علم در اخلاق اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث علم است. "علم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

علم چیست؟

  • علم در لغت به معنی دانستن، یقین کردن و ادراک است[۱] و در اصطلاح دارای معانی گوناگونی است. یکی از معانی اصطلاحی علم عبارت است از مجموعه قضایایی که مناسبتی بین آنها در نظر گرفته شده[۲]، اعم از اینکه قضایای شخصی و خاص یا کلی و عام باشند و اعم از اینکه قضایای عام، اعتباری و قراردادی یا حقیقی باشند و اعم از اینکه قضایای حقیقی، نظری یا تجربی باشند؛ بنابراین منظور از علم در این اصطلاح، هرگونه دانشی است که به مرحله تدوین رسیده باشد[۳].

ستودگی‌های علم

علم از دیدگاه عقل

علم از دریچه شرع

  • دانش یکی از موضوع‌هایی است که قرآن کریم بیشترین اهمیت را به آن مبذول کرده است. قرآن در بیش از نهصد موضع، دانایی را ستوده یا بدان فراخوانده است و برای تأکید بر اهمیت دانستن، در تعبیر از آن بیست واژه را استخدام کرده است. ما در این بخش، تنها به تعدادی از آیات قرآنی که به طور خاص، علم و آگاهی را ستایش می‌کنند، اشاره می‌کنیم. از منظر قرآن کریم، خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید و اراده خود را در آنها حاکم کرد تا انسان به علم و قدرت او آگاه شود﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا[۶] و انسان نیز تنها با ملاک دانایی بر سایر مخلوقات برتری یافته است﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۷]. و آدم فقط با دانستن اسماء مستحق خلافت شد[۸].
  • دانش در منطق قرآن کریم از ویژگی‌های بی‌نظیری برخوردار است. از آن جمله:
  1. با آنکه همه زندگی جهان را متاع اندکی می‌داند﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ[۹]، حکمت را خیر فراوان شمرده است: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۱۰].حکمت غالباً در معلومات عقلی صادقحق که دروغ و بطلان نمی‌پذیرد، استعمال می‌شود[۱۱]. در این آیه، فعل "ایتاء" با صیغه مجهول آمده تا دلالت کند حکمت به خودی خود منشأ خیر فراوان است، نه، از آن جهت که از جانب خداست؛ زیرا همه چیزهایی که خداوند عنایت می‌کند، منشأ خیر فراوان نیست، چنانکه مال را نیز خدا می‌دهد[۱۲]، ولى منشأ خیر فراوان نیست.
  2. دانش منشأ تعالی انسان است: ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ[۱۳].

گواهان توحید

  • ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۲۱][۲۲]
  • صاحبان دانش شهادت می‌دهند به یکتایی خدا؛ چون نشانه‌های او را در آفاق و انفس می‌بینند. این نشانه‌ها مشاعر آنها را پر و در عقول‌شان رخنه کرده است[۲۳].

شاهدان رسالت

  • ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۲۴][۲۵].

آگاهان به تأویل

  • ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ[۲۶][۲۷].

هم رتبه اهل ایمان

  • ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۲۸].
  • این آیه دلالت می‌کند که مؤمنان بر دو دسته‌اند: عالم و غیر عالم و مؤمن عالم برتر از مؤمن غير عالم است و رفع درجات مخصوص عالمان است[۲۹][۳۰].

آماده ایمان

  • ﴿إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا[۳۱].
  • ﴿وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا[۳۲].
  • ﴿وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا[۳۳].
  • ایمان آوردن آنان که از پیش به آنها علم داده‌اند، نشان می‌دهد که قرآن حقانیت کتاب حق قرآن است کریم و از و جانب خدا نازل شده است[۳۴]. و این بدان معنی است که این دسته از عالمان بر رسول خداگواه‌اند[۳۵].

دریافت آیات الاهی

  • ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ[۳۶][۳۷].

فهم أمثال قرآنی

  • ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ[۳۸].
  • این آیه شریفه به این مطلب اشاره می‌کند که امثال قرآنی هر چند عمومی است و به گوش همه می‌رسد، ولی فقط اهل علم که حقایق امور را درک می‌کنند، می‌توانند معانی حقیقی و مقصود اصلی آنها را دریابند. این مطلب از تعبیر لا يعقلها، به جای ما يُؤْمِنْ، استفاده می‌شود[۳۹][۴۰].

علم و دانش در میزان عمل

بایسته‌های دانشوری

  • صفت‌هایی مورد بحث قرار می‌گیرد که برای یک دانشور - خواه آموزگار و خواه دانش‌آموز - ضروری است.

اخلاص

عمل به مقتضای علم

حسن خلق

فروتنی

حلم و بردباری

عفت نفس و علو همت

حق پذیری

خودداری از پذیرش حق ممکن است ناشی از تکبر، تعصب یا تقلید باشد. درک حقیقت پیش از تطهير قلب از همه این ناپاکی‌ها ممکن نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنْ كَانَ غَرَضُهُ اَلْبَاطِلَ لَمْ يُدْرِكِ اَلْحَقَّ وَ لَوْ كَانَ أَشْهَرَ مِنَ اَلشَّمْسُ»[۱۲۲]. کسی که هدف باطلی دارد، حق را درنمی یابد اگرچه از خورشید واضح باشد از این رو قرآن کریم با همه این عوامل در زمينه عقاید و باورها به شدت مقابله کرده است. از نظر قرآن کریم، تكبر عاملی است که موجب مخالفت ناآگاهانه با حق می‌شود ﴿ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَ[۱۲۳]. ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ[۱۲۴]. از این آیه کریمه استفاده می‌شود که تعصب در کفر و انکار این گروه مؤثر بوده است. ۳-۸. زهد و قناعت از ضرورت طبع بلند و عفت نفس در دانشوران سخن گفتیم. یکی از آثار این فضیلت بزرگ، زهد و پاکی از حرص و طمع است. از این رو در روایات اسلامی بر این نکته تأکید فراوان(ع)میشده فرماید است. زهد موجب علم بدون تعلم[۱۲۵] و به بار نشستن درخت حکمت می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «بِالزُّهْدِ تُثْمِرُ اَلْحِكْمَةُ»[۱۲۶]. حکمت با زهد ثمر میدهد. دانش بدون زهد، ثمری جز دوری از خدا ندارد. رسول خدا می‌فرماید: «مَنِ اِزْدَادَ عِلْماً وَ لَمْ يَزْدَدْ هُدًى لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ بُعْداً». آن کس که بر علمش بیفزاید و بر زهدش نیفزاید، جز دوری از خدا بهره‌ای نبرد[۱۲۷]. طمع لغزشگاهی است که اگر عالمی بر آن پا نهد، جز سقوط سرنوشتی ندارد. از ### 313###(ص) روایت است: «ان الصفا الزلال الذي لاتثبت عليه اقدام العلماء الطمع»[۱۲۸]. سنگ صاف لغزنده‌ای که پای دانشمندان بر آن میلغزد، طمع است.   و امام حسین(ع) حرص در عالم را از زشت‌ترین چیزها شمرده است[۱۲۹]. خوردن حلال موجب نور[۱۳۰] و صفای قلب[۱۳۱] می‌شود و چشمه‌های حکمت را از قلب جاری می‌کند[۱۳۲] و خداوند عالمی را دوست دارد که برای امرار معاش، حرفه‌ای انتخاب کند تا دانشش را وسیله کسب و ارتزاق نکند[۱۳۳]. یکی از مظاهر زهد که در روایات بر تأثیر آن در کسب دانش تأکید شده، رعایت اعتدال در خوردن است که به منظور تأكید بلیغ در نهی از پرخوری و شکمبارگی در قالب مدح گرسنگی وارد شده است[۱۳۴]. ۳-۹. سکوت از اخلاق دانشوری است که امیرالمؤمنین(ع)از آن به عنوان زینت علم و عالم نام برده، میفرماید: «اَلصَّمْتَ زِينَةُ اَلْعَالِمِ»[۱۳۵]. سکوت زینت عالم است. در بیانی دیگر میفرماید: «اَلصَّمْتُ زَيْنُ اَلْعِلْمِ»[۱۳۶]. سکوت زینت علم است. همچنین آن را یکی از علائم سه گانه دانشمند شمرده است[۱۳۷]. ۳-۱۰. پرهیز از خودرأیی از عواملی که دانش انسان را از خطا پاکیزه می‌کند، بهره وری از آرای صاحب نظران است. اکتفا و اعتماد بر دستاوردهای شخصی انفرادی، انسان را در معرض اشتباه[۱۳۸]، لغزش، گمراهی[۱۳۹] و سقوط قرار میدهد. محصول عقل و اندیشه دیگران، روزی بی‌رنجی است که هیچ دانشوری خود را از آن محروم نمی‌کند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنِ اِسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ اَلرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا»[۱۴۰]. هرکس خودرأیی کند، هلاک می‌شود و هرکس با دیگران مشورت کند، در عقول آنها شریک شده است. و میفرماید: «مَنْ أُعْجِبَ بِرَأْيِهِ ضَلَّ وَ مَنِ اِسْتَغْنَى بِعَقْلِهِ زَلَّ»[۱۴۱]. هرکس خودرأیی کند، گمراه می‌شود و هرکس با اتکا به عقل خویش خود را از دیگران بی‌نیاز ببیند، میلغزد. ۳-۱۱. تأنی رسیدن به حقیقت، با شتاب ممکن نیست. کسی که در نتیجه‌گیری شتاب می‌کند به ندرت به پاسخی صحیح دست مییابد. علی(ع) میفرماید: «قَلَّمَا يُصِيبُ رَأْيُ اَلْعَجُولِ»[۱۴۲]. کم اتفاق میافتد که نظر انسان عجول درست باشد. و از او جز پاسخی ناپخته نمی‌توان انتظار داشت. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «اَلرَّأْيُ مَعَ اَلْأَنَاةِ وَ بِئْسَ اَلظَّهِيرُ اَلرَّأْيُ اَلْفَطِيرُ»[۱۴۳]. رأی صحیح با تأنی به دست میآید و چه بد پشتیبانی است رأی نپخته قرآن کریم رشد دانش را منوط به خودداری از عجله کرده، می‌فرماید: ﴿وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا[۱۴۴]. از این آیه مبارکه استفاده می‌شود که عجله حتی اگر منبعث از مبدأیی مقدس چون عشق به دانستن یا ظهور حقیقت باشد، با دانش سازگار نیست. ۳-۱۲. ظلم‌ستیزی یکی از وظایفی که برای عالمان دینی شمرده شده و در آیات و روایات بر آن تأکید فراوان شده است. مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی است. قرآن کریم عالمان بنی اسرائیل را به دلیل سکوت در برابر سخنان گناه آلود و حرام خواری مردم سرزنش کرده است. ﴿لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ[۱۴۵]. امام حسین(ع) میفرماید: آنها با آنکه از ستمگران زمان خودکارهای ناروا میدیدند، به خاطر ترس و طمع، آنها را بازنمی داشتند[۱۴۶]. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: خدا از دانشمندان تعهد گرفته است که بر گرسنگی مظلومان و پرخوری ظالمان آرام نگیرند[۱۴۷]. ولی به نظر میرسد این وظیفه اخلاقی همه دانشوران است و به عالمان دینی اختصاص ندارد؛ چرا که مقام دانش، رفیع است و با ذلت سازش با ستم سازگار نیست. ۳-۱۳. نقادی از اخلاق دانشور است که هر سخنی را پیش از پذیرفتن مورد نقد و بررسی قرار دهد. از حضرت عیسی(ع) نقل شده است: «كُونُوا نُقَّادَ اَلْكَلاَمِ فَكَمْ مِنْ ضَلاَلَةٍ زُخْرِفَتْ بِآيَةٍ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ كَمَا زُخْرِفَ اَلدِّرْهَمُ مِنْ نُحَاسٍ بِالْفِضَّةِ اَلْمُمَوَّهَةِ اَلنَّظَرُ إِلَى ذَلِكَ سَوَاءٌ وَ اَلْبُصَرَاءُ بِهِ خُبَرَاءُ»[۱۴۸]. سخن را نقد کنید چه بسیار گمراهی‌ها که با آیه‌ای از کتاب خدا تزیین می‌شود مانند سکه مسسین که نقره اندودش کنند با سکه سالم در نظر یکسان است؛ ولی اهل بصیرت میدانند. ۳-۱۴. خودانتقادی هدف دانشور کشف حقیقت است، به دست خودش یا دیگری. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: حقیقت، گم شده انسان حکیم است. هرجا بر آن دست یابد، از هر کس دیگر به آن سزاوارتر است؛ «اَلْكَلِمَةُ اَلْحَكِيمَةُ ضَالَّةُ اَلْحَكِيمِ؛ حَيْثُمَا وَجَدَهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا»[۱۴۹]. کسی که به دنبال گم‌شده خویش می‌گردد و در هر کوی و برزن سراغ او را میگیرد، وقتی آن را پیدا کند اهمیتی نمی‌دهد در دست کیست؛ چون تنها به گرفتنش میاندیشد. وجه دیگر این سخن این است که چنین شخصی مال خود را میجوید؛ پس اگر مال دیگری را در راه ببیند با خود به خانه نمی‌برد. انسان حکیم نیز حقیقت را میخواهد، پس اگر سخنی نادرست در یافته‌های خود ببیند، چون مال غریبه‌ای که باید از اموال خود جداکنی، کنارش مینهد. از این رو امام حسین(ع) میفرماید: «من دلائل العالم التقاده لحديثه»[۱۵۰]؛ یکی از نشانه‌های عالم این است که سخن خود را نقد می‌کند. بنابراین، یکی از اخلاق دانشوری این است که پیوسته يافته‌های خود را مورد نقد و بررسی قرار دهد. ۳-۱۵. پرهیز از مجادله ستیز و مجادله یکی از آفات دانش است. امام علی(ع) میفرماید: «من كثر مواؤه بالباطل دام عماؤه عن الحق»[۱۵۱]. هرکس فراوان برای اثبات سخن نادرست ستیزه کند؛ پیوه سته از دریافت حق محروم می‌شود. ستیز و مجادله منشأ شک و موجب لغزش علمی است. امام علی(ع) میفرماید: «إِيَّاكُمْ وَ اَلْجِدَالَ فَإِنَّهُ يُورِثُ اَلشَّكَّ»[۱۵۲]. از مجادله بپرهیزید که شک به جا میگذارد. و میفرماید: «مَنْ كَثُرَ مِرَاؤُهُ لَمْ يَأْمَنِ اَلْغَلَطَ»[۱۵۳]. هر کس زیاد مجادله کند از اشتباه مصون نیست. دانشمند یا دانش پژوهی که دل در گرو تکالیف خود دارد فرصت مجادله پیدا نمی‌کند. امام صادق(ع) میفرماید: «إِذَا اِشْتَغَلَ اَلْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اَللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لاَ يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى اَلْمِرَاءِ وَ اَلْمُبَاهَاةِ مَعَ اَلنَّاس»[۱۵۴]. بنده‌ای که مشغول تكاليف الاهی خود باشد برای مجادله و فخرفروشی با مردم فرصت پیدا نمی‌کند. علاوه بر اینکه به فرمایش امام صادق(ع)، ترک مجادله حتی اگر محق باشی نشانه تواضع است[۱۵۵] و تواضع از آرایه‌های ضروری عالمان.

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دهخدا.
  2. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۶۴.
  3. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۰.
  4. محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۹، ص۲۸.
  5. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۰-۲۶۱.
  6. «خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.
  7. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم ؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  8. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۷.
  9. «ای مؤمنان! چگونه‌اید که چون به شما گفته شود در راه خداوند رهسپار (جنگ) گردید، گرانخیزی می‌ورزید ؟ آیا به جای جهان واپسین به زندگانی این جهان خرسند شده‌اید؟ در حالی که کالای زندگی این جهان در برابر جهان واپسین جز اندکی نیست» سوره توبه، آیه ۳۸.
  10. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
  11. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۹۵.
  12. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۹۵.
  13. «از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
  14. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۴۲.
  15. فیض کاشانی، الاصفی، ج۲، ص۱۰۲۵.
  16. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۸.
  17. عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، الجواهر الحسان، ج۵، ص۵۸۶؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۴۰۷ و ص۵۳۲.
  18. «أَعْلَمُكُمْ بِاللَّهِ أَخْوَفُكُمْ لِلَّهِ»؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۲۴۲.
  19. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  20. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۱-۲۶۲.
  21. «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  22. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۱۵.
  23. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۳.
  24. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  25. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۳.
  26. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی ک» سوره آل عمران، آیه ۷.
  27. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۳.
  28. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  29. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۸۸.
  30. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۳-۲۶۴.
  31. «بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بی‌گمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش داده‌اند خوانده شود به سجده با روی بر زمین می‌افتند» سوره اسراء، آیه ۱۰۷.
  32. «و می‌گویند: پاکا که پروردگار ماست، به راستی وعده پروردگار ما انجام یافتنی است» سوره اسراء، آیه ۱۰۸.
  33. «و با روی بر زمین می‌افتند، می‌گریند و (قرآن) بر فروتنی آنان می‌افزاید» سوره اسراء، آیه ۱۰۹.
  34. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۲۲۲.
  35. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۴.
  36. «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
  37. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۴.
  38. «و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و آنها را جز دانشوران درنمی‌یابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.
  39. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۳۲.
  40. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۴-۲۶۵.
  41. میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۹۶.
  42. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۱۷۸.
  43. محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۴۸۸؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۰۸.
  44. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۰.
  45. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۵-۲۶۶.
  46. «و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشته‌اند، با درستی آیین، بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.
  47. «إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ».
  48. « وَ إِنَّمَا لاِمْرِئٍ مَا نَوَى»؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۸۳.
  49. «أفضل العلم ما أخلص فيه».
  50. «العالم إذا أراد بعلمه وجه الله عزوجل هابه كل شئ، وإذا أراد بعلمه أن يكنز به الكنوز هاب من كل شئ».
  51. «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلاَّ جَرَتْ يَنَابِيعُ اَلْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ».
  52. «عِنْدَ تَحَقُّقِ اَلْإِخْلاَصِ تَسْتَنِيرُ اَلْبَصَائِرُ».
  53. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۶-۲۶۷.
  54. «ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟» سوره صف، آیه ۲.
  55. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۴۵۹؛ محمد بن عبدالله بن أبی‌زمنین، تفسیر، ج۴، ص۳۸۲.
  56. «آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
  57. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۹۹.
  58. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲.
  59. محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۴۸۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۲.
  60. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۶؛ قرطبی، تفسیر، ج۱، ص۴۱.
  61. عبدالله بن بهرام دارمی، سنن، ج۱، ص۱۳۵؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۶۱.
  62. خطیب بغدادی، اقتضاء العلم العمل، ص۲۰؛ ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله، ج۲، ص۶؛ عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۱۰.
  63. ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۵۳؛ ابن‌حجر، لسان المیزان، ج۲، ص۴۶.
  64. «كونوا للعلم رعاة ولا تكونوا له رواة»؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱؛ عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۸.
  65. على بند محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۰.
  66. على بند محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۰.
  67. « از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.
  68. «يَعْنِي بِالْعُلَمَاءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ يُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَيْسَ بِعَالِمٍ»؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۲۴۲.
  69. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج۱، ص۱۹۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۰، ص۲۱۰.
  70. مناوی، فیض الغدیر، ج۴، ص۲۰۶.
  71. ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۲۴۴؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۴۷.
  72. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۱۱.
  73. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۷-۲۶۹.
  74. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  75. «تُلِينُ جَنَاحَكَ وَ تُطِيبُ كَلاَمَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۳.
  76. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  77. «إِنَّ أَكْمَلَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹.
  78. «مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ اِمْرِئٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹.
  79. «مَا يَقْدَمُ اَلْمُؤْمِنُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ اَلْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَنْ يَسَعَ اَلنَّاسَ بِخُلُقِه»؛محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
  80. «أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَمَلَ إِيمَانُهُ وَ إِنْ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً لَمْ يَنْقُصْهُ ذَلِكَ قَالَ وَ هُوَ اَلصِّدْقُ وَ أَدَاءُ اَلْأَمَانَةِ وَ اَلْحَيَاءُ وَ حُسْنُ اَلْخُلُقِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
  81. «عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ اَلْخُلُقِ فِي اَلْجَنَّةِ لاَ مَحَالَةَ»؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الأخبار، ص۳۹۴.
  82. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  83. «شیطان میان آنان را می‌شوراند» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  84. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۴، ص۴۸۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۰ ۲۶.
  85. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۰۴.
  86. سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۶۹.
  87. «إِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ لَيُفْسِدُ اَلْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَلَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.
  88. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.
  89. «مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.
  90. «اَلْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ اَلْخُلُقِ فِي اَلْجَنَّةِ لاَ مَحَالَةَ وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ فِي اَلنَّارِ لاَ مَحَالَةَ»ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۹۴.
  91. «رَأْسُ اَلْعِلْمِ اَلتَّمْيِيزُ بَيْنَ اَلْأَخْلاَقِ وَ إِظْهَارُ مَحْمُودِهَا وَ قَمْعُ مَذْمُومِهَا»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۶۴.
  92. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۶۹-۲۷۲.
  93. «من ترفع بعلمه وضعه الله بعمله»؛ محمد ری‌شهری، العلم و الحکمة فی الکتاب و السنة، ص۴۰۴.
  94. «خَفْضُ اَلْجَنَاحِ زِينَةُ اَلْعِلْمِ»؛ ابن ‌صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج۲، ص۱۰۵۴.
  95. «بِالتَّوَاضُعِ تُعْمَرُ اَلْحِكْمَةُ لاَ بِالتَّكَبُّرِ وَ كَذَلِكَ فِي اَلسَّهْلِ يَنْبُتُ اَلزَّرْعُ لاَ فِي اَلْجَبَلِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.
  96. کهف؛ ۸۲-۶۰.
  97. زحیلی، وهبة التفسیر المنیر، ج۸، ص۲۲۴.
  98. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۷۲-۲۷۳.
  99. بقره: ۲۲۵، ۲۳۵ و ۲۶۳؛ آل عمران: ۱۵۵؛ نساء: ۱۲ و....
  100. توبه: ۱۱۴؛ هود: ۷۵.
  101. «نِعْمَ قَرِينُ اَلْعِلْمِ اَلْحِلْمُ»؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۶، ص۱۵۹.
  102. «رَأْسُ اَلْعِلْمِ اَلْحِلْمُ»علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۶۴.
  103. «اَلْعِلْمُ أَصْلُ اَلْحِلْمِ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۱.
  104. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۳.
  105. «غَايَةُ اَلْعِلْمِ اَلسَّكِينَةُ وَ اَلْحِلْمُ»؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۴، ص۳۷۵.
  106. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۳.
  107. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۰.
  108. علی بن حسین صدوق، امالی، ص۷۱۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۲۱۸.
  109. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲۸.
  110. حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۶۸؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۴۸.
  111. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۹۷.
  112. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۷۶؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۷.
  113. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۵۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۶۶۲.
  114. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۴۱.
  115. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۵۳.
  116. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۹.
  117. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۷۳-۲۷۴.
  118. ر.ک: شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۶۳-۱۶۵؛ فاضل قطیفی، السراج الوهاج، ص۲۲.
  119. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۱۵.
  120. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۴۶.
  121. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۷۵.
  122. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۲۷.
  123. «(در حالی که از تکبّر) شانه بالا می‌اندازد تا (مردم را) از راه خداوند گمراه کند؛ او را در این جهان خواری است و در رستخیز عذاب سوزان را به او می‌چشانیم» سوره حج، آیه ۹.
  124. «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
  125. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۶۰.
  126. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸۶.
  127. ابن‌واضح یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۰۲.
  128. عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۱۴.
  129. محمد ری‌شهری، العلم والحکمة فی الکتاب والسنة، ص۴۰۶.
  130. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۱۵۳؛ محمد ری‌شهری، موسوعة العقائد الاسلامیه، ج۲، ص۱۵۰.
  131. محمد ری‌شهری، العلم و الحکمة فی الکتاب و السنة، ص۱۵۱.
  132. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۱۵۲؛ محمد ری‌شهری، موسوعة العقائد الاسلامیه، ج۲، ص۱۵۰.
  133. زمخشری، ربیع الابرار، ج۲، ص۵۴۳.
  134. محمد بن حسن حر عاملی، الجواهر السنیه، ص۱۹۲.
  135. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۹۲.
  136. جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث.
  137. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۲.
  138. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.
  139. علی بن محمد لیئی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۲۹.
  140. نهج البلاغه، ترجمه فیض‌الاسلام، حکمت ۱۵۲، ص۱۱۶۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۰۵.
  141. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۱۹؛ محمد ری‌شهری، العلم والحکمة فی الکتاب والسنة، ص۱۷۴.
  142. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۶۹.
  143. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۸۱.
  144. «پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.
  145. «چرا دانشوران ربانی و دانشمندان (تورات‌شناس) آنان را از گفتار گناه‌آلود و رشوه‌خواری باز نمی‌دارند؟ به راستی زشت است آنچه می‌کردند!» سوره مائده، آیه ۶۳.
  146. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۳۷.
  147. نهج البلاغه، ج۱، ص۳۶.
  148. از احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۳۰.
  149. سید رضی، المجازات النبویه، ص۱۹۸؛ ابن عدی، کامل، ج۱، ص۲۳۱.
  150. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۴.
  151. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۵۷.
  152. علی بن حسین صدوق، خصال، ص۶۱۵
  153. علی بن محمد لیثى واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۴۲.
  154. میرزا حسن نوری، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، ص۲۳۸.
  155. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۷۴.