شئون اهل بیت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

اهل بیت(ع) بر اساس این ویژگی‌ها شئون و مقامات مختلفی دارند، که در چهار بخش تبیین می‌شوند: «شأن تکوینی - معنوی»، «شأن علمی - معرفتی»، «شأن اخلاقی - تربیتی» و «شأن سیاسی - اجتماعی». برخی از ابعاد این شئون به رابطه اهل بیت(ع) با خداوند متعال و برخی به رابطه اهل بیت(ع) با دیگر مخلوقات و از جمله انسان برمی‌گردد:

شأن تکوینی - معنوی

امور تکوینی مربوط به جنبه آفرینشی موجودات و خارج از حیطه اختیار انسان است و با اراده مستقیم حق تعالی یا کسی که از جانب خداوند اذن تصرف در امور عالم را دارد، محقق می‌شود[۱]. اهل بیت(ع) مصداق انسان کامل‌اند و به خاطر جایگاهی که در پیشگاه خداوند دارند، پیوسته از مقام ولایت در تصرف -حتی قبل از آنکه امامت ظاهری ایشان در غدیر مطرح شود- بهره‌مند بوده‌اند[۲]. از این‌رو همه ذرات عالم در برابر ایشان خاضع و مطیع‌اند؛ بر همه موجودات قائم و از جانب خداوند مأذون‌اند تا هرگونه که بخواهند اعمال ولایت کنند[۳]. البته ولی خدا هرگز خلاف رضای خدا را نمی‌خواهد. اهل بیت(ع) به جهت بهره‌مندی از این مقام، واسطه فیض به جسم و جان یکایک آحاد انسان‌ها هستند[۴]؛ حتی غیر مؤمنین هم به واسطه ایشان از فیض مواهب هستی بهره‌مند می‌گردند[۵].

ایشان مظهر جمیع اسماء و صفات الهی‌اند؛ همان گونه که خودشان به «اسمای حسنای الهی» خود را معرفی کرده‌اند[۶]. اسم علامت مسما است و هر اسمی که مرتبه وجودی بالاتری داشته باشد مظهریت بیشتری دارد[۷] و اسم اعلی در مقام ظهور پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) می‌باشد؛ ازاین رو هرچند همه انبیا و اولیا مظهر اسمای الهی‌اند، ولی تجلی اسم اعظم خداوند مخصوص خاتم الانبیا(ص) و اوصیای او است[۸]. اهل بیت(ع) مظهر رحمت رحمانی الهی که مقام بسط وجود و مظهر رحمت رحیمیه الهی که مقام بسط کمال وجود است، می‌باشند؛ چنانکه خود رسول خدا(ص) فرمودند: اگر ما نبودیم خداوند عالم و آدم را خلق نمی‌کرد[۹]. معنای این سخن این است که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) واسطه میان ملکوت و ملک و ربط دهنده واجب الوجود واحد به عالم کثرت، و واسطه خلقت ملائکه و کمالات وجودی ایشان هستند و این لازمه مقام ولایت کلی اهل بیت(ع) و گویای این حقیقت است که کمال وجود به واسطۀ ایشان ظهور می‌کند[۱۰]. چنین مقام والایی به دنبال پیمودن صراط عبودیت و مجاهده در راه خدا و نیل به مقام قرب الهی به دست می‌آید و انسان بر امور عالم مسلط و شاهد بر اعمال و حجت زمان خود می‌شود[۱۱] و به مرحله‌ای از وجود می‌رسد که فی‌الجمله اراده‌اش برجهان هستی حاکم شده و آن گونه که بخواهد به اذن الهی در امور تصرف می‌کند؛ هرچند تعیین حدود این تصرفات از توان بشر خارج است[۱۲]؛ و آنچه تحت عنوان معجزات پیامبران و کرامات اولیای الهی رخ می‌دهد از برجسته ترین مصادیق آن است[۱۳].[۱۴].

شأن علمی - معرفتی

اهل بیت(ع) علمی ویژه دارند و به عنوان خزائن علم الهی معرفی شده‌اند[۱۵]. علوم ایشان از علوم همه انبیا و ملائک بالاتر و فراتر است[۱۶]. این از ضروریات دین است که خاتم پیامبران(ص) همه علومی را که بشر برای هدایت به آن احتیاج دارند بیان کرده‌اند[۱۷] و بر اساس حدیث ثقلین تفسیر و تبیین آن بعد از پیامبر(ص) بر عهده امامان(ع) است؛ بر این اساس اهل بیت(ع) ترجمان قرآن، مبین و مفتر سنت پیامبر خاتم(ص) هستند و بیان بخش عظیمی از معارف اسلامی که پیامبر اسلام(ص) فرصت بیان آن را نداشته‌اند یا بیانش را به زمان دیگری موکول کرده‌اند، بر عهده اهل بیت(ع) قرار داده شده است[۱۸]. اهل بیت(ع) و قرآن دو منبع اصلی برای دریافت معارف دینی‌اند و میراث برجای مانده از ایشان نیازهای معرفتی بشر را به زبانی غیر از زبان قرآن ارائه می‌کند[۱۹]. ایشان در فهم قرآن و سنت ممتاز بودند[۲۰] و معارفشان چنان گسترده است که برای برآورده کردن همه نیازهای معرفتی بشر در موضوعات معنوی و فلسفی و عرفانی و هر مسئله‌ای که تا ابد پیش بیاید در سطوح مختلف ذهنی بشر، کافی است[۲۱]؛ به همین جهت معارف اهل بیت(ع) در طول تاریخ مرجع همه عالمان دین بوده است و برای کشف حقایق و احکام دینی به ایشان رجوع می‌کرده‌اند[۲۲].

امروز نیز همه افراد باید مهیای بهره‌مندی از اخبار و علوم اهل بیت عصمت(ع) در کنار قرآن و سنت پیامبر(ص) باشند و استعدادی که خداوند به آنها عطا کرده است در مسیر بهره‌مندی از این منبع عظیم به‌کار بندند[۲۳]. در همه دوران‌ها مسلمانان و بلکه همه آحاد انسان‌ها پیوسته محتاج دانستن و به‌کار بستن معارف و حقایق موجود در مکتب اهل بیت(ع) هستند و باید تمام تلاش خود را برای فراگیری و گسترش فرهنگ اهل بیت(ع) به‌کار گیرند[۲۴]؛ زیرا تنها اهل بیت(ع)، هادیان حقیقی هستند که با هدایت تکوینی در نهان و با هدایت تشریعی در آشکار به سوی کمال راهنمایی می‌کنند[۲۵].

علاوه بر روایات اهل بیت(ع) در فقه و اخلاق و عقاید، یکی از غنی‌ترین منابع علوم الهی، دعاهایی است که از ایشان به ما رسیده است. این ادعیه معارف عالی الهی فراوانی را در خود جای داده‌اند؛ زیرا روایات به زبان عموم مردم و به تناسب فهم آنها ارائه شده است؛ ولی ادعیه زبانی دیگر دارد که مربوط به عرصه رابطه انسان کامل با خداوند متعال است[۲۶]. در دعاهای معتبر مثل صحیفه سجادیه، دعای عرفه، دعای کمیل و دیگر دعاهایی که از معصومین(ع) به دست ما رسیده است، معارفی بی‌بدیل وجود دارد؛ لذا باید در این دعاها تدبر صورت گیرد و نسبت به این منبع عظیم معرفتی غفلت نشود، زیرا با تفکر در این دعاها ذهن انسان به جوشش می‌افتد[۲۷]. همه این علوم با زحمات طاقت‌فرسای علمای شیعه که در محضر ائمه(ع) جمع می‌شدند و این علوم را دریافت و جمع‌آوری می‌کردند از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و این میراث گران‌بها در اختیار ما قرار گرفته است[۲۸]. در عین حال همان‌گونه که خود ائمه(ع) فرمودند: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ‏ التَّفْرِيعُ‏»[۲۹]؛ علما با تلاش علمی وسیع، فروع مختلف مورد نیاز جامعه دینی را از اصول، استنباط کرده و فقه شیعه را به درجه‌ای از پویایی و بالندگی رساندند که امروزه در سرتاسر جهان نمونه ندارد[۳۰]. این میراث گران‌بها و گنجینه کم‌نظیر علمای مجاهد شیعه، امروز در اختیار ماست و در قبال آن سه وظیفه اساسی معرفی، بهره‌برداری و تکمیل برعهده ما قرار گرفته است؛ به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که فقه شیعه معیار عمل جامعه اسلامی قرار گرفته است؛ از این‌رو باید برای بهره‌برداری از آن نهایت تلاش به کار گرفته شود. همچنین با توجه به سرعت حرکت و گسترش دامنه‌های زندگی بشر سؤالات جدیدی به وجود می‌آید که مستلزم تلاش پیوسته و تکمیل فقه، جهت پاسخ مناسب این سؤالات است[۳۱].

منابع علم اهل بیت(ع) عبارت‌اند از: ۱. تعلیم مستقیم خداوند، که هنگام آفرینششان حقایق اسماء و صفات به ایشان تعلیم داده شده است[۳۲]؛ ۲. اسم اعظم که به ایشان اعطا شده و مشتمل بر علومی است که بالاتر از علوم انبیا و ملائکه، و از خزینه غیب الهی است[۳۳]؛ ۳. علومی که از طریق روح القدس است و آن مقامی نورانی است که اهل بیت(ع) به واسطه آن، احاطه علمی قیومی بر همه ذرات عالم پیدا می‌کنند[۳۴]؛ ۴. علومی که برگرفته از معارف و علوم قرآن است[۳۵]؛ ۵. وراثت از پیامبر اسلام(ص) همان‌گونه که اهل بیت(ع) ظرف علم پیامبر و وارث همه علوم نبوی هستند[۳۶]؛ ۶. تعلیم ویژه از سوی فرشتگان، مانند مصحف فاطمه(س)، که از سوی جبرئیل به ایشان املا شده است و حضرت علی(ع) آن را مکتوب نموده است. این مصحف در اختیار بوده و محل رجوع اهل بیت(ع) بوده است[۳۷]. به طور کلی خاستگاه علم ائمه(ع) همان سرچشمه علم لدنی رسول الله(ص) است[۳۸].[۳۹].

شأن اخلاقی - تربیتی

خُلق و اخلاق حالتی نفسانی است که بدون نیاز به مقدمه‌چینی و تأمل، انسان را به سوی عمل می‌کشاند و این حالت از طریق تفکر و ریاضت و تربیت محقق می‌شود[۴۰]. شأن اخلاقی اهل بیت(ع) ریشه در عبودیت و مقام والای معنوی ایشان در پیشگاه خداوند متعال دارد و ثمره اطاعت از خداوند و متصف شدن به فضائل اخلاقی است. این ویژگی همه رهبران ادیان الهی است که پیش و بیش از دیگران به آیین خویش پایبند بوده‌اند و بیش از گفتار از راه کردار دیگران را آموزش می‌داده‌اند[۴۱].

اهل بیت(ع) در مسیر رشد و تعالی، دل و جانشان سرشار از اخلاص و محبت به خداوند است و همین به عمل آنها ارزش می‌دهد، آنان همه چیز خود را در راه اسلام فدا کردند و به جهت همین گذشتن از نفس به مقامات والا در پیشگاه خداوند نائل شدند[۴۲]. ایشان مبارزه سخت و جانکاه و در عین حال پرمحتوا و فراگیر را در همه زمینه‌ها، به ویژه در عرصه معنوی و فرهنگی به قصد حفظ اساس اسلام، زنده نگه داشتن معارف قرآنی و جلوگیری از انحرافات، در طول عمر خود پیگیری کردند و ثمره آن را در اختیار بندگان خدا قرار دادند[۴۳]. در تعامل با دنیا هرگز به بهانه پیشبرد اهداف خود به نیرنگ و فریب تمسک نجستند؛ بلکه رعایت فضایل اخلاقی را به عنوان یک ارزش، ملاک عمل خود قرار دادند[۴۴]. هیچ وابستگی به دنیا و متعلقات دنیایی نداشتند؛ علی ابن ابی طالب(ع) در دوران خلافتش بعد از بیعت مردم، وضع زندگی‌اش از مردم عادی پایین‌تر بود و همچون فقیران زندگی می‌کرد[۴۵]. در سیره اهل بیت(ع) استقامت در راه هدف و خستگی‌ناپذیری در برابر سختی‌هایی که ممکن است از طریق دوستان نادان یا دشمنان عنود تحمیل شود ارزش معنوی والایی دارد؛ از این‌رو ثبات قدم در مسیر حق و هراس نداشتن از زورگویان عالم، مهمترین درسی است که اهل بیت(ع) در طول زندگیشان به آزادگان داده‌اند[۴۶].

اهل بیت(ع) در عین زهد و دوری از ظالمان، آنجا که لازم بود اهل مشارکت‌های اجتماعی بودند و هرگز بنای برکناره‌گیری از مردم و برگزیدن کنج عزلت نداشتند[۴۷]. قلبشان آینه انوار هدایت الهی، و رفتار و اخلاقشان صددرصد آمیخته با فضیلت بود، هوای نفس خود را اسیر کرده، حتی به گناه فکر نمی‌کردند، تمایلات انسانی تأثیری بر آنها نداشت و در حوادث سخت زندگی اقتدار روحی‌شان جلوه‌گر بوده و در اوج اخلاق و معنویت بودند و هیچ کس نمی‌تواند ادعای چنین مقاماتی را داشته باشد[۴۸]. جلوه‌ای از ظهور مقام معنوی اهل بیت(ع) در دعاها و نیایش‌های ایشان نهفته است که در اوج خضوع و خشوع با خداوند متعال به راز و نیاز پرداخته و بهترین مضامین معرفتی را در قالب همین نیایش‌ها به بشر ارائه می‌کنند؛ از جمله، دعاهای امام سجاد(ع) و دیگر ائمه(ع) بوده که راه‌گشای همگان است[۴۹]. به همین خاطر پایه‌های اخلاق و فضیلت در گفتار و کردار اهل بیت(ع) است و هر انسان آزاده‌ای که خواهان کمال است، برای پرورش و گسترش خلقیات عالیه، همانطور که بسیاری از بزرگان ما عمل می‌کرده‌اند، باید به اهل بیت(ع) مراجعه کند[۵۰].

با توجه به این خصوصیات خداوند متعال در شأن پیامبر اسلام(ص) فرمودند: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۵۱]؛ لذا همه رفتارها و گفتارهای ایشان و بلکه مجموعه زندگی ایشان برای ما حجت شرعی بوده و باید الگوی زندگی‌مان باشد[۵۲]. به همین جهت خداوند، مقام آموزگاری و تربیت معنوی و اخلاقی انسان‌ها را به اهل بیت(ع) سپرده است. ایشان بهترین معلم و سرمشق اخلاقی و تربیتی برای جوامع بشری‌اند[۵۳] که می‌توانند دنیای آشفته بشر را ساماندهی کرده و او را به سوی هویت حقیقی‌اش راهنمایی کنند.[۵۴].

شأن سیاسی - اجتماعی

تدبیر امور سیاسی- اجتماعی جامعه و تشکیل حکومت از آموزه‌های اساسی قرآن، و از شئون انبیا و اهل بیت(ع) می‌باشد و نبود آن عامل از هم پاشیدگی جامعه است[۵۵]. همه انبیا علاوه بر نبوت، مقام امامت و رهبری نیز دارند، هرچند گروهی از ایشان به سبب عدم مقبولیت عمومی و نبود پیروان کافی توفیق تحقق عینی این امر را نداشتند[۵۶]. پیامبر اسلام(ص) نیز از سوی خداوند متعال به عنوان حاکم مطلق نصب شد و بعد از ایشان، اهل بیت(ع) به امرالهی عهده‌دار این مقام شدند[۵۷]. البته شأن حکومت ایشان غیر از شأن بیان دین است و وجوب اطاعت از آن بزرگواران به جهت حاکمیت ایشان است نه از این جهت که صرفاً مبلّغ احکام دین هستند[۵۸]. به عنوان نمونه، نهی در قاعده «لاضرر»، که یک قاعده فراگیر در فقه است، نهی حکومتی است و پیامبر(ص) از آن جهت که حاکم جامعه است و مسئولیت تدبیر امور جامعه را دارد، چنین سخنی را فرموده‌اند؛ نه از این جهت که وظیفه تبلیغ دین را دارند[۵۹].

مطالعه روش پیامبر(ص) در برخورد با مسائل اجتماعی مسلمانان و همچنین تعیین خلیفه از سوی ایشان، به خوبی بیانگر این موضوع است که مدیریت امور سیاسی جامعه، یکی از مسئولیت‌های ایشان بوده است[۶۰] و بعد از خود، این مسئولیت را به امامان معصوم(ع) تفویض نموده‌اند[۶۱]. همچنین مطالعه تاریخ ائمه(ع) به خوبی آشکار می‌کند که ایشان ضمن پذیرش این مسئولیت از هیچ تلاشی برای تشکیل حکومت فروگذار نکرده‌اند و هر زمانی که مجالی یافته‌اند برای تحقق آن کوشش کرده‌اند و بر اساس آیه قرآن[۶۲] مبارزه با حکومت ظلم و تشکیل حکومت الهی را وظیفه‌ای الهی می‌دانستند[۶۳]؛ به طوری که مبارزه حاد سیاسی و در پیش گرفتن خط جهاد و مبارزه، شاخصه برجسته ایشان در تمام دوران ۲۵۰ ساله عصر حضور بوده است[۶۴].

در مکتب سیاسی اهل بیت(ع) دیانت عین سیاست و امری است که خداوند آن را اراده کرده است؛ اندیشه جدایی دین از سیاست انحرافی است که از زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس به وجود آمده است؛ چنین اندیشه‌ای در واقع تکذیب خداوند و پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) است[۶۵]. حقیقت این است که سلوک سیاسی از سلوک معنوی و اخلاقی جدا نیست؛ بلکه اساساً سیاستِ درست ریشه در اخلاق و معنویت دارد و براساس بینش توحیدی شکل می‌گیرد و در این حالت سیاست و حکومت زمینه‌ساز کمال مردم و ابزاری برای مقابله با فساد و ریشه‌کنی ظلم می‌شود[۶۶].

با این حال با توجه به شرایط جامعه، تشکیل حکومت تنها برای پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) میسر شد و در زمان امام حسن(ع) یک صلح راهبردی در قالب نرمش قهرمانانه رخ داد و ظاهراً ائمه از حکومت کناره گرفتند؛ ولی پیوسته نهضت را با هدف تشکیل حکومتی مبتنی بر اسلام اصیل ادامه داده[۶۷] و حق خود را مطالبه کرده‌اند[۶۸] و چنانچه فرصت فراهم می‌شد حتماً حکومت را نیز به دست می‌گرفتند[۶۹]. اساساً عدم سازش با دشمنان و تن ندادن به ذلت و نرفتن زیر یوغ ستمکاران بی‌دین، یک اصل مسلم و قطعی در سیره سیاسی اهل بیت(ع) است[۷۰]. به گواهی تاریخ هر زمانی که اهل بیت(ع) به دلایلی امکان اقدام مستقیم نداشته‌اند، مبارزانی را که در برابر ظالمان قیام کرده‌اند تأیید و در حد ممکن از ایشان حمایت کرده‌اند[۷۱].

اهل بیت(ع) هیچ‌گاه بنا نداشتند از مردم کناره‌گیری کرده و خود را در بیان احکام محدود کنند؛ بلکه پیوسته داعیه حکومت داشتند[۷۲]. از ثمرات حضور اجتماعی ایشان در جامعه تببین معارف دینی و پایه‌گذاری کار تشکیلاتی شیعه در عصر حضور بوده است[۷۳]. البته حاکم در جوامعی که تابع مذهب و مسلک خاصی هستند، در درجه اول شأن مربی و مرشد دارد و شأن مدیریت او در درجه دوم بوده و حکومتش آهنگ تربیت دارد[۷۴]؛ بنابراین تشکیل نظام سیاسی و حکومت کردن برای ائمه(ع) و هیچ یک از پیامبران مقصود نهایی نبوده است؛ بلکه انگیزه‌شان از تشکیل حکومت تحقق اهداف بالاتری همچون تبیین اسلام ناب محمدی(ص) و تشریح ابعاد گوناگون مسئله امامت با هدف شکل‌گیری جامعه مطلوب الهی و اقامه عدل در جامعه بوده است[۷۵] و هدف نهایی ایشان از حکومت و اقامه عدل در ابعاد مختلف جامعه، دعوت به سوی توحید و تحقق آرمان‌های الهی؛ گسترش معنویت و عرفان اسلامی، بیداری انسان و ارشاد او به سوی کمال است[۷۶]. ازاین رو صرفاً دنبال این نبوده‌اند که ظالمان را ساقط کنند و مستضعفان را از دست آنها نجات داده و زمینه رفاه دنیایی آنها را فراهم کنند، هرچند تأمین رفاه نیز مهم بوده است؛ بلکه همتشان این بوده است که با تحمل مشقت‌های فراوان جوامع را از یوغ ستم‌پیشگان آزاد کنند تا در سایه یک حکومت الهی زمینه تربیت همه جانبه انسان و نجات او از صفات حیوانی میسر شود[۷۷].

موضوع دیگر در سیره سیاسی اهل بیت(ع) توجه به مردم‌سالاری دینی در اصل شکل‌گیری حکومت و اجرای امور حکومتی مثل جنگ و... است. اساساً حکومت یک امر اجتماعی است و تحقق عینی آن در گرو خواست عمومی و تلاش جمعی آحاد جامعه است و چنانچه چنین اقبالی صورت نگیرد امکان تشکیل حکومت وجود ندارد[۷۸]. به همین دلیل است که در سیره اهل بیت(ع) عمده تلاش‌ها بر تبلیغ و تبیین مبانی نظری حکومت و امامت دینی متمرکز شده است و تلاش مبارزاتی اکثر ائمه‌(ع) در راستای بالا بردن بینش مردم جهت شکل‌دهی رابطه صحیح بین امام و امت سازماندهی شده است[۷۹]، تا زمینه و مقبولیت برای شکل‌گیری حکومتی مشروع فراهم شود؛ نه اینکه حکومت بر اساس زورمندی زورداران و سلطه بر مردم، جهت ارضای خواسته‌های حاکمان شکل بگیرد[۸۰].

در عصر غیبت نیز تشکیل حکومت دینی، هر زمانی که شرایط فراهم شود امری ضروری است و اهل بیت(ع) نیز این موضوع را مورد تأکید قرار داده و تکلیف جامعه را نسبت به امر حکومت مشخص کرده و آن را در کنار استنباط و بیان احکام برای مردم به عنوان یکی از شئون فقها مطرح کرده‌اند[۸۱]؛ ولایت فقیه در راستای ولایت رسول الله(ص)[۸۲] از ضروریات مکتب شیعه[۸۳] و دنباله ولایت معصومین(ع) است[۸۴]. در پرتو اندیشه مترقی ولایت فقیه، امروز حکومتی در ایران اسلامی شکل گرفته است[۸۵] که آرزوی هزار ساله همه علمای اسلام و مؤمنان[۸۶]و درست در جهت‌گیری خط حرکت امامان(ع)[۸۷] و ثمره مجاهدت شهدا و اولیای الهی است[۸۸]. این روند به شکل‌گیری حکومت جهانی امام زمان(ع) منتهی خواهد شد و ایشان حکومتی متکی بر اراده مردم تشکیل خواهند داد. در دوران ایشان دنیای سرشار از عدالت و معرفت و محبت، رقم خواهد خورد که زندگی حقیقی بشر هم از آنجا به بعد است[۸۹].[۹۰].[۹۱].

منابع

پانویس

  1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۱۲۹.
  2. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۱۱۱؛ ج۱۲، ص۴۲۰-۴۲۱؛ ج۱۹، ص۴۰۳.
  3. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۳؛ امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۸۴.
  4. آیت الله خامنه‌ای، ۲۸/۶/۱۳۹۱.
  5. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، تحقیق عبادالله تهرانی، ص۲۸۵-۲۸۶.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۴۴.
  7. امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه سیداحمد فهری، ص۷۳.
  8. امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه سیداحمد فهری، ص۶۰-۶۱.
  9. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق حسین اعلمی، ج۱، ص۲۳۷.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۴۴۲؛ امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۶۲ بعد.
  11. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
  12. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۷.
  13. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۰۳-۳۰۴.
  14. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۲۵.
  15. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۹۲.
  16. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۵۲.
  17. امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۲۲-۲۳.
  18. کاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، ص۸۰-۸۱؛ ربانی گلپایگانی، علی، «اهل بیت(ع)»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۵۷-۵۵۵، ۵۷۸.
  19. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۰۸.
  20. امام خمینی، التعادل و التراجیح، ص۸۲.
  21. امام خمینی، التعادل و التراجیح، ص۸۲؛ ر.ک: آیت الله خامنه‌ای، ۵/۵/۱۳۸۴.
  22. امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۲-۱۳؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۳/۱۳۸۶؛ ۱/۱/۱۳۸۷؛ آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۲۸/۱/۱۳۷۲.
  23. ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۹۱.
  24. آیت الله خامنه‌ای، ۲۸/۵/۱۳۸۶؛ ۱/۱/۱۳۸۷.
  25. امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه سیداحمد فهری، ص۲۰۶.
  26. امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۱۸۹؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۸۶.
  27. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۷/۱۳۷۹؛ ۱۷/۷/۱۳۸۴.
  28. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۳۹.
  29. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۶۲.
  30. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۳۹؛ آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۲۸/۱/۱۳۷۲، ۱۴/۱۱/۱۳۷۲.
  31. آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۱۴/۱/۱۳۷۲.
  32. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۴۵.
  33. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۳۰؛ امام خمینی، رساله توضیح المسائل، ۵۵۲.
  34. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۹۸؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۴۵.
  35. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۳۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۰۴.
  36. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۲۳؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۱۷؛ امام خمینی، التعادل و التراجیح، ص۸۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱۰/۱۳۶۹.
  37. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۵/۹/۱۳۷۱.
  38. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵.
  39. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۲۷.
  40. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
  41. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۷، ص۸۲۰؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۱۶۳.
  42. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۹۱؛ ج۱۶، ص۱۹۷.
  43. آیت الله خامنه‌ای، ۷/۹/۱۳۸۴.
  44. آیت الله خامنه‌ای، ۲۶/۷/۱۳۷۰.
  45. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۵۹.
  46. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۵۲.
  47. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۸۰.
  48. آیت الله خامنه‌ای، ۱۶/۱/۱۳۷۰؛ ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
  49. آیت الله خامنه‌ای، ۲۶/۲/۱۳۸۷.
  50. ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۷/۱۳۷۹؛ ۳/۳/۱۳۹۰.
  51. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  52. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۷، ص۲۱۵؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۴۲۱؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۷/۱۲/۱۳۷۳.
  53. ر.ک: آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
  54. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۲۹.
  55. ر.ک: ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷؛ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ... «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.».. سوره حدید، آیه ۲۵.
  56. حسینی بهشتی، سید محمد، پیامبری از نگاهی دیگر، ص۲۴۲.
  57. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۸۶؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۴۲؛ امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۹.
  58. امام خمینی، المکاسب المحرمة، ج۲، ص۱۵۹؛ امام خمینی، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، ص۱۰۵.
  59. امام خمینی، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، ص۱۰۵.
  60. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۶؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۷/۹/۱۳۸۷.
  61. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۳۶؛ حسینی بهشتی، سید محمد، ولایت، امامت، روحانیت، ص۸۲؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۸؛ ج۱۹، ص۶۳؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۴/۱۳۶۹؛ ۳۰/۳/۱۳۷۱.
  62. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا «آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
  63. ر.ک: آیت الله خامنه‌ای، ۱۸/۲/۱۳۷۷.
  64. آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۱۸/۵/۱۳۶۳؛ ۲۶/۷/۱۳۶۸.
  65. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۳-۱۱۴.
  66. آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
  67. آیت الله خامنه‌ای، ۲۲/۱/۱۳۶۹.
  68. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۴، ص۳۲۰.
  69. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۸۰؛ ج۲۰، ص۱۱۳-۱۱۴.
  70. ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۳۸-۳۳۹؛ آیت الله خامنه‌ای، ۹/۱/۱۳۸۱.
  71. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۹۹-۱۰۰.
  72. ر.ک: آیت الله خامنه‌ای، ۲۶/۷/۱۳۶۸؛ ۳۰/۵/۱۳۷۰.
  73. خامنه‌ای، سید علی، «سیره ائمه(ع): پژوهشی در زندگی امام سجاد(ع)»، پاسدار اسلام (ماهنامه)، قم، سال ۱۳۶۱، ش۹، ص۱۰؛ خامنه‌ای، سید علی، پیشوای صادق، ص۲۸.
  74. حسینی بهشتی، سید محمد، ولایت، امامت، روحانیت، ص۱۹۰-۱۹۱.
  75. ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۹۷؛ آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۲۶/۷/۱۳۸۶.
  76. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۲۱؛ ج۲۰، ص۲۹۸؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  77. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تحقیق علی اکبر غفاری، ص۲۳۹؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۰-۵۳۴.
  78. ر.ک: آیت الله خامنه‌ای، ۲۲/۱۲/۱۳۶۹.
  79. ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۱۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲/۱۲/۱۳۸۹.
  80. ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۹۱، ۳۸۱؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۵/۸/۱۳۸۳.
  81. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۶۷؛ امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۲۰؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۵.
  82. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۸.
  83. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۹؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۳/۱۳۷۸.
  84. آیت الله خامنه‌ای، ۲/۷/۱۳۸۸.
  85. آیت الله خامنه‌ای، ۴/۱۱/۱۳۷۸.
  86. آیت الله خامنه‌ای، ۵/۵/۱۳۷۲.
  87. آیت الله خامنه‌ای، ۷/۹/۱۳۸۴.
  88. آیت الله خامنه‌ای، ۲۶/۶/۱۳۶۹؛ ۱۰/۴/۱۳۷۱؛ آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۱۶/۱۰/۱۳۸۲.
  89. آیت الله خامنه‌ای، ۲۶/۱/۱۳۷۹؛ ۳۰/۷/۱۳۸۱.
  90. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۱۹.
  91. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۳۱-۲۳۵.