آیه ولایت چگونه امامت امام علی را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیه ولایت چگونه امامت امام علی را اثبات می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امام علی
مدخل اصلیاثبات امامت امام علی - آیه ولایت

آیه ولایت چگونه امامت امام علی را اثبات می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امام علی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امام علی مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید اصغر ناظم‌زاده

حجت الاسلام و المسلمین سید اصغر ناظم‌زاده در کتاب «تجلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ[۱].

این آیه شریفه، اشاره به قضیه‌ای دارد که استثناءً اتفاق افتاده است؛ همه علما - اعم از شیعه و سنی در تفاسیر و کتاب‌های تاریخ و حدیث - آن هم به طور متواتر - آن را آورده‌اند که ما برای نمونه فقط سخن یکی از آنان را می‌آوریم: امام ابو اسحاق ثعلبی در تفسیر کبیرش، روایتی را از ابوذر غفاری نقل می‌کند که گفت: شنیدم از رسول خدا (ص) با این دو گوشم که اگر دروغ گویم کر شوند – و دیدم با این دو چشمم. که اگر دروغ گویم کور شوند - که می‌فرمود: «علی رهبر خوبان و قاتل کافران است. هر کس او را یاری دهد، خدایش یاور است و هر کس که از یاریش دست بردارد، خدایش یاری ندهد. هان! من روزی با رسول خدا (ص) نماز خواندم، سائلی را در مسجد دیدم که از مردم درخواست کمک می‌کرد و چیزی به او ندادند. علی در آن وقت به رکوع رفته بود، با انگشت میانه‌اش به او اشاره کرد و سائل نزدیک آمد، پس انگشتر را از انگشت حضرت بیرون آورد. آن‌گاه پیامبر (ص) رو به سوی خدا نمود و عرض کرد: بار خدایا! برادرم موسی از تو درخواست کرد و گفت: پروردگارا! سینه‌ام را بگشای و امرم را آسان گردان و گره از زبانم برگر تا سخنم را دریابند، و جانشینی از خاندانم برایم قرار ده و با یاری برادرم هارون، مرا تقویت کن و او را در کارهایم شریک ساز تا هر دو با هم، بسیار تسبیحت گوییم و همیشه به یاد تو باشیم و همانا تو به ما آگاه و بصیر بوده و هستی. آن گاه تو ای خدای من، به او فرمودی که: هان ای موسی! حاجتت برآورده شد. خدایا! من هم بنده و پیام رسان تو هستم، پس سینه‌ام را بگشای و امرم را آسان گردان و از خاندانم، علی را به عنوان جانشینم تعیین کن و به وسیله او نیرویم ببخش».

سپس ابوذر گفت: به خدا قسم، هنوز سخن حضرت، تمام نشده بود که جبرئیل بر او فرود آمد و این آیه را آورد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَ...[۲].

نزد شیعیان هیچ اختلافی نیست که این آیه در حق علی ابن ابی طالب وارد شده است و ائمه اهل بیت آن را روایت کرده‌اند و از اخبار مسلم است و در بسیاری از کتاب‌های معتبر نقل شده است؛ مانند:

  1. بحار الانوار، مجلسی
  2. اثبات الهداة، حر عاملی
  3. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
  4. تفسیر الکاشف، محمد جواد مغنیه
  5. الغدیر، علامه امینی؛ و بسیاری از کتاب‌های دیگر.

همچنین بسیاری از علمای اهل سنت، شأن نزول آیه را درباره حضرت علی بن ابی طالب نقل کرده‌اند که ما در این جا فقط به برخی از کتاب‌های آنان، اشاره‌ای می‌کنیم:

  1. تفسیر کشاف، زمخشری، ج۱، ص۶۴۹
  2. تفسیر طبری، ج۶، ص۱۶۵
  3. زادالمسیر فی علم التفسیر، ابن جوزی، ج۲، ص۳۸۳
  4. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۲۱۹
  5. تفسیر فخر رازی، ج۱۲، ص۲۶
  6. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۷۱
  7. تفسیر نسفی، ج۱، ص۲۸۹
  8. شواهد التنزیل، حسکانی حنفی، ج۱، ص۱۶۱
  9. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۲۹۳
  10. اسباب النزول، واحدی، ص۱۴۸
  11. احکام القرآن، جصاص، ج۴، ص۱۰۲
  12. التسهیل لعلوم التنزیل، کلبی، ج۱، ص۱۸۱

اینها فقط برخی از علمای اهل سنت هستند که اسامی آنها نقل شد، اما تعداد علمای عامه که در نزول این آیه که همان آیه ولایت است و درباره علی بن ابی طالب وارد شده است - با علمای شیعه، اتفاق نظر دارند، خیلی بیش از آن است که بدان اشاره کردیم[۳]»[۴]

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین علی‌احمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی‌احمدی در کتاب «حقانیت در اوج مظلومیت ج۱» در این‌باره گفته‌ است:

«﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۵] استدلال به این آیه برای اثبات امامت امیرالمؤمنین (ع) بر تبیین مفردات آیه توقفّ دارد:

﴿إِنَّمَا کلمه ﴿إِنَّمَا در صدر آیه، مفید حصر است و معنایش این است: فقط خدا و رسول و مؤمنینی که دارای صفات مذکوره در آیه هستند، ولیّ شما می‌باشند و دلیل بر افاده حصر، اجماع علماء ادبیات عرب است[۶].

ولیّ کلمه ولیّ در آیه به معنای اولی بالتصرّف است، یعنی خدا و رسول و کسانی که آن اوصاف را دارند، از خود شما نسبت به مال و جان شما سزاوارترند و صاحب اختیار شما هستند. و دلیل بر این معنا همان استعمالات اهل لغت است[۷].

﴿الَّذِينَ آمَنُوا هر چند لفظ "آمنوا" جمع است اما مراد از عبارت ﴿الَّذِينَ آمَنُوا... همه مؤمنین نیستند بلکه بعضی از مؤمنین هستند، به دو دلیل: اوّلاً: آیه شریفه مؤمنین را متصف نموده به اوصافی که مختص به برخی از آنها است نه همه آنها و آن اوصاف عبارت است از: "اقامه نماز و دادن زکات در حالت رکوع". ثانیاً: اگر مراد جمیع مؤمنین باشند، لازم می‌آید اتحاد ولی و مولّی علیه، که هر مؤمنی هم خود ولیّ باشد و هم مولّی علیه! یعنی لازم می‌آید که همه مؤمنین ولیّ یکدیگر باشند و در نتیجه همه مؤمنین، هم ولیّ (و اولی بالتصرف باشند) و هم متولّی، و احدی به آن ملتزم نشده و بداهت و اجماع قائم است بر این که همه مردم ولیّ یکدیگر نیستند.

مراد از مؤمنین علی بن ابی طالب (ع) است بعد از تبیین مفردات آیه می‌گوئیم: مراد از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا... در این آیه شریفه فقط امیرالمؤمنین علی (ع) است به سه دلیل:

اول: اجماع و اتفاق. هر کسی که می‌گوید مراد از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا... بعض المؤمنین است، گفته است منظور حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) است. پس اگر آیه شریفه را بر غیر آن حضرت حمل کنیم، خرق اجماع نموده ایم و خرق اجماع بالاجماع جایز نیست.

دوّم: حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) هم جزء مؤمنین است، آنگاه از دو حال خارج نیست: یا آن حضرت (ع) تمام مقصود از آیه است و یا بعضی از مقصودین به آیه است؛ احتمال دوّم باطل است که امیرالمؤمنین علی (ع) بعض المراد باشد و دیگران هم مقصود به آیه باشند؛ زیرا اوصافی که در آیه شریفه ذکر شده (یعنی: ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۸]) عمومیت ندارد و مختص امیرالمؤمنین (ع) است. پس احتمال اوّل معیّن می‌شود که مراد این است که امیرالمؤمنین علی (ع) کلّ المراد آیه است.

سوّم: شأن نزول آیه دلیل بر این است که مراد امیرالمؤمنین علی (ع) است؛ زیرا که مفسّرین خاصّه و عامّه اجماع دارند بر این که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حال رکوع انگشتر خویش را به سائل داد، این آیه در حق او نازل شد[۹]. پس منحصرا ولیّ و سرپرست مردم، خداوند و رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) می‌باشند نه دیگران[۱۰].

برخی از عامه اشکال کرده‌اند که: "ولیّ" در این جا به معنای دوست و یاور است نه اولی بالتصرف و صاحب اختیار، و در بسیاری از آیات قرآنی نیز به این معنا تفسیر شده است، مانند آیه شریفه: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۱۱].

پاسخ این است که اوّلاً: این حرف خلاف ظاهر بلکه خلاف نصّ آیه است؛ زیرا لفظ "ولیّ" فی حدّ نفسه به حسب وضع لغوی و استعمال عرفی در ولایت و صاحب اختیاری است و سایر معانی مَجاز و محتاج به قرینه است، چنانکه لفظ "أولی" در آیه شریفه: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۱۲] و لفظ "مولی" در حدیث غدیر «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ‌» هم صریح در این معناست.

ثانیاً: این معنی با کلمه "انّما" که از ادات حصر است سازش ندارد؛ زیرا دوست و یاور مؤمنین منحصر به خدا و رسول (ص) و امیرالمؤمنین (ع) نیست؛ بلکه جمیع مؤمنین با یکدیگر دوست می‌باشند چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ[۱۳].

و برخی دیگر از عامه اشکال کرده‌اند که ﴿الَّذِينَ آمَنُوا صیغه جمع است چگونه بر امیرالمؤمنین علی (ع) که مفرد است اطلاق می‌شود؟[۱۴].

در پاسخ باید گفت: این اشکال از تعصّب و عناد آنها است، زیرا: اولاً: اطلاق جمع بر مفرد به جهت تعظیم و تجلیل، امری است که در عرف و لغت شیوع دارد، مفسرین در بسیاری از آیات مثل: ﴿وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ[۱۵] و ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا[۱۶] و ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ[۱۷] و... به همین وجه جواب داده‌اند، با این که قائل این کلمات یک نفر است.

همچنین متعارف است بین پادشاهان و رؤسا که می‌گویند: ما چنین کردیم و چنان امر نمودیم، و همچنین در عرف عرب و عجم شیوع دارد که وقتی به یک نفر خطاب می‌کنند، می‌گویند: شما چنین کردید و شما چنین گفتید و اینها همه از جهت تعظیم و تکریم آن شخص است.

ثانیاً: ما ادعای اختصاص نمی‌کنیم؛ زیرا در احادیث ما وارد شده است که سایر ائمه (ع) نیز در این آیه داخل هستند و هر امامی در نزدیک امامتش به این فضیلت فائز می‌شود[۱۸].

ثالثاً: زمخشری در کشّاف در جواب از این اشکال می‌گوید: مراد از این آیه هر چند امیرالمؤمنین علی (ع) است اما به لفظ جمع آورده است که دیگران نیز متابعت آن حضرت بکنند و رغبت نمایند در آن چه از آن حضرت صادر شده و در تصدّق فقرا تقصیر نکنند تا مثل ثواب و تعظیمی که به آن حضرت کرامت شده به ایشان نیز عنایت گردد[۱۹].

عجب است از فخررازی که در این آیه در اطلاق لفظ جمع بر مفرد (امیر المؤمنین (ع)) اشکال می‌کند و می‌نویسد: حمل کردن الفاظ جمع بر مفرد به جهت تعظیم مجاز است و اصل این است که کلام بر معنای حقیقی‌اش حمل شود، اما در تفسیر آیه: ﴿وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ[۲۰] می‌گوید: مراد از "اولی الفضل" ابوبکر است که به جهت علوّ شأن (و تعظیم) او به لفظ جمع آورده شده است[۲۱].

چگونه تعبیر به لفظ جمع از مفرد به جهت تعظیم در حق ابوبکر جایز است اما در حق امیرالمؤمنین (ع) جایز نیست؟! آیا هیچ زندیقی می‌تواند بگوید ابوبکر استحقاق تعظیم را دارد، اما امیرالمؤمنین (ع) ندارد؟!! در حالی که خاصّه و عامّه از رسول خدا (ص) روایت کرده‌اند: اگر درخت‌ها قلم و دریاها مرکب و جنیان حساب کننده و انسان‌ها نویسنده باشند نمی‌توانند فضائل امیرالمؤمنین را بنویسند[۲۲].

امامت امیرالمؤمنین (ع) در زمان پیامبر (ص) از جمله اشکالات علمای عامه بر آیه ولایت این است که: مراد از آیه این است که علی (ع) بالفعل ولیّ و امام و اولی بالتصرّف در امور مردم است و شکی نیست که امامت امیرالمؤمنین (ع) همانا بعد از پیامبر خدا (ص) ثابت شده و تا پیامبر هست احتیاج به امام نیست[۲۳].

پاسخ شبهه این است: حضرت امیرالمؤمنین (ع) اگر چه بعد از شهادت رسول خدا (ص) امام و خلیفه بود، اما در حال حیات آن حضرت نیز برای او ولایت در امور مسلمانان بوده و با وجود پیامبر (ص) نیز احتیاج به او داشتند. چنان که حدیث منزلت[۲۴] و حدیث غدیر[۲۵] و حدیث یوم الدّار[۲۶] و حدیث «هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ‌»[۲۷] و... بر این مطلب دلالت دارند، و اطاعت او واجب و تصرّفاتش نافذ و ممضی است و مقام پیشوائی بالفعل را در مرتبه ثانیه دارا بوده، و لکن غالباً ساکت هستند.

در زمان حیات رسول خدا (ص) امر و فرمان در اختیار آن حضرت بود، و پس از شهادت پیامبر (ص) در دست امیرالمؤمنین علی (ع) است، چنان که این امر برای همه امامان (ع) نیز چنین است. پس حضرت مجتبی (ع) در زمان پدر بزرگوارش نیز ولیّ بوده و نهایت در مرتبه ثانیه و در رتبه بعد از ولایت امیرالمؤمنین (ع)، و همچنین است حال سایر امامان (ع). و هیچ گونه محذوری در ولایت دو ولیّ در یک زمان نیست، چنان که این مطلب از احادیث بسیاری که خاصّه و عامّه نقل کرده‌اند به صراحت استفاده می‌شود.

در این جا به کلامی از "دلائل الصّدق" برخوردم و مناسب دیدم همان را - با مختصر تصرّف - در این جا ذکر کنم: اگر اشکال شود که ظاهر آیه، ثبوت ولایت بالفعل است و هیچ شبهه‌ای در این مطلب نیست که امامت امیرالمؤمنین علی (ع) تنها پس از پیامبر اکرم (ص) تحقق یافته است و اگر بخواهیم ولایت را به حال، نسبت ندهیم و مربوط به آینده بدانیم در این صورت در مورد خدا و رسولش درست نخواهد بود[۲۸].

بعضی در جواب از این اشکال گفته‌اند: ولایت هر یک از کسانی که در آیه ذکر شده‌اند، مناسب با خودشان است لذا ولایت وصی در طول ولایت نبی و پس از آن قرار دارد، پس اگر آیه مذکور بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) دلالت داشته باشد، مربوط به پس از پیامبر (ص) است. ولی حق در جواب این است که: ولایت برای امیرالمؤمنین (ع) در دوران زندگی پیامبراکرم (ص) نیز متحقق بوده است، منتهی در مرتبه دوّم قرار داشته است به همین دلیل پیروی از امیرالمؤمنین (ع) واجب و تصرّفاتش نافذ بود. امّا آن حضرت غالباً ساکت بود، چنان که هر امامی در زمان امامت امام قبل از خود، چنین برخورد می‌کرد.

مثلاً امام حسن (ع) در دوران امامت پدرش، و امام حسین (ع) در عصر امامت برادر خویش چنین بودند. حدیث منزلت[۲۹] نیز بر این نکته دلالت دارد و مطابق این حدیث، موقعیت امیرالمؤمنین (ع) در مقایسه با موقعیت رسول اکرم (ص) مانند موقعیت هارون نسبت به حضرت موسی (ع) است و معلوم است که ولایت هارون با حضور حضرت موسی (ع) نیز وجود داشته است؛ زیرا هارون، شریک حضرت موسی (ع) بود، امیرالمؤمنین (ع) نیز عملاً در دوران حیات رسول اکرم (ص) ولایت داشته است، اگر چه غالباً ساکت بوده؛ زیرا بنا بر حدیث منزلت، امیرالمؤمنین (ع) به استثنای نبوّت دارای تمام شئون پیامبراکرم (ص) بوده‌اند. حدیث غدیر نیز این مطلب را اثبات می‌کند و به همین جهت بود که عمر بن الخطاب در روز غدیر به امیرالمؤمنین علی (ع) گفت: «صبح کردی و روز را به شب بردی (یعنی روزگار خود را به این حال گذراندی) در حالی که مولای هر مرد و زن با ایمان شدی»[۳۰].

ترمذی نیز حدیثی را در فضایل امیرالمؤمنین (ع) آورده است که به وضوح بر مطلب فوق دلالت دارد، او می‌نویسد که علی (ع)، کنیزی از اسرای جنگی را برای خود برگزید، چهار نفر علیه او هم پیمان شدند و از او به پیامبر (ص) شکایت کردند. رسول خدا (ص) خشمگین شد و سه بار فرمود: از «علی» چه می‌خواهید؟ «علی» از من است و من از او هستم. او پس از من، ولیّ تمام مؤمنان است[۳۱].

این روایت دلالت دارد که اقدام امیرالمؤمنین علی (ع) در آن وقت، معتبر بوده است و به جهت برخورداری از مقام ولایت، حق داشته است مانند پیامبر (ص)، سهمی برای خود از میان غنایم انتخاب کند؛ زیرا امیرالمؤمنین علی (ع) از پیامبر (ص) است؛ یعنی مانند خود اوست؛ لذا کاری که انجام می‌دهد مانند کاری است که پیامبر (ص) انجام داده است، بنا بر این نتیجه می‌گیریم که مراد از بعدیّت در این روایت، بعدیّت زمانی نیست بلکه بعدیّت به لحاظ رتبه و مقام است؛ بدین سبب در برخی از روایات کلمه "بعدی" به کار نرفته است، مثلاً در مستدرک حاکم در بخش فضایل امیرالمؤمنین (ع) چنین است[۳۲]. به علاوه در احادیث بسیاری آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «هر کس من ولیّ او هستم، علی (ع) هم امیر اوست[۳۳] و[۳۴].

خلاصه این که: ظاهر آیه "ولایت" به دلالت جمله اسمیه و این که "ولیّ" صفت مشبهه است و این دو، دلیل بر ثبات و دوام این مقام است، و ظاهر روایات کثیره، دوام این مقام و منصب را برای حضرت امیرالمؤمنین (ع) اثبات می‌نمایند و مؤید این مطلب این است که پیامبر (ص) وقتی عازم جنگ تبوک بودند امیرالمؤمنین (ع) را در مدینه منوّره خلیفه خود قرار دادند و تا پایان عمر، ایشان را عزل نفرمودند[۳۵].

باری، منظور از ولایت در این آیه شریفه، دوستی مسلمانان با یکدیگر نیست؛ چراکه دوستی همگانی احتیاج به این قید و شرط ندارد و همه مسلمانان با هم دوست و برادرند، هر چند که در حال رکوع زکاتی نپردازند، بنا بر این، ولایت در این جا به همان معنی سرپرستی و رهبری است، به خصوص این که در ردیف ولایت خدا و ولایت پیامبر (ص) قرار گرفته است.»[۳۶]
۲. حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد مرتضوی در کتاب «آیات ولایت در قرآن ج۱» در این‌باره گفته‌ است:

«تقریر استدلال شیعه به این آیه بر جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین (ع) بعد از رسول خدا (ص) به چند شیوه بیان شده است:

۱- نظر علامه حلی: علامه حلی استدلال به این آیه را متوقف بر اثبات سه مقدمه زیر می‌داند:

مقدمه اول: کلمه ﴿إِنَّمَا برای حصر است. این مقدمه را به دو شیوه اثبات می‌کند:

  1. نقل: در این باب ادعای اجماع علمای ادبیات عرب را دارد که این کلمه برای حصر است.
  2. عقل: در این باب می‌گوید: لفظ «انّ» برای اثبات است و «ما» قبل از ترکیب برای نفی است و این نفی و اثبات نمی‌شود که به یک چیز تعلق گیرد و نمی‌شود که نفی را به آنچه ﴿إِنَّمَا بر سرش آمده نسبت داد و اثبات را به آنچه در کلام نیامده است، نسبت داد.

بنابر این تنها راه عقلی که می‌ماند - با توجه به ادعای اجماع بر دلالت ﴿إِنَّمَا بر حصر - این است که اثبات به آنچه در کلام آمده است نسبت داده شود و نفی به آنچه در کلام نیامده است، نسبت داده شود و معنای حصر نیز همین است[۳۷].

سکاکی - که خود متخصص در این علوم است - ضمن پذیرش ادعای اجماع بر افاده حصر کلمه ﴿إِنَّمَا توجیه دیگری برای آن نقل می‌کند. به این کلام توجه کنید: می‌بینی که پیشگامان نحو می‌گویند: ﴿إِنَّمَا برای اثبات چیزی که بعد از آن می‌آید و نفی غیر آن بیان می‌شود و برای این توجیه زیبایی می‌گویند که مستند به علی بن عیسی ربعی - از بزرگان نحو در بغداد - است و آن این است که «انّ» برای تأکید اثبات «مسند» برای «مسندالیه» و برخلاف آنچه عده‌ای که آگاهی کافی از علم نحو ندارند، کلمه «ما» - که به آن چسبیده - برای تأکید است نه نفی.

بنابراین تأکید اثبات مسند برای مسندالیه دو چندان می‌شود. پس شایسته است که معنای حصر را در برداشته باشد؛ زیرا حصر صفت بر موصوف و بالعکس چیزی جز تأکید بر حکم بر تأکید نیست.

در این که واژه ﴿إِنَّمَا مفید حصر است شبهه‌ای نیست؛ گرچه در دلیل آن اختلاف نظر داشته باشند و استفاده حصر از واژه ﴿إِنَّمَا معنای جدیدی نیست که ادیبان گفته باشند، بلکه ابن عباس و صحابه نیز از واژه ﴿إِنَّمَا، که در کلام رسول خدا (ص) در احادیث به کار رفته است، حصر را فهمیده‌اند که تلمِسانی چندین روایت را در فقه اهل سنت - که مبنای استنباط احکام قرار گرفته است - نقل و احکام مترتب بر آنها را از ﴿إِنَّمَا استخراج می‌کند[۳۸].

مقدمه دوم: کلمه «ولیّ» یعنی أولی به تصرف و دلیل بر این، نقل اهل لغت و کاربرد آن است، که گفته‌اند: السلطان وليّ من لا وليّ له و وليّ الميّت و وليّ الدم و كقوله (ع): « أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ وَلِيِّهَا فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ‌»[۳۹].

مقدمه سوم: با توجه به اوصافی که در آیه آمده است، مراد از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا افراد ویژه‌ای هستند نه همه مؤمنان؛ زیرا در آن صورت لازم می‌آید که «ولیّ» و «مولیّ علیه» هر دو یکی باشند. بنابر این باید بعضی از افراد مقصود باشند و آن بعض امیرالمؤمنین (ع) است؛ زیرا همه کسانی که گفته‌اند؛ مقصود از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا بعضی از افراد هستند، گفته‌اند آن بعض امام علی (ع) است؛ زیرا همه مفسران اتفاق نظر دارند که امام علی (ع) در حال رکوع انگشتری را به سائل داد. و در این مسأله خلافی نیست[۴۰].

با توجه به این مقدمات - که کلمه به کار رفته در اول آیه کلمه «حصر» است و مقصود از «ولیّ» نیز ولایت تصرف است - حاکمیت بر مسلمانان اختصاص پیدا می‌کند به خدا و رسولش و افراد خاصی که در این آیه آمده است که منظور امیرالمؤمنین علی (ع).»[۴۱]
۳. آقای دکتر ساعدی؛
آقای دکتر محمد ساعدی در کتاب «آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار» در این‌باره گفته‌ است:

«تقریر استدلال شیعه به این آیه بر جانشینی بلافصل امیرمؤمنان (ع) از سوی بسیاری از بزرگان امامیه بیان شده است از جمله:

تقریر علامه حلی: علامه حلی استدلال به این آیه را متوقف بر اثبات سه مقدمه می‌داند. مقدمه اول: کلمه ﴿إِنَّمَا افاده حصر می‌کند. علامه این مقدمه را به دو شیوه اثبات می‌کند.

  1. نقل: ایشان در این مورد ادعای اجماع اهل لغت بر افاده کلمه ﴿إِنَّمَا بر حصر را دارد.
  2. عقل: علامه حلی، دراین باره می‌گوید: لفظ «انّ» برای اثبات است و «ما» قبل از ترکیب برای نفی است و این نفی و اثبات نمی‌شود که به یک چیز تعلق گیرد و نمی‌شود که نفی را بر آنچه ﴿إِنَّمَا بر سرش آمده نسبت داد و اثبات را بر آنچه در کلام نیامده است نسبت داد؛ بنابراین تنها راه عقلایی، با توجه به ادعای اجماع بر دلالت ﴿إِنَّمَا بر حصر این است که اثبات به آنچه در کلام آمده است نسبت داده شود و نفی به آنچه در کلام نیامده است نسبت داده شود و معنای حصر نیز همین است[۴۲].

«فخر رازی» - که از بزرگان اهل سنت می‌باشد. با پذیرش دلالت واژه ﴿إِنَّمَا بر حصر، می‌نویسد: «واژه ﴿إِنَّمَا افاده حصر می‌کند و این استفاده، معنای جدیدی نیست بلکه ابن عباس و صحابه نیز از واژه ﴿إِنَّمَا که در کلام رسول خدا (ص) و احادیث به کار رفته است، معنای حصر را استفاده کرده اند»[۴۳].

«تلمسانی» نیز در شرح کلام «فخررازی» بر این مطلب تأکید کرده و چندین روایت را در فقه اهل سنت که مبنای استنباط احکام قرار گرفته، نقل کرده و احکام مترتب بر آنها را از ﴿إِنَّمَا استخراج می‌کند.

وی استفاده حصر از واژه ﴿إِنَّمَا را به بسیاری از متخصصان لغت همچون: السکاکی، الکاتبی، الکاظمی، ابی علی الفارسی، التفتازانی، الازهری و الجوهری الفیروزآبادی نسبت داده و می‌نویسد: «علما در گذشته و حال بر استفاده حصر از واژه ﴿إِنَّمَا استدلال کرده‌اند»[۴۴].

مقدمه دوم: کلمه «ولی» یعنی «اولی به تصرف» و دلیل آن نیز نقل اهل لغت و کاربرد آن می‌باشد که گفته‌اند: السلطان ولي من لا ولي له و ولي الميت و ولي الدم كقوله (ع): «ايما المرأة نكحت بغير اذن وليها فنكاحها باطل[۴۵].

مقدمه سوم: مراد از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا افراد خاصی است نه همه مؤمنان؛ زیرا در آن صورت لازم می‌آید که «ولی» و «مولی علیه» هر دو یکی باشند؛ بنابراین باید بعضی از افراد مقصود باشند.

آن بعض امیرمؤمنان علی (ع) است؛ زیرا همه کسانی که گفته‌اند مقصود از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا بعضی از افراد می‌باشند، گفته‌اند. آن بعض امام علی (ع) است زیرا همه مفسران اتفاق نظر دارند، آنکه در حال رکوع انگشتری را به سائل داد، امام علی (ع) بود و در این مسئله خلافی نیست[۴۶].

با توجه به این مقدمات، مبنی بر این که کلمه به کار رفته در اول آیه، مفید حصر است و مقصود از ولی نیز «ولایت تصرف» می‌باشد، حاکمیت بر مسلمانان، اختصاص پیدا می‌کند به خدا و رسولش و افراد خاصی که در این آیه مقصود امیرمؤمنان علی (ع) می‌باشد.

تقریر سید مرتضی: «علم الهدی سید مرتضی» استدلال به این آیه را به شیوه زیر بیان می‌کند:

  1. مقصود از «ولی» در آیه کسی است که تدبیر امور مؤمنان با اوست و اطاعت کردن از او واجب است. دلیل بر این سخن که واژه «ولی» مفید این معنا است مراجعه به لغت و اندیشه در کاربرد آن می‌باشد؛ زیرا اهل لغت تصریح کرده‌اند که هذا ولي المرأة؛ یعنی تدبیر عقد و ازدواج او در اختیار آن شخص می‌باشد و نیز اولیای دم را درباره کسانی به کار می‌برند که مطالبه قصاص یا عفو در اختیار آنان باشد و یا این که از سلطان تعبیر می‌کنند به ولي امر الرعية، و از کسی که به عنوان جانشین سلطان مطرح است به «ولی عهد المسلمین» تعبیر می‌کنند؛ بنابراین، در این که واژه «ولی» معنای تدبیر امور را می‌رساند شبهه‌ای نیست، به طوری که «مبرد» در کتابش گفته است که «ولی» یعنی «اولی» و «احق» و مثل آن است «مولی».
  2. گرچه لفظ «ولی» به معنای سرپرستی و حاکمیت می‌آید؛ ولی برای اثبات این که در آیه یادشده نیز مقصود همین است نیاز به دلیل داریم که با مشخص شدن مخاطب در ﴿وَلِيُّكُمُ روشن خواهد شد که مقصود از «ولی» در این آیه متولی امور می‌باشد؛ زیرا مخاطب در ﴿وَلِيُّكُمُ از چهار فرض خارج نیست.
    1. مخاطب ﴿وَلِيُّكُمُ تمام مکلفان باشند؛ چه مؤمن و چه کافر. این فرض درست نیست؛ زیرا ولایت به این معنا از سوی مؤمنان نسبت به کافران وجود ندارد.
    2. مخاطب ﴿وَلِيُّكُمُ تنها کافران باشند، این فرض نیز به همان دلیل پیشین درست نیست.
    3. مخاطب تمام مؤمنان باشند، این فرض درست نیست؛ زیرا در این صورت وحدت «ولی» و «مولی علیه» لازم می‌آید، در حالی که در آیه مورد نظر این دو تفکیک شده‌اند، «ولی» در جمله ﴿اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا بیان شده است و «مولی علیه» در ﴿وَلِيُّكُمُ بیان شده است که این دو از هم جدا شده‌اند.

اگر این معنا روشن شد، مشخص می‌گردد که خداوند «ولی» را برای ما به گونه‌ای اثبات کرده است که شامل بعضی از افراد شود نه همه. این مقتضای کاربرد واژه ﴿إِنَّمَا است که در لغت عرب تخصیص را می‌رساند، در حالی که اگر مقصود تمام مؤمنان باشد کاربرد ﴿إِنَّمَا لغو خواهد بود. بدین‌سان نمی‌توان ولایت در آیه را به معنای ولایت در دین یا محبت معنا کرد؛ زیرا با این معنا تمام مؤمنان در ولایت شریک هستند و اختصاص به بعضی از آنان ندارد، چنانکه خداوند فرمود: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ...[۴۷].

بنابراین اگر بر این معنا قابل حمل نبود به ناچار باید بر معنای تدبیر امور حمل گردد. مقصود از آن بعض نیز، امیرمؤمنان علی (ع) می‌باشد. تمام کسانی که ولایت در آیه را به همین معنا گرفته‌اند بر این باورند که تنها مصداق آیه، امیرمؤمنان علی (ع) می‌باشد؛ زیرا تنها او در حال رکوع انگشتری را به فقیر داده است[۴۸].

تقریر شیخ مفید: شیخ مفید در تقریر استدلال به این آیه می‌نویسد: خداوند در این آیه ولایت را برای عده‌ای ﴿الَّذِينَ آمَنُوا اثبات کرده و نشانه این عده را دادن زکات در حال رکوع قرار داده است، ﴿وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ. وقتی ثابت شد که در این آیه، ولایت برای کسی که در حال رکوع زکات داده واجب شده است، از طرفی هیچ کس از مسلمانان ادعا نکرده است که به جز امیر مؤمنان کسی در حال رکوع زکات داده باشد، روشن می‌شود که مقصود از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا علی (ع) می‌باشد و هرگاه ولایتی که در آیه برای خدا و رسول خدا (ص) ثابت است برای علی (ع) نیز به همان‌گونه ثابت شد امامت آن حضرت واجب خواهد بود؛ زیرا ولایت خدا و رسول خدا (ص) بر خلق به معنای اطاعت کردن از آنان است؛ از این‌رو ولایت برای حضرت نیز همین گونه خواهد بود[۴۹].

استدلال علامه طباطبایی: علامه طباطبایی در تقسیم آیات ولایت، آیاتی را می‌آورد که ولایت تشریعی را نسبت به پیامبر اکرم (ص) ثابت می‌کند؛ از قبیل: قیام به تشریع و دعوت به دین، تربیت امت و حکومت بین آنان و قضاوت که اینها از شئون و مناصب رسالت پیامبر (ص) است.

سپس علامه طباطبایی در ادامه می‌افزاید: آیه مورد بحث ما از همان آیات است که بعد از اثبات ولایت تشریعی، برای خدا و رسول با واو عاطفه ﴿الَّذِينَ آمَنُوا را که فقط بر شخص علی (ع) منطبق است عطف نموده و به یک سیاق، این سنخ ولایت را برای پروردگار به طور اصالت و برای رسول خدا (ص) و امیر مؤمنان (ع) به طور تبعیت و به اذن خدا ثابت می‌کند. اگر در آیه، معنای ولایت در مورد خداوند، غیر از ولایت در مورد ﴿الَّذِينَ آمَنُوا بود، باید کلمه ولایت تکرار می‌شد؛ تا اشتباه و التباسی به وجود نیاید، در حالی که این گونه نشده و با «واو»، عطف شده است[۵۰].

چون در آیه شریفه کلمه «ولی» تکرار نشده پس معلوم می‌شود همان ولایتی که برای خداوند ثابت است برای رسول و ﴿الَّذِينَ آمَنُوا - که با دلایل قطعی بر علی (ع) منطبق است - نیز ثابت می‌باشد، از این جهت ولایت رسول خدا (ص) و علی (ع) در طول ولایت خداوند بوده و بهترین افراد و جانشینان خدا در روی زمین به شمار می‌آیند.

در نتیجه ولایت امام علی (ع) بعد از رسول خدا (ص) از این آیه مبارکه اثبات می‌شود.

آنچه آمد نمونه‌ای از روش‌های استدلال به این آیه است که برای اختصار گویی از نقل بیشتر آنها خودداری می‌شود»[۵۱]

پرسش‌های وابسته

  1. امام علی در چه زمان و مکانی متولد شد؟ (پرسش)
  2. نسب امام علی چیست؟ (پرسش)
  3. پدر امام علی کیست؟ (پرسش)
  4. مادر امام علی کیست؟ (پرسش)
  5. نام‌های امام علی چیستند؟ (پرسش)
  6. کنیه‌های امام علی چیستند؟ (پرسش)
  7. القاب امام علی چیستند؟ (پرسش)
  8. ویژگی‌های جسمانی امام علی چه بود؟ (پرسش)
  9. امام علی در چه وضعیتی پرورش یافت؟ (پرسش)
  10. همسران امام علی چه کسانی بودند؟ (پرسش)
  11. نام فرزندان امام علی چیست؟ (پرسش)
  12. امام علی چگونه پیامبر را در تبلیغ یاری می‌کرد؟ (پرسش)
  13. امام علی بت‌های کعبه را چگونه شکست؟ (پرسش)
  14. ماجرای خوابیدن امام علی در بستر پیامبر چه بود؟ (پرسش)
  15. نقش امام علی در جنگ بدر چه بود؟ (پرسش)
  16. نقش امام علی در جنگ احد چه بود؟ (پرسش)
  17. نقش امام علی در جنگ بنی نضیر چه بود؟ (پرسش)
  18. نقش امام علی در جنگ بنی قریظه چه بود؟ (پرسش)
  19. نقش امام علی در جنگ خندق چه بود؟ (پرسش)
  20. نقش امام علی در صلح حدیبیه چه بود؟ (پرسش)
  21. نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ (پرسش)
  22. نقش امام علی در فتح مکه چه بود؟ (پرسش)
  23. نقش امام علی در جنگ حنین چه بود؟ (پرسش)
  24. مأموریت‌های مهم امام علی چه بود؟ (پرسش)
  25. نقش امام علی در جنگ تبوک چه بود؟ (پرسش)
  26. دعای پیامبر در حق امام علی چه بود؟ (پرسش)
  27. چه کسانی در روزهای پایانی عمر پیامبر خاتم حضور داشتند؟ (پرسش)

پانویس

  1. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند * و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۵ - ۵۶.
  2. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۲۱۰؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۷۷، حدیث ۲۳۵؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۲۲؛ بحار الانوار، ج۳۵، ص۱۹۴.
  3. ر.ک: سید اصغر ناظم‌زاده قمی، الفصول المائه، ج۲ در شرح آیه ولایت، و حیاة أمیرالمؤمنین (ع) نبذة فی حیاته و....
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۴۵.
  5. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  6. یکی از قرائنی که بر این معنا دلالت دارد این است که ولایت امیرالمؤمنین (ع) ولایت خدا و رسول خدا (ص) قرار داده شده؛ زیرا ﴿الَّذِينَ آمَنُوا عطف به ﴿اللَّهُ وَرَسُولُهُ است و معطوف در حکم معطوف علیه می‌باشد، یعنی همان معنایی که برای ولایت خدا و رسول خدا (ص) محقق است، برای ﴿الَّذِينَ آمَنُوا یعنی امیرالمؤمنین (ع) نیز ثابت می‌باشد. مشهور میان خاصّه و عامّه این است که: استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد جایز نیست و اگر معنی دیگری اراده شود، این محذور لازم آید که خصم به آن ملتزم نیست. (یعنی کلمه ولی در آیه شریفه در هر سه مورد - خدا و رسول و ﴿الَّذِينَ آمَنُوا - به یک معناست و اگر ولی در ﴿الَّذِينَ آمَنُوا معنایی غیر از ولی در خدا و رسول بدهد، محذور استعمال لفظ واحد که لفظ ولی باشد در بیشتر از یک معنا خواهد بود که خود عامه به آن ملتزم نیستند.) قرینه دیگر ضمیر "کم" در ﴿وَلِيُّكُمُ می‌باشد که خطاب به جمیع مؤمنین است؛ زیرا مرجع آن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا است که در آیه قبل می‌باشد. و بحث در این که آیا خطابات قرآنی مخصوص مشافهین و موجودین در زمان خطاب است و در باقی مکلّفین به ادلّه اشتراک تکلیف ثابت می‌شود یا خطاب به جمیع مکلّفین تا روز قیامت می‌باشد - چنان که در علم اصول مطرح است - ضرری به مدعای ما که عمومیّت خطاب به مؤمنین است، نمی‌زند. پس امیرالمؤمنین (ع)، ولایتِ (به معنایی که ذکر خواهد شد) بر جمیع طبقات مؤمنین تا روز قیامت دارد و مطلوب ما هم همین است. مقدس اردبیلی می‌فرماید: لا شک که الله تعالی در این آیه شریفه اظهار عنایت بی‌غایت خود درباره شاه ولایت فرموده، به کلمه‌ای که خود و رسول خود را به آن وصف نموده، او را نیز به همان کلمه وصف فرموده تا همه کس بدانند که چنانچه حق تعالی صاحب اختیار دین و دنیاست و چنانچه رسول او مطاع و اولی بالتصرّف است، آن حضرت نیز به همان صفت موصوف و حاکم و آمر و ناهی و واجب الاطاعه است و تخلّف از فرموده او مثل تخلّف از فرموده خدا و رسول اوست. حدیقة الشیعة، ص۴۲.
  7. عرب می‌گوید: السلطان ولیّ مَن لا ولیّ له یعنی سلطان سرپرست و اولی بالتصرف کسی است که ولی و سرپرستی ندارد. و می‌گوید: "ولیّ الدم" یعنی کسی که اولویت دارد به این مقتول و مسئول است و سرپرستی دارد. و یا ولیّ میت که به همین معنا است. در حدیث داریم: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ وَلِيِّهَا فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ‌» در این جا هم ولیّ زن یعنی پدر و جدّ پدری او که شرعا ولایت و سرپرستی او را به عهده دارند. پس معنای حدیث این می‌شود: هر زنی بدون اجازه ولیّ خود که اولی بالتصرف و سرپرست اوست ازدواج نماید، ازدواجش باطل است. لفظ "ولیّ" اگر چه گفته شده: در لغت به معنای ناصر و محبّ نیز آمده است و لکن مثل ولایت و سایر مشتقاتش وقتی مطلق و بی‌قرینه بیاید، منصرف به همان معنای معهود از ولایت و اولویّت و احقّیت به امّت است.
  8. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  9. فخررازی در تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۲۰؛ ثعلبی در تفسیر کشف البیان، ج۴، ص۷۵؛ زمخشری در کشاف، ج۱، ص۶۲۳؛ طبری در تفسیر جامع البیان، ج۶، ص۳۹۰؛ ابن سعد قرطبی در تفسیر، ج۶، ص۲۲۱؛ فاضل نیشابوری در غرائب، ج۲، ص۶۰۵؛ واحدی در اسباب النزول، ص۱۳۳؛ حافظ ابوبکر جصاص در تفسیر احکام القرآن، ج۲، ص۵۵۷؛ قاضی بیضاوی در انوار التنزیل، ج۱، ص۳۴۵؛ سیوطی در الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۳؛ شوکانی در تفسیر فتح القدیر، ج۲، ص۵۱؛ آلوسی در تفسیر، ج۶، ص۴۹۶؛ ابوالبرکات در تفسیرش، ج۱، ص۴۹۶؛ ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۷۷؛ خازن علاء الدین بغدادی در تفسیر، ج۱، ص۴۹۶؛ سلیمان حنفی در ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱؛ ابن عساکر دمشقی در تاریخ شام، ج۴۲، ص۳۵۷؛ سبط ابن جوزی در تذکره، ص۳۵؛ قاضی عضد ایجی در مواقف، ج۳، ص۶۰۱؛ سید شریف جرجانی در شرح مواقف، ج۸، ص۳۶۰؛ ابن صبّاغ مالکی در فصول المهمّة، ج۱، ص۵۸۱؛ طبرانی در اوسط، ج۶، ص۲۱۹؛ ابن مغازلی در مناقب، ص۳۱۳؛ شبلنجی در نور الابصار، ص۱۵۹؛ طبری در ریاض النضره، ص۱۵۹.
  10. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۸.
  11. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  12. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  13. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می‌برند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش می‌آورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
  14. تفسیر الرازی، ج۱۲، ص۲۸ طبع ثالث؛ قوشچی در شرح تجرید، ص۳۶۹.
  15. «و آسمان را با دست‌هایی (توانا) بنا نهادیم و بی‌گمان ما (آن را) گسترنده‌ایم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.
  16. «ما نوح را به سوی قوم وی فرستادیم (و گفتیم) که قومت را پیش از آنکه عذابی دردناک به آنان برسد، بیم بده» سوره نوح، آیه ۱.
  17. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  18. الکافی، ج۱، ص۲۸۸، طبع الاسلامیه، حدیث ۳، باب ما نصّ الله عزّوجلّ ورسوله علی الأئمّه (ع) واحداً فواحداً؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۱۳؛ تفسیر الصافی، ج۲، ص۴۴.
  19. الکشاف، ج۱، ص۶۴۹. و مرحوم سید شرف‌الدین در المراجعات، ص۱۶۴، جواب لطیفی از این اشکال داده است، و علامه بهبهانی در مصباح الهدایة، ص۳۱۹، جوابی دیگر، و مرحوم خراسانی در الامامه عند الشیعه، ص۳۳۴، جواب آخری دادند. فلاحظ إنْ شئتَ.
  20. «و سرمایه‌داران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند» سوره نور، آیه ۲۲.
  21. تفسیر رازی، ج۲۳، ص۱۸۷ - ۱۸۸ طبع ثالث. جواب توهّمات فخر رازی در تفاسیر شیعه مذکور است، از جمله آنها: تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۲۷۱ - ۲۷۲.
  22. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَوْ أَنَّ الرِّيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع)»؛ المناقب خوارزمی، ص۳۲، حدیث ۱؛ ص۳۲۸، حدیث ۳۴۱؛ و انظر: کفایة الطالب، ص۲۵۱؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۶؛ ینابیع المودة، ج۲، ص۲۵۴، حدیث ۷۱۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۱۱۲ طبع القدیم؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۴۹؛ ج۳۸، ص۱۹۷.
  23. شرح تجرید، قوشچی، ص۳۶۸.
  24. حدیث منزلت بیانگر این است که همان طوری که حضرت هارون در زمان حضرت موسی (ع) خلیفه بوده، به حکم این حدیث حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در زمان رسول خدا (ص) خلیفه بوده است و ولایت لازمه خلافت است.
  25. نیز اقرار عمر و ابوبکر در داستان غدیر، که گفتند: بخ بخ لک یابن أبی طالب أصحبت و أمسیت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنه دلالت بر مدّعا دارد، بدیهی است که این شاد باش بر خلافت فعلیه است نه خلافتی که بعداً حاصل خواهد شد. و نیز اعتراف صریح عمر بن خطاب به ولایت آن حضرت است: .... فقال عمر: إنّه مولای چنان‌که بسیاری از علمای عامه نقل کرده‌اند. مثل: {{عربی|الصواعق المحرقه، ص۲۶؛ الریاض النضرة، ج۲، ص۱۷۰؛ ذخائر العقبی، ص۶۸؛ مناقب خوارزمی، ص۹۷، و غیره.
  26. رسول خدا (ص) فرمودند: «إنّ هذا یعنی علیّا أخی و وصییّ و خلیفتی فیکم...» در این حدیث نیز صریحا خلافت فعلیه حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) را پیامبر (ص) امضا فرموده و وجوب اطاعت و پیروی از آن حضرت را که لازمه ولایت و خلافت حالیه است، خاطرنشان فرمودند.
  27. احادیث بسیاری که از خاصّه و عامّه نقل شده که رسول خدا (ص) فرمودند: «هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ‌» که ولایت فعلیه حضرت امیرالمؤمنین (ع) را امضاء فرموده است.
  28. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۱؛ شرح التجرید، للقوشجی، ص۴۷۶ - ۴۷۷.
  29. صحیح بخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۳ و ۱۷۵ و ۱۸۲؛ خصائص علوی، ص۷۷؛ جامع ترمذی، ص۹۸۱؛ الاصابة، ج۴، ص۴۶۵؛ صواعق المحرقه، ص۱۲۱؛ مستدرک، ج۲، ص۳۳۸؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۴۴؛ عقد الفرید، ج۵، ص۵۸؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۸؛ طبقات الکبری، ج۳، ص۲۳ – ۲۴؛ تفسیر رازی، ج۱۱، ص۷۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۹؛ نور الأبصار، ص۱۵۷؛ مطالب السّؤول، ص۱۰۱؛ فصول المهمّة، ج۱، ص۹۲؛ سیرة الحلبیّه، ج۱۳، ص۱۰۵؛ مروج الذّهب، ج۳، ص۱۴؛ ینابیع المودّة، ج۱، ص۱۱۲ و ۱۳۷؛ کنز العمّال، ج۵، ص۷۲۴؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۳۴۲؛ مناقب شافعی، ص۲۷؛ مناقب خوارزمی، ص۴۰؛ اسد الغابه، ج۴، ص۲۶؛ تاریخ ابن کثیر، ج۴، ص۱۲.
  30. انظر: مسند احمد، ج۴، ص۲۸۱؛ تفسیر الثعلبی، ج۴، ص۹۲؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۱۲، ص۵۳؛ الصواعق المحرقه، ص۶۷.
  31. سنن الترمذی، ج۵، ص۵۹۰ ح۳۷۱۲؛ و انظر: السنن الکبری للنسائی، ج۵، ص۱۳۲ – ۱۳۳، ح۸۴۷۴؛ مسند أحمد، ج۴، ص۴۳۷؛ مسند أبی یعلی، ج۱، ص۲۹۳، ح۳۵۵؛ المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۲۸، ح۲۶۵؛ مسند الطیالسی، ص۱۱۱، ح۸۲۹؛ مصنّف ابن أبی شیبه، ج۷، ص۵۰۴، ح۵۸؛ مسند الرویانی، ج۱، ص۶۲، ح۱۱۹؛ الإحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، ج۹، ص۴۱ – ۴۲، ح۶۸۹۰؛ حلیة الأولیاء، ج۶، ص۲۹۴؛ کنز العمّال، ج۱۳، ص۱۴۲، ح۳۶۴۴۴.
  32. المستدرک، ج۳، ص۱۱۹، حدیث ۴۵۷۹. و انظر: مصابیح السنّة، ج۴، ص۱۷۲، ح۴۷۶۶.
  33. مسند احمد، ج۵، ص۳۵۰ و ۳۵۸.
  34. دلائل الصدق، ج۴، ص۳۰۴ - ۳۰۷. إن قلت: إنّ ظاهر الآیه ثبوت الولایه بالفعل، و لا شبهه فی أنّ إمامه علی (ع) إنّما کانت بعد النبیّ (ص)، و صرف الآیه إلی ما یکون فی المآل دون الحال لا یستقیم فی حقّ الله و رسوله. قیل فی الجواب عنه: إنّ ولایه کلّ منهم بحسبه، فولایه الوصیّ فی طول ولایه النبیّ و بعدها، فإذا دلّت الآیه علی ولایه أمیر المؤنین (ع) و إمامته، فقد دلّت علی أنّها بعد رسول الله (ص). و لکن الحقّ ثبوت الولایه لأمیر المؤنین (ع) فی حیاه النبیّ (ص) برتبه ثانیه، فتجب طاعته و تمضی تصرّفاته، لکنّه ساکت غالباً کما هو شأن الإمام فی حیاه الإمام الذی قبله، کالحسن فی زمن أبیه (ع)، و الحسین فی زمن أخیه (ع). و یدلّ علی ذلک حدیث المنزله؛ فإنّه دالّ علی أنّ منزله أمیر المؤنین (ع) من النبیّ (ص) کمنزله هارون من موسی. و من المعلوم ثبوت الولایه لهارون مع موسی؛ لأنّه شریکه، فکذا امیرالمؤمنین (ع) له الولایه الفعلیه أیضاً و إن سکت؛ إذ لم یستثن إلاّ النبوّه. و یدلّ- أیضا- علی ذلک حدیث الغدیر، و لذا قال له عمر: «أصبحت و أمسیت مولی کلّ مؤن و مؤنه» و یدلّ علی ذلک أیضاً ما رواه الترمذی فی فضائل امیرالمؤمنین (ع)، المصرّح بأنّ امیرالمؤمنین (ع) أصاب جاریه من سبیّ، فتعاقد علیه أربعه فوشوا به عند النبیّ (ص)، فغضب و قال: «ما تریدون من علیّ؟! ما تریدون من علیّ؟! ما تریدون من علیّ؟! إنّ علیّا منّی و أنا منه، و هو ولیّ کلّ مؤن بعدی» فإنّه دالّ علی مضیّ فعل علیّ فی ذلک الوقت، و أنّ له الاصطفاء من الغنیمه کالنبیّ (ص)، لولایته مثله؛ لأنّه منه - أی أنّه کنفسه - ففعله کفعله. و علیه: فالبعدیّه فی هذه الروایه بلحاظ الرتبه لا الزمان، کما یقرّبه خلوّ الحدیث فی بعض الروایات عن لفظ «بعدی» کما رواه الحاکم فی «المستدرک» بفضائل امیرالمؤمنین (ع). و قد جاء أیضاً فی أحادیث کثیره أنّ النبیّ (ص) قال: «من کنت ولیّه فعلیّ أمیره».
  35. ما در رساله‌ای که در بیان آیه ولایت نوشتیم، از این اشکال و بسیاری از اشکالات دیگر عامّه به تفصیل جواب دادیم، امیدوارم از خداوند متعال که هر چه زودتر چاپ شود.
  36. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ ص ۲۵۶-۲۶۶.
  37. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۳۰.
  38. شرح المعالم فی اصول الفقه، ص۲۲۴.
  39. کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۹.
  40. کشف المراد، ص۲۳۰.
  41. مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۱۲۵.
  42. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ص۳۹۴.
  43. شرف الدین عبدالله بن محمد ابن تلمسانی، شرح المعالم فی الاصول الفقه، ج۱، ص۲۲۴.
  44. شرف الدین عبدالله بن محمد ابن تلمسانی، شرح المعالم فی الاصول الفقه، ج۱، ص۲۲۴-۲۳۰.
  45. علاء الدین المتقی الهندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۹.
  46. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۴-۳۹۵.
  47. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  48. علی بن الحسین الشریف المرتضی، (علم الهدی)، الذخیرة، ص۴۳۸-۴۴۰.
  49. محمد بن نعمان العکبری شیخ مفید، المسائل العکبریه (سلسله مؤلفات شیخ مفید)، ج۶، ص۵۰.
  50. محمد حسین الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۴.
  51. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۱۲۳-۱۲۷.