آیه صادقین در تفسیر و علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱] این آیه، آیه صادقین نامگذاری شده است و یکی از آیات متعدّد مربوط به ولایت و امامت و عصمت حضرت علی(ع) و یازده فرزندش(ع) می‌باشد. خداوند در این آیه مؤمنان را به پیروی و تبعیّت از «صادقین» فراخوانده است[۲].

شأن نزول

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۳]. این آیه در سیاق آیات جنگ تبوک است که طی آن، سه نفر از فرمان رسول خدا (ص) تخلف کردند و از شرکت در جنگ خودداری نمودند. آنها سپس توبه کردند و توبه‌شان پذیرفته شد. در ادامه، خداوند به مؤمنین دستور به تقوا و همراهی با صادقین می‌دهد[۴].

شرح و تفسیر

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ: خداوند در این آیه شریفه، که مخاطب آن مؤمنین و مسلمانان هستند، به آنها دو دستور می‌دهد:

نخست اینکه، مسلمانان تقوای الهی را پیشه کنند. تقوایی که بالاترین سرمایه محسوب می‌شود. تقوایی که میزان قرب الی اللَّه است و هر چه سالک الی اللَّه درجه عالی‌تری از تقوی داشته باشد به خداوند نزدیکتر می‌شود و هر چه کمتر باشد از خداوند دورتر می‌شود. در آیه ۱۳ سوره حجرات می‌خوانیم: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۵]. تقوایی که در آیه ۶۳ سوره مریم جواز ورود به بهشت شمرده شده است: ﴿تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا[۶]. تقوا که از دیدگاه اسلام این قدر ارزش دارد، به معنای آن حالت خدا ترسی درونی است که انسان را در مقابل گناه کنترل می‌کند و نیازی به کنترل کننده خارجی ندارد.

دومین دستوری که خداوند در این آیه به مؤمنان می‌کند اینکه: همراه صادقین (راستگویان) باشید[۷].

مصداق‌های صادقین در آیه

سؤال: آیا منظور از «صادقین» در این آیه شریفه که مسلمانان موظّف به پیروی از آنها شده‌اند، افراد خاصّی هستند و یا منظور معنای لغوی آن و همراهی کردن با هر انسان راستگویی است؟ پاسخ: منظور از «صادقین» در این آیه شریفه افراد خاصّی منظور است. دو قرینه و شاهد و دلیل بر این ادّعا وجود دارد:

  1. نخست اینکه اگر «صادقین» به معنای عام باشد و افراد خاصّی مدّ نظر نباشد، باید می‌فرمود: "کونوا من الصّادقین" نه‌ ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ چون همه باید از راستگویان باشند، نه اینکه صرفاً همراه آنان باشند؛ بنابراین، از آنجا که‌ ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ گفته شده و پیروی از آنها لازم گشته، معلوم می‌شود، منظور افراد خاصّ و برجسته‌ای هستند که پیروی از آنها لازم گردیده است.
  2. شاهد دوم اینکه، ظاهر آیه نشان می‌دهد این همراهی و پیروی بی‌قید و شرط است و چون همراهی و پیروی از صادقین بی‌قید و شرط است پس لابد صادقین مورد بحث، ضمانت الهی دارند و مصون از خطا و اشتباه هستند، چون اگر معصوم نباشند مسلمانان نمی‌توانند همیشه از آنها پیروی کنند، بلکه به هنگام اشتباه و خطا و گناه، باید از آنها جدا گردند.

بنابراین، چون همراهی و پیروی از «صادقین» به‌صورت مطلق ذکر شده، باید آنان افراد خاصّ و معصوم از خطا و گناه باشند تا پیروی بی‌قید و شرط از آنها امکان‌پذیر باشد.

نتیجه اینکه، یا باید همراهی و اطاعت از صادقین مطلق باشد، ولی‌ «صادقین» مقیّد به افراد خاصّی باشد و یا اینکه‌ «صادقین» مطلق باشد و شامل تمام راستگویان شود و همراهی و پیروی از آنان مقیّد گردد و طبق دو قرینه‌ای که گذشت، همان احتمال اوّل صحیح است؛ بنابراین «صادقین» مقیّد است و منظور از آن افراد خاصّی است، ولی همراهی و پیروی از آن افراد خاص مطلق است[۸].

بر اساس روایت جابر بن عبدالله انصاری، امام باقر (ع) آن را بر "آل محمد" تطبیق کرده است[۹]. بر پایه روایت دیگری، حضرت فرمود: مقصود، ما هستیم[۱۰] و به نقلی، امام رضا (ع) فرمود: ﴿الصَّادِقِينَ امامان (ع) هستند[۱۱].

برخی گفته‌اند: مقصود از صادقین در این آیه، آنهایی هستند که در جای دیگر قرآن درباره‌شان فرمود: ﴿رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ[۱۲] که منظور، حمزه و جعفر و علی (ع) است[۱۳]. ابن‌ عباس هم گفته است: ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ یعنی «مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) وَ أَصْحَابِهِ»[۱۴].[۱۵]

نظریه دانشمندان اهل سنّت‌

مفسّران اهل سنّت عموماً در این مسأله دو گروه شده‌اند؛ برخی از آنان خیلی ساده از کنار این آیه گذشته‌اند و بحث چندانی روی کلمه «صادقین» ننموده‌اند! برخی دیگر مباحث مختلفی مطرح کرده‌اند و حتّی تا آنجا پیش رفته‌اند که «صادقین» باید معصوم باشند، چون اطاعت مطلق جز از معصوم صحیح نیست؛ ولی پیشداوری‌ها به این دسته اجازه نداده است که به حقیقت برسند.

فخر رازی از جمله مفسّران گروه دوم است، او علاوه بر اینکه معتقد است «صادقین» باید معصوم باشند، نیز اعتقاد دارد که آیه اختصاص به عصر و زمان‌ پیامبر(ص) ندارد، بلکه در هر زمانی «صادقین معصوم» وجود دارد و اطاعت از آنها واجب است.

ولی به هنگام مشخّص کردن مصداق‌ «صادقین» دچار پیشداوری‌ها و تفسیر به رأی می‌شود و می‌گوید: «نمی‌توانیم شخص خاصّی را برای صادقین معیّن کنیم، پس ناچاریم آن را به مجموع امّت اسلامی تفسیر کنیم» یعنی اگر امّت اسلامی در یک مسأله اتّفاق نظر داشت و بر مطلبی اجماع کرد، بر همه واجب است تبعیّت کنند. نتیجه این که‌ ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ به اعتقاد فخر رازی یعنی «در هر عصر و زمان با مجموعه امّت اسلامی» باشید!

ما از فخر رازی سؤال می‌کنیم: آیا انصافاً این تفسیر و برداشت شما در عصر پیامبر(ص) و به هنگام نزول آیه نیز به ذهن اصحاب و یاران پیامبر متبادر می‌شد؟! اساساً مسئله «اجماع» در قرن‌های پس از قرن اوّل مطرح شد، چگونه در آن زمان، از این آیه «اجماع امّت» استنباط می‌شد؟!

بی‌تردید این تفسیر ناصحیح است و اصحاب و یاران پیامبر(ص) از «صادقین» گروه خاصّی را می‌فهمیدند که دارای مقام عصمت بودند.

بنابراین، بدون شک «صادقین»: اوّلًا: دارای مقام عصمت هستند و مصون از خطا و گناه و اشتباه می‌باشند؛ ثانیاً: در هر عصر و زمانی وجود دارند و اختصاص به زمان پیامبر(ص) ندارند؛ ثالثاً: عدّه‌ای خاصّ و معیّن هستند.

نکات سه‌گانه فوق از خود آیه شریفه استفاده می‌شود، ولی مصداق «صادقین» از خود آیه روشن نمی‌شود، بلکه باید آن را از روایات استفاده کنیم[۱۶].

تفسیر آیه صادقین با آیه‌ای دیگر از قرآن‌

در آیات دیگر، صادقین ما معرّفی شده‌اند. خداوند در آیه ۱۵ سوره حجرات، در معرّفی‌ «صادقین» می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۱۷]. طبق این آیه شریفه، «صادقین» علاوه بر ایمان به خدا و رسول و به تعبیر دیگر، ایمان به مبدأ و نبوّت که همه مسلمان‌ها داشتند، دارای دو ویژگی دیگر بودند که آنها را از سایر مسلمانان ممتاز می‌کرد:

  1. نخست اینکه پس از ایمان به مبدأ و نبوّت، حتّی برای لحظه‌ای شکّ و تردید به خود راه ندادند و در تمام مراحل زندگی این ایمان قوی و مستحکم را حفظ کردند.
  2. دیگر اینکه ایمان مذکور در مرحله قلب و زبان متوقّف نشد، بلکه آثار آن در عمل نیز ظاهر گشت، بدین جهت تنها و تنها به‌خاطر رضایت خداوند، نه انگیزه‌های دیگر، با مال و جانشان در راه خداوند جهاد کردند.

حال با توجّه به این دو ویژگی مهم و کمیاب، باید چراغی به دست بگیریم و در میان اصحاب و یاران پیامبر اکرم(ص) به جستجو بپردازیم، تا شخصی را که دارای این ویژگی‌هاست و در زمره صادقین است بیابیم!

با مطالعه تاریخ صدر اسلام به این حقیقت می‌رسیم: شخصی که دارای این ویژگی‌ها باشد، تنها علیّ بن أبی طالب(ع) است؛ زیرا سراسر زندگانی علی جهاد با مال و جان است و او هرگز، حتّی به اندازه یک چشم بر هم زدن، در ایمان خود شکّ و تردید نکرد.

برای اثبات ادّعای فوق تنها به سه حادثه از حوادث مختلف زندگی آن حضرت که در آن حوادث، جهاد با مال و جان و ایمان والا و بالای علی موج می‌زند، اشاره می‌کنیم:

۱. مشرکان مکّه برای نابودی دین جوان و نو پای اسلام نقشه‌های مختلفی طرح و اجرا کردند، ولی از هیچ کدام از آنها نتیجه دلخواه نگرفتند، تا اینکه در یک نقشه شیطانی و خطرناک، طرح ترور و قتل پیامبر اسلام(ص) را تصویب کردند.

برای این منظور و به جهت اینکه در آینده قبیله حضرت رسول(ص) نتوانند شخص خاصّی را به عنوان قصاص به قتل برسانند، قرار شد چهل شمشیر زن قویّ و شجاع، در یک شب تاریک به منزل آن حضرت هجوم برند و نقشه فوق را عملی سازند. خداوند به وسیله پیک وحی، پیامبرش را از این توطئه خطرناک آگاه کرد. پیامبر(ص) برای رهایی از این توطئه باید خود به سوی مدینه هجرت کند، ولی برای این که دشمن متوجّه غیبت آن حضرت نشود، می‌بایست شخصی شجاع و از خود گذشته و آماده مرگ در شب موعود در بستر پیامبر(ص) بیارامد. پیامبر(ص)، علی(ع) را برای این کار انتخاب کرد.

طبق روایات‌ حضرت رسول(ص) خطاب به حضرت امیر(ع) فرمودند: من مأمورم از مکّه به مدینه بروم؛ امّا دور خانه‌ام را چهل مرد شمشیر به دست، به نمایندگی از چهل قبیله عرب، محاصره کرده‌اند تا صبح هنگام به منزل حمله کنند و مرا در بستر به قتل برسانند، علی جان! آیا آماده‌ای در بستر من بخوابی، تا من به سوی مدینه حرکت کنم؟ علی(ع) که سراسر وجودش عشق به پیامبر خدا بود و لحظه‌ای در ایمان خویش تردید نداشت، عرض کرد: «یا رسول اللَّه(ص)! اگر من در بستر شما بخوابم، شما سالم به مقصد خود می‌رسید؟» این سؤال بسیار مهم است؛ زیرا علی(ع) از جان خود نمی‌پرسد، از سرنوشت خود نمی‌گوید، از خطرات و بلاهایی که ممکن است در این شب پرمخاطره دامنگیر او شود، سؤال نمی‌کند؛ بلکه تنها به فکر سلامت معشوق خود، پیامبر خداست!

حضرت رسول(ص) فرمود: «آری در این صورت من به سلامت خواهم رفت». علی به عنوان پاسخ مثبت و به نشانه شکرانه سلامتی وجود پیامبر(ص)، در مقابل خداوند به سجده افتاد. و این شاید اوّلین سجده شکر در اسلام بود. علی(ع) در بستر پیامبر آرمید و حضرت رسول(ص) به سلامت به سوی مدینه حرکت کرد.

۲. دشمن در جنگ احد که بر اثر دنیاپرستی گروهی از مسلمانان، به پیروزی نسبی دست یافت، علاوه بر استفاده از غفلت مسلمانان، به جنگ روانی نیز پرداخت. فرمانده دشمن، که پیامبر(ص) را در میدان جنگ مجروح دید، با صدای بلند فریاد زد: «محمّد کشته شد!» عدّه زیادی، و طبق برخی روایات همه، با شنیدن این سخن فرار کردند، ولی علی(ع) که به گفتار پیامبر(ص) مبنی بر پیروزی اسلام بر کفر ایمان داشت و لحظه‌ای در ایمان خویش تردید نداشت، به این سخن توجّهی نکرد و همچنان به نبرد تن به تن با دشمن ادامه داد! تا این ه جسد سراسر مجروح پیامبر(ص) را یافت و همچون پروانه‌ای بر گرد شمع وجود آن حضرت می‌گشت و از فرستاده خدا دفاع می‌کرد. شجاعت و ایمان و تلاش فراوان علی(ع)، جنگ روانی دشمن را خنثی‌ کرد و مسلمانان فهمیدند که پیامبر(ص) هنوز زنده است، بدین جهت عدّه‌ای به میدان بازگشتند که به هر حال جنگ با تمام سختی‌ها و مشکلاتش پایان یافت و دشمن با یأس و ناامیدی از نابودی پیامبر اسلام(ص) به مکّه بازگشت. علی در این جنگ بر اثر رشادت‌ها و مبارزات فراوانی که از خود نشان داد، نزدیک به ۹۰ زخم برداشت! پیامبر(ص) دو طبیب و جرّاح فرستاد تا علی را درمان کنند.

خلاصه اینکه، این حادثه، هم جهاد با مال و جان علی(ع) را در حدّ اعلا نشان می‌دهد و هم ایمان قوی و تردیدناپذیر آن حضرت به خداوند منّان و رسول اکرم(ص) و وعده‌های قرآن مبنی بر پیروزی نهایی اسلام بر مشرکان. پس او مصداق «صادقین» که دارای ویژگی‌های فوق هستند، می‌باشد.

۳. در جنگ احزاب هنگامی که قهرمان بزرگ عرب، عمر و بن عبد ود، موفّق به عبور از خندق شد، با صدای بلند مبارز‌ طلبید، هیچ کس جز علی(ع) به او پاسخ مثبت نداد، این جریان سه بار تکرار شد و در هر دفعه جز علی(ع) کسی بر نخواست.

علی با ایمان قوی و شجاعت فوق العاده خویش به سمت دشمن حرکت می‌کند، پیامبر(ص) برای پیروزی او دست به دعا بلند می‌نماید، علی با عمر و بن عبد ود درگیر می‌شود و در نهایت، با لطف و عنایت پروردگار جهانیان بر دشمن غالب می‌شود.

بنابراین، نشانه‌های ایمان در سراسر زندگی علی(ع) نمایان است. نتیجه اینکه، با استفاده از آیات دیگر قرآن و به کمک تاریخ نیز مشخّص شد که منظور از «صادقین» علیّ بن أبی طالب(ع) است[۱۸].

صادقین در روایات‌

اگر تنها به روایت ارزشمند ثقلین توجّه کنیم مصداق «صادقین» روشن می‌شود. صادقین همان کسانی هستند که در روایت ثقلین به عنوان افراد معصومی معرّفی شده‌اند که تمسّک به آنان مانع گمراهی است. آری، با توجّه به این روایت، اهل البیت و ائمّه معصومین «صادقین» هستند. علاوه بر روایت فوق، روایات متعدّد دیگری وجود دارد که در خصوص آیه شریفه وارد شده است. به نمونه‌هایی از این روایات توجّه کنید:

  1. پنج نفر از مشاهیر و بزرگان اهل سنّت که نام آنها ذیلًا می‌آید، در این زمینه روایتی نقل کرده‌اند: سیوطی‌[۱۹]، خوارزمی‌[۲۰]، علّامه ثعلبی‌[۲۱]، علّامه گنجی[۲۲] و حاکم حسکانی‌[۲۳]، همگی از صحابی معروف پیامبر(ص)، ابن عبّاس، یا جابر بن عبد الله انصاری، نقل کرده‌اند که: ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، «أَیْ کُونُوا مَعَ عَلِیِّ بْنَ ابی طالِبٍ‌»، منظور از صادقین علیّ بن أبی طالب است. برخی به جای این عبارت، عبارت "هو علیّ بن أبی طالب" یا "نزلت فی علیّ بن أبی طالب" را به کار برده‌اند[۲۴] که همه به یک معنی است.
  2. حاکم حسکانی در شواهد التّنزیل‌ علاوه بر روایت فوق، روایت دیگری نیز از «عبد الله بن عمر» نقل کرده است، او می‌گوید: منظور از صادقین پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت است[۲۵]. جالب اینکه در این روایت بقیّه ائمّه معصومین(ع) نیز جزء صادقین شمرده شده‌اند.
  3. سلیم بن قیس که علامه مجلسی در بحار الأنوار او را انسان معتبری می‌شمرد، روایت زیرا را در تفسیر «صادقین» نقل کرده است: سلمان می‌گوید: خدمت پیامبر(ص) بودیم که آیه صادقین نازل شد، از پیامبر(ص) پرسیدم: آیا صادقین عام است، یا افراد خاصّی منظور است؟ پیامبر(ص) فرمود: خطاب آیه عام است و مخاطب همه مردم هستند، ولی صادقین خاص هستند و آن، مخصوص برادرم علی(ع) و اوصیای من تا روز قیامت است[۲۶]. طبق این روایت «صادقین» همان ائمّه معصومین(ع) هستند.
  4. علّامه گنجی در کتاب‌ «کفایة الطّالب» و «ابن جوزی» در «تذکرة» می‌گویند: "قال علماء السّیر معناه کونوا مع علیّ و اهل بَیْته‌"[۲۷]؛ نه یک نفر و نه دو نفر، بلکه مورّخان گفته‌اند که معنای‌ ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ این است که با علی و اهل بیتش(ع) باشید». طبق این حدیث نیز «صادقین» ائمّه دوازدهگانه شیعه(ع) هستند[۲۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۳.
  3. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  4. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۱۸۳.
  5. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  6. «این همان بهشتی است که ما از بندگان خویش به کسانی که پرهیزگارند به میراث می‌دهیم» سوره مریم، آیه ۶۳.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۷ ـ ۱۳۸.
  9. روض الجنان، ج ۱۰، ص ۷۶.
  10. نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۸۰.
  11. نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۸۰.
  12. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  13. التبیان، ج ۵، ص ۳۱۸؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۸۰.
  14. روض الجنان، ج ۱۰، ص ۷۶.
  15. خراسانی، علی، آیات نام‌دار، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱.
  16. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۸ ـ ۱۳۹.
  17. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  18. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۹ ـ ۱۴۶.
  19. الدّرّ المنثور، ج۳، ص۲۹۰.
  20. به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۲۹۸.
  21. تفسیر ثعلبی، به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۲۹۷.
  22. کفایة الطّالب، ص۱۱۱، به نقل از احقاق الحق، ج۳ ص۲۹۷.
  23. شواهد التّنزیل، ج۱، ص۲۶۰.
  24. شواهد التّنزیل، ج۱، ص۲۶۰.
  25. "مَعَ الصَّادِقِینَ‌ أَیْ مَعَ مُحَمّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِه"؛‌ شواهد التّنزیل، ج۱، ص۲۶۲.
  26. اسرار آل محمّد، ص۲۹۷.
  27. به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۲۹۷.
  28. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷.