بحث:عصمت اهل بیت
معناشناسی عصمت اهل بیت
واژه عصمت در لغت به معنای منع و امساک[۱] و در اصطلاح یک نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است که مایۀ اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفتهها و اعمال پیامبر، امام و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون اهل بیت (ع) به خاطر قابلیت و لطف الهی میتوانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هر خطا و گناه مصون بمانند به ایشان معصوم میگویند، چنانکه امام سجاد در روایتی فرمودند: «امام از ما خانواده، باید معصوم باشد»[۲].[۳]
یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و اهل بیت (ع)، عصمت آنها از هرگونه خطا و اشتباه است، به این معنی که حجتهای الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن اهل بیت (ع) به معنای اقتدای به آنها در تمام موارد است لذا این نتیجه به دست میآید که اهل بیت (ع) باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند. امیرالمؤمنین فرمودند: «اینکه خداوند به اطاعت پیامبر و اولیالامر فرمان داده است به این دلیل است که آنان پاک و معصومند و هرگز به معصیت خداوند فرمان نمیدهند»[۴].[۵]
باید توجه داشت بین عصمت و عدالت تفاوت وجود دارد چراکه صدور گناه از معصوم، به خاطر عدم انگیزۀ گناه، ممتنع است ولی صدور گناه از عادل محال نیست، چراکه انگیزۀ گناه در وجود عادل برقرار و ثابت است[۶].
چرایی عصمت اهل بیت
عصمت یک عمل خارقالعاده نیست، بلکه با شناخت زیربنای عصمت میتوان فهمید عصمت، مقولۀ عقلی است. عصمت عنایت خداوند برای عده ای از افراد است که به اوج قلۀ معرفت و تقوا رسیده باشند و خداوند متعال به همین دلیل به آنها چنین عنایت کرده که بتوانند باطن و زشتی گناه را ببینند و دیدن چنین زشتیهایی سبب شده است این افراد نه تنها به گناه نزدیک نشوند بلکه به فکر گناه هم نیفتند. مصداق بارز این افراد براساس آیات و روایات امامان معصومند.
لذا میتوان مدعی شد مقولۀ عصمت یک مقولۀ عقلی است چراکه هیچ عاقلی با دانستن و دیدن به اینکه گناه کردن یعنی بازی با آتش و انجام این فعل یعنی سرنگونی در آتش، خودش را درگیر آن نمیکند[۷].
بنابراین، تمام عقلا در برابر اینگونه موارد یک نوع "مصونیّت" یا به تعبیر دیگر "عصمت" دارند، البتّه عصمت در این موارد، محدود است و با عصمت امامان معصوم بسیار تفاوت دارد، زیرا امامان معصوم در برابر تمام گناهان چنین حالتی دارند، آنان به چشم، زشتی گناه را دیده و لمس میکنند، به این ترتیب، عوامل گناه مانند بیاطّلاعی و جهل نسبت به مفاسد، عدم توجّه به عواقب شوم اعمال زشت و عدم تسلّط بر نفس و محکوم بودن قدرت عقل در برابر نیروی شهوات، در وجود معصومین راهی ندارد و محکوم به شکست است[۸].
باید توجه داشت عصمت، ناشی از کثرت علم است و هر چه علم، قویتر و شدیدتر باشد، عمل نیز به مقتضای علم، قویتر خواهد بود. معصوم به زشتی و قبح گناه، علم دارد و با توجه به این علم، ارتکاب معصیت، محال است و باید توجه داشت این علم، موجب سلب اختیار نخواهد شد[۹].
شبهه تضاد میان ختم نبوت و عصمت اهل بیت (ع)
در معصوم بودن پیامبران الهی میان اهل سنت و شیعه اختلافی نیست، زیرا پیامبران الهی در مقام دریافت وحی و تبلیغ آن باید مصون از هرگونه خطا و اشتباهی باشند؛ در غیر این صورت ابلاغ پیام الهی با مشکل مواجه میشود و مردم نمیتوانند مطمئن باشند که پیام الهی را به درستی دریافت کردهاند؛ اما در مورد عصمت اهل بیت (ع) بین اهل سنت و شیعیان اختلاف وجود دارد، چراکه اهل سنت معتقدند بعد از رحلت پیامبر همه شئون آن حضرت از جمله عصمت ایشان منقطع و با رحلتش معدوم شد، به همین دلیل شیعیان را تخطئه کرده و اعتقاد دارند عصمتی که شیعیان به امامان خودشان نسبت میدهند با خاتمیت پیامبر منافات دارد، زیرا ختم نشدن عصمت پیامبر به منزلۀ خاتمه نیافتن نبوت پیامبر است. بر همین اساس بعضی از روشنفکران دینی معتقد شدند چگونه میشود پس از پیامبر خاتم کسانی در آینده و به اتکای وحی و شهود سخنانی بگویند که نشانی از آنها در قرآن و سنت نبوی نباشد و در عین حال تعلیم و تشریع و ایجاب و تحریمشان در رتبه وحی نبوی بنشیند و عصمت و حجیت سخنان پیامبر را پیدا کند و خللی در خاتمیت پیامبر ایجاد نشود[۱۰].[۱۱]
پاسخ به شبهه
در پاسخ به این اشکال از ادلۀ عقلی و نقلی استفاده شده است:
- ادلۀ عقلی:
- لازمۀ عصمت پیامبران، نفی عصمت از دیگران نیست: عصمت از صفات لازم نبوت و انبیا به شمار میآید و به تعبیری لازمۀ مقام انبیا است، اما به معنای سلب صفت مزبور در دیگران و ادعای انحصار آن در پیامبران نیست.
- ضرورت وجود معصوم بعد از پیامبر: ضرورت بعثت انبیا مقتضی ضرورت عصمت امام نیز است. به این بیان که خداوند برای راهنمای بشر از باب لطف و حکمت باید هادیانی از جنس انسان اما معصوم را به سمت مردم روانه کند و اگر این ارسال معصومانه از جانب خداوند انجام نگیرد موجب میشود ابلاغ پیام با خطا و اشتباه مواجه شود و این خلاف غرض یعنی هدایت انسانها به وسیله ابلاغ پیام الهی است. چنین خلافی را میتوان بعد از ختم نبوت پیامبر هم مشاهده کرد و آن در صورتی است که بعد از پیامبران هیچ معصومی وجود نداشته باشد که آیین الهی را تفسیر و شرح کند، بنابراین همانطور که مسئولیت ابلاغ پیام الهی به دست معصومی به نام پیامبر است؛ تفسیر و شرح دین الهی هم توسط معصومی به نام امام محقق میشود[۱۲].
- ادله قرآنی:
- گوهر امامت مقتضی عصمت:امامت مقتضی عصمت است چراکه امامت به تعبیر قرآنی مافوق نبوت است چنانکه در آیۀ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۳]، به صراحت برتری مقام امامت نسبت به نبوت مشاهده میشود. آیه بیانگر این مطلب است که اعطای مقام امامت توسط خداوند برای حضرت ابراهیم بعد از مقام نبوت و بعد از گذراندن امتحان الهی حاصل شد. آن حضرت با رسیدن به مقام امامت تقاضای اعطای آن به نسلش را میکند که با پاسخ منفی خداوند مواجه میشود و دلیل آن را خداوند صدور ظلم از نسل حضرت ابراهیم ذکر میکند، بنابراین معلوم میشود مقام امامت با هر گونه ظلم و گناه قابل جمع نیست و دارندۀ آن باید معصوم باشد.
- برخی از آیات قرآن مجید به صراحت بر طهارت و عصمت اهل بیت (ع) دلالت دارد. آیۀ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۴] از آیات روشن در این موضوع است[۱۵].
- روایات نبوی:
- از روایات پیامبر اکرم (ص) که مشهور بوده و دلالت بر عصمت اهل بیت میکند، حدیث ثقلین است: «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی الثَّقَلَیْنِ وَاحِدٌ مِنْهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»[۱۶]. این حدیث به صورت متواتر از فریقین نقل شده است. در این روایت اهل بیت (ع) عِدل و همطراز قرآن قرار داده شده و تصریح شده که آن دو از هم جدا شدنی نیستند و برای هدایت باید به هر دو تمسک کرد، چراکه در این صورت هرگز ضلالت و گمراهی برای شخص وجود نخواهد داشت. روشن است اگر عترت، معصوم نباشند، هرگز نباید همطراز و عِدل قرآن شمرده و تأکید شود که تمسک به آن دو مصون از خطا ضلالت خواهد بود.
- همچنین در روایت دیگری فرمودند: «أَنَا وَ عَلِیٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُون»[۱۷].[۱۸]
- روایات ائمه (ع):
- در روایتی امام علی محدودۀ عصمت را فراتر از پیامبر (ص) تفسیر میکند و معتقد است عصمت شامل "أولی الأمر" هم میشود: «فقط میبایست از خداوند و پیغمبرش و جانشینان او اطاعت کرد... و اینکه فقط به اطاعت جانشینان پیغمبر امر فرموده است برای این است که آنان نیز معصومند و پاک و امر به گناه نمیکنند»[۱۹]. حضرت در جایی دیگر در مورد صفات اهل بیت (ع) فرمودند «خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه نمود و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمینش حجت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد، نه ما از آن جدا شویم و نه او از ما جدا خواهد شد»[۲۰].
- امام کاظم (ع) به نقل از امام سجاد (ع) یکی از مؤلفههای امامت و امام را عصمت ذکر کرده و میفرماید: «امام از ما اهل بیت باید معصوم باشد و عصمت در ظاهر وجود کسی نیست که مشخص شود به همین دلیل، امام باید از طریق نص مشخص شود»[۲۱].
- همچنین در دعاهایی که از ائمه (ع) به دست ما رسیده به عصمت ایشان اشاره شده است چنانکه در زیارت جامعه کبیره آمده است: «عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیراً»[۲۲].[۲۳]
معناشناسی عصمت اهل بیت
واژه عصمت در لغت به معنای منع و امساک است و در اصطلاح یک نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است که مایۀ اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفتهها و اعمال پیامبر و امام و انطباق آنها با حق و دین خداست و دلیل چنین عصمتی برای معصومین، به خاطر قابلیت قوه عاقله و لطف الهی است[۲۴]. در روایتی هشام بن حکم از امام صادق (ع) دربارۀ چیستی عصمت امامان معصوم سوال میکند، حضرت در پاسخ میفرماید: «معصوم کسی است که خود را به کمک خداوند از تمامی محرمات الهی نگه میدارد»[۲۵].[۲۶]
البته باید توجه داشت این قابلیت مربوط به این دنیا نیست بلکه چنین قابلیتی در عالم ذر برای اهل بیت محقق شد، بنابراین عصمت ائمه (ع) قبل از بعثت پیامبر و امامت امامان و حتی قبل از جهان مادی ثابت شده بود[۲۷].
یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و اهل بیت، عصمت آنها از هرگونه خطا و اشتباه است به این معنی که حجتهای الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن اهل بیت به معنای اقتدای به آنها در تمام موارد است لذا این نتیجه به دست میآید که اهل بیت باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند. امیرالمؤمنین فرمودند: «اینکه خداوند به اطاعت پیامبر و اولیالامر فرمان داده است به این دلیل است که آنان پاک و معصومند و هرگز به معصیت خداوند فرمان نمیدهند»[۲۸]. همچنین امام رضا (ع) در نامه ای به مأمون عصمت هادیان بشر را اینگونه بیان میکند: «خداوند هرگز اطاعت کسی را واجب نمیکند با اینکه میداند مردم را گمراه کرده و باعث فریب آنها میشود و هرگز کسی را که میداند به خدا و پرستش او کافر میشود و شیطانپرست میشود انتخاب نمیکند»[۲۹].
همچنین در توقیعی که حضرت مهدی (ع) در پاسخ نامۀ احمد بن اسحاق اشعری نوشت، عصمت اهل بیت را یکی از وجه تمایزات بین امام و مردم معرفی کرده و فرمودند: «فرق میان امام و مأموم، عصمت از گناهان و پاکی از عیبها و آلودگیها و منزّه بودن از اشتباه است و امامان خزانهداران علم الهی و امین حکمت و راز خداوند و اگر چنین نبود، آنان با مردم فرقی نداشتند و حق و باطل شناخته نمیشد و هرکس به دروغ ادعای امامت میکرد»[۳۰].[۳۱]
شبهه تضاد میان ختم نبوت و عصمت اهل بیت
در معصوم بودن پیامبران الهی در میان اهل سنت و شیعه اختلافی نیست، زیرا پیامبران الهی در مقام دریافت وحی و تبلیغ آن باید مصون از هرگونه خطا و اشتباهی باشند؛ در غیر این صورت ابلاغ پیام الهی با مشکل مواجه میشود و مردم نمیتوانند مطمئن باشند که پیام الهی را به درستی دریافت کردهاند؛ اما در مورد عصمت اهل بیت بین اهل سنت و شیعیان اختلاف وجود دارد، چراکه اهل سنت معتقدند بعد از رحلت پیامبر همه شئون آن حضرت از جمله عصمت ایشان منقطع و با رحلتش معدوم شد به همین دلیل شیعیان را تخطه کرده و اعتقاد دارند عصمتی که شیعیان به امامان خودشان نسبت میدهند منافات با خاتمیت پیامبر دارد، زیرا ختم نشدن عصمت پیامبر به منزلۀ خاتمه نیافتن نبوت پیامبر است. بر همین اساس بعضی از روشن فکران دینی معتقد شدند چگونه میشود پس از پیامبر خاتم کسانی در آینده و به اتکای وحی و شهود سخنانی بگویند که نشانی از آنها در قرآن و سنت نبوی نباشد و در عین حال تعلیم و تشریع و ایجاب و تحریمشان در رتبه وحی نبوی بنشیند و عصمت و حجیت سخنان پیامبر را پیدا کند و خللی در خاتمیت پیامبر ایجاد نشود[۳۲].[۳۳]
پاسخ به شبهه
در پاسخ به این اشکال از ادلۀ عقلی و نقلی استفاده شده است:
ادلۀ عقلی
- لازمۀ عصمت پیامبران، نفی عصمت از دیگران نیست: عصمت از صفات لازم نبوت و انبیا به شمار میآید و به تعبیری لازمۀ مقام انبیا است، اما به معنای سلب صفت مزبور در دیگران و ادعای انحصار آن در پیامبران نیست. در واقع این عده توهم کردهاند که عصمت مانند نزول وحی از صفات خاص و انحصاری نبوت است، در حالی که آنان ابتدا باید ادعای انحصار عصمت برای پیامبران را ثابت کنند و سپس نسبت به عصمت امامان معصوم بعد از ختم نبوت اشکال نمایند[۳۴].
- ضرورت وجود معصوم بعد از پیامبر: ضرورت بعثت انبیا مقتضی ضرورت عصمت امام نیز است. به این بیان که خداوند برای راهنمایی بشر از باب لطف و حکمت باید هادیانی از جنس انسان اما معصوم را به سمت مردم روانه کند و اگر این ارسال معصومانه از جانب خداوند انجام نگیرد موجب میشود ابلاغ پیام با خطا و اشتباه مواجه شود و این خلاف غرض یعنی هدایت انسانها به وسیلۀ ابلاغ پیام الهی است. چنین خلافی را میتوان بعد از ختم نبوت پیامبر هم مشاهده کرد و آن در صورتی است که بعد از پیامبران هیچ معصومی وجود نداشته باشد که آیین الهی را شرح و تفسیر کند، بنابراین همانطور که مسئولیت ابلاغ پیام الهی به دست معصومی به نام پیامبر است؛ شرح و تفسیر دین الهی هم توسط معصومی به نام امام محقق میشود[۳۵].
- محمد ابن ابی عمیر نقل میکند روزی از هشام بن حکم درباره چرایی عصمت امامان معصوم سوال کردم، هشام اینگونه پاسخ داد: امامان شیعه، معصوم از هر گناهی هستند؛ چراکه سرچشمه گناهان چند چیز است:حرص، حسد، شهوت و غضب و هیچیک از این عوامل در وجود امام راهی ندارد؛ امام حریص نیست چراکه همۀ قدرت از جملۀ بیت المال مسلمین در اختیار اوست. امام حسود نیست چراکه حسادت به شخصی غیر از امام به این معناست که شخص از لحاظ رتبه و مقام از امام بالاتر است در حالی که بالاتر از مقام امامت مقامی وجود ندارد. امام در امور دنیا خشمگین نمیشود؛ زیرا امر امامتی که خداوند بر عهدۀ امامان معصوم قرار داده است با غضب و خشم آنها سازگاری ندارد؛ فقط در یکجا چنین ماموریتی با غضب و خشم همراه است که آن امر هم فقط برای اجرای حدود الهی باشد و چنین غضبی نه تنها مورد مذمت الهی نیست بلکه مدح الهی را هم در پی دارد. امام اسیر شهوات دنیوی نمیشود، چراکه به خوبی میداند شهوات و لذایذ دنیوی فانی و زود گذر است با این وجود چگونه میتوان قائل شد امامان اهل تشیع معصوم نباشند[۳۶].[۳۷]
ادله قرآنی
- گوهر امامت مقتضی عصمت: در امامت امام، دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاهی که معتقد است امامت فقط صرف خلافت و حکومت است و دیدگاه دیگری که قائل است امامت مرتبه ای عالی و مافوق نبوت است، در این پیش فرض امامت مقتضی و ملازم عصمت خواهد بود، چراکه وقتی نبی به خاطر نبوتش دارای عصمت است، به طریق اولی امامت که بالاتر از نبوت است باید جنین صفتی داشته باشد؛ چنانکه در آیۀ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۸] به صراحت برتری مقام امامت نسبت به نبوت مشاهده میشود. آیه شریفه اعطای امامت حضرت ابراهیم را بعد از گذراندن امتحان الهی ذکر میکند در حالی که که حضرت ابراهیم قبلا به مقام نبوت رسیده بود. آن حضرت با رسیدن به مقام امامت تقاضای اعطای آن به نسلش را میکند که با پاسخ منفی خداوند مواجه میشود و دلیل آن را خداوند صدور ظلم از نسل حضرت ابراهیم ذکر میکند، بنابراین معلوم میشود مقام امامت با هر گونه ظلم و گناه قابل جمع نیست و دارندۀ آن باید معصوم باشد.
- برخی از آیات قرآن مجید به صراحت بر طهارت و عصمت اهل بیت (ع) دلالت دارد آیۀ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۳۹] از آیات روشن در این موضوع است. ام سلمه از همسران پیامبر (ص) نقل میکند بعد از نزول آیۀ فوق، پیامبر (ص)، علی، حسن، حسین و فاطمه (ع) را صدا زد و فرمود: «خداوندا! اینها خاندان و حامیان من میباشند رجس و پلیدی را از آنها ببر و از آلودگیها پاکشان فرما»[۴۰]. در منابع اهل سنت مشابه همین جریان، از عایشه نیز گزارش شده است[۴۱].
روایات نبوی
- در روایتی ابن عباس از پیامبر نقل میکند که ایشان فرمودند: «من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم»[۴۲].[۴۳]
- از روایات پیامبر اکرم (ص) که مشهور بوده و دلالت بر عصمت اهل بیت میکند حدیث ثقلین است: «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی الثَّقَلَیْنِ وَاحِدٌ مِنْهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»؛ [۴۴]. این حدیث به صورت متواتر از فریقین نقل شده است. در این روایت اهل بیت عِدل و همطراز قرآن قرار داده شده و تصریح شده که آن دو از هم جدا شدنی نیستند و برای هدایت باید به هر دو تمسک کرد، چراکه در این صورت هرگز ضلالت و گمراهی برای شخص وجود نخواهد داشت. روشن است اگر عترت معصوم نباشند، هرگز نباید همطراز و عِدل قرآن شمرده و تأکید شود که تمسک به آن دو مصون از خطا ضلالت خواهد بود.
- در روایت دیگری پیامبر در وصف امام علی و امامان از نسل ایشان فرمودند «آنها برگزیدگان و برجستگان خداوند هستند و از هر گناه و خطائی معصومند»[۴۵]. همچنین فرمودند: «دو فرشته ای که اعمال امیرالمؤمنین را مینویسند هیچ گناهی برای حضرت ثبت نکردند»[۴۶].
- در جایی دیگر پیامبر با اشاره به آیۀ "أولی الأمر" مصداق آن را امامان معصومان دانسته و اطاعت دیگران از امامان را به خاطر عصمت آنها میداند: «إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَةِ اللَّه»[۴۷].
- در روایت دیگری پیامبر در بیان اوصاف اهل بیت، عصمت را یکی از اوصاف اهل بیتش معرفی میکند و میفرماید: «ای مردم! شما را در مورد عترت و اهل بیتم به خیر سفارش میکنم، همانا آنان با حقند و حق با آنهاست و ایشان همان ائمه راشدین بعد از من و امینهای معصوم هستند»[۴۸].
- میان روایات نسبت به عصمت معصومین حدیث نبوی مشهوری وجود دارد به نام حدیث کساء، این حدیث از جمله احادیثی است که مضمونش به صراحت، عصمت معصومین را بیان میکند[۴۹].
روایات ائمه (ع)
- در روایتی امام علی محدودۀ عصمت را فراتر از پیامبر (ص) تفسیر میکند و معتقد است عصمت شامل "أولی الأمر" هم میشود: «فقط میبایست از خداوند و پیغمبرش و جانشینان او اطاعت کرد... و اینکه فقط به اطاعت جانشینان پیغمبر امر فرموده است برای این است که آنان نیز معصومند و پاک و امر به گناه نمیکنند»[۵۰]. حضرت در جایی دیگر در مورد صفات معصومین فرمودند «خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه نمود و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمینش حجت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد، نه ما از آن جدا شویم و نه او از ما جدا خواهد شد»[۵۱].
- امام کاظم (ع) به نقل از امام سجاد (ع) یکی از مؤلفههای امامت و امام را عصمت ذکر کرده و میفرماید: «امام از ما اهل بیت باید معصوم باشد و عصمت در ظاهر وجود کسی نیست که مشخص شود به همین دلیل، امام باید از طریق نص مشخص شود»[۵۲].
- امام صادق (ع) شرط امامت امام را نداشتن هیچگونه گناهی اعم از صغیره و کبیره میداند و تاکید میکند توبه از گناه نمیتواند شخص را به مرتبه امامت برساند: «امامت به کسی که چیزی از گناهان صغیره، یا کبیره را مرتکب شده باشد شایسته نیست اگر چه بعدها توبه کند»[۵۳]. همچنین آن حضرت در توصیف پیامبران و اصیا فرمودند: «پیغمبران و اوصیاء گناهی ندارند زیرا معصوم و پاکند»[۵۴].
- امام رضا (ع) فرمودند: «امام از هر گناهی طاهر و از هر عیبی مبراست... امام معدن قداست، پاکی، عبادت و زهد است امام از نسل پاکان است او معصوم و مؤید از طرف الهی است که به تحقیق از خطایا و لغزشها و گمراهیها در امان است این ویژگی را خداوند به وی اختصاص داده تا حجت خدا بربندگان و شاهد او بر خلقش باشد»[۵۵].
- همچنین در دعاهایی که از ائمه (ع) به دست ما رسیده به عصمت ایشان اشاره شده است چنانکه در زیارت جامعه کبیره آمده است: «عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیراً»[۵۶].[۵۷]
عصمت اهل بیت در امامت اهل بیت
مقصود از اهل بیت در آیه تطهیر، اهل بیت پیامبر (ص)، یعنی امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین (ع) میباشند. اکنون بحث درباره دلالت آیه بر عصمت اهل بیت از خطا و گناه است. تبیین این مطلب در گرو دو چیز است:
- مقصود از رجس در آیه، هر گونه انحراف عقیدتی، اخلاقی و رفتاری است.
- اراده الهی که به زدودن رجس از اهل بیت تعلق گرفته، تحقق یافته است.
مفهوم رجس
به گفته ابن فارس، رجس در اصل بر اختلاط و آمیزش دلالت میکند و به معنای شیء پلید نیز از همین ریشه است؛ زیرا ناخالص است[۵۸]. دیگر لغتشناسان نیز رجس را به پلیدی یا شیء پلید معنا کردهاند که بر فعل قبیح، حرام، عذاب، کفر، لعنت، شک و غضب اطلاق میشود[۵۹]. راغب اصفهانی، پس از آنکه «رجس» را به شیء ناپاک معنا کرده گفته است: رجس چهار گونه است: ۱. رجس از نظر طبع؛ ۲. رجس از نظر عقل؛ ۳. رجس از نظر شرع؛ ۴. رجس از جهات سهگانه مزبور. وی، مردار را مصداق نوع چهارم، شراب و قمار را مصداق نوع سوم، و کفر و شرک را مصداق نوع دوم دانسته است[۶۰].
واژه رجس در قرآن کریم ده بار به کار رفته و بر بت، شراب، قمار، مردار، خون، گوشت خوک، عذاب، نفاق و کفر اطلاق شده است[۶۱]. وجه مشترک موارد یاد شده پلیدی، ناروایی و ناپسندی است.
در حدیثی از پیامبر گرامی (ص) آمده است: «أَعُوذُ بِكَ مِنَ الرِّجْسِ النِّجْسِ». ابن اثیر و طریحی مقصود از رجس در این حدیث را فعل حرام دانستهاند[۶۲]. مفسران، رجس در آیه تطهیر را به شیطان، شرک، بدی و زشتی، آلودگی و گناه تفسیر کردهاند[۶۳]. حاصل اقوال لغتشناسان و مفسران در معنای رجس آن است که این واژه در آیه مورد بحث هر هرگونه پلیدی و آلودگی معنوی را، خواه اعتقادی باشد، مانند شرک و کفر، یا اخلاقی باشد، مانند نفاق و حسادت، یا رفتاری باشد، مانند دروغگویی، غیبت، تهمت، دزدی و دیگر کارهای ناروا، شامل میشود. بنابراین، خداوند اراده کرده است اهلبیت را از هرگونه آلودگی اعتقادی، اخلاقی، گفتاری و رفتاری پیراسته سازد. این عمومیت از واژه «الرجس» به دست میآید؛ زیرا با هیچگونه تقیید یا تخصیصی همراه نیست.
تحقق اراده الهی
دلیل بر تحقق قطعی اراده الهی به زدودن هر گونه پلیدی از اهل کساء این است که در دلالت آیه کریمه بر مدح و منقبت اهل کساء تردید و اختلافی وجود ندارد؛ اولاً: کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ از نظر عدهای از بزرگان لغت و ادب بر حصر دلالت میکند؛ زیرا این کلمه مرکب است از «انَّ» که دلالتکننده بر ثبوت است و «ما» که از ادوات نفی است، و مدلول آن عبارت است از اثبات آنچه پس از کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ قرار گرفته و نفی غیر آن. مثلاً وقتی گفته میشود: إنما لك عندي درهم، مفادش این است که یک درهم از مخاطب نزد متکلم موجود است، و غیر آن نزد او موجود نیست[۶۴].
ثانیاً: یکی از وجوهی که مفسران برای منصوب بودن ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ در آیه کریمه گفتهاند این است که منصوب علی المدح است، و تقریر آیه چنین است: أمدح أهل البيت، البته احتمال این که منصوب علی الاختصاص یا علی النداء (منادای مضاف) باشد نیز وجود دارد[۶۵]. ثالثاً: روایات شأن نزول به روشنی بر این که آیه کریمه بیانگر مدح و منقبت اهل کساء میباشد، دلالت میکند؛ چرا که پیامبر اکرم (ص) با تشریفات خاصی آنان را زیر عبای خود جای داد و طهارت ویژهای - که عبارت است از زدودن هر گونه پلیدی از آنان- را از خداوند درخواست کرد. این درخواست پیامبر (ص) اجابت شد و آیه شریفه تطهیر در شأن آنان نازل گردید. ام سلمه که از این افتخار بزرگ آگاه بود، تلاش بسیاری کرد تا از آن بهرهمند گردد، اما پیامبر اکرم (ص) - که جز بر اساس وحی و مشیت الهی عمل نمیکرد- درخواست او را نپذیرفت.
فضیلت و منقبت بزرگ بودن نزول آیه تطهیر در شأن اهل کساء در گرو آن است که اراده الهی در زدودن هر گونه پلیدی از آنان تحقق یافته باشد، و در نتیجه آنان از طهارت کامل، یعنی عصمت برخوردار باشند؛ زیرا اگر این گونه نباشد مزیت و فضیلتی نخواهد بود؛ چرا که خداوند طهارت و پاکی همه مکلفان را از طریق ایمان و پرهیزگاری اراده کرده است، ولی تحقق این اراده قطعی نیست، و چه بسیار مکلفانی که ایمان نیاورده و نمیآورند، یا از پرهیزگاری کامل برخوردار نیستند، در نتیجه، واجد مقام عصمت نمیباشند. بنابراین، مزیت و فضیلت بودن نزول آیه تطهیر در مورد اهل کساء در گرو آن است که اراده خداوند در اذهاب رجس از آنان به طور کامل تحقق یافته باشد، که ملازم با عصمت است[۶۶]. گواه دیگر بر این مطلب آن است که آنچه پیامبر اکرم (ص) در دعای خود برای اهل کساء از خداوند درخواست کرد، طهارت و پاکیز کی آنان از رجس بوده است، نه اراده طهارت و پاکیزگی، ارادهای که با تحقق مراد تلازم نداشته باشد، بنابراین آنچه متعلق اراده الهی قرار گرفته همان است که پیامبر اکرم (ص) درخواست نموده است؛ یعنی تحقق طهارت و پاکیزگی از هر گونه پلیدی؛ زیرا در غیر این صورت دعای پیامبر (ص) مستجاب نشده است[۶۷].
تحقق مطلب یاد شده در گرو آن است که اهل کساء مورد عنایت و لطف ویژهای از سوی خداوند قرار گرفته باشند، که در پرتو آن از هر گونه پلیدی -خواه در زمینه معرفت باشد یا در زمینه اخلاق و عمل- پیراسته و معصوماند، همان گونه که پیامبران الهی مشمول چنین لطف ویژهای بودهاند. از نظر متکلمان عدلیه، عصمت، لطفی است که خداوند به مکلف ارزانی میدارد، و با وجود آن، مکلف داعی بر انجام گناه ندارد، هر چند بر انجام آن قادر است، و چون داعی بر انجام گناه ندارد، صدور گناه از او ممتنع میگردد (امتناع بالغیر نه بالذات)؛ زیرا فعل گناه ممکن الوجود است، و وجود ممکن الوجود بدون علت تامهاش ممتنع بالغیر است، و داعی بر فعل، یکی از اجزاء علت تامه تحقق افعال اختیاری انسان است.
اشکال: آیه کریمه ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا﴾[۶۸] بیانگر آن است که پیامبر اکرم (ص) درباره امر و توصیه اهلبیت خویش به نماز، مأموریت ویژهای داشته است. بنابراین، مزیت و فضیلت ویژه اهلبیت این است که به طور ویژه مورد امر و تکلیف الهی قرار گرفتهاند، چنان که از امام باقر (ع) روایت شده که فرمود: «خداوند به پیامبر اکرم (ص) دستور داد تا اهل خود را به طور ویژه به نماز فرا بخواند، تا مردم بدانند که اهل پیامبر (ص) نزد خداوند از منزلت ویژهای برخوردارند[۶۹]، در ادامه روایت آمده است که پس از نزول آیه یادشده، پیامبر اکرم (ص) هر روز که برای نماز صبح عازم مسجد بود، نزد خانه علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) میایستاد، به آنان سلام میکرد، و آنان را به اقامه نماز فرا میخواند، سپس آیه شریفه تطهیر را تلاوت میکرد. در روایت دیگری از امام رضا (ع) نیز مطلب مزبور نقل شده و در آن آمده است که پیامبر اکرم (ص) پس از نزول آیه ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ﴾ مدت نه ماه هر روز هنگامی که برای نمازهای پنجگانه عازم مسجد بود، عمل مزبور را انجام میداد[۷۰].
با توجه به روایات یاد شده میتوان گفت اراده در آیه تطهیر اراده تشریعیه است و مقصود اذهاب رجس و طهارت حاصل از انجام فریضه نماز و دیگر فرائض دینی است، و مدح و فضیلت مربوط به اهل کساء به دلیل توصیه ویژهای است که به آنان شده است. بنابراین بر عصمت آنان دلالت نمیکند[۷۱].
پاسخ: آنچه در روایات یاد شده بیان شده است با ویژگی عصمت اهل کساء هماهنگ و مؤید آن است؛ زیرا برگزیدگی آنان برای تأکید ویژه در مورد تکلیفی که میان آنان و دیگر مکلفان مشترک است، آن گاه حکیمانه و معقول است که آنان از قابلیت و شایستگی ویژهای برخوردار بوده باشند، و آن گاه برای آنان مزیت و فضیلت ویژه خواهد بود که آن تکلیف را به نحو بایسته و بهتر از دیگران انجام دهند، اما اگر در انجام تکلیف -مانند دیگران- احتمال قصور یا تقصیر وجود داشته باشد، نه تنها مایه مباهات نخواهد بود، بلکه مایه سرافکندگی و نکوهش نیز میباشد، بنابراین، از آیه شریفه ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا﴾ و روایات مربوط به آن به دست میآید که اهل پیامبر (ص) -که همان اهل کساء بودند- از ویژگی عصمت برخوردار بودند، و لازمه چنین صفتی آن است که در انجام عبادت- که نماز از مهمترین آنهاست- بر دیگران برتری داشته باشند، و این چیزی است که پیامبر اکرم (ص) به آنان یادآور میشد، همانگونه که خداوند در آیات بسیاری، انجام فرائض الهی را به پیامبر اکرم (ص) - که از مقام عصمت برخوردار بود- یادآور شده است، چنان که در همین آیه نیز او را بر انجام فریضه نماز به صبر و پایداری فرمان داده است.
گواه دیگر بر مطلب یاد شده این است که مدح و فضیلت ویژه اهل بیت در آیه تطهیر مبتنی بر این است که آنان در اذهاب رجس و تطهیر از دیگر اصحاب پیامبر (ص) ممتاز بوده باشند و این مطلب در گرو آن است که آنان از عالیترین مرتبه تقوا برخوردار بوده باشند؛ تقوایی که برجستگان از صحابه مانند سلمان فارسی نیز فاقد آن بودند. و این مرتبه از تقوا، چیزی جز عصمت از آلودگیهای روحی، فکری و عملی نمیباشد. اشکال: دعای پیامبر (ص) که زدودن رجس از اهل بیت و طهارت آنان را از خداوند درخواست کرده است، با حتمی بودن تحقق اراده الهی سازگاری ندارد؛ زیرا در آن صورت، آنان قطعاً از آلودگی گناه پاک بودند، و درخواست طهارت برای آنان از قبیل درخواست چیزی است که حصول آن قطعی است[۷۲].
پاسخ: ضرورت و وجوب تکوینی در عالم ممکنات بالذات نیست، بلکه بالغیر و وابسته به مشیت تکوینی خداوند است، در این صورت، انسان موحد پیوسته باید دعا کند و بقای آنچه را از مواهب الهی دارد درخواست نماید. بدین جهت، دعا کردن در پیشگاه خداوند از برترین عبادتها به شمار میرود، چنان که پیامبر اکرم (ص) که تعیّن و تجلی کامل صراط مستقیم است، همانند دیگر مؤمنان، در نمازهای واجب و مستحب هدایت به صراط مستقیم را از خداوند درخواست میکرد. اشکال: «در مورد کسی که از گناه پاک باشد گفته نمیشود میخواهم او را از گناه پاک کنم؛ زیرا مستلزم تحصیل حاصل خواهد بود، بنابراین، بر فرض این که تحقق اراده خداوند به طهارت کامل اهلبیت قطعی باشد، عصمت اهل بیت از گناه را پس از تعلق اراده الهی اثبات خواهد کرد، نه از آغاز - آن گونه که شیعه معتقد است - و اگر عصمت اهل بیت از آغاز مقصود بود میبایست گفته شود: إن الله أذهب عنكم الرجس أهل البيت...[۷۳].
پاسخ: اذهاب رجس علاوه بر این که در مورد رفع پلیدی به کار میرود، هر گاه زمینه تحقق پلیدی وجود داشته باشد، در مورد دفع و جلوگیری از آن نیز به کار میرود. در انسان معصوم نیز زمینههای تحقق گناه وجود دارد؛ زیرا او از نظر غرایز بشری مانند افراد دیگر است. حضرت یوسف (ع) که از مقام عصمت برخوردار بود گفته است: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۷۴][۷۵]. در محاورههای عمومی نیز چنین تعبیرهایی رایج است، مانند این که فردی در حق دیگری که سالم است دعا کرده، میگوید: خداوند هر گونه بیماری را از تو برطرف کند، مقصود این است که بیماری از او دفع شود؛ زیرا زمینههای آن در او وجود دارد. این قاعده در مورد بیماریهای روحی نیز جاری است. اگر از این توجیه چشمپوشی کنیم، عبارت «أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» نیز رافع اشکال نخواهد بود؛ زیرا اگر اذهاب به معنای رفع باشد، مفاد عبارت مزبور این خواهد بود که در گذشته پلیدی را از شما برطرف کرده است، که لازمهاش وجود پلیدی در زمانی میباشد، بنابراین سخن درست همان است که بیان شد، یعنی، اذهاب رجس با رفع آن ملازمه ندارد، خواه رافع در زمان حال واقع شده باشد، یا در زمان گذشته، بلکه مقصود، دفع رجس است، و دفع با پاکی اهل بیت (اهل کساء) از هرگونه پلیدی، از آغاز خلقت، ملازمه دارد.
اشکال: اگر آیه تطهیر بر عصمت اهلبیت دلالت کند، آیه: ﴿وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۷۶] نیز بر عصمت مسلمانانی که در جنگ بدر شرکت داشتند دلالت میکند، بلکه دلالت این آیه بر عصمت این گروه از مسلمانان استوراتر است؛ زیرا اتمام نعمت الهی بر آنان بدون محفوظ ماندن آنها از شرّ شیطان و گناه حاصل نمیشد[۷۷].
پاسخ: آیه یاد شده مربوط به اصحاب بدر نیست، بلکه مربوط به تشریع وضو، غسل و تیمم است که همه مسلمانان را شامل میشود و اراده در آن، حتمی الوقوع نیست. آنچه مربوط به اصحاب بدر است، این آیه است: ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ﴾[۷۸]. مقصود از تطهیر در این آیه به گواهی روایات شأن نزول و گفتار مفسران، تطهیر از جنابت است؛ زیرا مسلمانان شب هنگام که به خواب رفتند (همه یا برخی) جنب شدند، خداوند برای آنکه این غم و اندوه را از قلب آنان بزداید، و برای تطهیر از جنابت آب در اختیار داشته باشند، باران را نازل کرد. نزول باران علاوه بر این که آزردگی روحی آنان را برطرف ساخت، و مسلمانان توانستند بدن خود را پاکیزه سازند و نماز بخوانند، فایده دیگری نیز برای آنان داشت؛ زیرا سرزمینی که مسلمانان در آن اردو زده بودند پوشیده از رمل بود و به دلیل سستی زمین نمیتوانستند در میدان کارزار مقاومت کنند، با نزول باران، زمین محکم شد و پاهای آنان استوار گردید[۷۹].
اشکال: امیرمؤمنان (ع) به عدم عصمت خود تصریح کرده و گفته است: «فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي»[۸۰]؛ از طرح سخنحق یا مشورت عادلانه دریغ نورزید؛ زیرا من برتر از این که خطا کنم نیستم، مگر این که خداوند آنچه را که از من نسبت به آن مالکتر است (صیانت از خطا) در درون من القا کند»[۸۱].
پاسخ: مفاد سخن مزبور جز این نیست که امام (ع) بدون لطف و عنایت ویژه خداوند، مصون از خطا نمیباشد. این مطلب در مورد همه معصومان صادق است؛ زیرا معصوم بودن آنان از خطا بالذات نیست، بلکه به عنایت و لطف ویژه الهی است. سخن امیرمؤمنان (ع) همانند سخن حضرت یوسف (ع) است که گفته است: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي﴾[۸۲]. گواه روشن این مطلب آن است که امام در دیگر سخنان خود، اهلبیت پیامبر (ص) را به گونهای معرفی کرده است که آشکارا بر عصمت آنان از گناه دلالت دارد: «كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ»[۸۳]؛ «چرا در حیرت و گمراهی هستید، در حالی که عترت پیامبر شما در بین شما هستند، آنان زمام حق را در دست دارند و نشانههای دین و زبانهای راستیاند». ابن ابی الحدید دلالت جملههای یاد شده بر عصمت اهل بیت پیامبر (ص) را مسلم گرفته و یادآور شده است: ابومحمد متّویه در کتاب«الکفایه» بر عصمت علی (ع) تصریح کرده و گفته است اگر چه ما عصمت را برای امام واجب نمیدانیم، ولی نصوص بر عصمت علی (ع) دلالت دارند، و این، از ویژگیهای او در میان صحابه پیامبر (ص) به شمار میرود[۸۴].[۸۵]
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۴؛ مفردات، ص۵۶۹ و ... .
- ↑ «الْإِمَامُ مِنَّا لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً»؛ بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۹۴.
- ↑ ر. ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ خصال، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ ر. ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ ر. ک: قربانی، علی، امامتپژوهی، ص۱۵۶.
- ↑ ر. ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۱۴۶.
- ↑ ر. ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۱۴۶.
- ↑ ر. ک: قربانی، علی، امامتپژوهی، ص۱۶۲.
- ↑ پاسخ عبدالکریم سروش به بهمنپور، سایت سروش و نیز آینه اندیشه، شماره۲، ص۸۴؛ محسن کدیور، «قرائت فراموش شده» مجله مدرسه، شماره۳، اردیبهشت۸۵،ص۹۶.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پيمان من به ظالمان نمى رسد.» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۵۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۵ ص ۲۰۱، ینابیع الموده، ج۲ ص۳۶.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ – ۱۵۶.
- ↑ «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ... وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِه»؛ الخصال، ج ۱، ص ۶۶.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ - وَ جعل الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا»؛ کافی، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ «الْإِمَامُ مِنَّا لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَةُ فِی ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً»؛ معانی الأخبار، باب العصمة، ص ۳۱۲.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ۶۰۹.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ ر. ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ»؛ معانی لأخبار، باب العصمة، ص ۳۱ ح ۲.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ ر. ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۲؛ قربانی، علی، امامتپژوهی، ص۱۶۲.
- ↑ «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ خصال، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ {{لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۱۲۵
- ↑ «بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُیُوبِ وَ طَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ نَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ وَ جَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعَ حِکْمَتِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ أَیَّدَهُمْ بِالدَّلَائِلِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَکَانَ النَّاسُ عَلَی سَوَاءٍ»؛ بحارالأنوار، ج ۲۵ص ۱۸۲.
- ↑ ر. ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ پاسخ عبدالکریم سروش به بهمنپور، سایت سروش و نیز آینه اندیشه، شماره۲، ص۸۴؛ محسن کدیور، «قرائت فراموش شده» مجله مدرسه، شماره۳، اردیبهشت۸۵،ص۹۶.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ – ۱۵۶.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ – ۱۵۶.
- ↑ الأمالی، ص۵۰۵.
- ↑ ر. ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۱۴۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: «پيمان من به ظالمان نمى رسد.» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ "اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ خَاصَّتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً"؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۵ صص ۱۹۸ و ۱۲۹.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ «أنَا وَ عَلِیٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُون»؛ بحارالانوار، ج۲۵ ص ۲۰۱،۱، ینابیع الموده، ج۲ ص۳۶
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ – ۱۵۶.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۵۹.
- ↑ «فَإِنَّهُمْ خِیَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ کُلِ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَة»؛ بحار، ج۲، ص ۹۱
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، ص ۴۰۶.
- ↑ «مَعَاشِرَ النَّاسِ أُوصِیکُمُ اللَّهَ فِی عِتْرَتِی وَ أَهْلِ بَیْتِی خَیْراً فَإِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ بَعْدِی وَ الْأُمَنَاءُ الْمَعْصُومُونَ»؛ ابوالقاسم قمی رازی، کفایه الاثر، ص۱۰۴.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ... وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِه»؛ الخصال، ج ۱، ص ۶۶.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جعل الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا»؛ کافی، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ «الْإِمَامُ مِنَّا لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَةُ فِی ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً»؛ معانی الأخبار، باب العصمة، ص ۳۱۲.
- ↑ «لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ لِمَنْ قَدِ ارْتَکَبَ مِنَ الْمَحَارِمِ شَیْئاً صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً وَ إِنْ تَابَ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِکَ»؛ معانی الأخبار، باب العصمة، ص ۲۰.
- ↑ «الْأَنْبِیَاءُ وَ أَوْصِیَاؤُهُمْ لَا ذُنُوبَ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ»؛ بحار، ج۵۲، ص ۹۹۱.
- ↑ «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ... مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُکِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرسول (ص) وَ نَسْلِ الْمُطَهَّرَةِ... فَهُوَ معصوم مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ»؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰، ۲۲۲و۲۲۳.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۶۰۹.
- ↑ ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ص۴۳۳.
- ↑ المصباح المنیر، ج۱، ص۲۶۵؛ لسان العرب، ج۶، ص۱۰۶؛ معجم القاموس المحیط، ص۴۹۳؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۱۱۴-۱۱۵؛ أقرب الموارد، ج۱، ص۳۹۱؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۳۳۰.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص۱۸۸.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰؛ ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ﴾ «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته میدارد گویی به آسمان فرا میرود؛ بدینگونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمیآورند؛ برمیگمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵؛ ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایههایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بیگمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵؛ ﴿قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾ «گفت: بیگمان عذاب و خشمی از (سوی) پروردگارتان برای شما رقم خورده است آیا در نامهایی که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کردهاید- (و) خداوند هیچ برهانی بر (تأیید) آنها نفرستاده است- با من چالش میورزید؟ پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز با شما از چشم به راه داشتگانم» سوره اعراف، آیه ۷۱؛ ﴿سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾ «هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام میدادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵؛ ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ﴾ «و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی میافزاید و آنان کافر خواهند مرد» سوره توبه، آیه ۱۲۵؛ ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾ «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰؛ ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ «چنین است؛ و هر که حرمتهای خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدیها که بتهایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰؛ ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص۲۰۰؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۷۴.
- ↑ تفسیر طبری، ج۲۲، ص۱۰؛ الکشاف، ج۳، ص۵۳۸؛ مجمع البیان، ج۷-۸، ص۳۰۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۲.
- ↑ ر. ک: معجم القاموس المحیط، ص۶۷؛ الصحاح، ج۲، ص۱۵۲۶؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۷۹؛ اقرب الموارد، ج۱، ص۲۲؛ المطوّل، ص۱۶۷- ۱۶۸؛ البته این مطلب مورد اجماع اهل لغت و ادب نیست. از نظر برخی کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ ظهور در حصر دارد، و خلاف آن محتمل است، برخی نیز عکس آن را گفتهاند، چنان که از نظر برخی دیگر دلالت ﴿إِنَّمَا﴾ بر حصر یا عدم حصر تابع قراین مقام است. المصباح المنیر، ج۱، ص۳۵.
- ↑ الکاشف، ج۳، ص۱۹؛ مجمع البیان، ج۷-۸، ص۳۵۵، تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۳۸۲؛ تفسیر روح المعانی، ج۲۲، ص۱۹؛ فتح القدیر، ج۴، ص۲۷۹.
- ↑ إن قوله تعالى: ﴿أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ﴾ لا يخلو من أن يكون معناه الإرادة المحضة التي لم يتبعها الفعل وإذهاب الرجس، أو يكون أراد ذلك و فعله، فإن كان الأول فهو باطل من وجوه: [الف] لأن لفظة الآية يقتضي اختصاص أهل البيت بما ليس لغيرهم، ألا ترى أنه قال ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ﴾ و هذه اللفظة تقتضي ما ذكرناه من التخصيص، و الإرادة للطهارة من الذنوب من غير أن يتبعها فعل لا تختص لأهل البيت (ع)، بل الله يريد من كل مكلّف مثل ذلك. [ب] او أيضا فإن الآية تقتضي مدح من تناولته و تشريفه و تعظيمه؛ بدلالة ما روى من أن النبي (ص) لما جلل عليا و فاطمة والحسن و الحسين علىّ بالكساء و قال: اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً، فنزلت الآية و كان ذلك في بيت أم سلمة رحمة الله عليها، فقالت له: ألست من أهل بيتك؟ فقال لها: إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ، و صورة الحال و سبب نزول الآية يقتضيان المدحة و التشريف، ولا مدحة ولا تشريف في الإرادة المحضة التي تعم سائر المكلفين من الكفار و غيرهم (الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۳۴-۱۳۵؛ نیز ر. ک: التبیان، ج۸ ص۳۶۰؛ مجمع البیان، ج۸، ص۳۵؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۳۴).
- ↑ و ايضا فإن النبي الله على ما وردت به الرواية الظاهرة لم يسأل الله أن يريد أن يذهب عنهم الرجس، و إنما سأل أن يذهب عنهم الرجس و يطهرهم تطهيرا، فنزلت الآية مطابقة لدعوته، متضمنة لإجابته، فيجب أن يكون المعنى فيها ما ذكرناه (الشافی، ج۳، ص۱۳۵؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۳۴).
- ↑ «و خانوادهات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن،» سوره طه، آیه ۱۳۲.
- ↑ أمره الله تعالى أن يختص أهله دون الناس، ليعلم الناس أن لأهله عند الله منزلة ليست للناس، فأمرهم مع الناس عامة ثم أمرهم خاصة (البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۰).
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۹-۵۰. آیه ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ﴾ در سوره طه است که از سورههای مکی است، نزول آیه تطهیر و واقعه کساء مربوط به مدینه است، لذا با توجه به روایات یاد شده، احتمال نزول آن در مکه نیز وجود دارد، چنانکه برخی از آیات نزول مکرر داشتهاند.
- ↑ و المدح جاء من جهة الاعتناء بشأنهم و إفادتهم محبة الله تعالى لهم هذا الأمر الجليل الشأن و مخاطبته سبحانه إياهم بذلك و جعله قرآنا يتلى إلى يوم القيامة (روح المعانی، ج۲۲، ص۲۷).
- ↑ مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۵۲؛ روح المعانی، ج۲۲، ص۲۶.
- ↑ مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۵۲؛ روح المعانی، ج۲۲، ص۲۶.
- ↑ «و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
- ↑ برخی احتمال دادهاند که این آیه شریفه، کلام زلیخا باشد نه کلام حضرت یوسف (ع). اما این احتمال به چند دلیل درست نیست از جمله این که سخن مزبور آنگاه بیان شده است که حضرت یوسف (ع) خواب فرمانروای مصر را تعبیر کرد، و او تصمیم گرفت که یوسف (ع) را از زندان آزاد سازد و مشاور مخصوص خود قرار دهد، اما یوسف (ع) پذیرش این مطلب را منوط به این کرد که درباره تهمتی که زلیخا به او زده بود، تحقیق کند تا حقیقت روشن شود، فرمانروا چنین کرد، و زلیخا به پاکدامنی یوسف (ع) اعتراف نمود. روشن است که زلیخا در آن زمان از چنان معرفت توحیدی و ایمان دینی برخوردار نبود که چنین سخنی گفته باشد. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۹۹.
- ↑ «ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۵۳؛ روح المعانی، ج۲۲، ص۲۶.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد» سوره انفال، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر طبری، ج۹، ص۲۲۹.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۹.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص۲۹.
- ↑ «و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۹۷-۲۹۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۳۳-۴۴.