خوشخلقی در حدیث
مقدمه
- در احادیث اهل بیت (ص)، حُسن خُلق، گاه به معنای خوش برخوردی به کار میرودمانند سخن پیامبر (ص): "بهترین شما، خوشخوترین شماست؛ آنان که اُنس میگیرند و با آنها اُنس گرفته میشود"[۱]. و گاه به معنای مکارم اخلاقی که در همه روابط میان فردی و عرصههای اخلاقی نمود مییابدمانند سخن پیامبر خدا (ص): "تفسیر خوشخویی، این است: به هر چه از دنیا به او برسد، راضی است و اگر چیزی به او نرسد، ناراضی نمیشود"[۲] و نیز سخن امام علی (ع): "خوشخویی در سه چیز است: پرهیز از حرامها، طلب [روزی] حلال، و توسعه بر خانواده"[۳]. از این رو هنگامی که از حسن خلق پیامبر (ص) یاد میکنیم، شاید تصوّر شود که تنها از گشادهرویی و خوشرویی ایشان سخن میگوییم، در حالی که مقصود ما معنای فراگیر آن است.
- گشادهرویی – به ویژه اگر همیشگی باشد و در عرصههای دشوار و صحنههای تیره و تار زندگی رنگ نبازد- خود از بزرگترین صفات آدمی است، امّا گشادهرویی تنها میتواند بخش کوچکی از حسن خلق پیامبر (ص) را نشان دهد که خدای متعال آن را بزرگ خوانده است؛ اشاره است به آیه ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۴]؛ خلق بزرگی که حاصل تربیت و ادب قرآنی و الهی است[۵]. و از دل دین بزرگ و گسترده اسلام با همه ارزشهای عالی و والایش بر آمده است[۶]. با توجه به این نکته آیا میتوان همه نیکیهای اخلاقی را در یک صفت به نام گشادهرویی یا خوشرویی خلاصه نمود؟ آیا ممکن است همه مکارم اخلاقی جلوه یافته در روابط اجتماعی و انسانی پیامبر (ص) را که برخاسته از ارزشهای عقلی، فطری و دینی است، با یک صفت به نام گشادهرویی یا خوشخوبی نمایاند؟!
- آیا میتوان کسی که روحالقدس را به تعلیم و مراقبت او گماشتهاند[۷] و اخلاق نیکوی همه پیامبران را در وجود او تنیدهاند و تمام اوصاف فرستادگان الهی را در او سرشتهاند[۸] به خوش خلقی ستود و چیزی جز معنای فراگیر و گسترده "حسن خلق" در همه عرصههای آن، مقصود داشت؟! و آیا پس از مدح خداوند از پیامبر (ص) با صفت خُلق عظیم[۹]، واژه دیگری میتواند گستردگی و ژرفای صفات اخلاقی ایشان را بر نماید؟!
- نگاهی گذرا به احادیث باب "عظمت خوشخویی پیامبری"[۱۰] به ما میفهماند که تمام صفات نیکوی سفارش شده در قرآن و اخلاق ویژه مؤمنان[۱۱]، همه و همه به گونه اعلا و کامل در پیامبر اکرم (ص) وجود داشته و ایشان سرآمد همگان در هر صفت نیکویی بودهاند. از این رو هر گاه ایشان را به حسن خلق و خوشخویی توصیف میکنیم، افزون بر گشادهرویی و خوشخلقی، به همه صفات نیکو و برجسته ایشان در روابط انسانی نظر داریم و آنچه در پی میآید، جلوههای گوناگون این اخلاق والا و برجسته را گزارش میکند[۱۲].
عظمت خوشخویی پیامبر (ص)
- قرآن کریم در مورد خوشخویی پیامبر (ص) بیان میکند: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۳].
- خوشخویی پیامبر (ص) در حدیث:
- امام علی (ع) درباره این سخن خدای متعال ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۴] میفرماید: خوی بزرگ، همان ادب و تربیت قرآنی است[۱۵].
- به نقل از ابو جارود، درباره آیه ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۶]: امام باقر (ع) فرمود: "آن خوی بزرگ، اسلام است". و روایت شده است که خوی بزرگ، همان دین بزرگ است[۱۷].
- عایشه گفت: اخلاق پیامبر (ص) همان مضمون ده آیه ابتدای سوره مؤمنون است و هر کس که خداوند سبحان، او را به خُلق و خوی بزرگ بستاید، ستایش دیگری در پس آن وجود ندارد[۱۸].
- به نقل از سعد بن هشام بن عامر: نزد عایشه رفتم و گفتم: ای مادر مؤمنان! مرا از خوی پیامبر (ص) آگاه کن. گفت: خوی پیامبر، همان فرمان و سفارشهای قرآن است. آیا قرآن نمیخوانی؛ سخن خدای عزّوجلّ را که میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۹][۲۰]
- به نقل از عایشه: هیچکس نیکوخوتر از پیامبر خدا (ص) نبود. هیچ یک از یاران و افراد خانوادهاش او را نخواند، جز آن که فرمود: "بله، بله". از این رو، خداوند عزّوجلّ نازل فرمود: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۲۱][۲۲].
- به نقل از امیر مؤمنان (ع)، ابن عبّاس، ابو هریره، جابر بن سمره و هند بن ابی هاله: پیامبر خوشقیافه و خویی بزرگ داشت و نرمخو بود[۲۳].
- امام صادق (ع) در سخنرانی ویژهای که حالات پیامبر (ص) را در آن بیان فرمود: وارستهای بیمانند بود و هاشمی تباری بیهمتا، و مکّی زادهای که همتراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزشها و خویهای پیامبری، سرشته، و اوصاف و خردمندیهای رسالت در وجودش نهاده شده بود[۲۴].
- امام صادق (ع) به نقل از ابو طالب در گرامی داشت محمد (ص)، هنگامی که خدیجه را برای وی از عمویش ورقه بن نوفل خواستگاری کرد. سپس این برادر زادهام - یعنی پیامبر خدا - از کسانی است که با هیچ یک از مردان قریش سنجیده نمیشود، جز آن که بر او برتری مییابد، و با هیچ مردی مقایسه نمیشود، جز آن که از او بزرگتر آید، و هیچ همترازی میان مردمان ندارد. اگر چه داراییاش اندک است، امّا دارایی، عطای الهی[۲۵] برای گذران زندگی است و جز سایهای رفتنی نیست[۲۶][۲۷].
نشانههای خوشخویی پیامبر (ص)
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: خداوند، مرا برای رنج دادن دیگران یا رنج دادن خود برنینگیخت؛ بلکه مرا به عنوان آموزنده و آسان گیرنده برانگیخت[۲۸].
- امام علی (ع) درباره همنشینی پیامبر خدا (ص) میفرماید: مردم از اخلاق او در آسانی و گشایش بودند و او برایشان پدر بود و با همه مردم یکسان و با خوشخویی رفتار مینمود[۲۹].
- امام علی (ع) در باره رفتار پیامبر خدا (ص) در بیرون خانه میفرماید: از مردم میپرهیخت و خود را از آنان میپائید، بدون آن که خوش روییاش را از آنان دریغ کند یا با آنان، بد خُلقی کند[۳۰].
- امام علی (ع) در توصیف شیوه همنشینی پیامبر خدا (ص) میفرماید: همواره خوشرو و آسانگیر و نرمخو بود. نه خَشِن بود، نه درشتخوی، نه عربدهکش، نه ناسزاگو، نه عیبجو و نه مدیحهگوی[۳۱].
- به نقل از ابو عبد الله جدلی: به عایشه گفتم: اخلاق پیامبر (ص) با خانوادهاش چگونه بود؟ گفت: نیکخوترین مردمان بود. نه دشنام میداد و نه بدزبانی میکرد، و نه اهل هیاهو به راه انداختن در کوچه و بازار بود، و بدی را با بدی جبران نمیکرد؛ بلکه میبخشید و گذشت مینمود[۳۲].
- امام حسن (ع) در آنچه از هند بن ابی هاله در توصیف اخلاق پیامبر خدا (ص) نقل فرموده است: نه جفاکار و درشتخوی بود و نه خوار و سست[۳۳].
- امام صادق (ع) میفرماید: پیامبر خدا (ص) فرمود: "آیا شما را از کم شباهتترینتان به من خبر ندهم؟". گفتند: چرا، ای پیامبر خدا! فرمود: "شخص زشتگوی زشتکردار بدزبان بخیل متکبّرِ کینهتوزِ حسود"[۳۴].
- امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) میفرماید: یکی از چیزهایی که اسلام را میآرایند، اخلاق نیکو میان مردم است. پس بر اخلاق نیکو و روش و خوی نیکو مواظبت کنید، که آن از چیزهایی است که به شما نزد مردم زینت میبخشند. امّا بدانید هنگامی که به زیباییهای آنچه از آن سخن میگویید، بنگرند و شما را در حالتی مخالف سخنهایتان بیابند که بتوانند بر شما خرده بگیرند، میان مردم بدنام میشوید، و خداوند به محمد (ص) فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۳۵] و آن، همان خلق و خوی مسلمانی شماست[۳۶].
- به نقل از ابو قتاده؛ امام صادق (ع) فرمود: "... خداوند، مکارم اخلاقی را دوست دارد و در میان گفتوگوهای خداوند متعال با پیامبرش، این بود که به او فرمود: ای محمد! ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۳۷] یعنی سخاوت و خوشخویی"[۳۸].
- به نقل از حسن: گروهی از اصحاب پیامبر (ص) جمع شدند و گفتند: خوب است کسی را پیش همسران پیامبر خدا (ص) بفرستیم و از نحوه رفتار ایشان (پیامبر (ص)) در خانهاش سؤال کنیم تا وی را سرمشق خود قرار دهیم. آنان، کسی را پیش یکایک همسران پیامبر (ص) فرستادند و آن فرستاده از همه همسران یک پاسخ آورد: شما از اخلاق پیامبرتان میپرسید. اخلاق او همان فرمان و سفارشهای قرآن است. پیامبر خدا (ص) شبها را نماز میخواند و میخوابد و روزه میگیرد و روزه میگشاید و با همسر خود، همبستر میشود[۳۹].
- به نقل از سعد بن هشام: به عایشه گفتم: مرا از خوی پیامبر (ص) آگاه کن. گفت: مگر تو قرآن نمیخوانی؟ گفتم: چرا. گفت: خوی پیامبر، همان فرمان و سفارشهای قرآن است[۴۰].
- به نقل از یزید بن بابنوس: به عایشه گفتیم: ای مادر مؤمنان! خوی پیامبر خدا (ص) چگونه بود؟ گفت: خوی پیامبر خدا، همان فرمان و سفارشهای قرآن بود. آن گاه شروع به قرائت سوره مؤمنون کرد: ﴿ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۴۱]، تا به این آیه رسید: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾[۴۲]. گفت: خوی پیامبر خدا (ص) اینگونه بود[۴۳].
- به نقل از ابو درداء: از عایشه درباره خوی پیامبر خدا (ص) پرسیدم. گفت: خوی او همان قرآن بود. به خاطر خشم خدا خشم میگرفت و به خاطر رضایت او، رضایت میداد[۴۴].
- از عایشه درباره اخلاق پیامبر خدا (ص) سؤال شد. گفت: خویَش همان قرآن بود: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾[۴۵][۴۶].
- به نقل از عبّاد بن منصور: از حسن در باره سخن خداوند: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ﴾[۴۷] پرسیدم. گفت: این، خوی پیامبر (ص) است که خداوند، توصیفش کرده است[۴۸].
- به نقل از ابوهریره گفته شد: ای پیامبر خدا! مشرکان را نفرین کن. فرمود: "من، نفرینگر مبعوث نشدهام؛ بلکه برای رحمت، مبعوث گردیدهام"[۴۹].
- پیامبر (ص) آقامنش، خوش معاشرت و گشادهرو بود. چهرهای شاد داشت، بی آن که بخندد، و اندوهگین بود، بی آن که ترشرو باشد[۵۰].
- به نقل از حبیش بن جناده: پیامبر خدا (ص) شوخترین مردم بود[۵۱].
- به نقل از انس: بسیار کم میشد که پیامبر (ص) به گونهای با کسی رو در رو شود که او خوشش نیاید[۵۲].
- پیامبر (ص) با اخلاقش با مردم معاشرت داشت؛ ولی در دل، از آنها جدا بود. ظاهرش با مردم بود و باطنش با حق[۵۳][۵۴].
دعای پیامبر (ص) برای خوشخویی
- به نقل از ابن مسعود؛ پیامبر خدا (ص) دعا میکرد: "خدایا! خِلقَتم را نیکو کردی. خُلقم را نیز نیکو کن"[۵۵].
- به نقل از ابن عبّاس؛ پیامبر خدا (ص) چون به آینه مینگریست، میگفت: "ستایش، ویژه خدایی است که خلقت و خُلق مرا نیکو کرد"[۵۶].
- به نقل از عبد الله بن عمرو؛ پیامبر خدا (ص) این دعا را فراوان میخواند: "خدایا! تندرستی و خویشتنداری و امانتداری و خوشخویی و خشنودی به تقدیر را از تو درخواست میکنم"[۵۷].
- پیامبر خدا (ص) در دعا میفرماید: خدای من! مرا محبوب خودت گردان و مرا در نزد خودم - ای خدای من - خوار خودت کن و در چشم مردم، بزرگم بدار و از زشتی اخلاق، دورم بگردان[۵۸][۵۹].
نشانههای حسن خلق
- از آنجا که انسان به اقتضای حب نفس، عیوب خود نمیبیند، با اندک مجاهدهای که به ترک گناهان بزرگ و آشکار منتهی شود، گمان میکند نفس خویش را پاکیزه کرده، به حسن خلق دست یافته و از تلاش و مجاهدت بینیاز شده است؛ از این رو لازم است با نشانههای حسن خلق آشنا شویم که فریب نفس را نخوریم و بازیچه شیطان نشویم. پیش از این دانستیم که حسن خلق مساوی دین و نشانۀ کمال ایمان است؛ بنابراین هر چیز که در روایات پیشوایان معصوم نشانه ایمان است، نشان حسن خلق نیز به شمار میرود.
- رسول خدا نیز در مقام تعیین آثار عملی ایمان با اشاره به ویژگیهای مؤمنان، از هر ویژگی نشانی از حسن خلق ساخته است. از جمله نشانهها در کلام رسول خدا میتوان مهماننوازی، احترام به همسایه، احترام به والدین، سکوت، نیکودرایی، نیکیپسندی و زشتیستیزی و رازداری را نام برد. فرمود:
- "هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد باید میهمانش را احترام کند"[۶۰]
- "هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد، باید همسایهاش را گرامی بدارد با همسایهاش را آزار ندهد"[۶۱]
- "هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد یا سخن خیر بگوید یا سکوت میکند"[۶۲]
- "هرکس به خدا و روز پایان ایمان دارد، باید پدر و مادرش را احترام کند"[۶۳]
- "هنگامی که مؤمنی را ساکت دیدید به او نزدیک شوید که القای حکمت میکند"[۶۴].
- "هر کسی که کار نیک شادش میکند و کار بد را نمیپسندد، مؤمن است"[۶۵].
- "مجلس دو همنشین امانتی است الاهی، پس هیچکدام حق ندارد رازی را که برادرش خوش ندارد، افشا کند"[۶۶][۶۷].
ستودگی حسن خلق
- در ستایش حسن خلق، روایات فراوانی از رسول خدا (ص) و پیشوایان معصوم دین به دست ما رسیده است. تلاش میکنیم بخشی از این مجموعه ارزشمند را در چند محور گزارش کنیم.
- حسن خلق به عنوان اخلاق، مایه مشابهت با خداست. رسول خدا (ص) میفرماید: "حسن خلق، خلق بشکوه خداست"[۶۸].
- در نظام اعتقادی، دلیل کمال و برتری ایمان است. رسول خدا (ص) فرمود: کسانی از برترین ایمان برخوردارند که بهترین اخلاق را دارند[۶۹].
- امام باقر (ع) میفرمود: "ایمان کسانی کاملتر است که از بهترین اخلاق برخوردارند"[۷۰].
- در مقایسه با دین، زینت دین و بلکه با آن یگانه است. رسول خدا (ص) میفرمود: "دینتان را به حسن خلق بیارایید[۷۱].
- ایشان در پاسخ مردی که از او میپرسید: دین چیست؟ سه بار فرمود: حسن خلق است[۷۲].
- در نظام درونی انسان، نشانه کاملترین نیروی عقل است. امام صادق (ع) میفرمود: "مردمی که اخلاقشان بهتر است کاملترین عقل را دارند"[۷۳]
- در نظام رفتاری انسان، بهترین و برترین عمل و اولین[۷۴] و سنگینترین کرداری است که در میزان کسی نهاده میشود. رسول خدا (ص) میفرمود: "روز قیامت در میزان کسی برتر از حسن خلق نهاده نمیشود"[۷۵]
- امام صادق (ع) فرمود: "مؤمن پس از فرائض، عملی برتر از حسن خلق به پیشگاه خدا نمیبرد" [۷۶].
- رسول خدا (ص) فرمود: "صاحب خلق نیکو همانند کسی که پیوسته در نماز و روزه است، پاداش میگیرد"[۷۷].
- ایشان در حدیثی فرمود: "همانند کسی که پیوسته در جهاد است به او پاداش میدهند"[۷۸].
- از حیث نتیجه، آبادی دنیا و آخرت را در پی دارد. در دنیا بر عمر میافزاید و خانه را آباد میکند.
- امام صادق (ع) فرمود: "حسن خلق، خانهها را آباد و عمرها را زیاد میکند"[۷۹] و در آخرت، گناهان را میزداید و راه بهشت را باز میکند.
- امام صادق (ع) فرمود: "همچنان که خورشید یخ را آب میکند، حسن خلق گناه را میزداید"[۸۰]
- رسول خدا (ص) فرمود: "حسن خلق از چیزهایی است که بیش از هر چیز امت مرا به بهشت میبرد [۸۱].
- چنین است که رسول گرامی اسلام (ص) میفرمود: "نیک خوبی انسان از سعادت اوست"[۸۲]
- و میفرمود: "مبارکی در حسن خلق است"[۸۳][۸۴].
ستایش خوشخلقی
در روایاتی که از پیشوایان معصوم به دست ما رسیده، حسن خلق به بیانهای مختلف ستایش شده است.
حسن خلق نیاز انسان
رسول خدا (ص) فرمود: «لَوْ يَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِي حُسْنِ الْخُلُقِ لَعَلِمَ أَنَّهُ مُحْتَاجٌ أَنْ يَكُونَ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ»[۸۵]؛
این حدیث شریف به آثار و نتایج دنیوی و اخروی حسن خلق اشاره دارد. ملاحظه نتایج حسن خلق نشان میدهد که علاوه بر همه آثار و فواید مادی و معنوی خوشاخلاقی، زندگی اجتماعی انسان بدون حسن خلق شکل نمیگیرد و انسان بدون زندگی اجتماعی به کمال خود نمیرسد؛ بنابراین، انسان برای رسیدن به هدف خلقت خود محتاج حسن خلق است.[۸۶].
حسن خلق هدیه الاهی
امام صادق (ع) میفرماید: حسن خلق جز به اولیا و برگزیدگان حق ارزانی نشده است؛ زیرا خداوند دریغ دارد که الطاف خود و حسن خلق را جز نزد حامل نور جمال خویش به ودیعت گذارد؛ چراکه کسی شایسته برخورداری از این خصلت است که خدای خود را بهتر بشناسد[۸۷].[۸۸].
حسن خلق، خُلق الاهی
خداوند متعال در برخورد با بندگان خود، روشها و سنتهایی دارد که به اقتضای صلاحیت و شایستگی بندگان به کار میگیرد. تنها روشی که خداوند متعال پیوسته با همه بندگان به کار میگیرد، عطوفت، مدارا و مهربانی است. به همین دلیل رسول گرامی اسلام (ص) میفرماید: «حسن الخلق خلق اللَّه الأعظم»[۸۹]؛[۹۰].
ریشه حسن خلق، در بهشت
رسول خدا (ص) فرمود: «حُسْنُ الْخُلُقِ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ صَاحِبُهُ مُتَعَلِّقٌ بِغُصْنِهَا يَجْذِبُهُ إِلَيْهَا»[۹۱]؛
در بحث ثمرات حسن خلق پی میبریم که نتیجه قطعی حسن خلق رسیدن به بهشت است.[۹۲].
حسن خلق عصاره دین
رسول خدا (ص) فرمود: «الاسلام حسن الخلق»[۹۳]؛
در روایتی است که مردی از روبهرو خدمت رسول خدا (ص) آمد و پرسید: یا رسول الله! دین چیست؟ حضرت فرمود: خوشاخلاقی. مرد بازگشت، بار دوم از جانب راست آمد و سؤال خود را تکرار کرد، حضرت فرمود: خوشاخلاقی. بار سوم از سمت چپ آمد و سؤال خود را تکرار کرد، حضرت نیز همان جواب را به او داد. بار چهارم از پشت سر آمد و همان سؤال را پرسید، حضرت به طرف او برگشت و فرمود: آیا نمیفهمی؟ دین، این است که خشمگین نشوی[۹۴].
حسن خلق صفتی ایمانی
بدون شک خوشاخلاقی ریشه در ایمان انسان دارد. به همین دلیل امام باقر (ع) میفرماید: «إِنَّ أَكْمَلَ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۹۵]؛
امام صادق (ع) نیز فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۹۶]؛
و به همین دلیل است که امیرالمؤمنین نیز میفرماید: «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ خُلُقِهِ»[۹۷]؛
در روایتی از رسول خدا (ص) آمده است: وقتی خداوند متعال ایمان را آفرید عرض کرد: خدایا به من نیرو ده و خداوند حسن خلق و سخاوت را برای تقویت به او داد و چون کفر را آفرید، عرض کرد: خدایا مرا تقویت کن و خداوند متعال بخل و بد خلقی را به او داد[۹۸].[۹۹].
حسن خلق صفتی عقلانی
امام صادق (ع) تعداد زیادی از مصداقهای حسنخلق را در ردیف جنود عقل نام برده است؛ از جمله: رفق، تواضع، حلم[۱۰۰]، دوستی، مدارا و سهلگیری[۱۰۱]؛ بنابراین، حسن خلق با نیروی عقل انسان نسبت مستقیم دارد. امام صادق (ع) میفرماید: «أَكْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۱۰۲]؛[۱۰۳].
حسن خلق بهترین نیکی
امام حسن مجتبی (ع) میفرماید: «إِنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ»[۱۰۴]؛
به همین دلیل از هر کار نیکی در ترازوی عمل سنگینتر است. رسول خدا (ص) فرمود: «مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ»[۱۰۵].[۱۰۶].
حسن خلق محبوب خدا
از امام سجاد (ع) روایت شده است: سه نفر مشرک همقسم شدند که رسول خدا (ص) را به قتل برسانند. امیرالمؤمنین (ع) مأمور دفع ایشان شد، به سراغشان رفت، یکی از آنان را کشت و دو نفر دیگر را دستگیر کرد و خدمت رسول خدا (ص) آورد. حضرت فرمود یکی از آنان را آوردند، به او فرمود: یگانگی خدا و رسالت مرا تصدیق کن. گفت تحمل کوه ابوقبیس از گفتن این کلمه برایم آسانتر است. حضرت فرمود تا گردن او را زدند. نفر دوم را خدمت او آوردند، حضرت به او نیز اسلام را پیشنهاد کرد. گفت: مرا به دوستم ملحق کنید. فرمود: او را هم گردن بزنید. علی (ع) او را برای گردن زدن بیرون برد. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا محمد! پروردگارت سلام میرساند و میگوید او را نکش، زیرا خوشاخلاق و سخاوتمند است. فرمود: بازش گردانید، زیرا پروردگارم به من خبر داد او خوشاخلاق و سخاوتمند است. مرد مشرک با شنیدن این سخن گفت: پس من هم شهادت میدهم جز خدای یگانه معبودی نیست و تو رسول خدایی. رسول خدا (ص) فرمود: این مرد از کسانی است که حسن خلق و سخاوتش او را به بهشت جاوید رسانید[۱۰۷]. امام صادق (ع) فرمود: «مَا يَقْدَمُ الْمُؤْمِنُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَنْ يَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ»[۱۰۸].[۱۰۹].
حسن خلق تکلیف شرعی
از آنجا که شرع مقدس به هر چیزی که برای انسان مصلحتی داشته باشد امر میکند و از هر چیزی که برای انسان مفسدهای داشته باشد، نهی میکند، به بیانهای مختلف به حسن خلق فرمان داده است؛ برای نمونه، رسول خدا (ص) میفرماید: «خَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ»[۱۱۰]؛
و امام صادق (ع) از آن حضرت روایت کرده است که فرمود: «إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلَاقِكُمْ»[۱۱۱]؛
نحوه بیان این احادیث به گونهای است که از نظر شرعی بر وجوب دلالت دارند؛ بنابراین، میتوان گفت مراعات حسن اخلاق تکلیف شرعی است.[۱۱۲].
منابع
پانویس
- ↑ «خِيَارُكُمْ أَحَاسِنُكُمْ أَخْلَاقاً الَّذِينَ يَأْلِفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ»؛ تحف العقول، ص۴۵.
- ↑ « إِنَّمَا تفسیر حُسْنُ الْخُلُقِ: مَا أَصَابَ الدُّنْيا يَرْضَى وَ إِنْ لَمْ یصبه لم یسخط»
- ↑ «حُسْنُ الْخُلُقِ فِي ثَلَاثٍ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ طَلَبُ الْحَلَالِ وَ التَّوَسُّعُ عَلَى الْعِيَالِ»؛ ر. ک: میزان الحکمه، ج۳، ص۴۸۰ (اخلاق / معنای حسن خلق).
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ امام علی (ع) درباره این سخن خدای متعال ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾"و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴. میفرماید: خوی بزرگ، همان ادب و تربیت قرآنی است «الْإِمَامُ عَلَىٌّ (ع) –فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ الْخُلْقُ الْعَظِيمُ أَدَبُ الْقُرآنِ»؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۴۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷؛ البحر المحیط، ج۸، ص۳۰۳، کلاهما نحوه.
- ↑ به نقل از ابو جارود، درباره آیه ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾"و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴. امام باقر (ع) فرمود: "آن خوی بزرگ، اسلام است". و روایت شده است که خوی بزرگ، همان دین بزرگ است «مَعَانِی الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنِ الْإِمَامِ الْبَاقِرِ (ع): فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ. وَ رُوِيَ أَنَّ الْخُلُقَ الْعَظِيمَ هُوَ الدِّينُ الْعَظِيمُ»؛ معانی الأخبار، ص۱۸۸، ح۱؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰، کلاهما من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع)؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ح۱۷؛ تفسیر الطبری، ج۱۴، الجزء ۲۹، ص۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷ من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع) و لیس فیه "الإسلام".
- ↑ امام صادق (ع) میفرماید: خداوند عزَّوجلّ پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیتش کرد و چون ادب و تربیت او را به کمال رساند، فرمود: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه:۴. آن گاه، کار دین و امّت را به او واگذار کرد تا بندگان او را تربیت و اداره کند. پس فرمود: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾ آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه:۷. پیامبر خدا (ص) استوار و هدایت شده و توفیق یافته بود و به وسیله "روح القدس" تأیید میشد. در هیچ امری از امور اداری مردم، دچار لغزش و خطا نمیشد، که تربیت شده خدا بود «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۶، ح۴؛ منتقی الجمان، ج۱، ص۳۷۶، کلاهما عن فضیل بن یسار، بحارالأنوار، ج۱۷، ص۴، ح۳.
- ↑ امام صادق (ع) در سخنرانی ویژهای که حالات پیامبر (ص) را در آن بیان فرمود: وارستهای بیمانند بود و هاشمی تباری بیهمتا، و مکّی زادهای که همتراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزشها و خویهای پیامبری، سرشته، و اوصاف و خردمندیهای رسالت در وجودش نهاده شده بود«الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع)- فِي خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ النَّبِيِّ -: مُهَذَّبٌ لَا يُدَانَى هَاشِمِيٌّ لَا يُوَازَى أَبْطَحِيٌّ لَا يُسَامَى شِيمَتُهُ الْحَيَاءُ وَ طَبِيعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَى أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَى أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.
- ↑ به نقل از سعد بن هشام بن عامر: نزد عایشه رفتم و گفتم: ای مادر مؤمنان! مرا از خوی پیامبر (ص) آگاه کن. گفت: خوی پیامبر، همان فرمان و سفارشهای قرآن است. آیا قرآن نمیخوانی؛ سخن خدای عزّوجلّ را که میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾"و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴. «عن سعد بن هشام بن عامر: أتَیْتُ عائِشَهَ فَقُلْتُ یا امُّ المؤمِنینَ أخبِرینی بِخُلُقِ رَسولِ الله (ص). قالَت خُلُقُهُ القُرآنَ أمَا تَقْرَأُ القُرآنَ قَوْلَ اللهِ عزّوجلّ: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ »؛ مسند ابن حنبل، ج۹، ص۳۸۰، ح۲۴۶۵۵؛ صحیح ابن خزیمه، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱۲۷؛ تفسیر الطبری، ج۱۴، الجزء ۲۹، ص۱۹، عن سعید بن هشام؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۲۱۴؛ امتاع الأسماع، ج۲، ص۱۹۲؛ الدر المنثور، ج۸، ص۲۴۳.
- ↑ امام صادق (ع) در سخنرانی ویژهای که حالات پیامبر (ص) را در آن بیان فرمود: وارستهای بیمانند بود و هاشمی تباری بیهمتا، و مکّی زادهای که همتراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزشها و خویهای پیامبری، سرشته، و اوصاف و خردمندیهای رسالت در وجودش نهاده شده بود«الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع)- فِي خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ النَّبِيِّ -: مُهَذَّبٌ لَا يُدَانَى هَاشِمِيٌّ لَا يُوَازَى أَبْطَحِيٌّ لَا يُسَامَى شِيمَتُهُ الْحَيَاءُ وَ طَبِيعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَى أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَى أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰. به خوش خلقی ستود و چیزی جز معنای فراگیر و گسترده "حسن خلق" در همه عرصههای آن، مقصود داشت؟! و آیا پس از مدح خداوند از پیامبر (ص) با صفت خُلق عظیم
- ↑ عایشه گفت: اخلاق پیامبر (ص) همان مضمون ده آیه ابتدای سوره مؤمنون است و هر کس که خداوند سبحان، او را به خُلق و خوی بزرگ بستاید، ستایش دیگری در پس آن وجود ندارد «قالَت عائِشَة: كَانَ خُلُقُ النَّبِيِّ (ص) مَا تَضَمَّنَهُ الْعَشْرُ الْأُوَلُ مِنْ سُورَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ مَدَحَهُ اللهُ سُبْحَانَهُ بِأَنَّهُ عَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ فَلَیْسَ وَراءَ مَدحِهِ مَدْحٌ»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵ و فیه «وصفه» بدل «مدحه»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ح۱۷.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۲۸۰-۲۸۱.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «الْإِمَامُ عَلَىٌّ (ع) –فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ الْخُلْقُ الْعَظِيمُ أَدَبُ الْقُرآنِ»؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۴۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷؛ البحر المحیط، ج۸، ص۳۰۳، کلاهما نحوه.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «مَعَانِی الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنِ الْإِمَامِ الْبَاقِرِ (ع): فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ. وَ رُوِيَ أَنَّ الْخُلُقَ الْعَظِيمَ هُوَ الدِّينُ الْعَظِيمُ»؛ معانی الأخبار، ص۱۸۸، ح۱؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰، کلاهما من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع)؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ح۱۷؛ تفسیر الطبری، ج۱۴، الجزء ۲۹، ص۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷ من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع) و لیس فیه "الإسلام".
- ↑ «قالَت عائِشَة: كَانَ خُلُقُ النَّبِيِّ (ص) مَا تَضَمَّنَهُ الْعَشْرُ الْأُوَلُ مِنْ سُورَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ مَدَحَهُ اللهُ سُبْحَانَهُ بِأَنَّهُ عَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ فَلَیْسَ وَراءَ مَدحِهِ مَدْحٌ»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵ و فیه «وصفه» بدل «مدحه»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ح۱۷.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «عن سعد بن هشام بن عامر: أتَیْتُ عائِشَهَ فَقُلْتُ یا امُّ المؤمِنینَ أخبِرینی بِخُلُقِ رَسولِ الله (ص). قالَت خُلُقُهُ القُرآنَ أمَا تَقْرَأُ القُرآنَ قَوْلَ اللهِ عزّوجلّ: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ »؛ مسند ابن حنبل، ج۹، ص۳۸۰، ح۲۴۶۵۵؛ صحیح ابن خزیمه، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱۲۷؛ تفسیر الطبری، ج۱۴، الجزء ۲۹، ص۱۹، عن سعید بن هشام؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۲۱۴؛ امتاع الأسماع، ج۲، ص۱۹۲؛ الدر المنثور، ج۸، ص۲۴۳.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «عن عائشة: ما کانَ أحَدٌ أحسَنَ خُلُقَاً مِنْ رَسُولِ اللهِ (ص)؛ ما دَعاهُ أحَدٌ مِنَ الصَّحابَةِ وَ لَا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ إلّا قَالَ: لَبَّیْكَ و َلِذلِكَ أنْزَلَ اللهُ عزَّوَجَلَّ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ »؛ أسباب النزول، ص۴۶۳، ح۸۳۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷، تفسیر الفخر الرازی، ج۳۱، ص۸۱؛ مسند أبی یعلی، ج۶، ص۳۲۷، ح۷۰۸۴، عن صفیّه بنت حییّ و فیه صدره إلی «رسول الله (ص)»؛ إمتاع الأسماع، ج۲، ص۲۰۷؛ کنز العمال، ج۱، ص۶۳۷، ح۳۷۶۰۹.
- ↑ «المناقب لابنشهرآشوب عن الإمام علیّ و ابن عباس و أبی هریره و جابر بن سمره و هند بن أبی هاله: إِنَّهُ کَانَ (ص)... لَطِيفَ الْخَلْقِ عَظِيمَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ»؛ المناقب لابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۵۵ – ۱۵۷؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۸۱، ح۲۰.
- ↑ «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع)- فِي خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ النَّبِيِّ -: مُهَذَّبٌ لَا يُدَانَى هَاشِمِيٌّ لَا يُوَازَى أَبْطَحِيٌّ لَا يُسَامَى شِيمَتُهُ الْحَيَاءُ وَ طَبِيعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَى أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَى أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.
- ↑ در منابع دیگر، به جای "عطای الهی"، "روزی ناپایدار" آمده است که مناسبتر مینماید.
- ↑ «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع) عَنْ أَبِي طَالِبٍ - فِي تَکْریمِ رسُولِ اللهِ لَمَّا خَطَبَ خَدِيجَةَ (س) مِنْ عَمِّها وَرَقَةَ بْنِ نَوْفَلٍ -:... ثُمَّ إِنَّ ابْنَ أَخِي هَذَا يَعْنِي رَسُولَ اللَّهِ (ص)- مِمَّنْ لَا يُوزَنُ بِرَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَّا رَجَحَ بِهِ وَ لَا يُقَاسُ بِهِ رَجُلٌ إِلَّا عَظُمَ عَنْهُ وَ لَا عِدْلَ لَهُ فِي الْخَلْقِ وَ إِنْ كَانَ مُقِلًّا فِي الْمَالِ فَإِنَّ الْمَالَ رِفْدٌ جَارٍ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ...»؛ الکافی، ج۵، ص۳۷۴، ح۹، عن عبدالرحمن بن کثیر؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۷، ح۴۳۹۸؛ إعلام الوری، ج۱، ص۲۷۴؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۴۸، ح۱۵۳۹ و لیس فیها «و لا عدل له فی الخلق»؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۴، ح۱۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۲۶۴-۲۶۸.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): إنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثني مُعَنِّتَاً وَ لا مُتَعَنِّتُاً وَ لكِنْ بَعَثَني مُعَلِّمَاً مُيَسِّراً»؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۱۰۵، ح۲۹؛ السنن الکبری، ج۷، ص۶۱، ح۱۳۲۶۸؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۴۶۲، ح۲۲۴۹، کلها عن جابر؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۷، عن عائشه و لیس فیها «و لا متعنّتا»، تفسیر القرطبی، ج۱۴، ص۱۶۳، عن جابر؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۲۴، ح۳۱۹۸۹.
- ↑ «الْإِمَامُ عَلِیّ (ع) - فِي مَجْلِسِ رَسُولِ اللهِ (ص)-: قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْخُلْقِ سَوَاءً»؛ معانی الأخبار، ص۸۲، ح۱، عن إسماعیل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه (ع)؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۵، ح۱، عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع)؛ المناقب للکوفی، ج۱، ص۲۴، ح۱، عن أبی هاله عن الإمام الحسن عن الامام الحسین عنه (ع)، و فیهما «الحقّ» بدل «الخلق»؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۱۵۲، ح۴؛ الشمائل المحمدیه، ص۱۶۶، ح۳۳۰، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۸، ح۴۱۴، کلاهما عن ابن أبی هاله عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع) و فیهما «للحقّ» بدل «الخلق»، کنز العمّال، ج۷، ص۱۶۶، ح۱۸۵۳۵.
- ↑ «عَنْهُ (ع)- فِي مَخْرَجِ رَسُولُ الله (ص): وَ يُحَذِّرُ النَّاسَ وَ يَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَطْوِيَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ »؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۸، ح۱؛ معنی الأخبار، ص۸۲، ح۹، کلاهما عن إسماعیل بن محمد عن الإمام الرضا عن آبائه (ع)؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۴، ح۱، عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع)؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۵۱، ح۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۷، ح۴۱۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۳، کلاهما عن إبن أبی هاله عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع)، کنزالعمال، ج۷، ص۱۶۵، ح۱۸۵۳۵ و راجع، الشمائل المحمّدیه، ص۱۷۴، ح۳۴۵.
- ↑ «عَنْهُ (ع)- فِي سِیرَةِ رَسُولُ الله (ص): مَعَ جُلَسَائِهِ فَقَالَ كَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ لَيْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِيظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَيَّابٍ وَ لَا مَدَّاحٍ»؛ معانی الأخبار، ص۸۳، عن الإمام الحسین (ع)، مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۵، ح۱، عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع)؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۵۲؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۸، ح۴۱۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۴؛ شعب الإیمان، ج۲، ص۱۵۷، ح۱۴۳۰؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۱۶۶، ح۱۸۵۳۵.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الجدلی: قُلْتُ لِعَائِشَةَ: کَیْفَ کَانَ خُلُقُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي أَهْلِهِ؟ قَالَتْ: کَانَ أَحْسَنُ النَّاسِ خُلُقاً لَمْ يَكُنْ فاحِشاً وَ لَا مُتَفَحِّشَاً وَ لَا سَخَّابَاً بِالْأَسْوَاقِ، وَ لَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ مِثْلَهَا، وَ لَكِنْ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ»؛ مسند ابن حنبل، ج۱۰، ص۷۵، ح۲۶۰۴۹؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۳۵۵، ح۶۴۴۳؛ المسائل المحمدیه، ص۱۷۱، ح۳۴۱؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵؛ تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۳۷.
- ↑ «الْإِمَامُ الْحَسَنُ (ع)- فِیمَا نَقَلَهُ عَنِ هِنْدِ بْنِ أَبِي هَالَةَ فِي وَصْفِ خُلُقِ الرَّسُولِ الْأکْرَمِ (ص)-: كَانَ (ص)... لَيْسَ بِالْجَافِي وَ لَا بِالْمَهِينِ»؛ عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۷، ح۱؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۳، ح۱؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۵۰، ح۴؛ الثقات لابن حبان، ج۲، ص۱۴۷؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۴۴؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۱۶۴، ح۱۸۵۳۵.
- ↑ «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَبْعَدِكُمْ مِنِّي شَبَهاً قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: الْفَاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذِيءُ الْبَخِيلُ الْمُخْتَالُ الْحَقُودُ الْحَسُودُ»؛ الکافی، ج۲، ص۲۹۱، ح۹؛ بحارالأنوار، ج۷۲، ص۱۱۰، ح۹.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «الْإِمَامُ الْبَاقِرُ أَوِ الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): قَالَ: إِنَّ مِمَّا يُزَيِّنُ الْإِسْلَامَ الْأَخْلَاقُ الْحَسَنَةُ فِيمَا بَيْنَ النَّاسِ فَتَوَاظَبُوا عَلَى مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ حُسْنِ الْهَدْىِ وَ السَّمْتِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُزَيِّنُكُمْ عِنْدَ النَّاسِ إِذَا نَظَرُوا إِلَى مَحَاسِنِ مَا تَنْطِقُونَ بِهِ وَ أَلْفَوْكُمْ عَلَى مَا يَسْتَطِيعُونَ بِنَقْصِكُمْ فِيهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُحَمَّدٍ (ص) ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ وَ هُوَ الْخُلُقُ الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ»؛ مشکاة الأنوار، ص۴۲۲، ح۱۴۱۸.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «عن أبی قتاده عَنِ الْإِمَامِ الصَّادِقِ (ع): ... وَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يُحِبُّ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ، وَ كَانَ فِيمَا خَاطَبَ اللَّهُ (تَعَالَى) بِهِ نَبِيِّهُ (ص)، أَنْ قَالَ لَهُ: يَا مُحَمَّدُ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾. قَالَ: السَّخَاءُ، وَ حُسْنُ الْخُلُقِ»؛ الأمالی للطوسی، ج۱، ص۳۰۲، ح۵۹۹؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۹۱، ح۵۲.
- ↑ عن الحسن: إِنَّ رَهْطاً مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ (ص) اجْتَمَعُوا فَقَالُوا: لَوْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ فَسَأَلْنَا هُنَّ عَمَّا نَحَلوا عَلیْهِ -يَعْنِي النَّبِيِّ (ص)- مِنَ الْعَمَلِ؛ لَعَلَّنَا أَنْ نَقْتَدِيَ بِهِ. فَأَرْسَلُوا إِلَى هَذِهِ ثُمَّ هَذِهِ فَجَاءَ الرَّسُولُ بِأَمْرٍ وَاحِدٍ: إِنَّكُمْ تَسْأَلُونَ عَنْ خُلُقِ نَبِیِّکُمْ وَ خُلُقُهُ الْقُرآنُ وَ رَسُولُ اللهِ (ص) يَبِيتُ يُصَلِّي وَ يَنَامُ وَ يَصُومُ ً وَ يُفْطِرُ ٍ وَ يَأْتِي أَهْلَهُ؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۴ و راجع؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۶۴ و کنز العمال، ج۷، ص۱۳۷ ح۱۸۳۷۸.
- ↑ عَنْ سَعْدِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عائشه قَالَ: انبئيني عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَتْ: أَ لَسْتَ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ؟ قِلَّتُ: بَلَى. قَالَتْ: فَإِنْ خَلَقَ نَبِيَّ اللَّهِ كَانَ الْقُرْآنِ؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۵۱۳، ح۱۳۹؛ سنن النسائی، ج۳، ص۱۹۹؛ مسند ابن حنبل، ج۹، ص۳۱۳ ح۲۴۳۲۲؛ صحیح ابن حبّان، ج۶، ص۲۹۲، ح۲۵۵۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۶۷۰، ح۴۲۲۲.
- ↑ بیگمان مؤمنان رستگارند؛ سوره مؤمنون، آیه:۱.
- ↑ و آنان که بر نمازهایشان مواظبت میکنند؛ سوره مؤمنون، آیه:۹.
- ↑ عن یزید بن بابنوس: قُلْنَا لِعَائِشَةَ: یَا أُمَّ المُؤمِنینَ، کَیْفَ کَانَ خُلُقُ رَسُولِ اللهِ (ص)؟ قَالَتْ: کَانَ رَسُولِ اللهِ (ص) القُرآنَ. فَقَرَأَت: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ حَتَّی انتَهَتْ: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾ قَالَت: هکذا کَانَ خُلُقُ رَسُولِ اللهِ (ص) ؛ السنن الکبری للنسائی، ج۶، ص۴۱۲، ح۱۱۳۵۰؛ الأدب المفرد، ص۱۰۰، ح۳۰۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۲۶، ح۳۴۸۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۴؛ تفسیر القرطبی، ج۱۲، ص۱۰۴، عن أبی عمران الجونی نحوه؛ الدرّ المنثور، ج۶، ص۸۲.
- ↑ عن أبی الدرداء: سَأَلْتُ عَائِشَةَ عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللهِ (ص)، فَقَالَتْ: کَانَ خُلُقُهُ القُرآنَ: يَغْضَبُ لِغَضَبِهِ يَرْضَى لِرِضَاهُ؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۲۰، ح۷۲، تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۳۲؛ فتح الباری، ج۶، ص۵۷۵؛ البدایه والنهایه، ج۶، ص۳۵؛ کنز العمّال، ج۷، ص۲۲۲، ح۱۸۷۱۸.
- ↑ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه:۱۹۹.
- ↑ سُئِلَت عَائِشَةُ عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللهِ (ص)، فَقَالَتْ: کَانَ خُلُقُهُ القُرآنَ: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾ ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۶، ص۳۴۰.
- ↑ پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
- ↑ «عن عباد بن منصور: سَأَلْتُ الْحَسَنَ عَنْ قَوْلِهِ: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ﴾، قَالَ: هَذَا خُلُقُ مُحَمَّدٍ (ص)، نَعَتَهُ اللهُ»؛ تفسیر ابن أبی حاتم، ج۳، ص۸۰۰، ح۴۴۰۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۱۲۸ و فیه «بعثه» بدل «نعته»، الدّرّ المنثور، ج۲، ص۳۵۸.
- ↑ عن أبی هریرة: قِیلَ: يا رَسُولَ اللّهِ! اُدعُ عَلَى المشرِكينَ؟ قال: إنّي لَم أُبْعَث لَعَّانَاً، و إِنَّما بُعِثْتُ رَحْمَةً؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۲۰۰۷، ح۸۷؛ الأدب المفرد، ص۱۰۳، ح۳۲۱؛ مسند أبی یعلی، ج۵، ص۴۳۳، ح۶۱۴۶؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۲۲، ص۲۳۱ و فیه «عذاباً» بدل «لعانا»؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۳۸۰؛ کنزالعمال، ج۳، ص۶۱۵، ح۸۱۷۶.
- ↑ « كَانَ النَّبِيُّ (ص)...كَرِيمَ الطَّبِيعَةِ جَمِيلَ الْمُعَاشَرَةِ طَلْقَ الْوَجْهِ بَسَّاماً مِنْ غَيْرِ ضَحِكٍ مَحْزُوناً مِنْ غَيْرِ عُبُوسٍ»؛ إرشاد القلوب، ص۱۱۵؛ بحارالأنوار، ج۷۳، ص۲۰۸؛ شرح نهجالبلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۱، ص۱۹۶ و فیه «السجیّه» بدل «الطبیعه» و «یساماً» بدل «بشّاشاً».
- ↑ عن حبیش بن جناده: كَانَ رَسُولُ اللهِ (ص) أَفْكَهَ النَّاسِ خُلُقَاً؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۷۲، ح۷۲۵؛ المعجم الأوسط، ج۶، ص۲۶۳، ح۶۳۶۱؛ دلائل النبوه للبیهقی، ج۱، ص۳۳۱؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص۴۶، کلها عن أنس و فیها ««مع الصبی» بدل «خلقاً»؛ المغنی عن حمل الأسفار، ج۱، ص۴۹۲، ح۱۸۸۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۱۷، ح۱۸۶۹۲.
- ↑ عن أنس: كَانَ النَّبِيُّ (ص): قَلَّمَا یُواجِهُ رَجُلَاً ِفِي وَجْهِهِ بِشَيءٍ یَکْرَهُهُ؛ سنن أبی داود، ج۴، ص۸۱، ح۴۱۸۲؛ السنن الکبری للنسائی، ج۶، ص۶۷، ح۱۰۰۶۴؛ مسند ابن حنبل، ج۴، ص۲۶۹، ح۱۲۳۷۰؛ الأدب المفرد، ص۱۳۵، ح۴۳۷؛ مسند أبی یعلی، ج۴، ح۴۲۶۱، کلها نحوه؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۱۳۸، ح۱۸۳۸۹.
- ↑ « إِنَّهُ (ص) عَاشَرَ الْخَلْقَ بِخُلُقِهِ وَ زَایَلَهُمْ بِقَلْبِهِ فَکَانَ ظَاهِرُهُ مَعَ الْخَلْقِ بَاطِنُهُ مَعَ الْحَقِّ»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ذیل ح۱۷؛ تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۹؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۶۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۲۶۸-۲۷۷.
- ↑ «عن ابن مسعود: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص): کَانَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَحْسَنْتَ خَلْقِي فَأَحْسِنْ خُلُقِي»؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۶۶، ح۳۸۲۳؛ صحیح ابن حبّان، ج۳، ص۲۳۹، ح۹۵۹؛ الدعاء للطبرانی، ص۱۴۵، ح۴۰۴؛ المسند أبی یعلی، ج۵، ص۵۰، ح۵۰۵۳؛ کنزالعمّال، ج۳، ص۱۲، ح۵۱۹۷؛ مشکاة الأنوار، ص۳۹۴.
- ↑ «عن ابن عباس: كَانَ رَسُولُ اللهِ (ص): إِذَا نَظَرَ فِي الْمِرْآةِ قَالَ: الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى حَسَّنَ خَلقِي خُلُقِي»؛ الدعاء للطبرانی، ص۱۴۴، ح۴۰۲؛ مسند أبی یعلی، ج۳، ص۱۰۳، ح۲۶۰۴؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج۱۰، ص۵۱۲؛ کنزالعمال، ج۷، ص۱۲۴، ح۱۸۳۰۱ و راجع، الخصال، ص۶۱۲ و تحف العقول، ص۱۱ و مکارم الأخلاق، ج۱، ص۱۶۱، ح۴۴۷.
- ↑ «عن عبدالله بن عمرو: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص): کَانَ یُکْثِرُ أَنْ یَدْعُوَ: اللّهُمَّ انِّي اسْأَلُكَ الْصِّحَّةَ وَ الْعِفَّةَ وَ الْأَمَانَةَ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ وَ الرِّضَا بِالْقَدَرِ»؛ الأدب المفرد، ص۱۰۰، ح۳۰۷؛ الدعاء للطبرانی، ص۴۱۵، ح۱۴۰۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۱۲۱، الرقم ۶۵۷۱؛ تاریخ دمشق، ج۵۴، ص۶۵، ح۱۱۳۵۴، کنز العمّال، ج۲، ص۱۸۳، ح۳۶۵۰؛ الإقبال، ج۲، ص۲۲۷، من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت (ع)، بحار الأنوار، ج۹۱، ص۸۲، ح۳.
- ↑ «رَسُولُ اللَّهِ (ص): فِي الدُّعَاءِ – إِلَيْكَ رَبِّي حَبِّبْنِي، وَ فِي نَفْسِي لَكَ رَبِّي ذَلِّلْنِي وَ فِي أَعْيُنِ النَّاسِ عَظَّمَنِي، وَ مَنْ سَيِّئِ الْأَخْلَاقِ جَنِّبْنِي »؛ الفردوس، ج۱، ص۴۲۵، ح۱۷۲۷، کنز العمّال، ج۲، ص۱۹۲، ح۳۷۰۴، نقلاً عن ابن لال و کلاهما عن ابن مسعود.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ «مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷ و ج۶، ص۲۸۵؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید، ص۲۲.
- ↑ «مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْيَوْمِ فَلْيُكْرِمْ اَلْآخِرِ جَارَهُ فَلاَ يُؤْذِي جَارَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷.
- ↑ «مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً أَوْ لِيَسْكُتْ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۵۳.
- ↑ «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ وَالِدَيْهِ»؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید؛ ص۲۲؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۷۶.
- ↑ «إِذَا رَأَيْتُمُ اَلْمُؤْمِنَ صَمُوتاً فَادْنُوا مِنْهُ فَإِنَّهُ يُلْقِي اَلْحِكْمَةَ»؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۷۹.
- ↑ «مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَةٌ وَ سَاءَتْهُ سَيِّئَةٌ فَهُوَ مُؤْمِنٌ»؛ ابن ابیجمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۱۲۳؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۳۵۱، این روایت در کافی، ج۲، ص۲۳۳ از امام صادق (ع) نقل شده است.
- ↑ « إِنَّمَا يَتَجَالَسُ اَلْمُتَجَالِسَانِ بِأَمَانَةِ اَللَّهِ فَلاَ يَحِلُّ لِأَحَدِهِمَا أَنْ يُفْشِيَ عَلَى أَخِيهِ مَا يَكْرَهُ»؛ شهابالدین عسقلانی، فتح الباری، ج۱۱، ص۶۹؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۳-۵۴.
- ↑ «حسن الخلق خلق الله الأعظم»؛ سلیمان بن أحمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۱۸۴؛ علی بن ابیبکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۰.
- ↑ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۷۳؛ علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۱۹۶؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۶.
- ↑ «إِنَّ أَكْمَلَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول؛ ص۳۹۵؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۲۵.
- ↑ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۵۹؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۱۶۵؛ علی بن ابیبکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۳، ص۱۲۷.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۳.
- ↑ «أَكْمَلُ اَلنَّاسِ عَقْلاً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۳؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیع، ج۸، ص۵۰۴.
- ↑ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۴۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۱۰.
- ↑ «مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ اِمْرِئٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ «إِنَّ صَاحِبَ اَلْخُلُقِ اَلْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ اَلصَّائِمِ اَلْقَائِمِ »؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۱؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۹۵.
- ↑ «إِنَّ اَلْخُلُقَ اَلْحَسَنَ يَمِيثُ اَلْخَطِيئَةَ كَمَا تَمِيثُ اَلشَّمْسُ اَلْجَلِيدَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۴.
- ↑ «مِنْ سَعَادَةِ اَلْمَرْءِ حُسْنُ اَلْخُلُقِ»؛ آقا حسین طباطبایی بروجردی، جامع الاحادیث الشیعه، ج۱۳، ص۵۲۲؛ محمد بن سلامة ابن سلامه، مسند الشهاب، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۴۴.
- ↑ « اَلْيَمَنِ حسن الخلق»؛ محمد بن سلامه ابن سلامه، مسند الشهاب، ج۱، ص۶۶؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۷۶۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۹-۵۱.
- ↑ «اگر انسان میدانست که چه فوائدی در حسن خلق نهفته است، در مییافت که به خلق نیکو نیازمند است». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۶۹؛ زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۴۷۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۱.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۴۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۲.
- ↑ «خوشخلقی بزرگترین اخلاق خداست». طبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۱۸۴؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۰.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۲.
- ↑ «اخلاق خوش درختی است در بهشت، و انسان خوش اخلاق به شاخه آن درخت آویخته، به بهشت راه مییابد». میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۵۰؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۲.
- ↑ «اسلام همان حسن خلق است». محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۶؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۶۹.
- ↑ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج۱، ص۸۹.
- ↑ «از میان اهل ایمان، ایمان کسی کاملتر است که اخلاقش بهتر است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹.
- ↑ «از مردم، ایمان کسی برتر است که اخلاقش بهتر است». صدوق، معانی الاخبار، ص۱۹۵.
- ↑ «سرلوحه نامه عمل مؤمن، حسن خلق اوست». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۳.
- ↑ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۲.
- ↑ «کسی از عقل کاملتر برخوردار است که اخلاقش بهتر است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۳.
- ↑ «بهترین نیکی خلق خوش است. » صدوق، خصال، ج۱، ص۲۹.
- ↑ «در روز قیامت برتر از حسن خلق چیزی در ترازوی عمل هیچکس نهاده نمیشود». محمد بن یعقوب کلینی، کافی ج۲، ص۹۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۴.
- ↑ صدوق، امالی، ص۱۰۵.
- ↑ «مؤمن پس از انجام واجبات، عملی محبوبتر از حسن خلق - که همه از آن بهرهمند شوند - به محضر خدای تعالی نمیبرد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۴.
- ↑ «با مردم با اخلاق خوش آمیزش کن». محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آل البیت)، ج۱۶، ص۱۰۴.
- ↑ «شما با اموالتان نمیتوانید به همه مردم برسید؛ پس با اخلاقتان ایشان را فراگیرید». صدوق، امالی، ص۶۲؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۵.