اولین سفیر و نایب خاص امام مهدی چه کسی بود و چگونه به نیابت رسید؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
اولین سفیر و نایب خاص امام مهدی چه کسی بود و چگونه به نیابت رسید؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت صغری / عثمان بن سعید عمری
تعداد پاسخ۸ پاسخ

اولین سفیر و نایب خاص حضرت حجت چه کسی بود و چگونه به نیابت رسید؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسش‌های وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند..

پاسخ نخست

سید محمد کاظم قزوینی

آیت‌الله سید محمد کاظم قزوینی، در کتاب «امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور» در این‌باره گفته است:

«اسم: عثمان بن سعید؛ کنیه: ابوعمرو؛ لقب: عمری، سمّان، زیّات، اسدی، عسکری.

او ملقب به روغن‌فروش (سمّان، زیّات) بوده، زیرا برای کتمان مقامش و تقیه از حکومت، خرید و فروش روغن می‌کرد؛ شیعیان، اموال و نامه‌ها را به او می‌دادند و او، آنها را درون خیک و مشک می‌گذارده، تا احدی از وجود آنها مطلع نشود و به حضور امام زمان (ع) تقدیم می‌نمود. برای ما اهمیتی ندارد که لقب ایشان، عمری یا منسب ایشان، بنی اسد باشد و ما به همین اندازه اکتفا می‌کنیم که عمری از سن ۱۱ سالگی جزو خادمان با شرف و بلند مرتبه امام هادی (ع) بود و این خود، نشانه بهره‌مند شدن از ذکاوت، عقل، رشد فکری تازه، شایستگی‌هایی- که شامل عدالت، وثوق و امانت است- می‌باشد. احمد بن اسحاق گفت: از امام هادی (ع) سؤال کردم: چه کار کنم؟ و از چه کسی تعلیمات و فرمایشات شما را بگیرم؟ و سخن چه کسی را قبول کنم؟ امام (ع) فرمود: "عمری، مورد اطمینان من است هر چیزی به تو داد؛ از من است و هر چه به تو گفت؛ از من است از او بشنو و اطاعت کن که او مورد اطمینان و امین می‌باشد"[۱]. عمری، پس از شهادت امام هادی (ع) به افتخار نمایندگی و وکالت امام عسکری (ع) درآمد. امام حسن عسکری (ع) به احمد بن اسحاق فرمود: "عمری و فرزندش، مورد اعتمادند هر چه را به تو گفتند؛ از طرف من است و هر چه برای تو انجام دادند؛ از من است؛ از آنها بشنو و اطاعت کن که آنان مورد اطمینان و امنیتند"[۲]. امام عسکری (ع)، نامه مفصلی برای اسحاق بن اسماعیل نیشابوری نوشت که نکاتی از آن را بیان می‌کنیم: "... از شهر بیرون مرو تا عمری را ملاقات کنی و به او سلام کن؛ شما را می‌شناسد و شما او را می‌شناسی که او طاهر، امین، عفیف، نزدیک به ما و از ماست"[۳]. محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله سجستانی گفتند: نزد امام عسکری (ع) رفتیم در حالی که دوستان و شیعیان نیز آن جا بودند، بَدْر، خادم ایشان وارد شد و گفت: ای مولای من! کنار در، گروهی هستند که گرد و غبار روی آنها نشسته است. امام (ع) به حاضران فرمود: "آنها عده‌ای از شیعیان ما در یمن هستند". امام عسکری (ع) به بدر فرمود: "برو و عثمان بن سعید عمری را برای ما بیاور". ما کمی ماندیم تا عثمان وارد گردید و امام عسکری (ع) به او فرمود: "ای عثمان! تحویل بگیر که شما وکیل، امین، مورد وثوق بر مال خدا و آنچه را یمنی‌ها حمل کرده‌اند، هستی". همگی گفتیم: "ای مولای ما! به خدا قسم که عثمان بن سعید، بهترین شیعه شماست، سخنانی درباره او بفرمایید که آیا او وکیل و مورد اطمینان شما هست که اموال را به او بدهیم؟" فرمود: "آری، شهادت می‌دهم که عثمان بن سعید عمری، وکیل من است و پسرش محمد، وکیل فرزندم، مهدی (ع) است"[۴]. گروهی از شیعیان روایت کرده‌اند: نزد امام عسکری (ع) جمع شدیم تا از حجت خدا بعد ایشان بپرسیم. در مجلس، ۴۰ مرد بودیم که عثمان بن سعید عمری به آن حضرت (ع) گفت:‌ای فرزند رسول خدا (ص)! می‌خواهم درباره سؤالی که از من، به آن داناتر هستی، سؤال کنم؟ امام (ع) فرمود: "آیا بگویم که برای چه چیزی آمده‌اید؟" گفتیم: آری،‌ای فرزند رسول خدا (ص)! فرمود: "آمده‌اید تا درباره حجت بعد از من سؤال کنید". گفتیم: آری. سپس به دستور امام (ع)، پسری- که همچون پاره ماه بود- وارد شد، او شبیه‌ترین مردم به امام عسکری (ع) بود. فرمود: "این بعد از من، امام و خلیفه من بر شماست. از او اطاعت کنید و بعد از من متفرق نشوید که در دین هایتان هلاک می‌شوید". بدانید که بعد از امروز، دیگر او را نمی‌بینید تا عمر غیبت او تمام شود از عثمان بپذیرید هر آنچه را می‌گوید، امر و سخنان او را بپذیرید"[۵].

در گذشته آمد که امام عسکری (ع) به عمری بعد از ولادت امام زمان (ع) دستور داد که هزاران رطل[۶] گوشت و نان بخرد، بین فقرا توزیع نماید و تعدادی گوسفند ذبح نماید. عمری، ساکن بغداد بود و به سامرا، بسیار مسافرت می‌کرد تا با امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) دیدار داشته باشد. در بعضی روایات آمده که عمری در غسل، حنوط، تکفین و دفن[۷] امام عسکری (ع) حاضر بوده است و نمی‌گوییم که در این کارها، مستقیما شرکت داشته است؛ زیرا امام را جز امام غسل نمی‌دهد. اهمیتی ندارد که در تاریخ، غسل امام عسکری (ع) به دست حضرت مهدی (ع) نیامده؛ چون این عقیده ثابت ماست. بعد از وفات امام حسن عسکری (ع)، امام زمان (ع)، عمری را بر وکالتش باقی گذاشت و با این حساب عمری، نماینده اول امام زمان (ع) به حساب می‌آید. همچنین عمری، پل ارتباطی بین امام زمان (ع) و شیعیان در مراسلات، قضایا و حل مشکلات آنها بوده است و فقط خداوند، تعداد ملاقات‌های ایشان با امام زمان (ع) را می‌داند. آری! امانت‌داری و مصلحت اندیشی، عمری را ملتزم کرده بود که این راز را برای مردم فاش نکند و این سر باقی بماند. عبدالله بن جعفر درباره ملاقاتش با عمری می‌گوید: بعد از وفات امام حسن عسکری (ع) عمری را قسم داد که: به حق خدا و به حق امامین (ع)- که تو را مورد اعتماد قرار دادند آیا فرزند امام عسکری (ع) را- که صاحب زمان (ع) است- مشاهده کرده‌ای؟ عمری بسیار گریه کرد و با علی بن جعفر شرط نمود تا زمانی که عمری زنده است، احدی از آن باخبر نشود؛ سپس گفت: بله، او را دیده‌ام[۸].

خلاصه کلام اینکه عمری از لحاظ فکری و عقلی نابغه بود... و اضافه بر آن، مزایای خاصی چون تقوا، ورع، امانتداری و غیره داشت که برای نیابت خاصه و وکالت به دست آورده بود. عمری، سعادت و شرف خدمت به ائمه (ع) را قبل از رسیدن به سن بلوغ داشت و تا زمانی که زندگی با سعادت و مبارک خود را ترک نمود، این شرف و سعادت با او بود. واضح است که ۳ تن از ائمه (ع)، او را برای این منصب خطیر، جایگاه والا و همچنین به سبب شایستگی‌هایی که داشت، انتخاب نمودند. امام مهدی (ع) به ایشان امر فرمود که بعد از او، فرزندش محمد بن عثمان، متولی امور گردد»[۹].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در این‌باره گفته است:

«مطالعه سرگذشت سفیران الهی که عمرشان صرف اصلاح و خدمت به انسانیت و معنویت شد، بهترین درسهای عملی را در بر دارد، به ویژه سرگذشت چهارتن از سفیران نور، مدت سفارت شان ۶۹ سال (۲۶۰-۳۲۹ ق) طول کشید به گفته شیخ طوسی: نواب خاص دارای عقل، امانت، وثاقت، درایت، فهم و عظمت بودند[۱۰].

اولین نایب خاص حضرت حجت در عصر غیبت صغری، عثمان بن سعید عمری می‌باشد، تاریخ ولادت او را سیره‌نویسان با سکوت برگزار کرده‌اند، از آنجا که منابعی زیادی آورده‌اند که وی در یازده سالگی به دیدار و خدمت امام هادی (ع) آن هم در سامرا درآمده می‌توان گفت تاریخ تقریبی ولادت وی حدود ده سال پیش از ورود امام هادی (ع) به سامرا است و با توجه به اینکه آغاز امامت امام هادی (ع) (۲۲۰ ق) و پایان آن (۲۵۴ق) است و ایشان تنها بیست سال آخر عمر را در سامرا بوده‌اند، سال تقریبی ولادت نیز (۲۲۴ ق) می‌شود.

اسم او را تمام دانشمندان رجالی عثمان بن سعید نوشته‌اند تنها در رجال کشی نام وی "حفص بن عمرو" ذکر شده است[۱۱] عثمان بن سعید از تبار قبیله بنی اسد بود لذا او را اسدی می‌گفتند[۱۲]، وطن اصلی بنی اسد یمن بود که به‌سوی نجد مهاجر و در سال ۱۹ هجری ساکن کوفه و نواحی کربلا شدند در سال ۳۶ هـ- در رکاب امام علی (ع) با دشمنان خدا جنگیدند، حبیب بن مظاهر و دیگر سران این قبیله تا نوشیدن شربت شهادت از حسین بن علی (ع) حمایت کردند، و همین قبیله اجساد شهداء کربلا را با احترام و بدون ترس از جنایت کاران بخاک سپردند[۱۳]. نقل شده که پدربزرگ عثمان، عمروبن حریث صیرفی کوفی از شیعیان سرشناس کوفه بوده[۱۴].

وی حیاتی‌ترین کار نهاد (رابطه با رهبری) را با پوشش روغن‌فروشی انجام می‌داد لذا لقب سمان یا زیات را دریافت کرد، از محله "عسکر" سامرا بود او را عسکری نیز می‌گفتند[۱۵]. کنیه او را ابو عمرو گفته‌اند چون فرزندی بنام عمرو داشت یا اینکه اسم جد او عمرو بوده او را منسوب با او کرده‌اند امام حسن عسکری (ع) بجای ابوعمرو بر وی لقب عَمری را گذاشت و این لقب همه جا با اسم وی ذکر شده است.از آنجا که وی را فرزندی بنام محمد بود که همان دومین سفیر باشد وی را ابومحمد نیز گفته‌اند[۱۶]. منابع تنها همین دو فرزند را برای وی ذکر کرده‌اند[۱۷].

عثمان بن سعید عمری از اوان نوجوانی در بیت امامت به خدمت امام هادی (ع) مشرف شد، پس از کسب فیض و آموزش‌های عالی به مقام وکالت و نمایندگی امام معصوم رسید و امین او شد، تا آنجا که معصوم دهم در حق وی فرمود: "هَذَا أَبُو عَمْرٍو الثِّقَةُ الْأَمِينُ مَا قَالَهُ لَكُمْ فَعَنِّي يَقُولُهُ وَ مَا أَدَّاهُ إِلَيْكُمْ فَعَنِّي يُؤَدِّيهِ"[۱۸].

عثمان بن سعید از جانب امام هادی (ع) به مقام سروکیلی نهاد وکالت رسید، وی امور درونی و بیرونی نهاد و تمام وکلای مناطق را تنظیم می‌کرد[۱۹]. سال (۲۵۴ ق) آغاز امامت حضرت عسکری و وکالت عثمان بن سعید برای آن حضرت است؛ امام عسکری (ع) نیز در حق وی فرمود: "هَذَا أَبُو عَمْرٍو الثِّقَةُ الْأَمِينُ ثِقَةُ الْمَاضِي وَ ثِقَتِي فِي الْحَيَاةِ وَ الْمَمَاتِ فَمَا قَالَهُ لَكُمْ فَعَنِّي يَقُولُهُ وَ مَا أَدَّى إِلَيْكُمْ فَعَنِّي يُؤَدِّيهِ"[۲۰].

امام عسکری (ع) مهم‌ترین راز الهی (ولادت حضرت حجت) را به وی بازگفت و او را مأمور نمود تا عقیقه ولادت را میان امت تقسیم کند[۲۱]، وی جایگاه نیابت خاصه را تنها به فرمان حضرت حجت (ع) دریافت نکرده بلکه حضرت عسکری (ع) پیشاپیش وی را به عنوان اولین سفیر امام معصوم (ع) در عصر غیبت معرفی نمود، امام عسکری (ع) در گردهمایی چهل نفری شیعیان سرشناس فرمود: … فهو خلیفه امامکم و الامر الیه[۲۲].

وی عهده‌دار غسل و تکفین یازدهیمن خورشید بود[۲۳]، چنانکه کفالت خانواده عصمت نیز بدوش او بود وی هنگام انتقال مرکز نهاد از سامرا به بغداد مادر حضرت حجت (ع) را نیز به بغداد انتقال داد[۲۴]. وی در سال (۲۶۰ ه-) نیابت آخرین خورشید را عهده‌دار شد و همراه با آغاز غیبت صغری عصر نیابت خاص شروع شد و عثمان بن سعید وظایفی را انجام می‌داد که پیش از این مخصوص رهبری بود[۲۵].

پاره‌ای از وظایف و فعالیت‌های سفیر اول در پاسخ از پرسش وظایف نواب خاص ذکر شد اینجا به وظایف مهم و ویژه او اشاره می‌شود؛ برانداختن نقاب از چهره جعفر عموی حضرت مهدی (ع) که مدعی مقام امامت بود اولین مسئولیت عثمان بن سعید بود، وی سران شیعه را از وجود حضرت مهدی مطمئن ساخت[۲۶].

وی به دستور حضرت حجت (ع) و به خاطر دورماندن فعالیت‌های سازمان از چشم دستگاه عباسی، مرکز نهاد را از سامرا به بغداد منتقل کرد وی در بغداد به کمک دستیاران ورزیده نهاد مانند احمد بن اسحق قمی و محمد قطان و حاجز وشاء رهبری وکالت را به دست داشت[۲۷].

وی در رفع ابهامات و تثبیت جایگاه خود و اثبات حضرت حجت (ع) چنان تلاش نمود که انشعاب‌ها و انحرافات زیادی که در پی شهادت امام عسکری (ع) و غیبت حضرت حجت (ع) پدید آمده بود را در کمترین زمان ریشه کن کرد، تمام وکلاء ناحیه و سران شیعه بابیت او را پذیرفتند تنها محمد بن نصیر و ابومحمدشریعی مدعیان دروغین در برابر او ایستادند[۲۸].

عثمان بن سعید معاصر هشت تن از حاکمان عباسی بود، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، مهتدی و معتمد.

وی شاهد رفتار زشت حاکمان عباسی به ویژه متوکل عباسی بود ویران کردن ضریح شهدای کربلا، مصادره دوباره فدک و… وی مباحث داغ میان معتزله و اشاعره مانند خلق قرآن و آراء صوفیه و واقفه را زیر نظر داشت.توقیعات با ارزشی به‌دست وی از جانب حضرت حجت صادر شد که به ذکر یکی از آنها بسنده می‌شود: … زمین هرگز از حجت خدا خالی نمی‌ماند، آن حجت یا آشکار است یا پنهان، مگر نمی‌دانند که امام‌های آنها بعد از رسول اکرم یکی پس از دیگری آمدند … تا جانشین حضرت عسکری بر اساس قضای حتمی الهی از دیدگان غایت شد[۲۹].

وی در راستای اهداف نهاد به اذن و نیروی حضرت حجت (ع) کراماتی بروز داد که طی پرسش مستقل بیان شد ذکر یک حدیث از میان احادیثی که توسط وی نقل شده حسن ختام این گفتار است: از امام عسکری (ع) راجع به حدیثی که از پدران حضرت روایت شده بود سؤال شد و آن حدیث این بود: کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است، امام عسکری (ع) فرمودند: این حدیث حق است چنان‌که روز حقیقت دارد، از امام عسکری (ع) سؤال شد حجت و امام پس از شما کیست؟ فرمود فرزندم (م،ح،م،د) [۳۰]… … همان طوری که تاریخ دقیق ولادت فرزند سعید معلوم نشد، تاریخ دقیق غروب این نور نیز معلوم نیست و تنها از راه قراین، تاریخ تقریبی آن به‌دست آمده.

در رجال بحرالعلوم حدود سال‌های (۲۶۴ یا ۲۶۵ ق) آمده[۳۱]، دکتر جاسم حسین (۲۶۷ ق) و جواد علی (۲۸۰ ق) می‌دانند[۳۲]، مرحوم محمدصدر طی یک تحلیل تاریخی نتیجه گرفته که وفات وی (۲۶۵ ق) بوده است[۳۳].

وی تنها فردی است که افتخار وکالت در عصر حضور ائمه و نیابت خاص به مدت پنج سال را در عصر غیبت داشت. آرامگاه او را همه اهل فن در شهر بغداد می‌دانند، ابونصرهبه الله بن محمد نوه دختری محمد بن عثمان می‌گوید: قبر عثمان بن سعید در طرف غربی بغداد خیابان "میدان" درب جبله، داخل مسجد است، شیخ طوسی می‌فرماید: من قبر او را در محلی که ابونصر می‌گوید (۴۰۸-۴۳۰) زیارت کرده‌ام[۳۴]؛ نویسنده این سطور نیز وقتی در سال (۱۴۲۴ ق) وارد کاظمین و بغداد شد، و با اشتیاق سراغ مرقد نواب اربعه را گرفتم، همه اهالی بغداد آنجا را می‌شناختند و نشانی آنجا را برایم دادند اما حقیر توفیق زیارت آنها را نیافتم و دریافتم که تا رضایت آنها و شایستگی ما نباشد زیارت ممکن نیست»[۳۵].
۲. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در این‌باره گفته است:

«نایب اول امام ثقة الاسلام شیخ محمد بن عثمان بن سعید عمری ابو عمرو أسدی است که هیچ یک از فرقه‌های مذهبی به هنگام یاد نمودن از او و اوصافش، در بزرگی و مورد اعتماد بودنش شک نداشته‌اند و او را بسیار ستوده‌اند. چرا این‌طور نباشد حال آنکه او از یازده سالگی در رکاب ابو جعفر دوم امام عسکری (ع) بوده است. از جمله روایت‌هایی که بیانگر منزلت و مقام و بزرگی اوست، روایتی است از احمد بن اسحاق. او چنین می‌گوید: از ابو الحسن امام هادی (ع) سؤال کردم؛ با چه کسی کار کنم و از که حدیث بپرسم و گفته چه کسی را بپذیرم؟ فرمود: عمری، معتمد من است هرچه به تو بگوید، از طرف من است و هر کاری گفت، دستور من است سخن از او بشنو و او را اطاعت کن که او مطمئن و قابل اعتماد است[۳۶].

فردی از امام عسکری (ع) در مورد عمری پرسید، ایشان چنین فرمود: عمری و پسرش افرادی مطمئن هستند. هرچه به تو رساندند از جانب من رسیده است و هرچه به تو بگویند از جانب من می‌گویند. از آنها بشنو و اطاعت کن که آنها مورد اطمینان من هستند[۳۷].

امام عسکری (ع) به ابراهیم بن عبده نیشابوری چنین فرمان داد: از شهر بیرون نرو مگر اینکه عمری- خدا با خشنودی من از او، راضی باشد- را ببینی، بر او سلام کن، تو او را می‌شناسی و او هم تو را می‌شناسد او پاک و مطمئن است[۳۸]. به خاطر سکونت او در پایگاه سر من رأی به ایشان عسکری می‌گفتند و چون او به تجارت روغن مشغول بود به او سمان می‌گفتند و او اموال رسیده را در ظرف‌های روغن می‌گذاشت و به دلیل ترس و تقیه، همه آنها را این‌گونه نزد ائمه (ع) می‌برد، زیرا او پیش‌بینی می‌کرد که در صورت فاش شدن این راز، حاکمان عکس‌العمل سختی در قبال آن نشان می‌دادند. وی نایب امام هادی و عسکری (ع) و امام منتظر (ع) بود، همین افتخار او را بس که امام هادی (ع) در مورد او می‌فرماید: ابو عمرو مطمئن و امین است. هرچه به شما بگوید، از طرف من است و هر خبری به شما رساند، از جانب من است[۳۹].

همچنین هنگامی که در مورد او از امام عسکری (ع) سؤال شد، امام (ع) نیز چنین پاسخی دادند و او در آن زمان دو فرزند داشت: محمد که دومین نایب است و احمد.

وی نقش واسطه میان امامان و بزرگان پیرو ایشان در نقاط مختلف را داشت و به این ترتیب سؤال‌ها و پاسخ‌ها را انتقال می‌داد و این اوضاع چندین سال ادامه داشت. او همانند چهار نایب دیگر در بغداد سکونت داشت و نیز چندین نماینده داشت و باعث شد او در پوشش اشتغال به تجارت توانست از نظر مردم و حاکمان پنهان بماند و اغیار پی به مأموریت خطیر او نبرند.

نامه‌های او به امام محدود به سؤال در مورد مشکلات اجتماعی و سیاسی آنها نبود بلکه سؤالات و اشکالات مختلف عقیدتی را نیز شامل می‌شد. در اثر خفقان سیاسی و تحت نظر بودن محل زندگی امام عسکری (ع) و جست‌وجو برای یافتن نوزادی که خواب ستمگران را آشفته کرده بود، بسیاری از توقیع‌هایی که نام نقل‌کننده آن ذکر نشده و تنها گفته شده خطاب به ساحت مقدس عرض کردیم از طرف این سفیر بوده است. او بالاخره وقتی ضعف جسمی و فرارسیدن مرگ خود را احساس کرد مسئولیت را با تأیید خود حضرت ولی عصر (ع)[۴۰] به فرزندش سپرد و بدین ترتیب ندای پروردگارش را لبیک گفت. امام خطاب به فرزندش در سوگ مرگ او چنین فرمود: ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم و تسلیم اراده و فرمان اوییم. پدرت سعادتمند زیست و نیکو از دنیا رفت. خداوند او را غریق رحمت گرداند و او را به اولیاء و دوستدارانشان ملحق گرداند او پیوسته به خاطر قرب الهی در راه آنها گام برمی‌داشت. خداوند او را شاد گرداند و از خطاهایش چشم پوشد[۴۱].

فرزندش ابو جعفر بن عثمان غسل و کفن و دفن او را انجام داد و در ضلع غربی بغداد، در میدان، در اولین جایگاه معروف به باب جبله در مسجد الدرب به خاک سپرده شد.

شیخ طوسی می‌گوید: مزارش را در مکان ذکرشده دیدم، بنایی است که دیوار آن محراب مسجد است و در کنار آن دری است که به مقبره او در خانه‌ای تنگ و تاریک منتهی می‌شود، هرماه به زیارت مزارش می‌رفتیم[۴۲]»[۴۳].
۳. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب‌الله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در این‌باره گفته‌است:
۴. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «فرهنگنامه مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

«ابو عمرو، عثمان بن سعید عمری، نخستین نایب خاص حضرت مهدی (ع)‏ بود. شیخ طوسی، درباره سفیران حضرت و نخستین ایشان چنین نوشته است: "سفیرانی که از سوی امامان معصوم (ع) به نیکی یاد شده‏‌اند؛ نخستین آنان مرد بزرگواری است که حضرت امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) او را توثیق فرموده‌‏اند و او، شیخ موثق، ابو عمر عثمان بن سعید عمری است[۵۲].

نام وی عثمان بن سعید، کنیه‌‏اش ابو عمرو و لقبش العمری، سمّان[۵۳]، اسدی و عسکری می‏‌باشد.

وی از یاران، اصحاب و شاگردان مورد اطمینان امام دهم و امام یازدهم (ع) بود. او مردی بزرگوار و مورد اطمینان بود که از یازده سالگی در محضر امام هادی (ع) به خدمت‌‏گزاری و یادگیری احکام، حدیث و آموزه‌‏های اسلامی اشتغال داشت و شاگرد تربیت ‏یافته مکتب ولایت و امامت بود[۵۴]. شاید یکی از دلایلی که وی در پیشگاه دو امام پیش از حضرت مهدی (ع)‏ قرار گرفته بود، این بود که کسی در شأن و عظمت او تردید نداشته باشند و مردم، به راحتی نیابت او از حضرت مهدی (ع)‏ را بپذیرند. از احمد بن اسحاق نقل شده است: از حضرت هادی (ع) پرسیدم: "با چه کسی دادوستد کنیم و از چه کسی مطلب را بگیریم و گفته‏ چه کسی را بپذیریم؟ امام فرمود: عمری مورد اعتماد من است؛ آنچه را از من به تو برساند، به طور قطع از من می‌‏رساند و آنچه را از قول من برای تو گوید، به طور قطع از من می‌‏گوید. "از خود، چیزی نمی‌‏گویدگ سخن وی را گوش کرده، اطاعت نما؛ زیرا او مورد اعتماد و امین است[۵۵].

عثمان بن سعید از سال ۲۶۰ ق به نص صریح امام حسن عسکری (ع) به نیابت از امام غایب معرفی شد.

همچنین حضرت مهدی (ع)‏ به وکالت و نیابت عثمان بن سعید برای جمعیت و اهالی قم اشاره کرد و آن‏ها را به عثمان بن سعید ارجاع داد[۵۶]. از مهم‏ترین ویژگی‌‏های نخستین نایب حضرت مهدی (ع)‏ به موارد زیر می‏توان اشاره کرد:

  1. مورد اطمینان سه امام معصوم (ع) و امین ایشان بود[۵۷]؛
  2. در مراسم ولادت حضرت مهدی (ع)‏ حضور چشمگیری داشت[۵۸]؛
  3. مراسم کفن ‏و دفن امام عسکری (ع) را بر عهده گرفت[۵۹]؛
  4. به دستور امام عسکری (ع) پس از شهادت آن حضرت، عهده‌‏دار نیازهای خانواده آن حضرت شد؛
  5. افزون بر آن‏که از طرف امام عسکری (ع) به نیابت حضرت مهدی (ع)‏ نصب شده بود، توسط خود حضرت مهدی (ع)‏ نیز به این مقام گماشته شد؛
  6. نقش مهمّی در رسوایی جعفر کذاب داشت؛
  7. پس از وفات وی، نامه تسلیتی از طرف حضرت مهدی (ع)‏ صادر شد و در آن، از او تجلیل فراوانی شد.

وی اندکی پیش از سپری شدن عمرش، به دستور حضرت مهدی (ع)‏، فرزندش، محمد بن عثمان را نایب خاص پس از خود منصوب کرد. البته پیش از این، فرزند عثمان بن سعید از سوی امام عسکری (ع) فردی مورد اطمینان برای فرزندش حضرت مهدی (ع)‏ معرفی و معین شده بود[۶۰].

یکی از پژوهشگران معاصر درباره مدت نیابت نایب نخست، چنین نوشته است: "با وجود نقش تعیین‏‌کننده عثمان بن سعید در سازماندهی و تحکیم پایگاه شیعیان، بسیاری از ابعاد شخصیت و زندگانی او در دوران کودکی و جوانی و چگونگی رشد و نموّ او، از جمله تولد، وفات و مدت نمایندگی او در بستر تاریخ مبهم مانده است. هیچ نویسنده و مورخی به صورت قطع و یقین، تاریخ وفات او را مشخص نکرده است. بعضی‌‏ها به طور کلی متعرض این مسأله نشده‏‌اند و بعضی هم با بیان تاریخ‏‌های احتمالی، از کنار مسأله رد شده‏‌اند.

این تحقیق، پس از نقل برخی دیدگاه‏‌ها در این زمینه، دو دیدگاه را مطرح کرده است. سپس نخستین آن دو را انتخاب کرده، این‏گونه نوشته است: "او پیش از سال ۲۶۷ ق درگذشته است؛ اما مشخص نیست کدام سال. بیشتر تاریخ‏‌نگاران و دانشمندان علم رجال، همین احتمال را انتخاب کرده‏‌اند و این، به واقع نزدیک‏تر است[۶۱]. ابو نصر هبة اللّه بن محمد می‌‏گوید: "قبر عثمان بن سعید در طرف غربی بغداد در خیابان "میدان" در اوّل محل، که به "درب جبله" معروف است، در داخل مسجد، درب راست که داخل می‌‏شوند و قبر در خود قبله مسجد قرار دارد"[۶۲]»[۶۳].
۵. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«سفیر اول امام مهدی (ع) ابوعمرو عثمان بن سعید عمری است. او به جهت شناخته نشدن، به شغل روغن فروشی روی آورد. در مصادر تاریخی سخن از سال ولادت و وفات او به میان نیامده است، و تنها اسم او برای اولین بار به عنوان وکیل خاص امام هادی (ع) برده شده است. او بعد از شهادت امام هادی (ع) وکیل خاص از طرف امام عسکری (ع) شد. آن حضرت نیز او را در مناسبت‌های مختلف مورد مدح و ستایش خود قرار می‌داد. از جمله آنکه در حق او فرمود: این ابوعمرو ثقه و امین است، مورد اطمینان گذشتگان و مورد اطمینان من در حیات و بعد از حیات من است، هر آنچه برای شما می‌گوید از من است و آنچه به شما می‌رساند از جانب من می‌باشد[۶۴]. در مجلسی که او با چهل نفر از شیعیان امام عسکری (ع) بودند، حضرت فرزند خود مهدی را به او نشان داد و بر امامت و غیبت او تصریح نمود، و درباره وکالت او فرمود: هر آنچه عثمان (بن سعید) می‌گوید قبول کنید...[۶۵] هنگام شهادت امام عسکری (ع) در سال ۲۶۰ هجری، در تغسیل حضرت حاضر بود و تمام امور ایشان را به عهده داشت[۶۶].

ممکن است که این عمل را این گونه توجیه نماییم که او در ظاهر، عمل تغسیل را انجام داده تا امر بر حاکمان ظلم مشتبه گردد وگرنه مطابق برخی روایات، امر تغسیل و تکفین امام بر عهده امام است. عثمان بن سعید بعد از شهادت امام عسکری (ع) به تصریح آن حضرت و نصّ امام مهدی (ع) هنگام ورود قمّی‌ها به سامرا، سفیر اوّل آن حضرت شد، و از آن موقع به انجام وظایف خود پرداخت، تا آنکه وقت وفاتش رسید. فرزندش ابوجعفر محمّد بن عثمان متولّی تجهیز او شد و در جانب غربی بغداد به خاک سپرده شد[۶۷]. بعد از وفات عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه نامه‌ای صادر شد و حضرت در آن نامه با تسلیت به فرزندش محمّد، او را به سفارت خود منصوب گردانید[۶۸]»[۶۹].
۶. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

عثمان بن سعید از زمان امام حسن عسکری (ع)، رئیس وکلای امام بود و تمام وجوهاتی که شیعیان توسط‍‌ وکلا می‌فرستادند، همه به وی تحویل داده می‌شد و او نیز آن را خدمت امام تقدیم می‌کرد. پس از وفات امام عسکری (ع) نیز به‌طور مخفیانه سازمان وکالت را اداره می‌کرد[۷۲]. پس از وفات عثمان بن سعید، حضرت مهدی (ع) طی نامه‌ای به فرزندش تسلیت فرمود. عثمان بن سعید چون درگذشت او را در جانب غربی بغداد در شارع المیدان، در اول محل، که معروف به "درب الجبله" است، در داخل مسجد، درب راست که داخل می‌شوند و قبر در خود قبله مسجد قرار دارد.

در منابع امامیه به تاریخ وفات او اشاره نشده است و مورخان متاخر کوشیده‌اند تاریخ تقریبی نشان دهند و نوشته‌اند رحلت وی باید پس از سال ۲۶۰ ه ‍‌-تاریخ وفات امام عسکری (ع)- و قبل از سال ۲۶۷ اتفاق افتاده باشد[۷۳]. برای عثمان بن سعید دو فرزند به نام‌های "محمد بن عثمان" -که بعدها دومین نایب امام زمان (ع) شد- و "احمد بن عثمان" ذکر شده است[۷۴]. وی از یازده سالگی در محضر امام هادی (ع) به خدمتگزاری و کسب فقه و حدیث و تعالیم اسلامی اشتغال داشته است، و به القابی در میان شیعیان مشهور شده است:

  1. سَمّان یا زَیّات (روغن‌فروش): او را "سمّان" یا "زیّات" می‌گفتند زیرا برای پوشش نهادن به مقام والای "وکالت" و "نیابت" به تجارت زیتون اشتغال داشت، تا به این وسیله در آن روزگار که خفقان و اختناق عجیبی بر جهان پهناور اسلامی و به خصوص شیعیان و دوستداران اهل بیت حاکم بود، خود را از شر دستگاه خلافت، حفظ‍‌ نماید. روش وی چنین بود که شیعیان، اموالی را که برای امام حسن عسکری (ع) می‌آورند به وی تسلیم می‌کردند و او از ترس دستگاه عباسی، آن اموال را میان ظرف روغن پنهان نموده و بدین‌گونه به خانه امام (ع) می‌رسانید[۷۵]. او برای پوشش نهادن به موقعیت حساس خود، در بازار روغن‌فروشان برای ارتش روغن و اجناس دیگر حمل می‌کرد[۷۶].
  2. اسدی: چون از قبیله "بنی اسد" بود، لذا به او "اسدی" می‌گفتند[۷۷].
  3. عسکری: عثمان بن سعید را "عسکری" نیز می‌گفتند، زیرا او از محله "عسکر" سامرا بوده است[۷۸].
  4. عَمری: وی به این لقب شهرت بیشتری دارد. در علت انتساب وی به "عمری" بین علمای رجال اختلاف است. شیخ طوسی در "الغیبة" می‌نویسد: گروهی از شیعیان گفته‌اند: حضرت امام عسکری (ع) فرمود: اسم "عثمان" و کنیه او "ابو عمرو" در یک شخص جمع نمی‌شود و دستور دادند که کنیه او را بر هم زنند و از آن‌وقت "عمری" خوانده شد[۷۹].

عثمان بن سعید، وکیل خاص و نماینده سه امام معصوم، امام هادی، امام حسن عسکری و امام زمان (ع) بود. وی محرم اسرار امام حسن عسکری (ع) بود. وقتی امام مهدی (ع) متولد شد، امام حسن عسکری (ع) گفت: پیکی دنبال عثمان بن سعید بفرستید. یک نفر فرستاده شد و عثمان بن سعید آمد. امام حسن عسکری (ع) فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بخر و آن را تقسیم کن و به خاطر آن مولود، چندین گوسفند عقیقه کن[۸۰]. امام مهدی (ع) به وکالت و نیابت عثمان بن سعید در مقابل جمعیت و هیئت اهالی قم اشاره کرد و آنها را به عثمان بن سعید ارجاع داد[۸۱]. عثمان بن سعید حدود پنج سال نیابت حضرت را به عهده داشت و وقتی از دنیا رفت، خاطر شریف امام زمان (ع) نیز محزون گردید و طی نامه شریفی به فرزند بزرگوارش "محمد بن عثمان" تسلیت گفت و او را به جای پدرش منصوب کرد[۸۲]. مرحوم علامه مجلسی در "بحار" زیارتنامه‌ای را برای عثمان بن سعید نقل کرده است که این‌گونه شروع می‌شود: "السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، النَّاصِحُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ و..."[۸۳]»[۸۴].

7. آقای کامل سلیمان؛
آقای کامل سلیمان، در کتاب «روزگار رهایی» در این‌باره گفته است:

«ابو عمرو، عثمان بن سعید عمروی اسدی، پیش از ولادت حضرت ولی عصر (ع) به مدت ۵ سال از طرف امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) وکیل و نماینده بود و در میان شیعیان به عنوان "زیات" یا "سمان" (روغن‌فروش) ملقب بود، زیرا برای پوشش نهادن به مقام والای وکالت و نیابت از امام (ع) به تجارت زیتون اشتغال داشت، تا به این وسیله در آن روزگار که خفقان و اختناق عجیبی بر جهان پهناور اسلامی و به‌خصوص شیعیان و دوستداران اهل بیت حاکم بود، خود را از شر دستگاه خلافت حفظ کند![۹۰]. او برای پوشش نهادن به موقعیت حساس خود، در بازار روغن‌فروشان برای ارتش روغن و دیگر اجناس حمل می‌کرد!.

در مورد "عمروی" تعبیرات جالبی از امامان معصوم رسیده است، از جمله امام حسن عسکری (ع) به وکیل خود در قم "احمد بن اسحاق" فرمود: "عمری، مورد وثوق و اعتماد منست، آنچه از من نقل کند، بی‌تردید از من شنیده است، آنچه بگوید، از زبان من می‌گوید، از او بشنو، و از وی اطاعت کن، که او امین و مورد وثوق است"[۹۱]. هنگامی‌ که عمروی چنین لطف و بزرگواری امام (ع) را در حق خود شنید به سجده شکر افتاد و خدا را سپاس گفت و اشک شوق از دیدگانش فروریخت. روی این بیان بیش از آنکه امام عصر (ع) دیده به جهان بگشاید، عمروی در میان شیعیان به امانت و وثاقت معروف بود و همه شیعیان او را نماینده امام و مورد اعتماد آنحضرت می‌دانستند، و در عظمت و بزرگواری او تردیدی نداشتند. عمروی از اوان کودکی حجت خدا به مقام سفارت و نیابت از طرف آنحضرت منصوب شد.

در ایام درگذشت امام حسن عسکری (ع) از عمروی پرسیدند: آیا امام حسن عسکری (ع) وفات کرده است؟ گفت: آری، او درگذشت ولی در میان شما جانشینی گذاشت که گردنش این‌چنین است. با دست به غده گردن خود اشاره کرد و فهمانید که آری امام از دنیا رفته ولی فرزند دلبندش در میان شماست که علیرغم کمی سن و سالش به دوران بلوغ رسیده و جوانی رشید می‌باشد[۹۲]. عمروی از جمله کسانی است که در مراسم غسل و کفن و نماز و دفن امام حسن عسکری (ع) شرکت نمود.

از جمله توقیعات شریفی که به خط حضرت ولی عصر (ع) به دست عمروی و به افتخار او از ناحیه مقدسه صادر شده، نامه‌ایست که فرازهایی از آن را در زیر می‌آوریم: "... خداوند ما و شما را از فتنه‌ها حفظ کند، به ما و شما روح یقین عنایت فرماید، ما و شما را از سوء خاتمه و بدی بازگشت محافظت نماید. به ما رسیده است که جماعتی در دین خود دچار تردید شده‌اند و در مورد ولاة امر خود به شک و تردید افتاده‌اند، این خبر ما را به غصه و اندوه واداشته است. این غم و اندوه ما به‌جهت شماست نه برای خود ما، و تأسف و تأثر ما صرفا به‌خاطر شماست نه ما، زیرا خداوند با ماست، دیگر نیازی به غیر او نداریم. حق با ماست، هرکس از ما دوری گزیند ما را به وحشت نمی‌اندازد. ما پرورده پروردگار خود هستیم و دیگران پرورده ما هستند[۹۳].

جوانان ما بعد از تجربیات تلخ و ناگوار به نارسائی دو قطب شرق و غرب پی برده‌اند ولی دیگر دیر است، زیرا آنها پس از پشت‌پا زدن به نظام الهی به شرق و غرب روی آورده‌اند و امروز که فلسفه‌های شرق و غرب را نارسا می‌بینند، در وادی ضلالت، حیران و سرگردان می‌مانند. حضرت ولی عصر (ع) در نامه دیگری که به سفیر اول خود برای او و شیعه در توضیح امر خدا و ثبات قدم به‌ حق مرقوم فرموده‌اند چنین می‌فرمایند: "چگونه است که به فتنه افتاده در وادی سرگردانی گام می‌سپارند؟ و به چپ و راست منحرف می‌شوند؟ از دین خود دوری گزیده‌اند یا در دین خود دچار تردید شده‌اند؟ با حق درآویخته‌اند یا از روایات راست و درست بی‌خبراند؟ یا آگاهند و خود را به فراموشکاری می‌زنند؟! مگر نمی‌دانند که زمین هرگز خالی از حجت نخواهد بود؟ یا ظاهر و آشکار، و یا غائب و پنهان!. مگر نمی‌دانند که امام‌های آنها، بعد از رسول اکرم (ص) یکی پس از دیگری به‌طور منظم آمده و رفته‌اند. تا نوبت به امام پیشین- یعنی پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (ع)- رسید، که به فرمان خدا به این مقام منصوب شد و به جای پدران بزرگوارش نشست و مردمان را به‌ سوی حق و صراط مستقیم رهنمون گردید. او نیز قدم‌به‌قدم راه پدرانش را پیمود و سرانجام به جانشین خود عهد امامت را تسلیم نمود. خداوند جانشین او را از دیده‌ها پوشیده داشت و جایگاهش را پنهان ساخت، و این براساس مشیت خدا بود که در قضای حتمی خدا گذشته و در تقدیر الهی قطعیت یافته بود. و اینک موقعیت او با ماست و دانش و فضیلت او در اختیار ماست. اگر خداوند اجازه دهد در مورد آنچه منع فرموده، و برطرف سازد آنچه (غیبت) را که مقرر نموده، حق را در نیکوترین شکل و روشنترین قالب آن عرضه می‌نماید، و خود از پشت پرده ظاهر می‌شود، و حجت خود را اقامه می‌کند، و لکن تقدیر الهی شکست‌ناپذیر، و اراده او تردیدناپذیر است و از مشیت او نتوان پیشی گرفت. باید پیروی هوای نفس را به کنار گذاشته، براساس اعتقاد خود استوار بمانند و از آنچه که از دیده‌هایشان پوشیده شده، جستجو نکنند، تا به گناه نیفتند، و از آنچه خدای پوشیده نگهداشته، پرده برندارند تا پشیمان نشوند"[۹۴].

هنگامی‌که سفیر اول حضرت ولی عصر (ع) دیده از جهان برتافت، شیعیان در غم و اندوه فراوانی فرورفتند. خاطر شریف حضرت ولی عصر (ع) نیز در سوگ او محزون گردید. و طی نامه شریفی که به افتخار فرزند بزرگوارش "محمد بن عثمان" از ناحیه مقدسه صادر شد، به فرزندش تسلیت فرمودند. در این نامه چنین آمده است:"إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ تَسْلِيماً لِأَمْرِهِ وَ رِضَاءً بِقَضَائِهِ عَاشَ‏ أَبُوكَ‏ سَعِيداً وَ مَاتَ‏ حَمِيداً فَرَحِمَهُ اللَّهُ وَ أَلْحَقَهُ بِأَوْلِيَائِهِ وَ مَوَالِيهِ ع فَلَمْ يَزَلْ مُجْتَهِداً فِي أَمْرِهِمْ سَاعِياً فِيمَا يُقَرِّبُهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَيْهِمْ نَضَّرَ اللَّهُ وَجْهَهُ وَ أَقَالَهُ عَثْرَتَه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۹۵]»[۹۶].

پرسش‌های وابسته

  1. اولین سفیر و نایب خاص امام مهدی چه کسی بود و چگونه به نیابت رسید؟ (پرسش)
  2. اسم و کنیه و القاب اولین نایب امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  3. عثمان بن سعید در چه سالی وفات یافت؟ (پرسش)
  4. عثمان بن سعید در چه سنی وفات یافت؟ (پرسش)
  5. عثمان بن سعید در کجا وفات یافت؟ (پرسش)
  6. عثمان بن سعید در کجا دفن شده است و قبر ایشان کجاست؟ (پرسش)
  7. عثمان بن سعید در کجا متولد شد؟ (پرسش)
  8. عثمان بن سعید در چه تاریخی متولد شد؟ (پرسش)
  9. عثمان بن سعید در چند سالگی به نیابت امام دوازدهم رسیده است؟ (پرسش)
  10. عثمان بن سعید وکیل و نایب چند امام بودند؟ (پرسش)
  11. عثمان بن سعید چند سال نایب اول امام دوازدهم بودند؟ (پرسش)
  12. عثمان بن سعید چند فرزند داشته است؟ (پرسش)
  13. چرا یکی از القاب معروف نایب اول عمری بود؟ (پرسش)
  14. چرا لقب اسدی را به عثمان بن سعید داده بودند؟ (پرسش)
  15. چرا لقب عثمان بن سعید سمان یا زیات است؟ (پرسش)
  16. آیا درست است که عثمان بن سعید امام حسن عسکری را غسل داده و کفن کرده است؟ (پرسش)
  17. آیا عثمان بن سعید امام مهدی را دیده است؟ (پرسش)
  18. آیا برای عثمان بن سعید کراماتی گزارش شده است؟ آن کرامات چیستند؟ (پرسش)
  19. آیا روایتی که تصریح به سفارت عثمان بن سعید دارد ضعیف السند نیست؟ (پرسش)
  20. آیا موضوع غیبت امام مهدی ساخته عثمان بن سعید است؟ (پرسش)
  21. چرا امام مهدی به نائب اول دستور داد از سامرا به بغداد برود؟ (پرسش)
  22. آیا با مرگ عثمان بن سعید امام مهدی تسلیتی گفتند و در این زمینه توقیعی صادر کردند؟ (پرسش)
  23. آیا دلیلی بر این وجود دارد که عثمان بن سعید مورد اطمینان و امین امام هادی و امام عسکری و همچنین وکیل امام عسکری بوده است؟ (پرسش)
  24. به چه دلیل عثمان بن سعید از سامرا به بغداد مهاجرت کرد؟ (پرسش)
  25. به چه دلیل یکی از القاب عثمان بن سعید عسکری بود؟ (پرسش)
  26. چه کسی عثمان بن سعید را غسل داد؟ (پرسش)
  27. مرکز فعالیت عثمان بن سعید در کجا و در کدام شهر بود؟ (پرسش)

پانویس

  1. " أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ مَنْ أُعَامِلُ (وَ عَمَّنْ) آخُذُ وَ قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ فَقَالَ الْعَمْرِيُّ ثِقَتِي فَمَا أَدَّى‏ إِلَيْكَ‏ عَنِّي‏ فَعَنِّي‏ يُؤَدِّي‏ وَ مَا قَالَ‏ لَكَ‏ عَنِّي‏ فَعَنِّي‏ يَقُولُ‏ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ فَإِنَّهُ الثِّقَةُ الْمَأْمُون‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ اصول کافی؛ کلینی؛ ج ۱، ص ۳۳۰، چاپ تهران، سال ۱۳۸۸ هجری و غیبت؛ طوسی؛ ص ۲۱۹، چاپ تهران، سال ۱۳۹۸هجری.
  2. " الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ؛ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ‏ عَنِّي‏، فَعَنِّي‏ يُؤَدِّيَانِ‏، و مَا قَالَا لَكَ‏، فَعَنِّي‏ يَقُولَانِ‏؛ فَاسْمَعْ لَهُمَا و أَطِعْهُمَا؛ فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَان‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ اصول کافی؛ ج ۱، ص ۳۳۰، چاپ تهران، سال ۱۳۸۸ هجری و غیبت؛ طوسی، ص ۲۱۹، چاپ تهران، ۱۳۹۸ هجری.
  3. " فَلَا تَخْرُجَنَ‏ مِنَ‏ الْبَلْدَةِ حَتَّى‏ تَلْقَى‏ الْعَمْرِيَ‏ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِرِضَايَ عَنْهُ، وَ تُسَلِّمَ عَلَيْهِ وَ تَعْرِفَهُ وَ يَعْرِفَكَ فَإِنَّهُ الطَّاهِرُ الْأَمِينُ الْعَفِيفُ الْقَرِيبُ مِنَّا وَ إِلَيْنَا‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ رجال کشی؛ ج ۲، ص ۵۸۰، چاپ مشهد، ایران، سال ۱۳۹۰ هجری.
  4. " حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّانِ قَالا دَخَلْنَا عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ (ع) بِسُرَّ مَنْ‏ رَأَى‏ وَ بَيْنَ‏ يَدَيْهِ‏ جَمَاعَةٌ مِنْ‏ أَوْلِيَائِهِ‏ وَ شِيعَتِهِ‏ حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهِ بَدْرٌ خَادِمُهُ فَقَالَ يَا مَوْلَايَ بِالْبَابِ قَوْمٌ شُعْثٌ‏ غُبْرٌ فَقَالَ لَهُمْ هَؤُلَاءِ نَفَرٌ مِنْ شِيعَتِنَا بِالْيَمَنِ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ يَسُوقَانِهِ إِلَى أَنْ يَنْتَهِيَ إِلَى أَنْ قَالَ الْحَسَنُ (ع) لِبَدْرٍ فَامْضِ فَائْتِنَا بِعُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ الْعَمْرِيِّ فَمَا لَبِثْنَا إِلَّا يَسِيراً حَتَّى دَخَلَ عُثْمَانُ فَقَالَ لَهُ سَيِّدُنَا أَبُو مُحَمَّدٍ (ع) امْضِ يَا عُثْمَانُ فَإِنَّكَ الْوَكِيلُ وَ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ عَلَى مَالِ اللَّهِ وَ اقْبِضْ مِنْ هَؤُلَاءِ النَّفَرِ الْيَمَنِيِّينَ مَا حَمَلُوهُ مِنَ الْمَالِ ثُمَّ سَاقَ الْحَدِيثَ إِلَى أَنْ قَالا ثُمَّ قُلْنَا بِأَجْمَعِنَا يَا سَيِّدَنَا وَ اللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ لَمِنْ خِيَارِ شِيعَتِكَ وَ لَقَدْ زِدْتَنَا عِلْماً بِمَوْضِعِهِ مِنْ خِدْمَتِكَ وَ إِنَّهُ وَكِيلُكَ وَ ثِقَتُكَ عَلَى مَالِ اللَّهِ تَعَالَى ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ غیبت؛ طوسی؛ ص ۲۱۶ و بحار؛ مجلسی؛ ج ۵۱، ص ۳۴۵، چاپ تهران، سال ۱۳۹۳ هجری.
  5. " عَنْ جَمَاعَةٍ مِنَ الشِّيعَةِ مِنْهُمْ عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ مَشْهُورٍ قَالُوا جَمِيعاً اجْتَمَعْنَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) نَسْأَلُهُ‏ عَنِ‏ الْحُجَّةِ مِنْ‏ بَعْدِهِ‏ وَ فِي‏ مَجْلِسِهِ‏ أَرْبَعُونَ‏ رَجُلًا فَقَامَ إِلَيْهِ عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ عَمْرٍو الْعَمْرِيُّ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ أَمْرٍ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي فَقَالَ لَهُ اجْلِسْ يَا عُثْمَانُ فَقَامَ مُغْضَباً لِيَخْرُجَ فَقَالَ لَا يَخْرُجَنَّ أَحَدٌ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنَّا أَحَدٌ إِلَى أَنْ‏ كَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ فَصَاحَ (ع) بِعُثْمَانَ فَقَامَ عَلَى قَدَمَيْهِ فَقَالَ أُخْبِرُكُمْ بِمَا جِئْتُمْ قَالُوا نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ جِئْتُمْ تَسْأَلُونِّي عَنِ الْحُجَّةِ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعَمْ فَإِذَا غُلَامٌ كَأَنَّهُ قِطَعُ قَمَرٍ أَشْبَهُ النَّاسِ بِأَبِي مُحَمَّدٍ (ع) فَقَالَ هَذَا إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ أَطِيعُوهُ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِي فَتَهْلِكُوا فِي‏ أَدْيَانِكُمْ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَهُ مِنْ بَعْدِ يَوْمِكُمْ هَذَا حَتَّى يَتِمَّ لَهُ عُمُرٌ فَاقْبَلُوا مِنْ عُثْمَانَ مَا يَقُولُهُ وَ انْتَهُوا إِلَى أَمْرِهِ وَ اقْبَلُوا قَوْلَهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛غیبت؛ طوسی؛ ص ۲۱۷، چاپ تهران، سال ۱۳۹۸ هجری.
  6. رطل برابر است با (۲۵۶۴ گرم).
  7. غیبت؛ طوسی؛ ص ۲۱۶.
  8. غیبت؛ طوسی؛ ص ۲۱۵، چاپ تهران، سال ۱۳۹۸ هجری.
  9. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۱۵۹-۱۶۴.
  10. "و الوسائط بينه و بين شيعته... و هم جماعة كان الحسن بن علي (ع) عدلهم في حياته، و اختصهم أمناء له في وقته، و جعل إليهم النظر في أملاكه و القيام بأموره بأسمائهم و أنسابهم و أعيانهم كأبي عمرو عثمان بن سعيد السمان، و ابنه أبي جعفر محمد بن عثمان بن سعيد، و غيرهم ممن سنذكر أخبارهم فيما بعد إن شاء الله، و كانوا أهل عقل و أمانة، و ثقة ظاهرة، و دراية، و فهم، و تحصيل، و نباهة كانوا معظمين عند سلطان الوقت لعظم أقدارهم و جلالة محلهم مكرمين لظاهر أمانتهم و اشتهار عدالتهم حتى إنه يدفع عنهم ما يضيفه إليهم خصومهم..." (مجلسی، بحارالانوار، ۲۰۳،۵۱).
  11. ر.ک: شیخ طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ۸۱۳،۲ رقم ۱۰۱۵.
  12. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح۳۱۴.
  13. بستانی، دائرة‌المعارف، ۴۷۳،۳؛ دائرة‌المعارف تشیع، ۴۴۱،۳.
  14. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۴۱ خود مصنف این نظر را نمی‌پذیرد.
  15. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح۳۱۴.
  16. پورامینی، راویان نور (عثمان‌سعید)، ص ۱۸، غفارزاده، زندگانی نواب خاص، ص ۱۰۵.
  17. پورامینی، راویان نور (عثمان‌سعید)، ص ۱۸، غفارزاده، زندگانی نواب خاص، ص ۱۰۵.
  18. ابن داوود حلی، رجال ابن داوود، قسم اول، باب‌العین رقم ۹۹۱، ص ۱۳۳. "عثمان بن سعيد العمري‏ السمان الزيات يكنى أبا عمر، جليل القدر ثقة خدم الهادي (ع) و له إحدى عشرة سنة و له إليه عهد معروف، و توكل للعسكري (ع)" و رقم ۱۴۴۹ - "محمد بن عثمان بن سعيد العمري يكنى أبا جعفر و أبوه يكنى أبا عمرو جميعا وكيلان من جهة صاحب الزمان (ع) لهما منزلة عظيمة جليلة عند الطائفة..."
  19. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۷، ۳۵۶، ح۳۱۸، ۳۱۹.
  20. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح۳۱۵.
  21. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص ۴۳۱ باب ۴۲، ح۶.
  22. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۷، ح۳۱۹.
  23. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۶، ح۳۱۸.
  24. سفینة‌البحار، شیخ عباس قمی، ۱۴۶،۶، ۱۴۵، چاپ اول، دارلاسوه ۱۴۱۴ ق.
  25. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص ۴۷۶ باب ۴۳، ح۲۶.
  26. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۴۳.
  27. صدر، پژوهشی در زندگی امام مهدی (ع)، ص ۲۶۷.
  28. جباری، سازمان وکالت، ص ۴۵۴.
  29. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص ۵۱۰، باب توقیعات، ح۴۲.
  30. مجلسی، بحارالانوار، ۱۶۰،۵۱، تاریخ امام ثانی‌عشر، باب ماورد عن‌العسکریین، ح۷.
  31. غفارزاده، زندگانی نواب خاص، ص ۱۴۳ به نقل از تعلیقه رجال بحرالعلوم ۱۲۷،۴.
  32. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۵۶، ۱۵۵.
  33. صدر، تاریخ الغیبة‌الصغری، ۴۰۴.
  34. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۸، ح۳۲۰.
  35. لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۲۳۰-۲۳۷.
  36. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۶۰.
  37. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۳۰.
  38. طوسی، الغیبة، ص ۲۵۶.
  39. تفریشی، نقد الرجال، ج ۵، ص ۱۵۲.
  40. طوسی، الغیبة، ص ۲۲۱.
  41. الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰۱.
  42. الطوسی، الغیبة، ص ۲۱۸.
  43. حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۱۳۳.
  44. منتهی المقال و المهدی، ص ۱۸۱.
  45. اعیان الشیعه، ج ۴، بخش سوم، ص ۱۶.
  46. اعیان الشیعه، ج ۴، بخش سوم، ص ۱۶.
  47. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴.
  48. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴.
  49. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۶.
  50. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۵.
  51. طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص ۱۱۰ - ۱۱۱.
  52. نعمانی، الغیبة، ص ۳۵۳
  53. علت ملقب شدن او به "سمّان" این بود که به تجارت روغن می‏پرداخت، تا در پس این کار، به مسئولیت اصلی خود بپردازد و از شرّ حکومت در امان باشد
  54. علی غفارزاده، پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان (ع)، ص ۱۰۶، به نقل از: شیخ طوسی، رجال الطوسی، رقم ۲۲، ص ۴۳۴
  55. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح ۳۱۵
  56. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۷۶، ح ۲۶
  57. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح ۳۱۵
  58. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۴۲، ح ۶
  59. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۶، ح ۳۱۸
  60. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۶.
  61. ر. ک: علی غفارزاده، پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان (ع)، ص ۱۴۲
  62. ر. ک: علی غفارزاده، پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان (ع)، ص ۱۴۴
  63. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۰۴ - ۳۰۶؛ درسنامه مهدویت، ص ۷۶.
  64. هذا أبوعمرو الثقه الأمین، ثقه الماضی وثقتی فی المحیی والممات، فما قاله لکم فعنّی یقوله، وما أدّی إلیکم فعنّی یؤدّیه؛ الغیبه، طوسی، ص ۳۵۴؛ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴
  65. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۴۶، ح ۱
  66. الغیبه، طوسی، ص ۳۵۶
  67. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۰، ح ۳
  68. الغیبه، طوسی، ص ۳۶۱؛ کمال الدین، ص ۵۱۰؛ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۴۸
  69. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۴۵.
  70. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۶.
  71. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۲۹.
  72. اختیار معرفة الرجال، ص ۵۳۲.
  73. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۵۶.
  74. زندگانی نواب خاص امام زمان (ع)، غفارزاده، ص ۱۰۵.
  75. غیبة طوسی، ص ۳۵۴.
  76. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۲۹۱.
  77. غیبة طوسی، ص ۳۵۴.
  78. غیبة طوسی، ص ۳۵۴.
  79. غیبة طوسی، ص ۳۵۴.
  80. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۰.
  81. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۶.
  82. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب توقیعات، ص ۵۱۰.
  83. بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۹۳.
  84. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۴۸۱.
  85. زندگانی نواب خاص امام زمان (ع)، غفارزاده، ص ۱۰۵.
  86. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۸.
  87. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۰۸.
  88. غیبة طوسی، ص ۳۵۳.
  89. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۴۴.
  90. غیبت شیخ طوسی، ص ۲۱۴؛ بحار، ج ۵۱، ص ۳۴۴؛ الکنی و الالقاب، ج ۳، ص ۲۲۷.
  91. " الْعَمْرِيُّ ثِقَتِي فَمَا أَدَّى‏ إِلَيْكَ‏ عَنِّي‏ فَعَنِّي‏ يُؤَدِّي‏ وَ مَا قَالَ لَكَ عَنِّي فَعَنِّي يَقُولُ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ فَإِنَّهُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۰؛ اعلام الوری، ص ۳۹۶؛ منتخب الاثر، ص ۳۹۴؛ غیبت شیخ طوسی، ص ۲۱۷.
  92. ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ اعلام الوری، ص ۳۹۶.
  93. " عَافَانَا اللَّهُ‏ وَ إِيَّاكُمْ‏ مِنَ‏ الْفِتَنِ‏ وَ وَهَبَ لَنَا وَ لَكُمْ رُوحَ الْيَقِينِ وَ أَجَارَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنْ سُوءِ الْمُنْقَلَبِ إِنَّهُ أُنْهِيَ إِلَيَّ ارْتِيَابُ جَمَاعَةٍ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَا دَخَلَهُمْ مِنَ الشَّكِّ وَ الْحَيْرَةِ فِي وُلَاةِ أَمْرِهِمْ فَغَمَّنَا ذَلِكَ لَكُمْ لَا لَنَا وَ سَأَوْنَا فِيكُمْ لَا فِينَا لِأَنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَلَا فَاقَةَ بِنَا إِلَى غَيْرِهِ وَ الْحَقُّ مَعَنَا فَلَنْ يُوحِشَنَا مَنْ قَعَدَ عَنَّا وَ نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدَ صَنَائِعِنَا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ شاید منظور امام (ع) این باشد که دیگران برای آنها آفریده شده‌اند و از ولایت آنها بازخواست خواهند شد. یا مقصود این باشد که اخلاق، آداب و تربیت آنها به عهده امامان است از این رهگذر پرورده اخلاقی آنها هستند. یا طبق جمله معروف هرکس مرا حرفی یاد داده، مرا بنده خود ساخته است همه، بنده و نعمت پرورده آنها هستند. «مؤلف».
  94. "كَيْفَ‏ يَتَسَاقَطُونَ‏ فِي‏ الْفِتْنَةِ وَ يَتَرَدَّدُونَ‏ فِي‏ الْحَيْرَةِ وَ يَأْخُذُونَ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَارَقُوا دِينَهُمْ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ عَانَدُوا الْحَقَّ أَمْ جَهِلُوا مَا جَاءَتْ بِهِ الرِّوَايَاتُ الصَّادِقَةُ وَ الْأَخْبَارُ الصَّحِيحَةُ أَوْ عَلِمُوا ذَلِكَ فَتَنَاسَوْا أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً وَ إِمَّا مَغْمُوراً أَ وَ لَمْ يَعْلَمُوا انْتِظَامَ أَئِمَّتِهِمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ (ص) وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ إِلَى أَنْ أَفْضَى الْأَمْرُ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْمَاضِي يَعْنِي الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَامَ مَقَامَ آبَائِهِ (ع) يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ كَانَ نُوراً سَاطِعاً وَ قَمَراً زَهْراً اخْتَارَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مَا عِنْدَهُ فَمَضَى عَلَى مِنْهَاجِ آبَائِهِ (ع) حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ عَلَى عَهْدٍ عَهِدَهُ وَ وَصِيَّةٍ أَوْصَى بِهَا إِلَى وَصِيٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَى غَايَةٍ وَ أَخْفَى مَكَانَهُ بِمَشِيَّتِهِ لِلْقَضَاءِ السَّابِقِ وَ الْقَدَرِ النَّافِذِ وَ فِينَا مَوْضِعُهُ وَ لَنَا فَضْلُهُ وَ لَوْ قَدْ أَذِنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا قَدْ مَنَعَهُ وَ أَزَالَ عَنْهُ مَا قَدْ جَرَى بِهِ مِنْ حُكْمِهِ لَأَرَاهُمُ الْحَقَّ ظَاهِراً بِأَحْسَنِ حِلْيَةٍ وَ أَبْيَنِ دَلَالَةٍ وَ أَوْضَحِ عَلَامَةٍ وَ لَأَبَانَ عَنْ نَفْسِهِ وَ قَامَ بِحُجَّتِهِ وَ لَكِنَّ أَقْدَارَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا تُغَالَبُ وَ إِرَادَتَهُ لَا تُرَدُّ وَ تَوْفِيقَهُ لَا يُسْبَقُ فَلْيَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَى وَ لْيُقِيمُوا عَلَى أَصْلِهِمُ الَّذِي كَانُوا عَلَيْهِ وَ لَا يَبْحَثُوا عَمَّا سُتِرَ عَنْهُمْ فَيَأْثَمُوا وَ لَا يَكْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَنْدَمُوا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۱؛ الامام المهدی، ص ۲۵۷.
  95. "ما برای خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست، تسلیم فرمان خدا و راضی به قضای الهی هستیم. پدرت سعادتمندانه زیست و نیکو از این‌ جهان دیده بربست. خدای رحمتش کند و او را به اولیاء و موالی خود ملحق سازد، که همواره در راه آنها کوشا بود و در چیزهایی که او را به خدا نزدیک سازد تلاشی فراوان داشت. خدای تبارک و تعالی رویش را سفید و درخشنده گرداند و لغزشهایش را ببخشد"بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹؛ منتخب الاثر، ص ۳۹۵؛ غیبت شیخ طوسی، ص ۲۱۹؛ الامام المهدی، ص ۲۵۲؛ الزام الناصب، ص ۱۲۵ و ۱۳۰.
  96. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج1، ص 182-188.