ویژگیهای قرآن در معارف و سیره علوی
کلام خدا و جلوهگاه او
نخستین ویژگی قرآن کریم آن است که کلام خداوند و کتاب او است. کلامی که بر پایه وحی و نزول - با واسطه یا بیواسطه جبرئیل - بر قلب مبارک پیامبر اکرم(ص) القا شده است. بر این اساس، قرآن تمامی هستی و هویت خود را از استناد به ذات اقدس ربوبی دارد: اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ[۱]. راز حقیقت قرآن در کلام و کتاب خدا بودن آن نهفته است. این امر ویژگیهایی را برای کتاب آسمانی پدید آورده که توجه به آنها در شناسایی حقیقت آن ضروری است. قرآن از نگاه امیرمؤمنان «کلام خدا» است و سخن خدا با سخن انسان متفاوت است؛ یعنی چنانکه خداوند بزرگ، شبیه چیزی نیست، کلام او نیز به سخنان دیگر شباهت ندارد[۲]. کلام انسان نمونهای از فعل او است. آدمی با تأمل و تفکر، کلامی در ذهن خود میسازد و آن را بر زبان جاری میکند.
در حالی که قرآن، کلام و کتاب خدا است و حقیقت و اعتبار خود را از او میگیرد، ژرفایی و گستردگی معارف و تعالیم قرآن از آنرو است که از سوی خدای علیم و حکیم نازل شده است. افزون بر این، از نظر امام علی(ع) قرآن جلوهگاه خدا است و خداوند در کتاب و کلام خود بر انسانها تجلی کرده است: «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ»[۳]؛ «پس خداوند سبحان در کتاب خود - بیآنکه او را ببینند، خود را بر بندگانش آشکار ساخت؛ به آنچه از قدرت خود به آنان نشان داد و از قهر خود ایشان را ترساند». درباره تجلی خدا در قرآن میتوان گفت که قرآن حاوی آیات و نشانههای خدا است؛ زیرا از دو نوع آیه سخن میگوید:
- آیات تشریعی؛ هر یک از جملات، و آیات قرآن، نشانههای خدا است و هر یک بر آموزهای از آموزهها یا حکمی از احکام دین دلالت دارد؛ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ[۴]. قرائت و تدبر در آیات قرآن که کلام خدا است، سبب برقراری ارتباط انسان با خدا و در نتیجه ظهور معرفت فطری میشود.
- آیات تکوینی؛ هر یک از نمادها و پدیدههای جهان هستی، مانند زمین، آسمان، باد و باران، نشانههای تکوینی خدا هستند که علم، قدرت و حکمت پدیدآورنده خود را نشان میدهند، و به تعبیر حضرت امیر(ع) همه آفریدهها حجت خدا و دلیل بر او هستند[۵]. مطالعه هر یک از این آیات تکوینی زنگارهای غفلت را از دل انسان زدوده، او را به معرفت فطری متذکر میسازد. در چنین لحظهای خداوند خود را بر دل بنده خداشناس خود آشکار میکند؛ «بِهَا تَجَلَّى صَانِعُهَا لِلْعُقُولِ»[۶]؛ «آفریدگار، با آفریدههایش بر خردها تجلی کرد».
بنابراین، قرآن مجید از یک بیانگر آیات تشریعی، و از سوی دیگر یادآور آیات سو تکوینی خدا است. پس، تجلی خدا در قرآن، تجلی به آیات و نشانهها است[۷]. از همین رو، میتوان نتیجه گرفت که الهی بودن و استناد به خدا، مهمترین خصیصه قرآن کریم است و هرگونه شناخت و داوری درباره قرآن، بدون در نظر گرفتن این ویژگی، ناقص و نارسا است.[۸]
سند نبوت
دومین عامل در شناسایی حقیقت قرآن، واقعیت و شأن آورنده آن است؛ زیرا قرآن کریم، سند نبوت و معجزه جاوید پیامبر خاتم(ص) است. رسالت پیامبر و ظهور آیین الهی اسلام با نزول آیات قرآن تحقق یافت. پیامبر اسلام(ص) دعوت آسمانی خود را با قرآن آغازید، و مردم را به معارف تابناک آن فراخواند و با قرآن، مبارزطلبید. سنجش چگونگی دعوت حضرت با پیامبران گذشته، نشان دهنده عظمت محتوا و سند رسالت او است؛ زیرا پیامبران پیشین، پس از مأموریت به دعوت مردم به سوی کمال و رستگاری، برای اثبات نبوت خود معجزهای میآوردند تا آنان به صدق دعوی ایشان پی ببرند. بنابراین، درباره پیامبران دو امر مطرح است: نبوت و دعوت الهی؛ ابراز معجزه، که امری جدا از اصل دعوت آنان بود و با توجه به زمانمند بودن رسالت ایشان، معجزهها، همگی در زمان و مکانی محدود، تحقق مییافتند. در حالی که میان دعوت و معجزه پیامبر اسلام(ص) تفکیکی نیست. قرآن مجید، هم متضمن دعوت پیامبر به کمال و رستگاری در عرصه اعتقاد و عمل است، هم سند نبوت و معجزه ایشان، و از آنجا که رسالت پیامبر خاتم، جهانی و جاودانی است، معجزه ایشان نیز همیشگی و همهجایی است. بدین ترتیب، در مورد پیامبر خاتم، اصل دعوت، با وسیله اثبات آن، مصداق واحد یافته است. امام علی(ع) هنگام سخن گفتن از بعثت پیامبر اسلام(ص)، به نزول قرآن نیز اشاره میکند؛ «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولًا هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ»[۹]؛ «خداوند پیامبری هدایتگر با کتابی گویا برانگیخت». در جایی دیگر میفرماید: [خداوند] او را با نور روشنگر و برهان آشکار و راه هویدا و کتاب هدایتگر برانگیخت[۱۰]. آری، دومین ویژگی مهم قرآن، آن است که برهان نبوت پیامبر اسلام است؛ یعنی هم مصدر و منبع معارف و حقایقی است که حضرت رسول(ص) با بعثت خویش به جهانیان عرضه کرد، هم وسیله اثبات حقانیت رسالت ایشان است که تا قیامت بر تارک جهان خواهد درخشید.[۱۱]
کتاب هدایت
زمانی که جهل و ظلمت، جور و غارت و حیرت و ضلالت سراسر جهان را فرا گرفته بود و به تعبیر امام علی(ع) در جهان رسولانی نبودند، در زمانی دراز، مردم را خواب غفلت ربوده بود؛ فتنهها سر برداشته، کارها نابسامان بود؛ آتش جنگها شعله میکشید؛ روشنایی از جهان رخت بربسته و فریب و نادرستی آشکار گردیده بود؛ جهان به باغی میمانست که برگ درختانش به زردیگراییده بود و کسی از آن امید ثمری نداشت؛ پرچمهای هدایت کهنه و فرسوده گشته، رایات ضلالت پدیدار شده بود...[۱۲] در چنین شرایطی خداوند پیامبر رحمت[۱۳] خود را با کتاب هدایت و رحمت[۱۴]، برای همه جهانیان برانگیخت. پیامبر برای نجات و هدایت انسانها کتابی روشنگر و راهنما آورد؛ هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ[۱۵]. این ویژگی، بیانگر هدف نزول قرآن است؛ یعنی قرآن برای هدایت انسانها نازل شده است. مرجع بسیاری از اوصاف قرآن، مانند نور، بصائر، برهان، فرقان همین ویژگی قرآن است که در سخنان امام علی(ع) نیز فراوان به چشم میخورد: منزلهایی است که مسافران، راه آن گم نکنند و نشانههایی است که از چشم روندگان پوشیده نماند... و نوری که با آن ظلمت نبود... و هدایت است برای هر که بدان اقتدا کند...[۱۶].
از نظر امام علی(ع) نوشداروی همه دردها و مایه رهایی از کفر و نفاق و سرگردانی، قرآن است؛ بدانید کسی را با داشتن قرآن فقر، و بدون آن، توانگری نیست. از آن برای دردهایتان بهبودی و در سختیها یاری بجویید؛ زیرا در قرآن درمان بزرگترین بیماریها: کفر و نفاق و گمراهی و سرگردانی، هست[۱۷]. از نظر امام خداوند در کتاب هدایت خود، راه خیر و شر را بیان کرده و هر که مسیر خیر را برگزیند و از مسیر شر فاصله گیرد، راه یافته است. حاصل هدایت قرآن چیست؟ از تأمل در قرآن و سخنان امیرمؤمنان(ع) برمیآید که قرآن، متمسک به خود را به صراط مستقیم و طریق استوار هدایت میکند[۱۸]؛ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَ اللَّهِ دَلِيلًا هُدِيَ إِلَى الَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۱۹]؛ «هر که سخن خدا را راهنمای خود قرار دهد، به طریق استوار راه مییابد». همچنین میفرماید: «مردم، هر که از خدا پند و نصیحت خواهد، موفق میشود و آنکه سخن خدا را راهنما قرار دهد، به سبیل استوار راه مییابد»[۲۰].
در دیدگاه امام انس و همنشینی با قرآن، هدایتافزا و گمراهیکُش است: بدانید که این قرآن خیرخواهی است که نیرنگ و خیانت نمیکند، و هدایتگری است که گمراه نمیسازد، و سخنگویی است که دروغ نمیگوید. هرکه با قرآن نشیند، با افزونی یا کاستی از آن جدا شود: افزایش در هدایت یا کاهش در گمراهی[۲۱]. شرط هدایتیابی به وسیله قرآن، تسلیم شدن در برابر آموزههای شکوهمند آن است. حضرت امیر(ع) میفرماید: اسْتَسْلِمُوا وَ سَلِّمُوا لِأَمْرِهِ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَضِلُّوا مَعَ التَّسْلِيمِ؛ «تسلیم شوید و در برابر دستور قرآن سر فرود آورید. اگر چنین کنید، هرگز گمراه نمیشوید»[۲۲].
هدایت قرآنی، محدود به زمان و مکان و شرایط ویژه نیست. قرآن در همه زمانها و موقعیتها، هدایتگر است و با نورافشانی خود، همواره پردههای جهل و گمراهی را میدرد. بر این اساس، هیچ کس با داشتن قرآن، از فتنهها و گمراهیها هراسی نخواهد داشت؛ چنانکه امام علی(ع) تصریح میفرماید: «بدانید که قرآن راهنمای شب و روز، و روشنایی شب تاریک است برای دفع هر سختی و نیاز»[۲۳]. از نگاه امام علی(ع) قرآن نه تنها در هدایتگری غنی و مستقل است و «هیچ کس را پس از قرآن نیازمندی و کسی را بدون آن توانگری نیست»[۲۴]، بلکه به سوی غیر او نباید دست نیاز دراز کرد که پذیرفته نخواهد شد: «از غیر قرآن شفا مجو و که در آن برای هر دردی شفایی است» و «شبههها تنها با قرآن آشکار میشود»[۲۵]. اساساً طلب هدایت از غیر قرآن، ضلالت است. آن حضرت به نقل از پیامبر میفرماید: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد، بهزودی در امت تو فتنه خواهد شد. گفتم: راه چاره چیست؟ گفت: کتاب خدا... هر که از غیر آن هدایت بجوید، خدا او را گمراه سازد[۲۶]. گفتنی است که ویژگی هدایتگری قرآن برای همگان، یکسان نیست. قرآن برای انسانها با درجات مختلف ایمان، معرفت، درک و عقل، هدایتهای ویژه و متناسب دارد. از این رو، قرآن مجید گاه خود را هُدًى لِلنَّاسِ[۲۷] میداند، گاه هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[۲۸]؛ یعنی قرآن در مرتبهای برای همه انسانها - عالم و عامی، و کافر و مؤمن - مایه هدایت است و در مراتب بالاتر برای پرهیزگاران، خردورزان و اندیشمندان.[۲۹]
حکمت جاوید
قبل از نزول قرآن، انسان از اندیشهها و دانشهایی چند برخوردار بود و یافتهها و تجربیاتی داشت. برخی مکتبها و نحلههای فلسفی و عرفانی، در نقاطی از جهان - مانند ایران و یونان- رواج داشت. هر چه نام دانش داشت، فرآورده اندیشه، تجربه و کشف انسان بود. دانشهای بشری از جهات گوناگونی محدود و ناقص است؛ اما آنچه از سوی خداوند علیم و حکیم در شب قدر بر قلب مبارک حضرت ختمی مرتبت(ص) نازل شد، حکمتی ورای دانشها و اندیشههای موجود بود. با نزول قرآن، معارف و تعالیمی از سوی خداوند متعال، به بشر ارزانی شد که از لحاظ ماهیت و محتوا، گستره شمول، عمق تبیین، جامعیت و کمال، با دانشهایی که در محافل علمی آن روز رواج داشت، بسیار متفاوت بود و چشماندازی نو و آکنده از شور زندگی و سلوک معنوی را پیش روی انسان نهاد.
خداوند قرآن را با عباراتی چون الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ[۳۰] و حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ[۳۱] میستاید و میفرماید: «... در میان شما پیامبری از خودتان فرستادیم که آیات ما را بر شما میخواند و شما را پاک میسازد و شما را کتاب و حکمت میآموزد و آنچه را نمیدانستید، به شما یاد میدهد»[۳۲]. از نگاه امام نیز قرآن رساترین حکمت است؛ «مردم، برای خدای سبحان در روی زمین، هیچ حجتی استوارتر از پیامبر ما محمد(ص) و حکمتی رساتر [گویاتر] از کتابش - قرآن عظیم - وجود ندارد»[۳۳].
حکمت در لغت به معنای استواری، اتقان و منع از فساد و جهل است[۳۴]؛ بر این اساس، حکمت قرآن، معارف راستین و مطابق واقع است که از سویی، هرگز دچار نقض نمیشود و هیچ کژی در آن راه نمییابد، و از سوی دیگر با روشنگری خود، انسان را در عرصه عمل، از فساد و تباهی بازمیدارد و در حوزه علم نیز مانع نادانی وی میگردد. «عَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِينُ وَ النُّورُ الْمُبِينُ... لَا يَعْوَجُ فَيُقَامَ وَ لَا يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ»[۳۵]؛ «بر شما باد به کتاب خدا که ریسمان محکم است و نور آشکار... کژی نپذیرد تا نیازش به راست کردن باشد، و از حق عدول نکند، تا به راه حقش بازگردانند». بر پایه پارهای از آیات قرآنی و سخنان آن حضرت، وجه اعجاز و رمز جاودانگی قرآن کریم در علوم و معارف آن نهفته است. قرآن به جهت محتوا و ماهیت علمی بینظیر است. این کتاب، هیچگاه از روشنگری علمی باز نخواهد ایستاد. چنانکه امام علی(ع) میفرماید: «اتَّبِعُوا النُّورَ الَّذِي لَا يُطْفَى وَ الْوَجْهَ الَّذِي لَا يَبْلَى»[۳۶]؛ «از آن نور [خدایی] که خاموش نمیشود و وجه الهی که کهنه نمیگردد، پیروی کنید». نیز میفرماید: پس قرآن را بر او نازل کرد؛ نوری که چراغهایش خاموش نشود، چراغی که فروزندگیاش کاستی نیابد... پرتوی که روشناییاش تاریکی نگیرد، فرقانی که برهانش خاموشی نپذیرد، و بنیانی که ارکانش ویران نگردد...[۳۷].
همچنین میفرماید: کلام خدا در میان شما است؛ گویایی است که زبانش از گفتن درنمیماند؛ سرایی است که ارکانش ویران نمیشود؛ پیروزی است که یارانش به هزیمت نمیروند[۳۸]. بنابراین، اصلیترین منبع علم و حکمت الهی قرآن است که در ابعاد گوناگون، روشنگری میکند. نیل به حقایق راستین و فهم آموزههای دین در حوزههای خداشناسی، انسانشناسی، معادشناسی و... با قرار گرفتن در پرتو انوار فروزان قرآن، میسر است.[۳۹]
دستهبندی آموزههای قرآن
معارف و آموزههای قرآن کریم را میتوان از زوایای مختلفی دستهبندی کرد. در یک نگاه، معارف قرآن و سنت به سه حوزه مسائل اعتقادی، احکام و اخلاقیات قسمتپذیر است؛ لیکن با عنایت به آیات قرآن و سخنان امیرمؤمنان(ع)، قسمتبندی دیگری را میتوان عرضه کرد. ملاک این دستهبندی، سنخ محتوای شناختهای قرآنی است. هر دسته از آموزههای قرآن، حوزه شمول، شیوه فهم و تفسیر ویژه خود را دارا است. بر این اساس، آموزههای قرآن - از نظر محتوا - به سه دسته قسمتپذیر است:
آموزههای ارشادی
آموزه ارشادی، گزاره یا حکمی است که عقل آدمی - مستقل از وحی - آن را درک و اثبات میکند. سخنان وحی و شرع در این موارد، ارشاد و تأیید حکم عقل است. بسیاری از معارف و احکام قرآن، ارشاد به حکم عقل است. احکامی مانند وجوب ایمان به خدا پس از یادآوری معرفت فطری، وجوب توبه، لزوم وفا به عهد، نیکی به پدر و مادر و حرمت شرب خمر - که حوزه مستقلات عقلی را شکل میدهند - با عقل کشف میشود؛ چنانکه بنمایه اخلاق را مستقلات عقلی پی میریزد. مقایسه احکام و آموزههای قرآنی با احکام عقلی که در بیان امام علی(ع) مطرح شده گواه ملازمه و هماهنگی معارف قرآنی با دریافتهای عقلی است؛ مثلاً در قرآن از امر به معروف و نهی از منکر سخن به میان آمده است؛ امام علی(ع) نیز میفرماید: «الْعَقْلُ مُنَزَّهٌ عَنِ الْمُنْكَرِ آمِرٌ بِالْمَعْرُوفِ»[۴۰] «خرد از بدی پاک میکند و به خوبی فرمان میدهد». در جای دیگری، امام میانهروی، ترک اسراف، وفا به عهد و بردباری به هنگام خشم را جزو احکام خرد دانستهاند[۴۱]. در قرآن کریم نیز از این احکام سخن گفته شده است. امام علی(ع) در وصف عقل، همان تعابیر را به کار میبرند که در توصیف قرآن یاد کردهاند؛ مثلاً درباره قرآن، وصف هدایتگری را به کار برده، و در مورد عقل میفرمایند: «الْعَقْلُ يَهْدِي وَ يُنْجِي»[۴۲]؛ «عقل هدایت میکند و نجات میبخشد». درباره قرآن میفرماید: «هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ»[۴۳]؛ «خیرخواهی است که خیانت نمیکند». در مورد عقل میفرماید: «لَا يَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ انْتَصَحَهُ»[۴۴]؛ «خرد به پندخواهانش خیانت نمیکند». همسانی توصیفهای عقل و قرآن و هماهنگی احکام این دو، نشاندهنده هماهنگی آموزههای قرآن با دریافتهای عقلانی است.[۴۵]
آموزههای تذکری
«ذکر» مقابل نسیان و غفلت، و «تذکر»، بازیافتِ امرِ منسی و مغفول و علم بدان پس از غفلت و فراموشی است[۴۶]. از دیدگاه منابع اسلامی[۴۷]، برخی از معارف مانند خداشناسی در فطرت آدمی به ودیعت نهاده شده است و آیات قرآنی سبب یادآوری معرفت فطری خدادادی است. قرآن کریم با تعابیر «ذکر»، «ذکری» و «تذکره» از مذکر بودن خود یاد میکند: ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ[۴۸]. همچنین میفرماید: إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ[۴۹]. در جای دیگر، پیامبر را «مذکر» مینامد: فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ[۵۰].
امام علی(ع) نیز بازخواست پیمان فطری و یادآوری نعمت فراموش شده را - که همان معرفت الله است - از اهداف رسالت پیامبران میداند: «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ»[۵۱]؛ «و رسولان خود را در میان ایشان گسیل داشت و پیامبران خود را پی در پی فرستاد، تا پیمان فطرت خداوندی را از ایشان بازستانند و نعمت فراموش شده را به یادشان آورند». مولای متقیان(ع) هدف از بعثت پیامبر و نزول قرآن را دعوت انسانها به سوی خداپرستی دانسته، میفرماید: پس خداوند، محمد(ص) را برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتها به پرستش خود، و از طاعت شیطان به طاعت خودش بیرون برد؛ با قرآنی که آن را روشن و استوار گردانید، تا بندگان - که متذکر معرفت خدا نبودند - او را بشناسند و پس از انکارش، به وجود او اعتراف کنند و پس از آنکه معرفت او را فراموش کرده بودند، او را نیک بشناسند[۵۲]. یکی از قرآنپژوهان معاصر، درباره آموزههای ارشادی و تذکری قرآن مینویسد: اساس قرآن بر احتجاج و استدلال به امور و حقایقی استوار است که شنونده با تذکر و ارشاد متوجه آنها میشود... بسیاری از آموزههای قرآن، به نور عقل و فروغ فطرت خدادادی مبتنی است که بهترین و استوارترین راه برای رساندن انسان به کمالات ممکنالوصول است[۵۳]. تذکری بودن آموزهای، به معنای نفی عقلانی بودن آن نیست؛ زیرا مؤدای تذکر با مفاد ارشاد، یکی است؛ ازاینرو، خداشناسی هم تذکری است، هم عقلی. امیرمؤمنان(ع) میفرماید: «ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ»[۵۴]؛ «خداوند با نشانههای تدبیر استوار و قضای مبرم که به ما نشان داد، بر عقلها ظاهر گشته است».[۵۵]
آموزههای تعلیمی (تعبدی)
مراد از معارف تعلیمی، آن گروه از آموزههای قرآنی است که فهم و درک آنها نیازمند فراگیری از معصومان(ع) است. مفاد این آموزهها - که از موارد ارشادی یا تذکری نیست - تعبداً پذیرفته میشود. بسیاری از احکام عملی دین مانند نماز، روزه و حج که از مستقلات عقلی نیست، در زمره معارف تعلیمی قرار دارد. برای تفسیر و تبیین آیات احکام به سخنان پیامبر و اهلبیت(ع) نیازمندیم. از سوی دیگر، دریافت تفاصیل و جزئیات پارهای از معارف اعتقادی به بیانات مفسران حقیقی قرآن نیاز دارد. بر این اساس، مسائلی مانند حقیقت عرش، کرسی، لوح محفوظ، کتاب مبین و جزئیات عالم آخرت، از معارف تعلیمی است. امام علی(ع) همواره به نقش تعلیمی اهلبیت(ع) در قبال قرآن تأکید کردهاند[۵۶].
مراتب معارف قرآن
آیا میتوان از وجود حوزههای گوناگون در متن قرآن سخن گفت؟ به عبارت دیگر، آیا میتوان گفت که قرآن دارای خطابها و دلالتهای متعددی است؟ در پاسخ به این پرسش، باید در زمینه فهم و تفسیر قرآن، به دو رویکرد متفاوت توجه کنیم:
- برخی طبق احادیث منع از تفسیر به رأی و وجود متشابهات در قرآن، حجیت ظواهر قرآن را منکر شده، فهم و تفسیر این دسته از آیات را بر بیانات پیامبر و ائمه متوقف دانستهاند[۵۷].
- در برابر این رویکرد تفریطی، برخی در تفسیر قرآن به استقلالگراییدهاند. از نظر این گروه، قرآن بیانگر همه چیز و تنها منبع تفسیر آیات خود است[۵۸]. مستند این گروه، آیات و روایات فراوانی است که قرآن را کتاب هدایت، نسخه شفا و مایه رحمت جهانیان معرفی کرده و همگان را به تفکر و تدبر در آن فراخوانده است[۵۹]. اما فیالواقع چگونه میتوان میان این دو دسته (ادله ضرورت شناخت و تدبر در قرآن و ادله نهی از تفسیر قرآن بدون رجوع به اهلبیت)، جمع کرد؟ شیوه صحیح استفاده از قرآن کدام است؟ اهمیت موضوع از آنجا است که هر گونه نفی و اثباتی در این زمینه، بر چگونگی فهم و تفسیر قرآن، اثر مستقیم خواهد گذاشت.
در مقابل این دو دیدگاه افراطی و تفریطی، دیدگاه اعتدالی دیگری وجود دارد که میان این دو دسته از ادله ناسازگاری نمیبیند؛ زیرا هر یک به ساحتی از معارف قرآن نظر دارد. به دیگر سخن، قرآن کریم دارای دو نوع خطاب متفاوت است: خطاب عام و خاص. خطاب عام، مرتبهای از معارف و علوم قرآن است که برای همگان فهمپذیر و قابل استفاده است؛ بلکه اساساً همگان، مکلف به رجوع، تأمل و تدبر در آموزههای تابناک این حوزه هستند. لازمه این سخن حجیت و اعتبار ظواهر قرآن است. خطاب عام، در حقیقت شامل آموزههای ارشادی و تذکری (عقلی و فطری) است که راهیابی به آنها با تدبر در متن آیات قرآن پدید میآید. افزون بر این، قرآن کریم مراتبی از علوم و حقایق را نیز دارد که فهم و حمل آنها ویژه راسخان در علم، یعنی پیامبر و اهلبیت(ع)، است و دیگران از رهگذر تعالیم ایشان به معارف این حوزه دست مییابند.
برای اثبات درستی این دیدگاه، افزون بر ادله دیگر، از این سخنان امیرمؤمنان(ع) نیز میتوان مدد جست: خداوند بزرگ، به دلیل گستردگی رحمت و رأفتش به مردم، و علم به اینکه اهل باطل کتابش را تغییر میدهند [ممکن است تغییر دهند]، کلام خود را بر سه قسم کرده است: بخشی از آن را عالم و جاهل میداند؛ قسمی را تنها کسی میداند که ذهنی صاف و حسی لطیف و ادراکی صحیح دارد، و خداوند سینهاش را برای [پذیرش] اسلام گشوده است، و به بخشی از آن فقط خدا و امنای او و راسخان در علم، آگاهی دارند. خداوند این کار را کرد، تا اهل باطل که بر میراث رسول خدا(ص) دست یافتهاند، ادعای دانش قرآن نکنند؛ زیرا خداوند چنین علمی را برای آنان قرار نداده است، و همچنین اضطرار، ایشان را به پذیرش ولایت کسی وا دارد که از طرف خداوند ولایت آنان را بر عهده دارد...[۶۰]. در حقیقت خطاب عام قرآن با گستره و عمومیتی که دارد، به دو بخش قسمت میشود: قسمی از آن برای همگان - اعم از عالم و جاهل - دریافت کردنی است، و بخشی دیگر ویژه کسانی است که ذهنی زلال و حسی لطیف داشته، از شناخت و درک صحیح برخوردارند؛ زیرا فهم افراد از مرتبه خطاب عام قرآن یکسان نیست و انسانها به اندازه مراتب فهم و درجات ایمان و طهارت نفس، و آگاهی از تعالیم دین و اصول اخلاق، و آشنایی با مستقلات عقلی، از معارف قرآن بهرهمند میشوند؛ با آنکه معارف خطاب خاص در انحصار خدا و راسخان در علم بوده، دیگران را - جز از رهگذر تعالیم ایشان - به قلمرو آن راهی نیست[۶۱].
این نکته که قرآن دارای ابعاد و مراتب مختلف در عرصه تبیین و هدایتگری است، از آیات کریمه قرآن نیز استفاده میشود. قرآن کریم گاه خود را مایه هدایت مردم[۶۲] میخواند، گاه مایه هدایت پرهیزگاران[۶۳]. گاه نیز همگان را به تدبر در خود فرامیخواند[۶۴]؛ با این همه، فهم پارهای از آموزههای خود را ویژه دانشمندان و خردورزان میداند[۶۵]. یک بار میفرماید: هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ[۶۶] و بار دیگر میفرماید: بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ[۶۷]. امام علی(ع) در سخنی زیبا درباره قرآن میفرماید: «ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ»[۶۸] «ظاهر قرآن زیبا و باطن آن ژرف و ناپیدا است، شگفتیهای آن پایان نپذیرد و ناشناختههای آن تمامی نگیرد». بنابراین ساحتها و لایههای معانی و اسرار قرآن بیپایان بوده، هر کس به اندازه استعداد خویش از فروغ قرآن روشنایی میگیرد. از این رو، تلاش برای فهم بیشتر و رسیدن به سطوح بالاتر معارف قرآن، همواره وجهه همت طالبان حقایق قرآنی است.[۶۹]
جامعیت
یکی از ویژگیهای مهم قرآن در سخنان امیرمؤمنان(ع) جامع و کامل بودن آن است. جامعیت قرآن بدین معنا است که این کتاب آسمانی، در تمامی ابعاد مربوط به شأن هدایتگری انسان، به سوی کمال و فلاح، تام و کامل است و هیچگونه نقص یا نارسایی در آن راه ندارد. خداوند متعال کلیه تعالیم و حقایق لازم برای هدایت و نجات مادی و معنوی انسان را در کتاب خود بیان کرده است: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[۷۰]. امینالاسلام طبرسی ذیل این آیه مینویسد: این کتاب را بیانی روشن و رسا، برای تمام امور دینی فرستادیم. هیچ مطلبی مربوط به امور دینی نیست مگر آنکه قرآن پرده از آن برمیدارد، یا به طور صریح در آن بیان شده است، یا انسان را به سرچشمه علم، یعنی پیامبر اکرم(ص) و جانشینان او، یا به اجماع امت راهنمایی میکند. بنابراین، تمام دستورهای دینی، برگرفته از قرآن است[۷۱].
امام علی(ع) هنگام یاد کرد اختلاف قاضیان در امر قضاوت، میفرماید: ... [چرا این همه اختلاف] آیا خداوند سبحان آنان را به اختلاف امر کرده است و ایشان فرمان او بردهاند، یا آنها را از اختلاف باز داشته است و سرپیچی کردهاند، یا خداوند دین ناقصی فرستاده و از آنها برای تکمیل آن مدد خواسته است، یا ایشان شرکای خدایند که میتوانند نظر بدهند و خداوند باید راضی شود، یا اینکه خداوند دین کاملی فرستاده، ولی پیامبر در تبلیغ آن کوتاهی کرده است؛ با آنکه خداوند میفرماید: ما در این کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردهایم[۷۲] و در آن بیان همه چیز هست[۷۳]؟ امام در سخنی دیگر تأکید میکند که خداوند به وسیله قرآن، هدایت خود را به کمال رسانده و پیامبر نیز تمام احکام هدایتگر خدا را بیان کرده است: خدای متعال نور هدایت خود را تمام و دین خود را به وسیله قرآن کامل کرده است. زمانی جان پیامبر را گرفت که ابلاغ هدایتهای قرآنی را به پایان برده بود. پس، خداوند سبحان را چنان بزرگ دارید که او خود خویشتن را بزرگ داشته؛ زیرا چیزی از دین خود را بر شما پوشیده نداشته است. هیچ چیز نیست که او را خشنود سازد، یا سبب کراهت او گردد، مگر آنکه برای آن نشانی روشن و آیهای محکم قرار داده که از مکروهات بازمیدارد و به آنچه خشنود است، فرامیخواند[۷۴].
در بخش دیگری جامعیت قرآن و تمامیت دین، این گونه بیان شده است: خداوند قرآنی را برای شما فرو فرستاد که بیانکننده همه چیز است. پیامبرش را چندان در میان شما زنده نگه داشت تا دین خود را برای او و شما بدان گونه که در کتاب خود نازل کرده بود و خودش میپسندید، به کمال رساند و بر زبان او هر کار زیبا و ناپسند، بایسته و نبایستهها را به شما ابلاغ کرد[۷۵]. گاه امام علی(ع) از جامعیت قرآن اینگونه تعبیر کرده است: «بدانید که علم آینده و سخن گذشته، و درمان دردهایتان و سامان زندگیتان در قرآن است»[۷۶]. در جای دیگری پس از گزارش ویژگیهای دوران جاهلیت، به رسالت پیامبر و نزول کتابی آسمانی اشاره میکند که شامل مطالب کتابهای آسمانی پیشین و تصدیقکننده آنها و بیانگر احکام حلال و حرام است: پس، پیامبر رونوشت آنچه را در صحیفههای نخستین بود و تصدیقکننده پیامبران و کتابهای پیشین است و شرح و بیان حلال و حرام را برایشان آورد... در آن علم گذشته و آینده، تا قیامت، موجود است[۷۷].
در سخنی دیگر امام با بیان اینکه قرآن منبع تشریع و قانونگذاری اسلامی است و احکام و حدود خدا در آن آمده است، از جامعیت قرآن پرده برمیدارد: قرآن امرکننده و بازدارنده است. حدود در آن مشخص، و سنتها [ی خدا] در آن مقرر و مثلها بیان شده، و دین در آن تشریع شده است[۷۸]. رازدار بزرگ قرآن در واپسین لحظات عمر گرانمایه خود در جمع اهلبیت و خواص اصحابش فرمود: ستایش خدای را است که اجلها را مشخص و روزیهای بندگان را معین فرمود، و برای هر چیزی اندازه قرار داد، و در قرآن هیچ چیز را فرو نگذاشت. پس فرمود: «هرجا باشید شما را مرگ درمییابد؛ هرچند در برجهای استوار»[۷۹].[۸۰]
داوری
یکی دیگر از ویژگیهای قرآن در سخن امام علی(ع) حاکمیت علمی آن است؛ یعنی در تمام اختلافها و دعاوی، قرآن، حاکم و داور است و معیار تشخیص حق از باطل، و درست از نادرست. نقش داوری قرآن، همه عرصهها و زمینههای مربوط به شئون هدایتی قرآن را دربرمیگیرد؛ یعنی عرصه معارف اعتقادی و علمی مورد نیاز انسان. قرآن کریم به گونههای مختلف بر نقش حاکمیت خود تأکید کرده و خود را «فرقان»[۸۱] نامیده است. فرقان، یعنی جداکننده حق از باطل. از اوصاف دیگر قرآن «قول فصل»[۸۲] به معنای «حکم قاطع» است؛ «پس، هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، آن را به خدا و پیامبر عرضه کنید»[۸۳]. همچنین خطاب به پیامبر میفرماید: و ما این کتاب را به حق به سوی تو فرستادیم؛ در حالی که تصدیقکننده کتابهای پیشین و حاکم (مهیمن) بر آنها است. پس طبق آنچه خدا نازل کرده است، میان آنان حکم کن[۸۴].
واژه «مهیمن» بیانگر یک بُعد از داوری قرآن است که بر تمام کتابهای آسمانی گذشته اشراف و حاکمیت دارد؛ یعنی تنها آن دسته از آموزههای کتب پیشین که مورد تصدیق قرآن است، از سوی خداوند متعال نازل شده است. امام علی(ع) سفارش میکند که انسان در امور شبههناک، باید براساس قرآن عمل کند. «رد عن نفسك عند الشهوات و أقمها على كتاب الله عند الشبهات»[۸۵]؛ «نفس خود را از آلوده شدن به هواهای نفسانی بازدار و آن را در شبههها به کتاب خدا عرضه کن». از نظر امام، ثمره پیروی از حکم قرآن و گردن نهادن به داوری آن، اتحاد امت اسلامی و جلوگیری از تفرقه است. از این رو درباره موضوع حکمیت - خطاب به خوارج - میفرماید: آن دو (ابوموسی و عَمرو بن عاص) داور شدند تا زنده کنند آنچه را قرآن زنده داشته است، و بمیرانند آنچه را قرآن میرانده است. زنده داشتن آن، گرد آمدن است بر محور احکام قرآنی و میراندنش جدا شدن از احکام آن است.
اگر قرآن ما را به جانب ایشان کشاند، از ایشان پیروی میکنیم و اگر آنان را به سوی ما کشاند، باید از ما پیروی کنند... بزرگان شما دو مرد را برگزیدند و ما از آن دو پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند[۸۶]. در سخنی دیگر - نیز خطاب به خوارج - میفرماید: «رأی سرانتان بر آن شد که دو مرد را برگزینند و ما از آن دو پیمان گرفتیم که به قرآن رفتار کنند و از آن تجاوز نکنند. زبانشان با قرآن باشد و دلشان پیرو آن»[۸۷]. از نظر امام تمام افراد و گروهها باید اندیشهها و عقاید خود را به قرآن عرضه کنند و در برابر احکام بر حق آن، خود و آرای خود را متهم سازند؛ زیرا همواره معیار تشخیص حق از باطل، قرآن است. اندیشه و عمل هیچ فرد یا مکتبی نمیتواند بر حکم قرآن مقدم باشد و بر همگان لازم است که داوری قرآن را بپذیرند. از این رو میفرماید: «قرآن را دلیل شناخت پروردگار خویش گیرید و از آن برای خود اندرز بخواهید و در برابر قرآن، اندیشههای خود را متهم سازید و خواستههای خود را نادرست شمارید»[۸۸]. هر کس با منطق قرآن به مناظره برخیزد، هماره پیروز و کامیاب است؛ زیرا قرآن روشنی است برای کسی که روشنایی برگیرد و شاهد است برای آنکه بدان مخاصمه کند[۸۹]. در عهدنامه حکومتی مالک اشتر، به وی سفارش میکند که در مسائل دشوار و امور شبههناک، داوری را به خدا و رسولش واگذارد: در هر کار بزرگی که برای تو دشوار شود، و اموری که برایت شبههآمیز باشد، به خدا و رسول او رجوع کن؛ زیرا خداوند سبحان به قومی که دوستدار هدایتشان بود چنین گفته است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولیالامر خویش فرمان برید و چون در امری اختلاف کردید، به خدا و پیامبر رجوع کنید[۹۰]». رجوع به خدا، گرفتن محکمات کتاب او است، و رجوع به رسول، گرفتن سنت جامع او است، سنتی که مسلمانان را گرد هم میآورد و پراکنده نمیسازد[۹۱].
از فرمایش حضرت بهروشنی برمیآید که معیار داوری در اختلافات دینی دو چیز است: محکمات قرآن - نه آیات متشابه و دو پهلو - و سنت جامع و قطعی پیامبر. بر این اساس تمام دیدگاههای مطرح در عرصه معارف دینی - اعم از کهن و نو - باید با این دو معیار سنجیده، و سره از ناسره تشخیص داده شود. از نگاه پیشوای موحدان، نه تنها آرا و اندیشههای انسانها، بلکه احادیث معصومان نیز باید بر کتاب خدا عرضه شود، تا آنچه با قرآن سازگار است، بماند و آنچه نا هم سو و ناهماهنگ با قرآن است، طرد گردد. توقف در امر شبههناک بهتر از افتادن در هلاکت است. نقل نکردن حدیثی بهتر است از اینکه آن را روایت کنی و احصا نکنی [و به طور کامل نقل نکنی]. بر هر حقی، حقیقتی و ورای هر صوابی نوری است. پس سخنان سازگار با کتاب خدا را برگیرید و ناسازگارها را فروگذارید[۹۲]. آری، دلیل پذیرش داوری قرآن آن است که کتاب آسمانی شامل حکم فصل، گویای سنت عدل، راهنمای فضیلت، ریسمان استوار خدا و وحی راستین او است[۹۳].[۹۴]
هماهنگی و سازگاری درونی
یکی از آموزههای مهم امام علی(ع) سازگاری و هماهنگی کامل آیات قرآن و نفی هرگونه اختلاف و ناسازگاری درونی در متن قرآن حکیم است. این آموزه مهم، در قرآن نیز به صراحت بیان شده است: وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا[۹۵]. امام علی(ع) گاه از هماهنگی و انسجام آیات قرآن و راه نیافتن کژی و ناراستی در متن آن سخن گفته است[۹۶]. حضرت پس از یادکرد اختلاف قاضیان در امر قضا، نخست بر کامل بودن دین خدا و جامعیت قرآن کریم تأکید میکند و سپس میافزاید: ... خدای سبحان میفرماید که در این کتاب، ما چیزی را فروگذار نکردیم و در آن بیان همه چیز هست. همچنین فرموده است: پارهای از قرآن پارهای دیگر را تصدیق میکند، و هیچ اختلافی در آن نیست. خداوند فرمود: و اگر قرآن از نزد غیرخدا بود، بیتردید در آن اختلاف فراوان مییافتند[۹۷]. در حقیقت امام بر این نکته تأکید کرده است که قرآن عزیز از هرگونه اختلاف و ناسازگاری پیراسته است و از چنان هماهنگی و انسجامی برخوردار است که برخی از آیات آن بر محتوای پارهای دیگر گواهی میدهند. همچنین میفرماید: «کتاب خدا که به وسیله آن میبینید، و با آن سخن میگویید، و بدان میشنوید، و برخی گویای برخی و پارهای گواه پارهای دیگر است، درباره خدا اختلاف ندارد و پیرو خود را از خدا منحرف نگرداند»[۹۸].
برخی از شارحان نهجالبلاغه، این فقرهها را، بیانگر مفسر بودن برخی از آیات برای برخی دیگر دانستهاند: پارهای از قرآن، پارهای دیگر را تفسیر میکند، و برخی پرده از رخسار برخی دیگر برمیدارد، و بر بعضی در تفسیر برخی دیگر استشهاد میشود؛ زیرا در قرآن، مطلق و مقید، مجمل و مبین، عام و خاص، محکم و متشابه وجود دارد که برخی از برخی دیگر پرده برمیدارد و در فهم مراد پارهای بر پارهای دیگر استشهاد میشود[۹۹]. برخی از طرفداران روش تفسیر قرآن به قرآن نیز این سخنان را دلیل صحت و اصالت این روش تفسیری شمردهاند[۱۰۰]. اما ظاهراً کلام امام درباره تفسیر قرآن به قرآن نیست، بلکه بر نفی اختلاف و تناقض از متن قرآن تأکید دارد؛ زیرا سه فقره نخست، بیانگر جایگاه علمی قرآن است که مهمترین منبع شناخت و معرفت دینی به شمار میرود. دو فقره «يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ»، گویای انسجام و سازگاری قرآن است که برخی از آیات شاهد صدق محتوای برخی دیگر از آنها است؛ زیرا همه قرآن، کلام یکپارچه خدا و پیراسته از هرگونه اختلاف و تناقض است. دو بخش اخیر این برداشت را تأیید میکند: «وَ لَا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ وَ لَا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ»؛ «قرآن درباره خدا اختلاف ندارد و پیرو خود را از خدا منحرف نمیسازد». بر این اساس، سخنان پیشگفته، گویای یکپارچگی، انسجام و سازگاری قرآن است، و درباره تفسیر قرآن به قرآن بیانی ندارد.
افزون بر فقرههای یاد شده درباره هماهنگی قرآن، علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالأنوار، بابی به نام «رد تناقض در قرآن» گشوده است که دربردارنده احتجاجهای بلند حضرت علی(ع) با شخص مدعی وجود تناقض و اختلاف در قرآن است. آن حضرت با بیانات و تفسیرهای روشنگر خود، نشان داده که منشأ هرگونه توهم ناسازگاری در قرآن، ناآگاهی از محتوای کتاب خدا است. این نوع تفسیر از نظر روششناسی بسیار اهمیت دارد، و در حقیقت، دستهبندی و تفسیر آیات مربوط به یک موضوع، پایه تفسیر موضوعی قرآن است. برای نمونه یکی از تفاسیر روشنگر آن حضرت را میآوریم. ابومعمر السعدانی میگوید: مردی خدمت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) آمد و گفت: ای امیرمؤمنان، من در کتابی که خدا فرستاده، تردید دارم. علی(ع) به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! چگونه در کتابی که فرستاده خدا است دچار شک شدهای؟ گفت: چون پارهای از آیات قرآن، پارهای دیگر را تکذیب میکند؛ پس چگونه در آن شک نکنم؟ فرمود: بعضی از کتاب خدا، برخی دیگر را تصدیق میکند، تکذیبی در کار نیست؛ ولی تو از عقل نافع بیبهرهای. بازگوی هر چه را که از کتاب خدای بزرگ، در آن تردید داری. گفت:... مینگرم که خدای متعال میگوید: «بگو: فرشته مرگی که بر شما گمارده شده، جانتان را میستاند، آنگاه به سوی پروردگارتان میشوید»[۱۰۱]. همچنین میفرماید: «خداوند جانها را هنگام مرگشان، بازمیستاند»[۱۰۲]. و نیز میفرماید: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جانش بستانند»[۱۰۳]. و نیز میفرماید: «کسانی که فرشتگان، جانشان را - در حالی که پاکند - میستانند»[۱۰۴]. همچنین میفرماید: «همانان که فرشتگان، جانشان را میگیرند، در حالی که بر خود ستمکار بودهاند»[۱۰۵]. جمع این آیات چگونه ممکن است؟ چطور در آنچه میشنوی شک نکنم؟ فرمود:... و اما آیه «بگو فرشته مرگی.».. خداوند متعال امور را طبق ارادهاش اداره میکند، و از آفریدهها آنکه را بخواهد، بر آنچه بخواهد، میگمارد. خداوند بزرگ، ملکالموت را بر خواص مردم - بنا به مشیت خود – میگمارد و فرشتگان خود را ویژه کسانی میکند که میخواهد، و فرشتگانی که خدای جلیل و عزیز نام برده، برای قبض روح افراد مخصوص دیگری گماشته است. خداوند متعال هرگونه بخواهد امور عالَم را اداره میکند... و کافی است تو بدانی خدا است که زنده میکند و میمیراند و او جانها را به دست هر یک از آفریدههای خود - اعم از فرشتگان و جز آنها - بازمیستاند[۱۰۶].
از این بیان حضرت برمیآید که توفی نفوس، فعل خدا است که آن را به واسطه ملکالموت یا فرشتگان دیگر، عملی میکند. چنین عملی که در نظام اسباب و مسببات صورت میپذیرد، گاه بر فاعل بیواسطه (سبب) اسناد میشود و گاه بر فاعل با واسطه (مسبب)، و در هر حال فاعل حقیقی خداوند است. عدم درک این نکته، سبب توهم وجود ناسازگاری در آیات مزبور شده است. بر این اساس، در تمامی مواردی که ظاهر دو یا چند آیه ناسازگار باشد، با تفسیر و تبیین راستین، هماهنگی و سازگاری کامل آیات قرآن ثابت میشود.[۱۰۷]
منابع
پانویس
- ↑ «خداوند است که کتاب را به حق و ترازو را فرو فرستاد و تو چه میدانی؟ شاید رستخیز نزدیک باشد» سوره شوری، آیه ۱۷.
- ↑ صدوق، التوحید، ص۲۶۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
- ↑ «الف، لام، را؛ این آیات کتاب حکیم است» سوره یونس، آیه ۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸.
- ↑ ر.ک: مروارید، حسن علی، تنبیهات حول المبدأ و المعاد، ص۹۱.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۶۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۶۷.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۸۸.
- ↑ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «و بیگمان پس از آنکه نسلهای نخستین را از میان برداشتیم به موسی کتاب دادیم که روشنگریها و رهنمود و بخشایشی برای مردم بود باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۴۳.
- ↑ «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
- ↑ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ «بیگمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون میگردد» سوره اسراء، آیه ۹.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۵، ص۳۷۴، ح۸۸۱۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
- ↑ غرر الحکم، ج۲، ص۲۵۷، ج۲۵۴۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۱۶، ح۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵؛ غرر الحکم، ج۵، ص۸۳، ح۷۴۹۵.
- ↑ غرر الحکم، ج۶، ص۴۰۸، ح۱۰۸۱۰؛ نیز ر.ک: ج۲، ص۵۶۲، ح۳۵۷۸.
- ↑ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۳.
- ↑ «رهنمودی برای مردم» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۶۸.
- ↑ «سوگند به قرآن حکیم،» سوره یس، آیه ۲.
- ↑ «پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمیآید» سوره قمر، آیه ۵.
- ↑ كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ غررالحکم، ج۶، ص۴۶۸، ج۱۱۰۰۴.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۹۱؛ جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۹۰۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
- ↑ غررالحکم، ج۲، ص۲۵۷، ج۲۵۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۷۱.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۳۲۸، ح۱۲۵۰.
- ↑ غررالحکم، ج۲، ص۱۴۵، ح۲۱۳۰.
- ↑ غررالحکم، ج۲، ص۱۵۲، ح۲۱۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
- ↑ غررالحکم، ج۶، ص۳۸۹، ح۱۰۶۹۸.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۷۳.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۳۵۸؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص۲۰۹.
- ↑ ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۷۶ و ج۵، ص۲۲۵؛ و مقاله «فطرت» در همین مجموعه.
- ↑ «آن را که بر تو فرا میخوانیم از آیات و (قرآن) یادآور حکمتآموز است» سوره آل عمران، آیه ۵۸.
- ↑ «آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای * تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ١.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
- ↑ ملکی میانجی، محمد باقر، مناهج البیان، جزء ۳، ص۶۸-۶۹؛ ر.ک: جزء ۳۰، ص۱۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۱.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۷۴.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۷۶.
- ↑ برای نقد و بررسی ادله این گروه ر.ک: خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بحث حجیت ظواهر قرآن.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۳، ص۷۷-۸۷؛ بهاءالدین خرمشاهی و دیگران، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۱، ص۶۳۸.
- ↑ برای نقد و بررسی ادله این دیدگاه ر.ک: «گفتوگو با استاد سید جعفر سیدان»، پژوهشهای قرآنی، سال سوم، بهار و تابستان ۱۳۷۶، ش۱۰-۹؛ علی نصیری، «رابطه متقابل کتاب و سنت»، علوم حدیث، سال پنجم، بهار ۱۳۷۹، ش۱۵.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۳، ح۴۴.
- ↑ ر.ک: ملکی میانجی، محمد باقر، نگاهی به علوم قرآنی، ص۳۱.
- ↑ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ... «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل.».. سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.
- ↑ كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹؛ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ «و این مثلها را برای مردم میزنیم و آنها را جز دانشوران درنمییابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳؛ أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ «آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹؛ هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ «که رهنمود و یادکردی برای خردمندان بود» سوره غافر، آیه ۵۴.
- ↑ «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
- ↑ «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ١٨.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۷۶.
- ↑ «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ص۲۴۸. نیز ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۱۸.
- ↑ وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نیز هیچ پرندهای که با دو بال خود میپرد، جز اینکه گروههایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده میشوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ١٨.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۷.
- ↑ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۲.
- ↑ التفسیر، ج۱، ص۷.
- ↑ قضاعی، محمد بن سلامه، دستور معالم الحکم، ص۱۶۵.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۷۹.
- ↑ تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱؛ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ... «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل.».. سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ «که آن (قرآن) گفتاری جدّی و قاطع است» سوره طارق، آیه ۱۳.
- ↑ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ غررالحکم، ج۴، ص۹۰، ح۵۴۰۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
- ↑ غررالحکم، ج۶، ص۱۸۲، ح۹۹۹۴.
- ↑ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ التفسیر، ج۱، ص۸، ح۲.
- ↑ ر.ک: غررالحکم، ج۶، ص۲۰۷، ج۱۰۰۵۰.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۸۱.
- ↑ «آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳.
- ↑ خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۳۱۷.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۸۲.
- ↑ قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گماردهاند جان شما را میستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» سوره سجده، آیه ۱۱.
- ↑ أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ «یا (آن مشرکان) میانجیهایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمیداشتند و خرد نمیورزیدند (باز هم آنان را میانجی میگزیدید)؟» سوره زمر، آیه ۴۳.
- ↑ وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ «و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی میفرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمیورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.
- ↑ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند: درود بر شما! برای کارهایی که میکردید به بهشت درآیید!» سوره نحل، آیه ۳۲.
- ↑ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را میگیرند، از در سازگاری وارد میشوند (و میگویند:) ما هیچ کار زشتی نمیکردیم؛ چرا، (میکردید) بیگمان خداوند به آنچه انجام میدادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸.
- ↑ التوحید، ص۲۵۴، ج۵؛ بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۲۷-۱۴۱.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۸۴.