ساختار سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

ساختار سازمان وکالت چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

ساختار سازمان وکالت چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت صغری / نهاد وکالت

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

 
رحیم لطیفی

حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در این‌باره گفته است:

«از بررسی روایات به ویژه بعد از امام صادق (ع) و اهداف نهاد وکالت و شرح وظایف وکلاء و نیز از مطالعه شیوه عملکرد کارگزاران ائمه (ع)، به‌دست می‌آید که دستگاه وکالت دارای سازماندهی بسیار منظم و پنهان بوده است. دورنمای ساختار نهاد وکالت را می‌شود به یک هرمی تشبیه کرد که در رأس آن خود امام معصوم (ع) قرار داشت، و به ترتیب که به سمت قاعده پائین می‌آمد باب‌ها، وکلای ارشد، سروکیل‌ها، وکیل‌های ناحیه و وکیل‌های کارگزار (مرتبط با مردم و در خط پایانی قاعده هرم) حضور داشتند، شماری از وکیل‌هایی بودند که به صورت دوره گرد همواره خط پیوستی میان مرکز و سایر مناطق بودند[۱]، اینجا به توضیح کوتاهی کادرهای اجرایی نهاد وکالت بسنده می‌شود:

از ظاهر این روایت برمی‌آید که "میمون" و "مسافر" هر کدام خواهان دریافت مال برای ارسال به محضر امام بودند که امام برای روشن شدن تکلیف وکیل قم، رابط سومی (احمد قمی) را گسیل می‌دارد. اسحاق بن اسماعیل نیشابوری از جانب امام یازدهم (ع) مأموریت پیدا می‌کند تا پیامشان را به وکلای نواحی متعدد برسانند، از جمله به محمد بن موسی نیشابوری، ابراهیم بن عبده، بلالی، محمودی و دهقان وکیل بغداد[۲۶].
سفیر دوم، جعفر بن محمد بن متیل را به ناحیه واسط گسیل می‌دارد تا با حسن صیدلانی وکیل مقیم آنجا دیدار کرده و وسایل مورد نیاز را تحویل او دهد[۲۷]. مسأله وکیل رابط یا رسول امام بودن، نزد اهالی نواحی شیعه‌نشین، شناخته شده بود تا آنجا که حلاج وقتی وارد قم می‌شود، اعلام می‌دارد که رسول و وکیل امام (ع) است[۲۸]»[۲۹].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. نویسندگان کتاب «نگین آفرینش»؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفته‌اند:

«وکالتِ امامان، رسالتی سنگین در جامعه شیعی بوده که عملکردی منظم و حساب شده و تشکیلاتی را به دنبال داشته است. بررسی فعالیت‌های این سازمان و شیوه عملکرد عناصر گوناگون آن در رده‌ها و مراتب مختلف، گواه این ادّعاست؛ چنانکه موفقیت این نهاد شیعی در حفظ مکتب و جمعیت شیعه در اوج خفقان حاکمان ستمگر، شاهد دیگری بر ساختار قوی و مدیریّت مستحکم آن است. اکنون به بررسی عناصر گوناگون سازمان وکالت می‌پردازیم:

  1. رهبری سازمان: در سراسر دوران فعالیت نهاد وکالت، مهم‌ترین امور این نهاد زیر نظر امام(ع) انجام می‌گرفت است. اموری مانند تعیین وکلای نواحی و بررسی عملکرد آنان، معرفی وکلا به شیعیان و شناساندن فضایل ایشان، تأمین مالی وکیلان، عزل و برکناری وکلای فاسد و خائن و معرفی جریان‌های دروغین مدعی وکالت و بابیت[۳۰] و برخورد با آنان، همه بر عهده امام به عنوان رهبر جریان وکالت بوده است. بدیهی است این مدیریّت الهی و معصوم، ضامن بقا و تداوم این سازمان و اعتماد و اطمینان شیعیان به آن در همه دوره‌ها، به ویژه در عصر غیبت امام زمان(ع) بوده است.
  2. وکلای ثابت و سیّار: در هر منطقه‌ای از مناطق شیعه‌نشین و به تناسب وسعت و گستردگی آن، چندین وکیل به امور امام و شیعیان رسیدگی می‌کردند. بیشتر این وکلا، در منطقه فعالیت خود ساکن بودند؛ ولی شواهدی هست که نمایندگان سیّاری هم برای امامان وجود داشته‌اند که به مناطق مختلف اعزام می‌شدند تا ضمن نظارت بر کار وکلای مقیم، وسیله‌ای برای ارتباط آنان با امام(ع) باشند. نقل شده است که احمد بن محمد بن عیسای قمی در مدینه نزد امام جواد(ع) بود و قصد داشت درباره زکریا بن آدم از حضرت سؤال کند. امام، خود آغاز به سخن کرده، فرمود: "خدمت او به پدرم و به من جای انکار نیست. سپس فرمود: نامه‌ مرا به او (= زکریّ) برسان و بگو مال جمع شده نزد خود را به نزد من ارسال نماید...".[۳۱]
  3. وکیل ارشد یا سروکیل: برای انجام بهتر امور وکالت، مناطق مختلف شیعه‌نشین تقسیم‌بندی و برای هر منطقه، وکیل ارشدی نصب می‌شد که وظیفه او رسیدگی و نظارت بر کار وکلای آن منطقه بود؛ چنانکه وکلای جزء وظیفه داشتند به وکیل ارشد مراجعه کرده و در امور وکالت با او هماهنگ باشند. طبق شواهد تاریخی، از نظر سازمان وکالت چهار منطقه اصلی برای شیعیان وجود داشت؛ منطقه بغداد، مدائن و کوفه؛ بصره و اهواز؛ قم، همدان و مناطق جبال؛ حجاز، یمن و مصر.[۳۲]
  1. مراد از نهاد یا نظام وکالت در مباحث مهدویت چیست؟ (پرسش)
  2. بحث از نیابت و نهاد وکالت چه ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  3. واژه وکالت در لغت و اصطلاح مهدویت چیست؟ (پرسش)
  4. وکالت و وکیل به چه معناست؟ (پرسش)
  5. اهداف سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  6. پیشینه فعالیت سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  7. مهم‌ترین وکلای امامان کدامند و منطقه فعالیت آنها چیست؟ (پرسش)
  8. پیشینه گستره جغرافیایی سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  9. آیا امام مهدی‏ غیر از سفرا وکیل نیز داشته است؟ (پرسش)
  10. چه ویژگی‌هایی برای وکیلان لازم و ضروری است؟ (پرسش)
  11. علل ایجاد سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  12. وظایف و مسئولیت‌های سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  13. عناصر گوناگون سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  14. ساختار سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  15. نهاد وکالت کدام مناطق و سرزمین‌های اسلامی را زیر پوشش داشت؟ (پرسش)
  16. جایگاه و وظایف رهبر نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  17. وکلاء و نواب و سفراء در برابر نهاد وکالت چه وظایفی داشتند؟ (پرسش)
  18. ویژگی‌ها و شرایط برای وکیلان چیست؟ (پرسش)
  19. زمینه‌های پیدایش نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  20. انگیزه تأسیس نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  21. آیا در تاریخ و فرق اسلامی سازمان یا نهاد مشابه نهاد وکالت وجود داشته است؟ (پرسش)
  22. برخورد دولت و نزدیکان دستگاه عباسی با نهاد وکالت چگونه بود؟ (پرسش)
  23. با وجود سخت‌گیری‌های دستگاه عباسی نهاد وکالت چگونه و با چه ابزار و شیوه‌هایی به اهداف نهاد جامه عمل می‌پوشانیدند؟ (پرسش)
  24. آیا نهاد وکالت افراد نفوذی در درون دستگاه عباسی داشته است؟ (پرسش)
  25. وکلای امام مهدی چه کسانی هستند؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. جباری، سازمان وکالت، ص ۱۷۵، ۲۲۲.
  2. ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ۳۰۰،۵۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۵۵۴،۲.
  3. وکیل اصلی در مدینه سال ۲۶۴ یحی بن محمد عریضی بود، جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۵۱، ۱۵۴.
  4. و لقد عین (امام عسکری) وکیلا فی بعض المناطق الشیعه و امر وکلائه ابراهیم بن عبدة النیشابوری ان یعطی الحقوق الشرعیه الیه، کما عین وکیلا مطلقاً فی بغداد... طبسی، حیاة الامام العسکری، ص ۳۲۹.
  5. به چنین وکیلی نایب عام نیز اطلاق می‌کنند از آن جهت که دایره اختیارات و حوزه فعالیت‌اش عام است و در یک منطفه خلاصه نمی‌شود، ر.ک: مالکی، الغیبة الصغری، ص ۱۰.
  6. "يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ كَلِّمْ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي رِجَالِ الشِّيعَةِ مِثْلُكَ" طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۷۴۱،۲، ح۸۳۰.
  7. "فَقَالَ (ع) قَدْ أَقَمْتُ عَلَيْكُمُ الْمُفَضَّلَ اسْمَعُوا مِنْهُ وَ اقْبَلُوا عَنْهُ فَإِنَّهُ..."؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۶۲۰،۲، ح۵۹۲.
  8. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۸۵۸،۲، ح۱۱۱۲: "فَقَالَ (ع): مِنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّيِّ الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا".
  9. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۷۰.
  10. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۷۱، ح۳۴۱.
  11. جباری، سازمان وکالت، ص ۹۳.
  12. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۳۷.
  13. "إِنِّي أَقَمْتُ أَبَا عَلِيٍّ مَقَامَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ وَ ائْتَمَنْتُهُ عَلَى ذَلِكَ بِالْمَعْرِفَةِ بِمَا عِنْدَهُ الَّذِي لَا يَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ، وَ قَدْ أَعْلَمُ أَنَّكَ شَيْخُ نَاحِيَتِكَ، فَأَحْبَبْتُ إِفْرَادَكَ وَ إِكْرَامَكَ بِالْكِتَابِ بِذَلِكَ" طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۷۹۹،۲، ح۹۹۱.
  14. رجال النجاشی، ص ۳۴۴، رقم ۹۲۸.
  15. "قَالَ (ابراهیم همدانی): وَ كَتَبَ (ع) إِلَيَّ: قَدْ وَصَلَ الْحِسَابُ تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْكَ وَ رَضِيَ عَنْهُمْ... وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكَ مِنَ الدَّنَانِيرِ بِكَذَا وَ مِنَ الْكِسْوَةِ كَذَا، فَبَارَكَ لَكَ فِيهِ وَ فِي جَمِيعِ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَيْكَ، وَ قَدْ كَتَبْتُ إِلَى النَّضْرِ أَمَرْتُهُ أَنْ يَنْتَهِيَ عَنْكَ... وَ إِلَى أَيُّوبَ أَمَرْتُهُ بِذَلِكَ أَيْضاً، وَ كَتَبْتُ إِلَى مَوَالِيَّ بِهَمْدَانَ كِتَاباً أَمَرْتُهُمْ بِطَاعَتِكَ..." طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۶۹ رقم ۱۱۳۶.
  16. رجال‌النجاشی، ص ۳۷۳ رقم، ۱۰۲؛ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۱۵ تا ۴۱۶، ح۳۹۴، ۳۹۱.
  17. مجلسی، بحارالانوار، ۳۱۶،۵۱۰.
  18. کلینی، الاصول من‌الکافی، ۵۱۹،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۱۲.
  19. کلینی، الاصول من‌الکافی، ۵۱۹،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۱۲.
  20. کلینی، الاصول من‌الکافی، ۵۱۸،۱، کتاب الحجه، باب مولدالصاحب (ع)، ح۵.
  21. بنابر قرینه که در خود همین روایت موجود است "قَدْ جَمَعَ مَالًا لِلْغَرِيمِ" یعنی اموالی مربوط به امام عصر جمع شده.
  22. وی از وکلاء حضرت حجت (ع) بوده است؛ راوندی، حاشیه الخرایج و الجرایح، ۶۹۶،۲ به نقل از: معجم‌الرجال، خوئی ۱۸۹،۴ و معجم‌الرجال ۶۷،۲ به نقل از ربیع‌الشیعه.
  23. راوندی، الخرایج و الجرایح، ۶۹۶،۲ فصل اعلام‌الامام، ح۱۰.
  24. مالکی، الغیبة‌الصغری، ص ۱۱.
  25. "حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْقُمِّيُّ، قَالَ: بَعَثَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) غُلَامَهُ وَ مَعَهُ كِتَابُهُ، فَأَمَرَنِي أَنْ أَصِيرَ إِلَيْهِ! فَأَتَيْتُهُ فَهُوَ بِالْمَدِينَةِ نَازِلٌ فِي دَارِ بَزِيعٍ، فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ، فَذَكَرَ فِي صَفْوَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ غَيْرِهِمَا مِمَّا قَدْ سَمِعَهُ غَيْرُ وَاحِدٍ، فَقُلْتُ فِي نَفْسِي أَسْتَعْطِفُهُ عَلَى زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ لَعَلَّهُ أَنْ يَسْلَمَ مِمَّا قَالَ فِي هَؤُلَاءِ، ثُمَّ رَجَعْتُ إِلَى نَفْسِي فَقُلْتُ مَنْ أَنَا أَنْ أَتَعَرَّضَ فِي هَذَا وَ فِي شِبْهِهِ! مَوْلَايَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَصْنَعُ. فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَلِيٍّ لَيْسَ عَلَى مِثْلِ أَبِي يَحْيَى يُعَجَّلُ، وَ قَدْ كَانَ مِنْ خِدْمَتِهِ لِأَبِي (ع) وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَهُ وَ عِنْدِي مِنْ بَعْدِهِ، غَيْرَ أَنِّي احْتَجْتُ إِلَى الْمَالِ الَّذِي عِنْدَهُ! فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هُوَ بَاعِثٌ إِلَيْكَ بِالْمَالِ، وَ قَالَ لِي إِنْ وَصَلْتَ إِلَيْهِ فَأَعْلِمْهُ أَنَّ الَّذِي مَنَعَنِي مِنْ بَعْثِ الْمَالِ اخْتِلَافُ مَيْمُونٍ وَ مُسَافِرٍ، فَقَالَ احْمِلْ كِتَابِي إِلَيْهِ وَ مُرْهُ أَنْ يَبْعَثَ إِلَيَّ بِالْمَالِ! فَحَمَلْتُ كِتَابَهُ إِلَى زَكَرِيَّا، فَوَجَّهَ إِلَيْهِ بِالْمَالِ، قَالَ، فَقَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع) ابْتِدَاءً مِنْهُ ذَهَبَتِ الشُّبْهَةُ مَا لِأَبِي وَلَدٌ غَيْرِي! فَقُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ" (طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۹۵، ح۱۱۱۵).
  26. "وَ أَنْتَ رَسُولِي يَا إِسْحَاقُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدَةَ... اقْرَأْ كِتَابَنَا عَلَى الْبِلَالِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ... وَ عَلَى الْمَحْمُودِيِّ عَافَاهُ اللَّهُ... عَلَى الدِّهْقَانِ وَكِيلِنَا وَ ثِقَتِنَا وَ الَّذِي يَقْبِضُ مِنْ مَوَالِينَا..." طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۴۷، ح۱۰۸۸.
  27. راوندی، الخرایج والجرایح، ۱۱۱۹،۳، ح۳۵؛ طوسی، کمال‌الدین، ص ۵۰۴، باب ۴۵، ح۳۵.
  28. "و أخبرني جماعة عن أبي عبد الله الحسين بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه أن ابن الحلاج صار إلى قم و كاتب قرابة أبي الحسن (والد الصدوق) يستدعيه و يستدعي أبا الحسن أيضا و يقول: أنا رسول الإمام و وكيله‏..." (مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۷۰، باب ذکر المذمومین).
  29. لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۶۶-۷۵.
  30. باب یعنی دروازه و در اینجا به معنای ادعا کردن مقامی است که به منزله واسطه و حلقه وصل بین مردم و امام است.
  31. رجال کشی، ص ۵۹۶، ح ۱۱۱۵.
  32. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۳۷.
  33. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۷۱.
  34. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۲، ص ۹۸ - ۱۰۰.