زمینه‌سازی غیبت در سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

اهل بیت و آماده‌سازی امت برای ورود به عصر غیبت

«هرچه به دوره‌های پایانی حیات ائمه اطهار(ع) در عصر حضور نزدیک‌تر می‌شویم، ضرورت آماده‌سازی جامعه برای ورود به عصر غیبت بیشتر احساس می‌شود؛ زیرا از یک‌سو کاهش ارتباط مستقیم معصوم با مردم و مرتبط ساختن آنان با عاملان و نایبان پیشوایان و از سوی دیگر، آگاهی بخشی به ایشان و تنویر افکار عمومی برای شناساندن حاکمان جور، قراردادن جامعه در مسیر حکومت به سوی تأسیس دولت حق و تبیین وظایف شرعی مردم در عصر غیبت، ضرورت این امر را دو چندان می‌سازد.

در این بخش دو شیوه نظری و عملی پیشوایان معصوم در آماده‌سازی ذهنیت شیعیان برای ورود به عصر غیبت مورد بررسی قرار می‌گیرد. بُعد نظری، همان روایاتی است که ائمه معصوم(ع) درباره غیبت فرزندی از نسل فاطمه(س) خبر داده‌اند[۱] و بُعد عملی، سیره سیاسی پیشوایان معصوم در اتخاذ راه‌کارهایی چون در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار، کاهش ارتباط مستقیم با مردم، تأسیس سازمان وکالت، توقیع و نامه‌نگاری و موارد دیگر است که در این بخش مورد بررسی قرار خواهد گرفت. از نکات بسیار مهم در مسئله غیبت، توجه به چگونگی پیدایش این پدیده، واکنش جامعه در برابر آن و شیوه آماده‌سازی جامعه اسلامی برای ورود به عصر غیبت از سوی پیشوایان معصوم است. نکته مهم آن است که مسئله غیبت و قطع ارتباط مستقیم مردم با امام معصوم، در ادیان و پیامبران پیشین امری بی‌سابقه نبوده است[۲]. با این حال باید توجه داشت که غیبت ناگهانی پیشوای معصوم از جامعه، بدون ایجاد ذهنیت و آمادگی لازم در میان مردم، آنان را دچار مشکل ساخته و به سرگردانی و تحیر دچار می‌سازد. از این‌رو ضروری بود پیشوایان معصوم نیز در آماده‌سازی شیعیان برای ورود به عصر غیبت و قطع ارتباط مستقیم خویش با ایشان تمهیدات لازم را فراهم آورند. یعنی با وجود تواتر و فراوانی احادیث مهدویت، لازم بود پیشوایان معصوم افزون بر بیان احادیث در سیره عملی، خود نیز به گونه‌ای رفتار کنند تا شیعیان با این امر مهم مأنوس‌تر شوند. مطالعه و بررسی متون اسلامی، اهتمام پیشوایان معصوم را در آماده‌سازی اذهان عمومی - چه با بیان احادیث غیبت و چه برنامه‌های عملی‌شان - به ما نشان می‌دهد. ایجاد چنین ذهنیتی به طور نسبی از عصر حضور پیامبر اکرم(ص) آغاز و در دوره هر کدام از امامان شیعه(ع) به طور پیوسته، تداوم داشت که با نزدیک‌تر شدن به عصر غیبت، تشدید این روند را به وضوح می‌توان مشاهده کرد. بی‌گمان این آماده‌سازی از یک‌سو به کاهش ارتباط مستقیم معصوم با مردم و مرتبط ساختن آنان با عاملان و نایبان ایشان نیازمند بود تا در عصر غیبت معصوم، مسلمانان در انجام تکالیف دینی خویش دچار تحیر نشده و از سوی دیگر، نوعی آگاهی‌بخشی به آنان و تنویر افکار عمومی را در پی داشت که به منظور معرفی حاکمان جور و قراردادن در مسیر حرکت به سوی تأسیس دولت حق صورت گرفت تا مسلمانان در عصر غیبت وظیفه شرعی خویش را در برخورد با جائران بشناسند و زمینه بازگشت پیشوای معصوم به میان خویش و تشکیل حکومت حق را فراهم آورند[۳]»[۴]

ائمه و آماده‌سازی جامعه اسلامی برای ورود به عصر غیبت

نهادینه‌سازی فرهنگ صبر و انتظار

بر اساس دلایل متعدد کلامی و روایی، مسلمانان از صدر اسلام تا کنون باور داشته‌اند که پیامبر اکرم(ص) به پیروان خود ظهور مردی از نسل فاطمه(س) را وعده داده‌اند که در آینده قیام خواهد کرد و اسلام را از بدعت‌ها رها خواهد ساخت[۵].

پیشوایان معصوم پس از شهادت امام حسین(ع) با توجه به ورود در فضایی جدید و در پیش گرفتن سیاست تقیه، بر تبلیغ و تبیین تعالیم اهل‌بیت(ع) - بدون مبارزه مسلحانه - بسیار تأکید کردند. ایشان کوشیدند از طریق روشنگری و آگاهی‌بخشی مذهبی و سیاسی به مردم، زمینه را برای قیام قائم اهل‌بیت(ع) و ورود به عصر غیبت آماده سازند. در پیش گرفتن سیاست تقیه که با صبر و انتظار همراه بود، از نخستین شیوه‌های آماده‌سازی برای ورود به عصر غیبت است که در سیره سیاسی پیشوایان معصوم به ویژه پس از شهادت امام حسین(ع) مشاهده می‌شود. در این دوره، آنان هرگز به قیام مسلحانه برضد حاکمان اقدام نمی‌کردند، بلکه در مواردی با صراحت، شیعیان را از ورود به جنجال‌های سیاسی و قیام‌های بی‌حاصل برحذر می‌داشتند. نعمانی از امام باقر(ع) روایت می‌کند که آن حضرت به یکی از پیروان خود به نام ابوجارود توصیه کرد که از ورود به فعالیت‌های مسلحانه برخی از علویان، برضد امویان حذر کند. چون حکومت اموی عمری طبیعی دارد و لحظه سقوط آن هنوز فرا نرسیده است. امام صادق(ع) و امامان دیگر نیز یکی پس از دیگری همین سیاست را در پیش گرفتند و هم زمان تلاش می‌کردند تا امید و انتظار را در دل شیعیان زنده نگه دارند[۶]. اما مسلم است که این سیاست و توصیه به صبر و انتظار، هرگز مفهوم تأیید وضع موجود و سکوت در برابر حاکمان را در بر نداشته است؛ زیرا پیشوایان معصوم در مقاطع مختلف بر عدم حقانیت حاکمان جور و لزوم برقراری حاکمیت حق تأکید فرموده‌اند. همچنان که وقتی حق خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) را از امیر مؤمنان علی(ع) دریغ داشتند، ایشان بارها به برتری خویش از حکومت و بی‌لیاقتی کسانی که زمام امور مسلمانان را برعهده داشتند، تأکید کردند. آن حضرت در بخشی از خطبه سوم نهج‌البلاغه فرموده‌اند: آگاه باشید، سوگند به خدا که او خلافت اسلامی را مانند پیراهن به برکرد در حالی که می‌دانست من برای خلافت از هر جهت سزاوارترم....

ایشان در ادامه همین خطبه، با توجه به وضع نامساعد آن روز بر ضرورت صبر و انتظار نیز تأکید کرده‌اند. این سیاستی بود که به طور معمول در عصر ائمه(ع) مورد توجه قرار داشت و شیعیان در خلال آن با چگونگی تعامل با حاکمان جور آشنا می‌شدند. سیاست یادشده به نشر و گسترش بیشتر فرهنگ امامیه انجامید که در سال‌های ۱۳۲ تا ۲۶۰ هجری در قالب نهاد سیاسی - مالی وکالت سازمان یافت و بر این اساس، وظیفه اصلی پیشوایان معصوم در عصر تقیه، در خلال روشنگری و آگاهی‌بخشی به شیعیان، در پیش‌گرفتن سیاست صبر و انتظار بود. امام محمد باقر(ع) در پاسخ به عبدالله بن عطاء واسطی که از ایشان پرسید: چرا با وجود شایستگی رهبری و برخورداری از پیروان بسیار در عراق قیام نمی‌کنید؟ فرمودند: ای عبدالله به حرف مردم گوش مده؛ زیرا هیچ یک از ما نبوده که مردم نامش را ببرند و او را به عنوان رهبر (مبارزه) یاد کنند، مگر آنکه به زودی مرگ به سراغش آمده است. بنابراین در جست‌و‌جوی کسی باش که ولادتش از مردم پنهان است و او همان کسی است که ترتیب این امر را خواهد داد[۷]. امام پنجم در حدیث پیش‌گفته افزون بر بیان فراهم نبودن زمینه قیام در زمان ایشان، مردم را به در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار تا فراهم شدن موعد مقرر برای قیام و شناخت و درک منجی موعود توصیه و دعوت کرده‌اند.

کاهش ارتباط مستقیم معصوم با مردم

وضوع کاهش ارتباط مستقیم امام با مردم یکی دیگر از راه‌کارهای عملی در سیره سیاسی پیشوایان معصوم برای آماده‌سازی جامعه اسلامی در ورود به عصر غیبت است. این امر اگرچه از صدر اسلام بدون سابقه نبود، اما با نزدیک‌تر شدن به عصر غیبت، سابقه بیشتری یافت. به طوری که از زمان پیشوای هفتم به بعد، حضور کمتر ایشان را در میان مردم مشاهده می‌کنیم[۸]. در این دوره، ارتباط آنان بیشتر با خواص شیعه و وکلای منتخب، آن هم در موارد خاص بود. ایشان گاهی برای پاسخ به پرسش‌ها و رفع نیازهای مردم، از پشت‌پرده سخن می‌گفتند. برای مدتی ارتباط امام کاظم(ع) با عامه مردم به کم‌ترین حد ممکن رسید و در این مدت، از طریق وکیل خاص خود مفضل بن عمر با مردم ارتباط برقرار می‌کرد[۹]. امام رضا(ع) در پاسخ به درخواست علی بن مسیب که از دوری فاصله محل سکونتش با امام گله کرده بود، فرمود: به زکریا بن آدم که در دین و دنیا امین است مراجعه کن. علی بن مسیب نیز پس از بازگشت از نزد امام رضا(ع) به نزد زکریا رفت و آنچه را بدان نیاز داشت، از وی پرسید[۱۰].

امام هادی(ع) در نامه‌ای به ایوب بن نوح پس از برحذر داشتن وی از دخالت در قلمرو ابوعلی بن راشد فرمود: اگر به آنچه شما را بدان امر کردم، عمل کنید، از مراجعه مکرر نزد من بی‌نیاز خواهید شد[۱۱]. یا در پاسخ احمد بن اسحاق فرمود: برای رفع نیازهای خود، به عثمان بن سعید مراجعه کنید و او مورد وثوق و امین من است، هر چه بگوید گویا من گفته‌ام[۱۲]. و بالاخره بنا به نقل مسعودی، امام هادی(ع) به جز در موارد اندک با بیشتر شیعیان ملاقاتی نداشت و امام حسن عسکری(ع) نیز بیشتر از پس پرده شده با شیعیانسخن می‌گفت تا جامعه شیعه به این وضعیت آشنا شده و با مسئله غیبت بیگانه نباشند[۱۳].

تأسیس سازمان وکالت

سازمان وکالت مجموعه‌ای متشکل از امامان معصوم(ع) و عده‌ای از پیروان نزدیک و وفادار ایشان بود که با همکاری یکدیگر تشکیلات هماهنگ و گاه پیچیده‌ای را پدید می‌آوردند تا اهداف ویژه‌ای را برای پیشبرد اصول دینی و مذهبی دنبال کنند. وکالت به مفهوم عام از عصر رسول خدا(ص) و پیشوایان پس از ایشان به صورت مستمر وجود داشت[۱۴]. اما وکالت به مفهوم خاص و سازمان یافته آن - به منظور نمایندگی ائمه(ع) در میان مردم و برای انجام یک سلسله وظایف ویژه در میان شیعیان - از مقطع زمانی خاصی پدید آمد که بر اساس اقوال متعدد، مبدأ آغاز آن از زمان امام صادق(ع) یا امام موسی کاظم(ع) بود[۱۵]. با وجود این، در مجموع و با بررسی جامع متون شیعی می‌توان دریافت که سازمان وکالت در زمان امام صادق(ع) تأسیس و راه‌اندازی شد. چنان که شیخ طوسی در الغیبه اسامی تعدادی از وکلای امام صادق(ع) را برشمرده است[۱۶].

در زمان امام صادق(ع) با ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی که از جابه‌جایی در حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس حاصل آمده بود، تعداد شیعیان رو به فزونی نهاد و مناطق شیعی‌نشین به طور محسوس گسترش یافت[۱۷]. این امر به طور طبیعی ضرورت تأسیس و راه‌اندازی تشکیلاتی منسجم را برای برقراری ارتباط بهتر میان شیعیان و سهولت در رفع نیازهای ایشان که در مناطق مختلفی چون مدینه، عراق، ایران، یمن، مصر و... پراکنده بودند به وجود آورد. مهم‌ترین هدف و کارکرد سیستم سازمان وکالت، جمع‌آوری وجوه شرعی برای ائمه(ع) از ناحیه شیعیان و پاسخ به نیازهای دینی آنان بود. از این‌رو سازمان وکلا از تأسیس، پل ارتباطی میان شیعیان با امامان معصوم(ع) به حساب می‌آمد و از آنجا که این امر، نیاز شیعه را از مراجعه مستقیم و رودررو با امام معصوم برطرف می‌ساخت، از مهم‌ترین شیوه‌ها در سیره پیشوایان معصوم برای آماده‌سازی ورود جامعه اسلامی به عصر غیبت نیز به شمار می‌آمد. بدین ترتیب امامان و پیشوایان دین سعی داشتند با انجام اقداماتی در جهت ایجاد شرایط مشابه دوران غیبت، برای ورود به عصر جدید زمینه‌سازی کرده و جامعه را به تدریج با شرایط آن دوره آشنا سازند. با راه‌اندازی سازمان وکالت، شیعیان می‌آموختند که بدون مراجعه مستقیم به امام معصوم، از طریق وکلا و نواب ایشان حوائج شرعی خود را برآورند و این در طول عصر غیبت صغری با مراجعه به نواب اربعه و در غیبت کبری با مراجعه به فقها و نایبان عام امام معصوم، تداوم می‌یافت[۱۸].

احترام و تجلیل از عالمان دینی و فقها

یکی دیگر از سیاست‌هایی که می‌توانست جامعه اسلامی را برای ورود به عصر غیبت مهیا سازد، احترام و تجلیل از عالمان دینی و ارتقای جایگاه آنان در میان مردم بود. این اقدام ضمن ارج نهادن به مقام علم و عالم، جایگاه عالمان دین را به منزله نایبان خاص یا عام پیشوایان معصوم در میان مردم، برجسته‌تر می‌ساخت، از این‌رو هر چه به پایان عصر حیات ائمه اطهار(ع) نزدیک‌تر می‌شویم، تجلیل و احترام به علما از سوی آن بزرگواران را نیز بیشتر مشاهده می‌کنیم. امام هادی(ع) به دانشمندان محقق و تلاش‌گر همواره احترام می‌کرد و پیروانش را نیز به احترام از آنها دعوت کرده و می‌فرمود:... اگر بعد از غیبت قائم شما، دانشمندان در صحنه نباشند، آن دانشمندانی که مردم را به سوی قائم(ع) فراخوانده، آنها را راهنمایی و از حریم دین دفاع می‌کنند آنان که بندگان ضعیف خدا را از القائات شیطانی و هواداران شیطان نجات می‌دهند و همچنین اگر آنها نباشند تا بندگان ناتوان خدا را از ترفندها و دام‌های ناصبی‌ها برهانند، مسلمانان قطعاً در پرتگاه ارتداد و بی‌دینی قرار می‌گیرند، ولی همین دانشمندان، زمام قلوب شیعیانی را که از نظر عقیده و اندیشه ضعیف هستند به دست گرفته و آنها را از غرق شدن در غرقاب گمراهی نجات می‌بخشند؛ چنان که کشتیبان، کشتی‌نشینان را نگهبانی‌ها و حفظ می‌کند... این دانشمندان در پیشگاه خدا برترین انسان‌ها هستند[۱۹].

امام حسن عسکری(ع) نقل می‌کند: روزی یکی از فقهای برجسته شیعه در مجلس شکوهمندی به محضر امام هادی(ع) آمد. او پیش از این با یکی از مخالفان ناصبی مناظره کرده و آن مخالف را محکوم و درمانده کرده بود امام هادی(ع) تا او را دید، برخاست و به او احترام شایانی کرد و او را در صدر مجلس نشانید، در آن مجلس گروه بسیاری از علویان، عباسیان و طالبیان حضور داشتند. در این هنگام، بزرگ هاشمیان به امام هادی(ع) رو کرد و گفت: ای پسر رسول خدا! آیا این‌گونه یک نفر انسان عادی (بدون حسب و نسب) را بر بزرگان بنی‌هاشم از طالبیان و عباسیان مقدم داشتی؟!... امام هادی(ع) فرمود: خداوند چنین پسندیده که دانشمندان مؤمن را بر مؤمن غیر دانشمند برتری بخشد؛ چنان‌که پسندیده مؤمن را بر غیرمؤمن برتری دهد. به من بگویید: آیا شنیده‌اید که خداوند فرموده: ﴿... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ[۲۰] آیا خداوند چنین نفرموده؟ ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۲۱]. پس شما چرا در مورد این فقیه که او را احترام و تجلیل کردم، با اینکه خداوند او را مقام ارجمند داده و تجلیل کرده است، من را مورد انتقاد قرار می‌دهید؟! اینکه این فقیه فلان ناصبی مخالف را در مناظره‌اش با دلایل محکم سرکوب و درمانده کرده، همین کار او بهتر از هرگونه شرافت نسبی است...[۲۲].

بنابراین تجلیل پیشوایان معصوم از عالمان دینی و احترام آنان به مقام علم و دانش برای آن بود تا مردم را به فضلیت و علم‌دوستی تشویق کرده و شیوه احترام به علما را به آنان بیاموزند تا در عصر غیبت، با تبعیت از ایشان مسائل و نیازهای دینی خود را برطرف سازند.

توقیع و نامه‌نگار]

یکی دیگر از شیوه‌های رفتاری معصومان(ع) در آماده‌سازی شیعیان برای ورود به عصر غیبت، ایجاد ارتباط از طریق مکاتبه و نامه‌نگاری است. این امر نیز بیشتر از طریق وکلا و نایبان پیشوایان معصوم انجام می‌گرفت. با این حال، می‌توان آن را به عنوان یک گزینه مستقل در نظر گرفت.

با بررسی مجموعه نامه‌ها و توقیعات امامان معصوم(ع) متوجه می‌شویم که بیشتر آنها، نامه به دو امام هادی و امام عسکری(ع) بوده است. این امر به قدری در زمان این دو بزرگوار شایع بود که حتی ساکنان شهر سامرا - محل سکونت امام حسن عسکری(ع) - نیز بیشتر از طریق مکاتبه و نامه‌نگاری با ایشان ارتباط برقرار می‌کردند. چنان‌که در منابع می‌خوانیم، سیف بن لیث از ساکنان شهر سامرا، تظلمش را از طریق نامه به عرض امام رسانید[۲۳]. همین شیوه در عصر غیبت صغری برای ارتباط با امام عصر(ع) و با حجم بیشتری انجام پذیرفت. ابوسهل نوبختی می‌آورد: پس از رحلت امام حسن عسکری(ع) ایصال نامه‌های شیعیان به امام مهدی(ع) و دریافت پاسخ آنها از آن حضرت، یکی از وظایف معمول وکلا به شمار می‌رفته است[۲۴].

کارایی استفاده از این روش در عصر حضور بیشتر زمانی بود که به دلایل مختلف چون حصر، حبس و یا غیر آن، به سهولت امکان برقراری ارتباط حضوری با امام وجود نداشت. امام کاظم(ع) در ایامی که در زندان به سر می‌برد، از این روش برای ارتباط با خارج از زندان استفاده می‌کرد. مانند مکاتبه ایشان با خالد بن نجیح و یا دریافت نامه علی بن سوید و ارسال پاسخ وی[۲۵].

آن حضرت در مورد دیگر، نامه‌ای مشتمل بر برخی دستورها به یکی از وکلایش به نام حسین بن مختار در خارج از زندان ارسال کرد[۲۶]. نمونه دیگر، نامه ابن‌واسطی به امام رضا(ع) و پرسش وی در مورد امام آتی است که در منابع مختلف به آن اشاره شده است[۲۷]. امام جواد(ع) در نامه‌ای به ابراهیم بن محمد همدانی، وصول وجوه شرعی و اموال ارسالی را اعلام کرده و در مقابل، وی را از ارسال مقداری پول و لباس آگاه ساخت و در نامه‌ای جداگانه به وی از وکالت او به جای یحیی بن عمران خبر داد[۲۸]. بدیهی است هرچه بر فضای اختناق و خفقان افزوده می‌شد، روش مکاتبه و نامه‌نگاری کارایی بیشتری می‌یافت[۲۹].

مخفی نگه‌داشتن علائم حمل و ولادت حضرت مهدی(ع)

پنهان نگه‌داشتن علائم حمل و تولد حضرت مهدی(ع) از آخرین نشانه‌های نزدیک شدن به عصر غیبت است. پس از ولادت آخرین پیشوای معصوم، تنها برخی از اصحاب بسیار نزدیک امام حسن عسکری(ع) از این امر اطلاع یافتند. هرچند این مسئله به دلیل جوّ بسته سیاسی آن عصر و به لحاظ مسائل امنیتی انجام شد، اما مقدمه‌ای برای ورود به عصر غیبت و آماده‌سازی ذهن شیعیان برای مواجهه با امام غایب نیز به حساب می‌آمد و البته این موضوع در رابطه با انبیای سلف نیز بدون سابقه نبوده است. چنان که مادر حضرت ابراهیم نیز در هنگام تولد فرزندش نشانه‌ای از حمل نداشت و یا مادر حضرت موسی(ع) فرزندش را مخفیانه به دنیا آورد و بر اساس الهام الهی او را در تابوتی نهاده و بر امواج رود نیل سپرد.... در هر صورت این اقدام جدا از ملاحظات امنیتی، سیاستی بود که شیعیان را برای پذیرش غیبت پیشوای دوازدهم - در زمانی که هنوز امام یازدهم حضور داشت - آماده می‌ساخت. شیعیان به‌ویژه خواص، از یک‌سو به تولد امام بعدی یقین یافتند و از سوی دیگر، دانستند بنا به مصالحی، علائم حمل و تولد آن امام آشکار نیست. یعنی باید معتقد به امامی باشند که برخلاف امامان پیشین، وجودش عیان و آشکار نخواهد بود.

غیبت صغری، زمینه‌ساز غیبت کبری

آخرین شیوه آماده‌سازی شیعیان برای ورود به عصر غیبت کبری را می‌توان پی‌ریزی و وجود عصر غیبت صغری دانست؛ زیرا غیبت صغری، آخرین حلقه روند افزایشی برای قطع ارتباط امام معصوم با شیعیان به شمار می‌رفت. پیش از این مرحله، با ایجاد سازمان وکالت و کاهش ارتباط مستقیم امام معصوم با مردم و همچنین شیوه‌های دیگری که به مهم‌ترین آنها اشاره شد، پیشینه ذهنی مناسبی برای جامعه اسلامی و ورود مسلمانان به عصر غیبت فراهم آمد. ولی هنوز شرایط لازم برای قطع کامل همین ارتباط محدود نیز فراهم نبود. در مرحله غیبت صغری امام معصوم ارتباط اندک و محدودتری با مسلمانان و شیعیان برقرار می‌کرد و این ارتباط، از طریق وکلا و نوّاب خاص پیشوای معصوم بود، ولی به هرحال در این دوره پیشوای معصوم در جامعه ساکن بود و مسلمانان نیز به این امر آگاهی داشته و گاهی با سپری کردن موانعی نیز می‌توانستند آن حضرت را ملاقات کنند؛ بنابراین در این مرحله امام معصوم از انظار عمومی پنهان شده و با تعیین وکلا و نایبان خاص، تقریباً ارتباط خویش را با مردم به ارتباط از طریق وکلا منوط ساخت. امام مهدی(ع) با تعیین سفیران چهارگانه (عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمد سمری) با مردم ارتباط برقرار می‌کرد. وظایف این سفیران رسیدگی به اموری بود که شاید تا پیش از این، امام معصوم به طور مستقیم، خود برعهده داشت. نواب اربعه نیز به طور مستقیم با حضرت مهدی(ع) ارتباط داشتند و از محل زندگی آن حضرت آگاه بودند. ولی هرگز آن را به اطلاع عموم نمی‌رساندند.

این وکلا در پوشش راه‌هایی چون تجارت، با شیعیان تماس می‌گرفتند و به نیازهای آنان پاسخ می‌گفتند. نمایندگان خاص حضرت مهدی(ع) بیشتر در بغداد به سر می‌بردند، اما با وکلای فرعی دیگر در مناطق مختلف سرزمین‌های اسلامی در ارتباط بودند. امام مهدی(ع) از یک‌سو با این نمایندگان خاص ارتباط حضوری و مستقیم داشت و از سوی دیگر با نمایندگان و وکلای شهرهای بغداد، کوفه، قم، اهواز، همدان، ری، آذربایجان، نیشابور و دیگر مناطق مکاتبه داشته و ارتباط برقرار می‌کرد. بدین ترتیب، پیشوایان معصوم به صورت گام‌به‌گام و تدریجی، ذهنیت جامعه اسلامی را برای ورود به عصر غیبت آماده ساختند و به آنان آموختند چگونه در عصر حاکمیت جور، نیازهای شرعی خود را برآورده سازند»[۳۰]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. دوازدهمین پیشوای معصوم حضرت حجة بن الحسن المهدی، امام زمان(ع) در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری در شهر سامرا دیده به جهان گشود. او همنام پیامبر اسلام (محمد(ص)) و هم‌کنیه آن حضرت (ابوالقاسم) است، پدرش، پیشوای یازدهم، حضرت امام حسن عسکری(ع) و مادرش نرجس خاتون است که به نام آن ریحانه و سوسن نیز از او یاد شده است. میزان فضلیت و معنویت نرجس خاتون تا حد والاست که حکیمه خواهر امام هادی(ع) که خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت بود، او را سرآمد و سرور خاندان خویش و خود را خدمتگزار او معرفی کرد (ر. ک: فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۴۰۶ ه. ق، ص۲۸۳). حضرت مهدی(ع) دو دوره غیبت داشت: غیبت صغری و غیبت کبری. غیبت صغری از سال ۲۶۰ هجری تا سال ۳۲۹ هجری که چهارمین نایب خاص امام زمان(ع) درگذشت، ادامه یافت. در دوران غیبت صغری، ارتباط شیعیان با امام به کلی قطع نبود و آنان از طریق نواب خاص آن حضرت با ایشان ارتباط داشتند. شیعیان می‌توانستند به وسیله این نائبان خاص مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت کنند و حتی گاه به دیدار امام نیز نائل شوند. بنابراین در دوران غیبت صغری امام به طور کامل از انظار غایب نبود، اما پس از پایان غیبت صغری ارتباط در همین حد نیز قطع شد و با شروع غیبت کبری مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت یعنی فقهای واجد شرایط و متخصصان احکام اسلام رجوع کنند. هر دو غیبت امام دوازدهم، سال‌ها پیش از تولد آن حضرت توسط ائمه پیشین بیان شده و از همان زمان توسط راویان و محدثان حفظ، نقل و در کتب حدیث ضبط شده است (ر. ک: سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، ج۳، باب ۷۱، ص۸۲؛ نعمانی، الغیبة، ص۱۷۰ و ۱۷۳).
  2. از نکات بسیار مهم درباره مسئله غیبت، توجه به پیشینه این امر در ادیان و انبیای گذشته است. در طول تاریخ و در میان انبیای گذشته موارد متعددی پیش می‌آمد که پیشوای مردم برای مدتی از میان آنان پنهان می‌شد. ذکر و بررسی مفصل این موارد در این مجال نمی‌گنجد، اما به اختصار می‌توان با استفاده از متون دینی دو نوع غیبت در انبیای سلف را بیان کرد: نخست غیبتی که در زمان حضور و حیات پیامبر و فرستاده الهی واقع می‌شد و او بنابه دلایلی، مدتی را از میان قوم خویش کناره می‌گرفته و از انظار عمومی پنهان می‌شده است. در این مدت پیروان آن پیامبر منتظر می‌ماندند تا دوباره همان شخص به میان قوم خود بازگردد. دومین نوع غیبت، به غیبتی اطلاق می‌شود که حد فاصل رحلت یا عروج یک نبی تا آمدن نبی بعدی را شامل می‌شود. در این مدت پیروان آن پیامبر منتظر می‌ماندند تا پیامبری که از پیش ظهورش خبر داده شده بود، ظهور کند. در طول این مدت، پیروان پیامبر پیشین معمولاً گرفتار انواع بلایا و مصائبی می‌شده‌اند و با تحمل محنت‌ها و سختی ایام در انتظار ظهور منجی موعود به سر می‌بردند. در همین زمینه امام صادق(ع) فرموده‌اند: چون وفات نوح فرا رسید، پیروانش را فراخواند و به آنان فرمود: بدانید که پس از من غیبتی خواهد بود که در آن طاغوت‌ها ظاهر خواهند شد و خدای متعال به واسطه قائمی از فرزندان من فرج شما را می‌رساند. اسم او هود است. خوش‌سیما، با طمأنینه و با وقار، در شمایل و اخلاق شبیه من است و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را با طوفان هلاک خواهد ساخت و آنها پیوسته چشم به راه هود و منتظر ظهور او بودند تا آنکه مدت طولانی و دل بیشترشان سخت شد. در آن هنگام خداوند فرستاده خود هود را ظاهر ساخت و به گرفتاری آنان پایان داد... سپس بعد از آن غیبت واقع شد تا آنکه صالح ظاهر شد. (ابی‌جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، کمال‌الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱). همین دو نوع غیبت پیش‌گفته در دین اسلام نیز مشاهده می‌شود. در تاریخ اسلام مشاهده می‌کنیم که پیشوایان معصوم به قطع یا کاهش ارتباط خویش با مردم روی آوردند تا ضمن یادآوری مسئله غیبت در انبیای سلف، ذهنیت مسلمانان را برای پذیرش آن آماده سازند: ابتدای رسالت پیامبر اسلام(ص) به نوعی با غیبت و پنهان‌کاری همراه بود. آن حضرت پس از رسیدن به مقام رسالت، به مدت سه سال مخفیانه به فعالیت تبلیغی پرداخت و در طول این مدت، امر خویش را برای عموم اظهار نکرد. در ابتدا فقط علی(ع) و خدیجه همراه او بودند تا آنکه خداوند فرمان داد رسالتش را در میان مردم آشکار سازد. در سه سال دعوت پنهانی رسول خدا(ص) مردم آن حضرت را می‌دیدند، اما جایگاه واقعی او را نمی‌شناختند و نمی‌دانستند که او همان پیامبر و فرستاده خداست. پس از آشکار شدن امر رسالت نیز این موضوع به طور کامل از میان نرفت.؛ چراکه آن حضرت گاهی مجبور می‌شد برای حفظ جان و امر رسالت در غار حرا، شعب ابی‌طالب و امثال آن مخفی شود. همین مسائل در دوران امامان معصوم(ع) نیز مشاهده می‌شود. حضور پیشوایان معصوم در دوران اختناق و استبداد حاکمان اموی و عباسی به گونه‌ای بود که گاهی چندان تفاوتی با غیبت آنان از جامعه نداشت. بسیاری از آن بزرگواران مدت زمانی را در زندان، تبعید و حصر سپری کردند. در ملاقات تا مدت‌ها کسی از احوال آنان اطلاع نداشت و اگر هم برخی شیعیان امکان ملاقات با پیوشای خود را می‌یافتند، با تحمل سختی‌های فراوان همراه بود. با نزدیک شدن به عصر غیبت سختی این ملاقات‌ها و استتار پیشوایان معصوم از مردم بیشتر می‌شد. چنان‌که امام هادی و امام حسن عسکری(ع) به طور شبانه روز زیر نظارت دستگاه جور قرار داشتند و از ملاقات شیعیان با آنان جلوگیری می‌کردند.
  3. برای مطالعه بیشتر در این رابطه (ر. ک: مقاله نگارنده با عنوان: سیره سیاسی معصومان(ع) در آماده‌سازی جامعه برای عصر غیبت، فصلنامه مشرق موعود، ص۱۲۰-۱۳۳).
  4. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص۱۴۸.
  5. روایات متعددی از امامان شیعه درباره غیبت و قیام مهدی(ع) در دسترس اصحاب بوده است. نگاهی به انبوه این روایات که در مجموعه‌ای با عنوان معجم احادیث المهدی(ع) گردآوری شده، نشانگر آن است که این موضوع از دید هیچ امامی پنهان نبوده و همگی بر آن تأکید داشته‌اند. به دلیل وجود اعتقاد به مهدویت در میان مسلمانان، هر بار که امامی به شهادت می‌رسید و یا حتی در همان دوران حیاتش، چه بسا توهم مهدویت درباره آن امام یا امام بعدی و یا شخصی از فرزندان ایشان به وجود می‌آمد. آنچه که شیعیان از لحاظ کلامی درباره امامت اعتقاد داشتند و در ارتباط با جایگزینی امام بدان استناد می‌کردند، نقش مهمی در تثبیت موقعیت امام جدید بر عهده داشت. این معتقدات کم و بیش در میان شیعیان به صورت رسمی درآمد و عدول از آنها ناروا بود و همین امر تا امامت حضرت مهدی(ع) ادامه یافت و در تثبیت امامت آن حضرت مطرح شد. نوبختی ذیل بحث درباره مهدی فرقه دوازدهم -از فرقه‌هایی که پس از رحلت امام یازدهم به وجود آمدند یعنی فرقه امامیه- به بخشی از مبانی آنان اشاره می‌کند از جمله اینکه زمین از حجت خداوندی نمی‌تواند خالی بماند و یا اگر دو نفر در روی زمین باشند، یکی از آنات حجت خداست و سپس می‌افزاید: این مطالب از صادقین(ع) است که کسی از میان شیعه، آنها را رد نکرده و جای تردید در صدور آنها و درستی سندشان وجود ندارد... ما نیز به امامت امام گذشته که مقرون به وفات آن حضرت بوده معتقد هستیم و اعتراف داریم که جانشینی که فرزند ایشان است برای او وجود دارد و او همان امام بعدی است تا آنکه ظاهر شده، امرش را آشکار سازد و اذن ظهور و فضای آن دست خداوند است. (ر. ک: حسین بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، تحقیق محمد صادق آل بحرالعلوم، ص۱۰۸-۱۱۲). شیخ مفید نیز نظیر همین استدلال‌ها را برای رد عقاید فرقه‌هایی که درباره جانشینی امام یازدهم نظرات نادرستی دارند به کار می‌گیرد. از جمله به اصل خالی نبودن زمین از حجت خدا و نیز این روایت که اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است، اشاره می‌کند (ر. ک: شیخ مفید، الفصول ا المختاره من العیون و المحاسن، ص۲۶۳ و ۲۶۴). نظیر همین روایات و نیز برخی از استدلال‌های کلامی که مبتنی بر آنهاست توسط شیخ طوسی در کتاب الغیبة در ردّ نظرات از فرقه‌های ایجاد شده پس از رحلت امام عسکری(ع) آمده است (ر. ک: ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۱۳۰-۱۳۷). افزون بر موارد پیش‌گفته دو آیه قرآنی نیز به عنوان پشتوانه کلامی محکم مهدویت آمده است. آیه ۵ سوره قصص: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ. در کتاب الغیبة شیخ طوسی به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) آمده است که حضرت مهدی(ع) پس از تولد همین آیه را خوانده است (ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۱۴۳). و آیه ۱۰۵ سوره انبیاء: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ. شیخ مفید با تمسک به این دو آیه و نیز حدیث مشهور پیامبر بحث از شرح حال امام زمان(ع) را آغاز می‌کند. حدیثی که رسول خدا(ص) فرمود: جهان به پایان نمی‌رسد جز آنکه مردی از اهل‌بیتم که هم نام من است ظهور کرده و جهان را از عدل و داد پر خواهد کرد. کما اینکه از ظلم و ستم پر شده است (ر. ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، ص۲۴۶)
  6. نعمانی، الغیبة، ص۱۰۶؛ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۶۴.
  7. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۴۲؛ ابی‌جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، کمال‌الدین و تمام النعمة، ص۳۲۵.
  8. اگرچه جو اختناق و خفقان حاکم بر دوره ائمه(ع) در ایجاد این شرایط بی‌تأثیر نبوده است، اما ائمه اطهار(ع) از همین شرایط نیز برای آماده‌سازی شیعیان به منظور ورود به عصر غیبت استفاده می‌کردند.
  9. ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۲۱۰؛ اسدالله مامقانی، تنقیح‌المقال فی احوال الرجال، ج۳.
  10. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، ص۵۹۵.
  11. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، ص۵۱۴.
  12. ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۲۱۵.
  13. اثبات الوصیة، ص۲۶۲.
  14. ر. ک: محمدرضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، ج۱، ص۶۱-۶۷.
  15. ر. ک: جاسم حسین، تاریخ سیاسی عصر غیبت امام دوازدهم(ع)، ص۱۳۴؛ حسین مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ص۲۰.
  16. ر. ک: ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۲۰.
  17. زید بن علی بن الحسین(ع) در نامه‌ای به امام صادق(ع) از تصرف آن حضرت در اموال شرق و غرب نام می‌برد که خود، حاکی از میزان گسترش مناطق شیعی‌نشین است. وجود چهارهزار شاگرد و راوی در محضر امام صادق(ع) نیز دلیل دیگری بر این مدعا به شمار می‌رود (ر. ک: ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۲۵).
  18. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: مقاله نگارنده با عنوان «سیره سیاسی معصومان(ع) در آماده‌سازی جامعه برای عصر غیبت»، فصلنامه مشرق موعود، ص۱۲۰-۱۳۳.
  19. ابومنصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۶۰.
  20. «... تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  21. «بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟» سوره زمر، آیه ۹.
  22. اقتباس از ابومنصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۵۹-۲۶۰.
  23. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱۱.
  24. ابی‌جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ص۹۲.
  25. ر. ک: سعید بن هبة‌الله قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۱۵؛ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (کتاب الروضه)، ج۸، ص۱۲۶-۱۴۸.
  26. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۲.
  27. علی بن عیسی اربلی، کشف‌الغمة، ج۳، ص۱۹۹؛ سعید بن هبة‌الله قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۷۲.
  28. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، ص۶۱۱؛ ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص۳۹۷.
  29. شیخ صدوق در کتاب کمال‌الدین و تمام‌النعمة باب خاصی در این باره گشوده است. در کتاب معادن الحکمة فی مکاتب الائمة(ع) اثر فرزند مرحوم فیض کاشانی نیز آماری از توقیعات و نامه‌ها جمع‌آوری شده است.
  30. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص۱۵۱-۱۶۳.