آزادی بیان
آزادی بیان از اموری است که اسلام آنرا قبول داشته و بر آن تاکید ورزیده است و وظایف سیاسی و اجتماعی وجود دارد که انجام آنها بدون این نوع از آزادی امکان ندارد؛ یکی از این امور امر به معروف و نهی از منکر است. البته باید توجه داشت گرچه اسلام آزادی بیان و قلم را برای همگان در جامعه اسلامی پذیرفته است، ولی حدود و مقرراتی برای آن مشخص کرده است. آزادی بیان دارای مبانی فقهی است که از آیات، روایات، سیره معصومین و ادله عقلی قابل استنباط است.
مقدمه
در متون دینی وظایف و دستورهایی برای مسلمانان مقرر گردیده که انجام هر کدام از آنها مستلزم وجود آزادی بیان برای پیروان دین است و بدون آزادی بیان، در متن دین، به ویژه در قلمرو مسائل سیاسی و اجتماعی، انجام چنین وظایفی امکانپذیر نیست.
امر به معروف و نهی از منکر که آیات متعدد قرآن و احادیث فراوان ائمه هدی (ع) بر آن تأکید کرده از آن جمله است. این وظیفه، مراتبی دارد که زبان و قلم (بیان) از مهمترین آنهاست. وجود چنین دستور الهی در اسلام مبتنی بر پذیرش آزادی بیان به عنوان اصل مسلّم از طرف این دین است که به پیروان خود اجازه ابراز عقیده در برابر انحرافهای فردی و اجتماعی را داده است.
نهی از کتمان حق از اصول دیگری است که آزادی بیان را تثبیت میکند. خداوند متعال در قرآن در موارد متعدد کسانی را که از روی هوا و هوس یا ترس و طمع به کتمان حق روی میآورند نکوهش کرده و خواستار تبیین حقایق شده است[۱]؛ لزوم بیان حق و ممنوعیت کتمان با آزادی بیان در تلازم است و گرنه جایی برای نکوهش از کتمان و لزوم بیان باقی نمیماند.
نکته دیگر آنکه در نصوص دینی، وظایف و دستورهای مهمی درباره برخورد مسلمانان با اندیشههای مخالف داده شده که نشانه پای بندی اسلام در حفظ آزادی بیان برای غیر مسلمانان است. از جمله این وظایف و دستورها میتوان به جدال احسن[۲] اشاره کرد که مجادله نیکو و تلاش طرفینی برای یافتن و کشف حق است و از شیوههای برخورد با مخالفان و منکران رسالت پیامبر اکرم (ص) شمرده شده است.
بیان این نکته هم لازم است که گرچه اسلام آزادی بیان و قلم را برای همگان در جامعه اسلامی پذیرفته است، ولی حدود و مقرراتی برای آن مشخص کرده که در صورت رعایت نکردن آنها به هرج و مرج فرهنگی تبدیل خواهد شد. مهمترین این محدودیتها در این زمینه عبارتاند از: ممنوعیت توهین به مقدّسات[۳]؛ ممنوعیت هتک افراد، ممنوعیت افشای اسرار و شایعه پراکنی و وجوب دفاع از حیثیت نظام[۴].[۵]
اصول و مبانی
عقیده از نظر خاستگاه، گونههای مختلفی دارد، زیرا ممکن است نتیجه اندیشه و برهان باشد یا نتیجه وهم و خیال و یا بازتاب عادتها و غیر آن. عقیده از نظر مطابقت با واقع نیز به درست و نادرست تقسیم میشود، زیرا چه بسا از امری خرافی و از تلقینها و اوهام رایج زمانه برخاسته باشد یا کاملاً جنبه تقلیدی، احساسی یا عاطفی داشته باشد. حتی ممکن است ضدّ ارزش هم باشد؛ یعنی انسان به اموری معتقد شود که جنبه ارزشی ندارند و در مقابل عقیده به کرامتها و ارزشهای الهی قداست دارد و بر مبنای استدلال و برهان است[۶].
بنابراین، عقیده مطلق آزاد نیست بلکه حد و مرز قرار دادن برای آزادی عقیده امری لازم و ضروری است، زیرا عقیدهای که انسان انتخاب میکند همیشه بر مبنای تفکر و اندیشه نیست، بلکه در بیشتر موارد بر اساس تقلید و پیروی کورکورانه از بزرگان و آبا و اجداد یا تأثیر پذیرفته از محیط و یا بر مبنای احساسات است و لذا آزادی در اعتقادهایی مجاز است که مبتنی بر اندیشه باشد[۷].
قرآن کریم درباره اندیشه و عقیده، آزادی را محور قرار داده و اکراه در دین و عقیده را جایز نمیداند. به همین دلیل وظیفه پیامبران عرضه و ابلاغ دین است[۸]. خدای متعال ایمان اجباری را سعادت و کمال نمیداند[۹]. اگر ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾ را حکم انشائی و تشریعی بدانیم، همچنان که دنبال آیه، یعنی: ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾}} به آن دلالت میکند از تحمیل اعتقاد و ایمان اجباری نهی میکند، چون در امر مهمی که هر دو طرف خیر و شر و صواب و ناصواب آن آشکار باشد و نوع پاداش و جزایی هم که به انجام یا ترک آن امر تعلق میگیرد بیان میشود، دیگر نیازی به اکراه و اجبار نیست[۱۰].[۱۱]
قرآن کریم
از بعضی آیات استفاده میشود که اظهار و عرضه آرا و عقاید گوناگون در جامعه آزاد است و خود انسان پس از شنیدن آرای مختلف، باید به انتخاب درست و احسن دست زند:
- ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾[۱۲]. این آیه آزادی بیان را تأیید میکند، اما درباره آزادی انتخاب، مؤمنان را به انتخاب بهترین گزینه ملزم میکند. گرچه قرآن انسانها را تشویق میکند که سخنهای گوناگون را بشنوند و سخن بهتر را برگزیند، اما در همین حال، سخن بهتر را معرفی میکند و دست انسان را در تعیین و تشخیص آن باز نمیگذارد[۱۳].
- ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾[۱۴]. کشف گوهر حقیقت در گرو آزادی بیان و عقیده است.
- ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۱۵]. بنیان دعوت پیامبر اسلام (ص) با آزادی بیان برای مخالفان پیریزی شد.
سیره معصومان
دومین مبنای فقهی آزادی بیان، سیره نظری و عملی معصومان (ع) است.
سیره عملی معصومان
پیامبر اسلام (ص) با تبعیت از آیات الهی، برای اصحاب خود و مخالفان، آزادی بیان میداد. در مسائل حکومتی و اجتماعی، مانند جنگ، از اصحاب میخواست مواضع خود را اظهار کنند. ایشان با آنان مشاوره میکرد و در مواردی رأی شورا را بر رأی خود ترجیح میداد. پیامبر در مواجهه با غیر مسلمانان، آنان را به گفتوگو در مسائل عقیدتی فرا میخواند، منافقان را در کشور اسلامی آزاد میگذاشت و اهل کتاب به عنوان شهروند کشور اسلامی مواضع و عقاید خود را حفظ کرده و گاهی به گفتوگو و مجادله با پیامبر میپرداختند[۱۶].
سیره نظری معصومان
معصومان (ع) در مقام نظر و اندیشه نیز به صورتهای مختلف به مسأله آزادی بیان پرداخته و به آن بها میدادند؛ از آن جمله است:
- روایات نصیحت: نصیحت یعنی تذکر ضعفها و کاستیهای فعلی یا محتمل دیگران به خودشان از روی دلسوزی و شفقت، که این عمل متضمن آزادی بیان است.
- روایات امر به معروف و نهی از منکر: دعوت به واجبات و نهی از ارتکاب معاصی نیز متضمن آزادی بیان است.
- روایات خاص: در خصوص آزادی بیان، روایات خاصی وارد شده است[۱۷]. در روایت معروفی، امام علی (ع) میخواهد که برای صحت یا سقم یک نظریه به ماهیت آن و نه قائل آن توجه کنیم: «انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ»[۱۸]. حضرت در عرصه سیاست، آزادی بیان را یکی از شاخصههای حکومت خویش میدانست و از مردم میخواست به جای تعریف و ثنا، سخن حق با او بگویند و مشاوره عادلانه انجام دهند: «فَلَا تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ»[۱۹].
- اصل اباحه: یکی از قواعد فقهی که در حوزه سیاست و رفتار فردی و اجتماعی انسان جایگاه ویژهای دارد، قاعده «اباحه” و حلیت است. براساس این قاعده، همه چیز دارای حکم جواز، حلیت و آزادی هستند، مگر اینکه دلیل خاصی بر حرمت و ممنوعیت آن باشد. این اصل مورد پذیرش بیشتر فقهاست.
دلیل عقلی
علاوه بر قرآن و روایات، عقل نیز اصل آزادی بیان را تأیید میکند. نعمت زبان و بیان از نعمتهای طبیعت و فطری الهی است که خداوند به همه انسانها عطا کرده است و هیچ کس نمیتواند این نعمت و حق فطری را تحدید یا سلب کند، زیرا تحدید آن موجب از دست دادن یک حق طبیعی میشود که با ظلم و ستم برابر است[۲۰].
جنبههای فقهی
بر اساس اصل حریت، آدمی در ابراز اندیشهها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آنها آزاد است، اما پرهیز از دروغ، نشر باطل و منکرات، اهانت به فرد یا جامعه و آنچه موجب تضعیف نظام و امت اسلامی است، واجب و ارتکاب آنها حرام است؛ از اینرو، چاپ و نشر محصولات فرهنگی و کتابهای منحرف جایز نیست و دولت اسلامی میتواند از آنها جلوگیری کند و یا در صورت نشر، آنها راجع آوری کند[۲۱].
انگیزه مخالفت علمای دین با آزادی در حقیقت به آزادی مطلق و اخلال در دین برمیگردد[۲۲]؛ اما علما و فقهای موافق با روشن کردن مراد خود از آزادی، آن را به گونهای تفسیر کردند که مُخلّ احکام دینی نگردد و با این دیدگاه، اصل آزادی بیان را در اسلام و فقه پذیرفتند.
آزادی بیان و آزادی اندیشه
اندیشه انسان در قالب بیان گفتاری، نوشتاری و رفتاری جلوهگر میشود و بدین ترتیب، آزادی بیان از لوازم آزادی اندیشه است و از آن جدا نخواهد بود[۲۳]. آزادی اندیشه بدون آزادی بیان معنا پیدا نمیکند. آزادی بیان یعنی اینکه انسان بتواند آزادانه اندیشهها، اعتقادات و احساسات خود را به صورت طبیعی و مرسوم بیان کند. اسلام چون آزادی را در جهت تحول و رشد و تکامل بشر میخواهد، در هیچ جا مانع این گونه آزادی نشده و حتی مشوّق هم بوده است. آزادی آراء در اسلام از زمانپیامبر اکرم (ص) و ائمه وجود داشته و مخالفان حرفهایشان را میزدند؛ چراکه اسلام دلیل و حجت دارد و هر کس دلیل یا حجت داشته باشد از آزادی بیان نمیترسد[۲۴]. قرآن کریم انسانها را به گوش دادن سخنها و انتخاب بهترینها تشویق میکند[۲۵]. آزادی بیان ضوابط و محدودههایی هم دارد که مصالح نوعی و عمومی آن را ایجاب میکند. مهمترین آنها حرمت خصوصی افراد، رعایت مرز اخلاقی، حفظ اسرار جامعه و مصالح عمومی آن جامعه است که همه کشورها در این منظر متفقالقول هستند[۲۶].
آزادی بیان و احترام متقابل
آزادی بیان محدود به حفظ کرامت انسان، حفظ آبرو و حیثیت، چشمپوشی از عیوب و حرمت غیبت و افشاگری از مسائل خصوصی است، بنابراین در منابع دینی برای تجویز آزادی بیان در این موارد دلیلی وجود ندارد[۲۷].
یکی دیگر از ساحتهایی که ارزشهای اخلاقی در ارتباط با حقوق دیگران؛ آزادی انسان و گفتار و بیان او را محدود میکند، آن است که نباید به مقدسات دیگران توهین کرد[۲۸]. با این رویکرد، آزادی بیان با رویگردانی از سخنان بیهوده نیز محدود میشود[۲۹]. همچنان که از گفتار لغو و گمراه کننده نیز باید دوری کرد[۳۰] و اینکه گفتارها باید عادلانه باشد[۳۱].
همه این موارد، ارزشها و محدودیتها به ما هشدار میدهد که بیان و گفتار فرد مسلمان نباید آزاردهنده، غیر منصفانه و خارج از دایره حقوق باشد و موجب هتک حرمت و آبروی مؤمنان گردد، این دستورها هنگامی وارد عرصه سیاسی میگردد، پیامدهای چند برابر دارد[۳۲].
تفاوت آزادی بیان در نگاه غرب و اسلام
آزادی بیان در جوامع غربی
یکی از عرصههای آزادی که در مکاتب غربی پذیرفته شده و از اصول مسلّم در جوامع پیشرفته محسوب میشود، "آزادی بیان و قلم" است. این آزادی از حقوق اولیه انسان محسوب میشود و به موجب آن انسان حق دارد ایده و عقیده خود را بدون هیچ مانع و محدودیتی ابراز کند. این آزادی، شامل آزادی قلم، مطبوعات و مطلق اطلاع رسانی میشود[۳۳].
تنها حدّ و مرز این آزادی، «اهانت به دیگران» است و به حکم قانون، هیچ کس در این مرحله، آزاد نیست.، اما اگر به مقدسات یک ملت اهانت کرد، کسی نمیتواند او را مورد بازخواست قرار دهد؛ زیرا معتقدند: اگر انسان، آزاد نباشد که بتواند به دلخواه خود زندگی کند و هر راهی که میپسندد، در پیش گیرد، پیشرفت تمدن امکانپذیر نخواهد بود[۳۴].[۳۵]
آزادی بیان در مکتب اسلام
در مکتب اسلام، ارزشهایی وجود دارد که آزادی بیان و قلم را محدود میکند. از آنجا که در این بینش، مهمترین حقّ مردم، «حقّ کمالیابی و رستگاری همه جانبه» است، حقوق و آزادیهای دیگر زمینهساز برخورداری مردم از این حق است و هر چیزی که مانعی در راه این حق باشد، محدود میشود. در این مکتب، انسان در محدودهای آزاد است که حقوق و مصالح جامعه را در معرض خطر قرار ندهد. اگر «ایمان و اعتقاد دینی» و «اجرای اَحکام و قوانین مذهبی»، سعادت و رستگاری انسان و تأمین میکند، تعرض به آنها تحت عنوان آزادی بیان، مهمترین حق جامعه را نشانه رفته است، نه تنها مراعات «حریم اشخاص» ضرورت دارد، بلکه رعایت «حرمتِ مقدسات» مردم نیز لازم است.
با این همه، اسلام برای آزادی بیان و قلم، در محدودهای مشخص، ارزشی فوقالعاده قائل است. در این بینش، افزون بر جایگاه مهمی که قلم و بیان، در جهت ارشاد و هدایت مردم دارد در عرصۀ مهار قدرت و اصلاح امور در جامعه نیز نقشی اساسی دارد، وظیفه همگانی «امر به معروف و نهی از منکر»، با هدف رواج خوبیها و جلوگیری از گسترش بدیها، یکی از زمینههای آزادی بیان و قلم است. این وظیفه در فرهنگ اسلامی، از مهمترین وظایفی است که احیای آن، سلامت جامعه را در زمینههای گوناگون تضمین میکند و جامعه را از فساد و انحراف نجات میدهد[۳۶].
منابع
پانویس
- ↑ سوره یوسف، آیه ۱۰۸، سوره آل عمران، آیه ۷۱، سوره بقره، آیه ۱۴۰.
- ↑ سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۰۸.
- ↑ سوره نساء، آیه ۸۳، سوره توبه، آیه ۱۰۷.
- ↑ اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲-۵۹.
- ↑ پیرامون جمهوری اسلامی ایران، ص ۹۸؛ پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷
- ↑ پیرامون جمهوری اسلامی، ص ۱۰۳ و ۲۴۳
- ↑ سوره یس، آیه 17.
- ↑ سوره انسان، آیه ۳؛ سوره بلد، آیه ۱۰؛ سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ المیزان، ج۲، ص ۳۴۲
- ↑ اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲-۵۹.
- ↑ «پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۹۱.
- ↑ «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان» سوره توبه، آیه ۶.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۲۶.
- ↑ این شعبه حرانی، تحف العقول، ص۷۱؛ عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ج۲، ص۶۸۵.
- ↑ محمد حر عاملی، اثباة الهداه، ج۱، ص۲۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص۱۵۶-۱۶۷.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص ۲۰.
- ↑ محمد ترکمان، رسایل، اعلامیهها، ص۳۶۵ به نقل از محیط مافی.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علیاکبر مهتدی، ج۱، ص۵۹۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۷۷.
- ↑ سوره زمر، آیه ۱۸.
- ↑ حسنزاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۸۴.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۰۸.
- ↑ سوره مؤمنون، آیه ۳.
- ↑ سوره لقمان، آیه ۶.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۵۲.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۱۱.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۴؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۳۱.
- ↑ آیزایا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ص۲۴۴.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص۱۲۴.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص۱۲۴.