین تقسیم می‌‌نمایند. بر این اساس، بهتر است به جای آنکه [[علم کلام]] را به قدیم و [[جدید]] تقسیم کنیم، [[متکلمان]] را به قدیم و [[جدید]] تقسیم نماییم<ref>جوادی آملی، «علم کلام»، قبسات، ش۲، ص۶۳؛ اوجبی، کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص۳۵ - ۱۷.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۸.</ref>.


==نظریه پایانی==
== نظریه پایانی ==
*به نظر می‌‌رسد، [[علم کلام]] از آن جا که جزء [[علوم]] زنده به حساب می‌‌آید، همانند [[علوم]] مشابه در حال [[تکامل]] و تکاپو بوده، تا امروز که به اینجا رسیده است. اما استفاده از واژه [[جدید]] برای این [[علم]]، به [[دلیل]] تغییرات روش‌شناختی و زبان‌شناختی و پیدایش [[شبهه‌ها]] و سؤال‌های [[جدید]]، می‌‌تواند با [[مسامحه]] مسئله‌ای قابل قبول باشد. اما این، غیر از آن است که [[علم کلام]] را [[علمی]] [[جدید]]، آن هم با ماهیتی متفاوت از گذشته آن بدانیم.
* به نظر می‌‌رسد، [[علم کلام]] از آن جا که جزء [[علوم]] زنده به حساب می‌‌آید، همانند [[علوم]] مشابه در حال [[تکامل]] و تکاپو بوده، تا امروز که به اینجا رسیده است. اما استفاده از واژه [[جدید]] برای این [[علم]]، به [[دلیل]] تغییرات روش‌شناختی و زبان‌شناختی و پیدایش [[شبهه‌ها]] و سؤال‌های [[جدید]]، می‌‌تواند با [[مسامحه]] مسئله‌ای قابل قبول باشد. اما این، غیر از آن است که [[علم کلام]] را [[علمی]] [[جدید]]، آن هم با ماهیتی متفاوت از گذشته آن بدانیم.
*با تأمل و دقت کافی در دیدگاه‌های پیش گفته، به خصوص موافقان [[کلام]] [[جدید]]، به دست می‌‌آید که مبنای منطقی و [[علمی]] روشنی بر این ادعاها به چشم نمی‌خورد. برخی با نگاه جامعه‌شناسی [[دینی]] و [[نیازمندی]] متفاوت [[بشر]] امروز به [[علم کلام]]، [[کلام]] جدیدی را مطرح می‌‌کند که در عین اینکه دغدغه بجا و درستی است، [[دلیل]] بر نادیده گرفتن [[وظایف]] ذاتی و گذشته آن نیست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۸.</ref>.
* با تأمل و دقت کافی در دیدگاه‌های پیش گفته، به خصوص موافقان [[کلام]] [[جدید]]، به دست می‌‌آید که مبنای منطقی و [[علمی]] روشنی بر این ادعاها به چشم نمی‌خورد. برخی با نگاه جامعه‌شناسی [[دینی]] و [[نیازمندی]] متفاوت [[بشر]] امروز به [[علم کلام]]، [[کلام]] جدیدی را مطرح می‌‌کند که در عین اینکه دغدغه بجا و درستی است، [[دلیل]] بر نادیده گرفتن [[وظایف]] ذاتی و گذشته آن نیست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۸.</ref>.
*نظر دیگر نیز نهایت حرفی که مطرح کرد این بود که اولاً، با تحول ذهنیت مخاطبان، [[نظام]] [[کلامی]] نیز متحول می‌‌گردد؛ و ثانیاً، در حد فاصل بین قرن شانزده تا نوزده میلادی، پارادایم‌های جدیدی شکل گرفتند و فضای [[جدید]] [[علوم انسانی]] و [[اجتماعی]]، الهیات [[مسیحی]] را با پرسش‌های نوین الهیاتی و [[اعتقادی]] مواجه نمود و سبب گردید در [[اندیشه]] الهیات [[مسیحی]]، الهیاتی نوین پا به عرصه وجود گذارد و این داستان به [[دین]] خاصی انحصار ندارد. علاوه بر توضیحات پیش گفته، در جواب نکته اول باید گفت موضوع [[علم کلام]] ذات و [[صفات الهی]] است، نه بررسی ذهنیت مخاطبان، که آن به مباحث روش‌شناسی مربوط است.
* نظر دیگر نیز نهایت حرفی که مطرح کرد این بود که اولاً، با تحول ذهنیت مخاطبان، [[نظام]] [[کلامی]] نیز متحول می‌‌گردد؛ و ثانیاً، در حد فاصل بین قرن شانزده تا نوزده میلادی، پارادایم‌های جدیدی شکل گرفتند و فضای [[جدید]] [[علوم انسانی]] و [[اجتماعی]]، الهیات [[مسیحی]] را با پرسش‌های نوین الهیاتی و [[اعتقادی]] مواجه نمود و سبب گردید در [[اندیشه]] الهیات [[مسیحی]]، الهیاتی نوین پا به عرصه وجود گذارد و این داستان به [[دین]] خاصی انحصار ندارد. علاوه بر توضیحات پیش گفته، در جواب نکته اول باید گفت موضوع [[علم کلام]] ذات و [[صفات الهی]] است، نه بررسی ذهنیت مخاطبان، که آن به مباحث روش‌شناسی مربوط است.
*در مورد نکته دوم باید فحص و بحث دقیق نمود که آیا وضعیت تحول [[کلام]] [[اسلام]] و [[مسیحیت]] به یک گونه و اندازه است که آن قاعده و نتیجه را در اینجا هم جاری و ساری دانست. به نظر می‌رسد [[التزام]] به این حرف، خود پیامدهای سوء متعددی خواهد داشت؛ زیرا مشکل اصلی [[مسیحیان]]، همان‌گونه که در بحث [[علم]] و [[دین]] و [[تجربه دینی]] مطرح می‌‌شود، نگاه متفاوت آنها به دو واژه کلیدی "[[علم]]" و "[[دین]]" است که در گفتمان [[اسلامی]] چنین دیدگاهی مقبول و مورد تأیید نیست.
* در مورد نکته دوم باید فحص و بحث دقیق نمود که آیا وضعیت تحول [[کلام]] [[اسلام]] و [[مسیحیت]] به یک گونه و اندازه است که آن قاعده و نتیجه را در اینجا هم جاری و ساری دانست. به نظر می‌رسد [[التزام]] به این حرف، خود پیامدهای سوء متعددی خواهد داشت؛ زیرا مشکل اصلی [[مسیحیان]]، همان‌گونه که در بحث [[علم]] و [[دین]] و [[تجربه دینی]] مطرح می‌‌شود، نگاه متفاوت آنها به دو واژه کلیدی "[[علم]]" و "[[دین]]" است که در گفتمان [[اسلامی]] چنین دیدگاهی مقبول و مورد تأیید نیست.
*نتیجه آنکه مطالعه و دقت‌نظر فراونی در دیدگاه‌های معتقدان به تفاوت ماهوی [[علم کلام]] صورت گرفت؛ اما توجیه [[علمی]] و منطقی دقیقی دراین‌باره به نظر نمی‌رسد، و نکته جالب توجه آنکه با این همه مجادله و [[گفتگو]] درباره [[کلام]] [[جدید]] و قدیم، و تأکید بر تجدد و پیدایش [[علمی]] [[جدید]]، هیچ‌گاه این بحث مطرح نشده که دقیقاً موضوع و مسائل این [[علم]] [[جدید]] کدام است؟ ازاین‌رو می‌‌بینیم نوع کتاب‌هایی که با این عنوان تدوین شده‌اند، نه به این بحث پرداخته‌اند و نه محدوده مسائل آن را تبین کرده‌اند، و این، شاید حداقل [[تبیین]] و تشریح یک [[علم]] نوپا باشد.
* نتیجه آنکه مطالعه و دقت‌نظر فراونی در دیدگاه‌های معتقدان به تفاوت ماهوی [[علم کلام]] صورت گرفت؛ اما توجیه [[علمی]] و منطقی دقیقی دراین‌باره به نظر نمی‌رسد، و نکته جالب توجه آنکه با این همه مجادله و [[گفتگو]] درباره [[کلام]] [[جدید]] و قدیم، و تأکید بر تجدد و پیدایش [[علمی]] [[جدید]]، هیچ‌گاه این بحث مطرح نشده که دقیقاً موضوع و مسائل این [[علم]] [[جدید]] کدام است؟ ازاین‌رو می‌‌بینیم نوع کتاب‌هایی که با این عنوان تدوین شده‌اند، نه به این بحث پرداخته‌اند و نه محدوده مسائل آن را تبین کرده‌اند، و این، شاید حداقل [[تبیین]] و تشریح یک [[علم]] نوپا باشد.
*لذا به نظر می‌‌رسد، نگاه منطقی و معتدلانه این است که گفته شود، صفت و پسوند [[جدید]] برای [[علم کلام]] از باب اهمیت و تأکید در مسئله و التفات دادن [[عالمان]] این عصر به این نکته است، که نباید در همان [[شبهه‌ها]] بسیط و محدود گذشته که بیشتر به مبدا و [[معاد]] مربوط بود، در جا زد. اگر چنین چیزی پذیرفته بود، شاید [[علم]] [[اخلاق]] با توسعه و [[گرایش‌ها]] و زیرشاخه‌های متعدد، مانند [[اخلاق]] کاربردی و حرفه‌ای بیش از [[کلام]] [[مستحق]] چنین عنوانی بود. از همین‌جا می‌‌توان [[گریز]] زد که می‌‌توان برای [[علم کلام]] (همان‌گونه که در فضاهای آموزشی کم‌وبیش چنین کاری صورت گرفته) گرایش‌هایی، از جمله در [[حوزه]] مسائل و شبهه‌های [[جدید]] طراحی و تعریف کرد. و در پایان به نظر نگارنده همان‌گونه که در اثر پژوهشی دیگری آن را به تفصیل بحث خواهد نمود، مناسب‌ترین عنوان، [[کلام]] کاربردی به جای [[کلام]] [[جدید]] می‌‌باشد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۹.</ref>.
* لذا به نظر می‌‌رسد، نگاه منطقی و معتدلانه این است که گفته شود، صفت و پسوند [[جدید]] برای [[علم کلام]] از باب اهمیت و تأکید در مسئله و التفات دادن [[عالمان]] این عصر به این نکته است، که نباید در همان [[شبهه‌ها]] بسیط و محدود گذشته که بیشتر به مبدا و [[معاد]] مربوط بود، در جا زد. اگر چنین چیزی پذیرفته بود، شاید [[علم]] [[اخلاق]] با توسعه و [[گرایش‌ها]] و زیرشاخه‌های متعدد، مانند [[اخلاق]] کاربردی و حرفه‌ای بیش از [[کلام]] مستحق چنین عنوانی بود. از همین‌جا می‌‌توان [[گریز]] زد که می‌‌توان برای [[علم کلام]] (همان‌گونه که در فضاهای آموزشی کم‌وبیش چنین کاری صورت گرفته) گرایش‌هایی، از جمله در [[حوزه]] مسائل و شبهه‌های [[جدید]] طراحی و تعریف کرد. و در پایان به نظر نگارنده همان‌گونه که در اثر پژوهشی دیگری آن را به تفصیل بحث خواهد نمود، مناسب‌ترین عنوان، [[کلام]] کاربردی به جای [[کلام]] [[جدید]] می‌‌باشد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۵۹.</ref>.


==[[فلسفه]] [[دین]]==
== [[فلسفه]] [[دین]] ==
*یکی از مباحث مهم و متقارن با [[کلام]] [[جدید]]، "[[فلسفه]] [[دین]]" است که آن نیز مورد توجه جدی قرار گرفته و در سطح تحصیلات تکمیلی دانشگاها به عنوان یک [[گرایش]]، در حال [[فراگیری]] است.
* یکی از مباحث مهم و متقارن با [[کلام]] [[جدید]]، "[[فلسفه]] [[دین]]" است که آن نیز مورد توجه جدی قرار گرفته و در سطح تحصیلات تکمیلی دانشگاها به عنوان یک [[گرایش]]، در حال فراگیری است.
*وجه شاخص متمایزکننده [[فلسفه]] [[دین]] از [[کلام]] هنجاری به ترتیب جنبه‌های هنجاری و توصیفی آن دو است؛ زیرا [[فلسفه]] [[دین]] رویکرد دفاعی، مانند [[کلام]] را ندارد.
* وجه شاخص متمایزکننده [[فلسفه]] [[دین]] از [[کلام]] هنجاری به ترتیب جنبه‌های هنجاری و توصیفی آن دو است؛ زیرا [[فلسفه]] [[دین]] رویکرد دفاعی، مانند [[کلام]] را ندارد.
*[[جان هیک]]، [[فلسفه]] [[دین]] را با توجه به فضای موجود در دنیای [[غرب]] به [[تفکر]] [[فلسفی]] درباره [[دین]] معنا کرده است. از نظر او، [[فلسفه]] [[دین]] با این تعریف، اعم است؛ به این معنا که لاادری و [[متدین]] می‌‌توانند به [[تفکر]] [[فلسفی]] درباره [[دین]] بپردازند؛ و دیگر آنکه [[فلسفه]] [[دین]] شاخه‌ای از الهیات نیست؛ بلکه شعبه‌ای از [[فلسفه]] ([[فلسفه]] مضاف) است. و آخر اینکه [[فلسفه]] [[دین]] از موضوع تحقیق خود، یعنی "[[دین]]"، [[استقلال]] دارد و در گستره مباحث [[دینی]] قرار نمی‌گیرد<ref>هیک، فلسفه دین، ص۱۵-۱۶.</ref>.
* [[جان هیک]]، [[فلسفه]] [[دین]] را با توجه به فضای موجود در دنیای [[غرب]] به [[تفکر]] [[فلسفی]] درباره [[دین]] معنا کرده است. از نظر او، [[فلسفه]] [[دین]] با این تعریف، اعم است؛ به این معنا که لاادری و [[متدین]] می‌‌توانند به [[تفکر]] [[فلسفی]] درباره [[دین]] بپردازند؛ و دیگر آنکه [[فلسفه]] [[دین]] شاخه‌ای از الهیات نیست؛ بلکه شعبه‌ای از [[فلسفه]] ([[فلسفه]] مضاف) است. و آخر اینکه [[فلسفه]] [[دین]] از موضوع تحقیق خود، یعنی "[[دین]]"، [[استقلال]] دارد و در گستره مباحث [[دینی]] قرار نمی‌گیرد<ref>هیک، فلسفه دین، ص۱۵-۱۶.</ref>.
*البته تعریفی از [[فلسفه]] [[دین]] که با [[آموزه‌های اسلامی]] متناسب باشد، این است که [[فلسفه]] [[دین]] در جهت معقولیت و توجیه [[دین]] و آموزه‌های اساسی آن و سازواری آنها با یکدیگر یا در جهت عدم معقولیت و توجیه و سازواری آنها می‌‌کوشد<ref>رضایی، کلام تطبیقی، ص۳۵.</ref>.
* البته تعریفی از [[فلسفه]] [[دین]] که با [[آموزه‌های اسلامی]] متناسب باشد، این است که [[فلسفه]] [[دین]] در جهت معقولیت و توجیه [[دین]] و آموزه‌های اساسی آن و سازواری آنها با یکدیگر یا در جهت عدم معقولیت و توجیه و سازواری آنها می‌‌کوشد<ref>رضایی، کلام تطبیقی، ص۳۵.</ref>.
*در [[حقیقت]]، همان‌گونه که اشاره شد، مهم‌ترین وجه تفاوت میان [[کلام]] [[جدید]] و [[فلسفه]] [[دین]] این است که [[کلام]] [[جدید]] نسبت به [[آموزه‌های دینی]] جنبه دفاعی و سوگیرانه دارد؛ حال آنکه نگاه [[فلسفه]] [[دین]]، عام و فراگیر دراین‌باره است که چه بسا به دنبال نفی و کنار گذاشتن [[باورهای دینی]] باشد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۶۰.</ref>.
* در [[حقیقت]]، همان‌گونه که اشاره شد، مهم‌ترین وجه تفاوت میان [[کلام]] [[جدید]] و [[فلسفه]] [[دین]] این است که [[کلام]] [[جدید]] نسبت به [[آموزه‌های دینی]] جنبه دفاعی و سوگیرانه دارد؛ حال آنکه نگاه [[فلسفه]] [[دین]]، عام و فراگیر دراین‌باره است که چه بسا به دنبال نفی و کنار گذاشتن [[باورهای دینی]] باشد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۶۰.</ref>.


==اشتراک و افتراق در مسائل==
== اشتراک و افتراق در مسائل ==
*برخی از مسائل [[کلام]] [[جدید]] عبارتند از: چیستی [[دین]]، زبان [[دین]]، [[نیاز بشر به دین]]، [[قلمرو دین]]، گوهر و صدف [[دین]]، رابطه [[علم]] و [[دین]]، رابطه [[عقل]] و [[دین]]، [[معرفت]] و [[فهم]] [[دین]]، [[عقل]] و [[وحی]]، [[خاتمیت]]، [[پلورالیسم دینی]]، [[ایمان]]، مسئله [[شر]] و [[عدالت]] [[الهی]]، [[تجربه دینی]]، [[براهین]] گوناگون [[خداشناسی]]، رابطه [[دین]] و [[دنیا]]، رابطه [[دین]] و [[اخلاق]] و مباحث هرمنوتیکی.
* برخی از مسائل [[کلام]] [[جدید]] عبارتند از: چیستی [[دین]]، زبان [[دین]]، [[نیاز بشر به دین]]، [[قلمرو دین]]، گوهر و صدف [[دین]]، رابطه [[علم]] و [[دین]]، رابطه [[عقل]] و [[دین]]، [[معرفت]] و [[فهم دین]]، [[عقل]] و [[وحی]]، [[خاتمیت]]، [[پلورالیسم دینی]]، [[ایمان]]، مسئله [[شر]] و [[عدالت الهی]]، [[تجربه دینی]]، [[براهین]] گوناگون [[خداشناسی]]، رابطه [[دین]] و [[دنیا]]، رابطه [[دین]] و [[اخلاق]] و مباحث هرمنوتیکی.
*همچنین برخی از مسائل [[فلسفه]] [[دین]] عبارتند از: [[قلمرو دین]]، گوهر و صدف [[دین]]، رابطه [[علم]] و [[دین]]، رابطه [[عقل]] و [[دین]]، [[معرفت]] و [[فهم]] [[دین]]، [[عقل]] و [[وحی]]، [[خاتمیت]]، [[پلورالیسم دینی]]، [[ایمان]] و [[عدالت]] [[الهی]]، رابطه [[دین]] و [[دنیا]]، رابطه [[دین]] و [[اخلاق]]، [[معرفت‌شناسی]] [[دینی]]، و مباحث هرمنوتیکی.
* همچنین برخی از مسائل [[فلسفه]] [[دین]] عبارتند از: [[قلمرو دین]]، گوهر و صدف [[دین]]، رابطه [[علم]] و [[دین]]، رابطه [[عقل]] و [[دین]]، [[معرفت]] و [[فهم دین]]، [[عقل]] و [[وحی]]، [[خاتمیت]]، [[پلورالیسم دینی]]، [[ایمان]] و [[عدالت الهی]]، رابطه [[دین]] و [[دنیا]]، رابطه [[دین]] و [[اخلاق]]، [[معرفت‌شناسی]] [[دینی]]، و مباحث هرمنوتیکی.
*همان‌گونه که ملاحظه می‌‌شود، بسیاری از مسائل [[کلام]] جدید و [[فلسفه]] [[دین]] مشترک هستند. تنها تفاوت آنها در دو نوع نگاه به آنهاست: یکی نگاه توصیفی و فرادینی به یک مسئله است. در این صورت، آن مسئله را در گستره مباحث [[فلسفه]] [[دین]] باید قرار داد و دیگری رویکرد جانبدارانه و درون‌دینی به آن است که بالتبع به مباحث [[کلامی]] برمی‌گردد و در [[حقیقت]]، می‌‌توان ادعا کرد، بیشتر مسائل این دو [[حوزه]] را با این دو نگاه متفاوت می‌‌توان بررسی کرد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۶۰-۲۶۱.</ref>.
* همان‌گونه که ملاحظه می‌‌شود، بسیاری از مسائل [[کلام]] جدید و [[فلسفه]] [[دین]] مشترک هستند. تنها تفاوت آنها در دو نوع نگاه به آنهاست: یکی نگاه توصیفی و فرادینی به یک مسئله است. در این صورت، آن مسئله را در گستره مباحث [[فلسفه]] [[دین]] باید قرار داد و دیگری رویکرد جانبدارانه و درون‌دینی به آن است که بالتبع به مباحث [[کلامی]] برمی‌گردد و در [[حقیقت]]، می‌‌توان ادعا کرد، بیشتر مسائل این دو [[حوزه]] را با این دو نگاه متفاوت می‌‌توان بررسی کرد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۶۰-۲۶۱.</ref>.


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
* [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
* [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
{{پایان منابع}}


==جستارهای وابسته==
== پانویس ==
 
{{پانویس}}
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:کلام جدید]]
[[رده:کلام جدید]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۸

مقدمه

دیدگاه‌ها در چیستی کلام جدید

  • تقریرها و نظریات متعددی تا امروز درباره مفهوم و ماهیت کلام جدید در کتاب‌ها و مجلات ارائه شده[۷] که خود معرکه انظار و نقد و نظرهای فراوانی شده است. باید یادآور شد که طرح بحث نو شدن و تجدد کلام، چون ناظر به وجود تحولات و گرایش‌های نوینی است که در حجم وسیعی در میان متکلمین معاصر به وقوع پیوسته است، بحثی بی‌حاصل و لغو نیست... آنچه تأکید بر جدید شدن کلام را موجه می‌‌کند، خوش‌خیالی برخی اذهان است که گمان می‌‌کنند حیطه مباحث و مسائل و شبهه‌های کلامی در همان محدوده‌های سابق است و با معتقدات و مبانی و پیش‌فرض‌های متکلمان، هیچ چالش نوینی رخ نداده است[۸].
  • به برخی از مهم‌ترین دیدگاه‌ها دراین‌باره، با توجه به فاصله زیاد اختلاف آرای آنها اشاره می‌‌شود: قابل توجه آنکه تقریرها و نظریات مختلفی (هرچند که حاصل) تا به امروز درباره ماهیت کلام جدید ارائه شده، این اثر مجموعه آنها را در ۳ حوزه کلی دسته‌بندی (با التفات به برخی ناهمخوانی درونی) نموده است، با این نگاه که ملاک این جنبش از آن روست که اولاً هیچ‌کدام از تقسیم‌بندی‌های موجود جامع و مانع درست و رویکردها نیست، علاوه بر اینکه ما در اینجا مبانی فکری و اجتماعی و تا حدّ زیست فرهنگی و سیاسی افراد را دخیل دانستیم[۹].

رویکرد اول: تجدد ناظر به تحول زمانه

  1. بیان و معرفی اصول اعتقادی و ایمانی اسلام؛
  2. اثبات این عقاید. برای متکلم مفروض بود که داشتن این عقاید حقیقی، تنها راه "تجات اخروی" است و هر کس بخواهد "نجات اخروی" پیدا کند، باید دارای این عقاید حقیقی باشد. متکلم، این عقاید را کشف می‌‌کرد و راه اثبات آنها را نشان می‌داد.
  3. پاسخ دادن به شبهه‌هایی که از بیرون دین می‌‌آمد.

رویکرد دوم: تجدد علم کلام با تجدد مخاطبان

  • "تجدد"، به معنای عرض خاص، مختص علم کلام است که ریشه در هویت این علم دارد. علم کلام بنا به تعریف، هویت واسطه‌ای میان وحی و مخاطبان آن دارد و این هویت، به منزله جنس و جامع مشترک در همه تعریف‌های علم کلام اخذ شده است. علم کلام به دلیل هویت واسطه‌ای، به طرفین (وحی و مخاطبان آن) قائم بوده، از دو طرف نسبت، کسب تعین می‌‌کند. آنچه هویت کلام را به عنوان کلام، قوام می‌‌بخشد، وحی و تعالیم دینی است که امری بالذات ثابت است و آنچه ساختار و هندسه معرفتی دانش کلام را شکل می‌‌دهد و تعین فرهنگی آن را تأمین می‌‌کند، مخاطبان وحی است که امری دائماً متحول می‌باشد. کلام به دنبال عرضه وحی، که امر ثابت مقدس آسمانی است، به ذهن و زبان مخاطبان است که هویت جمعی و تاریخی متحول دارند. از این‌رو متکلم، متناسب با ذهن و زبان مخاطب، نظام کلامی خود را شکل می‌‌بخشد و با تحول ذهنیت مخاطبان، نظام کلامی نیز متحول می‌‌گردد؛ به خصوص که در حد فاصل بین قرن شانزده تا نوزده میلادی، پارادایم‌های جدید معرفت‌شناختی و فلسفه‌های جدیدی شکل گرفتند و فضای جدید علوم انسانی و اجتماعی، الهیات مسیحی را با پرسش‌های نوین الهیاتی و اعتقادی مواجه نمود. این فضای فکری و فرهنگی جدید با چالش‌های علوم انسانی و اجتماعی جدید در برابر تلقی سنتی از دین مواجه شد و پیدایش رهیافتی جدید به دین و نقش آن و بررسی گزاره‌های دینی و معنای آنها سبب گردید که در پهنه اندیشه الهیات مسیحی، الهیاتی نوین، به معنای واقعی کلمه، پا به عرصه وجود گذارد[۱۷].
  • این داستان به مسیحیت و هیچ دین خاص دیگری هیچ انحصاری ندارد؛ بلکه هرجا عناصر پدیدآورنده الهیات نوین مسیحی حضور یابند، همان چالش را برای دین موجود در آن فضا در پی خواهند داشت. ازاین‌رو، زمانی که عناصر سیراب گشته از مکاتب علمی و فلسفی غرب، در حوزه اندیشه اسلامی مطرح گردیدند، سؤال‌هایی را با خود به سوغات آوردند که اندیشه دینی را با چالشی ژرف مواجه کردند و برای پاسخ به این سؤال‌های باید طرحی نو درانداخت و "کلامی جدید" پی ریخت[۱۸].
  • به نظر می‌‌رسد، این، دیدگاهی خارج از مبنای علمی و منطقی است؛ زیرا تحول ذهن و زبان مخاطبان، و پارادایم‌های جدید معرفت‌شناختی در غرب را چگونه می‌‌توان ملاک نو شدن یک علم دانست؟ اگر چنین باشد نوعی بی‌ثباتی در علوم را باید ملتزم شد. علاوه بر اینکه مؤلف محترم در آثار مختلف خویش آرای متفاوتی در تعریف کلام جدید که گاه در حد مشرک لفظی از هم متباین هستند، ارائه نموده است[۱۹][۲۰].

رویکرد سوم: تجدد در اجزا و عوارض

  • بیشتر کلام‌پژوهان، راهی میانه را برگزیدند؛ با این نگاه که نه این موضع را قبول دارند که کلام جدید کاملاً با کلام سنتی متفاوت است که نمونه‌ای از آن دیدگاه‌ها پیش از این آمد)؛ و نه رویکردهای اتحادگرایانه هویت کلام جدید و قدیم را معتقدند، بلکه با تقریرهای مختلف، تفاوت آنها را تفاوت در مسائل، روش و مبانی، یا یکی یا برخی از آنها می‌‌دانند. با این نگاه که هر دو کلام از لحاظ واسطه بودن میان وحی و مخاطب مشترک، اما از حیث سایر اضلاع معرفتی متباین و متفاوتند[۲۱][۲۲].

رویکرد چهارم: تجدد در مسائل

  • چهارمین نگاه، تجدد را وصف مسائل کلامی دانسته است، نه هدف و موضوع که به تحول در ماهیت بینجامد. این رویکرد که به نظر می‌‌رسد دیدگاهی واقع بینانه و خارج از فضاهای متأثرانه پیش گفته باشد، از سوی برخی از استوانه‌های علمی امروز حوزه ارائه شده است.
  • استاد جعفر سبحانی معتقد است، آنچه در گستره علم کلام رخ داده است، افزوده شدن مسائل جدیدی به مسائل قبلی کلامی و تحقق مرحله‌ای از تکامل در این علم است. علم جدید، موضوع و هدف جداگانه لازم دارد؛ در حالی‌که هیچ‌کدام از اینها در این‌گونه مسائل موجود نیست. تنها چیزی که می‌‌توان درباره این مسائل اظهار کرد، این است که روش تحلیل این مسائل نمی‌تواند عقلی باشد؛ بلکه باید متناسب با خود شبهه یا سؤال، روشی برای تحلیل آن برگزید[۲۳].
  • استاد جوادی آملی، با تقریر و تبیینی دیگر می‌‌گوید: اگر معیار تجدد در قبال تقدم یا تجدد در مقابل سنتی و مانند آن، به "زمان است"، ممکن است در آینده نزدیک یا دور، یک کلام اجدّی هم پیدا شود. تاریخ تا کِی، تا چه فصلی، تا چه سالی؟ اگر ملاک جدید بودن، پدید آمدن سه محور اصلی، یعنی محتوای تازه، مبنای تازه، و روش جدید باشد، در این صورت، چه کسی تضمین می‌‌کند که در آینده نزدیک یا دور، مسائل تازه، مبانی تازه، روش تازه عرضه نشود. شاهد زنده این مدعا علم فقه است؛ چراکه فقه آشنایان، به خوبی واقفند که فقها در تحقیقات فقهی خویش، نه تنها در مسائل و محتوا، بلکه در مبانی و روش استنباط و حتی در منابع فقه با یکدیگر اختلاف دارند، اما این اختلاف باعث تقسیم فقه به قدیم و جدید نمی‌شود؛ بلکه فقها را به اقدمین و قدما و متأخرین و متأخرین المتأخرین تقسیم می‌‌نمایند. بر این اساس، بهتر است به جای آنکه علم کلام را به قدیم و جدید تقسیم کنیم، متکلمان را به قدیم و جدید تقسیم نماییم[۲۴][۲۵].

نظریه پایانی

  • به نظر می‌‌رسد، علم کلام از آن جا که جزء علوم زنده به حساب می‌‌آید، همانند علوم مشابه در حال تکامل و تکاپو بوده، تا امروز که به اینجا رسیده است. اما استفاده از واژه جدید برای این علم، به دلیل تغییرات روش‌شناختی و زبان‌شناختی و پیدایش شبهه‌ها و سؤال‌های جدید، می‌‌تواند با مسامحه مسئله‌ای قابل قبول باشد. اما این، غیر از آن است که علم کلام را علمی جدید، آن هم با ماهیتی متفاوت از گذشته آن بدانیم.
  • با تأمل و دقت کافی در دیدگاه‌های پیش گفته، به خصوص موافقان کلام جدید، به دست می‌‌آید که مبنای منطقی و علمی روشنی بر این ادعاها به چشم نمی‌خورد. برخی با نگاه جامعه‌شناسی دینی و نیازمندی متفاوت بشر امروز به علم کلام، کلام جدیدی را مطرح می‌‌کند که در عین اینکه دغدغه بجا و درستی است، دلیل بر نادیده گرفتن وظایف ذاتی و گذشته آن نیست[۲۶].
  • نظر دیگر نیز نهایت حرفی که مطرح کرد این بود که اولاً، با تحول ذهنیت مخاطبان، نظام کلامی نیز متحول می‌‌گردد؛ و ثانیاً، در حد فاصل بین قرن شانزده تا نوزده میلادی، پارادایم‌های جدیدی شکل گرفتند و فضای جدید علوم انسانی و اجتماعی، الهیات مسیحی را با پرسش‌های نوین الهیاتی و اعتقادی مواجه نمود و سبب گردید در اندیشه الهیات مسیحی، الهیاتی نوین پا به عرصه وجود گذارد و این داستان به دین خاصی انحصار ندارد. علاوه بر توضیحات پیش گفته، در جواب نکته اول باید گفت موضوع علم کلام ذات و صفات الهی است، نه بررسی ذهنیت مخاطبان، که آن به مباحث روش‌شناسی مربوط است.
  • در مورد نکته دوم باید فحص و بحث دقیق نمود که آیا وضعیت تحول کلام اسلام و مسیحیت به یک گونه و اندازه است که آن قاعده و نتیجه را در اینجا هم جاری و ساری دانست. به نظر می‌رسد التزام به این حرف، خود پیامدهای سوء متعددی خواهد داشت؛ زیرا مشکل اصلی مسیحیان، همان‌گونه که در بحث علم و دین و تجربه دینی مطرح می‌‌شود، نگاه متفاوت آنها به دو واژه کلیدی "علم" و "دین" است که در گفتمان اسلامی چنین دیدگاهی مقبول و مورد تأیید نیست.
  • نتیجه آنکه مطالعه و دقت‌نظر فراونی در دیدگاه‌های معتقدان به تفاوت ماهوی علم کلام صورت گرفت؛ اما توجیه علمی و منطقی دقیقی دراین‌باره به نظر نمی‌رسد، و نکته جالب توجه آنکه با این همه مجادله و گفتگو درباره کلام جدید و قدیم، و تأکید بر تجدد و پیدایش علمی جدید، هیچ‌گاه این بحث مطرح نشده که دقیقاً موضوع و مسائل این علم جدید کدام است؟ ازاین‌رو می‌‌بینیم نوع کتاب‌هایی که با این عنوان تدوین شده‌اند، نه به این بحث پرداخته‌اند و نه محدوده مسائل آن را تبین کرده‌اند، و این، شاید حداقل تبیین و تشریح یک علم نوپا باشد.
  • لذا به نظر می‌‌رسد، نگاه منطقی و معتدلانه این است که گفته شود، صفت و پسوند جدید برای علم کلام از باب اهمیت و تأکید در مسئله و التفات دادن عالمان این عصر به این نکته است، که نباید در همان شبهه‌ها بسیط و محدود گذشته که بیشتر به مبدا و معاد مربوط بود، در جا زد. اگر چنین چیزی پذیرفته بود، شاید علم اخلاق با توسعه و گرایش‌ها و زیرشاخه‌های متعدد، مانند اخلاق کاربردی و حرفه‌ای بیش از کلام مستحق چنین عنوانی بود. از همین‌جا می‌‌توان گریز زد که می‌‌توان برای علم کلام (همان‌گونه که در فضاهای آموزشی کم‌وبیش چنین کاری صورت گرفته) گرایش‌هایی، از جمله در حوزه مسائل و شبهه‌های جدید طراحی و تعریف کرد. و در پایان به نظر نگارنده همان‌گونه که در اثر پژوهشی دیگری آن را به تفصیل بحث خواهد نمود، مناسب‌ترین عنوان، کلام کاربردی به جای کلام جدید می‌‌باشد[۲۷].

فلسفه دین

اشتراک و افتراق در مسائل

منابع

پانویس

  1. سایکس، شلایر ماخر، ص۱۰۴.
  2. میان محمد شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۴، ص۲۰۲.
  3. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۲.
  4. در میان اندیشمندان اسلامی و به خصوص ایرانی، استاد مطهری اولین کسی است که مسئله فلسفه اخلاق را به صورت رسمی مطرح کرد. (بنگرید به: مقاله‌ای از نگارنده با عنوان «پرستش، اصل بنیادین فلسفه اخلاق استاد مطهری»، مجله آینه معرفت، ش۲۵، زمستان ۱۳۸۹)
  5. مطهری، حوزه‌های علمیه اسلام و نیازهای جهان امروز، ص۴۹.
  6. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۳.
  7. مجموعه نظریات درباره این موضوع در کتابی با عنوان کلام جدید در گذر اندیشه‌ها گردآوری - اثر علی اوجبی - شده است، مراجعه شود.
  8. واعظی، «ماهیت علم کلام جدید»، نقد و نظر، س ۳، ش۱، ص۱۰۰.
  9. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۳-۲۵۴.
  10. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۴-۲۵۵.
  11. مجتهد شبستری، هرمنوتیک کتاب و سنت، ص۱۹۲ - ۱۸۳.
  12. بنگرید به: ملکیان، نقد و نظر، س ۱، ش۲، ص۳۵.
  13. سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۳ - ۱۲.
  14. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۵.
  15. سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۹ - ۱۸.
  16. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۶.
  17. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۶.
  18. خسروپناه و عبداللهی، «پژوهشی در ماهیت کلام جدید»، اندیشه نوین دینی، ش۱۵، زمستان ۱۳۸۷، ص۳۳ - ۱۹.
  19. مراجعه شود به مقاله فوق، کتاب‌های کلام جدید و دیگر آثار کلامی ایشان.
  20. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۷.
  21. افرادی مانند فرامرز قراملکی، ربانی گلپایگانی، خسروپناه در کتاب کلام جدید، محمد رضایی و....
  22. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۷.
  23. بنگرید به: سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص۱۰.
  24. جوادی آملی، «علم کلام»، قبسات، ش۲، ص۶۳؛ اوجبی، کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص۳۵ - ۱۷.
  25. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۸.
  26. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۸.
  27. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۹.
  28. هیک، فلسفه دین، ص۱۵-۱۶.
  29. رضایی، کلام تطبیقی، ص۳۵.
  30. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۶۰.
  31. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۶۰-۲۶۱.