نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Jaafari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۳ توسط Jaafari(بحث | مشارکتها)
ساختار سازمان وکالت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«از بررسی روایات به ویژه بعد از امام صادق (ع) و اهداف نهاد وکالت و شرح وظایفوکلاء و نیز از مطالعه شیوه عملکرد کارگزارانائمه (ع)، بدست میآید که دستگاه وکالت دارای سازماندهی بسیار منظم و پنهان بوده است. دورنمای ساختار نهاد وکالت را میشود به یک هرمی تشبیه کرد که در رأس آن خود اماممعصوم (ع) قرار داشت، و به ترتیب که به سمت قاعده پائین میآمد بابها، وکلای ارشد، سروکیلها، وکیلهای ناحیه و وکیلهای کارگزار (مرتبط با مردم و در خط پایانی قاعده هرم) حضور داشتند، شماری از وکیلهایی بودند که به صورت دوره گرد همواره خط پیوستی میان مرکز و سایر مناطق بودند[۱]، اینجا به توضیح کوتاهی کادرهای اجرایی نهاد وکالت بسنده میشود:
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
۱. نویسندگان کتاب «نگین آفرینش»؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«وکالتِ امامان، رسالتی سنگین در جامعهشیعی بوده که عملکردی منظم و حساب شده و تشکیلاتی را به دنبال داشته است. بررسی فعالیتهای این سازمان و شیوه عملکرد عناصر گوناگون آن در ردهها و مراتب مختلف، گواه این ادّعاست؛ چنانکه موفقیت این نهاد شیعی در حفظ مکتب و جمعیت شیعه در اوج خفقان حاکمان ستمگر، شاهد دیگری بر ساختار قوی و مدیریّت مستحکم آن است. اکنون به بررسی عناصر گوناگون سازمان وکالت میپردازیم:
رهبری سازمان: در سراسر دوران فعالیت نهاد وکالت، مهمترین امور این نهاد زیر نظر امام(ع) انجام میگرفت است. اموری مانند تعیین وکلای نواحی و بررسی عملکرد آنان، معرفی وکلا به شیعیان و شناساندن فضایل ایشان، تأمین مالیوکیلان، عزل و برکناری وکلای فاسد و خائن و معرفی جریانهای دروغین مدعی وکالت و بابیت[۳۰] و برخورد با آنان، همه بر عهده امام به عنوان رهبر جریان وکالت بوده است. بدیهی است این مدیریّت الهی و معصوم، ضامن بقا و تداوم این سازمان و اعتماد و اطمینانشیعیان به آن در همه دورهها، به ویژه در عصر غیبتامام زمان(ع) بوده است.
وکلای ثابت و سیّار: در هر منطقهای از مناطق شیعهنشین و به تناسب وسعت و گستردگی آن، چندین وکیل به امور امام و شیعیان رسیدگی میکردند. بیشتر این وکلا، در منطقه فعالیت خود ساکن بودند؛ ولی شواهدی هست که نمایندگان سیّاری هم برای امامان وجود داشتهاند که به مناطق مختلف اعزام میشدند تا ضمن نظارت بر کار وکلای مقیم، وسیلهای برای ارتباط آنان با امام(ع) باشند. نقل شده است که احمد بن محمد بن عیسای قمی در مدینه نزد امام جواد(ع) بود و قصد داشت درباره زکریا بن آدم از حضرت سؤال کند. امام، خود آغاز به سخن کرده، فرمود: "خدمت او به پدرم و به من جای انکار نیست. سپس فرمود: نامه مرا به او (= زکریّ) برسان و بگو مال جمع شده نزد خود را به نزد من ارسال نماید...".[۳۱]
↑وکیل اصلی در مدینه سال ۲۶۴ یحی بن محمد عریضی بود، جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۵۱، ۱۵۴.
↑و لقد عین (امام عسکری) وکیلا فی بعض المناطق الشیعه و امر وکلائه ابراهیم بن عبدة النیشابوری ان یعطی الحقوق الشرعیه الیه، کما عین وکیلا مطلقاً فی بغداد... طبسی، حیاة الامام العسکری، ص ۳۲۹.
↑به چنین وکیلی نایب عام نیز اطلاق میکنند از آن جهت که دایره اختیارات و حوزه فعالیتاش عام است و در یک منطفه خلاصه نمیشود، ر.ک: مالکی، الغیبة الصغری، ص ۱۰.
↑"يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ كَلِّمْ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي رِجَالِ الشِّيعَةِ مِثْلُكَ" طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۷۴۱،۲، ح۸۳۰.
↑"فَقَالَ (ع) قَدْ أَقَمْتُ عَلَيْكُمُ الْمُفَضَّلَ اسْمَعُوا مِنْهُ وَ اقْبَلُوا عَنْهُ فَإِنَّهُ..."؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۶۲۰،۲، ح۵۹۲.
↑طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۸۵۸،۲، ح۱۱۱۲: "فَقَالَ (ع): مِنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّيِّ الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا".
↑کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۹،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۱۲.
↑کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۹،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۱۲.
↑کلینی، الاصول منالکافی، ۵۱۸،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۵.
↑بنابر قرینه که در خود همین روایت موجود است "قَدْ جَمَعَ مَالًا لِلْغَرِيمِ" یعنی اموالی مربوط به امام عصر جمع شده.
↑وی از وکلاء حضرت حجت (ع) بوده است؛ راوندی، حاشیه الخرایج و الجرایح، ۶۹۶،۲ به نقل از: معجمالرجال، خوئی ۱۸۹،۴ و معجمالرجال ۶۷،۲ به نقل از ربیعالشیعه.
↑راوندی، الخرایج و الجرایح، ۶۹۶،۲ فصل اعلامالامام، ح۱۰.
↑"و أخبرني جماعة عن أبي عبد الله الحسين بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه أن ابن الحلاج صار إلى قم و كاتب قرابة أبي الحسن (والد الصدوق) يستدعيه و يستدعي أبا الحسن أيضا و يقول: أنا رسول الإمام و وكيله..." (مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۷۰، باب ذکر المذمومین).