اشاعره در کلام اسلامی
اسلام |
شخصیتهای محوری
|
اعیاد و مناسبتها
|
اشاعره نام یکی از فرقههای اسلامی از اهل سنّت است که در قرن سوّم پدید آمد و منسوب به ابوالحسن اشعری بودند. این گروه ابتدا با بحثهای عقلی مخالفت میکردند و تفکرشان به نوعی جمود و قشریگری بود، اما بعدها قائل به جواز بهکار بردن بحث و استدلال در اصول دین شدند. زیادت صفات بر ذات، جبر در افعال بندگان، حسن و قبح شرعی افعال، برخی از عقاید این مذهب کلامی هستند.
تاریخچه اشاعره
اشاعره مذهبی کلامی است که به علی بن اسماعیل مشهور به ابوالحسن اشعری منسوب است و از مهمترین مذاهب کلامی اهل سنت به شمار میرود. نَسَب ابوالحسن به ابوموسی اشعری میرسد. وی در ابتدا بر مذهب معتزله بود؛ اما در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری، از مکتب اعتزال رو گرداند و به مذهب "اهل السنه"گرایید. گفتهاند از دلایلی که منجر به جدایی ابوالحسن اشعری از معتزله شد، این بود که در مناظره با استاد خویش، ابوعلی جبائی، بسیاری از عقاید معتزله را با توحید و عدل ناسازگار یافت؛ اما علاوه بر ناتوانی معتزله از پاسخگویی به سؤالات او، میتوان به دلایل دیگری همچون مخالفت حکومت متوکل با عقلگرایی معتزلی، اصلاح عقاید اهل حدیث و جمع میان کلام، فقه و حدیث نیز اشاره کرد[۱]. او بر آن شد تا میان روش اصحاب عقل (معتزله) و اصحاب نص (اهل حدیث) راه میانهای برگزیند تا از این رهگذر عقاید دینی را از لغزشهای کلامی مصون بدارد اما به توفیق نرسید. لذا میتوان گفت اشعری، از هر دو مذهب وامهایی ستانده است. از آن رو که روش اشعری بهکارگیری عقل و استدلال و منطق را در اصول دین روا میداند، با روش معتزلی همراه است و از آن رو که ظاهر را بر باطن مقدم میدارد و از قرآن و سنت بهره میبرد، با روش اهل حدیث همداستان است. البته قرابت کلام اشعری با اهل حدیث بسی بیشتر است؛ همانطور که اشاعره را همانند حنابله (گروهی از اهل حدیث) دانستهاند[۲].
تفاوت اشاعره با قدمای اهل حدیث
ابوالحسن اشعری برخلاف قدمای اهل حدیث، مانند احمد بن حنبل، بحث و استدلال و به کار بردن منطق را در اصول دین جایز شمرد و از قرآن و سنت بر مدعای خود دلیل آورد[۳]. از اینجا اهل الحدیث دو دسته شدند: "اشاعره" یعنی پیروان ابوالحسن اشعری که کلام و تکلم را جایز میشمارند و "حنابله" یعنی تابعان احمد بن حنبل که آن را حرام میدانند. البته مکتب اشعری در دست غزالی رنگ کلامی خود را کمی از دست داد و رنگ عرفانی گرفت و به وسیلۀ فخررازی به فلسفه نزدیک شد. در حقیقت باید گفت به مرور زمان اشاعره از پیشوای خود، ابوالحسن اشعری دور شده و عقاید این مکتب را به اعتزال یا فلسفه نزدیکتر کردهاند. ابوالحسن اشعری، متجاوز از دویست کتاب تألیف کرده است. معروفترین آنها کتابهای مقالات الاسلامیین و اللمع است. دو کتاب معروف دیگر او نیز عبارتند از: استحسان الخوض فی علم الکلام و الابانه عن اصول الدیانه که اولی در رد تفکرات اهل حدیث و دیگری در مخالفت با معتزله و اهل اعتزال نوشته شده است[۴].
متکلمان بزرگ اشعری
پس از ابوالحسن اشعری، متکلمان بزرگی در مذهب اشعری ظهور کردند که مشهورترین آنان عبارتاند از: قاضی ابوبکر باقلانی نویسندۀ کتاب التمهید؛ ابو منصور عبدالقاهر بن طاهر بغدادی مؤلف کتاب الفَرْق بین الفِرَق در علم ملل و نحل؛ عبدالملک جوینی مؤلف کتاب الإرشاد؛ ابو حامد غزالی مؤلف احیاء العلوم و قواعد العقائد؛ محمد بن عبدالکریم شهرستانی مؤلف الملل والنحل که از کتب مرجع ملل و نحل است و فخر رازی مؤلف مفاتیح الغیب[۵].
عقاید اشاعره
برخی از عقاید اشاعره[۶] عبارتند از:
- زیادت صفات بر ذات؛
- عمومیت اراده و قضا و قدر الهی در همه حوادث؛
- شرور، مانند خیرات از جانب خداست؛
- بشر در اعمال خود مختار نیست و اعمال او مخلوق خداست؛
- حسن و قبح افعال ذاتی نیست، بلکه شرعی است. همچنین عدل، شرعی است نه عقلی؛
- رعایت لطف و اصلح بر خدا واجب نیست؛
- قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است نه مقدم بر آن؛
- تنزیه مطلق، به آن معناست که میان خدا و ماسوا هیچگونه شباهت و مماثلت وجود ندارد؛
- انسان آفریننده عمل خود نیست، اکتسابکننده آن است؛
- خداوند در قیامت با چشم دیده میشود؛
- فاسق، مؤمن است؛
- مغفرت خداوند نسبت به بنده، بدون توبه هیچ اشکالی ندارد؛ همچنانکه معذب ساختن مؤمن بلا اشکال است؛
- شفاعت بلا اشکال است؛
- کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست؛
- عالم، حادث زمانی است؛
- کلام خدا قدیم است، اما کلام نفسی نه کلام لفظی؛
- افعال خدا برای غایت و غرض نیست؛
- تکلیف مالایطاق بلامانع است؛
- نظریه "کسب" در مورد چگونگی صدور افعال از انسان مکلف، از دیگر نظریات اشاعره است[۷].
اعتقادات متمایز کنندۀ اشاعره
اما مهمترین معتقدات اشاعره که موجب اختلاف با دیگر مذاهب کلامی شده است، عبارتاند از:
- کافر نبودن مرتکب کبیره: مراد این است که گناه کبیره موجب از میان رفتن ایمان نمیشود و کسی که به گناه کبیره آلوده است، تنها برای گناه کبیره از دایره ایمان بیرون نمیرود. گناه کبیره تنها موجب فسق میشود. مرتکب گناه کبیره، مؤمنِ فاسق است، نه کافر. گفتنی است که این نظریه با نظریه شیعه همراه است[۸].
- صفات خبری: اشاعره معتقدند هر صفتی که در قرآن و حدیث برای خداوند آمده است، باید به همان معنای ظاهری تفسیر گردد؛ هر چند از قبیل صفات جسمانی مانند دارا بودن پا، دست، صورت و غیره باشد. با این حال، برای اینکه خویشتن را از مشبهه و مجسمه جدا سازند، ترکیب "بلا تشبیه" یا "بلا کیف" را با چنین صفاتی همراه میسازند. پیروان مذهب امامیه در این موضوع با اشاعره مخالفاند؛ زیرا اخذ معنای ظاهری این صفات موجب میشود که خداوند را دارای جسم بدانیم و صفاتی جسمانی و انسانی بدو نسبت دهیم و ـ مثلًا ـ او را دارای دست و پا بدانیم؛ در حالی که خداوند دارای جسم نیست و از صفات انسانی و جسمانی منزه است. جسم، محدود و متناهی است و شیء محدود، دارای حد است و هر آنچه حد دارد، احتمال زیادت و نقصان در او میرود، ولی خداوند نامتناهی است و از زیادت و نقصان پاک است. علامه حلی از رهگذر "نفی تحیز"، جسمانیت را از خداوند نفی کرده است[۹].
- افعال بندگان: اشعریان برای حفظ توحید در خالقیت بر آناند که هیچ فعل و انفعالی در جهان نیست مگر آنکه به صورت مستقیم و بی واسطه به خداوند منسوب است. این نظریه، اشعریان را به جبر کشانیده است. آنان برای اثبات نظریه جبرگرایانه خویش، به ظاهر آیات پناه میجویند. در برابر اینان، امامیه بر این باور است که فعل بنده، بی واسطه، مخلوق خود او است و با واسطه، مخلوق خداوند است. خداوند، جهان را آفرید و برای هر پدیدهای سببی برنهاد و برای هر سببی، سببی دیگر آفرید. همه اسباب و علل بدو میانجامند. حدیث «لا جَبْرَ وَلا تَفْویضَ وَ لکنْ أمْرٌ بَینَ امْرَین»[۱۰] نیز بر همین حقیقت ناظر است[۱۱].
- اراده باری تعالی: اشاعره برای نگاهداشت توحید در خالقیت بر آن رفتهاند که ارادۀ خداوند به همۀ مخلوقات تعلق میگیرد. در باور شیعه، تعلق ارادۀ باری تعالی همانند تعلق قدرت و خالقیت الهی به همه ممکنات است. اراده خداوند بر این تعلق یافته است که هر مسببی از سبب خاص خود ـ با آن ویژگیها که سبب دارد ـ صادر شود؛ مثلًا در باب افعال انسان، ارادۀ باری تعالی بر این تعلق یافته است که فعل انسان از روی شعور و اختیار از او صادر شود[۱۲].
- رؤیت خداوند در آخرت: اشاعره معتقدند مؤمنان به روز قیامت خداوند را میبینند. نظریۀ امامیه آن است که رؤیت خدا با چشم ظاهر ممکن نیست. این حقیقت را عقل و قرآن و حدیث تأیید میکنند[۱۳].
- تکلیف به مُحال: بر اساس باورهای اشاعره، بر خداوند رواست که بندگان را به مُحال تکلیف کند. آنان برای اثبات این مدعا به آیاتی همانند آیۀ ۲۰ سورۀ هود تمسک میجویند. بدینسان، خداوند میتواند آدمی را به کاری مأمور کند که از توان او بیرون است. در برابر، امامیه معتقد است تکلیفِ ما لا یطاق، قبیح است و کار قبیح از خداوند حکیم سر نمیزند. افزون بر حکم عقل، قرآن کریم[۱۴]، و روایات بزرگان معصوم (ع) نیز بر این حقیقت گواهی میدهند[۱۵].
- حُسن و قبح عقلی: اشاعره عقل آدمی را در آن مَرتَبت نمیدانند که حُسن و قبح اشیاء را دریابد و اصلح را از غیر اصلح بازشناسد. آنان بر این باورند که نظریه حُسن و قبح اشیاء، خداوند را پیرو عقل انسان میکند و او را محدود میسازد. امامیه در این موضوع دیدگاهی دیگر دارد و معتقد است عقل انسان میتواند به حُسن و قبح برخی امور راه یابد. برخی افعال حَسناند و برخی قبیح، و عقل را یارای آن هست که این حُسن و قبح را بازشناسد خواه شارع از آن سخن گفته باشد یا نگفته باشد[۱۶].
- صفات خداوند: اینکه آیا صفات خداوند عین ذات اویند یا زائد بر آن، مسئلهای دیگر است که میان اشاعره و دیگر مذاهب کلامی اسلامی اختلاف افکنده است. اشاعره صفات خداوندـ همچون علم، قدرت، سمع و بصر ـ را قدیم و زائد بر ذات میدانند؛ اما امامیه معتقد است صفات خداوند، عین ذات اویند. اگر جز این باشد، یا قدیماند و یا حادث. اگر قدیم باشند، تعدد قدیم لازم میآید که محال است و اگر حادث باشند، ناگزیر باید بپذیریم که آنها در زمانی نبودهاند و بعد پدید آمدهاند و در این صورت، ذات خداوند ناقص میشود و نیازمندِ غیر که این فرض نیز مُحال است[۱۷].
- کلام الهی: اشاعره معتقدند کلام خدا، قدیم است و آن را دارای دو مرتبه میدانند: کلام نفسی و کلام لفظی. آنچه قدیم است، کلام نفسی است که حقیقت کلام است؛ اما کلام لفظی حادث است و وسیلهای است برای اظهار و ابراز. امامیه، کلام خدا را فعل او میداند و از این رو معتقد به حدوث آن است[۱۸].
زندگی و شخصیت اشعری
علی بن اسماعیل ابوبشر بن سالم بن اسماعیل بن عبداللّه بن موسی بن بلال بن ابوبردة بن ابی موسی[۱۹] است. وی در سال ۲۶۰ه یا ۲۷۰[۲۰] در بصره زاده شد. بیشتر عمر خود را در آنجا گذرانید. پدرش پیرو مذهب اصحاب حدیث بود. به هنگام وفات، فرزند خود را به زکریا بن یحیای ساجی که او نیز اهل حدیث و شافعی مذهب بود سپرد. ابوالحسن اشعری در کتاب تفسیرش از او احادیثی نقل کرده است.[۲۱] به احتمال زیاد دودمان اشعری اهل حدیث بودهاند. گرایش او به اعتزال به جهت تربیت او در خانه ناپدریاش ابوعلی جبایی رئیس معتزله بصره بوده است.
او در سالهای ۳۲۰ تا ۳۳۰ در بغداد درگذشت[۲۲] که البته ابن عساکر خود را صحیحترین قول میداند[۲۳]، ابن فورک نیز چنین معتقد است[۲۴].
اشعری را جزو مصلحان و احیاگران دین میدانند. برخی به استناد حدیث پیامبر اکرم که فرموده است: خداوند در رأس هر یکصد سال یک مجدِّد و محیی دین میفرستد (ابوداود). بعد از عمر بن عبدالعزیز (سده اول) و محمد بن ادریس شافعی (سده دوم) او را مجدد (قرن سوم) میدانند و سپس به ترتیب از باقلانی[۲۵]، المسترشد باللّه وامام ابوحامد غزالی[۲۶] نام بردهاند[۲۷].
درباره علم و فضل او نیز سخن زیاد گفته شده است. ابن عساکر بابورا به کثرت علم و معرفت او اختصاص داده است. اقوال متعددی از بزرگان اهل سنت را درباره او ذکر کرده است[۲۸] از جمله ابراهیم بن محمد اسفراینی گفته است:من در کنار ابوحسین باهلی مانند قطره ای از دریا هستم. ادهم میگفت: من در کنار ابوالحسن مانند قطره ای در کنار دریا بودم.[۲۹]. ابوبکر بن طیب در پاسخ این پرسش که سخنان تو بهتر است یا ابوالحسن؟ میگوید: به خدا سوگند بهترین حالات من هنگامی است که کلام و سخن ابوالحسن را فهمیده باشم.[۳۰]
درباره ورع، تقوا و عبادت او نیز در بابوجداگانه فراوان سخن گفته است[۳۱] فضایل دیگر او را[۳۲] همچنین مدایح او را در لسان بزرگانی که به شعر در مدح او سرودهاند[۳۳].[۳۴]
آثار و تألیفات
برخی بر این عقیدهاند که او بر خلاف توان زیادی که در مناظره و گفت وگو داشت، در نوشتن و نگاشتن گاه در میماند[۳۵] که البته ابن عساکر در دفاع از این نکته معتقد است که این نقص او مربوط به اوایل حیات علمی او بوده و بعد از این که خداوند منت هدایت بر او نهاد، تألیفات خوب، آراسته و منظمی ارائه کرده است[۳۶] بدوی نیز به استناد تکرار مطالب و نامنظم بودن مباحث مقالات الاسلامیین نظر ریتر را تأیید کرده است[۳۷]. تألیفات و آثار او به بیش از دویست مورد میرسد. او خود در العُمَد بیشترین آثاری را که تا سال ۳۲۰ق تألیف کرده بود نام برده است، ابن عساکر نام ۹۸ اثر او را آورده است[۳۸] برخی نیز تألیفات او را تا دویست و سی اثر شمردهاند[۳۹].
در هر صورت آنچه از آثار او اکنون در دسترس است چند مورد بیش نیست که عبارتند از: ۱. الابانة عن اصول الدیانة: اشعری در این کتاب با دلایل نقلی تمام عقاید احمد بن حنبل را پذیرفته است و از او به عنوان پیشوای عقاید نام برده است. او در این کتاب تغییر ۱۸۰درجه ای نسبت به تفکر اعتزالی دارد. به همین جهت برخی بر این عقیدهاند که این کتاب درست پس از رها کردن آرای معتزله توسط اشعری نوشته شده است، که در آن هنگام واکنش تندی نسبت به معتزله داشته است[۴۰].
۲. اللمع فی الرد علی أهل الزیغ والبدع: این کتاب با روی کرد عقل گرایانه و تا حدی دور از قید و بند نص نگاشته شده است. اشعری کوشیده است در این کتاب عقاید اهل حدیث را از طریق دلیل و برهان ثابت کند[۴۱] علاوه بر روش وروی کرد، در طرح مباحث نیز با الابانه تفاوت دارد. در این کتاب مسائلی مطرح شده است که در الابانه اصلاً از آن سخنی به میان نیامده است. همچنین در الابانه مباحثی مطرح شده است که در اللمع نیامده است. به عنوان مثال میتوان از وجه، یدین و استواء علی العرش سخن گفت که در الابانه آمده[۴۲] ولی در اللمع نیامده و یا تنزیه خداوند از جسمانی بودن و نفی تشابه او با مخلوقات در اللمع با صراحت تمام طرح شده است، اما در الابانه سخنی از آن به میان نیامده است.
در اینکه اشعری کدامیک از این دو اثر را زودتر نوشته است، برخی بر این عقیدهاند که الابانه متأخر است و شیخ او را در اواخر زندگی به تحریر درآورده است. گلدزیهر و مکدونالد بر این عقیدهاند[۴۳].
در اینکه چرا چنین تحول و تغییری در روش وروی کرد فکری او پیش آمده است برخی از مستشرقان مانند گلدزیهر و مکدونالد معتقدند که او بعد از آنکه به بغداد آمد و جو علمی آن شهر را تحت سیطره و تأثیر حنابله دید به ناچار به جهت تطبیق با محیط و شرایط مکانی به تألیف الابانه اقدام کرد. به همین جهت است که برخی گفتهاند: الابانة من الحنابلة وقایة.
سلفیها که به تأخر زمانی الابانه تأکید فراوان دارند میگویند شیخ در وصول به حق از چند مرتبه مترتب بر هم برخوردار شد. او ابتدا از اعتزال دوری جسته و به روش عقلی پیوست ونصف حق را درک کرد، سپس باپیوستن به مذهب سلفی تمام حق ومرتبه آخرین را که همان رضای الهی باشد به دست آورد و در حالی که خداوند از او راضی بود به لقای حق پیوست[۴۴] برخی نیز به استناد قرائنی بر این اعتقادند که اشعری ابتدا الابانه و سپس اللمع را نگاشته است و به این صورت مذهب او سیر تکامل خود را پشت سر گذاشته است[۴۵].
از نظر حجم نیز تفاوت بسیاری با آن دارد. اللمع بسیار مختصرتر و کم حجمتر از الابانه است. الابانه ناظر به عقاید و آرای حنابله و اهل حدیث بوده و در صدد دفاع از آنهاست، ولی اللمع در صدد اثبات عقاید خود اشعری است و بدون آنکه به آرا و عقاید اهل حدیث عنایتی داشته باشد[۴۶].
۳. مقالات الاسلامیین: بزرگترین اثر بر جای مانده از اشعری است. این کتاب از کهنترین و معتبرترین منابع موجود در زمینه تاریخ عقاید اسلامی است. ابن تیمیه و ابن قیم آن را جامعترین و اصلیترین کتاب در موضوع خود دانستهاند که متأخران مانند شهرستانی و بغدادی از آن رونویسی کردهاند[۴۷].
۴. استحسان الخوض فی علم الکلام: اشعری با نگارش این رساله، اندیشه حنابله را به باد انتقاد گرفته است،؛ چراکه آنان بحثهای عقلی را تحریم میکنند و در اصول و فروع به ظاهر آیات و حدیث اکتفا میورزند. او در این رساله توانسته است از طریق قرآن ثابت کند در مسائل عقیدتی یکی از منابع، عقل است[۴۸].
بدوی به جهاتی استناد این رساله را به اشعری صحیح نمیداند. تفاوت سبک رساله با سبک آثار دیگر اشعری جواز پرداختن به علم کلام یا ضرورت خودداری و دوری گزیدن از آن بعد از عصر اشعری پیش آمده است و لذا او این رساله را به یکی از پیروان متأخر اشعری، البته نه با فاصله زیاد از او، نسبت داده است[۴۹].
۵. رسالة إلی أهل الثغر: اشعری بعد از مقدمه نسبتاً مفصلی در اهمیت عقاید سلف صالح، یک دوره عقاید مورد اجماع و اتفاق آنها را در پنجاه و یک فصل بیان کرده است. این اثر با مقدمه و پاورقیهای طولانی توسط برخی از مراکز علمی عربستان در ۳۷۰چاپ و منتشر شده است.
۶. رساله دیگری از او با عنوان الایمان چاپ شده است تاریخ اندیشههای کلامی و اسلامی.[۵۰]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۶.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۷۸-۷۹؛ فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۳۱.
- ↑ ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۶.
- ↑ ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۸.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۱-۸۲.
- ↑ از آنجا که اشاعره از ابتدا با یک رویکرد سیاسی به زعامت خلفای عباسی در مخالفت با معتزلیان سر برآورده، اکثر عقاید آنها رویکرد سلبی و در مخالفت با اعتقادات معترله است.
- ↑ ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۷-۲۷۸.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۷۹.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۷۹.
- ↑ ر.ک. بحارالانوار، ۵/ ۱۷.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۷۹-۸۰
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
- ↑ به عنوان نمونه: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾«و آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمیکنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۱.
- ↑ تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص۴۳۶؛ تبیین کذب المفتری، ص۴۶
- ↑ ابن خلکان، ج۲، ص۴۴۶
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۴۷؛ بحوث فی الملل والنحل، ج۲، ص۸
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۴۶؛ تبیین کذب المفتری، ص۶۵
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۶۶
- ↑ مقالات الاشعری، ص۱۲۸و ۱۴۷
- ↑ سده چهارم
- ↑ سده پنجم
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۶۳
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۱۲۶ـ ۱۴۰
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۱۲۶
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۱۲۶
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۱۴۱ـ ۱۴۲
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۱۴۳ـ ۱۴۸
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۱۷۰ـ ۱۷۷
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، مقاله «اشعریه»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۲۸۶.
- ↑ مقدمه ریتر بر مقالات الاسلامیین، صیز
- ↑ تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، ج۱، ص۵۷۰
- ↑ تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، ج۱، ص۵۷۱
- ↑ تبیین کذب المفتری،ص:۱۲۹ـ ۱۳۵؛ تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، ج۱۰، ص۵۵۲ـ ۵۶۱
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۱۳۷
- ↑ تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۱، ص۳۶۱
- ↑ مقدمه اللمع، ص۴
- ↑ همان، ص۹۹ـ ۸۶
- ↑ مقدمه اللمع، ص۶
- ↑ مقدمه اللمع، ص۷
- ↑ مقدمه اللمع، ص۷
- ↑ فرق و مذاهب کلامی، ص۱۸۱
- ↑ تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۳۱۹
- ↑ بحوث فی الملل والنحل، ج۲، ص۵۱
- ↑ تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، ج۱، ص۵۶۵ـ ۵۶۶
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، مقاله «اشعریه»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۲۸۶.