آداب خوردن و آشامیدن در معارف و سیره نبوی
مقدمه
- رسول خدا (ص) در قرآن کریم، بهترین سرمشق زندگی برای مؤمنان به خدا و روز قیامت معرفی شده است[۱]؛ به این دلیل، هر مسلمانی مشتاق است از رفتار پیامبر خویش و آداب شخصی و اجتماعی و دیگر شئون زندگی وی آگاهی یابد تا به مدد الگوپذیری از خصال و خلقیات نیکوی این انسان کامل از برکت این اوصاف پسندیده در زندگی شخصی بهرهمند شود[۲].
آداب خوردن
- پیامبر خدا (ص) در خوردنیها و نوشیدنیها به مقدار کم آن بسنده میکرد و تنها به مقدار ضرورت و رفع گرسنگی از آنها بهره میگرفت[۳]؛ ایشان هیچ گاه غذای خاصی درخواست نمیکرد و هر آنچه حاضر بود، میخورد و آنچه از غذا و نوشیدنی برایش آماده میکردند، میپذیرفت [۴][۵].
- خاتم انبیا (ص) در استفاده از خوردنیهای مباح سختگیر نبود[۶] و هر آنچه از غذا در خانه بود، میخورد؛ اگر خرمایی مییافت، آن را میخورد و اگر نان یا شوائی[۷] به دست میآورد، از آن استفاده و اگر شیری هم مییافت، بدان اکتفا میکرد[۸]. هیچ گاه نانش از سبوس خالی نبود[۹] و تا زنده بود، از نان گندم و جو، سیر نخورد[۱۰]، و پیوسته گرسنه بود و چیزی برایش محبوبتر از آن نبود که همیشه گرسنه و ترسان از خدای متعال باشد[۱۱][۱۲].
- ایشان لاغرترین اهل دنیا و از جهت خوردن، گرسنهترین آنها بود[۱۳]. تا گرسنه نمیشد، غذا نمیخورد و میفرمود: «ما گروهی هستیم که تا گرسنه نشویم، نمیخوریم و چون خوردیم، پیش از سیر شدن، از غذا دست میکشیم»[۱۴]. عائلهاش بسیار بود؛ و هیچ گاه پیش نیامد که سفرهای در خانهاش جمع شود و غذایی در آن مانده باشد[۱۵][۱۶].
- روی زمین مینشست و غذا میخورد[۱۷] و تا زنده بود، چون ثروتمندان بر سر سفره رنگین غذا نخورد[۱۸]. هنگام خوردن به چیزی تکیه نمیداد و میفرمود: «در حال تکیهدادن غذا نمیخورم»[۱۹]. هنگام غذا خوردن، پاهای خود را جمع میکرد و مثل نمازگزار، حالت تشهد به خود گرفته، بر ران چپ تکیه میکرد و میفرمود: «من، بنده هستم و مانند بندگان غذا میخورم و مانند آنان مینشینم»[۲۰][۲۱].
- در خوراک بر غلامان و کنیزان خود برتری نداشت و هر آنچه آنان میخوردند، او نیز میخورد[۲۲] و هیچ گاه در سفرهاش دو نوع غذا دیده نشد[۲۳]؛ مگر آنکه یکی را میخورد و دیگری را در راه خدا صدقه میداد[۲۴]. هرگز غذایی را مذمت نمیکرد؛ اگر دوست داشت از آن میخورد و اگر دوست نداشت، از آن عیبجویی نمیکرد[۲۵]. هرگاه خود، غذایی را نمیخورد، دیگری را از خوردن آن منع نمیکرد[۲۶]. پیش از غذا و پس از آن، دستش را میشست یا وضو میگرفت[۲۷] و پس از خوردن گوشت، این کار را با دقت بیشتری انجام میداد[۲۸] و میفرمود: «خجستگی و برکت غذا در وضوی پیش و پس از خوردن شماست»[۲۹][۳۰].
- محبوبترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری بر سر سفره بنشینند[۳۱]؛ در حد امکان، تنها غذا نمیخورد[۳۲] و میفرمود: «برای خوردن، دور هم جمع شوید که خجستگی و برکت در این کار است»[۳۳]. اگر در میان جمعی غذا میخورد، اول از همه شروع میکرد و آخر از همه از خوردن دست میکشید تا همگان از غذا به خوبی بهرهمند شوند[۳۴][۳۵].
- شروع خوردن رسول خدا (ص) با نمک بود و دیگران را نیز بدین کار توصیه میکرد[۳۶]. هنگام برداشتن لقمه از سه انگشتش کمک میگرفت[۳۷] و مردم را از خیرهشدن به صورت یکدیگر در هنگام غذا خوردن بازمی داشت[۳۸]؛ به خوردنیها و نوشیدنیها فوت نمیکرد[۳۹] و دیگران را نیز از این کار نهی میکرد[۴۰]. غذای داغ نمیخورد و میفرمود: «خداوند، آتش را به ما نخورانیده است، غذای داغ برکت ندارد؛ پس، آن را سرد کنید»[۴۱][۴۲].
- از آنچه برابرش بود، میخورد[۴۳]. پس از خوردن هر غذایی و نوشیدن هر آبی میفرمود: «اللَّهُمَ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ أَطْعَمَنَا خَيْراً مِنْه!» و چون شیر میل میکرد، میفرمود: «اللَّهُمَ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ زِدْنَا مِنْهُ»[۴۴] همچنین روایت شده است که هرگاه غذایی را نزدش میآوردند: میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً كَثِيراً طَيِّباً مُبَارَكاً فِيهِ غَيْرَ مُوَدَّعٍ و لا مُسْتَغْنًى عَنْهُ رَبَّنا»[۴۵][۴۶].
- پس از خوردن غذا اگر در جایی مهمان بود، برای صاحبخانه دعا میفرمود[۴۷]. پس از خوردن غذا ظرفش را تمیز میکرد و میفرمود: «تهمانده غذا پربرکتترین قسمت آن است»[۴۸]. از پرخوری و پرنوشی برحذر میداشت و میفرمود: «دلهایتان را با زیاد خوردن و زیاد نوشیدن نمیرانید؛ دلها همانند کشتزاراناند که هرگاه آب، بسیار شود، میمیرند»[۴۹]. شبها پس از نماز عشا شام میخورد و میفرمود: «خوردن شام را ترک نکنید؛ زیرا باعث خرابی بدن است»[۵۰]. به آرامش و راحتی بدن در زمان غذا خوردن اهمیت میداد و میفرمود: «هنگام خوردن، کفشهایتان را در آورید که مایه آسایش شماست»[۵۱][۵۲].
- غذایش بیشتر آب و خرما بود[۵۳] و به حلوا و عسل نیز علاقهای وافر داشت[۵۴]. سرکه و خرما را بسیار دوست میداشت و آن را از بهترین غذاها میشمرد[۵۵]. همواره خرما و شیر را میستود و آن دو را «خوردنیهای پاکیزه» میدانست[۵۶]. درباره شیر میفرمود: «لَيْسَ يُجْزِي مَكَانَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ غَيْرُ اللَّبَنِ»[۵۷]؛ جانشینی بهتر و کاملتر از شیر برای غذا و نوشیدنی یافت نمیشود«[۵۸].
- دوستداشتنیترین غذا برایش گوشت بود و آن را سرور غذاهای دنیا و آخرت میدانست[۵۹] و از میان گوشتها گوشت سردست و کتف را بیشتر میپسندید[۶۰] و میفرمود: «إِنَ أَطْيَبَ اللَّحْمِ لَحْمُ الظَّهْرِ»[۶۱]. به کدو علاقه بسیار داشت و به عایشه میفرمود: »ای عایشه، هرگاه در دیگ غذا میپزید، کدو در آن بسیار بریزید که دل غمگین را شاد میکند«[۶۲]. کشمش یا خرما را در آب تمیز خیسانده، سپس از آن استفاده میکرد[۶۳][۶۴].
- در میان سبزیها، کاسنی، ریحان کوهی و کلم را دوست داشت[۶۵] و از سیر، تره و پیاز اجتناب میکرد[۶۶]؛ غذایی را که در آن سیر بسیار داشت، نمیخورد تا مردم را با بویش آزرده خاطر نکند[۶۷]. به روغن زیتون علاقه داشت و میفرمود: «كُلُوا الزَّيْتَ وَ ادَّهِنُوا بِهِ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَة»[۶۸] روغن زیتون بخورید و آن را [برای شفا] به بدن بمالید؛ به درستی که درخت زیتون، درختی خجسته است[۶۹].
- از میان میوههای تازه؛ هندوانه، خربزه و انگور را بیش از همه دوست داشت[۷۰]. خربزه را با نان و شکر و بسیاری اوقات با خرما میل میکرد[۷۱] و میفرمود: »خربزه را گاز بزنید و تکه تکه نکنید. خربزه، میوهای است خجسته، پاکیزه کننده دهان، تقویت کننده قلب، سفید کننده دهان و خشنود کننده خداوند؛ بوی خوشش از عنبر و آبش از کوثر و گوشتش از بهشت و لذتش از مینو و خوردن آن، عبادت است«[۷۲][۷۳].
- انار را دوست میداشت و در خوردن آن کسی را با خود شریک نمیکرد[۷۴]. به خوردن »به« سفارش، و آن را جلادهنده قلب و تقویت کننده بدن معرفی میکرد[۷۵]. خیار را همراه نمک و خرما میل میکرد[۷۶]. به میوههای نوبر علاقه داشت و دیگران را هم به خوردن میوههای نوبرانه سفارش میکرد[۷۷] و در میان میوههای نوبر به خوردن انار و ترنج بیشتر تأکید داشت[۷۸]. چون میوه تازهای برایش میبردند، آن را میبویید و بر چشم مینهاد و میفرمود: »خداوندا! چنان که اول میوه را در حال سلامتی و عافیت به ما دادی، تا آخر، آن را همچنان در عافیت و سلامت نگهدار!«[۷۹][۸۰].
آداب آشامیدن
- رسول خدا (ص) آب را بهترین آشامیدنی میدانست و همواره میفرمود: »عالیترین نوشیدنیها در دنیا و آخرت، آب است«[۸۱]. هنگام آشامیدن، بسمالله میگفت و پس از نوشیدن یکی دو جرعه، اندکی درنگ میفرمود و خدا را میستود. سپس بار دیگر با گفتن بسماللّه به نوشیدن میپرداخت و این کار را تا سه بار تکرار میفرمود و در پایان نیز الحمدلله میگفت[۸۲]. سپس اضافه آن آب یا شربت را در صورت درخواست، برای استفاده به نفر سمت راستش میداد[۸۳][۸۴].
- هنگام آشامیدن، نفس نمیکشید و اگر میخواست نفس بکشد، ظرف آب را از دهانش دور نگه میداشت [۸۵]. از و ظروف شکسته، آب نمینوشید[۸۶]. در کاسههای چوبی، چرمی وسفالی آب مینوشید و نوشیدن آب و شربت را در پیاله شامی خوش داشت[۸۷]. گاه با کف دست آّب مینوشید و میفرمود: »ظرفی پاکیزهتر از دست نیست«[۸۸]. هرگاه غذایی چرب میخورد، کمتر آب مینوشید و چون از ایشان میپرسیدند که چرا کم آب مینوشید، میفرمود: »برای این غذا کمنوشیدنِ آب، بهتر است"[۸۹][۹۰].
خوردن و آشامیدن
- پیامبر اکرم(ص) به خوردن نوع خاصی از غذا مقید نبود. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَأْكُلُ كُلَّ الْأَصْنَافِ مِنَ الطَّعَامِ»[۹۱].
آن حضرت هیچگاه از غذا بدگویی نمیکرد و آن را، نوعی ناسپاسی در برابر نعمت الهی میدانست: «مَا ذَمَّ طَعَاماً قَطُّ كَانَ إِذَا أَعْجَبَهُ أَكَلَهُ وَ إِذَا كَرِهَهُ تَرَكَهُ وَ لَا يُحَرِّمُهُ عَلَى غَيْرِهِ»[۹۲].
ایشان ظرف غذا را با انگشتان مبارکش پاک میکرد و میفرمود: «برکت غذای آخر ظرف بیشتر است»[۹۳]. هرگاه طعام و سفره را در مقابل حضرت مینهادند، ابتدا ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ میگفت؛ آنگاه چنین دعا میکرد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا نِعْمَةً مَشْكُورَةً تَصِلُ بِهَا نِعْمَةَ الْجَنَّةِ»[۹۴].
امام صادق (ع) میفرماید: «آن حضرت از آغاز بعثت تا دم مرگ، هرگز درحال تکیه دادن غذا نخورد»[۹۵]. رسول خدا (ص) در آغاز و پایان غذا خوردن و آب نوشیدن ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ و ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ میگفت. هرگاه آب مینوشید، آب را به صورت مکیدن مینوشید، نه با یک نفس و به صورت بلعیدن و میفرمود: «درد کبد، از بلعیدن آب به یک نفس پدید میآید»[۹۶]. ابن مسعود میگوید: «حضرت رسول، آب را با سه نفس مینوشید، نه یکسره و پیوسته و در هر بار ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ میگفت و در پایانش خدا را شکر میکرد»[۹۷]. ابن عباس نیز روایت کرده که آن حضرت را دیده که با دو نفس آب میخورد[۹۸]. رسول خدا (ص) گاه در ظرفهای بلوری که از شام میآوردند، آب مینوشید. گاهی نیز در کاسههای چوبی یا سفالی و زمانی در مشتهای خویش آب مینوشید و میفرمود: «هیچ ظرفی به گوارایی دست نیست». گاهی هم از دهانه مشک آب مینوشید. گاهی ایستاده، گاهی سواره و در هر ظرفی که پیش میآمد. شربت خنک را هم دوست داشت، ولی میفرمود: «سَيِّدُ الْأَشْرِبَةِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْمَاءُ»[۹۹].
امام حسین (ع) فرموده است: رسول خدا (ص) وقتی غذایی میخورد، میگفت: بارخدایا! در آن به ما برکت عطا کن و بهتر از آن را روزی ما گردان. هنگامی که شیر یا شربتی مینوشید، میگفت: بارخدایا! در آن به ما برکت عطا کن و از آن روزی ما گردان[۱۰۰].
حضرت امام رضا (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: برترین خوردنی اهل دنیا و آخرت، گوشت است و پس از آن، برنج. و فرمود: شربت عسل را هر کس به شما تعارف کرد، رد نکنید. فرمود: انار بخورید که هر دانه آن در معده قرار میگیرد، دل را روشن میسازد و شیطان را چهل روز بیرون میراند. و فرمود: سرکه، نان خورش نیکویی است. خانوادهای که سرکه داشته باشند، فقیر نمیشوند. و فرمود: بر شما باد به روغن زیتون که آن تلخی صفرا و سودا را میگشاید و بلغم را میبرد و عصب را قوی میسازد و بیماری را برطرف میکند و اخلاق را نیکو و وجود (یا نَفَس) را پاکیزه و غم را برطرف میسازد. و فرمود: برترین خوراک دنیا و آخرت، گوشت است و برترین نوشیدنی دنیا و آخرت، آب است و من سرور فرزندان آدمم و فخر نمیکنم[۱۰۱].
پیامبر اکرم (ص) سرکه و روغن زیتون را بیشتر از نان خورشها دوست میداشت. یک بار بر ام سلمه وارد شد و آن بانو پاره نانی خدمت پیامبر آورد. پیامبر فرمود: خورشی داری؟ عرض کرد: نه، ای رسول خدا، جز سرکه چیزی ندارم. فرمود: «سرکه، خورش خوبی است. خانهای که در آن سرکه باشد، بیچیز نیست»[۱۰۲].
پیامبر اکرم (ص)، خربزه را با شکر و با خرما میخورد و خوردن هندوانه را نیز با خرما دوست داشت و از سبزیها، ریحان را دوست داشت و از نگاه کردن به ترنج سبز و سیب سرخ خوشش میآمد[۱۰۳]. روزی غذایی داغ برای پیامبر آوردند. حضرت فرمود: خداوند آتش را طعام ما نساخته است. بگذارید خنک و قابل خوردن شود که غذای داغ، بیبرکت است و شیطان در آن بهرهای دارد[۱۰۴]. گفتهاند: پیامبر شامگاه پنج شنبه در مسجد قبا روزهاش را گشود و فرمود: آیا چیزی برای نوشیدن هست؟ اوس بن خولی الانصاری قدح بزرگی از شربت شیر و عسل برای ایشان آورد. پیامبر آن را چشید و از دهان دور کرد و فرمود: این دو نوشیدنی است؛ یکی از آنها کافی است. من آن را نمیخورم و بر دیگران حرام هم نمیکنم، ولی خودم برای خدا فروتنی میورزم و هرکس برای خدا فروتنی کند، خدا او را بالا میبرد و هر کس تکبر کند، خداوند او را پایین میکشد و هر کس در معاش به اقتصاد و میانهروی عمل کند، خدا به او روزی میبخشد و هر کس تبذیر و زیادهروی کند، خدا او را محروم میسازد و هر کس از مرگ بسیار یاد کند، خدا او را دوست میدارد[۱۰۵][۱۰۶]
- اینکه بگوییم رسول اکرم (ص) لذتهای زندگی را دوست نمیداشت یا از لذتهای متعارف بدش میآمد، سخنی نادرست است؛ زیرا او نیز مانند همه انسانها بود: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾[۱۰۷]. تفاوت او با دیگران تنها در دریافت وحی بود: ﴿يُوحَى إِلَيَّ﴾[۱۰۸] البته او مانند فرشتگان نیز آفریده نشده بود که غریزه انسانی نداشته باشد. با این حال، ایشان برخلاف ما و پادشاهان روزگار بود. «دنیا او را مغرور نکرد و تجملات و زیباییهای آن گرفتارش نساخت، بلکه آن را با چشمهای عفیفتر نگریست»[۱۰۹].
حضرت رسول در عین بهره مندی، خود را مانند ضعیفترین افراد میپنداشت. به همین دلیل، غذایش بسیار ساده و اندک بود و در مصرف غذا مراقبتهایی داشت. برای نمونه، غذای داغ نمیخورد و صبر میکرد تا سرد شود و میفرمود: «خداوند به ما آتش نخورانیده است. همانا غذای داغ برکت ندارد. آن را سرد کنید»[۱۱۰].
از سوی دیگر، هنگام غذا خوردن، ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ میگفت و با سه انگشت و از پیش خود غذا میخورد و از پیش کسی غذا برنمیداشت. چون غذا میآوردند، پیش از دیگران آغاز میکرد و با سه انگشت ابهام، مسبعه و وسطی، غذا میخورد و گاهی از انگشت چهارم هم کمک میگرفت[۱۱۱]. رسول گرامی اسلام پرخوری را دوست نداشت و دیگران را از این کار بازمیداشت. ایشان گرسنگی و تفکر را از عوامل بلندپایگی نزد خدا میشمرد: «بلندپایهترین شما نزد خداوند متعال کسانی است که مدتهای طولانیتری گرسنگی بکشد و به تفکر بپردازد و منفورترین شما نزد خداوند متعال هر آن کسی است که پرخواب و پرخور و پرنوش باشد».[۱۱۲].
به باور محمد رسول الله (ص)، آدمی آرزوی خوردن و آشامیدن بسیاری از چیزها را دارد، ولی باید بداند که کمترین حد اسراف، برآوردن این خواستههاست: «إِنَّ مِن السَّرَفِ أَن تَأْكُلَ كُلُّ مَا اشْتَهَيْتَ»؛ «اینکه هر چه دلت بخواهد بخوری، اسراف است»[۱۱۳]. به فضه، خدمتکار فاطمه (س) گفتند: چرا سبوس نان علی (ع) را نمیگیری و آرد را الک نمیکنی؟ علی (ع) آن را شنید و فرمود: «پدر و مادرم فدای رسول خدا (ص) باد که سبوس طعامش را نمیگرفت و از نان سبوسدار هم سیر نشد تا دار فانی را وداع گفت»[۱۱۴].
گاهی پیش میآمد که تا سه روز غذایی به ایشان نمیرسید[۱۱۵]. هیچگاه سیر غذا نمیخورد. به همین دلیل، لاغر اندام بود. علی (ع) در وصف ایشان میفرماید: پیامبر از دنیا رفت، در حالی که معده و شکمش خالی و بدنش لاغر بود و وارد سرای آخرت شد، در حالی که دینش سالم بود[۱۱۶]. حضرت رسول برای خوردن غذا همیشه سفرهای اگر چه کوچک میگسترد و در برابر آن دو زانو مینشست. غذا خوردن را با نام و یاد خدا آغاز میکرد و با سپاس خدا به پایان میبرد. غذای داغ را غذای دوزخیان میدانست و میگفت که برکت ندارد. همچنین غذایی نمیخورد که دهان را بدبو کند به ویژه در وقتهایی که با مردم قرار دیدار داشت. تا زمانی که هنوز اشتها داشت، از آن دست میکشید و هرگز خود را کاملاً سیر نمیکرد. با هر لقمهای که میخورد، حمد و سپاس خدا میگفت و او را بر این نعمتها میستود. در غذا اسراف نداشت؛ یعنی چیزی بیش از حد سیری نمیخورد. تبذیر نیز نداشت؛ یعنی مراقب بود که تکه نانی را دور نریزد[۱۱۷]. پیش از غذا خوردن ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ میگفت و پس از غذا و حمد و سپاس، دعا میکرد و میفرمود: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ أَبْدِلْنَا بِهِ خَيْراً مِنْهُ»؛ «خداوندا! در این غذا برای ما برکتی مقرر فرما و به جای مصرفی که از آن کردیم، عوضی بهتر از آن عنایت فرما»[۱۱۸].
شستن دست پیش و پس از غذا سنّت نیکوی محمد (ص) است: «وَ السُّنَّةُ فِي ذَلِكَ غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ»[۱۱۹]. چون با مردم غذا میخورد، نخستین کسی بود که به سوی غذا دست دراز میکرد و آخر از همه دست میکشید تا مردم بدون خجالت غذا بخورند[۱۲۰]. بهترین طعام نزد پیامبر، غذایی بود که شرکتکنندگان در آن بیشتر باشند[۱۲۱]. تا پایان عمر، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد[۱۲۲].
در آداب آب خوردن رسول الله (ص) نیز وارد شده است: «وقتی آب مینوشید، در ظرف آب نفس نمیکشید، بلکه هر وقت میخواست نفس بکشد، آن را از دهان دور نگه میداشت».[۱۲۳].
آب را یکباره نمینوشید، بلکه میکوشید آن را در سه نفس بنوشد و در هر نفس، خدا را شکر میکرد[۱۲۴]. پس از نوشیدن آب، خدا را سپاس میگفت که نوشیدنی او را آبی گوارا قرار داده است و میفرمود: «سپاس خدا را که آب را به واسطه گناهان ما تلخ قرار نداد و به واسطه نعمت خود، آن را گوارا و شیرین قرار داد».[۱۲۵].
پیامبر اکرم (ص) وقتی غذایی چرب میخورد، کمتر آب مینوشید. عرض کردند: چرا کم آب مینوشید؟ فرمود: «برای این غذا، کم نوشیدن آب سازگارتر است»[۱۲۶].
پیامبر هنگام خوردن به کسی که روبهرویش نشسته بود، تعارف میکرد، ولی هنگام آب نوشیدن به کسی که در طرف راست نشسته بود، آب میداد[۱۲۷]. ایشان وقتی که شیر مینوشید، میفرمود: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ زِدْنَا مِنْهُ»؛ «خداوندا! در این غذا به ما برکت بده و بر آن بیفزای»[۱۲۸].
رسول الله (ص) وقتی که بخشی از لقمه غذا را میخورد، میفرمود: «خداوندا! ستایش تو را که غذا و آب دادی و سیراب کردی. تو را سپاس بدون آنکه کفران نعمت شوی و نعمتت رها شود و از تو احساس بینیازی گردد».[۱۲۹][۱۳۰].
تبیین چگونگی غذاخوردن پیامبر (ص)[۱۳۱]
فروتنی و خاکساری در پیشگاه الهی، از نمایانترین رفتارهای پیامبر خدا (ص) بوده است. نمونههای رفتار متواضعانه و مؤدبانه پیامبر (ص) فراواناند، مانند: نشستن حلقهوار با یاران خویش، نشستن بر زمین همانند بردگان، استفاده از مرکب ارزان قیمت، سلام کردن به کودکان و افراد کوچکتر از خود و بسیاری از رفتارهای دیگر.
غذا خوردن پیامبر (ص) نیز نمونه بارز فروتنی و رعایت ادب و هنجارهای اجتماعی بوده است. پیامبر اکرم، دعوت به غذا خوردن، حتّی به خوراکی ساده و اندک را به آسانی میپذیرفتند[۱۳۲] و روی زمین، مانند بردگان مینشستند و همانند آنان غذا میخوردند[۱۳۳] و هیچگاه به هنگام غذا خوردن، مانند مستکبران و فرمانروایان به تخت و پشتی تکیه نمیزدند[۱۳۴]. ایشان این شیوه نشستن و تکیه نزدن را با همه خستگیهای جسمی و روحی حاصل از کار سنگین رسالت و امارت، در همه حال از جشن و مهمانی گرفته تا میدان رزم و خانه ادامه دادند و بر این کار، چنان مداومت ورزیدند که امام صادق (ع) ناتوانی خود را از انجام چنین کاری اعلام مینماید[۱۳۵].
پیامبر (ص) همچنین از خوردن غذاهایی که به طور معمول بر سر سفره عموم مردم نبودند، اجتناب میورزیدند، هرچند که برای آسانگیری بر امّت خویش، آن را حرام نمیکردند[۱۳۶]. همچنین به عادت مردمان آن روزگار، ایشان با سه انگشت غذا میخوردند و چونان متکبران فخرفروش، با دو انگشت غذا میل نمینمودند. احادیث متعددی خوردن با سه انگشت را شیوه پیامبر خدا (ص) و امام صادق (ع) دانسته و به آن سفارش کردهاند[۱۳۷].
گفتنی است که برخی گزارشها، غذا خوردن با چهار انگشت را نیز به پیامبر اکرم (ص) نسبت دادهاند[۱۳۸]. این، بدان معناست که پیامبر (ص) به صورت معمول و متعارفی روزگار خود و مانند مردمان عادی غذا میخوردهاند و به تناسب نیاز و بدون کمترین فخر و ناز، از هر تعداد انگشتان که لازم بوده، استفاده میکردهاند. میتوان چنین تصوّر کرد که پیامبر خدا (ص) نان را با چهار یا پنج انگشت دست، تکه و لقمه میکرده و سبزی را با تعداد انگشتان کمتری بر میداشتهاند و تنها استثنا، همان شیوه دو انگشتی مختص به جبّاران و متکبران بوده است. بر این پایه، حدیثی که خوردن با سه انگشت را توصیه کرده و آن را سیره پیامبر (ص) خوانده، در مقام بیان کمترین تعداد انگشتان مورد استفاده در غذا خوردن است[۱۳۹]، همانگونه که از دنباله حدیث هویداست؛ زیرا خوردن با دو انگشت را شیوه جبّاران دانسته است. این حدیث با توجه به سند معتبرش پذیرفتنی مینماید و نشان میدهد که در صدر اسلام و محیط آن روز جزیرة العرب، اینگونه خوردن، ویژه جبّاران بوده است. غذا خوردن با دو انگشت، در حدیث نقل شده در مکارم الأخلاق نیز شیوهای نادرست و شیطانی معرفی شده است که میتواند ناظر به همین شیوه غذا خوردن جبّاران به عنوان شیطانهایی در لباس انسان باشد[۱۴۰]. بر پایه آنچه گفته شد، روح حاکم بر رفتار پیامبر اکرم (ص) در چگونگی غذا خوردن، فروتنی و اظهار بندگی است، همانگونه که هنجارگرایی و رعایت آداب اجتماعی، اصل دیگری است که در غذا خوردن پیامبر (ص) به چشم میآید. مطابق برخی گزارشها، پیامبر (ص) از خوردن با پنج انگشت نهی فرمود و آن را شیوه صحرانشینان و اعراب بیابانی خواندهاند[۱۴۱].
با توجه به این دو اصل و نیز حکمت توصیه و منعهای روایت شده در باره شیوه غذا خوردن، میتوانیم تکیه دادن در حال غذا خوردن بر روی صندلی یا تخت و یا زمین، و نیز غذا خوردن با دو انگشت را در صورتی ناپسند بدانیم که از آنها، تکبّر و فخر و ناز فروشی و همانندی با متکبّران فهمیده شود، یا به غذا - که یکی از نعمتهای پرارزش الهی به شمار میآید - بیحرمتی یا بیاعتنایی صورت پذیرد، یا هنجارهای مقبول اجتماع، نادیده گرفته شود و یا موجب فاصله گرفتن از سطح زندگی متعارف مردم و یافتن روحیه اشرافیگری و مصرفگرایی گردد.
این، بدان معناست که شیوه غذا خوردن، بر پایه اصول حاکمی مانند: فروتنی، هنجارگرایی، دوری از اسراف و... تعریف میشود و تأثیر فرهنگهای ویژه و مقتضیات مکان و زمان را در آن نمیتوان نادیده گرفت. از این رو امری نسبی و تغییرپذیر محسوب میشود و شکل تعبّدی خاصّی ندارد.
بر این اساس میتوان در روزگاری که جبّاران و دیگر شیطانهای انساننما با دو انگشت غذا نمیخورند و یا عموم مردم اعم از فقیر و غنی، از شربت و فالوده و دیگر خوراکیها و نوشیدنیها بهرهمندند، خوردن با دو انگشت را ناپسند ندانست و یا خود را از نوشیدن شربتی خاص محروم نکرد.
بر همین پایه میتوان خوردن فالوده و برخی شربتها را در روزگار کنونی، نشانه رفاهزدگی و اسراف ندانست؛ اما باید پذیرفت که پیامبر اکرم (ص) از خوردن نوشیدنی شیر و عسل و یا فالوده خودداری ورزید، هر چند آن را حرام ننموده است[۱۴۲]. همچنین میتوان چرایی استمرار این کار را تا روزگار امام علی (ع) که ادامه عصر تنگدستی مسلمانان بوده است، دریافت. نیز با همین دیدگاه میتوان گزارش غریب و منفرد غزالی را در باره خوردن پیامبر (ص) از فالودهای که عثمان بن عفان برای ایشان آورده بود، نپذیرفت[۱۴۳]؛ گزارشی که محتمل است برای توجیه گرایش عثمان به اشرافیگری و اسراف، ساخته شده باشد و با احادیث متعدّد و مورد اعتمادی که در کتابهای مشهور حدیثی نقل شدهاند، تعارض دارد.
در عوض و بر اساس نگریستن به مصداقها در پرتو اصول حاکم، میتوان همچنان شیوههایی را که در روزگار معاصر، ویژه متکبّران است و یا به اسراف میانجامد و یا هنجارهای مقبول اجتماعی را میشکند، ناپسند خواند. برای نمونه در روزگار کنونی، چیدن غذاهای گران و رنگارنگ و بیش از حدّ نیاز بر سر میز و سپس دور ریختن بخش زیادی از آنها، ویژه متموّلان متکبّر و اسرافکار است و نمیتوان آن را مجاز و مورد پسند دین دانست.
توجه به اصلهای حاکم بر سیره نبوی مانند: هنجارگرایی، فروتنی و نیز توجه به اصل استوار دوری از اسراف - که در مدخل کتاب گذشت - میتواند همزمان، معنا و مقصود احادیث نبوی درباره لیسیدن ظرف غذا و نیز انگشتان را پس از خوردن غذا و نیز موضع امروزین ما را در برابر آنها روشن کند؛ احادیثی که در منابع معتبری نقل شده و وجه روشنی دارند[۱۴۴]. شیوه متعارف آن روزگار، خوردن با انگشتان بوده و مقداری هر چند اندک از غذا به آن میچسبیده است. پیامبر اکرم (ص) بدون هیچ تکبر و نازی، از هدررفت این مقدار کمِ غذا نیز جلوگیری و از آن استفاده مینمودهاند؛ اما اکنون که بسیاری از غذاها با قاشق خورده میشوند و تنها اندکی از چربی و یا چیزهایی دیگر ممکن است با دست تماس یابد، موضوع لیسیدن انگشتان، خود به خود، منتفی میشود، مگر آنکه فواید طبّی و یا آثار دیگری برای آن کشف و ثابت شود.
گفتنی است که به خوردن تهمانده غذا نیز سفارش شده و نقل گردیده که پیامبر اکرم (ص) ظرف غذای خود را نیز میلیسیده است. نکته جالب توجه، سخن دلیلگونه پیامبر پس از این کار است. ایشان میفرماید: هر کس چنین کند، گویی به اندازه آنچه لیسیده، صدقه داده است[۱۴۵]. اگر نگاه آماری و کلان داشته باشیم، حکمت ژرف نهفته در این سخن به روشنی هویدا میشود. اگر هر کس تنها یک لقمه از باقیمانده غذای خویش را دور نریزد و آن را بخورد، هر روز میتوانیم از اسراف میلیونها لقمه و هزاران کیلوگرم مواد غذایی جلوگیری کنیم. روشن است که هر فرد با خوردن مدوام ته ماندۀ غذای خویش، از مقدار غذا در وعدههای بعدی خود میکاهد و کمکم به کشیدن غذا به اندازه لازم، خو میگیرد. این کار به معنای آزاد شدن حجم عظیمی از موادّ غذایی است که راه را برای بخشیدن و انفاق و صدقه هموار میکند.
شایان ذکر است که چگونگی لیسیدن غذا، تابع هنجارهای اجتماعی و اموری مانند بهداشت فردی و عمومی است.[۱۴۶].
خوردن و آشامیدن
خوردن و آشامیدن از لوازم اصلی استمرار حیات مادی انسان است؛ به گونهای که بدون آن هیچ انسانی قادر به انجام تکالیف اساسی خویش و حرکت در مسیر کمال نخواهد شد. در واقع از آنجا که جسم انسان همچون مرکبی است که روح را حمل میکند، اختلال در کار این مرکب بیتردید موجب اختلال در کار روح میشود. این حقیقت سبب گشته که حتی انبیا و اولیای الهی وجود را از خوردن و آشامیدن بینیاز ندانند و با بهرهگیری از شیوههای صحیح، بقای جسم خویش را تضمین نمایند و آن را در خدمت تعالی روح قرار دهند. بدین لحاظ، در ترتیب مباحث مربوط به سیره پیامبر اکرم(ص)، خوردن و آشامیدن و دیگر ویژگیهای مرتبط با نیازهای جسمی، مقدم بر خصلتهای مربوط به نیازهای روحی مطرح میشود. با بررسی مجموع روایات موجود درباره اخلاق و آداب رسول خدا(ص) در زمینه خوردن و آشامیدن، در مییابیم که پیامبر اکرم(ص) چرا، چه نوع، چند نوع، چه مقدار، چه هنگام، تنها یا با چه کسانی و چگونه میخورد و میآشامید؟ در فصل حاضر به بررسی محورهای یادشده میپردازیم.[۱۴۷].
چرا؟
سخن از چرایی خوردن و آشامیدن در سیره نبوی(ص) منطقاً باید پیش از دیگر مسائل مربوط به سیره ره آن حضرت در خوردن و آشامیدن مورد توجه قرار گیرد. اینکه چرا انسان به خوردن و آشامیدن روی میآورد، پرسشی است که پاسخ آن ابتدا بدیهی مینماید. در آغاز این چنین به ذهن میرسد که خوردن و آشامیدن لازمه طبیعی زندگی بشر است، امام در منظر اولیای دین فلسفه خوردن و آشامیدن و تأمین مطلق نیازهای جسمانی، برتر از صرف زنده ماندن است. در این دیدگاه، جسم برای حقیقت انسان (روح) نقش آلی و ابزاری دارد. بدین بیان برای اینکه روح بتواند مسیر کمال خود را طی کند، باید نیازهای جسم - به عنوان مرکب و ابزار روح - تأمین شود. از همین روست که در برخی روایات به نقش ابزاری خوردن در راستای عبادت و انجام فرایض و تکالیف اشاره شده است. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل شده: خداوندا! در نان به ما برکت عطا کن و بین ما و نان جدایی میفکن؛ چراکه اگر نان نباشد، قادر به ادای نماز و گرفتن روزه و انجام فرایض پروردگارمان نخواهیم بود[۱۴۸].
روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است: «بنیان جسم بر نان نهاده شده است»[۱۴۹]. بنا بر روایتی دیگر، هنگامی که مردی از ابوذر درباره برترین اعمال پس از ایمان به خدا پرسید، وی پاسخ داد: «نماز و خوردن نان» هنگامی که آن مرد با شگفتی به ابوذر نگریست، وی ادامه داد: «اگر نان نباشد، خداوند عبادت نمیشود»[۱۵۰]. به گفته سرخسی، مراد ابوذر این بود که برای توانمندی در عبادت باید از نان بهره برد. با توجه به اینگونه روایات، هدف کسانی همچون پیامبر از خوردن نه شکمچری و شکمپروری، بلکه آمادهسازی جسم برای انجام تکالیف عبادی است و این نوع نگاه به خوردن و آشامیدن به مراتب والاتر از نگاه طبیعی به آن است.[۱۵۱].
چه نوع؟
سیره رسول خدا(ص) در انتخاب نوع غذا و نوشیدنی چگونه بوده است؟ از مجموع روایات میتوان بدین ویژگیها اشاره داشت.
۱. حلال بودن: طبیعی است که رسول خدا(ص) با توجه به جایگاه هدایتیاش باید حلالخورترین افراد باشد. در برخی روایات آمده که آن حضرت آنچه خداوند برایش حلال کرده بود، به همراه خانواده و خدمتکار خود تناول میکرد[۱۵۲]. در روایتی دیگر میخوانیم که رسول خدا(ص) بر غذا خوردن با دیگران، حلال بودن غذا و گفتن بسم الله در آغاز و حمد خدا در پایان تأکید میفرمود[۱۵۳]. از جمله نمونههای عملی که از اهتمام پیامبر(ص) به حلال خواری و پرهیز از حرام حکایت دارد، جریان میهمان شدن حضرت بر گروهی از انصار است. هنگامی که آنان گوشت گوسفندی بریان شده را در برابر آن حضرت نهادند، ایشان لقمهای در دهان نهاده و جوید، اما فرو نداد و بیرون آورد و فرمود: «این گوسفند به من خبر میدهد که به ناحق تهیه شده است». آنان ضمن تصدیق سخن پیامبر(ص) گفتند: «چون در بازار گوسفندی نیافتیم، گوسفند یکی از همسایگان را [بدون اذن] گرفتیم و [البته بعداً] بهای آن را خواهیم پرداخت». پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود که آن غذا را به عنوان صدقه به اسیران بدهند[۱۵۴].
۲. سادگی: ویژگی دیگر غذاهای پیامبر اکرم(ص) ساده بودن آنها بود. روایات حکایت از آن دارد که آن حضرت غذایی متعارف همچون غذای همه مردم مصرف میکرد. بنا به نقل طبرسی، رسول خدا(ص) اصرار بر نوع خاصی از غذا نداشت و هر آنچه فراهم میشد از گونههای مختلف غذاها را تناول میفرمود[۱۵۵]. این بدان معناست که حضرت بر مصرف نوع خاصی از غذاها اصرار نداشت و در این زمینه تکلف نمیورزید. البته این سخن، با روایاتی که از مطلوب و محبوب بودن بعضی غذاها و میوهها نزد پیامبر اکرم(ص) حکایت دارند، منافاتی ندارد؛ زیرا این گونه روایات بدین معناست که رسول خدا(ص) در صورت امکان و فراهم بودن زمینه، از میوهها یا غذاهای سودمند که مورد علاقهاش نیز بود، بهره میبرد. در بیشتر موارد، آن حضرت نان جو با آرد سبوسدار مصرف میکرد. در برخی روایات، نان جو غذای انبیا معرفی شده است؛ چنان که به نقل از امام رضا میخوانیم: هیچ پیامبری نبوده، جز آنکه مردم را به خوردن [نان] جو فراخوانده و برای آن برکتطلبیده است، و [این غذا] در هیچ شکمی داخل نشده، جز آنکه بیماری را از میان برداشته است و این غذای پیامبران است و طعام نیکان، و خداوند ابا کرده از اینکه غذای [اصلی] انبیا را چیزی غیر از جو قرار دهد[۱۵۶]. از دیگر روایات مربوط به سادگی غذای رسول خدا(ص) روایت قتاده است. وی گوید: ما گاه بر انس بن مالک وارد میشدیم، در حالی که نان پز او مشغول کار بود. روزی انس در همین حال، رو به ما کرد و گفت: [از این نانها] بخورید، اما نسبت به پیامبر(ص) سراغ ندارم که حضرت نان با آرد الک کرده و بدون سبوس و نیز گوسفند کباب شده مصرف کرده باشد[۱۵۷].
خورش غذای پیامبر(ص) نیز معمولاً بسیار ساده بود. امام صادق(ع) چنین نقل میکند که روزی پیامبر اکرم(ص) بر ام سلمه وارد شد و او قطعه نانی نزد حضرت آورد. پیامبر(ص) فرمود: آیا خورش نیز داری؟ گفت: خیر یا رسول الله! جز سر که ندارم. فرمود: سرکه خوب خورشی است. خانهای که سرکه در آن است، بیچیز نیست[۱۵۸]. حضرت گاه نیز به نان شیرزده بسنده میکرد. بنا به نقل کلینی از امام صادق(ع)، پیامبر(ص) صبح یک روز از منزل برای نماز خارج شد، در حالی که قطعه نانی میخورد که به شیر آغشته شده بود[۱۵۹].
۳. سودمندی و عدم زیان: ویژگی مهم دیگر در غذاها و نوشیدنیهای مورد استفاده پیامبر اکرم(ص) سودمندی آن است. به جز این ویژگی، غذا و نوشیدنی نباید برای بدن ضرر داشته باشد. برای مثال، امام صادق(ع) از امیرالمؤمنین(ع) چنین نقل میکند که وقتی برای پیامبر اکرم(ص) غذای بسیار داغی آوردند، فرمود: آن را بگذارید تا سرد شود. خداوند آتش را غذا قرار نداده و برکت در غذای غیر داغ است[۱۶۰]. امروزه نیز بر آثار زیان بار غذای داغ تأکید بسیار میشود. در برخی روایات از پیامبر(ص) و دیگر معصومان(ع) فوایدی برای برخی غذاها بیان شده است. مجموع این روایات بیانگر آن است که پیامبر اکرم(ص) به دلیل اتصال به منبع علم الهی و آگاهی از خواص غذاها، در صورت دسترسی، نافعترین آنها را برمیگزید؛ ضمن آنکه در میزان مصرف نیز اصول علمی را رعایت میکرد. در روایتی که پیش از این از امام رضا(ع) نقل کردیم، به خاصیت درمانی نان جو اشاره شد[۱۶۱]. به جز آن در برخی روایات نیز امام صادق(ع) شیر، سرکه، روغن و سَویق (نوعی حلیم از گندم یا جو و شکر و خرما) را غذای پیامبران و گوشت و شیر را شوربای[۱۶۲] آنان معرفی کرده است[۱۶۳].
همچنین نقل شده که محبوبترین غذاها نزد رسول خدا(ص) گوشت بوده و میفرمود: گوشت موجب افزونی قوه شنوایی و بینایی میشود. گوشت سید غذاها در دنیا و آخرت است و اگر از خدایم میخواستم که هر روز مرا با آن اطعام کند، چنین میکرد[۱۶۴]. آن حضرت گوشت را گاه به صورت پخته شده با آب و گاه به صورت کباب شده به همراه نان مصرف میکرد[۱۶۵]. بنا بر روایاتی، دست گوسفند نسبت به دیگر بخشهای بدنش بیشتر مورد علاقه پیامبر(ص) بود[۱۶۶]. بنا به نقل طبرسی، پیامبر اکرم(ص) تگرگ را جمع کرده و از اصحاب نیز میخواست که جمع کنند. سپس آن را تناول میکرد و میفرمود: این موجب نابودی عوامل فساد دندان میشود[۱۶۷].
از امام صادق(ع) نیز نقل شده که پیامبر اکرم(ص) در صورت دسترسی به شیرینیجات با آن افطار میکرد[۱۶۸] و اگر بدان دسترسی نداشت، با آب ولرم افطار مینمود و میفرمود: این باعث پاکسازی کبد و معده و موجب خوشبو شدن بوی دهان و سبب تقویت دندانها و چشم و عامل تیزی بینایی میشود و گناهان را میشوید و عروق تحریک شده را ساکن [نموده] و تلخی غالب را از بین میبرد و بلغم را قطع میکند و حرارت را از معده فرونشانده و سردرد را زایل میکند[۱۶۹]. گفتنی است تأثیر افطار با آب ولرم در شسته شدن گناهان، ممکن است به لحاظ فضیلتی باشد که شخص روزهدار بر اثر گرسنگی و سپس افطار با نوشیدنی سادهای چون آب به دست میآورد. پیامبر اکرم(ص) عسل را نیز دوست میداشت و خوردن آن همراه با قرائت آیاتی از قرآن و جویدن کُندر را موجب زوال بلغم میدانست[۱۷۰].
آن حضرت مطلوبیت برخی غذاها را گاه با تعبیر «طیب» تأیید میکرد. برای مثال، هنگامی که یکی از اصحاب فالودهای به او هدیه کرد و حضرت قدری تناول فرمود، پرسید: «ای ابا عبدالله! این را از چه چیزی فراهم کردهای؟» عرض کرد: پدر و مادرم فدایت! روغن و عسل را در ظرفی سنگی ریخته، با آتش تفت میدهیم و سپس مغز گندم را آسیاب کرده و با آن مخلوط میکنیم تا به خوبی با هم درآمیزد و چنین چیزی فراهم آید. حضرت فرمود: «این غذایی نیکو و گواراست»[۱۷۱].[۱۷۲].
چند نوع؟
روح سادهزیستی در پیامبر اکرم(ص) مانع از آن بود که بر سر سفره غذای ایشان بیش از یک نوع غذا یافت شود. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که پیامبر اکرم(ص) در شامگاه پنجشنبهای که در مسجد قبا حضور داشت، برای افطار، نوشیدنی طلب کرد و اوس بن خولی انصاری نیز کاسه بزرگی حاوی شیر مخلوط با عسل آورد. حضرت چون آن را به لبهای مبارک رسانید، ناگاه آن را کنار نهاد و فرمود: این، دو نوع نوشیدنی است که به یکی از آنها نیز میتوان بسنده کرد. من آن دو را با هم نمینوشم، اما تحریم نیز نمیکنم. من برای تواضع در برابر خداوند چنین میکنم و هر آنکه برای خدا تواضع کند، خداوند او را بلند مرتبه سازد و هر آنکه تکبر ورزد، خداوند او را فرود آورد. هر آن کس که در معیشت، راه میانه برگزیند، خداوند روزیاش دهد و هر آنکه اهل تبذیر باشد، خداوند او را محروم سازد و هر آنکه فراوان یاد مرگ کند، خداوند دوستش دارد[۱۷۳]. این روایت مشتمل بر چندین پیام است:
- قناعت پیامبر اکرم(ص) بر یک نوع نوشیدنی و غذا؛
- این قناعت، بعد استحباب و ترجیح دارد ولی واجب نیست؛ امری که بیتردید ناشی از شریعتی آسان (عدم تحریم نوشیدنی) است که پیامبر(ص) خود را مروج و آورنده آن معرفی کرد[۱۷۴].
- زهد مثبت در سیره معصومان و اولیای صالح خداوند این گونه است که با وجود دسترسی به مواهب دنیوی - جز در حد ضرورت - از آنها چشم میپوشیدند.
- پیامبر اکرم(ص) سر این اقدام خویش را تواضع در برابر خدا معرفی میکند که خود جلوههای دیگر از صفت تواضع است. افراد متکبر و دنیازده با گردنکشی و روحیه طلبکارانه در برابر خداوند، نعمتهای الهی را بیتوجه به عطا کننده نعمت مصرف میکنند؛ در حالی که بندگان حقیقی خداوند با اظهار ذلت و تواضع در برابر او، خود را شایسته کوچکترین نعمتها نیز نمیدانند و از شکرگزاری برای کمترین نعمت نیز اظهار عجز میکنند. به بیانی دیگر، افزونخواهی همراه با ناسپاسی در آنان نیست.
- توصیه کلی پیامبر اکرم(ص) در این حدیث، به اقتصاد و میانهروی در زندگی و ترک تبذیر است.
- در آخر نیز یاد مرگ مطرح میشود که یکی از بهترین عوامل حفظ انسانها از کژیهاست.[۱۷۵].
چه مقدار؟
همواره اولیای دین و نیز حکیمان، به کمخوری و پرهیز از عادت به پرخوری سفارش اکید داشتهاند. این مسئله امروزه نیز مورد تأکید پژوهشگران علوم پزشکی است. در روایت کلینی از امام باقر(ع) آمده است: چیزی نزد خداوند، مبغوضتر و ناپسندتر از شکم پر نیست[۱۷۶]. آنگاه که شکم پر شود، ره طغیان در پیش گیرد[۱۷۷]. به گفته برخی حکما، «زیاد نخورید تا زیاد بنوشد تا زیاد بخوابید تا زیاد حسرت بخورید»[۱۷۸] در روایات نبوی(ص) یز بر این امر تأکید شده است. آن حضرت پیامدهای پرخوری را اینگونه بر میشمرد: افساد بدن، ایجاد بیماری، کسالت در عبادت، قسوت و مُردن قلب، دوری از خدا و مبغوض خداوند واقع شدن[۱۷۹]. در برخی روایات، آن حضرت میزان مناسب برای خوردن را چنین تعیین کرده است: فرزند آدم ظرفی را بدتر از شکم پر نمیسازد. برای او تنها چند لقمه که سبب قوام وجودش شود، کافی است و اگر ناچار از غذا خوردن شد، ثلث [معده] برای غذایش، و ثلث آن برای نوشیدنیاش، و ثلث دیگر را برای نفس[۱۸۰] بگذارد[۱۸۱]. پیامبر(ص) خود به این دستور پایبند بود؛ چنان که در روایتی از برخی همسران حضرت میخوانیم: «هیچگاه شکم پیامبر(ص) از غذا پر نشد»[۱۸۲].[۱۸۳].
چه هنگام؟
در این باره که رسول خدا(ص) چه زمان یا زمانهایی غذا تناول میکرده، از برخی روایات میتوان اصلی کلی را استنباط کرد و آن اینکه حضرت جز به وقت گرسنگی و احساس نیاز برای بدن، به صرف غذا اقدام نمیکرده است. در روایتی از آن حضرت چنین نقل شده است: بخور در حالی که اشتهای به خوردن داری، و دست بکش در حالی که اشتهای به خوردن داری[۱۸۴]. محبوبترین غذا نزد حضرت، غذایی بوده که به وقت نیاز و حاجت خورده شود. بدین رو، حضرت هیچگاه به وقت سیری چیزی نمیخورده است[۱۸۵].
انس بن مالک میگوید: هیچ گاه در روز یا شب، آن حضرت گوشت یا نان مصرف نکرد، مگر هنگامی که بدن نیاز به آن داشت[۱۸۶]. همچنین نقل شده که پیامبر هرگز بین صبحانه یا (نهار) و شام را تا سه روز متوالی جمع نکرد، تا اینکه از دنیا رحلت نمود[۱۸۷]. بر پایه روایات، معصومین(ع) دو وعده غذایی را در طول شبانه روز سفارش میکردند[۱۸۸]. از برخی روایات نیز بر میآید که معصومین(ع) بر آن تأکید داشتند که افراد، شبهنگام چیزی خورده و بخوابند، اگرچه بسیار اندک باشد. امام صادق(ع) در این باب فرموده: خوردن شام را ترک نکن، حتی اگر سه لقمه به همراه نمک باشد، و کسی که شام خوردن را [به کلی] ترک گوید، رگی در بدنش میمیرد که هرگز احیا نخواهد شد[۱۸۹].
پیامبر اکرم(ص) نیز میفرمود: شام بخورید، ولو با یک مشت خرمای با کیفیت پایین؛ چراکه ترک شام خوردن موجب پیری است[۱۹۰].[۱۹۱].
تنها یا با دیگران؟
بخش دیگری از روایات مربوط به سیره نبوی(ص) در خوردن و آشامیدن از آن حکایت دارد که پیامبر اکرم(ص) تا حد امکان به تنهایی غذا نمیخورد و میفرمود: آیا از بدترینتان شما را خبر دهم؟ کسی که میهمانش را رد کند، عبدش را بزند و به تنهایی غذا بخورد[۱۹۲]. آن حضرت به غذا خوردن با جمع توصیه میکرد و میفرمود: هنگامی که غذا چهار ویژگی بیابد، کامل شود: حلال باشد و دستانی که از آن میخورند زیاد باشند و با بسم الله آغاز شود و با حمد ختم شود[۱۹۳]. نیز میفرمود: بهترین غذاها نزد خداوند آن است که دستان زیادی آن را بخورند[۱۹۴].
امام صادق(ع) از امیر مؤمنان(ع) نقل میکند که پیامبر اکرم(ص) میفرمود: جماعت موجب برکت است و غذای یک نفر، دو نفر را، و غذای دو نفر [نیز] چهار نفر را کفایت میکند[۱۹۵]. گفتنی است هر چند زیادتر شدن تعداد خورندگان از یک غذا ممکن است سهم هر فرد از غذا را کاهش دهد، مراد پیامبر اکرم(ص) میتواند آن باشد که حتی با وجود سیر نشدن، نیاز بدن تأمین میشود و این ممکن است در نتیجه ایثار افراد در اختصاص سهم خود به دیگران باشد. پدید آمدن برکت در غذا نیز بدین معناست که غذای اندک با عنایت خداوند میتواند آثار غذای کافی را - که همان سیری و تأمین نیاز بدن است - به دنبال داشته باشد[۱۹۶]. در همین راستا اگر آن حضرت میدید که اصحاب به تنهایی غذا خورده و به رهگذر تعارف نمیکنند، آنان را ملامت میفرمود. بنا به نقل کلینی، پیامبر(ص) در یکی از غزوات هنگامی که مشغول نماز بود، گروهی به قصد دیدار حضرت بدانجا آمدند، اما چون ایشان را مشغول نماز یافتند، نزد اصحاب رفته، به آنها گفتند که اگر برای رفتن شتاب و عجله نداشتیم، منتظر پیامبر(ص) میماندیم، پس سلام ما را به حضرت ابلاغ کنید. پس از رفتن آنان، پیامبر(ص) با ناراحتی و غضب به آن گروه از اصحاب فرمود: «گروهی به نزد شما میآیند و به من ابلاغ سلام میکنند و شما آنان را به صرف غذا فرانمیخوانید؟ اگر خلیل و دوستم [[[جعفر بن ابی طالب]]] در اینجا بود، چنین نمیشد که گروهی بر او بگذرند، مگر آنکه نزدش غذا بخورند»[۱۹۷].
بر پایه نقل طبرسی، پیامبر اکرم(ص) آنچه خوردنش حلال بود، به همراه اهل و خادم و یا به همراه کسانی که حضرت را به غذا خوردن دعوت میکردند، بر روی زمین - یا بر آنچه دعوت کنندگان بر آن غذا میخوردند - مینشست و از همانچه آنان میخوردند، تناول میفرمود، مگر آنکه میهمانی بر حضرت وارد میشد که در این صورت به همراه او غذا میخورد[۱۹۸].
بنا به نقل دیگری از طبرسی، هنگامی که کسی به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: ما غذا میخوریم، اما سیر نمیشویم، حضرت فرمود: «شاید به صورت متفرق غذا میخورید. در حال غذا با هم جمع شوید و نام خدای بر زبان آرید تا موجب برکت برای شما گردد»[۱۹۹]. بی تردید این گونه روایات، افزون بر دعوت به همنشینی و دیدار مسلمانان با یکدیگر بر تقویت نظام خانواده و همراهی اعضا با یکدیگر نیز دلالت دارد و بدیهی است که برکت الهی بر گروهی از مؤمنان که از روی برادری و محبت گرد هم آمدهاند، به مراتب بیشتر از برکت و عنایتی است که بر افراد مؤمن (به تنهایی) نازل میشود.
آن حضرت گاه غذا را در میان مسکینان و نیازمندان و به همراه آنان میل میکرد و از برکت حضور ایشان بسیاری از آنان نیز سیر میشدند. بنا به نقل حمیری از امام باقر(ع)، شبی پیامبر اکرم(ص) به همراه مساکینی که در مسجد میخوابیدند، در کنار منبر روزه خود را افطار کرد و از غذایی که در ظرفی سفالی نهاده شده بود، میل فرمود و به برکت حضور حضرت، سی نفر از ایشان از آن غذا خوردند و سیر شدند. سپس آن ظرف به نزد همسران حضرت بازگردانده شد و همه آنان نیز سیر شدند[۲۰۰]. این روایت در برگیرنده دو پیام است: اهتمام رسول خدا(ص) به هم غذا شدن با دیگران (به ویژه محرمان) و دیگر نیز اعجاز آن حضرت در سیر شدن عدهای زیاد با غذایی اندک.[۲۰۱].
چگونه؟
در این باره که پیامبر اکرم(ص) چگونه غذا میخورد و چه آدابی را رعایت میکرد، روایات بسیاری در دست است و به همین روست که سیره نبوی(ص) از این حیث نزد مسلمانان از جذابیت زیادی برخوردار است؛ چراکه آنان مایلاند در آداب و شیوه عمل، به آن حضرت تأسی جویند. حال به ویژگیها و آداب غذا خوردن و یا نوشیدن رسول خدا(ص) میپردازیم.
۱. شروع با نام خدا و دعا، و ختم با حمد خدا: در خوردن و آشامیدن نیز همچون دیگر کارها، پیامبر اکرم(ص) نام خدا را بر زبان جاری میکرد[۲۰۲]. پیشتر از آن حضرت نقل کردیم که میفرمود: هنگامی که غذا چهار ویژگی بیابد، کامل شود: حلال باشد، و دستانی که از آن میخورند زیاد باشند، و با بسم الله آغاز شود، و با حمد ختم شود[۲۰۳].
هنگامی که مقابل حضرت غذا نهاده میشد، میفرمود: بسم الله، خدایا آن را نعمتی مورد سپاس قرار ده که به واسطهاش نعمت بهشت را دریابیم!... بسم الله، خدایا در آنچه به ما روزی کردهای، برکت عطا کن و آن را استمرار بخش![۲۰۴] شایان ذکر است برخلاف عادت رایج، پیامبر اکرم(ص) پیش از شروع غذا دست به دعا برمیداشته که این بیانگر شکر قبل از تنعم است. آن حضرت به وقت نوشیدن نیز نام خدا و دعا را در ابتدا و حمد خدا را در انتها بر زبان جاری میساخت و چون آب را در سه نفس مینوشید، سه بسمالله و سه حمد میگفت[۲۰۵]. ایشان هنگام شروع به نوشیدن نیز چنین دعا میکرد: حمد خدایی را که نازل کننده آب از آسمان و گرداننده امور است، به هرگونه که بخواهد. به نام خدا که بهترین نامهاست[۲۰۶]. امیرالمؤمنین(ع) نیز میفرماید: بارها در پی رسول خدا(ص) بودم [و میدیدم که] آب مینوشید و با آشامیدن آب، سه بار نفس میکشید و هر بار در آغازش بسم الله و در پایانش حمد میگفت[۲۰۷]. بنا به نقلی دیگر، رسول خدا(ص) تا هنگام نوشیدن شیر میفرمود: «خدایا! بر ما در آن برکت ده و بیشتر از این روزی کن» همچنین هنگام نوشیدن آب میفرمود: حمد خدایی را که با رحمتش ما را از آب گوارا و زلال سیراب کرد و به واسطه گناهانمان آب شور و تلخ بر ما ننوشانید[۲۰۸].
۲. نوشیدن در سه جرعه: آن سان که گذشت، روش و سیره پیامبر اکرم(ص) در نوشیدن چنین بوده که هر وعده نوشیدن را در سه جرعه تقسیم میکرده و در هر جرعه نیز نام و حمد الهی را بر زبان جاری میساخته است. در روایات معصومین(ع) درباره تفاوت انسان و حیوانات در نوع نوشیدن چنین آمده است که آدمی همچون بهایم به یکباره آب ننوشد. از امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «نوشیدن در سه نفس بهتر از یک نفس است». آن دو بزرگوار اکراه داشتند که انسان همچون شتر بسیار تشنه، سر در آب فرو برد و سر بر ندارد تا سیر شود[۲۰۹]. از ابن عباس نقل شده که پیامبر اکرم(ص) هنگام نوشیدن، دو بار نفس میکشید[۲۱۰]. نیز بنا به نقلی از طبرسی، آن حضرت گاه با یک نفس مینوشید[۲۱۱] میتوان گفت این در مواردی بوده که ایشان آب اندکی مینوشیده و نوشیدن با سه نفس لزومی نداشته است.
۳. پرهیز از نوشیدن از داخل ظرف: در روایتی آمده است که روزی آن حضرت مردی را دید که دهان در آب کرده و همچون حیوانات از وسط ظرف مینوشد. ایشان به وی فرمود: «آیا مثل بهایم سر در آب کرده و مینوشی؟ اگر ظرف نداری با دستانت بنوش که از پاکیزهترین ظروف است»[۲۱۲].
۴. مکیدن آب: از دیگر شیوههای پیامبر(ص) در نوشیدن این بود که آب را با حال مکیدن تناول مینمود و میفرمود: «آب را با مکیدن بنوشید و به یکباره سر نکشید که موجب درد کبد میشود»[۲۱۳].
۵. عدم تنفس در داخل ظرف آب: پیامبر اکرم(ص) به هنگام نوشیدن، ظرف آب را برای نفس کشیدن، از دهانش دور میکرد[۲۱۴]. این رفتار نیز ناشی از اهتمام آن حضرت به رعایت بهداشت بود.
۶. خوردن از مقابل خود: پیامبر خدا(ص) در صورت حضور دیگران بر سر غذا، به غذای مقابل خود بسنده مینمود و به سمت غذایی که در مقابل دیگران است، دست دراز نمیکرد[۲۱۵]. این صفت، نوعی ادب اجتماعی است که ظرافت خاصی دارد، اما چون با سیره حضرت در خوردن و نوشیدن ارتباط دارد، در اینجا ذکر شد.
۷. آغاز به خوردن قبل از دیگران و پایان آن بعد از دیگران: رسول خدا(ص) هنگامی که با دیگران غذا میخورد، چه میهمان بود و چه میزبان، پیش از دیگران، شروع به خوردن میکرد و پس از همه نیز از خوردن دست میکشید. این ویژگی به خصوص در آنجا که دیگران میهمان حضرت بودند، بیشتر نمود مییافت[۲۱۶]. بدیهی است که این اقدام حضرت نه برای پرخوری، بلکه به منظور رفع حجب و حیا در میهمان و آسودگی وی در خوردن بود. بیتردید این عمل نیز از ظرافت خاص اخلاقی برخوردار است. در آنجا نیز که حضرت میهمان بود، دیگران برای رعایت احترام ایشان پیش از او به خوردن غذا نمیپرداختند. از این رو، پیشدستی حضرت در غذا خوردن موجب آسودگی جمع در آغاز به خوردن بود. در پایان غذا نیز اگر رسول خدا(ص) زودتر از دیگران دست میکشید، موجب میشد افراد - چه بسا قبل از سیری - به احترام ایشان یا از روی شرم، دست از غذا بکشند. بیگمان این آداب نبوی(ص) در غذا خوردن با دیگران باید مطمح نظر کسانی باشد که از منزلت اجتماعی برخوردارند.
۸. خوردن و آشامیدن با دست راست: دست راست به عنوان نماد یمن و برکت در فرهنگ دینی ما مطرح است. در قرآن کریم ﴿أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ﴾[۲۱۷] یا ﴿أَصْحَابُ الْيَمِينِ﴾[۲۱۸] اهل فلاح و رستگاری معرفی شدهاند و نامه اعمال اینان نیز به دست راستشان داده میشود[۲۱۹]. پیامبر اکرم(ص) نیز در انجام کارها - از جمله خوردن و آشامیدن - آنها را با دست راست انجام میداد. طبرسی در ضمن برشماری مکارم اخلاق حضرت چنین گفته است: ... و دست راست حضرت برای خوردن و نوشیدن و گرفتن و دادن بود و جز به دست راست نمیگرفت و جز به دست راست عطا نمیکرد و دست چپ حضرت برای کارهای دیگر بود و آن حضرت تیمن را در تمام کارهایش دوست داشت: در لباس پوشیدن، در کفش پوشیدن [و] در حرکت کردن...[۲۲۰].
بنا بر روایتی، امام صادق(ع) از پدران گرامیاش چنین نقل میکند که پیامبر اکرم(ص) از خوردن و آشامیدن با دست چپ نهی میکرد[۲۲۱]. روایات دیگری نیز هست که حاکی از تأکید پیامبر اکرم(ص) در این زمینه است[۲۲۲].
۹. رعایت تواضع و ادب در خوردن: در برخی روایات درباره چگونگی گوشت خوردن پیامبر(ص) آمده است که حضرت سر را به سوی غذا خم نمیکرد، بلکه گوشت را به دهان نزدیک و با دندان آن را جدا میکرد[۲۲۳]. این امر بیانگر آن است که حضرت همچون برخی افراد، حرص بر خوردن نداشت و تأنی و ادب را در خوردن و نشستن رعایت مینمود. روایاتی نیز حاکی از آن است که پیامبر اکرم(ص) به وقت خوردن متواضع بودند و برخلاف نشستن پادشاهان، بیآنکه به جایی تکیه زند، غذا میخورد. از امام صادق(ع) در این باره چنین نقل شده است: پیامبر اکرم(ص) از آن گاه که به نبوت مبعوث شد، تا وقت مرگ هیچگاه در حال تکیه کردن غذا نخورد و این به خاطر تواضع در برابر خداوند بود...[۲۲۴].
در روایت محمد بن مسلم از امام باقر(ع) نیز آن حضرت ضمن تأیید اینکه رسول خدا(ص) هیچگاه در حال تکیه کردن غذا نخورد، اینگونه حالات را نشانه تواضع خاص پیامبر(ص) در برابر خداوند میدانست[۲۲۵]. در روایتی دیگر، بشیر دهان از امام صادق(ع) پرسید: آیا رسول الله(ص) با حال تکیه بر چپ یا راست، غذا میخورد؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: رسول الله(ص) هیچگاه چنین نبود که در حال تکیه کردن بر سمت راست یا چپ خویش غذا بخورد، بلکه او همچون عبد مینشست و این به خاطر تواضع در برابر خدا بود[۲۲۶]. ایشان به معلی بن خنیس نیز فرمود: رسول خدا(ص) از وقتی که مبعوث به پیامبری شد، با حال تکیه کردن غذا نخورد، و آن حضرت اکراه داشت که شبیه به پادشاهان و ملوک رفتار کند[۲۲۷].
اما مراد از نخوردن در حال تکیه کردن چیست؟ آنچه ابتدا از واژه «مُتّکی» به ذهن میرسد، آن است که انسان پشت یا چپ و راست خود را در حال خوردن به چیزی تکیه دهد. دلیل پرهیز از اینگونه خوردن نیز - چنان که از روایات یاد شده بر میآید - پرهیز از تشبه به افراد متکبر و اظهار تواضع در برابر خداست. برخی اندیشمندان تکیه کردن در این روایات را نوع خاصی از نشستن معنا کردهاند که در آن حال، انسان به خوردن رغبت بیشتری مییابد؛ مانند چهار زانو نشستن. اما رسول خدا(ص) به گونهای بر سر غذا مینشست که گویا در هر لحظه، آماده برخاستن بود[۲۲۸]. در هر حال، رسول خدا(ص) آن گونه مینشست که ضمن حفظ اصل تواضع، پرخوری نیز به دنبال نداشته باشد. نوع نشستن متواضعانه پیامبر اکرم(ص) نیز در روایات معصومان(ع) به نشستن بندگان مانند شده است که با حال تذلل و خشوع بر سر غذا حاضر میشوند. خود آن بزرگوار در این باره میفرمود: «همانا من بندهای هستم که همچون بندگان میخورم و چون آنان مینشینم»[۲۲۹].
امام باقر(ع) نیز در این باره فرمود: پیامبر اکرم(ص) همچون بندگان میخورد و چون آنان مینشست و بر روی زمین غذا میخورد و میخوابید[۲۳۰]. پنج چیز است که تا هنگام مرگ آنها را ترک نخواهم کرد: خوردن بر روی زمین به همراه بندگان، سواری بر چهارپای بیپالان، دوشیدن شیر بز با دستانم، پوشیدن لباس پشمینه و سلام کردن بر کودکان، تا اینها پس از من سنت شوند[۲۳۱]. میتوان گفت که مراد حضرت از سنت شدن این امور پیامی است که در پس این رفتارهای ظاهری نهفته است همچون: داشتن روحیه تواضع نسبت به بندگان. از این عباس نیز نقل شده که پیامبر اکرم(ص) بر زمین مینشست و بر روی زمین غذا تناول میکرد و بند بر گردن گوسفندان میبست و دعوت بندگان بر نان جو را میپذیرفت[۲۳۲]. امام صادق(ع) نیز فرمود: پیامبر اکرم(ص) همچون عبد غذا میخورد و همچون عبد مینشست و میدانست که عبد است[۲۳۳].
در این باره که حضرت همچون عبد بر زمین مینشست، چنین گفتهاند که ایشان مانند بندگان به نشانه تذلل در پیشگاه الهی دو زانو مینشست. این معنا در نقلی از طبرسی چنین آمده: پیامبر اکرم(ص) در غالب اوقات هنگام غذا خوردن از مقابل خود میخورد و دو زانو و دو قدم را جمع میکرد، همانگونه در هنگام نمازگزار در هنگام تشهد مینشیند، جز آنکه حضرت یک زانو را روی زانوی دگر و یک قدم را بر قدم دیگر مینهاد و میفرمود: من بندهای هستم که چون عبد میخورم و چون عبد مینشینم[۲۳۴]. به جز آنچه گذشت، در پارهای از روایات میخوانیم که پیامبر اکرم(ص) از خوردن در حال خوابیده بر پشت یا بر شکم نیز نهی میفرمود و این افزون بر جهت ادب و تواضع، ناشی از رعایت مسائل طبی در خوردن نیز بوده است[۲۳۵].
۱۰. پرهیز از تکلف در لوازم: از روایات چنین برمیآید که رسول خدا(ص)- بهویژه با توجه به شرایط اقتصادی آن روز - نسبت به چگونگی تشریفات و یا لوازم غیرضروری مربوط به صرف غذا تقیدی نداشت. برای مثال، اگر در مواردی سفره - یا چیزی در حکم آن – یافت نمیشد، غذا را بر روی زمین مینهاد و تناول میکرد[۲۳۶]. روزی، یکی از انصار مقداری خرما برای حضرت هدیه آورد و چون در خانه ظرفی نیافتند، آن حضرت با پارچهای، جایی را تمیز کرد و فرمود: «اینجا بریز! به خدا قسم! اگر دنیا در نزد خدا به قدر بال مگسی ارزش داشت، چیزی از آن را به کافر و منافق نمیداد»[۲۳۷]. در اینجا بیان این نکته بجاست که با توجه به رعایت اصول بهداشتی توسط رسول خدا(ص)، ریختن خرما بر روی خاک به معنای مصرف آن به همان صورت نیست و طبعاً پس از رفع آلودگی احتمالی به مصرف میرسیده است. حضرت برای صرف غذا نیز از دستان خود بهره میجست و این بدان معنا بود که ایشان با توجه به وضع آن روز، پیروانش را به بیتکلفی در زندگی فرامیخواند. در اینجا ذکر دو نکته ضروری مینماید: نخست آنکه خوردن غذا با دست، منافاتی با رعایت اصول بهداشتی ندارد؛ زیرا - چنان که در بحث مربوط به بهداشت غذایی خواهد آمد - آن حضرت قبل و پس از صرف غذا دستان خود را میشست.
دوم آنکه پیام این دسته از روایات آن نیست که امروزه نیز پیروان حضرت لزوماً باید با دست به تناول غذا بپردازند، بلکه این بدان مفهوم است که در صورت فراهم نبودن تشریفات و لوازم مربوط نباید به گونهای تکلفآمیز درصدد تهیه آنها برآمد. چگونگی صرف غذا با دست توسط رسول خدا(ص) نیز به گونهای بود که با نوع غذا خوردن انسانهای متکبر کمترین شباهتی نیابد. آن حضرت هنگام غذا خوردن نه همچون متکبران از دو انگشت، بلکه - بسته به اقتضای مورد - از سه یا چهار انگشت و گاه در صورت لزوم از تمام دست یا از هر دو دست[۲۳۸] بهره میجست. امام صادق(ع) در همین باره فرموده: پیامبر اکرم(ص) همچون عبد مینشست و دست بر زمین مینهاد و با سه انگشت غذا میخورد و همچون متکبران با دو انگشت نمیخورد[۲۳۹]. طبرسی نیز در توصیف این معنا گفته است: پیامبر اکرم(ص) با سه انگشت ابهام و دو انگشت کنار آن و گاه با کمک انگشت چهارمی و [گاه] با تمام دست غذا میخورد و با دو انگشت نمیخورد و میفرمود: خوردن با دو انگشت [همچون]خوردن شیطان است[۲۴۰].
۱۱. اسرافگریزی: پیامبر اکرم(ص) پس از صرف غذا انگشتانی را که با آنها غذا خورده و باقیمانده غذا به آنها چسبیده بود، با دستمال پاک نمیکرد، مگر پس از خوردن و لیسیدن غذای مانده در تمام انگشتان؛ البته ممکن است لیسیدن دستان آثار بهداشتی نیز داشته باشد: ایشان در این باره میفرمود: «معلوم نیست که برکت در کدام انگشت [نهاده شده] است»[۲۴۱]. آن حضرت درباره مصرف غذای مانده در ظرف نیز میفرمود: «بیشترین برکت در آخر غذاست»[۲۴۲]. از امام صادق(ع) نیز نقل شده که فرمود: رسول خدا(ص) ظرف غذا را پاک میکرد و میفرمود: کسی که چنین کند، گویا به مثل آن ظرف غذا صدقه داده است[۲۴۳].
از امام صادق(ع) چنین نقل شده که پیامبر اکرم(ص) میفرمود: آنگاه که یکی از شما پس از خوردن، غذای باقیمانده در انگشتان را مصرف کند، خداوند خطاب به او میفرماید: برکت من بر تو باد![۲۴۴] بنا بر روایتی دیگر، پیامبر اکرم(ص) ظرف غذا را پاک میکرد و میفرمود: آخر غذا بیشترین برکت را داراست و فرشتگان بر کسانی که چنین میکنند درود فرستاده و برای وسعت روزی آنان دعا میکنند و چنین کسی را حسنهای است دو چندان[۲۴۵]. اینکه پاک کردن انگشتان و یا ظرف غذا منشأ برکت دانسته شده، ممکن است بدین سبب باشد که در این کار نوعی شکر نعمت و پرهیز از اسراف و کفران نعمت نهفته است. بدین رو صاحب چنین عملی مشمول این آیه میشود که ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ﴾[۲۴۶].
۱۲. رعایت بهداشت غذایی: یکی از ویژگیهای مهم رسول خدا(ص) توجه به بهداشت در ابعاد مختلف به ویژه در خوردن و آشامیدن است. برای مثال، شستن دستها، هم قبل و هم بعد از غذا بسیار مورد تأکید پیامبر اکرم(ص) بوده؛ خاصه اینکه در آن عصر معمولاً غذا را با دست تناول میکردهاند. در این باره روایات متعددی از رسول خدا(ص) در دست است که در آنها به آثار این رفتار بهداشتی اشاره شده؛ آثاری همچون زوال فقر و وسعت روزی، فزونی خیر، نفی جنون، صحت بینایی و دوری از بیماری[۲۴۷].
جلوه دیگر بهداشت غذایی در سیره نبوی(ص) تأکید حضرت بر بهداشت ظرف آب و غذاست. از امام صادق(ع) نقل شده که رسول خدا(ص) دوست داشت از ظروفی که از شهر شام برایش هدیه میآوردند[۲۴۸]، آب بنوشد و میفرمود: «این، نظیفترین ظرفهای شماست»[۲۴۹]. ممکن است نوع ساخت این ظروف به گونهای بوده که به دلیل سطح صاف آن، امکان تجمع اجزای غیر بهداشتی در لابهلای شیارها و ناهمواریهای آن کمتر بوده است. آن حضرت در ظروف چوبی، پوستی و سفالی و همچنین در کف دو دست آب مینوشید و میفرمود: «هیچ ظرفی تمیزتر از کف دست نیست»[۲۵۰]. بر پایه برخی روایات، رسول خدا(ص) از اینکه کسی در مشک را خم کرده و آب بنوشد، نهی میفرمود و خود نیز چنین نمیکرد[۲۵۱]. ممکن است این نهی به دلیل بدبو شدن آب مشک در نتیجه خم شدن و آلودگی تدریجی قسمت خمشده باشد؛ چراکه با چرب بودن بدنه مشک و خم شدن یک قسمت، امکان کثیفی آن قسمت بیشتر است[۲۵۲]. پیش از این اشاره شد که پیامبر اکرم(ص) هنگام تنفس در اثنای نوشیدن آب، ظرف آب را از مقابل دهان دور میکرد و پس از تنفس آن را دیگر بار به دهان نزدیک مینمود[۲۵۳]. این امر بیانگر توجه آن حضرت به ظریفترین اصول بهداشتی و تربیتی است؛ بدین بیان که تنفس در ظرف آب – بهویژه اگر دیگری نیز بخواهد از آن بنوشد - با ادب و از سویی با اصول بهداشتی[۲۵۴] همخوان نیست.[۲۵۵].
منابع
پانویس
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ﴾بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند؛ سوره احزاب، آیه: ۲۱.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷.
- ↑ نویری، نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۶.
- ↑ همان و قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۸۷.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷.
- ↑ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.
- ↑ تکه گوشت کبابشده و بریانی و مانند آن.
- ↑ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۹۰؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۴ و نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۴۷.
- ↑ بخاری، صحیح، ج ۶، ص ۱۹۹؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۸ و امتاع الأسماع، ج ۷، ص ۲۶۶.
- ↑ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۱۳۰ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۳۸.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷-48.
- ↑ نهج البلاغه، ص ۲۲۸.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص۳۵۲ و محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۰۷؛ سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۳۵۸ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۱۵۶.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۹۳؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۸ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۲، ص۴۴۲.
- ↑ مسند احمد، ج ۲۴، ص ۴۳۵؛ صحیح بخاری، ص ۹۲ و ابن ماجه، سنن، ج۲، ص۱۰۹۵.
- ↑ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص۹۲؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۸۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۸؛ مسند احمد، ج۴، ص۳۰۸ و صحیح بخاری، ج۶، ص۲۰۱.
- ↑ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۸۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۸ و احمد بن عیسی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۷۶.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۸.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۸ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۱۵، ص ۴۲۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۴۷۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۶، ص ۱۳۴؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۴، ص ۳۴۸ و سید ابن طاووس، الطرائف، ج ۲، ص۳۶۲.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۳۰ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۸.
- ↑ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۸.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۳۱ و یوسف بن اسماعیل النبهانی، وسائل الوصول إلی شمائل الرسول (ص)، ص۱۵۹.
- ↑ حاکم نیشابورری، المستدرک، ج۴، ص۱۰۶-۱۰۷ و ترمذی، سنن، ج۳، ص۱۸۴.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸-۴۹.
- ↑ جلالالدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۸؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۲۳۳ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۳۱.
- ↑ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۸۶ و مکارم الاخلاق، ص۳۱.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۹۴؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۳ و مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۳۳.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۲۸۵، المحاسن، ص ۴۴۸ و علی بن جعفر (ع)، مسائل، ص ۳۴۱.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹.
- ↑ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۱۲ و محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۳، ص ۳۹۸.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص۲۹۷؛ مسند احمد،، ج ۶، ص۳۸۶ و صحیح مسلم، ج ۲، ص۱۱۴.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۵؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۸۶ و تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۷.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۹۴؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۶۵ و کنز العمال، ج ۷، ص ۱۰۶.
- ↑ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۸ و وسائل الشیعة، ج ۲۴، ص ۴۳۵ و با اندکی اختلاف در الکافی، ج ۶، ص ۳۲۲.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹-۵۰.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۵، الخصال، ج ۲، ص ۴۸۶ و جامع الاخبار، ص ۱۷۷.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۳۶؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۳۹، مسند احمد، ج ۱، ص ۲۲۵ و سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۰۳.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۵۲؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۲۱۴ و المستدرک، ص ۵۲۸.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰.
- ↑ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۲۱۸؛ محیی الدین النووی، المجموع، ج ۱۶، ص ۴۰۴ - ۴۰۵ و ابن الاثیر الجزری، جامع الأصول من احادیث الرسول (ص)، ج ۵، ص ۱۰۱.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۲۰ و مکارم الاخلاق، ص ۳۰.
- ↑ نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص ۶۷۵؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۷ و مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۶.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۲۸۸؛ الخصال، ج ۲، ص ۶۱۹ و المحاسن، ج ۲، ص ۴۲۰.
- ↑ المحاسن، ج ۲، ص ۴۴۹؛ ابوالعباس مستغفری، طب النبی، ص ۲۰ و وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۶۶.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۹ و وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۳۵.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۲۰۸؛ الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۶۸؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۵ و سنن ترمذی، ج ۳، ص۱۷۸.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۲۸ و المحاسن، ج ۲، ص ۴۳۸.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص۴۷؛ کنز العمال، ج ۷، ص ۱۰۹ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۱۰۶.
- ↑ طب النبی، ص۲۵.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰-۵۱.
- ↑ المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۰۲ و مکارم الاخلاق، ص ۳۰.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۱۵؛ المحاسن، ج ۲، ص ۴۰۷ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۲۰۴؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۰۰ و المستدرک، ج ۴، ص ۱۱۱.
- ↑ العینی، عمدة القاری، ج ۲۱، ص ۶۲ و المناوی، فیض الغدیر، ج ۵، ص ۲۶۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۱۰۳؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۲۸ و مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۲۸.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱.
- ↑ المناقب، ج۱، ص۱۴۷ و سنن النبی، ص۷۷.
- ↑ الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۵۹ و کنز العمال، ج۷، ص۷۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۹۵؛ نسائی، سنن، ۱۹۳۰م، ج۴، ص۱۴۸ و المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۳۳۱؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۹۹ و المحاسن، ج۲، ص۴۸۴.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱.
- ↑ المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ الخصال، ج ۲، ص ۴۴۳، المحاسن، ج ۲، ص ۵۵۷ و مکارم الاخلاق، ص ۲۹.
- ↑ طب النبی، ص ۲۸ و بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۹۶.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۵۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۴، ص ۴۱۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۱۷۲ و مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۴۰۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۹ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۳۲۹ و مکارم الاخلاق، ۲۴.
- ↑ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۵۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۳۴.
- ↑ امالی صدوق، ص ۲۶۶؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۳۷ و مکارم الاخلاق، ص ۱۷۰.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۹؛ کنز العمال، ج ۱۵، ص ۲۹۱ و مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۵.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج ۷، ص ۲۸۴؛ نسائی، السنن الکبری، ج ۴، ص ۱۹۸ و سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۱۹۴.
- ↑ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲-۵۳.
- ↑ الدعوات، ص ۱۴۴، النووی، شرح مسلم، ج ۳، ص ۱۶۰ و مکارم الاخلاق، ص ۳۱.
- ↑ نجم الدین راوندی، شرف النبی، ص ۹۶.
- ↑ پیالهای شیشهای که از شام میآوردند و آب را در آن میریختند تا خنک بماند.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۳۵؛ ابو یعلی الموصلی، مسند، ج ۱۰، ص ۶۵ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۴.
- ↑ المحاسن، ج ۲، ص ۵۷۲ و وسائلالشیعه، ج۲۵، ص۲۳۹.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳.
- ↑ «پیامبر خدا هر نوع غذایی را میخورد» مکارم الاخلاق، ص۲۶.
- ↑ «هرگز از طعامی بدگویی نکرد. اگر از غذایی خوشش میآمد، میخورد و اگر دوست نداشت، نمیخورد و برای دیگران هم ممنوع نمیکرد». وسایل الشیعه، ج۲۴، ص۴۳۵.
- ↑ وسایل الشیعه، ج۲۴، ص۴۳۵.
- ↑ «خدایا، این را نعمتی سپاسگزاری شده قرار بده؛ نعمتی که آن را به نعمت بهشت پیوند دهی». مکارم الاخلاق، ص۱۴۳.
- ↑ سنن النبی، ص۱۶۲.
- ↑ سنن النبی، ص۱۶۹.
- ↑ سنن النبی، ص۱۶۹.
- ↑ سنن النبی، ص۱۶۹.
- ↑ «آب، سرور همه نوشیدنیها در دنیا و آخرت است». مکارم الاخلاق، ص۳۱.
- ↑ عیون الاخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۳۹.
- ↑ عیون الاخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۴ و ۳۶.
- ↑ فروع کافی، ج۲، ص۱۷۲.
- ↑ فروع کافی، ج۲، ص۱۸۱.
- ↑ فروع کافی، ج۲، ص۱۷۰ و۱۷۱.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۳۷.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ «(جز اینکه) به من وحی میشود» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۲۰.
- ↑ مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۸.
- ↑ مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۸.
- ↑ «أَفْضَلُكُمْ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَطْوَلُكُمْ جُوعاً وَ تَفَكُّراً وَ أَبْغَضُكُمْ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى كُلُّ نَئُومٍ وَ أَكُولٍ وَ شَرُوبٍ»؛ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۴۶۴۸.
- ↑ میزان الحکمه، ج۵، ص۲۴۶۲.
- ↑ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ص۴۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹.
- ↑ قائمی، در مکتب رسول الله (ص)، ص۲۹۷ و ۲۹۸، به نقل از: سنن النبی.
- ↑ سنن النبی، ص۳۲۴.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۱۰۲.
- ↑ احمد بن محمد برقی، محاسن، ص۳۷۶.
- ↑ مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۶.
- ↑ مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۲.
- ↑ «وَ كَانَ لَا يَتَنَفَّسُ فِي الْإِنَاءِ إِذَا شَرِبَ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يَتَنَفَّسَ أَبْعَدَ الْإِنَاءَ عَنْ فِيهِ حَتَّى يَتَنَفَّسَ»؛ مکارم الاخلاق، ج۲، ص۳۲.
- ↑ سنن النبی، ص۱۶۹.
- ↑ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَجْعَلْهُ أُجَاجاً بِذُنُوبِنَا وَ جَعَلَهُ عَذْباً فُرَاتاً بِنِعْمَتِهِ»؛ ابی محمد بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۹۰.
- ↑ محاسن، ص۴۱.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۹۴.
- ↑ وسایل الشیعه، ج۲۵، ص۲۷۳.
- ↑ «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَطْعَمْتَ وَ سَقَيْتَ وَ أَرْوَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ غَيْرَ مَكْفُورٍ وَ لَا مُوَدَّعٍ»؛ سنن النبی، ص۱۷۷، به نقل از: اقبال الاعمال، ص۳۶۴.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۳۷.
- ↑ به قلم فاضل ارجمند، جناب آقای عبد الهادی مسعودی.
- ↑ ر. ک: الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۷۳ (چگونگی غذا خوردن پیامبر (ص)/ فروتنی).
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۵۰۱ (شبیه شدن به مستکبران و نازپروردگان).
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۵۰۰، ح۱۳۵۴. ممکن است مقصود امام (ع) از «نَحْنُ لَا نَسْتَطِيعُ أَنْ نَفْعَلَ»؛ «ما توانایی انجام آن را نداریم» این باشد که ما با پادشاهان و خلفای عباسی در رفت و آمد هستیم و نمیتوانیم در اینباره با آنان مخالفت کنیم و گونهای تقیّه بر ما لازم است.
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۹۷، ح۱۳۴۸ - ۱۳۵۱.
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص۴۸۵ (چگونگی غذا خوردن پیامبر (ص)/ غذا خوردن با سه انگشت) و نیز (کلیات آداب غذا خوردن).
- ↑ ر. ک: مکارم الأخلاق، ج۱، ص۷۰، ح۸۸. این حدیث، خوردن با همه دست را نیز به پیامبر (ص) نسبت میدهد؛ اما با توجه به ضعف مأخذ و بیسند بودن حدیث نمیتوان به آن اعتماد نمود. افزون بر این، با نهی پیامبر (ص) از خوردن با پنج انگشت، تعارض دارد. این نهی در حدیثی به نقل از نوادر الأصول آمده است (ر. ک: ج۲، ص۴۸۵، ح۱۳۳۰). حدیث یاد شده، اینگونه خوردن را متعلق به صحرانشینان دانسته است.
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۸۵، ح۱۳۳۱.
- ↑ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۷۰، ح۸۸.
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۸۵، ح۱۳۳۰.
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۲، ص۴۹۷ (پرهیزهای غذایی پیامبر (ص)/ خوردن خوراک و نوشیدنی نازپروردگان).
- ↑ متن گزارش چنین است: «جَاءَهُ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ بِفَالُوذَجٍ فَأَكَلَ مِنْهُ وَ قَالَ مَا هَذَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي نَجْعَلُ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ فِي الْبُرْمَةِ وَ نَضَعُهَا عَلَى النَّارِ ثُمَّ نَقْلِيهِ ثُمَّ نَأْخُذُ مُخَّ الْحِنْطَةِ إِذَا طُحِنَتْ فَنُلْقِيهِ عَلَى السَّمْنِ وَ الْعَسَلِ فِي الْبُرْمَةِ ثُمَّ نَسُوطُهُ حَتَّى يَنْضَجَ فَيَأْتِيَ كَمَا تَرَى فَقَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): إِنَّ هَذَا الطَّعَامَ طَيِّبٌ»؛ «عثمان، فالودهای برای پیامبر (ص) آورد. پیامبر (ص) از آن خورد و فرمود: ای بنده خدا! این چیست؟ گفت: پدر و مادرم فدایت باد! روغن و عسل را در کاسه سنگی نهاده و آن را روی آتش مینهیم و آن را میپزیم. همچنین مغز گندم آرد شده را گرفته و روی روغن و عسل تفت میدهیم و آن را هم میزنیم تا به عمل آید و اینگونه که میبینی، آماده خوردن میشود. پیامبر (ص) فرمود: این خوراکی پاکیزه [و گوارا] است» (إحیاء علوم الدین، ج۲، ص۵۳۲؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۷۰، ح۸۹).
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۳، ص۱۹، ح۱۴۰۷ - ۱۴۰۹.
- ↑ ر. ک: سیره پیامبر خاتم، ج۳، ص۱۹، ح۱۴۰۹.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۳، ص ۶۲.
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۰۶.
- ↑ «عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): بَارِكْ لَنَا فِي الْخُبْزِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صَلَّيْنَا وَ لَا صُمْنَا وَ لَا أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا»؛ (الکلینی، الکافی، ج۵، ص۷۳، ح۱۳؛ ج۶، ص۲۸۷، ج۶).
- ↑ «... عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّمَا بُنِيَ الْجَسَدُ عَلَى الْخُبْزِ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۸۶، ح۳ و ۷).
- ↑ قال ابوذر حین سأله رجل عن أفضل الأعمال بعد الایمان. فقال: الصلوة و أکل الخبز. فنظر الیه الرجل کالمتعجب. فقال: لولا الخبز ما عبدالله تعالی؛ یعنی بأکل الخبز یقیم صلبه فیتمکن من اقامة الطاعة (السرخسی، المبسوط، ج۳۰، ص۲۵۸).
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۵۴.
- ↑ ... و کان یأکل ما أحل الله له أهله و خدمه إذا أکلوا...؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۱).
- ↑ «... عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): الطَّعَامُ إِذَا جَمَعَ أَرْبَعاً فَقَدْ تَمَّ إِذَا كَانَ مِنْ حَلَالٍ وَ كَثُرَتِ الْأَيْدِي عَلَيْهِ وَ سَمَّى اللَّهَ فِي أَوَّلِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ فِي آخِرِهِ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۳۹۸).
- ↑ الحلی، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۳۹۲؛ المقدسی، الشرح الکبیر، ج۵، ص۳۹۵.
- ↑ «... كَانَ يَأْكُلُ كُلَّ الْأَصْنَافِ مِنَ الطَّعَامِ...»؛ (طبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۱).
- ↑ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: فَضْلُ خُبْزِ الشَّعِيرِ عَلَى الْبُرِّ كَفَضْلِنَا عَلَى النَّاسِ وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ دَعَا لِأَكْلِ الشَّعِيرِ وَ بَارَكَ عَلَيْهِ وَ مَا دَخَلَ جَوْفاً إِلَّا وَ أَخْرَجَ كُلَّ دَاءٍ فِيهِ وَ هُوَ قُوتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ طَعَامُ الْأَبْرَارِ أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ قُوتَ أَنْبِيَائِهِ إِلَّا شَعِيراً»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۰۵، ح۱).
- ↑ عن قتادة: کنا نأتی الانس و خبازه قائم، فقال یوما کلوا فما اعلم رسول الله رأی رغیفاً مرفقا و لا شاة سمیطا قط؛ (ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۳۴؛ البخاری، صحیح البخاری، ج۶، ص۲۰۶) درباره نان سبوسدار خوردن رسول خدا(ص) روایتی نیز از عایشه نقل شده است. (البخاری، صحیح البخاری، ج۶، ص۲۰۴) گفتنی است نان سبوسدار در آن زمان از ارزش مالی کمتری برخوردار بوده و امروزه ثابت شده که ارزش غذایی بیشتری دارد.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَرَّبَتْ إِلَيْهِ كِسَراً فَقَالَ هَلْ عِنْدَكِ إِدَامٌ فَقَالَتْ لَا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا عِنْدِي إِلَّا خَلٌّ فَقَالَ(ص) نِعْمَ الْإِدَامُ الْخَلُّ مَا أَقْفَرَ بَيْتٌ فِيهِ الْخَلُّ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، صح ۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۷، ح۷۰).
- ↑ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَبْلَ الْغَدَاةِ وَ مَعَهُ كِسْرَةٌ قَدْ غَمَسَهَا فِي اللَّبَنِ...»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۳، ح۲) گفتنی است بنا بر دیدگاه برخی فقهای شیعه، خوردن در حال راه رفتن مکروه است. بدین لحاظ این رفتار پیامبر(ص) را حمل بر آن کردهاند که پیامبر اکرم(ص) یا به خاطر ضرورت و یا برای بیان جواز این کار اقدام به این عمل کرده است. (بنگرید به: شهید أول، الدروس، ج۳، ص۲۷؛ الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۴۲۱) منشأ قول به کراهت، روایت عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) مبنی بر نهی از این کار جز در حال ضرورت است. (بنگرید به: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۵۴).
- ↑ «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): أَقِرُّوا الْحَارَّ حَتَّى يَبْرُدَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قُرِّبَ إِلَيْهِ طَعَامٌ حَارٌّ فَقَالَ أَقِرُّوهُ حَتَّى يَبْرُدَ مَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيُطْعِمَنَا النَّارَ وَ الْبَرَكَةُ فِي الْبَارِدِ»؛ (بنگرید به الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲۲، ح۱).
- ↑ بنگرید به: الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۰۵، ح۱.
- ↑ آبگوشت.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: اللَّبَنُ مِنْ طَعَامِ الْمُرْسَلِينَ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۹۱)؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: اللَّحْمُ بِاللَّبَنِ مَرَقُ الْأَنْبِيَاءِ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۶۷)؛ «... عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: الْخَلُّ وَ الزَّيْتُ مِنْ طَعَامِ الْمُرْسَلِينَ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۸۲)؛ «... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: السَّوِيقُ طَعَامُ الْمُرْسَلِينَ (أَوْ قَالَ النَّبِيِّينَ)»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۰۶).
- ↑ «وَ كَانَ أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَيْهِ اللَّحْمَ وَ يَقُولَ هُوَ يَزِيدُ فِي السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ كَانَ يَقُولُ(ص): اللَّحْمُ سَيِّدُ الطَّعَامِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَوْ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُطْعِمَنِيهِ كُلَّ يَوْمٍ لَفَعَلَ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۳۰).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) يَأْكُلُ اللَّحْمَ طَبِيخاً بِالْخُبْزِ وَ يَأْكُلُهُ مَشْوِيّاً بِالْخُبْزِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۳۰).
- ↑ بنگرید به: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ شایان توجه آنکه افطار با شیرینیجات از دو نظر سودمند است: نخست آنکه شیرینیجات به سرعت جذب بدن شده و موجب زدودن ضعف روزهدار میشود و دیگر سبب کاهش اشتهای روزهدار به وقت افطار و پرهیز از پرخوری میگردد.
- ↑ «وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ يُفْطِرُ عَلَى الْحُلْوِ فَإِذَا لَمْ يَجِدْهُ أَفْطَرَ عَلَى الْمَاءِ الْفَاتِرِ وَ كَانَ يَقُولُ هُوَ يُنَقِّي الْكَبِدَ وَ الْمَعِدَةَ وَ يُطَيِّبُ النَّكْهَةَ وَ الْفَمَ وَ يُقَوِّي الْأَضْرَاسَ وَ يُحِدُّ النَّاظِرَ وَ يَغْسِلُ الذُّنُوبَ غَسْلًا وَ يُسَكِّنُ الْعُرُوقَ الْهَائِجَةَ وَ الْمِرَّةَ الْغَالِبَةَ وَ يُطْفِئُ الْحَرَارَةَ عَنِ الْمَعِدَةِ وَ يَذْهَبُ بِالصُّدَاعِ»؛ (النیسابوری، روضة الواعظین، ص۳۴۱؛ الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷ و ۲۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۲) برخی آثار یادشده برای افطار با آب ولرم، در روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است: «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِذَا أَفْطَرَ الرَّجُلُ عَلَى الْمَاءِ الْفَاتِرِ نَقَّى كَبِدَهُ وَ غَسَلَ الذُّنُوبَ مِنَ الْقَلْبِ وَ قَوَّى الْبَصَرَ وَ الْحَدَقَ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۴، ص۱۵۲).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) يَأْكُلُ الْبَرَدَ وَ يَتَفَقَّدُ ذَلِكَ أَصْحَابَهُ فَيَلْتَقِطُونَهُ لَهُ فَيَأْكُلُهُ وَ يَقُولُ إِنَّهُ يَذْهَبُ بِأَكِلَةِ الْأَسْنَانِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) يَأْكُلُ الْعَسَلَ وَ يَقُولُ: آيَاتٌ مِنَ الْقُرْآنِ، وَ مَضْغُ اللُّبَانِ يُذِيبُ الْبَلْغَمَ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳۲) در روایتی مشابه، امام صادق(ع) از امیر مؤمنان(ع) چنین نقل کرده است: «لَعْقُ الْعَسَلِ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ﴾ وَ هُوَ مَعَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ مَضْغِ اللُّبَانِ يُذِيبُ الْبَلْغَمَ». (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳۲).
- ↑ «... وَ لَقَدْ جَاءَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ يَوْماً بِفَالُوذَجٍ فَأَكَلَ مِنْهُ وَ قَالَ مِمَّ هَذَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي نَجْعَلُ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ فِي الْبُرْمَةِ وَ نَضَعُهَا عَلَى النَّارِ ثُمَّ نَقْلِيهِ ثُمَّ نَأْخُذُ مُخَّ الْحِنْطَةِ إِذَا طُحِنَتْ فَنُلْقِيهِ عَلَى السَّمْنِ وَ الْعَسَلِ ثُمَّ نَسُوطُهُ حَتَّى يَنْضَجَ فَيَأْتِيَ كَمَا تَرَى فَقَالَ(ص) إِنَّ هَذَا الطَّعَامَ طَيِّبٌ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۸).
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۵۵.
- ↑ «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ أَفْطَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَشِيَّةَ الْخَمِيسِ فِي مَسْجِدِ قُبَا- فَقَالَ هَلْ مِنْ شَرَابٍ فَأَتَاهُ أَوْسُ بْنُ خَوْلَةَ الْأَنْصَارِيُ بِعُسٍ مِنْ لَبَنٍ مَخِيضٍ بِعَسَلٍ فَلَمَّا وَضَعَهُ عَلَى فِيهِ نَحَّاهُ ثُمَّ قَالَ شَرَابَانِ يُكْتَفَى بِأَحَدِهِمَا عَنْ صَاحِبِهِ لَا أَشْرَبُهُ وَ لَا أُحَرِّمُهُ وَ لَكِنِّي أَتَوَاضَعُ لِلَّهِ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِي مَعِيشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّهُ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲۲، ح۳؛ الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۹، ح۳۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۵، ح۶۴ و ج۷۵، ص۱۲۶، ح۲۵. نیز بنگرید به: اهوازی، کتاب الزهد، ص۵۵، ح۱۴۸).
- ↑ «... وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۵، ص۴۹۴). «جئتکم بالشریعة السهلة السمحاء»؛ (العاملی، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۳۷۴؛ العاملی، الانتصار، ج۹، ص۴۰۷).
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۶۲.
- ↑ «عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع): مَا مِنْ شَيْءٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَطْنٍ مَمْلُوءٍ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۰، ح۱۱).
- ↑ «عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع): قَالَ: إِذَا شَبِعَ الْبَطْنُ طَغَى»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۰، ح۱۰).
- ↑ قال بعض السلف: لا تأکلوا کثیرا فتشربوا کثیرا فترقدوا کثیرا فتحسروا کثیرا؛ (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، ج۱، ص۸۵).
- ↑ بنگرید به: نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۲۱ - ۲۰۹.
- ↑ از آنجا که معده جای نفس کشیدن نیست، میتوان گفت مراد از نفس، گازهای متصاعد از غذاست.
- ↑ «عن المقدام بن معدیکرب: ان رسول الله(ص) قال: ما ملأ ابن آدم وعاء شرا من بطنه حسب ابن آدم أکلات یقمن صلبه، فان کان لا محالة فثلث لطعامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه»، (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۲۱) روایت مشابهی با همین مضمون از امام صادق(ع) نقل شده است. (بنگرید به البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۰؛ الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۶۹).
- ↑ «و عن عایشه: لم یتملئ جوف النبی(ص) شبعا قط»؛ (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، ج۱، ص۸۵).
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۶۴.
- ↑ «وَ قَالَ(ص): كُلْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِي وَ أَمْسِكْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِي»؛ (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۲۱، ح۱۷).
- ↑ «وَ كَانَ أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَيْهِ مَا كَانَ عَلَى ضَفَفٍ فلا یأکل مع الشبع»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۱) «ضَفَف» را گاه حاجت و نیاز معنا کردهاند و گاه اجتماع چند نفر بر غذا. معنای دوم این روایت به مبحث بعد مربوط است (بنگرید به: الجوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، ماده «ضفف»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۵۴ و ۲۵۵).
- ↑ «عن أنس: أنه(ص) لم یجتمع عنده غداء و لا عشاء من خبز و لحم الاعلی ضفف»؛ (ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۷۰؛ الترمذی، الشمائل المحمدیة، ص۳۱۸).
- ↑ عن الحسن قال: کان رسول الله(ص) یؤاسی الناس بنفسه حتی جعل [یرقع] ازاره بالأدم و ما جمع بین عشاء و غداء ثلاثة ایام و لا حتی قبضه الله؛ (الکوفی، المصنف، ج۸، ص۱۴۳، ح۱۲۶).
- ↑ «عَنِ ابْنِ أَخِي شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ التُّخَمِ فَقَالَ تَغَدَّ وَ تَعَشَّ وَ لَا تَأْكُلْ بَيْنَهُمَا شَيْئاً فَإِنَّ فِيهِ فَسَادَ الْبَدَنِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: ﴿لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا﴾»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۸۸، ح۲).
- ↑ «عَنِ الصَّادِقِ(ع) قَالَ: لَا تَدَعِ الْعَشَاءَ وَ لَوْ بِثَلَاثِ لُقَمٍ بِمِلْحٍ وَ مَنْ تَرَكَ الْعَشَاءَ لَيْلَةً مَاتَ عِرْقٌ فِي جَسَدِهِ لَا يَحْيَا أَبَداً»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۹۵).
- ↑ «عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ قَالَ: تَعَشَّوْا وَ لَوْ بِكَفٍّ مِنْ حَشَفٍ فَإِنَّ تَرْكَ الْعَشَاءِ مَهْرَمَةٌ»؛ (الترمذی، (الجامع الصحیح) سنن الترمذی، ج۳، ص۱۸۸؛ الجرجانی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۴، ص۲۹۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۳۴۶، ح۲۲).
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۶۶.
- ↑ «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) النَّاسَ فَقَالَ: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ الَّذِي يَمْنَعُ رِفْدَهُ وَ يَضْرِبُ عَبْدَهُ وَ يَتَزَوَّدُ وَحْدَهُ...»؛ (الکلینی، الکافی، ج۲، ص۲۹۰؛ نیز بنگرید به: الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): الطَّعَامُ إِذَا جَمَعَ أَرْبَعاً فَقَدْ تَمَّ إِذَا كَانَ مِنْ حَلَالٍ وَ كَثُرَتِ الْأَيْدِي عَلَيْهِ وَ سَمَّى اللَّهَ فِي أَوَّلِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ فِي آخِرِهِ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۳۹۸).
- ↑ «قَالَ(ص): أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْأَيْدِي»؛ (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۲۷، ح۱۱).
- ↑ «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْجَمَاعَةُ بَرَكَةٌ وَ طَعَامُ الْوَاحِدِ يَكْفِي الِاثْنَيْنِ وَ طَعَامُ الِاثْنَيْنِ يَكْفِي الْأَرْبَعَةَ»؛ (ابن اشعث الکوفی، الجعفریات، ص۱۵۹؛ البرقی، المحاسن، ج۲، ص۳۹۸؛ الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۳، باب اجتماع الایدی علی الطعام، ح۱).
- ↑ قاضی نعمان در ذیل روایتی مشابه از امام صادق(ع) مینویسد: «وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ص) أَنَّهُ قَالَ: الثَّرِيدُ بَرَكَةٌ وَ طَعَامُ الْوَاحِدِ يَكْفِي الِاثْنَيْنِ يَعْنِي(ع) أَنَّهُ يَقُوتُهُمْ لَا عَلَى الشِّبَعِ وَ الِاتِّسَاعِ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۱).
- ↑ «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاشَانِيِّ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ سُلَيْمَانَ بْنِ مُقَاتِلٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَمَرَّ بِهِ رَكْبٌ وَ هُوَ يُصَلِّي فَوَقَفُوا عَلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ سَاءَلُوهُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ دَعَوْا وَ أَثْنَوْا وَ قَالُوا لَوْ لَا أَنَّا عِجَالٌ لَانْتَظَرْنَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَأَقْرِءُوهُ مِنَّا السَّلَامَ وَ مَضَوْا فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صمُغْضَباً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ يَقِفُ عَلَيْكُمُ الرَّكْبُ وَ يَسْأَلُونَكُمْ عَنِّي وَ يُبَلِّغُونِّي السَّلَامَ وَ لَا تَعْرِضُونَ عَلَيْهِمُ الْغَدَاءَ لَيَعِزُّ عَلَى قَوْمٍ فِيهِمْ خَلِيلِي جَعْفَرٌ أَنْ يَجُوزُوهُ حَتَّى يَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۷۵ ح۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۳، ح۵۶).
- ↑ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ كُلَّ الْأَصْنَافِ مِنَ الطَّعَامِ وَ كَانَ يَأْكُلُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ مَعَ أَهْلِهِ وَ خَدَمِهِ إِذَا أَكَلُوا وَ مَعَ مَنْ يَدْعُوهُ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَلَى الْأَرْضِ وَ عَلَى مَا أَكَلُوا عَلَيْهِ وَ مِمَّا أَكَلُوا إِلَّا أَنْ يَنْزِلَ بِهِمْ ضَيْفٌ فَيَأْكُلَ مَعَ ضَيْفِهِ...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۶ و ۲۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۱).
- ↑ «سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)، إِنَّا نَأْكُلُ وَ لَا نَشْبَعُ قَالَ لَعَلَّكُمْ تَفْتَرِقُونَ عَنْ طَعَامِكُمْ فَاجْتَمِعُوا عَلَيْهِ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ يُبَارَكْ لَكُمْ فِيهِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۴۹؛ نیز بنگرید به: ابن هبة الله الشافعی، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۲، ص۴۲۰).
- ↑ «أَبُو الْبَخْتَرِيِّ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ(ع): أَنَّ الْمَسَاكِينَ كَانُوا يَبِيتُونَ فِي الْمَسْجِدِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَأَفْطَرَ النَّبِيُّ(ص) مَعَ الْمَسَاكِينِ الَّذِينَ فِي الْمَسْجِدِ ذَاتَ لَيْلَةٍ عِنْدَ الْمِنْبَرِ فِي بُرْمَةٍ، فَأَكَلَ مِنْهَا ثَلَاثُونَ رَجُلًا ثُمَّ رُدَّتْ إِلَى أَزْوَاجِهِ شِبَعَهُنَّ»؛ (الحمیری، قرب الأسناد، ص۱۴۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۱۹، ح۹).
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۶۸.
- ↑ «كَانَ(ص) إِذَا أَكَلَ سَمَّى...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷).
- ↑ البرقی، المحاسن، ج۲، ص۳۹۸.
- ↑ «وَ كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا نِعْمَةً مَشْكُورَةً نَصِلُ بِهَا نِعْمَةَ الْجَنَّةِ وَ كَانَ(ص) إِذَا وَضَعَ يَدَهُ فِي الطَّعَامِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيمَا رَزَقْتَنَا وَ عَلَيْكَ خَلَفُهُ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۱ و ۲۴۲).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) إِذَا شَرِبَ بَدَأَ فَسَمَّى وَ حَسَا حُسْوَةً وَ حُسْوَتَيْنِ ثُمَّ يَقْطَعُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ يَعُودُ فَيُسَمِّي ثُمَّ يَزِيدُ فِي الثَّالِثَةِ ثُمَّ يَقْطَعُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ فَكَانَ لَهُ فِي شُرْبِهِ ثَلَاثُ تَسْمِيَاتٍ وَ ثَلَاثُ تَحْمِيدَاتٍ...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۶).
- ↑ «الْحَمْدُ لِلَّهِ مُنْزِلِ الْمَاءِ مِنَ السَّمَاءِ مُصَرِّفِ الْأَمْرِ كَيْفَ يَشَاءُ بِسْمِ اللَّهِ خَيْرِ الْأَسْمَاءِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۵۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۴۷۵).
- ↑ «وَ عَنْ عَلِيٍّ(ع): أَنَّهُ قَالَ: تَفَقَّدْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) غَيْرَ مَرَّةٍ وَ هُوَ يَشْرَبُ الْمَاءَ تَنَفَّسَ ثَلَاثاً مَعَ كُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ تَسْمِيَةٌ إِذَا شَرِبَ وَ حَمِدَ إِذَا قَطَعَ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۳).
- ↑ «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَنَّهُ كَانَ إِذَا شَرِبَ اللَّبَنَ قَالَ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ زِدْنَا مِنْهُ وَ إِذَا شَرِبَ الْمَاءَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي سَقَانَا عَذْباً زُلَالًا بِرَحْمَتِهِ وَ لَمْ يَسْقِنَا مِلْحاً أُجَاجاً بِذُنُوبِنَا»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۶).
- ↑ «وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُمَا قَالا ثَلَاثُ أَنْفَاسٍ فِي الشَّرَابِ أَفْضَلُ مِنْ نَفَسٍ وَاحِدَةٍ وَ كَرِهَا أَنْ يَتَشَبَّهَ الشَّارِبُ بِشُرْبِ الْهِيمِ يَعْنِيَانِ الْإِبِلَ الصَّادِيَةَ لَا تَرْفَعُ رُءُوسَهَا مِنَ الْمَاءِ حَتَّى تَرْوَى»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۴).
- ↑ «عن ابن عباس: كَانَ إِذَا شَرِبَ تنفس مرتین»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۴).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) رُبَّمَا شَرِبَ بِنَفَسٍ وَاحِدٍ حَتَّى يَفْرُغَ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
- ↑ «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَنَّهُ مَرَّ بِرَجُلٍ يَكْرَعُ فِي الْمَاءِ بِفِيهِ يَعْنِي يَشْرَبُهُ مِنْ إِنَاءٍ أَوْ غَيْرِهِ مِنْ وَسَطِهِ وَ قَالَ أَ تَكْرَعُ كَكَرْعِ الْبَهِيمَةِ إِنْ لَمْ تَجِدْ إِنَاءً فَاشْرَبْ بِيَدَيْكَ فَإِنَّهُمَا مِنْ أَطْيَبِ آنِيَتِكَ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۱).
- ↑ «وَ عَنْهُ(ص) أَنَّهُ قَالَ: مَصُّوا الْمَاءَ مَصّاً وَ لَا تَعُبُّوهُ عَبّاً فَإِنَّ مِنْهُ يَكُونُ الْكُبَادُ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۲؛ الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) لَا يَتَنَفَّسُ فِي الْإِنَاءِ إِذَا شَرِبَ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يَتَنَفَّسَ أَبْعَدَ الْإِنَاءَ عَنْ فِيهِ حَتَّى يَتَنَفَّسَ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱)
- ↑ «كَانَ(ص) إِذَا أَكَلَ سَمَّى وَ يَأْكُلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ مِمَّا يَلِيهِ وَ لَا يَتَنَاوَلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْ غَيْرِهِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۳ و ۲۸).
- ↑ «وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا أَكَلَ مَعَ الْقَوْمِ كَانَ أَوَّلَ مَنْ يَضَعُ يَدَهُ مَعَ الْقَوْمِ وَ آخِرَ مَنْ يَرْفَعُ يَدَهُ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۳).
- ↑ «(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۸.
- ↑ «و راستیان، کیانند راستیان؟» سوره واقعه، آیه ۲۷.
- ↑ ﴿فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ... فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾ «(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟... در بوستانهای پرنعمت جویبارها روان است» سوره واقعه، آیه ۸-۱۱؛ ﴿وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ * فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ﴾ «و اگر از راستیان باشد * پس تو را از راستیان درود باد» سوره واقعه، آیه ۹۰ و۹۱؛ ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ * فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا﴾ «امّا آنکه کارنامهاش به دست راست وی داده شود میگوید: بگیرید کارنامه مرا بخوانید! * به زودی با حسابی آسان به حساب او رسیدگی میشود» سوره انشقاق، آیه ۷ و ۸.
- ↑ «... وَ كَانَ يَمِينُهُ(ص) لِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ وَ أَخْذِهِ وَ إِعْطَائِهِ فَكَانَ لَا يَأْخُذُ إِلَّا بِيَمِينِهِ وَ لَا يُعْطِي إِلَّا بِيَمِينِهِ وَ كَانَ شِمَالُهُ لِمَا سِوَى ذَلِكَ مِنْ بَدَنِهِ وَ كَانَ يُحِبُّ التَّيَمُّنَ فِي كُلِّ أُمُورِهِ فِي لُبْسِهِ وَ تَنَعُّلِهِ وَ تَرَجُّلِهِ...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۳).
- ↑ «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ(ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) نَهَى عَنِ الشُّرْبِ وَ الْأَكْلِ بِالشِّمَالِ وَ أَمَرَ أَنْ يُسَمِّيَ اللَّهَ الشَّارِبُ إِذَا شَرِبَ وَ يَحْمَدَهُ إِذَا فَرَغَ يَفْعَلُ ذَلِكَ كُلَّمَا تَنَفَّسَ فِي الشُّرْبِ ابْتَدَأَ أَوْ قَطَعَ»؛ (التمیمی المغربی دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۴۷).
- ↑ «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَنَّهُ نَهَى أَنْ يَأْكُلَ أَحَدٌ بِشِمَالِهِ أَوْ يَشْرَبَ بِشِمَالِهِ أَوْ يَمْشِيَ فِي نَعْلٍ وَاحِدٍ وَ كَانَ يَسْتَحِبُّ الْيَمِينَ فِي كُلِّ شَيْءٍ»؛ (التمیمی المغربی دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۹، ح۳۹۹؛ نیز بنگرید به: نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۲۸).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) إِذَا أَكَلَ اللَّحْمَ لَمْ يُطَأْطِئْ رَأْسَهُ إِلَيْهِ وَ يَرْفَعُهُ إِلَى فِيهِ ثُمَّ يَنْتَهِشُهُ انْتِهَاشاً»؛ (الطبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۰).
- ↑ «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُتَّكِئاً مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۸، ص۱۶۴، ح۱۷۵؛الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۳ و ۲۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۲ و ج۴۱، ص۱۳۰، ح۴۱).
- ↑ الکلینی، الکافی، ج۸، ص۱۲۹، ح۱۰۰. متن روایت پیشتر در بحث سادگی غذای رسول خدا(ص) نقل شد.
- ↑ «عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ قَالَ: سَأَلَ بَشِيرٌ الدَّهَّانُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ هَلْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ مُتَّكِئاً عَلَى يَمِينِهِ وَ عَلَى يَسَارِهِ فَقَالَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَأْكُلُ مُتَّكِئاً عَلَى يَمِينِهِ وَ لَا عَلَى يَسَارِهِ وَ لَكِنْ كَانَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ قُلْتُ وَ لِمَ ذَلِكَ قَالَ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ح۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۲، ح۵۳).
- ↑ «عَنْ مُعَلَّى بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)مَا أَكَلَ نَبِيُّ اللَّهِ(ص) وَ هُوَ مُتَّكِئٌ مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالْمُلُوكِ وَ نَحْنُ لَا نَسْتَطِيعُ أَنْ نَفْعَلَ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۲، ح۸).
- ↑ یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، ج۱، ص۸۶.
- ↑ «وَ كَانَ يَقُولُ: إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ آكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ وَ أَجْلِسُ كَمَا يَجْلِسُ الْعَبْدُ»؛ (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، ج۱، ص۸۶).
- ↑ «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ كَانَ صيَأْكُلُ عَلَى الْحَضِيضِ وَ يَنَامُ عَلَى الْحَضِيضِ»؛)الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ج۶؛ البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۵۷، ح۳۸۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۲، ح۵۵).
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ الْأَكْلُ عَلَى الْحَضِيضِ مَعَ الْعَبِيدِ وَ رُكُوبِيَ الْحِمَارَ مُؤْكَفاً وَ حَلْبِيَ الْعَنْزَ بِيَدِي وَ لُبْسُ الصُّوفِ وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي»؛ (شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۳۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۱۵، ح۲).
- ↑ «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ، وَ يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ، وَ يَعْتَقِلُ الشَّاةَ، وَ يُجِيبُ دَعْوَةَ الْمَمْلُوكِ عَلَى خُبْزِ الشَّعِيرِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۲۲، ج۱۹).
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جُلُوسَ الْعَبْدِ وَ يَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۵۶، ح۳۸۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۲۵، ح۲۹).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) كَثِيراً إِذَا جَلَسَ لِيَأْكُلَ يَأْكُلُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ يَجْمَعُ رُكْبَتَيْهِ وَ قَدَمَيْهِ كَمَا يَجْلِسُ الْمُصَلِّي فِي اثْنَتَيْنِ إِلَّا أَنَّ الرُّكْبَةَ فَوْقَ الرُّكْبَةِ وَ الْقَدَمَ عَلَى الْقَدَمِ وَ يَقُولُ(ص): أَنَا عَبْدٌ آكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ وَ أَجْلِسُ كَمَا يَجْلِسُ الْعَبْدُ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷).
- ↑ «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَنَّهُ نَهَى عَنْ ثَلَاثِ أَكَلَاتٍ أَنْ لَا يَأْكُلَ أَحَدٌ بِشِمَالِهِ أَوْ مُسْتَلْقِياً عَلَى قَفَاهُ أَوْ مُنْبَطِحاً عَلَى بَطْنِهِ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۹، ح۳۹۹).
- ↑ «وَ رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لَمْ يَأْكُلْ عَلَى خِوَانٍ قَطُّ حَتَّى مَاتَ...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۸).
- ↑ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ: إِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ أَهْدَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) صَاعاً مِنْ رُطَبٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِلْخَادِمِ الَّتِي جَاءَتْ بِهِ ادْخُلِي فَانْظُرِي هَلْ تَجِدِينَ فِي الْبَيْتِ قَصْعَةً أَوْ طَبَقاً فَتَأْتِيَنِي بِهِ فَدَخَلَتْ ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَيْهِ فَقَالَتْ مَا أَصَبْتُ قَصْعَةً وَ لَا طَبَقاً فَكَنَسَ رَسُولُ اللَّهِ صبِثَوْبِهِ مَكَاناً مِنَ الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ لَهَا ضَعِيهِ هَاهُنَا عَلَى الْحَضِيضِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ مِثْقَالَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ مَا أَعْطَى كَافِراً وَ لَا مُنَافِقاً مِنْهَا شَيْئاً»؛ (الاسکافی، التمحیص، ص۴۸، ح۷۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۸۴، ح۱۳۳ و ج۶۹، ص۵۱، ح۷۲).
- ↑ «وَ يَسْتَعِينُ بِالْيَدَيْنِ جَمِيعاً»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۹؛ نیز بنگرید به: التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۹، ح۴۰۲).
- ↑ «عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَضَعُ يَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَأْكُلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ يَأْكُلُ هَكَذَا لَيْسَ كَمَا يَفْعَلُ الْجَبَّارُونَ أَحَدُهُمْ يَأْكُلُ بِإِصْبَعَيْهِ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۹۷، ح۶؛ نیز بنگرید به: البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۶۳، ص۴۱۴).
- ↑ «وَ كَانَ يَأْكُلُ بِأَصَابِعِهِ الثَّلَاثِ الْإِبْهَامِ وَ الَّتِي تَلِيهَا وَ الْوُسْطَى وَ رُبَّمَا اسْتَعَانَ بِالرَّابِعَةِ وَ كَانَ(ص) يَأْكُلُ بِكَفِّهَا كُلِّهَا وَ لَمْ يَأْكُلْ بِإِصْبَعَيْنِ وَ يَقُولُ إِنَّ الْأَكْلَ بِإِصْبَعَيْنِ هُوَ أَكْلَةُ الشَّيْطَانِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۸).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) إِذَا فَرَغَ مِنْ طَعَامِهِ لَعِقَ أَصَابِعَهُ الثَّلَاثَ الَّتِي أَكَلَ بِهَا فَإِنْ بَقِيَ فِيهَا شَيْءٌ عَاوَدَهُ فَلَعِقَهَا حَتَّى تَتَنَظَّفَ وَ لَا يَمْسَحُ يَدَهُ بِالْمِنْدِيلِ حَتَّى يَلْعَقَ أَصَابِعَهُ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ يَقُولُ إِنَّهُ لَا يُدْرَى فِي أَيِّ الْأَصَابِعِ الْبَرَكَةُ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۰).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) يَلْحَسُ الصَّحْفَةَ وَ يَقُولُ: آخِرُ الصَّحْفَةِ أَعْظَمُ الطَّعَامِ بَرَكَةً»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۰).
- ↑ «عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَلْطَعُ الْقَصْعَةَ وَ يَقُولُ مَنْ لَطَعَ قَصْعَةً فَكَأَنَّمَا تَصَدَّقَ بِمِثْلِهَا»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۹۷، ح۴؛ البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۳، ح۳۱۸؛ الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۴۹۶، ح۱).
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِذَا أَكَلَ أَحَدُكُمْ طَعَاماً فَمَصَّ أَصَابِعَهُ الَّتِي أَكَلَ بِهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۲، ح۳۱۵).
- ↑ «وَ عَنْهُ(ص) أَنَّهُ كَانَ يَلْعَقُ الصَّحْفَةَ وَ قَالَ آخِرُ الصَّحْفَةِ أَعْظَمُهَا بَرَكَةً وَ إِنَّ الَّذِينَ يَلْعَقُونَ الصِّحَافَ تُصَلِّي عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ وَ يَدْعُونَ لَهُمْ بِالسَّعَةِ فِي الرِّزْقِ وَ لِلَّذِي يَلْعَقُ الصَّحْفَةَ حَسَنَةٌ مُضَاعَفَةٌ وَ كَانَ إِذَا أَكَلَ لَعِقَ أَصَابِعَهُ حَتَّى يُسْمَعَ لَهَا مَصِيصٌ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۲۰، ح۴۰۵).
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ «غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ يَجْلِبُ الرِّزْقَ»؛ (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۶۹، ح۱۱)؛ «أَنَّ عَلِيّاً(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكْثُرَ خَيْرُ بَيْتِهِ فَلْيَتَوَضَّأْ عِنْدَ حُضُورِ طَعَامِهِ»؛ (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۶۷؛ ابن اشعث الکوفی، الجعفریات، ص۲۷؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۵۸). «سهل بن ابراهیم المروزی عن موسی بن جعفر(ع) عن أبیه عن جده متصلا قال: قال رَسُولُ اللَّهِ(ص): الْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ بَعْدَهُ يَنْفِي اللَّمَمَ وَ يُصِحُّ الْبَصَرَ»؛ (ابن سلامه القضاعی، مسند الشهاب، ج۱، ص۲۰۵؛ نیز بنگرید به: راوندی، الدعوات، ص۱۴۲)؛ «عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ تَوَضَّأَ قَبْلَ الطَّعَامِ عَاشَ فِي سَعَةٍ وَ عُوفِيَ مِنْ بَلْوَى فِي جَسَدِهِ»؛ (راوندی، النوادر، ص۲۲۱). شایان ذکر است که واژه وضو و مشتقات آن در این روایات از منظر علمای شیعه به مفهوم مطلق شستن دستهاست. (در این باره بنگرید به: سید مرتضی، الأمالی، ج۲، ص۵۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۴۴۸).
- ↑ «عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَشْرَبُ فِي الْأَقْدَاحِ الشَّامِيَّةِ يُجَاءُ بِهَا مِنَ الشَّامِ وَ تُهْدَى إِلَيْهِ(ص)»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۸۵، ح۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۸، ح۷۹).
- ↑ «عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) يُعْجِبُهُ أَنْ يَشْرَبَ فِي الْإِنَاءِ الشَّامِيِّ وَ كَانَ يَقُولُ: هُوَ أَنْظَفُ آنِيَتِكُمْ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۸۶، ح۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۸۶، ح۸۰).
- ↑ «وَ كَانَ(ص) يَشْرَبُ فِي الْأَقْدَاحِ الَّتِي يُتَّخَذُ مِنَ الْخَشَبِ وَ فِي الْجُلُودِ وَ يَشْرَبُ فِي الْخَزَفِ وَ يَشْرَبُ بِكَفَّيْهِ يَصُبُّ فِيهِمَا الْمَاءَ وَ يَشْرَبُ وَ يَقُولُ: لَيْسَ إِنَاءٌ أَطْيَبَ مِنَ الْكَفِّ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
- ↑ «وَ کَانَ يَشْرَبُ مِنْ أَفْوَاهِ الْقِرَبِ وَ الْأَدَاوِي وَ لَا يَخْتَنِثُهَا اخْتِنَاثاً وَ يَقُولُ إِنَّ اخْتِنَاثَهَا يُنَتِّنُهَا»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
- ↑ «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص): أَنَّهُ نَهَى عَنِ اخْتِنَاثِ الْأَسْقِيَةِ. وَ هُوَ أَنْ تُثْنَى أَفْوَاهُ الْقِرْبَةِ ثُمَّ يُشْرَبَ مِنْهَا وَ قِيلَ إِنَّ ذَلِكَ نُهِيَ عَنْهُ لِوَجْهَيْنِ أَحَدُهُمَا أَنَّهُ يُخَافُ أَنْ يَكُونَ فِيهَا دَابَّةٌ أَوْ حَيَّةٌ فَتَنْسَابَ فِي [فَمِ] الشَّارِبِ وَ الثَّانِي أَنَّ ذَلِكَ يُنَتِّنُهَا»؛ (و هو الاحسن). (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۲۹، ح۴۴۸).
- ↑ الطبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.
- ↑ امروزه اثبات شده که آدمی هنگام بازدم، دی اکسید کربن را بیرون میدهد. از این رو آبی که در ظرف است، با تنفس در آن آلوده میگردد.
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۷۲-۹۰.