توحید در کلام اسلامی

شناسه ارزیابی نشده
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

توحید، اعتقاد به یگانگی خداوند و ستایش خالصانه و دور از شرک است و اوّلین و مهم‌ترین اصل اعتقادی و زیربنای نظام اعتقادی و ارزشی اسلام است که بدون فهم درست آن، شناختن صفات خداوند متعال ممکن نیست. توحید دارای اقسامی است: توحید ذاتی؛ توحید صفاتی؛ توحید افعالی؛ توحید عبادی و ... . از آثار موحّد بودن، تقوی و اطاعت الهی؛ رهایی از پریشانی و تشویش؛ توکل و اعتماد به خدا؛ صبر، رضا و تسلیم و دفع و رفع بدی‌ها را می‌توان نام برد.

جایگاه و اهمیت توحید

توحید، اعتقاد به یکتایی و یگانگی خداوند، اقرار به خالقیت و ربوبیت مطلق و انحصاری او، یکتاپرستی و پرستش و ستایش خالصانه و دور از شرک است. توحید اوّلین و مهم‌ترین اصل اعتقادی و زیربنای نظام اعتقادی و ارزشی اسلام است که بدون فهم درست آن، بازشناختن صفات خداوند متعال ممکن نیست و نخستین دعوت همۀ پیامبران الهی، دعوت بشر به سوی خدای یگانه است. آیین صحیح، عقیده به خدای یکتاست که هم جهان را آفریده و هم تدبیر و ادارۀ آن به دست اوست، فرزند و شریک و همسر و همتایی ندارد. شعار توحید جملۀ ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۱] است. به یکتاپرستان "موحّد" گفته می‌شود. قرآن به موضوع توحید اهمیتی ویژه می‌دهد و به هیچ موضوعی بدین پایه توجه نکرده است.

توحید نام یکی از سوره‌های قرآن نیز هست که در آن از یکتایی و بی‌همتایی و بی‌فرزندی خداوند سخن به میان آمده است. پایه همۀ ادیان آسمانی بر توحید است و اگر پیروان برخی آیین‌ها به خدایان متعدّد معتقدند، انحرافی است که بعدها پدید آمده است[۲].

معناشناسی

توحید در لغت به معنای یکی ساختن چیزی و حکم به یکتایی آن[۳] و در اصطلاح، خدا را به ربوبیت شناختن و به وحدانیتش اقرار داشتن و اضداد و امثال را از او نفی کردن است[۴]. عارفان توحید را اصل علوم، سرّ معارف، مایه دین، بنای مسلمانی و فارق دوست از دشمن می‌‌دانند و هر طاعتی را بدون توحید، بی‌ارزش و سرانجام آن را تاریکی می‌‌شمارند. انسان با توحید، به بالاترین مرتبه کمال می‌رسد و درجات موحّدان در قرب و بُعد، کمال و نقص، فضیلت و رذیلت و شرافت و خسّت، به تفاوت مراتب توحید است، بنابراین مدار سعادت و شقاوت انسان، توحید و شرک است[۵].

توحید در احادیث

احادیث نیز توحید را در جایگاهی بس رفیع قرار داده است: رسول اکرم (ص) فرمودند: "هیچ بنده‌ای نیست کلمه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ را بر زبان جاری سازد و گناهانش همانند برگ درختان نریزد"[۶]. همچنین فرمودند: "توحید، ‌ قیمت بهشت است"[۷]؛ "خداوند به وسیله توحید، بدن‌های امّت مرا بر جهنّم حرام گردانید"[۸]. امام رضا (ع) نیز فرمود: "خداوند می‌فرماید: کلمه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دژ استوار من است و هر کس به دژ من پناه آورد، از عذاب من‌ ایمن است"[۹].[۱۰]

توحید یکی از اصول اعتقادی

توحید از ارکان اصول اعتقادی است، به گونه‏‌ای که در میان تمامی صفات الهی، تنها توحید در زمرۀ اصول دین قرار گرفته است. البته توحید دارای مراتبی است که ملاحظه تمام مراتب آن، توحید کامل است و موحد کامل نیز کسی است که به همه مراتب آن، اعتقاد داشته باشد. چنین توحیدی است که می‌‏تواند بستر نظام سیاسی قرار گیرد؛ زیرا کسانی که به توحید کامل معتقد شدند این اعتقاد را در تمام جنبه‌‏های زندگی، از جمله نظام سیاسی آن، باید بروز دهند؛ به این معنا که نظام اداره کنندۀ جهان را نظام واحد بدانند؛ همچنان که به مقتضای برهان عقلی، کمال انسان در این است که از کسی اطاعت کند که بر حقیقت انسان و جهان و ارتباط متقابل انسان و جهان آگاه است و او کسی نیست جز خدا، پس قهراً ولایت منحصر به او خواهد شد؛ یعنی تنها ولی حقیقی انسان خداست. بنابراین، توحید تنها یک عقیده و اندیشه خنثی نیست که تأثیری در حوزۀ رفتار و کردار انسانی نداشته باشد و در رابطه با سایر اندیشه‏‌ها و تئوری‏های وی قرار گیرد و گسسته از نظامات اجتماعی و سیاسی و ارزش‌های اخلاقی او باشد، بلکه توحید از یک سو، نظام ارزشی انسان موحد را پدید می‌‌‏آورد (اخلاق) و از سوی دیگر تنظیم کننده مناسبات اجتماعی، حقوقی و سیاسی اوست، بدین ترتیب مقوله سیاست نیز یکی از ساحت‏‌هایی است که اندیشه توحید نسبت ‏به آن تأثیرگذار است؛ یعنی اندیشه توحیدی در سه حوزه معرفت، اخلاق و سیاست دخالت می‌‏کند[۱۱].

اقسام و مراتب توحید

توحید دارای مراتبی است که ملاحظه تمام مراتب آن، توحید کامل است و موحد کامل کسی است که به همه مراتب آن، اعتقاد داشته باشد. تقسیماتی که برای توحید شده عبارت است از:

  1. توحید ذاتی: یعنی تمام موجودات، وجودشان از خداوند است، لذا برخی، توحید ذاتی را همان معنای عبارت شریف ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دانسته‌اند. در توحید ذاتی گاه نظر به یگانگی و شریک نداشتن خداوند است و گاه نظر به احدیت اوست، یعنی یکتایی و بساطت و جزء نداشتن. از توحید در صورت نخست به "توحید واحدی" و در صورت دوم به "توحید أحدی" تعبیر می‌کنند. در توحید واحدی گاه نظر به وحدت عددی است که مستلزم محدودیت و تقابل خداوند با دیگر موجودات است و گاه نظر به وحدت حقیقی "صمدی" است که با هر محدودیتی در تعارض و مستلزم احاطۀ وجودی خداوند بر همۀ کثرات و موجودات است. امام علی (ع) فرمود: "هرچه را واحد نامند اندک و تنهاست، جز او که یگانه است و بر همگان فرمانروا"[۱۲]
  2. توحید صفاتی: مراد از "توحید صفاتی" آن است که صفات خداوند عین ذات اوست. صفات اثبات شده برای خدا، کثرت بردار نیست، بدین معنی که علم و قدرت و حیات و دیگر صفات خدا همه عبارت از ذات است و از این‌رو ذات او مرکب نبوده و بسیط صرف است؛ او وجود یگانه و یگانه وجودِ عالم است. از دیدگاه امام علی (ع)توحید، کمالی دارد که هرکسی به آن کمال نمی‌رسد. ایشان می‌فرماید: "درست باور داشتن او یگانه انگاشتن اوست و یگانه انگاشتن، او را به سزا اطاعت کردن و به سزا اطاعت کردن او، صفت‌ها را از او زدودن"[۱۳].[۱۴]
  3. توحید افعالی: مراد از "توحید افعالی" آن است که هیچ چیزی به جز از او در عالم وجود مؤثّر نیست و تمامی تأثیرها تنها از آن خداوند است. عالم با همه دقایق و تفصیلاتش، اعم از أفعالی که مستقیم به خدا منسوب‌اند و أفعال و تأثیراتی که به دیگران نسبت داده می‌شوند، در حقیقت از خدا و اراده او صادر شده‌اند و بنابر قول مشهورِ لا مؤثّر فی‏ الوجود إلّا اللّه‏‏‏‏‏، در دایره هستی کسی جز خدا اثرگذار نیست که خود به صورت‌های گوناگون تجلّی می‌یابد و عمده آنها عبارت‌اند از: توحید در خالقیت؛ توحید در مالکیت؛ توحید در حاکمیت؛ توحید در ربوبیت؛ توحید در ولایت؛ توحید در رازقیت؛ توحید در شفاعت؛ توحید در استعانت؛ توحید در محبت و توحید در خوف و رجاء.
  4. توحید عبادی: یعنی هیچ موجودی جز خداوند، شایستگی پرستیده شدن را ندارد. این سخن همان معنی عبارت ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ است که انسان تنها خدا را شایستۀ پرستش می‌‌داند[۱۵].
  5. توحید عرفانی: توحید عرفانی، عبارت است از وحدت وجود و اینکه جز خدا، شؤون، اسماء، صفات و تجلیّات او چیزی وجود ندارد. سیر و سلوک عرفانی نیز وراء زهد اسلامی است؛ زیرا در سیر و سلوک یک سلسله معانی و مفاهیم طرح می‌شود، از قبیل عشق و محبت خدا، فنا در خدا، تجلّی خدا بر قلب عارف که در زهد اسلامی مطرح نیست. طریقت عرفانی نیز امری است وراء شریعت اسلامی، زیرا در آداب طریقت مسائلی طرح می‌شود که فقه از آنها بی‌خبر است[۱۶].[۱۷] توحید عارف، یعنی موجود حقیقی منحصر به خدا است، جز خدا هر چه هست “نمود” است، نه بود. توحید عارف یعنی “جز خدا هیچ نیست”. توحید عارف، یعنی طی طریق کردن و رسیدن به مرحله جز خدا ندیدن. از نظر عرفا رسیدن به این مرحله کار عقل و اندیشه نیست، کار دل و مجاهده و سیر و سلوک و تصفیه و تهذیب نفس است[۱۸].[۱۹]
  6. توحید عملی: توحید عملی ـ اعمّ از توحید عملی فردی و توحید عملی اجتماعی ـ عبارت است از یگانه شدن فرد در جهت یگانه‌پرستی خدا و نفی هر گونه پرستش قلبی از قبیل هواپرستی، پول‌پرستی، جاه‌پرستی و غیره، و یگانه شدن جامعه در جهت یگانه پرستی حق از طریق نفی طاغوت‌ها و تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌ها[۲۰]. به عبارت دیگر توحید عملی یا توحید در عبادت، یعنی یگانه‌پرستی، به عبارت دیگر، در جهت پرستش حق یگانه شدن[۲۱]. توحید عملی همان است که در اصطلاح علمای اسلامی توحید در عبادت می‌گویند، که مراد توحید در عینیت خارجی است.. یعنی آنکه واقعیّت وجود انسان هم یگانه شده است[۲۲]. یعنی شناختن و فهمیدن مقدمه شدن است. یعنی باید بشناسد و بفهمد تا بشود. (توحید عملی)[۲۳]. پس توحید عملی یعنی خود را در عمل یگانه و یک جهت و در جهت ذات یگانه ساختن. یعنی یگانه شدن انسان!![۲۴].[۲۵]
  7. توحید نظری: توحید نظری مربوط به عالم شناخت و اندیشه است. یعنی خدا را به یگانگی شناختن. توحید نظری یعنی شناخت یگانه بودن خدا[۲۶]. به عبارت دیگر توحید نظری بینش کمال است. توحید نظری پی بردن به “یگانگی” خداست. توحید نظری دیدن است[۲۷].[۲۸]

فطری بودن توحید

توحید ریشه در فطرت انسان‌ها دارد. اعتقاد یا رفتار غیرتوحیدی نشانۀ انحراف از فطرت و ناشی از عوامل روانی، محیطی، جغرافیایی و تاریخی است. زراره می‌‌گوید: از امام باقر (ع) درباره آیۀ ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا[۲۹] سؤال نمودم. ایشان فرمودند: "خداوند در فطرت آنان علم به اینکه او پروردگارشان است را قرار داد و اگر چنین نکرده بود، چون از آنان سؤال می‌‌شد که چه کسی پروردگار آنان است و چه کسی به آنان رزق می‌‌دهد، هیچ جوابی برای این سؤال نداشتند"[۳۰]. همچنین دربارۀ معنای آیۀ ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ[۳۱] سؤال کرد، حضرت فرمودند: "مراد، فطرتی است که مردم بر اساس آن آفریده شده‌اند. خداوند مردمان را بر اساس شناخت خود آفریده است"[۳۲].

پیامبر اکرم (ص) می‌‌فرمایند: "هر طفلی برپایه فطرت و به همراه آن به دنیا می‌‌آید، یعنی برپایه شناخت خداوند به اینکه او خالق اوست؛ این آیه نیز اشاره به همین مطلب دارد: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ[۳۳].[۳۴] امام صادق (ع) نیز درباره آیۀ ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا[۳۵] فرمودند: "منظور از این فطرت، توحید است"[۳۶].[۳۷]

رهاوردهای توحید

توحید خاستگاه همه فضایل و رهآوردهای مثبت علمی و عملی و شرک، ریشه همۀ رذایل، فسادها و تباهی‌هاست و همان گونه که شرک، ظلمی بس بزرگ است: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۳۸] و بنیان خوبی و فضیلت را ویران می‌‌کند، توحید عدلی است عظیم که بر پایۀ آن عقاید، اخلاق و رفتار جامعۀ انسانی سامان می‌یابند. قرآن کریم از باب تشبیه معقول به محسوس، حقیقت توحید را به درختی پاک تمثیل کرده است که ریشۀ آن به ژرفای زمین رفته و ساقه و شاخه‌هایش سر به فلک کشیده و هر دم میوه‌ای مناسب می‌دهد و آدمیان را بهره‌مند می‌سازد: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۳۹]، توحید نیز حقیقت خلل ناپذیری است که اگر فهمیده شود در اعماق قلب ریشه می‌‌دواند و شاخه‌های خویش را به صورت فضایل خُلقی و اعمال صالح می‌‌گستراند و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسان را نظم بخشیده، در نهایت به سعادت ابدی می‌انجامد، زیرا صورت علمی و اعتقادی و عملی هیچ دانش و فنی مانند اعتقاد به اصول توحید و ایمان نیست که حقیقتی ثابت و پرثمر داشته باشد و رایحه‌اش در جامعۀ اسلامی و جهان انتشار یابد. اعتقاد به ارکان توحید والاترین کمال و فضیلت از کمالات و فضایل نفسانی و درخشان‌ترین صفات اکتسابی است و انسان را با ساحت کبریایی آشنا می‌سازد و او را با پروردگار و عظمت و کبریایی او پیوند می‌دهد و در نتیجه صفات آدمی به صفات قدس ربوبی تشبّه می‌یابند[۴۰].

آثار توحید همواره و برای همگان یکسان نیستند و با توجّه به انواع و مراتب توحید و استعداد موحّدان، گوناگون می‌گردند و هرکس به قدر مرتبه و استعداد خویش از برکات آنها بهره‌مند می‌شود. قرآن کریم به بسیاری از این رهاوردها اشاره کرده است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

  1. تقوی و اطاعت الهی: نظام توحیدی ما را مکلّف می‌کند نه فقط در عبادات خویش تنها او را پرستش کنیم، بلکه در اطاعت هم تنها از او اطاعت کنیم و از هر اطاعتی جز اطاعت او بپرهیزیم. نظام توحیدی از ما تقوا می‌طلبد؛ تقوایی که محصول شناخت ذات خداوند است. امام علی (ع) فرمود: «بترسید از خدایی که شما را از موعظت خود بهره‌مند ساخت و با فرستادن پیامبرانش پند داد و با نعمت خود، رشتۀ منت بر گردنتان انداخت. پس خود را با پرستش او خوار دارید و حق اطاعتش را بگزارید»[۴۱].[۴۲]
  2. رهایی از پریشانی و تشویش: بنابر آموزه‌های قرآنی، انسان موحّد مانند کسی است که تسلیم فرمان یک نفر است که مهربان بوده، وی را به تکالیف طاقت‌فرسا وانمی دارد و مشرک مانند شخصی است که ارباب گوناگونی دارد که همه مخالف یکدیگرند و هر یک از آنها او را به کارهای سخت می‌گمارد: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۴۳].[۴۴]
  3. توکل و اعتماد به خدا: هنگامی که اسباب ظاهری به موحدان پشت می‌کند و همۀ درها را بر روی خویش بسته می‌بینند، امید خود را از دست نمی‌دهند و به خدای یگانه اعتماد می‌کنند که بر همۀ موجودات و سراسر هستی "عرش"سلطه دارد. توکل از لوازم و آثار توحید افعالی است، زیرا وقتی انسان یقین کند تدبیر امور و حوادث جهان به ارادۀ پروردگار است و هیچ موجودی در شئون و آثار خود مستقل نیست، زمام امور خویش را به دست خدا می‌سپرد و در عین جدّیت و تلاش، بر نیروی غیبی اعتماد می‌کند و صلاح خود را از پروردگار می‌خواهد، از این رو خداوند به پیامبر (ص) می‌فرماید: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ[۴۵].[۴۶]
  4. صبر، رضا و تسلیم: بر اساس توحید افعالی هیچ مصیبتی رخ نمی‌دهد مگر به اذن خدا. قرآن کریم به این حقیقت تصریح و سپس تأکید می‌کند که هرکس به خدا ایمان دارد، خداوند قلب او را هدایت می‌کند: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۴۷]. این مژده‌ای است به اهل ایمان که هرکس به اصول توحید، به ویژه توحید افعالی معتقد باشد پروردگار قلب او را هدایت می‌کند و هنگام ورود مصیبت‌ها و بروز ناملایمات، به او صبر می‌دهد. وقتی انسان ایمان می‌آورد که مصائب به اذن خدایند و درمی یابد صلاح او در چیزی است که برایش پیش می‌آید، در پیشامدهای ناگوار بی‌تابی نمی‌کند و به قضای الهی رضا می‌دهد و خدا نیز او را به مقام رضا و تسلیم راه می‌نماید[۴۸].
  5. دفع و رفع بدی‌ها: توحید حسنه‌ای است که همه بدی‌ها و پلیدی‌ها را دفع می‌کند و اگر بدی و پلیدی فرصت بروز یابد، با وجود توحید از میان می‌رود، زیرا اساس کژی‌های اخلاقی و رفتاری انسان ظلمت شرک است که با نور توحید از صحنۀ زندگی محو می‌گردد. قرآن کریم گروهی از اهل کتاب را که به اسلام گرویدند، می‌ستاید و می‌فرماید: اینان بدی را با نیکی دفع می‌کنند: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ[۴۹].[۵۰]

منابع

پانویس

  1. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  2. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹.
  3. المنجد، ص ۸۹۰؛ التعریفات، ص ۹۶، «التوحید».
  4. التعریفات، ص ۹۶.
  5. ر. ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
  6. «مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَمُدُّ بِهَا صَوْتَهُ فَیَفْرُغُ إِلَّا تَنَاثَرَتْ ذُنُوبُهُ تَحْتَ قَدَمَیْهِ کَمَا یَتَنَاثَرُ وَرَقُ الشَّجَرِ تَحْتَهَا»؛ التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.
  7. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) التَّوْحِیدُ ثَمَنُ الْجَنَّةِ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۳.
  8. «فِی خَبَرِ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ وَ أَوْصَافِهِ (ص):... فَبِالتَّوْحِیدِ حَرَّمَ أَجْسَادَ أُمَّتِی عَلَی النَّارِ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۳.
  9. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»؛ التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.
  10. ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۱؛ رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹ ـ ۲۰۰.
  11. ر. ک: شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص ۳۲۹ تا ۳۶۹؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۹.
  12. «کُلُّ مُسَمّی بِالْوَحْدَةِ غَیْرَهُ قَلِیل»؛ ‏نهج البلاغه، خطبه ۶۵.
  13. «کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْه‏»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.
  14. ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۰؛ رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ – ۱۱۵؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۱۹.
  15. ر. ک: شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص ۳۲۹ تا ۳۶۹؛ رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۱؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۹ ـ ۲۹۲.
  16. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۳۶.
  17. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۲.
  18. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۳۱.
  19. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۱.
  20. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۶.
  21. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۵.
  22. آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۰۹.
  23. آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۰۴.
  24. آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۰۰.
  25. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۲.
  26. آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۰۰.
  27. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۴.
  28. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۳.
  29. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.
  30. «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ! فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَی مَعْرِفَتِهِ أَنَّهُ رَبُّهُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْلَمُوا إِذَا سُئِلُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُمْ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
  31. «پاک آیینان برای خداوند باشید، نه شرک‌ورزان به او» سوره حج، آیه ۳۱.
  32. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) مِنْ قَوْلِ اللَّهِ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ مَا الْحَنِیفِیَّةُ؟ قَالَ هِیَ الْفِطْرَةُ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها فَطَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَی مَعْرِفَتِهِ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
  33. «و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.
  34. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی عَلَی الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ فَذَلِکَ قَوْلُهُ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
  35. «بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.
  36. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ! فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا قَالَ: التَّوْحِیدُ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۷.
  37. ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۴۱-۳۴۲؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۱۸.
  38. «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  39. «آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد. به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند.» سوره ابراهیم، آیه ۲۴ ـ ۲۵.
  40. ر. ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
  41. «فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی نَفَعَکُمْ بِمَوْعِظَتِهِ وَ وَعَظَکُمْ بِرِسَالَتِهِ وَ امْتَنَّ عَلَیْکُمْ بِنِعْمَتِهِ فَعَبِّدُوا أَنْفُسَکُمْ لِعِبَادَتِهِ وَ اخْرُجُوا إِلَیْهِ مِنْ حَقِّ طَاعَتِه»؛ ‏ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸
  42. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۲۰.
  43. «خداوند به مردی (برده) مثل می‌زند که چند ارباب ناسازگار در (مالکیت) او شریکند و مردی (برده) که فرمانبر یک تن است؛ آیا این دو در مثل برابرند؟ سپاس خداوند را، امّا بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره زمر، آیه ۲۹.
  44. ر. ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
  45. «پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.
  46. ر. ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
  47. «هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
  48. ر. ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
  49. «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
  50. ر. ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.