حدیث سفینه نوح در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۳۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = حدیث سفینه نوح
| موضوع مرتبط = حدیث سفینه نوح
| عنوان مدخل  = حدیث سفینه نوح
| عنوان مدخل  = حدیث سفینه نوح
| مداخل مرتبط = [[حدیث سفینه نوح در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[حدیث سفینه نوح در کلام اسلامی]] - [[حدیث سفینه نوح از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۹: خط ۹:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
یکی از [[احادیث]] مشهوری که نقش [[اهل بیت پیامبر]] را در میان [[مردم]] روشن و مشخص می‌‌کند [[حدیث سفینه]] است<ref>ر. ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶. </ref>. براساس این [[حدیث]] [[ابوذر غفاری]] [[نقل]] می‌کند که [[پیامبر]] {{صل}} در مورد [[اهل]] بیتشان فرمودند: «[[اهل بیت]] من در میان شما همانند [[کشتی نوح]] است که هر کس بر آن سوار شد [[نجات]] یافت و هر کسی از آن جدا شد، [[غرق]] و نابود شد»<ref>{{متن حدیث|مَثَلُ أَهلِ بَیتِی فیکم مَثلُ سَفِینَةِ نُوحٍ"؛ مَن رَکبَها نَجَا، وَمَن تَخَلفَ عَنها هَلَک}}؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰. </ref> چنین مضمونی، در [[احادیث]] [[پیامبر]] با عبارت‌های مختلف بیان شده است. در بعضی از این [[احادیث]]، از واژه "فُلک" که هم معنی با واژۀ [[سفینه]] است استفاده شده است<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
یکی از دلایل [[امامت اهل بیت پیامبر]] اکرم {{صل}} [[حدیث سفینه]] است. در این حدیث نبوی، [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} تشبیه شده‌اند که اگر کسی وارد آن شود [[نجات]] می‌یابد و کسانی که تخلف کردند و وارد آن نشدند، هلاک شدند: {{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ رَكِبَهَا نَجَى، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۰۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>. حدیث سفینه از یازده نفر از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} که عبارت‌اند از: [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[ابوذر غفاری]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[ابوسعید خدری]]، [[انس بن مالک]]، [[سلمة بن اکوع]]، [[ابوالطفیل عامر بن واثله]]، [[عبدالله بن زبیر]]، [[عمرو بن عاص]] و [[ابوموسی اشعری]]، [[روایت]] شده است، چنان که عده‌ای از [[تابعین]] نیز آن را روایت کرده‌اند، مشهورترین آنان عبارت‌اند از: [[علی بن الحسین]] {{عم}}، [[سعید بن جبیر]]، [[حنش بن معتمر]]، [[سعید بن مسیب]]، [[عطیه بن سعید عوفی]]، [[ایاس بن سلمه]] و [[رافع]] غلام ابی‌ذر و بیش از یکصد و پنجاه نفر از حفاظ و [[عالمان]] [[اسلامی]] آن را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: نفحات الازهار، ج۴، ص۲۱-۲۶ و ص۱۲۷- ۱۳۲. نیز ر.ک: غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۱۳- ۲۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۰؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>


== مراد [[پیامبر]] از [[تشبیه]] [[اهل بیت]] به [[سفینه نوح]] ==
== تعابیر مختلف [[حدیث سفینه]] ==
مراد از "[[سفینة نوح]]" همان کشتی مشهور [[حضرت نوح]] {{ع}} است. [[قرآن کریم]] در این باره می‌‌فرماید: در زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} طوفانی [[عظیم]] به پا شد و [[جهان]] را آب فراگرفت و تنها کسانی سالم ماندند که به او [[ایمان]] آورده و در کشتی او نشستند. در [[طوفان نوح]]، هرکس از [[مؤمنان]] و نیز از حیوانات که سوار [[کشتی نوح]] شدند از آن [[طوفان]] [[نجات]] یافته و هرکس که بر آن کشتی سوار نشد [[غرق]] شد. [[کشتی نوح]]، سمبل [[نجات]] از گرداب‌ها و ایمنی در تلاطم طوفان‌هاست و [[پیامبر]] چون می‌‌دانستند بعد از خودش طوفانی از [[گمراهی]] و [[ظلمت]] بر [[مردم]] [[حاکم]] می‌‌شود، [[اهل]] بیتش را به [[سفینه نوح]] [[تشبیه]] کرد که هر کسی به آنها [[متوسل]] شود [[نجات]] یافته و هر که از آنان دور شود، [[گمراه]] و [[اسیر]] [[ظلمت]] خواهد شد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶.</ref>.
تعبیرهای مربوط به بخش آغازین [[حدیث]] که بیان تشبیه است و در [[روایات]] [[فریقین]] آمده، چهار تعبیر است که عبارت‌اند از:
# {{متن حدیث|مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳.</ref>؛
# {{متن حدیث|‏إِنَّمَا مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏}}<ref>المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ بصائرالدرجات، ص۳۱۷.</ref>؛
# {{متن حدیث|الا إِنَّ‏ مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳؛ کفایة الأثر، ص۳۸.</ref>؛
# {{متن حدیث|إِنَّ‏ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِي‏ أُمَّتِي‏}}<ref>مسند الشهاب، ج۲، ص۲۷۵؛ اسرار آل محمد، ص۱۲۷.</ref>؛ آمده است.


== [[سند]] [[حدیث سفینه نوح]] ==
تعبیرهای مربوط به بخش پایانی حدیث، هفت تعبیر است که عبارت‌اند از:
[[حدیث سفینه]] نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از جهت اعتبار [[جایگاه]] والایی دارد و آن را جمع زیادی از [[صحابه]] مانند [[امیر المؤمنین]] {{ع}}، [[ابوذر غفاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[عبد الله العباس]]، [[أبو الطفیل]] [[عامر بن واثله]]، [[أنس بن مالک]]، [[عبد الله بن الزبیر]] و [[سلمة بن الاکوع]] از آن [[حضرت]] {{صل}} [[نقل]] کرده‌اند. از [[تابعان]] نیز شخصیت‌هایی مانند [[امام زین العابدین]] {{ع}}، [[سعید بن جبیر]]، [[عطیه کوفی]]، [[سعید بن مسیب]]، [[عامر بن عبدالله]] از [[راویان]] این [[حدیث]] هستند<ref>نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج ۴، ص ۲۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۱، ص۱۳۱. </ref>.<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>  
# {{متن حدیث|مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَا‏ وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>؛
# {{متن حدیث|مَنْ‏ رَكِبَهَا سَلَم‏ وَ مَنْ‏ تَرَكَهَا غَرِقَ‏‏}}<ref>مجمع الزواید و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۶۸.</ref>؛
# {{متن حدیث|مَنْ دَخَلَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۷۶.</ref>؛
# {{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏}}<ref>کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۵۸؛ کفایة الأثر، ص۳۸.</ref>؛
# {{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا زُجَّ‏ فِي‏ النَّارِ‏}}<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۰؛ مسندالرضا {{ع}}، ص۱۴۶.</ref>؛
# {{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَوَى‏‏}}<ref>بشارة المصطفی، ص۵۹؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۷۶.</ref>؛
# {{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏}}<ref>کنز الفوائد، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۱۳.</ref>.


[[شیعیان]] این [[حدیث]] را مانند [[احادیث غدیر]]، [[ثقلین]] و [[منزلت]] معتبر و در حد [[تواتر]] می‌‌دانند<ref>شیعه در اسلام، ص۱۷۶. </ref>.
به نظر می‌رسد آنجا که واژه غرق به کار رفته، به جنبه [[دنیوی]] مسأله نظر دارد و آنجا که تعبیر هلاکت آمده، مراد هلاکت دنیوی و [[اخروی]] است و در تعبیر {{متن حدیث|زُجَّ‏ فِي‏ النَّارِ‏}} نظر به جنبه اخروی آن است. هوی به معنای ساقط و [[گمراه]] شدن است و در تعبیر {{متن حدیث|مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏}} به معنای [[اعراض]] کردن از [[اهل بیت]] {{عم}} است. مفاد تعابیر مزبور این است که سعادتمندی دنیوی و اخروی [[انسان]] در گرو [[پیروی از اهل بیت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است.


وجود این [[حدیث]] با الفاظ نزدیک به هم در بسیاری از منابع اصیل و قابل اعتنای [[اهل سنت]] نیز آمده است به طوری که بسیاری از [[حدیث]] شناسان مشهور [[اهل سنت]] تصریح به [[صحت حدیث]] کرده‌اند. مانند [[حاکم نیشابوری]] و [[ابن حجر مکی]] و [[سیوطی]]، هرگونه تردیدی را نسبت به اعتبار و صحت این [[حدیث صحیح]] ندانسته و آن را از جمله [[احادیث معتبر]] می‌‌دانند<ref>عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، ج۲۳، ص ۴۱۹. </ref>.
اینها مجموعه تفاوت‌های صدر و ذیل حدیث است که معنای اصلی را [[تغییر]] نمی‌دهد. درباره علت این تفاوت‌های ظاهری؛ چند احتمال عرفی و عقلایی به نظر می‌رسد:
# چه بسا پیامبر اکرم {{صل}} این حدیث را در مواضع مختلف و با تعابیر مختلفی از آن بیان فرموده است.
# ممکن است به خاطر عنایت و اهمیتی که این [[حدیث]] داشته آن حضرت در یک مجلس آن را به تعابیر مختلفی بیان فرموده‌اند و یک راوی، یکی از آن تعابیر و روای دیگر تعبیر دیگر را [[نقل]] کرده است.
# احتمال دیگر آن است که عین سخنان پیامبر {{صل}} نقل نشده باشد؛ بلکه راوی، مضمون کلام پیامبر {{صل}} را کاملا [[حفظ]] کرده؛ اما الفاظ دیگری که معنا را [[تغییر]] نمی‌دهد به کار گرفته باشد. این مسأله نسبت به راویان متفاوت است، زیرا افراد، از نظر حافظه و دقت در نقل مطالب متفاوت هستند.
# از آنجا که این روایت متواتر است، تفاوت الفاظ آن خدشه‌ای به اعتبار آن وارد نمی کند؛ زیرا در تواتر، اگر لفظ یکسان نقل شده باشد آن را تواتر لفظی گویند، اما اگر معنا هماهنگ باشد و لفظ‌ها مختلف باشد آن را تواتر معنوی می‌دانند؛ اما نتیجه این دو چندان فرقی نمی‌کند. آری، [[قرآن کریم]] خصوصیتی دارد که ملحوظ و مقصود است و آن [[اعجاز]] از جهت لفظ و معناست. اما در مورد [[روایات]] این مسأله مطرح نیست و آنچه مهم است انتقال معنا و مقصود به صورت کامل است، البته هر چه الفاظ آن به [[کلام]] [[معصوم]] نزدیک‌تر باشد بهتر است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۱.</ref>.


== دلالت [[حدیث سفینه]] ==
== بررسی سند حدیث سفینه ==
عده ای از [[اهل سنت]] معتقدند [[حدیث سفینه]] فقط بر [[محبت]] داشتن به [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} دلالت می‌‌کند در حالی که [[شیعه]] [[اعتقاد]] دارد [[حدیث سفینه]] نه تنها بر [[امامت]] و [[ولایت اهل بیت]] دلالت می‌‌کند، بلکه [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] نسبت به دیگران را نیز بازگو می‌‌کند. [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[اهل بیت در حدیث]] [[سفینه]] را می‌‌توان از مقایسۀ [[کشتی حضرت نوح]] با [[اهل بیت پیامبر]] توسط [[پیامبر]] به دست آورد. [[پیامبر]] قصدش از چنین مقایسه ای این بود که به امتش بفهماند همانطور که [[تمسک]] به [[کشتی نوح]] برای [[امت]] [[حضرت نوح]] موجب [[نجات]] و [[رستگاری]] آنان شد، چنین نجاتی برای [[امت اسلام]] نیز با [[تمسک به اهل بیت]] حاصل می‌‌شود و مسلم است [[تمسک به اهل بیت]] برای [[نجات]] یافتن [[امت]]، چیزی غیر از [[پیشوایی]] و [[امامت]] آنان نمی‌تواند باشد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
در این باره چند نکته بیان می‌شود:
# این [[حدیث]] از جهت سند متواتر است؛ زیرا علاوه بر اینکه از طریق [[پنج تن]] از [[امامان اهل بیت]]{{عم}}: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، [[امام زین العابدین]]{{ع}}، [[امام]] [[جعفر صادق]]{{ع}}، و [[امام رضا]]{{ع}} نقل شده است؛ از طریق نه نفر از [[صحابه]]: [[ابوذر غفاری]]، [[مقداد]]، [[ابوسعید خدری]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[انس بن مالک]]، [[سلمة بن اکوع]]، [[عبدالله بن زبیر]]، [[عمروبن العاص]] و [[ابوموسی اشعری]]، نیز [[روایت]] شده است. مجموع این نقل‌ها از پیامبر اکرم{{صل}}، حداقل به پنجاه طریق می‌رسد که به تفکیک ذیل است: روایت امیرالمؤمنین{{ع}} به چهار طریق<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۲۸؛ المصنف، ج۶، ص۳۷۲، ح۳۲۱۱۵؛ خصال، ص۵۷۳؛ امالی، مفید، ص۱۴۵.</ref>؛ امام حسن مجتبی{{ع}} به سه طریق<ref>بحار، ج۴۴، ص۷۶؛ احتجاج، ج۱، ص۴۰۷.</ref>؛ [[امام سجاد]]{{ع}} به یک طریق<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۲۷.</ref>؛ [[امام صادق]]{{ع}} به یک طریق<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۳.</ref>؛ امام رضا{{ع}} به دو طریق<ref>مسند الرضا{{ع}}، ص۱۴۶؛ عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۰.</ref>؛ [[ابوسعید خدری]] به دو طریق<ref>کفایة الاثر، ص۳۴؛ المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ المعجم الاوسط، ج۶، ص۸۵؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۳.</ref>؛ [[مقداد]] به یک طریق<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۲۸.</ref>؛ [[ابن عباس]] به چهار طریق<ref>التحصین، ص۶۲۰؛ الکامل، ج۲، ۳۰۶؛ العمده، ص۳۵۹؛ المناقب ابن مغازلی، ص۱۸۸؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۶.</ref>؛ [[ابوذر غفاری]] به بیست‌وهشت طریق<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۲ و ج۴، ص۱۶۷؛ الکامل، ج۳، ص۱۳۷ و ج۹، ص۳۴۳؛ مسند الشهاب، ج۲، ص۲۷۳؛ شرح الاخبار، ج۲، ص۵۰۲ و ج۳، ص۳؛ امالی طوسی، ص۶۰ و ۳۴۹ و ۴۸۲ و ۵۱۳ و ۷۳۳؛ کمال الدین، ص۲۳۹؛ المعجم الاوسط، ج۶، ص۸۵؛ الشریعة، ج۵، ص۲۲۱۴، ح۱۷۰۰ و ص۲۲۱۵، ح۱۷۰۱؛ مناقب ابن مغازلی، ص۱۹۰؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۳۹؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳؛ امالی طوسی، ص۳۴۹؛ مناقب امیر المؤمنین{{ع}}، ج۱، ص۲۹۶؛ کتاب سلیم بن قیس، ص۱۲۸؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ج۱، ص۴۶۹؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۰۸؛ امثال الحدیث، ص۳۸۵، ح۳۳۳؛ اتحاف الخیرة، ج۷، ص۸۷، ح۶۷۲۹.</ref>؛ [[روایت]] عمروبن عاص و [[ابوموسی اشعری]] هر کدام به یک طریق<ref>شرح الاخبار، ص۴۰۵-۴۰۶.</ref>؛ روایت [[سلمة بن اکوع]] به یک طریق<ref>مناقب ابن مغازلی، ص۱۸۸؛ العمدة، ص٣۵٩.</ref>؛ روایت [[عبدالله بن زبیر]]، به یک طریق<ref>کشف الاستار، ج۳، ص۲۲۲؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۹.</ref> و روایت [[انس بن مالک]] به یک طریق<ref>تاریخ بغداد، ج۱۲، ص٩١.</ref>. علاوه بر [[صحابه]]، شمار فراوانی از [[تابعین]]، این [[حدیث]] را نقل کرده‌اند. با توجه به فراوانی طرق نقل این حدیث در [[تواتر]] آن تردیدی نبوده و حدیث به لحاظ سند، صحیح می‌باشد<ref>[[غلام رضا رضایی|رضایی، غلام رضا]]، [[حدیث سفینه (مقاله)|مقاله «حدیث سفینه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص۴۴۳.</ref>. درباره حدیث متواتر دو دیدگاه کلی وجود دارد: اول، این که [[تواتر]] به عدد و کمیت است و دیگر این که در تواتر، کیفیت نقش آفرین است. کسانی که کمیت را ملاک تواتر می‌دانند درباره تعداد ناقلین گفته‌اند: باید مقدار آنها به حدی برسد که احتمال [[خطا]] در [[ادراک حسی]] منتفی شود، اما چند نفر باید باشند؟ مشهور این است که ده نفر باشند. [[سیوطی]] این وجه را پذیرفته و نیکوتر دانسته است<ref>{{عربی|و قوم حددوا بعشرة و هو لدی أجود}}. ألفیة السیوطی فی علم الحدیث، ص۴۶.</ref>. برخی دیگر تا ۵۰ نفر را ذکر کرده‌اند و برخی کمتر از ده نفر را معتبر دانسته‌اند. و برخی از جهت کیفیت گفته‌اند آنچه مهم است تعداد راویان نیست، بلکه ویژگی‌های آنان است و لذا گاه چند نفر از نظر [[اطمینان]] آوری معادل ۵۰ نفر شناخته می‌شوند.
# [[حدیث سفینه]] به [[دلیل]] شهرتی که داشته است توسط مورخان، [[سیره‌نویسان]]، [[مفسران]]، تراجم نویسان، ادبا و حتی لغت‌شناسان نیز در قرون مختلف نقل شده است، علاوه بر این که برخی از علمای [[اهل سنّت]] به صحت آن نیز تصریح کرده‌اند که از جمله آنها [[حاکم نیشابوری]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>، [[ابن حجر مکی]]<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.</ref>، [[شمس‌الدین سخاوی]]<ref>استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.</ref>، [[عیدروس یمنی]]<ref>العقد النبوی، ر.ک: نفحات الأزهار، ج۴، ص۱۷ - ۱۲۲ و تشیید المراجعات، ج۱، ص۱۳۳.</ref>، [[احمد زینی دحلان]]<ref>الفضل المبین در حاشیة السیرة الدحلانیة، باب ذکر فضائل أهل البیت.</ref> و [[کافی تونسی]]<ref>السیف الیمانی المسلول، ص۱۹.</ref> هستند.
# برخی از علمای اهل سنّت حدیث سفینه را در کتاب‌هایی [[نقل]] کرده‌اند که ملتزم شده‌اند در آنها غیر از [[حدیث صحیح]] نقل نکنند، مانند [[محمد بن جریر طبری]] در [[تهذیب الآثار]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۲۰.</ref> و میرزا [[معتمد خان]] در [[نزل الأبرار (کتاب)|نزل الأبرار]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۵۰. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: الدرالمنثور، ج۱، ص۱۷۴؛ کنزالعمال، ج۲، ص۴۳۵؛ تذکرة خواص الأمه، ص۱۲۲؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۵ و ۶۷ و ۳۱۸؛ عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۷۳.</ref>.
# بر اساس تعدد طریق [[روایت]] نیز اعتبار حدیث سفینه [[اثبات]] می‌شود، چنان که [[حافظ سخاوی]] در [[استجلاب ارتقاء الغُرف (کتاب)|استجلاب ارتقاء الغُرف]]<ref>استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.</ref>، [[ابن حجر هیتمی]] صاحب [[الصواعق المحرقه (کتاب)|الصواعق المحرقه]]<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.</ref> و [[سمهودی مصری]] در [[جواهر العِقدین (کتاب)|جواهر العِقدین]]<ref>جواهر العقدین، ص۳۵۹.</ref> و [[ولی الله لکهنوی]] در [[مرآة المؤمنین (کتاب)|مرآة المؤمنین]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۱۸.</ref> به [[کثرت]] طرق [[حدیث]] [[اذعان]] کرده و گفته‌اند: برخی از طرق حدیث، تقویت کننده برخی دیگر است.
# [[دلیل]] دیگر بر اعتبار این حدیث وجود شواهدی بر صحّت آن است. یکی از طرقی که برای بررسی صحت یک حدیث به کار گرفته می‌شود آن است که با صرف نظر از اعتبار [[سند]]، می‌گویند اگر مضمون این حدیث در [[روایات معتبر]] دیگر آمده باشد مؤید و شاهدی بر اعتبار آن حدیث خواهد بود. مثلاً در مورد [[حدیث کساء]] به صورتی که در میان ما مشهور شده؛ اگر کسی بگوید از نظر سند نمی‌توان آن را به [[معصوم]] استناد داد؛ در جواب می توان گفت، همه مضامینی که در این روایت آمده در [[روایات]] دیگر نیز بیان شده است، لذا [[معتقد]] می‌شویم همه آنچه در این روایت آمده از معصوم است، با این تفاوت که گاه در یک ساختار آمده و گاه پراکنده است. در مورد [[حدیث سفینه]] نیز همین نکته وجود دارد<ref> درباره شواهد حادیث سفینه ر.ک: تفحات الأزهار، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۲؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>


اما همانطور که [[گذشت]] [[حدیث سفینه]] دلالتی فراتر از [[امامت اهل بیت]] داشته و بیانگر [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] نسبت به دیگران نیز هست، چراکه اگر این [[حدیث]] معنای [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] را ثابت نکند یقینا [[هدف]] [[تمسک به اهل بیت]] که چیزی جز [[هدایت]] کردن [[مردم]] نیست ابتر باقی می‌‌ماند، همچنانکه اگر [[کشتی حضرت نوح]] دچار خللی در حمل و [[نقل]] مسافرینش می‌‌شد کشتی [[نجات]] نبود و مسلما به مقصد نهایی نمی‌رسید.
=== شبهه [[ابن تیمیه]] بر حدیث سفینه و پاسخ آن ===
با توجه به آنچه گفته شد روشن گردید که [[حدیث سفینه]] از نظر [[اعتبار سندی]] جای [[شک]] و شبهه‌ای ندارد. با این حال [[ابن تیمیه]] در [[منهاج السنه (کتاب)|منهاج السنه]] در نقد [[کلام]] [[علامه حلّی]] در [[منهاج الکرامه (کتاب)|منهاج الکرامه]] که حدیث سفینه را به عنوان دلیلی بر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} آورده، می‌گوید: {{عربی|"وأما قوله"}} {{متن حدیث|مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏}} {{عربی|"فهذا لا يعرف له إسناد أصلا صحيح ولا ضعيف، ولا هو في شيء من كتب الحديث التي يعتمد عليها، وإن كان قد رواه من يروي أمثاله من حطاب الليل الذين يروون الموضوعات، فهذا مما يزيده وهنا وضعفا"}}<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۲۱۵.</ref>: برای این [[حدیث]] سند صحیحی شناخته نشده و در هیچ یک از [[کتب حدیثی]] معتبر نیامده و [[نقل]] کنندگان آن مانند هیزم کشان شب<ref>{{عربی|حطاب اللیل}}: کسانی که شب هنگام در بیابان به دنبال جمع‌آوری هیزم می‌روند.</ref>، راوی [[احادیث]] مجعول‌اند و این گونه [[راویان]] باعث وهن بیشتر حدیث می‌شوند.


اما [[ادعای امامت]]، [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] [[پیامبر]] با [[دلایل نقلی]] نیز ثابت می‌‌شود، در روایتی [[امام سجاد]] {{ع}} [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[اهل بیت پیامبر]] را با توجه به [[حدیث سفینه]] اینچنین بیان می‌‌کند: «ما کشتی‌های رونده در دریاهای طوفانی و امواج سهمگین هستیم، هرکس بر این کشتی‌ها سوار شود آسوده و [[هدایت]] می‌‌شود و هرکس آن را ترک کند [[غرق]] خواهد شد»<ref> {{متن حدیث|الْفُلْکِ الْجارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَها}}؛ ر. ک: اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۸. </ref>. در روایتی دیگر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در مورد [[امام حسین]] {{ع}} که یکی از [[اهل بیت]] است فرمودند: «همانا [[حسین]] [[چراغ هدایت]] و [[سفینه]] [[نجات]] است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُسَیْنَ مِصْبَاحُ الْهُدَی وَ سَفِینَةِ النَّجَاةِ}}؛ المنتخب، طریحی، ۱۹۷ </ref>.
در پاسخ ابن تیمیه گفته شده است؛ آیا کتب افرادی مانند [[احمد بن حنبل]] که حدیث سفینه را نقل کرده‌اند معتبر نیست؟<ref>مشکاة المصابیح، ج۲، ص۵۱۹، ح۶۱۸۳.</ref> آیا [[طبرانی]] که این حدیث را در هر سه معجم<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲-۴۶ و ص۳۴ و ۳۵؛ المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۴ و ج۶، ص۸۵؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۴۰ ج۲، ص۸۷.</ref> خود آورده، کتب وی از کتب معتبره نیست؟ و یا [[حاکم نیشابوری]] که آنرا در مستدرک<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳.</ref> خویش آورده و بسیاری از احادیث وی را [[ذهبی]] پذیرفته، کتاب معتبری نیست؟ همچنین، آیا علمایی مانند [[ابونعیم اصفهانی]]<ref>حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶.</ref> و [[خطیب بغدادی]]<ref>المتفق و المفترق، ص۶۷۶.</ref> که این حدیث را نقل کرده‌اند حطّاب اللیل هستند؟<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۴.</ref>


[[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] [[پیامبر]] در سخنان صریح [[پیامبر]] {{صل}} نیز بیان شده است، چنانکه [[پیامبر]] بعد از سفارش کردن [[مردم]] به [[قرآن و عترت]] و بعد از [[تشبیه]] [[اهل بیت]] به [[کشتی نوح]]، در مورد [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] چنین فرمودند: {{متن حدیث|الا و ان [[الله]] عصمهم من الضلاله و طهرهم من الفواحش و اصطفاهم [[علی]] العالمین الا و ان [[الله]] اوجب محبتهم و امر بمودتهم الا و انهم الشهداء [[علی]] العباد فی الدنیا و [[یوم]] العباد الا و انهم [[اهل]] الولایه الدالّون [[علی]] طرق الهدایه}}<ref>نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۴، ص۲۱۰. </ref>. بنابراین با وجود [[ادلۀ عقلی]] و [[نقلی]] نمی‌توان ملتزم شد منظور [[پیامبر]] از بیان [[حدیث سفینه]] فقط ابراز [[دوست داشتن]] و [[محبت]] کردن به [[اهل بیت]] است.
=== [[شبهه]] ناصرالدین آلبانی بر [[حدیث سفینه]] و پاسخ آن ===
ناصرالدین آلبانی نیز سند حدیث سفینه نوح را مورد مناقشه قرار داده است. وی می‌گوید: حدیث سفینه هر چند طرقش متعدد است؛ اما قاعده {{عربی|یقوی بعضها بعضا}} در مورد آن جاری نیست<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها و فوائدها، ج۴، ص۳۶۰.</ref>.


== حدیث سفینه نوح در امامت اهل بیت ==
در پاسخ این اشکال چند نکته قابل توجه است:
یکی از دلالیل [[امامت اهل بیت پیامبر]] اکرم {{صل}} [[حدیث سفینه]] است. در این [[حدیث نبوی]]، [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} [[تشبیه]] شده‌اند که کسانی که وارد آن شدند [[نجات]] یافتند و کسانی که [[تخلف]] کردند و وارد آن نشدند، هلاک شدند: {{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ رَكِبَهَا نَجَى، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۰۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>. حدیث سفینه از یازده نفر از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} که عبارتند از: [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[ابوذر غفاری]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[ابوسعید خدری]]، [[انس بن مالک]]، [[سلمة بن اکوع]]، [[ابوالطفیل]] [[عامر بن واثله]]، [[عبدالله بن زبیر]]، [[عمرو بن عاص]] و [[ابوموسی اشعری]]، [[روایت]] شده است، چنان که عده‌ای از [[تابعین]] نیز آن را روایت کرده‌اند که مشهورترین آنان عبارتند از: [[علی بن الحسین]] {{عم}}، [[سعید بن جبیر]]، [[حنش بن معتمر]]، [[سعید بن مسیب]]، [[عطیه بن سعید عوفی]]، [[ایاس بن سلمه]] و [[رافع]] غلام ابی‌ذر، و بیش از یکصد و پنجاه نفر از حفاظ و [[عالمان]] [[اسلامی]] آن را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر. ک: نفحات الازهار، ج۴، ص۲۱-۲۶ و ص۱۲۷- ۱۳۲. نیز ر. ک: غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۱۳- ۲۴.</ref>.
# آلبانی از مجموع پنجاه طریق حدیث سفینه، تنها نُه طریق را بررسی کرده است<ref>طرق عطیه از ابوسعید خدری، سعید بن جبیر از ابن عباس، سعید بن مسیّب از ابوذر، حنش بن معتمر از ابوذر از سه طریق، ابوالطفیل از ابوذر، أیاس بن سلمه از پدرش سلمة بن أکوع و عامر بن عبدالله بن زبیر از پدرش عبدالله بن زبیر.</ref>. بنابراین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار [[علمی]] است.
طی چند گفتار، متن، [[سند]] و دلالت حدیث سفینه را بررسی نموده و به [[شبهات]] مطرح شده در این باره پاسخ خواهیم گفت.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۰.</ref>
# راویانی که وی در این چند طریق [[ضعیف]] دانسته، دارای ضعفی که باعث کنار گذاشتن [[حدیث]] باشد نیستند. طبق مبنایی که خود وی نیز پذیرفته، [[ضعف]] راوی آنگاه قدح وی به شمار می‌آید که یا راوی از جهت حافظه ضعیف باشد و یا منشا ضعف وی [[اتهام]] در [[دین]] و [[صداقت]] وی باشد. اما اگر منشا ضعف وی اینها نباشد مانند این که متهم به تدلیس باشد و یا [[مذهب]] وی را نپذیرفته باشند، اگر طرق حدیث متعدد باشد این [[ضعف‌ها]] خللی به [[اعتبار حدیث]] نمی‌زند<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۴، ص۱۳۲ و ج۵، ص۵۳۵.</ref>.
# وی با همین قاعده بسیاری از [[روایات]] را صحیح یا [[حسن]] دانسته در حالی که برخی از راویان آنها همان کسانی هستند<ref>روایت {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من اسفل منهم... و ان ابابکر و عمر منهم}} که علیه از ابوسعید از رسول اکرم {{صل}} نقل کرده را صحیح شمرده است. صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که در حدیث سفینه آمده است، و این یک بام و دو هوا است. بنابراین شیوه‌ای که وی در [[حدیث سفینه]] پیش گرفته نه با مبنا و نه با [[رفتار]] وی سازگای ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۵.</ref>.


=== تعابیر مختلف [[حدیث سفینه]] ===
=== تضعیف [[عطیه عوفی]] توسط آلبانی و پاسخ آن ===
یکی از راویانی که آلبانی آن را ضعیف دانسته، عطیه عوفی کوفی است که از [[ابوسعید خدری]] نقل روایت کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج۱۰، ص۵.</ref>. [[عطیه]] یکی از مشاهیر [[تابعین]]<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۳۲۵.</ref> و پیرو [[مذهب تشیع]] است. بعضی از [[اهل سنّت]] وی را [[مدح]] و برخی دیگر قدح نموده‌اند. از مادحین می‌توان از افرادی همچون [[هیثمی]]<ref>مجمع الزوائد، ج۵، ص۷۴.</ref>، [[ابن سعد]]<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۵.</ref> و [[ابن حبان]]<ref>تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۱.</ref>، نام برد. [[یحیی بن معین]] او را «صالح» دانسته<ref>الجرح و التعدیل، ج۶، ص۳۸۳.</ref> و [[ابن حجر]] با تعبیر صدوق از وی یاد کرده است<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۷۸.</ref>.


تعبیرهای مربوط به بخش آغازین [[حدیث]]، که بیان [[تشبیه]] است و در [[روایات]] [[فریقین]] آمده، چهار تعبیر است که عبارتند از:
کسانی نیز که وی را جرح کرده‌اند وجه آن را سه چیز دانسته‌اند: تدلیس، [[تشیّع]] و [[روایت]] کردن [[احادیث]] منکر.
#{{متن حدیث|مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳.</ref>؛
[[دلیل]] بر تدلیس، [[سخن]] [[محمد بن سائب کلبی]] است که مدعی است که عطیه به او گفته است: من احادیث تو را با کنیه ابوسعید [[نقل]] کرده‌ام<ref>المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۷۷.</ref>. یعنی با این کار ذهن [[مردم]] [[منحرف]] شده و به شخص دیگری منتقل می‌شود. این در حالی است که:
#{{متن حدیث|‏إِنَّمَا مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏}}<ref>المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ بصائرالدرجات، ص۳۱۷.</ref>؛
#{{متن حدیث|الا إِنَّ‏ مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳؛ کفایة الأثر، ص۳۸.</ref>؛
#{{متن حدیث|إِنَّ‏ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِي‏ أُمَّتِي‏}}<ref>مسند الشهاب، ج۲، ص۲۷۵؛ اسرار آل محمد، ص۱۲۷.</ref>؛ آمده است.


تعبیرهای مربوط به بخش پایانی حدیث، هفت تعبیر است که عبارتند از:
'''اولاً''': محمد بن سائب کلبی خود متّهم به [[کذب]] است و لذا اعتباری به این روایت نیست<ref>شرح علل الترمذی، ج۲، ص۸۲۳ رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل و الزیاره، ص۱۴۸.</ref>، پس چگونه می‌توان سخن وی را قبول کرد؟!
تعبیر مشهور:
#{{متن حدیث|مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَى‏ وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ‏ رَكِبَهَا سَلَم‏ وَ مَنْ‏ تَرَكَهَا غَرِقَ‏‏}}<ref>مجمع الزواید و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۶۸.</ref>،
#{{متن حدیث|مَنْ دَخَلَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۷۶.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏}}<ref>کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۵۸؛ کفایة الأثر، ص۳۸.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا زُجَّ‏ فِي‏ النَّارِ‏}}<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۰؛ مسندالرضا {{ع}}، ص۱۴۶.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَوَى‏‏}}<ref>بشارة المصطفی، ص۵۹؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۷۶.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏}}<ref>کنز الفوائد، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۱۳.</ref>.


به نظر می‌رسد آنجا که واژه “غرق” به کار رفته، به جنبه [[دنیوی]] مسأله نظر دارد و آنجا که تعبیر “هلاکت” آمده، مراد [[هلاکت]] دنیوی و [[اخروی]] است و در تعبیر {{متن حدیث|زُجَّ‏ فِي‏ النَّارِ‏}} نظر به جنبه اخروی آن است. “هوی” به معنای ساقط و [[گمراه]] شدن است. و در تعبیر {{متن حدیث|مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏}} به معنای [[اعراض]] کردن از [[اهل بیت]] {{عم}} است. مفاد تعابیر مزبور این است که سعادتمندی دنیوی و اخروی [[انسان]] در گرو [[پیروی از اهل بیت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌باشد.
'''ثانیاً''': اگر فرض کنیم نسبت تدلیس درست باشد، باعث خروج وی از گردونه [[راویان]] نمی‌شود؛ زیرا [[اقدام]] عطیه از معاریض است؛ نه از مصادیق کذب<ref>الإحکام فی اصول الأحکام، ج۲، ص۹۰؛ الإقتراح فی بیان الإصلاح، ج۱، ص۲۰.</ref>. به افراد دیگری نیز نسبت تدلیس داده شده اما این امر باعث نشده [[شخصیت]] روایی آنها زیر سوال برود و از اعتماد بیافتد، مانند [[سفیان]] ثوری و مروان بن معاویه فزاری که متهم به تدلیس شده‌اند<ref>رفع المناره، ص۱۵۱۔۱۵۲.</ref>، اما کسی آنان را جرح نکرده و از [[عدالت]] ساقط ننموده است. علاوه بر این که روایت [[عطیه]] از طرق مختلفی [[نقل]] شده است.
اینها مجموعه تفاوت‌های صدر و ذیل حدیث است که جوهره معنا را [[تغییر]] نمی‌دهد. درباره وجه این تفاوت‌ها چند احتمال عرفی و عقلایی به نظر می‌رسد:
# چه بسا پیامبر اکرم {{صل}} این حدیث را در مواضع مختلف و با تعابیر مختلفی از آن بیان فرموده است.
# ممکن است به خاطر [[عنایت]] و اهمیتی که این [[حدیث]] داشته آن [[حضرت]] در یک مجلس آن را به تعابیر مختلفی بیان فرموده‌اند و یک [[راوی]]، یکی از آن تعابیر و روای دیگر تعبیر دیگر را [[نقل]] کرده است.
# احتمال دیگر آن است که عین [[سخنان پیامبر]] {{صل}} نقل نشده باشد، بلکه راوی، مضمون [[کلام پیامبر]] {{صل}} را کاملا [[حفظ]] کرده اما الفاظ دیگری که معنا را [[تغییر]] نمی‌دهد به کار گرفته باشد. این مسأله نسبت به [[راویان]] متفاوت است، زیرا افراد از نظر [[حافظه]] و دقت در نقل مطالب متفاوت می‌باشند.
# نکته دیگر این که از آنجا که این [[روایت متواتر]] است تفاوت الفاظ آن خدشه‌ای به اعتبار آن نمی‌زند؛ زیرا در [[تواتر]]، اگر لفظ یکسان نقل شده باشد آن را “تواتر لفظی” گویند، اما اگر معنا هماهنگ باشد و لفظ‌ها مختلف باشد آن را “تواتر معنوی” می‌دانند، اما نتیجه این دو چندان فرقی نمی‌کند. آری، [[قرآن کریم]] خصوصیتی دارد که ملحوظ و مقصود است و آن [[اعجاز]] از جهت لفظ و معنا است. اما در مورد [[روایات]] این مسأله مطرح نیست و آنچه مهم است انتقال معنا و مقصود به صورت کامل است، البته هر چه الفاظ آن به [[کلام]] [[معصوم]] نزدیک‌تر باشد بهتر است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۱.</ref>


=== بررسی سند حدیث سفینه ===
در مورد [[مذهب تشیع]] (عطیه عوفی) باید گفت این امر به خودی خود قَدحی به شمار نمی‌رود. نقل شده که به [[ابوعبدالله ذهبی]] گفته شد فلان راوی چون [[شیعه]] است باید کنار گذاشته شود، وی گفت: اگر بخواهیم به خاطر شیعه بودن راوی آن [[روایات]] را کنار بگذاریم، بسیاری از آثار [[نبوّت]] از بین خواهد رفت و این مفسده‌ای است بس عظیم<ref>{{عربی|فلو رد حدیث هولاء لذهب جملة من الآثار النبویة، و هذه مفسدة بینة}}، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵، ح۲؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۱.</ref>.
در این باره چند نکته بیان می‌شود:
# این [[حدیث]] از جهت [[سند]] [[متواتر]] است؛ زیرا در مجموع یازده نفر از [[صحابه]] و شماری از [[تابعین]] و بسیاری از [[عالمان]] [[اسلامی]] آن را [[نقل]] کرده‌اند. درباره [[حدیث متواتر]] دو دیدگاه کلی وجود دارد: اول، این که [[تواتر]] به عدد و کمیت است و دیگر این که در تواتر، کیفیت نقش آفرین است. کسانی که کمیت را ملاک تواتر می‌دانند درباره تعداد ناقلین گفته‌اند: باید مقدار آنها به حدی برسد که احتمال [[خطا]] در [[ادراک حسی]] منتفی شود، اما چند نفر باید باشند؟ مشهور این است که ده نفر باشند. [[سیوطی]] (م ۹۱۱ ه‍) این وجه را پذیرفته و نیکوتر دانسته است<ref>{{عربی|و قوم حددوا بعشرة و هو لدی أجود}}. ألفیة السیوطی فی علم الحدیث، ص۴۶.</ref>. برخی دیگر تا ۵۰ نفر را ذکر کرده‌اند و برخی کمتر از ده نفر را معتبر دانسته‌اند. و برخی از جهت کیفیت گفته‌اند آنچه مهم است تعداد [[راویان]] نیست، بلکه ویژگی‌های آنان است و لذا گاه چند نفر از نظر [[اطمینان]] آوری معادل ۵۰ نفر شناخته می‌شوند. [[ابن حزم]] حدیث {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ‏ قُرَيْشٍ}} که از شش [[صحابی]] [[روایت]] شده را متواتر دانسته است<ref>الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۴، ص۸۹.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] (م ۸۵۲ ه‍) به همین شیوه روایتی که درباره [[عمّار]] گفته شده {{متن حدیث|تَقْتُلُهُ‏ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}} را با این که معلوم نیست تعداد آنها به ده نفر برسد، متواتر دانسته است<ref>تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۳، شماره ۴۹۸۷.</ref>.
# [[حدیث سفینه]] به [[دلیل]] شهرتی که داشته است توسط مورخان، [[سیره‌نویسان]]، [[مفسران]]، تراجم نویسان، ادبا و حتی لغت‌شناسان نیز در قرون مختلف نقل شده است، علاوه بر این که برخی از علمای [[اهل]] [[سنّت]] به صحت آن تصریح کرده‌اند، که از جمله [[حاکم نیشابوری]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>، [[ابن حجر مکی]]<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.</ref>، [[شمس‌الدین سخاوی]]<ref>استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.</ref>، [[عیدروس یمنی]]<ref>العقد النبوی، ر. ک: نفحات الأزهار، ج۴، ص۱۷ - ۱۲۲ و تشیید المراجعات، ج۱، ص۱۳۳.</ref>، [[احمد زینی دحلان]]<ref>الفضل المبین در حاشیة السیرة الدحلانیة، باب ذکر فضائل أهل البیت.</ref> و [[کافی تونسی]]<ref>السیف الیمانی المسلول، ص۱۹.</ref> هستند.
# برخی از علمای [[اهل سنّت]] [[حدیث سفینه]] را در کتاب‌هایی [[نقل]] کرده‌اند که ملتزم شده‌اند در آنها غیر از [[حدیث صحیح]] نقل نکنند، مانند [[محمد بن جریر طبری]] در [[تهذیب]] الآثار<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۲۰.</ref> و میرزا [[معتمد]] خان در نزل الأبرار<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۵۰. جهت اطلاع بیشتر ر. ک: الدرالمنثور، ج۱، ص۱۷۴؛ کنزالعمال، ج۲، ص۴۳۵؛ تذکرة خواص الأمه، ص۱۲۲؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۵ و ۶۷ و ۳۱۸؛ عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۷۳.</ref>.
# بر اساس تعدد طریق [[روایت]] نیز [[اعتبار حدیث]] [[سفینه]] [[اثبات]] می‌شود، چنان که [[حافظ سخاوی]] در “استجلاب ارتقاء الغُرف”<ref>استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.</ref>، [[ابن حجر هیتمی]] صاحب “الصواعق المحرقه”<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.</ref> و [[سمهودی مصری]] در “جواهر العِقدین”<ref>جواهر العقدین، ص۳۵۹.</ref> و [[ولی الله لکهنوی]] در “مرآة المؤمنین”<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۱۸.</ref> به [[کثرت]] طرق [[حدیث]] [[اذعان]] کرده و گفته‌اند: برخی از طرق حدیث، تقویت کننده برخی دیگر می‌باشد.
# [[دلیل]] دیگر بر اعتبار این حدیث وجود شواهدی بر صحّت آن است. یکی از طرقی که برای بررسی صحت یک حدیث به کار گرفته می‌شود آن است که با غمض عین از اعتبار [[سند]]، می‌گویند اگر مضمون این حدیث در [[روایات معتبر]] دیگر آمده باشد مؤید و شاهدی بر اعتبار آن حدیث خواهد بود. مثلاً در مورد [[حدیث کساء]] به صورتی که در میان ما مشهور شده اگر کسی بگوید از نظر سند نمی‌توان آن را به [[معصوم]] استناد داد، اما [[راه]] دیگری برای اعتبار آن وجود دارد و آن این است که همه مضامینی که در این روایت آمده در [[روایات]] دیگر بیان شده است، لذا [[معتقد]] می‌شویم که همه آن‌چه در این روایت آمده از معصوم است با این تفاوت که گاه در یک ساختار آمده و گاه پراکنده است. در مورد [[حدیث سفینه]] نیز همین نکته وجود دارد<ref>درباره شواهد حادیث سفینه ر. ک: تفحات الأزهار، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۲.</ref>


=== شبهه ابن تیمیه بر حدیث سفینه و پاسخ آن ===
شیخ سلیم در مراجعه به کتاب المراجعات همین اشکال را بر سیّد شرف‌الدین می‌کند و می‌گوید: شما توضیح ندادید که چگونه علمای اهل سنّت به رجال شیعه [[احتجاج]] می‌کنند و این مطلب را برای ما [[تبیین]] نکردید. بهتر است که آن رجال شیعه که مورد اعتماد اهل سنّت هستند را نام ببرید<ref>المراجعات، ص۱۳۶.</ref>.
با توجه به آنچه گفته شد روشن گردید که [[حدیث سفینه]] از نظر [[اعتبار سندی]] جای [[شک]] و شبهه‌ای ندارد. با این حال [[ابن تیمیه]] (م ۷۲۸ ه‍) در “منهاج السنه” در نقد [[کلام]] [[علامه حلّی]] (م ۷۲۹ ه‍) در “منهاج الکرامه” که حدیث سفینه را به عنوان دلیلی بر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} آورده، می‌گوید: {{عربی|و أما قوله}} {{متن حدیث|مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏}} {{عربی|فهذا لا یعرف له إسناد أصلا صحیح و لا ضعیف، و لا هو فی شیء من کتب الحدیث التی یعتمد علیها، و إن کان قد رواه من یروی أمثاله من حطاب اللیل الذین یروون الموضوعات، فهذا مما یزیده و هنا و ضعفا}}<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۲۱۵.</ref>: برای این [[حدیث]] [[سند]] صحیحی شناخته نشده و در هیچ یک از [[کتب حدیثی]] معتبر نیامده و [[نقل]] کنندگان آن مانند هیزم کشان [[شب]]<ref>{{عربی|حطاب اللیل}}: کسانی که شب هنگام در بیابان به دنبال جمع‌آوری هیزم می‌روند.</ref>، [[راوی]] [[احادیث]] مجعول‌اند و این گونه [[راویان]] باعث وهن بیشتر حدیث می‌شوند.
از ابن تیمیه سوال می‌کنیم آیا کتب افرادی مانند [[احمد بن حنبل]] که حدیث سفینه را نقل کرده‌اند معتبر نیست؟<ref>مشکاة المصابیح، ج۲، ص۵۱۹، ح۶۱۸۳.</ref> آیا [[طبرانی]] که این حدیث را در هر سه معجم<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲-۴۶ و ص۳۴ و ۳۵؛ المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۴ و ج۶، ص۸۵؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۴۰ ج۲، ص۸۷.</ref> خود آورده، کتب وی از کتب معتبره نیست؟ و یا [[حاکم نیشابوری]] که آن را در مستدرک<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳.</ref> خویش آورده و بسیاری از احادیث وی را [[ذهبی]] پذیرفته، کتاب معتبری نیست؟ باز سوال می‌کنیم آیا علمایی مانند [[ابونعیم اصفهانی]]<ref>حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶.</ref> و [[خطیب بغدادی]]<ref>المتفق و المفترق، ص۶۷۶.</ref> که این حدیث را نقل کرده‌اند حطّاب اللیل هستند؟<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۴.</ref>


=== [[شبهه]] [[ناصرالدین آلبانی]] بر [[حدیث سفینه]] و پاسخ آن ===
شرف الدین صاحب کتاب المراجعات ۱۰۰ نفر از این [[راویان]] را نام می‌برد. اولین نفر آنها أبان بن تغلب است که ذهبی درباره وی گفته است: او یکی از [[شیعیان]] سرسخت، اما [[راستگو]] است و ما به [[صدق]] وی کار داریم و شیعه بودن وی مربوط به خودش است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۵. این مطلب یکی از مبانی علم رجال است که ما نیز آن را قبول داریم. در نظر ما اگر کسی در مذهب دچار مشکل باشد؛ اما ثابت شود که در نقل مطالب امین است او را کنار نمی‌گذاریم. این درست مانند فرمایش امام حسن عسکری {{ع}} در مورد بنی فضال است که فرمودند: {{متن حدیث|خذوا ما رووا و ذروا ما رأو}} وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۲۳۷.</ref>. آخرین نفری که شرف‌الدین نام برده، [[ابو عبدالله جدلی]] است. ذهبی در باره وی گفته است. وی از رجال ابی‌داود و [[ترمذی]] است و از شیعیان سرسخت است. او از پرچم‌داران [[قیام مختار]] بوده و [[احمد بن حنبل]] وی را توثیق کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۴۴.</ref>.
ناصرالدین آلبانی (م ۱۴۲۰ ه‍) نیز [[سند حدیث سفینه]] [[نوح]] را مورد مناقشه قرار داده است. وی می‌گوید: حدیث سفینه هر چند طرقش متعدد است اما قاعده {{عربی|یقوی بعضها بعضا}} در مورد آن جاری نیست<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها و فوائدها، ج۴، ص۳۶۰.</ref>.
در پاسخ این اشکال چند نکته قابل توجه است:
# [[آلبانی]] از مجموع پنجاه طریق حدیث سفینه، تنها نُه طریق را بررسی کرده است<ref>طرق عطیه از ابوسعید خدری، سعید بن جبیر از ابن عباس، سعید بن مسیّب از ابوذر، حنش بن معتمر از ابوذر از سه طریق، ابوالطفیل از ابوذر، أیاس بن سلمه از پدرش سلمة بن أکوع و عامر بن عبدالله بن زبیر از پدرش عبدالله بن زبیر.</ref>. بنابراین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار [[علمی]] است.
# راویانی که وی در این چند طریق [[ضعیف]] دانسته، دارای ضعفی که باعث کنار گذاشتن [[حدیث]] باشد نیستند. طبق مبنایی که خود وی نیز پذیرفته، [[ضعف]] [[راوی]] آنگاه قدح وی به شمار می‌آید که یا راوی از جهت [[حافظه]] ضعیف باشد و یا منشا ضعف وی [[اتهام]] در [[دین]] و [[صداقت]] وی باشد. اما اگر منشا ضعف وی اینها نباشد مانند این که متهم به تدلیس باشد و یا [[مذهب]] وی را نپذیرفته باشند، اگر طرق حدیث متعدد باشد این [[ضعف‌ها]] خللی به [[اعتبار حدیث]] نمی‌زند<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۴، ص۱۳۲ و ج۵، ص۵۳۵.</ref>.
# وی با همین قاعده بسیاری از [[روایات]] را صحیح یا [[حسن]] دانسته در حالی که برخی از [[راویان]] آنها همان کسانی هستند<ref>روایت {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من اسفل منهم... و ان ابابکر و عمر منهم}} که علیه از ابوسعید از رسول اکرم {{صل}} نقل کرده را صحیح شمرده است. صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که در حدیث سفینه آمده است، و این یک بام و دو هوا است. بنابراین شیوه‌ای که وی در [[حدیث سفینه]] پیش گرفته نه با مبنا و نه با [[رفتار]] وی سازگای ندارد.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۵.</ref>
 
=== [[تضعیف]] [[عطیه عوفی]] و پاسخ آن ===
یکی از راویانی که وی [[ضعیف]] دانسته، “عطیه عوفی کوفی” است که از [[ابوسعید خدری]] [[نقل روایت]] کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج۱۰، ص۵.</ref>. [[عطیه]] یکی از مشاهیر [[تابعین]]<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۳۲۵.</ref> و پیرو [[مذهب تشیع]] است. بعضی از [[اهل]] [[سنّت]] وی را [[مدح]] و برخی دیگر قدح نموده‌اند. از مادحین می‌توان از افرادی همچون [[هیثمی]]<ref>مجمع الزوائد، ج۵، ص۷۴.</ref>، [[ابن سعد]]<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۵.</ref> و ابن حبّان<ref>تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۱.</ref>، نام برد. [[یحیی بن معین]] او را “صالح” دانسته<ref>الجرح و التعدیل، ج۶، ص۳۸۳.</ref> و [[ابن حجر]] با تعبیر “صدوق” از وی یاد کرده است<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۷۸.</ref>.
 
کسانی نیز که وی را [[جرح]] کرده‌اند وجه آن را سه چیز دانسته‌اند: تدلیس، [[تشیّع]] و [[روایت]] کردن [[احادیث]] منکر. [[دلیل]] بر تدلیس، [[سخن]] [[محمد بن سائب کلبی]] است که مدعی است که عطیه به او گفته است: من احادیث تو را با [[کنیه]] ابوسعید [[نقل]] کرده‌ام<ref>المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۷۷.</ref>. یعنی با این کار [[ذهن]] [[مردم]] [[منحرف]] شده و به شخص دیگری منتقل می‌شود. این در حالی است که:


'''اولاً''': محمد بن سائب کلبی خود متّهم به [[کذب]] است و لذا اعتباری به این روایت نیست<ref>شرح علل الترمذی، ج۲، ص۸۲۳ رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل و الزیاره، ص۱۴۸.</ref>، پس چگونه می‌توان سخن وی را قبول کرد!
[[ابن حجر]] درباره [[عباد بن یعقوب رواجنی]] می‌گوید: وی کسی است که به [[رافضی]] بودن مشهور است؛ اما در عین حال، صدوق و از رجال [[بخاری]] است. [[ابوحاتم رازی]] ـ که فردی سخت‌گیر است و هرگاه فردی را توثیق کند، آن را خوب می‌دانند و اگر قدح کند در [[کلام]] وی ملاحظه می‌کنند ـ عباد بن یعقوب را توثیق نموده است. ابن حبّان گفته است: وی شیعه‌ای بود که [[دعوت]] به [[مذهب تشیع]] می‌کرده است. [[صالح بن محمد]] می‌گوید وی فردی بوده که [[عثمان]] را شتم می‌کرده است. با این حال [[ابن حجر عسقلانی]] که فرد شاخصی در رجال [[حدیث]] و [[فقه]] است وی را توثیق کرده و گفته است: بخاری [[حدیثی]] را از وی [[نقل]] کرده است که [[احادیث]] دیگری قرینه آن است<ref>تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۹۹.</ref>.


'''ثانیاً''': اگر فرض کنیم نسبت تدلیس درست باشد، باعث [[خروج]] وی از گردونه [[راویان]] نمی‌شود؛ زیرا [[اقدام]] عطیه از معاریض است، نه از مصادیق کذب<ref>الإحکام فی اصول الأحکام، ج۲، ص۹۰؛ الإقتراح فی بیان الإصلاح، ج۱، ص۲۰.</ref>. به افراد دیگری نیز نسبت تدلیس داده شده اما این امر باعث نشده [[شخصیت]] [[روایی]] آنها زیر سوال برود و از [[اعتماد]] بیافتد، مانند [[سفیان]] ثوری و [[مروان]] بن [[معاویه]] فزاری که متهم به تدلیس شده‌اند<ref>رفع المناره، ص۱۵۱۔۱۵۲.</ref>، اما کسی آنان را جرح نکرده و از [[عدالت]] ساقط ننموده است. علاوه بر این که روایت [[عطیه]] از طرق مختلفی [[نقل]] شده است.
'''ثالثاً''': سومین وجهی که به خاطر آن، عطیه عوفی مورد جرح و ضعف واقع شده؛ [[روایت]] نمودن احادیث منکر است که آن نیز مردود می باشد؛ زیرا در کتب رجال؛ فقط یک حدیث که [[ابن عدی]] ناقل آن است، مورد دیگری نقل نشده است. آن روایت این است: {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من أسفل منهم کما یری الکوکب الطالع فی الأفق من آفاق السماء و ان ابابکر و عمر منهم و أنعما}}: [[اهل]] درجات [[برتر]] را کسانی که پایین‌تر از آنان هستند می‌بینند، همان گونه که ستاره‌ای که طلوع کرده است در افق [[آسمان]] دیده می‌شود، و [[ابوبکر]] و [[عمر]] از آنان هستند<ref>درباره نقل چنین روایتی از عطیه دو احتمال وجود دارد، یکی این که این حدیث جعلی بوده و به دروغ به وی نسبت داده شده است. دیگر این که ممکن است وی در مقام تقیه بوده باشد، اعم از این که تقیه وی خوفی و یا مداراتی باشد. علاوه بر این که اساساً سخن ما در این جا از باب الزام است و در صدد بیان دلالت و مصداق آن نیستیم.</ref>. اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا [[حدیث منکر]] به حدیثی گفته می‌شود که دو ویژگی داشته باشند: یکی اینکه مضمون آن [[غلوّ]] آمیز باشد و دیگر این که محدثین برجسته آن را [[نقل]] نکرده و شاد باشد، اما این [[حدیث]] چنین نیست. [[احمد بن حنبل]] از ابوالوداک این حدیث را نقل کرده است، با این حال وی را [[راوی]] منکر ندانسته‌اند<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۸۴ و ۸۵ ح۱۱۱۴۹.</ref>.
در مورد [[مذهب تشیع]] وی نیز این امر خود به خود قدحی به شمار نمی‌رود. نقل شده که به [[ابوعبدالله ذهبی]] گفته شد فلان [[راوی]] چون [[شیعه]] است باید کنار گذاشته شود، وی گفت: اگر بخواهیم به خاطر شیعه بودن راوی آن [[روایات]] را کنار بگذاریم، بسیاری از آثار [[نبوّت]] از بین خواهد رفت و این مفسده‌ای است بس [[عظیم]]<ref>{{عربی|فلو رد حدیث هولاء لذهب جملة من الآثار النبویة، و هذه مفسدة بینة}} میزان الاعتدال، ج۱، ص۵، ح۲؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۱.</ref>.
در مراجعه ۱۵ کتاب “المراجعات” شیخ [[سلیم]] همین اشکال را بر سیّد شرف‌الدین می‌کند و می‌گوید: شما توضیح ندادید که چگونه علمای [[اهل]] [[سنّت]] به [[رجال]] شیعه [[احتجاج]] می‌کنند و این مطلب را برای ما [[تبیین]] نکردید. بهتر است که آن رجال شیعه که مورد [[اعتماد]] اهل سنّت هستند را نام ببرید<ref>المراجعات، ص۱۳۶.</ref>.
[[شرف الدین]] ۱۰۰ نفر از این [[راویان]] را نام می‌برد. اولین نفر آنها “أبان بن تغلب” است که ذهبی درباره وی گفته است: او یکی از [[شیعیان]] سرسخت، اما [[راستگو]] است و ما به [[صدق]] وی کار داریم و شیعه بودن وی مربوط به خودش است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۵. این مطلب یکی از مبانی علم رجال است که ما نیز آن را قبول داریم. در نظر ما اگر کسی در مذهب دچار مشکل باشد اما ثابت شود که در نقل مطالب امین است او را کنار نمی‌گذاریم. این درست مانند فرمایش امام حسن عسکری {{ع}} در مورد بنی فضال است که فرمودند: {{متن حدیث|خذوا ما رووا و ذروا ما رأو}} وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۲۳۷.</ref>.
آخرین نفری نیز که شرف‌الدین نام برده، “[[ابو عبدالله جدلی]]” است. ذهبی در باره وی گفته است. وی از رجال ابی‌داود و [[ترمذی]] است و از شیعیان سرسخت است. او از پرچم‌داران [[قیام مختار]] بوده و [[احمد بن حنبل]] وی را توثیق کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۴۴.</ref>
[[ابن حجر]] درباره عبّاد بن [[یعقوب رواجنی]] می‌گوید: وی کسی است که به [[رافضی]] بودن مشهور است اما در عین حال [[صدوق]] و از [[رجال]] [[بخاری]] است. [[ابوحاتم رازی]]- که فردی سخت‌گیر است و هرگاه فردی را توثیق کند، آن را خوب می‌دانند و اگر قدح کند در [[کلام]] وی ملاحظه می‌کنند- عباد بن یعقوب را توثیق نموده است. ابن حبّان گفته است: وی شیعه‌ای بود که [[دعوت]] به [[مذهب تشیع]] می‌کرده است. [[صالح بن محمد]] می‌گوید وی فردی بوده که [[عثمان]] را شتم می‌کرده است. با این حال [[ابن حجر عسقلانی]] که فرد شاخصی در رجال [[حدیث]] و [[فقه]] است وی را توثیق کرده و گفته است: بخاری [[حدیثی]] را از وی [[نقل]] کرده است که [[احادیث]] دیگری قرینه آن است<ref>تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۹۹.</ref>.


'''ثالثاً''': [[جرح]] به خاطر [[روایت]] نمودن احادیث منکر نیز مردود است؛ زیرا در کتب رجال جز یک حدیث که [[ابن عدی]] ناقل آن است، مورد دیگری نقل نشده است. آن روایت این است: {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من أسفل منهم کما یری الکوکب الطالع فی الأفق من آفاق السماء و ان ابابکر و عمر منهم و أنعما}}: [[اهل]] درجات [[برتر]] را کسانی که [[پایین‌تر]] از آنان هستند می‌بینند، همان گونه که ستاره‌ای که طلوع کرده است در افق [[آسمان]] دیده می‌شود، و [[ابوبکر]] و [[عمر]] از آنان می‌باشند<ref>درباره نقل چنین روایتی از عطیه دو احتمال وجود دارد، یکی این که این حدیث جعلی بوده و به دروغ به وی نسبت داده شده است. دیگر این که ممکن است وی در مقام تقیه بوده باشد، اعم از این که تقیه وی خوفی و یا مداراتی باشد. علاوه بر این که اساساً سخن ما در این جا از باب الزام است و در صدد بیان دلالت و مصداق آن نیستیم.</ref>. اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا [[حدیث منکر]] به حدیثی گفته می‌شود که دو ویژگی داشته باشند: یکی این که مضمون آن [[غلوّ]] آمیز باشد و دیگر این که [[محدثین]] برجسته آن را [[نقل]] نکرده و شاد باشد، اما این [[حدیث]] چنین نیست. [[احمد بن حنبل]] از ابوالوداک این حدیث را نقل کرده است، با این حال وی را [[راوی]] منکر ندانسته‌اند<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۸۴ و ۸۵ ح۱۱۱۴۹.</ref>.
بر فرض که این [[حدیث منکر]] باشد، نقل یک حدیث منکر باعث ساقط شدن اعتبار راوی نمی‌شود به خصوص که [[عطیه]] از مکثرین (دارای [[روایات]] بسیار) است. مضافاً بر اینکه خود [[آلبانی]] همین حدیث را با اینکه عطیه راوی آن است نقل کرده و پذیرفته است. چگونه است<ref>صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که وقتی عطیه [[حدیث سفینه]] را نقل می‌کند ضعیف شمرده و غیر قابل تقویت دانسته، اما وقتی حدیث دیگری را نقل می‌کند می‌گوید موثق است؟!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۶.</ref>
بر فرض که این [[حدیث منکر]] باشد، نقل یک حدیث منکر باعث ساقط شدن اعتبار راوی نمی‌شود به خصوص که [[عطیه]] از مکثرین (دارای [[روایات]] بسیار) است. مضافاً بر این که خود [[آلبانی]] همین حدیث را با این که عطیه راوی آن است نقل کرده و پذیرفته است. چگونه است<ref>صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که وقتی عطیه [[حدیث سفینه]] را نقل می‌کند [[ضعیف]] شمرده و غیر قابل تقویت دانسته، اما وقتی حدیث دیگری را نقل می‌کند می‌گوید [[موثق]] است؟!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۶.</ref>


=== [[تضعیف]] [[حسن]] بن [[ابی جعفر]] و پاسخ آن ===
=== تضعیف حسن بن ابی جعفر توسط آلبانی و پاسخ آن ===
[[آلبانی]] در این [[راوی]] نیز مناقشه کرده است. سندی که این روای در آن آمده چنین است: [[محمد بن عبدالعزیز]] عن [[سلیمان بن ابراهیم]] عن [[حسن بن ابی جعفر]] عن [[ابوالصحباء]] عن [[سعید بن جبیر]] عن ابن عباس”<ref>المعجم الأوسط، ج۳، ص۴۶.</ref> [[آلبانی]] [[حسن بن ابی جعفر]] را [[ضعیف]] دانسته است. اما در کتاب‌های تراجم [[اهل‌سنّت]] وی با تعابیری چون: [[صدوق]]، شیخ [[صالح]]، [[فاضل]]، [[خیار عبادالله]]، [[خیار الناس]]، من المتعبّدین، [[مستجاب الدعوه]]، لا یعتمد الکذب، و دارای [[احادیث]] صالحه توصیف شده است، و از سوی [[ابن ابی حاتم]]، [[جرجانی]]، ابن حبّان، المزّی و [[ذهبی]] توثیق شده است<ref>الجرح و التعدیل، ج۳، ص۲۹؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۱۳۳؛ المجروحین، ج۱، ص۲۳۶؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۶، ص۷۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. البته در [[جرح]] او نیز تعابیری چون: منکر الحدیث، لیس بقوی فی الحدیث و [[غافل]] از [[صنعت]] [[حدیث]] به کار رفته است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.</ref>، که قدح‌های قابل توجهی در کنار آن مدح‌ها نیست. علاوه بر این، بر فرض اگر کسی وی را ضعیف بشمارد، [[روایت]] با مشکلی مواجه نخواهد شد؛ زیرا:
[[آلبانی]] در این راوی نیز مناقشه کرده است. سندی که این روای در آن آمده چنین است: [[محمد بن عبدالعزیز]] عن [[سلیمان بن ابراهیم]] عن [[حسن بن ابی جعفر]] عن [[ابوالصحباء]] عن [[سعید بن جبیر]] عن ابن عباس<ref>المعجم الأوسط، ج۳، ص۴۶.</ref> آلبانی [[حسن بن ابی جعفر]] را [[ضعیف]] دانسته است. اما در کتاب‌های تراجم [[اهل‌سنّت]] وی با تعابیری چون: [[صدوق]]، شیخ [[صالح]]، [[فاضل]]، خیار عبادالله، [[خیار الناس]]، من المتعبّدین، مستجاب الدعوه، لا یعتمد الکذب، و دارای [[احادیث]] صالحه توصیف شده است و از سوی [[ابن ابی حاتم]]، [[جرجانی]]، ابن حبّان، المزّی و [[ذهبی]] توثیق شده است<ref>الجرح و التعدیل، ج۳، ص۲۹؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۱۳۳؛ المجروحین، ج۱، ص۲۳۶؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۶، ص۷۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. البته در [[جرح]] او نیز تعابیری چون: منکر الحدیث، لیس بقوی فی الحدیث و [[غافل]] از [[صنعت]] [[حدیث]] به کار رفته است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.</ref> که قدح‌های قابل توجهی در کنار آن مدح‌ها نیست. علاوه بر این، بر فرض اگر کسی وی را ضعیف بشمارد، [[روایت]] با مشکلی مواجه نخواهد شد؛ زیرا:


'''اولاً''': قاعده [[متابعت]] و تقویت به وسیله طرق دیگر در مورد ایشان جاری شده و حدیث را به مرتبه حَسَن می‌رساند.
'''اولاً''': قاعده متابعت و تقویت به وسیله طرق دیگر در مورد ایشان جاری شده و حدیث را به مرتبه حَسَن می‌رساند.


'''ثانیاً''': آلبانی حدیث [[ابن عباس]] را تنها از طریق حسن بن ابی جعفر [[نقل]] کرده است، امّا دو طریق دیگر هم دارد و یکی از آن دو در [[منابع اهل سنت]] و توسط [[ابن مغازلی]] نیز آمده است<ref>مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۸۸.</ref>.
'''ثانیاً''': آلبانی حدیث [[ابن عباس]] را تنها از طریق [[حسن بن ابی جعفر]] [[نقل]] کرده است، امّا دو طریق دیگر هم دارد و یکی از آن دو در [[منابع اهل سنت]] و توسط [[ابن مغازلی]] نیز آمده است<ref>مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۸۸.</ref>.


'''ثالثاً''': آلبانی طریق حسن بن ابی جعفر را در احادیث دیگری، حسن و در جایی، صحیح دانسته است<ref>سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۲، ص۳۹۲.</ref>. بنابراین [[تغییر]] روش وی در [[حدیث سفینه]] جای [[تأمّل]] و [[تعجب]] دارد!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۹.</ref>
'''ثالثاً''': آلبانی طریق حسن بن ابی جعفر را در احادیث دیگری، حسن و در جایی، صحیح دانسته است<ref>سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۲، ص۳۹۲.</ref>. بنابراین تغییر روش وی در [[حدیث سفینه]] جای [[تأمّل]] و [[تعجب]] دارد!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۹.</ref>


=== [[تضعیف]] طرق [[حدیث]] ابی‌ذر و پاسخ آن ===
=== تضعیف طرق [[حدیث]] ابی‌ذر و پاسخ آن ===
[[آلبانی]]، سه طریق از طرق حدیث ابی‌ذر را تضعیف کرده است:
[[آلبانی]]، سه طریق از طرق حدیث ابی‌ذر را تضعیف کرده است:
# در طریقی، [[علی بن زید بن جدعان]] را [[ضعیف]] دانسته است. آن طریق از این قرار است: مسلم بن [[ابراهیم]] از [[حسن بن ابی جعفر]] از [[علی بن زید بن جدعان]] از [[سعید بن مسیب]] از [[ابوذر غفاری]].
# در طریقی، [[علی بن زید بن جدعان]] را ضعیف دانسته است. آن طریق از این قرار است: [[مسلم بن ابراهیم]] از [[حسن بن ابی جعفر]] از [[علی بن زید بن جدعان]] از [[سعید بن مسیب]] از [[ابوذر غفاری]].
# در طریق دیگری، [[عبدالله بن عبد القدوس]] و [[عبدالله بن داهر رازی]] و [[ابی اسحاق]] و [[حنش بن معتمر]] را تضعیف کرده است.
# در طریق دیگری، [[عبدالله بن عبد القدوس]] و [[عبدالله بن داهر رازی]] و [[ابی اسحاق]] و [[حنش بن معتمر]] را تضعیف کرده است.
# در طریق دیگری، به خاطر وجود [[مفضل بن صالح]]، آن را ضعیف دانسته است.
# در طریق دیگری، به خاطر وجود [[مفضل بن صالح]]، آن را ضعیف دانسته است.
خط ۱۱۲: خط ۹۵:
'''پاسخ'''
'''پاسخ'''


'''اولاً''': غیر از این سه طریق، ۲۷ طریق دیگر نیز برای حدیث [[ابوذر]] در [[منابع روایی]] آمده است که ده طریق از این بیست و هفت طریق مستقل بوده و در منابع معتبر [[اهل]] [[سنّت]] نیز آمده است. در پانزده طریق از طرق مذکور کسانی که آلبانی مدعی [[ضعف]] آنهاست، وجود ندارد. با این وجود، این که چرا آلبانی اشاره‌ای به این طرق نکرده است، جای تامّل است. بنا براین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار [[علمی]] است.
'''اولاً''': غیر از این سه طریق، ۲۷ طریق دیگر نیز برای حدیث [[ابوذر]] در منابع روایی آمده است که ده طریق از این بیست و هفت طریق مستقل بوده و در منابع معتبر [[اهل]] [[سنّت]] نیز آمده است. در پانزده طریق از طرق مذکور؛ کسانی که آلبانی مدعی [[ضعف]] آنهاست، وجود ندارند. با این وجود، این که چرا آلبانی اشاره‌ای به این طُرق نکرده است، جای تامّل است دارد! بنا براین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار [[علمی]] است.


'''ثانیاً''': راویانی که آلبانی آنها را در طریق ابوذر غفاری ضعیف شمرده، یا اصلاً ضعفی ندارند، یا در ضعف آنها اغراق شده است، مثلاً علی بن زید بن جدعان، از [[فقیهان]] و [[راویان]] بزرگ [[شیعه]] است و [[روایات]] او در منابع روایی معتبر [[اهل سنت]]، مانند [[صحیح مسلم]]، [[سنن ابی داود]]، [[سنن ترمذی]]، [[سنن ابن ماجه]] و... آمده است. و در کتب تراجم با تعابیری چون: {{عربی|الإمام العالم الکبیر، صدوق، ثقة، صالح الحدیث، یکتب حدیثه، لابأس به، احد الحفاظ، کان کثیر الحدیث، من فقهاء البصره، یصلی اللیل کله، ما اختلط قطّ}}، از وی یاد شده است. حال چگونه است که این همه [[مدح]] درباره وی نادیده گرفته شده است؟ البته تعابیر قدحی مانند {{عربی|کان یغلی فی التشیع، لم احمل عنه فانه کان رافضیا}} نیز وجود دارد<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۴۳۴؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.</ref> که همان‌طور که از [[کلام]] بزرگان [[اهل سنت]] [[نقل]] شد، داشتن [[مذهب تشیع]]، [[وثاقت]] [[راوی]] را خدشه‌دار نمی‌سازد<ref>میزان الاعتدال، ج۶، ص۲۰۶؛ الکامل فی الضعفاء، ج۵، ص۱۹۶.</ref>.
'''ثانیاً''': راویانی که آلبانی آنها را در طریق ابوذر غفاری ضعیف شمرده، یا اصلاً ضعفی ندارند، یا در ضعف آنها اغراق شده است، مثلاً [[علی بن زید بن جدعان]]، از [[فقیهان]] و راویان بزرگ [[شیعه]] است و [[روایات]] او در منابع روایی معتبر [[اهل سنت]]، مانند [[صحیح مسلم]]، [[سنن ابی داود]]، [[سنن ترمذی]]، [[سنن ابن ماجه]] و... آمده است و در کتب تراجم با تعابیری چون: {{عربی|الإمام العالم الکبیر، صدوق، ثقة، صالح الحدیث، یکتب حدیثه، لابأس به، احد الحفاظ، کان کثیر الحدیث، من فقهاء البصره، یصلی اللیل کله، ما اختلط قطّ}}، از وی یاد شده است. حال چگونه است که این همه [[مدح]] درباره وی نادیده گرفته شده است؟ البته تعابیر قدحی مانند {{عربی|کان یغلی فی التشیع، لم احمل عنه فانه کان رافضیا}} نیز وجود دارد<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۴۳۴؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.</ref> که همان‌طور که از [[کلام]] بزرگان [[اهل سنت]] [[نقل]] شد، داشتن [[مذهب تشیع]]، [[وثاقت]] راوی را خدشه‌دار نمی‌سازد<ref>میزان الاعتدال، ج۶، ص۲۰۶؛ الکامل فی الضعفاء، ج۵، ص۱۹۶.</ref>.
[[عبدالله بن عبد القدوس]] نیز از روایان [[شیعه]] است که [[روایت]] وی در منابع معتبر [[روایی]] اهل سنت آمده است. [[بخاری]] به روایت او [[استشهاد]] کرده و در کتب تراجم با تعبیر [[ثقه]] و [[صدوق]] از او یاد شده است. از طرف دیگر، در قدح او نیز تعابیری چون {{عربی|رافضی خبیث و عامه ما یروی فی فضائل اهل البیت}} نیز به چشم می‌خورد<ref>الضعفاء والمتروکون، ج۲، ص۱۳۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۳۲۸؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۶۵؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref>. اما این‌گونه قدح‌ها با توجه به مدح‌هایی که ذکر شد، موجب [[تضعیف]] راوی نمی‌باشد.


[[عبدالله بن داهر رازی]] از دیگر روایان [[شیعی]] است که روایاتی از او در منابع معتبر روایی اهل سنت موجود است. وی با تعبیر “شیخ صدوق” تعدیل، و با تعابیری چون {{عربی|رافضی، خبیث، عامة مایرویه فی فضائل علی {{ع}}}} تضعیف شده است<ref>الضعفاء الکبیر، ج۲، ص۲۵۰؛ الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۴۶۰؛ لسان المیزان، ج۳، ص۲۸۳.</ref>. اما اینها قدح‌هایی نیست که [[دلیل]] بر [[ضعف]] راوی باشد. و این که چر [[آلبانی]] عبدالله بن داهر را [[شرور]] می‌نامد، و چرا [[شر]] او را بیشتر از عبدالله بن عبدالقدوس می‌داند<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱، ص۶۳۱ و ج۶، ص۸۵.</ref>، معلوم نیست؟ آیا صرف این که عقیلی او را [[رافضی]] خبیث نامیده، یا [[ابن عدی]] گفته عموم [[روایات]] او درباره [[امام علی]] {{ع}} است، یا [[ابن جوزی]] و [[ذهبی]] او را متهم به وضع کرده‌اند، برای طرح این [[اتهام]] کافی است؟
[[عبدالله بن عبد القدوس]] نیز از روایان [[شیعه]] است که [[روایت]] وی در منابع معتبر روایی اهل سنت آمده است. [[بخاری]] به روایت او [[استشهاد]] کرده و در کتب تراجم با تعبیر [[ثقه]] و [[صدوق]] از او یاد شده است. از طرف دیگر، در قدح او نیز تعابیری چون {{عربی|رافضی خبیث و عامه ما یروی فی فضائل اهل البیت}} نیز به چشم می‌خورد<ref>الضعفاء والمتروکون، ج۲، ص۱۳۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۳۲۸؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۶۵؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref>. اما این‌گونه قدح‌ها با توجه به مدح‌هایی که ذکر شد، موجب [[تضعیف]] راوی نیست.
[[ابواسحاق سبیعی]] ([[عمرو بن عبدالله]]) که [[ابن قتیبه]]<ref>المعارف، ج۱، ص۶۲۴.</ref> و [[شهرستانی]]<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۰ ص۱۱۲.</ref> او را از بزرگان شیعه می‌شمارند، از [[تابعین]] مشهور نزد [[اهل]] [[سنّت]] است و با تعابیری چون ثقه، [[امام]] تابعین [[کوفه]]، ختم کننده [[قرآن]] در هر سه [[روز]]، صوّام، قوّام، کثیر الرّوایه، رجالی، [[راوی]] از ۳۸ [[صحابی]] و خوش [[حافظه]] توثیق شده است<ref>تاریخ الثقات، ج۱، ص۳۶۶؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۵۷؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۳، ص۲۷۰؛ الجرح والتعدیل، ج۶ (ک)، ص۲۴۲.</ref>.
[[آلبانی]]، [[ابواسحاق]] را مدلّس و مختلط می‌داند، در حالی که از تراجم نگاران کسی تدلیس سبیعی را مطرح نکرده و مسأله اختلاط در ایام [[پیری]] را هم [[ذهبی]] صریحاً [[نفی]] کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۷۰.</ref>. علاوه بر این که آلبانی در موارد فراوانی [[حدیث]] ابواسحاق را صحیح دانسته و او را توثیق کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۵، ص۵۵.</ref>.


[[حنش بن معتمر کنانی]] از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}}<ref>معجم رجال الحدیث، ج۷ (ک)، ص۲۳۲.</ref> با تعابیری چون [[صالح]]، [[ثقه]]، [[قوی]]، لابأس به، توثیق شده است. اما به [[زعم]] بعضی، مانند ابن حبّان چون احادیثی از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده، که شباهت به حدیث ثقات ندارد، حدیثش فاقد [[حجت]] است!<ref>الإصابة، ج۲، ص۱۸۴؛ الجرح و ۹ التعدیل، ج۳، ص۲۹۱؛ المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۲۹۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref> در حالی که خود آلبانی در موارد متعددی [[حنش]] را با لفظ “صدوق” توثیق کرده و احادیثش را [[حسن]] و قابل [[متابعت]] شمرده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۲، ص۴۷۸؛ سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱۳، ص۷۵۵؛ ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، ج۳، ص۲۱۰.</ref>.
[[عبدالله بن داهر رازی]] از دیگر روایان [[شیعی]] است که روایاتی از او در منابع معتبر روایی اهل سنت موجود است. وی با تعبیر شیخ صدوق تعدیل، و با تعابیری چون {{عربی|رافضی، خبیث، عامة مایرویه فی فضائل علی {{ع}}}} تضعیف شده است<ref>الضعفاء الکبیر، ج۲، ص۲۵۰؛ الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۴۶۰؛ لسان المیزان، ج۳، ص۲۸۳.</ref>. اما اینها قدح‌هایی نیست که [[دلیل]] بر [[ضعف]] راوی باشد و اینکه چر آلبانی عبدالله بن داهر را [[شرور]] می‌نامد و چرا [[شر]] او را بیشتر از عبدالله بن عبدالقدوس می‌داند<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱، ص۶۳۱ و ج۶، ص۸۵.</ref>، معلوم نیست؟ آیا صرف اینکه عقیلی او را [[رافضی]] خبیث نامیده، یا [[ابن عدی]] گفته عموم [[روایات]] او درباره [[امام علی]] {{ع}} است، یا [[ابن جوزی]] و [[ذهبی]] او را متهم به وضع کرده‌اند، برای طرح این [[اتهام]] کافی است؟
آلبانی “[[مفضل بن صالح]]را نیز در شمار ضعفاء آورده است، با این که به اعتراف وی، از [[رجال]] حدیث [[ترمذی]] است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج۱۰، ص۸.</ref>، و به تصریح [[حاکم]] روایتش بر شرط مسلم نیز هست<ref>المستدرک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>. مهم‌ترین نقطه [[ضعف]] ادعایی برای ایشان این است که “منکر الحدیث” است، یعنی [[احادیث]] ناشناخته و غیر معروف را نقل کرده است. از نظر آنان بارزترین [[شاهد]] این ادعا، [[حدیث جابر]] است. [[مفضل]] نقل کرده است که [[جابر]] [[خدمت]] [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} رسید، [[سلام]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به [[حضرت]] رسانید و درخواست کرد شکم [[مبارک]] را آشکار سازد. آن‌گاه شکم خود را به شکم [[حضرت]] چسبانید<ref>الجرح و التعدیل، ج۸ ص۳۱۷؛ الضعفاء الکبیر، ج۸، ص۴۱۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.</ref>. اما این مسأله در آن [[زمان]] و از سوی عرف [[اهل]] ارادت به [[اهل بیت]] {{عم}} رواج داشته است. در [[نقل]] آمده که آب وضوی [[پیامبر]] را به عنوان [[تبرک]] می‌بردند و یا در جریانی که اواخر [[عمر]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} بود ایشان به [[مسجد]] آمدند و فرمودند: نزدیک است که من از میان شما بروم، اگر کسی حقی بر من دارد بگوید تا اکنون ادا کنم. فردی برخواست و جریان خوردن شلاق پیامبر در یکی از مواقف به خود را ذکر می‌کند و قصد [[قصاص]] می‌کند. حضرت می‌فرماید آن شلاق مرا بیاورید و [[لباس]] خود را بالا می‌زند. او نیز از این [[فرصت]] استفاده کرده و [[بدن]] پیامبر را می‌بوسد<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۴۶.</ref>.


خلاصه بحث درباره [[سند حدیث سفینه]]
[[ابواسحاق سبیعی]] ([[عمرو بن عبدالله]]) که [[ابن قتیبه]]<ref>المعارف، ج۱، ص۶۲۴.</ref> و [[شهرستانی]]<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۰ ص۱۱۲.</ref> او را از بزرگان شیعه می‌شمارند، از [[تابعین]] مشهور نزد اهل سنّت است و با تعابیری چون ثقه، [[امام]] تابعین [[کوفه]]، ختم کننده [[قرآن]] در هر سه [[روز]]، صوّام، قوّام، کثیر الرّوایه، رجالی، [[راوی]] از ۳۸ [[صحابی]] و خوش [[حافظه]] توثیق شده است<ref>تاریخ الثقات، ج۱، ص۳۶۶؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۵۷؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۳، ص۲۷۰؛ الجرح والتعدیل، ج۶ (ک)، ص۲۴۲.</ref>.
با توجه به مطالب ذیل، در صدور آن از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مجال [[شک و تردید]] وجود ندارد:
 
# این [[حدیث]] به جهت نقل‌های متعدد از آن [[متواتر]] است؛
آلبانی، [[ابواسحاق]] را مدلّس و مختلط می‌داند، در حالی که از تراجم نگاران کسی تدلیس سبیعی را مطرح نکرده و مسأله اختلاط در ایام پیری را هم [[ذهبی]] صریحاً [[نفی]] کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۷۰.</ref>. علاوه بر اینکه آلبانی در موارد فراوانی [[حدیث]] ابواسحاق را صحیح دانسته و او را توثیق کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۵، ص۵۵.</ref>.
# [[عالمان]] شاخص اهل [[سنّت]] تصریح به صحت آن کرده‌اند؛
 
[[حنش بن معتمر کنانی]] از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}}<ref>معجم رجال الحدیث، ج۷ (ک)، ص۲۳۲.</ref> با تعابیری چون [[صالح]]، [[ثقه]]، [[قوی]]، لابأس به، توثیق شده است. اما به [[زعم]] بعضی، مانند ابن حبّان چون احادیثی از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده که شباهت به حدیث ثقات ندارد، حدیثش فاقد [[حجت]] است!<ref>الإصابة، ج۲، ص۱۸۴؛ الجرح و ۹ التعدیل، ج۳، ص۲۹۱؛ المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۲۹۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref> در حالی که خود آلبانی در موارد متعددی حنش را با لفظ صدوق توثیق کرده و احادیثش را [[حسن]] و قابل [[متابعت]] شمرده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۲، ص۴۷۸؛ سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱۳، ص۷۵۵؛ ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، ج۳، ص۲۱۰.</ref>.
 
آلبانی [[مفضل بن صالح]] را نیز در شمار ضعفاء آورده است، با اینکه به اعتراف وی، از رجال حدیث [[ترمذی]] است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج۱۰، ص۸.</ref> و به تصریح [[حاکم]] روایتش بر شرط مسلم نیز هست<ref>المستدرک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>. مهم‌ترین نقطه [[ضعف]] ادعایی برای ایشان این است که منکر الحدیث است، یعنی [[احادیث]] ناشناخته و غیر معروف را نقل کرده است. از نظر آنان بارزترین [[شاهد]] این ادعا، [[حدیث جابر]] است. [[مفضل]] نقل کرده است که [[جابر]] [[خدمت]] [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} رسید، [[سلام]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به حضرت رسانید و درخواست کرد شکم مبارک را آشکار سازد. آن‌گاه شکم خود را به شکم حضرت چسبانید<ref>الجرح و التعدیل، ج۸ ص۳۱۷؛ الضعفاء الکبیر، ج۸، ص۴۱۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.</ref>. اما این مسأله در آن [[زمان]] و از سوی عرف [[اهل]] ارادت به [[اهل بیت]] {{عم}} رواج داشته است. در [[نقل]] آمده که آب وضوی [[پیامبر]] را به عنوان [[تبرک]] می‌بردند و یا در جریانی که اواخر [[عمر]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} بود ایشان به [[مسجد]] آمدند و فرمودند: نزدیک است که من از میان شما بروم، اگر کسی حقی بر من دارد بگوید تا اکنون ادا کنم. فردی برخواست و جریان خوردن شلاق پیامبر در یکی از مواقف به خود را ذکر می‌کند و قصد [[قصاص]] می‌کند. حضرت می‌فرماید آن شلاق مرا بیاورید و [[لباس]] خود را بالا می‌زند. او نیز از این [[فرصت]] استفاده کرده و [[بدن]] پیامبر را می‌بوسد<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۴۶.</ref>.
 
خلاصه بحث درباره سند حدیث سفینه، این است که در صدور آن از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مجال شک و تردیدی وجود ندارد. چراکه:
# این [[حدیث]] به جهت نقل‌های متعدد از آن متواتر است؛
# [[عالمان]] شاخص اهل سنّت تصریح به صحت آن کرده‌اند؛
# حدیث در کتاب‌هایی که ملتزم شده‌اند جز صحیح را نقل نکنند، آمده است؛
# حدیث در کتاب‌هایی که ملتزم شده‌اند جز صحیح را نقل نکنند، آمده است؛
# [[کثرت]] طرق این حدیث باعث اجرای قاعده {{عربی|یقوی بعضها بعضا}} است و لذا اگر در برخی از طرق ضعف‌هایی هم باشد، قابل جبران است.
# [[کثرت]] طرق این حدیث باعث اجرای قاعده {{عربی|یقوی بعضها بعضا}} است و لذا اگر در برخی از طرق ضعف‌هایی هم باشد، قابل جبران است.
# ادعای [[ضعف]] برخی از [[راویان حدیث]] [[نادرست]] است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۰.</ref>
# ادعای ضعف برخی از راویان حدیث نادرست است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۰.</ref>.
 
== مفاد و مدلول [[حدیث سفینه]] ==
در این [[حدیث شریف]]، [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} تشبیه شده است، لذا برای فهم مفاد و مدلول آن لازم است این تشبیه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد:
 
=== مشبّه به ===
مشبه به در این [[حدیث]] [[کشتی حضرت نوح]] {{ع}} است و مشبه [[اهل‌بیت]] {{عم}} است. در ادامه این حدیث درباره مشبّه به آمده است کسانی که بر این کشتی سوار شدند از طوفان و سیل [[نجات]] یافتند و کسانی که از آن روی برگرداندند و تخلّف کردند با سه تعبیر غرق أو هلک أو {{متن حدیث|زُجَّ فِي‏ النَّارِ}} غرق شدند، هلاک شدند و در [[آتش]] پرتاب شدند) از آنها یاد شده است. منظور از غرق شدن، هلاکت جسمانی است که ناظر به [[امور دنیوی]] است. تعبیر هلک به معنای [[مرگ]] جسمانی، مرگ معنوی و [[ضلالت]] است. {{متن حدیث|زُجَّ فِي‏ النَّارِ}} نیز مربوط به حیات معنوی و جنبه [[اخروی]] آن است. بنابراین کسانی که بر کشتی نوح {{ع}} سوار نشدند و راهشان را جدا کردند و به آن نپیوستند هم هلاکت ظاهری پیدا کردند و هم از جهت معنوی و [[روحانی]] مردند و [[اهل]] [[دوزخ]] شدند. نکته دیگر در مورد مشبّه به یعنی کشتی نوح {{ع}} آن است که این کشتی به [[دستور]] و [[امر الهی]] و نیز [[نظارت]] او ساخته شد: {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}}<ref>«و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز» سوره هود، آیه ۳۷.</ref>. [[حضرت نوح]] {{ع}} که [[پیامبر]] أولی العزم [[الهی]] است ناخدای این کشتی است و برای نجات [[قوم]] خویش فراخوان نیز داده است. آنچه ارمغان [[پیامبران الهی]] برای امّت‌هایشان است، هم [[حیات طیبه]] [[دنیوی]] و هم حیات طیبه اخروی است. [[قرآن کریم]] درباره بخش اول می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> که قسط در همه امور [[زندگی]] مقصود است و در مورد بخش دوم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>، [[عبادت خدا]] کلید [[رستگاری]] [[انسان]] است. [[حضرت نوح]] {{ع}} سعادتمندی [[اخروی]] و [[دنیوی]] [[امت]] خویش را [[طلب]] می‌کردند و کسانی که بر کشتی ایشان سوار شدند، از [[حیات طیبه]] دنیوی و اخروی بهره‌مند شدند، اما کسانی که تخلّف کردند از هر دو [[حیات]] بی‌بهره شدند.
 
=== مشبّه ===
در این [[روایت]]، [[اهل بیت]] {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} تشبیه شده است. حضرت نوح {{ع}} به کشتی خویش [[دعوت]] کرد و فراخوان داد، [[رسول خدا]] {{صل}} نیز مانند حضرت نوح {{ع}} [[مردم]] را به اهل بیت خویش دعوت نمود. بنابراین، اهل بیت به منزله کشتی نوح هستند که اگر کسی به آنها پیوست و تمسّک نمود، [[نجات]] می‌یابد و کسی که راهش را جدا کرد و به آنها تمسّک نکرد، غرق شده و مستحق [[دوزخ]] گردید.
 
=== وجه شبه ===
آنچه در قضیه حضرت نوح {{ع}} رخ داد طوفان حسّی بود و کسانی که بر کشتی سوار نشدند گرفتار طوفان شده و هلاک گردیدند. اما در مورد اهل بیت {{عم}} طوفانی حسّی مورد نظر نیست، بلکه در اینجا تشبیه معقول به محسوس صورت گرفته است. مانند این [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ}}<ref>«خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> که [[نور]] وجود [[الهی]] به نور [[حسی]] تشبیه شده است. اما مراد از طوفان در این جا چیست؟ طوفانی که در این جا مورد نظر است در سه قلمرو است: طوفان در [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[اعمال]]. به تعبیر دیگر در حوزه بینش‌ها، گرایش‌ها و روش‌ها و منظور از آن، همه امور [[شیطانی]] است که از جنس [[باطل]] است. [[باورها]] و دستورالعمل‌های نادرست طوفان [[ضلالت]] است و اینها همه شیطانی است نه رحمانی. اما آنچه به [[اهل‌بیت]] {{عم}} بر می‌گردد رحمانی است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|حَقٌّ‏ وَ بَاطِلٌ‏، وَ لِكُلٍّ‏ أَهْلٌ‏}}<ref>نهج البلاغه: ۱۶.</ref>. همه خطاها اعم از [[فکری]] و [[اخلاقی]] و [[رفتاری]]، از [[ناحیه]] [[شیطان]] است و هر چه [[حق]]، درست و [[نور]] است از منبع نور است که [[خدای متعال]] است و [[معصومین]] نیز [[مظهر]] آن [[نور الهی]] هستند.
 
بر اساس این تشبیه، هر کس [[اعتقادات]] خود را مطابق [[تعالیم]] و [[دستورات]] امیرالمؤمنین {{ع}} و سایر [[امامان]] اهل‌بیت {{عم}} تنظیم نماید و بر کشتی [[اهل بیت]] {{عم}} بنشیند، در اعتقادات و مسائل اخلاقی و بایدها و نبایدهای رفتاری دچار طوفان ضلالت نخواهد شد و اگر از آنان جدا شود و به تعالیم و دستورات آنان عمل نکند، گرفتار طوفان ضلالت خواهد شد.


=== مفاد و مدلول [[حدیث سفینه]] ===
در این [[حدیث شریف]]، [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} [[تشبیه]] شده است، لذا برای [[فهم]] مفاد و مدلول آن لازم است این تشبیه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد:
*“'''مشبّه به'''”: “مشبه به” در این [[حدیث]] [[کشتی حضرت نوح]] {{ع}} است و “مشبه” [[اهل‌بیت]] {{عم}} است. در ادامه این حدیث درباره “مشبّه به” آمده است کسانی که بر این کشتی سوار شدند از [[طوفان]] و سیل [[نجات]] یافتند و کسانی که از آن روی برگرداندند و تخلّف کردند با سه تعبیر “غرق” أو “هلک” أو {{متن حدیث|زُجَّ فِي‏ النَّارِ}} ([[غرق]] شدند، هلاک شدند و در [[آتش]] پرتاب شدند) از آنها یاد شده است. منظور از غرق شدن، [[هلاکت]] [[جسمانی]] است که ناظر به [[امور دنیوی]] است. تعبیر “هلک” به معنای [[مرگ]] جسمانی، مرگ [[معنوی]] و [[ضلالت]] است. {{متن حدیث|زُجَّ فِي‏ النَّارِ}} نیز مربوط به [[حیات معنوی]] و جنبه [[اخروی]] آن است. بنابراین کسانی که بر کشتی نوح {{ع}} سوار نشدند و راهشان را جدا کردند و به آن نپیوستند هم هلاکت ظاهری پیدا کردند و هم از جهت معنوی و [[روحانی]] مردند و [[اهل]] [[دوزخ]] شدند. نکته دیگر در مورد “مشبّه به” یعنی کشتی نوح {{ع}} آن است که این کشتی به [[دستور]] و [[امر الهی]] و نیز [[نظارت]] او ساخته شد: {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}}<ref>«و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز» سوره هود، آیه ۳۷.</ref>. [[حضرت نوح]] {{ع}} که [[پیامبر]] أولی العزم [[الهی]] است ناخدای این کشتی است و برای نجات [[قوم]] خویش فراخوان نیز داده است. آن چه ارمغان [[پیامبران الهی]] برای امّت‌هایشان است، هم [[حیات طیبه]] [[دنیوی]] و هم حیات طیبه اخروی است. [[قرآن کریم]] درباره بخش اول می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> که [[قسط]] در همه امور [[زندگی]] مقصود است. و در مورد بخش دوم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>، [[عبادت خدا]] کلید [[رستگاری]] [[انسان]] است. [[حضرت نوح]] {{ع}} سعادتمندی [[اخروی]] و [[دنیوی]] [[امت]] خویش را [[طلب]] می‌کردند و کسانی که بر کشتی ایشان سوار شدند، از [[حیات طیبه]] دنیوی و اخروی بهره‌مند شدند، اما کسانی که تخلّف کردند از هر دو [[حیات]] بی‌بهره شدند.
*“'''مشبّه'''”: در این [[روایت]]، [[اهل بیت]] {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} [[تشبیه]] شده است. حضرت نوح {{ع}} به کشتی خویش [[دعوت]] کرد و فراخوان داد، [[رسول خدا]] {{صل}} نیز مانند حضرت نوح {{ع}} [[مردم]] را به اهل بیت خویش دعوت نمود. بنابراین اهل بیت به منزله کشتی نوح هستند که اگر کسی به آنها پیوست و تمسّک نمود، [[نجات]] می‌یابد و کسی که راهش را جدا کرد و به آنها تمسّک نکرد، [[غرق]] شده و مستحق [[دوزخ]] گردید.
*“'''وجه شبه'''”: آن‌چه در قضیه حضرت نوح {{ع}} رخ داد [[طوفان]] [[حسّی]] بود و کسانی که بر کشتی سوار نشدند گرفتار طوفان شده و هلاک گردیدند. اما در مورد اهل بیت {{عم}} طوفانی حسّی مورد نظر نیست، بلکه در اینجا تشبیه معقول به محسوس صورت گرفته است. مانند این [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ}}<ref>«خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> که [[نور]] وجود [[الهی]] به نور [[حسی]] تشبیه شده است. اما مراد از طوفان در این جا چیست؟ طوفانی که در این جا مورد نظر است در سه قلمرو است: طوفان در [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[اعمال]] و [[رفتار]]. به تعبیر دیگر در حوزه بینش‌ها، [[گرایش‌ها]] و روش‌ها، و منظور از آن، همه امور [[شیطانی]] است که از جنس [[باطل]] است. [[باورها]] و دستورالعمل‌های [[نادرست]] [[طوفان]] [[ضلالت]] است و اینها همه شیطانی است نه رحمانی. اما آن چه به [[اهل‌بیت]] {{عم}} بر می‌گردد رحمانی است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|حَقٌّ‏ وَ بَاطِلٌ‏، وَ لِكُلٍّ‏ أَهْلٌ‏}}<ref>نهج البلاغه: ۱۶.</ref>. همه خطاها اعم از [[فکری]] و [[اخلاقی]] و [[رفتاری]]، از [[ناحیه]] [[شیطان]] است و هر چه [[حق]]، درست و [[نور]] است از منبع نور است که [[خدای متعال]] است و [[معصومین]] نیز [[مظهر]] آن [[نور الهی]] هستند.
بر اساس این [[تشبیه]]، هر کس [[اعتقادات]] خود را مطابق [[تعالیم]] و [[دستورات]] امیرالمؤمنین {{ع}} و سایر [[امامان]] اهل‌بیت {{عم}} تنظیم نماید و بر کشتی [[اهل بیت]] {{عم}} بنشیند، در اعتقادات و مسائل اخلاقی و بایدها و نبایدهای رفتاری دچار طوفان ضلالت نخواهد شد و اگر از آنان جدا شود و به تعالیم و دستورات آنان عمل نکند، گرفتار طوفان ضلالت خواهد شد.
این مطلب با دقت در تشبیه و وجه شبه این [[حدیث]] معلوم می‌شود؛ زیرا گوینده آن [[انسانی]] [[حکیم]] است که آنچه می‌گوید [[وحی الهی]] است {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. این گونه نیست که در [[کلام]] خود سر سوزنی [[مسامحه]] داشته باشد و به خاطر خوش آمد دیگران سخن بگوید، بلکه تمام آنچه بیان فرموده بر [[میزان]] [[هدایت]] است.
این مطلب با دقت در تشبیه و وجه شبه این [[حدیث]] معلوم می‌شود؛ زیرا گوینده آن [[انسانی]] [[حکیم]] است که آنچه می‌گوید [[وحی الهی]] است {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. این گونه نیست که در [[کلام]] خود سر سوزنی [[مسامحه]] داشته باشد و به خاطر خوش آمد دیگران سخن بگوید، بلکه تمام آنچه بیان فرموده بر [[میزان]] [[هدایت]] است.


* '''لوازم و نتایج''': تشبیه اهل‌بیت {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} لوازم و نتایجی دارد که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:
=== لوازم و نتایج ===
# '''[[وجوب اطاعت]] مطلق از اهل‌بیت {{عم}} و [[حرمت مخالفت]] با آنان''': بر اساس این [[حدیث شریف]] [[راه]] اهل بیت {{عم}}، راه [[نجات]] و [[رستگاری]]، و راه غیر آنها راه [[هلاکت]] و [[گمراهی]] است، بنابراین به [[حکم شرع]] و [[عقل]] [[اطاعت]] از آنها [[واجب]] و [[مخالفت]] با آنها [[حرام]] است.
تشبیه اهل‌بیت {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} لوازم و نتایجی دارد که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:
# '''[[عصمت اهل بیت]] {{عم}}''': وجوب اطاعت مطلق و بدون قید و شرط از [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} مستلزم [[عصمت]] آنان است؛ زیرا [[واجب]] کردن [[اطاعت]] بی‌قید و شرط غیر [[معصوم]]، نارواست و با عصمت [[نبوی]] و [[حکمت الهی]] [[سازگاری]] ندرد. این نکته نیز در این جا قابل توجه است که اگر [[کشتی نوح]] {{ع}} منفذی می‌داشت، آب وارد کشتی شده و باعث [[غرق]] شدن آن می‌شد. پس معلوم می‌شود که در [[اهل‌بیت]] {{عم}} نیز منفذی برای [[هلاکت]] و [[ضلالت]] وجود ندارد. در آنجا مراد از [[طوفان]] آب و سیلاب بود و در اینجا [[انحراف فکری]] و [[اخلاقی]] و [[رفتاری]] است. پس در اهل‌بیت {{عم}} چنین [[انحرافی]] وجود ندارد و آنان از هر گونه عیبی مبرا هستند. این مسأله مقتضای [[تشبیه]] است و این به آن معنا است که [[افکار]] و [[عقاید]] و سخنان آنان صد در صد خدایی است، چنان که فرمود: {{متن حدیث|عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِّ‏ وَ الْحَقُّ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ح۴۶۲۸؛ فیض القدیر، ج۴، ص۴۵۵؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص۴۴۵.</ref>. [[آیه تطهیر]] و [[حدیث ثقلین]] و امثال آنها نیز گویای همین مطلب است.
==== [[وجوب اطاعت]] مطلق از اهل‌بیت {{عم}} و حرمت مخالفت با آنان ====
# '''[[افضلیت]] اهل‌بیت {{عم}} بر سایر [[امت]]''': در مقایسه دیگر افراد [[امت اسلامی]] با اهل‌بیت پیامبر {{صل}} با سه گزینه مواجه هستیم: اول: این که افراد دیگر در [[فضایل]] و [[کمالات]] با آنان برابر باشند. دوم: این که افرادی [[برتر]] از آنان باشند و سوم: این که بقیه افراد در حد [[پایین‌تر]] از آنان قرار داشته باشند. دو وجه اوّل [[باطل]] است؛ زیرا لازمه وجه اول [[ترجیح بلا مرجح]] از سوی [[پیامبر]] است که [[قبیح]] است. لازمه وجه دوم نیز ترجیح مرجوح بر راجح است که اقبح است. بنابراین تنها وجه سوم باقی می‌مانند و لذا فرمایش آن [[حضرت]] دلالت بر [[افضلیت اهل بیت]] بر دیگران دارد. [[پرسش]]: چگونه می‌توان [[اثبات]] کرد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[مقام]] بیان همه این موارد بوده است؟ پاسخ: با توجه به [[حکمت]] و [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}} و این که در مقام بیان [[راه هدایت]] [[امت]] و بلکه [[بشریت]] بوده است، و با [[تأمّل]] در [[تشبیه]] - چنان که بیان شد – همه این مطالب از [[حدیث سفینه]] استفاده می‌شود. [[تفکر]] [[عقلی]] و [[قواعد]] عقلایی، [[انسان]] را به این مطالب رهنمون می‌شود. [[پرسش]]: آیا از [[روایت]] [[سفینه]] [[کُفر]] کسانی که با [[اهل‌بیت]] {{عم}} [[مخالفت]] کردند به دست می‌آید؟ پاسخ: این مسأله دارای تفصیل است و باید بر اساس مجموعه [[سیره]]، [[سنّت]] و فرمایشات [[اهل بیت]] {{عم}} در این باره اظهار نظر کرد. اولاً: باید [[کفر]] [[دنیوی]] را از کفر [[اخروی]] جدا نمود؛ ثانیاً: از نظر اخروی نیز باید تفکیک نمود که آیا [[انکار]] آنان از روی [[علم]] و عمد است یا [[جهل]]، و در صورت جهل نیز آیا جهل آنها ناشی از [[تقصیر]] است یا [[قصور]]؛ ثالثاً: باید توجه داشت که [[ولایت]] به چند معنا است. غیر از [[نواصب]] که گروه شاذی هستند [[اکثریت]] [[اهل]] سنّت، ولایت [[محبت]] و [[مودت]] را نسبت به اهل بیت پذیرفته‌اند. آری، کسانی مانند نواصب که ولایت محبت را نیز قبول ندارند، منکر ضروری [[دین]] بوده و [[کافر]] هستند.
بر اساس این [[حدیث شریف]] راه اهل بیت {{عم}}، راه [[نجات]] و [[رستگاری]]، و راه غیر آنها راه هلاکت و [[گمراهی]] است، بنابراین به [[حکم شرع]] و [[عقل]] [[اطاعت]] از آنها [[واجب]] و [[مخالفت]] با آنها [[حرام]] است.
# '''[[امامت اهل‌بیت]] {{عم}}''': با توجه به شاخص‌هایی که بیان شد، حدیث سفینه به عنوان یکی از [[دلایل]] امامت اهل‌بیت {{عم}} به شمار می‌رود. [[امام]]، در لغت به کسی گفته می‌شود که به او [[اقتدا]] می‌شود و در اصطلاح عبارت است از [[رهبری]] [[مسلمانان]] در [[امور دنیوی]] و [[دینی]] آنان به عنوان [[نیابت]] و [[خلافت]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} <ref>ر. ک: امامت در بینش اسلامی، فصل اول، تعریف‌های متکلمان اسلامی، ص۲۳ - ۳۵.</ref> که تعریف پذیرفته شده میان همه [[مذاهب اسلامی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز امام به همین معنا به کار رفته است. بر این اساس اولاً: وقتی معنای حدیث سفینه این است که [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] و مخالفت با آنان [[حرام]] است، به معنای [[تبعیت]] از آنان است که همان معنای [[امامت]] است؛ ثانیاً: یکی از [[شرایط امامت]]، [[افضلیت]] است و از [[حدیث شریف]] [[سفینه]]، [[افضلیت اهل بیت]] {{عم}} استفاده می‌شود؛ ثالثاً: یکی دیگر از [[شرایط امام]]، [[عصمت]] است و طبق این [[حدیث شریف]]، [[اهل‌بیت]] {{عم}} [[معصوم]] بودند، پس امام‌اند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۴.</ref>
 
==== [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} ====
با اندک [[تأمل]] در محتوای حدیث و لوازم آن، عصمت اهل بیت{{عم}} [[اثبات]] می‌شود؛ اگر کشتی [[اهل بیت]]{{عم}}، راکبین خود را از خطر [[غرق]] شدن [[حفظ]] می‌کند، پس به طریق اولی خود، از غرق شدن مصون هستند<ref>عبقات، ج۲۳ ص۵۶؛ تقریب المعارف، ص۱۸۱.</ref>. از طرف دیگر، وجوب اطاعت مطلق و بدون قید و شرط از [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} مستلزم [[عصمت]] آنان است؛ زیرا [[واجب]] کردن [[اطاعت]] بی‌قید و شرط غیر [[معصوم]]، نارواست و با عصمت [[نبوی]] و [[حکمت الهی]] [[سازگاری]] ندرد. این نکته نیز در این جا قابل توجه است که اگر [[کشتی نوح]] {{ع}} منفذی می‌داشت، آب وارد کشتی شده و باعث غرق شدن آن می‌شد. پس معلوم می‌شود که در [[اهل‌بیت]] {{عم}} نیز منفذی برای هلاکت و [[ضلالت]] وجود ندارد. در آنجا مراد از طوفان آب و سیلاب بود و در اینجا انحراف فکری و [[اخلاقی]] و [[رفتاری]] است. پس در اهل‌بیت {{عم}} چنین [[انحرافی]] وجود ندارد و آنان از هر گونه عیبی مبرا هستند. این مسأله مقتضای تشبیه است و این به آن معنا است که [[افکار]] و [[عقاید]] و سخنان آنان صد در صد خدایی است، چنان که فرمود: {{متن حدیث|عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِّ‏ وَ الْحَقُّ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ح۴۶۲۸؛ فیض القدیر، ج۴، ص۴۵۵؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص۴۴۵.</ref>. [[آیه تطهیر]] و [[حدیث ثقلین]] و امثال آنها نیز گویای همین مطلب است.
 
==== [[افضلیت]] اهل‌بیت {{عم}} بر سایر [[امت]] ====
از این [[حدیث]] افضلیت اهل بیت{{عم}} نسبت به دیگران استفاده می‌شود؛ چراکه اگر دیگران [[افضل]] بودند، آنان به عنوان [[کشتی نجات]] معرفی می‌شدند، نه اهل بیت{{عم}}<ref>عبقات ج۲۳، ص۹۷۷.</ref>. ضمن آنکه، در مقایسه دیگر افراد [[امت اسلامی]] با اهل‌بیت پیامبر {{صل}} با سه گزینه مواجه هستیم: اول: اینکه افراد دیگر در [[فضایل]] و [[کمالات]] با آنان برابر باشند. دوم: اینکه افرادی [[برتر]] از آنان باشند و سوم: اینکه بقیه افراد در حد پایین‌تر از آنان قرار داشته باشند. دو وجه اوّل [[باطل]] است؛ زیرا لازمه وجه اول ترجیح بلا مرجح از سوی [[پیامبر]] است که [[قبیح]] است. لازمه وجه دوم نیز ترجیح مرجوح بر راجح است که اقبح است. بنابراین تنها وجه سوم باقی می‌مانند و لذا فرمایش آن حضرت دلالت بر [[افضلیت اهل بیت]] بر دیگران دارد.
 
[[پرسش]]: چگونه می‌توان [[اثبات]] کرد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در مقام بیان همه این موارد بوده است؟ پاسخ: با توجه به [[حکمت]] و [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}} و این که در مقام بیان راه هدایت [[امت]] و بلکه [[بشریت]] بوده است، و با [[تأمّل]] در تشبیه - چنان که بیان شد – همه این مطالب از [[حدیث سفینه]] استفاده می‌شود. [[تفکر]] [[عقلی]] و قواعد عقلایی، [[انسان]] را به این مطالب رهنمون می‌شود.  
 
سؤال دیگر: آیا از [[روایت]] [[سفینه]] [[کُفر]] کسانی که با [[اهل‌بیت]] {{عم}} [[مخالفت]] کردند به دست می‌آید؟ پاسخ: این مسأله دارای تفصیل است و باید بر اساس مجموعه [[سیره]]، [[سنّت]] و فرمایشات [[اهل بیت]] {{عم}} در این باره اظهار نظر کرد. اولاً: باید [[کفر]] [[دنیوی]] را از کفر [[اخروی]] جدا نمود؛ ثانیاً: از نظر اخروی نیز باید تفکیک نمود که آیا [[انکار]] آنان از روی [[علم]] و عمد است یا [[جهل]]، و در صورت جهل نیز آیا جهل آنها ناشی از [[تقصیر]] است یا [[قصور]]؛ ثالثاً: باید توجه داشت که [[ولایت]] به چند معنا است. غیر از [[نواصب]] که گروه شاذی هستند [[اکثریت]] [[اهل]] سنّت، ولایتِ به معنای [[محبت]] و [[مودت]] را نسبت به اهل بیت پذیرفته‌اند. آری، کسانی مانند نواصب که ولایتِ به این معنا را نیز قبول ندارند، منکر ضروری [[دین]] بوده و [[کافر]] هستند.
 
==== [[امامت اهل‌بیت]] {{عم}} ====
با توجه به شاخص‌هایی که بیان شد، حدیث سفینه به عنوان یکی از [[دلایل]] امامت اهل‌بیت {{عم}} به شمار می‌رود. [[امام]]، در لغت به کسی گفته می‌شود که به او [[اقتدا]] می‌شود و در اصطلاح عبارت است از [[رهبری]] [[مسلمانان]] در [[امور دنیوی]] و [[دینی]] آنان به عنوان [[نیابت]] و [[خلافت]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}}<ref>ر.ک: امامت در بینش اسلامی، فصل اول، تعریف‌های متکلمان اسلامی، ص۲۳ - ۳۵.</ref> که تعریف پذیرفته شده میان همه [[مذاهب اسلامی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز امام به همین معنا به کار رفته است. بر این اساس اولاً: وقتی معنای حدیث سفینه این است که [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] و مخالفت با آنان [[حرام]] است، به معنای [[تبعیت]] از آنان است که همان معنای [[امامت]] است؛ ثانیاً: یکی از [[شرایط امامت]]، [[افضلیت]] است و از [[حدیث شریف]] [[سفینه]]، [[افضلیت اهل بیت]] {{عم}} استفاده می‌شود؛ ثالثاً: یکی دیگر از [[شرایط امام]]، [[عصمت]] است و طبق این [[حدیث شریف]]، اهل‌بیت {{عم}} [[معصوم]] بودند، پس امام‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>.
 
==== مطابق [[سنت]] بودن معارف اهل بیت{{عم}} ====
دستور پیامبر{{صل}} به نشستن بر کشتی اهل بیت{{عم}}، به معنای [[فرمان]] [[پیروی]] و [[فراگیری دانش]] از آنان است و حاشا که حضرت به پیروی از [[اهل بدعت]] و فراگیری دانش از مخالف سنت، [[دعوت]] کرده باشد<ref>ذخیرة المآل عجیلی، به نقل: از عبقات، ج۲۳، ص۹۵۶.</ref>.
 
==== [[محبت اهل بیت]]{{عم}} ====
جمع کثیری از [[علمای شیعه]] و [[سنی]] [[لزوم]] [[محبت]] و [[تعظیم اهل بیت]]{{عم}} را از [[حدیث سفینه]] [[استنباط]] کرده‌اند. آنان [[نجات]] [[امت اسلامی]] را بدون تحصیل محبت و تعظیم اهل بیت{{عم}} ناممکن و [[محروم]] از این محبت را [[مستحق عذاب]] [[الهی]] دانسته‌اند. شماری از [[عالمان اهل سنت]] که بر دلالت حدیث سفینه بر [[وجوب محبت اهل بیت پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} تصریح کرده‌اند، عبارتند از: [[فخر رازی]]<ref>مفاتیح الغیب، ج۲، ص۵۹۶.</ref>؛ [[نظام]] الدین [[نیشابوری]]<ref>غرائب القرآن، ج۶، ص۷۴.</ref>؛ بقاعی<ref>نظم الدرر، ج۶، ص۶۲۴.</ref>؛ [[ابن هجر هیتمی]]<ref>الصواعق، ج۲، ص۴۵۵-۴۵۶.</ref>؛ [[مناوی]]<ref>فیض الغدیر، ج۲، ص۵۱ و ج۵، ص۵۱۷.</ref>؛ ملاعلی هروی [[قاری]]<ref>مرقاة المفاتیح، ج۹، ص۳۹۸۸.</ref>؛ [[امام شافعی]]<ref>رشفة الصادی، ج۲، ص۵۷.</ref>؛ آجری<ref>الشریعة، ج۵، ص۲۲۲.</ref>؛ [[واحدی نیشابوری]]<ref>تفسیر الوسیط، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۷۶.</ref>؛ [[عاصمی]]<ref>زین الفتی، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>؛ [[ابواللیث سمرقندی]]<ref>المجالس، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۲۳.</ref>؛ [[محمد بن طلحه شافعی]]<ref>مطالب السئول، ص۵۱.</ref>؛ [[ملک]] العلماء دولت‌آبادی<ref>هدایة السعداء، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۳۴.</ref>؛ [[کاشفی]]<ref>الرسالة العلیه، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۳۹.</ref>؛ عیدروس [[یمنی]]<ref>العقد النبوی، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۳.</ref>؛ [[عبد الحق دهلوی]]<ref>مناقب اهل البیت، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۸.</ref>؛ عزیزی<ref>سراج منیر، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۸.</ref>؛ [[محمد بن ابی بکر شلی]]<ref>مشرع روی، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۹.</ref>؛ میرزا محمد [[بدخشی]]<ref>مفتاح النجاء، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۵۱.</ref>؛ میرزا محمد بدخشانی<ref>تحفة المحبین، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۵۲.</ref>؛ عجیلی<ref>ذخیرة المآل، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۵۶.</ref>؛ ثناء [[الله]] پانی پتی<ref>السیف المسلول، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۶۰.</ref>؛ [[خفاجی]]<ref>شفاء الغلیل، به نقل از: الازهار، ج۴، ص۱۸۶.</ref>؛ [[ولی الله]] [[لکهنوی]]<ref>مرآت المؤمنین، به نقل از عبقات، ج۲۳، ص۹۶۰.</ref>؛ [[عبدالعزیز دهلوی]]<ref>مختصر التحفة الاثنی عشریة، ج۱، ص۱۷۵.</ref>؛ رشیدالدین خان در ایضاح لطافة المقال<ref>عبقات، ج۲۳، ص۹۶۱.</ref>. جهت [[آگاهی]] از دیدگاه [[عالمان]] [[شیعی]] در این باره به کتاب‌های [[عیون الحکم]]، ص۶۱؛ [[بحار الانوار]]، ج۷۷، ص۱۱۷؛ عبقات، ج۲۳، ص۹۷۷؛ خصائص [[امیر المؤمنین]]، ص۵۷؛ و المجالس الفاخرة، ص۷۷؛ مراجعه شود.
 
==== [[خلافت]] امیر المؤمنین{{ع}} ====
امیر المؤمنین{{ع}} از اهل بیت، بلکه [[کامل‌ترین]] مصداق آن است، بنابراین [[اطاعت]] ایشان نیز [[واجب]] است و این مقتضی قبول [[خلافت]] آن حضرت است<ref>نهج الایمان، ص۵۹۴؛ منهاج الکرامة ص۱۵۵ - ۱۵۶؛ الشافی، ج۳، ص۱۲۰.</ref>. بنا بر نظر کسانی که [[اجماع اهل بیت]]{{عم}} را [[حجت]] می‌دانند نیز خلافت حضرت ثابت است؛ زیرا در [[زمان]] خلافت [[خلفای سه‌گانه]]، [[اهل بیت]]{{عم}}، بر [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[اجماع]] کرده بودند<ref>سفینه النجاة، ص۱۰۶؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۴۰.</ref>.
 
==== [[توسل]] و التجاء به اهل بیت{{عم}} ====
نشستن بر کشتی اهل بیت{{عم}}، به معنای توسل جستن به آنان در [[شدائد]] و [[مشکلات]]<ref>البراهین الجلیة، ص۲۴.</ref> و [[تقرب]] پیدا کردن به [[خدای متعال]]، به وسیله آنان است<ref>التعجب، ص۱۵۱؛ الامامة، ص۲۱۰.</ref>. بعضی<ref>عبدالعزیز دهلوی در فتح العزیز و عبدالحق دهلوی در مناقب اهل البیت.</ref>توسل و التجاء به اهل بیت{{عم}} را تنها راه [[پاک]] شدن از آثار طبیعی [[گناهان]] دانسته و این را همان [[طریقت]] دانسته‌اند<ref>ر.ک: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۸ و ۱۰۸۲.</ref>.
 
==== حجت بودن اجماع اهل بیت{{عم}} ====
[[حدیث سفینه]] مانند [[حدیث ثقلین]] بر [[حجیت]] اجماع اهل بیت{{عم}} دلالت دارد؛ زیرا اهل بیت در [[مقام]] اجماع؛ معصوم‌اند و [[معصوم]] بر [[باطل]] اجماع نمی‌کند<ref>جواب اهل السنة، ج۱، ص٩١.</ref>.
 
==== وجود اهل بیت معصوم{{عم}} در همه زمان‌ها ====
بر اساس این [[حدیث]]، وجود فردی معصوم از اهل بیت{{عم}} در تمامی اعصار لازم است تا اینکه همیشه مصداق [[کشتی نجات]]، موجود بوده و [[حجت الهی]] تمام باشد<ref>الامامة، ص۲۱۰؛ عبقات، ج۲۳، ص۹۷۸؛ لمحات، ص۱۳۷؛ تقریب المعارف، ص۱۸۱.</ref>.
 
==== [[فرقه ناجیه]] ====
با ضمیمه حدیث سفینه به حدیث «افتراق»<ref>ر.ک: مسند احمد، ج۱۹، ص۴۶۲؛ سنن ابی داود، ج۴، ص۱۹۸؛ سنن دارمی، ج۳، ص۱۶۳۶؛ السنه، ج۱، ص۷؛ الابانة الکبری، ج۱، ص۳۶۷ - ۳۷۷؛ سنن الکبری، ج۱۰، ص۲۰۸؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۷۰؛ کفایة الاثر، ص۱۵۵.</ref>؛ معلوم می‌شود که فرقه ناجیه از بین ۷۳ [[فرقه]]، تنها [[پیروان واقعی اهل بیت]]{{عم}} هستند<ref>تفسیر نور، ج۵، ص۳۲۲؛ الفرقة الناجیة، ص۱۲۴؛ المسترشد، ص۲۶۰؛ لمحات، ص۳۸؛ منهاج الکرامة، ص۴۹.</ref> و در قالب شکل سوم [[قیاس]] اقترانی می‌توان گفت: [[ناجی]]، تنها یک فرقه از [[فرق اسلام]] است ([[حدیث افتراق]])، [[ناجی]]، [[پیروان]] [[اهل]] بیت‌اند ([[حدیث سفینه]])، نتیجه اینکه: [[فرقه ناجیه]] تنها پیروان اهل بیت‌اند<ref>شرح اصول کافی، ج۷، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[غلام رضا رضایی|رضایی، غلام رضا]]، [[حدیث سفینه (مقاله)|مقاله «حدیث سفینه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص۴۴۷.</ref>
 
== مصداق [[اهل بیت در حدیث]] [[سفینه]] ==
هرچند [[اهل بیت]] دارای کاربردهای عام، خاص و اخص است، لکن با توجه به آنچه درباره مدلول حدیث سفینه بیان شد، به ویژه [[افضلیت]] و [[عصمت اهل بیت]]؛ روشن است که مصداق اهل بیت در حدیث سفینه منحصر در [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[فاطمه زهرا]]{{س}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}} و دیگر [[امامان شیعه]]{{عم}} [[امامیه]] خواهد بود؛ زیرا دو ویژگی مزبور تنها به آنان اختصاص دارد<ref>ر.ک: مدخل اهل بیت{{عم}}.</ref>.<ref>[[غلام رضا رضایی|رضایی، غلام رضا]]، [[حدیث سفینه (مقاله)|مقاله «حدیث سفینه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص۴۴۴.</ref>
 
== گفتارهایی از برخی عالمان اهل سنّت ==
بعضی از علمای [[اهل‌سنّت]] نیز برخی از همین نتایج را در مورد این حدیث شریف [[اذعان]] نموده‌اند که در ادامه به چند نفر از آنان اشاره می‌شود: علامه سمهودی مصری (م ۹۱۱ ه‍) گفته است: این [[حدیث]] [[تشویق]] می‌کند که به اهل‌بیت تمسک شود و آنان مورد [[محبت]] و تعظیم واقع شوند، تا به این وسیله از [[نعمت]] کسی که این [[شرافت]] را برای ما بیان کرده سپاس‌گذاری کنیم. این حدیث تشویق می‌کند که از [[عالمان]] اهل‌بیت و [[اخلاق]] و منش آنها [[تبعیت]] شود همان طور که از [[پیامبر]] تبعیت می‌شود. هر کسی به آنها تمسک کند از ظلمت‌های [[مخالفت]] [[نجات]] می‌یابد و نعمت واسع [[الهی]] را [[شکر گزاری]] کرده است، اما هر کس تخلف کند در دریای کفران نعمت غرق شده و گرفتار امواج [[طغیان]] و [[عذاب]] [[جهنم]] می‌شود<ref>جواهر العقدین، ج۱، ص۱۲۶.</ref>.
 
عبد الرووف مناوی (م ۹۱۱ ه‍) در این باره گفته است: امت پیامبر {{صل}} به شرط آنکه به کشتی اهل‌بیت {{عم}} تمسّک کنند، نجات می‌یابند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در این تشبیه، تمسّک به اهل‌بیت {{عم}} را عامل نجات و ایصال به مطلوب دانسته است همان گونه که [[کشتی نوح]] {{ع}} مسافران خود را به مطلوب رساند و تنها ارائه طریق نکرد. بحث پیروی از اهل‌بیت {{عم}} تنها ارائه طریق نیست بلکه فرد را با خود به ساحل نجات می‌رساند؛ چگونه این ویژگی را نداشته باشند در حالی که چراغ‌های [[نورانی]] در تاریکی‌ها هستند، کسانی که [[خداوند]] توسط آنها بر [[بندگان]] [[احتجاج]] نموده است، همان گونه که [[انبیاء]] [[اتمام حجّت]] بر [[بشر]] بودند. آنها شاخه‌های آن درخت مبارکی هستند که [[خداوند متعال]] [[رجس]] و [[پلیدی]] را از آنها برداشته و [[طهارت]] ویژه‌ای به آنها داده است، همان‌ها که [[مودت]] و [[دوستی]] نسبت به آنها در [[آیات]] فراوانی بیان شده است. مراد از [[اهل‌بیت]] {{عم}}، در این جا همه بستگان [[پیامبر]] نیست، بلکه [[عالمان]] آنان مورد نظر است؛ زیرا در این [[روایت]] [[سخن]] از تمسّک و [[پیروی]] است، در حالی که تمسّک به غیر [[علما]] وجهی ندارد. پس مراد کسانی از آنها است که از کتاب و [[سنّت]] جدا نمی‌شوند تا بر [[حوض]] بر پیامبر وارد شوند<ref>فیض القدیر، ج۲، ص۵۱۹.</ref>.
 
[[ابن حجر مکی هیتمی]] (م ۹۷۴ ه‍) در این باره گفته است: {{عربی|و وجه تشبیههم بالسفینة فیما مر: أن من أحبهم و عظمهم شکرا لنعمة مشرّفهم {{صل}}، و أخذ بهدی علمائهم نجا من ظلمة المخالفات، و من [[تخلف]] ذلک غرق فی بحر [[کفر]] النعم، و هلک فی مفاوز<ref>مفاوز: گودال، پرتگاه.</ref> الطغیان}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۹۱، باب ۱۱، بررسی آیه هفتم در فضائل اهل بیت پیامبر اکرم {{صل}}.</ref>: وجه تشبیه [[اهل بیت]] {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} آن است که کسی که نسبت به آنها [[محبّت]] داشته و آنها را بزرگ شمارد و از عالمان آنها پیروی و [[تبعیت]] کند، از تاریکی‌های [[مخالفت]] [[نجات]] می‌یابد، اما کسی که از آنان تخلف کند در دریای [[کفران نعمت]] غرق شده و در گودال‌ها و پرتگاه‌های [[طغیان]] هلاک می‌شود.
 
البته، جمع کثیری از علمای [[فریقین]] [[وجوب]] محبّت و [[تعظیم]] اهل‌بیت {{عم}} را از [[حدیث سفینه]] [[استنباط]] کرده‌اند. آنان نجات [[امت اسلامی]] را بدون تحصیل محبّت و تعظیم اهل‌بیت {{عم}} ناممکن دانسته و [[محروم]] از این [[محبت]] را مستحق [[عذاب]] الیم [[الهی]] شمرده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۸.</ref>.


=== گفتارهایی از برخی [[عالمان اهل سنّت]] ===
== بررسی [[شبهات]] ==
بعضی از علمای [[اهل‌سنّت]] نیز برخی از همین نتایج را در مورد این حدیث شریف [[اذعان]] نموده‌اند که در ادامه به چند نفر از آنان اشاره می‌شود:
پیرامون محتوای [[حدیث]] و لوازم دلالی آن، شبهاتی مطرح شده است:
[[علامه]] [[سمهودی مصری]] (م ۹۱۱ ه‍) گفته است: “این [[حدیث]] [[تشویق]] می‌کند که به اهل‌بیت [[تمسک]] شود و آنان مورد [[محبت]] و [[تعظیم]] واقع شوند، تا به این وسیله از [[نعمت]] کسی که این [[شرافت]] را برای ما بیان کرده سپاس‌گذاری کنیم. این حدیث تشویق می‌کند که از [[عالمان]] اهل‌بیت و [[اخلاق]] و [[منش]] آنها [[تبعیت]] شود همان طور که از [[پیامبر]] تبعیت می‌شود. هر کسی به آنها تمسک کند از ظلمت‌های [[مخالفت]] [[نجات]] می‌یابد و نعمت [[واسع]] [[الهی]] را [[شکر گزاری]] کرده است، اما هر کس [[تخلف]] کند در دریای [[کفران نعمت]] [[غرق]] شده و گرفتار امواج [[طغیان]] و [[عذاب]] [[جهنم]] می‌شود”<ref>جواهر العقدین، ج۱، ص۱۲۶.</ref>.
# '''ناممکن بودن [[تمسک به اهل بیت]]{{عم}}:''' [[تمسک]] یا به همه اهل بیت مراد است، یا به بعض آنها و مراد از بعض، یا بعض معین است یا نامعین؛ تمامی این [[صور]] محال است؛ زیرا اهل بیت به معنای عام در اصول و [[فروع]] گرفتار تناقض‌اند، بنابراین [[اطاعت]] از همه اهل بیت، [[تکلیف]] به متناقضین است، اطاعت از بعض معین نیز [[ترجیح بلا مرجح]] است و اطاعت از غیر معیّن، تجویز [[عقائد]] متناقض و [[شرایع]] متفاوت در [[دین]] واحد است<ref>التحفة الاثنی عشریة، ر.ک: عبقات، ج۲۳، ص۱۰۶۶.</ref>. در پاسخ گفته شده مراد از اهل بیت، [[پیشوایان معصوم]] از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} است و پیشوایان معصوم، از [[اختلاف]] و تناقض مصون هستند<ref>عبقات، ج۲۳، ص۱۰۶۷-۱۰۶۹.</ref>.
[[عبد الرووف مناوی]] (م ۹۱۱ ه‍) در این باره گفته است: “امت پیامبر {{صل}} به شرط آنکه به کشتی اهل‌بیت {{عم}} تمسّک کنند، نجات می‌یابند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در این [[تشبیه]]، تمسّک به اهل‌بیت {{عم}} را عامل نجات و ایصال به مطلوب دانسته است همان گونه که [[کشتی نوح]] {{ع}} مسافران خود را به مطلوب رساند و تنها [[ارائه طریق]] نکرد. بحث [[پیروی از اهل‌بیت]] {{عم}} تنها ارائه طریق نیست بلکه فرد را با خود به ساحل نجات می‌رساند؛ چگونه این ویژگی را نداشته باشند در حالی که چراغ‌های [[نورانی]] در تاریکی‌ها هستند، کسانی که [[خداوند]] توسط آنها بر [[بندگان]] [[احتجاج]] نموده است، همان گونه که [[انبیاء]] [[اتمام حجّت]] بر [[بشر]] بودند. آنها شاخه‌های آن درخت مبارکی هستند که [[خداوند متعال]] [[رجس]] و [[پلیدی]] را از آنها برداشته و [[طهارت]] ویژه‌ای به آنها داده است، همان‌ها که [[مودت]] و [[دوستی]] نسبت به آنها در [[آیات]] فراوانی بیان شده است. مراد از [[اهل‌بیت]] {{عم}}، در این جا همه بستگان [[پیامبر]] نیست، بلکه [[عالمان]] آنان مورد نظر است؛ زیرا در این [[روایت]] [[سخن]] از تمسّک و [[پیروی]] است، در حالی که تمسّک به غیر [[علما]] وجهی ندارد. پس مراد کسانی از آنها است که از کتاب و [[سنّت]] جدا نمی‌شوند تا بر [[حوض]] بر پیامبر وارد شوند”<ref>فیض القدیر، ج۲، ص۵۱۹.</ref>.
# '''اخذ شریعت از اصحاب و طریقت از اهل بیت{{عم}}:''' گفته‌اند تشبیه اهل بیت{{عم}} به سفینه و تشبیه اصحاب به نجوم، اشاره به این است که [[شریعت]] را از [[صحابه]] باید گرفت و طریقت را از اهل بیت{{عم}}. مانند [[سفر]] دریا که بدون کشتی و [[نجوم]] محال است<ref>مختصر التحفة الاثنی عشریة، ج۱، ص۳۸؛ مفاتیح الغیب، ج۲۷، ص۵۹۶؛ مرقاة المفاتیح، ج۹، ص۳۹۸۸.</ref>. در پاسخ گفته شده اولاً: مبنای این تقریر بر «[[حدیث نجوم]]» [[استوار]] است که خود [[اهل سنت]] نیز این حدیث را قبول ندارند<ref>ر.ک: مدخل حدیث اصحابی کالنجوم.</ref>. ثانیاً: بر فرض [[صحت]] [[حدیث نجوم]]، مقصود از [[اصحاب]]، [[اهل بیت]]{{عم}} است<ref>استخراج المرام، ج۱، ص۳۹۴-۳۹۶.</ref>. [[ناصرالدین البانی]] هم حدیث نجوم را در بعضی نقل‌ها به لفظ [[اهل بیتی]] آورده است<ref>سلسلة الاحادیث الضعیفة، ج۱، ص۱۵۲، ح۶۲.</ref> و دست‌کم اهل بیت [[عصر پیامبر]]{{صل}} داخل در زمره اصحاب هستند، پس اخذ [[شریعت]] از آنان به وصف صحابیت [[واجب]] و [[حصر]] ایشان در دائره طریقیت [[باطل]] است<ref>ر.ک: عبقات، ج۲۳، ص۱۰۷۳ - ۱۰۷۵.</ref>.
[[ابن حجر مکی هیتمی]] (م ۹۷۴ ه‍) در این باره گفته است: {{عربی|و وجه تشبیههم بالسفینة فیما مر: أن من أحبهم و عظمهم شکرا لنعمة مشرّفهم {{صل}}، و أخذ بهدی علمائهم نجا من ظلمة المخالفات، و من [[تخلف]] ذلک [[غرق]] فی بحر [[کفر]] النعم، و هلک فی مفاوز<ref>مفاوز: گودال، پرتگاه.</ref> “الطغیان”}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۹۱، باب ۱۱، بررسی آیه هفتم در فضائل اهل بیت پیامبر اکرم {{صل}}.</ref>: وجه [[تشبیه]] [[اهل بیت]] {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} آن است که کسی که نسبت به آنها [[محبّت]] داشته و آنها را بزرگ شمارد و از عالمان آنها پیروی و [[تبعیت]] کند، از تاریکی‌های [[مخالفت]] [[نجات]] می‌یابد، اما کسی که از آنان تخلف کند در دریای [[کفران نعمت]] غرق شده و در گودال‌ها و پرتگاه‌های [[طغیان]] هلاک می‌شود.
# '''اجماع اهل بیت:''' گفته شده اولاً: مراد اجماع اهل بیت است؛ ثانیاً: از سوی اهل بیت بر [[امامت]] و [[افضلیت علی]]{{ع}} [[اجماعی]] واقع نشده است، ثالثاً: بر فرض وجود [[اجماع]]، با اجماع قوی‌تر - [[اجماع امت]] - در [[تعارض]] است<ref>منهاج السنة، ج۷، ص۳۹۶-۳۹۷.</ref>؛ رابعاً: علت [[حجیت]] اجماع اهل بیت، آن است که آنان بر باطل اجماع نمی‌کنند، یعنی در [[مقام]] اجماع معصوم‌اند، همچون [[امت اسلام]] که اجماعشان [[معصوم از خطا]] است<ref>جواب اهل السنة، ج۱، ص۹۱.</ref>! پاسخ این [[شبهه]] از مطالب پیش‌گفته روشن است؛ چراکه بیان شد مقصود از [[اهل بیت در حدیث]] [[سفینه]]، [[معصومان]] از [[خاندان پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} هستند، نه عموم [[خویشاوندان]] و بستگان آن حضرت. از طرفی قول و [[فعل معصوم]] [[حجت شرعی]] بوده و مشروط به اجماع نیست؛ علاوه بر این، اجماع اهل بیت [[معصوم]] نیز محقق است. از سوی دیگر، [[قول و فعل]] غیر معصوم، هرگاه با قول و فعل معصوم مخالف باشد، فاقد اعتبار خواهد بود.
البته، جمع کثیری از علمای [[فریقین]] [[وجوب]] محبّت و [[تعظیم]] اهل‌بیت {{عم}} را از [[حدیث سفینه]] [[استنباط]] کرده‌اند. آنان نجات [[امت اسلامی]] را بدون تحصیل محبّت و تعظیم اهل‌بیت {{عم}} ناممکن دانسته، و [[محروم]] از این [[محبت]] را مستحق [[عذاب]] الیم [[الهی]] شمرده‌اند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۸.</ref>
# '''[[اهل سنت]] پیروان واقعی اهل بیت{{عم}}:''' گفته شده پیرو واقعی اهل بیت، اهل سنت هستند که [[امامان]] مذهبشان، [[علم]] را از اهل بیت فرا گرفته‌اند<ref>مختصر التحفة، ج۱، ص۳۷؛ آلوسی و التشیع، ص۱۰۵.</ref> و به همه اهل بیت بدون هیچ تبعیضی اظهار محبت می‌کنند، بر خلاف [[شیعه]] که بین اهل بیت [[تبعیض]] قائل می‌شوند<ref>صب المذاب، ج۱، ص۳۳۳.</ref>! و از همه اهل بیت [[حدیث]] [[روایت]] کرده‌اند، چنان که منابع حدیثی، [[تفسیری]] و [[فقهی]] [[شاهد]] آن است<ref>التحفة الاثنی عشریة، به نقل از: نفحات الازهار، ج۴، ص۲۲۷.</ref>. در پاسخ گفته شده که اولاً: [[کسب دانش]] از کسی، با [[پیروی]] از او ملازمه ندارد، مگر آن‌که [[شاگرد]]، [[اطاعت]] از استاد خود را [[واجب]] بداند و [[مخالفت]] [[ائمه]] [[مذاهب اهل سنت]] با [[امامان اهل بیت]]{{عم}} در [[احکام شرعی]] و [[مسائل اعتقادی]]، دلیل روشنی بر عدم [[اعتقاد]] و [[التزام]] آنان به [[وجوب]] [[اطاعت از امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} است. ثانیاً: مقتضای [[پیروی از اهل بیت]] [[معصوم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[اعتقاد به امامت]] آنان در اصول و [[فروع دین]] است، اما مذاهب اهل سنت در اصول و فروع دین، از کسانی چون [[ابوالحسن اشعری]]، [[ابومنصور ماتریدی]]، [[ابو حنیفه]]، [[مالک بن انس]] و دیگران پیروی می‌کنند، نه از [[امامان معصوم]] اهل بیت{{عم}}. ثالثاً: به [[حکم]] این که {{عربی|أهل البيت أدري بما في البيت}}، [[أهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} به گفتار و [[رفتار پیامبر]]{{صل}} آگاه‌تر از دیگران بوده‌اند؛ لذا لازمه پیروی از آنان، این است که در نقل [[سنت]] پیامبر اکرم{{صل}} به روایات اهل بیت{{عم}} استناد شود و گفتار دیگران با سخنان آنان ارزیابی گردد، اما منابع حدیثی اهل سنت خلاف این را نشان می‌دهد<ref>عبقات، ج۲۳، ص۹۸۸ و ۱۰۱۱-۱۰۵۷؛ نفحات الازهار، ج۴، ص۲۲۸؛ النص و الاجتهاد، ص۵۲۶-۵۳۸.</ref>. اگر تمامی آنچه از اهل بیت{{عم}} [[روایت]] کرده‌اند جمع‌آوری شود، کمتر از آن است که [[بخاری]] به تنهایی از [[عکرمه]] خارجی مکذّب آورده است. بخاری در صحیح خود، حتی یک [[حدیث]] از [[امام صادق]]، [[امام کاظم]]، [[امام رضا]]، [[امام جواد]] و [[امام عسکری]]{{عم}} نقل نکرده است، در حالی که معاصر با حضرات بوده است! و نه از [[امام حسن]]{{ع}} و زید بن علی و [[یحیی بن زید]] و [[نفس زکیه]] و برادرش [[ابراهیم بن عبدالله]] و [[حسین بن علی بن حسن فخّی]]؛ از هیچ کدام اینها [[حدیثی]] نقل نکرده است؛ در حالی که [[عمران بن حطان]]، [[رهبر]] [[خوارج]] را از رجال صحیح خود قرار داده و از او حدیث نقل کرده و به گفته او استناد جسته است<ref>النص والاجتهاد، ص۵۲۶-۵۳۸.</ref>.<ref>[[غلام رضا رضایی|رضایی، غلام رضا]]، [[حدیث سفینه (مقاله)|مقاله «حدیث سفینه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص۴۴۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۵۸: خط ۱۹۷:
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:13681032.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|'''امامت اهل بیت''']]
# [[پرونده:13681032.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|'''امامت اهل بیت''']]
# [[پرونده:1224274.jpg|22px]] [[غلام رضا رضایی|رضایی، غلام رضا]]، [[غلام رضا رضایی|رضایی، غلام رضا]]، [[حدیث سفینه (مقاله)|مقاله '''«حدیث سفینه»''']]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۳]]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۶

حدیث سفینه از احادیث مشهور میان مسلمانان است که پیامبر در آن اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که براساس آن همانطور که تمسک به کشتی نوح برای امت حضرت نوح موجب نجات و رستگاری شد، چنین نجاتی برای امت اسلام نیز با تمسک به اهل بیت حاصل می‌‌شود و این چیزی جز تثبیت پیشوایی اهل بیت نیست.

مقدمه

یکی از دلایل امامت اهل بیت پیامبر اکرم (ص) حدیث سفینه است. در این حدیث نبوی، اهل‌بیت پیامبر (ص) به کشتی نوح (ع) تشبیه شده‌اند که اگر کسی وارد آن شود نجات می‌یابد و کسانی که تخلف کردند و وارد آن نشدند، هلاک شدند: «إِنَّ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ رَكِبَهَا نَجَى، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»[۱]. حدیث سفینه از یازده نفر از صحابه پیامبر (ص) که عبارت‌اند از: علی بن ابی طالب (ع)، ابوذر غفاری، عبدالله بن عباس، ابوسعید خدری، انس بن مالک، سلمة بن اکوع، ابوالطفیل عامر بن واثله، عبدالله بن زبیر، عمرو بن عاص و ابوموسی اشعری، روایت شده است، چنان که عده‌ای از تابعین نیز آن را روایت کرده‌اند، مشهورترین آنان عبارت‌اند از: علی بن الحسین (ع)، سعید بن جبیر، حنش بن معتمر، سعید بن مسیب، عطیه بن سعید عوفی، ایاس بن سلمه و رافع غلام ابی‌ذر و بیش از یکصد و پنجاه نفر از حفاظ و عالمان اسلامی آن را نقل کرده‌اند[۲].[۳]

تعابیر مختلف حدیث سفینه

تعبیرهای مربوط به بخش آغازین حدیث که بیان تشبیه است و در روایات فریقین آمده، چهار تعبیر است که عبارت‌اند از:

  1. «مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏»[۴]؛
  2. «‏إِنَّمَا مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏»[۵]؛
  3. «الا إِنَّ‏ مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ»[۶]؛
  4. «إِنَّ‏ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِي‏ أُمَّتِي‏»[۷]؛ آمده است.

تعبیرهای مربوط به بخش پایانی حدیث، هفت تعبیر است که عبارت‌اند از:

  1. «مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَا‏ وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ‏»[۸]؛
  2. «مَنْ‏ رَكِبَهَا سَلَم‏ وَ مَنْ‏ تَرَكَهَا غَرِقَ‏‏»[۹]؛
  3. «مَنْ دَخَلَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ»[۱۰]؛
  4. «مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏»[۱۱]؛
  5. «مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا زُجَّ‏ فِي‏ النَّارِ‏»[۱۲]؛
  6. «مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَوَى‏‏»[۱۳]؛
  7. «مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏»[۱۴].

به نظر می‌رسد آنجا که واژه غرق به کار رفته، به جنبه دنیوی مسأله نظر دارد و آنجا که تعبیر هلاکت آمده، مراد هلاکت دنیوی و اخروی است و در تعبیر «زُجَّ‏ فِي‏ النَّارِ‏» نظر به جنبه اخروی آن است. هوی به معنای ساقط و گمراه شدن است و در تعبیر «مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏» به معنای اعراض کردن از اهل بیت (ع) است. مفاد تعابیر مزبور این است که سعادتمندی دنیوی و اخروی انسان در گرو پیروی از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است.

اینها مجموعه تفاوت‌های صدر و ذیل حدیث است که معنای اصلی را تغییر نمی‌دهد. درباره علت این تفاوت‌های ظاهری؛ چند احتمال عرفی و عقلایی به نظر می‌رسد:

  1. چه بسا پیامبر اکرم (ص) این حدیث را در مواضع مختلف و با تعابیر مختلفی از آن بیان فرموده است.
  2. ممکن است به خاطر عنایت و اهمیتی که این حدیث داشته آن حضرت در یک مجلس آن را به تعابیر مختلفی بیان فرموده‌اند و یک راوی، یکی از آن تعابیر و روای دیگر تعبیر دیگر را نقل کرده است.
  3. احتمال دیگر آن است که عین سخنان پیامبر (ص) نقل نشده باشد؛ بلکه راوی، مضمون کلام پیامبر (ص) را کاملا حفظ کرده؛ اما الفاظ دیگری که معنا را تغییر نمی‌دهد به کار گرفته باشد. این مسأله نسبت به راویان متفاوت است، زیرا افراد، از نظر حافظه و دقت در نقل مطالب متفاوت هستند.
  4. از آنجا که این روایت متواتر است، تفاوت الفاظ آن خدشه‌ای به اعتبار آن وارد نمی کند؛ زیرا در تواتر، اگر لفظ یکسان نقل شده باشد آن را تواتر لفظی گویند، اما اگر معنا هماهنگ باشد و لفظ‌ها مختلف باشد آن را تواتر معنوی می‌دانند؛ اما نتیجه این دو چندان فرقی نمی‌کند. آری، قرآن کریم خصوصیتی دارد که ملحوظ و مقصود است و آن اعجاز از جهت لفظ و معناست. اما در مورد روایات این مسأله مطرح نیست و آنچه مهم است انتقال معنا و مقصود به صورت کامل است، البته هر چه الفاظ آن به کلام معصوم نزدیک‌تر باشد بهتر است[۱۵].

بررسی سند حدیث سفینه

در این باره چند نکته بیان می‌شود:

  1. این حدیث از جهت سند متواتر است؛ زیرا علاوه بر اینکه از طریق پنج تن از امامان اهل بیت(ع): امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن مجتبی(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام جعفر صادق(ع)، و امام رضا(ع) نقل شده است؛ از طریق نه نفر از صحابه: ابوذر غفاری، مقداد، ابوسعید خدری، عبدالله بن عباس، انس بن مالک، سلمة بن اکوع، عبدالله بن زبیر، عمروبن العاص و ابوموسی اشعری، نیز روایت شده است. مجموع این نقل‌ها از پیامبر اکرم(ص)، حداقل به پنجاه طریق می‌رسد که به تفکیک ذیل است: روایت امیرالمؤمنین(ع) به چهار طریق[۱۶]؛ امام حسن مجتبی(ع) به سه طریق[۱۷]؛ امام سجاد(ع) به یک طریق[۱۸]؛ امام صادق(ع) به یک طریق[۱۹]؛ امام رضا(ع) به دو طریق[۲۰]؛ ابوسعید خدری به دو طریق[۲۱]؛ مقداد به یک طریق[۲۲]؛ ابن عباس به چهار طریق[۲۳]؛ ابوذر غفاری به بیست‌وهشت طریق[۲۴]؛ روایت عمروبن عاص و ابوموسی اشعری هر کدام به یک طریق[۲۵]؛ روایت سلمة بن اکوع به یک طریق[۲۶]؛ روایت عبدالله بن زبیر، به یک طریق[۲۷] و روایت انس بن مالک به یک طریق[۲۸]. علاوه بر صحابه، شمار فراوانی از تابعین، این حدیث را نقل کرده‌اند. با توجه به فراوانی طرق نقل این حدیث در تواتر آن تردیدی نبوده و حدیث به لحاظ سند، صحیح می‌باشد[۲۹]. درباره حدیث متواتر دو دیدگاه کلی وجود دارد: اول، این که تواتر به عدد و کمیت است و دیگر این که در تواتر، کیفیت نقش آفرین است. کسانی که کمیت را ملاک تواتر می‌دانند درباره تعداد ناقلین گفته‌اند: باید مقدار آنها به حدی برسد که احتمال خطا در ادراک حسی منتفی شود، اما چند نفر باید باشند؟ مشهور این است که ده نفر باشند. سیوطی این وجه را پذیرفته و نیکوتر دانسته است[۳۰]. برخی دیگر تا ۵۰ نفر را ذکر کرده‌اند و برخی کمتر از ده نفر را معتبر دانسته‌اند. و برخی از جهت کیفیت گفته‌اند آنچه مهم است تعداد راویان نیست، بلکه ویژگی‌های آنان است و لذا گاه چند نفر از نظر اطمینان آوری معادل ۵۰ نفر شناخته می‌شوند.
  2. حدیث سفینه به دلیل شهرتی که داشته است توسط مورخان، سیره‌نویسان، مفسران، تراجم نویسان، ادبا و حتی لغت‌شناسان نیز در قرون مختلف نقل شده است، علاوه بر این که برخی از علمای اهل سنّت به صحت آن نیز تصریح کرده‌اند که از جمله آنها حاکم نیشابوری[۳۱]، ابن حجر مکی[۳۲]، شمس‌الدین سخاوی[۳۳]، عیدروس یمنی[۳۴]، احمد زینی دحلان[۳۵] و کافی تونسی[۳۶] هستند.
  3. برخی از علمای اهل سنّت حدیث سفینه را در کتاب‌هایی نقل کرده‌اند که ملتزم شده‌اند در آنها غیر از حدیث صحیح نقل نکنند، مانند محمد بن جریر طبری در تهذیب الآثار[۳۷] و میرزا معتمد خان در نزل الأبرار[۳۸].
  4. بر اساس تعدد طریق روایت نیز اعتبار حدیث سفینه اثبات می‌شود، چنان که حافظ سخاوی در استجلاب ارتقاء الغُرف[۳۹]، ابن حجر هیتمی صاحب الصواعق المحرقه[۴۰] و سمهودی مصری در جواهر العِقدین[۴۱] و ولی الله لکهنوی در مرآة المؤمنین[۴۲] به کثرت طرق حدیث اذعان کرده و گفته‌اند: برخی از طرق حدیث، تقویت کننده برخی دیگر است.
  5. دلیل دیگر بر اعتبار این حدیث وجود شواهدی بر صحّت آن است. یکی از طرقی که برای بررسی صحت یک حدیث به کار گرفته می‌شود آن است که با صرف نظر از اعتبار سند، می‌گویند اگر مضمون این حدیث در روایات معتبر دیگر آمده باشد مؤید و شاهدی بر اعتبار آن حدیث خواهد بود. مثلاً در مورد حدیث کساء به صورتی که در میان ما مشهور شده؛ اگر کسی بگوید از نظر سند نمی‌توان آن را به معصوم استناد داد؛ در جواب می توان گفت، همه مضامینی که در این روایت آمده در روایات دیگر نیز بیان شده است، لذا معتقد می‌شویم همه آنچه در این روایت آمده از معصوم است، با این تفاوت که گاه در یک ساختار آمده و گاه پراکنده است. در مورد حدیث سفینه نیز همین نکته وجود دارد[۴۳].[۴۴]

شبهه ابن تیمیه بر حدیث سفینه و پاسخ آن

با توجه به آنچه گفته شد روشن گردید که حدیث سفینه از نظر اعتبار سندی جای شک و شبهه‌ای ندارد. با این حال ابن تیمیه در منهاج السنه در نقد کلام علامه حلّی در منهاج الکرامه که حدیث سفینه را به عنوان دلیلی بر امامت امیرالمؤمنین (ع) آورده، می‌گوید: "وأما قوله" «مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏» "فهذا لا يعرف له إسناد أصلا صحيح ولا ضعيف، ولا هو في شيء من كتب الحديث التي يعتمد عليها، وإن كان قد رواه من يروي أمثاله من حطاب الليل الذين يروون الموضوعات، فهذا مما يزيده وهنا وضعفا"[۴۵]: برای این حدیث سند صحیحی شناخته نشده و در هیچ یک از کتب حدیثی معتبر نیامده و نقل کنندگان آن مانند هیزم کشان شب[۴۶]، راوی احادیث مجعول‌اند و این گونه راویان باعث وهن بیشتر حدیث می‌شوند.

در پاسخ ابن تیمیه گفته شده است؛ آیا کتب افرادی مانند احمد بن حنبل که حدیث سفینه را نقل کرده‌اند معتبر نیست؟[۴۷] آیا طبرانی که این حدیث را در هر سه معجم[۴۸] خود آورده، کتب وی از کتب معتبره نیست؟ و یا حاکم نیشابوری که آنرا در مستدرک[۴۹] خویش آورده و بسیاری از احادیث وی را ذهبی پذیرفته، کتاب معتبری نیست؟ همچنین، آیا علمایی مانند ابونعیم اصفهانی[۵۰] و خطیب بغدادی[۵۱] که این حدیث را نقل کرده‌اند حطّاب اللیل هستند؟[۵۲]

شبهه ناصرالدین آلبانی بر حدیث سفینه و پاسخ آن

ناصرالدین آلبانی نیز سند حدیث سفینه نوح را مورد مناقشه قرار داده است. وی می‌گوید: حدیث سفینه هر چند طرقش متعدد است؛ اما قاعده یقوی بعضها بعضا در مورد آن جاری نیست[۵۳].

در پاسخ این اشکال چند نکته قابل توجه است:

  1. آلبانی از مجموع پنجاه طریق حدیث سفینه، تنها نُه طریق را بررسی کرده است[۵۴]. بنابراین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار علمی است.
  2. راویانی که وی در این چند طریق ضعیف دانسته، دارای ضعفی که باعث کنار گذاشتن حدیث باشد نیستند. طبق مبنایی که خود وی نیز پذیرفته، ضعف راوی آنگاه قدح وی به شمار می‌آید که یا راوی از جهت حافظه ضعیف باشد و یا منشا ضعف وی اتهام در دین و صداقت وی باشد. اما اگر منشا ضعف وی اینها نباشد مانند این که متهم به تدلیس باشد و یا مذهب وی را نپذیرفته باشند، اگر طرق حدیث متعدد باشد این ضعف‌ها خللی به اعتبار حدیث نمی‌زند[۵۵].
  3. وی با همین قاعده بسیاری از روایات را صحیح یا حسن دانسته در حالی که برخی از راویان آنها همان کسانی هستند[۵۶] که در حدیث سفینه آمده است، و این یک بام و دو هوا است. بنابراین شیوه‌ای که وی در حدیث سفینه پیش گرفته نه با مبنا و نه با رفتار وی سازگای ندارد[۵۷].

تضعیف عطیه عوفی توسط آلبانی و پاسخ آن

یکی از راویانی که آلبانی آن را ضعیف دانسته، عطیه عوفی کوفی است که از ابوسعید خدری نقل روایت کرده است[۵۸]. عطیه یکی از مشاهیر تابعین[۵۹] و پیرو مذهب تشیع است. بعضی از اهل سنّت وی را مدح و برخی دیگر قدح نموده‌اند. از مادحین می‌توان از افرادی همچون هیثمی[۶۰]، ابن سعد[۶۱] و ابن حبان[۶۲]، نام برد. یحیی بن معین او را «صالح» دانسته[۶۳] و ابن حجر با تعبیر صدوق از وی یاد کرده است[۶۴].

کسانی نیز که وی را جرح کرده‌اند وجه آن را سه چیز دانسته‌اند: تدلیس، تشیّع و روایت کردن احادیث منکر. دلیل بر تدلیس، سخن محمد بن سائب کلبی است که مدعی است که عطیه به او گفته است: من احادیث تو را با کنیه ابوسعید نقل کرده‌ام[۶۵]. یعنی با این کار ذهن مردم منحرف شده و به شخص دیگری منتقل می‌شود. این در حالی است که:

اولاً: محمد بن سائب کلبی خود متّهم به کذب است و لذا اعتباری به این روایت نیست[۶۶]، پس چگونه می‌توان سخن وی را قبول کرد؟!

ثانیاً: اگر فرض کنیم نسبت تدلیس درست باشد، باعث خروج وی از گردونه راویان نمی‌شود؛ زیرا اقدام عطیه از معاریض است؛ نه از مصادیق کذب[۶۷]. به افراد دیگری نیز نسبت تدلیس داده شده اما این امر باعث نشده شخصیت روایی آنها زیر سوال برود و از اعتماد بیافتد، مانند سفیان ثوری و مروان بن معاویه فزاری که متهم به تدلیس شده‌اند[۶۸]، اما کسی آنان را جرح نکرده و از عدالت ساقط ننموده است. علاوه بر این که روایت عطیه از طرق مختلفی نقل شده است.

در مورد مذهب تشیع (عطیه عوفی) باید گفت این امر به خودی خود قَدحی به شمار نمی‌رود. نقل شده که به ابوعبدالله ذهبی گفته شد فلان راوی چون شیعه است باید کنار گذاشته شود، وی گفت: اگر بخواهیم به خاطر شیعه بودن راوی آن روایات را کنار بگذاریم، بسیاری از آثار نبوّت از بین خواهد رفت و این مفسده‌ای است بس عظیم[۶۹].

شیخ سلیم در مراجعه به کتاب المراجعات همین اشکال را بر سیّد شرف‌الدین می‌کند و می‌گوید: شما توضیح ندادید که چگونه علمای اهل سنّت به رجال شیعه احتجاج می‌کنند و این مطلب را برای ما تبیین نکردید. بهتر است که آن رجال شیعه که مورد اعتماد اهل سنّت هستند را نام ببرید[۷۰].

شرف الدین صاحب کتاب المراجعات ۱۰۰ نفر از این راویان را نام می‌برد. اولین نفر آنها أبان بن تغلب است که ذهبی درباره وی گفته است: او یکی از شیعیان سرسخت، اما راستگو است و ما به صدق وی کار داریم و شیعه بودن وی مربوط به خودش است[۷۱]. آخرین نفری که شرف‌الدین نام برده، ابو عبدالله جدلی است. ذهبی در باره وی گفته است. وی از رجال ابی‌داود و ترمذی است و از شیعیان سرسخت است. او از پرچم‌داران قیام مختار بوده و احمد بن حنبل وی را توثیق کرده است[۷۲].

ابن حجر درباره عباد بن یعقوب رواجنی می‌گوید: وی کسی است که به رافضی بودن مشهور است؛ اما در عین حال، صدوق و از رجال بخاری است. ابوحاتم رازی ـ که فردی سخت‌گیر است و هرگاه فردی را توثیق کند، آن را خوب می‌دانند و اگر قدح کند در کلام وی ملاحظه می‌کنند ـ عباد بن یعقوب را توثیق نموده است. ابن حبّان گفته است: وی شیعه‌ای بود که دعوت به مذهب تشیع می‌کرده است. صالح بن محمد می‌گوید وی فردی بوده که عثمان را شتم می‌کرده است. با این حال ابن حجر عسقلانی که فرد شاخصی در رجال حدیث و فقه است وی را توثیق کرده و گفته است: بخاری حدیثی را از وی نقل کرده است که احادیث دیگری قرینه آن است[۷۳].

ثالثاً: سومین وجهی که به خاطر آن، عطیه عوفی مورد جرح و ضعف واقع شده؛ روایت نمودن احادیث منکر است که آن نیز مردود می باشد؛ زیرا در کتب رجال؛ فقط یک حدیث که ابن عدی ناقل آن است، مورد دیگری نقل نشده است. آن روایت این است: «إن أهل درجات العلی یراهم من أسفل منهم کما یری الکوکب الطالع فی الأفق من آفاق السماء و ان ابابکر و عمر منهم و أنعما»: اهل درجات برتر را کسانی که پایین‌تر از آنان هستند می‌بینند، همان گونه که ستاره‌ای که طلوع کرده است در افق آسمان دیده می‌شود، و ابوبکر و عمر از آنان هستند[۷۴]. اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا حدیث منکر به حدیثی گفته می‌شود که دو ویژگی داشته باشند: یکی اینکه مضمون آن غلوّ آمیز باشد و دیگر این که محدثین برجسته آن را نقل نکرده و شاد باشد، اما این حدیث چنین نیست. احمد بن حنبل از ابوالوداک این حدیث را نقل کرده است، با این حال وی را راوی منکر ندانسته‌اند[۷۵].

بر فرض که این حدیث منکر باشد، نقل یک حدیث منکر باعث ساقط شدن اعتبار راوی نمی‌شود به خصوص که عطیه از مکثرین (دارای روایات بسیار) است. مضافاً بر اینکه خود آلبانی همین حدیث را با اینکه عطیه راوی آن است نقل کرده و پذیرفته است. چگونه است[۷۶] که وقتی عطیه حدیث سفینه را نقل می‌کند ضعیف شمرده و غیر قابل تقویت دانسته، اما وقتی حدیث دیگری را نقل می‌کند می‌گوید موثق است؟![۷۷]

تضعیف حسن بن ابی جعفر توسط آلبانی و پاسخ آن

آلبانی در این راوی نیز مناقشه کرده است. سندی که این روای در آن آمده چنین است: محمد بن عبدالعزیز عن سلیمان بن ابراهیم عن حسن بن ابی جعفر عن ابوالصحباء عن سعید بن جبیر عن ابن عباس[۷۸] آلبانی حسن بن ابی جعفر را ضعیف دانسته است. اما در کتاب‌های تراجم اهل‌سنّت وی با تعابیری چون: صدوق، شیخ صالح، فاضل، خیار عبادالله، خیار الناس، من المتعبّدین، مستجاب الدعوه، لا یعتمد الکذب، و دارای احادیث صالحه توصیف شده است و از سوی ابن ابی حاتم، جرجانی، ابن حبّان، المزّی و ذهبی توثیق شده است[۷۹]. البته در جرح او نیز تعابیری چون: منکر الحدیث، لیس بقوی فی الحدیث و غافل از صنعت حدیث به کار رفته است[۸۰] که قدح‌های قابل توجهی در کنار آن مدح‌ها نیست. علاوه بر این، بر فرض اگر کسی وی را ضعیف بشمارد، روایت با مشکلی مواجه نخواهد شد؛ زیرا:

اولاً: قاعده متابعت و تقویت به وسیله طرق دیگر در مورد ایشان جاری شده و حدیث را به مرتبه حَسَن می‌رساند.

ثانیاً: آلبانی حدیث ابن عباس را تنها از طریق حسن بن ابی جعفر نقل کرده است، امّا دو طریق دیگر هم دارد و یکی از آن دو در منابع اهل سنت و توسط ابن مغازلی نیز آمده است[۸۱].

ثالثاً: آلبانی طریق حسن بن ابی جعفر را در احادیث دیگری، حسن و در جایی، صحیح دانسته است[۸۲]. بنابراین تغییر روش وی در حدیث سفینه جای تأمّل و تعجب دارد![۸۳]

تضعیف طرق حدیث ابی‌ذر و پاسخ آن

آلبانی، سه طریق از طرق حدیث ابی‌ذر را تضعیف کرده است:

  1. در طریقی، علی بن زید بن جدعان را ضعیف دانسته است. آن طریق از این قرار است: مسلم بن ابراهیم از حسن بن ابی جعفر از علی بن زید بن جدعان از سعید بن مسیب از ابوذر غفاری.
  2. در طریق دیگری، عبدالله بن عبد القدوس و عبدالله بن داهر رازی و ابی اسحاق و حنش بن معتمر را تضعیف کرده است.
  3. در طریق دیگری، به خاطر وجود مفضل بن صالح، آن را ضعیف دانسته است.

پاسخ

اولاً: غیر از این سه طریق، ۲۷ طریق دیگر نیز برای حدیث ابوذر در منابع روایی آمده است که ده طریق از این بیست و هفت طریق مستقل بوده و در منابع معتبر اهل سنّت نیز آمده است. در پانزده طریق از طرق مذکور؛ کسانی که آلبانی مدعی ضعف آنهاست، وجود ندارند. با این وجود، این که چرا آلبانی اشاره‌ای به این طُرق نکرده است، جای تامّل است دارد! بنا براین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار علمی است.

ثانیاً: راویانی که آلبانی آنها را در طریق ابوذر غفاری ضعیف شمرده، یا اصلاً ضعفی ندارند، یا در ضعف آنها اغراق شده است، مثلاً علی بن زید بن جدعان، از فقیهان و راویان بزرگ شیعه است و روایات او در منابع روایی معتبر اهل سنت، مانند صحیح مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه و... آمده است و در کتب تراجم با تعابیری چون: الإمام العالم الکبیر، صدوق، ثقة، صالح الحدیث، یکتب حدیثه، لابأس به، احد الحفاظ، کان کثیر الحدیث، من فقهاء البصره، یصلی اللیل کله، ما اختلط قطّ، از وی یاد شده است. حال چگونه است که این همه مدح درباره وی نادیده گرفته شده است؟ البته تعابیر قدحی مانند کان یغلی فی التشیع، لم احمل عنه فانه کان رافضیا نیز وجود دارد[۸۴] که همان‌طور که از کلام بزرگان اهل سنت نقل شد، داشتن مذهب تشیع، وثاقت راوی را خدشه‌دار نمی‌سازد[۸۵].

عبدالله بن عبد القدوس نیز از روایان شیعه است که روایت وی در منابع معتبر روایی اهل سنت آمده است. بخاری به روایت او استشهاد کرده و در کتب تراجم با تعبیر ثقه و صدوق از او یاد شده است. از طرف دیگر، در قدح او نیز تعابیری چون رافضی خبیث و عامه ما یروی فی فضائل اهل البیت نیز به چشم می‌خورد[۸۶]. اما این‌گونه قدح‌ها با توجه به مدح‌هایی که ذکر شد، موجب تضعیف راوی نیست.

عبدالله بن داهر رازی از دیگر روایان شیعی است که روایاتی از او در منابع معتبر روایی اهل سنت موجود است. وی با تعبیر شیخ صدوق تعدیل، و با تعابیری چون رافضی، خبیث، عامة مایرویه فی فضائل علی (ع) تضعیف شده است[۸۷]. اما اینها قدح‌هایی نیست که دلیل بر ضعف راوی باشد و اینکه چر آلبانی عبدالله بن داهر را شرور می‌نامد و چرا شر او را بیشتر از عبدالله بن عبدالقدوس می‌داند[۸۸]، معلوم نیست؟ آیا صرف اینکه عقیلی او را رافضی خبیث نامیده، یا ابن عدی گفته عموم روایات او درباره امام علی (ع) است، یا ابن جوزی و ذهبی او را متهم به وضع کرده‌اند، برای طرح این اتهام کافی است؟

ابواسحاق سبیعی (عمرو بن عبدالله) که ابن قتیبه[۸۹] و شهرستانی[۹۰] او را از بزرگان شیعه می‌شمارند، از تابعین مشهور نزد اهل سنّت است و با تعابیری چون ثقه، امام تابعین کوفه، ختم کننده قرآن در هر سه روز، صوّام، قوّام، کثیر الرّوایه، رجالی، راوی از ۳۸ صحابی و خوش حافظه توثیق شده است[۹۱].

آلبانی، ابواسحاق را مدلّس و مختلط می‌داند، در حالی که از تراجم نگاران کسی تدلیس سبیعی را مطرح نکرده و مسأله اختلاط در ایام پیری را هم ذهبی صریحاً نفی کرده است[۹۲]. علاوه بر اینکه آلبانی در موارد فراوانی حدیث ابواسحاق را صحیح دانسته و او را توثیق کرده است[۹۳].

حنش بن معتمر کنانی از اصحاب امیرالمؤمنین (ع)[۹۴] با تعابیری چون صالح، ثقه، قوی، لابأس به، توثیق شده است. اما به زعم بعضی، مانند ابن حبّان چون احادیثی از امام علی (ع) نقل کرده که شباهت به حدیث ثقات ندارد، حدیثش فاقد حجت است![۹۵] در حالی که خود آلبانی در موارد متعددی حنش را با لفظ صدوق توثیق کرده و احادیثش را حسن و قابل متابعت شمرده است[۹۶].

آلبانی مفضل بن صالح را نیز در شمار ضعفاء آورده است، با اینکه به اعتراف وی، از رجال حدیث ترمذی است[۹۷] و به تصریح حاکم روایتش بر شرط مسلم نیز هست[۹۸]. مهم‌ترین نقطه ضعف ادعایی برای ایشان این است که منکر الحدیث است، یعنی احادیث ناشناخته و غیر معروف را نقل کرده است. از نظر آنان بارزترین شاهد این ادعا، حدیث جابر است. مفضل نقل کرده است که جابر خدمت امام حسن مجتبی (ع) رسید، سلام پیامبر اکرم (ص) را به حضرت رسانید و درخواست کرد شکم مبارک را آشکار سازد. آن‌گاه شکم خود را به شکم حضرت چسبانید[۹۹]. اما این مسأله در آن زمان و از سوی عرف اهل ارادت به اهل بیت (ع) رواج داشته است. در نقل آمده که آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرک می‌بردند و یا در جریانی که اواخر عمر پیامبر خدا (ص) بود ایشان به مسجد آمدند و فرمودند: نزدیک است که من از میان شما بروم، اگر کسی حقی بر من دارد بگوید تا اکنون ادا کنم. فردی برخواست و جریان خوردن شلاق پیامبر در یکی از مواقف به خود را ذکر می‌کند و قصد قصاص می‌کند. حضرت می‌فرماید آن شلاق مرا بیاورید و لباس خود را بالا می‌زند. او نیز از این فرصت استفاده کرده و بدن پیامبر را می‌بوسد[۱۰۰].

خلاصه بحث درباره سند حدیث سفینه، این است که در صدور آن از پیامبر اکرم (ص) مجال شک و تردیدی وجود ندارد. چراکه:

  1. این حدیث به جهت نقل‌های متعدد از آن متواتر است؛
  2. عالمان شاخص اهل سنّت تصریح به صحت آن کرده‌اند؛
  3. حدیث در کتاب‌هایی که ملتزم شده‌اند جز صحیح را نقل نکنند، آمده است؛
  4. کثرت طرق این حدیث باعث اجرای قاعده یقوی بعضها بعضا است و لذا اگر در برخی از طرق ضعف‌هایی هم باشد، قابل جبران است.
  5. ادعای ضعف برخی از راویان حدیث نادرست است[۱۰۱].

مفاد و مدلول حدیث سفینه

در این حدیث شریف، اهل بیت پیامبر (ص) به کشتی نوح (ع) تشبیه شده است، لذا برای فهم مفاد و مدلول آن لازم است این تشبیه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد:

مشبّه به

مشبه به در این حدیث کشتی حضرت نوح (ع) است و مشبه اهل‌بیت (ع) است. در ادامه این حدیث درباره مشبّه به آمده است کسانی که بر این کشتی سوار شدند از طوفان و سیل نجات یافتند و کسانی که از آن روی برگرداندند و تخلّف کردند با سه تعبیر غرق أو هلک أو «زُجَّ فِي‏ النَّارِ» غرق شدند، هلاک شدند و در آتش پرتاب شدند) از آنها یاد شده است. منظور از غرق شدن، هلاکت جسمانی است که ناظر به امور دنیوی است. تعبیر هلک به معنای مرگ جسمانی، مرگ معنوی و ضلالت است. «زُجَّ فِي‏ النَّارِ» نیز مربوط به حیات معنوی و جنبه اخروی آن است. بنابراین کسانی که بر کشتی نوح (ع) سوار نشدند و راهشان را جدا کردند و به آن نپیوستند هم هلاکت ظاهری پیدا کردند و هم از جهت معنوی و روحانی مردند و اهل دوزخ شدند. نکته دیگر در مورد مشبّه به یعنی کشتی نوح (ع) آن است که این کشتی به دستور و امر الهی و نیز نظارت او ساخته شد: ﴿وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا[۱۰۲]. حضرت نوح (ع) که پیامبر أولی العزم الهی است ناخدای این کشتی است و برای نجات قوم خویش فراخوان نیز داده است. آنچه ارمغان پیامبران الهی برای امّت‌هایشان است، هم حیات طیبه دنیوی و هم حیات طیبه اخروی است. قرآن کریم درباره بخش اول می‌فرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱۰۳] که قسط در همه امور زندگی مقصود است و در مورد بخش دوم می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ[۱۰۴]، عبادت خدا کلید رستگاری انسان است. حضرت نوح (ع) سعادتمندی اخروی و دنیوی امت خویش را طلب می‌کردند و کسانی که بر کشتی ایشان سوار شدند، از حیات طیبه دنیوی و اخروی بهره‌مند شدند، اما کسانی که تخلّف کردند از هر دو حیات بی‌بهره شدند.

مشبّه

در این روایت، اهل بیت (ع) به کشتی نوح (ع) تشبیه شده است. حضرت نوح (ع) به کشتی خویش دعوت کرد و فراخوان داد، رسول خدا (ص) نیز مانند حضرت نوح (ع) مردم را به اهل بیت خویش دعوت نمود. بنابراین، اهل بیت به منزله کشتی نوح هستند که اگر کسی به آنها پیوست و تمسّک نمود، نجات می‌یابد و کسی که راهش را جدا کرد و به آنها تمسّک نکرد، غرق شده و مستحق دوزخ گردید.

وجه شبه

آنچه در قضیه حضرت نوح (ع) رخ داد طوفان حسّی بود و کسانی که بر کشتی سوار نشدند گرفتار طوفان شده و هلاک گردیدند. اما در مورد اهل بیت (ع) طوفانی حسّی مورد نظر نیست، بلکه در اینجا تشبیه معقول به محسوس صورت گرفته است. مانند این آیه شریفه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ[۱۰۵] که نور وجود الهی به نور حسی تشبیه شده است. اما مراد از طوفان در این جا چیست؟ طوفانی که در این جا مورد نظر است در سه قلمرو است: طوفان در عقاید، اخلاق و اعمال. به تعبیر دیگر در حوزه بینش‌ها، گرایش‌ها و روش‌ها و منظور از آن، همه امور شیطانی است که از جنس باطل است. باورها و دستورالعمل‌های نادرست طوفان ضلالت است و اینها همه شیطانی است نه رحمانی. اما آنچه به اهل‌بیت (ع) بر می‌گردد رحمانی است. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «حَقٌّ‏ وَ بَاطِلٌ‏، وَ لِكُلٍّ‏ أَهْلٌ‏»[۱۰۶]. همه خطاها اعم از فکری و اخلاقی و رفتاری، از ناحیه شیطان است و هر چه حق، درست و نور است از منبع نور است که خدای متعال است و معصومین نیز مظهر آن نور الهی هستند.

بر اساس این تشبیه، هر کس اعتقادات خود را مطابق تعالیم و دستورات امیرالمؤمنین (ع) و سایر امامان اهل‌بیت (ع) تنظیم نماید و بر کشتی اهل بیت (ع) بنشیند، در اعتقادات و مسائل اخلاقی و بایدها و نبایدهای رفتاری دچار طوفان ضلالت نخواهد شد و اگر از آنان جدا شود و به تعالیم و دستورات آنان عمل نکند، گرفتار طوفان ضلالت خواهد شد.

این مطلب با دقت در تشبیه و وجه شبه این حدیث معلوم می‌شود؛ زیرا گوینده آن انسانی حکیم است که آنچه می‌گوید وحی الهی است ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۱۰۷]. این گونه نیست که در کلام خود سر سوزنی مسامحه داشته باشد و به خاطر خوش آمد دیگران سخن بگوید، بلکه تمام آنچه بیان فرموده بر میزان هدایت است.

لوازم و نتایج

تشبیه اهل‌بیت (ع) به کشتی نوح (ع) لوازم و نتایجی دارد که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:

وجوب اطاعت مطلق از اهل‌بیت (ع) و حرمت مخالفت با آنان

بر اساس این حدیث شریف راه اهل بیت (ع)، راه نجات و رستگاری، و راه غیر آنها راه هلاکت و گمراهی است، بنابراین به حکم شرع و عقل اطاعت از آنها واجب و مخالفت با آنها حرام است.

عصمت اهل بیت (ع)

با اندک تأمل در محتوای حدیث و لوازم آن، عصمت اهل بیت(ع) اثبات می‌شود؛ اگر کشتی اهل بیت(ع)، راکبین خود را از خطر غرق شدن حفظ می‌کند، پس به طریق اولی خود، از غرق شدن مصون هستند[۱۰۸]. از طرف دیگر، وجوب اطاعت مطلق و بدون قید و شرط از اهل‌بیت پیامبر (ص) مستلزم عصمت آنان است؛ زیرا واجب کردن اطاعت بی‌قید و شرط غیر معصوم، نارواست و با عصمت نبوی و حکمت الهی سازگاری ندرد. این نکته نیز در این جا قابل توجه است که اگر کشتی نوح (ع) منفذی می‌داشت، آب وارد کشتی شده و باعث غرق شدن آن می‌شد. پس معلوم می‌شود که در اهل‌بیت (ع) نیز منفذی برای هلاکت و ضلالت وجود ندارد. در آنجا مراد از طوفان آب و سیلاب بود و در اینجا انحراف فکری و اخلاقی و رفتاری است. پس در اهل‌بیت (ع) چنین انحرافی وجود ندارد و آنان از هر گونه عیبی مبرا هستند. این مسأله مقتضای تشبیه است و این به آن معنا است که افکار و عقاید و سخنان آنان صد در صد خدایی است، چنان که فرمود: «عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِّ‏ وَ الْحَقُّ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»[۱۰۹]. آیه تطهیر و حدیث ثقلین و امثال آنها نیز گویای همین مطلب است.

افضلیت اهل‌بیت (ع) بر سایر امت

از این حدیث افضلیت اهل بیت(ع) نسبت به دیگران استفاده می‌شود؛ چراکه اگر دیگران افضل بودند، آنان به عنوان کشتی نجات معرفی می‌شدند، نه اهل بیت(ع)[۱۱۰]. ضمن آنکه، در مقایسه دیگر افراد امت اسلامی با اهل‌بیت پیامبر (ص) با سه گزینه مواجه هستیم: اول: اینکه افراد دیگر در فضایل و کمالات با آنان برابر باشند. دوم: اینکه افرادی برتر از آنان باشند و سوم: اینکه بقیه افراد در حد پایین‌تر از آنان قرار داشته باشند. دو وجه اوّل باطل است؛ زیرا لازمه وجه اول ترجیح بلا مرجح از سوی پیامبر است که قبیح است. لازمه وجه دوم نیز ترجیح مرجوح بر راجح است که اقبح است. بنابراین تنها وجه سوم باقی می‌مانند و لذا فرمایش آن حضرت دلالت بر افضلیت اهل بیت بر دیگران دارد.

پرسش: چگونه می‌توان اثبات کرد که پیامبر اکرم (ص) در مقام بیان همه این موارد بوده است؟ پاسخ: با توجه به حکمت و عصمت پیامبر اکرم (ص) و این که در مقام بیان راه هدایت امت و بلکه بشریت بوده است، و با تأمّل در تشبیه - چنان که بیان شد – همه این مطالب از حدیث سفینه استفاده می‌شود. تفکر عقلی و قواعد عقلایی، انسان را به این مطالب رهنمون می‌شود.

سؤال دیگر: آیا از روایت سفینه کُفر کسانی که با اهل‌بیت (ع) مخالفت کردند به دست می‌آید؟ پاسخ: این مسأله دارای تفصیل است و باید بر اساس مجموعه سیره، سنّت و فرمایشات اهل بیت (ع) در این باره اظهار نظر کرد. اولاً: باید کفر دنیوی را از کفر اخروی جدا نمود؛ ثانیاً: از نظر اخروی نیز باید تفکیک نمود که آیا انکار آنان از روی علم و عمد است یا جهل، و در صورت جهل نیز آیا جهل آنها ناشی از تقصیر است یا قصور؛ ثالثاً: باید توجه داشت که ولایت به چند معنا است. غیر از نواصب که گروه شاذی هستند اکثریت اهل سنّت، ولایتِ به معنای محبت و مودت را نسبت به اهل بیت پذیرفته‌اند. آری، کسانی مانند نواصب که ولایتِ به این معنا را نیز قبول ندارند، منکر ضروری دین بوده و کافر هستند.

امامت اهل‌بیت (ع)

با توجه به شاخص‌هایی که بیان شد، حدیث سفینه به عنوان یکی از دلایل امامت اهل‌بیت (ع) به شمار می‌رود. امام، در لغت به کسی گفته می‌شود که به او اقتدا می‌شود و در اصطلاح عبارت است از رهبری مسلمانان در امور دنیوی و دینی آنان به عنوان نیابت و خلافت از پیامبر اکرم (ص)[۱۱۱] که تعریف پذیرفته شده میان همه مذاهب اسلامی است. در قرآن کریم نیز امام به همین معنا به کار رفته است. بر این اساس اولاً: وقتی معنای حدیث سفینه این است که اطاعت از اهل بیت واجب و مخالفت با آنان حرام است، به معنای تبعیت از آنان است که همان معنای امامت است؛ ثانیاً: یکی از شرایط امامت، افضلیت است و از حدیث شریف سفینه، افضلیت اهل بیت (ع) استفاده می‌شود؛ ثالثاً: یکی دیگر از شرایط امام، عصمت است و طبق این حدیث شریف، اهل‌بیت (ع) معصوم بودند، پس امام‌اند[۱۱۲].

مطابق سنت بودن معارف اهل بیت(ع)

دستور پیامبر(ص) به نشستن بر کشتی اهل بیت(ع)، به معنای فرمان پیروی و فراگیری دانش از آنان است و حاشا که حضرت به پیروی از اهل بدعت و فراگیری دانش از مخالف سنت، دعوت کرده باشد[۱۱۳].

محبت اهل بیت(ع)

جمع کثیری از علمای شیعه و سنی لزوم محبت و تعظیم اهل بیت(ع) را از حدیث سفینه استنباط کرده‌اند. آنان نجات امت اسلامی را بدون تحصیل محبت و تعظیم اهل بیت(ع) ناممکن و محروم از این محبت را مستحق عذاب الهی دانسته‌اند. شماری از عالمان اهل سنت که بر دلالت حدیث سفینه بر وجوب محبت اهل بیت پیامبر اکرم(ص) تصریح کرده‌اند، عبارتند از: فخر رازی[۱۱۴]؛ نظام الدین نیشابوری[۱۱۵]؛ بقاعی[۱۱۶]؛ ابن هجر هیتمی[۱۱۷]؛ مناوی[۱۱۸]؛ ملاعلی هروی قاری[۱۱۹]؛ امام شافعی[۱۲۰]؛ آجری[۱۲۱]؛ واحدی نیشابوری[۱۲۲]؛ عاصمی[۱۲۳]؛ ابواللیث سمرقندی[۱۲۴]؛ محمد بن طلحه شافعی[۱۲۵]؛ ملک العلماء دولت‌آبادی[۱۲۶]؛ کاشفی[۱۲۷]؛ عیدروس یمنی[۱۲۸]؛ عبد الحق دهلوی[۱۲۹]؛ عزیزی[۱۳۰]؛ محمد بن ابی بکر شلی[۱۳۱]؛ میرزا محمد بدخشی[۱۳۲]؛ میرزا محمد بدخشانی[۱۳۳]؛ عجیلی[۱۳۴]؛ ثناء الله پانی پتی[۱۳۵]؛ خفاجی[۱۳۶]؛ ولی الله لکهنوی[۱۳۷]؛ عبدالعزیز دهلوی[۱۳۸]؛ رشیدالدین خان در ایضاح لطافة المقال[۱۳۹]. جهت آگاهی از دیدگاه عالمان شیعی در این باره به کتاب‌های عیون الحکم، ص۶۱؛ بحار الانوار، ج۷۷، ص۱۱۷؛ عبقات، ج۲۳، ص۹۷۷؛ خصائص امیر المؤمنین، ص۵۷؛ و المجالس الفاخرة، ص۷۷؛ مراجعه شود.

خلافت امیر المؤمنین(ع)

امیر المؤمنین(ع) از اهل بیت، بلکه کامل‌ترین مصداق آن است، بنابراین اطاعت ایشان نیز واجب است و این مقتضی قبول خلافت آن حضرت است[۱۴۰]. بنا بر نظر کسانی که اجماع اهل بیت(ع) را حجت می‌دانند نیز خلافت حضرت ثابت است؛ زیرا در زمان خلافت خلفای سه‌گانه، اهل بیت(ع)، بر امامت امیرالمؤمنین(ع) اجماع کرده بودند[۱۴۱].

توسل و التجاء به اهل بیت(ع)

نشستن بر کشتی اهل بیت(ع)، به معنای توسل جستن به آنان در شدائد و مشکلات[۱۴۲] و تقرب پیدا کردن به خدای متعال، به وسیله آنان است[۱۴۳]. بعضی[۱۴۴]توسل و التجاء به اهل بیت(ع) را تنها راه پاک شدن از آثار طبیعی گناهان دانسته و این را همان طریقت دانسته‌اند[۱۴۵].

حجت بودن اجماع اهل بیت(ع)

حدیث سفینه مانند حدیث ثقلین بر حجیت اجماع اهل بیت(ع) دلالت دارد؛ زیرا اهل بیت در مقام اجماع؛ معصوم‌اند و معصوم بر باطل اجماع نمی‌کند[۱۴۶].

وجود اهل بیت معصوم(ع) در همه زمان‌ها

بر اساس این حدیث، وجود فردی معصوم از اهل بیت(ع) در تمامی اعصار لازم است تا اینکه همیشه مصداق کشتی نجات، موجود بوده و حجت الهی تمام باشد[۱۴۷].

فرقه ناجیه

با ضمیمه حدیث سفینه به حدیث «افتراق»[۱۴۸]؛ معلوم می‌شود که فرقه ناجیه از بین ۷۳ فرقه، تنها پیروان واقعی اهل بیت(ع) هستند[۱۴۹] و در قالب شکل سوم قیاس اقترانی می‌توان گفت: ناجی، تنها یک فرقه از فرق اسلام است (حدیث افتراقناجی، پیروان اهل بیت‌اند (حدیث سفینه)، نتیجه اینکه: فرقه ناجیه تنها پیروان اهل بیت‌اند[۱۵۰].[۱۵۱]

مصداق اهل بیت در حدیث سفینه

هرچند اهل بیت دارای کاربردهای عام، خاص و اخص است، لکن با توجه به آنچه درباره مدلول حدیث سفینه بیان شد، به ویژه افضلیت و عصمت اهل بیت؛ روشن است که مصداق اهل بیت در حدیث سفینه منحصر در امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و دیگر امامان شیعه(ع) امامیه خواهد بود؛ زیرا دو ویژگی مزبور تنها به آنان اختصاص دارد[۱۵۲].[۱۵۳]

گفتارهایی از برخی عالمان اهل سنّت

بعضی از علمای اهل‌سنّت نیز برخی از همین نتایج را در مورد این حدیث شریف اذعان نموده‌اند که در ادامه به چند نفر از آنان اشاره می‌شود: علامه سمهودی مصری (م ۹۱۱ ه‍) گفته است: این حدیث تشویق می‌کند که به اهل‌بیت تمسک شود و آنان مورد محبت و تعظیم واقع شوند، تا به این وسیله از نعمت کسی که این شرافت را برای ما بیان کرده سپاس‌گذاری کنیم. این حدیث تشویق می‌کند که از عالمان اهل‌بیت و اخلاق و منش آنها تبعیت شود همان طور که از پیامبر تبعیت می‌شود. هر کسی به آنها تمسک کند از ظلمت‌های مخالفت نجات می‌یابد و نعمت واسع الهی را شکر گزاری کرده است، اما هر کس تخلف کند در دریای کفران نعمت غرق شده و گرفتار امواج طغیان و عذاب جهنم می‌شود[۱۵۴].

عبد الرووف مناوی (م ۹۱۱ ه‍) در این باره گفته است: امت پیامبر (ص) به شرط آنکه به کشتی اهل‌بیت (ع) تمسّک کنند، نجات می‌یابند. پیامبر اکرم (ص) در این تشبیه، تمسّک به اهل‌بیت (ع) را عامل نجات و ایصال به مطلوب دانسته است همان گونه که کشتی نوح (ع) مسافران خود را به مطلوب رساند و تنها ارائه طریق نکرد. بحث پیروی از اهل‌بیت (ع) تنها ارائه طریق نیست بلکه فرد را با خود به ساحل نجات می‌رساند؛ چگونه این ویژگی را نداشته باشند در حالی که چراغ‌های نورانی در تاریکی‌ها هستند، کسانی که خداوند توسط آنها بر بندگان احتجاج نموده است، همان گونه که انبیاء اتمام حجّت بر بشر بودند. آنها شاخه‌های آن درخت مبارکی هستند که خداوند متعال رجس و پلیدی را از آنها برداشته و طهارت ویژه‌ای به آنها داده است، همان‌ها که مودت و دوستی نسبت به آنها در آیات فراوانی بیان شده است. مراد از اهل‌بیت (ع)، در این جا همه بستگان پیامبر نیست، بلکه عالمان آنان مورد نظر است؛ زیرا در این روایت سخن از تمسّک و پیروی است، در حالی که تمسّک به غیر علما وجهی ندارد. پس مراد کسانی از آنها است که از کتاب و سنّت جدا نمی‌شوند تا بر حوض بر پیامبر وارد شوند[۱۵۵].

ابن حجر مکی هیتمی (م ۹۷۴ ه‍) در این باره گفته است: و وجه تشبیههم بالسفینة فیما مر: أن من أحبهم و عظمهم شکرا لنعمة مشرّفهم (ص)، و أخذ بهدی علمائهم نجا من ظلمة المخالفات، و من تخلف ذلک غرق فی بحر کفر النعم، و هلک فی مفاوز[۱۵۶] الطغیان[۱۵۷]: وجه تشبیه اهل بیت (ع) به کشتی نوح (ع) آن است که کسی که نسبت به آنها محبّت داشته و آنها را بزرگ شمارد و از عالمان آنها پیروی و تبعیت کند، از تاریکی‌های مخالفت نجات می‌یابد، اما کسی که از آنان تخلف کند در دریای کفران نعمت غرق شده و در گودال‌ها و پرتگاه‌های طغیان هلاک می‌شود.

البته، جمع کثیری از علمای فریقین وجوب محبّت و تعظیم اهل‌بیت (ع) را از حدیث سفینه استنباط کرده‌اند. آنان نجات امت اسلامی را بدون تحصیل محبّت و تعظیم اهل‌بیت (ع) ناممکن دانسته و محروم از این محبت را مستحق عذاب الیم الهی شمرده‌اند[۱۵۸].

بررسی شبهات

پیرامون محتوای حدیث و لوازم دلالی آن، شبهاتی مطرح شده است:

  1. ناممکن بودن تمسک به اهل بیت(ع): تمسک یا به همه اهل بیت مراد است، یا به بعض آنها و مراد از بعض، یا بعض معین است یا نامعین؛ تمامی این صور محال است؛ زیرا اهل بیت به معنای عام در اصول و فروع گرفتار تناقض‌اند، بنابراین اطاعت از همه اهل بیت، تکلیف به متناقضین است، اطاعت از بعض معین نیز ترجیح بلا مرجح است و اطاعت از غیر معیّن، تجویز عقائد متناقض و شرایع متفاوت در دین واحد است[۱۵۹]. در پاسخ گفته شده مراد از اهل بیت، پیشوایان معصوم از خاندان پیامبر(ص) است و پیشوایان معصوم، از اختلاف و تناقض مصون هستند[۱۶۰].
  2. اخذ شریعت از اصحاب و طریقت از اهل بیت(ع): گفته‌اند تشبیه اهل بیت(ع) به سفینه و تشبیه اصحاب به نجوم، اشاره به این است که شریعت را از صحابه باید گرفت و طریقت را از اهل بیت(ع). مانند سفر دریا که بدون کشتی و نجوم محال است[۱۶۱]. در پاسخ گفته شده اولاً: مبنای این تقریر بر «حدیث نجوم» استوار است که خود اهل سنت نیز این حدیث را قبول ندارند[۱۶۲]. ثانیاً: بر فرض صحت حدیث نجوم، مقصود از اصحاب، اهل بیت(ع) است[۱۶۳]. ناصرالدین البانی هم حدیث نجوم را در بعضی نقل‌ها به لفظ اهل بیتی آورده است[۱۶۴] و دست‌کم اهل بیت عصر پیامبر(ص) داخل در زمره اصحاب هستند، پس اخذ شریعت از آنان به وصف صحابیت واجب و حصر ایشان در دائره طریقیت باطل است[۱۶۵].
  3. اجماع اهل بیت: گفته شده اولاً: مراد اجماع اهل بیت است؛ ثانیاً: از سوی اهل بیت بر امامت و افضلیت علی(ع) اجماعی واقع نشده است، ثالثاً: بر فرض وجود اجماع، با اجماع قوی‌تر - اجماع امت - در تعارض است[۱۶۶]؛ رابعاً: علت حجیت اجماع اهل بیت، آن است که آنان بر باطل اجماع نمی‌کنند، یعنی در مقام اجماع معصوم‌اند، همچون امت اسلام که اجماعشان معصوم از خطا است[۱۶۷]! پاسخ این شبهه از مطالب پیش‌گفته روشن است؛ چراکه بیان شد مقصود از اهل بیت در حدیث سفینه، معصومان از خاندان پیامبر اکرم(ص) هستند، نه عموم خویشاوندان و بستگان آن حضرت. از طرفی قول و فعل معصوم حجت شرعی بوده و مشروط به اجماع نیست؛ علاوه بر این، اجماع اهل بیت معصوم نیز محقق است. از سوی دیگر، قول و فعل غیر معصوم، هرگاه با قول و فعل معصوم مخالف باشد، فاقد اعتبار خواهد بود.
  4. اهل سنت پیروان واقعی اهل بیت(ع): گفته شده پیرو واقعی اهل بیت، اهل سنت هستند که امامان مذهبشان، علم را از اهل بیت فرا گرفته‌اند[۱۶۸] و به همه اهل بیت بدون هیچ تبعیضی اظهار محبت می‌کنند، بر خلاف شیعه که بین اهل بیت تبعیض قائل می‌شوند[۱۶۹]! و از همه اهل بیت حدیث روایت کرده‌اند، چنان که منابع حدیثی، تفسیری و فقهی شاهد آن است[۱۷۰]. در پاسخ گفته شده که اولاً: کسب دانش از کسی، با پیروی از او ملازمه ندارد، مگر آن‌که شاگرد، اطاعت از استاد خود را واجب بداند و مخالفت ائمه مذاهب اهل سنت با امامان اهل بیت(ع) در احکام شرعی و مسائل اعتقادی، دلیل روشنی بر عدم اعتقاد و التزام آنان به وجوب اطاعت از امامان اهل بیت(ع) است. ثانیاً: مقتضای پیروی از اهل بیت معصوم پیامبر اکرم(ص) اعتقاد به امامت آنان در اصول و فروع دین است، اما مذاهب اهل سنت در اصول و فروع دین، از کسانی چون ابوالحسن اشعری، ابومنصور ماتریدی، ابو حنیفه، مالک بن انس و دیگران پیروی می‌کنند، نه از امامان معصوم اهل بیت(ع). ثالثاً: به حکم این که أهل البيت أدري بما في البيت، أهل بیت پیامبر(ص) به گفتار و رفتار پیامبر(ص) آگاه‌تر از دیگران بوده‌اند؛ لذا لازمه پیروی از آنان، این است که در نقل سنت پیامبر اکرم(ص) به روایات اهل بیت(ع) استناد شود و گفتار دیگران با سخنان آنان ارزیابی گردد، اما منابع حدیثی اهل سنت خلاف این را نشان می‌دهد[۱۷۱]. اگر تمامی آنچه از اهل بیت(ع) روایت کرده‌اند جمع‌آوری شود، کمتر از آن است که بخاری به تنهایی از عکرمه خارجی مکذّب آورده است. بخاری در صحیح خود، حتی یک حدیث از امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام عسکری(ع) نقل نکرده است، در حالی که معاصر با حضرات بوده است! و نه از امام حسن(ع) و زید بن علی و یحیی بن زید و نفس زکیه و برادرش ابراهیم بن عبدالله و حسین بن علی بن حسن فخّی؛ از هیچ کدام اینها حدیثی نقل نکرده است؛ در حالی که عمران بن حطان، رهبر خوارج را از رجال صحیح خود قرار داده و از او حدیث نقل کرده و به گفته او استناد جسته است[۱۷۲].[۱۷۳]

منابع

پانویس

  1. المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۰۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.
  2. ر.ک: نفحات الازهار، ج۴، ص۲۱-۲۶ و ص۱۲۷- ۱۳۲. نیز ر.ک: غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۱۳- ۲۴.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۹۰؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص ۱۱۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  4. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳.
  5. المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ بصائرالدرجات، ص۳۱۷.
  6. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳؛ کفایة الأثر، ص۳۸.
  7. مسند الشهاب، ج۲، ص۲۷۵؛ اسرار آل محمد، ص۱۲۷.
  8. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.
  9. مجمع الزواید و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۶۸.
  10. الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۷۶.
  11. کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۵۸؛ کفایة الأثر، ص۳۸.
  12. عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۰؛ مسندالرضا (ع)، ص۱۴۶.
  13. بشارة المصطفی، ص۵۹؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۷۶.
  14. کنز الفوائد، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۱۳.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۹۱.
  16. کتاب سلیم بن قیس، ص۱۲۸؛ المصنف، ج۶، ص۳۷۲، ح۳۲۱۱۵؛ خصال، ص۵۷۳؛ امالی، مفید، ص۱۴۵.
  17. بحار، ج۴۴، ص۷۶؛ احتجاج، ج۱، ص۴۰۷.
  18. کتاب سلیم بن قیس، ص۱۲۷.
  19. شرح الاخبار، ج۳، ص۳.
  20. مسند الرضا(ع)، ص۱۴۶؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۰.
  21. کفایة الاثر، ص۳۴؛ المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ المعجم الاوسط، ج۶، ص۸۵؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۳.
  22. کتاب سلیم بن قیس، ص۱۲۸.
  23. التحصین، ص۶۲۰؛ الکامل، ج۲، ۳۰۶؛ العمده، ص۳۵۹؛ المناقب ابن مغازلی، ص۱۸۸؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۶.
  24. میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۲ و ج۴، ص۱۶۷؛ الکامل، ج۳، ص۱۳۷ و ج۹، ص۳۴۳؛ مسند الشهاب، ج۲، ص۲۷۳؛ شرح الاخبار، ج۲، ص۵۰۲ و ج۳، ص۳؛ امالی طوسی، ص۶۰ و ۳۴۹ و ۴۸۲ و ۵۱۳ و ۷۳۳؛ کمال الدین، ص۲۳۹؛ المعجم الاوسط، ج۶، ص۸۵؛ الشریعة، ج۵، ص۲۲۱۴، ح۱۷۰۰ و ص۲۲۱۵، ح۱۷۰۱؛ مناقب ابن مغازلی، ص۱۹۰؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۳۹؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳؛ امالی طوسی، ص۳۴۹؛ مناقب امیر المؤمنین(ع)، ج۱، ص۲۹۶؛ کتاب سلیم بن قیس، ص۱۲۸؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ج۱، ص۴۶۹؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۰۸؛ امثال الحدیث، ص۳۸۵، ح۳۳۳؛ اتحاف الخیرة، ج۷، ص۸۷، ح۶۷۲۹.
  25. شرح الاخبار، ص۴۰۵-۴۰۶.
  26. مناقب ابن مغازلی، ص۱۸۸؛ العمدة، ص٣۵٩.
  27. کشف الاستار، ج۳، ص۲۲۲؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۹.
  28. تاریخ بغداد، ج۱۲، ص٩١.
  29. رضایی، غلام رضا، مقاله «حدیث سفینه»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۴۴۳.
  30. و قوم حددوا بعشرة و هو لدی أجود. ألفیة السیوطی فی علم الحدیث، ص۴۶.
  31. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.
  32. الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.
  33. استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.
  34. العقد النبوی، ر.ک: نفحات الأزهار، ج۴، ص۱۷ - ۱۲۲ و تشیید المراجعات، ج۱، ص۱۳۳.
  35. الفضل المبین در حاشیة السیرة الدحلانیة، باب ذکر فضائل أهل البیت.
  36. السیف الیمانی المسلول، ص۱۹.
  37. عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۲۰.
  38. عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۵۰. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: الدرالمنثور، ج۱، ص۱۷۴؛ کنزالعمال، ج۲، ص۴۳۵؛ تذکرة خواص الأمه، ص۱۲۲؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۵ و ۶۷ و ۳۱۸؛ عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۷۳.
  39. استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.
  40. الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.
  41. جواهر العقدین، ص۳۵۹.
  42. عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۱۸.
  43. درباره شواهد حادیث سفینه ر.ک: تفحات الأزهار، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۳.
  44. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۹۲؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  45. منهاج السنه، ج۷، ص۲۱۵.
  46. حطاب اللیل: کسانی که شب هنگام در بیابان به دنبال جمع‌آوری هیزم می‌روند.
  47. مشکاة المصابیح، ج۲، ص۵۱۹، ح۶۱۸۳.
  48. المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲-۴۶ و ص۳۴ و ۳۵؛ المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۴ و ج۶، ص۸۵؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۴۰ ج۲، ص۸۷.
  49. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳.
  50. حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶.
  51. المتفق و المفترق، ص۶۷۶.
  52. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۹۴.
  53. سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها و فوائدها، ج۴، ص۳۶۰.
  54. طرق عطیه از ابوسعید خدری، سعید بن جبیر از ابن عباس، سعید بن مسیّب از ابوذر، حنش بن معتمر از ابوذر از سه طریق، ابوالطفیل از ابوذر، أیاس بن سلمه از پدرش سلمة بن أکوع و عامر بن عبدالله بن زبیر از پدرش عبدالله بن زبیر.
  55. سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۴، ص۱۳۲ و ج۵، ص۵۳۵.
  56. روایت «إن أهل درجات العلی یراهم من اسفل منهم... و ان ابابکر و عمر منهم» که علیه از ابوسعید از رسول اکرم (ص) نقل کرده را صحیح شمرده است. صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.
  57. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۹۵.
  58. سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج۱۰، ص۵.
  59. سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۳۲۵.
  60. مجمع الزوائد، ج۵، ص۷۴.
  61. الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۵.
  62. تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۱.
  63. الجرح و التعدیل، ج۶، ص۳۸۳.
  64. تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۷۸.
  65. المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۷۷.
  66. شرح علل الترمذی، ج۲، ص۸۲۳ رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل و الزیاره، ص۱۴۸.
  67. الإحکام فی اصول الأحکام، ج۲، ص۹۰؛ الإقتراح فی بیان الإصلاح، ج۱، ص۲۰.
  68. رفع المناره، ص۱۵۱۔۱۵۲.
  69. فلو رد حدیث هولاء لذهب جملة من الآثار النبویة، و هذه مفسدة بینة، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵، ح۲؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۱.
  70. المراجعات، ص۱۳۶.
  71. میزان الاعتدال، ج۱، ص۵. این مطلب یکی از مبانی علم رجال است که ما نیز آن را قبول داریم. در نظر ما اگر کسی در مذهب دچار مشکل باشد؛ اما ثابت شود که در نقل مطالب امین است او را کنار نمی‌گذاریم. این درست مانند فرمایش امام حسن عسکری (ع) در مورد بنی فضال است که فرمودند: «خذوا ما رووا و ذروا ما رأو» وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۲۳۷.
  72. میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۴۴.
  73. تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۹۹.
  74. درباره نقل چنین روایتی از عطیه دو احتمال وجود دارد، یکی این که این حدیث جعلی بوده و به دروغ به وی نسبت داده شده است. دیگر این که ممکن است وی در مقام تقیه بوده باشد، اعم از این که تقیه وی خوفی و یا مداراتی باشد. علاوه بر این که اساساً سخن ما در این جا از باب الزام است و در صدد بیان دلالت و مصداق آن نیستیم.
  75. مسند احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۸۴ و ۸۵ ح۱۱۱۴۹.
  76. صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.
  77. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۹۶.
  78. المعجم الأوسط، ج۳، ص۴۶.
  79. الجرح و التعدیل، ج۳، ص۲۹؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۱۳۳؛ المجروحین، ج۱، ص۲۳۶؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۶، ص۷۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.
  80. میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.
  81. مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، ص۱۸۸.
  82. سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۲، ص۳۹۲.
  83. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۹۹.
  84. سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۴۳۴؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.
  85. میزان الاعتدال، ج۶، ص۲۰۶؛ الکامل فی الضعفاء، ج۵، ص۱۹۶.
  86. الضعفاء والمتروکون، ج۲، ص۱۳۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۳۲۸؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۶۵؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.
  87. الضعفاء الکبیر، ج۲، ص۲۵۰؛ الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۴۶۰؛ لسان المیزان، ج۳، ص۲۸۳.
  88. سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱، ص۶۳۱ و ج۶، ص۸۵.
  89. المعارف، ج۱، ص۶۲۴.
  90. الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۰ ص۱۱۲.
  91. تاریخ الثقات، ج۱، ص۳۶۶؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۵۷؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۳، ص۲۷۰؛ الجرح والتعدیل، ج۶ (ک)، ص۲۴۲.
  92. میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۷۰.
  93. سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۵، ص۵۵.
  94. معجم رجال الحدیث، ج۷ (ک)، ص۲۳۲.
  95. الإصابة، ج۲، ص۱۸۴؛ الجرح و ۹ التعدیل، ج۳، ص۲۹۱؛ المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۲۹۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.
  96. سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۲، ص۴۷۸؛ سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱۳، ص۷۵۵؛ ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، ج۳، ص۲۱۰.
  97. سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج۱۰، ص۸.
  98. المستدرک، ج۲، ص۳۷۳.
  99. الجرح و التعدیل، ج۸ ص۳۱۷؛ الضعفاء الکبیر، ج۸، ص۴۱۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.
  100. مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۴۶.
  101. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۰۰.
  102. «و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز» سوره هود، آیه ۳۷.
  103. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  104. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  105. «خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد» سوره نور، آیه ۳۵.
  106. نهج البلاغه: ۱۶.
  107. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  108. عبقات، ج۲۳ ص۵۶؛ تقریب المعارف، ص۱۸۱.
  109. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ح۴۶۲۸؛ فیض القدیر، ج۴، ص۴۵۵؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص۴۴۵.
  110. عبقات ج۲۳، ص۹۷۷.
  111. ر.ک: امامت در بینش اسلامی، فصل اول، تعریف‌های متکلمان اسلامی، ص۲۳ - ۳۵.
  112. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۰۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  113. ذخیرة المآل عجیلی، به نقل: از عبقات، ج۲۳، ص۹۵۶.
  114. مفاتیح الغیب، ج۲، ص۵۹۶.
  115. غرائب القرآن، ج۶، ص۷۴.
  116. نظم الدرر، ج۶، ص۶۲۴.
  117. الصواعق، ج۲، ص۴۵۵-۴۵۶.
  118. فیض الغدیر، ج۲، ص۵۱ و ج۵، ص۵۱۷.
  119. مرقاة المفاتیح، ج۹، ص۳۹۸۸.
  120. رشفة الصادی، ج۲، ص۵۷.
  121. الشریعة، ج۵، ص۲۲۲.
  122. تفسیر الوسیط، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۷۶.
  123. زین الفتی، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.
  124. المجالس، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۲۳.
  125. مطالب السئول، ص۵۱.
  126. هدایة السعداء، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۳۴.
  127. الرسالة العلیه، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۳۹.
  128. العقد النبوی، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۳.
  129. مناقب اهل البیت، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۸.
  130. سراج منیر، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۸.
  131. مشرع روی، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۹.
  132. مفتاح النجاء، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۵۱.
  133. تحفة المحبین، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۵۲.
  134. ذخیرة المآل، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۵۶.
  135. السیف المسلول، به نقل از: عبقات، ج۲۳، ص۹۶۰.
  136. شفاء الغلیل، به نقل از: الازهار، ج۴، ص۱۸۶.
  137. مرآت المؤمنین، به نقل از عبقات، ج۲۳، ص۹۶۰.
  138. مختصر التحفة الاثنی عشریة، ج۱، ص۱۷۵.
  139. عبقات، ج۲۳، ص۹۶۱.
  140. نهج الایمان، ص۵۹۴؛ منهاج الکرامة ص۱۵۵ - ۱۵۶؛ الشافی، ج۳، ص۱۲۰.
  141. سفینه النجاة، ص۱۰۶؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۴۰.
  142. البراهین الجلیة، ص۲۴.
  143. التعجب، ص۱۵۱؛ الامامة، ص۲۱۰.
  144. عبدالعزیز دهلوی در فتح العزیز و عبدالحق دهلوی در مناقب اهل البیت.
  145. ر.ک: عبقات، ج۲۳، ص۹۴۸ و ۱۰۸۲.
  146. جواب اهل السنة، ج۱، ص٩١.
  147. الامامة، ص۲۱۰؛ عبقات، ج۲۳، ص۹۷۸؛ لمحات، ص۱۳۷؛ تقریب المعارف، ص۱۸۱.
  148. ر.ک: مسند احمد، ج۱۹، ص۴۶۲؛ سنن ابی داود، ج۴، ص۱۹۸؛ سنن دارمی، ج۳، ص۱۶۳۶؛ السنه، ج۱، ص۷؛ الابانة الکبری، ج۱، ص۳۶۷ - ۳۷۷؛ سنن الکبری، ج۱۰، ص۲۰۸؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۷۰؛ کفایة الاثر، ص۱۵۵.
  149. تفسیر نور، ج۵، ص۳۲۲؛ الفرقة الناجیة، ص۱۲۴؛ المسترشد، ص۲۶۰؛ لمحات، ص۳۸؛ منهاج الکرامة، ص۴۹.
  150. شرح اصول کافی، ج۷، ص۲۱۴.
  151. رضایی، غلام رضا، مقاله «حدیث سفینه»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۴۴۷.
  152. ر.ک: مدخل اهل بیت(ع).
  153. رضایی، غلام رضا، مقاله «حدیث سفینه»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۴۴۴.
  154. جواهر العقدین، ج۱، ص۱۲۶.
  155. فیض القدیر، ج۲، ص۵۱۹.
  156. مفاوز: گودال، پرتگاه.
  157. الصواعق المحرقة، ص۱۹۱، باب ۱۱، بررسی آیه هفتم در فضائل اهل بیت پیامبر اکرم (ص).
  158. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۰۸.
  159. التحفة الاثنی عشریة، ر.ک: عبقات، ج۲۳، ص۱۰۶۶.
  160. عبقات، ج۲۳، ص۱۰۶۷-۱۰۶۹.
  161. مختصر التحفة الاثنی عشریة، ج۱، ص۳۸؛ مفاتیح الغیب، ج۲۷، ص۵۹۶؛ مرقاة المفاتیح، ج۹، ص۳۹۸۸.
  162. ر.ک: مدخل حدیث اصحابی کالنجوم.
  163. استخراج المرام، ج۱، ص۳۹۴-۳۹۶.
  164. سلسلة الاحادیث الضعیفة، ج۱، ص۱۵۲، ح۶۲.
  165. ر.ک: عبقات، ج۲۳، ص۱۰۷۳ - ۱۰۷۵.
  166. منهاج السنة، ج۷، ص۳۹۶-۳۹۷.
  167. جواب اهل السنة، ج۱، ص۹۱.
  168. مختصر التحفة، ج۱، ص۳۷؛ آلوسی و التشیع، ص۱۰۵.
  169. صب المذاب، ج۱، ص۳۳۳.
  170. التحفة الاثنی عشریة، به نقل از: نفحات الازهار، ج۴، ص۲۲۷.
  171. عبقات، ج۲۳، ص۹۸۸ و ۱۰۱۱-۱۰۵۷؛ نفحات الازهار، ج۴، ص۲۲۸؛ النص و الاجتهاد، ص۵۲۶-۵۳۸.
  172. النص والاجتهاد، ص۵۲۶-۵۳۸.
  173. رضایی، غلام رضا، مقاله «حدیث سفینه»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۴۴۷.