اقسام و انواع غیب کداماند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
| پاسخدهنده = عبدالله جوادی آملی | | پاسخدهنده = عبدالله جوادی آملی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[عبدالله جوادی آملی]]''' در دو کتاب ''«[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]»'' و ''«[[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[عبدالله جوادی آملی]]''' در دو کتاب ''«[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]»'' و ''«[[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این باره گفته است: | ||
*«[[غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)|غیب به معنای چیزی است]] که حس به آن دسترسی ندارد و با حواس مادّی ادراک نمیشود (در مقابلِ آنچه در نشئه شهادت است که با حواس ادراک میشود، هر چند ما از آن محجوب باشیم؛ مثل آنچه پشت دیوار است) و آن دو قسم است: | |||
:::::#'''[[غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب محض و مطلق]]''' که تنها خود شیء غایب به خود آگاهی دارد؛ نظیر ذات اقدس الهی که احدی جز خودش به کنه ذاتش راه ندارد. | :::::#'''[[غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب محض و مطلق]]''' که تنها خود شیء غایب به خود آگاهی دارد؛ نظیر ذات اقدس الهی که احدی جز خودش به کنه ذاتش راه ندارد. | ||
:::::#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی و مقیس]]''' که اموری است پنهان؛ اما برخی از اشخاص به آن آگاهی دارند؛ مانند اسما و اسرار الهی، قضا و قدر، [[رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب مبین]]، [[رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|لوح محو و اثبات و محفوظ]] که جزو نشئه غیب هستند؛ ولی ملائکه و انبیاء و اولیا{{عم}} به تعلیم الهی به آنها آگاهاند»<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲۵، ص ۲۶۶.</ref>. | :::::#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی و مقیس]]''' که اموری است پنهان؛ اما برخی از اشخاص به آن آگاهی دارند؛ مانند اسما و اسرار الهی، قضا و قدر، [[رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب مبین]]، [[رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|لوح محو و اثبات و محفوظ]] که جزو نشئه غیب هستند؛ ولی ملائکه و انبیاء و اولیا{{عم}} به تعلیم الهی به آنها آگاهاند»<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲۵، ص ۲۶۶.</ref>. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
:::::#غیب مطلق: به چیزی گفته میشود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ | :::::#غیب مطلق: به چیزی گفته میشود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ | ||
:::::#غیب نسبی: چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد غیب باشد؛ مانند اخبار گذشتگان یا قیامت یا فرشتگان».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲، ص ۱۷۱.</ref>. | :::::#غیب نسبی: چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد غیب باشد؛ مانند اخبار گذشتگان یا قیامت یا فرشتگان».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲، ص ۱۷۱.</ref>. | ||
*«غیب سه گونه تفسیر شده است: | |||
:::::#این که برای "ظرفیت" و مراد از غیب، خفاء و خلوت باشد؛ و آن این که ایمان متقین مخصوص حال شهادت نیست، بلکه در حال خلوت نیز ایمان دارند، بر خلاف منافقان که در حضور مؤمنان ابراز ایمان میکنند، ولی در نهان کافرند: | :::::#این که برای "ظرفیت" و مراد از غیب، خفاء و خلوت باشد؛ و آن این که ایمان متقین مخصوص حال شهادت نیست، بلکه در حال خلوت نیز ایمان دارند، بر خلاف منافقان که در حضور مؤمنان ابراز ایمان میکنند، ولی در نهان کافرند: | ||
:::::#این که برای سببیّت باشد؛ و مراد از غیب، قلب یعنی همان حقیقت انسان باشد که نامحسوس و از مصادیق غیب است. معنای آن این است که: پرهیزکاران با قلب خود ایمان میآورند، بر خلاف منافقان که تنها با زبان اظهار ایمان میکنند ولی ایمان قلبی ندارند | :::::#این که برای سببیّت باشد؛ و مراد از غیب، قلب یعنی همان حقیقت انسان باشد که نامحسوس و از مصادیق غیب است. معنای آن این است که: پرهیزکاران با قلب خود ایمان میآورند، بر خلاف منافقان که تنها با زبان اظهار ایمان میکنند ولی ایمان قلبی ندارند | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی. [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، مانند ذات خداوند که معرفت کنه او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، یعنی کنه ذات او برای احدی نه با علم حصولی و مفهومی قابل شناخت است و نه با علم حضوری و شهود قلبی، گرچه برای خودش مشهود است. [[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب و نهان است، مانند اخبار گذشتگان، قرآن مجید بعد از نقل سرگذشت [[انبیاء]] و اقوام پیشین میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ }} <ref>این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت برای برخی انسانها مشهود و برای برخی دیگر مستور است، چنانکه فرشته نیز تمثلش برای برخی انسانها ممکن است، قرآن مجید درباره [[حضرت مریم]]{{س}} میفرماید: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} <ref>چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> فرشته الهی به صورت یک انسان بیعیب و نقص بر [[حضرت مریم]]{{س}} ظاهر شد، پس مشاهده فرشتگان برای انبیای الهی، میسور است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده میکنند: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} <ref>روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> <ref>[http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjY3-lo9QdCkQRPY%3d تفسیر تسنیم]]، ج ۲، ص ۱۶۰.</ref>. | [[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی. [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، مانند ذات خداوند که معرفت کنه او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، یعنی کنه ذات او برای احدی نه با علم حصولی و مفهومی قابل شناخت است و نه با علم حضوری و شهود قلبی، گرچه برای خودش مشهود است. [[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب و نهان است، مانند اخبار گذشتگان، قرآن مجید بعد از نقل سرگذشت [[انبیاء]] و اقوام پیشین میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ }} <ref>این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت برای برخی انسانها مشهود و برای برخی دیگر مستور است، چنانکه فرشته نیز تمثلش برای برخی انسانها ممکن است، قرآن مجید درباره [[حضرت مریم]]{{س}} میفرماید: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} <ref>چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> فرشته الهی به صورت یک انسان بیعیب و نقص بر [[حضرت مریم]]{{س}} ظاهر شد، پس مشاهده فرشتگان برای انبیای الهی، میسور است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده میکنند: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} <ref>روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> <ref>[http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjY3-lo9QdCkQRPY%3d تفسیر تسنیم]]، ج ۲، ص ۱۶۰.</ref>. | ||
*«[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی یا مقیس. [[غیب مطلق]] به چیزی گفته میشود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ مثل ذات اقدس الهی که نه قابل ادراک با حواس است: {{متن قرآن|لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ}} <ref> سوره انعام، آیه: ۱۰۳.</ref> و نه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: {{عربی|"يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَر"}} <ref>مهج الدعوات ص ۱۵۴.</ref>، {{عربی|"يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَر"}} <ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]] ج ۸۳ ص۳۳۵. </ref>؛ {{عربی|"لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن"}} <ref>[[نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱.</ref>. آری، مشاهده قلبی او به کمک نیروی ایمان که منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد، ممکن است: {{عربی|"وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان"}} <ref>[[نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱۷۹.</ref>. البته ذات اقدس الهی برای خودش مشهود است. از این جهت، غیب مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد. | |||
غیب مقیس یا نسبی چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد [[غیب]] باشد؛ مثلاً: | غیب مقیس یا نسبی چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد [[غیب]] باشد؛ مثلاً: | ||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
:::::#غیبالغیوب و غیبالمکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیبالمصون ذات حق است. روایات اهلبیت{{عم}} بیانگر این مطلب است: ابیحمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت میکرد که، خدا جسمی است پاینده و بینیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ هش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را میپرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیدهای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دلها او را به حقیقت ایمان دیدهاند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوریاش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ﻫ)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref> | :::::#غیبالغیوب و غیبالمکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیبالمصون ذات حق است. روایات اهلبیت{{عم}} بیانگر این مطلب است: ابیحمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت میکرد که، خدا جسمی است پاینده و بینیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ هش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را میپرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیدهای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دلها او را به حقیقت ایمان دیدهاند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوریاش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ﻫ)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref> | ||
:::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیبهایی که در خزائن الهی دربسته و در پردههای ابهام قرار دارند. آیه{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}. بیانگر این غیبهاست برای این که خزینههای غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاسهای محسوس نمیتواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیبها از این جهت مکتوم هستند که بیپایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشدهاند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک میکند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینههای غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بودهاند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینههای غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیبهایی که پا به عرصه شهود گذاشتهاند، و دیگری غیبهایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق مینامیم. البته آن غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازهای که به خود گرفتهاند، باز به غیب مطلق برمیگردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود میگوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و میتوانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود. | :::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیبهایی که در خزائن الهی دربسته و در پردههای ابهام قرار دارند. آیه{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}. بیانگر این غیبهاست برای این که خزینههای غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاسهای محسوس نمیتواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیبها از این جهت مکتوم هستند که بیپایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشدهاند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک میکند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینههای غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بودهاند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینههای غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیبهایی که پا به عرصه شهود گذاشتهاند، و دیگری غیبهایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق مینامیم. البته آن غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازهای که به خود گرفتهاند، باز به غیب مطلق برمیگردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود میگوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و میتوانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود. | ||
* '''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''': غیب نسبی، غیبی است که با شرایط خاص و با راهنمایی اسباب و علل و تشبث به وسایل گوناگون به حسب اشخاص و زمانها متفاوت میباشد. مثلاً آن چه در ذهن آدمی است نسبت به خود آن شخص، حضور اما نسبت به افراد دیگر غیب محسوب میشود، یا مثلاَ وحی برای پیامبر، شهادت اما نسبت به بقیه غیب است، و یا حوادث گذشته نسبت به افرادهای آن، حضور اما نسبت به افرادهای بعدی غیب میباشد. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه میفرماید: غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند و متعلق علم ما قرار گیرند، شهودند اما وقتی متعلق علم ما قرار نگرفتهاند و ما نسبت به آنها ناآگاه هستیم آنها را غیب نسبی مینامیم، چون این گونه غیب بودن وصفی است نسبی، که بر حسب نسبتها و اضافات مختلف هستند. مثلاَ موجودی که در خانه برای ما محسوس است نسبت به ما شهود است اما نسبت به کسی که بیرون خانه است غیب میباشد و همچنین نور و رنگها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است، و شنیدنها برای حاسه شنوایی شهود و برای حاسه بینایی غیب است و محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است، شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است روی این حساب غیبهایی را خدای تعالی در آیه {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} فرموده از نوع همین غیبهای نسبی است، برای این که همه آنها امور محدود و مقدوری است که تعلق علم به آن محال نیست <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۴: | ||
از اخبار مستفیضه از اهل بیت: آن است که علم غیب بر دوگونه است: | از اخبار مستفیضه از اهل بیت: آن است که علم غیب بر دوگونه است: | ||
::::#علم غیب محجوب که متعلق این نوع علم را فقط خداوند میداند و این را میتوان به طور کلی به دو دسته تقسیم نمود: | ::::#علم غیب محجوب که متعلق این نوع علم را فقط خداوند میداند و این را میتوان به طور کلی به دو دسته تقسیم نمود: | ||
*علم به اموری که مصلحت در خفای آن است، نظیر وقت وقوع قیامت، وقت ظهور قائم و ... . | |||
*علم به ذات و کنه و حقیقت خود واجب بالذات، که این علم شهود تام ذات نامحدود به ذات خویش بوده و علم غیر بر آن ذات به دلیل عدم امکان آگاهی محدود بر نامحدود عقلاً محال است؛ چه اینکه در روایت ابوبصیر از [[امام صادق]]{{ع}}آمده است: قال: {{عربی|"ان الله علمین: علم لا یعلمه الا هو، و علم یعلمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله فنحن نعلمه"}}<ref>مجلسی،۱۳۸۲ش، ج۲۶ ،ص۱۶۵ . هر آنچه را که خداوند به تمام پیامبران و تمام فرشتگان داده، اهل بیت یکجا برخوردارند. پس آنچه را که اهل بیت ندانستند یکی از آن دو اموری است که بیان کردیم.</ref> | |||
:::::۲. علم غیب مکشوف یا مرضی، و این علم غیبی است که خداوند به پیامبران و تمامش را به [[رسول خدا]] و [[اهل بیت]] ([[راسخون در علم]]) داده است و لذا خداوند را به تمام صفات میشناسند و معرفی میکنند؛ چنانکه در روایات و ادعیه توصیف نمودهاند، و آیاتی نظیر {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}<ref>جن: ۲۷-۲۶</ref> و نیز آیه {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}<ref>کهف:۶۵ </ref> به خوبی دلالت میکنند بر اینکه خداوند علم لدنی را به عنوان رحمت ویژه خویش به ملائکه، پیامبران و [[اهل بیت]]{{عم}} عطا کرده و اگر این عنایت ویژه تفضل نمیشد، با تلاش و تحصیل حصولی و مانند آن به دست نمیآمد؛ چه اینکه قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} <ref>نساء: ۱۱۳ </ref>و بدون شک فضل عظیم خداوند بر پیامبر کمتر از [[علم لدنی]] و [[علم به غیب]] نیست و [[علم به تأویل قرآن]] نیز از مصادیق علم به غیب است. خلاصه آنکه "راسخون در علم" که در خطبه حضرت آمده و اعتراف به عجز و عدم احاطه علمی آنان سخن گفته شد، در مقام نفی علم به غیب محجوب است، نه علم به غیب مرضی و رحمتی و فضلی که احاطه به آن را خداوند داده است <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.</ref>»<ref>[http://qabasat.iict.ac.ir/article_17615_5a64947858cd0b3d134b00edbff010bc.pdf [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷]]]</ref> | :::::۲. علم غیب مکشوف یا مرضی، و این علم غیبی است که خداوند به پیامبران و تمامش را به [[رسول خدا]] و [[اهل بیت]] ([[راسخون در علم]]) داده است و لذا خداوند را به تمام صفات میشناسند و معرفی میکنند؛ چنانکه در روایات و ادعیه توصیف نمودهاند، و آیاتی نظیر {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}<ref>جن: ۲۷-۲۶</ref> و نیز آیه {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}<ref>کهف:۶۵ </ref> به خوبی دلالت میکنند بر اینکه خداوند علم لدنی را به عنوان رحمت ویژه خویش به ملائکه، پیامبران و [[اهل بیت]]{{عم}} عطا کرده و اگر این عنایت ویژه تفضل نمیشد، با تلاش و تحصیل حصولی و مانند آن به دست نمیآمد؛ چه اینکه قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} <ref>نساء: ۱۱۳ </ref>و بدون شک فضل عظیم خداوند بر پیامبر کمتر از [[علم لدنی]] و [[علم به غیب]] نیست و [[علم به تأویل قرآن]] نیز از مصادیق علم به غیب است. خلاصه آنکه "راسخون در علم" که در خطبه حضرت آمده و اعتراف به عجز و عدم احاطه علمی آنان سخن گفته شد، در مقام نفی علم به غیب محجوب است، نه علم به غیب مرضی و رحمتی و فضلی که احاطه به آن را خداوند داده است <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.</ref>»<ref>[http://qabasat.iict.ac.ir/article_17615_5a64947858cd0b3d134b00edbff010bc.pdf [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷]]]</ref> | ||
}} | }} | ||
خط ۳۱۹: | خط ۳۱۹: | ||
«از برخی از روایات چنین برمیآید که علم غیب دو گونه است: علم غیبی که مخصوص خداوند متعال بوده و هیچکس را از آن آگاه نمیکند؛ و دیگری علم غیبی است که در اختیار [[پیامبران]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} قرار داده و یا در وقت مقتضی قرار میدهد. به نمونههایی از این روایات توجّه فرمایید: | «از برخی از روایات چنین برمیآید که علم غیب دو گونه است: علم غیبی که مخصوص خداوند متعال بوده و هیچکس را از آن آگاه نمیکند؛ و دیگری علم غیبی است که در اختیار [[پیامبران]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} قرار داده و یا در وقت مقتضی قرار میدهد. به نمونههایی از این روایات توجّه فرمایید: | ||
*حضرت [[امام صادق]]{{ع}} میفرمود: به عیسی بن مریم دو حرف داده شد که با آن کار میکرد. به موسی چهار حرف، به ابراهیم هشت حرف، به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داده شد. خدای تعالی تمام این حروف را برای [[پیامبر خاتم|محمّد]]{{صل}} جمع کرد؛ {{عربی|"ان اسم الله الاعظم ثلاثة و سبعون حرفا اعطی محمد{{صل}} اثنین و سبعین حرفا و حجب عنه حرف واحد"}} <ref>«همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و د حرف آن به محمد{{صل}} داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴.</ref> | *حضرت [[امام صادق]]{{ع}} میفرمود: به عیسی بن مریم دو حرف داده شد که با آن کار میکرد. به موسی چهار حرف، به ابراهیم هشت حرف، به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داده شد. خدای تعالی تمام این حروف را برای [[پیامبر خاتم|محمّد]]{{صل}} جمع کرد؛ {{عربی|"ان اسم الله الاعظم ثلاثة و سبعون حرفا اعطی محمد{{صل}} اثنین و سبعین حرفا و حجب عنه حرف واحد"}} <ref>«همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و د حرف آن به محمد{{صل}} داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴.</ref> | ||
*حضرت امام حسن عسکری {{ع}} هم میفرمایند:{{عربی|"اسم الله الاعظم ثلاثه و سبعون حرفا.... و عندنا منه اثنان و سبعون حرفا و حرف عندالله مستاثر به فی علم غیب"}}<ref>«اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است؛ .... و نزد ما هفتاد و دو حرف از آن است و یک حرف نزد خداست که در علم غیب به خود اختصاص داده است.» الکافی، ۱، ۲۳۰ .</ref> | |||
* حضرت [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|"إن لله عزوجل علمین علما عنده لم یطلع علیه احدا من خلقه و علما نبذه الی ملائکته و رسله فما نبذه الی ملائکته و رسله فقد انتهی إلینا."}}<ref>«همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و دو حرف آن به محمد{{صل}} داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴. </ref><ref>خدای عزوجل را دوگونه علم است: ۱) علمی که نزد خود اوست و هیچکس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است. ۲) علمی که به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، آنچه به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، به ما رسیده است.</ref> | |||
* حضرت [[امام باقر]]{{ع}} هم در عبارتی همانند چنین فرمود: | |||
{{عربی|"ان لله عزوجل علمین علم لا یعلمه الا هو و علم علمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله{{عم}} فنحن نعلمه"}}<ref>خداوند متعال دو گونه علم دارد: ۱) علمی که جز خود او کس دیگری از آن آگاه نیست. ۲) علمی که به ملائکه و رسولانش آموخته است.</ref> <ref> الکافی، ۲۵۶ .</ref> | {{عربی|"ان لله عزوجل علمین علم لا یعلمه الا هو و علم علمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله{{عم}} فنحن نعلمه"}}<ref>خداوند متعال دو گونه علم دارد: ۱) علمی که جز خود او کس دیگری از آن آگاه نیست. ۲) علمی که به ملائکه و رسولانش آموخته است.</ref> <ref> الکافی، ۲۵۶ .</ref> |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۰
اقسام و انواع غیب کداماند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
اقسام و انواع غیب کداماند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- امور غیبی چه انواعی دارند؟
- امور غیبی چه اقسامی دارند؟
پاسخ نخست
البته آن غیبهایی هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازهای که به خود گرفتهاند، باز به غیب مطلق برمیگردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود میگوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و میتوانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، و گر نه غیب خواهند بود. البته جا دارد که موجودات عالم را در موقعی که متعلق علم ما قرار نگرفتهاند "غیب نسبی" بنامیم، برای اینکه چنین غیبی، وصفی است نسبی، که بر حسب اختلاف نسبتها، مختلف میشود؛ مثلاً: موجودی که در خانه و محسوس برای ما است، نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب است، و لکن برای ما غیب نیست، و همچنین نور و رنگها برای حس بینایی، شهود و برای حس شنوایی، غیب است و شنیدنیها برای حس شنوایی شهود و برای حس بینایی، غیب است و محسوسات این دو حس نسبت به انسانی که دارای آن حس است شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله مغنیه؛ |
---|
آیتالله محمد جواد مغنیهدر کتاب «تفسیر کاشف» در اینباره گفته است:
«غیب خدا بی نهایت است و اندازه معینی ندارد و این غیب بر چند نوع است:
|
۲. آیتالله مطهری؛ |
---|
آیتالله مرتضی مطهری در دو کتاب «جهان بینی توحیدی» و «آشنایی با قرآن» در این باره گفته است:
|
۳. آیتالله فاضل لنکرانی؛ |
---|
آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در اینباره گفتهاند:
«در آموزههای دینی دو قسم است؛ غیبِ مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق، آن واقعیت ناشناختهای است که هیچگاه و در هیچ شرائطی برای آدمیان آشکار نخواهد شد و آدمی در هر درجهای از تعالی که باشد، به کنه آن پینمی برد. مانند غیب ذات احدیت حق، که نه در دسترسِ عقل حکیم است و نه مشهود دل عارف؛ هر حکیمی و هر عارفی. امام علی بن الحسین(ع) فرمود: « أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِكَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِك». و امّا غیب نسبی، آن قسم واقعیتهایی است که به اعتباری نهان و به اعتباری عیان است. مانند رخدادهای آینده که برای اکنون ما غیب است و نمیدانیم فردا و پس از آن، چه رخدادهایی پدید میآید. ولی با گذشت زمان، برای ما مشهود میگردد. البتّه، موضوع آگاهی پیامبران و امامان از غیب و غایب، در مورد آدمیان است و گرنه برای خداوند همه چیز آشکار است و هیچ چیز از قلمروِ علم خداوند پنهان و پوشیده نیست: ﴿عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾ </ref> سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّهای در آسمانها و زمین از (دید) او دور نمیماند و خردتر و کلانتر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است؛ سوره سبأ، آیه: ۳.</ref>، ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ﴾ </ref> دانای نهان و آشکار است و او فرزانه آگاه است؛ سوره انعام، آیه: ۷۳.</ref>»»[۱۰].
|
۴. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در «وبگاه رسمی خود» در اینباره گفته است:
«شیعه امامیه معتقد است: امامت منصب جانشینی رسول خدا(ص) در امر هدایت بشر است، لذا امام(ع) نیز باید تمام خصوصیات پیامبر(ص) مانند عصمت، علم لدنی، کمالات و فضایل و دوری از صفات ناپسند را داشته باشد. شیعه امامیه میگوید: از آنجا که امام مبیّن و تطبیق دهنده و حافظ شریعت است، لذا باید از گناه و سهو و نسیان و اشتباه معصوم باشد. علاوه بر این باید عالم به حقیقت شریعت و نیز هر چه را که امت در جهت کمال به آن محتاج است باشد، همان طوری که باید کاملترین شخص در زمینه صفات کمال باشد، تا مردم تسلیم محض او شوند که از جمله آنها علم به غیب است. در توضیح این مطلب میگوییم: غیب در مقابل شهود، بر چیزی اطلاق میشود که با حواس ظاهری قابل درک نیست. قیامت، برزخ، ملائکه، جنّ و ... عوالمی هستند که با حواسّ ظاهری انسان قابل درک نیستند، از این رو داخل در عالَم غیب شمرده شدهاند. غیب را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق غیبی است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهی که غیب الغیوب است، به خلاف غیب نسبی که با شرایطی خاص برای افرادی ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و تنها کسی که به عالَم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ﴾[۱۱] که دلالت میکند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است»[۱۲].
|
۵. آیتالله مصطفوی؛ |
---|
آیتالله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در اینباره گفتهاند:
«غیب و امور غیبی دو قسماند: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق آن است که در هیچ شرایطی قابل ادراک نیست؛ همانند ذات الهی که غیب الغیوب است و در این مرتبه از ذات تنها ذات، علم به ذات دارد و چرایی عدم اطلاع بر غیب الغیوب نیاز به استدلال ندارد، چه اینکه مقوم اساسی آگاهی و احاطه عالم بر معلوم است، و در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات واجب تعالی نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند. آگاهی بر غیب نسبی نیز، غیبی که با شرایط خاص زمانی و مکانی برای افراد قابل درک است که خود دارای مراتب است، و اینگونه نیست که هر کس به این وادی قدم گذاشت، بر تمامی امور آگاهی یابد»[۱۳].
|
۶. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیتالله عبدالله جوادی آملی در دو کتاب «تسنیم» و «ادب فنای مقربان» در این باره گفته است:
|
و آیه ﴿مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾ [۱۷]}} یعنی خدا شما را به غیب آگاه نمیکند؛ لکن در میان جامعه بشری، عدهای را برچین و به آنان عطا میکند؛ برچین شدگان انبیای الهیاند. جملۀ ﴿وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء﴾ استثنا از اطلاع بر غیب است؛ مانند آیاتی که در آغاز این بحث گذشت.
- گونه سوم، غیبهاییاند که خدا از راه انبیا و اولیایش به جامعه بشری میفهماند؛ مانند خبر دادن از بهشت و جهنّم و برخی از ویژگیهای آن دو. ذات اقدس الهی این اخبار غیبی را به پیامبرش فرموده و جامعه بشری از طریق او آگاه میشوند. نمونه دیگر، آگاهی از نشئۀ اَخذ میثاق و تعهدی است که انسان به خدا سپرده، که خدا به پیامبرش فرمود و آن حضرت بشر را بدان آگاه کرد».[۱۸].
- «در یک تقسیم، غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
- غیب مطلق: به چیزی گفته میشود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛
- غیب نسبی: چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد غیب باشد؛ مانند اخبار گذشتگان یا قیامت یا فرشتگان».[۱۹].
- «غیب سه گونه تفسیر شده است:
- این که برای "ظرفیت" و مراد از غیب، خفاء و خلوت باشد؛ و آن این که ایمان متقین مخصوص حال شهادت نیست، بلکه در حال خلوت نیز ایمان دارند، بر خلاف منافقان که در حضور مؤمنان ابراز ایمان میکنند، ولی در نهان کافرند:
- این که برای سببیّت باشد؛ و مراد از غیب، قلب یعنی همان حقیقت انسان باشد که نامحسوس و از مصادیق غیب است. معنای آن این است که: پرهیزکاران با قلب خود ایمان میآورند، بر خلاف منافقان که تنها با زبان اظهار ایمان میکنند ولی ایمان قلبی ندارند
- این که برای صله و تعدیه باشد و مراد از غیب، عالم غیب، به ویژه خدای سبحان و اسماء و صفات او باشد».
غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی. غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، مانند ذات خداوند که معرفت کنه او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، یعنی کنه ذات او برای احدی نه با علم حصولی و مفهومی قابل شناخت است و نه با علم حضوری و شهود قلبی، گرچه برای خودش مشهود است. غیب نسبی آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب و نهان است، مانند اخبار گذشتگان، قرآن مجید بعد از نقل سرگذشت انبیاء و اقوام پیشین میفرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ﴾ [۲۰]. و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت برای برخی انسانها مشهود و برای برخی دیگر مستور است، چنانکه فرشته نیز تمثلش برای برخی انسانها ممکن است، قرآن مجید درباره حضرت مریم(س) میفرماید: ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا﴾ [۲۱] فرشته الهی به صورت یک انسان بیعیب و نقص بر حضرت مریم(س) ظاهر شد، پس مشاهده فرشتگان برای انبیای الهی، میسور است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده میکنند: ﴿يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ﴾ [۲۲] [۲۳].
- «غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی یا مقیس. غیب مطلق به چیزی گفته میشود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ مثل ذات اقدس الهی که نه قابل ادراک با حواس است: ﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ﴾ [۲۴] و نه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: "يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَر" [۲۵]، "يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَر" [۲۶]؛ "لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن" [۲۷]. آری، مشاهده قلبی او به کمک نیروی ایمان که منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد، ممکن است: "وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان" [۲۸]. البته ذات اقدس الهی برای خودش مشهود است. از این جهت، غیب مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد.
غیب مقیس یا نسبی چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد غیب باشد؛ مثلاً:
- قیامت که هرچند برای افراد عادی غیب است، ولی بدون تردید برای کسی که میفرماید: "لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً" [۲۹] غیب نخواهد بود.
- فرشتگان برای اکثر مردم غیب هستند، اما هر محتضری که در آستانه مرگ است، توان دیدن فرشته را دارد: ﴿يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ﴾ [۳۰] افزون بر این، برخی افراد، پیش از لحظه احتضار نیز فرشته را مشاهده میکنند: ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا﴾ [۳۱].
- اخبار مربوط به آینده ، غیب محسوب میشود؛ هرچند که برای آیندگان مشهود میگردد.
- اخبار گذشتگان: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾ [۳۲].
- شخصیت معنوی انبیاء و ائمه (ع) جنبه غیبی داشته است، ولی بعد ظاهری آنان مشهود همگان بود. از این جهت، وجود مبارک امام عصر (ع) و قیام او از مصادیق غیب شمرده شده است: "من أقر بقیام القائم علت" "والغیب هو الحجة اعلی" [۳۳]؛ چون نه تنها شخصیت او، بلکه شخص او نیز برای اکثر مردم غیر قابل ادراک است. استاد علامه طباطبائی به پس از نقل این روایت فرموده است: این، از قبیل جری و تطبیق است؛ "و هو من الجری" [۳۴]. یعنی حضرت حجت را غیب دانستن، از سنخ تطبیق مصداقی است، نه تفسیر مفهومی»[۳۵].
}}
۷. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «معارف قرآن» در اینباره گفته است:
«كلمه غيب كه به معناى نهان است، در چند مورد بكار مىرود كه در هر مورد خصوصيّتى دارد و به جهتى و لحاظى، به آن اطلاق مىگردد: گاه غيب يعنى آنچه كه از حواسّ ما پنهان است؛ طبعاً اين ديك معناى نسبىاست ممكن است چيزى را چشم يكى ببيند و چشم ديگرى نبيند: چيزهاى آنسوى كره زمين براى ما غيب و براى ساكنان آنجا، شهادت است.اين غيب، يعنى غايب از حسّ، كه عقل مىتواند آن را درك و بر وجود آن برهان اقامه كند و يا از راه امارات به آن پى ببرد؛ به همين معنى در قرآن بكار رفته است: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب﴾[۳۶] همه مؤمنان بايد به غيب ايمان داشته باشند و آن را بدانند، تا ندانند كه نمىتوانند ايمان داشته باشند، همه ما عالم به خدا و وحى و قيامت هستيم و همه اينها غيب است. پس غيب به اين معنا از علوم عادى و در اختيار همه انسانهاست؛ هر انسانى به اينها مىتواند آگاهى يابد اگرچه غايب از حسّ باشند. گاهى غيب گفته مىشود به معناى پنهان از ادراكات افراد عادى؛ خواه ادراكاتِ حسى يا ادراكات عقلى. ما نمىتوانيم از وقايع هزار سال پيش آگاه شويم، اندامهاى حسّى ما به قبل از وجودمان امتداد نمىيابد [نيز به جريانهاى آينده]، امّا اگر كسى كه در گذشته بوده است به ما خبر دهد، ما عالم مىشويم: غيب بدين معنى نيز در قرآن آمده است: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾[۳۷] و ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ﴾[۳۸] اين علم غيب ممكن است براى برخى از انسانهايى كه از طرق غير عادى مثل وحى، اطلاّع مىيابند؛ حاصل شود. گاهى علم غيب به علمى گفته مىشود كه اكتسابى نيست، اين ويژه خداست؛ بشر خود به خود به آنها دست نمىيابد. اگر هم كسى بخواهد به آنها نائل شود بايد تعليم الهى باشد ماوراءِ بُرْدِ ادراكات ما، غيب است»[۳۹].
|
٨. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد تقی نقوی در کتاب «شرح زیارت جامعه کبیره» در اینباره گفته است:
«غیب بر دو قسم است، قسم اول غیبی که آگاهی بر آن برای مخلوق ممکن نیست مانند ذات حق که از حواس و ادراکات غایب است به این معنی که ادراک آن محال است چون ذات حق غیرمتناهی است و بشر متناهی و موجود متناهی نمیتواند احاطه به غیر متناهی پیدا کند و تا احاطه علمی و ادراکی تحقق نیابد علم محقق نمیگردد چون علم عبارت است از احاطه مدرک بر مدرک از نظر ادراک و بدیهی است که مخلو قادر بر آن نیست، و قسم دوم آن است که شیای از حواس غایب است ولی ادراک آن برای مخلوق محال نیست مثل اینکه مثلا ما نمیدانیم پشت دیوار کیست چون دیوار مانع است که ببینیم پس ممکن است مانع یعنی دیوار برداشته شو و برای ما علم به وجود آید، و به عبارت دیگر علم به بعضی از اشیاء ذاتا محال است و علم به بعضی ذات محال نیست بلکه بالعرض محال است و هر دو قسم داخل در غیباند چون پنهان از حواساند وقتی معنای لغوی غیب و اقسام آن از نظر اصطلاع علمی معلوم گشت پس برمیگردیم به اصل مطلب و میگوییم آیاتی که به ظاهر دلالت دارند بر اینکه علم غیب مختص به خدا است و دیگری بر آن واقف نیست و خداوند آن را به کسی نداده است مانند آیه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۴۰] و امثال ذلک ناظر به قسم اول است و این مسئله قابل انکار نیست و اما قول خداوند که میفرماید: ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۴۱] و امثال آن ناظر به قسم دوم است یعنی خداوند علم به مغیباتی را که ذاتا برای مخلوق محال نیست در اختیار کسی که بخواهد قرار میدهد یعنی موانع ادراک را از سر راه او بر میدارد و این چه اشکالی دارد مثل اینکه خداوند بنده خود را از آنچه دیگران نمیدانند آگاه سازد مثلا بداند در آسمانها چیست و کیست و فردا چه خواهد شد و در قلب دیگری چه معنایی خطور میکند و امثان آن از اموری که آگاهی بر آنها عقلا و شرعا محال نیست فقط بستگی به خوا خدا و اراده او دارد و علوم انبیاء و اوصیاء بر مغیبات از این قبیل است، ولی اینجا تذکر یک نکته قابل اهمیت است و آن این است که مخلوق آنچه میداند به اذن خدا میداند و از خود نمیداند و خدا بر هر چیزی قادر و تواناست پس نمیتوان علم غیب را به طور کلی درباره مخلوق منتفی دانست»[۴۲]
|
٩. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین محسن غرویان، سید محمد حسین میرباقری و محمد رضا غلامی در کتاب «بحثی مبسوط در آموزش عقاید» در اینباره گفتهاند:
|
۱٠. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین رضا برنجکار و محمد تقی شاکر در مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در اینباره گفتهاند:
«میتوان غیب را دو قسم دانست: یکی مختص افرادی که مورد عنایت ویژه خدا هستند و دیگری، مشترک میان همه انسانهاست. [۴۵] [۴۶].
|
١١. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در اینباره گفته است:
«غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
|
۱٢. حجت الاسلام و المسلمین سلطانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی سلطانی در کتاب «امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه» در این باره گفته است:
«معنای غیب را باید با توجه به حدود و ادراکات و حواس بشری مقایسه کرد. راغب میگوید: "هرچیزی که نهان از دیدگان باشد، غیب و غایب است". از این رو در معنای سخن خدا که فرمود: ﴿وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ﴾ [۵۱] میگوید: "مراد غایبین از حواس و علم انسان است". [۵۲]. علامه طباطبایی نیز قید "غیبت از حس" را در تعریف ارائه میدهد، به بیان وی: "اشیای ناپیدا -یعنی اشیایی که با حواس درک نمیشوند- غیب به حساب میآیند."[۵۳]
الف) غیبی که از قلمرو ادراک حسی، عقلی و حتی علم حضوری ما خارج است. ب) غیبی که به صورت نسبی برای بعضی افراد پنهان و برای بعضی آشکار است. در این صورت اطلاق عالم الغیب بر خدا و اولیای الهی به این معناست که خدا، انبیا و ائمه، عالم به غیوبی هستند که برای دیگران غیب به شمار میآید، نه برای اولیای الهی یا خدا. از سوی دیگر اگر غیب و شهود با ملاکهای ظاهری سنجیده شوند، با توجه به شدت و ضعف حواس، غیب و شهود هم باید متفاوت باشند،در نتیجه غیب و شهود مطلق نخواهیم داشت؛ بلکه غیب، حقیقتی نسبی است.»[۵۵]. |
۱٣. حجت الاسلام و المسلمین مهدیفر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدیفر در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن» در اینباره گفته است:
«امور غایب به سه دسته تقسیم میشوند:
|
۱٤. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در اینباره گفته است:
«قبل از بیان اقسام غیب نکتهای لازم به ذکر است که ذات خداوند وجودی بینهایت بوده و بر سراسر هستی احاطه کامل دارد و علم و آگاهی او نسبت به همه هستی شهود و حضور است و تمام موجودات نزد او حاضر و ظاهر است و هیچ چیزی از دید او پنهان نیست. او "علّام الغیوب"، یعنی آگاه به تمام اسرار نهان در سراسر جهان طبیعت و ماوراء طبیعت بوده و تمام کلیدهای غیب نزد او آشکار و عیان است. از این جهت امیرمؤمنان علی(ع) حق تعالی را چنین توصیف میکند: "کُلُّ سِرٍّ عِنْدَکَ عَلَانِیَةٌ وَ کُلُّ غَیْبٍ عِنْدَکَ شَهَادَة"[۵۷] ،[۵۸] لذا تقسیم غیب به اعتبار و آگاهی انسانی است و به دو بخش تقسیم میشود: غیب مطلق و غیب نسبی.
|
۱٥. حجت الاسلام و المسلمین ایزدپور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا ایزدپور در مقاله «چشمهسار علوم اهل بیت» در اینباره گفته است:
|
۱٦. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در اینباره گفته است:
|
۱٧. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد مشکی در مقاله «بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید» در اینباره گفته است:
«علم غیب اقسامی دارد که عبارتاند از: ۱ .محدود؛ ۲ .نامحدو د؛ ۳ .ذاتی؛ ۴ .اکتسابی.[۶۷] شیخ مفید در مورد علم غیب امامان، دیدگاه خود را در کتاب اوائل المقالات چنین بیان کرده است: من میگویم که ائمه آل محمد(ص) از ضمایر بعضی از بندگان آگاه بودند، و از هر چه باید بشود، پیش از تحقق و شدن آن خبر داشتند، ولی این صفتی واجب در آنان، یا شرطی لازم، برای امامت نیست، بلکه تنها بدان جهت چنین میگوید که خدا در حق ایشان اکرام میکند، و این دانش از باب لطف به آنان ارزانی میدارد، که دیگران بهتر فرمان ایشان ببرند، و به امامت آنان متمسک شوند، و این دانش به طریق استدلال عقلی واجب نیست. بلکه برای آنان از جهت وحی و سمع واجب شده است؛ و اما به صورت مطلق گفتن که امامان، از غیب آگاهاند، خطای آشکار است. چه این صفت تنها مخصوص کسی است که علم ذاتی به اشیاء داشته باشد، نه علم مستفاد، و این جز، مخصوص خداوند عزوجل نسیت. همه امامیه با گفته من موافقاند، جز معدودی از ایشان که مفوضه و غلات وابسته به آناناند.[۶۸] از این سخن نکات زیر استنباط میشود:
|
۱٨. حجت الاسلام و المسلمین ردایی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ردایی در مقاله «قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل» در اینباره گفته است:
از اخبار مستفیضه از اهل بیت: آن است که علم غیب بر دوگونه است:
|
١٩. حجت الاسلام و المسلمین امامخان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امامخان در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در اینباره گفته است:
«از یک نظر گاه نسبت به انسان غیب بر دو قسم است. چنانکه همین مطلب از کلام راغب و دیگر لغتشناسان همانطور که در معنای غیب گفته شد استفاده میشود. زیرا اولاً: همه آن چیز که از ما نهان است و پوشیده، برای خداوند آشکار و عیان است. چون وسعت و گستردگی علم او به همه چیز احاطه کامل دارد. و او ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ﴾ [۷۷] است و معنی ندارد چیزی از او پنهان باشد. ثانیاً: اگر کسی از رویدادی پرده بردارد، بیگمان غیبگوئی کرده است، در حالی که همین رویداد برای کسانی که آن را دیدهاند یا خواهند دید، غیبی نیست. پس با توجه به مطالبی که گفته شده میتوان گفت که غیب نسبت به انسان بر دو قسم است. (۱) غیب مطلق و (۲) غیب نسبی. غیب مطلق: یعنی ساحتی از هستی که همیشه در حجاب غیب و برای انسان مستور است و خواهد بود و انسان درین سیر کمالی اگر در بالاترین نقطه آن نیز قرار گیرد دست او از آن کوتاه است. این مرحله در حقیقت دریدن حجاب امکانی است که البته برای بشر امکان ندارد و ممکن نیست که بتواند از این حجاب بیرون آید. البته در صورت اتصال و تعلق به معدن عظمت، انسان رنگ و بوی آنجا را میگیرد و هر چه به آن متعلق میشود آزاد میگردد، اما با این حال حد و مرز امکانی وجود دارد، که برای بشر بزرگترین حجاب غیب است. غیب نسبی: یعنی اموری هست که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیست اما نسبت به انسانهایی غیب محسوب میشود. بسیاری از فیوضات و مراحل وجودی در سلوک الی الله برای اولیای الهی غیب نیست اما برای ما انسانهای محجوب به حجب ظلمانی غیب است. انسان هر چه بتواند در عوالم وجود به تعلق و سیر استکمالی بپردازد پردههای غیب کنار رفته و چهره حقیقت الحقایق بر او آشکار میگردد. لذا آنچه که در عوالم علوی برای ملائکه مورد شهود و علم آنها است برای مردم ساکن در نشاه طبیعت غیب است، زیرا شهود و غیب باید بر اساس ظروف و نشأتی که مورد بحث قرار گیرد، ملاحظه شود. عالم قیامت و وقایع جاریه بر اموات، طبق نص قرآن غیب است و ایمان به معاد را قرآن ایمان به غیب دانسته است، با آنکه آن حوادث برای مردگان، عین شهود است: ﴿ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ ﴾ [۷۸][۷۹]. علامه طباطبایی میفرماید: " غیب خدا مشتمل بر دو گونه غیب است. یکی امور غیبی که پا به عرصه شهود گذاشته و دیگر اموری که در غیب مطلقاند. البته اموری که پا به عرصه وجود و شهود گذاشته و عالم قدر را به وجود آوردهاند بدون در نظر گرفتن حدود و اندازهای که در سیر نزول به خود گرفتهاند، به غیب مطلق بازگشت دارند و همان غیب مطلقاند و اگر به آنها شهود و اموری دارای غیب اطلاق میشود بدلیل این است که در یک اندازه و شکل و قدر خاص ظهور دارند و میتوانند متعلق علم بشر قرار بگیرند. پس موجودات وقتی از امور شهودی هستند که متعلّق علم ما قرار گیرند و گرنه بدون حد و اندازه از امور غیبی محسوب میشوند، البته جا دارد که به موجودات عالم در وقتی که متعلق علم ما قرار نگرفته است غیب نسبی نام گذاریم، چون این گونه "غیب بودن" وصف نسبی است که بر حسب نسبتها مختلف میشود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس برای ماست نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب میباشد، لکن برای کسی که داخل منزل است غیب نیست، و همینطور نور و رنگها برای حاسه بنیایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است. و شنیدنیها برای حاسه شنوایی مشهود و برای حاسه بنیایی غیب است و محسوسات این دو نسبت به انسانی که دارای آندو حاسه است مشهود است و نسبت به انسان کر و کور غیب است و روی این حساب غیبیهایی که خدای متعال در آیه فرموده: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾ [۸۰]. از نوع همین غیبهای نسبی است. برای اینکه همه آنچه در آیه ذکر شده است اموری محدود و دارای قدر است که تعلق علم انسان به آن محال نیست[۸۱]. بنابراین امور غیبی بر دو گونه است. غیب مطلق و آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن را ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت احاطه بر آن را دارد. اما بدلیل اینکه شرایط بر او آماده نشده است فعلاً از او غایب است و از بیان علامه بهدست میآید که انسان میتواند به اموری که در قوس نزول لباس حد و اندازه به خود پوشیدهاند احاطه علمی پیدا کنند و همه آن امور بر او مشهود و او بر همه شاهد باشد»[۸۲]. |
۲٠. حجت الاسلام و المسلمین الهی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عباس الهی، در مقاله «تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود» در اینباره گفته است:
«غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی. غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند ذات خداوند که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، گرچه برای خودش مشهود است؛ به همین جهت، غیب مطلق، که حتی برای خود همان شیء نیز غیب باشد، هرگز وجود ندارد، بلکه معدوم محض است غیب نسبی آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است؛ مانند اخبار گذشتگان: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[۸۳]؛ و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسانهاست. فرشته نیز تمثلش برای برخی انسانها ممکن است: ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴾[۸۴]؛ و مشاهدهاش میسور انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده میکنند: ﴿يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ ﴾[۸۵]. در برابر غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر غیب مطلق است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان است[۸۶]. غـب و شهادت متعلقات و مصادیق بسیاری دارد، به طوری که هر امری اعم از یک شیء و خبر و حادثه و علم مافوق طبیعت، میتواند موضوع غیب یا شهادت قرار گیرد»[۸۷]. |
۲١. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران)؛ |
---|
آقای دکتر معارف و دیگر نویسندگان مقاله «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن» در اینباره گفتهاند:
«غیب به دو نوع کلی تقسیم میشود: مطلق و نسبی. غیب مطلق از مرحله شهود انسان خارج بوده و نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر دارد و مادامی که از عالم غیر شهود به عالم محدود نازل نشده، علم ما از درک آن عاجز است. غیب نسبی پا به عرصه شهود نهاده؛ لکن متعلق علم ما قرار نگرفته است و وصفی است که با اختلاف نسبتها متفاوت میشود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس ما است، نسبت به بیرون از خانه، غیب است. نور و رنگ برای حس بینایی، شهود و برای حس شنوایی غیب است. محسوسات این دو حس برای انسان سالم، شهود و برای فرد کر و کور، غیب است[۸۸]، از این رو غیب دارای مراتبی است:
|
۲٢. آقای دکتر طاهری (استاد مجتمع آموزش عالى شهید محلاتی)؛ |
---|
آقای دکتر اسحاق طاهری در کتاب «درسهایی پیرامون نبوت و امامت» در اینباره گفته است:
«غیب در دو معنای خاص و عام بهکار رفته است؛ غیب در معنای عام شامل هر حقیقتی است که از دیدگاه انسان غایب است؛ یعنی میان انسان و آن حقیقت موانعی وجود دارد که از رابطه درکی میان انسان و آن حقیقت فاصله و حجاب انداخته است. بنابر این هر حقیقت و واقعیتی که ماورای درک انسان جاهل است، نسبت به او غیب خوانده میشود. اما غیب به معنای خاص حقایق پشت پردهای است که حواس و ذهن و دیگر ابزارهای شناخت معمولی به آن راه ندارد. آنچه را که قرآن غیب خوانده و بارها به آن اشاره کره است همین معنای خاص غیب است. (...) بنابر این میتوان گفت که دانای مطلق غیب تنها خداست و اگر بخواهد از این دانش کسی را آگاه کند منعی نیست. از این رو بعید دانستن علم غیب برای غیر خدا اجتهاد در مقابل نص صریح است»[۹۰]
|
۲٣. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛ |
---|
آقای رضوانی، در کتاب «شیعهشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«غیب را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهى که غیب الغیوب است؛ به خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص براى افرادى ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و غالب غیبها از این قبیل است. و تنها کسى که به عالم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾ </ref> اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حسر، آیه: ۲۲.</ref>»[۹۱].
|
۲٤. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای منصف علی مطهری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در اینباره گفته است:
«از یک نظرگاه، نسبت انسان به غیب بر دو قسم است: یعنی ساحتی از هستی که همیشه در حجاب غیب و برای انسان مستور است، و خواهد بود و انسان در این مسیر کمالی اگر در بالاترین نقطه آن نیز قرار گیرد دست او از آن کوتاه است. مانند ذات خداوند(...) یعنی اموری است که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیستاما نسبت به انسانهایی غیب محسوب میشوند. مانند اخبار گذشتگان. ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[۹۲] و یا قیامت و فرشتگان، زیرا قیامت برای بعضی انسانها شهود است فرشته هم تمثلش برای برخی انسانها ممکن است. ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا﴾[۹۳] که مشاهده اینها برای اولیای الهی و انبیاء میسور است. (...)
|
۲٥. آقای رهبری (پژوهشگر دانشگاه علمی کاربردی تبریز)؛ |
---|
آقای حسن رهبری در کتاب «بازاندیشی در علم امام» در اینباره گفته است:
«از برخی از روایات چنین برمیآید که علم غیب دو گونه است: علم غیبی که مخصوص خداوند متعال بوده و هیچکس را از آن آگاه نمیکند؛ و دیگری علم غیبی است که در اختیار پیامبران(ص) و امامان(ع) قرار داده و یا در وقت مقتضی قرار میدهد. به نمونههایی از این روایات توجّه فرمایید:
"ان لله عزوجل علمین علم لا یعلمه الا هو و علم علمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله(ع) فنحن نعلمه"[۹۹] [۱۰۰]
|
۲٦. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد نظیر عرفانی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در اینباره گفته است:
«غیب از یک دیدگاه نسبت به انسان بر دو قسم است:
ثانیاً: اگر کسی از رویدادی پرده بردارد، بیگمان غیب گویی کرده است، در حالی که همین رویداد برای کسانی که آن را دیدهاند یا خواهند دید، غیب نمیباشد. پس با توجه به مطالبی که بیان شد، میتوان گفت که غیب نسبت به انسان بر دو قسم است: یک: غیب مطلق دوم: غیب نسبی.»[۱۰۳]. |
٢٧. آقای رهبری (پژوهشگر دانشگاه علمی کاربردی تبریز)؛ |
---|
آقای حسن رهبری در مقاله «علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"» در اینباره گفته است:
«میتوان غیب را در سه گروه به ترتیب زیر طبقهبندی کرد:
|
۲٨. آقای شیخزاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای شیخزاده در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته است:
«غیب در یک تقسیم بر دو قسم است: ۱. غیب مطلق؛ ۲. غیب نسبی. الف) غیب مطلق: واقعیتی است که به علت نامحدودی و غیر مادی بودن برای همیشه و از همگان پنهان است مانند ذات خداوند که شناخت حقیقت ذات با هیچ یک از انواع علوم حضوری، حصولی و شهود قلبی برای هیچ کس ممکن نیست گرچه ذات خداوند برای خود خداوند مشهود است و مقصود از ایمان به غیب هم ایمان داشتن مؤمنان به همین نوع غیب است و آیاتی از قرآن که علم به غیب را منحصر به خداوند میکند نیز همین نوع غیب است. ب) غیب نسبی: یعنی چیزهای که از حواس یک نفر به علت دور بودن از آن یا علتی دیگر آن پنهان است و در برخی از مقاطع وجودی و یا برای برخی از افراد غیب است مثلاً کسی که در تهران است تهران برای او شهادت و اصفهان غیب است و بالعکس و نیز مانند اخبار گذشتگان و در قرآن کریم نیز در بعضی آیات مراد همان غیب نسبی است مانند: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ﴾ [۱۰۸]. در نتیجه غیب نسبی قابل حس و لمس بوده اما به علت دوری یا موانع دیگر دیده نمیشود به علاوه اینکه نسبت به غیب نسبی همه مردم اعم از مؤمنین و کافر ایمان و اعتراف دارند»[۱۰۹]. |
٢٩. آقای کرمزاده؛ |
---|
آقای علی کرمزاده در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان «بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید» در اینباره گفته است:
|
٣٠. آقای زرینجویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ |
---|
آقای عینالله زرینجویی، در پایاننامه کارشناسی ارشد «مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی» در اینباره گفته است:
«غیب یعنی اموری که از دسترس حواس انسان خارج هستند و در مقابل شهود و شهادت قرار دارد. در قرآن به هردو اشاره شده است: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ﴾[۱۱۳]. این غیب بر دو قسم است:
|
۳١. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» اینباره گفته است:
«اقسام علم غیب:
|
۳٢. خانم اصلانی منفرد (پژوهشگر دانشگاه آزاد اسلامی)؛ |
---|
خانم فاطمه اصلانی منفرد در مقاله «آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟» در اینباره گفته است:
«اسرار غیب دوگونه است:
|
۳٣. خانم پارسانسب (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛ |
---|
خانم گلافشان پارسانسب در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با موضوع «پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا» در اینباره گفته است:
«اسرار غیب دوگونه است: قسمتی مخصوص به خداست و هیچ کس جز او نمیداند مانند قیام قیامت و اموری از قبیل آن و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء میآموزد چنانکه در نهج البلاغه در ذیل همان خطبهای که اشاره کردیم میفرماید: علم غیب تنها علم قیامت و آنچه خداوند در این آیه بر شمرده است میباشد آنجا که میفرماید: آگاهی از زمان قیامت مخصوص خداست و اوست که باران را نازل میکند و آنچه در رحم مادران است میداند و هیچکس نمیداند فردا چه میکند و یا در چه سرزمینی میمیرد سپس امام(ع) در شرح این معنی افزود: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است، پسر یا دختر؟ زشت یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل؟ سعادتمند است یا شقی؟ اهل دوزخ است یا بهشت؟ اینها علوم غیبی است که غیر از خدا کسی نمیداند و غیر از آن علومی است که خدا به پیامبرانش تعلیم کرده و او به من آموخته است. ممکن است بعضی از انسانها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران مانند آن پیدا کند اما علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خداست».[۱۱۸]
|
۳٤. پژوهشگران پایگاه اطلاعرسانی حوزه؛ |
---|
پژوهشگران پایگاه اطلاعرسانی حوزه، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«غیب در یک تقسیم بندی به دو دسته تقسیم میشود: یک: غیب نسبی دوم: غیب مطلق. غیب نسبی آن غیبی است که نسبت به گروهی از افراد و موجودات شهود است و نسبت به گروه دیگر غیب محسوب میشود مانند حوادث گذشته در تاریخ و مانند اموری از این قبیل که از حواس ما خارج هستند. غیب مطلق آن غیبی است که اولاً از حواس ما خارج است و ثانیاً مادی نبوده و توجیه مادی هم ندارد. مثلاً جریان الکتریسیته اگر چه از حواس ما خارج است ولی توجیه مادی دارد و در نتیجه غیب مطلق محسوب نمیشود مصادیق غیب مطلق اموری مانند فرشتگان وحی الهی و ... میباشند»[۱۱۹].
|
۳٥.پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا؛ |
---|
پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا در کتاب «دانشنامه امام هادی» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«غیب در مقابل حضور قرار دارد و به چهار امر اطلاق میگردد:
|
۳٦. پژوهشگران وبگاه رهروان ولایت؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه رهروان ولایت، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«غیب نیز دو گونه است.
|
٣٧. پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی؛ |
---|
پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«اقسام غیب اصول و ریشههای غیب را میتوان در سه قسمت خلاصه کرد.
|
۳٨. پژوهشگران حوزه علمیه حضرت رقیه؛ |
---|
پژوهشگران حوزه علمیه حضرت رقیه، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«غیب و امور غیبی دو قسماند: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق آن است که در هیچ شرایطی قابل ادراک نیست؛ همانند ذات الهی که غیب الغیوب است و در این مرتبه از ذات تنها ذات، علم به ذات دارد. در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات واجب تعالی نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند. آگاهی بر غیب نسبی نیز، غیبی که با شرایط خاص زمانی و مکانی برای افراد قابل درک است که خود دارای مراتب است، و این گونه نیست که هرکس به این وادی قدم گذاشت، بر تمامی امور آگاهی یابد»[۱۲۹] |
٣٩. پژوهشگران وبگاه برهان؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه برهان، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«درباره علم غیب در قرآن کریم دو گونه آیات وجود دارند؛ در برخی آیات، اطّلاع از علم غیب فقط و فقط به خدا نسبت داده شده و از غیر خدا نفی گردیده است؛ امّا در برخی آیات دیگر اطّلاع از علم غیب با اذن خدا برای برخی انسانها نیز اثبات شده است. لذا باید دانست که علم غیب معصوم(ع) به امری نهان، علم خداست؛ و علم خدا تخلّف بردار نبوده، واقع شدنش حتمیاست. به تعبیر دیگر، متعلّق علم غیب، قضای حتمیاست؛ لذا قابل جلوگیری نمیباشد. معصوم(ع) دو حیثیّت وجودی دارد. او از آن جهت که فردی است مکلّف، ابداً علم غیب ندارد؛ و مثل افراد عادی است؛ لذا مثل مردم عادی رفتار میکند. امّا از آن حیث که امام(ع) یا پیغمبر(ص) میباشد، علم او علم خداست؛ دیدن او دیدن خداست؛ شنیدن او شنیدن خداست و.... لذا از این حیث او دیگر در ردیف مکلّفین عادی نیست؛ بلکه مأمور تکوینی خدا بوده، دست و زبان خداست. لذا مقتضای قضای حتمی خدا را محقّق خواهد ساخت. اگر آیات ۶۰ به بعد سوره کهف را مطالعه فرمایید و به عملکرد حضرت خضر(ع) توجّه فرمایید این معنا را متوجّه میشوید. در چنین حالتی، انسان معصوم(ع) به حکم مکلّف بودن کار انجام نمیدهد، بلکه به عنوان مأمور خدا عمل میکند. حضرت خضر(ع) کشتی مردم را خراب میکند، کودکی را میکشد، امّا نه خرابهکار است و نه قاتل. چون او دست خداست. نقش او در این جریانات مثل نقش فرشته هاست. مثلاً او در کشتن کودک، همانند حضرت عزرائیل(ع) عمل میکند. در جریان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع)، در حقیقت دو نفر مطرح نیست؛ بلکه آن دو بزرگوار، دو روی یک انسانند. هر پیامبر و امامی ظاهری دارد و باطنی؛ که از حیث ظاهرش مثل افراد عادی، مکلّف است به تکالیف شرعی؛ و از حیث باطنش، مأمور تکوینی خداست؛ و هر چه اراده ی خدا بدان تعلّق گرفته به دست او جریان مییابد. در این جریان، حضرت خضر(ع) به عنوان باطن حضرت موسی(ع) عمل میکند. در او حیثیّت باطن نمودار شده و در حضرت موسی(ع) حیثیّت ظاهر؛ و الّا حضرت خضر(ع) نیز در محضر مردم، مثل یک انسان مکلّف رفتار مینمود؛ کما اینکه حضرت موسی(ع) نیز مثل حضرت خضر(ع) علم غیب داشت؛ بلکه حضرت موسی(ع) یقیناً افضل از حضرت خضر(ع) بوده است. در روایات نیز تصریح شده که حضرت موسی(ع) اعلم از حضرت خضر(ع) بوده است؛ لکن در این جریان، خدا میخواهد دو روی انسان کامل را به نمایش بگذارد»[۱۳۰]
|
۴٠. پژوهشگران مجمع رهروان کوی دوست؛ |
---|
پژوهشگران مجمع رهروان کوی دوست، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«اسرار غیب به ۲ شکل است:
امام صادق(ع) در زمینه علم غیب ائمه(ع) میفرماید:« إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً لَمْ يَعْلَمْهُ إِلَّا هُو»[۱۳۱] و « وَ عِلْماً أَعْلَمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَه»[۱۳۲] و «فَمَا أَعْلَمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»[۱۳۳] |
٤١. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست. |
---|
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در اینباره گفتهاند:
«غیب مکانى: مانند آنچه قرآن در داستان حضرت یوسف(ع) بیان فرموده است: ﴿لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ﴾[۱۳۸]
|
پرسشهای وابسته
- غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)
- آیا غیب مطلق برای خدا هم غیب است یا برای او قابل ادارک است؟ (پرسش)
- غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)
- به چه دلیل برای خداوند غیبی وجود ندارد؟ (پرسش)
- اگر برای خدا غیبی وجود ندارد معنای عالم الغیب والشهادة چیست؟ (پرسش)
- آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)
- اقسام و انواع علم غیب کداماند؟ (پرسش)
- علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)
- علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)
- علم غیب فعلی یا دائمی به چه معناست؟ (پرسش)
- علم غیب شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)
- فرق بین علم غیب فعلی و شأنى چیست؟ (پرسش)
- آیا علم غیب مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)
- فرق علم غیب خدا و علم غیب برگزیدگان خدا چیست؟ (پرسش)
- فرق علم غیب پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)
- آیا علم غیب پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۷۹.
- ↑ او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمیسازد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد.
- ↑ خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند.
- ↑ تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.
- ↑ این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹
- ↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ جهان بینی توحیدی، ص ۸۷.
- ↑ آشنایی با قرآن ج۶، ص ۱۸۷.
- ↑ پاسداران وحی، ص ۱۶۸.
- ↑ «بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند»سوره نمل آیه۶۵
- ↑ پایگاه اظلاعرسانی دفتر آیت الله مکارم
- ↑ دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۱۵
- ↑ تسنیم، ج ۲۵، ص ۲۶۶.
- ↑ تسنیم، ج ۲۵، ص ۳۷۴.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷
- ↑ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۷۹
- ↑ تسنیم، ج ۳۱، ص ۴۶۷.
- ↑ تسنیم، ج ۲، ص ۱۷۱.
- ↑ این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
- ↑ چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.
- ↑ روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.
- ↑ تفسیر تسنیم]، ج ۲، ص ۱۶۰.
- ↑ سوره انعام، آیه: ۱۰۳.
- ↑ مهج الدعوات ص ۱۵۴.
- ↑ بحار الانوار ج ۸۳ ص۳۳۵.
- ↑ نهج البلاغه خطبه ۱.
- ↑ نهج البلاغه خطبه ۱۷۹.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۵۳، ذیل خطبه ۱۱۳؛ ج ۱۱، ص ۱۷۹ و ۲۰۲، ذیل خطبه۲۱۷؛ ج ۱۳، ص ۸، ذیل خطبه ۲۲۵.
- ↑ سوره فرقان، آیه: ۲۲.
- ↑ سوره مریم، آیه: ۱۷.
- ↑ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱، ذیل آیه ۳ سوره بقره.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۴۶، ذیل آیه ۳ سوره بقره.
- ↑ ادب فنای مقربان ج۳ ص۴۱۴.
- ↑ سوره بقره: ۳.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران: ۴۴.
- ↑ «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف: ۱۰۲.
- ↑ معارف قرآن ج۱،ص ۳۹۹
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.
- ↑ شرح زیارت جامعه کبیره؛ ص۲۰۳ و ۲۰۴.
- ↑ چرا که علت از آن حیث که علت است با تمام ذات، معلوم معلول نمیگردد
- ↑ بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج٢، ص٢۴.
- ↑ محمد حسین مظفر، علم امام، ص ۲۸ ـ ۲۷؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۵، ص ۸۲ ـ ۸۱؛ فخرالدین محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب ج۲، ص ۲۷۰؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ۳۵۷.
- ↑ مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۷-۶۶.
- ↑ این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
- ↑ چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.
- ↑ روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.
- ↑ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص ۸ و ۹.
- ↑ سوره نمل، آیه: ۲۰.
- ↑ مفردات راغب، ص۳۶۶-۳۶۷
- ↑ المیزان، ج۷، ص۱۲۸
- ↑ مرآة العقول، ج۳، ص۱۱۱؛ الغدیر، ج۵، ص۵۲.
- ↑ امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۶-۶۷
- ↑ علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۳.
- ↑ نهجالبلاغه
- ↑ جمع آوری: ابوالحسن محمد سید رضی، ترجمه، سید جعفر شهیدی، ص۱۰۳، انتشارات علمی و فرهنگی/ تهران، ۱۳۷۹ ه ش/ هجدهم "هر رازی پیش تو آشکار و هر نهانی نزد تو حاضر است".
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .
- ↑ اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ هش، چهارم.
- ↑ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ﻫ)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.
- ↑ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص ۲۷ - ۳۰.]
- ↑ چشمهسار علوم اهل بیت.
- ↑ گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
- ↑ ابنمنظور، ۱۴۱۰، ج۱
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۴؛ مکدرموت، ۱۳۷۲
- ↑ فاطلاق القول علیهم بانهم یعلمون الغیب فهو منکر بین الفساد
- ↑ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۷.
- ↑ مجلسی،۱۳۸۲ش، ج۲۶ ،ص۱۶۵ . هر آنچه را که خداوند به تمام پیامبران و تمام فرشتگان داده، اهل بیت یکجا برخوردارند. پس آنچه را که اهل بیت ندانستند یکی از آن دو اموری است که بیان کردیم.
- ↑ جن: ۲۷-۲۶
- ↑ کهف:۶۵
- ↑ نساء: ۱۱۳
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.
- ↑ قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷
- ↑ دانای نهان و آشکار است؛ سوره انعام، آیه: ۷۳.
- ↑ آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است؛ سوره هود، آیه: ۱۰۳.
- ↑ سید محمد حسین حسینی طهرانی، امامشناسی، ج ۱۲، ص ۲۱.
- ↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
- ↑ محمد حسین، طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص۱۲۶
- ↑ عسکری امامخان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل چهارم.
- ↑ این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
- ↑ چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.
- ↑ روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.
- ↑ تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود، ماهنامه معرفت، شماره ۲۱۶، ص٢۶.
- ↑ طباطبایی،المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص ۱۲۵؛ حسینی همدانی، انوار درخشان؛ ج۵، ص ۳۳۹ - ۳۴۲.
- ↑ نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)
- ↑ درسهایی پیرامون نبوت و امامت امام، ص۱۷۹ و ۱۸۱.
- ↑ شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص ۵۴۱ - ۵۵۴.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ «چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت»، سوره مریم آیه۱۷.
- ↑ پایاننامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۰۲.
- ↑ «همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و د حرف آن به محمد(ص) داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴.
- ↑ «اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است؛ .... و نزد ما هفتاد و دو حرف از آن است و یک حرف نزد خداست که در علم غیب به خود اختصاص داده است.» الکافی، ۱، ۲۳۰ .
- ↑ «همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و دو حرف آن به محمد(ص) داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴.
- ↑ خدای عزوجل را دوگونه علم است: ۱) علمی که نزد خود اوست و هیچکس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است. ۲) علمی که به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، آنچه به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، به ما رسیده است.
- ↑ خداوند متعال دو گونه علم دارد: ۱) علمی که جز خود او کس دیگری از آن آگاه نیست. ۲) علمی که به ملائکه و رسولانش آموخته است.
- ↑ الکافی، ۲۵۶ .
- ↑ دانشنامه امام علی(ع)، ۳، ۳۸۶.
- ↑ بازاندیشی در علم امام، ص۵۵ الی ۵۷.
- ↑ بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۵.
- ↑ « خزائن همه چیز تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمیکنیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.
- ↑ «چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند، ولی خداوند از میان فرستادگان خویش هر کس را بخواهد (برای آگاهی از آن) برمی گزیند [و قسمتی از اسرار نهان را در اختیار او می گذارد تا به اطلاع شما برساند»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند؛ بگو: روح، کار پروردگار من است؛ و شما از دانش آن جز اندکی داده نشدهاید»؛ سوره اسراء، آیه۸۵.
- ↑ علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"
- ↑ این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ سوره هود، آیه ۴۹.
- ↑ رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۱۱ و ۱۲.
- ↑ «الغيب مصدر، غابت الشمس و غيرها اذا استترت عن العين، يقال: غاب عني کذا، قال تعالی: "ام کان من الغائبين" و استعمل في کل غائب عن الحاسه و عما يغيب عن علم الانسان بمعنی الغائب قال "ما من غائبة في السماء والارض الا في کتاب مبين"»؛راغب اصفهانی، همان، ص ۳۶۶.
- ↑ علامه طباطبایی، همان، ج ۷، ص ۱۲۶.
- ↑ بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید، ص۲۲.
- ↑ سوره حشر، آیه: ۲۲.
- ↑ آگاهی امامان از غیب، ص۱۷.
- ↑ جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآنپژوهی
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است».
- ↑ آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ فصلنامه رشد آموزش معارف اسلامی شماره۷۹
- ↑ پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۲.
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی حوزه
- ↑ «(سلیمان) گفت: مرا چه شده چرا هدهد را نمیبینم، یا اینکه او از غایبان است» سوره نمل:۲۰.
- ↑ «او (یوسف) را در نهانگاهِ چاه بیفکنید» سوره یوسف:۱۰.
- ↑ «همه اینها سخنانی پنهانی (بیدلیل) است» سوره کهف:۲۲.
- ↑ «دانای غیب اوست...».
- ↑ پایگاه تخصصی عاشورا
- ↑ وبگاه رهروان ولایت
- ↑ همان کسانی که غیب را باور میدارند؛ سوره بقره، آیه:۳.
- ↑ خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت؛ سوره رعد، آیه:۲.
- ↑ مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
- ↑ حوزه علمیه حضرت رقیه
- ↑ وبگاه برهان
- ↑ برای خداوند علمی است که کسی جز او نمیداند.
- ↑ و علمی است که ملائکه و پیامبرانش را از آن آگاه کرده.
- ↑ علمی را که خداوند ملائکه و انبیاء رااز آن آگاه کرده ما ائمه هم از آن آگاهیم؛ بحارالانوار ج ۲۶ ص ۱۶۰ .
- ↑ و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.
- ↑ اگر یک آیه در قرآن نبود شما را به آنچه اتفاق میافتاد و تا روز قیامت اتفاق میافتد آگاه میکردم.
- ↑ خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک میکند و یا در آن مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.
- ↑ مجمع رهروان کوی دوست
- ↑ «او را نکشید بلکه در نقطه غایبی از چاه بیندازید»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰.
- ↑ «و گفت: چرا هدهد را نمیبینم، یا این که او از غایبان است؟»؛ سوره نمل، آیه ۲۰.
- ↑ «گروهی خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! و گروهی میگویند: پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. همه اینها سخنانی بیدلیل است و گروهی میگویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است! جز گروه کمی، تعداد آنها را نمیدانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!»؛ سوره کهف، آیه ۲۲و۲۶.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند»؛ سوره جن، آیه ۲۶.
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ وبگاه اسلام کوئست