بغی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
اکنون باید دید این سه گروه چه کسانی هستند؟ علی{{ع}} در [[روایات]] متعدد آنان را معرفی میکند<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۷۲۶؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۸۸.</ref>. برای روشنشدن این موضوع به روایتی بسنده میکنیم: در [[نقلی]] [[امسلمه]] بعد از سخن [[رسول خدا]]{{صل}} درباره این سه گروه، از مصادیق آنها میپرسد و رسول خدا{{صل}} پاسخ میدهد. امسلمه به رسول خدا{{صل}} گفت: ای رسول خدا، ناکثین چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که در [[مدینه]] با علی{{ع}} [[بیعت]] میکنند و در [[بصره]] آن را میشکنند. گفتم: [[قاسطون]] چه افرادی هستند؟ فرمود: معاویه و یارانش از [[مردم]] [[شام]]. گفتم: مارقین چه گروهی میباشند؟ فرمود: [[اصحاب نهروان]]<ref>شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۲۰۴؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۲۵: {{متن حدیث|قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنِ النَّاكِثُونَ قَالَ الَّذِينَ يُبَايِعُونَهُ بِالْمَدِينَةِ وَ يَنْكُثُونَهُ بِالْبَصْرَةِ قُلْتُ مَنِ الْقَاسِطُونَ قَالَ مُعَاوِيَةُ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ ثُمَّ قُلْتُ مَنِ الْمَارِقُونَ قَالَ أَصْحَابُ النَّهْرَوَانِ}}.</ref>. | اکنون باید دید این سه گروه چه کسانی هستند؟ علی{{ع}} در [[روایات]] متعدد آنان را معرفی میکند<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۷۲۶؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۸۸.</ref>. برای روشنشدن این موضوع به روایتی بسنده میکنیم: در [[نقلی]] [[امسلمه]] بعد از سخن [[رسول خدا]]{{صل}} درباره این سه گروه، از مصادیق آنها میپرسد و رسول خدا{{صل}} پاسخ میدهد. امسلمه به رسول خدا{{صل}} گفت: ای رسول خدا، ناکثین چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که در [[مدینه]] با علی{{ع}} [[بیعت]] میکنند و در [[بصره]] آن را میشکنند. گفتم: [[قاسطون]] چه افرادی هستند؟ فرمود: معاویه و یارانش از [[مردم]] [[شام]]. گفتم: مارقین چه گروهی میباشند؟ فرمود: [[اصحاب نهروان]]<ref>شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۲۰۴؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۲۵: {{متن حدیث|قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنِ النَّاكِثُونَ قَالَ الَّذِينَ يُبَايِعُونَهُ بِالْمَدِينَةِ وَ يَنْكُثُونَهُ بِالْبَصْرَةِ قُلْتُ مَنِ الْقَاسِطُونَ قَالَ مُعَاوِيَةُ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ ثُمَّ قُلْتُ مَنِ الْمَارِقُونَ قَالَ أَصْحَابُ النَّهْرَوَانِ}}.</ref>. | ||
بدیهی است پیامبر{{صل}} که دستور [[نبرد]] با این سه گروه را داده، مشخصات آنها را برای علی{{ع}} بیان کرده است؛ به همین جهت حضرت بدون تردید با این سه گروه جنگید.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۳۶</ref>. | بدیهی است پیامبر{{صل}} که دستور [[نبرد]] با این سه گروه را داده، مشخصات آنها را برای علی{{ع}} بیان کرده است؛ به همین جهت حضرت بدون تردید با این سه گروه جنگید.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۳۶</ref>. | ||
==[[سیره معصومان]] در برخورد با [[سرکشان]]== | |||
با توجه به اینکه اولین بار [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با سرکشان داخلی یا [[باغیان]] به [[نبرد]] پرداخته است، [[سیره]] ایشان مورد توجه [[مسلمانان]] قرار گرفته است. از [[اخبار]] متعدد در [[سیرهٔ علوی]] استفاده میشود که در [[نبرد با باغیان]] و سرکشان [[مسلمان]]، [[معصومان]] سیرهای خاص داشتند. چنانچه [[فرمانده]] باغیان کشته میشد و [[سازماندهی]] آنان به هم میخورد، افراد فراری را تعقیب نمیکردند و به مجروحان آسیب نمیرساندند؛ اما اگر [[تشکل]] آنان باقی بود، به تعقیب فراریان آنان میپرداختند و مجروحان را میکشتند؛ زیرا با پیوستن به [[دشمن]]، دوباره در [[جنگ]] شرکت میکردند. [[حفص بن غیاث]] گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم از دو گروه از [[مؤمنان]] که یکی [[باغی]] و [[سرکش]] بود و دیگری [[عادل]] و گروه عادل و [[حق]]، باغیان را [[شکست]] دادند؛ حضرت فرمود: برای [[اهل]] [[عدل]] و حق (جایز) نیست که پشتکنندگان به جنگ را تعقیب کنند و اسیری را بکشند و علیه مجروحی [[اسلحه]] بکشند. این در صورتی است که از باغیان کسی باقی نماند و در صورتی که گروه آنان و تشکلشان باقی بماند، [[اسیر]] آنان کشته میشود و فراری آنان تعقیب میشود و بر ضد مجروح آنان از اسلحه استفاده میگردد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲.</ref>. | |||
درباره [[سیره امیرالمؤمنین]]{{ع}} در نبردهایش با باغیان چنین گزارش شده است که وقتی [[مردم]] در [[زمان]] [[جنگ جمل]] شکست خوردند، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} دستور داد: کسی را که پشت به جنگ کرده تعقیب نکنند و بر ضد مجروحی اسلحه به کار نبرند و هر کس در خانهاش را بست، در [[امان]] است؛ اما وقتی [[جنگ صفین]] رخ داد، افراد روآورنده و فراری دشمن کشته میشد و بر روی مجروحان اسلحه کشیده میشد. [[ابان بن تغلب]] به [[عبدالله بن شریک]] که این گزارش را از پدرش نقل میکرد گفت: این دو سیره مختلف است. وی پاسخ داد: [[رهبران]] اهل [[جمل]]، [[طلحه]] و [[زبیر]]، کشته شدند؛ ولی در [[صفین]] معاویه پابرجا بود و او [[رهبر]] آنها بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۳</ref>. | |||
===گذشت از [[ناکثان]] در [[جمل]]=== | |||
از خبری که در [[کتاب کافی]] آمده استفاده میشود که [[سیره]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در [[نبرد جمل]] مانند [[سیره رسول خدا]]{{صل}} در [[فتح مکه]] بوده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: [[سیره امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[برخورد با مردم]] [[بصره]] مانند [[سیره پیامبر]]{{صل}} در برخورد با مردم [[مکه]] در [[روز]] فتح آن بود که فرمود: هر کس درِ خانۀ خود را ببندد، در [[امان]] است؛ هر کس [[سلاح]] خود را بیندازد، در امان است. امیرالمؤمنین علی{{ع}} نیز در روز بصره دستور داد که در میان آنان اعلام کنند کسی از آنان را [[اسیر]] نکنند و بر مجروحی [[حمله]] ننمایند و فراری را تعقیب نکنند و هر کس درِ خانهاش را ببندد و سلاح بر [[زمین]] [[نهد]]، در امان است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۳۷.</ref>. در خبری دیگر فرمود: علی{{ع}} مانند [[پیامبر]]{{صل}} در [[روز فتح مکه]] بدون هیچگونه تفاوتی عمل کرد و افراد را بخشید<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۸۰.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} بر [[مروان]] وارد شد. مروان گفت: کسی را در هنگام [[پیروزی]] بزرگوارتر از پدر تو ندیدم. وقتی در [[جنگ جمل]] [[شکست]] خوردیم و [[فرار]] کردیم، دستور داد که منادی حضرت ندا دهد: کسی را که پشت به [[جنگ]] کرده، نکشند و به مجروحی آسیب نرسانند<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۴</ref>. | |||
===رد [[اسارت]] و بهغنیمتبردن [[اموال]] [[باغیان]] و [[سرکشان]] [[مسلمان]]=== | |||
می توان گفت اولین [[نبرد با باغیان]] مسلمان توسط [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، با نبرد جمل رخ داد. وقتی [[ناکثین]] ([[بیعتشکنان]]) به بصره رفتند و نبردی را بر ضد [[خلیفه]] بحق و رسمی [[مسلمانان]] آغاز کردند، این گروه توسط حضرت شکست خوردند. تصور شرکتکنندگان و همراهان حضرت این بود که پس از چند سال، اکنون در نبردی به پیروزی رسیدهاند و جمع زیادی از [[زنان]] و مردان را به اسارت گرفته و [[غنایم]] خوبی به دست آوردهاند؛ اما طولی نکشید که ناکام ماندند؛ زیرا [[خلیفه]] و [[رهبر]] [[مسلمانان]] دستور جدیدی که [[انتظار]] نداشتند، صادر کرد. او بههیچوجه [[اجازه]] نداد [[زنان]] و مردان [[مسلمان]] به [[اسارت]] گرفته شوند یا کسی در اسارت باقی بماند و به عنوان سهمی از [[جنگ]] و بردۀ [[اسیر]]، بین [[جنگجویان]] تقسیم شوند. این موضوع [[اعتراض]] پیروزمندان در [[جمل]] را که [[یاران امام]] بودند، در پی داشت. [[ابوحمزه ثمالی]] از [[امام سجاد]]{{ع}} از [[سیره]] [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} در [[نبرد]] با [[اصحاب جمل]] میپرسد. حضرت پاسخ میدهد: ابویقظان [[عمار یاسر]] که شخصی تندرو در برابر [[ناکثین]] بود - [[خداوند]] او را [[رحمت]] کند - گفت: ای [[امیر مؤمنان]]، فردا با این گروه چگونه برخورد میکنی؟ فرمود: با [[منّت]]، همانگونه که [[پیامبر]]{{صل}} با [[اهل مکه]] برخورد کرد و آنان را [[عفو]] کرد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. | |||
[[مروان بن حکم]] گوید: وقتی که در [[روز]] جنگ [[بصره]] علی{{ع}} ما را [[شکست]] داد، [[اموال]] [[مردم]] را به آنان بازگرداند. هرکس [[گواه]] اقامه میکرد، مالش را به او میداد و مدعیای که گواه نداشت، او را [[سوگند]] میداد. مردی گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]، [[غنایم]]، فیء و [[اسرا]] را در میان ما تقسیم کن. وقتی زیاد این درخواست مطرح شد، حضرت فرمود: {{متن حدیث|أَيُّكُمْ يَأْخُذُ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ فِي سَهْمِهِ فَكَفُّوا}}: کدامیک یک از شما [[امالمؤمنین]] [[عایشه]] را در سهم خود قرار میدهد؟ پس از آن، دست از خواست خود بر داشتند»<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۲؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۶۰۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵.</ref>. آنان برای [[سهمخواهی]] نزد علی{{ع}} آمدند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۴.</ref> و با حضرت به بحث پرداختند. گروهی از [[یاران]] حضرت در اعتراض به تصمیم امیرالمؤمنین{{ع}} گفتتند: ای امیرالمؤمنین، چگونه است که [[خون]] آنان را برای ما [[حلال]] کردهای، ولی مالها و زنان آنان را بر ما [[حرام]] نمودهای؟ حضرت فرمود: زیرا این [[قوم]] بر [[فطرت]] [[اسلام]] هستند و دارای [[ولایت]] اسلام بودند قبل از اینکه از ما جدا شوند و دچار [[تفرقه]] گردند و [[ازدواج]] با آنان بر اساس [[رشد]] [[اسلامی]] بوده است. آنان از این سخن قانع نشدند. حضرت به آنان فرمود: این [[سیره]] درباره [[جنگ]] با [[اهل]] [[قبله]] است که شما منکر آن هستید؛ پس بنگرید کدام یک از شما [[عایشه]] را در سهم خود قرار میدهد؟ در این هنگام به سخن حضرت [[رضایت]] دادند و [[حقانیت]] آن را پذیرفتند و [[تسلیم]] [[فرمان]] وی شدند<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۳۹۵: {{متن حدیث|فَقَالَ لَهُمْ هَذِهِ السِّيرَةُ فِي أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَأَنْكَرْتُمُوهَا فَانْظُرُوا أَيُّكُمْ يَأْخُذُ عَائِشَةَ فِي سَهْمِهِ فَرَضُوا بِمَا قَالَ فَاعْتَرَفُوا صَوَابَهُ وَ سَلَّمُوا الْأَمْرَ}}.</ref>. | |||
بعد از جنگ منادی حضرت اعلام کرد هر کس [[مال]] خود را مییابد، آن را بردارد. ابوقبیسنامی گوید: مردی بر ما گذشت؛ دیگی را که ما در آن غذا میپختیم دید و [[شناخت]] که مال وی است. از او خواستیم که [[صبر]] کند غذا آماده شود؛ اما وی نپذیرفت و با پایش به دیگ زد و آن را واژگون کرد و با خود برد<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۶.</ref>؛ به همین جهت است که [[فقها]] [[فتوا]] دادهاند که [[اموال]] [[اهل بغی]] قابل تقسیم نیست<ref>سید مرتضی، المسائل الناصریات، ص۴۴۳-۴۴۴، مسئله ۲۰۶.</ref> یا اگر به [[حق]] برگردند، آنچه در محدوده [[لشکر]] است قابل تقسیم نیست و به صاحبانش بر میگردد<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۶.</ref>. [[مروان بن حکم]] گوید: وقتی در [[جنگ جمل]] [[شکست]] خوردیم، علی{{ع}} اموال [[مردم]] را بازگرداند؛ کسانی [[گواهی]] میآوردند و کسانی که [[گواه]] نداشتند، آنها را [[سوگند]] میداد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵؛ ابوالعباس عبدالله جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۲؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۶۰۳.</ref>. البته ممکن است گفته شود درباره اموال نظر [[حاکم اسلامی]] مطرح است. این نکته از خبری استفاده میشود که نقل خواهد شد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۵</ref>. | |||
===[[آزادی]] و مبادله [[اسیران]]=== | |||
اسیرگرفتن با بردهگرفتن [[اسیر]] متفاوت است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[مسلمانان]] کسی را به [[بردگی]] نگرفت و در [[نبرد جمل]] که [[تشکّل]] آنان به هم خورد، همه را [[عفو]] کرد؛ ولی [[حکم]] اسیرانی که [[رهبر]] آنان، هنوز باقی است، متفاوت است؛ به همین جهت میتوان از [[بیتالمال]] مخارج چنین اسیرانی را داد، گرچه بعد کشته شوند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۳.</ref>. از [[روایات]] و گزارشهای مختلف استفاده میشود که در [[نبرد صفین]] افرادی اسیر شده و حضرت برابر شرایطی خاص، آنان را [[آزاد کرده]] است که به آن اشاره میشود؛ در برخی موارد نیز حضرت به مبادله اسیران پرداخته است. | |||
# [[عبدالله بن میمون]] گوید: در [[روز]] [[جنگ صفین]] اسیری را نزد علی{{ع}} آوردند. او با حضرت [[بیعت]] کرد. [[امام]] فرمود: {{متن حدیث|لَا أَقْتُلُكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ فَخَلَّى سَبِيلَهُ وَ أَعْطَى سَلَبَهُ الَّذِي جَاءَ بِهِ}}<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۳.</ref>: من تو را نمیکشم و از [[خداوند]] جهانیان میترسم و لوازم شخصی وی را به کسی داد که او را اسیر کرده بود». اسیر دیگری را فردی آورد؛ علی{{ع}} او را [[آزاد]] کرد و اسیری را [[عمار یاسر]] آورد، حضرت دستور کشتن وی را صادر نمود<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۳.</ref>. | |||
#از اخباری استفاده میشود حضرت در مواردی اسیران شامی را با اسیران طرفدار و پیرو خود مبادله کرده است. [[ابناثیر]] مینویسد: [[حارث بن نمر تنوخی]] هفت نفر از بنیتغلب را که در [[طاعت علی]]{{ع}} بودند اسیر کرد. جمعی از بنیتغلب که از علی{{ع}} جدا شده بودند، از معاویه خواستند آنان را آزاد کند؛ ولی وی نپذیرفت و نامهای به علی{{ع}} نوشت که آنان را در برابر [[آزادی]] [[یاران]] [[یزید بن شجره]] که به قلمرو [[امام علی]]{{ع}} [[حمله]] کرده بود و جمعی از آنان توسط [[معقل بن قیس]] اسیر شده بودند، آزاد کند. [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} این مبادله [[اسرا]] را پذیرفت<ref>ابناثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۸۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۷</ref>. | |||
===فواید [[سیره امیرالمؤمنین]]{{ع}} و تفاوت آن با [[سیره]] [[قائم]]=== | |||
[[امام علی]]{{ع}} تمام شرکتکنندگان در [[جنگ جمل]] را [[عفو]] کرد و آنها را بخشید. [[ابوبکر حضرمی]] گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که میفرمود: [[سیره علی]]{{ع}} دربارۀ [[مردم بصره]] برای [[شیعیان]] برتر بود از آنچه [[خورشید]] بر آن تابیده است؛ زیرا او میدانست که برای این گروه [[دولت]] و [[حکومتی]] است که اگر آنان را [[اسیر]] کند، شیعیان وی اسیر خواهند شد. گفتم: به من خبر ده، آیا قائم مانند سیره علی{{ع}} عمل میکند؟ فرمود: علی{{ع}} با آنان با گذشت برخورد کرد؛ زیرا از ایجاد دولت آنان [[آگاه]] بود و بهتحقیق که قائم{{ع}} دربارهٔ آنان بر خلاف این سیره عمل خواهد نمود؛ زیرا آنان دیگر دولت و [[حکومت]] نخواهند داشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۲۰؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵.</ref>. این تفاوت دو سیره در خبر دیگری نیز آمده است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۱۰.</ref>. [[مجلسی]] سند این دو خبر را مجهول دانسته است<ref>محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، صص۴۱۰ و ۴۱۲.</ref>. در یکی از اصول [[شیعه]] بعد از بیان تفاوت [[سیره امیرالمؤمنین]] و قائم میافزاید: پس به [[عیادت]] مریضان آنان بروید و در [[تشییع جنازه]] آنان شرکت کنید<ref>جمعی از دانشمندان، الأصول الستة عشر، ص۲۹۰.</ref>. به نظر میرسد که امام صادق{{ع}} نگران عملکرد [[معلی بن خنیس]] بوده که این تفاوت را در این خبر او از حضرت پرسیده است و [[وظیفه]] وی را در آن [[زمان]] بیان میکند. البته وی [[انسانی]] تندرو بوده که بنا به [[نقل روایات]]، [[افشای راز]] حضرت توسط او باعث مرگش شده است<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۷۸.</ref>. | |||
این [[روایات]] که تفاوت بین سیره امیرالمؤمنین{{ع}} و قائم را مطرح میکند و [[تسلط]] بعدی بنیامیه را در علت [[بخشش]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مؤثر میدانند، سند قابل اعتمادی ندارند؛ در مقابل آنها، روایاتی صحیح داریم که از آنها استفاده میشود حضرت چنین نظری داشته و [[قائم]] عادلانه مانند [[پیامبر]]{{صل}} در میان [[مردم]] [[حکومت]] خواهد کرد، بدون اینکه علت بیانشده، در این [[روایات]] آمده باشد. به این [[روایتها]] اشاره میکنیم: | |||
# [[عبدالرحمان بن حجاج]] گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که میگفت: {{متن حدیث|كَانَ فِي قِتَالِ عَلِيٍّ{{ع}} عَلَى أَهْلِ الْقِبْلَةِ بَرَكَةٌ وَ لَوْ لَمْ يُقَاتِلْهُمْ عَلِيٌّ{{ع}} لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ بَعْدَهُ كَيْفَ يَسِيرُ فِيهِمْ}}<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۴.</ref>: «در [[جنگ علی]]{{ع}} با [[اهل]] [[قبله]] برکتی بود که اگر علی با آنها نمیجنگید، کسی بعد از وی نمیدانست چگونه با آنان [[رفتار]] نماید». | |||
#از [[اخبار]] استفاده میشود قائم{{ع}} برابر [[سیره پیامبر]]{{صل}} و عادلانه با مردم برخورد میکند. [[عفو]] مردم [[مکه]] نیز جزو سیره پیامبر{{ع}} بود که ملاک عفو [[مردم بصره]] توسط علی{{ع}}، این [[عمل پیامبر]]{{صل}} بیان شده است. | |||
[[محمد بن مسلم]] گوید: از [[امام باقر]]{{ع}} درباره قائم پرسیدم که وقتی [[قیام]] کند با چه [[سیره]] و روشی در میان مردم عمل میکند؟ فرمود: بر اساس سیره پیامبر{{صل}} [[حرکت]] میکند تا [[اسلام]] [[پیروز]] شود. گفتم: سیره پیامبر{{صل}} چگونه بود؟ فرمود: آنچه را در [[زمان جاهلیت]] بود [[باطل]] کرد و با مردم به [[عدالت]] رفتار کرد؛ همینطور قائم زمانی که قیام کند، آنچه را در [[زمان صلح]] بوده و در [[اختیار]] مردم بوده است باطل میسازد و با [[عدل]] با آنان روبرو میشود<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۹، ص۴۰۹.</ref>. | |||
[[مجلسی]] در شرح این [[حدیث]] مینویسد: پدر علامهام قدّس سرّه گفت: این خبر دلالت دارد بر اینکه [[ایمان]] و [[اعتقاد به امامت]] [[اعمال]] گذشته را جبران میکند، همانگونه که اسلام باعث عفو از اعمال گذشته میشود (زیرا بیان شده اعمال دوران [[جاهلی]]، یعنی [[قبل از ظهور]]، باطل میشود)؛ بلکه میتوان گفت: کسی که [[مؤمن]] باشد و قبل از [[خروج قائم]] کاری که باعث [[اجرای حد]] یا [[تعزیر]] شود، انجام داده باشد، حد و تعزیر بر او جاری نمیشود. این [[حکم]] درباره [[حقوق الهی]] است؛ اما درباره [[حقوق مردم]]، [[عدالت]] اقتضاء میکند که به [[مردم]] کمک شود، مگر اینکه [[مال]] از شخص [[امام]] باشد<ref>محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۹، ص۴۰۹.</ref>؛ در این صورت اقتضای عدالت را باید در [[عفو]] یا [[مجازات]] افراد در نظر گرفت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۹</ref>. | |||
==پرسش وابسته== | ==پرسش وابسته== |
نسخهٔ ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۰
مقدمه
بغی در لغت به معنای فساد و ظلم است و در اصطلاح به گروهی اطلاق میشود که علیه حاکم اسلامی میشورند. حاکم اسلامی لازم است قبل از تنبیه، آنان را به حق دعوت و شبهات احتمالی آنها را برطرف سازد و پیش از آن حتی حق ندارد به حقوق شهروندی آنان تعرّض کند و آنان مصونیت دارند. به همین دلیل حضرت علی (ع) خطاب به خوارج فرمود: شما سه حق بر ما دارید: مانع رفت و آمد شما به مسجد نخواهیم شد، سهم شما را از بیت المال قطع نخواهیم کرد و ابتدا با شما به جنگ نخواهیم پرداخت[۱]. بنابراین شورشیان در دارالاسلام همانند سایر مسلمانان دارای حقوقی شرعی و قانونیاند و دولت نمیتواند به صرف شورش عدهای، آنها را اذیت و از حقوقشان محروم سازد. معیار دستور به قتل شورشیان براساس روایات، عدم پذیرش حق، اصرار بر باطل و آغاز نبرد مسلحانه از سوی آنان است[۲].
جهاد امیرالمؤمنین(ع) با باغیان
امیرالمؤمنین علی(ع) در دوران حکومت خود مشغول نبرد با باغیان داخلی بودند و در کشورگشایی و فتح مناطق مختلف شرکت نداشتند و گزارشی از چنین فتحهایی در زمان حضرت به ما نرسیده است؛ البته این نکته بیان شده که برخی افراد که در نبرد با مخالفان داخلی تردید داشتند، مناطقی را برای جهاد با مشرکان انتخاب کردند؛ از جمله فردی به نام عبیده سلمانی که از جنگ با مسلمانان اکراه داشت و نیز ربیع بن خثیم که هر دو از اصحاب عبدالله بن مسعود بودند. آنان درخواست جهاد با مشرکان را دادند و به مرز ری که منطقه قزوین بود اعزام شدند. اولین پرچمی که امیرالمؤمنین(ع) در کوفه برای جهاد با کفار بست، برای ربیع بن خثیم بود[۳]؛ بهجز این مورد و درگیریهای پراکنده دیگر، جنگها و درگیریهای حضرت با باغیان بود و درگیریهای متعددی نیز با گروههای کوچک و بزرگ خوارج داشت که برخی از آنها در کتب اربعه بازتاب یافته است.
سخنان پیامبر به امیرالمؤمنین درباره جهاد با باغیان
سیره امیرالمؤمنین(ع) در نبرد با باغیان بر خاسته از دستورهای پیامبر(ص) دراینباره بود؛ ازاینرو لازم است نگاهی به سخنانی داشته باشیم که پیامبر(ص) به علی(ع) دربارۀ جهاد با باغیان فرموده است. نبرد با باغیان داخلی اولین بار توسط امیرالمؤمنین(ع) انجام گرفت. سیره حضرت دراینباره برای دیگران، معیار و ملاک عمل قرار گرفت. سه گروه به نامهای ناکثین، قاسطین و مارقین در برابر حضرت ایستادند و امام بهناچار با آنان جنگید. جنگ با این سه گروه را در گذشته پیامبر(ص) نهتنها به علی(ع) بلکه به دیگر یاران خود هم گوشزد کرده بود. این نبردها با عبارات مختلف توسط رسول خدا(ص) پیشبینی و به انجام آن و حمایت از علی(ع) توصیه شده بود که به آنها اشاره میکنیم:
نبرد بر اساس تأویل قرآن
از نکاتی که پیامبر از قبل خبر آن را داده بود، جنگهای امام علی(ع) با باغیان بود. وقتی آیه نبرد با بغات نازل شد، پیامبر(ص) جهاد علی(ع) با بغات را بر اساس تأویل آیات قرآن معرفی کرد. حفص بن غیاث از قول امام صادق(ع) نقل میکند: مردی از دوستان ما از پدرم از جنگهای امیرالمؤمنین(ع) پرسید. امام پاسخ داد: خداوند پیامبر(ص) را با پنج شمشیر فرستاد که سه شمشیر از غلاف بیرون آمد و یکی مکفوف (بازداشتهشده) و دیگری مغمود (در غلاف) است؛ اما سه شمشیر اول: یکی نبرد با مشرکان عرب، دوم نبرد با اهل ذمه (یهود و نصارا) و سوم جنگ با مشرکان عجم بود. شمشیری که مغمود و در غلاف بود: شمشیر قصاص در اسلام است؛ اما شمشیر مکفوف (بازداشتهشده یا نگهداریشده) که هنوز به آن پرداخته نشده، شمشیر نبرد با باغیان بر اساس تأویل قرآن است که توسط امیرالمؤمنین(ع) انجام گرفت. وقتی این آیه نازل شد: ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ﴾[۴] رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ مِنْكُمْ مَنْ يُقَاتِلُ بَعْدِي عَلَى التَّأْوِيلِ»: «برخی از شما بعد از من بر اساس تأویل میجنگندند، آن گونه که من بر اساس نزول آیات جنگیدم». از پیامبر(ص) پرسیده شد این آقا کیست، فرمود: اصلاحکننده کفش؛ یعنی امیرالمؤمنین علی(ع)[۵].
در روایتی ابوسعید خدری نقل میکند رسول خدا(ص) به سوی ما آمد درحالیکه بند کفشش قطع شده بود. آن را به علی داد تا اصلاح کند؛ سپس نشست و ما در اطراف حضرت نشستیم. گویا بر سر ما پرندهای بود؛ چون ساکت بودیم. فرمود: یکی از شما بر اساس تأویل قرآن خواهد جنگید آنگونه که من با مردم بر اساس تنزیل آن (قرآن) جنگیدم. ابوبکر گفت: من آن نفر هستم ای رسول خدا(ص)؟ فرمود: نه. عمر گفت: من آن شخص هستم ای رسول خدا(ص)؟ فرمود: نه، ولی او دوزنده و اصلاحکننده کفش است. ما نزد علی(ع) رفتیم تا او را به آن بشارت دهیم. او سرش را بلند نکرد و گویا از قبل این خبر را شنیده بود[۶]. این خبر در کتب سنن و حدیث اهل سنت آمده است. مشابه این دو خبر را ابنابیشیبه[۷]، احمد حنبل[۸] و دیگران نقل کردهاند[۹]. حاکم خبر مشابهی را از ربعی بن خراش آورده[۱۰] و ترمذی آن را بعد از صلح حدیبیه در تهدید مخالفانِ با پیامبر از رسول خدا(ص) نقل کرده که دارای نکاتی اضافی است[۱۱]. از این خبر که در دیگر آثار اهل سنت نیز آمده است، استفاده میشود پیامبر(ص) خبر داده که علی(ع) در نبردهایش بر حق است.[۱۲].
نبرد با ناکثین، قاسطین و مارقین
در اخبار فراوانی بیان شده پیامبر(ص) خبر داد که علی(ع) با سه گروه ناکثین، قاسطین و مارقین خواهد جنگید. این اخبار از حضرت علی(ع) و دیگران، از رسول خدا(ص) نقل شده است. برابر نقل اصبغ بن نباته، امیرالمؤمنین(ع) در خطبهای از این سه گروه یاد کرده و آنان را طبق سخن رسول خدا(ص) ملعون و نفرینشده معرفی کرده است. به نظر میرسد که این سخنرانی در اواخر عمر حضرت بوده است. ایشان در این سخنرانی فرمود: «ای مردم، سخن مرا بشنوید و آن را از من عاقلانه دریافت کنید؛ زیرا جدایی نزدیک است. من رهبر مردم و وصی بهترین خلق هستم و همسر سرور زنان امت و پدر عترت پاک و رهبران هدایتگر. من برادر، وصی، ولی، وزیر، برگزیده و حبیب و دوست رسول خدا(ص) هستم. من امیر مؤمنان(ع) و قائد پیشانیسپیدان و سرور وصیان هستم. جنگ با من جنگ با خدا و صلح با من صلح با خداست و طاعت من طاعت خدا و پذیرش ولایت من پذیرش ولایت الهی است و پیروان من دوستان و اولیای الهی هستند و یاران من یاران خدا میباشند. سوگند به کسی که مرا آفریده وقتی که چیزی نبودم و میافزاید: «لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ(ص) أَنَّ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»[۱۳]: بهتحقیق حافظان و رازداران از اصحاب محمد آگاهاند که ناکثین، قاسطین و مارقین به زبان پیامبر(ص) امی لعن شدهاند و بهتحقیق زیانکار است کسی که افترا ببندد».
این سخنان برای تبیین صحت راهی است که حضرت در نبرد با این سه گروه رفته است و بیان میکند رسول خدا(ص) این مطلب را فرموده و جمعی از یاران آن حضرت از این مطلب آگاه هستند. ابوایوب انصاری[۱۴]، ابوسعید خدری[۱۵] و عمار یاسر[۱۶] از دستور رسول خدا(ص) به علی(ع) درباره جنگ با این سه گروه خبر دادهاند؛ رسول خدا(ص) این موضوع را برای امسلمه نیز بیان کرده است. خبر امسلمه درباره جنگ علی(ع) با این سه گروه، در آثار شیعه آمده است[۱۷]؛ شاید از آن جهت که امسلمه مانع رفتن عایشه به جنگ شود؛ ولی تلاش امسلمه در انصراف عایشه از جنگ به نتیجه نرسید. او نامهای به عایشه نوشت و جریان پارس سگهای حوأب را هم به وی یادآور شد[۱۸]. علقمه از عبدالله بن مسعود نقل میکند که رسول خدا(ص) به خانه امسلمه رفت و به او فرمود: ای امسلمه، بشنو و گواه باش که او (علی) با مارقین و قاسطین بعد از من میجنگد. بشنو و گواه باش که او (علی) با مارقین و قاسطین بعد از من میجنگد. ای امسلمه، بشنو و گواه باش اگر مردی هزار سال خدا را بین رکن و مقام عبادت کند و هزار سال بعد از هزار سال، سپس خداوند را ملاقات کند درحالیکه با این، یعنی علی بن ابیطالب، دشمن است، خداوند روز قیامت او را با صورت در آتش جهنم افکند[۱۹].
طبق این خبر، کینه علی(ع) را بهدلداشتن باعث عقوبت سخت و منجر به تباهی اعمال میشود. بدیهی است که شمشیر بر او کشیدن مجازاتی سختتر دارد که این سه گروه آن را دنبال کردند. شیخ صدوق بعد از نقل این خبر در علل الشرائع، از حضرت علی(ع) روایت کرده که فرمود: «أُمِرْتُ بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ»: «به نبرد با ناکثین، قاسطین و مارقین فرمان داده شدهام»؛ بعد صدوق میافزاید: این روایت از هجده وجه از پیامبر(ص) نقل شده که خطاب به علی(ع) فرمود: تو با ناکثین، قاسطین و مارقین خواهی جنگید[۲۰]. اکنون باید دید این سه گروه چه کسانی هستند؟ علی(ع) در روایات متعدد آنان را معرفی میکند[۲۱]. برای روشنشدن این موضوع به روایتی بسنده میکنیم: در نقلی امسلمه بعد از سخن رسول خدا(ص) درباره این سه گروه، از مصادیق آنها میپرسد و رسول خدا(ص) پاسخ میدهد. امسلمه به رسول خدا(ص) گفت: ای رسول خدا، ناکثین چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که در مدینه با علی(ع) بیعت میکنند و در بصره آن را میشکنند. گفتم: قاسطون چه افرادی هستند؟ فرمود: معاویه و یارانش از مردم شام. گفتم: مارقین چه گروهی میباشند؟ فرمود: اصحاب نهروان[۲۲]. بدیهی است پیامبر(ص) که دستور نبرد با این سه گروه را داده، مشخصات آنها را برای علی(ع) بیان کرده است؛ به همین جهت حضرت بدون تردید با این سه گروه جنگید.[۲۳].
سیره معصومان در برخورد با سرکشان
با توجه به اینکه اولین بار امیرالمؤمنین(ع) با سرکشان داخلی یا باغیان به نبرد پرداخته است، سیره ایشان مورد توجه مسلمانان قرار گرفته است. از اخبار متعدد در سیرهٔ علوی استفاده میشود که در نبرد با باغیان و سرکشان مسلمان، معصومان سیرهای خاص داشتند. چنانچه فرمانده باغیان کشته میشد و سازماندهی آنان به هم میخورد، افراد فراری را تعقیب نمیکردند و به مجروحان آسیب نمیرساندند؛ اما اگر تشکل آنان باقی بود، به تعقیب فراریان آنان میپرداختند و مجروحان را میکشتند؛ زیرا با پیوستن به دشمن، دوباره در جنگ شرکت میکردند. حفص بن غیاث گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم از دو گروه از مؤمنان که یکی باغی و سرکش بود و دیگری عادل و گروه عادل و حق، باغیان را شکست دادند؛ حضرت فرمود: برای اهل عدل و حق (جایز) نیست که پشتکنندگان به جنگ را تعقیب کنند و اسیری را بکشند و علیه مجروحی اسلحه بکشند. این در صورتی است که از باغیان کسی باقی نماند و در صورتی که گروه آنان و تشکلشان باقی بماند، اسیر آنان کشته میشود و فراری آنان تعقیب میشود و بر ضد مجروح آنان از اسلحه استفاده میگردد[۲۴]. درباره سیره امیرالمؤمنین(ع) در نبردهایش با باغیان چنین گزارش شده است که وقتی مردم در زمان جنگ جمل شکست خوردند، امیر مؤمنان(ع) دستور داد: کسی را که پشت به جنگ کرده تعقیب نکنند و بر ضد مجروحی اسلحه به کار نبرند و هر کس در خانهاش را بست، در امان است؛ اما وقتی جنگ صفین رخ داد، افراد روآورنده و فراری دشمن کشته میشد و بر روی مجروحان اسلحه کشیده میشد. ابان بن تغلب به عبدالله بن شریک که این گزارش را از پدرش نقل میکرد گفت: این دو سیره مختلف است. وی پاسخ داد: رهبران اهل جمل، طلحه و زبیر، کشته شدند؛ ولی در صفین معاویه پابرجا بود و او رهبر آنها بود[۲۵].[۲۶].
گذشت از ناکثان در جمل
از خبری که در کتاب کافی آمده استفاده میشود که سیره امیر مؤمنان(ع) در نبرد جمل مانند سیره رسول خدا(ص) در فتح مکه بوده است. امام صادق(ع) میفرماید: سیره امیرالمؤمنین(ع) در برخورد با مردم بصره مانند سیره پیامبر(ص) در برخورد با مردم مکه در روز فتح آن بود که فرمود: هر کس درِ خانۀ خود را ببندد، در امان است؛ هر کس سلاح خود را بیندازد، در امان است. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در روز بصره دستور داد که در میان آنان اعلام کنند کسی از آنان را اسیر نکنند و بر مجروحی حمله ننمایند و فراری را تعقیب نکنند و هر کس درِ خانهاش را ببندد و سلاح بر زمین نهد، در امان است[۲۷]. در خبری دیگر فرمود: علی(ع) مانند پیامبر(ص) در روز فتح مکه بدون هیچگونه تفاوتی عمل کرد و افراد را بخشید[۲۸]. امام سجاد(ع) بر مروان وارد شد. مروان گفت: کسی را در هنگام پیروزی بزرگوارتر از پدر تو ندیدم. وقتی در جنگ جمل شکست خوردیم و فرار کردیم، دستور داد که منادی حضرت ندا دهد: کسی را که پشت به جنگ کرده، نکشند و به مجروحی آسیب نرسانند[۲۹].[۳۰].
رد اسارت و بهغنیمتبردن اموال باغیان و سرکشان مسلمان
می توان گفت اولین نبرد با باغیان مسلمان توسط امیرالمؤمنین(ع)، با نبرد جمل رخ داد. وقتی ناکثین (بیعتشکنان) به بصره رفتند و نبردی را بر ضد خلیفه بحق و رسمی مسلمانان آغاز کردند، این گروه توسط حضرت شکست خوردند. تصور شرکتکنندگان و همراهان حضرت این بود که پس از چند سال، اکنون در نبردی به پیروزی رسیدهاند و جمع زیادی از زنان و مردان را به اسارت گرفته و غنایم خوبی به دست آوردهاند؛ اما طولی نکشید که ناکام ماندند؛ زیرا خلیفه و رهبر مسلمانان دستور جدیدی که انتظار نداشتند، صادر کرد. او بههیچوجه اجازه نداد زنان و مردان مسلمان به اسارت گرفته شوند یا کسی در اسارت باقی بماند و به عنوان سهمی از جنگ و بردۀ اسیر، بین جنگجویان تقسیم شوند. این موضوع اعتراض پیروزمندان در جمل را که یاران امام بودند، در پی داشت. ابوحمزه ثمالی از امام سجاد(ع) از سیره علی بن ابیطالب(ع) در نبرد با اصحاب جمل میپرسد. حضرت پاسخ میدهد: ابویقظان عمار یاسر که شخصی تندرو در برابر ناکثین بود - خداوند او را رحمت کند - گفت: ای امیر مؤمنان، فردا با این گروه چگونه برخورد میکنی؟ فرمود: با منّت، همانگونه که پیامبر(ص) با اهل مکه برخورد کرد و آنان را عفو کرد[۳۱].
مروان بن حکم گوید: وقتی که در روز جنگ بصره علی(ع) ما را شکست داد، اموال مردم را به آنان بازگرداند. هرکس گواه اقامه میکرد، مالش را به او میداد و مدعیای که گواه نداشت، او را سوگند میداد. مردی گفت: ای امیرالمؤمنین، غنایم، فیء و اسرا را در میان ما تقسیم کن. وقتی زیاد این درخواست مطرح شد، حضرت فرمود: «أَيُّكُمْ يَأْخُذُ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ فِي سَهْمِهِ فَكَفُّوا»: کدامیک یک از شما امالمؤمنین عایشه را در سهم خود قرار میدهد؟ پس از آن، دست از خواست خود بر داشتند»[۳۲]. آنان برای سهمخواهی نزد علی(ع) آمدند[۳۳] و با حضرت به بحث پرداختند. گروهی از یاران حضرت در اعتراض به تصمیم امیرالمؤمنین(ع) گفتتند: ای امیرالمؤمنین، چگونه است که خون آنان را برای ما حلال کردهای، ولی مالها و زنان آنان را بر ما حرام نمودهای؟ حضرت فرمود: زیرا این قوم بر فطرت اسلام هستند و دارای ولایت اسلام بودند قبل از اینکه از ما جدا شوند و دچار تفرقه گردند و ازدواج با آنان بر اساس رشد اسلامی بوده است. آنان از این سخن قانع نشدند. حضرت به آنان فرمود: این سیره درباره جنگ با اهل قبله است که شما منکر آن هستید؛ پس بنگرید کدام یک از شما عایشه را در سهم خود قرار میدهد؟ در این هنگام به سخن حضرت رضایت دادند و حقانیت آن را پذیرفتند و تسلیم فرمان وی شدند[۳۴].
بعد از جنگ منادی حضرت اعلام کرد هر کس مال خود را مییابد، آن را بردارد. ابوقبیسنامی گوید: مردی بر ما گذشت؛ دیگی را که ما در آن غذا میپختیم دید و شناخت که مال وی است. از او خواستیم که صبر کند غذا آماده شود؛ اما وی نپذیرفت و با پایش به دیگ زد و آن را واژگون کرد و با خود برد[۳۵]؛ به همین جهت است که فقها فتوا دادهاند که اموال اهل بغی قابل تقسیم نیست[۳۶] یا اگر به حق برگردند، آنچه در محدوده لشکر است قابل تقسیم نیست و به صاحبانش بر میگردد[۳۷]. مروان بن حکم گوید: وقتی در جنگ جمل شکست خوردیم، علی(ع) اموال مردم را بازگرداند؛ کسانی گواهی میآوردند و کسانی که گواه نداشتند، آنها را سوگند میداد[۳۸]. البته ممکن است گفته شود درباره اموال نظر حاکم اسلامی مطرح است. این نکته از خبری استفاده میشود که نقل خواهد شد.[۳۹].
آزادی و مبادله اسیران
اسیرگرفتن با بردهگرفتن اسیر متفاوت است. امیرالمؤمنین(ع) از مسلمانان کسی را به بردگی نگرفت و در نبرد جمل که تشکّل آنان به هم خورد، همه را عفو کرد؛ ولی حکم اسیرانی که رهبر آنان، هنوز باقی است، متفاوت است؛ به همین جهت میتوان از بیتالمال مخارج چنین اسیرانی را داد، گرچه بعد کشته شوند[۴۰]. از روایات و گزارشهای مختلف استفاده میشود که در نبرد صفین افرادی اسیر شده و حضرت برابر شرایطی خاص، آنان را آزاد کرده است که به آن اشاره میشود؛ در برخی موارد نیز حضرت به مبادله اسیران پرداخته است.
- عبدالله بن میمون گوید: در روز جنگ صفین اسیری را نزد علی(ع) آوردند. او با حضرت بیعت کرد. امام فرمود: «لَا أَقْتُلُكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ فَخَلَّى سَبِيلَهُ وَ أَعْطَى سَلَبَهُ الَّذِي جَاءَ بِهِ»[۴۱]: من تو را نمیکشم و از خداوند جهانیان میترسم و لوازم شخصی وی را به کسی داد که او را اسیر کرده بود». اسیر دیگری را فردی آورد؛ علی(ع) او را آزاد کرد و اسیری را عمار یاسر آورد، حضرت دستور کشتن وی را صادر نمود[۴۲].
- از اخباری استفاده میشود حضرت در مواردی اسیران شامی را با اسیران طرفدار و پیرو خود مبادله کرده است. ابناثیر مینویسد: حارث بن نمر تنوخی هفت نفر از بنیتغلب را که در طاعت علی(ع) بودند اسیر کرد. جمعی از بنیتغلب که از علی(ع) جدا شده بودند، از معاویه خواستند آنان را آزاد کند؛ ولی وی نپذیرفت و نامهای به علی(ع) نوشت که آنان را در برابر آزادی یاران یزید بن شجره که به قلمرو امام علی(ع) حمله کرده بود و جمعی از آنان توسط معقل بن قیس اسیر شده بودند، آزاد کند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) این مبادله اسرا را پذیرفت[۴۳].[۴۴].
فواید سیره امیرالمؤمنین(ع) و تفاوت آن با سیره قائم
امام علی(ع) تمام شرکتکنندگان در جنگ جمل را عفو کرد و آنها را بخشید. ابوبکر حضرمی گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: سیره علی(ع) دربارۀ مردم بصره برای شیعیان برتر بود از آنچه خورشید بر آن تابیده است؛ زیرا او میدانست که برای این گروه دولت و حکومتی است که اگر آنان را اسیر کند، شیعیان وی اسیر خواهند شد. گفتم: به من خبر ده، آیا قائم مانند سیره علی(ع) عمل میکند؟ فرمود: علی(ع) با آنان با گذشت برخورد کرد؛ زیرا از ایجاد دولت آنان آگاه بود و بهتحقیق که قائم(ع) دربارهٔ آنان بر خلاف این سیره عمل خواهد نمود؛ زیرا آنان دیگر دولت و حکومت نخواهند داشت[۴۵]. این تفاوت دو سیره در خبر دیگری نیز آمده است[۴۶]. مجلسی سند این دو خبر را مجهول دانسته است[۴۷]. در یکی از اصول شیعه بعد از بیان تفاوت سیره امیرالمؤمنین و قائم میافزاید: پس به عیادت مریضان آنان بروید و در تشییع جنازه آنان شرکت کنید[۴۸]. به نظر میرسد که امام صادق(ع) نگران عملکرد معلی بن خنیس بوده که این تفاوت را در این خبر او از حضرت پرسیده است و وظیفه وی را در آن زمان بیان میکند. البته وی انسانی تندرو بوده که بنا به نقل روایات، افشای راز حضرت توسط او باعث مرگش شده است[۴۹].
این روایات که تفاوت بین سیره امیرالمؤمنین(ع) و قائم را مطرح میکند و تسلط بعدی بنیامیه را در علت بخشش امیرالمؤمنین(ع) مؤثر میدانند، سند قابل اعتمادی ندارند؛ در مقابل آنها، روایاتی صحیح داریم که از آنها استفاده میشود حضرت چنین نظری داشته و قائم عادلانه مانند پیامبر(ص) در میان مردم حکومت خواهد کرد، بدون اینکه علت بیانشده، در این روایات آمده باشد. به این روایتها اشاره میکنیم:
- عبدالرحمان بن حجاج گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میگفت: «كَانَ فِي قِتَالِ عَلِيٍّ(ع) عَلَى أَهْلِ الْقِبْلَةِ بَرَكَةٌ وَ لَوْ لَمْ يُقَاتِلْهُمْ عَلِيٌّ(ع) لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ بَعْدَهُ كَيْفَ يَسِيرُ فِيهِمْ»[۵۰]: «در جنگ علی(ع) با اهل قبله برکتی بود که اگر علی با آنها نمیجنگید، کسی بعد از وی نمیدانست چگونه با آنان رفتار نماید».
- از اخبار استفاده میشود قائم(ع) برابر سیره پیامبر(ص) و عادلانه با مردم برخورد میکند. عفو مردم مکه نیز جزو سیره پیامبر(ع) بود که ملاک عفو مردم بصره توسط علی(ع)، این عمل پیامبر(ص) بیان شده است.
محمد بن مسلم گوید: از امام باقر(ع) درباره قائم پرسیدم که وقتی قیام کند با چه سیره و روشی در میان مردم عمل میکند؟ فرمود: بر اساس سیره پیامبر(ص) حرکت میکند تا اسلام پیروز شود. گفتم: سیره پیامبر(ص) چگونه بود؟ فرمود: آنچه را در زمان جاهلیت بود باطل کرد و با مردم به عدالت رفتار کرد؛ همینطور قائم زمانی که قیام کند، آنچه را در زمان صلح بوده و در اختیار مردم بوده است باطل میسازد و با عدل با آنان روبرو میشود[۵۱]. مجلسی در شرح این حدیث مینویسد: پدر علامهام قدّس سرّه گفت: این خبر دلالت دارد بر اینکه ایمان و اعتقاد به امامت اعمال گذشته را جبران میکند، همانگونه که اسلام باعث عفو از اعمال گذشته میشود (زیرا بیان شده اعمال دوران جاهلی، یعنی قبل از ظهور، باطل میشود)؛ بلکه میتوان گفت: کسی که مؤمن باشد و قبل از خروج قائم کاری که باعث اجرای حد یا تعزیر شود، انجام داده باشد، حد و تعزیر بر او جاری نمیشود. این حکم درباره حقوق الهی است؛ اما درباره حقوق مردم، عدالت اقتضاء میکند که به مردم کمک شود، مگر اینکه مال از شخص امام باشد[۵۲]؛ در این صورت اقتضای عدالت را باید در عفو یا مجازات افراد در نظر گرفت.[۵۳].
پرسش وابسته
منابع
پانویس
- ↑ المغنی، ج۸، ص۱۰۸.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «نظریه سیاست خارجی در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۱۶۷.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۱۵: «فَوَجَّهَهُ عَلِيٌ عَلَى ثَغْرِ الرَّيِّ فَكَانَ أَوَّلُ لِوَاءٍ عَقَدَهُ بِالْكُوفَةِ لِوَاءَ رَبِيعِ بْنِ خُثَيْمٍ».
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۰۱۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۵؛ ج۶، ص۱۳۷؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۲۰.
- ↑ شیخ طوسی، الأمالی، ص۲۵۴؛ ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۲، ح۴۶۲۱.
- ↑ ابنابیشیبه، المصنف، ج۶، ص۳۶۷.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۳، ص۳۳؛ ج۳ ص۸۲: إنّ مِنْكُمْ مَنْ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ هَذَا الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ.
- ↑ ابنحبان، الصحیح، ج۱۵، ص۳۸۵؛ ابویعلی احمد بن علی تمیمی، مسند أبییعلی، ج۲، ص۳۴۱؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الأوسط، ج۴، ص۱۵۸؛ احمد بن شعیب نسائی، سنن الکبری، ج۵، ص۱۲۷، ح۸۴۵۷.
- ↑ ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۱۴۹، ح۲۶۱۴؛ خبر را مربوط به فتح مکه میداند.
- ↑ ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۴، ح۳۷۱۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۳۴
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰.
- ↑ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۷؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۱۷؛ ابناثیر جزری (عزالدین)، اسد الغابه، ج۳، ص۶۱۲: «أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِقَتْلِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ».
- ↑ ابناثیر جزری (عزالدین)، اسد الغابه، ج۳، ص۶۱۱: «أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِقَتْلِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ».
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۳۳۸: «أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ أُقَاتِلَ النَّاكِثِينَ وَ قَدْ فَعَلْتُ وَ أَمَرَنِي أَنْ أُقَاتِلَ الْقَاسِطِينَ فَأَنْتُمْ هُمْ وَ أَمَّا الْمَارِقُونَ فَمَا أَدْرِي أُدْرِكُهُمْ أَمْ لَا».
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۶۶؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۳۶۶.
- ↑ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۳۷۵.
- ↑ أبوعبدالله محمد بن إسحاق مکی فاکهی، أخبار مکه، ج۱، ص۴۷۰، ش۱۰۳۹: يا أم سلمة! اسمعي و اشهدي و هو يقاتل المارقين و القاسطين بعدي؛ يا أم سلمة! اسمعي وأطيعي وهو يقاتل المارقين والقاسطين بعدي؛ يا أم سلمة! اسمعي واشهدي لو أن رجلا عبد الله تعالى ألف عام بين الركن والمقام وألف عام بعد ألف عام ثم لقي الله عزوجل مبغضا لهذا يعني علي بن أبي طالب رضي الله عنه أكبّه الله عزوجل يوم القيامة على وجهه في نار جهنم.
- ↑ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۲۲: «إِنَّكَ تُقَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ».
- ↑ شیخ طوسی، الأمالی، ص۷۲۶؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۸۸.
- ↑ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۲۰۴؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۲۵: «قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنِ النَّاكِثُونَ قَالَ الَّذِينَ يُبَايِعُونَهُ بِالْمَدِينَةِ وَ يَنْكُثُونَهُ بِالْبَصْرَةِ قُلْتُ مَنِ الْقَاسِطُونَ قَالَ مُعَاوِيَةُ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ ثُمَّ قُلْتُ مَنِ الْمَارِقُونَ قَالَ أَصْحَابُ النَّهْرَوَانِ».
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۳۶
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۳
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۳۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۸۰.
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۴
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۲؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۶۰۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۳۹۵: «فَقَالَ لَهُمْ هَذِهِ السِّيرَةُ فِي أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَأَنْكَرْتُمُوهَا فَانْظُرُوا أَيُّكُمْ يَأْخُذُ عَائِشَةَ فِي سَهْمِهِ فَرَضُوا بِمَا قَالَ فَاعْتَرَفُوا صَوَابَهُ وَ سَلَّمُوا الْأَمْرَ».
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۶.
- ↑ سید مرتضی، المسائل الناصریات، ص۴۴۳-۴۴۴، مسئله ۲۰۶.
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۶.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵؛ ابوالعباس عبدالله جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۲؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۶۰۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۵
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۳.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۳.
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ ابناثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۸۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۷
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۲۰؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۱۰.
- ↑ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، صص۴۱۰ و ۴۱۲.
- ↑ جمعی از دانشمندان، الأصول الستة عشر، ص۲۹۰.
- ↑ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۷۸.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۴.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۹، ص۴۰۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۹، ص۴۰۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۹