آیا غیر معصوم میتواند از غیب آگاهی یابد؟ (پرسش)
آیا غیر معصوم میتواند از غیب آگاهی یابد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
آیا غیر معصوم(ع) میتواند از غیب آگاهی یابد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- آیا غیر از پیامبران و امامان(ع) انسانی عالم به غیب میشود؟
- آیا راهی برای دستیابی به غیب برای غیر امام(ع) یا پیامبر(ص) وجود دارد؟
- آیا کسی غیر از پیامبران و امامان(ع) هم میتواند عالم به غیب باشد؟
- آیا براساس قرآن غیر انبیا و ائمه(ع) کسی میتواند عالم به غیب باشد؟
پاسخ نخست
علامه عبدالحسین امینی در کتاب «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب» در اینباره گفته است:
«علم غیب یعنی آگاهی بر چیزهائی که بیرون از دید و حواس ظاهری ما قرار دارند خواه مربوط به حوادث کنونی و یا آینده باشد، حقیقتی است که همانند آگاهی بر امور ظاهری برای تمام افراد بشر ممکن و مقدار است. هر گاه کسی از حوادث کنونی و یا آینده که فعلا قابل رویت نیستند تنها از رهگذر دانائی که از سرچشمه غیب و شهادت خبر می دهد آگاهی حاصل کند و یا از طریق دانش و خرد مطلع گردد چنین علمی نیز از علم غیب به شمار میرود و هیچ مانعی از تحقق آن وجود ندارد»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله سبحانی؛ |
---|
آیتالله جعفر سبحانی در دو کتاب «منشور جاوید» و «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:
﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۲]از این آیه بر میآید که مادر موسی از آینده او و از این که خدا او را حفظ میکند و به مادر، بر میگرداند آگاه شد آیا اینها جز آگاهی از غیب است؟ با دقت در این آیات جای هیچ شک و تردیدی در این مسأله باقی نمیماند و روشن میشود که امکان آگاهی پیامبران و برخی دیگر از بندگان خدا، از غیب و نیز فعلیت و تحقق آن، یکی از مسائل مسلم قرآن مجید است. بنابراین کسی که به قرآن ایمان داشته باشد نمیتواند آگاهی از غیب را برای بشر، غیر ممکن بداند و بگوید آگاهی از غیب اختصاص به خدا دارد، وبرای اثبات این حرف نادرست، به آیاتی که ظاهراً علم غیب را به خدا اختصاص می دهد استدلال کند»[۳][۴].
|
۲. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیتالله عبدالله جوادی آملی، در «درس تفسیر» و در کتاب «تفسیر تسنیم» در اینباره گفته است:
«وحی الهی به جمادات: در جریان مادر حضرت موسی(ع) فرمود ما مستقیماً به او وحی فرستادیم چه اینکه به دریا دستور دادیم چه اینکه به زمین هم گاهی دستور میدهیم ﴿يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا* بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا﴾.[۵] این وحی به زمین هم میرسد برای اینکه بر اساس آن پنج طایفه آیات الهی همه موجودات آگاهاند بنده خدایند مطیع خدایند ساجد خدایند مُسلِم و منقادند مسبّحاند یک سلسله آیاتی است که از اسلامِ موجودات دم میزند طایفه دوم آیاتی بودند که از تسبیح موجودات سخن میگویند طایفه سوم آیات سجدهاند که ﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ﴾.[۶] طایفه چهارم آیه تسبیح همراه با تمحید است که ﴿إِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾.[۷] طایفه پنجم طایفه اطاعت و فرمانبرداری است ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ﴾.[۸] خب این طوایف خمسه نشان میدهد که هر موجودی مسلم است و مسبّح است و ساجد است و منقاد است و مطیع چنین موجودی صلاحیّت آن را دارد در حدّ خود که وحی الهی که مناسب با اوست دریافت کند فرمود: ﴿بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا﴾.[۹] این نازلترین مرحله وحی است که به جمادات هم میرسد حالا آن ﴿وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَی النَّحْلِ﴾.[۱۰] در سورهٴ مبارکه نحل گذشت. تأثیر وحی الهی در مادر حضرت موسی(ع): اما این وحی برتر است که به مادر موسی رسید هم بخش عملی او را بالاصاله تأمین کرد هم بخش آگاهی او را تأمین کرد و طوری فضای نفس او را روشن کرده است که سهمگینترین خطر را با مِیل خود استقبال کرده است خب چه کسی است که آن بچه نازپرورده خودش را بیندازد در دریا برای اینکه به دست دشمن نیفتد فرمود ما گفتیم او هم گفت چشم! بدون معطّلی این کار را کرد دیگر فکر نکرد که دریا انداختن یعنی چه، تا آنجا که ممکن است بچه را شیر بدهد همین که احساس خطر کردی احساس کردی که مأموران آلفرعون در راهند، این را بینداز در صندوق بینداز در دریا تو بینداز به دریا این امر حاضر، دریا باید بیندازد به ساحل، آن امر غایب، آلفرعون باید بگیرند، آن هم یک مأموریت، این مجموعه را خدای سبحان مرتب دارد امر و نهی میکند این آن کار را بکند او آن کار را بکند در سورهٴ مبارکه طه گذشت که ﴿فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ﴾ این امر حاضر، ﴿فَلْيُلْقِهِ الْيَمِّ بِالسَّاحِلِ﴾ تو این کار را بکن او این کار را بکند خب این امر غایب به چه کسی متوجه است؟ در سورهٴ مبارکهٴ طه که ملاحظه فرمودید این بود ﴿إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحَى أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمِّ بِالسَّاحِلِ﴾.[۱۱] تو این کار را بکن دریا این کار را بکند خب اینها امر و نهی است این امر و نهی از طرف ذات اقدس الهی یک امر تشریعی که نیست این امر از راه وحی وقتی وارد صحنه قلب مادر موسی شد هم فضای عزم و اراده و طلب و نیّت و اخلاص او را تقویت کرد هم بخشهای علمی او را. بشارت دادن مربوط به عقل عملی است که انسان خوشحال میشود آرام میشود مصمّم میشود مطمئن میشود اینها بخشهای عملی نفس است آن بخشهای تصور و تصدیق و ادراک و جزم و قطع و یقین و اینها بخشهای علمی است یک وقت است که نوری به این بدن بیمار افاضه میشود که این هم چشم و گوشش را درمان میکند هم دست و پای فلج را، مگر معجزه این طور نیست؟! این با یک اشاره با یک دعا با یک حمد با یک ﴿نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ﴾[۱۲] هم چشم نابینا، بینا میشود که مجرای ادراک است هم دست فلج به کار میافتد که مجرای حرکت است کاری در صحنه روح انجام میشود که هم مشکل علمی حل میشود انسان آگاه میشود هم مشکل تصمیم و عمل و اراده و عزم حل میشود انسان میشود مصمّم این دو کار را فرمود ما درباره مادر موسی انجام دادیم»[۱۳]. گرچه روح از جهان تجرّد و غیب است و در رهن زمان و مکان نیست، ولی اگر اشتغال آن به عالم طبیعت کم شود، میتواند از جهان غیب به اجازه خدا مطلع شود و اگر در راه درست تربیت شده و از راه درست، از عالم طبیعت منصرف گردد، میتواند به غیب آشنا شده و از آن خبر دهد. افزون بر این، اگر کسی از راه باطل هم روح خود را تقویت کند و برای رسیدن به جاه و مقام و کسب شهرت، ریاضتهایی را تحمل کند، باز هم میتواند به برخی از حقایق عالم مثال برسد و از آینده جهان طبیعت در محدوده عالم مثال باخبر گردد. گرچه بر اثر غیر معصوم بودن، روحش ممکن است گاهی خطا کند و گزارش نادرست بدهد»[۱۴]. |
۳. آیتالله استادی؛ |
---|
آیتالله رضا استادی در مقالهای با عنوان «پاسخى به چالشهاى فکرى در بحث امامت و عصمت» در اینباره گفته است:
«در مورد ارتباط انسانهاى وارسته کامل با عالم غیب، ارتباط اینها با فرشتگان یا ارتباط فرشتگان با اینها ما ادلّه قرآنى و غیر قرانى داریم که همان گونه که پیغمبر با عالم غیب تماس دارد، امام نیز با آن عالم تماس دارد، حتى غیر پیغمبر و امام نیز گاهى تماس دارد. در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده است. اسم این ارتباط را الهام یا هر چیز دیگرى بگذاریم، در هر صورت، وجودش ثابت است؛ اصل ارتباط انسان با عالم غیب دلیل دارد. ولى این ارتباط ها گوناگون است و در تعبیرات دینى، براى این ارتباطها نامهاى متفاوتى گذاشتهاند. ما بر اصل ارتباط دلیل داریم و به آن معتقدیم، اما چگونگى این ارتباط براى ما روشن نیست و ما باید به همین بسنده کنیم». «ما منکر نمىشویم که ممکن است بعضى علم غیب داشته باشند، ولى علمهایى که افراد معمولى به غیب دارند، دایرهاش نمىتواند مطلق باشد؛ یعنى نمىتوانند بگویند که ما همه چیز را مىدانیم، علم آنها به تعبیر ما موجبه جزئیه است، مىتوانند بگویند بعضى از مطالبى که شما نمىدانید و براى شما غیب است، ما مىدانیم، وگرنه غیب مطلق براى خداى متعال و کسى است که دلیل اثباتى داشته باشیم که خدا آن را در اختیار او گذاشته است؛ مثل مسأله عصمت»[۱۵]. |
۴. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله مصباح یزدی، در دو کتاب «جستجوی عرفان اسلامی» و «انسانشناسی» در اینباره گفته است:
|
۵. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین محسن غرویان، سید محمد حسین میرباقری و محمد رضا غلامی در کتاب «بحثی مبسوط در آموزش عقاید» در اینباره گفتهاند:
«با نظر در آیات قرآن کریم میبینیم که مسئله وحی در رابطه با افرادی غیر از انبیاء نیز مطرح شده است و این خود حاکی از امکان علم غیب در حق این گونه افراد است. به عنوان نمونه در مورد مادر حضرت موسی آمده است: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ...﴾[۳۲] ما به مادر حضرت موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر ده و هرگاه که بر جان او ترسیدی، او را به دریا بیانداز...
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین مهری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید مرتضی مهری در مقاله «آگاهیهای غیبی» در اینباره گفته است:
«در داستان حضرت یعقوب(ع) آمده است که چون کاروان از مصر حرکت کرد و پیراهن یوسف را همراه داشتند ایشان فرمودند: من بوی یوسف به مشامم میرسد و در مورد حضرت یوسف(ع) آمده است که به دو زندانی همراه خود فرمود: خوراکی برای شما آورده نمیشود مگر این که من شما را از نتیجه آن آگاه میسازم و از آینده آنها طبق خوابی که دیده بودند خبر داد و همچنین آینده وضع اقتصادی کشور مصر را بر اساس خواب پادشاه پیشبینی کرد. گرچه این هر دو، تعبیر خواب بود ولی بیان قطعی آن حضرت بخصوص در مورد دوم که بسیار مهم و حساس بود حکایت از آگاهی او از غیب دارد و تعبیر خواب چیزی جز حدس و گمان نیست و حضرت عیسی(ع) فرمود: و شما را از آنچه میخورید یا در خانه ذخیره میکنید آگاه میسازم. راههای دیگری همان گونه که اشاره شد برای دستیابی به غیب و آینده جهان وجود دارد؛ راههایی که میتوان گفت طبیعی و معمولی نیستند مانند اِخبار بعضی از مرتاضان و منجّمان و کاهنان که در زمان انبیا بودهاند و اکنون نیز هستند، و بعضی از گفتههای آنها راست میآید»[۳۵]. |
۷. حجت الاسلام و المسلمین کرد فیروزجایی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اسدالله کرد فیروزجایی در مقاله «علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی» در اینباره گفتهاند:
«پایان یافتن پیامبری ملازم با قطع ارتباط انسان با عالم بالا نیست؛ به تعبیر دیگر میتوان تصور کرد افرادی به مقام نبوت نرسیدهاند اما با غیب در ارتباطند؛ چنان که قرآن شاهد است بر وجود افرادی که پیامبر(ص) نبودند ولی با عالم غیب ارتباط داشتند؛ از جمله میتوان به حضرت مریم(س) اشاره کرد که پیامبر(ص) نبود اما ملائکه با او سخن میگفتند: ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾[۳۶]. و نیز قرآن درباره مادر حضرت موسی(ع) میفرماید: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ﴾[۳۷]. در بررسی روایات دیده میشود که اخبار فراوانی از اهل سنت و تشیع وجود دارند که همه گواه بر وجود علم غیب هستند؛ مرحوم ملاصدرا در تفسیر خود، حدیثی از پیامبر(ص) نقل میکند که پیامبر(ص) فرمود: «إنَّ لِلّهِ عباداً لَیسُُوا بأنبیاء یغبطُهُمُِ النُّبوُّةَ»[۳۸]. برای خداوند بندگانی هستند که آنها پیامبر(ص) نیستند اما مقام پیامبری و نبوت به آنها غبطه میخورد. اگر نیمنگاهی به نهجالبلاغه داشته باشیم به روشنی میتوان دریافت که به اعتقاد امام علی(ع) ارتباط با غیب یک امر مسلم است امیرمؤمنان(ع) میفرماید: همانا خدای سبحان و بزرگ یاد خود را روشنیبخش دلها قرار داد تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، چشم پس از کم نوری، بنگرد و انسان پس از دشمنی، رام گردد. خداوند که نعمتهای او گرانقدر است در دورانهای مختلف و در دوران فترت تا آمدن پیامبری پس از پیامبر دیگر بندگانی داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه میکرد و در درون عقلشان با آنان سخن میگفته[۳۹]. آنچه از آیات و روایات و همچنین کلمات حکما میتوان برداشت نمود آن است که آگاهی از غیب برای بشر امری ممکن بلکه واقع شده است و جای هیچ شک و تردیدی نیست. نکته اساسی و قابل توجهی که به عنوان سخن آخر میتوان گفت آن است که باید توجه داشت علم غیب ذاتی از آن خدای متعال است و کسی را به آن مقام راهی نیست جز کسانی که خدا به آنان اذن داده باشد. بنابراین بدون رضایت خدا کسی نمیتواند با غیب ارتباط داشته باشد»[۴۰]. |
۸. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در پایاننامه دکتری خود «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه» در اینباره گفته است:
«چنانکه روشن شد، خداوند به پیامبران خود، از غیب خبر داده است و تعالیم قرآن و سنت از نمونههای روشن علوم غیبی است که خداوند به پیامبرش آموخته است. همچنین تردیدی نیست که پیروان پیامبران و سایر انسانها به واسطه پیامبران از امور غیبی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و... آگاه شدهاند؛ آنچه بیشتر مورد تأمل است، پاسخ این پرسش است که آیا افراد دیگری غیر از پیامبران علم به غیب دارند؟ شواهد قرآنی نشان میدهد، افزون بر پیامبران، خداوند به غیر پیامبران نیز در مواردی علم به غیب عطا کرده است. نمونهای از علم غیب غیر پیامبران، علم ائمه(ع) به اعمال مردم است که به کمک روایات میتوان از آیه ﴿وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۴۱]استنباط کرد. افزون بر آن، آگاهی حضرت مریم(س) از تولد و مقام حضرت عیسی(ع) از خبرهای غیبی است که خداوند به آن حضرت عطا کرد. آگاهی مادر حضرت موسی(ع) نیز از بازگشت نوزادش به او و پیامبری او از خبرهای غیبی خداوند به ایشان است. آگاهی حضرت ساره(س) از فرزنددار شدن نیز از خبرهای غیبی است که خداوند به وسیله فرشتگان به ایشان ابلاغ کرد. همه این آگاهیهای غیبی به شیوهای غیر متعارف و خارق العاده در اختیار این برگزیدگان قرار گرفته است. قرآن خبر میدهد که جناب آصف، وزیر حضرت سلیمان(ع) به بخشی از علم الکتاب، آگاه بود. این دانش به او توانایی ویژهای داد که توانست در چشم برهم زدنی، تخت بزرگ بلقیس، ملکه سرزمین سبا را به نزد حضرت سلیمان(ع) بیاورد. در برخی روایات این مطلب بیان شده است که اسم اعظم هفتاد و سه حرف دارد. جناب آصف تنها یک حرف از این ۷۳ حرف را میدانست و به وسیله آن توانست که تخت بلقیس را در یک چشم برهم زدن جابجا کند. جناب آصف از پیامبران نبوده، بلکه وصی حضرت سلیمان(ع) بوده است. گویا او این دانش را از حضرت سلیمان(ع) فراگرفته بوده است. از آنجا که چنین دانشی از دسترس عموم مردم خارج است، علم به غیب به شمار میآید که خداوند در اختیار غیر پیامبران نیز گذارده است. خداوند در آیهای دیگر میفرماید: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* في كِتَابٍ مَّكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ﴾[۴۲] ضمیر "لَّا یمَسُّهُ" اگر به مرجع نزدیکتر بازگردد، به کتاب مکنون اشاره دارد و اگر آن را به مرجع دورتر بازگردانیم، به قرآن کریم از آن جهت که در کتاب مکنون سرچشمه دارد، اشاره دارد. کتاب مکنون یا همان لوح محفوظ منبع و سرچشمه تمام علوم الهی است. بنابر تفسیر اول، عدهای از انسانها که از آنها با عنوان "مطهرون" یعنی پاکیزگان یاد شده است، به کتاب مکنون یا همان لوح محفوظ دسترسی دارند. با توجه به محتوای آیه، مقصود از پاکیزگی در این آیه، پاکیزگی معنوی و برخورداری از کمالات الهی است. به شهادت آیه تطهیر، اهل بیت پیامبر(ع)، از پاکان هستند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۴۳] چنانکه میدانیم، مقصود از اهل بیت(ع) در این آیه، پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن و امام حسین(ع) میباشند که البته علوم آنان به سایر ائمه(ع) منتقل شده است. بنابراین، از این آیات این گونه استنباط میشود که این بزرگواران به علومی ویژه از لوح محفوظ دسترسی داشتهاند که از علوم غیبی به شمار میآید و دیگران از آن محرومند. قابل توجه است که حتی اگر ضمیر "لَّا یمَسُّهُ" را به قرآن بازگردانیم، این آیه به علوم ظاهری قرآن اشاره ندارد، بلکه به علوم غیبی آن اشاره دارد که سرچشمه در لوح محفوظ داشته و غیر از عدهای خاص (پاکیزگان) به آن دسترسی ندارند. این نمونهها، نه تنها نشان میدهد که آگاهی از غیب از طریق عطای خداوند ممکن است، بلکه اختصاص به پیامبران نداشته و حتی افرادی مانند حضرت مریم، مادر موسی، همسر حضرت ابراهیم و جناب آصف(ع) به عنایت الهی به برخی از علوم غیبی دست یافته بودند که خبرهای آن در قرآن کریم آمده است. همچنین میتوان با استدلال به برخی از آیات یاد شده، ثابت نمود که اهلبیت پیامبر(ع) نیز به علوم غیبی به معنای یاد شده دسترسی داشتهاند»[۴۴]. |
۹. حجت الاسلام و المسلمین منصوری رامسری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خلیل منصوری رامسری، در دو مقاله «علم شهودی و فرقان رهاورد تقوا» و «علم غیب علم شهودی نیکان» در اینباره گفته است:
پس هر کسی برای اینکه بداند چقدر از تقوا بهره برده باید به نشانهها وآثار آن در زندگیاش توجه کند. یکی از مهمترین درجات و مراتب تقوا براساس آیه ۲۸۲ سوره بقره علم و دانش الهی است. به این معنا که خداوند در مقام تعلیم او مینشیند و به عنوان آموزگار به او تعلیم میدهد. شکی نیست که تعلیم الهی همانند تعلیم دیگران نیست که در قالب علم حصولی، مفاهیم و کلمات را بیاموزد. خداوند در آیه ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾.[۴۶] روشن ساخته است که تعلیم الهی نوعی تعلیم خاص است که حتی فرشتگان نمیتوانند گاه به مفاهیم و مضامین آن برسند و تنها یک ارتباط اجمالی و ساده با آن برقرار میکنند»[۴۷].
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر حسینی در کتاب «آشنایی با نهج البلاغه امام علی» در این باره گفته است:
«علامه امینی در الغدیر[۵۱]بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصهای از آن نقل مینمائیم: علم به غیب و آنچه در پس پرده است و دانستن اتفاقات گذشته وآینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکانپذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین میفرماید ﴿...الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ...﴾[۵۲] و نیز فرموده: ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ﴾.[۵۳]. البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند انبیاء و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می سازد لذا میفرماید: ﴿وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ﴾[۵۴] و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در آیه ۴۴ سوره آل عمران و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ میفرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[۵۵] و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه ۴۹ میفرماید: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ﴾[۵۶]»[۵۷]
|
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین بخاراییزاده؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید حبیب بخاراییزاده در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت» در اینباره گفته است:
بنابر این نه علم مادی است، نه عالم و نه معطی علوم؛ و به دیگر سخن هم فیض مجرد است، هم مفیض و هم مستفیض. و بنابراین محدودیتهای پیشگفته، اساساً به نفس انسان ارتباطی نداشته و اختصاص به بدن دارد. و اینک برای وضوح بیشتر و تکمیل استدلال، این سه امر را به اضافه مراحل تکامل انسان، با کمی تفصیل از نظر فلسفی بررسی میکنیم تا امکان علم غیب برای انسان ثابت گردد.
نتیجه: آنچه که از بحثهای گذشته تا بدین جا بهدست میآید روشن کننده دو مطلب است:
|
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن وکیلی در مقاله «علم غیب امام» در این باره گفته است:
«منظورمان از غیب آن مجموعهای از عالم میباشد که از ادراک عموم مردم مخفی است؛ یعنی در زندگی متعارف و عادی انسانها، مجموعهای از اطلاعات وجود دارد که بین همه مشترک است و بهوسیله ابزارهای ظاهری (حواس پنجگانه) و تفکر بهدست میآید. ادراک ماورای این مسائل را معمولاً به ادراکات غیبی تعبیر میکنند البته معمولاً به اینشرط که از طریق نوعی حس باطن به دست آید، و نه با تفکر و تیزهوشی. لذا غیب مرز مشخص و دقیقی در این بحث ندارد. حتی برخی از انسانهای عادی، گاهی خوابهای صادقه میبینند و حرفهای خاصی میزنند و مقداری علومشان با علوم دیگران متفاوت است و بعضیها ضعیفتر هستند و از همین مقدار علم هم محرومند؛ ولی اگر کسی دارای دریافتی، ماورای دریافتهای عمومی باشد، میگویند فلانی علم غیب دارد و این حداقل معنای "علم غیب" است و اختصاصی هم به ائمه(ع) و اولیاءالهی ندارد، حتی اختصاص به انسانهای خوب هم نداشته و چهبسا در بعضی از انسانهای بد هم وجود دارد»[۶۵].
|
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد نجفی یزدی در کتاب «پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب» در اینباره گفته است:
رشید هجری از یاران باوفا و صمیمی حضرت علی (ع) بود به گونهای که حضرت او را لایق تعلیم علوم غیب دانسته، از بلاها و مرگها آگاه بود و او را رشید البلایا مینامیدند، به بعضی خبر میداد که چگونه میمیرد و یا چگونه کشته میشود، و همانطور که خبر داده بود واقع میشد»[۶۶]
|
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی شاکر در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منابع علم امام در قرآن و روایات» در اینباره گفته است:
«آیاتی که گذشت به مواضعی از آگاهی انبیا الهی به غیب دلالت مینمود. اما آیاتی دیگر دلالت میکند غیر انبیاء نیز آگاه و مطلع از غیب شدهاند. این آیات میفهماند که آگاهی و شناختِ نسبت به غیب، منحصر به طبقۀ انبیاء نیست بلکه این نوع آگاهی فضلی است الهی که خداوند به هر کدام از بندگان صالح خود که بخواهد اختصاص میدهد. اینک نمونههایی از این آیات:
|
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوشباور، در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در اینباره گفته است:
«گاهی برخی حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر "قلب" القاء میگردد، ناگهان فضای روح آنچنان روشن که یقین پیدا میکند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. الهام در لغت به معنای القای مطلبی در نفس و جان است. بنا بر برخی تفاسیر الهام دارای معنای عام و خاص است. معنای خاص الهام ویژه اولیاء و اوصیاست که گاهی با واسطه و گاهی بدون واسطه میباشد. الهام با واسطه توسط صدایی که از شخص خارج میگردد و آنگاه شنیده و معنای مقصود از آن فهمیده میشود، صورت میپذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیاء رخ میدهد و اهل حق آن را وحی خفی به شمار میآورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از القای معانی و حقایق در قلوب اولیاء از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعی و ناگهانی باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد. معنای عام الهام نیز گاهی با سبب و گاهی بدون سبب و نیز گاهی حقیقی و گاهی غیر حقیقی است. الهام حقیقی با سبب از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست میآید. الهام غیرحقیقی و بدون سبب، برای افرادی که استعداد خاصی دارند، به مقتضای ویژگیهای خاص نژادی و جغرافیایی حاصل میشود مانند براهمه، کشیشان و راهبان. قرآن کریم نمونهای از آن را نقل میکند ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ﴾ [۷۲] به مادر موسی(ع) الهام کردیم که به کودک خود شیر بده، و یا در جای دیگر مادر موسی(ع) دلواپس و نگران سرنوشت فرزند دلبند خود است که ناگهان به او الهام میشود او را در میان جعبهای بگذارد و آن را به روی آبهای نیل روانه کند و در سرنوشت او فکری نکند زیرا خداوند متعال میفرماید ﴿إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾ [۷۳] همانا ما آن را برمیگردانیم بهسوی تو و قرار میدهیم او را موسی(ع) از مرسلین و انبیاء الهی کسانی که برگزیدگان خداوند که دارای روح پاک و بیآلایشی هستند و از تقوا و پرهیزگاری سهم والایی دارند، گاهی مشمول چنین الطاف الهی میشوند. اینها طرق و راههایی است که پیامبران و پیشوایان معصوم(ع) و بندگان متقی و پرهیزگار را از امور پنهان از حس آگاه میسازد»[۷۴]. «داستان حضرت مریم، مادر موسی ، و ساره، همسر حضرت ابراهیم(ع) که هرسه از زنان بزرگوار تاریخ هستند، نمونههای روشنی است که نشان میدهد، خداوند به برخی از غیر پیامبران نیز از امور پنهان آینده خبر داده بود. خداوندی که آگاه به غیب است، در صورتی که نیاز باشد، به دیگر برگزیدگان خود نیز همانند پیامبران از حقایق پنهان، خبر میدهد. در قرآن کریم آمده است: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴾ [۷۵]. خبر از بازگشت موسی(ع) به دامن مادرش و نبوت آن حضرت، اخباری شگرف است که به مادرش الهام شد. و همچنین قرآن کریم در آیاتی از سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم(س) و بشارت دادن او به حضرت عیسی(ع) سخن گفته است: ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴾ [۷۶]. نمونه دیگر خبر دادن از آینده، گفت و گوی فرشتگان با حضرت ساره(س)، همسر حضرت ابراهیم(ع) است که فرشتگان به او و حضرت ابراهیم(ع) بشارت فرزند دار شدن دادند: ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ ﴾ [۷۷] نمونههای یاد شده، برخی از نمونههای علم به آینده است که در موارد خاص، خداوند متعال به طور ویژه به برخی از غیر پیامبران عطا کرده است. روشن است که در این مسأله فرقی بین خبر از گذشته یا آینده نیست. بنابراین میتوان گفت خداوند متعال اگر صلاح بداند برگزیدگان خود از غیر پیامبران را نیز از علوم گذشته یا آینده آگاه میسازد»[۷۸]. |
۱۶. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد صادق عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«امکان علم غیب برای بشر: دانشمندان بزرگ اسلامی و غیر اسلامی، امکان علم غیب برای بشر را مورد تأکید قرار دادهاند و آن را امر ممکن و بلکه واقع شده تلقی کردهاند. شیخ الرئیس ابو علی سینا در این باره میگوید: اگر عارفی از غیب خبر داد و آینده درستی آن را ثابت کرد او را تصدیق کن و به او ایمان بیاور؛ زیرا چنین آگاهی یک رشته اسباب طبیعی دارد. سپس به برهان این مطلب اشاره کرده میگوید: وقتی اشتغالات و گرفتاریهای روح از طریق حواس کم شد، برای روح انسان، فرصتی دست میدهد که خود را از دست قوای طبیعی رهانیده و به جانب قدس پرواز کند و صورتهایی را در آنجا ببیند و این حالت گاهی در خواب و در حال بیماری به انسانهای عادی نیز رخ میدهد. شیخ شهابالدین سهروردی نیز میگوید: هرگاه وابستگیهای حواس ظاهری کاهش یافت، نفس انسان از دست قوای طبیعی رهایی یافته و بر یک رشته امور غیبی تسلط مییابد و شاهد آن خوابهای صادق است که انسان در زندگیاش تجربه میکند. سپس میگوید: اگر انسانهای کامل مانند پیامبران و اولیا از غیب خبر میدهند به خاطر نوشتههایی است که میبینند و یا امواج و صداهای دلانگیز و هولناکی است که میشنوند و یا صورتهایی است که مشاهده میکنند و با آنان سخن میگویند، سپس از غیب خبر میدهند. الکسیس کارل از دانشمندان غربی، برای الهام مقام و منزلتی ویژه قائل است و معتقد است که روشن بینان بدون استفاده از اعضای حسی خود، افکار دیگران را درک میکنند و حوادث دور از جهت مکان و زمان را تا حدودی میبینند و گاهی از فاصله دور شخص یا صحنهای را میبینند و آن را با دقت ترسیم و توصیف میکنند. وی آن را یک موهبت استثنایی میداند که جز افراد معدودی از آن برخوردار نیستند.[۷۹]. خلاصه: دانشمندان فراوانی اعتراف نمودهاند که امکان دارد بشر دانشی را از راه الهام و اشراق و کشف و شهود به دست آورد که هیچ یک از عوامل ظاهری در آن دخالت نداشته باشد. بدیهی است جایی که آگاهی از غیب برای بشر معمولی ممکن و بلکه واقع شده باشد در امکان آن برای پیامبران و امامان تردیدی نیست.[۸۰]. نه تنها اهل بیت و ائمه اطهار(ع)، زبان حیوانات را میفهمیدند بلکه برخی از اصحاب خاص آن بزرگواران نیز زبان حیوانات را میدانستند. جابر با یکی از دوستان خود از مسیری میگذشتند، به گله گوسفندی رسیدند که بزی در میان آنها خیلی سروصدا میکرد جابر به دوستش گفت: میدانی این بز چه میگوید؟ دوستش با تعجب پرسید، مگر اینها حرف میزنند؟ جابرگفت: بله این بز بچه خود را صدا میزند و میگوید: زودتر بیا و عقب نمان، سال گذشته هم برادرت از گله عقب ماند و گرفتار گرگ شد. دوست جابر سراغ چوپان رفت و پرسید، آیا سال گذشته گوسفندی از گله عقب مانده و گرفتار گرگ شده است؟ چوپان جواب داد: بله، این بز که سروصدا میکند بچه خود را صدا میزند و بچه دیگرش سال گذشته گرفتار گرگ شد»[۸۱]. |
۱۷. آقای زرینجویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ |
---|
آقای عینالله زرینجویی، در پایاننامه کارشناسی ارشد «مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی» در اینباره گفته است:
«علاوه بر معارفی که قرآن و روایات در اختیار ما میگذارند فیلسوفان اسلامی متفقند در این که انسان امکان اطلاع بر غیب را دارا میباشد و این مطلب حتی برای غیر معصوم نیز صادق است. ابن سینا در کتاب الاشارات و التنبيهات میگوید: تجربه و آزمایش به روشنی ثابت کرده است که انسان در موقع خواب میتواند با جهان خارج تماس بگیرد و اطلاعاتی کسب کند اکنون چه مانعی دارد که انسان در بیداری دارای چنین قدرتی باشد و تجربه و آزمایش نیز آن را اثبات کرده است[۸۲]. این قبیل تجربهها به قدری فراوان است و حتی اختصاص به مذهب خاصی ندارد که هر کدام از ما بارها خود آن را تجربه کردهایم. فیلسوفان تجربه این حالت را در بیداری کاملاً ممکن میدانند. و آن بدین صورت است که اگر حواس انسان از اشتغالات بیرونی باز داشته شود و نفس از این عالم انصراف پیدا کند همان تجربهای که در خواب هست در بیداری به وجود میآید. این انصراف میتواند بر اساس اراده انسان باشد یا بواسطه غلبه درد و مریضی و یا حالت سکرات موت. مطابق کریمه قرآنی این حالت حتی برای فرعون زمان حضرت یوسف(ع) پیش آمد که تعبیر آن را از حضرت خواست و بعد از این قضیه بود که موقعیت ایشان تغییر کرد و منزلتی پیدا نمود. چنانکه همین آیه قرآنی که میفرماید به حضرت یوسف(ع) تأويل الأحاديث یا همان تعبیر خواب دادیم خود بیانگر این واقعیت است که رویای صادق یکی از راههای اطلاع از غیب است و فلسفه تعبير خواب نیز همین است. روایت نیز هست که رویای صادق جزئی از نبوت است[۸۳]. ریشه این واقعیت که انسان امکان اطلاع از غیب را دارا میباشد به مسأله تجرد نفس باز میگردد. بخش عمدهای از علم فلسفه به مسائل علمالنفس پرداخته، به تعاریف مختلف ماهیت نفس انسانی، قوا و مدارک و مشاعر ظاهری و باطنی و مراتب تجرد آن میپردازد»[۸۴]. |
۱۸. آقای کرمزاده؛ |
---|
آقای علی کرمزاده در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان «بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید» در اینباره گفته است:
«آگاهی از راه اشراق را واقعیتی غیر قابل انکار است. آگاهیهای انسان بر اموری که خارج از متعلقات حس و تجربه، استدلال و عقلأند، بهترین گواه این مدعاست، پدیدههای نوظهور و اکتشافات علمی تنها محصول تجربه و اندیشه ورزی نیست؛ زیرا چه بسا اموری که در چنبره این دو روش قرار نمیگیرند. فیلسوفان مسلمان آگاهی از غیب را دارای امکان وقوعی میدانند. ابن سینا میگوید: آن گاه که اشتغالات روح از طریق حواس کم شد، روح فرصتی مییابد تا از چنگال قوای طبیعی خلاص و به جانب قدس پرواز کند و صورتهایی از غیب در او نقش میبندد و این حالت گاهی در خواب و گاهی در بیماری پدید میآید.[۸۵] ابن سینا با سود جستن از تجربه و قیاس که مستظهر به حالت وجدانی است، میگوید: تجربه و قیاس به ما میگویند که انسان در موقع خواب میتواند با جهان خارج در تماس بوده، بر آن آگاهی یابد. با توجه به این حقیقت، مانعی ندارد که انسان به هنگام بیداری نیز دارای چنین توانایی باشد.[۸۶] در راستای همین بیان که انسان در اثر سیر و سلوک و ریاضتهای شرعی واجد قدرتی میشود که دیگر هم نوعان او ندارند، میگوید: اگر دریافتی که شخص عارفی اموری انجام می دهد که از توان افراد عادی خارج است، این دریافت نباید همراه با انکار باشد؛ زیرا چه بسا برای این امور علل و اسبابی است که تو نیز اگر واجد آن شوی، قادر بر آن امور میگردی.[۸۷] شیخ اشراق که در حقیقت نام برداری فلسفه وی به اشراق، حکایت از روش فلسفی او میکند و در فلسفه الهی و ریاضتهای نفسانی عملی داعیههای بسیار دارد، در خصوص آگاهی از غیب، در فصلی تحت عنوان سبب انذارها و اطلاع بر مغیبات میگوید: هرگاه اشتغالات حواس ظاهر کم شود و نفس انسان از چنبر، قوای طبیعی رها شود، نفس توانایی بر امور غیبی پیدا میکند و گواه بر این امور، خوابهای صادق است که برای انسان رخ میدهد. از منظر او نور اسفهبد، که همان نفس انسانی است، آن گاه که از جهات شواغل قوی حسی رهایی یابد و حس باطن هم ضعیف شود، در حقیقت نفس از برازخ (اجسام) رها میشود و به برازخ علوی متصل میشود و در آنجا بر مغیبات اطلاع مییابد.[۸۸] همو درباره اطلاع پیامبران(ص) و اشخاص کمل از غیب میگوید: "و ما یتلقی الأنبیاء والأولیاء و غیرهم من المغیبات فانها قد ترد علیهم فی اسطر مکتوبة. (...) اطلاع انبیاء و اشخاص کمل از غیب به دلیل نوشتههایی است که آنان میبینند و یا صداهای دل انگیز و هولناکی است که میشنوند و یا صور تهایی که مشاهده میکنند. و با ایشان سخن میگویند صدرالمتألهین ضمن پذیرش دیدگاه فیلسوفان قبل از خود درباره اطلاع افراد کمل از غیب، با تفصیل در اینباره به بیان دیدگاه خود پرداخته است. او با ارائه تفاوتهای وحی و الهام بر این باور است که نفس انسانی بر اثر اتصال با جهان عقل و یا عالم مثال -که شیخ اشراق به طور جدی بر آن اصرار دارد و ابن سینا منکر آن است - آگاهیهایی کسب میکند و در ادامه این ادعا را مدلل و با براهین عقلی روشن میسازد، پیداست که بیان تفصیلی همه آن مطالب با حجم این پژوهش سازگار نیست و دیدگاه ملاصدرا حواشی وی در دو فصل سبب انذارها و اطلاع بر مغیبات و بیان اقسام مغیباتی که افراد کمل توانایی بر دریافت آنها دارند، در مقاله پنجم از کتاب شرح حکمه الاشراق، جای هیچ ابهامی باقی نمیگذارد که دریافت امور غیبی امری شدنی است. بنابر این، دانشمندان، خواه فیلسوفان و خواه روان شناسان در این جهت تردیدی ندارند که انسان توانایی دارد که از مغیبات مطلع شود. نکتهای که نباید از آن غفلت نمود؛ چنان که ملاصدرا در تعلیقات بر حکمه الاشراق آورده است، آگاهی پیامبران(ص) و همچنین امامان معصوم(ع) از غیب، غیر از طرق عادی است و اشتراک در نتیجه گواه بر اتخاذ دو روش نیست و آنچه در خصوص اطلاع افراد عادی بر غیب بیان شد تنها برای این بود که استبعاد دانستن غیب از ادهان زدوده شود»[۸۹].
|
۱۹. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» اینباره گفته است:
«زندگانی اولیاء الله حکایت از تحقق علم غیب برای غیر انبیا نیز دارد. اگر حتی حکایت های نقل شده دراین باره را نیز نپذیریم، قرآن کریم به عنوان کلام تحریف نشده خداوند، دلالت بر مدعای ما دارد، چرا که حضرت مریم، مادر حضرت موسی(ع) و یا آصف بن برخیا هیچکدام از انبیاء الهی نبودند، اما خداوند حکیم آنها را در مواردی آگاه به غیب کرده است. ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۹۰] مطابق با این آیه میتوان گفت که اولا وحی در این آیه همان الهام است که یکی از طرق دست یابی به غیب است؛ ثانیا افزون بر آن، بازگشت حضرت موسی به دامان مادر، به مادر موسی اطلاع داده شد؛ ثالثا اینکه حضرت موسی در آینده به مقام رسالت میرسد، نیز خبر دیگری بود که به مادر آن حضرت داده شد. خداوند متعال راجع به آصف بن برخیا نیز فرموده است: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ﴾[۹۱] پیشتر راجع به دلالت این آیه بر وجود علم غیب نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است، میتوان مدعی شد، که ثبوت علم غیب منحصر به شخص آصف بن برخیا نیست، بلکه خداوند حکیم، هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد، از امور غیبی آگاه میسازد. امامان معصوم شیعه، که از بالاترین اولیاء الهی هستند، مطابق با باورهای شیعه از جمله بهرهمندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: امام باقر(ع) راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما امامان ۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در علم غیب خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است. امام صادق(ع) فرمودند: هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند، خداوند او را آگاه می کند. از این روایات روشن میشود که امامان معصوم نیز به عنوان انسانهای برگزیده خداوند، عالم به غیب بودهاند»[۹۲]. |
۲۰. آقای دکتر تورانی و خانم خطیبی؛ |
---|
آقای دکتر اعلا تورانی و خانم زهرا خطیبی در مقاله «علم امام در آینه حکمت متعالیه» در اینباره گفتهاند:
«ملاصدرا مبدأ تمامی علوم را از عالم قدس میداند. دروازه عالم ملکوت بر هیچکس بسته نیست، مگر به جهت مانعی از نفس خود و حجابی از غلظت طبع خویش. برای انسان این امکان هست که از نفس خودش تعلیم و آموزش یابد که این امر را حدس گویند، ولی این استعداد قریب در افراد مردم تفاوت دارد، و چون درجات متفاوت است و قلبها از حیث صفا و کدورت و قوه و ضعف در تیزهوشی و کمی و زیادی در حدس مختلفأند، پس وجود نفسی عالی در جانب بالا بعید نیست که نور یا بیش از نور ملکوت قوی باشد و در پذیرش و قبول افاضه از کانون خیر و رحمت سریع باشد، پس چنین انسانی به سبب شدت استعدادش بیشتر حقایق را در کمترین زمان ادراک میکند و از حیث علم، به حقایق اشیاء بدون طلب و شوقی از جانب او احاطه پیدا میکند، بلکه ذهن نافذ و تابناک او - بدون مباشرت حدود وسطای آنها به نتایج پیشی میگیرد، و همینطور از این نتایج به نتایج دیگری تا آنکه به غایات مطلوب انسانی و نهایات درجات بشری احاطه پیدا میکند، و این قوه به نام قوه قدسی نامیده میشود که مرتبه کامل آن در انبیاء و اولیاء که از نفوس قوی و شدید برخوردارند وجود دارد[۹۳] نفس با ادراک معارف جزئی و محسوس که به واسطه حواس پنجگانه ظاهری و قوه متخیله حاصل شده و قیام صدوری به نفس دارند، با مراتبی از هستی و با ادراک معارف غیرمادی و معقولات کلی و تشدید مراتب وجودی خویش، با مرتبههای دیگر متحد میشود. در این مرتبه است که نفس به مرتبه حقایق کلی و مجرد و مشاهده آنها نائل میشود. این مرتبه، مرتبه کمال عقل نظری یا عقل المستفاد و اتصال با عقل فعال است [۹۴] که ملاصدرا تنها خاص بعضی از انسانها میداند[۹۵]. در این حالت، نفس به مرتبه حقایق کلی و مجرد نائل میشود و میتواند بر همه اسرار در عالم قضا، یا به تعبیر ملاصدرا، خزاین الهی واقف شود و با چشم ملکوتی و دید و شهود عقلانی قلم و لوح را مشاهده کند[۹۶] به این ترتیب، اتحاد نفس با هر مرتبه از مراتب هستی که در اثر فرایند حرکت استکمالی جوهری نفس و اتحاد مدرِک و مدرَک حاصل میشود، إکتشاف آن مرتبه از هستی را نیز در پی خواهد داشت[۹۷] ملاصدرا معتقد است که بعضی از نفوس چنان قوی و شدید میشوند که تصورات آنها میتواند باعث ایجاد موجوداتی در خارج از ذهن شود. این نفوس با تأیید ملکوتی و طرب معنوی میتوانند مریض را شفا دهند و اشرار را بیمار کنند و جسمی را حرکت دهند که از قدرات عادی بشر خارج است[۹۸] با این توضیح که علم حضوری سه گونه است: علم علت به معلول خود، علم شیء مجرد به ذات خویش و علم معلول به علت خود. علم حضوری نسبت به ذات حق از دو قسم اول نیست، چون در نوع اول عالم احاطه بر معلوم دارد و در نوع دوم، عالم و معلوم یکسان است، اما هر یک از ممکنات از آن جهت که معلول واجب تعالی و شأنی از شئون علت خودند، ذات واجب را به مقدار استعداد خود درک میکنند [۹۹]. طبق تحلیل ملاصدرا، علم انسان به همه حقایق، اسرار و خزاین الهی منع عقلی ندارد، در صورت رسیدن نفس به مرتبه کمالی آن حقیقت و متحد شدن با او، علم حضوری به آن حقیقت حاصل میشود. تنها حقیقتی که علم به او مورد بحث است ذات مقدس الهی است که در این مورد نیز ملاصدرا علم انسان را مقید به استعداد او کرده است. طبق این قید گرچه علم به ذات الهی به مقدار استعداد ممکن دانسته شده، ولی اکتناه ذات و درک کنه ذات الهی ممتنع خواهد بود، چراکه استعداد هیچ انسانی به اندازه ای نیست که بتواند به مرتبه احاطه بر ذات الهی دست یابد. از این رو، اکتناه ذات برای معصومان و اولیای الهی نیز محال خواهد بود، اما اکتناه مخلوقات الهی مبتلا به این منع و اشکال عقلی نیست، علم امام(ع) به جمیع ماسویالله هیچگونه محذور عقلی نخواهد داشت»[۱۰۰].
|
۲۱. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤلات دینی. |
---|
پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤلات دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«نفس انسان از شأن و استعدادی برخوردار است که میتواند به مقام و منزلتی برسد که با خزائن علم الهی اتصال و ارتباط پیدا کند. در پی اتصال با خزائن علم الهی از بخشی از امور ثبت شده در آن جا آگاه شود. معتقدیم که انسان کامل مانند پیامبر و امام دارای چنین مقام و مرتبتی است؛ دلیل این مطلب علاوه بر براهین عقلی روایات متواتری است که در منابع روایی وجود دارد. اما فارغ از افراد متعددی که ادعای واهی پیشگویی یا خبر از غیب را دارند، افرادی هم هستند که این علم را دارند. این گونه افراد به چند بخش تقسیم میشوند: برخی به واسطه پیروی از مسیر انبیا و تهذیب نفس خویش امکان درک برخی حقایق عالم را پیدا میکنند، مانند بعضی از علما و بزرگان دین؛ در این موارد وضوح و شفافیت و درستی نظر آنها بیشتر از سایر موارد است. اینان به نوعی قدرت درک برخی امور غیبی را دارند. در این مرتبه از علم غیب و پیشگویی آینده، سایر افراد راهی نداشته، از آن بهرهمند نیستند، گروهی دیگر هم هستند که از کودکی دارای امتیازات خاص روحی بوده و در برخی مسایل قدرت درک برخی حوادث آینده را دارند؛ در مورد این افراد معدود که نام برخی در تاریخ آمده، این حالت همانند ذکاوت ذاتی برخی افراد عنایتی خدادادی است، اما بسیار محدود و غیر قابل اعتماد و غیر منتظره است. تنها در برخی حالات و موارد ناخواسته چنین حالتی به فرد دست میدهد و مطابق با واقع در میآید. اما افراد دیگری هم هستند که به واسطه ارتباط با موجوداتی نظیر اجنه که قابلیت درک امور مخفی و ناشناخته شان بیش از انسانهاست، از پارهای از امور مخفی مانند اشیای گم شده و مانند آن مطلع میگردند که خبر از آینده و پیشگویی در این نوع یا ناممکن و یا بسیار نادر و محدود است؛ شاخصه مهم این موارد، محدودیت این نوع علم و ادراکهاست که تنها در خصوص امور نازل مادی و مانند آن است، زیرا جنیان و شیاطین از دسترسی به اسرار عالم غیب و ملکوت بازداشته شدهاند. از مجموع این نکات میتوان به این نکته مهم رسید که آگاهی از غیب مراتب و درجاتی دارد که برخی از مراتب و درجات آن تنها در محدوده علم خداوند و افراد معدودی است که از جانب خداوند اذن داشته باشند مانند انبیا و اولیای الهی. دیگر موجودات را به درک این حقایق کمترین راهی نیست. در نتیجه مهمترین تفاوت علم غیب معصومان با افراد عادی، محدودیت و جزیی بودن علم افراد عادی است؛ به علاوه تفاوت مهم دیگر بین پیشگوییهای معصومان و افراد عادی که نام بردیم، علاوه بر محدودیت علم، این است که، علم انبیا و ائمه به واسطه ارتباط با حقیقت علم الهی تخلفبردار نیست. در آن تردید و تشکیکی راه ندارد، در حالی که در علوم دیگر افراد نمیتوان یقین به درستی و واقعیت کرد و بر آنها اعتماد کامل نمود»[۱۰۱]. |
پرسشهای مصداقی
پرسشهای وابسته
- آیا در میان مخلوقات فقط انسان عالم به غیب میشود؟ (پرسش)
- آیا انسان آگاه از غیب باید عصمت داشته باشد؟ (پرسش)
- چه کسی غیر از خدا عالم به غیب است؟ (پرسش)
- آیا همه پیامبران علم غیب داشتهاند؟ (پرسش)
- آیا همه امامان علم غیب داشتهاند؟ (پرسش)
- آیا پیامبران پیش از آغاز وحی و نبوت و امامان پیش تصدی امامت از علم غیب برخوردار بودهاند؟ (پرسش)
- آیا آگاهی از غیب و پیشگویی حوادث به معنای وجود سناریوی آماده و در نهایت جبر انسان نیست؟ (پرسش)
- اگر امام معصوم علم غیب دارد پس چرا قرآن علم غیب را از بشر نفی میکند؟ (پرسش)
- آیا امام معصوم عالم به غیب است؟ (پرسش)
- امام معصوم از چه زمانی صاحب علم غیب میشود؟ (پرسش)
- آیا غیر معصوم میتواند پیشگویی کند؟ (پرسش)
- آیا پیشگوییهایی که افراد غیر معصوم انجام دادهاند نقض آیات انحصار علم غیب نیستند؟ (پرسش)
- آیا علم غیب پیامبران از لحاظ مرتبه یکسان است؟ (پرسش)
- آیا آیه ۳۰ سوره بقره مثبت علم غیب فرشتگان است؟ (پرسش)
- تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا مقام علم غیب به غیر معصوم داده میشود؟ (پرسش)
- شرایط دستیابی غیر معصوم به علم غیب چیست؟ (پرسش)
- غیر معصوم از چه راهی میتواند به غیب آگاهی یابد؟ (پرسش)
- ادراک کدام علوم غیبی برای غیر معصوم ممکن است؟ (پرسش)
- آیا غیر معصوم وظیفه دارد به دنبال فراگیری علوم غیبی باشد؟ (پرسش)
- وظایف علمی و عملی غیر معصوم در قبال علوم غیبی چیست؟ (پرسش)
- در صورت آگاهی از برخی علوم غیبی آیا غیر معصوم اجازه انتقال آن به دیگران را دارد؟ (پرسش)
- آیا آگاهی غیر معصوم از غیب با حکمت الهی در امتحان او منافات ندارد؟ (پرسش)
- با توجه به اینکه علم غیب غیر خدا ویژه رسولان برگزیده است آگاهی غیر معصوم از برخی امور غیبی چه توجیهی دارد؟ (پرسش)
- آیا از راه غیر مشروع میتوان به علم غیب دست یافت؟ (پرسش)
- با توجه به عقیده بداء آیا بهرهمندی انسان از علم غیب به معنای برتری مخلوق بر خالق نیست؟ (پرسش)
- آیا شیطان و فرشتگان میتوانند به افکار ما آگاهی داشته باشند؟ (پرسش)
- آیا از نظر اسلام امکان دارد روزی دستگاهی اختراع شود که قادر باشد ما را به گذشته یا آینده ببرد؟ (پرسش)
- آیا آگاهی از سرنوشت به نفع انسان یا به ضرر اوست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ الغدیر فى الکتاب و السنة و الادب، ص ۸۰.
- ↑ به مادر موسی(ع) وحی کردیم که موسی را شیر بده پس هنگامی که بر او ترسناک شدی او را به دریا بینداز و نترس و محزون مباش ما او را به تو برمیگردانیم و او را از پیامبران مرسل قرار میدهیم؛ سوره قصص، آیه ۷.
- ↑ منشور جاوید، ج۱۰، ص۶۴- ۷۶.
- ↑ آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵.
- ↑ «در آن روز زمین رازهایش را باز میگوید*زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است»؛ سوره زلزله، آیه ۴و۵.
- ↑ سوره نحل، آیه ۴۹.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۴۴.
- ↑ سوره فصلت، آیه ۱۱.
- ↑ سوره زلزال، آیه۵.
- ↑ سوره نحل، آیه۶۸.
- ↑ «آن هنگام که به مادرت آنچه بایست وحی میشد وحی کردیم که او را در صندوقی بگذار و در دریا بیفکن! آنگاه دریا باید او را به ساحل اندازد تا دشمن من و دشمن او فرعون او را بر دارد و بر تو از خویش مهری افکندم و خواستم تا زیر نظر من پرورده شوی»سوره طه، آیه ۳۸و۳۹.
- ↑ و از قرآن فرو میفرستیم؛ سوره اسراء، آیه ۸۲.
- ↑ وبگاه بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء
- ↑ تفسیر تسنیم جلد پنجم
- ↑ پاسخى به چالشهاى فکرى در بحث امامت و عصمت، نشریه معرفت شماره ۰۳۷ - آذر و دی ۱۳۷۹
- ↑ جستجوی عرفان اسلامی، ص۳۱۳ الی ۳۱۵.
- ↑ هود ۱۱، بیگمان این چیزی شگرف است!
- ↑ ذاریات ۲۹ و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!
- ↑ آلعمران ۴۰، گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی میتواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام میرساند.
- ↑ مریم ۵ و ۸، و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیدهام.
- ↑ آلعمران ۴۰، گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی میتواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام میرساند.
- ↑ مریم ۴۰،بیگمان ما زمین و هر که را بر آن است به ارث میبریم و (همگان) به سوی ما بازگردانده میشوند.
- ↑ مریم ۸، گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیدهام.
- ↑ طه ۳۸، آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی میشد وحی کردیم.
- ↑ قصص ۷، و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد.
- ↑ آلعمران ۳۷، پس خداوند آن (دختر) را به نیکی پذیرفت و به نیکی (پروراند و) برآورد و زکریّا را سرپرست او کرد و هرگاه زکریّا در محراب (عبادت) نزد وی میرفت کنار او، رزقی مییافت و میپرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او میگفت: از نزد خداوند؛ (آری) خداوند به هر که بخواهد بیحساب (و شمار) روزی میدهد.
- ↑ آلعمران ۴۲ و ۴۹، و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید.
- ↑ مریم ۱۷ و ۲۱، و از چشم آنان پنهان شد و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت گفت: چنین است؛ پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است.
- ↑ مریم ۲۴ و ۲۶، پس او را از فرو دست وی ندا داد که: غمگین مباش، خداوند از بن (پای) تو جویباری روان کرده است پس (از این خرما) بخور و (از آب آن جویبار) بنوش و دیده (به فرزند) روشن دار و اگر از مردم کسی را دیدی بگو برای (خداوند) بخشنده روزهای نذر کردهام و امروز به هیچ روی با کسی سخن نمیگویم.
- ↑ مریم ۳۰ و ۳۳، (نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد.
- ↑ انسانشناسی، ص۴۰۶.
- ↑ سوره قصص، آیه ٧.
- ↑ چون فرشتگان مریم را گفتند که خداوند ترا به کلمهای که نامش مسیح (عیسی) پسر مریم است بشارت میدهد که او در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاه الهی است و با مردم در گهواره - چونان ایام بزرگی- سخن میگوید و از جمله صالحان است؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵ و ۴۶.
- ↑ بحثی مبسوط در آموزش عقائد، ج٢، ص٢٨
- ↑ مقاله آگاهیهای غیبی، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۱۵۵.
- ↑ هنگامی که فرشتگان به مریم(س) گفتند:ای مریم خدا تو را به فرزندی نوید میدهد که نام وی مسیح، عیسی فرزند مریم، در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربین درگاه الهی است؛ سوره آل عمران، آیه:۴۵.
- ↑ و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه:۷.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر ملا صدرا، ج۷، ص۱۵۵.
- ↑ «إِنَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِم»؛ شهیدی، ترجمه نهج البلاغه،ص: ۲۵۵.
- ↑ علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۳۷.
- ↑ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام میدادهاید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه آیه۱۰۵.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۷۷و۷۸و۷۹.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ « و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید»؛ سوره بقره، آیه۳۱.
- ↑ علم شهودی و فرقان رهاورد تقوا
- ↑ «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينا»
- ↑ به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه: ۶.
- ↑ علم غیب علم شهودی نیکان.
- ↑ ج ۵، ص ۵۹-۵۲.
- ↑ «همان کسانی که «غیب» را باور دارند»؛ سوره بقره، آیه ۳.
- ↑ «بهشتهایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است»؛ سوره مریم، آیه ۶۱.
- ↑ «و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت میکنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار میداریم»؛ سوره هود، آیه ۱۲۰.
- ↑ «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم».
- ↑ «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم»
- ↑ آشنایی با نهج البلاغه امام علی، ص۵۶ و ۵۷.
- ↑ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج ۲ صص ۱۹۱. ابن سینا در این كتاب فصل مربوط به نفس انسانی را معنون به "تنبیه" نمـوده است نه اشاره و گرچه دلیل معروف انسان معلّق را هم ذكر كردهام از صدر تا ساقه كلامش نشان از آن دارد كه درصدد اثبات نیست و به امر واضح و روشن تنبه میدهد و از این رو است كه محقق طوسی هم میفرماید: "یرید ان ینبه علی وجـود الـنفس الانـسانیة" و بعـد از توضیح مطالب فصل نتیجه میگیرد: «فاذن اول الادراكات علی الاطلاق و اوضحها هو ادراك الانسان نفسه و ظاهر ان مثل هذا الادراك لا یمكن ان یكتسب بحد او رسم او یثبت بحجة او برهان » و سپس میفرماید: اینكه فخر رازی گفته: «شیخ تبیین ننموده كه این قضیه (نفس انسانی موجود است) اولی است یا برهانی» و بعد از آن حكم نموده كه این قضیه برهانی است و سپس براهینی برای اثبات آن تراشـیده و بعد همه آنها را مخدوش كرده است؛ همگی خبط است و فایدهای در پرداختن به آنهـا نیـست .(همـان، ج۲ ،صـص ۲۹۳) شـارح محاكم هم بعد از نقل كلام فخر رازی و براهینی كه وی اقامه نموده است، میفرماید: « و هذا كله خبط اما كسبیة القـضیة فـلان الاولیـات لایمنع ان یختلف جلاء اما لعدم بداهة بعض التصورات او لعدم العلم ببعضها او لحصول تصوراتها لاعلی وجه مناط التصدیق او لعدم الانـس الی ذلك و تعنون الفصل بالتنبیه یدل ان تلك القضیه غیر محتاجه الی برهان». همان، ج۲،پاورقی ص ۲۹۵.
- ↑ همان، صص ۲۹۵؛ شیخ اشراق، رساله اعتقاد الحكماء، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)، ۱۳۷۲ش، ج۲ ،صص ۲۶۶؛ صـدرالمتألهین ، الاسـفار الاربعـة، ج۸ ،صص ۲۶۰ تا ۳۲۴.
- ↑ ابن سينا، الشفا(قسم الالهيات)، تهران، انتشارات ناصرخسرو، ۱۳۶۳ش، ص۶۰؛ صدرالمتألهين، الحاشية علي الهيـات الـشفا، (چـاپ سنگي)، قم، انتشارات بيدار، بيتا، ص۴۷.
- ↑ الاسفار الاربعه ج۹ ص ۱۳۶.
- ↑ حكیم سبزواری، تعلیقات علی الشواهد الربوبیه، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، بی تا، ص ۴۵۹.
- ↑ صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیة، صص ۳۴۲.
- ↑ علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت، ص ۳۷-۵۶.
- ↑ علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام
- ↑ پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب
- ↑ «و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت میکنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار میداریم»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵و۴۹.
- ↑ «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد»؛ سوره قصص، آیه ۷.
- ↑ من آن کارها را از پیش خویش نکردم؛ سوره کهف، آیه ۸۲.
- ↑ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام میدادهاید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۵.
- ↑ محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۲۸.
- ↑ و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه: ۷.
- ↑ ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۷
- ↑ و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.
- ↑ آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۵.
- ↑ و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم؛ گفت: وای بر من! آیا من میزایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بیگمان این چیزی شگرف است!گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بیگمان او ستودهای ارجمند استسوره هود، آیه: ۷۱ - ۷۳.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص۲۶.
- ↑ الکسیس کارل، انسان موجود ناشناخته، صفحه ۱۴۰ و ۱۴۱ ترجمه پرویز دبیری.
- ↑ ص۱۵۶.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۰.
- ↑ ابن سينا، الاشارات و التنبيهات، ج ۳، ص ۳۹۹.
- ↑ سیده نصرت امین، مخزن العرفان، ج ۶، ص۳۳۳.
- ↑ آگاهی امامان از غیب، ص۱۱۷.
- ↑ "و اذا قلت الشواغل الحسیة و بقیت الشواغل أقل لم یبعد أن یکون للنفس فلتات تخلص عن شغل التخیل الی جانب القدس فانتقش فیها نقش من الغیب(...)" ابن سینا، ج ۳، ص ۴۰۷ .
- ↑ "التجربة والقیاس متطابقان علی أن للنفس الإنسانیة أن تنال من الغیب نی؟ فی حالة المنام فلا مانع من أن یقع مثل ذلک النیل فی حالة الیقظة".
- ↑ "اذ بلغک أن عارفا أطاق بقوته فعلا أو تحریکا او حرکه یخرج عن وسع مثله فلا تتلقه بکل ذلک الاستنکار فلقد تجد إلی سببه سبیلا فی اعتبارک مذاهب الطبیة".
- ↑ شیخ اشراق، ج ۲، ص ۲۳۶.
- ↑ بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید، ص۲۳.
- ↑ به مادر موسی(ع) وحی کردیم که موسی را شیر بده پس هنگامی که بر او ترسناک شدی او را به دریا بینداز و نترس و محزون مباش ما او را به تو برمیگردانیم و او را از پیامبران مرسل قرار می دهیم؛ سوره قصص، آیه ۷.
- ↑ «کسی که نزد او علمی از کتاب بود گفت من قبل از آن که تو پلک چشمهایت را به هم بزنی تخت بلقیس را برایت حاضر می کنم»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآنپژوهی
- ↑ صدرالمتألهین، اسفار اربعه، ج۳، ص۳۲۲-۴۲۰ ،۳۸۱ ،۳۱۹.
- ↑ صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶ ،۲۱۷.
- ↑ صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶.
- ↑ صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶ ،۲۱۷.
- ↑ صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ج۹، ص۱۸۰ ،۹۳ و اسفار اربعة، ج۸، ص۲۲۳ ،۱۳۶
- ↑ همان: ۱ /۲۷۵ .(ملاصدرا قائل به علم حضوری نسبت به ذات حق تعالی به اندازه سعه وجودی مدرِک است) همو، ۱۳۸۳ :۱ /۱۳۵.
- ↑ جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.
- ↑ علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۶۱.
- ↑ مرکز پاسخ گویی به سؤلات دینی