حدیث ثقلین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

حدیث ثقلین
متن حدیث
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ»
ترجمه حدیث
من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و ارزشمند از خودم به یادگار می‌گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها متوسل شوید هرگز گمراه نخواهید شد
مشخصات حدیث
صادره ازپیامبر خاتم (ص)
راویان
محتوای حدیث
سبب صدوربیان جایگاه اهل بیت (ع) و عدم انفکاک آنها از قرآن
دلالت حدیث
منابع حدیث
اعتبار سندمتواتر
منابع شیعه
منابع اهل سنت

حدیث ثقلین یکی از مهمترین احادیث صحیحی است که مورد قبول شیعه و اهل سنت بوده و در آن عترت در کنار قرآن ذکر شده است و دلالت روشنی بر امامت و پیشوایی عترت پیامبر دارد. در این حدیث به پیروی از عترت فرمان داده شده است زیرا تمسک به عترت پیامبر چیزی غیر از اطاعت و پیروی از دستورات ایشان نیست.

مقدمه

یکی از مهم‌ترین ادلۀ روایی در مورد برتری و حقانیت اهل بیت (ع)، حدیث "ثقلین" است که مورد پذیرش دانشمندان شیعه و سنی بوده و به کثرت آن را نقل کرده اند[۱]. پیامبر اسلام (ص) در این حدیث فرمودند: «من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و ارزشمند از خودم به یادگار می‌گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها متوسل شوید هرگز گمراه نخواهید شد»[۲]. ثقلین به معنای هر آن چیزی است که ارزشمند، نفیس و سنگین باشد. ثَقَلین، یا ثِقلین یعنی دو چیز ارزشمند و عظیم[۳] و مراد از عترت اهل بیت و اخص نزدیکان پیامبر (ص) است. به قرآن ثقل اکبر و به عترت پیامبر ثقل اصغر می‌‌گویند، چنانکه در روایتی امیرالمؤمنین (ع) به کمیل فرمودند: «ای کمیل ما ثقل اصغر و قرآن ثقل اکبر است»[۴].[۵]

سند حدیث ثقلین

شیعه و سنی در منابع معتبر به صورت متواتر نقل کرده‌اند پیامبر اکرم (ص) به صورت مکرر و در مواضع متعدد و با الفاظ گوناگون حدیث ثقلین را بیان کرده است به طوری که محدثان شیعه در تواتر آن اجماع دارند و با هشتاد و دو سند از طریق ائمۀ اطهار آن را ذکر کرده اند[۶]؛ همچنین محدثان اهل سنت هم به صحت آن تصریح کرده‌اند، برای نمونه: حاکم نیشابوری، ابن حجر مکی، نور الدین هیثمی، ۳۴ نفر از اصحاب[۷] و ۱۹ نفر از تابعین[۸] آن را روایت کرده‌اند. صحابه‌‌ای همچون: علی (ع)، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، ابو سعید خُدری و زید بن ثابت[۹].

مکان و زمان صدور این حدیث متفاوت ذکر شده است، چنانکه تاریخ، مکان و زمان حدیث ثقلین را اینچنین ضبط کرده است: روز عرفه در حجة الوداع؛ در مدینه و در حال بیماری رسول الله (ص) در حالی که حجرۀ پیامبر از اصحاب پر بود؛ در غدیر خم و یا در بازگشت از سفر طائف. تمام این نقل‌ها درست است و منافاتی با هم ندارد، زیرا به خاطر اهتمام بسیار زیاد پیامبر به قرآن و عترت و اهتمامی که به فهماندن اهمیت موضوع به مردم از خود نشان می‌دادند، در موارد متعدد و به مناسبت‌های گوناگون این حدیث را تکرار فرموده‌اند[۱۰].[۱۱]

دلالت حدیث ثقلین

نخست: دلالت بر عصمت اهل بیت

حدیث ثقلین از مشهورترین و معتبرترین احادیثی است که شیعه و سنّی بر آن اتفاق دارند یکی از کارکردهای این حدیث معتبر اثبات عصمت اهل بیت است در این حدیث رسول خدا (ص) خطاب به مردم می‌فرمایند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۲].

بر پایه حدیث ثقلین، از دو راه می‌توان بر عصمت اهل بیت (ع) استدلال نمود:

  1. اهل بیت (ع) همتای قرآن کریم‌اند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ» عصمت و نزاهت قرآن کریم از نفوذ باطل، قطعی است: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۳]، اگر عترت طاهرین (ع) مانند قرآن معصوم نباشند، میان این دو، تفرقه رخ می‌دهد، در حالی که هر گونه جدایی میان این دو منتفی است.
  2. اهل بیت (ع) همتای قرآن کریم‌اند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ». عصمت و نزاهت قرآن کریم از گمراه نمودن قطعی است. اگر اهل بیت (ع) نیز معصوم نباشند، مستلزم گمراهی مردم بوده و دستور تمسّک به اهل بیت (ع) مستلزم ترغیب آنها به گمراهی است[۱۴].

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۵]؛ یعنی پیامبر (ص) فرمود: من در بین شما دو چیز بسیار گرانقدر به یادگار گذاشتم: کتاب خدا (قرآن) و عترتم (اهل بیتم). مادامی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد. و این دو هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. استدلال به این حدیث بر عصمت ائمه (ع) متوقّف بر چند مقدمه است:

  1. قرآن از هرگونه خطا و اشتباه و انحراف و باطلی مبرّا است. قرآن می‌فرماید: ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۶] به عبارت دیگر، قرآن از هر باطل و خطایی به طور مطلق معصوم و مصون است. حال عِدل قرآن (اهل بیت) نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع می‌کند؟
  2. قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث می‌شود که انسان هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند، زیرا این دو هیچ‌گاه از هم جدا نیستند. به عبارت دیگر، فرض عدم گمراهی بر اثر تمسک به این دو در صورتی راست می‌آید که هر دو معصوم باشند. در غیر این صورت، چه بسا خود به خطا روند و متمسّکین به خود را نیز به گمراهی کشانند.
  3. مخبر صادق (پیامبر (ص)) خبر داده است که، این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. و این فرض در صورتی صحیح است که، هر چه قرآن می‌گوید - کلام خدا است- همان را اهل بیت بگوید و تمام افعال و کردار آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد.
  4. گذشت که مراد از اهل بیت دوازده امام و حضرت زهرا (س) می‌باشد.
  5. حدیث ثقلین از نظر سند مقطوع الصّدور است. و فریفین آن را نقل کرده‌اند. این حدیث اگر متواتر لفظی نباشد. قطعاً متواتر اجمالی و معنوی هست. ده‌ها تن از صحابه و تابعین و سایر روایات آن را نقل کرده‌اند.
  6. بین ماترک پیامبر (ص) و شخص حضرت، قاعدتاً باید سنخیّتی وجود داشته باشد. به ویژه که این ماترک گران‌سنگ‌ترین چیزهایی باشد که رسول اکرم (ص) از خود به یادگار گذاشته است و چون پیامبر (ص) باشد، در حالی که هادی نمی‌تواند راه یافته نباشد.[۱۷]

یکی از روایاتی که بر عصمت اهل‌بیت و عترت پیامبر دلالت دارد، حدیث معروف ثقلین است. این حدیث از احادیث متواتر شیعه و سنی می‌باشد که در مواقع متفاوت، همچون جریان غدیر خم و با الفاظ و عبارات گوناگون از زبان پیامبر اکرم (ص) نقل شده است[۱۸]. مضمون متواتری که با عبارات مختلف بیان شده، این است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي[۱۹] مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۲۰].

پیامبر اکرم (ص) در این حدیث شریف، بقای ثمره رسالت و تلاش‌های طاقت‌فرسای خویش برای ابلاغ و تبیین دین خدا را، در تمسک به دو اصل اساسی قرآن و عترت دانسته است. با توجه به حقیقت امامت و لزوم وجود مفسران و شارحانی معصوم برای کلام الهی، وجه کنار هم آمدن عترت پیامبر با قرآن، روشن می‌شود. توضیح آنکه: چون قرآن کریم متکفل بیان اصول و کلیّات هدایت و سعادت انسان‌هاست. قهراً بسیاری از جزئیات احکام در آن بیان نشده است. از طرفی، درک و کشف مقاصد و اهداف الهی از قرآن کریم، خارج از توانایی عامه مردم بوده، نیازمند به برخورداری از علومی است که هر کسی لیاقت بهره‌مندی از آنها را ندارد. از این رو پیامبر اکرم (ص) وظیفه داشت که امامان و مفسّران معصوم را به مردم معرفی نماید. بی‌شک آن آن حضرت نیز به بهترین وجه، این وظیفه را به انجام رسانده‌اند، که نمونه آن، همین حدیث شریف ثقلین می‌باشد.

به هر حال، این حدیث شریف حاوی نکات مهمّی است که باید در جای خود تبیین و تشریح شود. امّا آنچه مربوط به بحث عصمت اهل‌بیت (ع) می‌باشد، دو قسمت از آن است[۲۱]:

  1. «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ یعنی، مجموعه قرآن و عترت، با هم، باعث هدایت و مانع از فرو رفتن در چاه ضلالت می‌شوند. بی‌شک قرآن کریم کتابی است معصوم از هر گونه خطا و اشتباه. پس اینکه پیامبر اکرم (ص)، عترت خویش را کنار قرآن نشانده و تمسک به هر دو را موجب هدایت دانسته است، خود بهترین دلیل بر عصمت ایشان است. چه، پیروی نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و قطعی نخواهد شد، بلکه همواره احتمال انحراف و ضلالت در آن می‌رود. و این با جمله «لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله، آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، گمراهی و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، اهل‌بیت، چه در تبیین و تشریح آیات الهی و چه در اعمال فردی، از هر گونه گناه و خطایی معصوم می‌باشند.
  2. «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ یعنی اینکه عترت پیامبر هرگز از قرآن جدایی و افتراق ندارند، و این معنا جز با عصمت آنان قابل توجیه نیست؛ زیرا اگر عترت پیامبر مرتکب گناه شوند و یا اشتباه و خطایی در تبیین دین از آنان سر زند، به معنای جدایی و افتراق از قرآن است.

البته پیامبر اکرم (ص) مسأله جدایی‌ناپذیر بودن اهل‌بیت و قرآن را بارها در طول رسالت خویش گوشزد کرده است. به عنوان مثال، ام‌سلمه می‌گوید از پیامبر شنیدم که می‌فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۲۲].[۲۳]

از جمله « مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"» و جمله « انّهما یفترقا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"» می‌توان برای عصمت، استدلال کرد؛ زیرا چنگ زدن به کتاب و عترت، برای همیشه از گمراهی، جلوگیری می‌کند و لازمه این، عصمت عترت پیامبر است و همچنین، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت « لَنْ يَفْتَرِقَا‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"» به معنای عصمت آنهاست[۲۴]. پیامبر (ص) فرمودند "در منابع شیعی و سنی":« يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏‏‏‏ ‏"». در این حدیث پیامبر، اهل بیت را عاملی برای عدم گمراهی معرفی می‌کند که دال بر عصمت ایشان است؛ زیرا:

  1. همراهی قرآن و اهل بیت یعنی اهل بیت مانند قرآن مصون از تحریف و اشتباه‌اند در هدایت مردم.
  2. از آنجا که پیامبر به‌ صورت مطلق امر به تمسک به اهل بیت فرموده، مستلزم عصمت ایشان است.
  3. پیامبر فرمودند: اگر به اهل تمسک جوئید از انحراف در امانید این نشان از عصمت ایشان است.

در این روایت، مصادیق اهل بیت تطبیق نشده اما در برخی نقل‌ها آمده که رسول خدا نام امام علی، امام حسن، امام حسین (ع) و فرزندان امام حسین (ع) را آوردند. در منابع اهل سنت آمده: « عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍ‏ لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى‏ يَرِدَا عَلَيَ‏ الْحَوْضَ‏‏‏‏‏ ‏"». این تعبیر مشترک « لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى‏ يَرِدَا عَلَيَ‏ الْحَوْضَ‏‏‏‏‏ ‏"» نشان از این است که حضرت علی از مصادیق قطعی اهل بیت است[۲۵].

دوم: دلالت بر مرجعیت علمی اهل بیت

حدیث ثقلین بیانگر این مطلب است که عترت پیامبر مرجعیت علمی امت اسلامی را نیز عهده دار هستند[۲۶].

سوم: دلالت بر وجوب اطاعت اهل بیت

در این حدیث اطاعت از قرآن و اهل بیت امری مطلق، ابدی و بدون قید و شرط بیان شده است[۲۷].

چهارم: دلالت بر جداناپذیری قرآن و اهل بیت

حدیث بیانگر این مطلب است که قرآن و اهل بیت (ع) هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد و انسان‌ها ناگزیرند برای هدایت شدنشان به هر دوی آنان تمسک کنند[۲۸]. نکته دیگر آنکه همراهی و نزدیکی قرآن و عترت پیامبر نشان دهندۀ این مطلب است که منظور از این همراهی، یعنی نفس قرآن با نفس عترت قرابت و نزدیکی دارند، نه اینکه منظور این باشد که قرآن با کلام اهل بیت قرابت دارد[۲۹].

پنجم: دلالت بر تحریف‌ناپذیری قرآن

از جمله احادیث کارآمد در ردّ تحریف قرآن، حدیث ثقلین است که از دو جهت به آن استدلال شده است: نخست آنکه در این حدیث بر لزوم تمسک به قرآن در همه زمان‌ها تصریح و تأکید شده و باور به تحریف عملا این تمسک را منتفی می‌سازد. دیگر آنکه باور به تحریف حجیت و اعتبار ظواهر قرآن و مآلاً تمسک بدان را نفی می‌کند، چون فرض افتادگی یا تبدیل بخش‌هایی از یک متن، بی‌گمان فهم استوار آن متن و در نتیجه احتجاج بدان را ناممکن می‌سازد، زیرا چه‌بسا آن بخشِ افتاده یا تبدیل شده، قرینه فهم بخشهای موجود بوده باشد[۳۰].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  2. « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ»؛ ‏ بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....
  3. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴.
  4. اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی.
  5. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۶۴- ۶۶.
  6. اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۱۰.
  7. کسانی که در حال اسلام ملاقات با پیامبر داشتند.
  8. کسانی که با اصحاب پیامبر ملاقات داشته‌اند.
  9. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  10. الصواعق، ج ۲، ص ۴۴۰ و نیز ر. ک: گزیده اهل بیت (ع) در قرآن و حدیث، ص ۱۰۸.
  11. ر. ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
  12. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، ج۱، ص۴۱۳.
  13. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  14. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۵۸-۵۹.
  15. احتجاج، ج۲، ص۳۸۰.
  16. «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  17. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۶۰.
  18. برای نمونه ر.ک: احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۶۶-۳۶۷؛ سنن بیهقی، ج۲، ص۱۴۸؛ ج۷، ص۳۰-۳۱؛ ذخایر العقبی، ص۱۶؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳ و ۱۸۵-۱۸۹ (ک۱، ب۲)؛ المستدرک، ج۳، ص۱۱۸؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۴۲؛ الریاض النظره، ج۲، ص۱۷۷ (ب۴، ف۶)؛ صحیح مسلم، ج۵، فضائل الصحابه، ص۲۶؛ اسدالغابة، ج۱، ص۴۹۰ (در ترجمه حسن بن علی (ع))؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷ (ذیل آیه مودت)؛ الصواعق المحرقه، ص۱۴۵-۱۵۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۳-۱۶۵؛ سنن ترمذی، ج۵، کتاب المناقب، ص۶۶۲-۶۶۳؛ حلیة الاولیا، ج۱، ص۳۳۵.
  19. بر اساس برخی از روایات دیگر، خود پیامبر اکرم (ص)، عترت را به اهل‌بیت خویش تفسیر نموده‌اند.
  20. «من در میان شما دو گران مایه را باقی می‌گذارم: کتاب خدا را و عترتم را. مادامی که به آن دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. هیچ‌گاه این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند، تا وقتی که بر سر حوض [کوثر] بر من وارد می‌گردند».
  21. ر. ک: راهنما‌شناسی، ص۳۷۶-۳۷۷؛ شهید مطهری، امامت و رهبری، ص۷۵-۷۶؛ بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۲۷-۲۲۸؛ تقریب المعارف، ص۱۲۵؛ لقد شیعنی الحسین، ص۳۷۴؛ ولایت و امامت، ص۱۴۶، الغدیر، ج۳، ص۲۹۷-۲۹۸؛ شیعه (قسست توضیحات)، ص۴۲۵-۴۲۷.
  22. کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۳، ح۳۲۹۱۲؛ فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳-۱۲۴؛ نورالابصار، ص۸۰.
  23. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۳۱۹.
  24. جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۱۶۲.
  25. ر. ک. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۱۱ - ۲۱۳.
  26. ر. ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟ ؟
  27. ر. ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص:۴۳.
  28. ر. ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص:۴۳.
  29. ر. ک: فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵.
  30. نک: البیان، ص۲۱۱ـ۲۱۴؛ تفسیرموضوعی، ج۱، ص۳۴۸.