تفسیر اجتهادی در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'خداوند متعالی' به 'خداوند متعال')
خط ۴۹: خط ۴۹:


===[[سیره عقلا]]===
===[[سیره عقلا]]===
دلیل دیگر بر جواز تفسیر اجتهادی سیره عقلاست. روش عقلا در [[فهم]] مطالب هر [[کتابی]] این است که مطالب مبهم آن را با شیوه ای خاص روشن و معنای [[کلام]] و مراد نویسنده را آشکار می‌‌کنند. این [[سیره]] همان [[اجتهاد]] در [[فهم]] معنای کلام و مراد گوینده و نویسنده است که همواره معمول بوده و [[خداوند]] متعالی و [[پیامبر]]{{صل}} آن را رد نکرده‌اند. [[قرآن کریم]] گرچه [[باطنی]] دارد که فهم آن با [[قواعد]] ادبی و اصول عقلایی محاوره ممکن نیست و از این نظر با کتاب‌های دیگر فرق دارد؛ ولی ظاهری نیز دارد که روش تفهیم آن مانند روش تفهیم دیگر کتاب هاست و با این سیره جواز اجتهاد در فهم معنای متن و [[صحت]] روش [[تفسیر اجتهادی]] در [[تفسیر قرآن]] [[ثابت]] می‌‌شود.
دلیل دیگر بر جواز تفسیر اجتهادی سیره عقلاست. روش عقلا در [[فهم]] مطالب هر [[کتابی]] این است که مطالب مبهم آن را با شیوه ای خاص روشن و معنای [[کلام]] و مراد نویسنده را آشکار می‌‌کنند. این [[سیره]] همان [[اجتهاد]] در [[فهم]] معنای کلام و مراد گوینده و نویسنده است که همواره معمول بوده و [[خداوند متعال]] و [[پیامبر]]{{صل}} آن را رد نکرده‌اند. [[قرآن کریم]] گرچه [[باطنی]] دارد که فهم آن با [[قواعد]] ادبی و اصول عقلایی محاوره ممکن نیست و از این نظر با کتاب‌های دیگر فرق دارد؛ ولی ظاهری نیز دارد که روش تفهیم آن مانند روش تفهیم دیگر کتاب هاست و با این سیره جواز اجتهاد در فهم معنای متن و [[صحت]] روش [[تفسیر اجتهادی]] در [[تفسیر قرآن]] [[ثابت]] می‌‌شود.


حتی می‌‌توان گفت چون دانستن بسیاری از [[معارف]] و [[احکام]] [[قرآن]] ضروری‌اند و [[کوشش]] برای فهم آنها از راه مناسب از نظر [[عقل]] و عقلا لازم است، [[وجوب]] تفسیر اجتهادی فی الجمله ثابت می‌‌شود <ref>ر. ک: مکاتب تفسیری، ج ۲، ص۱۲۵ - ۱۲۶. </ref>.<ref>[[سید عبدالرسول حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[حسین علوی مهر|علوی مهر]]، [[تفسیر اجتهادی - حسینی‌زاده و علوی مهر (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتهادی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
حتی می‌‌توان گفت چون دانستن بسیاری از [[معارف]] و [[احکام]] [[قرآن]] ضروری‌اند و [[کوشش]] برای فهم آنها از راه مناسب از نظر [[عقل]] و عقلا لازم است، [[وجوب]] تفسیر اجتهادی فی الجمله ثابت می‌‌شود <ref>ر. ک: مکاتب تفسیری، ج ۲، ص۱۲۵ - ۱۲۶. </ref>.<ref>[[سید عبدالرسول حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[حسین علوی مهر|علوی مهر]]، [[تفسیر اجتهادی - حسینی‌زاده و علوی مهر (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتهادی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>

نسخهٔ ‏۶ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۲۶

مقدمه

تفسیر اجتهادی کامل‌ترین و جامع‌ترین روش تفسیر قرآن است. اجتهاد از ریشه "ج ـ ه ـ د" (جُهْد یا جَهْد) در لغت به معنای به کار بردن تمام توان برای رسیدن به مقصد است.[۱] از نظر اصطلاحی بیشتر در فقه به کار می‌‌رود و به معنای توانایی بر استنباط و استخراج احکام شرعی و فقهی از ادله چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) است.

برای اجتهاد در تفسیر معانی متعددی بیان شده است که کامل‌ترین آن عبارت است از به کار بردن همه توان در تحصیل حجت بر معنا و مراد و به بیان دیگر اجتهاد در تفسیر کوشش برای فهم و تبیین معانی و مقاصد آیات بر اساس شواهد و قراین معتبر است.[۲] تفسیر اجتهادی را عقلی یا عقلی و اجتهادی [۳] یا تفسیر به رأی (= به اجتهاد)[۴] یا درایی نیز نامیده‌اند.[۵]

ذهبی تفسیر اجتهادی را در برابر تفسیر روایی (محض و غیر محض) قرار داده و تفاسیری همچون طبری و صافی را روایی معرفی کرده است.[۶] این نوع تفسیر در واقع مقابل تفسیر نقلی محض است [۷] که محققان اساس آن را دخالت عقل و دقت نظر در نصوص دینی می‌‌دانند و نام‌گذاری‌های گوناگون نیز بر همین اساس است، به همین جهت در تعریف تفسیر اجتهادی گفته اند: روشی است که بر دقت و درایت و فهم تکیه دارد، در حالی که مفسر از روایات تفسیری، ادوات، شرایط، منابع و ابزار تفسیر نیز غافل نیست.[۸]

آیة الله معرفت نیز بر این باور است که تکیه تفسیر اجتهادی بر عقل و نظر بیش از نقل و اثر است؛ زیرا مناط در نقد و نظریه پردازی راهنمایی عقل و فکر نیرومند است و به صرف منقولات (آثار و اخبار) تکیه و اعتماد نمی‌شود.[۹] ذهبی ضمن نامگذاریتفسیر اجتهادی و عقلی به تفسیر به رأی آن را به دو قسم ممدوح و مذموم قسمت کرده و تفسیر به رأی ممدوح را همان تفسیر اجتهادی و عقلی صحیح می‌‌داند.[۱۰] در نتیجه تفسیر عقلی بر اجتهاد در فهم نصوص قرآنی و درک مقاصد آن از مدلول‌ها و دلالت‌های آیات استوار است.[۱۱]

برخی دیگر اصطلاح "تفسیر عقلی اجتهادی" را در برابر تفسیر به رأی مذموم دانسته و گفته‌اند: مقصود از آن روش اجتهادی ای است که بر اساس قواعد عقلی قطعی در شرح معانی قرآن و تدبّر در مضامین آن و تأمل در ملازمات بیانات آن استوار شده است.[۱۲]

عمید زنجانی تفسیر اجتهادی و عقلی را یکی دانسته و مشهورترین روش و مبنای تفسیری را که طی قرون اسلامی همواره میان دانشمندان اسلامی و مفسران قرآن معمول بوده همین روش می‌‌داند و نیز تفسیر اجتهادی و عقلی را حد وسط میان تفسیر به رأی و تفسیر نقلی معرفی می‌‌کند. به باور ایشان تأمل و تدبر و اجتهاد پایه و اساس فهم آیات و استخراج معانی آنها در میان مفسران صدر اسلام مانند ابن عباس و ابن مسعود بوده است. به نظر وی روش تفسیر اجتهادی از اعتماد به تدبر و تعقل همراه با تقید به روایات تفسیری استفاده می‌‌کند.[۱۳]

محمد زغلول عنوان تفسیر به رأی را به جای تفسیر اجتهادی به کار برده و تفسیر به رأی را تفسیر درایی (التفسیر بالدرایة) نامیده و آن را تفسیری می‌‌داند که بر نظر، تفکر، استدلال عقلی و استنباطی که برآیند آن اجتهاد و اظهار نظر است مبتنی باشد و منظور از رأی در تفسیر به رأی یا درایی، همان اجتهاد است.[۱۴] به نظر شحات سید زغلول روش عقلی در تفسیر در برابر روش نقلی است و نخستین گام در تفسیر، تفسیر نقلی بوده است. پس از آن برخی از مفسران آرای خود را اظهار و تفسیر روایی را با درایی درآمیختند.[۱۵] مشکل اساسی این تعریف‌ها جدا نکردن تفسیر اجتهادی از عقلی به معنای عقل برهانی است؛ زیرا چنان که گذشت عقل در تفسیر اجتهادی، ابزاری برای فهم و استفاده از منابع دانش تفسیر است؛ ولی عقل در تفسیر عقلی خود به عنوان منبعی مستقل مورد توجه قرار دارد و به صورت استدلال و برهان عقلی برای اثبات مفهوم آیه ای مورد استفاده قرار می‌‌گیرد.

در تفسیر به رأی نکوهش شده، تکیه بر تحمیل آرای شخصی مفسر بر آیات است نه آنچه با تدبر از آیه یا با استناد به روایات تفسیری به دست می‌‌آید.

بنا به باور برخی اجتهاد در تفسیر غیر از اجتهاد اصطلاحی در فقه و اصول است، [۱۶] زیرا در اجتهاد در تفسیر مفسر می‌‌کوشد تا متن قرآن و نص آن روشن شود تا احکام، حکمت‌ها، پندها و مواعظ آن استخراج گردد؛[۱۷] ولی به نظر می‌‌رسد اجتهاد در تفسیر به همان معنای اجتهاد در فقه و اصول است و تفاوت این دو از جهت متعلَّق و موارد کاربرد است که نسبت آن عموم من وجه است؛ زیرا آیات الاحکام متعلَّق هر دو اجتهادند، استنباط احکام شرعی از سنّت متعلَّق اجتهاد فقهی و استنباط معانی غیر آیات الاحکام متعلَّق اجتهاد تفسیری است و متعلَّق اجتهاد فقهی نیست؛ اما اینکه چرا تفسیر اجتهادی نامیده شد، با اینکه تفسیر به رأی در روایات مذمت و از آن نهی شده است،[۱۸] توجه به سیر تاریخی آن مطلب را روشن می‌‌کند.

تقسیم تفسیر به رأی به ممدوح و مذموم را که ریشه در معنای لغوی رأی دارد نخستین بار راغب اصفهانی[۱۹] و سپس قرطبی [۲۰] و ابن قیم جوزی [۲۱] مطرح کردند و پس از آن مفسران و دانشمندان علوم قرآنی از اهل سنت تفسیر به رأی را به عنوان تفسیر اجتهادی پذیرفته و تفسیر به رأی ممدوح را صحیح و معتبر و تفسیر به رأی مذموم را غیر معتبر دانستند.[۲۲] در واقع آنها تفسیر اجتهادی را به دو قسم ممدوح و مذموم قسمت کردند. به باور آنها تفسیر اجتهادی صحیح و ممدوح وقتی است که مفسر شرایط لازم برای تفسیر را داشته باشد و با مراجعه به قراین نقلی و عقلی و منابع معتبر برای دستیابی به احکام و معارف قرآن تلاش کند و تفسیر اجتهادی مذموم وقتی است که مفسر بدون مراجعه به قرائن عقلی و نقلی و شواهد معتبر قرآن را تفسیر کند؛[۲۳] ولی این درست نیست و در روایات به طور مطلق از تفسیر به رأی مورد نهی شده است.[۲۴] تفسیر به رأی اجتهاد نیست؛ بلکه همان تک‌روی یا تحمیل رأی بر قرآن است[۲۵].[۲۶]

پیشینه

برخی بر این باورند که پیامبر(ص) کیفیت اجتهاد عقلی در فهم نصوص دینی (کتاب و سنت) را به اصحاب خویش تعلیم داده [۲۷] و آن حضرت خود نیز طبق همین شیوه برخی آیات را تفسیر کرده است.[۲۸] پس از ایشان امام علی(ع) در برخی خطبه‌های نهج البلاغه [۲۹] از مقدمات عقلی برای فهم و تفسیر آیات استفاده کرده است. سایر امامان شیعه نیز از همین روش استفاده کرده‌اند [۳۰] که با توجه به علم شهودی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) این کار با هدف تعلیم مسلمانان انجام گرفته است.

برخی نیز بر این باورند که این نوع تفسیر از زمان تابعین آغاز شد[۳۱] و مجاهدبن جبر [۳۲]و پیروان ابن مسعود، از مدرسه کوفه از پیشگامان آن شمرده شده‌اند؛[۳۳] ولی این زمان را باید دوره گسترش یا تصریح آنان به روش تفسیر اجتهادی دانست.[۳۴] آنان در مسائل قرآنی مانند صفات خدا، اسرار آفرینش، داستان‌های پیامبران الهی و مانند آن اعمال نظر می‌‌کردند و دیدگاه‌های خود را با استفاده از ابزار عقل و به روش عقلی عرضه می‌‌کردند. در میان مذاهب اسلامی، امامیه بیشترین جایگاه را برای این روش قائل‌اند؛ زیرا از نظر آنها افزون بر آنکه عقل یکی از منابع استنباط حکم است، خود ابزار و راه رسیدن به حکم نیز هست، گرچه در همه جا نمی‌توان بر آن تکیه کرد.[۳۵] شاید نخستین کسی که به روش اجتهادی و عقلی جامع اشاره کرده، شیخ طوسی در مقدمه تفسیر التبیان[۳۶] است که ضمن شمردن اقسام تفسیر و سطوح مختلف آن در آن زمان انگیزه خود را نوشتن تفسیری جامع و اجتهادی می‌‌داند. پس از ایشان می‌‌توان به کلام راغب اصفهانی در مقدمه "جامع التفاسیر" و طبرسی در مقدمه تفسیر مجمع البیان اشاره کرد.[۳۷] سپس سیوطی در "الاتقان"[۳۸] و پس از ایشان ذهبی در "التفسیر و المفسرون"[۳۹] و "معرفت در التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب" و خالد بن عبدالرحمن در کتاب "اصول التفسیر و قواعده" و عمید زنجانی در کتاب "مبانی و روش‌های تفسیری" و عبدالله شحاته در "علوم التفسیر" و تنها کتاب مستقل در این زمینه از محمد زغلول با عنوان "التفسیر بالرأی قواعده و ضوابطه" اشاره کرد [۴۰]

تنوع تفسیر اجتهادی

تفسیر اجتهادی بر اساس اختلاف منابع و روش‌های مفسران، متنوع می‌‌شود؛ برای نمونه گاهی در تفسیر اجتهادی برای توضیح و تبیین آیات، بیشترین استفاده از آیات قرآن می‌‌شود که به آن تفسیر اجتهادی قرآن به قرآن گفته می‌‌شود و گاه بیشترین استفاده از روایات برده می‌‌شود که به آن تفسیر اجتهادی روایی گفته می‌‌شود و گاه در تفسیر آیات از منابع مختلف (قرآن، روایات، عقل، علوم ادبی) بهره برده می‌‌شود که به آن تفسیر اجتهادی جامع گفته می‌‌شود؛[۴۱] همچنین تفسیر اجتهادی بر اساس استعدادها و توانایی‌های علمی و ادبی و دستاوردها و آموخته‌های مفسران از علوم و معارف متنوع و گوناگون است؛ زیرا هر دانشمندی تخصص علمی خود را وسیله فهم قرآن قرار می‌‌دهد و از زاویه دانشی که در آن مهارت دارد به قرآن می‌‌نگرد؛ مثلا کسی که ادیب برجسته ای است در تفسیر از نظر ادبی بر دیگران برتری دارد؛ همچنین کسانی که در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، لغت یا حتی علوم طبیعی و ریاضی و نجوم و جز آن صاحب نظرند آیات مربوط به تخصص خود را بهتر از کسانی که در آن رشته تخصص ندارند تفسیر می‌‌کنند و گرایش ویژه آنها در تفسیرشان بروز می‌‌کند و در نتیجه تفسیر اجتهادی با گرایش متفاوت مانند ادبی، فلسفی، باطنی، عرفانی، علمی، کلامی، اجتماعی و فقهی به وجود می‌‌آید. [۴۲] همچنین به باور برخی تفسیر اجتهادی به اعتبار برخورداری از شرایط به تفسیر اجتهادی صحیح و غیر صحیح قسمت می‌‌شود؛ زیرا تفسیر اجتهادی یا دارای شرایط لازم برای تفسیر و مفسر و بر پایه قراین صحیح است که تفسیر اجتهادی صحیح است یا دارای شرایط لازم و بر پایه قراین نیست که تفسیر غیر صحیح و مردود است[۴۳].[۴۴]

ادله موافقان تفسیر اجتهادی

برخی تفسیر اجتهادی را در صورتی روا می‌‌دانند که مفسّر جامع علوم مورد نیاز در تفسیر باشد[۴۵] و برخی دیگر آن را جایز نمی‌دانند، گرچه مفسر در علوم گوناگون مانند لغت، فقه و حدیث متبحر باشد. برپایه رأی دوم مفسر تنها می‌‌تواند از روایات پیامبر(ص) در تفسیر استفاده کند. [۴۶] در دیدگاهی افراطی هرکس که ادیب و آگاه به اسالیب لغت باشد می‌‌تواند قرآن را تفسیر کند، اگرچه شرایط دیگر را نداشته باشد. [۴۷] برخی از مهم‌ترین ادله موافقان تفسیر اجتهادی عبارت‌اند از[۴۸]:

آیات

از مهم‌ترین ادله جواز تفسیر اجتهادی که موافقان به آن استناد کرده‌اند آیاتی است که انسان را به تدبّر و تفکر در آیات دعوت و رویگردانان از تدبر را سرزنش می‌‌کند: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۴۹]، كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۵۰].[۵۱] استدلال به این آیات به یکی از دو معناست:

  1. همه آیات قرآن با کلیه مقاصد و معانی آن می‌‌توانند برای مفسر از راه تدبر و تعقل و استفاده از مقدمات تفسیر اجتهادی معلوم گردند.
  2. تدبر به معنای اندیشیدن و دریافت حقیقت است [۵۲] و متدبّر واجد شرایط لازم می‌‌تواند با تدبر و تأمل در مدلول آیات قرآن، به فراخور ظرفیت فکری، علمی و معنوی خود، مراتبی از معانی و مقاصد آیات را ادراک و بخشی از مفاهیم بلند نهفته در آنها را کشف و استخراج کند،[۵۳] زیرا معنا ندارد خداوند ما را ملزم به تدبر در چیزی کند که آن را نمی‌فهمیم. معنای دوم با تفسیر اجتهادی متناسب است.

به آیات دیگری مانند وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا[۵۴].[۵۵] آیات هدایت و بیان بودن قرآن مانند: شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۵۶]، وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۵۷]، هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ[۵۸] بر جواز تفسیر به روش اجتهادی و عقلی استدلال شده است.[۵۹]

روایات

به روایاتی نیز استدلال شده است؛ مانند این روایت معتبر از رسول خدا(ص): « فَإِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ اَلْفِتَنُ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ »[۶۰] با توجه به اینکه ظاهر از «اَلْفِتَنُ» همه فتنه‌ها و «الْقُرْآنِ » همه قرآن است رسول خدا(ص) به طور مطلق در هر فتنه ای ما را به قرآن کریم ارجاع داده است، بنابراین باید در حد توان از هدایت معارف و احکام قرآن بهره گرفت؛ خواه معارف و احکام روشنی که نیاز به تفسیر ندارند یا معارف و احکام نیازمند تفسیر؛ همچنین حدیث متواتر ثقلین که تمسک به قرآن و عترت را شرط گمراه نشدن قرار داده است و نیز این سخن امیرمؤمنان، علی(ع): «عَلَيكمْ بِكتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِين»[۶۱] که مسلمانان را به کتاب خدا ارجاع می‌‌دهد، دلیل لزوم اجتهاد در فهم و تفسیر قرآن‌اند. روایت مرسل نبوی: « اَلْقُرْآنُ ذَلُولٌ ذُو وُجُوهٍ فَاحْمِلُوهُ عَلَى أَحْسَنِ اَلْوُجُوهِ » قرآن انعطاف پذیر و دارای وجوهی است، پس آن را بر بهترین وجه حمل کنید" نیز مؤید جواز استنباط و اجتهاد در قرآن است. [۶۲] امام علی(ع) در حدیثی می‌‌فرماید: خداوند کلامش را بر سه قسم قرار داده است: یک قسم آیاتی‌اند که عالم و جاهل هر دو آنها را می‌‌فهمند. قسم دیگر آیاتی‌اند که افراد دارای صفای ذهن و فهم و حس لطیف و تشخیص صحیح که خداوند به آنها شرح صدر داده است آنها را می‌‌فهمند. قسم سوم آیاتی‌اند که خداوند متعالی، فرشتگانش و راسخان در علم آنها را ادراک می‌‌کنند. [۶۳] دلالت این روایت بر اینکه غیر از معصومین(ع) نیز می‌‌توانند بخشی از معانی و معارف قرآن را بفهمند آشکار است. در تقسیمی که از ابن عباس نیز روایت شده است یک قسم از تفسیر آیات را ویژه علما می‌‌داند: تفسیر یعلمه العلماء [۶۴] که این نیز مؤید جواز اجتهاد در قرآن کریم است.[۶۵]

سیره پیامبر و امامان معصوم

پیامبر اکرم(ص) کیفیت اجتهاد عقلی در فهم نصوص دینی (قرآن و سنت) را به اصحاب خویش می‌‌آموخت،[۶۶] چنان که برای ابن عباس دعا کرد: "اللّهمّ فقهه في الدين وعلمه التأويل"[۶۷] اگر تفسیر منحصر در نقل و روایت می‌‌بود، دعای پیامبر به ابن عباس هیچ ویژگی ای نداشت. [۶۸] هرچند نقل‌های یاد شده از جهت سند ضعیف‌اند؛ ولی می‌‌توانند مؤیدی بر جواز تفسیر اجتهادی باشند؛ همچنین سیره ائمه اطهار(ع) چنین بوده است که شاگردانی برای فهم قرآن و احکام شرعی تربیت کرده، به آنان اجازه اجتهاد و استنباط از آیات و روایات می‌‌داده‌اند. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّمَا عَلَيْنَا أَنْ نُلْقِيَ إِلَيْكُمُ اَلْأُصُولَ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا»[۶۹] بر ماست که اصول و مبانی استنباط را بر شما القا کنیم و وظیفه شما استخراج احکام فرعی و جزئی است". حتی بر برخی از شاگردان (مانند عبدالاعلی مولا آل سام) قواعد تفریع مسائل را می‌‌آموخت، چنان که مولی آل سام از کیفیت وضوی جبیره برای کسی که دارای جراحت است و قادر نیست روی پا را مسح کند پرسید و حضرت پاسخ داد: بر جبیره مسح شود؛ آن گاه فرمود: «يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، قَالَ اَللَّهُ: مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»[۷۰].[۷۱] برپایه این روایت، غیر امام نیز می‌‌تواند چنین احکامی را استنباط کند و گرنه می‌‌فرمود: "حکم این مسئله و مانند آن را من از کتاب خدا می‌‌فهمم". همین گونه است آموزش امام باقر(ع) درباره استنباط حکم مسح بخشی از سر،[۷۲] و مسئله رجعت[۷۳] و نیز آموزش امام صادق(ع) درباره استنباط وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر افراد توانا و آگاه. [۷۴].[۷۵]

سیره عقلا

دلیل دیگر بر جواز تفسیر اجتهادی سیره عقلاست. روش عقلا در فهم مطالب هر کتابی این است که مطالب مبهم آن را با شیوه ای خاص روشن و معنای کلام و مراد نویسنده را آشکار می‌‌کنند. این سیره همان اجتهاد در فهم معنای کلام و مراد گوینده و نویسنده است که همواره معمول بوده و خداوند متعال و پیامبر(ص) آن را رد نکرده‌اند. قرآن کریم گرچه باطنی دارد که فهم آن با قواعد ادبی و اصول عقلایی محاوره ممکن نیست و از این نظر با کتاب‌های دیگر فرق دارد؛ ولی ظاهری نیز دارد که روش تفهیم آن مانند روش تفهیم دیگر کتاب هاست و با این سیره جواز اجتهاد در فهم معنای متن و صحت روش تفسیر اجتهادی در تفسیر قرآن ثابت می‌‌شود.

حتی می‌‌توان گفت چون دانستن بسیاری از معارف و احکام قرآن ضروری‌اند و کوشش برای فهم آنها از راه مناسب از نظر عقل و عقلا لازم است، وجوب تفسیر اجتهادی فی الجمله ثابت می‌‌شود [۷۶].[۷۷]

ادله مخالفان

برخی با گرایش به اخباریگری، تفسیر اجتهادی را منع کرده، بر این باورند که تفسیر قرآن برای هیچ کس حتی برای متخصصان در علم نحو، لغت، ادبیات، علوم عقلی، فقه، اخبار و آثار جایز نیست و راه تفسیر قرآن تنها تکیه بر روایات پیامبر(ص) و صحابه و تابعان است.[۷۸]. شیخ طوسی از برخی امامیه نقل می‌‌کند که تفسیر قرآن جز با روایت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) که سخن آنان مانند سخنان پیامبر حجت است جایز نیست.[۷۹] این گروه افراطی ادله‌ای دارند؛ از جمله:

  1. هرگونه تفسیر براساس ظواهر قرآن و استفاده از ادله عقلی و اجتهادی به تفسیر به رأی ممنوع می‌‌انجامد، چنان که پیامبر(ص) فرمود: کسی که قرآن را به رأی تفسیر کند، اگرچه به واقع دست یابد به خطا رفته است.[۸۰] پاسخ این است که تفسیر اجتهادی با تفسیر به رأی تفاوت دارد؛ در تفسیر اجتهادی و عقلی، مفسر با نیروی عقل و به کمک ابزارهای فهم دین مانند لغت از منابع دینی مانند قرآن و سنت و عقل [۸۱] برای فهم آیه بهره می‌‌گیرد، در حالی که تفسیر به رأی، عبارت است از تحمیل سلیقه و رأی شخصی بر آیه، بدون دلیل معتبر [۸۲] یا تفسیر متشابهات قرآن بدون بهره‌گیری از روایات معصومان(ع)،[۸۳] یا گفتن خلاف حق و نسبت دادن آن به قرآن است [۸۴] یا تأیید مذهب فاسد، به این گونه که مذهب اصل و تفسیر تابع آن قرار داده شود یا حکم قطعی درباره مراد خدا بدون دلیل قطعی.[۸۵]
  2. روایاتی که عقل بشر را از تفسیر قرآن ناتوان و فهم قرآن را منحصر به معصومان(ع) می‌‌دانند. برخی از این روایات را شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه در بابی با عنوان عدم جواز استنباط احکام نظری از قرآن آورده است [۸۶] که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:
    1. امام صادق(ع) فرمود: "ای جابر! قرآن باطنی دارد و آن باطن ظاهری دارد. ای جابر! چیزی دورتر از عقل انسان به قرآن نیست"[۸۷]
    2. امام باقر(ع) فرمود: « لَيْسَ شَيْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ اَلرِّجَالِ مِنْ تَفْسِيرِ اَلْقُرْآنِ إِنَّ اَلْآيَةَ يَكُونُ أَوَّلُهَا فِي شَيْءٍ وَ آخِرُهَا فِي شَيْءٍ وَ هُوَ كَلاَمٌ مُتَّصِلٌ مُنْصَرِفٌ عَلَى وُجُوهٍ »[۸۸]
    3. امام صادق(ع) فرمود: قرآن مَثَل‌هایی است برای قومی که دارای دانش‌اند، نه غیر آنان و برای گروهی که قرآن را چنانکه شایسته آن است تلاوت می‌‌کنند و آنها کسانی هستند که به قرآن ایمان می‌‌آورند و آن را می‌‌شناسند؛ اما بر غیر آنان، قرآن دشوار و از دسترس دل‌های آنها دور است، به همین جهت رسول خدا(ص) فرمود: راستی که هیچ چیزی دورتر از قلب‌های این قبیل افراد نسبت به تفسیر قرآن نیست. در این قرآن همه مردم ـ مگر کسی که خدا بخواهد ـ سرگردان‌اند. سپس امام(ع) به آیه وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا[۸۹] استناد کرده که رسول و اولواالامر آن را می‌‌دانند؛ ولی غیر از آنان هرگز آن را نمی‌دانند: « إِنَّمَا اَلْقُرْآنُ أَمْثَالٌ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ دُونَ غَيْرِهِمْ وَ لِقَوْمٍ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ هُمُ اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَعْرِفُونَهُ وَ أَمَّا غَيْرُهُمْ فَمَا أَشَدَّ إِشْكَالَهُ عَلَيْهِمْ وَ أَبْعَدَهُ مِنْ مَذَاهِبِ قُلُوبِهِمْ وَ لِذَلِكَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، (إِنَّهُ) لَيْسَ شَيْءٌ أَبْعَدَ مِنْ قُلُوبِ اَلرِّجَالِ مِنْ تَفْسِيرِ اَلْقُرْآنِ، وَ فِي ذَلِكَ تَحَيَّرَ اَلْخَلاَئِقُ أَجْمَعُونَ إِلاَّ مَنْ شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ قَالَ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى اَلرَّسُولِ وَ إِلىٰ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ اَلَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ، فَأَمَّا عَنْ غَيْرِهِمْ فَلَيْسَ يُعْلَمُ ذَلِكَ أَبَداً »[۹۰] روایات یاد شده مرسل یا ضعیف‌اند. افزون بر اینکه هیچ شاهدی وجود ندارد که مقصود از آنها غیر قابل فهم بودن ظاهر آیات قرآن برای غیر معصومان باشد، بلکه صدر و ذیل این روایات و قراین خارجی نشان می‌‌دهند که مقصود دستیابی به فهم همه معارف قرآن اعم از معانی ظاهری و باطنی آن است یا اینکه ناظر به فهم بخش خاصی از معارف قرآن یعنی فهم معانی باطنی آن است.[۹۱]
  3. روایات متعددی با بیان‌های گوناگون درباره تفسیر قرآن نقل شده است که ظاهر برخی از آنها تنها انحصار تفسیر قرآن به پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) است،[۹۲] چنان که امام باقر(ع) پس از پرسش تفسیر چند آیه از قتاده و شنیدن پاسخ‌های نادرست وی فرمود: "قرآن را فقط مخاطبان آن می‌‌شناسند"[۹۳]. بررسی این روایات نیز نشان می‌‌دهد که مقصود از آنها نفی آگاهی کامل به مفاد همه آیات قرآن کریم است که مدعای کسانی مانند قتاده بود. مؤید این مطلب روایات متعددی [۹۴] است که می‌‌گویند: هیچ کس جز اوصیای پیامبر(ص) نمی‌توانند ادعا کند همه ظاهر و باطن قرآن نزد آنان است.[۹۵] به هر روی منع از تفسیر در روایات پیشین مربوط به مواردی است که مفسر معنای حقیقی و صحیح آیه را نمی‌داند یا ناظر به فهم بخشی خاص از معارف قرآن مانند فهم باطن قرآن یا تأویل آیات متشابه است که به اهل بیت(ع) و راسخان در علم اختصاص دارد. روایات زیادی دلالت دارند که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) راسخان در علم هستند و ظاهر و باطن و تأویل و تنزیل همه قرآن را می‌‌دانند.[۹۶]
  4. مخالفان تفسیر اجتهادی از اهل سنت نیز روایاتی بدین مضمون نقل می‌‌کنند که برخی صحابه و تابعین از تفسیر قرآن دوری می‌‌کردند، چنان که درباره سعیدبن مسیب گفته شده که چون از تفسیر آیه ای از قرآن از وی می‌‌پرسیدند، سکوت می‌‌کرد؛ گویا هیچ سخنی نشنیده است.[۹۷] از شعبی نیز نقل شده است که سه چیز است که درباره آنها چیزی نمی‌گویم تا زمانی که مرگم فرا رسد: قرآن، روح و رأی[۹۸] این گونه روایات افزون بر ضعف و عدم اعتبار سند، در مقام نهی از تفسیر به رأی و امر به احتیاط در نسبت دادن امور غیر قطعی به خداوند است.[۹۹] نکته دیگر اینکه این روایات با استدلال بر اینکه معارف قرآن بلند مرتبه و پیچیده‌اند و جز برای معصومان(ع) فهم پذیر نیستند با صریح آیات قرآن منافات دارند؛ آیاتی که قرآن را کتابی روشن برای مردم معرفی می‌‌کنند: هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ[۱۰۰] و آن را برای یادآوری (و پند گرفتن) آسان می‌‌دانند. وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ[۱۰۱] و مردم را به تدبر در قرآن فرا می‌‌خوانند. أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا[۱۰۲]، أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۱۰۳]، كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ [۱۰۴] و قرآن را نور و کتاب مبین می‌‌دانند. يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ[۱۰۵] این آیات نشان می‌‌دهند که مفاهیم و تفسیر قرآن با تعقل، تدبر و تلاش ممکن و برای مردم نیز قابل فهم و مطالب آن آسان است.
  5. تفسیر اجتهادی و عقلی نسبت دادن مطالب غیر قطعی به خداوند است، در حالی که خداوند متعالی پیروی کردن از گمان و غیر علم را منع کرده است: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۱۰۶]؛ و کسی که مطلب غیر علمی را به خداوند نسبت بدهد، به خدا افترا بسته است و نسبت غیر علمی به خداوند حرام است: قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱۰۷]؛ و تفسیر اجتهادی چون یقین آور نیست حرام است. پاسخ این است که پیروی از گمان اگر به دلیل شرعی مانند آیات و روایات مستند باشد پیروی از دلیل شرعی است نه ظن شخصی؛ و دلیل قطعی مانند خبر متواتر یا آیات قرآن قابل پیروی است و اگر مانند خبر واحد ظن آور باشد می‌‌تواند جانشین علم شود.[۱۰۸]
  6. براساس آیه بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۱۰۹] خدا تبیین معانی قرآن را از وظایف پیامبر(ص) قرار داده است، پس برای غیر آن حضرت این کار روا نیست.[۱۱۰] پاسخ این است که از این آیه استفاده می‌‌شود که آن حضرت به همه معانی قرآن آگاه است؛ ولی بر منع دیگران از تفسیر قرآن در چهارچوب قواعد ادبی و اصول عقلایی محاوره دلالت ندارد.[۱۱۱]

شرایط تفسیر اجتهادی

برای تفسیر اجتهادی شرایطی است تا مفسّر را از خطا در تفسیر باز دارد و قرآن را بدون دلیل تفسیر نکند. برخی مانند راغب اصفهانی،[۱۱۲] طبرسی،[۱۱۳] سیوطی [۱۱۴] و معرفت [۱۱۵] شرایطی را برای مفسر بیان کرده‌اند. برخی مفسران اعتقاد و عمل را اصل همه شرایط می‌‌دانند که علم بدون عمل کامل نیست، چنان که خداوند در قرآن ایمان را با عمل صالح همراه دانسته است. راغب همه شرایط و علوم لازم برای مفسر را در سه نوع علم خلاصه کرده است: علوم لفظی، علوم عقلی و علوم موهبتی. [۱۱۶] اما شرایط و علوم لازم عبارت‌اند از: علوم لغت (آشنایی با واژگان عربی)، نحو، صرف، اشتقاق، علوم بلاغی یعنی معانی، بیان و بدیع، قرائات، اصول دین (کلامفقه، اصول فقه، اسباب نزول و قصص [۱۱۷] که می‌‌توان برای دستیابی به آن از علم تاریخ کمک گرفت، ناسخ و منسوخ (که شامل عموم و خصوص، مجمل و مفسر و مانند آن نیز می‌‌شود) حدیث (و علوم مربوط به آن مانند علم رجال) و علم موهبت و آن علمی است که خداوند متعالی به کسی می‌‌دهد که به علم خود عمل کند. [۱۱۸] البته نمی‌توان علوم لازم و مقدماتی را منحصر در این موارد دانست،[۱۱۹] زیرا قرآن به مطالب تورات و انجیل نیز اشاره دارد که مفسر باید به عهدین مراجعه کند؛ همچنین قرآن شامل مسائل تاریخی و جغرافیای قصص است که باید به علوم مربوط به آنها مراجعه شود. برخی افزون بر شرایط لازم، آدابی نیز برای مفسر بیان کرده‌اند که التزام به آنها لازم است و در صورتی که مفسر فاقد آنها باشد بهتر است در تفسیر سکوت کند. بیشتر این آداب آداب باطنی و معنوی مفسر و عبارت‌اند از اینکه مفسر کار خود را به خدا واگذارد، اهل زهد باشد، به گونه‌ای که به دنیا و هوای نفس تمایل نداشته باشد، عالم به ابواب سرّ مانند اخلاص و توکل باشد، بر دیدگاه‌های مفسران پیشین و کنونی احاطه داشته باشد و دارای قلب سالم، قدرت اندیشه و فهم پاکیزه باشد. [۱۲۰] جوادی آملی بر این باور است که گذشته از لزوم آشنایی با علوم قرآنی، مفسر نیازمند بررسی شرایط برهان و موانع آن است تا بتواند از برهان عقلی بهره ببرد و از آسیب مغالطه مصون بماند[۱۲۱].[۱۲۲]

تفاسیر اجتهادی

جز معدودی از تفاسیر روایی محض، دیگر تفاسیر ـ با قطع نظر از رعایت شرایط صحیح اجتهاد یا گرفتار شدن به تفسیر به رأی ـ یا اجتهادی‌اند یا از اجتهاد بهره‌ای برده‌اند. تفسیرهای اجتهادی متنوع و گوناگون‌اند و مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: التبیان، اثر شیخ طوسی، روض الجنان و روح الجنان از ابوالفتوح رازی، التفسیر الکبیر از فخر رازی، الجامع لاحکام القرآن از قرطبی، الکشاف تألیف زمخشری، المحرر الوجیز اثر محمد بن عطیه اندلسی، مجمع البیان از طبرسی، انوار التنزیل و اسرار التأویل نگاشته بیضاوی، مدارک التنزیل اثر نسفی، لباب التأویل فی معانی التنزیل معروف به تفسیر خازن از ابوالحسن علی بغدادی، البحر المحیط، اثر ابوحیان اندلسی، تفسیر القرآن العظیم، از ابن کثیر دمشقی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور از ابراهیم بن عمر بقاعی، السراج المنیر اثر محمد بن محمد شربینی، ارشاد العقل السلیم از ابوالسعود، منهج الصادقین از فتح الله کاشانی، تفسیر الصافی اثر فیض کاشانی، روح المعانی اثر سید محمود آلوسی، تفسیر المراغی از محمد مصطفی مراغی، محاسن التأویل از قاسمی، تفسیر المنار اثر رشید رضا، اطیب البیان از سید عبدالحسین طیب، فی ظلال القرآن، اثر سید قطب، المیزان نگاشته سید محمد حسین طباطبایی، تفسیر الحدیث اثر محمد عزت دروزه، التحریر والتنویر از ابن عاشور، الفرقان اثر محمد صادقی، الاساس فی التفسیر از سعید حوی، من وحی القرآن اثر سید محمد حسین فضل الله، الکاشف از محمد جواد مغنیه، مواهب الرحمن اثر عبدالکریم مدرسی، تفسیر نمونه (فارسیالامثل (عربی) اثر ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر شعراوی از محمد متولی شعراوی، تفسیر المنیر اثر وهبه الزحیلی و مواهب الرحمن از سید عبدالاعلی سبزواری. برخی تفسیر طبری را نیز از تفاسیر اجتهادی برشمرده‌اند[۱۲۳].[۱۲۴]

تفسیر اجتهادی در دانشنامه معاصر قرآن کریم

اجتهاد مفسر یعنی کسی که از نظر علمی به درجه‌ای رسیده که خود می‌تواند با توجه به منابع اجتهاد و ضوابط آن از راه اقامه دلیل و برهان به جرح و تعدیل اقوال و روایات بپردازد و با روش تفسیر قرآن با قرآن و به‌کارگیری عنصر عقل و درایت، بر ارائه و اثبات نظر خود در فهم آیات، از راه استدلال به نتیجه مطلوب خویش برسد. چنین تفسیری را، با این ویژگی‌ها، تفسیر اجتهادی می‌نامند.

تفسیر اجتهادی هم بر نقل استوار است و هم بر عقل. مراد از "نقل" روایات رسیده از پیامبر و ائمه هُدی و آراء مفسران، اعم از صحابه و تابعین و دیگران می‌باشد و مراد از "عقل" نیز، استفاده از نیروی تفکر و تدبر و حس تشخیص طبیعی خدادادی از راه دلیل و برهان است. البته می‌توان گفت که تکیه بر درایت و تعقل در تفسیر اجتهادی به مراتب بیشتر از تکیه به روایات است. در گذشته، مسئله اجتهاد در تفسیر پایه پای اجتهاد در فقه کم و بیش مطرح بوده و گاهی در میان تابعان بروز و ظهور می‌یافته است. چون در همان زمان باب اجتهاد و اظهارنظر در تفسیر مفتوح بوده و نقد و بررسی اقوال هم امری معمول به حساب می‌آمده است، تا جایی که گاهی مسئله تفسیر از محدوده نقل و روایت به نقد و درایت کشیده میشده است.

مسئله تفسیر به رأی که در روایات اسلامی نیز مذمت شده، مراد آن دسته از آراء است که بدون پشتوانه دلیل و برهان و استدلال بوده باشد. بنابراین تفسیر به رأی درست در مقابل تفسیر اجتهادی است که متکی به دلیل و برهان است. به عبارت دیگر تفسیر به رأی، یعنی تفسیری بدون دلیل که تنها متکی به رأی استبدادی کس یا کسانی است که از روی استحسان ذهنی و یا نقلی از این و آن بخواهند بی‌هیچ دلیل و برهانی به تفسیر آیات بپردازند.

تفسیر اجتهادی که مبتنی بر ارائه دلیل، بر اساس تفسیر قرآن با قرآن و استفاده از روایات و تعقل و تدبر است در واقع مبتنی بر تشخیص مفسر بر مبنای استعداد و توانایی علمی و ادبی و آموخته‌های او از علوم و معارف است و تخصص علمی در چنین موردی، خود وسیله فهم قرآن می‌شود. تفسیر اجتهادی محدود و محصور به تفسیر آیات الاحکام نیست، اگرچه برجستگی آن در آیات الاحکام بروز و نمود بیشتری دارد، بلکه در تمام موضوعات تفسیری، نگاه اجتهادی مفسر، کاملاً آشکار و نمایان است. بنابراین برای رسیدن به مرحله تفسیر اجتهادی، تحصیل علومی از قبیل: لغت، اشتقاق، صرف، نحو، معانی و بیان و بدیع، کلام، اصول فقه، علم الحدیث و الدرایه، فقه و شماری دیگر از علوم تا حدودی، لازم و ضروری است.

مهمترین تفاسیر اجتهادی عبارتند از: تفسیر تبیان طوسی، تفسیر ابوالفتوح رازی، تفسیر مفاتیح الغیب فخر رازی، تفسیر الجامع لاحکام القرآن قرطبی، تفسیر روح المعانی آلوسی، تفسیر محاسن التأویل قاسمی دمشقی، تفسیر المیزان سید محمد حسین طباطبایی، تفسیر التحریر و التنویر ابن عاشور، تفسیر من وحی القرآن سید محمد حسین فضل الله، تفسیر الفرقان محمد صادقی تهرانی و تفسیر پرتوی از قرآن سید محمود طالقانی.

بهترین دلیل برای تفسیر به روش اجتهادی، آیاتی است که در آنها به تدبر و تفکر در آیات قرآنی، دعوت شده است از جمله: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۱۲۵] که تدبر عمیق در قرآن برای فهم دقیق آن، قطعاً همان روش اجتهادی خواهد بود. كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱۲۶]. روشن است که تدبر در آیات به نحو کامل، تنها از طریق تفسیر اجتهادی آن امکان‌پذیر است. آیات دیگری نیز مانند وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا[۱۲۷]، شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۲۸]،هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ[۱۲۹]، وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۱۳۰] گویای جواز تفسیر به شیوه اجتهادی است. شیوه‌ای که ائمه اطهار(ع) برای پیروانشان در تفسیر قرآن، آن را ارائه داده‌اند در واقع همان شیوه تفسیر اجتهادی است. چنان که استدلال امام باقر(ع) درباره حکم مسح بخشی از سر در وضو، مبتنی بر شیوه اجتهادی در تفسیر آیات قرآن است [۱۳۱].[۱۳۲]

منابع

پانویس

  1. المصباح، ص۱۱۲؛ مقاییس اللغه، ج ۱، ص۴۸۶؛ الصحاح، ج ۲، ص۴۶۰ - ۴۶۱، "جهد".
  2. نک. مکاتب تفسیری، ج ۲، ص۱۰۷ - ۱۰۸.
  3. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۴۹؛ مبانی و روش‌های تفسیری، ص۳۳۱ - ۳۳۲؛ روش علامه طباطبایی در المیزان، ص۲۴۶.
  4. التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۵، التفسیر بالرأی، ص۱۰۷.
  5. التفسیر بالرأی، ص۱۰۷؛ تسنیم، ج ۱، ص۵۸.
  6. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۱۰ - ۲۱۱، ۲۵۵.
  7. اصول التفسیر و قواعده، ص۱۷۶؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۶ - ۲۶۵.
  8. التفسیر و مناهجه والنص و تفسیره، ص۱۵۲.
  9. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۰.
  10. ر. ک: التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۶، ۲۶۵.
  11. اصول التفسیر و قواعده، ص۱۶۷.
  12. المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۴۰.
  13. مبانی و روش‌های تفسیر قرآن، ص۳۳۱.
  14. التفسیر بالرأی، ص۱۰۷.
  15. من مناهج التفسیر، ص۱۲۱.
  16. التفسیر بالرأی، ص۱۶۹ - ۱۷۰.
  17. التفسیر بالرأی، ص۱۶۹.
  18. جامع البیان، ج ۱، ص۵۵ - ۵۶؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۱۸.
  19. ر. ک: التفسیر بالرأی، ص۱۱۴.
  20. تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۳۱ - ۳۴.
  21. اعلام الموقعین عن رب العالمین، ج ۱، ص۶۶ - ۷۰.
  22. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۶ - ۲۶۵؛ التفسیر بالرأی، ص۱۱۴؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۱۶۷ - ۱۶۸.
  23. ر. ک: تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۳۱ - ۳۴؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص۳۸ - ۳۹، "مقدمه"؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۶ - ۲۶۵.
  24. المناهج التفسیریه، ص۶۷؛ مکاتب تفسیر، ج ۲، ص۱۴.
  25. روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۵۸ - ۵۹.
  26. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  27. تطور تفسیر القرآن، ص۹۸.
  28. ر. ک: نورالثقلین، ج ۱، ص۷۰۱.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۱۸، ۱۸۳، ۲۲۱، ۲۲۳.
  30. ر.ک. نورالثقلین، ج ۱، ص۴۱۸ - ۴۱۹، ۴۹۴، ۶۰۷، ۶۵۰، ۷۰۵، ۷۸۶؛ معانی الاخبار، ص۵۱۳.
  31. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۰.
  32. سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۴۶.
  33. التفسیر و مناهجه والنص و تفسیره، ص۱۵۱.
  34. المنهج الاثری، ص۵۳.
  35. اصول الفقه، ج ۳، ص۱۲۵ - ۱۳۴.
  36. التبیان، ج ۱، ص۴ - ۵.
  37. مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳.
  38. الاتقان، ج ۲، ص۳۹۴ - ۳۹۶.
  39. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۸.
  40. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  41. ر. ک: مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۲۵ - ۲۶.
  42. ر. ک: التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۳؛ التفسیر بالرأی، ص۲۹۵.
  43. مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳ - ۹۷.
  44. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  45. الاتقان، ج ۲، ص۳۹۵ - ۳۹۷، ۳۹۹.
  46. مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۴۹.
  47. مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳.
  48. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  49. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  50. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  51. المیزان، ج ۱۷، ص۱۹۷؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۲.
  52. تاج العروس، ج ۶، ص۳۸۹؛ لسان العرب، ج ۴، ص۲۸۳؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۲۴.
  53. مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص۳۳۱ - ۳۳۲.
  54. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  55. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۲.
  56. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  57. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  58. «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
  59. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  60. الکافی، ج ۲، ص۵۹۹.
  61. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۲۳.
  62. عوالی اللئالی، ج ۴، ص۱۰۴؛ الاتقان، ج ۲، ص۳۹۵ - ۳۹۶.
  63. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۴۳.
  64. تفسیر الثوری، ص۱۴؛ جامع البیان، ج ۱، ص۵۴؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۶.
  65. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  66. تطور تفسیر القرآن، ص۹۸.
  67. الخرائج والجرائح، ج ۱، ص۵۷ - ۵۸؛ المناقب، ج ۱، ص۷۴.
  68. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۳.
  69. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۴۰ در روایتی مشابه امام رضا(ع) به احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی فرمود: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع‌» همان، ص۴۱.
  70. «در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد» سوره حج، آیه ۷۸.
  71. تهذیب الاحکام، ج ۱، ص۳۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص۳۲۶.
  72. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۲۹۹؛ نورالثقلین، ج ۱، ص۵۹۶.
  73. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۱۱۲.
  74. نور الثقلین، ج ۱، ص۳۸۰.
  75. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  76. ر. ک: مکاتب تفسیری، ج ۲، ص۱۲۵ - ۱۲۶.
  77. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  78. مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳.
  79. التبیان، ج ۱، ص۴.
  80. جامع البیان، ج ۱، ص۵۶؛ جامع الاحادیث، ج ۱، ص۳۰۷.
  81. ر. ک: المیزان، ج ۳، ص۷۶.
  82. ر.ک. التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۵؛ المناهج التفسیریه، ص۶۲.
  83. البیان، ص۲۶۹؛ تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۷۳.
  84. المیزان، ج ۳، ص۷۸.
  85. الاتقان، ج ۲، ص۴۰۲.
  86. ر. ک: وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۴۱ - ۱۴۲، ۱۴۹ - ۱۵۰.
  87. «يَا جَابِرُ ، إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً، وَ لِلْبَطْنِ ظَهْراً». ثُمَّ قَالَ: «يَا جَابِرُ ، وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ اَلرِّجَالِ مِنْهُ»؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۱۱.
  88. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۴۲.
  89. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  90. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۴۱؛ المحاسن، ج ۱، ص۲۶۸.
  91. ر. ک: روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۴۶ - ۵۰.
  92. ر. ک: وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۳۲، ۱۳۴، ۱۳۹، ۱۴۲، ۱۴۸ - ۱۴۹.
  93. «إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۳۶.
  94. ر. ک: وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۳۲، ۱۳۴، ۱۴۸.
  95. الکافی، ج ۱، ص۲۲۸.
  96. ر. ک: الکافی، ج ۱، ص۲۱۳؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۹ - ۱۱، ۱۶۴؛ بصائر الدرجات، ص۲۲۲ - ۲۲۴.
  97. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۰.
  98. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۰.
  99. ر. ک. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۱.
  100. «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
  101. «و ما به راستی قرآن را برای پندگیری آسان (یاب) کرده‌ایم، آیا پندپذیری هست؟» سوره قمر، آیه ۱۷.
  102. «آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
  103. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  104. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  105. «ای اهل کتاب! فرستاده ما نزد شما آمده است که بسیاری از آنچه را که از کتاب (آسمانی خود) پنهان می‌داشتید برای شما بیان می‌کند و بسیاری (از لغزش‌های شما) را می‌بخشاید؛ به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است» سوره مائده، آیه ۱۵.
  106. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  107. «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه ۳۳.
  108. البیان، ص۳۹۸؛ مدخل التفسیر، ص۱۷۳ - ۱۷۶؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۷ - ۲۵۸.
  109. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  110. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۷.
  111. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  112. مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۴ - ۹۵.
  113. مجمع البیان، ج ۱، ص۸۱ - ۸۲.
  114. الاتقان، ج ۲، ص۳۹۷ - ۳۹۹.
  115. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۵۲ - ۵۴.
  116. مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۴.
  117. مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۵.
  118. ر. ک: مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۵؛ الاتقان، ج ۲، ص۳۹۹.
  119. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۹.
  120. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۶۸ - ۲۶۹.
  121. تسنیم، ج ۱، ص۱۷۰ - ۱۷۹.
  122. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  123. علوم التفسیر، ص۱۹ - ۲۱.
  124. حسینی‌زاده و علوی مهر، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  125. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  126. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  127. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  128. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  129. «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
  130. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  131. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۹۹.
  132. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر اجتهادی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.