ازدواج در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

تشکیل خانواده در سنت پیامبر اکرم (ص) اعتبار و ارزشی ویژه دارد. تلقی آن حضرت از خانواده و اینکه این بنیاد چگونه بنیادی است و با آن چگونه باید رفتار کرد، موجب شگفتی است. تعابیر رسول خدا (ص) در اهمیت این بنیاد و جایگاه آن، والاترین تعابیر است، به گونه‌ای که هیچ‌چیز با آن قابل قیاس نیست، چنان‌که از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «مَا بُنِيَ‏ فِي‏ الْإِسْلَامِ‏ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِيجِ»[۱]

در میان همه بنیادها، بنیادی نیست که این اندازه محبوب و مرضی خداوند باشد؛ و خانواده زیباترین و رو به کمال‌ترین مجموعه‌ای است که در هستی وجود دارد. صفوان بن مهران[۲] از امام صادق (ع) روایت کرده است که آن حضرت گفت: رسول خدا (ص) فرمود: «مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ‏ بَيْتٍ‏ يُعْمَرُ فِي‏ الْإِسْلَامِ‏ بِالنِّكَاحِ‏»[۳].

پیامبر اکرم (ص) جایگاه خانواده را چنین معرفی کرده است تا به درستی مشخص شود که هیچ بنیانی در هستی - از نظر ارزشی - با آن برابری نمی‌کند. دراین‌باره از امام باقر (ع) چنین روایت شده است: «لَيْسَ‏ شَيْ‏ءٌ مُبَاحٌ‏ أَحَبَّ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ مِنَ‏ النِّكَاحِ‏»[۴].

تشکیل خانواده از چنان جایگاهی برخوردار است که یکی از منازل رحمت الهی شمرده شده است؛ هم جلوه رحمت خداست و هم وسیله نزول رحمت الهی است. پیام‌آور رحمت و برکت، رسول ختمی مرتبت (ص) فرموده است: «يُفَتَّحُ‏ أَبْوَابُ‏ السَّمَاءِ بِالرَّحْمَةِ فِي‏ أَرْبَعِ‏ مَوَاضِعَ‏ عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فِي وَجْهِ الْوَالِدَيْنِ وَ عِنْدَ فَتْحِ بَابِ الْكَعْبَةِ وَ عِنْدَ النِّكَاحِ»[۵].

بر این اساس، تشکیل خانواده پذیرا شدن رحمت الهی و عمل به نیکوترین ویژگی‌های سنت پیامبر (ص) و راه و رسم والای آن حضرت است. رسول خدا (ص) سفارش می‌کرد که پیروانش بدو تأسی کنند و این سنت نیکو را به درستی پاس بدارند؛ و می‌فرمود: «النِّكَاحُ‏ سُنَّتِي‏ فَمَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْ‏ سُنَّتِي‏ فَلَيْسَ‏ مِنِّي‏»[۶].

راه و رسم پیامبر (ص) در تشکیل خانواده، خود بهترین مشوق در به وجود آوردن نیکوترین بنیان‌ها است. از امام صادق (ع) روایت شده است که رسول خدا (ص) فرمود: «مَنْ‏ أَحَبَّ‏ أَنْ‏ يَكُونَ‏ عَلَى‏ فِطْرَتِي‏ فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحَ»[۷].

هرکه دوست دارد که بر آیین من باشد، البته باید از سنت من پیروی کند و در راه من گام زند، و از جمله سنت‌های من ازدواج است. تشکیل خانواده در نگاه پیامبر (ص) چنان والا و گرانقدر است که هیچ‌چیز با آن برابری نمی‌کند و اگر جایگاه خانواده در هستی به درستی دریافت شود و این حقیقت ادراک گردد که بدون سلامت و صلابت آن، هیچ مجموعه انسانی قادر به سیر کمالی نیست، آن‌گاه روشن می‌شود که چرا پیامبر اکرم (ص) درباره خانواده چنین تعابیری بیان فرموده است و چرا گسستن این مجموعه نزد خداوند از هر کاری منفورتر و مطرودتر است، چنان‌که بر زبان پیام‌آور حق آمده است: «مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ‏ بَيْتٍ‏ يُخْرَبُ‏ فِي‏ الْإِسْلَامِ‏ بِالْفُرْقَةِ يَعْنِي الطَّلَاقَ»[۸].

فروپاشی کانون خانواده چنان نکوهیده است که امام صادق (ع) فرموده است: «تَزَوَّجُوا وَ لَا تُطَلِّقُوا فَإِنَّ الطَّلَاقَ يَهْتَزُّ مِنْهُ الْعَرْشُ»[۹].

از این تعبیر استفاده می‌شود که بنیان خانواده از چنان جایگاهی در هستی برخوردار است که با تزلزل آن گویا عرش الهی می‌لرزد؛ و این سخن بیانگر اهمیت ویژه این بنیان در نظام هستی است.[۱۰]

تحکیم روابط زناشویی

عفو و گذشت[۱۱]

انسان‌ها کم و بیش اهل لغزشند و بهترین‌شان کسانی هستند که از اشتباه‌های دیگران چشم بپوشند و عیب‌های همدیگر را بزرگ جلوه ندهند که این خود، به خوشی‌ها و زیبایی زندگی می‌افزاید. این صفت نیکو، در زندگی زناشویی اهمیت ویژه‌ای می‌یابد؛ زیرا زن و شوهر در کنار هم زندگی می‌کنند و در صورت چشم نپوشیدن از لغزش‌های طرف مقابل، وجودشان برای همدیگر تحمل‌ناپذیر خواهد بود.

زن و شوهر باید رضایت همدیگر را جلب کنند و از انجام دادن کارهایی که کدورت و ناراحتی به دنبال دارد، بپرهیزند. البته ناممکن است که زن و شوهر به طور کامل بدون خطا و لغزش باشند. بنابراین، در این‌گونه موارد باید از خطاهای یکدیگر درگذرند تا زندگی به کام آنها گوارا و شیرین شود؛ زیرا چنانچه در این باره سخت‌گیری کنند و از اشتباه هم چشم نپوشند، زندگی یا به کام آنان تلخ می‌شود یا آن را از دست می‌دهند. بیشترین سفارش اسلام در مورد مسائل خانوادگی نیز گذشت و چشم‌پوشی زن و شوهر از کج‌خلقی‌ها و اشتباه‌های یکدیگر است.

رسول خدا (ص) نیز می‌فرمود: «زن بد، عذر شوهرش را نمی‌پذیرد خطاهایش را نمی‌بخشد»[۱۲]. هرگاه اختلافی میان همسران پدید آید، شایسته است هر کدام چند لحظه با خود خلوت کنند و ازخود بپرسند: آیا اشتباه از من نبود؟ و وقتی به پاسخ مثبت رسیدند، با کمال شهامت، از همسر خود عذرخواهی کنند و بدانند با این کار، هرگز کوچک نخواهند شد؛ چون به دستور خدا عمل می‌کنند. طرف مقابل نیز باید بدون منت‌گذاری، پذیرای پوزش او باشد تا بدین ترتیب، صفا و صمیمیت بر خانه حکم‌فرما و نشاط و شادابی آن حفظ شود..[۱۳]

نشان دادن علاقه

بنای خانواده بر پایه محبت استوار است. با مهر و دوستی، بسیاری از کاستی‌ها جبران می‌شود و بدون آن، بسیاری از خصلت‌های پسندیده دیگر درک نمی‌شود. در زندگی زناشویی، الفت و مهربانی، دل‌ها را به هم نزدیک می‌سازد و امید و اطمینان را در وجود همسر می‌نشاند. محبت زن و شوهر نسبت به یکدیگر می‌تواند به وسیله زبان یا با روش‌های مختلف در عمل و در موقعیت‌های گوناگون بیان شود. اظهار دوستی نیز باید با بیان کلماتی صریح و عاشقانه شکل بگیرد تا روح غبار گرفته در مسیر زندگی به پاکی بدل شود و نشاط و شادابی در رگ‌های زندگی جریان یابد.

محبت، امری قلبی است، ولی تا در قالب رفتارها و واکنش‌های متقابل نمود نیابد، کسی از آن آگاه نمی‌شود. برخی با این فکر که من همسرم را دوست دارم و خدا نیز می‌داند، پس چه نیازی است او را از این علاقه آگاه کنم، از محبت کردن به همسر خود غافل می‌شوند، در حالی که بنا بر روایت امامان معصوم (ع)، دوست داشتن تنها کافی نیست، بلکه باید همسر را از میزان عشق و مهربانی خود باخبر سازیم. از رسول گرامی اسلام روایت است: «هر چه ایمان انسان کامل‌تر باشد، به همسرش بیشتر اظهار محبت می‌کند»[۱۴][۱۵]

پرهیز از چشم و هم‌چشمی

یکی از موضوع‌های مهمی که از آغاز زندگی مشترک می‌تواند بنیان خانواده را برهم زند، توقع‌های نامحدود و حاکم شدن روح تجمل‌گرایی و رقابت مادی است. زنان خانه‌دار اگر مدیریت امور خانه را بر محور قناعت و پرهیز از خرج‌های بیهوده و تشریفاتی تنظیم نکنند و از شوهر خود انتظارهای بی‌جا و خارج از توان مالی او داشته باشند، باید در انتظار رخ دادن تنش باشند؛ زیرا یا همسرشان به خواسته‌های افزون‌طلبانه آنان بی‌توجهی می‌کند که این کار به بگومگو و درگیری می‌انجامد یا به دنبال برآوردن خواسته‌های بی‌حساب آنان می‌رود. در صورت دوم، افزون بر آنکه باید بسیاری از گرفتاری‌ها را تحمل کند، امکان دارد زندگی‌شان به حرام نیز آلوده شود.

بی‌شک اگر بانوی خانه این عادت زشت اخلاقی را کنار بگذارد، احساس رضایت و بی‌نیازی خواهد کرد و محیطی سرشار از صفا و صمیمیت ایجاد می‌شود و خود و همسرش از آن لذت می‌برند.

رسول اکرم (ص) می‌فرماید: هر زنی که با شوهرش سازگار نباشد و او را به چیزهایی وادار کند که بیش از توانایی اوست، اعمالش به درگاه خدا پذیرفته نمی‌شود و در قیامت به غضب پروردگار جهان گرفتار می‌آید[۱۶][۱۷]

همسرگزینی

ازدواج یک کمال است و در دین مبین اسلام ارزش و جایگاه والایی دارد. اسلام این بنای ارزشمند را از بهترین بنیان‌ها معرفی می‌کند، پیامبر اسلام می‌فرماید: «مَا بُنِيَ بِنَاءٌ فِي الْإِسْلَامِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْوِيجِ‌»[۱۸].

رسول خدا (ص)، این زیباترین پیوند را یک سنت محمدی می‌داند و دیگران را نیز به انجام آن تشویق می‌کند: «مَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ»[۱۹].

تمایل جوان برای ازدواج، واقعیتی خدادادی است که آثار فراوانی در پی دارد. از آن جمله، پیامبر اسلام، فزونی مروت و نیکی سیرت را نتیجه ازدواج می‌داند و می‌فرماید: «زَوِّجُوا أَيَامَاكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ يُحْسِنُ لَهُمْ فِي أَخْلَاقِهِمْ‌... وَ يَزِيدُهُمْ فِي مُرُوَّاتِهِمْ»[۲۰].

از سوی دیگر، ازدواج وسیله پاک‌دامنی شمرده شده است. پیامبر رحمت در سخنی دیگر می‌فرماید: «هُوَ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَعَفُّ لِلْفَرْجِ وَ أَكَفُّ وَ أَشْرَفُ»[۲۱].

پیامبر به مجردانی که توانایی ازدواج دارند، هشدار می‌داد و خود نیز به شیوه نیکو، آنان را به تزویج وامی‌داشت. برای نمونه، روزی عکاف یکی از جوانان مدینه خدمت پیامبر رسید، آن حضرت از او پرسید: آیا زنی داری؟ گفت: خیر. فرمود: در این باره مشکل داری؟ گفت: خیر. فرمود: سالم و توانگری؟ گفت: آری بحمدالله. حضرت فرمود: در این صورت، تو از برادران شیطانی! یا باید از راهبان مسیحی باشی - و اگر مسلمانی - مانند همه مسلمانان رفتار کن. زن گرفتن از سنت‌های من است. بدترین افراد شما بی‌زنان هستند و بدترین مردگان، مردگان مجردند. وای بر تو ای عکاف! زن بگیر که (اگر نگیری) خطاکاری! گفت: یا رسول الله! پیش از آنکه از جای خود برخیزم، مرا زن بده! فرمود: کریمه، دختر کلثوم حمیری را به ازدواج تو درآوردم[۲۲]. ایشان در رفع نگرانی بعضی از افراد برای اداره زندگی می‌فرماید: «اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَكُمْ‌»[۲۳].

ایشان در کلام شیرین دیگری می‌فرماید: «تَزَوَّجُوا النِّسَاءَ فَإِنَّهُنَّ يَأْتِينَ بِالْمَالِ‌»[۲۴].

جوانی خدمت پیامبر آمد و در محضر ایشان، اظهار نیاز کرد. رسول خدا (ص) به او پیشنهاد داد که ازدواج کند. آن جوان از آنکه دوباره نزد رسول خدا (ص) برود و درخواست خویش را مطرح کند، شرم داشت. در آن حال، مردی از انصار او را دید و گفت: دختر خوش چهره‌ای دارم، می‌خواهم او را به ازدواج تو درآورم! آنگاه آن جوان با دختر مرد انصاری ازدواج کرد و در پرتو این پیوند، رحمت و فضل الهی بر زندگی‌شان سایه افکند و در زندگی زناشویی‌شان گشایش فراهم آمد. روزی آن جوان خدمت پیامبر خدا آمد و ایشان را از ماجرای خویش آگاه کرد. پیامبر پس از شنیدن ماجرای این جوان فرمود: «جوانان بر شما باد که ازدواج کنید»[۲۵]. جوانی نزد پیامبر آمد و از ایشان درباره ازدواج رهنمود خواست. رسول خدا (ص) فرمود: «نَعَمِ انْكِحْ وَ عَلَيْكَ بِذَوَاتِ الدِّينِ»[۲۶].

ایشان همسرگزینی بر محور ثروت یا زیبایی منهای دین‌داری را نهی کرده است و می‌فرماید: هر که با زنی برای مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار خواهد کرد. هر که با او برای زیبایی‌اش ازدواج کند، در او چیزی که خوشایند نیست، خواهد دید و هر که با وی برای دینش ازدواج کند، خداوند تمام این مزایا را برای او جمع خواهد کرد[۲۷]. رسول خدا (ص)، مؤمنان را هم‌شأن و همتای هم می‌دانست. از نگاه ایشان، ایمان، بهترین ملاک برای گزینش همسر است. داستان ازدواج جویبر و ذلفا ترجمان این اندیشه نبوی است. جویبر مردی سیاه‌پوست و فقیر از اهل یمامه بود که به حضور پیامبر شتافت و با اشتیاق اسلام آورد. رسول خدا (ص) او را مورد تفقد قرار می‌داد و لباس و غذای او و اصحاب صفه را فراهم می‌کرد. روزی پیامبر نگاهی به جویبر کرد و فرمود: جویبر! چه خوب بود که همسری اختیار می‌کردی تا هم غرایز جنسی‌ات برآورده شود و هم در امور دنیا و آخرت شریکی داشته باشی.

جویبر گفت: ای پیامبر خدا! پدرم و مادرم فدایت! کدام زن حاضر است به همسری من تن در دهد؟ نه حسب و نسبی دارم و نه مال و جمالی. پیامبر فرمود: ای جویبر! خداوند جهان به برکت دین اسلام، آن کسی را که در جاهلیت شرافت داشت، پست کرد و کسانی را که پست بودند، شرافت داد. امروز همه مردم، سفید، سیاه، قریش، عرب و عجم برابرند و همه فرزندان آدم هستند و آدم هم از خاک آفریده شده است. جویبر! من برای هیچ کدام از مسلمانان، نسبت به دیگری فضیلتی نمی‌بینم، جز برای آنکه تقوا و فرمانبرداری‌اش در پیشگاه خدا بیشتر باشد. جویبر! هم اکنون نزد زیاد بن لبید که شریف مردم قبیله بنی بیاضه است، می‌روی و به او می‌گویی: رسول خدا (ص) مرا فرستاده و دستور داده است که دخترت ذلفا را به عقد جویبر درآوری!

جویبر نیز با خوشحالی به سوی خانه زیاد روانه شد. وقتی وارد خانه او شد، گروه زیادی از بستگان وی پیرامونش نشسته بودند و گفت وگو می‌کردند. جویبر اجازه ورود خواست و پیام پیامبر را این گونه به زیاد بن لبید ابلاغ کرد: رسول خدا (ص) پیغام داده است که ذلفا را به عقد من درآوری! پدر ذلفا گفت: آیا پیامبر خدا تو را برای ابلاغ این پیام فرستاده است. جویبر گفت: آری! من سخن دروغ به رسول خدا (ص) نسبت نمی‌دهم. پدر دختر گفت: ما دختران خود را به اشخاصی که هم شأن ما نیستند، تزویج نمی‌کنیم! برگرد تا خودم نزد پیامبر بیایم و عذر خود را بگویم. جویبر ناراحت شد و بازگشت. در آن حال، ذلفا نزد پدر آمد و پرسید: پدر جان! چه گفت وگویی با جویبر داشتی؟ پدر گفت: او می‌گوید پیامبر مرا فرستاده است که ذلفا را به همسری من درآوری. ذلفا گفت: به خدا سوگند، جویبر دروغ نمی‌گوید! کسی را بفرست تا پیش از آنکه جویبر نزد رسول خدا (ص) رود، او را برگرداند.

زیاد، بی‌درنگ، جویبر را از میان راه برگردانید و مورد احترام قرار داد و گفت: اینجا باش تا من برگردم. آنگاه خود به محضر رسول خدا (ص) رسید و گفت: پدر و مادرم فدایتان! جویبر حامل پیامی از سوی شما بود. ما طایفه انصار، دختران خود را جز به افراد هم‌شأن خود تزویج نمی‌کنیم. پیامبر فرمود: ای زیاد! جویبر، مردی با ایمان است. مرد مؤمن هم‌شأن زن مسلمان است. دخترت را به همسری جویبر درآور و از دامادی او ننگ مدار! زیاد به خانه برگشت و گفته‌های پیامبر را به دختر رسانید، ذلفا نیز با خرسندی از نظر رسول خدا (ص)، به پدر چنین گفت: پدر جان! این را بدان که اگر از فرمان پیامبر خدا سرپیچی کنی، کافر خواهی شد.

پس زیاد بن لبید دست جویبر را گرفت و او را به میان بزرگان قوم خود آورد و ذلفا را به ازدواج او درآورد. مهریه و جهیزیه عروس را نیز برعهده گرفت و به دلیل تنگ دستی داماد، خودش، خانه‌ای با وسایل زندگی تهیه کرد و به وی اختصاص داد. بدین‌گونه ذلفا به همسری جویبر درآمد[۲۸][۲۹]

تبیین گزارش‌های مرتبط با ازدواج مقداد و زید[۳۰]

چند حدیث اخیر، حاکی از برخی تلاش‌های پیامبر اکرم (ص) برای آسان کردن ازدواج است. پیامبر (ص) برای تثبیت همسانی مرد و زن با ایمان، زنانی از خانواده‌های ثروتمند و دارای حسب و نسب را به ازدواج مردانی فقیر و فرودست، اما دیندار و با اخلاق در آورده‌اند. یک نمونه، خواستگاری از ذَلفا دختر زیاد بن لبید، از بزرگان انصار، برای مردی بینوا از اصحاب صفّه[۳۱] به نام جُوَیبر است. نمونه دیگر، خواستگاری از ضباعه دختر زبیر برای مقداد است. مقداد اگر چه فقیر نبوده[۳۲]، اما از نظر نسب و تبار با ضباعه همگونی نداشته است. وی پسر عمرو از حضرم و پدرش، هم‌پیمان قبیله کنده در یمن و آنها هم‌پیمان بنی زهره بوده‌اند. فردی مکّی به نام اسود بن عبد یغوث زهری، او را به پسرخواندگی می‌گیرد و بدین‌گونه به بنی زهره ملحق می‌شود[۳۳]. این، در حالی است که ضباعه فرزند زبیر و او فرزند عبد المطلب، بزرگ قریش، بوده است. نزد عرب جاهلی، این دو نسب، برابر نبودند و پیامبر اکرم (ص) برای از بین بردن همین نگاه نادرست، این دو تن را به ازدواج یکدیگر در آورد. از این نظر می‌توان ازدواج این دو را به ازدواج تمیم داری با زنی از بنی هاشم[۳۴] و یا زید بن حارثه با زینب بنت جحش مانند کرد؛ چراکه زید از یمن و پسرخوانده پیامبر (ص) و منتسب به قریش، ولی زینب زاده جحش، از قریش و دختر عمّه پیامبر اکرم (ص) بوده است[۳۵].

نتیجه سخن آنکه پیامبر اکرم (ص) با اقدامات یاد شده، در پی آن بودند که ایمان و اخلاق را شرط اساسی ازدواج کنند و آن را به جای ثروت و جاه و تبار بنشانند، همان نکته‌ای که خطاب به زیاد، پدر ذلفا، فرمود: «الْمُؤْمِنُ كُفْوٌ لِلْمُؤْمِنَةِ وَ الْمُسْلِمُ كُفْوٌ لِلْمُسْلِمَةِ»[۳۶]؛ «مرد با ایمان، همتای زن با ایمان و مرد مسلمان، همتای زن مسلمان است».[۳۷].

ازدواج در شیوه‌های مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی

رسول اکرم (ص) با تبیین آیات قرآن، اقدام به اصلاح روابط خانوادگی نمود و یک نظام انسانی برای زن و مرد در خانواده ایجاد کرد.

تعالیم آسمانی قرآن در امر ازدواج

سرشت و طبیعت مخلوقات در این جهان، همسرگزینی و ازدواج است. همسریابی همراه با وجود یافتن و هستی انسان شروع می‌شود[۳۸].

زن و مرد با ازدواج، آرامش و قرار را در وجود دیگری می‌یابند و ازدواج به دوستی و مهربانی میان آن دو منجر می‌شود. در قرآن می‌خوانیم: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۳۹].

از طرف دیگر، عالی‌ترین هدفی که ازدواج موجب تحقق آن می‌شود حبّ بقاست؛ زیرا انسان با علاقه‌اش به زندگی طولانی می‌داند که به طور طبیعی در معرض زوال است؛ لذا می‌کوشد بقای خود را از طریق فرزندان و نوادگانش که در حقیقت، ادامه وجود او محسوب می‌شوند تأمین کند و با تحقق بخشیدن به این هدف هستی، همیشه در آبادانی و عمران خواهد بود. خداوند متعال این واقعیت را این گونه بیان می‌کند: ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ[۴۰].

در جای دیگر از زبان بندگان صالح حق، این حب بقا به صورت درخواست از خداوند، این چنین مطرح می‌شود: ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۴۱].

قرآن مجید ازدواج را یک وسیله برای اطفای شهوت نمی‌داند، بلکه غریزه جنسی را عاملی برای ایجاد پرورش فرزندانی شایسته می‌داند و در این رابطه زن و ازدواج را یک زمینه پاک و وسیله پاکیزه برای حفظ حیات نوع بشر معرفی می‌کند و به همین دلیل از آمیزش با زن به عنوان یک ذخیره آخرت نام می‌برد: ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[۴۲].

پیامبر گرامی اسلام (ص) برای زنان و مردان در انتخاب همسر به استقلال آنان حکم نمود و مخصوصاً در مورد زنان، ازدواج تحمیلی را باطل اعلام نمود.

ابن عباس روایت می‌کند: دختری نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! پدرم مرا به پسر برادرش شوهر داده تا به واسطه من قدر و منزلت او را بالا برد. پیامبر اکرم (ص) اختیار را به او داد که اگر خواست ازدواج را تثبیت کند وگرنه، آن را باطل کند. آن دختر عرض کرد: من کار پدرم را تثبیت می‌کنم، اما می‌خواهم زنان بدانند امر ازدواج دختران به دست پدران نیست[۴۳]. روایت شده است مردی به نام خزوم دختر خود را به نکاح مردی در آورد، در حالی که از کار پدرش ناراضی بود، پس به حضور رسول خدا (ص) آمد و جریان را عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) تزویج پدر را رد و باطل اعلام کرد[۴۴]. و به این صورت پیامبر گرامی اسلام (ص) اولین مرحله ازدواج را اصلاح نمود و زن را از زنجیرهای جاهلی پدر و قبیله آزاد نمود.[۴۵]

انتخاب همسر

زن و شوهر از ارکان خانواده به شمار می‌روند و خانواده مهم‌ترین نقش را در تربیت فرزند ایفا می‌کند؛ از این‌رو، اگر همسران از لحاظ جسمی، افرادی سالم و از لحاظ روحی و معنوی، صالح و تربیت یافته باشند به جدّ می‌توان گفت بخش مهمی از تربیت فرزند، سامان یافته و تضمین شده است. پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) هم، دیگران را به این امر خطیر سفارش کرده‌اند و هم خود در انتخاب همسر دقت نموده‌اند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «أَنْكِحُوا الْأَكْفَاءَ وَ انْكِحُوا فِيهِمْ وَ اخْتَارُوا لِنُطَفِكُمْ»[۴۶]؛ به هم‌شأن خود زن بدهید و از هم‌شأن خود زن بگیرید و برای نطفه‌های خود [جایگاهی مناسب] انتخاب کنید. و نیز می‌فرماید: «اخْتَارُوا لِنُطَفِكُمْ‌، فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِيعَيْنِ»[۴۷]؛ برای نطفه‌های خود، [جایگاهی مناسب] انتخاب کنید که [ویژگی‌های] دایی در [شکل‌گیری شخصیت] فرزند اثرگذار است.

پیامبر(ص) و ائمه(ع) در عمل، درباره خود و خانواده خود چنین کرده و در انتخاب همسر، دقت لازم را مبذول داشته‌اند. در داستان ازدواج حضرت فاطمه(س)، نقل شده است که افراد بسیار و به انگیزه‌های مختلف، تنها یادگار پیامبر گرامی اسلام را از وی خواستگاری کردند. پیامبر(ص) با روی‌گرداندن از آنها[۴۸] یا با بیان این جمله که «منتظر قضای الهی می‌مانم»[۴۹]، دست رد به سینه هر کدام می‌زد. اما همین که پسر عموی وی، امیرمؤمنان علی(ع)، برای خواستگاری نزد پیامبر(ص) آمد، حضرت با چهره‌ای گشاده با او برخورد کرد و فرمود: «مَا جَاءَ بِكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ‌؟ حَاجَتُكَ؟» چه نیازی تو را به اینجا آورده است؟ امیرمؤمنان علی(ع) در پاسخ خواسته خویش را مطرح کرد. پیامبر(ص) فرمود: «يَا عَلِيُّ، إِنَّهُ قَدْ ذَكَرَهَا قَبْلَكَ رِجَالٌ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهَا، فَرَأَيْتُ الْكَرَاهَةَ فِي وَجْهِهَا، وَ لَكِنْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْكَ»؛ ای علی، پیش از تو کسان دیگری نیز فاطمه را از من خواستگاری کرده‌اند و من خواست آنها را به فاطمه(س) گفتم، اما کراهت را در چهره او یافتم، ولی صبر کن تا بازگردم. پیامبر(ص) پس از مطرح کردن خواسته علی(ع) با دخت گرامی خویش، همین که سکوت و عدم اعراض و کراهت او را دید، با خوشحالی بانگ «اللَّهُ أَكْبَرُ» برآورد و فرمود: «سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا»[۵۰]؛ سکوت زهرا، علامت رضایت و خواست اوست.

همچنین علی(ع) نقل می‌کند که: پیامبر(ص) در جستجوی من به ام ایمن فرمود: ام ایمن، برادرم کجاست؟ ام ایمن گفت: برادرت کیست؟ پیامبر(ص) فرمود: علی. ام ایمن گفت: ای رسول خدا، دخترت را به همسری کسی می‌دهی که برادر توست؟ رسول خدا(ص) فرمود: آری ام ایمن، به خدا قسم دخترم را به هم‌شأنش که مردی است شریف و آبرومند در دنیا و آخرت و کسی که در درگاه خدا مقرب است، به همسری دادم[۵۱]. همچنین، نقل شده است که: وقتی پیامبر(ص) فاطمه(س) را به همسری علی(ع) داد، نزد او آمد و دید که فاطمه(س) گریان است، فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ به خدا قسم اگر در خاندان من کسی بهتر از علی(ع) بود، تو را به علی نمی‎دادم[۵۲]. البته ناراحتی حضرت فاطمه(س) به دلیل ازدواج با حضرت علی(ع) نبود، بلکه به این دلیل بود که زنان قریش او را سرزنش می‌کردند و می‌گفتند: پدرت تو را به مردی فقیر و... شوهر داده است.

در روایت دیگری حضرت فاطمه(س)، خود به سرزنش زنان قریش تصریح می‌کند و پیامبر(ص) نیز فضائل علی(ع) را برای او برمی‌شمرد[۵۳]. البته در این‌باره روایات دیگری نیز هست که حاکی از انجام این ازدواج به خواست پروردگار است؛ ولی در بعضی از همین روایات تصریح شده که این امر از آن جهت است که کسی جز علی(ع) هم‌شأن و کفو فاطمه(س) نیست[۵۴]، علی(ع) نقل می‌کند پیامبر(ص) به من فرمود: برخی مردان قریش مرا سرزنش کرده‌اند که چرا با وجود خواستگاری ما، فاطمه(س) را به همسری علی درآوردی؟ ولی من به آنها گفتم: به خدا قسم، من مانع ازدواج او با شما نشدم و من او را به همسری علی در نیاوردم. جبرئیل بر من نازل شد و گفت: «خدا می‌گوید: اگر علی را خلق نمی‌کردم، برای دخترت فاطمه(س) تا ابد هم‌شأنی نبود»[۵۵].

اشکالی که ممکن است در اینجا مطرح شود آن است که این سیره با روایات ائمه(ع) که می‌فرمایند: در ازدواج سختگیری نکنید و هرگاه خواستگاری آمد که از خُلق و دین او راضی هستید، او را رد نکنید، در تعارض است؛ مثلاً امام باقر(ع) از پیامبر(ص) نقل می‌کند که فرمود: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوهُ ﴿إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ[۵۶]»[۵۷]؛ هرگاه کسی به خواستگاری نزد شما آمد که از دین و اخلاق او راضی هستید، او را رد نکنید و اگر چنین کنید، در زمین فتنه و فساد بزرگی ایجاد خواهد شد. در روایت دیگری دین و امانت نیز شرط شده است[۵۸].

در پاسخ، باید گفت: اولاً، این روایات می‌گوید که به دین و اخلاق و حتی امانت باید توجه شود و هرگاه در این چند مورد رضایت حاصل شد، دیگر سخت‌گیری نکنید؛ یعنی سخت‌گیری نکردن و سهل گرفتن نسبت به دین، اخلاق و امانت نیست، بلکه سهل‌گیری در امور مادی و فقر و غنا و طبقه اجتماعی فرد و مهریه و امثال اینهاست. ثانیاً، بر فرض که سهل‌گیری در امور دینی نیز مطرح باشد، منظور روایت برای وقتی است که انسان به اصل دین و ایمان فرد اطمینان دارد، ولی به دنبال سطح بالای ایمان و دین باشد. امام باقر(ع) در آن روایت این مورد را نهی کرده است. شاهد آن نیز این است که علی بن اسباط به امام باقر(ع) می‌نویسد: «برای دخترانم کسی را که مثل خودم باشد، نمی‌یابم. درباره آنها چه کنم؟» امام در پاسخ می‌فرماید: «به دنبال اینکه کسی مثل خودت را پیدا کنی، مباش. پیامبر(ص) فرمود: هرگاه کسی که از دین و خُلق او راضی بودید به خواستگاری آمد، دختر را به او تزویج کنید»[۵۹]؛ یعنی علی بن اسباط به دنبال کسی مثل خودش بوده نه‌کفو و هم‌شأن دخترانش؛ بنابراین امام فرموده است کسی که به دین و اخلاق او رضایت داری، او را رد نکن. ثالثاً، رضایت از دین و اخلاق امری ثابت نیست، بلکه امری نسبی است که درباره هر کس تفاوت می‌کند؛ شاید پیامبر(ص) از دین یا اخلاق یا دین و اخلاق دیگر خواستگاران دختر خویش راضی نبوده است. به علاوه، در تزویج، کفو و هم‌شأن بودن همسران شرط است، که هیچ‌یک از خواستگاران حضرت فاطمه(س)، جز علی(ع)، چنان نبودند. این مطلب در روایت دیگری از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمود: «لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لِفَاطِمَةَ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ»[۶۰]؛ اگر خدا علی(ع) را برای فاطمه(س) خلق نکرده بود، برای فاطمه(س) کفوی از آدم تا پایان خلقت یافت نمی‌شد.

بنابراین، به تصریح خود پیامبر(ص) در برخی روایات، آن حضرت به بهترین خواستگار زهرا(س) جواب مثبت داده است. دیگر اینکه، بر فرض که پذیرش پیامبر(ص) به امر خدا بوده، امر خدا نیز براساس هم‌شأن بودن امیرمؤمنان علی(ع) با حضرت زهرا(س) بوده است و سوم اینکه منافاتی ندارد که هم خدا امر کرده باشد و هم پیامبر(ص) و زهرا(س) قلباً بدین ازدواج تمایل داشته باشند و بر این اساس عمل کرده باشند. امیرمؤمنان علی(ع)، خود نیز پس از رحلت فاطمه(س)، هنگامی که قصد ازدواج می‌کند، به سراغ برادر خویش عقیل، که در علم انساب و شناخت قبائل عرب سرآمد بود می‌رود و از او می‌خواهد همسری را برایش بجوید که زاده شجاعان باشد و فرزندانی شجاع و دلیر برایش بیاورد. عقیل با بررسی و جستجو در قبائل عرب، فاطمه کلابیه را به علی(ع) پیشنهاد می‌کند و با این ازدواج شیرمردانی چون حضرت ابوالفضل(ع) و برادرانش متولد می‌شوند که دلیری و شجاعت آنها تا ابد بر صفحه تاریخ نقش بسته است[۶۱]. اگر امام سجاد(ع) نیز یکی از بهترین نوادگان امام مجتبی(ع) را به همسری برمی‌گزیند و از او باقر العلوم(ع) متولد می‌شود برای این است که انتخاب همسر، نقشی اساسی در تربیت دارد. امام صادق(ع) فرمود: «جدّه‌ام صدیقه‌ای بود که در خاندان امام حسن(ع) زنی به درجه و مرتبه او نرسیده است»[۶۲]. همچنین برای انتخاب همسر مناسب و هم‌شأن است که امام هادی(ع) که در سامرا زندگی می‌کرد، بشر بن مسلمان را به بغداد می‌فرستد تا کنیز پاک‌طینت رومی را خریداری کند تا او را به همسری فرزند خویش امام حسن عسکری(ع) درآورد و از او آخرین حجت، امام مهدی(ع) متولد شود[۶۳].

بنابراین اهمیت مسئله انتخاب همسر در سیره معصومان(ع) روشن است. اما باید توجه داشت که تمام اهمیت این مسئله برای تربیت فرزند نیست، بلکه چنان که در برخی از روایات آمده، برای ایجاد تفاهمِ زن و شوهر و ثبات و آسایش خانواده نیز می‌تواند باشد، که آن هم محیط امن و سالمی را برای تربیت فراهم می‌آورد. برای نمونه، یکی از ویژگی‌هایی که معصومان(ع) به رعایت آن در انتخاب همسر سفارش کرده‌اند و ازدواج امیرمؤمنان علی(ع) و حضرت زهرا(س) نیز با توجه به این ملاک بوده است، هم‌شأن بودن زن و شوهر است. این امر مهم‌ترین عامل تفاهم زن و شوهر و استحکام نظام خانواده است که این نیز مهم‌ترین عامل در پرورش درست فرزندان است. در مقابل، تفاهم نداشتن همسران و درگیری آنها که موجب ایجاد خدشه در کانون تربیت می‌شود، مهم‌ترین و بیشترین عامل انحراف فرزندان است. از دیگر ویژگی‌هایی که برای انتخاب همسر در سیره معصومان(ع) به آن توجه شده، مسئله رفتار نیکو و ادب همسر است. حسین بشّار واسطی می‌گوید: به امام رضا(ع) نوشتم: یکی از نزدیکان من دخترم را از من خواستگاری کرده است، ولی بداخلاق است. امام در پاسخ نامه فرمود: «اگر بداخلاق است، دخترت را به همسری او مده»[۶۴].

بنابراین خوش‌اخلاقی از ویژگی‌های مهمی است که در انتخاب همسر باید بدان توجه داشت. البته شاید اهمیت بسیار آن به این علت باشد که این صفت، علاوه بر اینکه از طریق برخورد و معاشرت در فرزند تأثیر می‌گذارد، خود حاکی از اصالت خانوادگی فرد نیز هست؛ زیرا امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ كَرَمِ الْأَعْرَاقِ‌»[۶۵]؛ اخلاق نیک، نشانه سرشت نیک خانوادگی است. در پایان این بحث باید گفت که در اسلام، اهمیت انتخاب زن، از نظر تربیتی بیش از اهمیت انتخاب شوهر است (محیط و وراثت و به ویژه وراثت)؛ زیرا تأثیر زن در فرزند بیش از مرد است. این مطلب را از روایات معصومان(ع) به خوبی می‌توان برداشت کرد. پیامبر اکرم(ص) در مورد انتخاب زن می‌فرماید: «وَ انْظُرْ فِي أَيِّ نِصابٍ تَضَعُ وَلَدَكَ، فإِنَّ العِرْقَ دَسَّاسٌ»[۶۶]؛ بنگر که فرزندت را در چه نسل و نژادی قرار می‌دهی؛ زیرا رگ و ریشه خانوادگی در فرزند اثر می‌گذارد. در روایتی دیگر می‌فرماید: «تَزَوَّجُوا فِي الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ»[۶۷]؛ با خانواده صالح ازدواج کنید که رگ و ریشه در فرزند اثر می‌گذارد. همچنین می‌فرماید: «تَخَيَّرُوا لِنُطَفِكُمْ وَ انْتَخِبُوا الْمَنَاكِحُ»[۶۸]. برای نطفه‌های خود [جایگاهی مناسب] برگزینید و زنان [[[نیک]]] را انتخاب کنید.

اما درباره ازدواج دختر و پذیرش خواستگار می‌فرماید: هرگاه از دین و اخلاق خواستگار رضایت داشتید دختر را به او تزویج کنید[۶۹]. در روایتی دیگر امانت را نیز بیان می‌کند[۷۰]. بنابراین، درباره انتخاب شوهر تنها سه صفت دیانت، اخلاق و امانت را شرط کرده است و به احتمال قوی شرط کردن این سه صفت هم بیشتر در ارتباط با خود همسر است تا تأثیر آن در فرزند. تأثیر این سه صفت در فرزند نیز بیشتر از حیث تأثیرات محیطی است، نه تأثیر وراثتی؛ زیرا در روایتی دیگر پیامبر(ص) می‌فرماید: «النِّكَاحُ رِقٌ فَإِذَا أَنْكَحَ أَحَدُكُمْ وَلِيدَةً فَقَدْ أَرَقَّهَا فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ لِمَنْ يُرِقُّ كَرِيمَتَهُ»[۷۱]؛ ازدواج بردگی است. پس هرگاه یکی از شما خواست، دخترش را همسر دهد، باید دقت کند او را به بردگی چه کسی درمی‌آورد. همچنین در روایت دیگری آمده است: شخصی از امام حسن(ع) درباره ازدواج دخترش سؤال کرد. امام فرمود: «زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِيٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَكْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ يَظْلِمْهَا»[۷۲]؛ او را به ازدواج مردی متقی درآور؛ زیرا اگر او را دوست بدارد احترامش خواهد کرد و اگر او را دوست ندارد به او ظلم نخواهد کرد.

بنابراین، شرایطی که در روایات برای مرد بیان شده برای فراهم آوردن آسایش همسر است؛ اما شرایطی که برای زن بیان شده، بیشتر یا همه، مربوط به تأثیر آن شرایط بر فرزند است. روایت امام صادق(ع) نیز شاهد دیگری بر این مدعاست. در این روایت امام(ع) می‌فرماید: «زَوِّجُوا الْأَحْمَقَ‌، وَ لَا تُزَوِّجُوا الْحَمْقَاءَ؛ فَإِنَّ الْأَحْمَقَ يَنْجُبُ، وَ الْحَمْقَاءَ لَاتَنْجُبُ»[۷۳]؛ با مرد احمق ازدواج کنید، ولی با زن احمق ازدواج نکنید؛ زیرا مرد احمق فرزند نجیب می‌آورد، ولی زن احمق فرزند نجیب نمی‌آورد. در روایتی دیگر آمده است که یکی از اصحاب امام باقر(ع) در مورد ازدواج مردی با زن دیوانه زیبایی که از او خوشش آمده بود، سؤال کرد. امام فرمود: «لَا، وَ لكِنْ إِنْ كَانَتْ عِنْدَهُ أَمَةٌ مَجْنُونَةٌ، فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يَطَأَهَا، وَ لَا يَطْلُبَ وَلَدَهَا»[۷۴]؛ با او ازدواج نکند ولی اگر کسی کنیز دیوانه‌ای دارد اشکال ندارد که با او نزدیکی کند، ولی از او بچه‌دار نشود.

در روایت دیگری نیز می‌فرماید: همنشینی با زن احمق بلا و فرزند او تباه است[۷۵]. در جمع بین این روایات باید: گفت: به طور کلی در مورد این روایات سه احتمال را می‌توان مطرح کرد:

  1. همه این تأکیدها به علت تأثیرات محیطی مادر بر فرزند است؛
  2. همه این تأکیدها به لحاظ تأثیرات وراثتی مادر بر فرزند است؛
  3. همه این تأکیدها به سبب تأثیرات محیطی و وراثتی مادر بر فرزند است.

از میان این سه احتمال، احتمال دوم با این روایات سازگارتر است؛ زیرا روایات دسته اول که بر انتخاب و گزینش زن تأکید می‌کرد بر نقش رگ و ریشه تأکید داشت و این حاکی از تأثیرات وراثتی مادر بر فرزند است. به علاوه، روایت اخیر نیز که در آن امام باقر(ع) فرمود با کنیز دیوانه هم‌بستر شو ولی از انعقاد نطفه جلوگیری کن، حاکی از این است که زن دیوانه از نظر وراثت تأثیر می‌گذارد؛ زیرا اگر مراد، تأثیر تربیتی و محیطی بود، باید می‌فرمود تربیت او را به دیگری بسپار، نه اینکه از او طلب فرزند نکن. البته نمی‌توان گفت که این روایات در صدد نفی نقش محیطی مادر است؛ بلکه چون این نقش معمولاً بر همگان روشن است، روایات نسبت به آن ساکت‌اند، ولی چون نقش وراثت بر بسیاری از افراد پوشیده است و ممکن است مورد غفلت واقع شود، در روایات به آن اشاره شده است. یک احتمال دیگر را نیز می‌توان در اینجا مطرح کرد و آن اینکه ممکن است مراد، تأثیر حال مادر از طریق شیر باشد؛ زیرا در روایات بر تأثیر شیر نیز تأکید شده است. در عین حال، چون در روایات دسته اول بحث از تأثیر رگ و ریشه است نمی‌توان آنها را از نقش وراثتی مادر منصرف دانست. دست‌کم می‌توان گفت مراد روایات، احتمال سوم با تأکید بر نقش وراثت است. بنابراین، معلوم می‌شود از نظر تربیتی تأثیر زن در فرزند، اعم از محیط و وراثت (دست‌کم در مواردی که مادر دارای کمبود عقلی است) بیش از مرد است. از این‌رو در اسلام بر دقت در انتخاب زن تأکید بیشتری شده است، ولی در پذیرش خواستگاری مرد، تنها سه ویژگی دین، اخلاق و امانت شرط شده است.[۷۶].

منابع

پانویس

  1. «هیچ بنایی در اسلام پایه‌گذاری نشده است که در پیشگاه خدای عز و جل محبوب‌تر و ارجمندتر از تشکیل خانواده باشد.» محمد باقر المجلسی، بحار الانوار الجامعة لعلوم الأئمة الأطهار، الطبعة الثالثة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱۰۳، ص۲۲۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۵۲-۱۵۳.
  2. صفوان بن مهران جمال از اصحاب امام صادق و امام کاظم (ع) و از شخصیت‌های برجسته و مورد اعتماد بوده است، چنان‌که شیخ مفید در کتاب الارشاد در فصل نص بر امامت امام کاظم (ع) از جانب امام صادق (ع)، آورده است که او از جمله شیوخ اصحاب حضرت صادق (ع) و از خواص اصحاب و از موثقان فقها و صالحان درگاه آن حضرت بوده است. ر. ک: أبو عبدالله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، صححه و أخرجه السید کاظم الموسوی المیاموی، دارالکتب الاسلامیة، طهران، ۱۳۷۷ ق. ص۲۷۰؛ أبوالعباس احمد بن علی بن العباس النجاشی، رجال النجاشی، تحقیق السید موسی الشبیری الزنجانی، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۷ ق. ص۱۹۸؛ أبوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱ ش. ص۱۷۱؛ همو، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، صححه و علق علیه و قدم له حسن المصطفوی، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ ش. ص۴۴۰-۴۴۱؛ زکی الدین المولی عنایة الله بن علی القهپائی، مجمع الرجال، الطبعة الثانیة، مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، ۱۳۶۴ ش. ج۳، ص۲۱۵-۲۱۶؛ السید أبوالقاسم الموسوی الخوئی، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، دار الزهراء، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۹، ص۱۲۱-۱۲۳؛ أبوطالب التجلیل التبریزی، معجم الثقات و ترتیب الطبقات، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۴ ق. ص۶۵.
  3. «هیچ‌چیز نزد خدای عز و جل محبوب‌تر از خانه‌ای نیست که با ازدواج آباد گردد.» أبوجعفر محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، دارالکتب الاسلامیة، طهران، ۱۳۸۸ ق. ج۵، ص۳۲۸؛ احمد بن فهد الحلی، المهذب البارع، تحقیق آقا مجتبی العراقی، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱ ق. ج۳، ص۱۶۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵؛ احمد بن محمد مهدی النراقی، مستند الشیعة، الطبعة الاولی، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، ۱۴۱۹ ق. ج۱۶، ص۱۲.
  4. «هیچ‌چیز مباحی در پیشگاه خداوند محبوب‌تر از ازدواج نیست.» مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۵۴؛ السید حسین الطباطبائی البروجردی، جامع أحادیث الشیعة، الطبعة الاولی، قم، ۱۴۰۹ ق. ج۲۰، ص۶.
  5. «درهای آسمان در چهار موضع از سر رحمت گشوده می‌شود: هنگام نزول باران، و هنگام نگاه کردن فرزند به چهره پدر و مادر، و هنگام گشوده شدن در کعبه، و هنگام ازدواج.» محمد بن محمد الشعیری، جامع الاخبار، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۹۷؛ بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۲۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۵۲.
  6. «ازدواج سنت من است، پس هر که به سنت من پشت کند، از من نیست.» شمس‌الدین أبو بکر محمد بن احمد بن سهل السرخسی، المبسوط، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۴، ص۱۹۳؛ أبوبکر بن مسعود الکاشانی، بدائع الصنائع، الطبعة الاولی، المکتبة الحبیبیة، پاکستان، ۱۴۰۹ ق. ج۲، ص۲۲۹؛ جامع الاخبار، ص۹۷؛ بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۲۰؛ بدین صورت نیز وارد شده است: «النکاح سنتی فمن لم یعمل بسنتی فلیس منی‏». (ازدواج سنت من است، پس هر که به سنت من عمل نکند از من نیست). علاءالدین بن حسام الدین المتقی الهندی، کنزالعمال فی أحادیث الأقوال و الأفعال، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ج۱۶، ص۲۷۱.
  7. أبوعلی محمد بن الأشعث الکوفی، الجعفریات (الاشعثیات)، مکتبة نینوی الحدیثة، طهران، ص۸۹؛ أبوحنیفة النعمان بن محمد التمیمی، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، دارالمعارف، القاهرة، ۱۳۸۹ ق. ج۲، ص۱۸۹؛ ضیاءالدین أبوالرضا فضل الله بن علی الحسنی الراوندی، ترتیب نوادر الراوندی، الطبعة الاولی، مؤسسة البلاغ، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ص۱۱۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۷۴؛ بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۲۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۴۹. بدین صورت نیز وارد شده است: «مَنْ‏ أَحَبَّ‏ فِطْرَتِي‏ فَلْيَسْتَنَ‏ بِسُنَّتِي‏ وَ [إنَّ] مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ» (هر که آیین مرا دوست دارد البته باید از سنت من پیروی کند و در راه من گام زند، و از جمله سنت‌های من ازدواج است). محمد بن ادریس الشافعی، کتاب الأم، اشرف علی طبعه و باشر تصحیحه محمد زهری النجار، دارالمعرفة، بیروت، ج۵، ص۱۵۴؛ أبو بکر عبدالرزاق بن همام الصنعانی، المصنف، عنی بتحقیق نصوصه و تخریج أحادیثه و التعلیق علیه حبیب الرحمن الاعظمی، الطبعة الثانیة، من منشورات المجلس العلمی، المکتب الاسلامی، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۶، ص۱۶۹؛ الکافی، ج۵، ص۴۹۴؛ أبو بکر احمد بن علی الرازی الجصاص، احکام القرآن، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۵ ق. ج۳، ص۴۱۴؛ أبو بکر احمد بن الحسین البیهقی، السنن الکبری، دارالمعرفة، بیروت، ج۷، ص۷۸؛ عبدالعزیز بن البراج الطرابلسی، المهذب، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۶ ق. ج۲، ص۱۷۸؛ أبو القاسم علی بن الحسن المعروف بابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۵-۱۴۱۹ ق. ج۶۱، ص۲۳۹؛ مکارم الاخلاق، ص۱۹۶؛ نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۲ ق. ج۴، ص۲۵۲؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۲۷۲.
  8. «هیچ‌چیز نزد خدای عزوجل منفورتر از این نیست که خانه‌ای در اسلام با جدایی (طلاق) از هم متلاشی گردد.» الکافی، ج۵، ص۳۲۸؛ المهذب البارع، ج۳، ص۱۶۳؛ محمد بن علی بن ابراهیم الاحسائی المعروف با بن أبی جمهور، عوالی اللآلی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، قدم له شهاب الدین المرعشی النجفی، مطبعة سید الشهداء، قم، ۱۴۰۳ ق. ج۳، ص۲۸۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵.
  9. «ازدواج کنید ولی جدایی حاصل نکنید که عرش [[[الهی]]]از جدایی به لرزه درمی‌آید.» أمین الاسلام أبوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مکتبة المرعشی النجفی، قم، ۱۴۰۳ ق. ج۵، ص۳۰۴؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۲۸۸؛ مکارم الاخلاق، ص۱۹۷؛ أبوعبدالله محمد بن احمد القرطبی الانصاری، الجامع لاحکام القرآن، تصحیح أبواسحاق ابراهیم اطفیش، دارالکتب المصریة، ۱۳۷۶ ق. افست دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱۸، ص۱۴۹؛ جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۱ ق. ج۱، ص۵۰۵.
  10. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۷-۲۱.
  11. مجله طوبی، ش۸، ص۱۴۶ - ۱۵۲ با تلخیص.
  12. بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۳۵.
  13. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۲۶.
  14. بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۲۸.
  15. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۲۷.
  16. بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۴۴.
  17. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۲۸.
  18. «هیچ بنیادی در اسلام نزد خداوند محبوب‌تر از ازدواج نیست». وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳.
  19. «هر کس که فطرت مرا دوست دارد، از سنت من پیروی کند و ازدواج از سنت من است». مکارم الاخلاق، ج۱، ص۴۲۹.
  20. «پسران و دختران مجرد خود را همسر دهید که خداوند مروتشان را افزون و سیرتشان را نیکو کند». بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۲۲.
  21. «ازدواج بهترین وسیله برای کنترل چشم (از حرام)، پاک‌دامنی و شرافت انسانی است». مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۵۳.
  22. مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۵۵ و ۱۵۶.
  23. «خانواده تشکیل دهید که برای شما روزی‌آور است». بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۱۷.
  24. «با زنان ازدواج کنید! آنان ثروت و روزی می‌آورند». مکارم الاخلاق، ج۱، ص۳۴.
  25. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۵.
  26. «آری ازدواج کن و بر تو باد که همسری دین‌دار برگزینی». کافی، ج۵، ص۳۳۲.
  27. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۱.
  28. کافی، ج۵، ص۳۳۹.
  29. اسحاقی، سید حسین، نگین رسالت ص ۵۲.
  30. به قلم فاضل ارجمند، جناب آقای عبد الهادی مسعودی.
  31. مقصود، آن دسته از مهاجران فقیری هستند که در مدینه جایی و پناهی جز مسجد و پیامبر اکرم (ص) نداشتند.
  32. در برخی منابع آمده که مقداد در جنگ بدر، از معدود جنگاوران صاحب اسب بوده است. این به معنای فقیر نبودن و همسانی تقریبی او با خاندان ضباعه از نظر مالی است. ر. ک: تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۲۷ و ۴۷۸.
  33. ر. ک: رجال الطوسی، ص۸۱، ش۷۹۷؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۴۸۰، ش۲۵۶۱؛ الجرح والتعدیل، ج۸، ص۴۲۷، ش۱۹۴۲.
  34. ر. ک: دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۹۹، ح۷۳۱.
  35. الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۴.
  36. ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۳۹۴، ح۲۷۱۱ (زواج جویبر).
  37. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۴، ص ۴۰۴.
  38. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست می‌کنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بی‌گمان خداوند چشم بر شما دارد» سوره نساء، آیه ۱.
  39. «و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
  40. «و خداوند از خودتان برای شما همسرانی آفرید و برای شما از همسرانتان فرزندان و فرزندزادگانی پدید آورد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد؛ آیا باز هم آنان به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت‌های خداوند ناسپاسی می‌ورزند؟» سوره نحل، آیه ۷۲.
  41. «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  42. «همسرانتان کشتگاه شمایند، هر جا (و هر گاه) که خواهید به کشتگاه خود درآیید؛ و برای خویش (توشه نیک) پیش فرستید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که (روزی) به لقای وی خواهید رسید و (آن روز را) به مؤمنان بشارت ده!» سوره بقره، آیه ۲۲۳.
  43. احمد شبلی، سید محمود اسداللهی، زندگی اجتماعی از نظر اسلام، ص۳۱ و ۳۲.
  44. احمد شبلی، سید محمود اسداللهی، زندگی اجتماعی از نظر اسلام، ص۳۳.
  45. میرحسینی و فلاح، شیوه‌های مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی، ص ۱۰۳.
  46. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۲۹.
  47. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۲۸، ش۲.
  48. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۴۰.
  49. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹.
  50. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۳.
  51. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۰۵.
  52. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ص۳۷۸، ش۶.
  53. خوارزمی، الموفق بن احمد بن محمد المکی، المناقب، ص۳۵۴.
  54. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۷۸.
  55. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۷۸؛ ج۱، ص۴۶۱.
  56. «و کافران (نیز) دوستان یکدیگرند و اگر آن (دستور) را انجام ندهید در زمین، آشوب و تباهی بزرگی رخ خواهد داد» سوره انفال، آیه ۷۳.
  57. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  58. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  59. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  60. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۴۶۱.
  61. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۵۹.
  62. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۲، ص۱۷۳.
  63. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۲، ص۷۴۵.
  64. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۹۲.
  65. خوانساری، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج۳، ص۳۹۲.
  66. متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ص۸۵۵.
  67. متقی هندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۲۹۶.
  68. متقی هندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۲.
  69. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  70. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  71. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۲.
  72. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۱۴.
  73. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۵۴.
  74. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۵۴.
  75. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۵۳.
  76. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۳۶.