امامان دوازدهگانه از اهل بیت پیامبر خاتم
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دوازده امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
روایات دوازده امام از جمله روایاتی است که توسط رسول اکرم(ص) بیان شده و در آنها به معرفی جانشینان خود پرداختهاند. این روایات بر دوگونه است: در برخی به بیان تعداد اکتفا شده بدون مشخص نمودن مصادیق اما همراه با توصیفاتی همچون "دوازده نفر، به تعداد نقباء بنیاسرائیل" و "کلهم من قریش" که با استفاده از روایاتی همچون حدیث ثقلین و حدیث سفینه، جای شک و تردیدی در شناخت مصادیق جانشینان پیامبر(ص) باقی نمیماند و در برخی از روایات اسامی امامان نیز ذکر شده است.
اسامی امامان دوازده گانه
- دوازده امام پیشوایان معصوم هستند که از سوی خداوند، به رهبری امّت اسلامی تعیین شدهاند و پیامبر خدا، نام یکایک آنان را برشمرده و معین کرده است. شیعۀ ناب به امامت ایشان معتقد است، ازاینرو به شیعیان، اثنی عشری و امامیه میگویند. امامت حضرت علی(ع) به دلیل تصریح مکرر پیامبر اسلام(ص) ثابت است. امامت یازده تن دیگر نیز با روایت پیامبر اسلام(ص) و معرفی امام پیشین ثابت میشود[۱]. امامان دوازدهگانۀ شیعه از این قرارند:
- امام علی بن ابی طالب ملقّب به مرتضی و امیر المؤمنین(ع)، تولد مکه، شهادت کوفه سال ۴۰ هجری، ۶۳ سال عمر شریف.
- امام حسن بن علی(ع) ملقّب به مجتبی، تولد مدینه، سال ۳ هجری، شهادت مدینه، سال ۵۰ هجری، ۴۸ سال.
- امام حسین بن علی(ع) ملقّب به سیّد الشهدا، تولد مدینه، سال ۴ هجری، شهادت کربلا، سال ۶۱ هجری، ۵۷ سال.
- امام علی بن حسین(ع) ملقّب به زین العابدین و سجاد، تولد مدینه سال ۳۸ هجری، شهادت مدینه سال ۹۵ هجری، ۵۷ سال.
- امام محمّد بن علی(ع) ملقّب به باقر یا باقرالعلوم، تولد مدینه سال ۵۷ هجری، شهادت مدینه سال ۱۱۴ هجری، ۵۷ سال.
- امام جعفر بن محمّد(ع) ملقّب به صادق، تولد مدینه سال ۸۳ هجری، شهادت مدینه سال ۱۴۸ هجری، ۶۵ سال.
- امام موسی بن جعفر(ع) ملقّب به کاظم، تولد ابواء (بین مکه و مدینه) سال ۱۲۸ هجری، شهادت بغداد سال ۱۸۳ هجری، ۵۵ سال.
- امام علی بن موسی(ع) ملقّب به رضا، تولد مدینه سال ۱۴۸ هجری، شهادت طوس، سال ۲۰۳ هجری، ۵۵ سال.
- امام محمّد بن علی(ع) ملقّب به تقیّ و جواد، تولد مدینه سال ۱۹۵ هجری، شهادت بغداد سال ۲۲۰ هجری، ۲۵ سال.
- امام علی بن محمّد(ع) ملقّب به هادی و نقیّ، تولد مدینه سال ۲۱۲ هجری، شهادت سامرا سال ۲۵۴ هجری، ۴۲ سال.
- امام حسن بن علی(ع) ملقّب به عسکری، تولد مدینه سال ۲۳۲ هجری، شهادت سامرّا سال ۲۶۰ هجری، ۲۸ سال.
- امام محمّد بن حسن المهدی(ع) ملقب به مهدی، مهدی موعود، امام زمان، امام عصر، صاحب الزمان و صاحب العصر(ع) تولد سامرا سال ۲۵۵ هجری، تاکنون زنده است[۲].
روایات دوازده امام
- دانشمندان امامیه بر تواتر و صحت روایات امامان دوازدهگانه تصریح کردهاند. اعتبار این روایات که از طریق بیش از سی نفر اصحاب پیامبر اکرم(ص) نقل شده، نزد اهل سنت نیز مسلم و غیرقابل تردید است. به طوری که دانشمندان شیعه و سنی در موضوع معرفی امامان دوازدهگانه در سخنان نبی اکرم(ص)، علاوه بر مطالب فراوان منابع تفسیری و حدیثی و کلامی، آثار مستقلی نیز تالیف کرده اند[۳].
روایات بیان کننده عدد
- روایات دوازده امام بر دو دسته قابل تقسیم است:
- روایاتی که به ذکر عدد اکتفا کرده است. مانند حدیث جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ که منابع معتبر اهل سنت، این حدیث را با الفاظ مختلف و سندهای صحیح، نقل کردهاند: «جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَخْطُبُ وَ هُوَ یَقُولُ: إِنَّ الْإِسْلَامَ لَا یَزَالُ عَزِیزاً إِلَی اثْنَیْ عَشْرَ خَلِیفَةً ثُمَ قَالَ کَلِمَةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»[۴]. در این دسته از روایات هرچند تنها عدد جانشینان بیان شده و تصریح به اسم افراد نشده اما مشتمل بر توصیفاتی است که موجب میشود مدعیان دروغین نتوانند به آسانی خود را بر امت تحمیل کنند[۵].
- برخی از توصیفاتی که در روایات ائمۀ اثنیعشر آمده عبارتاند از:
- دوازده نفر، به تعداد نقباء بنیاسرائیل: «رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ»[۶]. نقبای[۷] بنی اسرائیل بنابر کلام خداوند دوازده نفر بودند: ﴿وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا﴾[۸]. بنابراین، جانشینی و خلافت رسول اکرم(ص) تا قیامت، مختص به دوازده نفر است و نه بیش از آن[۹].
- کلهم من قریش: بدیهی است همه طوایف قریش نمیتوانند مقصود از این کلام باشند، زیرا پیشوای امت اسلامی باید از نظر فضائل انسانی دارای برتری باشد و این ویژگی و امتیاز در بین قریش مختص خاندان بنیهاشم است، زیرا اوّلاً دربارۀ جایگاه ویژه و منزلت خاص بنیهاشم از پیامبر اعظم(ص) روایات بسیاری رسیده است[۱۰]؛ ثانیاً، مذمت حاکمان ستمگر بدون تردید به معنای سلب صلاحیت آنان از منصب امامت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) است و توصیف پیامبر اکرم(ص) از بنی امیه و بنی مروان و مذمت شدید آنان از مسلمات است. نکته مهم در حدیث جابر این است که راوی حدیث به خاطر اختلال و ایجاد سر و صدای برخی از حضار، نتوانسته تمام سخن پیامبر اکرم را بشنود و فقط تعداد جانشینان را شنیده و توصیف به قریشیت را با واسطه نقل کرده نه به صورت مستقیم. با توجه به این مطلب، احتمال «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»، ضعیف است بلکه «کُلُّهُمْ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ» بوده چراکه این کلمه موجب عکسالعمل و واکنشهای منفی برخی از حضار گردیده است.
- عدم اختصاص به زمان خاص: در حدیث جابر بن سمره از کلماتی مانند: «لایزال» و «حَتَّی تَقُومَ السَّاعَةُ» ### 313### و عدم اختصاص به وضوح استفاده میشود.
- عامل دوام عزت و سرافرازی اسلام: این صفت و نشانه مهم و با عظمت به صورت مکرر و با الفاظ مختلف در روایات امامان دوازدهگانه آمده است: «لَا یَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِیزاً إِلَی اثْنَتَیْ عَشْرَةَ خَلِیفَةً»[۱۱] و «لَا یَزَالُ هَذَا الدِّینُ عَزِیزاً مَنِیعاً إِلَی اثْنَیْ عَشَرَ»[۱۲].
- با توجه به اینگونه توصیفات در احادیث ائمه اثنی عشر و سایر توصیفات پیامبر اکرم(ص) در مواضع متعدد که درباره اهل بیت خود داشتهاند، نظیر حدیث ثقلین و حدیث سفینه و حدیث امان، دوازده جانشین، بر غیر امامان از اهل بیت عصمت(ع) قابل انطباق نیست؛ زیرا این احادیث را نمیتوان بر خلفای نخستین که کمتر از دوازده نفرند، تطبیق نمود و نیز نمیتوان آن را منطبق بر پادشاهان بنیامیه دانست زیرا بیش از دوازده نفرند و همۀ آنها مرتکب ظلم و ستمهای آشکار شدند و از بنیهاشم نیستند؛ بنابراین راهی جز این نمیماند که این حدیث را بر امامان دوازدهگانه اهلبیت پیامبر(ص) و عترتش منطبق بدانیم[۱۳].
روایات بیانگر اسامی امامان
- روایات بیانگر اسامی امامان: بیان اجمالی همراه با ابهام از پیامبر اکرم(ص) دربارۀ جانشینان خویش خلاف حکمت و تدبیر است و به نوعی کوتاهی در امر هدایت و رسالت الهی است، آن هم در مسألۀ مهم و سرنوشتساز امامت که سعادت و یا شقاوت امت اسلامی به آن گره خورده است. بنابراین عقل حکم میکند نبی اکرم(ص) در همان خطابه و سخنرانی ویژگیهایی را برشمارند که موجب رفع ابهام از امت اسلامی گردد. بلکه لازم است اسامی و خصوصیات فردی جانشینان خود را هم به روشنی و وضوح بیان کنند[۱۴]. و حضرت چنین انجام دادهاند، یعنی روایاتی وجود دارد که در آنها به اسامی دوزاده امام اشاره شده است. خود این روایات نیز بر دو قسم است:
- روایاتی که نام امامان دوازدهگانه در منابع اصیل امامیه با اسناد معتبر و قابل قبول از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است، مانند حدیث جابر بن عبدالله انصاری که از پیامبر اسلام(ص) دربارۀ مصداق "اولی الامر"[۱۵] پرسیده است. پیامبر(ص) فرمود: «آنان خلفای من و امامانِ پس از من هستند. نخستینِ آنان علی بن ابی طالب است و سپس حسن و آنگاه حسین و سپس علی بن الحسین و آنگاه محمد بن علی... و سپس صادق، جعفر بن محمد و آنگاه موسی بن جعفر و سپس علی بن موسی و آنگاه محمد بن علی و سپس علی بن محمد و آنگاه حسن بن علی و واپسین تن، همنام من، محمد است»[۱۶].
- روایات بیانگر نام بعضی از امامان: این دسته از روایات نیز سه گروه است:
- تنها به نام اولین و آخرین امام بسنده شده مانند روایتی که حضرت رسول(ص) فرمود: «امامان پس از من دوازده نفرند، اولین آنان تویی یا علی و آخرینشان قائمی است که خدای متعال به دستان او مشرق و مغرب جهان را میگشاید»[۱۷].
- علاوه بر یاد کردن از آخرین امام، تنها نام یک امام و عدد فرزندان او ـ از ائمه اثنیعشر ـ بیان شده است. امام باقر(ع) فرمود: «ما دوازده امامیم، حسن و حسین، سپس نُه امام از فرزندان حسین(ع) از آن جملهاند»[۱۸].
- اسامی مشترک ائمه اثنیعشر ذکر شده است: جابر بن عبد اللّه انصاری میگوید: خدمت حضرت فاطمه(س) رسیدم، در برابرش لوحی بود که نام اوصیا از فرزندانش در آن بود، شمردم دوازده نفر بودند، آخرینشان "قائم" بود، سه محمّد و سه علی[۱۹].[۲۰]
علت نیآمدن نام امامان(ع) در قرآن
- چنانکه میدانیم قرآن کریم، به اعتراف شیعه و سنّی، در آیات زیادی به مدح و ستایش اهل بیت پیامبر(ص)، یعنی: امیرمؤمنان علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، حسن و حسین(ع) و فرزندان پاک و معصوم آنان پرداخته و شایستگی آن بزرگواران را و برای امامت و جانشینی به حق پیامبر(ص)، مورد تأیید و تأکید قرار داده است، که برخی از آن آیات در مباحث گذشته مورد استناد قرار گرفت[۲۱]. به همین دلیل، جای این پرسش -به ویژه برای پیروان مکتب اهل بیت(ع)- است که چرا در قرآن به نام تک تک آنان به ویژه امیرمؤمنان(ع) تصریح نشده است، تا جای هیچ چگونه دغدغه و تشکیکی برای موافقان و مخالفان مکتب اهل بیت(ع) باقی نماند؟[۲۲]
- دو پاسخ برای این پرسش وجود دارد؛
- نخست پاسخ نقضی به این پرسش است و آن اینکه اگر پرسش کننده از مخالفان مکتب اهل بیت(ع) باشد، در پاسخ او میگوییم، اگر ملاک حقّانیت امامت و خلافت، تصریح به نام امامان و خلفا باشد، مگر به نام خلفای مورد نظر و باور شما –به ویژه نام سه خلیفه نخستین– در قرآن تصریح شده، تا چنین ادعایی را درباره امامان دوازدهگانه از اهل بیت(ع) مطرح کنید و آن ار از شیعیان مطالبه نمایید؟ پیش همانطور که به رغم تصریح نشدن نام خلفا در قرآن، اهل سنت، به ادعای اینکه اهل حل و عقد خلفا را برگزیدهاند، به امامت و خلافت آنان باور دارند[۲۳]، شیعیان هم بدون تصریح نام ائمه(ع) در قرآن و با استناد به دلایل معتبر، به امامت آنان ایمان دارند.
- پاسخ دیگر، از نوع پاسخ حلّی یا ایجابی است و آن اینکه نه تنها در قرآن کریم به نام تک تک ائمه(ع) تصریح نشده، بلکه به عکس، کوشش شده تا حتی آیاتی که به امامت و ولایت آنان به ویژه امیرمؤمنان(ع) اشاره دارد، به صورت ضمنی و در خلال مطالب دیگر، بیان گردد و از دلالت صریح و قابل فهم برای عموم پرهیز گردد![۲۴].
- اما رمز و راز این پنهانکاری قرآن کریم چیست؟
- تحقیق و بررسی نشان میدهد، رمز این پنهانکاری قرآن، یک حقیقت غیر قابل انکاری است و آن، موضوع مصون ماندن قرآن از دستبرد تحریف است؛ زیرا آنانی که در حال حیات پیامبر(ص) و در واپسین روزهای عمر شریفش، از فرمان آن حضرت برای حرکت به سوی جهاد سرپیچی کردند و حتی در روز پنجشنبه آخر عمر پیامبر(ص) از دادن کاغذ و قلم برای معرّفی رسمی و به صورت مکتوب وصی و جانشین آن حضرت، خودداری ورزیدند و از توهین به ساحت مقدس آن حضرت مبنی بر هذیانگویی، واهمهای نداشتند[۲۵]، از دستبرد در قرآن و تغییر دادن الفاظ و عبارات آن در صورت تصریح به نام ائمه(ع) ترسی به خود راه نمیدادند!
- آری، آنانی که برای کنار زدن وصی به حق پیامبر خاتم(ص)، امیرمؤمنان علی(ع) از منصب امامت و خلافت، از هیچ نوع کوشش و تلاشی از جمله تهدید به قتل و دست بسته به مسجد بردن برای بیعت گرفتن، آتش زدن درب خانه با اهل آن یعنی حضرت فاطمه زهرا(س) و ضرب و شتم و توهین به آن بانوی بیهمتای عالم اسلام -که دچار سقط جنین شد- کوتاهی نکردند آیا از دست بردن در آیات قرآن و تغییر و تحریف آن برای رسیدن به مقاصد شوم خود، ابائی داشتند؟!
- بنابراین، قرآن کریم، مسئله امامت و ولایت ائمه معصومین(ع) به ویژه امیرمؤمنان(ع) را طوری مطرح کرده که هم هر انسان بیغرض و حقیقتبینی آن را میتواند از قرآن دریابد و هم اینکه زمینهای برای سوء استفاده بدخواهان و متمرّدان از قرآن فراهم نشود و تمردشان به صورت تمرّد در برابر قرآن و اسلام درنیاید تا به تصرف و تحریف در قرآن دست نزنند و بدین وسیله موجبات از بین رفتن اصل قرآن را فراهم نکنند[۲۶].
- این شیوه قرآن کریم در نام نبردن اشخاص و شخصیتهای را باید جزو رموز ماندگاری و جاودانگی قرآن و در عین حال از اعجاز شگفتانگیز آن به شمار آورد؛ زیرا در قرآن به رغم اینکه نام بسیاری از افراد، از پیامبران گذشته و شخصیتهای صالح و حتی غیر صالح مشهور آمده است، ولی به نام هیچیک از معاصران، یاران و اصحاب پیامبر اکرم(ص)، در مقام ستایش یا نکوهش تصریح نشده است. این در حالی است که آیات بسیاری در ستایش نیکان از صحابه مانند علی(ع)، سلمان فارسی، حمزه سیدالشهداء، عمار و غیر آنان و نیز در نکوهش برخی مشرکان مانند ابوسفیان، ابوجهل، عاص بن وائل، ولید و مانند آنان نازل شده و مفسّران قرآن ضمن بیان شأن نزول آیات، آنان را نام برده و مصادیق آیات مرتبط با آنها را اعلام داشتهاند. تنها نام "زید" در قرآن آمده که با مدح یا ذمّی از او همراه نیست و نیز نام ابولهب و زنش آن هم با کنیه و وصف در قرآن ذکر شده است نه به صورت اسم خاص و روشن[۲۷][۲۸]
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۵.
- ↑ ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۳۳۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
- ↑ مسند أبی داود الطیاسی، ص ۶۰۷، ترجمه روایت؟؟؟
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.
- ↑ نقیب به معنای پیشوا و رئیس است. نقیب در اصل از ماده "نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده که به معنی روزنههای وسیع، مخصوصاً راههای زیرزمینی میباشد. و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب میگویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهی "نقیب" به کسی گفته میشود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان "مناقب" اطلاق میشود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت. تفسیر نمونه، ج۴، ص ۳۰۸.
- ↑ «و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم» سوره مائده، آیه ۱۲.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
- ↑ «سَمِعْتُ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی کِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ وَ اصْطَفَی قُرَیْشاً مِنْ کِنَانَةَ وَ اصْطَفَی مِنْ قُرَیْشٍ بَنِی هَاشِمٍ وَ اصْطَفَانِی مِنْ بَنِی هَاشِمٍ»؛ صحیح مسلم، ج۷، ص ۵۸ باب فضل نسب النبی(ص) و سایر منابع معتبر اهل سنت.
- ↑ صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ(ع)هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَاکَ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ «الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۲۲۶.
- ↑ «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَ حُسَیْنٌ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ع»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۶.
- ↑ «دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ(ع)وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ(ع)ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۲، ح ۱۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵.
- ↑ در این زمینه به این دو کتاب سنّی و شیعه رجوع کنید: «التّاج الجامع الأصول فی احادیث الرسول(ص)»، شیخ منصور علی ناصف، ج۳، ص۳۳۰ - ۳۳۷ و ۳۴۷ - ۳۵۹؛ احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، جلدهای ۲ و ۳.
- ↑ چنانکه تازگیها وهابیها در برخورد با پیروان مکتب اهل بیت(ع) و سایتهایشان با طرح این پرسش اذهان افراد به ویژه عوام شیعه را مشوّش و مضطرب میکنند.
- ↑ ادعای اهل سنت مبنی بر اینکه خلفای مورد قبول ما توسّط گروهی به نام «اهل حل و عقد» به خلافت برگزیده شدهاند، و لذا ما ادعا نداریم که آنها منصوب از سوی خدا و رسول هستند تا ضروری باشد که نام آنها در قرآن بیاید، این ادعای آنها پذیرفته نیست؛ زیرا ما در گذشته در فصلی (فصل ششم) به چند دلیل نشان دادیم که اهل حل و عقد، به فرض وجود خارجی داشتن آن، فاقد صلاحیت شرعی و اعتبار دینی برای گزینش امر بسیار مهمی چون جانشین پیامبر(ص) و امام مسلمین است. مضاف بر اینکه این روش فقط در انتخاب خلیفه اول (ابوبکر) عمل شد و در گزینش خلفای پس از او رعایت نشد که شرحش در جای خود آمده است. برای آگاهی از این بحث به آنجا رجوع کنید.
- ↑ برای آگاهی از این حقیقت تلخ، کافی است که تنها به آیه اکمال (﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ سوره مائده، آیه ۳) توجه شود که چگونه به مسئله نصب امام علی(ع) در غدیر خم به صورت پوششی و ضمنی اشاره کرده و در لابه لای آیه اعلام گردیده است!
- ↑ ر.ک: صحیح بخاری، شرح الکرمانی، ج۱۶، ص۲۳۴ - ۲۳۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱ (از تک جلدیها)، ص۱۳۳؛ مسند احمد حنبل، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ ر.ک: امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص۲۷۹ - ۲۸۲؛ امامت و رهبری، شهید مطهری، ص۱۵۲ - ۱۵۳.
- ↑ ر.ک: خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت، محمدتقی شریعتی، ص۱۵ - ۱۸.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۳۴-۱۳۷.