بحث:افضلیت امام
سرشناسه نوشته شده توسط آقای شیخ شعاعی
متن | ترجمه |
"افضلیت امام" به معنای برتری امام نسبت به دیگران در دو امر است: نخست در زیادی ثواب و قرب به خداوند و دیگری در صفات کمال انسانی. این سوال که "آیا امام باید افضل از دیگران باشد یا خیر؟" از دیرباز مورد نزاع میان شیعه و اهل سنت بوده و در باب شروط امامت، بدان پرداخته شده است[۱]. شیعه شرط لازم امامت را "افضلیت" میداند و در مقابل،اکثریت اهل سنت مقدم شدن فرد عادی (مفضول) بر انسان افضل را جائز میدانند[۲]. گستره افضلیت امام از نظر شیعه دو معنای "برتری در پاداش اخروی و برتری در کمالات انسانی " را شامل میشود. علمای شیعه برای افضلیت به معنای اول، پنج دلیل اقامه کردهاند که عبارتاند از: لازمه زیادی تکلیف افضلیت امام است؛ لزوم برتری در کمالات نفسانی و افضلیت امام؛ لزوم عصمت و افضلیت امام[۳]؛ لزوم تعظیم بر امام و افضلیت؛ حجت بودن امام و افضلیت[۴]. افضلیت به معنای دوم (برتری امام بر دیگران در کمالات انسانی و هر امری که راستای اهداف امامت و مسوولیت امام است)، صفاتی مثل علم به مسائل دین، شجاعت، مدیریت، تدبیر سیاسی و... را شامل میشود. علمای شیعه به دلیل عقلی (قبح تقدیم مفضول بر افضل) و نقلی (سوره یونس آیه ۳۵ و...) استناد کردهاند و اشکالاتی که از سوی علمای اهل سنت مطرح شده را پاسخ داده اند[۵]. (نهایی شده) |
افضلیت امام از شرایط امامت، و به معنای برتری امام در صفات و کمالات انسانی بر دیگران است. از دیدگاه متکلمان امامیه، امام باید در علم، دین، تقوا، سخاوت و شجاعت و نیز بهرهمندی از ثواب و پاداش اخروی و... از دیگران افضل باشد. برای اثبات افضلیت امام به قاعدههای قُبح ترجیح بلامرجح و تقدیم مفضول بر افضل و نیز روایت نبوی(ص) «هر کس بر گروهی رهبری و امامت کند و در میان آن گروه، فردی داناتر از او باشد، کار آنها پیوسته تا قیامت رو به تباهی خواهد رفت» و برخی از آیات قرآن استناده شده است. بیشتر اهلسنت، افضلیت امام را واجب نمیدانند و امامت مفضول را در صورت وجود مانع یا مصلحتی، جایز میدانند. به گفته سعدالدین تفتازانی متکلم اشعریمذهب در قرن هشتم، از نظر اهلسنت و بیشتر فرق اسلامی، امامت، حق کسی است که در هر عصر و زمان برتر از دیگران باشد مگر آنکه امامت او منشأ هرج و مرج و فتنه شود. از دلایل اهلسنت، اجماع علما بر انعقاد امامت مفضول پس از خلفای راشدین و واگذاری خلافت به شورای شش نفره توسط خلیفه دوم علیرغم وجود افضل در میان آنها است. از نظر علمای شیعه، امامان شیعه(ع)، پس از پیامبر اسلام(ص) برترین خلق خدایند. علامه مجلسی برآن است فقط جاهل به روایات، افضلیت ائمه(ع) را انکار میکند. از افضلیت امام در جهت اثبات امامت امام علی(ع) استدلال شده است که برهان افضلیت نامیده شده است. |
معناشناسی افضلیت امام
معنای افضلیت
افضلیت از ریشه «ف ض ل» به معنای زیاده و برتری است و «افضل» به معنای برتری کسی یا چیزی نسبت به دیگری است.[۶]. افضلیت بنابر یک تقسیم در دو مورد به کار میرود:
- افضلیت در امور دنیوی مانند: برخوردای از نَسب و حَسب، مقام اجتماعی، مال و ثروت و...؛
- افضلیت در امور اخروی و صفات انسانی مانند علم، تقوا و ورع، شجاعت و زهد[۷].
معنای امام
"امام" در لغت به معنای "پیشوا"، "پیشرو"[۸] و راهنماست[۹] با وجود اندک اختلافی پیرامون اصطلاحشناسی امامت در علم کلام[۱۰]، متکلمان در مجموع، آن را به ریاست فراگیر در تمام مسائل دینی و دنیایی، به نیابت از پیامبر اکرم(ص) تعریف کردهاند[۱۱]. در مباحث معرفتی، گاهی سخن از امامت به معنایی فراگیر است که حتی پیامبران را هم در بر میگیرد و بار دیگر، تنها سخن از جانشینی پیامبر اکرم(ص) میباشد. در این صورت نیز، گاه سخن راجع به امامت جانشینان پیامبر(ص) به صورت مطلق است، اما گاه بحث ناظر به اشخاص ایشان میباشد[۱۲]
البته تعریف کاملتر امامت در مکتب اهلبیت(ع) طبق کتاب و سنت، این است که گفته شود: امامت، ولایتالامر است و اساساً تقابل دین و دنیا در این مکتب معنا و مفهوم ندارد؛ آن دینی که قرآن کریم معرفی میکند همین شریعت است و شریعت شامل همه امور دنیاست و رسول اکرم(ص) مبعوث شد تا مردم را در دنیا هدایت کند تا بتوانند در دنیا و آخرت سعادتمند باشند. شیخ صدوق در "معانی الأخبار" در تعریف امام گفته است: سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ[۱۳] حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم امامت در استعمالات شرعیه است؛ یکی: "قدوه" بودن؛ دومی: "منصوب" بودن از طرف خدا و رکن سوم: "واجب الاطاعه" بودن امام است. این تعریفِ دقیق، جامعترین سخن در تعریف امام را آورده است[۱۴].
امام برترین انسانها در عصر خود است؛ بدین بیان که به طور طبیعی، برای اداره جامعه تنها یک نفر میبایست در رأس هرم قرار گیرد وگرنه بروز اخلال در اداره جامعه امری اجتنابناپذیر است. چنین کسی را خداوند منصوب میکند؛ حال اگرچه ممکن است در هر دوره چند پیامبر در این عالم وجود داشته باشند، اما روشن است که خداوند حکیم شایستهترین آنها را برای اجرای احکام برمیگزیند[۱۵].
قلمرو افضلیت امام
کسی که امامت جامعه را بر عهده دارد باید علاوه براینکه در امور دنیوی بر دیگران افضلیت دارد، در امور اخروی نیز افضلیت داشته باشد.
برای اثبات برتری امام در برخورداری از پاداش اخروی به وجوه ذیل استدلال شده است:
- عصمت امام و افضلیت: امام رهبری امت اسلامی را در همه امور دینی برعهده دارد، مقتضای عمومیت امامت و افضلیت امام بر مأموم این است که او در همه شئون رهبری از جمله عبادت بر دیگران برتری داشته باشد و چون امام دارای صفت عصمت است لذا از عالی ترین درجه اخلاص در اعمال از جمله در عبادت نیز برخوردار خواهد بود، لازمه برتری در عبادت و اخلاص در آن، برتری در استحقاق پاداش اخروی است[۱۶].
- تکلیف سنگینتر و پاداش بیشتر: امام در همه تکالیف دینی با دیگر مکلفان شریک است، ولی تکلیف ویژهای نیز دارد، چراکه مسئولیت هدایت دیگران را در عالی ترین سطوح برعهده دارد. پرداختن به این مسئولیت عظیم، مجاهدت ویژهای لازم دارد. به مقتضای «افضل الأعمال أحمزها» در برخورداری از پاداش الهی شایستگی بیشتری خواهد داشت[۱۷].
- حجت بودن امام و افضلیت: امامت ادامه نبوت است و به جز آوردن شریعت، با نبوت تفاوتی ندارد، چنان که در برخورداری از عصمت و سایر کمالات با پیامبر یک سان است، از آنجا که پیامبر(ص) بر دیگران برتری داشته و از پاداش بیشتری برخوردار است، امام نیز چنین است[۱۸].
- تعظیم ویژه امام و افضلیت: امام به خاطر افضلیت در کمالات نفسانی و برخورداری از مقام عصمت، شایسته تعظیم و تکریم ویژهای است که او را کاملاً از دیگران ممتاز میسازد. تعظیم و تکریم نوعی از پاداش الهی است، بنابراین امام از برترین پاداش برخوردار است[۱۹].[۲۰]
ضرورت افضلیت امام
برای تبیین ضرورت افضلیت امام و جانشین پیامبر(ص) دو نوع استدلال ارائه شده است:
ضرورت عقلی شرط افضلیت در امامت
درباره برتری یا عدم برتری امام در مقایسه با افراد دیگر از نظر کمالات انسانی سه فرض قابل تصویر است:
- امام در کمالات انسانی بر دیگران برتر است؛
- امام در کمالات انسانی از دیگران (همه یا برخی از آنان) در مرتبه پایینتری قرار دارد؛
- امام در کمالات انسانی با دیگران (همه یا برخی از آنان) برابر است.
فرض دوم و سوم از نظر عقل باطل است، زیرا لازمه فرض دوم این است که مفضول بر افضل مقدم باشد، و تقدیم مفضول بر افضل از نظر عقل قبیح است و فعل قبیح از خداوند سر نمیزند[۲۱]. فرض سوم نیز از آن جهت باطل است که مستلزم ترجیح بلامرجح است و ترجیح بلامرجح از نظر عقل قبیح و بلکه محال است[۲۲] بنابراین، امام باید بر دیگران برتر باشد[۲۳].
ضرورت نقلی شرط افضلیت در امامت
- لزوم افضلیت در قرآن: برخی آیات قرآن بر لزوم برتری پیشوای دینی مردم دلالت میکند مانند: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۲۴]. این آیه بیان میکند کسی سزاوار رهبری و هدایت دیگران است که خود، راه را یافته و دیگران را به آن هدایت میکند؛ نه اینکه محتاج به هدایت دیگران باشد. افضل است که احتیاج به هدایت دیگران ندارد و الا مفضول محتاج هدایت دیگران است و آیه، صلاحیت او را برای رهبری نفی میکند[۲۵] چنان که جمله ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ﴾ در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، بر خلاف حکم خرد و وجدان است[۲۶].
- افضلیت در روایات: در روایات نیز افضلیت و برتری مطلق امام بر آحاد مردم با توجه به جایگاه و علو منصب امامت مورد تاکید قرار گرفته است مانند:
- از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین»[۲۷].
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: ای مردم، سزاوارترین شخص برای خلافت، تواناترین افراد بر امر و داناترینشان به فرمان خداست[۲۸].
- امام علی بن موسی الرضا(ع) فرمودند: "امام را علاماتی است: عالم ترین، حکیم ترین، باتقواتر، بردبارتر، شجاع تر، سخیتر و عابدترین فرد است"[۲۹].[۳۰]
اختلاف مذاهب اسلامی بر افضلیت امام
افضلیت امام از دیدگاه اهل سنت
افضلیت امام از دیدگاه زیدیه
افضلیت امام از دیدگاه اسماعیلیه
اکثر اهل سنت میگویند: افضلیت معتبر نیست و مَفضُول هم میتواند خلیفۀ رسول خدا شود به دلیل اینکه خلفای ثُلُث، نسبت به علی(ع) مفضول بودند[۳۱].
دانشمندان شیعی افضلیت را یکی از شروط امامت میدانند آن هم افضلیت مطلق در تمام جوانب. افضلیت امام در سخنان متکلمان شیعه امامیه در دو معنا به کار رفته است: یکی افضلیت در صفات کمال نفسانی مانند: علم، عدالت، شجاعت، پارسایی و دیگری افضلیت در بهرهمندی از پاداش الهی[۳۲].[۳۳]. حاکم جامعه اسلامی باید از دیگر مردم در امور دینی، علمی و سیاسی برتر باشد؛ چراکه حاکم جامعه اسلامی بر همه مردم و در همه امور حکومت دارد و جایگاه امام فقط فرماندهی نظامی یا قضاوت و مانند آن نیست، تا به برتری در برخی امور نیاز داشته باشد[۳۴][۳۵].
بر خلاف امامیه که بر اشتراط افضلیت اتفاق نظر دارند[۳۶] اکثریت اهل سنت افضلیت را شرط لازم برای امامت نمیدانند. در اینجا دو وجه استدلال آنان را بررسی میکنیم:
وجه اول: عدهای تصور کردهاند افضلیت، مستلزم ارجحیت نیست، زیرا چه بسا فردی در آگاهی از معارف و احکام دینی و عبادت بر دیگران برتر باشد، ولی توانایی و آگاهی کافی برای رهبری و تدبیر امور جامعه را نداشته باشد؛ چنانکه عکس آن نیز ممکن است و آنچه در امامت و رهبری تعیینکننده است، آگاهی و توان کافی در مدیریت سیاسی است نه برتری در علم بر احکام شریعت و عبادت[۳۷].
پاسخ: اگر امام عبارت باشد از هر حاکمی که بر اریکه قدرت قرا گیرد ـ حتی اگر فاقد صلاحیتهای لازم باشد ـ و اگر وظیفه و شأن امام صرفاً اداره جامعه باشد، افضلیت موجب ترجیح نخواهد شد. اما با تعریفی که از امام و مسؤولیتهای او بیان شد ـ یعنی حاکمی که طبق موازین دینی جامعه اسلامی را اداره میکند ـ امام باید در تمام شئون مرتبط با منصب امامت از جمله تدبیر و قدرت اجرایی افضل بوده و احدی بر او مقدم نباشد[۳۸].[۳۹]
وجه دوم: شبهه دیگری که در مسئله مطرح شده اینکه نظریه افضلیت در امامت با نمونههایی که در عصر پیامبر(ص) و خلفا درباره تعیین امام یا فرماندهان سپاه رخ داده است سازگاری ندارد مانند فرماندهی زید بن حارثه در جنگ موته، در حالی که در سپاه اسلام کسانی چون جعفر بن ابوطالب حضور داشت، و هکذا فرماندهی اسامة بن زید بر عموم مسلمانان در روزهای پایانی زندگی پیامبر(ص)[۴۰] و همچنین واگذاری سرنوشت خلافت به شورای شش نفره از طرف عمر، در حالی که در میان آنها افراد برتری وجود داشت[۴۱]
پاسخ: این شبهه نیز باطل است، چرا که در مورد فرماندهی زید بن حارثه هر چند مشهور این است که زید فرمانده نخست بود و جعفر فرمانده دوم، ولی قول دیگر این است که جعفر نخستین فرمانده بوده است[۴۲] گذشته از این در فرماندهی سپاه افضلیت مطلق شرط نیست، بلکه افضلیت در آنچه به امر جنگ و مبارزه مربوط میشود کافی است و بیتردید زید بن حارثه و اسامة بن زید از چنین برتری برخوردار بودهاند که پیامبر(ص) آنها را به فرماندهی سپاه اسلام برگزید[۴۳]. اما استدلال به فعل عمر در واگذاری امر امامت به شورای شش نفره مبتنی بر دو مطلب است: یکی اینکه گزینش امام را به اختیار مکلّفان بدانیم نه به انتصاب از جانب پیامبر(ص) و به امر پروردگار و دیگری اینکه عمل صحابه بدون استثنا حجت شرعی باشد. در حالی که هیچ یک از دو مطلب فوق از نظر شیعه امامیه پذیرفته نیست[۴۴].[۴۵]
پیامدهای نظریه لزوم افضلیت امام
نخست: لزوم منصوص بودن امام
دوم: مشروعیت نداشتن امامت مفضول
سوم: افضلیت امام ناطق نسبت به امام صامت
چهارم: برتری امام ناطق بر امام صامت تا پایان دوران امامت
پنجم: لزوم افضلیت امام تنها در دوران امامت
ششم: عدم لزوم افضلیت امام در تمام دوران قبل از امامت
هفتم: تفاوت رتبه امامان
هشتم: تفاوت در هدایت بندگان از سوی امامان
مقدمه
از نگاه شیعه یکی دیگر از شرایط امام، افضلیت است، باید حاکم جامعه اسلامی، از دیگر مردم در امور دینی، علمیو سیاسی برتر باشد؛ چراکه حاکم جامعه اسلامی بر همه مردم و در همه امور حکومت دارد، و جایگاه امام فقط فرماندهی نظامییا قضاوت و مانند آن نیست، تا به برتری در برخی امور، نیاز داشته باشد[۴۶][۴۷].
چیستی افضلیت
- در اینکه افضلیت چیست دو احتمال است:
- افضلیت در امور دنیوی مانند: نَسب و حَسب و...؛
- افضلیت در امور اخروی و صفات انسانی مانند علم، تقوا و ورع، شجاعت، زهد[۴۸].
افضلیت
- امام در هر چه که به آرمانها و اهداف امامت مربوط میشود باید افضل باشد که بالاترین این صفات، عصمت است که برای تبیین معارف و احکام ضرورت دارد. هر یک از ائمه(ع) در عصر خود کاملترین مصداق در این صفات بودهاند و از نظر عقلی، امامت غیر افضل بر افضل قبیح است. افضلیت به معنای برتری امام(ع) در صفات و کمالات نفسانی و پاداش اخروی نسبت به دیگران است[۴۹].
- دانشمندان شیعی افضلیت را یکی از شروط امامت میدانند آن هم افضلیت مطلق در تمام جوانب [۵۰].
- افضلیت امام در سخنان متکلمان شیعه امامیه در دو معنا به کار رفته است: یکی افضلیت در صفات کمال نفسانی مانند: علم، عدالت، شجاعت، پارسایی؛ و دیگری افضلیت در بهرهمندی از پاداش الهی، [۵۱][۵۲].
- از طریق دلیل عقلی و وحی به لزوم افضلیت امام به معنای برتری در کمالات نفسانی استدلال شده است.
افضلیت اخروی امام
- جهت اثبات برتری امام در برخورداری از پاداش اخروی به وجوه ذیل استدلال شده است[۵۳].
- ۱. عصمت امام و افضلیت: امام رهبری امت اسلامی را در همه امور دینی برعهده دارد، مقتضای عمومیت امامت و افضلیت امام بر مأموم این است که او در همه شئون رهبری از جمله عبادت بر دیگران برتری داشته باشد، و چون امام صفت عصمت دارد از عالی ترین درجه اخلاص در اعمال از جمله در عبادت نیز برخوردار خواهد بود، لازمه برتری در عبادت و اخلاص در آن برتری در استحقاق پاداش اخروی است[۵۴][۵۵].
- ۲. تکلیف سنگینتر و پاداش بیشتر: امام در همه تکالیف دینی با دیگر مکلفان شریک است، ولی تکلیف ویژهای نیز دارد، چرا که او لطف است در حق دیگران و مسئولیت هدایت آنان را در عالی ترین سطوح برعهده دارد. پرداختن به این مسئولیت عظیم، مجاهدت ویژه ای لازم دارد. به مقتضای افضل الأعمال أحمزها اما در برخورداری از پاداش الهی شایستگی بیشتری خواهد داشت. حاصل آنکه تکلیف بیشتر و سنگین تری که برعهده امام گذاشته شده است، مقتضی استحقاق پاداش اخروی بیشتری خواهد بود[۵۶][۵۷].
- ۳. حجت بودن امام و افضلیت: امامت ادامه نبوت است و به جز آوردن شریعت، با نبوت تفاوتی ندارد، چنان که در برخورداری از عصمت و سایر کمالات با پیامبر یک سان است، از آنجا که پیامبر(ص) بر دیگران برتری داشته و از پاداش بیشتری برخوردار است، امام نیز چنین است[۵۸][۵۹].
- ۴. تعظیم ویژه امام و افضلیت: امام به خاطر افضلیت در کمالات نفسانی و برخورداری از مقام عصمت، شایسته تعظیم و تکریم ویژه ای است که او را کاملاً از دیگران ممتاز میسازد. تعظیم و تکریم نوعی از پاداش الهی است، بنابراین امام از برترین پاداش برخوردار است[۶۰][۶۱].
- ممکن است گفته شود: تعظیم و تکریم آن گاه پاداش به شمار میرود که از سوی خداوند و در آخرت باشد در حالی که تکریم مورد بحث از طرف مؤمنان و مربوط به دنیاست. در پاسخ میتوان گفت تعظیم امام اگر چه از سوی مؤمنان و وظیفه آنهاست ولی به دستور خداوند صورت میگیرد و پاداش الهی در دنیا نیز میتواند بروز و نمود داشته باشد آن چه به آخرت اختصاص دارد پاداش کامل و بی نقص است که از هرگونه سختی و رنجی پیراسته است چنان که قرآن کریم درباره مجاهدان راه حقّ میفرماید: خداوند پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنان عطا کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد[۶۲][۶۳].
افضلیت امام در معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)
در بیان ویژگیهای امام علم خدادادی، عصمت و نصب الهی را توضیح دادیم اکنون نوبت به ویژگی چهارم یعنی افضلیت رسیده است در اینجا معیار و دلائل افضلیت تبیین میشود.
معیار افضلیت
قبل از بررسی ادله مطرح شده لازم است ملاک و میزان در باب افضلیت را مشخص نماییم به عبارت دیگر افضل باید در چه وصفی بر دیگران برتری داشته باشد و معیار افضلیت چیست؟ دو قلمرو برای افضلیت میتوان در نظر گرفت: اول) تقرب به خداوند تعالی و رسیدن به پاداش و ثواب بیش تر. دوم) برتری در کمالات انسانی. این دو ملاک و قلمرو به نوعی در سخن متکلمان امامیه مانند سید مرتضی (م ۴۳۶)[۶۴] و خواجه طوسی (م ۶۷۲)[۶۵] و علامه حلی (م ۷۲۶)[۶۶] و محقق حلی (م ۶۷۶)[۶۷] مطرح شده است. افضلیت مورد نظر امامیه که از ویژگیهای لازم و ضروری امام دانسته شده و به هر دو ملاک میباشد هر چند میتوان بین دو ملاک مذکور قائل به ملازمه شد همان طور که محمد حسن مظفر میگوید: و أعلم أنّ الإمام إذا كان فاضلا في صفات الكمال، يلزم أن يكون أطوع للّه و أكثر عملا بالبرّ و الخير، فلا بدّ أن يكون أكثر ثوابا.[۶۸]. امام اگر در صفات کمال فضل و برتری داشته باشد باید اطاعتش از خداوند بیشتر و کار خوب و پسندیدهاش بیشتر باشد پس باید ثواب بیشتری هم ببرد.
دلایل لزوم افضلیت
برای تبیین ضرورت افضلیت امام و جانشین پیامبر(ص) دو نوع استدلال ارایه شده است:
الف) دلیل عقلی عقلاً و عرف عدم رعایت افضلیت را قبیح و ناپسند میدانند و این قبح را مسلم و بی نیاز از استدلال میدانند[۶۹]. هر چند بعض از متکلمان برای اثبات قبح و ناپسندی رعایت نکردن افضلیت در امامت چنین استدلال کردهاند: امام درکمالات نسبت به سایر مردم یا مساوی و یا از آنان پایینتر است و یا برتر. فرض اول محال است زیرا در این صورت برای امامت، بر دیگران ترجیحی ندارد فرض دوم نیز محال است زیرا تقدیم مفضول بر فاضل عقلاً قبیح است بنابراین فرض سوم متعین است[۷۰].
ب) دلیل نقلی بر افضلیت امام لزوم افضلیت در قرآن: امام به معنای مقتدا و پیشوای امت اسلامی و جانشین نبی مکرم(ص) باید برتری و امتیاز نسبت به سایر آحاد مردم داشته باشد و بدون داشتن برتری و افضلیت امامت و پیشوایی معنا پیدا نمیکند. قران کریم قیمومیت و سرپرستی خانواده را به ملاک فضل و برتری قرار داده است ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ﴾[۷۱]. حال که سرپرستی خانواده باید معیار داشته باشد آیا سرپرستی در جامعه اسلامی میتواند بدون ملاک باشد؟ آیه شریفه دربردارنده یک پیام مهم و ارشاد به حکم عقل است زیرا نزد عقلا هیچ منصب و مقامی نمیتواند جزاف و بدون معیار و ملاک به شخصی واگذار شود. تولی امر و سرپرستی جامعه اسلامی آن هم به عنوان خلافت و جانشینی از سوی رسول خدا نیز از این قاعده مستثنا نیست[۷۲]. قرآن کریم به قبح تقدیم مفضول اشاره میکند: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۷۳] این آیه- به سبک استفهام تقریری- بیان میکند که کسی سزاوار رهبری و هدایت دیگران است که خود، راه هدایت را یافته و دیگران را به آن میکند؛ نه این که محتاج به هدایت دیگران باشد. افضل است که احتیاج به هدایت دیگران ندارد و الا مفضول محتاج هدایت دیگران است و آیه، صلاحیت او را برای رهبری، نفی میکند[۷۴].
برخی آیه را دال بر افضلیت پیامبر(ص) میدانند نه امام زیرا پیامبر(ص) است که مبعوث از سوی خداوند تعالی است و خداوند حکیم او را شایسته چنین جایگاهی دانسته است لذا یقیناً افضل است و اشتراط افضلیت مختص نبی است نه امام[۷۵]. در پاسخ میگوییم: اگر حقیقت مقام و منصب امامت و شئون و صفات امام مانند علم خدادادی و تنزه از خطا و نصب الهی مورد دقت و تأمل کافی قرار گیرد یعنی با این نگاه که امامت منصب الهی است آیه کریمه قطعاً شامل مقام امامت هم میگردد[۷۶]. افضلیت در روایات: در روایات نیز افضلیت و برتری مطلق امام بر احاد مردم با توجه به جایگاه و علو منصب امامت مورد تاکید قرار گرفته است: از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین»[۷۷].
و نیز از آن حضرت نقل شده: «و من ولی ولیا من المسلمین شیئا من امور المسلمین و هو یعلم أن فی المسلمین من هو خیر للمسلمین منه و اعلم بکتاب الله و سنه رسوله(ص) فقد خان الله و رسوله خان جماعه المسلمین»[۷۸]. امام امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»[۷۹]. ای مردم، سزاوارترین شخص برای خلافت، تواناترین افراد بر امر و داناترینشان به فرمان خداست.
امام امیرالمؤمنین(ع) در یکی از مکاتبات در مقام احتجاج مینویسد: «ثُمَّ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِأَمْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَدِيماً وَ حَدِيثاً أَقْرَبُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَعْلَمُهَا بِالْكِتَابِ وَ أَفْقَهُهَا فِي الدِّينِ وَ أَوَّلُهَا إِسْلَاماً وَ أَفْضَلُهَا جِهَاداً وَ أَشَدُّهَا بِمَا تَحْمِلُهُ الرَّعِيَّةُ مِنْ أُمُورِهَا اضْطِلَاعاً»[۸۰]. و همانا سزاوارترین مردم به حکومت بر این امت درگذشته و حال کسی است که از همه به رسول خدا نزدیکتر و به احکام کتاب داناتر و در دین فقیهتر است؛ نخستین ایشان در مسلمان شدن و برترین آنان در جهاد و قویترین ایشان در تحمل سختی امر امت است. امیرالمؤمنین(ع) در ضمن نشانههای امام میفرمایند: «أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْكَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ فَيَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ يَسْتَغْنِي عَنْهُمْ»[۸۱]. صدوق از امام علی بن موسی الرضا(ع) نقل میکند: «لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ»[۸۲]. امام را علاماتی است: عالم ترین، حکیم ترین، باتقواتر، بردبارتر، شجاع تر، سخیتر و عابدترین فرد است.
امام علی بن موسی الرضا(ع) در ضمن خطبه مفصل در جامع مرو افضلیت مطلق امام را بیان میفرماید: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَايُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَايُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَايُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَالَهُ مِثْلٌ وَ لَانَظِيرٌ»[۸۳].
دیدگاه اهل سنت در افضلیت
بر خلاف امامیه که بر اشتراط افضلیت اتفاق نظر دارند[۸۴] اکثریت اهل سنت افضلیت را شرط لازم برای امامت نمیدانند در اینجا دو وجه استدلال آنان را بررسی میکنیم:
وجه اول: افضلیت موجب ارجحیت و برتری و مقدم داشتن نمیشود زیرا آنچه در امامت مهم است تدبیر و قدرت اجرایی است نه کثرت دانش دینی و عبادت زیاد که موجب پاداش اخروی باشد[۸۵].
پاسخ: اگر امام عبارت باشد از هر حاکمی که بر اریکه قدرت قرا گیرد - حتی اگر فاقد صلاحیتهای لازم باشد- و اگر وظیفه و شأن امام صرفاً اداره جامعه باشد، افضلیت موجب ترجیح نخواهد شد. اما با تعریفی که از امام و مسؤولیتهای او بیان شد - یعنی حاکمی که طبق موازین دینی جامعه اسلامی را اداره میکند - امام باید در تمام شئون مرتبط با منصب امامت از جمله تدبیر و قدرت اجرائی افضل باشد و احدی بر او مقدم نباشد[۸۶].
وجه دوم: برخی از متکلمان سنی گفتهاند: روش نبی گرامی(ص) در سپردن مناصب بر اساس افضلیت نبوده برای مثال در جنگ موته زید بن حارثه را فرمانده لشکر قرار داد در حالی که جعفر بن ابی طالب حضور داشت و بدون تردید جعفر برتر از زید بود، در امر امامت و خلافت نیز این گونه است بعد از رسول خدا(ص) نیز رعایت افضلیت لازم نبوده است[۸۷].
پاسخ: این قیاس مع الفارق است زیرا در امر امامت و جانشینی نبی گرامی اسلام(ص) به تناسب شئون و مسؤولیتهای امام، افضلیت مطلق - یعنی در همه شئون امامت و زعامت - لازم است بر خلاف فرماندهی جنگ که افضلیت فقط در توان اداره جنگ لازم است. مضافاً بر اینکه که تقدیم زید بر جعفر مورد اتفاق نیست[۸۸]. حاصل کلام این است که اگر امامت را منصب و جایگاه خاص بدانیم سخن از افضلیت مطلق کلامی روشن و قابل درک است همان گونه که در کلمات برخی از اهل سنت نیز مانند جاحظ آمده است[۸۹]. اما اگر امام را مرادف با امیر و حاکم بدانیم و لو با قهر و غلبه بر جامعه اسلامی مسلط شده باشد بحث از افضلیت جایی نخواهد داشت[۹۰].
مقدمه
درباره برتری یا عدم برتری امام در مقایسه با افراد دیگر از نظر کمالات انسانی سه فرض قابل تصویر است:
- امام در کمالات انسانی بر دیگران برتر است؛
- امام در کمالات انسانی از دیگران (همه یا برخی از آنان) در مرتبه پایینتری قرار دارد؛
- امام در کمالات انسانی با دیگران (همه یا برخی از آنان) برابر است.
فرض دوم و سوم از نظر عقل باطل است، زیرا لازمه فرض دوم این است که مفضول بر افضل مقدم باشد، و تقدیم مفضول بر افضل از نظر عقل قبیح است. بنابراین چون از خداوند فعل قبیح سر نمیزند، این فرض، باطل است و در این جهت میان دو نظریه انتصاب و انتخاب در تعیین امام، تفاوتی وجود ندارد، زیرا بر اساس هر دو دیدگاه، تعیین امام به خداوند انتساب دارد؛ بر اساس دیدگاه انتصاب، بدون واسطه، و بر اساس دیدگاه انتخاب، با واسطه. چون براساس طرافداران دیدگاه انتخاب، خداوند از تعیین امام بهدست مکلفان، رضایت دارد؛ یعنی آنان رأی مردم را منشأ مشروعیت نمیدانند، بلکه آن را طریق و کاشف از منشأ مشروعیت (اراده خداوند) میدانند[۹۱]. فرض سوم از آن جهت باطل است که مستلزم ترجیح بلامرجح است و ترجیح بلامرجح از نظر عقل قبیح و بلکه محال است. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره گفته است: و قبح تقدیم المفضول معلوم و لا ترجیح فی المساوی[۹۲]؛ ناروایی مقدم داشتن مفضول بر افضل معلوم است، و در فرض تساوی امام با دیگران، وجهی برای ترجیح امام بر دیگران وجود ندارد. با نادرستی فرض دوم و سوم، فرض اول متعیّن خواهد بود. بنابراین، امام باید بر دیگران برتر باشد.
برخی تصور کردهاند که افضلیت، مستلزم ارجحیت نیست، زیرا چه بسا فردی در آگاهی از معارف و احکام دینی و عبادت بر دیگران برتر باشد، ولی توانایی و آگاهی کافی برای رهبری و تدبیر امور جامعه را نداشته باشد؛ چنانکه عکس آن نیز ممکن است و آنچه در امامت و رهبری تعیینکننده است، آگاهی و توان کافی در مدیریت سیاسی است نه برتری در علم بر احکام شریعت و عبادت[۹۳].
منشأ این تصور، آن است که برتری در صفات کمال، نسبی فرض شده است، در حالی که برتری در باب امامت و رهبری، شامل همه صفات کمالی است که در تحقق یافتن و اهداف امامت نقش دارند و کسی که در برخی صفات بر دیگران برتر باشد، مصداق افضل به معنای مطلق آن نخواهد بود[۹۴]. البته، این حکم اولی عقل در مسأله است، و حکم ثانوی عقل، آن است که اگر به امامی که در همه صفات بر دیگران برتری داشته باشد دسترسی نباشد، باید میان صفات، تفکیک قائل شد و صفاتی را که در باب امامت، نقش بارزتر و اساسیتری دارند بر صفات دیگر مقدم داشت. بحث کنونی ما مربوط به حکم اولی عقل است نه حکم ثانوی آن.
برخی آیات قرآن نیز بر لزوم برتری پیشوای دینی مردم دلالت میکند، چنانکه فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۹۵]. در این آیه دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده است: یکی فردی که خود، هدایت یافته است و به هدایت انسانهای دیگر نیازی ندارد، در نتیجه میتواند مردم را هدایت کند، و دیگر فردی که تا دیگران، وی را هدایت نکنند، هدایت یافته نخواهد بود. اکنون اگر بنا باشد انسان از یکی از دو گزینه مزبور پیروی کند، کدامیک از آن دو سزاوارتر است؟ بدون شک، عقل سلیم، پیروی از گزینه نخست را نیکو و پیروی از گزینه دوم را ناپسند میداند. جمله ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾ ناظر به همین حکم عقلی و درک وجدانی است[۹۶].
ممکن است گفته شود: این آیه بر دیدگاه شیعه- که افضلیت امام را شرط لازم امام میداند- دلالت نمیکند، بلکه بر دیدگاه کسانی دلالت دارد که افضلیت را شرط کمال در امام میدانند، نه شرط لازم[۹۷]، زیرا مفاد واژه ﴿أَحَقُّ﴾ این است که گزینه اول بر گزینه دوم برتری دارد، نه اینکه گزینه اول متعین و لازم است.
پاسخ: در این آیه قرینه روشنی وجود دارد که مقصود از ﴿أَحَقُّ﴾ آن نیست که هر دو گزینه، خوب و پذیرفته است، ولی گزینه اول برتری دارد، بلکه مقصود این است که فقط گزینه اول درست است و گزینه دوم پذیرفته نیست، زیرا در آغاز آیه، پرستش خدای یکتا با پرستش بتها و معبودهای دروغین مقایسه شده است: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ﴾[۹۸]. روشن است که بتها و معبودان دروغین هیچگونه هدایتگری به حق نداشته، و پرستش آنها باطل است، و تنها باید خدای یکتا را پرستش کرد. بنابراین، در ادامه آیه که فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾ مقصود این است که تنها باید از کسی پیروی کرد که هدایتگر به حق است و احتمال خطا و انحراف در او وجود ندارد. شاید وجه اینکه خداوند متعال در این جا از واژه ﴿أَحَقُّ﴾ استفاده کرده، آن بوده است که مشرکان را به تفکر وادارد و عقل و فطرت آنان را بیدار سازد و تعصبهای جاهلی، مانع اندیشیدن آنان نشود[۹۹].[۱۰۰]
پانویس
- ↑ ر.ک: علیرضا نجف زاده، افضلیت امام از دیدگاه فرق کلامی، مطالعات اسلامی، فلسفه و کلام، شماره ۴۲، ص۱۷۸-۱۸۴.
- ↑ ر.ک: علیرضا نجف زاده، افضلیت امام از دیدگاه فرق کلامی، مطالعات اسلامی، فلسفه و کلام، شماره ۴۲، ص۱۸۵.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۴؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۸۶ و المسلک فی اصول الدین، ص۲۰۶.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۰۳-۲۰.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۱۹۱-۲۰۳.
- ↑ کتاب العین ج 7 ص 44
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۹۳.
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
- ↑ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ص۴۱-۵۷؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۳-۳۳.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ص۳۹؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۱۰۳؛ ابنمیثم بحرانی، میثم، النجاة فی القیامة، ص۴۱؛ سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۳۲۵.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۲۱.
- ↑ ابنبابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.
- ↑ مرحوم صدوق این قیود مذکور در متن خود را از روایات استفاده کرده است. در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجبالاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم(ص): «إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم»؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مىكنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق(ع): «لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً»؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا(ع) در معرفی امام و امامت: «هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ»؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مىدانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگتر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دستنيافتنىتر و ژرفتر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشههايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳. او در جای دیگری نیز گفته است: الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله ر.ک: صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹. ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ(ص)، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة. صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۲.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۴؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶ و المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۶.
- ↑ المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۵.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۵ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶.
- ↑ تقریب المعارف، ص ۱۰۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.
- ↑ کشف المراد، ص۴۹۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱ و دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲؛ اکبری ملکآبادی، هادی و یوسفی سوته، رقیه ، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۹۰-۹۱؛ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۲۱۵ - ۲۱۶.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.
- ↑ ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.
- ↑ السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
- ↑ «لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ»؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۱۳.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲
- ↑ علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۲۱.
- ↑ المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶؛ تلخیص المحصل، ص ۴۳۱ و تقریب المعارف، ص ۱۰۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷؛ اکبری ملکآبادی، هادی و یوسفی سوته، رقیه ، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۹۰-۹۱.
- ↑ برای آشنایی بیشتر با افضلیت امام، ر.ک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۲، ص۳۲۰؛ الألفین، ص۱۲۳؛ تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۰۱؛ دلائل الصدق، ج۴، ص۲۳۳؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۲۹؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۳۲۶؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۲۳۳؛ الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقه، ص۴۳؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۸۰؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۶: إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، النص، ص۳۳۶؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیة، ص۱۷۲؛ شرح منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ج۳، ص۱۹۶؛ عقائد الامامیة الإثنی عشریه، ج۳، ص۶؛ منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ص۱۱۵؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۹۲.
- ↑ چنان که علامه حلی میگوید: المبحث الثانی فی ان الامام یجب ان یکون افضل من رعیته اتفقت الامامیه علی ذلک و خالف فیه الجمهور فجوزوا تقدیم المفضول علی الفاضل. نهج الحق و کشف الصدق، ص ۱۶۸.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۳؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۶؛ النبراس، ص۵۳۵.
- ↑ ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج ۳، ص ۱۷۸. برای مطاله بیشتر ر.ک: امامت در بینش اسلامی ۱۹۵؛ امامت پژوهی، ص ۱۶۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱ و دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲.
- ↑ المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۷.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص ۳۸۴.
- ↑ المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۸ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۹۰.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ برای آشنایی بیشتر با افضلیت امام، ر.ک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۲، ص۳۲۰؛ الألفین، ص۱۲۳؛ تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۰۱؛ دلائل الصدق، ج۴، ص۲۳۳؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۲۹؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۳۲۶؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۲۳۳؛ الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقه، ص۴۳؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۸۰؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۶: إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، النص، ص۳۳۶؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیة، ص۱۷۲؛ شرح منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ج۳، ص۱۹۶؛ عقائد الامامیة الإثنی عشریه، ج۳، ص۶؛ منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ص۱۱۵؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۹۲.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۹۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶؛ تلخیص المحصل، ص ۴۳۱ و تقریب المعارف، ص ۱۰۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۴؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶ و المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۵ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ تقریب المعارف، ص ۱۰۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ سوره آل عمران، آیه:۱۴۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۲۹.
- ↑ تلخیص المحصل، ص ۴۳۱.
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۱۸۷ و به مناسبت استدلال بر لزوم نص و بطلان اختیار و انتخاب معیار افضلیت را هم مطرح نموده است: الامام یجب أن یکون افضل أهل زمانه دینا و ورعا و علما و سیاسه فلو ولینا أحدنا باختیارنا لم نأمن أن یکون باطنه کافرا أو فاسقا و یخفی علینا و المقایسه بینه و بین غیره فی هذه الکمالات و إذا جهلنا الشرط کیف یصح أن یناط هذا الامر بنا و یستند إلی اختیارنا؟ الإلفین ص۴۱.
- ↑ المسلک فی أصول الدین و الرسالة الماتعیة، ص ۲۰۵؛ حمصی نیز این دوگانگی در ملاک افضلیت را بیان کرده است: و اما کونه أفضل الرعیه فیدخل تحته معنیان: احدهما کونه أفضلهم بمعنی کونه أکثرهم ثوابا عندالله و ثانیها کونه أفضل منهم فی الظاهر و فیما هو متقدم علیهم فیه المنقذ من التقلید. ج ۲، ص ۲۸۶.
- ↑ دلائل الصدق لنهج الحق، ج ۴، ص ۲۳۹.
- ↑ تلخیص الشافی، ج ۱، ص ۲۱۶.
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۱۸۷.
- ↑ «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ ر.ک: امامت پژوهی، ص ۲۶۲. ابوبکر در سقیفه به قرشیت و قرابت استناد کرده و این خود دلیل بر این است که تولی امر بدون ملاک و برتری بر دیگران ناتمام است عمر نیز در وجه انتخاب اعضای شورای ۶ نفره گفت: «إِنَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَاتَ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْ هَذِهِ السِّتَّةِ مِنْ قُرَيْشٍ عَلِيٍّ، وَ عُثْمَانَ، وَ طَلْحَةَ، وَ الزُّبَيْرِ، وَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَجْعَلَهَا شُورَى بَيْنَهُمْ لِيَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ». ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۷۷.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ ر.ک: امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.
- ↑ شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۴۶.
- ↑ ر.ک: دلائل الصدق، ج ۴، ص ۲۳۷.
- ↑ السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.
- ↑ کنز العمال، ج ۱۶، ص ۸۸؛ تاریخ ابن عساکر، ج ۵۳، ص ۲۵۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج ۳، ص ۲۱۰.
- ↑ ر.ک: بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۱۶۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۱۳.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۱۹.
- ↑ چنان که علامه حلی میگوید: المبحث الثانی فی ان الامام یجب ان یکون افضل من رعیته اتفقت الامامیه علی ذلک و خالف فیه الجمهور فجوزوا تقدیم المفضول علی الفاضل. نهج الحق و کشف الصدق، ص ۱۶۸.
- ↑ ر.ک: شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۷۳.
- ↑ ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج ۳، ص ۱۷۸. برای مطاله بیشتر ر.ک: امامت در بینش اسلامی ۱۹۵؛ امامت پژوهی، ص ۱۶۶.
- ↑ ر.ک: شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۴۷؛ امامت در بینش اسلامی، ص ۱۹۸.
- ↑ ر.ک: تلخیص الشافی، ج ۱، ص ۲۳۶؛ المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۳۸۹؛ امامت در بینش اسلامی، ص ۱۹۹.
- ↑ صفات الإمام الافضل هی العقل و العلم و الحزم و العزم و بکلمه اخری یجب ان یکون الامام افضل اهل عصره و أن یکون اشبه الناس بالرسول و اشبه الناس بالرسول هو من یأخذ بسیرته. رسائل الجاحظ، ص ۲۰۲.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲
- ↑ ر.ک: شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.
- ↑ کشف المراد، ص۴۹۵.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۳؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۶؛ النبراس، ص۵۳۵.
- ↑ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۷۸؛ دلائل الصدق، ج۳، ص۲۹-۳۰.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ کشف المراد، ص۴۹۵؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸؛ ارشاد الطالبین، ۳۳۶.
- ↑ عدهای از متکلمان معتزلی، طرفدار این دیدگاهاند.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی “حق” رهنمون باشد؟ بگو خداوند به “حق” رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ والتعبیر فی الترجیح فی قوله: ﴿أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ﴾ بأفعل التفضیل الدال علی مطلق الرجحان دون التعین و الانحصار، مع ان اتباعه تعالی حق لاغیر، و اتباعهم لانصیب له من الحق، انما هو بالنظر الی مقام الترجیح و لیسهل بذلک قبولهم للقول من غیر اثارة لعصبیتهم و تهییج لجهالهتم؛ المیزان فی التفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱.