نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Shafipour(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۳ توسط Shafipour(بحث | مشارکتها)
منابع علم غیبمعصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«نخستین شرط برای تصدی مقام امامت علم و آگاهی و دانش نسبت به تمام معارف دینی و نیازهای مردم و آنچه در اداره جوامع انسانی لازم است، میباشند و بدون چنان علمی این مسئولیت هرگز به انجام نمیرسد، و ائمه اطهار(ع) از چنین علمی برخوردار بودند و معلومات خویش را هرگز نزد معلمان ننمودهاند بلکه علم حضوری بوده است زیرا:
اولاً: با تحقیق و تفحص در قرآن مجید و روایات منابع علمی امامان در پنج منبع خلاصه میشود:
وراثت از پیامبر:پیامبر اکرم(ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به علی آموخت و طبق بعضی از روایات علی با خط خود در کتابی نوشت و این علم نسل اندر نسل به فرزندان علی یعنی امامان معصوم رسید.
ارتباط با فرشتگان:ائمه، مانند: خضر و ذوالقرنین و مریم که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند و حقایق از عالم غیب به آنان الهام میشد، هستند. از حسن بن یحیای مدائنی نقل شده که از امام صادق(ع) پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امامی میشود چگونه جواب میدهد؟ امام فرمود: گاهی به او الهام میشود و گاهی از فرشته میشنود و گاهی هر دو.
روح القدس: از روایاتی که در منابع اهل بیت(ع) وارد شده به خوبی بر میآید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین بوده و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته.
نور الهی: همانطور که ملاحظه فرمودید منابع علم امامان(ع) معصوم متعدد و متنوع است و در هیچ منبعی نقل نگردیده که امامی نزد معلمی درس خوانده باشد و اصولاً با وجود این منابع متصل به علم لایتناهی الهی که همهاش هم حضوری است چه نیازی است که به علم حصولی در نزد افراد که شأن علمی شان به مراتب از خود ائمه پایینتر است روی آورند.
ثانیاً:امامان(ع) به عنوان جانشیان پیامبر(ص) باید علم و دانشی در خور مأموریت عظیمشان داشته باشند تا مردم به آنها اعتماد کنند، این علم باید خالی از نقص باشد و گرنه جلب اعتماد نمیکند، باید در خور مأموریتشان باشد یعنی از گذشته و حال و آینده آگاه باشند، چون مأموریتشان ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون مردم را شامل است این علم باید چنین معلوماتی باشد. پر واضح است که علمی با چنین شرایطی از عهده بشر خارج است و تنها منبعی که میتواند چنین شرایطی داشته باشد اتصال به غیب و با علم لدنی است.
ثالثاً: در پارهای از روایات تصریح شده است که ائمه همه علوم را از ناحیه خداوند دریافت میدارند مثلا: الف): امام رضا (ع) درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند کسی را برای مردم بر میگزیند چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سئوالی درنمانده و در تشخیص حق سرگردان نشود. ب): امام صادق(ع) فرمودهاند: کسی که گمان کند خدا بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام آنچه را او به آن نیاز دارد از وی پنهان میکند بر خدا افتراء زده است. ملاحظه میفرمائید که در روایت اول تصریح دارد بگونهای علم به امامان(ع) الهام میشود که از هیچ سئوالی درنمانند و در روایت دوم ظاهر میشود هر کس بگوید که خداوند همه علوم مورد نیاز امام را به او نداده به خدا افتراء زده، بنابراین نیازی به اکتساب نیست.
رابعاً:امامان از دوران کودکی از قوه قدسیه الهامی برخوردار بودهاند و نسبت به همه علوم و دانشها مهارت داشتهاند و در برابر همه پرسشهای مردم در زمینههای گوناگون برای ایشان عرضه میشد بدون آنکه به کتب و مأخذی مراجعه کنند بیدرنگ پاسخ لازم و قانع کنندهای را ارائه مینمودند. حاصل آنکه همه علم امامان معصوم لدنی بوده است و از ناحیه خداوند به ایشان رسیده یا بواسطه پیامبر اکرم(ص) یا الهام و یا تحدیث فرشتگان این است که نیازمند کسب علوم از دانشمندان بشری نبودهاند زیرا این ائمه بودهاند که مشکلات علمی دانشمندان را حل می نمودهاند و تاریخ بهترین شاهد بر این مدعا است»[۲].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«مهمترین منابع آگاهی از غیب را می توان در سه قسم خلاصه نمود:
موجوداتی که از افق حس بشر بیرون بودن، و هیچ گاه در قلمرو حس او قرار نمی گیرد. مانند ذات پروردگار جهان و حقیقت اسماء و صفات وی، و جنود غیبی خدا یعنی فرشتگان و شیوه کار آنان مانند تدبیر عالم خلقت، و جهان ارواح و جن و عالم برزخ و فرازهای مختلف آن، و رستاخیز و مواقف گوناگون آن و.... حقایق این موجودات و کیفیات و خصوصیات آنها از افق حس و ادراک انسان بیرون بوده، و هیچ گاه بشر از حقیقت و خصوصیات کمی و کیفی آنها، آگاه نخواهد گشت، و در برابر آنها وظیفه ای جز ایمان به وجود آنها ندارد. (...)
مکتشفات علمی بشر مانند قوانینی که بر پهنه هستی حکومت می کنند و موجوداتی که قرن ها از افق حس او بیرون بوده اند. مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون گریز از مرکز آگاه نبود و نمی دانست که کاخ بی ستون منظومه شمسی، و تمام کهکشان ها و سحابی ها بر اساس این دو قانون استوار است، از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام "مغیبات" بودند. (...)
حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. فرض کنید در خانه کسی، حادثه ای رخ داد و او شاهد آن بود، آگاهی چنین فردی، آگاهی از امر محسوس بوده و آگاهی از غیب نبود و اگر همان شخص همان حادثه را برای دیگران که در آن محل نبودند، بازگو کند گزارش از غیب نداده است. ولی اگر کسی بدون آن که همان حادثه را ببیند و یا از کسی بشنود، و یا از طریق کتاب و روزنامه و دیگر وسایل ارتباط جمعی، از آن آگاه گردد و یا از قراینی آن را حدس بزند ناگهان به طور یقین از وجود حادثه ای ما را مطلع سازد، یک چنین گزارش، خبر از غیب خواهد بود. بنابراین گزارش های قرآن راجع به امت های پیشین به وسیله پیامبری که نه درس خوانده و نه این مطالب را از فردی شنیده است، خبر از غیب می باشد»[۳].
«علم غیب که باید آن را "معرفت سوم" و یا "آگاهی سوم" نامید، بدون علت نیست. (...) چنین آگاهی علت عادی و طبیعی ندارد بلکه از مجرای علل غیر عادی و غیر طبیعی وارد ذهن فرد آگاه می گردد اینک به برخی از طرق و علل غیر طبیعی این نوع آگاهی، اشاره می کنیم:
وحی مستقیم الهی: به این معنی که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا در اختیار پیامبر گذارده می شود و برخی از خبرهای غیبی قرآن اعم از حوادث گذشته و آینده، و معارف مربوط به خدا و اسما و صفات و اوضاع جهان برزخ و معاد همگی از این قبیل است یعنی غیبی است که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا می باشد.(...)
وحی به وسیله فرشته: گاهی فرشته ای به صورت انسان متمثل می گردد و پیامبران و اولیاء الهی را از یک رشته امور پنهان از حس، مطلع می سازد.
رؤیای صادق یا خوابهای راستین: یکی دیگر از وسایل آگاهی از غیب است. (...) مثلاً ابراهیم از طریق رؤیا آگاه شد که از جانب خدا مأمور است که فرزند خود اسماعیل را ذبح کند و آن چنان به صحت خواب خود ایمان داشت که مقدمات آن را فراهم ساخت[۴]. حضرت یعقوب و یوسف از طریق علم به تعبیر خواب، حوادثی را پیش بینی می کردند و از امور پنهان از حس، گزارش می دادند. (...)
القاء روح: گاهی یک رشته حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر القاء می گردد. ناگهان فضای روح، آن چنان روشن می گردد که یقین پیدا می کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. مادر موسی نگران سرنوشت فرزند دلبند خود بود که ناگهان به او الهام شد او را در میان جعبه ای بگذارد و آن را به روی آب های نیل روانه سازد در سرنوشت او نیندیشد زیرا ﴿﴿إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾﴾[۵]»[۶].
«بیشک اهل بیت پیغمبر(ص) بیش از سایر مردم از علوم آن حضرت، بهرهمند بودند چنانکه درباره ایشان فرمود: «لا تُعلِّموهُمْ فَاِنَّهُمْ أعْلَمُ مِنْکُم»[۷] مخصوصاً شخص امیرمؤمنان(ع) که از دوران کودکی در دامان رسول خدا(ص) پرورش یافته و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی، و همواره درصدد فراگرفتن علوم و حقایق از پیامبر اکرم(ص) بود، و درباره وی فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۸] و از خود امیرمؤمنان(ع) نقل شده که فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللّهِ(ص) عَلَّمَنی اَلْفَ باب، وَ کُلُّ باب یَفْتَحُ اَلْفَ بابِ فَذلِکَ اَلْفَ باب، حتّی عَلِمْتُ ما کانَ وَ ما یکونُ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنایا وَ الْبَلایا وَ فَصْلَ الْخِطابِ»[۹] ولی علوم ائمهاهل بیت(ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم(ص) بیواسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهرهمند بودهاند که بصورت "الهام و "تحدیث"[۱۰] به ایشان افاضه میشده است نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۱۱] و حضرت مریم(س) و مادر موسی(ع) "وحی" گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار(ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت میرسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۱۲].
تمثُّل فرشتگان: گاه میشود که علم غیب از طریق تمثل فرشتگان به صورت انسان، در اختیار بعضی از بندگان قرار میگیرد، مانند: داستان آگاهی حضرت مریم (س) به اینکه دارای فرزند میشود[۱۹]. جریان حضرت ابراهیم و همسرش، بر اینکه در دوران کهن سالی فرزند دار خواهند شد[۲۰]. شاید بتوان این طریق را با طریق تحدیث جمع نمود؛
روح: فراگیری علم غیب از طریق روح هم طریق دیگری است که روایات از آن یاد کردهاند و از روح به عنوان واقعیتی عظیمتر از جبرئیل و میکائیل سخن گفته اند[۲۱]؛
روح القدس:﴿﴿وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾﴾[۳۳][۳۴].
«برخی از اهل سنت مانند: فخر رازی، مباحث زیادی، پیرامون علم غیب امام مطرح نکرده است؛ اما بر اساس اعتقاد وی به جایگاه و منزلت حکومتی و دنیوی امام(ع) و خلیفه، میتوان نفی هرگونه علم غیب و علوم غیر دینی را از امام به او نسبت داد. فخر رازیعلم غیب انبیا را به معنای آگاهی آنها از امور وحیانی میداند. وی در ذیل تفسیر آیه۴۱ سوره طور ﴿﴿أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ﴾﴾[۳۵] میفرماید: "آنچه از علوم غیبی در نزد رسول خدا(ص) هست، علم به امور و اسرار و احکام و اخبار فراوان را از طریق وحی کسب میکند و به آنها یقین پیدا میکند."[۳۶] این تفسیر، ناتمام است؛ برای اینکه چگونه ممکن است لفظ غیب که به معنای پوشیده از حس است و معنای عامی دارد و در برابر شهود قرار دارد؛ تنها بر یک مصداق، یعنی وحی حمل گردد.[۳۷] اگر مقصود این باشد که گرچه غیب به معنای عامی به کار میرود؛ ولی وحی الهی تنها راه دریافت شناخت غیبی است؛ پاسخ میدهیم که آیات و روایات، راه دستیابی به امور و حقایق غیبی را منحصر در وحی ندانستهاند و راههای دیگری، همچون الهام و رؤیای صادق و آموختن و تعلیم از پیامبر(ص) را برای کسب معرفت به غیب، بیان کردهاند»[۳۸].
«در باب علوم امام چند منبع، دسته و شکل را میتوان ذکر کرد:
علوم انتقالی از پیامبر که این دسته خود شامل علم القرآن، علم دیگر کتب آسمانی، کتاب جامعه و الف باب میشود. در کتاب کافی سه {{عربی|اندازه=150%|«باب ما عند الأئمة من كتب الأولين كتب الأنبياء التوراة و الإنجيل و الزبور و صحف إبراهيم»}[۳۹] و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَىاخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا»[۴۰]و {{عربی|اندازه=150%|«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُل»}[۴۱] به علم امام به همه کتب آسمانی از جمله قرآن اشاره دارد. همچنین بر اساس روایاتی که در کافی و دیگر کتب روایی داریم، کتابی با املای پبامبر(ص) و خط امیرالمومنین(ع) وجود داشته که تمام مسائل شرعی و «كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْه»[۴۲]در آن بوده که از آن به کتاب جامعه یاد می شده است و این کتاب از طریق رسول خدا(ص) به ائمه رسیده است. همچنین روایاتی داریم که پیامبر خدا(ص) هزار باب از علم را به امیرالمومنین(ع) آموختند که از هر کدام هزار باب باز می شد.
علوم انتقالی از ملائکه که مصحف فاطمه(س) و تحدیث از طریق "نقر در سمع" و الهام از طریق "نکت در قلب" در ذیل آن قرار دارد. دو «بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ(س)»[۴۳] و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون»[۴۴] در کتاب کافی به احادیث متعددی درباره این منبع علم اشاره دارد.
علوم اخذ شده از خداوند که این دسته نیز شامل علم الهامی از طریق روح القدس و علم به اسم اعظم خداست که ابوابی نظیر «فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ (ع)» [۴۵]و «بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ(ع)»[۴۶] بر این نوع از علم امام دلالت دارد»[۴۷].
نزد ائمه اسم اعظم است: روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف میداند که هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه(ع) است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام میداد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچ گاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده میشود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به علم من الکتاب تعبیر کرده است.
«منابع و راههاى عامِ آگاهى ائمه(ع) از غیب عبارتاند از:
١. قرآن: قرآن (کتاب) نخستین منبع نامتناهى علوم اهل بیت(ع) است که احکام و دستورهاى دین را از آن مىگیرند. استنباط و برداشت اهل بیتپیامبر(ص) از قرآن به دو صورت است: گاهى ظاهر آیه بسیار روشن است. ازاینرو اهل بیت(ع) حکمى را که بیان مىکنند، به این آیات محکم استناد مىدهند. اما گاهى ظاهر آیه روشن نیست و احتیاج به تأویل دارد. در این صورت، اهل بیت(ع) که راسخان در علم و آگاهان به تأویل و تفسیر و ظاهر و باطن قرآناند، حکم آن را از قرآن استخراج مىنمایند.(...)
تعلیم بدون واسطه: مجموعه معارف و علومى است که پیامبر(ص) بهطور مستقیم و بدون واسطه به حضرت على(ع) تعلیم داده است؛ چنانکه احادیث مختلفى از فریقین در اینباره نقل شده است؛ براى مثال وقتى آیه ( ﴿﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾﴾ )[۵۰] نازل شد، پیامبر اسلام(ص) فرمود: از خدا خواستم که گوش على را از گوشهاى شنوا و نگهدارنده حقایق قرار دهد.[۵۱](...)
تعلیم باواسطه: مجموعه معارفى است که با یک واسطه یا بیشتر از پیامبر اسلام(ص) به سایر اهل بیت(ع) رسیده است؛ یعنى امامانى که رسول خدا(ص) را درک نکردهاند و مستقیم از آن حضرت کسب فیض ننمودهاند. ولى از اجداد خود نقل حدیث مىکنند تا به رسول خدا(ص) مىرسد؛ مثل حدیث معروف سلسلة الذهب که امام رضا(ع) در نیشابور چنین فرمود: روایت شده است که پدرم عبد صالح جناب موسی بن جعفر(ع) فرمود پدرم صادق جعفر بن محمد(ع) روایت نموده که فرمود پدرم ابو جعفر(ع) بن علی شکافنده علوم پیامبران روایت نموده که فرمود پدرم علی بن حسین سید العابدین(ع) روایت نموده که فرمود پدرم سرور جوانان اهل بهشت جناب حسین(ع) روایت نموده که فرمود پدرم علی بن ابی طالب(ع) فرمود شنیدم که پیامبر اکرم(ص) می فرماید شنیدم جبرئیل می فرماید خداوند عزوجل فرمود همانا تنها من الله می باشم و خدایی جز من نیست پس مرا عبادت و بندگی نمایید، هر کس از شما با اخلاص گواهی دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست در دژ مستحکم من وارد شده است و هر کس در دژ مستحکم من وارد شود از عذاب من ایمن گردد[۵۲] شخصى از امام صادق(ع) پرسید که علوم شما از چه منبعى گرفته شده است؟ حضرت فرمود: هرگاه درباره چیزى به تو پاسخ گفتم، از رسول خدا(ص) است و ما از خود چیزى نمىگوییم.[۵۳](...)
٣. کتاب امیرمؤمنان على(ع): یکى دیگر از منابع علم امامان(ع)، کتاب على(ع) است. از احادیث استفاده مىگردد که آن کتاب، طومارى از جنس پوست بوده است به طول هفتاد ذراع پیامبر(ص) که با املاى ایشان و با خط على(ع) نوشته شده است و در آن هر حلال و حرامى و هر چیزى که مردم تا قیامت به آن نیاز دارند، وجود دارد؛ حتى دیه یک خراش بر بدن. کتاب على(ع) نخستین کتاب گردآورى شده در اسلام مىباشد که در زمان پیامبر(ص) نوشته شده است.[۵۴] گاهى این نوشته به اسم «جامعه» و گاهى به نام «صحیفه» یا «کتاب على» شناخته شده است[۵۵] که بعد از امام على(ع) به امامان(ع) یکى پس از دیگرى منتقل مىشود و الآن نیز در دست خاتمالاوصیا امام زمان(ع) است. (...)
۴. جفر: «جفر» یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) است که در مواردى به آن تمسک نمودهاند. (...) در اصطلاح، جفر پوستى است که علوم در آن نوشته مىگردد و در اصطلاح حدیثى، به کتاب مخصوصى اطلاق مىشود که به املاى پیامبر اکرم(ص) و نگارش على(ع) بوده و در بردارنده علم انبیا و اوصیا(ع) است. این کتاب، از جمله نشانههاى امامت است که اکنون نزد خاتمالاوصیا امام عصر(ع) مىباشد. (...)
۵. مصحف فاطمه(س): صحیفه فاطمه(س) از جمله منابع عام علم امامان(ع) است که براساس روایات، مجموعهاى از اخبار غیبى و وقایع آیندگان است که جبرئیل بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) به حضرت زهرا(س) عرضه کرد و امیرمؤمنان(ع) نیز مطالب آن را نگاشت.[۵۶]
۶. مُحَدَّث بودن: یکى از منابع عام علوم ائمه(ع) "محدث" بودن آنهاست؛ یعنى امامان شیعه، بخشى از علم خود را از راه "تحدیث" که توسط فرشتگان الهى صورت مىگیرد، به دست مىآورند. البته این صفت منحصر به آنها و مخصوص به منصب امامت نیست. بلکه دختر پیامبر اسلام، حضرت فاطمه(س) نیز داراى این صفت بوده است. (...)
۷. القای روح القدس: یکی دیگر از منابع علم امامان (ع)، القای روح القدس است، اینکه روح القدس چیست؟ میان مفسران اختلاف است. از روایات استفاده میگردد که روح القدس نیروی غیبی است که با همه پیامبران و معصومان(ع) همراه بوده است و در موراد مختلفی امدادهای الهی را به آنها منتقل ساخته است و حضرت عیسی با همان نیروی غیبی مردگان را به اذن خدا زنده مینموده است، (...) اهل بیت (ع) نیز به سبب داشتن ملکه عصمت در بالاترین مرتبه از این نیروی غیبی برخوردار بودند؛ به طوری که از آن در هدایت مردم کمک میگرفتند.(...)
۸. نور الهی: از جمله منابع علم امام(ع) بهرهمندى از نور الهى است؛ چنانکه هر وقت خواسته باشند از غیب آگاهى یابند، به سبب قدرت و اذنى که خداوند به آنها داده است هرچه را بخواهند براى آنها روشن میگردد(...)
۱۰. رؤیای صادقه: از جمله منابع علم امامان(ع) خواب و رؤیاى آنان مىباشد. ما معتقدیم که خواب انبیا و ائمه اطهار (ع) مطابق با واقع است و آنها افزون بر اینکه در بیدارى از عنایات خداوند برخوردارند، در خواب و رؤیا نیز از تأییدات الهى بهرهمندند و از غیب آگاه مىشوند.[۵۷] (...)
۱۱. کتب انبیا: تمام کتابهایى را که خداوند بر پیامبران(ع) نازل کرده، نزد ائمه(ع) است این کتابها یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) است؛ چنانکه در روایتى ابوحمزه ثمالى از امام صادق نقل مىکند که حضرت فرمود: الواح موسى و عصاى موسى نزد ماست و ما وارثان پیامبرانیم[۵۸] همچنین در روایت دیگرى، امام صادق(ع) فرمود: ... و هر کتابى که نازل شده است نزد اهل علم است و ماییم اهل علم[۵۹] (...)
١٢. عالم ملکوت: یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) آگاهى آنها از عالم ملکوت است که بسیارى از علوم و معارف خود را از طریق مشاهده ملکوت، دریافت مىکنند و با دید و درک غیرظاهرى خود به حقایق مىرسند. این منبع، ویژه پیامبران، صالحان و مؤمنان خاص خداوند است که ائمه اطهار(ع) از مصادیق کامل آن مىباشند. (...)
١٣. عقل کامل: یکى دیگر از منابع علم ائمه(ع)، عقل کاملى است که خداوند به آنان داده است. در واقع بسیارى از حقایق علمى با عقل عادى درکپذیر نیست؛ چرا که عقل و خرد معمولى انسان، شعاع خاصى را روشن مىسازد. ولى عقل ائمه اطهار(ع) شعاع بسیار گستردهاى را روشن مىسازد و این امر سبب مىشود که حقایقى را به دست آورند که از دیگران پنهان است[۶۰]»[۶۱].
«منابع عمده علوم پیامبر(ص) و ائمه(ع) از دید روایات چنین است:
قرآن: نخستین منبع دانش پیامبر(ص) و ائمه(ع) به هیچ تردید کتاب خداست. بر پایه باور شیعه، پیامبر(ص) و ائمه(ع) دانش قرآن را به گونه کامل در اختیار دارند و با همه ابعاد و زوایای پنهان و آشکار آن آشنایند. قرآن کریم خود به این حقیقت اشاره کرده و علم تأویل قرآن و فهم آیات متشابه آن را در انحصار خداوند متعال و راسخان در علم برشمرده.﴿﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا﴾﴾[۶۲] مطابق با روایات فراوان، منظور از راسخان در علم پیشوایان معصوم الهی و اهل بیت پیامبر(ص) هستند. در آیهای نیز گواه بر رسالت پیامبر اکرم(ص) خداوند یکتا و ﴿﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾[۶۳] دانسته شده است. به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است و بر این اساس، جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن میتوان یافت. امیرمؤمنان(ع) که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژهای برای ادراک برخوردار است و ظاهر و باطن قرآن را میداند، توانایی خود را برای بهرهگیری از کتاب الهی چنین شرح میدهد: از آن (قرآن) بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید،اما من شما را از آن خبر میدهم. بدانید که در قرآن دانش آینده است و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است. امام صادق(ع) میفرماید: به خدا قسم من به آنچه در آسمانها و زمین است و آنچه در بهشت و دوزخ است آگاهم و به ماکان و مایکون علم دارم و همه این علوم را از کتاب خدا فرا گرفتم، خداوند درباره قرآن میفرماید: ﴿﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾﴾[۶۴] شاید بهترین گواه بر این مطلب حدیث شریف و متواتر ثقلین باشد که پیوند آنان با قرآن را تا روز قیامت ناگسستنی برشمرده و بر ملازمت آن دو با هم تأکید کرده است.
وحی و الهام:وحی آسمانی که خود پدیدهای غیبی و فراتر از تجربه عادی است، دریچههای جهان غیب را به روی پیامبران الهی میگشاید و آنان را به حقایقی آشنا میسازد که ابزار ادراکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی آنها را ندارد. چنانکه پیشتر گذشت،انبیاء نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمروی موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره میبرند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار میسازنند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانهای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با راز گشایی از محل استقرار شتر، به طعنه دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هرچند با رحلت پیامبر اکرم(ص) باب وحی بسته شد، راه الهام برای اولیای الهی همچنان باز است. امام علی(ع) در نهج البلاغه میفرمایند: همواره خدا را –که بخششهای او بیشمار است و نعمتهایش بسیار- در پارهای از روزگار پس از پارهای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهرهمندی امامان معصوم(ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندان با بهرهمندی پیامبران از آن ندارد، چنان که رسول خدا(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) میفرمایند: «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ»[۶۵] بر این اساس، امام علی(ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین میداند که هر چند نبی نبود، خداوند با او رازگویی میکرد. همچنین آن حضرت در جای دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی میفرماید: «الهمني الله عزّ وجلّ علم ما فيه».[۶۶] تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با "روح الهی" است، چنانکه امام علی(ع) میفرماید: کسی که روح الهی را در مییابد... از رویدادهای گذشته و آینده و... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است،آگاه میگردد. از امام موسی کاظم(ع) نقل میشود که فرمود:دانش ما از سه وجه است: گذشته، آینده و آنچه باید میشود؛ اما گذشته برای ما تفسیر شده و آینده نوشته شده است و هر آنچه حادث میگردد گاهی در دل افتد و گاهی در گوش اثر کند. مرحوم علامه مجلسی در شرح این حدیث مینویسد: تفسیر امور گذشته برای ائمه(ع) از سوی رسول خدا(ص) بوده است و امور آینده در جامعه و مصحف فاطمه(س) و دیگر مدارک نوشته شده است. و اما علوم تازه و حادث به وسیله الهام از طرف خدا و بیواسطه فرشته و یا به وسیله حدیث فرشته است.
تحدیث:امامان معصوم(ع) در روایاتی فراوان، محدث خوانده شدهاند، چنانکه امیرمرمنان(ع) میفرماید: من و جانشینانم... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را میشنود، هرچند او را نمیبیند.
اسم اعظم: روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف میداند که هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه(ع) است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام میداد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچگاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده میشود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به «علم من الکتاب» تعبیر کرده است.
کتاب جفر: منظور از علم جفر آنگونه که مشهور شده است، همان علمالحروف است که با استفاده از حروف و اعداد و نسبتهای آنها برای هر مجهولی -بنابر ادعا- پاسخی مناسب ارائه میدهد؛ به این شیوه که بعد از تبدیل سؤال به حروف و اعداد و انجام مراحلی خاص در نهایت اعداد و سپس حروفی حاصل میشود که حاوی پاسخ به سؤال مطرح شده است. این علم در ادیان مختلف با نامهای مختلفی نامگذاری شده و گروههای مختلفی مدعی آن بودهاند. (...)
کتاب جامعه:امام علی(ع) به عنوان شایستهترین شاگرد مکتب وحی، نخستین امام شیعه و جانشین رسول خدا(ص)، نزد همه مسلمانان جایگاهی والا دارد و پرداختن به آثار آن حضرت و مواریث گرانبهای وی، مطلوب هر مسلمان و اقتدای به او وسیله رستگاری هر انسان است. در کتب حدیث، فهارس، رجال و علوم قرآنی، چه شیعه و چه اهل سنت، آثاری برای آن حضرت شمردهاند که: کتاب علی(ع) ، صحیفه علی و مصحف علی(ع) حجم بیشتری از گزارشهای رسیده را به خود اختصاص دادهاند. احادیث موجود در جوامع حدیثی شیعه نشانگر آن است که کتاب علی(ع) به نامهای دیگری نیز نامیده میشده است»[۶۷].
«امام معصوم(ع) علوم غیبی را از طریق مکتب و کلاس به دست نیاورده؛ بلکه از یکی از سه طریق ذیل حاصل میشود:
خداوند: سرمنشأ اصلی علوم انبیا و ائمّه از علم لایزال و بی انتهای الهی است. امام علی(ع) در این باره میفرماید: به خدا سوگند! تبلیغ رسالتها، وفای به پیمانها و تفسیر اوامر و هشدارهای الهی به من آموزش داده شده و درهای دانش و روشنایی امور نزد ما اهل بیت است. پیامبر اعظم همه دانشها را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک میشود و جای نجات کسی که نجات مییابد و پایان این حکومت، هیچ حادثهای بر من نگذشت، جز آنکه در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت. ابن ابی الحدید معتزلی مینویسد: ما انکار نمیکنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند؛ امّا میگوییم آگاهی آنان از غیب مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می آورد.
پیامبر اکرم یا امام قبلی:علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. حضرت علی در مورد علم غیب خود در پاسخ به یکی از اصحاب خود که سوال کرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو علم غیب داده شده است؟ با تبسّم فرمود: ای برادر کلبی! این اخباری که خبر میدهم علم غیب نیست؛ علمی است که از دارنده علم آموختهام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی که غیر از خدا کسی نمیداند. جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده و او به من آموخته است. و پیامبر دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینهام جای دهد و اعضا و جوارح من از آن پر گردد. در جملات فوق امام علی میفرماید: من غیب نمیدانم؛ ولی در برخی کلمات فرموده: من علم غیب میدانم، مثلا فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم میتوانم از همه خصوصیّات هر کدام شما، از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می ترسم که درباره من نسبت به رسول خدا کافر شوید. و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابانها کوچ میکردید. بنابراین، جای این سؤال است که جمع این دو گروه از کلمات حضرت چگونه امکان پذیر است؟ پاسخ این است که آنجایی که حضرت میگوید غیب نمیدانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا که میفرماید غیب میدانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را کسب نمودهام.
روح القدس: منبع سوم برای علم امامان از جمله امام علی، روح القدس است که به امر الهی با آنها سخن میگوید. امام باقر (ع) فرمود: به راستی که اوصیاء وامامان محدّث هستند، روح القدس با آنان سخن میگوید؛ در حالی که او را نمیبینند»[۶۸].
«وراثت: مراد از وراثت در اینجا این است که امام علم خود را از معصوم قبل از خود دریافت کرده باشد روایات متعددی در این مورد میتوان یافت به طور کلی ائمه از جهت علمی خود را مدیون پیامبر میدانند. در روایات نهج البلاغه هم مشاهده کردیم که چگونه امیرالمؤمنین علم خودش را برگرفته از رسول اکرم میدانست. علاوه بر این در روایات ائمه هم در موارد زیادی تأکید میشود که ایشان علم خود را میراث پیامبر و علی میدانند.(...)
قرآن: قرآن کریم همچنانکه جزء علوم ائمه است به عنوان منبع علم امام نیز مطرح است. در برخی از روایات وقتی امام از علم خود به حوادث آینده خبر میدهد میافزاید که ما اینها را از قرآن آموختیم و بسیار میبینیم که در این روایات به این آیه تمسک میشود که قرآن "تبیان کل شیء" است.(...)
الهام: سومین مورد از منابع علم امام الهام است. روایاتی در انواع علوم ائمه ذکر شده است که نکت (انداختن) در قلوب همان الهام است.(..)
تحدیث: به معنای سخن گفتن ملائکه با بشر است. در اصول کافی بیش از ده روایت در مورد تحدیث وجود دارد که در بسیاری از آنها بیان شده که امام محدث است و ملائکه با ایشان سخن میگویند. در یکی از احادیث در مورد معنای محدث آمده است، محدَث کسی است که فرشته با او سخن میگوید و او میشنود ولی فرشته را نمیبیند حتی در خواب هم فرشته را نمیبیند؛ در مقابل نبی که فرمودند فرشته را در خواب میبیند.(...)
شب قدر: مرحوم کلینی نه روایت ذکر کرده که طبق آنها روح و ملائکه در شب قدر بر امام نازل میشوند. بر اساس این روایات وقایعی را که در سال بعد واقع خواهند شد به اطلاع امام میرسانند. (...)
قلم اعلی یا عقل اول: یکی از مخازن علم الهی که از مصادر علم امام(ع) است و امام در بالاترین مراحل سیر کمالی خود به آن دست مییابد، قلم اعلی یا عقل اول است. میان احدیّت ذات و واحدیّت او، برزخیّت اول (برزخیّت أکبر) و میان علم الهی و وجود ممکنات، برزخیت دوم است و آن برزخیت اول، منشأ برزخیت دوم و برزخیت دوم، منشأ عقل اول یا قلم اعلی است. که محلی برای نفوذ اقتدار الهی است.
لوح محفوظ: پس از قلم، لوح محفوظ آفریده شده که محل تأثیر قلم است. قلم، آنچه از علم خدا را در خود به اجمال دارد، به تفصیل در لوح ایجاد میکند. لوح محفوظ یا ام الکتاب که قلم اعلا در آن مینویسد، از فراموشی و تبدیل و تغییر مصون و محفوظ است. برای دل، دو درب است: یک درب به سوی لوح محفوظ گشوده میشود و درب دوم، حواس پنجگانه است که به سوی عالم شهادت باز میشود. فرق علم امام(ع) با علم حکما و علما، آن است که علم امام(ع) از لوح محفوظ به درون دل میآید و علم حکما و علما از طریق حواس از عالم شهادت اخذ میشود. در روایتی نقل شده هرگاه خداوند اراده کند که وحی بفرستد، لوح را به اسرافیل ارائه میدهد و او آن را به میکائیل و او به جبرئیل و وی به انبیا القا میکند.
عرش: پس از لوح، عرش قرار دارد. عرش، مظهرِ عقل کلی و روح اعظم و جایگاهی است که اسم رحمان بر آن استوا یافته است. هر مرتبه وجودی که محیط به مادونش باشد، عرش آن است؛ چنانکه عرش روحانی به جمیع حقایق روحانی و جسمانی و عرش جسمانی به جمیع اجسام، محیط است. همه عرشها، مظهر عرش اعظم، اسم رحمان است که بزرگترین اسم خداست. حضرت رسول فرمودند: هیچ مخلوقی نیست، مگر اینکه صورت آن در زیر عرش است.
کرسی: پس از عرش، کرسی و پس از آن، دیگر افلاک یکی پس از دیگری قرار دارند که هر یک، مظهر و تنزل یافته دیگری است و امام به تدریج به همه این مقامات عالی صعود میکند و سرانجام با عقل اول اتحاد یافته و سپس از آن هم درمیگذرد و به آن برزخیتی که از جمله صفات آن، وحدانیت است (که مرتبه پایین احدیت است) اتصال مییابد و این رازی است که آیه شریفه ﴿﴿وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ﴾﴾[۷۰] نیز به آن اشاره دارد.
وحی: یکی از مصادر علم امام، وحی است که گاهی به وسیله فرشته وحی و گاهی بدون واسطه از سوی خداوند متعال القا میشود. هنگام مخاطبه بیواسطه با خداوند، غشیهای امام را فرا میگیرد که هنگام نزول وحی، چنین نمیشود؛ زیرا گرفتن وحی از خدای تعالی سنگینتر و دشوارتر است.
علوم انبیا و اوصیای پیشین: هر علمی که با حضرت آدم(ع) و دیگر انبیای الهی نازل شد، به آسمان برنگشت و به ارث رسید. هر پیامبر، علوم انبیای گذشته را نزد خود جمع میکند تا مجموع آنها به پیامبر گرامی اسلام میرسد و پس از ایشان نیز انتقال مییابد. چونان که حضرت سلیمان(ع) تمامی اسرار و معارف حضرت داوود(ع) را به ارث برد. حضرت زکریا(ع) دعا میکرد ولیای از نسل خودش وارث علم او باشد. حضرت ابراهیم خلیل(ع) از خدای متعال درخواست میکرد. این سنت پس از ختم نبوت نیز استمرار یافت.
صحیفه: هر امام از نبی و وصی، صحیفهای دارد که در آن، هر چه باید در مدت امامت به آن عمل شود، ثبت شده است»[۷۱].
«"آگاهی انسان از غیب" که - پس از عقل و حس - باید آن را "معرفت سوم" نامید، بدون منشأ و علت نیست. حال سؤال این است که انسان از کدام طریق عالم به امور غیبی میشود؟ طرق موجود و متصور را میتوان اینگونه تقسیم بندی کرد:
از طریق فرشته: گاهی فرشتهای از فرشتگان خدا به صورت انسان متمثل شده و اخباری را در اختیار برخی از انسانها قرار میدهند. این قسم از خبرها اختصاص به انبیاء ندارد و نمونه برجسته آن، تمثل فرشته الهی برای حضرت مریم بود. همچنین خبردار شدن حضرت ابراهیم(ع) از باردار شدن همسرش و نیز خبردار شدن از نابودی قوم لوط و اینکه همسر لوط از جمله نابودشدگان است، از طریق فرشته در اختیار آن حضرت قرار گرفت.
از طریق الهام: گاهی برخی حقایق و امور پنهان، بر روح انسان القا و الهام میشود، به گونهای که انسان یقین به درستی آن پیدا میکند. این قسم از خبرها نیز اختصاص به انبیاء(ع) ندارد و نمونه برجسته آن، الهام خداوند به مادر حضرت موس (ع) مبنی بر انداختن آن حضرت در دریا و اطمینان دادن به او به اینکه وی در آینده فرزندش را بازپس خواهد گرفت، است.
در پایان این نکته را نیز متذکر میشویم که با توجه به مصادیق بهرهمندان از این علم، که در ادامه نوشتار به آنها خواهیم پرداخت، میتوان مدعی شد که پرهیزگاری و جهاد با نفس از جمله راههای مؤثر در دستیابی به امور غیبی است»[۷۳].
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانشهاست، کارهای بسیار مهمتری میتواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربستهای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کردهاند که این آیه اشاره به علی بن ابی طالب(ع) و ائمه هدی (ع) است.
در روایت دیگری از ابن عباس میخوانیم: «من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»[۷۷]. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم امامانمعصوم(ع) است[۷۸].
۲ . وراثت از پیامبر(ص): دومین منبع از منابع علوم امامان(ع) وراثت از پیامبر است، به این معنی که پیامبر تمام معارف و شرایع اسلام را به علی(ع) آموخت و این علم و آگاهی از علی(ع) به امامان (ع) منتقل شد، امام صادق(ع) میفرمایند: «عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»[۷۹].
حدیث معروف: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از اهل سنت و شیعه در کتب خود نقل کردهاند [۸۰].
۳. ارتباط با فرشتگان:از منابع علم امامان(ع) ارتباط با فرشتگان است، البته نه به این معنی که آنها در زمره پیامبران بودهاند، بلکه آنها همچون خضر، ذوالقرنین و مریم بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند.
در حدیثی از امام باقر میخوانیم که فرمود: «أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثا»[۸۱]. هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن میگوید، فرمود: «يُحَدِّثُهُ مَلَك»[۸۲]. و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان میداد و سپس افزود: «مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْن»[۸۳].
از روایاتی که در منابع اهل بیت(ع) وارد شده به خوبی بر میآید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است، استفاده میشود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر میشد، میفرمودند: این به کمک روح القدس بوده است، این تعبیر کمک روح القدس درباره سنان بن ثابت مدافع پیامبر و کمیت بن زید اسدی مدافع اهل بیت(ع) و دعبل خزاعی شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان پیامبر (ص) و امام باقر (ع) و امام رضا (ع) نقل شده است[۸۴].
و از این جا به خوبی روشن میشود که روح القدس یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری میدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان به گونه فوق العادهای قوییتر و بارزتر عمل میکند، و در دیگران به اندازه خودشان.
۵. نور الهی: منبع دیگری که برای علوم امامان میتوان ذکر کرد نور الهی است، امام صادق(ع) میفرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور بر میافرازد که به وسیله آن اعمال مردم را میبیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام میکند.
با توجه به منابع فوق، امامان(ع) از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل میشوند[۸۵].
«پیامبران الهی و از آن جمله، پیامبر عظیم الشأن اسلام دانش غیبی خود را از ناحیه خداوند و به تعلیم الهی و از طرق مختلف دریافت مینمایند. بنابراین، علم غیبپیامبر منحصر به آنچه در قرآن آمده نیست، همانطور که تنها از طریق فرشته وحی نمیباشد، بلکه از راههای گوناگونی به دست میآید که به برخی اشارت میرود:
۳ . از طریق سیر و مشاهده آفاقی عالم هستی برای بعضی از پیامبران به عنایت الهی، سیر و مشاهده آفاقی رخ میداد، و از این طریق از عوالم مختلف این جهان آگاه میشدند، همان گونه که در مورد پیامبر اکرم در مسأله معراج واقع شد. قرآن کریم در این باره میفرماید: ﴿﴿ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾﴾[۸۸].
«از جمله این منابع میتوان به این موارد در کلمات امام صادق(ع) اشاره کرد:
مصحف فاطمه(س) که بنا به گزارش امام صادق(ع) حجمی به اندازه سه برابر قرآن دارد و مطالب آن کاملاً با مطالب قرآن غیر مشترک است.
جامعه، تعریفی که امام ششم شیعیان از این منبع علمی ارائه داده اند چنین است: صحیفهای است که هفتاد ذراع به اندازه ذراع رسول خدا(ص)، طول دارد و در آن همه چیز از حلال و حرام و تمام آنچه بشر به آن نیاز دارد، موجود است. این صحیفه به املای پیامبر(ص) و کتابت امیرالمؤمنین علی(ع) میباشد.
صحیفه صغیره، این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین(ع) بوده و در بیانی رمزآلود گفته شده که دارای حروفی است که هر کدام از این حروف گشاینده هزار حرف دیگر است»[۱۰۰].
«پیامبران و امامان دانشهای غیبی خود را از راههایی گوناگون به دست میآورند که در این جا به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
وحی و الهام: وحی آسمانی که خود پدیدهای غیبی و فراتر از تجربه عادی است دریچههای جهان غیب را به روی پیامبران الهی میگشاید و آنان را با حقایقی آشنا میسازد که ابزار ادارکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی به آنها را ندارد. چنانکه پیش تر گذشت، انبیا نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمرو موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره میبرند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار میسازند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانهای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را به زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با رازگشایی از محل استقرار شتر، به طعنههای دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هر چند با رحلت پیامبراکرم(ص) باب وحی بسته شد، راه الهام برای اولیای الهی، همچنان باز است: همواره خدا را که بخششهای او بی شمار است و نعمتهایش بسیار- در پارهای از روزگار پس از پارهای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهره مندی امامان معصوم(ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندانی با بهره مندی پیامبران(ع) از آن ندارد، چنانکه رسول خدا(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) میفرماید: تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی. براین اساس، امام علی(ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین میداند که هر چند پیامبر نبود، خداوند با او رازگویی میکرد. همچنین آن حضرت در جایی دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی، میفرماید: خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است. امامان معصوم(ع) در روایاتی فراوان، مُحدث خوانده شدهاند؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) میفرماید: من و جانشینانم ... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را میشنود، هر چند او را نمیبیند. تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با روح الهی (برخی از روایات، روح را موجودی دانستهاند که برتر از جبرئیل و میکائیل است؛ چنانکه امام علی(ع) میفرماید: کسی که روح الهی را درمییابد... از رویدادهای گذشته آینده و ... آنچه را در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه میگردد.
رؤیای صادق: پیامبران و امامان(ع) نه تنها در بیداری که در خواب نیز از تأیید الهی برخوردارند و از این راه، بر بسیاری از حقایق جهان دست مییابند چنانکه ابراهیم(ع) در خواب از مأموریت ذبح فرزندش آگاه شد و پیامبر گرامی اسلام(ص) ورود مسلمانان به مسجدالحرام و انجام اعمال عمره را در آینه رؤیا دید. از این روست که در روایاتی بسیار، رؤیای صادق، شاخه از نبوت به شمار آمده است و اندیشه مندان مسلمان آن را گونهای وحی و الهام دانستهاند. امامان معصوم(ع) نیز بر بسیاری از امور غیبی از این راه آگاه میشدند و در حقانیت آن، تردیدی به خود راه نمیدادند. برای نمونه، امام علی(ع) در خواب از رحلت سلمان فارسی آگاهی یافت. سپس به مدائن رفت و به غسل و کفن او پرداخت.
آموختن از پیامبر و امام پیشین: امیرمؤمنان(ع) هنگام رازگشایی از امور نهانی و غیبی، بارها بر این حقیقت پای میفشارد که این آگاهی را از رسول خدا(ص) به دست آورده است. در اینجا برای نمونه، به چند حکایت اشاره میکنیم: در روایتی امام علی(ع) در گفتاری به یادماندنی آمادگی خود را برای پاسخ به مشکلات علمی جامعه اعلام میکند: از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. به خدا قسم، نمیپرسید از گروهی که صد تن را به راه راست میخواند و صد تن دیگر را گمراه میسازد. جز آنکه شما را آگاه کنم از آن کس که مردم را بدان میخواند و آنکه آنان را میراند. در این هنگام، یکی از حاضران از روی طعن و استهزا از شمار موهای سر و صورت خود پرسید. امام در پاسخ فرمود: به خدا قسم، حبیبم پیامبر(ص) به من خبر داده است که بر هر دسته از موهایت فرشتهای گمارده شده است که تو را لعنت میکند و ... در خانهات فرزندی است که پسر رسول خدا را میکشد. در برخی از نقلها، این جملات نیز بر پاسخ امام افزوده شده است: به خدا قسم، من شمار موهایت را میدانم، اما اگر بگویم، تو چگونه میتوانی به درستی گفتارم پی ببری؟ این فرزند، کسی نبود جز سنان بن أنس نخعی که در به شهادت رساندن امام حسین(ع) سهمی چشمگیر داشت. همچنین نقل است که امیرمؤمنان(ع) بردهای- که سالم نامیده میشد خرید و آزاد کرد. سپس فرمود: رسول خدا(ص) به من خبر داده است: نامی که پدرت بر تو نهاده، میثم است. مشاهده این معجزه، وی را از یاران نزدیک امام ساخت. در ماجرایی، داوری شگفت انگیز امیرمؤمنان(ع) میان چند برادر و خواهر، آنان را واداشت که آن حضرت را به دلیل آگاهی از غیب پروردگار خود بخوانند. امام با تأکید بر ناروا بودن این پندار، فرمود: به من خبر داده بود که این حادثه در چنین روزی و در این ساعت روی خواهد داد. نیز نقل است یکی از یاران امام علی(ع) پس از شنیدن پیشگوییهای آن حضرت، شگفت زده، پرسید: ای امیرمؤمنان، تو را علم غیب دادهاند؟ امام در پاسخ فرمود: این، علم غیب نیست، علمی است که از دارنده علم آموختهام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است که ﴿﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ﴾﴾[۱۰۱] پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پیامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فرا گیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد. امیرمؤمنان(ع) بارها از شهادت خود و چگونگیاش خبر داده است و این گونه بر تردید ناپذیریاش پای فشرده است: به خدا سوگند، چنین خواهد شد. دروغ نمیگویم و به من دروغ نگفتهاند. گاه میفرمود: در انتظار روزی هستم که وعده رسول خدا(ص) تحقق یابد و محاسنم با خون سر خضاب گردد. در برخی دیگر از روایات، امام با استناد به سخن پیامبراکرم(ص) روز دقیق ضربت خوردن و شهادت خود را نیز تعیین کرده است. اندیشهمندان شیعه و سنی در اینکه امام علی(ع) بیش از هر کس از گنجینه علوم نبوی بهره برده و در محضر رسول خدا(ص) دانش اندوخته است، اتفاق نظر دارند. احادیثی از این دست در کتب هر دو گروه فراوان به چشم میخورد که امیرمؤمنان(ع) فرموده است: هر گاه از رسول خدا(ص) میپرسیدیم، پاسخ میداد و چون ساکت میشدیم، خود آغاز به سخن میکرد. اما نکته در خور توجه آن است که این بهرهگیری همواره به گونه عادی نبوده و چه بسا راه فراگیری علوم غیبی، خود نیز پدیدهای استثنایی بوده است، چنانکه امام علی(ع) میفرماید: رسول خدا هزار درِ دانش را به روی من گشود... که هر دری خود به هزار درِ دیگر رهنمون است... به گونهای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری میپردازم. ناگفته پیداست که درهای دانش که در این حدیث آمده است، چیزی فراتر از اصل و قانون کلی است که میتوان از آن، فروع گوناگون را با روش معمولِ اجتهاد، استنباط کرد. در هیچ مکتب بشری نمیتوان اصلی را یافت که بسط و گسترش آن، به چنین آگاهیهای غیبی بینجامد. به فرموده امیرمؤمنان(ع) این دانشهای غیبی در اختیار یکی از شایستگان اهل بیتاش قرار گرفته است و تا روز قیامت از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد. بر این اساس، امام معصوم(ع) همواره بر این حقیقت پای فشردهاند که دانش آنان از پدرانشان و سرانجام از رسول خدا(ص) به ارث رسیده است. گفتنی است که بخشی از این انتقال دانش، به کمک صحیفههایی همچون جَفر و جامعه، کتاب علی و مصحف فاطمه صورت پذیرفته که ویژگیهای آنها چندان برای ما روشن نیست، اما بی گمان پیشوایان معصوم(ع) بسیاری از خبرهای غیبی خود را به این کتابها مستند ساختهاند و به ویژه درباره مصحف فاطمه بر این حقیقت پای فشردهاند که رویدادهای آینده در آن پیشگویی شده است.
فهم بطون قرآن: به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است و بر این اساس جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن میتوان یافت. امیرمؤمنان(ع) که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژهای برای ادراک برخوردار است و ظاهر و باطن قرآن را میداند، توانایی خود را برای بهره گیری از کتاب الهی چنین شرح میدهد: از آن قرآن بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید، اما من شما را از آن خبر میدهم. بدانید که در قرآن دانش آینده و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است»[۱۰۲].
«در خصوص منابع علوم ائمه معصومین (ع) تقسیم بندیهای مختلفی توسط صاحب نظران بیان شده است که سعی میکنیم یکی از بهترین تقسیم بندیهای این باب را مطرح کنیم:
منابع مکتوب علم امام: این دسته از منابع، شامل کتب آسمانی انبیای پیشین به اضافه تعدادی کتب آسمانی و مقدس دیگر است که ائمه آنها را در اختیار دارند و بخش قابل توجهی از علم ائمه (ع) مربوط، به این دسته است. برای اینکه ببینیم کتب آسمانی در اختیار ائمه، غیر از کتب آسمانی انبیای پیشین کدامها هستند، با اشاره به این نکته که جزئیات موجود در این خصوص بی شمار و بعضا ابهام برانگیز و اسرار آمیزند به سراغ روایات موجود در این باب میرویم:
صحیفه جامعه: که آن را صحیفه یا جامعه نیز میگویند به این معنا که در روایات این باب هر سه لفظ برای آن استعمال شده است. صحیفه جامعه عبارت است از توماری که هفتاد ذراع طول دارد و در بردارنده علم کلیه حلالها و حرامهاست. این کتاب را پیامبر اکرم (ص) املا کرده و امام علی (ع) نگاشته است.
جفر: که شامل جفر ابیض (جفر سفید) و جفر احمر (جفر سرخ) میگردد. در مورد جفر ابیض در روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است: همانا نزد من، جفر سفید است؛ که وقتی راوی از محتوای جفر سفید میپرسد، حضرت میفرماید: جفر سفید در بردارنده زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، حلال و حرام و مصحف فاطمه است. در مورد جفر سرخ نیز در ادامه همین روایت آمده است که امام صادق (ع) فرمود: و نزد من است جفر سرخ. راوی می پرسد: چه چیزی در جفر سرخ است؟ حضرت پاسخ میدهد: سلاح و آن تنها برای خون گشوده میشود که صاحب شمشیر (امام زمان (ع) ) آن را برای نبرد و قتل خواهد گشود.
مصحف فاطمه(س): در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که حضرت فرمود: همانا نزد ما مصحف فاطمه است... راوی میپرسد: مصحف فاطمه چیست؟ که حضرت میفرماید: مصحف فاطمه سه برابر قرآن حجم دارد در حالی که حتی یک حرف از قرآن هم در آن نیست. از روایات دیگر استفاده میشود که این مصحف را جبرئیل پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) برای فاطمه آورده که آن را فاطمه املا میکرد و امام علی (ع) مینوشت.
کتاب علی یا مصحف علی: عنوان کتاب علی (ع) در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد ائمه (ع) قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: یک: نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط امیرالمؤمنین علی (ع) نوشته شده است. دو: کتابی که پیامبر اکرم (ص) برای حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاجاند و احکام و قضایا ثبت شده است.
صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین علی (ع) بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش امام صادق(ع) در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است.
منابع شفاهی علم امام: در خصوص منابع شفاهی علم ائمه (ع) که شامل تمامی علومی میشود که هر امامی به صورت شفاهی از امام پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره میکنیم: امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) هزار باب علم به علی (ع) تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شود. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار شهرت دارد، امام باقر (ع) میفرماید: هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم (ص) تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم (ص) آن را به علی (ع) تعلیم داد.
سایر منابع علم امام: در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم ائمه (ع) شمرده شده است که از جمله آنها نکت یا قذف فی القلب و عمود نور است.
نکت به حالتی میگویند که مطلبی علمی بدون تحصیل مقدمات به قلب انسان بیاید. شخصی از امام صادق (ع) پرسید: گاهی که ما از شما سئوال میپرسیم سریع پاسخ میدهید و گاهی کمی مکث میکنید سپس پاسخ ما را میدهید، علّت آن چیست؟ که حضرت فرمود: بله پاسخ برخی سئوالات به گوش ما رسیده یا به قلب ما میآید سپس ما آنها را به زبان میآوریم. در خصوص عمود نور، در منابع روایی برای امام ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده، تصویر میشود که امام هر آنچه از علوم را که بخواهد در آن مشاهده میکند.
با وجود اینکه برخی از منابع علم امام را با توجه به روایات ذکر کردیم و البته به برخی نیز نپرداختیم، امّا این نکته حائز اهمیت است که علم غیب امام منحصر و محدود به این منابع نیست و به تصریح برخی روایات، علم امام همواره در حال افزایش است. به عنوان مثال در روایتی از ابوبصیر آمده است که پس از پرسش او در خصوص علم امام و پاسخهای متوالی ایشان مبنی بر ذکر مصادیق و منابع علوم ائمه (ع) و اشاره حضرت به اینکه علم ما محدود به اینها نیست، ابوبصیر میپرسد: پس علم شما چیست؟ که حضرت پاسخ میدهد: علمی است که شبانه روز تا روز قیامت در حال افزایش است»[۱۰۳].
↑به آنان آموزش ندهید، زیرا ایشان از شما داناتر میباشند؛ غاية المرام: ص۲۶۵، اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۴.
↑من شهر علم و علی درب این شهر میباشد؛ مستدرک حاكم، ج۳، ص ۲۲۶، جالب اين است كه يكى از علماء اهل سنت كتابى بنام «فتح الملک» العلىّ بصحة حديث مدينة العلم على نوشته كه در سال ۱۳۵۴ هـ در قاهره به چاپ رسيده است.
↑«یعنی رسول خدا(ص) هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر میگشاید و مجموعاً میشود هزار هزار باب، تا آنجا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود آگاه شدم و علم منایا و بلایا (مرگها و مصیبتها) و فصلالخطاب (داوری بحق) را فرا گرفتیم». ر. ک: ینابیع المودة: ص۸۸، اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۶.
↑ و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیمدهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۲ - ۱۹۵.
↑«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست»؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .
↑«و ما به عیسی پسر مریم، برهانهای روشن دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم»؛ سوره بقره آیه: ۲۵۳ .
↑روایاتی که در خصوص این مطلب است؛ آنچه که نزد امامان معصوم(ع) از کتابهای گذشتگان وجود دارد، کتابهای پیامبران یعنی تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم.
↑بخش روایات مرتبط با این مطلب که تمامیکتابهای فرود آمده از سمت خداوند متعال نزد امامان معصوم(ع) میباشد، واینکه ایشان نسبت به آن کتابها با وجود زبان های گوناگون آنها، آگاهی دارند.
↑بخش روایات مرتبط با این مطلب که امامان معصوم(ع) عالم به تمامیعلومیهستند که به سوی فرشتگان و پیامبران و رسولان خارج شده است.
↑سوره حاقه، آیه ۱۲؛ «تعیها» از ماده «وعى» در اصل به معناى نگهدارى چیزى در قلب است. سپس به هر ظرفى «وعاء» گفته شد؛ چون چیزى را در خود نگه مىدارد. در آیه مورد بحث، این صفت براى «گوشها» ذکر شده است؛ گوشهایى که حقایق را مىشنوند و در خود نگه مىدارند. تفسیر نمونه، ج٢۴، ص۴۴۴.
↑أعیان الشیعه، ج١، ص٩٣. سید محسن امین بعد از معرفى کتاب جامعه و بیان اوصاف آن، جامعه و صحیفه و کتاب على(ع)را مصداق یک کتاب مىداند و مىنویسد: «فظهر من ملاحظة مجموع هذه الاخبار و ضمّ بعضها الى بعض أن الجامعة و کتاب على(ع)على الاطلاق و الذى طوله سبعون ذرعاً و الکتاب الذى باملاء رسول الله(ص) و خط على(ع) و الصحیفة التى سبعون ذرعاً و الجلد الذى هو سبعون ذرعاً و الصحیفة العتیقة کلها یراد بها کتاب واحد».
↑کسی که علم کتاب نزد اوست فقط علی(ع) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.
↑روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) میدانند که برای رعایت اختصار در متن نیاوردهایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.
↑رسول خدا به علی (ع) هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.
↑برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.
↑جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.
↑مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.
↑ و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیمدهندگان باشی، به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه ۱۹۲ – ۱۹۵ .
↑ و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و چنین میکنیم تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
↑ پاکا آن خداوند که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .
↑ زمانی که تورا با روح القدس تقویت کردم؛ که در گهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن میگفتی؛ سوره انبیاء، آیه ۱۱۰.
↑ بگو: «روح القدس» آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده سوره نحل، آیه ۱۰۲.
↑پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲.
↑ این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹.
↑ این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
↑ بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴
↑ این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴
↑سرگذشت حضرت مریم به صورتی که خالی از هرگونه خرافه باشد، در هیچ یک از کتابهای تحریف یافته پیشینیان وجود نداشت، و سند آن فقط وحی الهی بود. (تفسیر نمونه، ذیل آیه).