تفسیر علمی در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'متعالی' به 'متعال') |
جز (جایگزینی متن - 'پیش فرضها' به 'پیشفرضها') |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
از مهمترین نقدهایی که متوجه تفسیر علمی شده است، [[نقد]] [[تفاسیر]] نادرستی است که بعضاً در این نوع [[تفسیر]] از قرآن، روی داده و موجب شده، مطالبی بر قرآن [[تحمیل]] گردد که [[آیه]] از آن [[بیگانه]] است. همین امر راه را برای مخالفان گشوده است تا با استناد به نمونههایی از این گونه [[تفسیرها]]، تفسیر علمی را به کلی نقد کنند. <ref>تفسیر شلتوت، ص۱۳؛ التفسیر الحدیث، ج ۲، ص۱۹۱.</ref> تفسیر {{متن قرآن|غُثَاءً أَحْوَى}}<ref>سوره اعلی، آیه ۵.</ref> به زغال سنگ و تفسیر آن به اینکه در این آیه به مراحل مختلف زمینشناسی اشاره شده <ref>القرآن و العلم الحدیث، ص۸۱ - ۸۴.</ref> یا [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ}}<ref>«ای گروه پریان و آدمیان! اگر از کرانههای آسمانها و زمین میتوانید رخنه کنید، بکنید! جز با توانمندی، نمیتوانید رخنه کنید» سوره الرحمن، آیه ۳۳.</ref> به دعوت برای رفتن به فضا از این موارد است. <ref> ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۴۳۴؛ التفسیر العلمی المعاصر، ص۲۰۹ - ۲۱۷.</ref> تعمیم [[روابط]] [[حاکم]] بر یک [[نظام]]، بر نظام دیگری یا برعکس، مانند تطبیق پیوندهای شیمیایی بر پیوندهای [[عاطفی]] [[انسانی]] <ref>ر. ک: جواهر القرآن، ج ۱۷، ص۳۴ - ۳۵.</ref> و تطبیق فعالیتهای [[بدن]] با همان تعداد [[حرفه]] در [[شهر]] <ref>جواهرالقرآن، ج ۲، ص۵۴ - ۵۵.</ref> از اشکالات دیگر این گونه [[تفسیر]] است که تا حدی به خطای [[معرفت]] شناسانه [[مفسر]] بازمی گردد. | از مهمترین نقدهایی که متوجه تفسیر علمی شده است، [[نقد]] [[تفاسیر]] نادرستی است که بعضاً در این نوع [[تفسیر]] از قرآن، روی داده و موجب شده، مطالبی بر قرآن [[تحمیل]] گردد که [[آیه]] از آن [[بیگانه]] است. همین امر راه را برای مخالفان گشوده است تا با استناد به نمونههایی از این گونه [[تفسیرها]]، تفسیر علمی را به کلی نقد کنند. <ref>تفسیر شلتوت، ص۱۳؛ التفسیر الحدیث، ج ۲، ص۱۹۱.</ref> تفسیر {{متن قرآن|غُثَاءً أَحْوَى}}<ref>سوره اعلی، آیه ۵.</ref> به زغال سنگ و تفسیر آن به اینکه در این آیه به مراحل مختلف زمینشناسی اشاره شده <ref>القرآن و العلم الحدیث، ص۸۱ - ۸۴.</ref> یا [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ}}<ref>«ای گروه پریان و آدمیان! اگر از کرانههای آسمانها و زمین میتوانید رخنه کنید، بکنید! جز با توانمندی، نمیتوانید رخنه کنید» سوره الرحمن، آیه ۳۳.</ref> به دعوت برای رفتن به فضا از این موارد است. <ref> ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۴۳۴؛ التفسیر العلمی المعاصر، ص۲۰۹ - ۲۱۷.</ref> تعمیم [[روابط]] [[حاکم]] بر یک [[نظام]]، بر نظام دیگری یا برعکس، مانند تطبیق پیوندهای شیمیایی بر پیوندهای [[عاطفی]] [[انسانی]] <ref>ر. ک: جواهر القرآن، ج ۱۷، ص۳۴ - ۳۵.</ref> و تطبیق فعالیتهای [[بدن]] با همان تعداد [[حرفه]] در [[شهر]] <ref>جواهرالقرآن، ج ۲، ص۵۴ - ۵۵.</ref> از اشکالات دیگر این گونه [[تفسیر]] است که تا حدی به خطای [[معرفت]] شناسانه [[مفسر]] بازمی گردد. | ||
[[علم]] زدگی در تفسیر به گونهای که [[تفسیری]] مادی از امور غیرمادی داده شود مانند تفسیر [[نور]] در [[آیه]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«خداوند، نور آسمانها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> به نور فیزیکی <ref> جواهرالقرآن، ج ۸، ص۹۲.</ref> یا تفسیر [[ملائکه]] به نیروهای طبیعی <ref>ر. ک: تفسیر المنار، ج ۱، ص۲۶۷ -۲۶۹.</ref> از دیگر نقدهای وارد بر این [[شیوه تفسیری]] است. <ref>العلوم الطبیعة فی القرآن، ص۳۷.</ref> موافقان [[تفسیر علمی]] نیز به این گونه موارد نادرست توجه و آنها را [[نقد]] کردهاند. <ref> ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۴۵ - ۲۷۰، ۴۱۹ - ۴۴۵؛ کیف نتعامل مع القرآن، ص۳۸۲ -۳۸۵؛ زمین و آسمان و ستارگان، ص۹، ۸۵، ۱۸۷، ۱۹۲.</ref> البته همه مواردی را که تفسیر پژوهان [[خطا]] دانستهاند، لزوماً خطا نیستند و این [[داوری]] در پاره ای موارد مبتنی بر | [[علم]] زدگی در تفسیر به گونهای که [[تفسیری]] مادی از امور غیرمادی داده شود مانند تفسیر [[نور]] در [[آیه]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«خداوند، نور آسمانها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> به نور فیزیکی <ref> جواهرالقرآن، ج ۸، ص۹۲.</ref> یا تفسیر [[ملائکه]] به نیروهای طبیعی <ref>ر. ک: تفسیر المنار، ج ۱، ص۲۶۷ -۲۶۹.</ref> از دیگر نقدهای وارد بر این [[شیوه تفسیری]] است. <ref>العلوم الطبیعة فی القرآن، ص۳۷.</ref> موافقان [[تفسیر علمی]] نیز به این گونه موارد نادرست توجه و آنها را [[نقد]] کردهاند. <ref> ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۴۵ - ۲۷۰، ۴۱۹ - ۴۴۵؛ کیف نتعامل مع القرآن، ص۳۸۲ -۳۸۵؛ زمین و آسمان و ستارگان، ص۹، ۸۵، ۱۸۷، ۱۹۲.</ref> البته همه مواردی را که تفسیر پژوهان [[خطا]] دانستهاند، لزوماً خطا نیستند و این [[داوری]] در پاره ای موارد مبتنی بر پیشفرضهای [[کلامی]] مورد [[اختلاف]] بین [[عالمان]] [[مسلمان]] است <ref> اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، ص۳۱۴ - ۳۱۷.</ref> و به [[درستی]] متذکر شدهاند که صرف وجود پارهای خطاها از سوی برخی افراد نباید موجب شود تا اصل این رویکرد، نادرست دانسته شود. <ref>اتجاهات التجدید، ص۶۸۶.</ref> [[اشتباه]] در هر شیوه تفسیری و از هر مفسری ممکن است روی دهد.<ref>[[شادی نفیسی|نفیسی، شادی]]، [[تفسیر علمی (مقاله)|مقاله «تفسیر علمی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
== [[مقبولیت]] تفسیر علمی و قاعدهمند ساختن آن == | == [[مقبولیت]] تفسیر علمی و قاعدهمند ساختن آن == |
نسخهٔ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۱
مقدمه
مراد از علم در «تفسیر علمی» معنای خاص آن یعنی علم تجربی (Science) است و علمی نامیدن این رویکرد نه به جهت روش آن در تفسیر، بلکه به لحاظ پرداختن مفسر به موضوعات مرتبط با این دانش در قرآن است.
با این همه موافقان و مخالفان تفسیر علمی آن را به گونههایی مختلف تعریف کردهاند. به نظر میرسد امین خولی نخستین کسی است که به تعریف آن پرداخته است. او تفسیر علمی را عبارت از تحمیل اصطلاحات علمی بر قرآن و استخراج علوم و آرای فلسفی از آن دانسته است. [۱] بسیاری از کسانی که پس از او آمدهاند به تکرار همین تعریف پرداختهاند [۲] یا در عبارتی مشابه، آن را بازگفتهاند. [۳] در عموم تعاریف یاد شده به استثنای بکری [۴] از یک سو عباراتی با بار ارزشی و نه صرفاً وصفی نظیر «تحمیل کردن» یا «مطیع ساختن آیات قرآن نسبت به نظریات علمی»، به کار رفته است که نشان موضع مؤلف در نادرست دانستن این رویکرد است. [۵] از سوی دیگر در این تعاریف، میان علم و فلسفه جمع شده است. درگذشته، اگرچه طبیعیات بخشی از فلسفه بود؛ اما امروزه از نظر معرفتشناسی، علم (به معنای اخص: Science) و فلسفه دو شاخه مختلف از دانش بشری هستند که به لحاظ روش و تا حدی موضوع از یکدیگر متباین بوده، تحلیل و نقادی متفاوتی را نیز میطلبند و از این رو وجه روشنی در جمع بین آن دو، دیده نمیشود. در صورتی هم که علم به معنای اعم آن (Knowledge) دانسته شود، قسیم فلسفه نیست، بلکه دربرگیرنده فلسفه و همه دانشهای دیگر بشری از تجربی و غیر آن خواهد بود و باز هم جمع آن با فلسفه صحیح نیست. با این همه تعریفی مانع نبوده، بسیاری از رویکردهای تفسیری دیگر را هم دربرمی گیرد. [۶] در مقابل تعاریف دربردارنده داوری ارزشی منفی، برخی از موافقان نیز در تعریف خود، احکامی را بر تفسیر علمی، اما به نفع آن بارکردهاند؛ از جمله درباره آن آوردهاند که عبارت است از تلاش مفسر در کشف ارتباط بین آیات هستی شناسانه قرآن کریم و یافتههای علم تجربی، به گونه ای که با آن اعجاز قرآن آشکار گشته، بر پدیدآورنده آن و بر شایستگی آن در همه زمانها و مکانها دلالت کند. [۷] در این تعریف، در واقع اثبات اعجاز قرآن، ویژگی تمام موارد تفسیر علمی معرفی شده است که قطعاً درست نیست و بهرهگیری از یافتههای علمی، لزوماً در همه موارد به اثبات اعجاز نمیانجامد.
گروهی از محققان در این موضوع، به تعریف این رویکرد تفسیری نپرداخته [۸] و برخی نیز در واقع آن را توضیح دادهاند. [۹] در نهایت به نظر میرسد، بهترین تعریف جامع از این رویکرد، سادهترین تعریف از آن است که از هرگونه داوری ارزشی و داخل کردن دیدگاههای خاص کلامی به دور باشد. بدان سان که در شناسه به آن اشاره شد.[۱۰]
پیشینه
قرآن در آیات فراوانی به پدیدههای طبیعی به گونهای جزئی یا کلی اشاره میکند. برخی شمار این آیات را ۷۵۰ مورد [۱۱] برخی نیز شمار آیات علمی را بیش از آیات فقهی دانستهاند. [۱۲] این آیات به زنبور عسل ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ﴾[۱۳]، ﴿ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۴]، پرندگان ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ﴾[۱۵]، درختان و گیاهان ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى﴾[۱۶]، ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۱۷]، چارپایان ﴿ وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَالِغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴾[۱۸]، ﴿بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ﴾[۱۹] توجه میدهد و از خلقت آسمانها ﴿اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ﴾[۲۰]، ﴿خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ﴾[۲۱]، ﴿وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾[۲۲]، زمین ﴿وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا ﴾[۲۳]، ﴿قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۴]، ﴿وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ﴾[۲۵]، ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۶]، ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ يَحْكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾[۲۷]، کوهها ﴿ أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهَادًا وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا ﴾[۲۸]، ﴿وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاء فُرَاتًا وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴾[۲۹] و باد و باران ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِيهَا مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ﴾[۳۰]، ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ﴾[۳۱]،﴿وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ النُّشُورُ﴾[۳۲] سخن میگوید.
در برخی از آیات صرفاً دعوت شده تا در آفرینش آسمانها و زمین ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۳۳]، ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۳۴]، ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۳۵] تأمل شود؛ اما در بسیاری دیگر از آیات، این پدیدهها به ویژگیهایی موصوف شدهاند که نیازمند توضیحاند؛ مانند آنکه از بادها به ﴿لَوَاقِحَ﴾[۳۶] یاد شده یا آسمان «هفت گانه» ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۳۷]، ﴿الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ﴾[۳۸] نامیده شده و کوهها «میخ» ﴿وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ﴾[۳۹]، ﴿وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۴۰] معرفی شدهاند. مفسران اولیه [۴۱] در توضیح این موارد، عموماً از روایات استفاده کردهاند که بعضاً موقوف بوده و در مواردی از اسرائیلیات به شمار میروند.
به تدریج با گسترش دانش مسلمانان انتظار میرود که در تفسیر آیات از اطلاعات علمی این دوران بهره گرفته شود. این بهره گیری، در تفاسیر بسیار به اجمال و به طور محدود صورت گرفته است؛ شیخ طوسی با بهرهگیری از دانش آن روز، البته در حد اطلاعات عمومی و نه تخصصی، بسیار به اجمال به توضیح برخی موارد میپردازد؛ از جمله به مسئله کرؤیت زمین،[۴۲] دخان،[۴۳] رعد،[۴۴] برزخ بین دو دریا [۴۵] و خرما. [۴۶] ابوالفتوح رازی نیز به ندرت به اطلاعات عمومی ساده ای اشاره میکند تا «لاقح» بودن باد را توضیح دهد [۴۷] یا منازل ماه و خورشید را برشمارد. [۴۸] آنچه که از بیضاوی و نظامالدین نیشابوری گزارش شده نیز از این فراتر نیست. [۴۹] حتی قرنها بعد، فیلسوف شیعی قرن یازدهم، صدرالمتألهین نیز معمولاً به اجمال و به صورت محدود مطالبی را در این موارد برمیشمارد. [۵۰] در این میان تفسیر فخر رازی جایگاهی کاملاً متفاوت و ممتاز دارد. فخررازی که در غالب دانشهای روزگارش دستی داشته است، در کنار مباحث ادبی، کلامی و... که در تفسیر خود به تفصیل بیان داشته، از آگاهیهای علمی آن روزگار نیز در تبیین مراد آیات بهرهای وافر برده است. او به تفصیل به مباحث باد، باران و ابر،[۵۱] پیدایش زمین،[۵۲] کروی بودن آن،[۵۳] افلاک،[۵۴] کوهها،[۵۵] تغذیه [۵۶] و بسیاری موضوعات دیگر میپردازد. [۵۷] تفسیر او از این آیات، تفاوتی جدی با تفسیر دیگر مفسران دارد. این تفاوت از یکسو در گستره آیاتی است که از دانش روز در تفسیر آنها بهره گرفته و از سوی دیگر به عمق شناخت او از این دادههای علمی بازمیگردد. اطلاعات او، بسیار فراتر از اطلاعات عامیانه و عمومی است؛ او در مواردی پرشمار به گفتههای متخصصان استناد میکند؛ به مثل به قول پزشکان،[۵۸] متخصصان تغذیه، [۵۹] منجمان،[۶۰] کتب نجوم،[۶۱] آرای بطلیموس [۶۲] و اقوال بیرونی [۶۳] اشاره میکند.
عمق تأمل علمی او را میتوان در توجه او به برخی تعارضهای ظاهری دانش علمیاش با روایات [۶۴] و آیات [۶۵] دریافت که میکوشد تا این موارد را توجیه کند. افزون بر این، او در مباحث خود گاهی نیز به رد آرای فلاسفه، در برخی موضوعات علمی با توجه به ظاهر آیات پرداخته، در ادله آنها مناقشه میکند. [۶۶] نهایت آنکه فخر رازی، در پرداختن به مباحث علمی در تفسیر آیات درصدد آن است تا با استناد به این نشانهها، بر قدرت و حکمت خداوند استدلال کند[۶۷].[۶۸]
طرفداران و مخالفان تفسیر علمی در بین گذشتگان
در کنار پاره ای از تفاسیر پیشینیان، به ویژه تفسیر فخررازی که عملا به تفسیر علمی از آیات پرداختهاند، از برخی قرآن پژوهان اقوالی گزارش شدهاند که در مخالفت یا طرفداری تفسیر علمی تلقی شدهاند؛ از غزالی، زرکشی و سیوطی به عنوان طرفدار و از شاطبی به عنوان مخالف یاد شده است.
غزالی تفسیری مستقل از قرآن ننگاشته است؛ اما در احیاء علومالدین و نیز جواهر القرآن به مباحثی مرتبط به قرآن پرداخته است. نظریه پردازی او در احیاء علوم الدین، در تأیید تفسیر علمی تلقی شده است.
غزالی در اثبات این تئوری به روایاتی از جمله، روایتی از ابن مسعود استناد میکند مبنی بر اینکه همه دانشها در قرآن است: "من أراد علم الأولين والآخرين فليتدبر القرآن"[۶۹]. او در جواهرالقرآن، قرآن را در بردارنده علوم اولین و آخرین از جمله شامل طب، نجوم، هیئت عالم، هیئت حیوان، تشریح اعضا، سحر و طلسمات و غیره هم میداند و تصریح میکند که تمام علومی که برشمرده شد یا ناگفته ماند، اصل آن در قرآن است؛ اما در مقام مثال زدن، به مواردی اشاره میکند؛ از جمله ﴿وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ﴾[۷۰] و میگوید: «این فعل را کسی نداند، مگر آنکه علم طب بر وجه کمال بداند». مشابه همین استدلال را برای آیات مربوط به شمس و قمر و منازل آنها ﴿الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ﴾[۷۱]، ﴿وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ﴾[۷۲]، ﴿وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴾[۷۳]، ﴿يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۷۴]، ﴿فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ﴾[۷۵]، ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ﴾[۷۶]، ﴿الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ﴾[۷۷]، ﴿فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ﴾[۷۸] میآورد که علم به این آیات مستلزم دانستن حقیقت هیئت عالم و ترکیب آسمانها و زمین و نیز علم تشریح است. البته او در هیچ یک از مثالهای خود، اشتمال آیه را بر اصول این علوم نشان نمیدهد. [۷۹] پس از غزالی، زرکشی در البرهان، در بحث از قرآن، آن را جامع علم اولین و آخرین میداند و به تکرار مستندات غزالی میپردازد. [۸۰] سیوطی در نوع ۶۵ در مقام اشاره به علوم برگرفته از قرآن، به پاره ای از روایات مورد استفاده غزالی اشاره میکند، چنان که دو آیه ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾[۸۱] و ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾[۸۲] را نیز بر مجموع این مستندات میافزاید. [۸۳] او پس از نقل آرای گوناگون درباره موضوع یاد شده، ریشه همه علوم را از جمله شگفتیهای خلقت، ملکوت آسمانها و زمین، اخبار امتهای پیشین، آغاز پیدایش انسان تا مرگ و کیفیت مرگ، اسمای حسنای خدای متعال و... در قرآن میداند. [۸۴] سیوطی تبیین این اجمال را به کتابش الاکلیل فی استنباط التنزیل ارجاع میدهد؛ اما در آن کتاب به استنتاجهای علمی از قرآن نمیپردازد. [۸۵] او اگرچه در این بحث در کتاب الاتقان عملاً به تطبیق نمیپردازد؛ اما نمونههایی را از ابن الفضل مرسی که به اشتمال قرآن بر همه علوم معتقد بوده است، به نقل از تفسیرش گزارش میکند. تأمل در نمونههایی که وی در ارتباط با علوم تجربی و مهارتهای مختلف مانند هندسه، هیئت، جبر و مقابله، نجامت (علم گردش ستارگان)، خیاطی، نجاری، کشاورزی و... برمی شمارد،[۸۶] به هیچ وجه بر ادعای او دلالت ندارند، بلکه نااستواری آن را آشکار میسازند.
در مقابل موافقان، مخالفان، قول شاطبی را در الموافقات مستند خود قرار میدهند. وی در بحث از علوم قرآن، صریحاً میگوید: عده ای همه علومی را که متقدمان و متأخران برشمردهاند به قرآن منسوب داشتهاند که از جمله آن، علوم طبیعی، ریاضی و منطق است؛[۸۷] امّا با توجه به آنکه صحابه و تابعین عالمترین افراد به قرآن بودهاند و از ایشان هیچ سخنی در این موضوعات نرسیده، این ادّعا رد میشود، چنان که به مستندات قرآنی موافقان، ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾[۸۸] و ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾[۸۹] هم اشاره میکند و دو احتمال درباره آن مطرح میسازد: اول آنکه مراد از «همه چیز» در این آیات ناظر به تکلیف و تعبد است؛ دوم آنکه مراد از کتاب، لوح محفوظ است.
همو در بخش دیگری از کتابش، ضمن بحث از دانشهایی که ابزاری در فهم بهتر قرآن هستند از هیئت یاد میکند که فخررازی آن را ابزاری برای فهم آیه﴿أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ﴾[۹۰] میداند و آن را ردّ میکند. [۹۱] آنچه از مجموع این مطالب میتوان دریافت آن است که تفسیر علمی به معنای امروزی آن، بیشتر از هر جا در تفسیر فخررازی آشکارشده است. توجه او به علم، فراتر از اطلاعات عمومی و بعضاً عامیانه رفته و به عمق مسئله ارتباط علم و قرآن راه یافته و به برخی چالشهای مرتبط با تعارض ظاهری آیات پرداخته است؛ اما در مقام بحث تئوری به دشواری میتوان غزالی، زرکشی و سیوطی را از طرفداران تفسیر علمی تلقی کرد، به رغم آنکه همه کسانی که به بحث از موافقان تفسیر علمی پرداختهاند، به آنها اشاره کردهاند. [۹۲] هدف غزالی از بحثی که در احیاء مطرح میکند، صرفاً گذشتن از تفسیر ظاهر قرآن و رها شدن از تفسیر صرف روایی است تا بستر مناسب را برای فهم عارفانه و صوفیانه از قرآن بگشاید. چنین است که وی این بحث را در احیاء با عنوان «فهم القرآن و تفسیره بالرأی من غیرنقل» مطرح کرده است وبه روایات آن، در کنار روایاتی اشاره کرده که برای قرآن بطن و ظهری ثابت میکنند؛ در نهایت هم بر عدم توقف تفسیر به ظاهر آیات استدلال کرده است. [۹۳] همو در جواهرالقرآن نیز که در پی نمایاندن لایههای مختلف معارف قرآن است به این دانشها به اختصار اشاره میکند؛ زیرا آنها را در طریق سلوک الی الله مهم نمیشمارد [۹۴] و در عین حال هم روشن نمیکند که چگونه مبانی و اصل همه این علوم ـ چنان که ادعا میکند ـ [۹۵] از قرآن قابل استخراج است. سیوطی که خود، تفسیر فخررازی را به سبب اشتمال بر اقوال علما و فلاسفه و نظایرشان نقد کرده است [۹۶] قطعاً از طرفداران تفسیر علمی نیست؛ او و زرکشی را باید در واقع مفتون ادعای «اشتمال قرآن بر علم اولین و آخرین» دانست، بیآنکه به پیامدها و لوازم آن توجهی داشته باشند. در این میان به نظر میرسد، شاطبی دیدگاه روشن تری از این بحث دارد و مناقشه خود را واقعاً ناظر بر تفسیر علمی شکل داده است، چنان که همو بر فخررازی و شیوه تفسیر علمیاش خُرده گرفته است[۹۷].[۹۸]
تفسیر علمی در دوره معاصر
چنان که آمد، بهرهگیری از دانشهای روز در تفسیر قرآن بیسابقه نبود؛ اما تبدیل آن به یک جریان و رویکرد تفسیری به قرآن، با آغاز دوره جدید شکوفایی و تجدید حیات اسلام ـ که با ظهور سیدجمال الدین اسدآبادی شناخته میشود ـ پدیدار گشت. حرکتی که در این دوره شکل گرفت، نه تنها به لحاظ گستره، بلکه به لحاظ عمق و انگیزه نیز کاملاً از گذشته متمایز بود.
در این دوره، جامعه اسلامی که قرنها ارتباط پایدار و تعامل مفید خود را با خارج از مرزهای جهان اسلام، از دست داده بود، به صورتهای مختلف، در پی نبردهای نظامی، مسافرتهای سیاسی، علمی و تفریحی و با حضور بیگانگان در کشورهای اسلامی و سلطه بر آنها، با غرب و تمدن و پیشرفتهای چشمگیر علمی آن روبه رو شد؛ پیشرفتی که از یک سو در مظاهر مختلف زندگی نمودی گسترده داشت و ثروت، آسایش و کامیابی را به ارمغان آورد و از سوی دیگر به پیروزیهای مستمر غرب در نبرد با کشورهای اسلامی انجامید و قدرت و برتری سیاسی و نظامی را در پی داشت. این موفقیتهای چندسویه که تا حد زیادی مرهون پیشرفتهای علمی بود، موجب شد تا «علم» راه حل همه مشکلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی دانسته شود و مصلحان به فراگیری آن فراخوانند و فرهیختگان عوامل رکود آن را جست و جو کنند و از آنجا که در این جوامع، اسلام نقشی گسترده در شکلگیری حرکتها و نهادهای جامعه داشت، ارتباط علم و دین، به یکی از مهمترین دغدغههای متفکران در این دوره تبدیل شد و موافقان و مخالفان دین بسیار زود هنگام به بحث از آن پرداختند. سید جمالالدین که خود طلیعه دار این مرحله جدید است از بیگانه بودن مسلمانان با دانش روز شکوه میکند و منع از علوم را دشمنی با اسلام میداند. [۹۹] از این پس آثار بسیاری درباره ارتباط علم و دین به طور عام و علم و قرآن به طور خاص تدوین شد که به شکلگیری رویکردی جدید در تفسیر با عنوان «تفسیر علمی» انجامید.[۱۰۰]
نگاشتههای حوزه تفسیر علمی
نخستین نگاشتهای که به صورت جزئی به بحث از ارتباط قرآن و علم پرداخته است، کتاب كشف الأسرار النورانية القرآنية نگاشته محمد بن احمد اسکندرانی در سال ۱۲۷۹ قمری است. اسکندرانی در این مجموعه آیاتی از قرآن را برگزیده و به تناسب آیات، مطالب علمی را در همان موضوع آورده است. هدف اسکندرانی از نگاشتن این مجموعه سه جزئی، اثبات صحت ادعای قرآن در اشتمال بر همه چیز از جمله علوم است ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾[۱۰۱] که مورد اشکال پاره ای از پزشکان مسیحی بوده که با آنها ملاقات داشته است. [۱۰۲] او در این کتاب بیش از آنکه در تبیین آیات و توضیح آنها، از یافتههای علمی روز بهره گیرد، به تناسب موضوع اشاره شده در آیه، مانند ماهی یا ابر یا توالد به بحثهای علمی در این موضوع وارد میشود که دانستن آنها به فهم بهتر آیه کمک نمیکند. [۱۰۳] به تناسب آیه ﴿لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ﴾[۱۰۴] به بحث از اسباب عقیم بودن میپردازد یا از انواع طبقهبندی حیوانات بحث میکند [۱۰۵] یا به تناسب آیه ﴿تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا﴾[۱۰۶] به اقسام جانوران دریایی و ماهیها اشاره میکند؛[۱۰۷] اما او در تفسیر آیه ﴿الْمُعْصِرَاتِ﴾[۱۰۸] توضیحی علمی درباره مُعْصِرات خواندن ابر نمیدهد. [۱۰۹]شیوه ای که با اسکندرانی آغاز شد، در طول یک قرن و چند دهه ای که از آن میگذرد، اگرچه با ظهور دغدغههای جدید، توجه به آن کمتر شده، اما همچنان استمرار داشته، به تدوین کتابهایی متعدد انجامیده است. این کتابها را با در نظر گرفتن پاره ای از مهمترین وجوه امتیازشان میتوان بدین شرح طبقهبندی کرد[۱۱۰]:
به لحاظ نوع کتاب ها
عمده کتابهایی را که به این موضوع پرداختهاند، میتوان دو دسته کرد: کتابهای مستقل و تفاسیر. کتابهای مستقلی که در این باره تدوین شدهاند، در واقع نوعی تفسیر موضوعی تلقی میشوند که یک موضوع معین علمی را در سراسر قرآن بررسی کردهاند. این نگاشتهها که از جنینشناسی تا کیهانشناسی را به طور اختصاصی یا جمعی، بررسی کردهاند، بسیار فراواناند که از مشهورترین آنها باید موارد زیر را برشمرد: الفلک و القرآن از محمد توفیق صدقی، القرآن و الطب الحدیث از عبدالعزیز اسماعیل، سنن الله الکونیة والعوالم الاخری از محمد الفندی، القرآن و العلم الحدیث و دیگر نگاشتههای مشابه از عبدالرزاق نوفل، العلوم الطبیعة فی القرآن از یوسف مروه با مقدمهای از شهید صدر و... که تنها شمار اندکی از نگاشتههای بسیار در این موضوعاند.
در ایران نیز نگاشتههای مستقل بسیاری در این موضوع تدوین شدند؛ برای نمونه اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی از یدالله نیازمند، باد و باران در قرآن و مطهرات در اسلام از مهدی بازرگان، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر از سيد رضا پاکنژاد، دانش عصر فضا و غیر آن از حسین نوری، گذشته و آینده جهان از عبدالکریم بیآزار شیرازی، پیام قرآن از ناصر مکارم شیرازی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن از محمد صادقی تهرانی.
دسته دوم از کتابهایی که به این موضوع پرداختهاند، تفاسیر قرآن هستند که ضمن تفسیر ترتیبی قرآن، به تناسب برخی آیات به این موضوعات اشاره کردهاند.
از میان تفاسیر، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم طنطاوی، تنها تفسیر کامل و در عین حال بسیار مفصل از قرآن است که در ۲۶ جلد و بسیار زودهنگام نگاشته شد. التفسیر الفرید، محمد عبدالمنعم الجمال نیز اگرچه در مقدمه چنین ادعایی دارد و وعده داده است تا قرآن را در پرتو دانش جدید عالمان غرب و شرق تفسیر کند؛ اما عملا چنین کاری نکرده است، [۱۱۱] از این رو نمیتوان تفسیر او را به داشتن صبغه علمی از دیگر تفاسیر متمایز ساخت. طنطاوی در تفسیر خود کوشیده است تا بیشترین اطلاعات علمی را حتی با ارائه عکس و جدول و صرفاً به بهانه آیات قرآنی در اختیار مسلمانان قرار دهد.
در بسیاری از تفاسیر دیگری که در این دوره نگاشته شدند، به تفاوت از علم در تفسیر استفاده شده است، اگرچه در عموم آنها، مباحث علمی بسیار به اختصار ارائه شدهاند.
مفسران تفسیر المنار در تفسیر آیات مختلف به اجمال و تفصیل به یافتههای علم روز اشاره [۱۱۲] و در مواضع متعددی از اعجاز علمی قرآن یاد میکنند. [۱۱۳] برخی تفسیرهای علمی آنها از آیات و روایات، افراطی تلقی شده و مورد انتقاد قرار گرفتهاند. [۱۱۴] تفسیر ابن عاشور و ابن بادیس هم که تا حد زیادی از المنار متأثر بودهاند، کم یا زیاد به این مباحث پرداختهاند. [۱۱۵]
علامه طباطبایی در المیزان در تفسیر آیات متعددی به توضیحات علمی میپردازند. [۱۱۶] ایشان ضمن بحث از اعجاز قرآن، اعجاز علمی آن را هم یادآور میشوند [۱۱۷] و ضمن تفسیر نیز احیاناً از اعجاز علمی آیه یاد میکنند. [۱۱۸] محمد تقی شریعتی نیز در مقدمه تفسیر نوین، به اعجاز علمی قرآن اشاره میکند [۱۱۹] و در تفسیر نیز بدان میپردازد. [۱۲۰] مفسران تفسیر نمونه نیز از یافتههای علمی در تفسیر آیات بهره گرفتهاند. [۱۲۱] در اینجا باید از طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد از عبدالرحمن کواکبی یاد کرد که ضمن آن به بحث از علم و دین پرداخته، به تفسیر علمی پارهای آیات مبادرت ورزیده است. [۱۲۲]
افزون بر این نوع نگاشتهها، باید به کتابهایی مانند مدخل الی موقف القرآن الکریم من العلم از عمادالدین خلیلی و قرآن و علوم طبیعت از مهدی گلشنی اشاره کرد که اگرچه موضوعشان «قرآن و علم» است؛ اما با رویکردی کلامی به این موضوع پرداخته، ارتباط علم و دین یا علم و قرآن یا رویکرد قرآن را به طبیعت به لحاظ نظری بحث کردهاند و چون به طور مشخص در تفسیر آیات از یافتههای علمی بهره نگرفتهاند، نمیتوان در شمار تفاسیر علمی طبقهبندی کرد. [۱۲۳]
در کنار این همه باید به موارد دیگری هم اشاره کرد که اگرچه اندک هستند؛ اما در عصر خود بسیار مهم و مؤثر بودند و آنها کتابهاییاند که غیر مسلمانان در تأیید اعجاز علمی قرآن نگاشتهاند؛ از جمله کتاب تورات انجیل و قرآن و علم از موریس بوکای فرانسوی که با بررسی ارتباط این کتابهای آسمانی با علم، اعتبار آنها را ارزیابی کرده، بر آن است که در این میان تنها قرآن است که آموزههای آن، هیچ گونه تعارضی با علم نداشته، اصالت آن را ثابت میکند. [۱۲۴] از این کتاب چند ترجمه به فارسی صورت گرفته، چنان که به عربی نیز ترجمه شده است.[۱۲۵]
به لحاظ تخصص نویسندگان
همان طور که پرداختن به بحث تفسیر علمی به تفاسیر محدود نشد، قلمزنی در این موضوع نیز به عالمان دینی اختصاص نیافت. بسیاری از نگارندگان در این موضوع، در علوم روز متخصص بودهاند؛ از جمله میتوان به غمراوی، جمیلی، اسکندرانی، مروه، بازرگان، پاکنژاد، گلشنی، نورباکی و... اشاره کرد که در علوم شیمی، پزشکی، فنی و مهندسی متخصص بودهاند [۱۲۶]. شاید بتوان تفسیر علمی را مانند علوم بین رشتهای تلقی کرد که به دوگونه تخصص، در حوزه تفسیر و در حوزه علم نیاز دارد. ناآگاهی به هر یک از این حوزهها، نتیجهای نااستوار خواهد داشت. بیشک ورود افراد متخصص در علوم به این حوزه، موجب شده تا اشتباهاتی نظیر علم دانستن احضار روح [۱۲۷] کمتر تکرار شود، اگرچه در عین حال، ممکن بوده که این افراد در بخش تفسیری، به اشتباهاتی درافتند؛ برای نمونه میتوان به نقدی اشاره کرد که شهید صدر بر کتاب یوسف مروه مبنی بر ارائه تفسیر مادی از امور مجرد وارد آورده که در اصل به نقص در تفکر دینی او بازمی گردد[۱۲۸].[۱۲۹]
به لحاظ انگیزه
این مجموعهها به لحاظ انگیزه و هدفی که مؤلفان آنها از پرداختن به تفسیر علمی داشتهاند، بعضاً تفاوت میکند. شاید بتوان این انگیزهها را در قالب عناوین زیر دستهبندی کرد:
انتقال آموزههای علمی
انتقال آموزههای علمی به مسلمانان، انگیزه شکلگیری مشهورترین و مفصلترین نگاشته در تفسیر علمی، یعنی تفسیر الجواهر طنطاوی است. [۱۳۰] طنطاوی که از وضع حقارت بار جهان اسلام به شدت رنج میبرد [۱۳۱] دستیابی دوباره به مجد و عظمت پیشین را تنها به کمک علم میسر میدانست [۱۳۲] و برای تحقق این هدف، با ارائه مباحث علمی در ضمن تفسیرش میکوشید تا با در آمیختن مباحث علمی به قرآن که جایگاهی بلند و ارزشمند نزد مسلمانان دارد، تصور نادرست آنان را که این علوم را متعلق به کفار دانسته، از آن گریزان بودند، از بین ببرد و در عین حال راه میانبری هم در دستیابی به علم ارائه دهد و در نتیجه مسلمانان را فرامی خواند تا با بهرهگیری از تفسیر او و آموختن از آن، علم را بین امت مسلمان پراکنده سازند. [۱۳۳] درک شیوه خاصی که طنطاوی در زیاده گویی و ارائه مطالب علمی بیربط با آیه پی گرفته، تنها در پرتو شناخت انگیزه او میسر است. اگرچه این نگرش اصلاحی را به طور بارز در این تفسیر میتوان دید؛ اما نمیتوان بدان منحصر کرد. برخی کتابهای سادهتر و عمومیتر نیز بعضاً برای اصلاح فرهنگ مردم و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی همین هدف را دنبال میکنند.[۱۳۴]
اثبات اعجاز علمی قرآن
عموم کتابهایی که در این حوزه نگاشته شدهاند، بر آن بودهاند تا با پرداختن به مباحث علمی در قرآن، همسویی آن را با علم و در نتیجه توانمندی آن را ثابت کنند [۱۳۵] و با نمایاندن اعجاز علمی قرآن تصریح کردهاند که قرآن کریم با گستره دانشی که در برگرفته فراتر از توان عقل بشری است. [۱۳۶] در همین راستا نیز بسیاری نام کتابهای خود را اصلاً «اعجاز طبی، علمی،...» گذاردهاند. از نظر داعیان دینی حتی شخصیتهایی مانند شهید صدر، دعوت دینی در عصر حاضر به چنین مباحث علمی نیاز دارد [۱۳۷] و شرقاوی آن را نیاز روحی میداند[۱۳۸].[۱۳۹]
رفع شبهه تعارض علم و دین
شبهه تعارض علم و دین، از موضوعات کلامی ای است که از قرون وسطا در جوامع غربی، در نتیجه برخورد آمرانه ارباب کلیسا با برخی یافتههای علمی و گروهی از دانشمندان مطرح شده است. در دوره معاصر، در نتیجه تعامل جوامع اسلامی و غربی، همین شبهه به جامعه اسلامی نیز راه یافت و برخی شخصیتها و بعضاً محققان غربی، در کنار برخی از مخالفان دین در جوامع اسلامی، با این حربه به اسلام تاختند. موضع گیریهای یک بعدی و افراطی برخی عالمان دینی در برابر علم به دلیل تعلق آن به جامعه غیردینی غرب و به عنوان یکی از مظاهر کفر و بیایمانی و همچنین وضع عینی عموم جوامع اسلامی در دور بودن از مرزهای علم و دانش به تشدید این شبهه کمک کرده است، از این رو بسیاری از اندیشهوران دینی کوشیدهاند تا بدان پاسخ گویند.
گروهی به بحثهای کلی درباره علم و دین پرداختهاند و به آیات و بعضاً روایات استناد کردهاند تا ثابت کنند که اسلام نه تنها مخالف علم نیست، بلکه بدان تشویق و ترغیب هم میکند، همچنان که ورودشان به تفسیر علمی از آیات معین هم، در جهت اثبات همین امر بوده است. [۱۴۰] دستهای دیگر از کتابهای تفسیر علمی به موضوعی خاص از علم اختصاص یافتهاند که به ظاهر با آموزههای دینی در تعارض است. در این نگاشتهها کوشش شده تا به نوعی این تعارض رفع یا نظریه علمی نامعتبر معرفی شود یا آیات قرآنی مطابق با نظریات علمی تفسیر شوند یا راهی میانه برگزیده شود. از جمله این موارد کتابهایی درباره تکامل نگاشته ناصر مکارم شیرازی، محمد تقی مصباح یزدی، جعفر سبحانی، علی مشکینی و مهدی بازرگان[۱۴۱] چنان که معرفت در کتاب شبهات و ردود، بخشی را به این گونه موضوعات اختصاص داده است[۱۴۲].[۱۴۳]
به لحاظ اعتبار شیوه تفسیری
این دسته از نگاشتهها بعضاً به لحاظ اعتبار شیوه تفسیریشان، به افراطی و معتدل تقسیم شدهاند. [۱۴۴] ابوحجر مبنای خود را در این داوری، مبتنی بر شیوه تفسیر و در افتادن در تأویل دانسته است [۱۴۵] و در ضمن موارد افراطی از تفسیر عبده، طنطاوی، کواکبی، عبدالعزیز اسماعیل، حنفی احمد و نوفل یاد کرده است [۱۴۶]. اگرچه او مواردی را از خطاهای تفسیری این افراد میشمارد، به نظر میرسد، با این موارد اندک، دادن حکم کلی درباره آنها دقیق نباشد.
این نگاشتهها را از جهاتی دیگر نیز میتوان طبقهبندی کرد؛ به لحاظ تفصیل و اجمال در ارائه مباحث علمی، به لحاظ گستره آیات مورد استفاده که آیا تنها به آیات صریح استناد کرده یا از آیات غیر صریح و داستانها و... هم بهره بردهاند.[۱۴۷]
طرفداری و مخالفت با تفسیرهای علمی
به رغم اقبال گستردهای که در قرون اخیر از تفسیر علمی صورت گرفت، این رویکرد تقریباً از همان ابتدا از سوی گروههای مختلف و از منظرهای گوناگون با مخالفت روبه رو شد. شاید بتوان امین خولی را در شمار اولین اندیشهوران مسلمانی دانست که به رغم تجددطلبی، به مخالفت با این گونه تفسیر پرداخت. برخی نواندیشان دینی نیز که بیشتر از منظر یک متن ادبی در قرآن نگریستهاند به پیروی از امین خولی به نقد این جریان پرداختهاند، چنان که گروهی از عالمان سنتی و بعضاً سَلَفی نیز که رویکرد عقلانی علمی جدید را به کلی نادرست میدانند، این رویکرد را نقد کردهاند. از خولی، رشید رضا، مراغی، عقاد، شلتوت، دروزه، خطیب، زرقانی، سیدقطب در کنار شاطبی ـ از قدما ـ به عنوان مخالف، و از عبده، طنطاوی، کواکبی، ابن بادیس، دراز، غمراوی، شعراوی، ابن عاشور، فرید وجدی، نورسی در کنار غزالی، فخررازی، سیوطی، مرسی، زرکشی به عنوان موافق یاد شده است. [۱۴۸] در کنار این موارد، برخی اسامی افرادی را به این صفبندی افزودهاند که قطعاً به این بحث نظر نداشتهاند؛ مانند آنکه در شمار موافقان تفسیر علمی از ابن مسعود، علامه مجلسی و نیز ابن سینا، ملاصدرا و ملاهادی سبزواری یاد کردهاند. [۱۴۹] اینان توجه نداشتهاند که فیلسوفان از افراد یاد شده از این رو به مباحث طبیعی پرداختهاند که در شمار فلسفه قدیم بوده است؛ و در واقع از رویکردی فلسفی برخوردارند؛ افزون بر اینکه این ادعا در مورد برخی دیگر نیز با یک نمونه ثابت نمیشود.
در میان قرآنپژوهان ایرانی، به نظر میرسد با اصل تفسیر علمی مخالفت نشده و از عالمی نام برده نشده است.
این گونه طبقهبندی قرآن پژوهان به عنوان موافق و مخالف از جهاتی درخور تأمل است؛ نخست آنکه برخی از اینان صرفاً از جهتی خاص به نقد تفسیر علمی پرداختهاند؛ اما با اصل آن مخالفتی نداشتهاند؛ از جمله رشیدرضا و مراغی. [۱۵۰] سید قطب را نیز باید در کنار همین افراد یاد کرد که گرچه نقدی کلی بر تفسیر علمی وارد میکند؛ اما برخی صورتهای آن را میپذیرد،[۱۵۱] به همین دلیل برخی تقسیم سه گانه ای را ارائه داده و در گروه سوم قائلان به تفصیل را آوردهاند. [۱۵۲] دوم آنکه، برخی از کسانی که از موافقان شمرده شدهاند، لزوماً «طرفدار» یا «مدافع» نیستند، بلکه «موافق» اند؛ زیرا آنها اگرچه تفسیر علمی را جایز شمرده، بعضاً از آن بهره گرفتهاند؛ اما جانبداری یا تشویق و ترغیب چندانی نیز در سخنان آنها یافت نمیشود، در حالی که برخی دیگر مانند سید احمد خان، اگرچه عملاً به تفسیر علمی نپرداختهاند؛ اما مکرر از آن طرفداری کردهاند[۱۵۳].[۱۵۴]
منظرهای گوناگون در تأیید یا رد
با توجه به دقیق نبودن دستهبندی متفکران اسلامی، آنچه را در کلام افراد مختلف به عنوان اشکال یا حُسن، مطرح شده، بدون آنکه لزوماً گوینده آن را به طور کلی موافق یا مخالف بدانیم، میتوان در چند محور طبقهبندی کرد:
- از منظر معرفت شناختی؛
- با توجه به هدف قرآن؛
- با توجه به مخاطب؛
- با توجه به پیامد؛
- به لحاظ رعایت قواعد تفسیری.[۱۵۵]
از منظر معرفت شناختی
موافقان و مخالفان تفسیر علمی، آن را از منظر معرفت شناختی بررسی کردهاند.
موافقان به آیات ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾[۱۵۶]، ﴿وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ﴾[۱۵۷]، در کنار روایاتی که قرآن را مشتمل بر علم اولین و آخرین میداند استناد کردهاند. طبق این رویکرد به لحاظ معرفتشناسی، قرآن اصول همه علوم از جمله علوم طبیعی را دربرمی گیرد. [۱۵۸]
برخی این دیدگاه را توسعه داده، مدعی شدهاند که قرآن نه تنها دربردارنده همه علوم است، بلکه با تأمل در آیات مربوط به آفرینش و بهرهگیری درست از آن میتوان به کشفیات جدید علمی رسیده، از قافله کنونی علم نیز پیشتر رفت. [۱۵۹] البته شاید بتوان این دیدگاه را بدین گونه تعدیل کرد که با دقت در آیات قرآنی و الهامگیری از آن میتوان به نظریه پردازی در حوزههای علوم تجربی پرداخت. برخی نویسندگان، این رویکرد را درباره احادیث و در حوزه روانشناسی مطرح کردهاند که البته شاید با توجه به جزئی پردازی روایات، در حوزه احادیث عملیتر باشد،[۱۶۰] چنان که برخی از نویسندگان در حوزه تفسیر علمی، عملاً به این کار مبادرت ورزیده، به نظریه پردازی پرداختهاند [۱۶۱] و برخی دیگر با ملاک قرار دادن قرآن، بین نظریههای علمی، گزینش کردهاند. [۱۶۲] بسیاری از کسانی که از علم در تفسیر آیات بهره گرفتهاند، لزوماً به این دو اعتقاد (در برگیری همه علوم و رسیدن به کشفیات جدید) باور نداشتهاند. مهمترین اشکالی که به دلالت آیات مذکور وارد شده، آن است که چون هدف قرآن هدایت بشر است، همه آنچه که بیان کرده و از ذکرش فروگذار نکرده، چیزهایی است که برای «هدایت» لازم است نه همه علوم. [۱۶۳] در موضوع دوم نیز بسیاری از موافقان تفسیر علمی هم این دیدگاه را باور نداشتهاند و به رغم طرفداری جدی از تفسیر علمی، رسیدن به کشفیات جدید را جز از طریق فراهم آمدن مقدمات علمی آن میسر ندانستهاند. [۱۶۴]
مخالفان تفسیر علمی، به لحاظ معرفتشناسی، اما از منظری دیگر، این رویکرد را نقد کردهاند؛ سیدقطب تفسیر علمی را خطای روش شناختی میشمارد. او به لحاظ معرفت شناختی، آموزههای قرآنی را بدون اینکه بین مقام قرآن و مقام تفسیر فرق بگذارد حقایق قطعی و نهایی و مطالب علمی را، چه حقایق و چه تئوریها، غیرقطعی و محدود به تجربه و ابزار و شرایط بشری میخواند و ایجاد هرگونه ارتباط بین این دوسطح مختلف معرفتی را اشتباه میداند. [۱۶۵] در عین حال او بهرهگیری از علم را در «تعمیق و توسعه» مدلول آیه جایز و بلکه مطلوب میشمارد؛ اما توضیح نمیدهد که انواع «ارتباط» باطل بین مطالب علمی و قرآن چیست و چرا این مورد اشکال ندارد، همچنان که مراد او از توسعه و تعمیق نیز کاملاً روشن نبوده، با شیوه تفسیری وی سازگار نیست[۱۶۶].[۱۶۷]
با توجه به هدف قرآن
گروهی از قرآنپژوهان با توجه به هدف قرآن، به نقد تفسیر علمی پرداختهاند. ایشان قرآن را کتاب هدایت دانستهاند که در بحث از آفرینش تنها با این هدف سخن میگوید که مخاطبان خود را متوجه نظم و تدبیر عالم سازد که بر مدبر و صانعی حکیم دلالت میکند. [۱۶۸] با در نظر گرفتن این هدف قرآن، صرف توجه کلی به نظم و تدبیر در عالم کافی است و نیازی به پرداختن به جزئیات مطالب نیست و حتی ممکن است پرداختن به جزئیات، مخاطب را از توجه به آن اهداف کلی باز دارد،[۱۶۹] چنان که بر تفسیر علمی از آن رو اشکال کردهاند که با پرداختن به جزئیات این موضوع، قرآن را نه کتاب هدایت بلکه کتاب طب و هندسه و... قرار داده است. [۱۷۰] اگرچه مخالفان تفسیر علمی از این منظر موافقان را نکوهیدهاند، عموم طرفداران نیز بر همین امر تأکید داشتهاند. عبده که در قرآن به عنوان کتاب دین و هدایت مینگرد، تأکید میکند که هدفش تأمین سعادت انسان در دنیا و آخرت است و به هر موضوعی غیر آن پرداخته باشد، صرفاً وسیله ای برای تحقق آن اهداف برتر است. [۱۷۱] مؤلفان کتابهای خاص در تفسیر علمی نیز بر همین حقیقت پای فشردهاند. [۱۷۲] با این همه برخی از طرفداران تفسیر علمی، عنایت قرآن را به علم، فراتر از یک مقدمه برای اثبات صانع و... دانسته و اهتمام قرآن را به علم، مشوقی برای پرداختن به آن معرفی کردهاند. عبدالرزاق نوفل در عین آنکه قرآن را کتاب تشریع و معاملات، تأمل و عبادات، توحید و ایمان، بلاغت و ادب میداند، آن را کتاب علم هم میخواند. [۱۷۳] طنطاوی نیز بر آن است که قرآن اهتمام ویژهای به علم دارد و در بیش از ۷۵۰ آیه به صراحت، تنها درباره جهان طبیعت سخن گفته است[۱۷۴].[۱۷۵]
با توجه به مخاطب
توجه به فهم مخاطبان اولیه، از مهمترین مبانی نقد تفسیر علمی است که در اصل شاطبی آن را مطرح کرده است. او فهم مخاطبان اولیه را که عالمترین و آگاهترین به قرآن میداند، فهم نهایی از قرآن تلقی میکند [۱۷۶] و نپرداختن ایشان را به تفسیر علمی، ملاک نادرستی این شیوه تفسیری میداند. [۱۷۷] در دوره معاصر، امین خولی این دیدگاه را با پردازشی نو، در قالب اصولی برای درک متن به طور کلی و درک قرآن به طور خاص، ضابطه مند ساخت. از نظر او قرآن در ظرف زمانی و مکانی خاص نازل شده است. این ظرف تاریخی در تعیین معنا و مراد آن جایگاهی ممتاز دارد و همان گونه که در فهم معنای واژگان عربی قرآن باید آن را از ورای ۱۵ قرن تحول و دگرگونی، به معنای عصر نزول فهمید و تفسیر کرد، باید توجه داشت که قرآن که در اوج بلاغت قرار دارد، نه از فراز تاریخ بلکه در خطاب با مردمان عصر نزول نازل شده است و نمیتواند بلیغانه آنها را مخاطب قرار دهد، در حالی که از سخنش هیچ درنمی یابند. اگر آن را فهمیدهاند باید در کلامشان نمود یابد و اگر نفهمیدهاند، قرآن را چگونه میتوان بلیغ شمرد؟ بر این اساس خولی دو قاعده را برای درک قرآن، پایه میگذارد: أ. باید واژگان قرآنی را در معنای عصر نزول آن به کار برد. ب. فهم ما از قرآن باید در سطح فهم مخاطبان اولین (عصر نزول) از آن باشد. [۱۷۸]
سخن خولی در کلام بسیاری از مخالفان تفسیر علمی، بازتاب مییابد و بعضاً ارزش گذاریهای ایمانی نیز بدان افزوده میگردد. محمد کامل حسین با تکرار همین ادعا، تفسیر علمی را حکایتگر ضعف ایمان قائلان بدان میداند [۱۷۹] و برخی [۱۸۰] از جمله عزت دروزه آن را مخالفت با پیامبراکرم (ص) تلقی میکنند که مفسر تفسیر علمی در واقع بر آن است که نبی اکرم (ص) به همه آنچه در قرآن آمده، آگاه نبوده است. [۱۸۱] در واقع او بر آن است که باید همه فهم پیامبر اکرم (ص) از قرآن گرچه مخاطبان آن دوره آمادگی فهم و پذیرش را نداشته باشند، بیان و به ما منتقل میشده است که البته تنها به حذف تفسیر علمی بلکه به انکار هرگونه تفسیری فراتر از روایات، میانجامد. [۱۸۲] این دیدگاه را برخی دیگر نقد کردهاند؛ از نظر ایشان صرف اینکه مخاطبان نخستین، مفهوم اصلی را دریابند، در تحقق بلاغت قرآن و لحاظ کردن مخاطب کافی است و آگاهی از بیش از آن لازم نیست. [۱۸۳] در عین حال که برخی دیگر این ادعا را زیر سؤال بردهاند که بر چه اساس میتوان ادعا کرد که عرب همه مفاهیم قرآنی را دریافتهاند؛ همچنان که چرا باید از نص قرآنی که در مقابل فهم معانی مختلف از آن انعطاف دارد، به اعتبار فهم محدوده بشری یک دوره خاص، دست کشید. [۱۸۴] موافقان تفسیر علمی نیز در اثبات حقانیت روش تفسیری خود از جهتی دیگر مخاطبان را لحاظ کردهاند. [۱۸۵]
با توجه به پیامد
تفسیر علمی با توجه به پیامد آن مورد تأیید و تکذیب قرار گرفته است. مخالفان با تأمل در تاریخ پر فراز و نشیب علم و عمر کوتاه تئوریها و یافتهها که با کشفی دیگر زیر سؤال میروند (عمری که با شتاب یافتن کشفیات در عصر انفجار اطلاعات کوتاه و کوتاهتر میگردد) با تفسیر علمی مخالفت ورزیدهاند،؛ چراکه در تفسیر علمی با ایجاد پیوند بین قرآن و علم، سرنوشت این دو به نوعی به هم گره میخورد و با سقوط هر تئوری، اعتبار قرآن نیز به چالش کشیده میشود. [۱۸۶] این نگرانی به روشنی با تأمل در سرنوشت تفسیر الجواهر تأیید میشود که در آغاز بسیار با استقبال روبه رو شد ولی پس از مدت کوتاهی از رونق افتاد. [۱۸۷] در مقابل، موافقان تفسیرعلمی، با توجه به پیامد آنکه بعضاً به اثبات «اعجاز علمی» قرآن میانجامد از آن دفاع کردهاند.
مهمترین ثمره تفسیر علمی و نقطه قوت آن را باید اثبات اعجاز علمی برای قرآن دانست. در تعریف اعجاز علمی، وجه اعجاز و صحت استعمال این تعبیر بین قرآن پژوهان نظر واحدی نیست؛ برخی اعجاز علمی قرآن را به عدم تصادم آن با یافتههای علمی، تفسیر کردهاند [۱۸۸] که در این صورت اعجازی است ناظر به کلیت قرآن و نه موردی خاص و جزئی در یک آیه. [۱۸۹]
دستهای دیگر فراتر از عدم تصادم، اشاره آن را به کشفیات علمی جدید، وجه اعجاز آن تلقی کردهاند. [۱۹۰] برخی دیگر مانند شهید صدر عدم تناقض قرآن با علوم ثابت را، امتیاز قرآن تلقی میکند؛ اما از آن با تعبیر اعجاز یاد نمیکند. [۱۹۱]
از نظر پارهای از محققان، آنچه اعجاز علمی خوانده شده، در واقع نوعی اعجاز بیانی است که به نوع به کاربردن تعابیر و واژگان بازمی گردد که تعابیر به کار رفته در قرآن از آنچنان انعطافی در تفسیر و فهم و اطلاق برخوردار است که هم عرب معاصر نزول، آن را میفهمیدند، هم مسلمانان عصر حاضر آن را با فهم و درک خود از طبیعت همسو و هماهنگ مییابند. [۱۹۲]
با این همه اگرچه در اعجاز نامیدن این خصوصیت قرآن اختلاف نظر وجود دارد [۱۹۳] اما عدم تصادم قرآن با علم، ظاهراً حداقل ویژگی ای است که موافق و مخالف بر آن اتفاق دارند. [۱۹۴] همان طور که پیش از این آمد، مخالفان تفسیر علمی با استناد به پیامد تفسیر علمی که درافتادن قرآن به چالشهای ناظر به علم بود و با لحاظ مخاطبان آنکه به مخاطبان اولیه محدود شد، به مخالفت با تفسیر علمی پرداختند. موافقان تفسیر علمی، از هر دو منظر ولی با تفسیری دیگر، از ضرورت آن دفاع کردند که هر دو استدلال به «اعجاز علمی» قرآن بازمی گردد. از یک سو، تفسیر علمی را به دلیل ثمره مهم آن (اثبات اعجاز علمی) ستودند و از سوی دیگر اعجاز علمی را برای قرآن ضروری تلقی کردند که دعوت خود را متوجه تمامی عالمیان کرده است و از فراز تاریخ همه انسانها را در همه مکانها و زمانها مخاطب ساخته است. ایشان با توجه به جاودانگی دعوت قرآن، مدعی شدهاند که این دعوت جهان شمول و زمان شمول، اعجازی جهان شمول و زمان شمول میطلبد؛ اعجازی که به فهم عرب محدود نباشد و آن، اعجاز علمی قرآن است که برای مردمانی که بلاغت زبان قرآن را درنمی یابند، بهترین و روشنترین حجت است. [۱۹۵] در مقابل این عده، مخالفان تفسیر علمی، به همین قدر اکتفا کردهاند که حداقل شرط لازم برای جاودانگی پیام قرآن، نه اعجاز علمی، بلکه عدم تصادم آن با علم است. [۱۹۶] این دیدگاه درباره تفسیر علمی در کلام موافقان هم آمده است؛ اما به هیچ رو به انکار تفسیر علمی نمیانجامد؛ زیرا اثبات این عدم تصادم جز با عرضه قرآن بر علم و تفسیر علمی از آن، میسر نیست.[۱۹۷]
به لحاظ رعایت قواعد تفسیری
از مهمترین نقدهایی که متوجه تفسیر علمی شده است، نقد تفاسیر نادرستی است که بعضاً در این نوع تفسیر از قرآن، روی داده و موجب شده، مطالبی بر قرآن تحمیل گردد که آیه از آن بیگانه است. همین امر راه را برای مخالفان گشوده است تا با استناد به نمونههایی از این گونه تفسیرها، تفسیر علمی را به کلی نقد کنند. [۱۹۸] تفسیر ﴿غُثَاءً أَحْوَى﴾[۱۹۹] به زغال سنگ و تفسیر آن به اینکه در این آیه به مراحل مختلف زمینشناسی اشاره شده [۲۰۰] یا تفسیر آیه ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ﴾[۲۰۱] به دعوت برای رفتن به فضا از این موارد است. [۲۰۲] تعمیم روابط حاکم بر یک نظام، بر نظام دیگری یا برعکس، مانند تطبیق پیوندهای شیمیایی بر پیوندهای عاطفی انسانی [۲۰۳] و تطبیق فعالیتهای بدن با همان تعداد حرفه در شهر [۲۰۴] از اشکالات دیگر این گونه تفسیر است که تا حدی به خطای معرفت شناسانه مفسر بازمی گردد.
علم زدگی در تفسیر به گونهای که تفسیری مادی از امور غیرمادی داده شود مانند تفسیر نور در آیه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۲۰۵] به نور فیزیکی [۲۰۶] یا تفسیر ملائکه به نیروهای طبیعی [۲۰۷] از دیگر نقدهای وارد بر این شیوه تفسیری است. [۲۰۸] موافقان تفسیر علمی نیز به این گونه موارد نادرست توجه و آنها را نقد کردهاند. [۲۰۹] البته همه مواردی را که تفسیر پژوهان خطا دانستهاند، لزوماً خطا نیستند و این داوری در پاره ای موارد مبتنی بر پیشفرضهای کلامی مورد اختلاف بین عالمان مسلمان است [۲۱۰] و به درستی متذکر شدهاند که صرف وجود پارهای خطاها از سوی برخی افراد نباید موجب شود تا اصل این رویکرد، نادرست دانسته شود. [۲۱۱] اشتباه در هر شیوه تفسیری و از هر مفسری ممکن است روی دهد.[۲۱۲]
مقبولیت تفسیر علمی و قاعدهمند ساختن آن
به رغم اختلاف نظر در تفسیر علمی، دست کم بخشی از آن را عموم مفسران پذیرفتهاند؛ از یک سو عموماً از آن درمواردی که به فهم بهتر و عمیقتر آیات کمک میکند، بهره بردهاند [۲۱۳] و از سوی دیگر مهمترین ثمره آن، یعنی اعجاز علمی را حداقل در عدم تعارض آموزههای قرآنی با علوم جدید و اینکه با یافته علمی امروز بهتر و روشنتر از باورهای پیشینیان تفسیر میشوند، پذیرفتهاند [۲۱۴] و افرادی مانند سیدقطب که نقدهایی را بر آن وارد ساختهاند، عملاً بدان میپردازند و در موارد گوناگون با افتخار از اعجاز علمی آن سخن میگویند. [۲۱۵] توجه به این نکته قوت تفسیر علمی، در کنار درنظر گرفتن معایب و مشکلات آن از جمله اشتباهاتی که بعضاً بدان درغلتیدهاند یا چالشی که در نتیجه تحول یافتههای علمی، بدان مبتلا میگردد، موجب شده است تا با بیان قواعدی برای تفسیر علمی بکوشند ضوابطی را تعیین کنند که استواری تفسیر علمی را موجب گردد، در عین آنکه کمترین پیامد منفی و اشتباه را درپی داشته باشد.
به نظر میرسد از نظر عموم مفسران و قرآنپژوهان، تفسیر علمی در صورت رعایت برخی قواعد، پذیرفته است. [۲۱۶] در شمار این قواعد اتفاق نظر وجود ندارد و دو Nurbaki. PP[۲۱۷]، سه [۲۱۸]، ۴ [۲۱۹]، ۵ [۲۲۰] و حتی ۱۰ [۲۲۱] مورد را بیان کردهاند. به نظر میرسد، مهمترین شروط یاد شده، دو شرط اصلیاند که اولی، رعایت قواعدفهم زبانی است که توجه به معنای لغت، رعایت ظواهر آیات و توجه به سیاق است و شرط دوم ناظر به موضوعات علمی است که معتبر باشد و برخی مواردی که مطرح شدهاند، چندان ضرورت ندارند؛ مانند برخورداری از علم موهبتی الهی و آشنایی با تفاسیر مختلف، در حالی که اشاره کردن به برخی دیگر، گرچه در هر تفسیری لازم اما یادآوری آن مفید است؛ مانند پرهیز از زیاده روی در بحث علمی و خروج از چارچوب آیه با توجه به هدف هدایتی قرآن از آن آیه و نیز جمع آوری همه آیات در یک موضوع و سپس تفسیر آن. در عین حال برخی در مقام تفسیر از احادیث نیز بهره گرفته و کوشیدهاند تا با جزئیاتی که در روایات بیان شده، تفسیری دقیقتر از آیه ارائه دهند. [۲۲۲] نکته جالب آنکه غنیم شیوه و قواعد تفسیر علمی را در ۲۱ تفسیر شناسایی کرده است و کوشیده مواردی را که وضع کرده عملا رعایت کند. [۲۲۳] در اینجا تنها به دو قاعده اصلی که یکی ناظر به شیوه تفسیری و دومی ناظر به نوع مطالب علمی مورد استفاده است، بسنده میشود.[۲۲۴]
رعایت قواعد فهم زبانی و رعایت ظاهر آیات
پای بندی به ظاهر آیات، مراجعه به معنای لغوی عصر نزول و رعایت قواعد زبانی در فهم کلامی و انصراف از حقیقت به مجاز، مهمترین شرطی است که برای اعتبار هر تفسیری از قرآن، از جمله تفسیر علمی لازم است. [۲۲۵] عبدالرزاق نوفل که خود از طرفداران تفسیر علمی است شیوه کسانی را که بدون توجه به سیاق آیات به تفسیر علمی پرداختهاند، نقد کرده است. [۲۲۶] برخی از معاصران آوردهاند که اهل علم فراتر از معانی ظاهری، معانی دقیق دیگری را مییابند که از نص صریح یا از اشارات و رموز قرآن دریافت میشوند[۲۲۷].[۲۲۸]
تفسیر بر اساس حقایق علمی
قرآنپژوهان برای حفظ تفسیر علمی از در افتادن به فراز و فرودهایی که در عرصه علم و تئوری پردازیهای آن صورت میگیرد، لازم دانستهاند که مفسر، تنها با بهرهگیری از مسلمات علمی که درباره صحت و استواری آن، یقین کامل وجود دارد، به تفسیر علمی از آیات بپردازد و از تئوریهای غیر قطعی استفاده نشود. [۲۲۹] نوفل، مطالب علمی را به دو دسته نظریات و حقایق قسمت میکند و تنها بهرهگیری از نوع دوم را که قطعیت آن ثابت شده مناسب میداند. [۲۳۰] عبدالعزیز اسماعیل در مقدمه کتابش الاسلام والطب الحدیث همین سخن را یادآور میشود. [۲۳۱] برخی با فرق نهادن بین امور قطعی و ظنی، در انتساب این امور به قرآن به نوع اسناد توجه کردهاند و اسناد به امور قطعی را به طور قطعی و به امور ظنی را به طور ظنی لازم دانستهاند؛[۲۳۲] البته ایشان به طور مستقل در مقام بحث از تفسیر علمی نیستند.
در کنار شروط مذکور، پارهای از اندیشهوران، ازاین فراتر رفته و به قیودی اشاره کردهاند که در مقام تعارض یافتههای علمی و آیات قرآن پدید میآید؛ علامه طباطبایی آیات قرآن را به آنچه تحمل معانی متعدد را دارد و آیاتی که به یک معنای خاص تصریح دارد و مطالب علمی را به مسلمات و فرضیات قسمت کرده است. [۲۳۳] در این صورت ۴ شکل برای تعارض پدید میآید که با بررسی نمونهها و موارد میتوان نظر ایشان را چنین جمعبندی کرد:
- مسلمات علمی مخالف با نص قطعی: در چنین مواردی مانند مسئله ۷ آسمان، باید در داوری توقف کرد؛ نه حقانیت علم را انکار کرد، نه از صریح نص دست برداشت، [۲۳۴] بلکه تبیین آیه را به آینده و دستیابی به اطلاعات جدید واگذارد. [۲۳۵]
- مسلمات علمی مخالف با آیات تأویل پذیر: در چنین مواردی آیه با توجه به آن قرینه قطعی تأویل میگردد. چنان که علامه طباطبایی خود در مسئله شهابهای آسمانی در رجم شیاطین، در تفسیر پیشینیان به استناد آیات علمی، تجدید نظر کردهاند. [۲۳۶]
- فرضیات علمی مخالف با آیات تأویل پذیر: در چنین مواردی اگر چه آیه تحمل معانی مختلف را دارد، اما از آنجا که فرضیات علمی، غیر قطعیاند، قرینه مناسبی برای تأویل آیه و دست کشیدن از ظهور آن تلقی نمیشوند. علامه طباطبایی در تفسیر آیات خلقت آدم گرچه آیات را تأویل پذیر میدانند [۲۳۷] دیدگاه علم را نیز به دلیل غیرمسلم بودن، قرینه مناسبی برای تأویل نمیدانند. [۲۳۸]
- فرضیات علمی مخالف با نص قطعی: اگرچه علامه طباطبایی به صراحت رأی خود را در چنین صورتی بیان نمیکند و با مصداقی از آن نیز مواجه نشدیم؛ اما با توجه به مورد پیشین، در این مورد نیز، فرضیات علمی را برای تأویل آیات مناسب نمیبیند.
فرجام سخن آنکه، اگر چه نتوان ضرورتی برای تفسیر علمی بیان کرد، با این همه نمیتوان در صورت رعایت شروط لازم در تفسیر، از آن نهی کرد. در عین حال که اهمیت و کارکرد آن چنان گسترده و مهم است که عموم مفسران به طور محدودی از آن بهره گرفتهاند.[۲۳۹]
جستارهای وابسته
- تفاسیر تابعین تابعین
- تفاسیر تک نگار
- تفاسیر عصر جدید
- تفاسیر عصر کهن
- تفسیر اجتهادی
- تفسیر اجمالی قرآن
- تفسیر اِعراب
- تفسیر باطنی
- تفسیر پلورالیستی قرآن
- تفسیر تبیینی قرآن
- تفسیر تحلیلی
- تفسیر تدبری قرآن
- تفسیر تمسکی قرآن
- تفسیر در عصر تابعین
- تفسیر در عصر تدوین
- تفسیر در عصر پیامبر خاتم
- تفسیر درایی
- تفسیر زبدة البیان
- تفسیر سکولاریستی قرآن
- تفسیر سیستمی
- تفسیر عبدالله بن عباس
- تفسیر قرآن به قرآن
- تفسیر لفظی قرآن
- تفسیر لیبرالیستی قرآن
- تفسیر مأثور
- تفسیر مجمل به مبین
- تفسیر مطلق به مقید
- تفسیر معتزلیان جدید
- تفسیر معنا
- تفسیر معنوی قرآن
- تفسیر موضوع
- تفسیر وجوه قرآن
- تفسیر ترتیبی
- تفسیر مزجی
- تفسیر موضوعی
- تفسیر اهل بیت
- تفسیر پیامبر خاتم
- تفسیر تابعین
- تفسیر دوران نهضتهای اصلاحی
- تفسیر صحابه
- تفسیر عصر جدید
- تفسیر باطن قرآن
- تفسیر ظاهر قرآن
- تفسیر اهلسنت
- تفسیر باطنیه
- تفسیر خوارج
- تفسیر شیعه
- تفسیر متصوفه
- تفسیر اجتماعی
- تفسیر اخلاقی
- تفسیر ادبی
- تفسیر اشاری
- تفسیر به رأی
- تفسیر بیانی
- تفسیر پوزیتیویستی
- تفسیر تاریخی
- تفسیر تربیتی
- تفسیر رمزی
- تفسیر عرفانی
- تفسیر علمی
- تفسیر فقهی
- تفسیر فلسفی
- تفسیر کلامی
- آداب تفسیر قرآن
- آراء تفسیری
- اسرائیلیات در تفسیر
- اقطاب اسرائیلیات
- اقطاب وضّاعین
- اولین مدون تفسیر
- تأویل قرآن
- تدوین تفسیر قرآن
- تفاسیر قرآن
- تفسیر پذیری قرآن
- تفسیر نگاری
- تنزیل قرآن
- توقیفیت تفسیر قرآن
- جری و تطبیق
- روایات تفسیری
- روشهای تفسیری
- سیاق عام
- شرافت تفسیر قرآن
- طرق تفسیری
- غرایب تفسیر
- فضیلت تفسیر قرآن
- قواعد تفسیر
- مبادی تفسیر
- مدارس تفسیر قرآن
- مراتب تفسیر
- مراحل تفسیر
- مصادر نقلی تفسیر
- مفسران
- مقدمات تفسیر
- مکاتب تفسیری
- منابع تفسیر
- تأویل قرآن
منابع
پانویس
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۵، ص۳۵۷.
- ↑ التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص۵۱۹.
- ↑ ر. ک: اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۵۴۸؛ التعبیر الفنی، ص۱۲۵.
- ↑ التعبیر الفنی، ص۱۲۵.
- ↑ ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۶۶.
- ↑ ر. ک: اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ص۵۴۵ - ۵۴۹.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ص۵۵۰؛ تفسیر علمی قرآن، ج ۱، ص۱۴۰.
- ↑ ر. ک: تفسیر و مفسران، ج ۲، ص۴۶۶ - ۴۸۰.
- ↑ ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۶۶.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ الجواهر، ج ۱، ص۳؛ الاشارات العلمیه، ص۶.
- ↑ اولین دانشگاه، ج ۱، ص۲۲.
- ↑ «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.
- ↑ «سپس از (گل) همه میوهها بخور و راههای هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگهای گوناگون برمیآید که در آن برای مردم درمانی است، بیگمان در این، نشانهای است برای گروهی که میاندیشند» سوره نحل، آیه ۶۹.
- ↑ «آیا به پرندگان فراز سرشان ننگریستهاند که بال گشوده و بال بسته پرواز میکنند، جز (خداوند) بخشنده آنها را کسی نگه نمیدارد، بیگمان او به هر چیزی بیناست» سوره ملک، آیه ۱۹.
- ↑ «همان که زمین را برای شما گاهوارهای گردانید و در آن برایتان راههایی گشود و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از گیاهان رنگرنگ گونهها برآوردیم» سوره طه، آیه ۵۳.
- ↑ «و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانههایی بر هم نشسته بیرون میآوریم و از شکوفه خرما، خوشههایی دسترس و باغستانهایی از انگور (بیرون میآوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید میآوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بیگمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانههایی است» سوره انعام، آیه ۹۹.
- ↑ «و چارپایان را آفرید که در (پوست) آنان برای شما گرما و سودهایی (دیگر) است و از آنها میخورید. و شامگاهان که (آنها را) به آغل باز میگردانید و پگاهان که به چراگاه میبرید برای شما در آنها زیبایی (نهفته) است. و بارهایتان را تا شهری میبرند که جز با دشواری جانکاه بدان نمیرسیدید؛ بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است. و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی میآفریند که نمیدانید» سوره نحل، آیه ۵-۸.
- ↑ «بلکه دانش آنان درباره جهان واپسین پایان یافته است؛ یا در آن تردید دارند یا در (دریافتن) آن کوردلند» سوره نمل، آیه ۶۶.
- ↑ «خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت و خورشید و ماه را رام کرد؛ هر یک تا زمانی معیّن روان است؛ امر (آفرینش) را کارسازی میکند، آیات را آشکار میدارد باشد که شما به لقای پروردگارتان، یقین کنید» سوره رعد، آیه ۲.
- ↑ «آسمانها را بیستونهایی که ببینید آفرید و در زمین کوههایی استوار در افکند تا (زمین) شما را نجنباند و در آن از هر گونه جنبندهای پراکند و از آسمان آبی فرو فرستادیم و در آن از هر گونه (گیاه) باارزشی رویاندیم» سوره لقمان، آیه ۱۰.
- ↑ «و آسمان را با دستهایی (توانا) بنا نهادیم و بیگمان ما (آن را) گسترندهایم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.
- ↑ «و پس از آن زمین را گسترانید، از آن، آب و (گیاه) چراگاهش را برون کشید» سوره نازعات، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ «بگو آیا شما به کسی کفر میورزید و برای او همتایانی میآورید که زمین را دو روزه آفریده است؟ او پروردگار جهانیان است» سوره فصلت، آیه ۹.
- ↑ «و بر روی آن کوههایی استوار پدید آورد و در آن خجستگی نهاد و در چهار روز روزیهایش را در آن برای خواهندگان یکسان اندازهگیری کرد» سوره فصلت، آیه ۱۰.
- ↑ «و از نشانههای او این است که زمین را پژمرده میبینی و چون بر آن آب فرو باریم میجنبد و میبالد، به راستی آن کس که آن را زنده کرد زندگیبخش مردگان است که او بر هر کاری تواناست» سوره فصلت، آیه ۳۹.
- ↑ «آیا نیندیشیدهاند که ما به سرزمین (کفر) میآییم؛ از پیرامونهای آن میکاهیم؟ و خداوند داوری میکند و داوریاش بازدارندهای ندارد و او حسابرسی سریع است» سوره رعد، آیه ۴۱.
- ↑ «آیا زمین را (برای شما) بستری نکردیم؟ و کوهها را میخهایی (محکم) نساختیم؟» سوره نبأ، آیه ۶-۷.
- ↑ «و در آن کوههایی فرازمند پدید آوردیم و به شما آبی شیرین و گوارا نوشاندیم وای بر دروغانگاران!» سوره مرسلات، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ «آیا در نیافتهای که خداوند ابری را (پیش) میراند سپس میان آن را به هم میپیوندد سپس آن را بر هم مینشاند آنگاه دانههای باران را مینگری که از میان آن بیرون میآید و از ابرهایی کوه پیکر که در آسمان است تگرگ فرو میفرستد که آن را به هر که خواهد میزند و از هر که خواهد باز میدارد؛ درخشش برق آن نزدیک است دیدگان را (از میان) ببرد» سوره نور، آیه ۴۳.
- ↑ «و بادها را بارورکننده فرستادیم آنگاه از آسمان آبی فرو فشاندیم و شما را از آن سیراب کردیم و شما گنجور آن نیستید» سوره حجر، آیه ۲۲.
- ↑ «و خداوند است که بادها را میفرستد و (بادها) ابری را بر میانگیزد و ما آن را به سرزمینی مرده میرانیم و آن زمین را بدان (آب) پس از مردن آن زنده میگردانیم؛ رستخیز نیز همینگونه است» سوره فاطر، آیه ۹.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
- ↑ «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
- ↑ «بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
- ↑ سوره حجر، آیه ۲۲.
- ↑ «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.
- ↑ «همان که هفت آسمان را تو بر تو آفرید، در آفرینش (خداوند) بخشنده هیچ ناسازواری نمیبینی؛ چشم بگردان! آیا هیچ شکاف و رخنهای میبینی؟» سوره ملک، آیه ۳.
- ↑ «و زمین را گستراندیم و در آن کوههای پابرجا درافکندیم و در آن از هر چیز سنجیدهای رویاندیم» سوره حجر، آیه ۱۹.
- ↑ «و اوست که زمین را گسترد و در آن کوهها و رودهایی نهاد و از هر میوه در آن جفتی دوگانه برآورد؛ شب را با روز فرا میپوشد، بیگمان در آن (کار) نشانههایی برای گروهی است که میاندیشند» سوره رعد، آیه ۳.
- ↑ ر. ک: کشف الاسرار، ج ۸، ص۵۱۱؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۸؛ روض الجنان، ج ۱، ص۱۵۶ - ۱۵۸.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۱۰۲ - ۱۰۳.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۱۱۰.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۴۴۷.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۴۹۸.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص۲۱۶.
- ↑ روض الجنان، ج ۱۱، ص۳۱۷.
- ↑ روض الجنان، ج ۱۰، ص۹۹.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، ص۲۵۲ - ۲۵۴؛ تفسیر علمی قرآن، ج ۱، ص۱۸۰ - ۱۸۳.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص۱۰، ۳۰، ۲۸۹؛ ج ۵، ص۳۱۹، ۳۵۹ - ۳۶۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۱۰۶؛ ج ۲۴، ص۱۳ - ۱۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۰۲ - ۱۰۴؛ ج۲۷، ص۱۰۴،۱۰۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص۱۷۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۵۶- ۱۵۸؛ ج۴، ص۱۸۰ - ۱۸۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۸ - ۱۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۱۰۹.
- ↑ الرازی مفسراً، ص۲۵۷ - ۲۸۰؛ فخر رازی من خلال تفسیره، ص۱۳۳ - ۱۷۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۱۰۹ - ۱۱۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص۴۰۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۱۵۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ص۱۵۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص۱۸۱ - ۱۸۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ص۱۸۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۱۸۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ص۱۰۰ - ۱۰۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص۱۷۶؛ ج ۱، ص۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۱۴؛ ج ۱۹، ص۱۷۱ - ۱۷۶.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۵۲۵.
- ↑ «و چون بیمار شوم اوست که بهبودیام میبخشد» سوره شعراء، آیه ۸۰.
- ↑ «خورشید و ماه دارای شمارگانند» سوره الرحمن، آیه ۵.
- ↑ «و برای ماه منزلگاههایی برآورد کردیم (که در آنها سیر میکند) تا مانند شاخه کهنه خوشه خرما (به هلالوارگی) بازگردد» سوره یس، آیه ۳۹.
- ↑ «و خورشید و ماه، به هم برآیند» سوره قیامه، آیه ۹.
- ↑ «از شب میکاهد و به روز میافزاید و از روز میکاهد و به شب میافزاید و او به اندیشهها داناست» سوره حدید، آیه ۶.
- ↑ «شکافنده بامداد پگاه است و شب را (برای) آرامش و خورشید و ماه را (برای) شمارش برگمارده است؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره انعام، آیه ۹۶.
- ↑ «ای انسان! چه تو را با پروردگار بخشندهات به خیرگی وا داشت؟» سوره انفطار، آیه ۶.
- ↑ «همان که تو را آفرید، پس استوار کرد و بهنجار داشت» سوره انفطار، آیه ۷.
- ↑ «به هر گونهای که خواست، تو را به هم پیوست» سوره انفطار، آیه ۸.
- ↑ جواهر القرآن، ص۳۹.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۲۹۰ - ۲۹۱.
- ↑ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نیز هیچ پرندهای که با دو بال خود میپرد، جز اینکه گروههایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده میشوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ الاتقان، ج ۲، ص۲۷۲.
- ↑ الاتقان، ج ۲، ص۲۷۲ - ۲۷۹.
- ↑ ر. ک: الاکلیل فی استنباط التنزیل، ج ۱، ص۲۲۴؛ ج ۳، ص۹۶۰ - ۹۶۱، ۹۶۹.
- ↑ الاتقان، ج ۲، ص۳۳۲ - ۳۳۶.
- ↑ الموافقات، ج ۲، ص۳۸۹.
- ↑ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نیز هیچ پرندهای که با دو بال خود میپرد، جز اینکه گروههایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده میشوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ «آیا در آسمان بر فراز سرشان ننگریستهاند که چگونه آن را ساختیم و آراستیم و هیچ رخنهای ندارد؟» سوره ق، آیه ۶.
- ↑ الموافقات، ج ۳، ص۳۳۹ - ۳۴۰.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۴۲ - ۱۶۲؛ اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، ص۲۵۴ - ۲۵۶؛ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۵۵۱، ۵۵۵، ۵۵۷ - ۵۵۸.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۵۲۴ - ۵۲۵.
- ↑ جواهرالقرآن، ص۲۵.
- ↑ جواهرالقرآن، ص۲۶.
- ↑ الاتقان، ج ۲، ص۵۰۱.
- ↑ الموافقات، ج ۳، ص۳۳۹؛ نیز ر. ک: ج ۲، ص۳۸۹ - ۳۹۰.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ سید جمال و تفکر جدید، ج ۳، ص۲۳.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نیز هیچ پرندهای که با دو بال خود میپرد، جز اینکه گروههایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده میشوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ کشف الاسرار النورانیه، ج ۱، ص۴.
- ↑ کشف الاسرار النورانیه، ج ۱، ص۱۰۷ - ۱۰۹.
- ↑ «فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است، آنچه را بخواهد میآفریند، به هر که خواهد فرزندان دختر و به هر که خواهد فرزندان پسر میبخشد» سوره شوری، آیه ۴۹.
- ↑ کشف الاسرار النورانیه، ج ۱، ص۱۷۸ - ۱۹۱.
- ↑ سوره فاطر، آیه ۱۲.
- ↑ کشف الاسرار النورانیه، ج ۱، ج ۲، ص۱۰۰ - ۱۱۰.
- ↑ سوره نبأ، آیه ۱۴.
- ↑ کشف الاسرار النورانیه، ج ۱، ص۱۱۵ - ۱۱۹.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ ر. ک: تفسیر فرید، ج ۱، ص۴۸۳ - ۴۸۶؛ ج ۴، ص۲۶۶۴.
- ↑ ر. ک: تفسیر المنار، ج ۸، ص۴۸۲ - ۴۸۹.
- ↑ ر. ک: تفسیر المنار، ج ۱، ص۲۱۰ ـ ۲۱۲؛ ج ۱۱، ص۳۰۲؛ ج ۱۲، ص۱۶ ـ ۱۷.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۶۹، ۱۷۱.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن،، ص۲۱۸ ـ ۲۲۴، ۲۵۹.
- ↑ ر. ک: المیزان، ج ۱، ص۳۹۶؛ ج ۲۰ ص۳۲ و....
- ↑ المیزان، ج ۱، ص۵۹، ۷۳ - ۷۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص۱۴۶.
- ↑ تفسیر نوین، ص۶۶ - ۶۷.
- ↑ ر. ک: تفسیر نوین، ص۱۱، ۱۸، ۱۴۳ - ۱۵۵.
- ↑ ر. ک: نمونه، ج ۱۳، ص۳۹۹؛ ج ۱۱، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۸۸ - ۱۹۲.
- ↑ ر. ک: مدخل الی موقف القرآن، ص۸ - ۱۱؛ قرآن و علوم طبیعت، ص۷ - ۸.
- ↑ مقایسه ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص۹ - ۱۱، ۳۳۷.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ این اطلاعات بعضاً در مقدمه کتابها آمده است
- ↑ جواهر القرآن، ج ۱، ص۸۸ و....
- ↑ العلوم الطبیعة فی القرآن، ص۳۷.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۱۳۷.
- ↑ ر. ک: جواهر القرآن، ج ۲۵، ص۵۴.
- ↑ ر. ک: جواهر القرآن، ج ۲، ص۸۶.
- ↑ ر. ک: جواهر القرآن، همان، ص۲۰۴.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص۱۸؛ زمین و آسمان و ستارگان، ص۲ - ۳.
- ↑ ر. ک: الاعجاز الطبی القرآن، ص۱۸؛ التفسیر العلمی للآیات الکونیه، ص۴۳۷؛ الاشارات العلمیة فی القرآن، ص۱۵، ۱۸.
- ↑ العلوم الطبیعة فی القرآن، ص۳۶.
- ↑ الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص۴۴۲ - ۴۴۴.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ ر. ک: قرآن و علوم طبیعت، ص۱۱ - ۴۱، ۵۱ - ۷۲؛ العلوم الطبیعة فی القرآن، ص۷۰؛ اولین دانشگاه، ج ۱، ص۲۷۰ - ۲۸۲.
- ↑ ر. ک: موضع علم و دین در خلقت انسان، ص۱۶۹ - ۱۷۲.
- ↑ شبهات وردود، ص۳۱۲ - ۳۴۹.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۶۹ - ۲۶۹.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۷۰.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۷۱ - ۲۱۳.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ ر. ک: الاشارات العلمیة فی القرآن، ص۱۱۳ - ۱۲۵، ۱۲۸ - ۱۴۸؛ التفسیر العلمی للقرآن، ص۲۹۷ - ۳۵۵؛ التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص۵۱۹ - ۵۳۲.
- ↑ درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ص۲۹۲ - ۳۰۶.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۵۱۹.
- ↑ ر. ک: فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۱۸۳.
- ↑ درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ص۳۲۷ - ۳۴۶.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص۶۹۱.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نیز هیچ پرندهای که با دو بال خود میپرد، جز اینکه گروههایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده میشوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ «و چون پروردگارش او را بیازماید و روزیاش را بر او تنگ گیرد میگوید پروردگارم مرا خوار داشت» سوره فجر، آیه ۱۶.
- ↑ القرآن والعلم الحدیث، ص۲۳؛ التفسیر العلمی للآیات الکونیه، ص۵ - ۶؛ ر. ک: اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۵۷۵.
- ↑ جواهر القرآن، ج ۳، ص۱۹؛ ج ۵، ص۵۵؛ التفسیر العلمی للآیات الکونیه، ص۲۸؛ شریعت در آینه معرفت، ص۱۸۲.
- ↑ علوم حدیث، ش ۲۹، س ۸۲، ص۲۵؛ «بهرهگیری از حدیث در روانشناسی».
- ↑ زمین و آسمان و ستارگان، ص۳۸ - ۳۹.
- ↑ اولین دانشگاه، ج ۱، ص۲۷۱ - ۲۷۲.
- ↑ تفسیر شلتوت، ص۱۱؛ المیزان، ج ۱۲، ص۳۲۴ - ۳۲۵؛ العلوم الطبیعة فی القرآن، ص۳۸.
- ↑ الاشارات العلمیة فی القرآن، ص۶۱ - ۶۲.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۱۸۲.
- ↑ عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۱۷۷ - ۱۸۱.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص۴۸۵ - ۴۹۴؛ ر. ک: اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۵۸۱؛ سورة الرحمن، ص۱۰.
- ↑ التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص۴۸۵ - ۴۹۴؛ سورة الرحمن، ص۱۰؛ التفسیر الحدیث، ج ۲، ص۱۹۰ - ۱۹۱.
- ↑ التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص۴۸۵ - ۴۹۴؛ مناهج تجدید، ص۲۹۴؛ تفسیر شلتوت، ص۱۳.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۱، ص۱۷، ۲۵.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۵۷۱؛ مع الطب فی القرآن، ص۲۴؛ باد و باران، ص۱۳ ـ ۱۵.
- ↑ القرآن و العلم الحدیث، ص۲۳.
- ↑ جواهر القرآن، ج ۱، ص۳؛ ج ۲۵، ص۵۵.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ الموافقات، ج ۲، ص۳۸۹.
- ↑ الموافقات، ج ۳، ص۳۴۰.
- ↑ مناهج تجدید، ص۲۹۳ - ۲۹۴.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۵۸۸.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، ص۳۱۷.
- ↑ نک. اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۵۸۴.
- ↑ آیینه پژوهش، ش ۷۱ - ۷۲، ص۱۳، «تفسیر علمی بایدها و نبایدها».
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۱، ص۱۲۶ - ۱۲۷.
- ↑ اتجاهات التجدید، ص۶۷۹.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ تفسیر شلتوت، ص۱۳.
- ↑ اتجاهات التجدید، ص۷۰۳، ۷۱۰.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۶۰۰ - ۶۰۱.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۱، ص۲۰۷؛ التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۳۳ - ۱۳۴.
- ↑ پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج ۱، ص۸۵؛ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۱، ص۱۲۶.
- ↑ العلوم الطبیعة فی القرآن، ص۳۸.
- ↑ کیف نتعامل مع القرآن، ص۳۹۷؛ ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۳۳ - ۱۳۷.
- ↑ ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۲۳ - ۱۳۸؛ پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص۸۳ - ۸۴.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۶۰۰ - ۶۰۱.
- ↑ التفسیر العلمی للآیات الکونیه، ص۱۷؛ القرآن و العلم الحدیث، ص۲۲ - ۲۵؛ اتجاهات التجدید، ص۶۷۹، ۶۹۰، ۶۹۱.
- ↑ مناهج تجدید، ص۲۹۵؛ تفسیر شلتوت، ص۱۴؛ التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۴۹۱ - ۴۹۴.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ تفسیر شلتوت، ص۱۳؛ التفسیر الحدیث، ج ۲، ص۱۹۱.
- ↑ سوره اعلی، آیه ۵.
- ↑ القرآن و العلم الحدیث، ص۸۱ - ۸۴.
- ↑ «ای گروه پریان و آدمیان! اگر از کرانههای آسمانها و زمین میتوانید رخنه کنید، بکنید! جز با توانمندی، نمیتوانید رخنه کنید» سوره الرحمن، آیه ۳۳.
- ↑ ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۴۳۴؛ التفسیر العلمی المعاصر، ص۲۰۹ - ۲۱۷.
- ↑ ر. ک: جواهر القرآن، ج ۱۷، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ جواهرالقرآن، ج ۲، ص۵۴ - ۵۵.
- ↑ «خداوند، نور آسمانها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ جواهرالقرآن، ج ۸، ص۹۲.
- ↑ ر. ک: تفسیر المنار، ج ۱، ص۲۶۷ -۲۶۹.
- ↑ العلوم الطبیعة فی القرآن، ص۳۷.
- ↑ ر. ک: التفسیر العلمی للقرآن، ص۱۴۵ - ۲۷۰، ۴۱۹ - ۴۴۵؛ کیف نتعامل مع القرآن، ص۳۸۲ -۳۸۵؛ زمین و آسمان و ستارگان، ص۹، ۸۵، ۱۸۷، ۱۹۲.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، ص۳۱۴ - ۳۱۷.
- ↑ اتجاهات التجدید، ص۶۸۶.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ ر. ک: کیف نتعامل مع القرآن، ص۳۸۶ - ۳۹۵.
- ↑ الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص۴۲۳.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۶، ص۳۸۷۸؛ ج ۴، ص۲۴۵۸.
- ↑ اصول التفسیر و قواعده، ص۲۲۱، ۲۲۴.
- ↑ ۱۴,۱۵.
- ↑ ر. ک: زمین و آسمان و ستارگان، ص۶ - ۹؛ کیف نتعامل مع القرآن، ص۳۸۲ - ۳۸۳.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۶۰۴.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۴۸۹ - ۴۹۰.
- ↑ الاشارات العلمیة فی الآیات الکونیه، ص۲۸۴ - ۲۹۱؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۲۲۴.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۴۸۳ - ۴۸۴.
- ↑ الاشارات العلمیة فی القرآن، ص۲۵۵ - ۲۸۳.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ دراسات فی اصول تفسیر القرآن، ص۱۵۱؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۲۲۴؛ اتجاهات التجدید، ۶۷۶ - ۶۸۲.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۲۱۰.
- ↑ التفسیر العلمی للآیات الکونیه، ص۵ - ۶؛ الاشارات العلمیة فی القرآن، ص۶۰.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۲، ص۶۰۴؛ پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص۵۰؛ اتجاهات التجدید، ص۶۷۷.
- ↑ التفسیر العلمی للقرآن، ص۲۰۹.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع العشر، ج ۲، ص۵۷۱.
- ↑ تسنیم، ج۱، ص۱۷۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص۳۷۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص۳۷۰، ۳۷۳.
- ↑ نک. عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۲۰۰ - ۲۱۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص۳۵۱؛ ج ۱۷، ص۳۷۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص۲۵۶.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص۱۴۴؛ ج ۱۶، ص۲۵۸ - ۲۵۹.
- ↑ نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.