سیره اهل بیت در مبارزه با طاغوت چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره اهل بیت در مبارزه با طاغوت چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی معصومان
مدخل بالاترطاغوت
مدخل اصلیمبارزه با طاغوت در سیره معصوم
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره اهل بیت در مبارزه با طاغوت چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره سیاسی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد ملک‌زاده

حجت الاسلام و المسلمین محمد ملک‌زاده در کتاب «سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور» در این‌باره گفته‌ است:

«پیشوایان معصوم در عصر حاکمیت جور در خط مقدم مبارزه‌ای قرار داشتند که هدف آن اصلاح جامعه، پیاده ساختن احکام اسلام و برپا کردن عدالت بود. در این دوران، ایشان تنها محور و ملجأ امتی بودند که در مشکلات فکری، عقیدتی و سیاسی، پناهگاه مطمئنی را برای خود جست‌وجو می‌کردند. در این بخش افزون بر اشاره به خط مشی سیاسی - الهی اهل‌بیت (ع) اصول محوری حاکم بر سیره ایشان در میدان عمل سیاسی را مورد توجه قرار داده و سپس شیوه‌های مبارزه را در این جهاد مقدس مورد بررسی قرار خواهیم داد.

آن حضرت در روایتی دیگر فرموده‌اند: نشاط و شادی در پرتو راضی بودن به رضای الهی و یقین به دست می‎آید و اندوه و غم، در شک و ناخشنودی به مقدرات الهی حاصل می‌‌شود[۳]. مولای متقیان علی (ع) نیز در بیان فرموده‌اند: «ارْضَ‏ تَسْتَرِحْ‏»[۴]. به خشنودی خدا خشنود باش و در نتیجه، شاد و راحت زندگی کن. شیوه و سیره زندگی پیشوایان معصوم جملگی بر محور رضایت بر قضای الهی است. ایثار و جانبازی سیدالشهداء در صحرای کربلا و تحمل تمامی مصیبت‌ها و اسارت‌ها، همه بر مبنای منطق رضایت به قضای خداوند پدید می‌آید. و این منطق، در سیره تمامی پیشوایان معصوم (ع) مشاهده می‌شود. پیش از این در روایتی از امام باقر (ع) چنین آمد: روزی آن حضرت بر بالین جابر بن عبدالله انصاری که در بستر بیماری افتاده بود، حاضر شده و از او احوال‌پرسی کرد، وی پاسخ داد: در حالی هستم که پیری را به جوانی دوست دارم، مرگ را به زندگی ترجیح می‌دهم و به بیماری بیش از سلامتی علاقه‎مندم. امام باقر (ع) فرمود: اما من آنچه را خدا بخواهد، دوست دارم. اگر جوانی هر را بخواهد، به همان علاقه‌مندم، بیماری یا سلامتی، زندگی یا مرگ، هر کدام را او بپسندد، من نیز همان را می‌پسندم[۵].

امام باقر (ع) با این سخن، به این پیر پاکدل و یار دیرین رسول خدا (ص) بیان کرد که خاندان اهل‌بیت (ع)، تنها به رضای الهی خشنودند و یاران و پیروان ایشان نیز در همه حال باید این‌گونه باشند.

شاهد دیگر سخنان امام باقر (ع)، در مورد عمر بن عبدالعزیز است. می‌دانیم او یکی از معدود خلفای عادل در عصر ائمه اطهار (ع) است. این سخن امام باقر (ع) در مورد وی، حاکی از آن است که خلیفه غاصب، اگرچه عادل باشد، نامشروع خواهد بود. ابوبصیر نقل می‌کند که: در مجد با حضرت باقر (ع) بودم که عمر بن عبدالعزیز با غلامان خود وارد شد. امام فرمود: این جوان به سلطنت می‌رسد و و چهار سال زندگی می‌کند و می‌میرد. اهل زمین بر او می‎گیرند و اهل آسمان لعنتش می‎کنند، چون در مجلسی نشسته که حقی در آن نداشته است[۸].

پیشوایان معصوم در مجموع با اعتقاد به نامشروع بودن حکومت‌های عصر خویش، مسلمانان را از هرگونه همکاری با آنان - مگر در موارد ضرورت که خود ایشان اجازه می‌دادند - برحذر می‌داشتند و این موارد گواه بر این است که این بزرگواران تنها به نظام آرمانی حکومت اسلامی می‌اندیشیدند و هر حاکمیتی غیر از آن را نامشروع می‌دانستند.

برخی روایات بیان می‌کند که شجاعت با صبر- که یکی از بارزترین ویژگی‌های ائمه اطهار (ع) است - رابطه نزدیک دارد. به طوری که امیر مؤمنان علی (ع) در بیانی می‌فرماید: «الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»[۱۲]؛ صفت شجاعت همچون صبر، یکی از بارزترین صفات ائمه (ع) است که در همه حال به آن مزین بودند، زیرا لازمه هدایت مردم و نبرد بی‏امان با دشمنان اسلام، برخورداری از این صفت و روحیه است. دوست و دشمن به شجاعت و دلیری امام علی (ع) اعتراف داشتند. نبردهای قهرمانانه و پیروزمندانه ایشان در جنگ‌های عصر پیامبر (ص)، از شجاعت بیش از حد ایشان حکایت دارد. شجاعت آن حضرت جلوه‌ای از شجاعت و دلیری رسول خدا (ص) در برابر مشرکان و ایستادگی در برابر آنان بود. امام علی (ع) خود می‌فرمود: سوگند به خدا! اگر همه عرب برای نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، من پشت به آن نبرد نمی‌کنم[۱۳]. ایشان در پاسخ آنان که تأخیر در شروع جنگ صفین را نشانه ترس او از مرگ می‌پنداشتند فرمود: اما اینکه می‌گویید آیا (تأخیردر شروع جنگ) از ترس مرگ است؟ سوگند به خدا باک ندارم به سوی مرگ بروم یا او به سوی من بیاید[۱۴].

واقعه کربلا بارزترین جلوه شجاعت و دلیری خاندان اهل‌بیت (ع) است که جلوه‌ای از آن را به پیروان و محبان واقعی خود نیز انتقال داده بودند. فرزند آن حضرت امام سجاد (ع) در مجلس ابن‌زیاد که از غلبه ظاهری سپاهش سرمست بود و امام را به قتل تهدید می‌کرد، فرمود: آیا مرا به کشته شدن تهدید می‌کنی؟ مگر نمی‌دانی که کشته شدن، عادت ما و شهادت، کرامت ماست؟[۱۵].

پیامبر اکرم (ص) روزی به اصحابش فرمود: با من بر این امر بیعت کنید که هیچ چیزی از مردم تقاضا نکنید[۱۷]. و یا امام صادق (ع) می‌فرماید: شیعیان ما از مردم چیزی را تقاضا نمی‌کنند، گرچه از گرسنگی بمیرند[۱۸]. و یا امام سجاد (ع) می‌فرمود: دوست ندارم دارای شتران سرخ مو (ثروت کلان) باشم ولی در برابر تحصیل آن، لحظه‌ای تن به ذلت دهم[۱۹].

واقعه کربلا را می‌توان به عنوان یکی از بارزترین جلوه‌های عزت‌مندی و ذلت‌ناپذیری معرفی کرد: آن حضرت پس از ردّ بیعت با یزید درباره عزت‌مندی و ذلت‌ناپذیری بسیار سخن گفت. در جایی فرمود: مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است[۲۰]. و یا در روز عاشورا فرمود: آگاه باشید این شخص فرومایه (یزید) مرا بین دو راهی مرگ و ذلت قرار داده است. هیهات که ما به ذلت تن دهیم[۲۱].

پیشوایان معصوم (ع) در حال صلح یا جنگ - بر همین روش عمل می‌کردند و هیچ‌گاه حتی در بدترین و سخت‌ترین شرایط به ذلت تن نمی‌دادند. در زمانی که امام کاظم (ع) در سخت‌ترین شرایط زندان به سر می‌برد روزی هارون، وزیرش یحیی بن خالد برمکی را به حضور‌طلبید و گفت: به زندان برو و موسی بن جعفر (ع) را از غل و زنجیر آزاد کن. سلام مرا به او برسان و بگو اگر از من درخواست عفو نمایی، تو را آزاد می‌کنم. امام کاظم (ع) در پاسخ یحیی فرمود: من بیش از یک هفته در این دنیا نخواهم ماند... از جانب من به هارون بگو تو به زودی در فردای قیامت در پیشگاه عدل الهی زانو می‌زنی و در آنجا معلوم می‌شود که ظالم و ستمگر کیست؟[۲۲]

به آن بزرگ‌مرد الهی که سالیان طولانی در زندان هارون به سر می‌برد، هر از گاهی از این درخواست‌ها می‌رسید، اما همواره و با کمال صلابت در برابر حاکم ستمگر -هارون- ایستادگی می‌کرد و مرگ باعزت را در برابر زندگی با ذلت ترجیح می‌داد.

  • وفای به عهد و پیمان: وفای به عهد و پیمان که عهدهای سیاسی، تجاری، اخلاقی، حقوقی و اجتماعی را شامل می‌شود، همچون شیرازه‌ای است که روابط اجتماعی و سیاسی و... را محکم نگاه می‌دارد. این امر به قدری دارای اهمیت است که خداوند در آیات مختلف بر آن تأکید فرموده است: وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا[۲۳]. وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ[۲۴]. و یا در آیات دیگر می‌خوانیم: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ[۲۵]. وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا[۲۶]. پیشوایان معصوم بارزترین مصادیق عمل‌کنندگان به عهد و پیمان بودند و همواره پیروان خود را نیز در عمل به عهد و پیمان سفارش می‌کردند. پیامبر اکرم (ص) تا اندازه‌ای بر این اصل تأکید می‌کرد که می‌فرمود: «لَا دِينَ‏ لِمَنْ‏ لَا عَهْدَ لَهُ‏»[۲۷]:

امام رضا (ع) می‌فرمود: ما خاندانی هستیم که وعده‌های خود را قرضی بر گردن خود می‌دانیم؛ چنان که رسول خدا (ص) چنین بود[۲۸]. امام صادق (ع) نیز در روایتی می‌فرماید: سه چیز است که برای هیچ‌کس در مورد آن، عذر و بهانه پذیرفته نخواهد شد. بازگرداندن امانت به صاحبش، خواه نیکوکار باشد یا بدکار، وفای به عهد، خواه با شخص نیکوکاری عهد بسته باشد یا بدکار و نیکی به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار[۲۹]. بر این اساس هنگامی که صلح تحمیلی میان امام حسن (ع) و معاویه بسته شد، ایشان به طور کامل به این پیمان و قرارداد وفا کرد. امام حسین (ع) نیز تا زمانی که معاویه زنده بود، به این قرارداد احترام گذاشت.

منبع‌شناسی جامع

پانویس

  1. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۲.
  2. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۱.
  3. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۹۵.
  4. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمة، ج۴، ص۱۴۷.
  5. محسن الامین عاملی، اعیان الشیعه، ج۱۵، ص۱۴۱.
  6. شمس‎الدین ابوالمظفر ابن‎جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۵۰.
  7. ابوجعفر محمد بن علی ابن‎شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل‎ابی‌طالب، ج۴، ص۳۲۰؛ احمد ابن‎اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۴.
  8. محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة النصوص و المعجزات، ج۵، ص۲۹۲.
  9. هشام بن اسماعیل یکی از حاکمان ستمگر مدینه بود که نسبت به خاندان اهل بیت (ع) و پیروان ایشان از هیچ ستمی فروگذار نکرده بود، وی سعید بن مسیب، محدث معروف و محترم مدینه را به خاطر امتناع از بیعت، شصت تازیانه زد و با وضع نامناسبی سوار بر شتر دور مدینه چرخاند. او نسبت به خاندان علی (ع) به ویژه امام سجاد (ع) بیش از دیگران ستم روا داشت.
  10. ر.ک: ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۸، ص۶۱؛ ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‎طالب (ع)، ج۳، ص۳۰۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۱، ص۱۷-۲۷.
  11. «ترس زیاد از ناتوانی نفس و ضعف یقین، نشأت می‌گیرد.» عبدالواحد التمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص۱۵۰.
  12. «صبر، شجاعت است.» نهج‎البلاغه، حکمت ۴.
  13. البلاغه، نامه ۴۵.
  14. البلاغه، خطبه ۵۵.
  15. عزالدین ابی‌الحسن علی بن محمد ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴؛ احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۱۲۳.
  16. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۳۹.
  17. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۱۵۸. امام صادق (ع) در روایتی می‌فرماید: «عِزُّ الْمُؤْمِنِ‏ اسْتِغْنَاؤُهُ‏ عَنِ‏ النَّاسِ‏»؛ عزت مؤمن، بی‌نیازی او از مردم است. (ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (فروع کافی)، ج۵، ص۶۳).
  18. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۱۵۸.
  19. حسین نوری طبرسی، مستدرک‌الوسائل و مستنبط‌المسائل، ج۲، ص۴۶۴.
  20. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۲.
  21. ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۶، ص۲۳۵.
  22. ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل‌ابی‌طالب (ع)، ج۴، ص۲۹۰.
  23. «چون پیمان بندند وفا کنند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  24. «و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.
  25. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.
  26. «و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
  27. «آنکه وفا ندارد دین ندارد.» محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۶.
  28. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۷.
  29. ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، الخصال، ج۱، ص۶۶.
  30. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۲۳۷-۲۴۸.