بحث:ابوالأسود دوئلی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مقدمه== *نام او، ظالم فرزند عمرو و معروف به کنیه‌اش ابوالأسود دوئلی ا...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'سال ۳۷ هجری' به 'سال ۳۷ هجری')
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۷: خط ۱۷:
==گفت و گوی [[ابوالاسود]] با سران [[ناکثین]]<ref>ناکثین جمع ناکث به معنای عهدشکن است، چون طلحه و زبیر با حضرت علی{{ع}} بیعت کردند و خلافت ایشان را پذیرفتند و به زودی پیمان و عهد خود شکستند و در سپاهی به فرماندهی عایشه همسر رسول خدا بر ضد علی{{ع}} شورش کردند و جنگ جمل را به پا نمودند از این رو به ناکثین معروف شدند. و پیامبر{{صل}} هم علی{{ع}} را به شورش این گروه خبر داده بودند.</ref>==
==گفت و گوی [[ابوالاسود]] با سران [[ناکثین]]<ref>ناکثین جمع ناکث به معنای عهدشکن است، چون طلحه و زبیر با حضرت علی{{ع}} بیعت کردند و خلافت ایشان را پذیرفتند و به زودی پیمان و عهد خود شکستند و در سپاهی به فرماندهی عایشه همسر رسول خدا بر ضد علی{{ع}} شورش کردند و جنگ جمل را به پا نمودند از این رو به ناکثین معروف شدند. و پیامبر{{صل}} هم علی{{ع}} را به شورش این گروه خبر داده بودند.</ref>==
*هنگامی که خبر حرکت [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] به [[عثمان بن حنیف]] ([[والی]] [[امیرالمؤمنین]] در [[بصره]]) رسید که در [[حفر ابی موسی]] نزدیکی [[بصره]] اردو زده‌اند، فوری دو [[شخصیت]] بزرگ [[بصره]] [[ابوالاسود دوئلی]] و [[عمران بن حصین]] را نزد سران [[ناکثین]] فرستاد تا از مقصد و مقصود آنها [[آگاه]] شود.
*هنگامی که خبر حرکت [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] به [[عثمان بن حنیف]] ([[والی]] [[امیرالمؤمنین]] در [[بصره]]) رسید که در [[حفر ابی موسی]] نزدیکی [[بصره]] اردو زده‌اند، فوری دو [[شخصیت]] بزرگ [[بصره]] [[ابوالاسود دوئلی]] و [[عمران بن حصین]] را نزد سران [[ناکثین]] فرستاد تا از مقصد و مقصود آنها [[آگاه]] شود.
*[[ابوالاسود دوئلی]] و [[عمران بن حصین]] نسخت نزد [[عایشه]] رفتند و از او پرسیدند: [[هدف]] شما از [[لشکرکشی]] چیست؟ [[عایشه]] موضوع [[خون‌خواهی عثمان]] را مطرح کرد. [[ابوالاسود دوئلی]] گفت: کسی از [[قاتلان عثمان]] در [[بصره]] نیست، که شما به این [[شهر]] [[لشکرکشی]] کرده‌اید. [[عایشه]] گفت: راست می‌گویی، [[قاتلین]] [[عثمان]] در [[مدینه]] و همراه [[علی بن ابی طالب]] هستند؛ اما من آمده‌ام تا [[مردم بصره]] را برای [[جنگ]] با [[علی بن ابی طالب]] آماده کنم؛ آیا چگونه از تازیانه [[عثمان]] بر شما [[خشمگین]] باشم ولی از شمشیرهای شما بر [[عثمان]] به [[خشم]] نیایم؟ [[ابوالاسود دوئلی]] گفت: تو را با تازیانه و [[شمشیر]] چه‌کار؟ و باز افزود: تو باید به [[دستور پیامبر]] [[خدا]]{{ص}} در [[خانه]] بمانی و بیرون نیایی و مشغول [[تلاوت قرآن]] باشی، [[جنگ]] و [[جهاد]] بر [[زنان]] روا نیست و خو خواهی کسی هم بر عهده [[زنان]] گذاشته نشده است و بر علاوه [[حضرت علی]]{{ع}} به [[عثمان]] از تو سزاوارتر و از لحاظ [[خویشاوندی]] نزدیک‌تر است؛ زیرا هر دو از [[نسل]] [[عبد]] مناف هستند.
*[[ابوالاسود دوئلی]] و [[عمران بن حصین]] نسخت نزد [[عایشه]] رفتند و از او پرسیدند: [[هدف]] شما از [[لشکرکشی]] چیست؟ [[عایشه]] موضوع [[خون‌خواهی عثمان]] را مطرح کرد. [[ابوالاسود دوئلی]] گفت: کسی از [[قاتلان عثمان]] در [[بصره]] نیست، که شما به این [[شهر]] [[لشکرکشی]] کرده‌اید. [[عایشه]] گفت: راست می‌گویی، [[قاتلین]] [[عثمان]] در [[مدینه]] و همراه [[علی بن ابی طالب]] هستند؛ اما من آمده‌ام تا [[مردم بصره]] را برای [[جنگ]] با [[علی بن ابی طالب]] آماده کنم؛ آیا چگونه از تازیانه [[عثمان]] بر شما [[خشمگین]] باشم ولی از شمشیرهای شما بر [[عثمان]] به [[خشم]] نیایم؟ [[ابوالاسود دوئلی]] گفت: تو را با تازیانه و [[شمشیر]] چه‌کار؟ و باز افزود: تو باید به [[دستور پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} در [[خانه]] بمانی و بیرون نیایی و مشغول [[تلاوت قرآن]] باشی، [[جنگ]] و [[جهاد]] بر [[زنان]] روا نیست و خو خواهی کسی هم بر عهده [[زنان]] گذاشته نشده است و بر علاوه [[حضرت علی]]{{ع}} به [[عثمان]] از تو سزاوارتر و از لحاظ [[خویشاوندی]] نزدیک‌تر است؛ زیرا هر دو از [[نسل]] [[عبد]] مناف هستند.
*[[عایشه]] گفت: من از این راهی که آمده‌ام، باز نمی‌گردم و کاری را که برای آن آمده‌ام، انجام می‌دهم: سپس از [[ابوالاسود]] پرسید: آیا می‌پنداری کسی [[اقدام]] به [[جنگ]] با من خواهد کرد؟ [[ابوالاسود]] گفت: آری به [[خدا]] [[سوگند]]، [[جنگی]] که سست‌ترین آن هم بسیار شدید خواهد بود.
*[[عایشه]] گفت: من از این راهی که آمده‌ام، باز نمی‌گردم و کاری را که برای آن آمده‌ام، انجام می‌دهم: سپس از [[ابوالاسود]] پرسید: آیا می‌پنداری کسی [[اقدام]] به [[جنگ]] با من خواهد کرد؟ [[ابوالاسود]] گفت: آری به [[خدا]] [[سوگند]]، [[جنگی]] که سست‌ترین آن هم بسیار شدید خواهد بود.
*[[ابوالاسود]] چون دید [[نصیحت]] و گفت وگوهایش با [[عایشه]] موثر واقع نشد، برخاست و با [[عمران بن حصین]] بین حصین پیش [[زبیر]] رفت و او را نیز [[نصیحت]] کرد و گفت: ای [[زبیر]] (ای [[ابا عبدالله]])، [[مردم]] هنوز به یاد دارند که در جریان [[بیعت با ابوبکر]] آن روز تو [[شمشیر]] به دست داشتی و می‌گفتی هیچکس برای [[خلافت]] سزاوارتر از پسر [[ابی طالب]] نیست و اکنون این حرکت تو کجا و کار آن روزت کجا؟! [[زبیر]] نیز سخن از [[خون‌خواهی عثمان]] به میان آورد. [[ابوالاسود]] در پاسخ او گفت: تو خوب می‌دانی که [[عثمان]] در [[بصره]] کشته نشده است تا در این این جا خونش را مطالبه کنی؟ و نیز تو بهتر از ما [[قاتلان]] او را می‌شناسی! و به ما خبر رسیده که تو با [[طلحه]] و [[عایشه]]، [[مردم]] را در قتا [[عثمان]] [[تشویق]] می‌کردید، اکنون برای چه به دنبال [[قاتلین]] او می‌گردید. آیا مگر در [[شورای خلافت]]، [[بیعت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با [[رضایت]] تو نبود که امروز آن را نقض می‌کنی؟[[زبیر]] که پاسخ مناسبی نداشت، گفت: پیش [[طلحه]] برو، ببین چه می‌گوید!
*[[ابوالاسود]] چون دید [[نصیحت]] و گفت وگوهایش با [[عایشه]] موثر واقع نشد، برخاست و با [[عمران بن حصین]] بین حصین پیش [[زبیر]] رفت و او را نیز [[نصیحت]] کرد و گفت: ای [[زبیر]] (ای [[ابا عبدالله]])، [[مردم]] هنوز به یاد دارند که در جریان [[بیعت با ابوبکر]] آن روز تو [[شمشیر]] به دست داشتی و می‌گفتی هیچکس برای [[خلافت]] سزاوارتر از پسر [[ابی طالب]] نیست و اکنون این حرکت تو کجا و کار آن روزت کجا؟! [[زبیر]] نیز سخن از [[خون‌خواهی عثمان]] به میان آورد. [[ابوالاسود]] در پاسخ او گفت: تو خوب می‌دانی که [[عثمان]] در [[بصره]] کشته نشده است تا در این این جا خونش را مطالبه کنی؟ و نیز تو بهتر از ما [[قاتلان]] او را می‌شناسی! و به ما خبر رسیده که تو با [[طلحه]] و [[عایشه]]، [[مردم]] را در قتا [[عثمان]] [[تشویق]] می‌کردید، اکنون برای چه به دنبال [[قاتلین]] او می‌گردید. آیا مگر در [[شورای خلافت]]، [[بیعت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با [[رضایت]] تو نبود که امروز آن را نقض می‌کنی؟[[زبیر]] که پاسخ مناسبی نداشت، گفت: پیش [[طلحه]] برو، ببین چه می‌گوید!
خط ۴۵: خط ۴۵:
#'''[[جنگ بدر]]:''' [[غزوه بدر]] نخستین درگیری جدی [[مسلمانان]] با [[قریش]] است. این [[جنگ]] در هفدهم [[رمضان]] [[سال دوم هجری]] روی داد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۴۳.</ref> و با [[پیروزی]] افتخارآمیز [[سپاه اسلام]] پایان یافت. بنا به گفته [[ابن حجر]] در کتاب الاصابه، [[ابوالاسود]] در [[غزوه بدر]] همراه [[مسلمانان]] بود<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.</ref>. اما از جزئیات حضور او خبری در دست نیست.
#'''[[جنگ بدر]]:''' [[غزوه بدر]] نخستین درگیری جدی [[مسلمانان]] با [[قریش]] است. این [[جنگ]] در هفدهم [[رمضان]] [[سال دوم هجری]] روی داد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۴۳.</ref> و با [[پیروزی]] افتخارآمیز [[سپاه اسلام]] پایان یافت. بنا به گفته [[ابن حجر]] در کتاب الاصابه، [[ابوالاسود]] در [[غزوه بدر]] همراه [[مسلمانان]] بود<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.</ref>. اما از جزئیات حضور او خبری در دست نیست.
#'''[[جنگ جمل]]:''' از دیگر جنگ‌هایی که به [[یقین]] [[ابوالاسود]] در آن حضور داشته، [[جنگ جمل]] است. پس از آغاز [[جنگ]] و هنگامی که [[عایشه]] به سوی [[بصره]] روان شد، [[ابوالاسود]] به امر [[عثمان بن حُنیف]] برای [[گفتگو]] نزد او می‌رود. این ماجرا به گونه‌های مختلفی [[نقل]] شده است، و [[جاحظ]] نیز این ماجرا را به [[نقل]] از نوادة [[ابوالاسود]] ([[داود]] بن أبی [[حرب]] بن أبی الأسود)، از قول خود [[ابوالاسود]]، در کتاب خود آورده است<ref>البیان و التبیین، جاحظ، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶.</ref>. در برخی منابع به [[رفتار]] تند [[ابوالاسود]] با [[عایشه]] در این [[دیدار]] اشاره شده است<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۲۵؛ تاریخ الطبری، طبری ۴، ص۴۶۲-۴۶۱و الأمامه والسیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۶۶-۶۵.</ref>.
#'''[[جنگ جمل]]:''' از دیگر جنگ‌هایی که به [[یقین]] [[ابوالاسود]] در آن حضور داشته، [[جنگ جمل]] است. پس از آغاز [[جنگ]] و هنگامی که [[عایشه]] به سوی [[بصره]] روان شد، [[ابوالاسود]] به امر [[عثمان بن حُنیف]] برای [[گفتگو]] نزد او می‌رود. این ماجرا به گونه‌های مختلفی [[نقل]] شده است، و [[جاحظ]] نیز این ماجرا را به [[نقل]] از نوادة [[ابوالاسود]] ([[داود]] بن أبی [[حرب]] بن أبی الأسود)، از قول خود [[ابوالاسود]]، در کتاب خود آورده است<ref>البیان و التبیین، جاحظ، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶.</ref>. در برخی منابع به [[رفتار]] تند [[ابوالاسود]] با [[عایشه]] در این [[دیدار]] اشاره شده است<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۲۵؛ تاریخ الطبری، طبری ۴، ص۴۶۲-۴۶۱و الأمامه والسیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۶۶-۶۵.</ref>.
#'''[[جنگ صفین]]:''' [[ابوالاسود]] در [[جنگ صفین]] نیز در رکاب [[حضرت علی]]{{ع}} حضور داشت<ref>الثقات، ابن حبان، ج۴، ص۴۰۰.</ref>. [[جنگی]] که میان [[امام علی]]{{ع}} و [[معاویه]] در صفر سال ۳۷ [[هجری]] در منطقه‌ای به نام [[صفین]] رخ داد و [[معاویه]] و [[سپاه]] او در این [[جنگ]]، [[قاسطین]] به معنای [[ستمگران]] نامیده شدند. هنگامی که [[سپاه معاویه]] در حال [[شکست]] بود، آنها قرآن‌ها را بر نیزه کردند و به این خاطر برخی از [[سپاهیان]] [[امام علی]]{{ع}} از ادامه [[جنگ]] سرباز زدند. سرانجام، داورانی برای [[حکمیت]] میان دو طرف [[تعیین]] شدند و [[جنگ]] بدون نتیجه خاتمه یافت<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۷۷-۱۸۳.</ref>. با آغاز [[جنگ صفین]]، [[ابن عباس]] به امر [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[ابوالاسود]] را برای [[بسیج]] نیروها فرستاد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۷۹-۷۸.</ref> و خود به سوی [[امام]] رفت و گفته‌اند که [[ابوالاسود]] را به جای خویش در [[بصره]] گمارد<ref>وقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۱۷.</ref>. در برخی منابع آمده است، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در ماجرای [[حکمیت]] ابتدا می‌خواست [[ابوالاسود دوئلی]] را برای [[حکمیت]] [[انتخاب]] کند<ref>الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۱.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۵۹-۱۶۱.</ref>.
#'''[[جنگ صفین]]:''' [[ابوالاسود]] در [[جنگ صفین]] نیز در رکاب [[حضرت علی]]{{ع}} حضور داشت<ref>الثقات، ابن حبان، ج۴، ص۴۰۰.</ref>. [[جنگی]] که میان [[امام علی]]{{ع}} و [[معاویه]] در صفر [[سال ۳۷ هجری]] در منطقه‌ای به نام [[صفین]] رخ داد و [[معاویه]] و [[سپاه]] او در این [[جنگ]]، [[قاسطین]] به معنای [[ستمگران]] نامیده شدند. هنگامی که [[سپاه معاویه]] در حال [[شکست]] بود، آنها قرآن‌ها را بر نیزه کردند و به این خاطر برخی از [[سپاهیان]] [[امام علی]]{{ع}} از ادامه [[جنگ]] سرباز زدند. سرانجام، داورانی برای [[حکمیت]] میان دو طرف [[تعیین]] شدند و [[جنگ]] بدون نتیجه خاتمه یافت<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۷۷-۱۸۳.</ref>. با آغاز [[جنگ صفین]]، [[ابن عباس]] به امر [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[ابوالاسود]] را برای [[بسیج]] نیروها فرستاد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۷۹-۷۸.</ref> و خود به سوی [[امام]] رفت و گفته‌اند که [[ابوالاسود]] را به جای خویش در [[بصره]] گمارد<ref>وقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۱۷.</ref>. در برخی منابع آمده است، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در ماجرای [[حکمیت]] ابتدا می‌خواست [[ابوالاسود دوئلی]] را برای [[حکمیت]] [[انتخاب]] کند<ref>الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۱.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۵۹-۱۶۱.</ref>.


===[[مسئولیت‌های علمی]]===
===[[مسئولیت‌های علمی]]===
خط ۵۷: خط ۵۷:
*باز همو می‌گوید: روزی بر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد شدم و [[حضرت]] را در حال فکرکردن دیدم، عرض کردم: یا [[امیرالمؤمنین]]، به چه می‌اندیشید؟ فرمود: "شنیده‌ام در [[شهر]] شما [[مردم]] [[قرآن]] را صحیح قرائت نمی‌کنند و در تلفظ آن [[اشتباه]] دارند، می‌خواهم کتابی در اصول [[عربی]] بنویسم".
*باز همو می‌گوید: روزی بر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد شدم و [[حضرت]] را در حال فکرکردن دیدم، عرض کردم: یا [[امیرالمؤمنین]]، به چه می‌اندیشید؟ فرمود: "شنیده‌ام در [[شهر]] شما [[مردم]] [[قرآن]] را صحیح قرائت نمی‌کنند و در تلفظ آن [[اشتباه]] دارند، می‌خواهم کتابی در اصول [[عربی]] بنویسم".
*گفتم: اگر چنین کنید ما را زنده و لغت [[عرب]] را [[استوار]] کرده‌اید، بعد از چند روز [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} رسیدم، ایشان نامه‌ای به من داد که در آن نوشته شده بود: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]، [[کلام]] بر سه قسم است: اسم و فعل و حرف. اسم آن است که از چیزی خبر دهد و فعل از انجام کاری خبر می‌دهد و حرف، از چیزی خبر می‌دهد که نه اسم است نه فعل" <ref>{{متن حدیث|بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ، اَلْكَلاَمُ كُلُّهُ: اِسْمٌ وَ فِعْلٌ وَ حَرْفٌ، فَالاِسْمُ مَا أَنْبَأَ عَنِ اَلْمُسَمَّى، وَ اَلْفِعْلُ مَا أَنْبَأَ عَنْ حَرَكَةِ اَلْمُسَمَّى وَ اَلْحَرْفُ مَا أَنْبَأَ عَنْ مَعْنًى لَيْسَ بِاسْمِ وَ لاَ فِعْلٍ}}</ref>.
*گفتم: اگر چنین کنید ما را زنده و لغت [[عرب]] را [[استوار]] کرده‌اید، بعد از چند روز [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} رسیدم، ایشان نامه‌ای به من داد که در آن نوشته شده بود: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]، [[کلام]] بر سه قسم است: اسم و فعل و حرف. اسم آن است که از چیزی خبر دهد و فعل از انجام کاری خبر می‌دهد و حرف، از چیزی خبر می‌دهد که نه اسم است نه فعل" <ref>{{متن حدیث|بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ، اَلْكَلاَمُ كُلُّهُ: اِسْمٌ وَ فِعْلٌ وَ حَرْفٌ، فَالاِسْمُ مَا أَنْبَأَ عَنِ اَلْمُسَمَّى، وَ اَلْفِعْلُ مَا أَنْبَأَ عَنْ حَرَكَةِ اَلْمُسَمَّى وَ اَلْحَرْفُ مَا أَنْبَأَ عَنْ مَعْنًى لَيْسَ بِاسْمِ وَ لاَ فِعْلٍ}}</ref>.
*سپس [[امام]]{{ع}} فرمود: "از این روش [[تبعیت]] کن و آنچه به نظرت می‌رسد به آن اضافه نما". [[ابوالاسود]] می‌گوید: پس از چند روزی [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} رسیدم و آنچه در مورد [[علم]] مذکور جمع آوری کرده بودم، به محضرش ارائه دادم <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۷.</ref>.
*سپس [[امام]]{{ع}} فرمود: "از این روش [[تبعیت]] کن و آنچه به نظرت می‌رسد به آن اضافه نما". [[ابوالاسود]] می‌گوید: پس از چند روزی [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} رسیدم و آنچه در مورد [[علم]] مذکور جمع‌آوری کرده بودم، به محضرش ارائه دادم <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۷.</ref>.
*طبق [[نقل]] [[واقدی]]، وقتی [[ابوالاسود]] آنچه را که درباره نحو نوشته بود، خهدمت [[حضرت]] آورد، [[امام]]{{ع}} کار او را ستود و به او فرمود: "چه [[زیبا]] این نحو را ترتیب داده‌ای" <ref>{{متن حدیث|مَا أَحْسَنَ هَذَا اَلنَّحْوَ اَلَّذِي نَحَوْتَ}}</ref>. و این [[علم]] بعد از آن "[[علم]] نحو" نامیده شد<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۷.</ref>.
*طبق [[نقل]] [[واقدی]]، وقتی [[ابوالاسود]] آنچه را که درباره نحو نوشته بود، خهدمت [[حضرت]] آورد، [[امام]]{{ع}} کار او را ستود و به او فرمود: "چه [[زیبا]] این نحو را ترتیب داده‌ای" <ref>{{متن حدیث|مَا أَحْسَنَ هَذَا اَلنَّحْوَ اَلَّذِي نَحَوْتَ}}</ref>. و این [[علم]] بعد از آن "[[علم]] نحو" نامیده شد<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۷.</ref>.
*و قولی بر آن است: [[زیاد بن ابیه]] از [[ابوالاسود]] تقاضا کرد که درباره [[علم]] نحو کتابی بنویسد و او نپذیرفت تا این که روزی، [[عربی]] را دید که این [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ}}<ref>«خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند» سوره توبه، آیه ۳.</ref>. را بکسر لام (رسولِه) می‌خواند که معنای [[آیه]] چنین می‌شد: [[خدا]] از [[مشرکین]] و از [[رسول]] خود بیزار است. در حالی که باید "ورسولُه" بضم لام خوانده شود تا [[آیه]] به معنای خود به کار رود، یعنی:"[[خدا]] و رسولش از [[مشرکین]] بیزارند". همین امر باعث شد که وی کتابی در [[علم]] نحو تألیف کند<ref>اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۰۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۷-۵۹.</ref>
*و قولی بر آن است: [[زیاد بن ابیه]] از [[ابوالاسود]] تقاضا کرد که درباره [[علم]] نحو کتابی بنویسد و او نپذیرفت تا این که روزی، [[عربی]] را دید که این [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ}}<ref>«خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند» سوره توبه، آیه ۳.</ref>. را بکسر لام (رسولِه) می‌خواند که معنای [[آیه]] چنین می‌شد: [[خدا]] از [[مشرکین]] و از [[رسول]] خود بیزار است. در حالی که باید "ورسولُه" بضم لام خوانده شود تا [[آیه]] به معنای خود به کار رود، یعنی:"[[خدا]] و رسولش از [[مشرکین]] بیزارند". همین امر باعث شد که وی کتابی در [[علم]] نحو تألیف کند<ref>اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۰۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۷-۵۹.</ref>
خط ۶۴: خط ۶۴:
*درباره اینکه چه افرادی از او [[علم]] آموختند، اطلاعات چندانی وجود ندارد؛ اما نکته مهم این است که برخی او را [[معلم]] [[عبیدالله بن زیاد]] نیز دانسته‌اند<ref>الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۶.</ref>. از دیگر افرادی که تربیت‌ شده اوست، فرزندش، ابوالحرب است که در [[علم]] نحو سرآمد زمان خود بود<ref>الاسامی و الکنی، احمد حاکم، ج۱، ص۶۵.</ref>. همچنین او [[شاگردان]] دیگری بدون واسطه یا با واسطه در [[علم]] نحو داشته است. او به [[ثقه]] و صاحب [[فضل]]، [[دین]] و [[عقل]] بودن مشهور بوده است<ref>تحفة الأحوذی، مبارکفوری، ج۳، ص۱۸۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۶۴.</ref>.
*درباره اینکه چه افرادی از او [[علم]] آموختند، اطلاعات چندانی وجود ندارد؛ اما نکته مهم این است که برخی او را [[معلم]] [[عبیدالله بن زیاد]] نیز دانسته‌اند<ref>الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۶.</ref>. از دیگر افرادی که تربیت‌ شده اوست، فرزندش، ابوالحرب است که در [[علم]] نحو سرآمد زمان خود بود<ref>الاسامی و الکنی، احمد حاکم، ج۱، ص۶۵.</ref>. همچنین او [[شاگردان]] دیگری بدون واسطه یا با واسطه در [[علم]] نحو داشته است. او به [[ثقه]] و صاحب [[فضل]]، [[دین]] و [[عقل]] بودن مشهور بوده است<ref>تحفة الأحوذی، مبارکفوری، ج۳، ص۱۸۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۶۴.</ref>.
====سرودن [[شعر]]====
====سرودن [[شعر]]====
*از آنجایی که قبائل [[عرب]] [[قبل از ظهور]] [[اسلام]] در [[جهل]] غوطه‌ور بودند، شعرای آنها نیز همین‌گونه بودند و اشعار آنان بیش از توصیف [[بت‌ها]]، معشوقه‌ها، [[مال]] و [[اموال]] چیز دیگری در بر نداشت. پس از [[ظهور اسلام]] در شبه [[جزیره عربستان]] و تحول [[جامعه]] وضع [[شعر]] و [[شاعری]] هم دگرگون شد و از آن پس [[شاعران]] به جای [[وصف]] بت‌های خود در [[وصف]] [[خداوند]] و مفاهیم [[اخلاقی]] و ارزشی [[شعر]] می‌سرودند. این وضع در زمان [[ائمه]]{{عم}} نیز ادامه داشت و شاعرانی که پیرو راه [[ائمه‌]]{{عم}} بودند به سرودن [[شعر]] با مفاهیم ارزشی و [[مبارزه]] با [[ستم]] می‌پرداختند. یکی از این [[شاعران]] [[ابوالاسود دوئلی]] است که با وجود جو [[خفقان]] آن زمان به سرودن [[شعر]] در [[وصف]] [[علی]]{{ع}} و [[مذمت]] [[معاویه]] پرداخت<ref>ابوالاسود دوئلی و نشأة النحو العربی، فتحی عبدالفتاح دجینی، ص۶-۸.</ref>.
*از آنجایی که قبائل [[عرب]] [[قبل از ظهور]] [[اسلام]] در [[جهل]] غوطه‌ور بودند، شعرای آنها نیز همین‌گونه بودند و اشعار آنان بیش از توصیف [[بت‌ها]]، معشوقه‌ها، [[مال]] و [[اموال]] چیز دیگری در بر نداشت. پس از [[ظهور اسلام]] در [[شبه جزیره عربستان]] و تحول [[جامعه]] وضع [[شعر]] و [[شاعری]] هم دگرگون شد و از آن پس [[شاعران]] به جای وصف بت‌های خود در وصف [[خداوند]] و مفاهیم [[اخلاقی]] و ارزشی [[شعر]] می‌سرودند. این وضع در زمان [[ائمه]]{{عم}} نیز ادامه داشت و شاعرانی که پیرو راه [[ائمه‌]]{{عم}} بودند به سرودن [[شعر]] با مفاهیم ارزشی و [[مبارزه]] با [[ستم]] می‌پرداختند. یکی از این [[شاعران]] [[ابوالاسود دوئلی]] است که با وجود جو [[خفقان]] آن زمان به سرودن [[شعر]] در وصف [[علی]]{{ع}} و [[مذمت]] [[معاویه]] پرداخت<ref>ابوالاسود دوئلی و نشأة النحو العربی، فتحی عبدالفتاح دجینی، ص۶-۸.</ref>.
*[[ابوالاسود]] در [[سخنوری]]، بیان و حاضر جواب بودن نیز یکه‌تاز زمان خود بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.</ref>. صاحب طرائف المقال او را از شعرای صدر اول [[اسلام]] دانسته<ref>طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج۲، ص۷۳.</ref>، که با وجود [[زندگی]] در [[دوران جاهلیت]] و آشنایی با اشعار [[جاهلیت]]، به سبب [[تربیت اسلامی]] خود اشعاری را در [[مذمت]] [[ظلم]] و در [[دفاع]] از [[مظلوم]] و همچنین اشعاری در [[مدح]] [[علی]]{{ع}}<ref>این شعرها، شعرهایی است که او در هنگام [[شهادت]] [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} و در رثاء و [[مناقب]] ایشان سروده است؛ او در [[شعر]] زیر، [[ابوالاسود]] [[معاویه]] را [[مسئول]] [[شهادت امام علی]]{{ع}} معرفی کرده است:
*[[ابوالاسود]] در [[سخنوری]]، بیان و حاضر جواب بودن نیز یکه‌تاز زمان خود بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.</ref>. صاحب طرائف المقال او را از شعرای صدر اول [[اسلام]] دانسته<ref>طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج۲، ص۷۳.</ref>، که با وجود [[زندگی]] در [[دوران جاهلیت]] و آشنایی با اشعار [[جاهلیت]]، به سبب [[تربیت اسلامی]] خود اشعاری را در [[مذمت]] [[ظلم]] و در [[دفاع]] از [[مظلوم]] و همچنین اشعاری در [[مدح]] [[علی]]{{ع}}<ref>این شعرها، شعرهایی است که او در هنگام [[شهادت]] [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} و در رثاء و [[مناقب]] ایشان سروده است؛ او در [[شعر]] زیر، [[ابوالاسود]] [[معاویه]] را [[مسئول]] [[شهادت امام علی]]{{ع}} معرفی کرده است:
{{عربی| ألا أبلغ [[معاویة]] بن [[حرب]] *‌** فلاقرت عیون الشامتینا
{{عربی| ألا أبلغ [[معاویة]] بن [[حرب]] *‌** فلاقرت عیون الشامتینا
خط ۷۷: خط ۷۷:
*او از [[امام علی]]{{ع}}، [[عمر بن خطاب]]<ref>الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۲۹۷ و ۳۰۰.</ref>، [[ابوذر]]<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۶۶.</ref> و [[ابوموسی اشعری]] [[روایت]] [[نقل]] کرده است<ref>الثقات، ابن حبان، ج۵، ص۱۷۸.</ref> و [[روایات]] او، بیشتر از طریق فرزندش، ابوحرب و [[یحیی بن یعمر]]، از تیره بنی‌کنانة [[مضر]] و [[عبدالله بن بریده]] [[نقل]] شده است<ref>الکنی و الاسماء، مسلم بن حجاج، ج۱، ص۸۲؛ اخبار النحویین و البصرین، حسین بن عبدالله سیرافی ۱، ص۲۲.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۶۵-۱۶۶.</ref>.
*او از [[امام علی]]{{ع}}، [[عمر بن خطاب]]<ref>الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۲۹۷ و ۳۰۰.</ref>، [[ابوذر]]<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۶۶.</ref> و [[ابوموسی اشعری]] [[روایت]] [[نقل]] کرده است<ref>الثقات، ابن حبان، ج۵، ص۱۷۸.</ref> و [[روایات]] او، بیشتر از طریق فرزندش، ابوحرب و [[یحیی بن یعمر]]، از تیره بنی‌کنانة [[مضر]] و [[عبدالله بن بریده]] [[نقل]] شده است<ref>الکنی و الاسماء، مسلم بن حجاج، ج۱، ص۸۲؛ اخبار النحویین و البصرین، حسین بن عبدالله سیرافی ۱، ص۲۲.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۶۵-۱۶۶.</ref>.


====[[منصب]] [[قضاوت]] و [[فرمانداری]]====
====[[منصب قضاوت]] و [[فرمانداری]]====
*او وقتی در [[بصره]] می‌زیست، در زمان [[امام علی]]{{ع}} در [[مقام]] [[قاضی]] آن [[شهر]] به [[قضاوت]] مشغول بود<ref>سیر الاعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۸۴.</ref>؛ همچنین او [[جانشین]] [[ابن عباس]] در [[بصره]] به [[دستور]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.</ref>. درباره رابطه او با [[ابن عباس]] مطالبی [[نقل]] شده است و برخی نویسندگان به رابطه خوب آن دو اشاره کرده‌اند<ref>المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، ج۱۷، ص۵۲.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۶۶-۱۶۷.</ref>.
*او وقتی در [[بصره]] می‌زیست، در زمان [[امام علی]]{{ع}} در [[مقام]] [[قاضی]] آن [[شهر]] به [[قضاوت]] مشغول بود<ref>سیر الاعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۸۴.</ref>؛ همچنین او [[جانشین]] [[ابن عباس]] در [[بصره]] به [[دستور]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.</ref>. درباره رابطه او با [[ابن عباس]] مطالبی [[نقل]] شده است و برخی نویسندگان به رابطه خوب آن دو اشاره کرده‌اند<ref>المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، ج۱۷، ص۵۲.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۶۶-۱۶۷.</ref>.
*[[ابن إخوه]] حکایت می‌کند: روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[ابوالاسود دوئلی]] را به [[منصب]] [[قضا]] [[منصوب]] و پس از مدت کوتاهی او را [[عزل]] کرد. وقتی [[ابوالاسود]] [[فرمان]] [[عزل]] خود را شنید، نزد [[امام]] و علت را پرسید. [[امام]]{{ع}} فرمود: "اگر چه تو در دعوای خود صادق و در [[انجام وظیفه]] شرط [[امانت]] را رعایت کرده‌ای، لکن بازرسان من گزارش دادند تو در هنگام [[محاکمه]]، صدایت بلندتر از صدای متخاصمان بوده؛ بدین جهت تو را [[عزل]] کردم" [[ابوالاسود]] [[عزل]] خود را پذیرفت و بر آن اعتراضی نکرد<ref>معالم القربه، ص۲۰۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲.</ref>
*[[ابن إخوه]] حکایت می‌کند: روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[ابوالاسود دوئلی]] را به [[منصب]] [[قضا]] [[منصوب]] و پس از مدت کوتاهی او را [[عزل]] کرد. وقتی [[ابوالاسود]] [[فرمان]] [[عزل]] خود را شنید، نزد [[امام]] و علت را پرسید. [[امام]]{{ع}} فرمود: "اگر چه تو در دعوای خود صادق و در [[انجام وظیفه]] شرط [[امانت]] را رعایت کرده‌ای، لکن بازرسان من گزارش دادند تو در هنگام [[محاکمه]]، صدایت بلندتر از صدای متخاصمان بوده؛ بدین جهت تو را [[عزل]] کردم" [[ابوالاسود]] [[عزل]] خود را پذیرفت و بر آن اعتراضی نکرد<ref>معالم القربه، ص۲۰۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲.</ref>
خط ۹۰: خط ۹۰:
====رابطه [[ابوالاسود]] با [[امام علی]]{{ع}}====
====رابطه [[ابوالاسود]] با [[امام علی]]{{ع}}====
* [[شهرت]] [[ابوالاسود]] و اوج دلاوری‌های او را باید در زمان [[امام علی]]{{ع}} جستجو کرد. [[قضاوت]] در [[بصره]]، حضور در [[جنگ جمل]]، حضور در بحث [[حکمیت]] و غیر آن، همه از رابطه بی‌همتای او با [[امام علی]]{{ع}} حکایت دارد. هرچند [[ابوالاسود]] [[معلم]] عبیدالله و [[یزید]] نیز معرفی شده است، اما به نظر می‌رسد این کار به [[اجبار]] بوده و [[شاهد]] این مطلب [[بدگویی]] او از [[معاویه]] و [[دشمنان]] دیگر [[اهل بیت]]{{عم}} است. بعد از [[شهادت امام علی]]{{ع}} خبر [[دشمنی]] و [[بدگویی]] او از [[معاویه]] را به [[معاویه]] خبر می‌دهند؛ [[معاویه]] او را برای روشن شدن مسئله به دربار فرا می‌خواند، اما [[ابوالاسود]] با دادن جواب‌های دو پهلو از [[شمشیر]] [[معاویه]] [[جان]] سالم به در می‌برد<ref>تاریخ [[مدینه]] [[دمشق]]، ابن عساکر۲۵: ۱۷۷- ۱۸۰.</ref>.
* [[شهرت]] [[ابوالاسود]] و اوج دلاوری‌های او را باید در زمان [[امام علی]]{{ع}} جستجو کرد. [[قضاوت]] در [[بصره]]، حضور در [[جنگ جمل]]، حضور در بحث [[حکمیت]] و غیر آن، همه از رابطه بی‌همتای او با [[امام علی]]{{ع}} حکایت دارد. هرچند [[ابوالاسود]] [[معلم]] عبیدالله و [[یزید]] نیز معرفی شده است، اما به نظر می‌رسد این کار به [[اجبار]] بوده و [[شاهد]] این مطلب [[بدگویی]] او از [[معاویه]] و [[دشمنان]] دیگر [[اهل بیت]]{{عم}} است. بعد از [[شهادت امام علی]]{{ع}} خبر [[دشمنی]] و [[بدگویی]] او از [[معاویه]] را به [[معاویه]] خبر می‌دهند؛ [[معاویه]] او را برای روشن شدن مسئله به دربار فرا می‌خواند، اما [[ابوالاسود]] با دادن جواب‌های دو پهلو از [[شمشیر]] [[معاویه]] [[جان]] سالم به در می‌برد<ref>تاریخ [[مدینه]] [[دمشق]]، ابن عساکر۲۵: ۱۷۷- ۱۸۰.</ref>.
*اشعار بی‌نظیر او در [[وصف]] [[اهل بیت]] نیز نشان می‌دهد که او [[عاشق]] [[اهل بیت]] و از [[شیعیان]] سرسخت ایشان است. در بیان [[محبت]] او نسبت به [[حضرت علی]]{{ع}} حکایات مختلفی [[نقل]] شده است، مانند روایتی که درباره [[ستایش]] [[ابوالاسود]] نسبت به زمان بعد از [[شهادت حضرت علی]]{{ع}}، [[گریه]] و سرودن [[شعر]] برای ایشان و [[مذمت]] [[قاتلان]] بیان شده. همچنین او از [[دشمنان امام علی]]{{ع}} کمک نمی‌خواست و علتش را آن می‌دانست که این افراد [[دشمن]] [[امام]] هستند.
*اشعار بی‌نظیر او در وصف [[اهل بیت]] نیز نشان می‌دهد که او [[عاشق]] [[اهل بیت]] و از [[شیعیان]] سرسخت ایشان است. در بیان [[محبت]] او نسبت به [[حضرت علی]]{{ع}} حکایات مختلفی [[نقل]] شده است، مانند روایتی که درباره [[ستایش]] [[ابوالاسود]] نسبت به زمان بعد از [[شهادت حضرت علی]]{{ع}}، [[گریه]] و سرودن [[شعر]] برای ایشان و [[مذمت]] [[قاتلان]] بیان شده. همچنین او از [[دشمنان امام علی]]{{ع}} کمک نمی‌خواست و علتش را آن می‌دانست که این افراد [[دشمن]] [[امام]] هستند.
*از دیگر موارد نشان دهنده [[محبت]] او نسبت به [[حضرت علی]]{{ع}} داستان [[قبیله]] بنی قشیر است که [[ابوالاسود]] مدتی در [[همسایگی]] آنها ساکن بود. آنها نیز چون می‌‌دانستند که [[ابوالاسود]] [[دوستدار]] [[امام]] است، لذا به [[امام علی]]{{ع}} در حضور او [[ناسزا]] می‌گفتند و [[شب]] هنگام به او سنگ می‌زدند. صبح هنگام وقتی او از آنها می‌پرسید: چه کسی بود که مرا دیشب [[اذیت]] کرد؛ بنی قشیر در جواب می‌گفتند: ما سنگ نزدیم، بلکه [[خداوند]] به تو سنگ زد؛ به خاطر مذهبی که تو [[اختیار]] کرده‌ای، او نیز در جواب بنی قشیر شعری سرود و از [[شیعه]] بودن خود [[دفاع]] کرد. [[نقل]] شده است، روزی زیاد از [[محبت]] او به [[امام علی]]{{ع}} پرسید: او در جواب گفت: "[[محبت]] من نسبت به آن [[حضرت]] به اندازه [[محبت]] و ارادت تو نسبت به [[معاویه]] است" <ref>قاموس الرجال، شوشتری۵: ۵۷۹-۵۸۱.</ref>.
*از دیگر موارد نشان دهنده [[محبت]] او نسبت به [[حضرت علی]]{{ع}} داستان [[قبیله]] بنی قشیر است که [[ابوالاسود]] مدتی در [[همسایگی]] آنها ساکن بود. آنها نیز چون می‌‌دانستند که [[ابوالاسود]] [[دوستدار]] [[امام]] است، لذا به [[امام علی]]{{ع}} در حضور او [[ناسزا]] می‌گفتند و [[شب]] هنگام به او سنگ می‌زدند. صبح هنگام وقتی او از آنها می‌پرسید: چه کسی بود که مرا دیشب [[اذیت]] کرد؛ بنی قشیر در جواب می‌گفتند: ما سنگ نزدیم، بلکه [[خداوند]] به تو سنگ زد؛ به خاطر مذهبی که تو [[اختیار]] کرده‌ای، او نیز در جواب بنی قشیر شعری سرود و از [[شیعه]] بودن خود [[دفاع]] کرد. [[نقل]] شده است، روزی زیاد از [[محبت]] او به [[امام علی]]{{ع}} پرسید: او در جواب گفت: "[[محبت]] من نسبت به آن [[حضرت]] به اندازه [[محبت]] و ارادت تو نسبت به [[معاویه]] است" <ref>قاموس الرجال، شوشتری۵: ۵۷۹-۵۸۱.</ref>.


====حلوای [[معاویه]] و عکس العمل [[ابوالاسود]]====
====حلوای [[معاویه]] و عکس‌العمل [[ابوالاسود]]====
*روزی [[معاویه]] مقداری حلوای بسیار خوش رنگ و خوش مزه برای [[ابوالاسود]] فرستاد تا شاید او را به خود متمایل سازد؛ وقتی دختر پنج ساله‌اش آن حلوا را دید، بی‌اختیار لقمه‌ای از آن برداشت و در دهان گذاشت، [[ابوالاسود]] گفت: دخترم این حلوا را نخور و آن را بیرون بریز؛ زیرا آن زهر است و این شیرینی را [[معاویه]] فرستاده تا بدین وسیله ما را بفریبد و [[محبت]] [[علی]] را از [[دل]] ما بیرون کند و [[دوستی]] خود را در [[دل]] ما جای دهد<ref>{{عربی|یا بنتی القیه فإنه سم، هذه حلواء أرسلها معاویة لیخدعنا عن أمیر المؤمنین{{ع}} و ویرتنا عن محبة [[أهل]] البیت!}}</ref>
*روزی [[معاویه]] مقداری حلوای بسیار خوش رنگ و خوش مزه برای [[ابوالاسود]] فرستاد تا شاید او را به خود متمایل سازد؛ وقتی دختر پنج ساله‌اش آن حلوا را دید، بی‌اختیار لقمه‌ای از آن برداشت و در دهان گذاشت، [[ابوالاسود]] گفت: دخترم این حلوا را نخور و آن را بیرون بریز؛ زیرا آن زهر است و این شیرینی را [[معاویه]] فرستاده تا بدین وسیله ما را بفریبد و [[محبت]] [[علی]] را از [[دل]] ما بیرون کند و [[دوستی]] خود را در [[دل]] ما جای دهد<ref>{{عربی|یا بنتی القیه فإنه سم، هذه حلواء أرسلها معاویة لیخدعنا عن أمیر المؤمنین{{ع}} و ویرتنا عن محبة [[أهل]] البیت!}}</ref>
*دخترک چه [[زیبا]] گفت:[[خدا]] روی [[معاویه]] را سیاه کند. آیا با حلوای زعفرانی می‌خواهد ما را از مولای [[پاک]] و عزیزمان جدا کند؟ [[مرگ]] بر فرستنده و خورنده آن باد<ref>{{عربی|قبحه الله یخدعنا عن السید المطهر بالشهد المزعفر، تبا لمرسله و آکله}}</ref>. سپس انگشت در گلو کرد تا آنچه پایین رفته بود، برگرداند<ref>ر.ک: سفینة البحار، ج۱، عنوان سود، ص۶۶۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref>
*دخترک چه [[زیبا]] گفت:[[خدا]] روی [[معاویه]] را سیاه کند. آیا با حلوای زعفرانی می‌خواهد ما را از مولای [[پاک]] و عزیزمان جدا کند؟ [[مرگ]] بر فرستنده و خورنده آن باد<ref>{{عربی|قبحه الله یخدعنا عن السید المطهر بالشهد المزعفر، تبا لمرسله و آکله}}</ref>. سپس انگشت در گلو کرد تا آنچه پایین رفته بود، برگرداند<ref>ر.ک: سفینة البحار، ج۱، عنوان سود، ص۶۶۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref>
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:


==[[خانواده]]==
==[[خانواده]]==
*از [[فرزندان]] او به نام دو پسر به نام‌های عطاء و ابوالحرب<ref>ابجد العلوم، محمد صدیق خان بخاری، ص۵۸۵.</ref> و یک دختر که نام آن مشخص نیست<ref>الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۵.</ref>، اشاره شده است. [[بلاذری]] در [[انساب الاشراف]]، سمت عطاء را محافظ [[پدر]] در زمان [[فرمانداری]] [[بصره]] دانسته است. درباره عطا به نسلی اشاره نشده، اما ابوالحرب، [[حافظ]] [[قرآن]] و شاعر بوده است<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref> و از نظر [[علمی]] راه [[پدر]] را در نحو ادامه داد<ref>الاسامی و الکنی، احمد حاکم، ج۱، ص۶۵.</ref>. همچنین او به امر حَجاج بر منطقه‌ای [[حاکم]] و در پایان [[عمر]] [[حجاج]]، ملازم او بود<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۱۱۸.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۷۱-۱۷۲.</ref>.
*از [[فرزندان]] او به نام دو پسر به نام‌های عطاء و ابوالحرب<ref>ابجد العلوم، محمد صدیق خان بخاری، ص۵۸۵.</ref> و یک دختر که نام آن مشخص نیست<ref>الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۵.</ref>، اشاره شده است. [[بلاذری]] در [[انساب الاشراف]]، سمت عطاء را محافظ [[پدر]] در زمان [[فرمانداری بصره]] دانسته است. درباره عطا به نسلی اشاره نشده، اما ابوالحرب، [[حافظ]] [[قرآن]] و شاعر بوده است<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref> و از نظر [[علمی]] راه [[پدر]] را در نحو ادامه داد<ref>الاسامی و الکنی، احمد حاکم، ج۱، ص۶۵.</ref>. همچنین او به امر حَجاج بر منطقه‌ای [[حاکم]] و در پایان [[عمر]] [[حجاج]]، ملازم او بود<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۱۱۸.</ref><ref>[[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ ابوالأسود دوئلی (مقاله)| مقاله «ابوالأسود دوئلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۷۱-۱۷۲.</ref>.
==سرانجام==
==سرانجام==
*آخرین خبری که از زندگانی [[ابوالاسود]] در دست است، درباره ماجرای [[قیام]] [[عبدالله بن زبیر]] است. [[ابن زبیر]] در سال ۶۵ ق [[حارث بن عبدالله مخزومی]]، معروف به "قُباع" را بر [[بصره]] گماشت و [[ابوالاسود]]، در قطعه شعری درباره [[والی]] [[جدید]] [[بدگویی]] کرد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۲۵۶-۲۵۷؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۱۱۰.</ref>.
*آخرین خبری که از زندگانی [[ابوالاسود]] در دست است، درباره ماجرای [[قیام]] [[عبدالله بن زبیر]] است. [[ابن زبیر]] در سال ۶۵ ق [[حارث بن عبدالله مخزومی]]، معروف به "قُباع" را بر [[بصره]] گماشت و [[ابوالاسود]]، در قطعه شعری درباره [[والی]] [[جدید]] [[بدگویی]] کرد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۲۵۶-۲۵۷؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۱۱۰.</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۲۳

مقدمه

نسب‌شناسی

ولادت

گفت و گوی ابوالاسود با سران ناکثین[۲۰]

ابوالاسود به همراه امام(ع) در بیت المال بصره

ابوالاسود در سوگ امیرالمؤمنین(ع) و بیعت با امام حسن(ع)

سخن ابوالاسود نزد زیاد بن ابیه

ابوالاسود صحابی یا تابعی؟

ابعاد شخصیت اجتماعی، سیاسی و علمی

حضور در چند جنگ

  1. جنگ بدر: غزوه بدر نخستین درگیری جدی مسلمانان با قریش است. این جنگ در هفدهم رمضان سال دوم هجری روی داد[۴۲] و با پیروزی افتخارآمیز سپاه اسلام پایان یافت. بنا به گفته ابن حجر در کتاب الاصابه، ابوالاسود در غزوه بدر همراه مسلمانان بود[۴۳]. اما از جزئیات حضور او خبری در دست نیست.
  2. جنگ جمل: از دیگر جنگ‌هایی که به یقین ابوالاسود در آن حضور داشته، جنگ جمل است. پس از آغاز جنگ و هنگامی که عایشه به سوی بصره روان شد، ابوالاسود به امر عثمان بن حُنیف برای گفتگو نزد او می‌رود. این ماجرا به گونه‌های مختلفی نقل شده است، و جاحظ نیز این ماجرا را به نقل از نوادة ابوالاسود (داود بن أبی حرب بن أبی الأسود)، از قول خود ابوالاسود، در کتاب خود آورده است[۴۴]. در برخی منابع به رفتار تند ابوالاسود با عایشه در این دیدار اشاره شده است[۴۵].
  3. جنگ صفین: ابوالاسود در جنگ صفین نیز در رکاب حضرت علی(ع) حضور داشت[۴۶]. جنگی که میان امام علی(ع) و معاویه در صفر سال ۳۷ هجری در منطقه‌ای به نام صفین رخ داد و معاویه و سپاه او در این جنگ، قاسطین به معنای ستمگران نامیده شدند. هنگامی که سپاه معاویه در حال شکست بود، آنها قرآن‌ها را بر نیزه کردند و به این خاطر برخی از سپاهیان امام علی(ع) از ادامه جنگ سرباز زدند. سرانجام، داورانی برای حکمیت میان دو طرف تعیین شدند و جنگ بدون نتیجه خاتمه یافت[۴۷]. با آغاز جنگ صفین، ابن عباس به امر امیرالمؤمنین علی(ع) ابوالاسود را برای بسیج نیروها فرستاد[۴۸] و خود به سوی امام رفت و گفته‌اند که ابوالاسود را به جای خویش در بصره گمارد[۴۹]. در برخی منابع آمده است، امیرالمؤمنین علی(ع) در ماجرای حکمیت ابتدا می‌خواست ابوالاسود دوئلی را برای حکمیت انتخاب کند[۵۰][۵۱].

مسئولیت‌های علمی

تدوین و وضع علم نحو و رسم‌الخط قرآن

تعلیم و تربیت

  • درباره اینکه چه افرادی از او علم آموختند، اطلاعات چندانی وجود ندارد؛ اما نکته مهم این است که برخی او را معلم عبیدالله بن زیاد نیز دانسته‌اند[۷۴]. از دیگر افرادی که تربیت‌ شده اوست، فرزندش، ابوالحرب است که در علم نحو سرآمد زمان خود بود[۷۵]. همچنین او شاگردان دیگری بدون واسطه یا با واسطه در علم نحو داشته است. او به ثقه و صاحب فضل، دین و عقل بودن مشهور بوده است[۷۶][۷۷].

سرودن شعر

راوی حدیث

منصب قضاوت و فرمانداری

پرداختن به علم کلام

ابعاد سیاسی

رابطه با خلفا

رابطه ابوالاسود با امام علی(ع)

حلوای معاویه و عکس‌العمل ابوالاسود

ابوالاسود و ابن عباس

ابوالاسود و امام حسن(ع)

ابوالاسود و امام حسین(ع)

ابوالاسود و ملاقات با معاویه

کرامت و احترام ابوالاسود تا پایان عمر

خانواده

سرانجام

پانویس

  1. اسدالغابه، ج۳، ص۶۹.
  2. ر.ک: عقد الفرید، ج۴، ص۳۵۴.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۶-۵۷.
  4. موسوعة الحدیث
  5. تاج العروس، محمد بن محمد زبیدی، ج۲۸، ص۴۶۴.
  6. الثقات، محمد بن حبان، ج۵، ص۱۷۸.
  7. ابوالاسود دوئلی، محمد هاشم، ص۱.
  8. شرح مسلم، النووی، العینی، ج۲، ص۵۱.
  9. عمدة القاری، العینی، ج۱۶، ص۷۹.
  10. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۲۵، ص۱۷۶.
  11. تحفة الأحوذی، المبارک فوری، ج۵، ص۳۵۵؛ تاریخ الکبیر، بخاری، ج۶، ص۳۳۴.
  12. ابوالاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، ص۱۰۱.
  13. الانساب، سمعانی، ج۲، ص۵۰۸.
  14. سیر الاعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۸۴.
  15. الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۵.
  16. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۵۷-۱۵۸.
  17. ابوالاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، فتحی عبد الفتاح، دجینی، ص۱۰۳.
  18. مراتب النحویین، ابو الطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، ص۸.
  19. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۵۸.
  20. ناکثین جمع ناکث به معنای عهدشکن است، چون طلحه و زبیر با حضرت علی(ع) بیعت کردند و خلافت ایشان را پذیرفتند و به زودی پیمان و عهد خود شکستند و در سپاهی به فرماندهی عایشه همسر رسول خدا بر ضد علی(ع) شورش کردند و جنگ جمل را به پا نمودند از این رو به ناکثین معروف شدند. و پیامبر(ص) هم علی(ع) را به شورش این گروه خبر داده بودند.
  21. ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۲۶ و ج۹، ص۳۱۳؛ الجمل، ص۲۷۴ و با کمی تفاوت تاریخ طبری، ج۴، م ۴۶۱.
  22. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۹-۶۱.
  23. «يَا صَفْرَاءُ وَ يَا بَيْضَاءُ غُرِّي غَيْرِي اَلْمَالُ يَعْسُوبُ اَلظَّلَمَةِ وَ أَنَا يَعْسُوبُ اَلْمُؤْمِنِينَ».
  24. الجمل، ص۲۵۸.
  25. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۱-۶۲.
  26. و ان رجالا من اعدا الله المارقه عن دینه اغتال علیا فی مسجده و هو خارج لتهجده فی لیله یرجی فیها لیله القدر فقتله، فیالله هو من قتیل، و اکرم به و بمقته و روحه من روح عرجت الی الله بالبر و التقی و الایمان و الاحسان....
  27. الاغانی، ج۱۲، ص۳۸۰.
  28. ر.ک: اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۰۳؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۸ و الاغانی، ج۱۲، ص۳۱۸.
  29. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲-۶۳.
  30. ربیع الابرار، ج۳، ص۴۷۹.
  31. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۳.
  32. اختیار معرفه الرجال، شیخ طوسی، ج۲، ص۴۷۵.
  33. ابوالاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، فتحی عبد الفتاح، دجینی، ص۱۰۸.
  34. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۴۶.
  35. المعین فی طبقات المحدثین، محمد بن احمد، ص۷.
  36. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۴۶.
  37. رجال طوسی، طوسی، ص۷۰، ۹۴، ۱۰۲ و ۱۱۶؛ تهذیب المقال، محمدعلی ابطحی، ج۱، ص۱۹۷ و معجم الرجال، خوئی، ج۱۰، ص۱۳۵.
  38. الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۱۰.
  39. نهایة الأرب فی فنون الأدب، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب نویری، ج۲، ص۳۵۱؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۴۸۱.
  40. قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۵۷۹-۵۸۰.
  41. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۵۸-۱۵۹.
  42. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۴۳.
  43. الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.
  44. البیان و التبیین، جاحظ، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶.
  45. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۲۵؛ تاریخ الطبری، طبری ۴، ص۴۶۲-۴۶۱و الأمامه والسیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۶۶-۶۵.
  46. الثقات، ابن حبان، ج۴، ص۴۰۰.
  47. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۷۷-۱۸۳.
  48. تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۷۹-۷۸.
  49. وقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۱۷.
  50. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۱.
  51. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۵۹-۱۶۱.
  52. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ص۴۸۱ – ۴۸۲؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲.
  53. تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ذهبی، ج۵، ص۲۷۸.
  54. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۱۱۶۰.
  55. الغارات، ثقفی کوفی (ترجمه، صعزیز الله عطاردی)، ص۳۵۴-۳۵۵.
  56. قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۵۸۲-۵۸۳.
  57. «مَا أَحْسَنَ هَذَا النَّحْوَ الَّذِي نَحَوْتَ»
  58. الفتوح، ابن‌اعثم کوفی، ص۱۰۳۷.
  59. الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۷-۳۰۶؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۴۸۲.
  60. الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۳۰۵.
  61. الاعلام، زرکلی، ج۳، ص۲۳۶.
  62. الفهرست، ابن ندیم، ص۶۲-۶۳.
  63. الفهرست، ابن ندیم، ص۶۳.
  64. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۱-۱۶۳.
  65. الاغانی، ج۱۲، ص۳۴۸.
  66. سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۷.
  67. «بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ، اَلْكَلاَمُ كُلُّهُ: اِسْمٌ وَ فِعْلٌ وَ حَرْفٌ، فَالاِسْمُ مَا أَنْبَأَ عَنِ اَلْمُسَمَّى، وَ اَلْفِعْلُ مَا أَنْبَأَ عَنْ حَرَكَةِ اَلْمُسَمَّى وَ اَلْحَرْفُ مَا أَنْبَأَ عَنْ مَعْنًى لَيْسَ بِاسْمِ وَ لاَ فِعْلٍ»
  68. سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۷.
  69. «مَا أَحْسَنَ هَذَا اَلنَّحْوَ اَلَّذِي نَحَوْتَ»
  70. سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۷.
  71. «خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند» سوره توبه، آیه ۳.
  72. اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۰۳.
  73. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۷-۵۹.
  74. الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۶.
  75. الاسامی و الکنی، احمد حاکم، ج۱، ص۶۵.
  76. تحفة الأحوذی، مبارکفوری، ج۳، ص۱۸۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.
  77. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۴.
  78. ابوالاسود دوئلی و نشأة النحو العربی، فتحی عبدالفتاح دجینی، ص۶-۸.
  79. الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.
  80. طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج۲، ص۷۳.
  81. این شعرها، شعرهایی است که او در هنگام شهادت امیر المؤمنین علی(ع) و در رثاء و مناقب ایشان سروده است؛ او در شعر زیر، ابوالاسود معاویه را مسئول شهادت امام علی(ع) معرفی کرده است: ألا أبلغ معاویة بن حرب *‌** فلاقرت عیون الشامتینا أفی الشهر الصّام فجعتمونا *** بخیرالناس طرا اجمعینا قتلتم خیر من رکب المطایا *** و خیسها و من رکب السفینا و من لبس النعال و من حذاها *** و من قرا المثانی و المئینا اذا استقبلت وجه ابی حسین*** رایت الدر راق من الناظرینا لقد علمت قریش حیث *** بانّک خیرها حسبا ودینا ترجمه، صبه معاویه، فرزند حرب خبر بده که چشم بدخواهان (به شهادت امیرالمؤمنین(ع)) هرگز روشن نباد! آیا در ماه روزه ما را ماتم‌زده کردید. آن هم به مصیبت بهترین فرد در جمع تمام ما؟ شما بهترین کسی را که سوار چهارپایان شده آنها را رام می‌کرد و سوار کشتی شده بود، به شهادت رساندند. کسی که کفش به پا کرده و آن را می‌بخشید و کسی که سورههای مثانی و مئین (سوره‌هائی که صد آیه دارند) را قرائت می‌کرد. چون با پدر حسین روبه‌رو شوی، دری را می‌بینی که بینندگان را خیره کرده است. قبیله قریش هر جا که باشد، می‌داند که تو (ای علی) بهترین آنها از حیث حسب و نسب و دین و ایمان هستی. (الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۲۸ و ۳۲۹).
  82. ابوالاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، فتحی عبدالفتاح دجینی، ص۱۰۱-۱۰۳.
  83. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۴-۱۶۵.
  84. طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج۲، ص۷۳.
  85. ابوالاسود دوئلی، محمد هاشم، ص۱۷ به نقل از احقاق الحق، ج۲، ص۵۵۱.
  86. «خداوند غنیمت‌های فراوانی را به شما وعده داد که به دست می‌آورید، آنگاه این (وعده) را برایتان پیش افکند» سوره فتح، آیه ۲۰.
  87. «عَنْ دَاوُدَ بْنِ أبي حرب بن أبي الأسود، عن أبيه: أَنَّ الزُّبَيْرَ بْنَ الْعَوَّامِ لَمَّا قَدِمَ الْبَصْرَةَ بَعَثَ إِلَيَّ وَإِلَى نَفَرٍ، وَدَخَلَ بَيْتَ الْمَالِ فَإِذَا هُوَ بِصَفْرَاءَ وَبَيْضَاءَ، فَقَرَأَ ﴿وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَقَالَ: فَهَذِهِ لَنَا، وَهَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ. ثُمَّ لَمَّا قَدِمَ عَلِيٌّ دَخَلَ بَيْتَ الْمَالِ فإذا صفراء وبيضاء فأصر مَا بِهَا وَقَالَ غُرِّي غَيْرِي غُرِّي غَيْرِي»؛ الانساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۱۳۳.
  88. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۲۹۷ و ۳۰۰.
  89. مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۶۶.
  90. الثقات، ابن حبان، ج۵، ص۱۷۸.
  91. الکنی و الاسماء، مسلم بن حجاج، ج۱، ص۸۲؛ اخبار النحویین و البصرین، حسین بن عبدالله سیرافی ۱، ص۲۲.
  92. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۵-۱۶۶.
  93. سیر الاعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۸۴.
  94. الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.
  95. المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، ج۱۷، ص۵۲.
  96. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۶-۱۶۷.
  97. معالم القربه، ص۲۰۳.
  98. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲.
  99. مختلف القبائل و مؤتلفها، ابن حبیب بغدادی، ص۳۱۶.
  100. فرق و طبقات المعتزله، قاضی عبدالجبار، ص۳۱؛ الطبقات المعتزله، احمد بن یحیی، ص۱۶.
  101. رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۶۹.
  102. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۷.
  103. ابوالاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، فتحی عبدالفتاح دجینی، ص۱۱۲- ۱۱۳.
  104. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی: ۳۱۷-۳۱۸ و ۳۲۶.
  105. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر۵: ۱۷۶-۱۷۷.
  106. انساب الاشراف، بلاذری۲: ۳۵۶ و الاغانی، ابوالفرج اصفهانی۲: ۳۱۲.
  107. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۷-۱۶۸.
  108. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر۲۵: ۱۷۷- ۱۸۰.
  109. قاموس الرجال، شوشتری۵: ۵۷۹-۵۸۱.
  110. یا بنتی القیه فإنه سم، هذه حلواء أرسلها معاویة لیخدعنا عن أمیر المؤمنین(ع) و ویرتنا عن محبة أهل البیت!
  111. قبحه الله یخدعنا عن السید المطهر بالشهد المزعفر، تبا لمرسله و آکله
  112. ر.ک: سفینة البحار، ج۱، عنوان سود، ص۶۶۹.
  113. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۳-۶۴.
  114. الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی۱: ۱۰-۱۱.
  115. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۸-۱۶۹.
  116. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۱۶۹.
  117. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۶۹.
  118. نور القبس، یغموری، ج۱، ص۸؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۱.
  119. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۹۰؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۰.
  120. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۰۵.
  121. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۷۳۵-۷۳۶.
  122. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۲۹۷-۳۰۱.
  123. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۹-۱۷۰.
  124. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۲۸-۳۲۹.
  125. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۲۸-۳۲۹.
  126. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۰-۱۷۱.
  127. دیوان ابوالاسود دوئلی، ابوالاسود دوئلی، ص۱۸۲-۱۸۰؛ مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۶۸؛ احقاق الحق، سید نورالله شوشتری، ج۱، ص۲.
  128. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۱۴-۳۱۵.
  129. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۱.
  130. لقد أصبحت جمیلا یا أبا الأسود، فلو علقت تمیمة تنفی عنک العین
  131. عقد الفرید، ج۳، ص۴۹ و با کمی تفاوت در الفاظ اشعار و الاغانی، ج۱۲، ص۳۷۳.
  132. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۴-۶۵.
  133. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۵-۶۶.
  134. ابجد العلوم، محمد صدیق خان بخاری، ص۵۸۵.
  135. الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۵.
  136. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۱۱۷-۱۱۸.
  137. الاسامی و الکنی، احمد حاکم، ج۱، ص۶۵.
  138. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۱۱۸.
  139. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۱-۱۷۲.
  140. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۲۵۶-۲۵۷؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۱۱۰.
  141. ابولاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، فتحی عبدالفتاح دجینی، ص۱۰۳-۱۰۵.
  142. سیر الاعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۸۶.
  143. بغیة الوعاه، سیوطی، ج۲، ص۲۳.
  144. ابجدالعلوم، محمد صدیق خان، بخاری، ص۵۸۵
  145. سیر الاعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۸۶.
  146. صبور، رحیم، مقاله «ابوالأسود دوئلی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۲.