امامت امام علی در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

امام به معنای "پیشرو و سرپرست در فرهنگ قرآنی و دینی در ابعاد گونا‌گون، عهده‌دار اداره امور جامعه است و رسول اکرم (ص) درباره امامت امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «یا عَلِی، أنتَ وَصِیی وخَلیفَتی وإمامُ امتی بَعدی».

مقدمه

امام، که به لحاظ واژه‌شناسی، همان "پیشرو، پیشتاز، سرپرست و پیشوای قوم و قبیله" است[۱]، بی‌گمان، در فرهنگ قرآنی و دینی، پیشوای امت در ابعاد گونا‌گون و عهده‌دار اداره امور جامعه است و این حقیقت را می‌توان از دو نامه که میان مولا علی(ع) و معاویه مبادله شده است، دریافت[۲]. در سخنان پیامبر بر امامت مولا سخن رفته است: «یا عَلِی، أنتَ وَصِیی وخَلیفَتی وإمامُ امتی بَعدی»[۳]. ای علی! پس از من، تو وصی و جانشین من و امام امت هستی[۴].

احادیث امامت

  1. امامت او از سوی خداست‌: پیامبر خدا(ص): ای مردم! چه کسی سخنش از خدا بهتر و از او راستگوتر است؟ ای مردم! همانا پروردگارتان جل جلاله به من فرمان داد که علی را بر شما مِهتر و امام و نیز خلیفه و وصی قرار دهم و او را برادر و وزیر خود گیرم[۵].
  2. امام پرهیزگاران‌: پیامبر خدا(ص): سه چیز درباره علی به من وحی شد: "اوست سَرور مسلمانان، امام پرهیزگاران و پیشوای سپیدرویان"[۶].
  3. امام هر مؤمن، پس از پیامبر(ص)‌: پیامبر خدا(ص) ‌ـ خطاب به علی(ع) ـ: پس از من، امام هر مرد و زن با ایمان و ولی هر مرد و زن با ایمان، تو هستی[۷]. پیامبر خدا(ص): ای مردم! پس از من، علی امام شماست.... هر کس به امامتش اقرار کند، به نبوت من اقرار کرده و هر کس به نبوت من اقرار کند، به یگانگی خدای عز و جل اقرار کرده است[۸].
  4. امام امت‌: پیامبر خدا(ص): ای علی! تو وصی من و امام امت منی. هر کس از تو اطاعت کند، از من اطاعت کرده و هر کس از تو سرپیچد، از من سرپیچیده است[۹]. در کتاب المحاسن‌ به نقل از بشیر عطار آمده است: امام صادق(ع) تلاوت کرد: "روزی که هر گروهی را با امامشان فرا می‌خوانیم"[۱۰]. سپس گفت: پیامبر خدا فرمود: "علی، امام شماست"[۱۱].[۱۲]

احادیث امامت امام علی

احادیثی که دلالت بر امامت و خلافت بلا فصل امیرالمؤمنین علی(ع) می‌کند بسیار زیاد است که در منابع شیعه و اهل خلاف نقل شده که برخی از آنها عبارتند از:

حدیث اول

حدیث طیر مَشوی: روزی مرغ بریانی برای پیامبر اکرم(ص) هدیه آوردند، حضرت دعا کرد: «اللَّهُمَّ ابْعَثْ إِلَيَ بِأَحَبِّ خَلْقِكَ يَأْكُلْ مَعِي هذا الطیر»؛ «خدایا! محبوب‌ترین خلق خود را نزد من فرست تا با من از این مرغ میل کند»[۱۳] پس امیرالمؤمنین علی(ع) وارد شد و همراه پیامبر(ص) از آن مرغ بریان تناول فرمود. این حدیث از متواترات بین خاصّه و عامّه است و در غایة المرام از طریق عامه به ۳۶ روایت نقل شده است[۱۴]. روشن است کسی که محبوب‌ترین خلق نزد خدا و رسول خدا(ص) باشد، افضل خلق است و برای خلافت و امامت از دیگران لایق‌تر و برتر است.[۱۵]

حدیث دوم

رسول خدا(ص) فرمودند: «إِنَّ عَلِيّاً(ع) خَيْرَ الْخَلْقِ‌»[۱۶] و «خَيْرُ الْبَشَرِ»[۱۷] و «خَيْرُ الْأُمَّةِ»[۱۸]؛ علی بهترین خلق و بهترین بشر و بهترین شخصِ امت است.

و در بعضی احادیث عبارت «وَ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ‌»[۱۹]؛ «بهترین اوصیاء» نیز وارد شده است. در این معنا بیست و سه حدیث از طریق عامّه روایت شده است[۲۰].[۲۱]

حدیث سوم

پیامبر(ص) فرمودند: «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ»[۲۲]؛ علی از من است و من از علیّ هستم. در غایة المرام در این معنا سی و پنج حدیث از طریق عامّه روایت شد[۲۳].[۲۴]

حدیث چهارم

پیامبر(ص) فرمودند: «مَنْ فَارَقَكَ فَقَدْ فَارَقَنِي‌»[۲۵]؛ هر کس از تو جدا شود از من جدا شده است. این حدیث از طریق عامّه به هفت روایت ذکر شده است[۲۶].[۲۷]

حدیث پنجم

پیامبر(ص) فرمودند: «الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ»[۲۸]؛ حق با علی و علی با حق است، حق دور می‌زند با علی هر جا که او دور می‌زند. این عبارت از طریق عامه در پانزده حدیث نقل شده است[۲۹].[۳۰]

حدیث ششم

پیامبر(ص) فرمودند: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُ و هو آیه الحق»[۳۱]؛ علی با قرآن است و قرآن با علی، و علی نشانه حق است. در غایة المرام یازده حدیث از طرق خاصه به این مضمون ذکر شده است[۳۲].[۳۳]

حدیث هفتم

پیامبر(ص) فرمودند: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۳۴]؛ من شهر علم هستم و علی دربِ آن است.

این مضمون از طریق عامّه در شانزده حدیث ذکر شده است[۳۵] و به تعابیر دیگر هم مثل: «أَنَا مَدِينَةُ الْجَنَّةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۳۶] و «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۳۷] اخباری از خاصّه و عامّه رسیده است.[۳۸]

حدیث هشتم

پیامبر(ص) فرمودند: « أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[۳۹]؛ من و علی دو پدر این امت هستیم.

در کتاب «غایة المرام» این حدیث از چهارده طریق شیعه و مخالفین نقل شده است[۴۰]. در کتاب «کلم الطیّب» بعد از نقل این احادیث می‌نویسد: اخباری که در «غایة المرام» در حق امیرالمؤمنین(ع) و اولاد طیّبین او(ع) - چه آنهایی که در ذیل آیات شریفه قرآن، و چه آنهایی که در نصّ بر خلافت او و اولادش(ع)، و چه آنهایی که در فضائل ایشان، - از طرق شیعه و اهل خلاف نقل شده، حقیر شماره کردم، مجموعاً چهار هزار و سیصد و هشتاد و یک حدیث می‌باشد و با این همه اخبار، آیا جای شک و شبهه‌ای در مورد آنها باقی می‌ماند؟ نعوذ بالله من العناد و العصبیه[۴۱].[۴۲]

حدیث نهم

رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ‌»[۴۳]؛ ای ابالحسن! اگر دریاها مرکّب شود و درخت‌ها قلم گردد و انسان‌ها نویسنده و جن‌ها حسابگر شوند، نتوانند فضائل تو را شمارش کنند.

این حدیث از طرق خاصه و عامه نقل شده است[۴۴] و واضح است، کسی که دارای این همه فضائل و مناقب باشد به خلافت و وصایت رسول خدا(ص) از دیگران که فاقد این فضائل هستند اولی و لایق‌تر خواهد بود، بلکه دیگران لیاقت این منصب را نخواهند داشت؛ زیرا تفضیلِ مفضول بر فاضل و ترجیحِ مرجوح بر راجح عقلاً و نقلاً قبیح است.[۴۵]

حدیث دهم

در روایت به سند صحیح حضرت صادق(ع) به ابان احمر فرمود: ای ابان! چگونه مردم منکر این سخن امیرالمؤمنین(ع) می‌شوند که فرمود: اگر بخواهم می‌توانم پای خود را بلند کرده و بر سینه پسر ابوسفیان در شام بزنم، و او را از تختش سرنگون کنم، اما منکر این نیستند که آصف بن برخیا (وصی سلیمان نبیّ(ع)) قدرت آوردن تخت بلقیس را به نزد سلیمان(ع) قبل از چشم بر هم گذاشتن او داشت. مگر نه این که پیامبر ما(ص) افضل انبیاء و وصیّ او افضل اوصیاء است؟ چرا وصیّ خاتم الانبیاء را همانند وصّی سلیمان هم قرار ندادند؟ خداوند متعال بین ما و بین آنان که منکر حق ما و فضل ما شدند، حکم فرماید[۴۶].

باری، خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا[۴۷]. در احادیث اهل بیت(ع) نقل شده است: «ما هستیم کلمات پروردگار که فضائل ما را احصاء نمی‌توان کرد»[۴۸]. کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که‌تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم تا این جا استدلال از طریق اوّل (یعنی: نصّ) بر خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) اقامه شد که ما فقط به بیان و شرح چهار دلیل از آن به نحو اختصار اشاره کردیم، وگرنه دلایل بر این امر از حد شمارش بیرون است.

با توجّه به وجود نصّ و تصریح پیامبراکرم(ص) در موارد متعدّد و به گونه‌های مختلف از اوّل بعثت تا واپسین لحظات حیات آن حضرت در سفر و حضر و در اجتماع بزرگ و کوچک، نیازی به استدلال برای خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) از راه دیگر نیست، ولی چون راه‌های دیگر هم برای اثبات خلافت امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد، به طور مختصر و گذرا به راه‌های دیگر هم اشاره می‌شود.[۴۹]

منابع

پانویس

  1. العین: ماده «أمم».
  2. الغارات، ج ۱، ص ۲۰۳.
  3. الأمالی، صدوق، ص ۴۳۴، ح ۵۷۳.
  4. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۰۶.
  5. «مَعاشِرَ الناسِ! مَن أحسَنُ مِنَ اللهِ قیلًا، وأصدَقُ مِنَ اللهِ حَدیثاً؟ مَعاشِرَ الناسِ! إن رَبکم جَل جَلالُهُ أمَرَنی أن اقیمَ لَکم عَلِیاً علماً وإماماً، وخَلیفَةً ووَصِیاً، وأن أتخِذَهُ أخاً ووَزیراً»؛ الأمالی، صدوق، ص ۸۳، ح ۴۹.
  6. «اوحِی إلَی فی عَلِی ثَلاثٌ: أنهُ سَیدُ المُسلِمینَ، وإمامُ المُتقینَ، وقائِدُ الغُر المُحَجلینَ»؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴۸، ح ۴۶۶۸.
  7. عنه(ص)- لِعَلِی(ع): «أنتَ إمامُ کل مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ، ووَلِی کل مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَعدی»؛ المناقب، خوارزمی، ص ۶۱، ح ۳۱.
  8. «أیهَا الناسُ! إن عَلِیاً إمامُکم مِن بَعدی... مَن أقَر بِامامَتِهِ فَقَد أقَر بِنُبُوتی، ومَن أقَر بِنُبُوتی فَقَد أقَر بِوَحدانِیةِ اللهِ عز و جل»؛ معانی الأخبار، ص ۳۷۲، ح ۱.
  9. «یا عَلِی، أنتَ وَصِیی وإمامُ امتی؛ مَن أطاعَک أطاعَنی، ومَن عَصاک عَصانی»؛ الأمالی، صدوق، ص ۶۲، ح ۲۴.
  10. اسرا، آیه ۷۱.
  11. المحاسن عن بشیر العطار: قالَ أبو عَبدِ اللهِ(ع): ««یوْمَ نَدْعُواْ کل أُنَاسِ بِإِممِهِمْ» ثُم قالَ: قالَ رَسولُ اللهُ(ص): وعَلِی إمامُکم»؛ المحاسن، ج ۱، ص ۲۵۳، ح ۴۷۹.
  12. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۳۵.
  13. قد رواه جماعه من أصحاب المسانید و السنن باختلاف یسیر و معنی واحد، منهم؛ الترمذی، ج۲، ص۲۹۹؛ الخطیب فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۱؛ ج۹، ص۳۶۹؛ الحاکم فی المستدرک، ج۳، ص۱۳۰ و ۱۳۱؛ ابونعیم فی الحلیة، ج۶، ص۳۳۹؛ ابن الأثیر فی أسد الغابة، ج۴، ص۳۰.
  14. غایة المرام، ج۵، ص۶۹، الباب الحادی عشر فی خبر الطائر. مؤسسه التاریخ العربی، طبع بیروت، سال ۱۴۲۲، چاپ اول؛ الفصول المهمّة فی معرفة الأئمة، ابن الصبّاغ، ج۱، ص۲۱۰ چاپ اول سال ۱۴۲۲ طبع دار الحدیث؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۲۵۲ سال چاپ ۱۴۱۵ طبع دارالفکر بیروت؛ جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی(ع)، محمد بن احمد الدمشقی الشافعی، ج۱، ص۵۲.
  15. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۶۸.
  16. شکی نیست که قاتل ذی الثدیه امیرالمؤمنین(ع) است و احادیث از رسول خدا(ص) در مورد قاتل ذی الثدیه به لفظ: یقتله خیر الخلق والخلیقه بسیار وارد شده مثل: تاریخ الطبری، ج۵، ص۸۸؛ الکامل ابن اثیر، ج۳، ص۳۴۷؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۶۸ بلفظ «يَقْتُلُهُ خَيْرُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي‌»؛ فتح الباری، ج۱۲، ص۲۵۳؛ تنزیه الأنبیاء للشریف المرتضی، ص۲۰۱؛ بشارة المصطفی، ص۳۷۱، حدیث ۵؛ شرح الأخبار، القاضی النعمان، ج۱، ص۴۳۱.
  17. احادیث به لفظ عَلِيٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ در احادیث بسیار وارد شده است، مثل: الکامل، عبدالله بن عدیّ الجرجانی، ج۴، ص۱۰؛ تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، ج۷، ص۴۳۳؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۳۷۲، ۳۷۳؛ الموضوعات ابن الجوزی، ج۱، ص۳۴۸.
  18. احقاق الحق، ج۱۵، ص۲۶۵، ۲۶۶، ۲۶۷؛ تاریخ ابن عساکر، ج۲، ص۴۴۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۷، ح۳۷۹۸؛ مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ ینابیع المودة، ج۲، ص۷۸؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۵۶؛ کشف الغمه، ج۱، ص۱۵۵؛ الطرائف لابن طاوس، ج۱، ص۱۳۱، ح۱۲۱؛ المراجعات، ص۱۳۴.
  19. کافی، ج۳، ص۴۸۴؛ احقاق الحق، ج۲۰، ص۳۹۶؛ ذخائر العقبی، ص۱۳۴ «أَنَّهُ قَالَ لِفَاطِمَةَ وَصِيِّي خَيْرَ الْأَوْصِيَاءِ».
  20. غایة المرام، ج۵، ص۵ باب اول فی أنّ علیّا(ع) خیر الخلق بعد رسول الله(ص) و خیر البریّه و....
  21. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۶۹.
  22. کشف الغمة، ج۱، ص۲۹۳؛ الطرائف لابن طاوس، ج۱، ص۱۰۴، ح۷۵؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱؛ ج۲، ص۷۸؛ مناقب ابن المغازلی، ص۲۲۴؛ مناقب الخوارزمی، ص۲۰۰، ح۲۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۰؛ فضائل الصحابه لأحمد، ج۲، ص۵۹۴ - ۵۹۹؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۰۸؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۲.
  23. غایة المرام، ج۵، ص۲۶، باب پنجم فی قوله(ص): عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ‌.
  24. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۷۰.
  25. احقاق الحق، ج۲۱، ص۵۴۵-۵۴۹؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۲۶۸؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۷۰، ح۹۶۲؛ الذهبی فی میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۲۳؛ الهیثمی فی مجمعه، ج۹، ص۱۳۵؛ المحبّ الطبری فی الریاض النضره، ج۲، ص۱۶۷.
  26. غایة المرام، ج۵، ص۲۹۲، باب چهل و هفتم.
  27. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۷۰.
  28. راجع احقاق الحق، ج۵، ص۶۲۳ فقد خرّج مصادره و طرقه من کتب العامّه؛ صحیح الترمذی، ج۲، ص۲۹۸؛ مستدرک الحاکم، ج۳، ص۱۲۴؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳؛ تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۳۲؛ مسند احمد، ج۲، ص۱۱۴. والحاصل أنّ هذا الحدیث ممّا تلقته الخاصّه و العامه بالقبول و أخرجوه فی کتبهم.
  29. غایة المرام، ج۵، ص۲۸۲، باب چهل و پنجم.
  30. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۷۰.
  31. نور الابصار، ص۸۹، و راجع احقاق الحق، ج۵، ص۶۳۹ - ۶۴۵، فقد خرّج مصادره و طرقه من کتب العامّه.
  32. غایة المرام، ج۵، ص۲۸۷، باب ۴۶.
  33. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۷۱.
  34. میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۱؛ المستدرک، ج۳، ص۱۲۴؛ اسد الغابه، ج۴، ص۲۲؛ کنزالعمّال، ج۶، ص۱۵۲؛ الصواعق المحرقه، ص۷۳؛ ذخائر العقبی، ص۷۷؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۲۰؛ لسان المیزان، ج۱، ص۴۳۲؛ سنن الترمذی، ج۲، ص۲۹۹؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۴؛ احقاق الحق، ج۵، ص۴۶۸، الباب التاسع؛ الغدیر، ج۶، ص۶۱ عن ینابیع الموده و صحّحه الطبری و ابن معین و الحاکم و الخطیب و السیوطی و أخرجه الحفاظ و أئمّه الحدیث بلغ عددهم ۱۴۳ حافظاً و راویاً.
  35. غایة المرام، ج۵، ص۲۲۵، باب ۲۹.
  36. غایة المرام، ج۵، ص۲۳۴، باب ۳۱؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۴۵۷؛ مناقب ابن مغازلی، ص۱۱۹، حدیث ۱۲۷؛ احقاق الحق، ج۵، ص۵۰۴ الباب الحادی عشر، و ج۱۶، ص۳۰۱ نقل عن عدّه من العامه.
  37. غایة المرام، ج۵، ص۲۳۵، باب ۳۳؛ صحیح الترمذی، ج۵، ص۶۳۷؛ فضائل الصحابه لأحمد، ج۲، ص۶۳۵؛ کشف الغمة، ج۱، ص۱۱۱؛ مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۶ - ۱۲۷؛ احقاق الحق، ج۵، ص۵۰۷ - ۵۱۴.
  38. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۷۱.
  39. احقاق الحق، ج۱۵، ص۵۱۸ – ۵۱۹؛ بحار الانوار، ج۱۶، ص۹۵، حدیث ۲۹؛ ص۳۶۴، حدیث ۶۶؛ ج۲۳، ۲۵۹، حدیث ۸.
  40. غایة المرام، ج۵، ص۲۹۹ - ۳۰۰، باب ۵۱ و ۵۲.
  41. کلم الطیب، ص۵۰۲.
  42. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۷۲.
  43. احقاق الحق، ج۱۵، ص۶۰۹ - ۶۱۰. و در کتاب مودّه القربی، مودّه پنجم، ص۵۵، چ لاهور، حدیث ۶. و در چاپ مندرج در ینابیع المودة، ج۲، ص۲۹۷، از سیّد علی بن شهاب الدین همدانی از عمر بن خطاب نقل کرده است که گفت: پیامبر خدا(ص) به علی(ع) فرمود: «لو أنّ البحر مدادا، والریاض أقلاما والانس کتّابا...» تا آخر حدیثی که در متن ذکر شد.
  44. المناقب خوارزمی، ص۳۲، حدیث ۱؛ ص۳۲۸، حدیث ۳۴۱؛ و انظر: کفایة الطالب، ص۲۵۱؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۶؛ ینابیع المودة، ج۲، ص۲۵۴، حدیث ۷۱۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۱۱۲ طبع القدیم؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۴۹؛ ج۳۸، ص۱۹۷.
  45. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۷۲.
  46. الاختصاص، ص۲۱۲. در حدیث دیگر آمده: «فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لَأَفْعَلَنَّ ذَلِكَ وَ لَأُعَجِّلَنَّهُ عَلَى ابْنِ هِنْدٍ فَمَدَّ رِجْلَهُ عَلَى مِنْبَرِهِ فَخَرَجَتْ عَنْ دِيوَانِ الْمَسْجِدِ...»؛ حضرت فرمود: اکنون این کار را انجام می‌دهم و بر سینه فرزند هند می‌زنم، آنگاه پایش را دراز کرد و از ساختمان مسجد بیرون رفت و سپس آن را برگرداند و بعد فرمود: ای مردم! این تاریخ را یاد داشت کنید و بدانید که هم اکنون بر سینه معاویه زدم و با سر او را بر روی زمین انداختم... مردم منتظر کسب خبر از شام بودند، و می‌دانستند کلام امام(ع) حق است، سپس خبر رسید که در همان تاریخ و روز و ساعت، پایی بر سینه معاویه خورد و او را از تخت بر زمین انداخت»؛ ارشاد القلوب دیلمی، ج۲، ص۲۷۳؛ بحار الانوار، ج۳۳، ص۲۸۲.
  47. «بگو: اگر برای (نوشتن) کلمات پروردگارم دریا مرکّب می‌بود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد آن دریا پایان می‌یافت هر چند دریایی همچند آن را نیز به کمک می‌آوردیم» سوره کهف، آیه ۱۰۹.
  48. اختصاص، ص۹۴ و ۴۷۹؛ احتجاج، ج۲، ص۴۹۹ - ۵۰۰.
  49. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۷۳.