القاب امام مهدی چیستند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۹۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پرسش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع اصلی = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع فرعی        = القاب [[امام مهدی]]{{ع}} چیستند؟
| تصویر = 7626626268.jpg
| تصویر             = 7626626268.jpg
| مدخل بالاتر = [[مهدویت]] / [[آشنایی با امام مهدی]] / [[معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی)]]  
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[نام‌ها و القاب امام مهدی]]
| مدخل بالاتر     = [[مهدویت]] / [[آشنایی با امام مهدی]] / [[معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی)]]  
| مدخل وابسته = ؟
| مدخل اصلی   = [[نام‌ها و القاب امام مهدی]]
| تعداد پاسخ = 8
| مدخل وابسته   = ؟
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان      = [[علی رضا رجالی تهرانی]] ؛ [[نویسندگان کتاب «نگین آفرینش»]]
}}
}}
'''القاب [[امام مهدی]]{{ع}} چیستند؟ ''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
'''القاب [[امام مهدی]] {{ع}} چیستند؟ ''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.


== پاسخ نخست==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:1368299.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علی رضا رجالی تهرانی]]]]
[[پرونده:1368299.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[علی رضا رجالی تهرانی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی رضا رجالی تهرانی]]'''، در کتاب ''«[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی رضا رجالی تهرانی]]'''، در کتاب ''«[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«نام اصلی [[امام مهدی|حضرت]]{{ع}}، [[محمد]] است. نامی که [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]] {{صل}} برای او گذارده و فرمود: اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. کنیه حضرت: [[ابوالقاسم]] است. و نیز [[ابو صالح]] و [[ابو عبداللّه]] و [[ابو ابراهیم]] و [[ابو جعفر]] و [[ابو الحسین]] هم گفته شده است<ref>الزام النّاصب، شیخ حائری یزدی، ج ۱، ص ۴۸۳.</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۵۹ الی ۶۱.</ref>.


<br><br><br><br><br><br>
«نام اصلی [[امام مهدی|حضرت]] {{ع}}، [[محمد]] است. نامی که [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]] {{صل}} برای او گذارده و فرمود: اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. کنیه حضرت: [[ابوالقاسم]] است. و نیز [[ابو صالح]] و [[ابو عبداللّه]] و [[ابو ابراهیم]] و [[ابو جعفر]] و [[ابو الحسین]] هم گفته شده است<ref>الزام النّاصب، شیخ حائری یزدی، ج ۱، ص ۴۸۳.</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۵۹ الی ۶۱.</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
| تصویر = 151864.jpg
| پاسخ‌دهنده = عباس رحیمی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[عباس رحیمی]]'''، در کتاب ''«[[امید فردا (کتاب)|امید فردا]]»'' در این‌باره گفته است:


==پاسخ‌های دیگر==
«این لقب‌ها هر کدام با یکی از ویژگی‌های آن حضرت مناسب است، به عنوان مثال چون هدایتگر است، مهدی و چون حجت خداست، حجت، و چون مردم منتظِر او هستند مُنتظَر، و چون صاحب ولایت و صاحب مردم است او را صاحب لقب داده‌اند. لقب [[قائم]] به دلیل قیام آن حضرت علیه دشمنان خداوند و برپایی دین مبین اسلام است. آن حضرت قیام می‌کند و قیام آن حضرت جهانی است و با ستمگران زمان خود ستیز می‌نماید و آنان را مجبور به کرنش در برابر دستورهای خداوند می‌کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.</ref>»<ref>[[عباس رحیمی|رحیمی، عباس]]، [[امید فردا (کتاب)|امید فردا]]، ص۱۶.</ref>.
{{یادآوری پاسخ}}
}}
{{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛}}
{{پاسخ پرسش
[[پرونده:151864.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[عباس رحیمی]]]]
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عباس رحیمی]]'''، در کتاب ''«[[امید فردا (کتاب)|امید فردا]]»'' در این‌باره گفته است:
| تصویر = 783993038.jpg
::::::«این لقب‌ها هر کدام با یکی از ویژگی‌های آن حضرت مناسب است، به عنوان مثال چون هدایتگر است، مهدی و چون حجت خداست، حجت، و چون مردم منتظِر او هستند مُنتظَر، و چون صاحب ولایت و صاحب مردم است او را صاحب لقب داده‌اند. لقب [[قائم]] به دلیل قیام آن حضرت علیه دشمنان خداوند و برپایی دین مبین اسلام است. آن حضرت قیام می‌کند و قیام آن حضرت جهانی است و با ستمگران زمان خود ستیز می‌نماید و آنان را مجبور به کرنش در برابر دستورهای خداوند می‌کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.</ref>»<ref>[[عباس رحیمی|رحیمی، عباس]]، [[امید فردا (کتاب)|امید فردا]]، ص:۱۶.</ref>.
| پاسخ‌دهنده = قنبر علی صمدی
{{پایان جمع شدن}}
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در این‌باره گفته است:
{{جمع شدن|۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛}}
*«معروف‌ترین القاب آن حضرت عبارت است از: [[مهدی]]، [[قائم]]، [[منتظر]]، [[حجت]]، [[خلف صالح]]، [[ابوالقاسم]]، [[بقیة الله]]، [[صاحب الامر]]، [[صاحب الزمان]] و [[ولی عصر]]، که مشهورترین آن، [[مهدی]] است<ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج۲، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۲۸-۴۲.</ref>»<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص ۷۴.</ref>.
[[پرونده:783993038.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[قنبر علی صمدی]]]]
}}
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در این‌باره گفته است:
{{پاسخ پرسش
:::::*«معروف‌ترین القاب آن حضرت عبارت است از: [[مهدی]]، [[قائم]]، [[منتظر]]، [[حجت]]، [[خلف صالح]]، [[ابوالقاسم]]، [[بقیة الله]]، [[صاحب الامر]]، [[صاحب الزمان]] و [[ولی عصر]]، که مشهورترین آن، [[مهدی]] است<ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج۲، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۲۸-۴۲.</ref>»<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص ۷۴.</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
{{پایان جمع شدن}}
| تصویر = 136863.JPG
{{جمع شدن|۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛}}
| پاسخ‌دهنده = خدامراد سلیمیان
[[پرونده:136863.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[خدامراد سلیمیان]]]]
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در دو کتاب ''«[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]»'' و ''«[[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
*«از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}.
:::::*«از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}.
 
::::::واژه "بقیت"، به معنای، بازمانده و پاینده و آن چیزی است که از چیزی باقی گذاشته شود. عبارت "بقیة اللّه"، هم در [[قرآن مجید]] و هم در روایات آمده است.
واژه "بقیت"، به معنای، بازمانده و پاینده و آن چیزی است که از چیزی باقی گذاشته شود. عبارت "بقیة اللّه"، هم در [[قرآن مجید]] و هم در روایات آمده است.
::::::در [[قرآن]]، فقط یک بار و در داستان [[حضرت شعیب]]{{ع}} ذکر شده است؛ آن‏جا که وی قوم خود را از کم‌‏فروشی نهی کرده، می‌‏گوید:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ }}﴾}}<ref> اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.</ref>
 
::::::در روایات گوناگونی "بقیة اللّه" به وجود [[امام مهدی]]{{ع}} یا برخی دیگر از [[امامان]]{{عم}} تفسیر شده است. *[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: نخستین سخنی که [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} پس از قیام خود می‏‌گوید، این آیه است:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ }}﴾}}<ref> اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.</ref>؛ سپس می‏‌گوید: "منم بقیة اللّه بر روی زمین"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" وَ أَوَّلُ‏ مَا يَنْطِقُ‏ بِهِ‏ هَذِهِ‏ الْآيَةُ ﴿{{متن قرآن| بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ }}﴾‏ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُم‏  ‏‏‏‏‏"}}، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۰، باب ۳۳، ح ۱۶.</ref>
در [[قرآن]]، فقط یک بار و در داستان [[حضرت شعیب]] {{ع}} ذکر شده است؛ آن‏جا که وی قوم خود را از کم‌‏فروشی نهی کرده، می‌‏گوید: {{متن قرآن|بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ }}<ref> اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.</ref>
::::::درست است که در آیه مورد بحث، مخاطب، قوم شعیب بوده و منظور از "بقیة اللّه"، سود و سرمایه حلال یا پاداش الهی است؛ ولی هر موجودی نافع که از طرف خداوند سبحانه و تعالی برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، "بقیة اللّه" محسوب می‌شود. بر این اساس، تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ، بقیة اللّه هستند. تمام رهبران راستین نیز که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت باقی می‌‏مانند، از این نظر بقیة اللّه هستند. سربازانی که پس از پیروزی از جنگ بازمی‌‏گردند، آنان نیز بقیة اللّه هستند. در روایات، دعاها و زیارات، امامان‏ معصوم{{عم}} به عنوان "بقیة اللّه" توصیف شده‏‌اند، برای نمونه به بعضی از آن‏ها اشاره می‌‏شود:
:::::#به دستور [[هشام بن عبد الملک]]، [[امام باقر]]{{ع}} را به شام بردند. هنگام بازگشت به مدینه، هشام فرمان داد بازارها را بر روی آن حضرت و همراهانش ببندند و آنان را از خوراک و آشامیدنی محروم سازند. وقتی به شهر مدینه رسیدند، مردم در شهر را بر رویشان بستند و اصحاب آن حضرت به سبب کمبود آب و غذا به زحمت افتادند و به آن بزرگوار شکایت بردند. [[امام باقر]]{{ع}} بالای کوهی مشرف به شهر رفت و با صدای بلند فرمود: ای اهل شهری که مردمانش ستمگرند! به خداوند سبحانه و تعالی سوگند! من بقیة اللّه هستم. خداوند سبحانه و تعالی فرمود: "بقیة اللّه برایتان بهتر است؛ اگر [[ایمان]] دارید" <ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵.</ref>.
:::::# در [[زیارت جامعه کبیره]]، می‌‏خوانیم: "سلام بر امامان که ... بقیة اللّه هستند ...»<ref>{{عربی|اندازه=120%|" السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّة ... وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ  ...‏‏‏‏‏"}}، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیة، ج ۲، ص ۶۰۹.</ref>. از آنجا که [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}}، آخرین پیشوا و بزرگ‏ترین رهبر انقلابی پس از بعثت [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است، یکی از روشن‏‌ترین مصادیق "بقیة اللّه" و شایسته‏‌ترین فرد به این لقب است؛ به ویژه که یگانه باقی‏مانده بعد از پیامبران و [[امامان]] است. نمونه‌‏ای از این‏ روایات بدین قرار است:  در دعای ندبه می‌‏خوانیم: "کجا است آن بقیة اللّه که از عترت هدایت‌گر بیرون نیست؟"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَيْنَ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ الَّتِي‏ لَا تَخْلُو مِنَ‏ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَة‏‏‏‏‏"}}، سید بن طاوس، الاقبال، ص ۲۹۷.</ref>. مردی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: "آیا بر [[امام]] قائم می‌‏توان با عنوان امیر مؤمنان سلام کرد؟" فرمود: "نه؛ خداوند سبحانه و تعالی این نام را به [[امام علی|حضرت امیر مؤمنان علی]]{{ع}} اختصاص داده است. پیش از او کسی این نام بر خود ننهاده و پس از او نیز کسی این نام را به خود نبندد، مگر آن‏که کافر باشد راوی گوید: پرسیدم: "فدایت شوم! پس چگونه بر او سلام کنند؟" فرمود: می‏‌گویند {{عربی|اندازه=150%|" السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ ‏‏‏‏‏"}} سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ }}﴾}}<ref> اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.</ref> <ref>{{عربی|اندازه=120%|" لَا ذَاكَ‏ اسْمٌ‏ سَمَّى‏ اللَّهُ‏ بِهِ‏ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ لَمْ‏ يُسَمَ‏ بِهِ‏ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا يُسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِر‏‏‏‏‏"}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۱۱، ح۲؛ تفسیر فرات کوفی، ص۱۹۳، ۲۴۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۷۶.</ref>.
:::::#[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: نخستین سخن [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} پس از ظهور، این آیه است که می‌‏گوید: بقیة اللّه برایتان بهتر است؛ اگر [[ایمان]] دارید. آن‏گاه می‌‏فرماید: "منم بقیة اللّه و حجّت و خلیفه او در میان شما" در آن زمان هرکس بر آن حضرت سلام کند، می‌‏گوید: {{عربی|اندازه=150%|" السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏‏ ‏‏‏‏‏"}} <ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۰، ح۱۶.</ref>.
:::::#وقتی [[احمد بن اسحاق بن سعد اشعری]]، به محضر [[امام عسکری]]{{ع}} شرفیاب شد و درباره جانشین آن حضرت پرسید، آن حضرت کودکی خردسال، همچون قرص ماه را به او نشان داد. [[احمد بن اسحاق]] پرسید: "آیا نشانه‌‏ای هست تا قلبم اطمینان یابد؟" آن کودک زبان گشود و با زبان عربی فصیح فرمود: من بقیة اللّه بر زمین و منتقم از دشمنان او هستم. ای [[احمد بن اسحاق]]! بعد از دیدن این کرامت‏، نشانه‌‏ای طلب نکن<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏ وَ الْمُنْتَقِمُ‏ مِنْ‏ أَعْدَائِهِ‏ فَلَا تَطْلُبْ‏ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ‏ يَا أَحْمَدَ بْنَ‏ إِسْحَاق‏‏‏‏‏‏"}}، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۸۴، ح ۱.</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۱۶ - ۱۱۸.</ref>.
:::::*«"خاتم الاوصیاء" خاتم الاوصیاء، به معنای پایان بخش جانشینان [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، یکی از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ است. این لقب ابتدا بر زبان خود آن حضرت در کودکی- آن‏گاه که در آن سنین لب به سخن گشود- جاری شد. *البته این لقب، درباره [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان پایان‌‏بخش اوصیای آخرین [[پیامبر]] به کار رفته است<ref>  ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۹۳ و ج ۹۷، ص ۳۳۱</ref>.
::::::[[طریف ابو نصر]] گوید: "بر [[امام مهدی|صاحب الزّمان]]{{ع}} وارد شدم؛ آن حضرت فرمود: برای من صندل احمر <ref>نوعی چوب خوش‏بو</ref> بیاور. پس برای ایشان آوردم. آن حضرت رو به من کرد و فرمود: آیا مرا می‏‌شناسی؟ گفتم: بله. سپس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما آقای من و فرزند آقای من هستید. پس آن حضرت فرمود: مقصودم این نبود! گفتم: خداوند سبحانه و تعالی مرا فدای شما گرداند! بفرمایید مقصودتان چه بود؟ حضرت فرمود: من خاتم الاوصیاء هستم که خداوند به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دور می‏‌سازد<ref> {{عربی|اندازه=120%|" أَنَا خَاتَمُ‏ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي‏ يَدْفَعُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْبَلَاءَ عَنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏"}}، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۶، ح ۲۱۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲</ref>.
::::::علاوه بر خاتم الاوصیاء از [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ به عنوان "خاتم الائمه" نیز یاد شده است؛ چنان که [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} فرمود: ای مردمان! من پیامبرم و [[امام علی|علی]] جانشین من. آگاه باشید که خاتم الائمه، قائم و [[امام مهدی|مهدی]] از ما است"<ref> {{عربی|اندازه=120%|" مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنِّي‏ نَبِيٌ‏ وَ عَلِيٌ‏ وَصِيِّي‏ أَلَا إِنَ‏ خَاتِمَ‏ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ‏ الْمَهْدِيُ‏ ‏‏"}}، فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۹۷</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۹۷ - ۱۹۸.</ref>.
:::::*«یکی از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ "شرید"، به معنای آواره است. از آن‏جا که آن بزرگوار در دوران غیبت، منزلی معین، خاص و همیشگی ندارد، به این لقب خوانده شده است. [[اصبغ بن نباته]] گوید: از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} شنیدم که می‌‏فرمود: صاحب این امر، شرید یعنی آواره، طرید یعنی رانده، فرید یعنی تک و وحید یعنی تنها است<ref> شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۱۳</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۰.</ref>.
:::::*«یکی از لقب‌‏های [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ "صاحب الامر" است. [[امام صادق]]{{ع}} درباره اتفاقات هنگام ظهور می‌‏فرماید: "در این زمان، هر کس از فرزندان [[امام علی|علی]]{{ع}} که در مدینه است، به مکه می‌‏گریزد و به صاحب امر می‌‏پیوندد و او به سوی عراق روی می‌‏آورد"<ref> {{عربی|اندازه=120%|" يَوْمَئِذٍ مَنْ كَانَ بِالْمَدِينَةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ ع إِلَى مَكَّةَ فَيَلْحَقُونَ بِصَاحِبِ الْأَمْرِ وَ يُقْبِلُ‏ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ نَحْوَ الْعِرَاقِ‏ ‏‏‏‏"}}، نعمانی، الغیبة، ص ۲۷۰، باب ۱۴، ح ۴۳</ref>
::::::همه [[امامان]]{{عم}} صاحب امر [[امامت]] بوده‌‏اند؛ ولی به سبب عظمت امر [[امامت]] و قیام آن حضرت، این لقب درباره [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ متداول‌‏تر است.
::::::[[ریان بن صلت]] گوید: به [[امام رضا]]{{ع}} گفتم:"آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: من صاحب الامر هستم؛ امّا نه آن کسی که زمین را از عدل آکنده سازد؛ همان‏گونه که پر از جور شده‏ باشد. چگونه او باشم؛ در حالی که سستی بدن مرا می‌‏بینی و قائم کسی است که در سن پیران و منظر جوانان قیام می‏‌کند<ref> {{عربی|اندازه=150%|" أَنَا صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي‏ لَسْتُ‏ بِالَّذِي‏ أَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَلِكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي فَإِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ خَرَجَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ‏ ‏‏‏‏"}}»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۵، ح ۸</ref>
::::::البته آنچه بیشتر در روایات آمده "صاحب هذا الامر» است؛ ولی رفته رفته این ترکیب به "صاحب الامر» تبدیل شده و یکی از القاب آن حضرت شمرده شده است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۸۳ - ۲۸۴.</ref>.
:::::*«در روایات، صاحب الدار لقب [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ یاد شده است.
::::::مقصود از "دار" (خانه)، خانه پدری و جدّ آن حضرت است که آن‏جا غایب شده است. از آن‏جا که ذکر نام آن حضرت، در آن دوران جایز نبود، برای اشاره به آن حضرت، از انواع کنایه‌‏ها استفاده شد که از جمله "صاحب الدار" است.
::::::[[اسحاق بن یعقوب]] می‌‏گوید: "از [[محمد بن عثمان عمری]] خواستم نامه‌‏ای که در آن، پرسش‏‌های سختی را مطرح کرده بودم، به [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ برساند. پس توقیعی به خط مولایمان "صاحب الدار" صادر شد ...."<ref>  شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰؛ ص ۳۶۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۸۴.</ref>.
:::::*«از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ "صاحب الزّمان" است. این لقب، در متن روایات کمتر ذکر شده است؛ ولی در سخن یاران، راویان و شیعیان، فراوان به کار رفته است<ref>  شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۴، ح ۲۱۱ و ص ۲۷۱، ح ۲۳۷</ref>.
::::::[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "و آخرین آن‏ها قائم به حق، بقیة اللّه در زمین و صاحب الزّمان است<ref> {{عربی|اندازه=120%|" وَ آخِرُهُمُ‏ الْقَائِمُ‏ بِالْحَقِ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ وَ صَاحِبُ‏ الزَّمَان‏‏ ‏‏‏‏"}}، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۴۲، ح ۲۳</ref>.
::::::[[فضل بن شاذان]] در کتاب فضایل از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرده است: "هرکس دوست دارد خداوند سبحانه و تعالی را در حال کمال [[ایمان]] و حسن اسلام ملاقات کند، پس باید حجّت، صاحب الزّمان، قائم، منتظر و مهدی را دوست داشته باشد"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" مَنْ‏ أَحَبَ‏ أَنْ‏ يَلْقَى‏ اللَّهَ‏ وَ قَدْ كَمُلَ‏ إِيمَانُهُ‏ وَ حَسُنَ‏ إِسْلَامُهُ‏ فَلْيُوَالِ‏ الْحُجَّةَ صَاحِبَ‏ الزَّمَانِ‏ الْقَائِمَ‏ الْمُنْتَظَرَ الْمَهْدِي‏‏‏ ‏‏‏‏"}}، شاذان بن جبرئیل، الفضایل، ص ۱۶۶.</ref>.
::::::هریک از [[امامان]]{{عم}}، صاحب زمان خویشند؛ ولی به اعتبار طول عمر فراوان [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ و این‏که مدت زمانی بیش‏تر از سایر [[امامان]]{{عم}} زندگی کرده است، آن حضرت بیشتر به این لقب شهرت یافته است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۸۴ - ۲۸۵.</ref>.
:::::*«از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ که در روایات معصومان{{عم}} به آن اشاره شده "صاحب السیف" (صاحب شمشیر) است. درباره سلاح [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ هنگام ظهور، صراحتی وجود ندارد؛ ولی ممکن است این‏گونه روایات را حمل بر ظاهر کرد؛ یعنی آن حضرت، با همان سلاح‏‌های متداول عصر بعثت [[پیامبر]]{{صل}} ظهور خواهد فرمود. در این صورت، "صاحب السیف" در معنای حقیقی خود به کار می‌‏رود؛ اگرچه می‌‏توان آن را کنایه از "صاحب القدرة و العظمة" دانست و "سیف" را در این‏جا به معنای ابزار غلبه و قدرت معنا کرد.
::::::در کتاب کافی نقل شده است: وقتی از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} پرسیدند، آن حضرت فرمود: همه ما قائم به امر خداییم؛ یکی پس از دیگری، تا زمانی که صاحب شمشیر بیاید. چون صاحب شمشیر آمد، امر و دستوری غیر از آنچه بوده است، می‏‌آورد پدرانش مأمور به تقیه و صبر بودند و او مأمور به جهاد و برانداختن ظلم است‏"<ref> {{عربی|اندازه=120%|" كُلُّنَا قَائِمٌ‏ بِأَمْرِ اللَّهِ‏ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى‏ يَجِي‏ءَ صَاحِبُ‏ السَّيْفِ‏ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ‏ السَّيْفِ‏ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي‏ كَانَ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۲</ref>.
::::::گفتنی است این لقب، همانند بسیاری از القاب دیگر [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏، ویژه آن حضرت نیست و سایر [[امامان]]{{عم}} نیز به این عنوان ملقّب بوده‌‏اند. در این باره [[حکم بن ابی نعیم]] گوید: در مدینه خدمت [[امام باقر]]{{ع}} رسیده و عرض کردم: "من بین رکن و مقام نذر کرده و به عهده گرفته‏‌ام که اگر شما را ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم، تا زمانی که بدانم [[قائم آل محمد]]{{صل}} هستید یا نه؟ حضرت هیچ پاسخی به من نفرمود. سی روز در مدینه بودم. سپس در بین راهی به من برخورد کرد و فرمود: ای حکم! هنوز این جایی؟ گفتم: آری؛ من نذر خود را عرض کردم و مرا امر و نهی نکرده و پاسخی نفرمودید. فرمود: فردا صبح زود به منزل من بیا. فردا خدمتش رفتم؛ فرمود: مطلبت را بپرس. عرض کردم: من بین رکن و مقام، نذر کرده و روزه و صدقه‌‏ای برای خدا به عهده گرفته‏‌ام که اگر شما را ملاقات کردم، از مدینه بیرون نروم؛ جز آن‏که بدانم آیا شما قائم آل محمد هستید یا نه؟ اگر شما هستید، ملازم خدمتتان باشم و اگر نیستید، روی زمین بگردم و در طلب معاش برآیم. فرمود: ای حکم! همه ما قائم به امر خدا هستیم. عرض کردم: شما مهدی هستی؟ فرمود: همه ما به سوی خدا هدایت می‌‏کنیم. عرض کردم: شما صاحب شمشیری؟ فرمود: همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیریم شمشیر؛ [[پیغمبر]]، به ما به ارث رسیده و همراه ما است. عرض کردم: شما هستید آن‏که دشمنان خدا را می‌‏کشد و دوستان خدا به وسیله او عزیز می‌‏شود و دین خدا آشکار می‌‏گردد؟ فرمود: ای حکم! چگونه من او باشم، در صورتی که به چهل و پنج رسیده‏‌ام؛ حال آن‏که صاحب این امر از من به دوران شیرخوارگی نزدیک‌‏تر و هنگام سواری چالاک‌‏تر است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۱</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۸۵ - ۲۸۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۴. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛}}
[[پرونده:151974.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[سید نذیر الحسنی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر الحسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«در ضمن بحث و مطالعه درباره هویت شخصی مصلح جهانی، ناگزیر باید به بیان لقب‌های ایشان و معنای آن لقب‌ها نیز پرداخت. امام لقب‌های زیادی دارند که برخی از آنها عبارتند از:
:::::*'''مهدی''': ما در بخش‌های گذشته به توضیح در مورد این واژه که امام بدان مشهور شده‌اند<ref>منن الرحمن، ج ۲، ص ۲۳۳.</ref> پرداختیم و گفتیم که این واژه به‌طور کلی، دو معنا دارد.
::::::اول) مهدی به‌معنای کسی است که مردم را به سوی حق هدایت می‌کند. [[پیامبر]] در یکی از دعاهایشان می‌فرماید: "خداوند ما را به زیور ایمان آراسته کن و ما را هادی و مهدی قرار بده<ref>مسند أحمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۶۴.</ref>.
::::::دوم) مهدی همان کسی است که زمین را همان‌گونه که آکنده از ستم و بیداد شده، سرشار از عدالت و داد و انصاف می‌کند. ما این دو معنا را در بخش‌های گذشته از زبان [[امام باقر]] {{ع}} بیان کردیم.
:::::*'''[[حجت]]'''<ref>حجت یعنی: دلیل، سند و منبع مورد اعتماد و مقامی که گفتارش حجت است. "م"</ref>؛ علت اینکه این لقب به امام داده شده، این است که ایشان حجت خدا بر آفریده‌هایش است و خداوند به وسیله او، بر آفریده‌هایش حجت می‌آورد و در احادیث آمده است که او حجت خداوند است.
:::::*'''[[منتظر]]'''<ref>منتظر، اسم مفعول از باب افتعال است و به‌معنای چیزی یا کسی است که مردم انتظار فرارسیدن آن‌را دارند. "م".</ref>؛ امام به این دلیل منتظر خوانده شده است که مؤمنان، انتظار دیدن پگاه صادق ایشان بر خود را دارند تا دیدگان آنها با دیدن روی زیبا و قامت رشیدش روشن شود.
:::::*'''[[خلف صالح]]'''؛ این لقب را به این دلیل به امام داده‌اند که ایشان خلف و جانشین [[عترت]] و خاندان [[پیامبر]] {{صل}} و باقی‌مانده زنجیره طلایی خاندانی است که نخستین حلقه آن علی {{ع}} بوده و آخرین آن هم محمد مهدی {{ع}} خواهد بود.
:::::*'''قائم'''؛ به این دلیل امام به این نام خوانده شده که ایشان انقلابی جهانی برپا می‌کنند و با آن فساد را ریشه‌کن می‌کنند و خواب از چشمان متکبران و ستمگران تمام جهان می‌ربایند. آنها در آن زمان همگی هراسان و پریشان می‌شوند»<ref>[[سید نذیر الحسنی|الحسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۷۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۵. [[مجتبی تونه‌ای|آقای تونه‌ای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}}
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::*«[[احسان]] از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم. </ref>»<ref>[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۷۲.</ref>.
:::::*«[[اذن سامعه]] از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم</ref>>»<ref>[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۸۸.</ref>.
:::::*«"[[امیرالامره]]"، [[امیر المؤمنین]] {{ع}}،[[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} را به این لقب می‌خواندند. [[فضل بن شاذان]] در کتاب "غیبت" روایت کرده از [[امام صادق]] {{ع}} که فرمودند: "... بیرون می‌آید [[دجال]] و مبالغه می‌کند در اغوا و اضلال، پس ظاهر می‌شود امیر امره و قاتل کفره و سلطان مأمول که متحیر است در غیبت او عقول و او نهم از فرزندان تو است ای حسین، که ظاهر می‌شود بین رکنین و غلبه می‌کند بر ثقلین"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۶.</ref>.
:::::*«"[[ایدی]]"، از القاب حضرت شمرده شده است و ظاهراً مراد از "ایدی" که جمع "ید" است، به معنی نعمت باشد<ref>خصال صدوق ص ۱۰۸ تفسیر صافی ج۴ ص ۲۲۵.</ref>. استعمال کلمه "ید" به‌معنای نعمت، در زبان عربی بسیار است»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۴۸.</ref>.
:::::*«"[[بئر معطله]]"، از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} است. [[امام صادق]] {{ع}} در تفسیر آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|...وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ...}}﴾}}<ref>سوره حج، ۴۵.</ref> فرمود: "این مثلی است جاری شده برای [[آل محمد]] {{عم}}؛ بئر معطّله، چاهی است که از او آب کشیده نمی‌شود و منظور امامی است که غایب شده"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>«<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۰.</ref>.
:::::*«یکی از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} "بابُ الله" است. در [[زیارت آل یاسین]] می‌خوانیم: {{عربی|اندازه=155%|"السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِهِ"}}. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرمایند: "جانشینان [[پیامبر]]، همان ابواب خدایند، درهایی که از طریق آن‌ها می‌توان به حق رسید. اگر آن‌ها نبودند، خداوند شناخته نمی‌شد"<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۹.</ref>.
::::::[[امام باقر]] {{ع}} نیز فرمود: {{عربی|اندازه=155%|"نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ"}}<ref>همان.</ref>. در [[دعای ندبه]] هم نسبت به [[امام زمان]] {{ع}} می‌خوانیم: {{عربی|اندازه=155%|"أَيْنَ بَابُ اللَّهِ الَّذِي مِنْهُ يُؤْتَى؟"}}؛ کجاست آن باب اللّهی که از طریق او می‌توان به خدا رسید. باب الله یعنی چه‌؟ همان‌گونه که باب و در، وسیله ارتباط‍‌ است که هرکسی بخواهد به طور صحیح وارد خانه‌ای شود، باید از در وارد گردد، این خاندان هم باب هستند و هرکس می‌خواهد به خدا برسد و بهره‌ای از کمالات ربّانی ببرد، باید از طریق این خاندان قدم بردارد. امروز در عالم هستی، خدا یک باب دارد و آن وجود مقدس [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} است که هر کس می‌خواهد به آن‌جا که باید برسد، باید از این در وارد شود. از آغاز عالم، همه انبیای الهی و اوصیای گرامی آن‌ها، باب الله بودند. در هر عصری و زمانی خدا دری گشود و بابی برای هدایت و وصول خلق باز نمود تا این‌که سرانجام، مقام باب اللهی به آن وجود مقدس رسید. هر چند، عصر [[غیبت]] است، اما باب الله برای اهل الله مفتوح است<ref>نشریه موعود، شماره ۱۷، ص ۸۴.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۱.</ref>.
:::::*«"[[باسط]]"، در "هدایه" و "مناقب" از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است. به معنی فراخ‌کننده و گسترنده است و فیض آن حضرت چنان‌که خود فرمودند مانند آفتاب به همه‌جا رسیده و هر موجودی از آن بهره‌ور است و در ایام حضور و ظهور، عدلش چنان منبسط‍‌ و عام شود که گرگ و گوسفند باهم محشور شوند<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۷.</ref>.
:::::*«"[[بقیه الانبیاء]]"، از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} است. روایت شده از [[حکیمه خاتون]] که می‌فرماید: وقتی [[امام مهدی]] {{ع}} به دنیا آمد، ان جناب را به نزد برادرم [[امام عسکری|حسن بن علی]] {{عم}} آوردم، پس با دست شریف، روی پرنور او را مسح کرد و فرمود: سخن بگو ای [[حجة الله]] و [[بقیة الانبیاء]] و [[نور الاصفیاء]]...<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۷۱.</ref>.
:::::*«"[[بقیة الله]]"، یکی از القاب معروف [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} است. بقیة الله یعنی بقیه و بازمانده خلفای خدا در زمین از [[انبیا]] و [[اوصیا]] یا کسانی که خدا به وسیله آن‌ها بندگانش را باقی می‌دارد و مورد رحمت قرار می‌دهد. و اما ارتباط‍‌ و اختصاص این لقب شریف به آن وجود مقدس؛ هرچند از بعضی احادیث استفاده می‌شود که این لقب بر همه خاندان [[رسالت]] {{عم}} اطلاق می‌شود و همه آن‌ها بقیة الله هستند. در زیارت جامعه به همه آن ذوات مقدس به این عنوان عرض سلام داریم: {{عربی|اندازه=155%|"السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلَاةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاةِ وَ أَهْلِ الذِّكْرِ وَ أُولِي الْأَمْرِ وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ وَ خِيَرَتِهِ..."}}<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۷۳.</ref>.
::::::علاوه بر این جهت کلی، در قسمتی از [[روایات]] این لقب شریف به خصوص به بعضی از [[ائمه]] {{عم}} نسبت داده شده است و خود را به‌عنوان بقیة الله معرفی نموده‌اند. از جمله وقتی [[امام باقر|حضرت باقر]] {{ع}} از مسافرت پرماجرای شام-که به الزام خلیفه مروانی صورت گرفته بود- مراجعت می‌نمودند، نزدیک مدین که رسیدند مردم، به دنبال سم‌پاشی‌های دستگاه خلافت، دروازه‌ها را بسته مانع از ورود آن حضرت و همراهان به شهر شدند. حتی از فروختن آذوقه به آنان هم خودداری نمودند. امام {{ع}} بالای کوهی که مشرف به شهر بود رفته و با صدای بلند فریاد برآوردند: ای اهل شهری که ساکنانش ستم‌پیشه‌اند! من بقیة الله هستم. خداوند می‌فرماید: بقیة الله برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید...<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۴۷۱-۴۷۲.</ref>.
::::::همچنین نجمه مادر گرامی [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} گوید: چون فرزندم به دنیا آمد، پسر را در پارچه سفیدی پیچیده به دست پدر دادم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و کامش را با آب فرات برداشته به من برگرداند و فرمودند: بگیر او را. بدرستی که او بقیة الله عزّ و جلّ‌ است در زمین<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۰.</ref>.
::::::با همه آن‌چه آوردیم، در بسیاری از احادیث این لقب شریف به خصوص به حضرت صاحب الامر {{ع}} اطلاق شده و آن وجود مقدس خود را به این عنوان معرفی نموده و سایر بقیة الله‌ها حضرتش را به این نام نامیده‌اند. به حدّی این لقب با آن سرور ارتباط‍‌ پیدا نموده که به صورت لقب اختصاصی حضرتش درآمده است؛ به‌طوری که تا بقیة الله گفته می‌شود جز آن بقیة الله منتظر به نظر نمی‌آید. شاید سرّ مطلب این باشد که این بقیة الله، بقیه تمام بقیة الله‌هاست و پس از او دیگر بقیة اللهی نیست. هرکدام از حجج الهیه که از آغاز عالم آمدند، گرچه بقیة الله بودند و خدا آن‌ها را برای هدایت خلق باقی و بجا گذارده بود، بعد از هریک دیگری می‌آمد و اگر بقیة اللهی از دنیا می‌رفت، بقیة اللهی دیگر به جا می‌ماند و این رشته باقی بود. ولی آن وجود مقدّس، بقیه‌ای است که پس از او دیگر بقیه‌ای نیست؛آخرین بقیة الله است. با آمدن او دیگر بقیه‌ای باقی نمانده است که بیاید.
::::::در حدیث مفصلی از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} که متضمن سؤالات یکی از منکران نسبت به عده‌ای از آیات قرآن است این جمله یافت می‌شود که سائل پرسید: می‌یابم که قرآن می‌گوید: بقیة الله بهتر است برای شما. این بقیه چیست و کیست‌؟<ref>بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۱۰۶.</ref> [[امیر المؤمنین]] {{ع}} فرمود: آنان (اولیای خدا) بقیة الله‌اند. مقصود مهدی {{ع}} است که در هنگام پایان‌پذیری این مهلت خواهد آمد و زمین را از عدل و داد پر می‌کند؛آن‌گونه که از ظلم و جور مملو گشته است. از آیات و نشانه‌های او غیبت است و پنهانی؛آن‌گاه که طغیان گسترش گیرد و انتقام فرا رسد<ref>همان، ص ۱۱۹.</ref>.
::::::از [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} سؤال شد: آیا می‌شود به قائم [[آل محمد]] به‌عنوان امیر المؤمنین سلام کرد؟ فرمود: نه. این اسمی است که خدا [[امام علی|امیر المؤمنین علی]] {{ع}} را به آن نامیده و قبل و بعد از او جز کافر به این نام نامیده نشود. راوی حدیث عرضه داشت: فدای شما شوم! پس به حضرتش چگونه باید سلام کرد؟ فرمود: باید گفت: {{عربی|اندازه=155%|"السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ"}}. آن‌گاه آیه شریفه را تلاوت فرمود: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}﴾}}<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۴۱۱-۴۱۲.</ref> همچنین خود آن وجود مقدس در سنین طفولیت خود را به این لقب معرفی نموده است.
::::::آن‌گاه که جناب [[احمد بن اسحاق]] شرفیاب محضر امام یازدهم {{ع}} گردید و از حضرتش جویای خلیفه و جانشین پس از آن حضرت شد، امام {{ع}} از جا برخاسته به اندرون رفتند. وقتی بیرون آمدند، نور دیده‌شان، مهدی [[آل محمد]] {{عم}}-که در سن سه سالگی بود و چهره‌اش چون ماه تمام و بدر کامل می‌درخشید-بر دوش شریفشان بود. فرمودند: ای احمد بن اسحاق، اگرنه این بود که در نزد خدا و حجج او کرامتی داری، این پسرم را به تو نشان نمی‌دادم. ... حدیث به این‌جا می‌رسد که جناب احمد عرضه داشت: آقای من، آیا می‌شود آیت و علامتی مشاهده کنم که دلم آرام گیرد و گواه امامت نور دیده تابان باشد؟ تا این جمله را احمد بن اسحاق گفت، ناگهان حجت سه ساله پروردگار، لب به سخن باز نمود و به زبان عربی فصیح فرمود: {{عربی|اندازه=155%|"أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ"}}<ref>کمال الدین، ص ۳۸۴.</ref>؛ من بقیة الله هستم در زمین خدا و انتقام‌گیرنده از دشمنان او. پس بعد از این‌که به سرچشمه رسیدی نشانه مجو<ref>نشریه موعود، شماره ۲۱، ص ۵۴.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۷۱.</ref>.
:::::*«"[[بلد الامین]]"، یعنی قلعه محکم خداوند که کسی را به وی تسلّطی نیست. میرزا [[محمد رضا مدرس]] در "جنّات الخلود" آن را از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۷۳.</ref>.
:::::*«"[[جَنْب الله]]" از القاب [[حضرت حجت]] {{ع}} شمرده شده و در تفسیر آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يَا حَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ}}﴾}}<ref>سوره زمر، ۵۶.</ref> رسیده که امام {{ع}} جنب الله است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۵۲.</ref>.
:::::*«"تالی" در "مناقب" از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۱۶.</ref>.
:::::*«"تالی کتاب الله" به‌معنای تلاوت‌گر آیات [[وحی]] و از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} است. در زیارت [[آل یاسین]] آمده است: {{عربی|اندازه=155%|"السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ"}}؛ [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: "هنگامی که [[حضرت قائم]] {{ع}} بپا خیزد، خیمه‌هایی نصب می‌شود، برای کسانی که قرآن را به همان‌گونه که خداوند آن را نازل فرموده، به مردم بیاموزند"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۹.</ref>.
::::::[[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} تلاوت‌گر راستین [[قرآن کریم]] است. محدّث گران‌قدر حاج میرزا حسین نوری به نقل از عالم صالح، میرزا [[حسین لاهیجی رشتی]]، از ملاّ [[زین العابدین سلماسی]] آورده که فرمود: روزی [[سید بحرالعلوم]] وارد حرم مطهّر [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در نجف شد و این بیت را زمزمه کرد: چه خوش است صوت قرآن، ز تو دلربا شنیدن ... به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن. از سبب خواندن آن پرسیدم، فرمود: هنگامی که وارد حرم شدم، [[امام مهدی|حضرت حجّت]] {{ع}} را دیدم بالای سر با صدای بلند تلاوت قرآن می‌فرمود. چون صدای آن بزرگوار را شنیدم، این بیت را خواندم. چون وارد حرم شدم، قرائت را ترک نمودند و از حرم بیرون رفتند<ref>جنّة المأوی، حکایت ۵۴؛ نجم الثاقب، حکایت ۷۹.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۱۶.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۱۶.</ref>.
:::::*«"تأیید" از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} و به معنی نیرو و قوّت دادن است. در "[[کمال الدین (کتاب)|کمال الدین]]" روایت شده از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} که بعد از ذکر شمایل و نام‌های آن جناب، فرمود: می‌گذارد دست خود را بر سرهای عباد، و مؤمنی نمی‌ماند مگر آن‌که دلش سخت‌تر از پاره آهن می‌شود و خداوند به آن مؤمن، قوّت و نیروی چهل مرد می‌دهد<ref>جنّة المأوی، حکایت ۵۴؛ نجم الثاقب، حکایت ۷۹.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۱۷.</ref>.
:::::*«"تمام" از القاب [[حضرت حجت]] {{ع}} شمرده شده و معنی آن واضح است، زیرا آن حضرت در صفات حمیده و کمال و افعال و شرافت نسب، شوکت، حشمت، سلطنت، قدرت و رأفت، تام و تمام است. احتمال دارد که مراد از تمام، متمّم باشد، زیرا به آن حضرت، خلافت و ریاست الهیه در زمین تمام می‌شود<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۲۹.</ref>.
:::::*«"ثائر"از القاب حضرت شمرده شده و به معنی کینه‌خواه است که آرام نمی‌گیرد تا قصاص نماید. به آن حضرت ثائر گویند چون خواهد آمد تا مطالبه خون جدّ بزرگوارش بلکه خون جمیع اصفیا را بکند. در [[دعای ندبه]] است که {{عربی|اندازه=155%|"أَيْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِيَاءِ، أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلَاءَ"}}<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۳۷.</ref>.
:::::*«"جابر" به‌معنای درست‌کننده و شکسته‌بند، از لقب‌های خاص [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} است که فَرَجش، گشایش همه کارها و جبران‌کننده دل‌های شکسته و خرسندی همه قلوب پژمرده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۳۸.</ref>.
:::::*«جعفر از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است. شیخ صدوق در "[[کمال الدین (کتاب)|کمال الدین]]" روایت کرده از حمزه بن الفتح که گفت: "مولودی برای ابی محمد {{ع}} زاده شد که امر فرمود به کتمان او." حسن بن منذر از او پرسید که: "اسم او چیست‌؟" گفت: "نامیده شده محمّد و کنیه گذاشته شد به جعفر." ظاهراً مراد، کنیه معروفه نباشد، بلکه مقصود آن است که تصریح به اسم آن جناب نمی‌کنند، بلکه تعبیر می‌کنند از او به کنایه به جعفر، از ترس عمویش جعفر، که شیعیان چون با یکدیگر سخن می‌گویند، بگویند: "دیدیم جعفر را" و یا "او امام است" یا "از او توقیع رسید" و مانند این‌ها تا تابعان جعفر نفهمند، مقصود کیست. در "[[غیبت]]" نعمانی نیز دو خبر از امام محمد باقر {{ع}} است که در آن "جعفر" از القاب حضرت شمرده شده که کنیه گذاشته شد به عموی خود یا از او کنایه کند به عمویش<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۴۶.</ref>.
:::::*«"حجاب" از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده و در زیارت آن جناب است: {{عربی|اندازه=155%|"السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حِجَابَ اللَّهِ الْأَزَلِيِّ الْقَدِيمِ"}}<ref>همان.</ref>. حجاب یعنی حائل و واسطه. چون حضرت، واسطه فیض [[حق]] است، حجاب نامیده شده است»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۶۷.</ref>.
:::::*«"حق" از القاب حضرت شمرده شده است. [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: تعبیر به صیغه ماضی در آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قُلْ جَاءَ الْحَقُّ...}}﴾}} به جهت تأکید وقوع آن است؛ آن‌چنان‌که گویی واقع شده است. در زیارت حضرت هم هست که: {{عربی|اندازه=155%|"السَّلَامُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ"}}<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۹.</ref>.
:::::*«"حمد و حامد" در کتاب "هدایة" از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۸۶.</ref>.
:::::*«"خاتم الائم" از القاب حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۸۸.</ref>.
:::::*«"خاتم الاوصیاء" از القاب مشهوره حضرت است و آن حضرت خود را به همین لقب شناساند. خادم [[حضرت عسکری]] {{ع}} گفت: داخل شدم بر حضرت صاحب الزّمان {{ع}} پس به من فرمود: "ای طریف! سندل سرخ برای من بیاور!" آن را برای حضرت آوردم. فرمود: "مرا می‌شناسی‌؟" گفتم: آری. فرمود: "من کیستم‌؟" گفتم: تو مولای من و پسر مولای منی! فرمود: "این را از تو سؤال نکردم". گفتم: فدای تو شوم، بیان کن برای من آن‌چه را اراده کردی. فرمود: "منم خاتم الاوصیاء! به سبب من، خداوند بلا از اهل من و شیعیان من برمی‌دارد"<ref>نجم الثاقب باب دوم.</ref>.
::::::"خاتم" به‌معنای چیزی است که به وسیله آن، پایان داده می‌شود و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن، اوراق و مانند آن را مُهر می‌کنند. در "اقرب الموارد" و "قاموس"، کلمه خاتم -به کسر تاء و فتح آن- به معنی انگشتر، آخر قوم، عاقبت شیء و غیره آمده است. در مجمع البحرین می‌گوید: "خاتم النبیین" یعنی آخرین پیامبران که پس از وی پیغمبری نخواهد بود.
::::::این‌که به [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}، "خاتم الاوصیاء" و "خاتم ال[[ائمه]]" گویند به این جهت است که او آخرین نفر از سلسله [[امامان]] است و پس از او امامی نخواهد بود»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۸۸.</ref>.
:::::*«"خازن" از القاب حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۸۹.</ref>.
:::::*«خلف و خلف صالح از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است. روایت شده از [[امام رضا]] {{ع}} که فرمود: خلف صالح از فرزندان ابی محمد، حسن بن علی است و اوست صاحب الزمان و اوست مهدی. نیز روایت کرده از [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} که "خلف صالح"، از فرزندان من است. اوست مهدی؛اسم او [[محمد]] است و کنیه او [[ابوالقاسم]]. خروج می‌کند در [[آخر الزمان]] و مراد از خلف، جانشین است و آن حضرت، خلف جمیع [[انبیا]]ء و اوصیای گذشته است و جمیع علوم و صفات و حالات و خصایص آن‌ها را دارد و مواریث الهیه، که از آن‌ها به یکدیگر می‌رسد و همه آن‌ها، در آن حضرت و در نزد او جمع بود"<ref>منتخب الاثر، ص ۲۱۴.</ref>. در حدیث لوح معروف که جابر در نزد [[فاطمه زهرا|صدیقه طاهره]]{{س}} دید، بعد از ذکر [[امام عسکری|عسکری]]{{ع}} آمده است که: "آن‌گاه کامل می‌کنم این را به پسر خلف او که رحمت است برای جمیع عالمیان؛ بر اوست کمال صفوت [[حضرت آدم|آدم]] و رفعت ادریس و سکینه [[حضرت نوح|نوح]] و حلم [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] و شدّت [[حضرت موسی|موسی]] و بهاء [[حضرت عیسی|عیسی]] و صبر [[حضرت ایوب|ایوب]]{{عم}}"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>.
::::::در حدیثی که [[امام صادق]] {{ع}} از [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} به‌عنوان خلف صالح یاد کرده است، ممکن است کسی خیال کند که [[امام صادق]] {{ع}}، فرزند بلافصل خود را قصد کرده است، ولی روایات صریح وارده از آن حضرت و [[امامان]] پیشین، آن را توضیح می‌دهد که منظور، نواده ششمِ آن بزرگوار است<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۹۶.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۳.</ref>.
:::::*«"خلیفة الاتقیاء" از القاب حضرت شمرده شده است. روایت شده از [[حکیمه خاتون]] که می‌گوید: (پس از تولد حضرت) آن جناب را آوردم به نزد برادرم، [[حسن بن علی]]{{عم}}، پس با دست شریفش، روی پر نور او را مسح کرد و فرمود: "سخن بگو ای [[حجة الله]]، بقیه [[انبیا]]، خاتم اوصیاء، صاحب کره بیضاء، مصباح از دریای عمیق شدید الضیاء، سخن‌گوی ای خلیفه اتقیاء، نور اوصیاء..."<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۴.</ref>.
:::::*«"خلیفة الله" از القاب حضرت شمرده شده و به معنی جانشین خداوند است. در [[زیارت آل یاسین]] می‌خوانیم: {{عربی|اندازه=155%|"السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ"}}. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} فرمود: "خروج می‌کند مهدی و بر سر او، ابری است و در آن منادی‌ای ندا می‌کند این مهدی، خلیفة الله است؛ او را پیروی کنید"<ref>همان.</ref>. واژه خلیفه بر معانی متعددی آمده است، از جمله:
:::::#به‌معنای کسی است که در کاری به جای دیگری قرار گیرد و وظیفه او را انجام دهد،
:::::#به‌معنای امام راستین و پیشوای والایی است که برتر از او نیست،
:::::#به‌معنای بزرگ‌ترین فرمانروا و پرشکوه‌ترین زمامدار است<ref>مجمع البحرین، واژه خلیفه.</ref>. [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در فرازی از نخستین سخنرانی خود پس از ظهور می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|"أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ"}}<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲.</ref>.
::::::به راستی [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}، همان خلیفه باقی‌مانده‌ای است که قرآن شریف نیز به او اشاره دارد که: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۳۰.</ref>. [[امام مهدی]] {{ع}} خلیفه خدا به مفهوم حقیقی و جامع کلمه است و همه معانی واژه خلیفه را داراست. خداوند او را جانشین [[پیامبر]] {{صل}} قرار داده و او برگزیده خداست، نه منتخب مردم. خداوند او را به خلافت انتخاب نموده و از او خواسته است که برای هدایت انسان‌ها به دین صحیح و سالم آسمانی و اداره امور بلاد و عباد و اصلاح بشریت و فراهم آوردن تمامی وسایل و امکانات نیکی و نیک‌بختی بشر، قیام کند و جهان را سرشار از امکانات و وسایل مادّی و معنوی برای سعادت بشریت سازد»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۴.</ref>.
:::::*«"خلیل " از [[القاب امام مهدی]]{{ع}} شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۵.</ref>.
:::::*«"خنس" از القاب حضرت شمرده شده و به معنی سیاره‌هایی است که برای آن‌ها محل سیری است مانند زحل، مشتری، مرّیخ و زهره و عطارد. روایت است از امّ‌ هانی که گفت: ملاقات کردم [[امام باقر|حضرت باقر]] {{ع}} را، پس سؤال کردم از آن جناب، از این آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ}}﴾}}<ref>تکویر، ۱۵.</ref> فرمود: آن امامی است که پنهان می‌شود در زمان خود<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۵.</ref>.
:::::*«"داعی"، از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است. به‌معنای دعوت‌کننده است و آن حضرت، بندگان را از جانب خداوند به سوی خداوند دعوت می‌کند و حضرت، دعوت خود را به آن‌جا می‌رساند که دینی مگر دین جدّ بزرگوارش در دنیا نباشد<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۱۳.</ref>.
:::::*«"رجل" از القاب رمزی [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است که شیعیان، ان حضرت را به این اسم می‌خواندند<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۶۱.</ref>.
:::::*«"ساعة" از القاب حضرت شمرده شده است.[[امام صادق]] {{ع}} "ساعة" در آیات شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا}}﴾}}<ref>سوره اعراف، ۱۸۷.</ref>، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ...}}﴾}}<ref>سوره زخرف، ۸۵.</ref>، و {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ...}}﴾}}<ref>سوره زخرف، ۶۶.</ref> و {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|...وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ ... أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ}}﴾}}<ref>سوره شوری، ۱۷ و ۱۸.</ref> را به [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} تأویل کرده‌اند. سؤال کردند: معنی یمارون چیست‌؟ فرمود: "مجادله می‌کنند و می‌گویند کسی متولد شد و چه کسی او را دیده و کجاست و چه وقت ظاهر می‌شود؟ همه این‌ها به سبب عجله کردن در امر الهی و شک در قضا و دخالت در قدرت خداست.
::::::وجوه مشابهت آن حضرت با ساعة (قیامت) بسیار است، از آن جمله‌اند: ناگهانی اتفاق می‌افتند، در بسیاری علامات شریکند، مؤمن از کافر شناخته می‌شود، جبّاران هلاک می‌شوند، خداوند برای آن‌ها وقت معین در نزد انبیاء و ملائک قرار نداده است و همه پیامبران به آمدن آن‌ها خبر داده‌اند. [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} از [[رسول خدا]] {{صل}} پرسید: "قائم ما اهل بیت کی خروج می‌کند؟" حضرت فرمود: "ای حسن! جز این نیست که مثل او، مثل روز قیامت (ساعة) است که خداوند علم آن را بر اهل آسمان و زمین پنهان داشته است و نمی‌آید مگر ناگاه و بی‌خبر"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۹۳.</ref>.
:::::*«"سَبِیْل" از القاب حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۹۵.</ref>.
:::::*«"سدرة المنتهی" از القاب حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۹۶.</ref>.
:::::*«"سلطان مأمول" یکی از القاب حضرت شمرده شده است.[[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: بعد از ذکر جمله‌ای از فتن و حروب و آشوب‌ها، دجّال بیرون می‌آید و در گمراهی مردم بسیار می‌کوشد. پس ظاهر می‌شود امیر امره و قاتل کفره و سلطان مأمول که عقول در غیبت او متحیر است...". امام جعفر صادق {{ع}} فرمودند: "او کسی است که خداوند تعالی، اطاعت او را پس از [[انبیا]]ء و مرسلین، بر جمیع آدمیان و جنیان واجب کرده است. او سلطانی است پس از سلطانی، تا آن‌که منتهی شود به سلطان دوازدهم"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۷.</ref>.
:::::*«سنا از القاب حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۱۰.</ref>.
:::::*«"سید" از القاب حضرت شمرده شده است. کنیزکی که علی خیزرانی او را به [[امام حسن عسکری]] {{ع}} هدیه کرده بود گفت: "چون سید ([[حضرت مهدی]] {{ع}}) متولد شد، از او نوری ساطع بود که تا آسمان می‌رسید، مرغان سفیدی فرود آمدند و بال خود را بر سر و رو و سایر بدن حضرت مالیدند و آن‌گاه پرواز کردند. جریان را به [[امام حسن]] {{ع}} خبر دادیم، خندید و فرمود: آن‌ها [[ملائکه]] آسمان بودند، نازل شدند که به او متبرک شوند"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۱۵.</ref>.
:::::*«"شرید" از القاب حضرت و به معنی "رانده شده" است. یعنی رانده شده از خلایق، چون حضرتش را نشناختند، قدر نعمت وجودش را ندانستند، ذریه طاهره‌اش را کشتند و حتی ادلّه بر اصل نبودن و نفی تولّدش اقامه کردند. آن حضرت به [[ابراهیم بن علی مهزیار]] فرمود: "پدرم به من وصیت نمود که در زمین منزل نگیرم، مگر جایی که از همه‌جا مخفی‌تر و دورتر باشد، به جهت پنهان کردن امر خود و محکم کردن محل خود از حیله دشمنان و گمراهان"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۲۹.</ref>.
:::::*«"شیخ الاوصیاء" به [[حضرت قائم]] {{ع}} نسبت می‌دهند به جهت عمر طولانی‌اش. و به حضرت نوح، شیخ الانبیاء گفته‌اند چون دو هزار و پانصد سال عمر کرد<ref>مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۹۹.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۲.</ref>.
:::::*«"صاحب" از القاب معروف حضرت است. در "ذخیره" ذکر شده که این، نام آن حضرت است در صحف ابراهیم {{ع}}<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۷.</ref>.
:::::*«"صاحب الدولة الزهراء" از القاب حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۰.</ref>.
:::::*«"صاحب الامر" از القاب متداوله حضرت است<ref>نجم الثاقب باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۷.</ref>.
:::::*«"صاحب الدار" از القاب خاصه آن حضرت است. حضرت در جایی فرموده است: {{عربی|اندازه=155%|"أنا صاحب الدار"}}<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۸.</ref>.
:::::*«"صاحب الرجعة" از القاب حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب باب دوم.</ref>. شاید بدین‌جهت گفته‌اند که حضرت، [[سنت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را بازگردانده و احیاء می‌کند و شاید هم به جهت این است که رجعت، پس از قیام او صورت می‌گیرد و الله العالم»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۸.</ref>.
:::::*«از القاب مشهور حضرت است و در ادعیه و زیارات و احادیث مختلف آمده است. در زیارتی که هرروز بعد از نماز صبح، [[حضرت مهدی]] {{ع}} به آن زیارت می‌شود آمده است: {{عربی|اندازه=155%|"اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ..."}}.
::::::در احادیث فراوانی که از [[اهل بیت]] {{عم}} رسیده نیز عنوان "صاحب الزمان" به [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاق شده است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: {{عربی|اندازه=155%|"إِنَّ الْغَيْبَةَ سَتَقَعُ بِالسَّادِسِ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ صَاحِبُ الزَّمَانِ..."}} یعنی: زود است که ششمین فرزند من غایب شود و او دوازدهمین امام هدایتگر بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} است که نخستین ایشان، [[امیر مؤمنان]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} است و آخر آن‌ها، قائم به حق، بقیه خدا در زمین و صاحب زمان است<ref>کمال الدین، باب ۳۳، ص ۳۴۲.</ref>. از طریق عامه نیز [[روایات]] بسیاری نقل شده که در آن‌ها حضرت، با لقب "صاحب الزمان" نام برده شده است. از جمله "[[قندوزی حنفی]]" در جزء دوم کتاب "ینابیع المودة" صفحه ۵۱۳، حدیثی را به واسطه [[عبدالله بن مسکان]] از [[امام باقر|حضرت باقر]] و [[امام صادق|حضرت صادق]] و [[امام کاظم|حضرت کاظم]] {{عم}} نقل کرده که قسمت آخر حدیث چنین است: {{عربی|اندازه=155%|"حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ الْمَهْدِىّ..."}}. نخستین کتابی که از طرف علمای [[اهل سنت]] در حق [[حضرت مهدی]] {{ع}} نگارش یافته، کتاب "صاحب الزمان" است که آن را ابو العنبس کوفی نوشته است<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۸.</ref>.
:::::*«"صاحب السیف" در بعضی [[روایات]] از [[حضرت مهدی]] {{ع}} به "صاحب السیف" تعبیر شده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴ و ۳۵۵.</ref>. در شباهت‌های [[حضرت مهدی]] {{ع}} به [[انبیا]]ء، شباهت حضرت را به [[پیامبر]] {{صل}}، قیام با شمشیر ذکر کرده‌اند<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۸.</ref>. شخصی به نام ابو خدیجه از [[امام صادق]] {{ع}} راجع به امام قائم {{ع}} پرسید، فرمود: "همه ما قائم به امر خداییم. یکی پس از دیگری، تا زمانی که صاحب شمشیر بیاید و چون صاحب شمشیر آمد، امر و دستوری غیر از آن‌چه بوده می‌آورد"<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۶.</ref>. یعنی پدرانش مأمور به تقیه و صبر بودند ولی او مأمور به جهاد و برانداختن ستم است»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۹.</ref>.
:::::*«"صاحب العصر" از القاب حضرت است و در شهرت مثل "صاحب الزمان" است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۹.</ref>.
:::::*«"صاحب الغیبة" یکی از القاب معروف حضرت است. [[ریان بن صلت]] گفت: شنیدم [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: "قائم، مهدی، پسر پسر من، حسن است؛ جسمش دیده نمی‌شود و اسمش را احدی نمی‌برد مگر پس از غیبت او...". گفتم: "ای سید ما! اگر بگوییم صاحب الغیبة و صاحب الزمان چه‌؟" فرمود: "همه این‌ها مطلقا جایز است، اما من شما را از تصریح به اسم مخفی او نهی می‌کنم تا دشمنان او را نشناسند"<ref> نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۹.</ref>.
:::::*«"صاحب الناحیه" از القاب حضرت است و بر [[امام حسن]] و [[امام هادی]] {{عم}} نیز اطلاق می‌شود. آورده‌اند که "ناحیه" هر مکانی است که صاحب الامر {{ع}} در [[غیبت صغری]] در آن‌جا بوده<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۴۹.</ref>.
:::::*«"صاحب کرة البیضاء" از القاب حضرت است. [[حکیمه خاتون]] می‌گوید: (پس از تولد مهدی {{ع}})آن جناب را آوردم نزد برادرم، حسن بن علی {{عم}}، پس با دست شریف خود، روی پرنور او را مسح کرد و فرمود: سخن بگو ای [[حجة الله]]، بقیه [[انبیا]]ء، خاتم اوصیاء، صاحب کره بیضاء و..."<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۵۰.</ref>.
:::::*«"صاعقه" یکی از نشانه‌های ظهور -بر طبق [[روایات]]- صاعقه است. در روایتی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌خوانیم: منتظر نشانه‌های پیاپی به‌سان دانه‌های تسبیح باشید، که نخستین آن‌ها صاعقه‌های آسمانی است<ref>روزگار رهایی، ج ۲، ص ۸۲۱.</ref>. صاعقه در لغت به دو معنی است: ۱. صاعقه آسمانی ۲. مرگ ناگهانی. در حدیث مذکور هر دو معنی صحیح است. ولی حدیث دیگری از [[رسول اکرم]] {{صل}} درباره نشانه‌های آخر الزمان وارد شده که در آن واژه "صواعق" به‌معنای مرگ ناگهانی به کار رفته است<ref>همان.</ref>. در روایتی آمده است که خرابی ترکستان در آخر الزمان، از صاعقه‌ها است<ref>بشارة الاسلام، ص ۲۸ و ۴۱.</ref>. البته ممکن است کلمه "صواعق" انحصار به صاعقه‌های آسمانی نداشته باشد و به موشک‌ها و دیگر مواد آتش‌زای قابل پرتاب نیز گفته شود»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۵۰.</ref>.
:::::*«"صالح" از القاب حضرت گفته‌اند<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۵۱.</ref>.
:::::*«"صبح مسفر" از القاب خاصه حضرت شمرده شده و به‌معنای "صبح روشن" است. احتمال داده‌اند که آن را از آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ}}﴾}}<ref>سوره مدثر، ۳۴.</ref> استنباط‍‌ کرده‌اند و مناسبت آن به حضرت، این است که حضرت نیز چون صبح صادق، روشن و هویدا است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۵۱.</ref>.
:::::*«"صدق" از القاب خاصه حضرت محسوب کرده‌اند<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۵۳.</ref>.
:::::«*"ضحی" از القاب حضرت شمرده شده است. در تاویل آیه مبارکه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا}}﴾}}<ref>سوره شمس، ۱.</ref> گفته‌اند که: شمس، [[رسول خدا]] {{صل}} است و ضحای شمس -که نور خورشید است- قائم {{ع}} است. و در بعضی نسخه‌ها آمده که ضحای شمس، خروج حضرت است. و البته روشن است که پرتو نور رسالت و شعاع خورشید پیامبر {{صل}}، توسط‍‌ حضرت قائم {{ع}} بر شرق و غرب عالم خواهد تابید<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۶۶.</ref>.
:::::*«"ضیاء" از القاب [[حضرت مهدی]] {{ع}} است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۶۶.</ref>.
:::::*«"طالب" از القاب [[حضرت مهدی]] {{ع}} است و به‌معنای جوینده و خواهان است. در [[دعای]] ندبه می‌خوانیم: {{عربی|اندازه=155%|"أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلَاء"}} کجاست جوینده خون شهید کربلا؟»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۶۷.</ref>.
:::::*«"طالب التراث" از القاب حضرت شمرده شده و به‌معنای طلب‌کننده میراث‌ها است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: صاحب الامر از مدینه به سوی مکه با میراث [[رسول خدا]] {{صل}} بیرون می‌آید. راوی پرسید: میراث [[رسول خدا]] چیست‌؟ حضرت فرمود: "شمشیر رسول خدا، زره او، عمامه آن حضرت، عصای ایشان، اسلحه و زین اسب آن حضرت"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۶۸.</ref>.
:::::*«[[عاقبة الدار]] از القاب [[حضرت مهدی]] {{ع}} است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۴۷۸.</ref>.
:::::*«[[عالم]] از القاب حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۴۷۹.</ref>.
:::::*«[[عزة]] از القاب [[حضرت مهدی]] {{ع}} است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۹۱.</ref>.
:::::*«"عین" از القاب حضرت شمرده شده و در زیارت آن حضرت است "عین الله". البته اطلاق آن بر همه [[ائمه]] {{عم}} شایع است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۱۰.</ref>.
:::::*«[[غایب]] از القاب شایعه آن حضرت و به‌معنای پنهان است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ۵۱۲.</ref>.
:::::*«"غایة الطالبین" از القاب آن حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۱۲.</ref>.
:::::*«*"غایة القصوی" از القاب آن حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۱۲.</ref>.
:::::*«"غلام" این لقب حضرت، در زبان راویان و اصحاب، بسیار تکرار شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۱۷.</ref>.


:::::*«"غوث الفقرا" از القاب آن حضرت و به معنی پناه بیچارگان است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ۸۰.</ref>.
در روایات گوناگونی "بقیة اللّه" به وجود [[امام مهدی]] {{ع}} یا برخی دیگر از [[امامان]] {{عم}} تفسیر شده است. * [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: نخستین سخنی که [[امام مهدی|مهدی]] {{ع}} پس از قیام خود می‏‌گوید، این آیه است: {{متن قرآن|بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ }}<ref> اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.</ref>؛ سپس می‏‌گوید: "منم بقیة اللّه بر روی زمین"<ref>{{عربی|" وَ أَوَّلُ‏ مَا يَنْطِقُ‏ بِهِ‏ هَذِهِ‏ الْآيَةُ  {{متن قرآن|بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ }} ‏ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُم‏  ‏‏‏‏‏"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۳۰، باب ۳۳، ح ۱۶.</ref>
:::::*«غوث" از القاب خاصه آن حضرت و به معنای پناه و پناهگاه است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>. در [[توسل]] جستن به [[ائمه]] {{عم}} جهت حوائج دنیا و آخرت گفته‌اند: هرگاه شمشیر به محل ذبح تو رسید (کنایه از کثرت گرفتاری و بی‌پناهی) به [[حضرت حجت]] {{ع}} استغاثه کن؛ به درستی که تو را درمی‌یابد و او غیاث المستغیثین است. بگو: {{عربی|اندازه=155%|"يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ! أَنَا مُسْتَغِيثٌ بِكَ"}} یا بگو: {{عربی|اندازه=155%|"يا صاحب الزمان! أغثني! يا صاحب الزمان أدركني‏!"}}<ref>نجم الثاقب، باب نهم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ۵۱۸.</ref>.
:::::*«"فتح" از القاب حضرت و به‌معنای پیروزی است. روایت است که در آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ}}﴾}}<ref>سوره نصر، ۱.</ref> مراد از فتح، قائم {{ع}} است. در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: آیه مبارکه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ}}﴾}}<ref>سوره صف، ۱۳.</ref> اشاره دارد به فتح حضرت قائم {{ع}}<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۳۱.</ref>.
:::::*«"فجر" از القاب [[حضرت مهدی]] {{ع}} شمرده شده است. روایت است از [[امام صادق]] {{ع}} که در تفسیر آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَالْفَجْرِ}}﴾}} فرمود: مراد از فجر، [[[قائم]] {{ع}} است. و نیز در روایت دیگری درباره سوره قدر فرمود: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ}}﴾}}<ref>سوره قدر، ۵.</ref> یعنی: تا آن‌که قائم {{ع}} برخیزد و ظاهر شود<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۳۲.</ref>.
:::::*«"فرج الاعظم" از القاب آن حضرت و به‌معنای "گشایشگر بزرگ" است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۳۵.</ref>.
:::::*«"فرج المؤمنین" از القاب [[حضرت مهدی]] {{ع}} است. در هنگام ولادت آن حضرت، [[حکیمه خاتون]] به نرجس خاتون گفت: خداوند امشب به تو غلامی می‌بخشد که سید است در دنیا و آخرت، و فرج مؤمنان است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۳۵.</ref>.
:::::*«"فقیه" از القاب [[حضرت حجت]] {{ع}} است. [[شیخ طوسی]] در "تهذیب" در باب حد حرم [[امام حسین]] {{ع}} از [[محمد عبدالله حمیری]] روایت کرد که گفت: نوشتم به فقیه {{ع}} و سؤال کردم از او که آیا جایز است که مرد تسبیح بفرستد به خاک قبر [[امام حسین]] {{ع}}‌؟ و آیا در او فضلی است‌؟ پس جواب داد و من آن توقیع را خواندم و از آن نسخه کردم: "تسبیح بفرست به آن..." و مراد از فقیه در این‌جا، یقینا [[حضرت مهدی]] {{ع}} است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۴۵.</ref>.
:::::*«"قائم الزمان" از القاب حضرت شمرده شده است. در "کمال الدین" روایت است: "ازدی" در [[مسجد الحرام]] خدمت آن جناب رسید. حضرت، سنگی را برای او طلا کرد و در حق او دعا نمود و فرمود: "مرا می‌شناسی‌؟" گفت: نه!، فرمود: "منم مهدی! منم قائم الزمان!"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۵۰.</ref>.
:::::*«از القاب خاصه و مشهوره آن حضرت است و در "ذخیره" آمده که اسم آن حضرت است در زبور سیزدهم و در کتاب "برلیوموا". به‌معنای برپاشونده در فرمان حق‌تعالی است، زیرا آن حضرت پیوسته در شب و روز، مهیای فرمان الهی است که به محض اشاره ظهور نماید. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: "او را قائم نامیدند، برای آن‌که قیام به حق خواهد کرد"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>.
::::::[[ابو حمزه ثمالی]] می‌گوید: از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! آیا همه شما قائم بر حق نیستید؟ حضرت فرمودند: بلی، سؤال کردم: پس چرا [[حضرت قائم]] {{ع}} "قائم" نامیده شد. فرمودند: وقتی جدم [[امام حسین]] {{ع}} به شهادت رسید، [[ملائکه]] به سوی خداوند ناله و زاری نمودند تا آن‌جا که می‌فرماید خداوند [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}} را از نسل [[امام حسین]] {{ع}} به ایشان نشان دادند. ملائکه شادمان شدند، در این هنگام یکی از امامان ایستاده بودند و نماز می‌خواندند. خداوند فرمود: به واسطه این قائم از قاتلین [[امام حسین]] {{ع}} انتقام می‌کشم<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۸.</ref>.
::::::در روایت دیگری از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده که فرمودند: همانا [[قائم]]، مهدی نامیده شد، چون مردم را به سوی امری که از آنان گم شده و کهنه شده است، هدایت می‌فرماید و قائم نامیده شده، چون قیام به حق می‌کند<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.</ref>.
::::::[[امام جواد]] {{ع}} در جواب این پرسش که چرا او را قائم می‌نامند، فرمودند: زیرا بعد از آن‌که نامش از خاطره‌ها فراموش می‌شود و بیشتر معتقدان به امامتش، از دین خدا بر می‌گردند، قیام می‌کند<ref>کمال الدین، ص ۳۷۸.</ref>. یکی از اعمالی که در عصر [[امام صادق]] {{ع}} و در میان شیعیان مرسوم بوده و هست، این است که هنگام شنیدن نام "قائم" بلند می‌شوند. اگرچه دلیلی مسلم بر وجوب قیام به هنگام ذکر این لقب حضرت نیست، اما این عمل در حقیقت، اظهار ادب و احترام به آن امام عزیز است. نقل شده که در حضور [[امام رضا]] {{ع}} کلمه "[[قائم]]" ذکر شد، حضرت برخاست و دستش را بر سر نهاد و فرمود: خداوندا! بر فرجش شتاب کن و راه ظهور و نهضتش را آسان گردان<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.</ref>.
::::::گفتنی است که منظور از "قائم" در بخشی از روایات، ظاهرا [[حضرت مهدی]] {{ع}} نیست، بلکه مراد قیام‌کننده به حق است. ثقة الاسلام کلینی در کافی، بابی را گشوده با این عنوان {{عربی|اندازه=155%|"بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ {{عم}} كُلَّهُمْ قَائِمُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ"}}<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۶.</ref> که بیانگر آن است که لفظ‍‌ "قائم" مخصوص و منحصر به [[امام زمان]] {{ع}} نیست. از تعبیرهای {{عربی|اندازه=155%|"هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ"}}<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۷.</ref> و {{عربی|اندازه=155%|"كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ"}}<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۷.</ref> و... در [[روایات]] هم استفاده می‌شود که لفظ‍‌ "قائم" لزوماً ویژه [[حضرت مهدی]] {{ع}} نیست و شامل هر قیام‌کننده‌ای می‌شود؛ هرکس که انقلاب کند و مردم را به قیام علیه ظلم و بی‌داد فرا خواند، "قائم" است»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۴۷.</ref>.
:::::*«"قابض" از القاب آن حضرت شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۵۰.</ref>.
:::::*«"قاتل الکفرة" یکی از القاب [[امام زمان]] {{ع}} است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "... بیرون می‌آید [[دجال]]، و مبالغه می‌کند در اغوا و اخلال، پس ظاهر می‌شود امیر امره و قاتل کفره و سلطان مأمول، که متحیر است در غیبت او عقول"<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۵۱.</ref>.
:::::*«[[قطب]] از القاب مشهور [[حضرت مهدی]] {{ع}} است در نزد عرفا و صوفیه. شیخ [[ابراهیم کفعمی]] در حاشیه "جنّة الواقیه" در دعای ام داوود می‌فرماید: گفته شده که زمین خالی نیست از قطب و چهار اوتاد و چهل ابدال و هفتاد نجیب و سیصد و شصت صالح؛ پس قطب، مهدی است... و همه با دایره قطب همراهند<ref>نجم الثاقب، باب نهم.</ref>. در اصطلاح تصوف، قطب کسی است که منظور نظر خداوند است در همه زمان‌ها و طلسم اعظم به او داده شده است... او تنها انسان کاملی است که به نظر صوفیان، احاطه‌اش به جمیع آدمیان محقق است و همه مقامات و حالات تصوف را می‌داند. او عقل عالم امکان است و تصرف وی در عقول، برای صوفیان مسلّم است<ref>فرهنگ معین، ج ۲، ص ۲۶۹۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۵۶۶.</ref>.
:::::*«"قوه" از القاب [[حضرت حجت]] {{ع}} شمرده شده است<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۵۷۰.</ref>.


{{پایان جمع شدن}}
درست است که در آیه مورد بحث، مخاطب، قوم شعیب بوده و منظور از "بقیة اللّه"، سود و سرمایه حلال یا پاداش الهی است؛ ولی هر موجودی نافع که از طرف خداوند سبحانه و تعالی برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، "بقیة اللّه" محسوب می‌شود. بر این اساس، تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ، بقیة اللّه هستند. تمام رهبران راستین نیز که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت باقی می‌‏مانند، از این نظر بقیة اللّه هستند. سربازانی که پس از پیروزی از جنگ بازمی‌‏گردند، آنان نیز بقیة اللّه هستند. در روایات، دعاها و زیارات، امامان‏ معصوم {{عم}} به عنوان "بقیة اللّه" توصیف شده‏‌اند، برای نمونه به بعضی از آن‏ها اشاره می‌‏شود:
{{جمع شدن|۶. نویسندگان کتاب [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]؛}}
# به دستور [[هشام بن عبد الملک]]، [[امام باقر]] {{ع}} را به شام بردند. هنگام بازگشت به مدینه، هشام فرمان داد بازارها را بر روی آن حضرت و همراهانش ببندند و آنان را از خوراک و آشامیدنی محروم سازند. وقتی به شهر مدینه رسیدند، مردم در شهر را بر رویشان بستند و اصحاب آن حضرت به سبب کمبود آب و غذا به زحمت افتادند و به آن بزرگوار شکایت بردند. [[امام باقر]] {{ع}} بالای کوهی مشرف به شهر رفت و با صدای بلند فرمود: ای اهل شهری که مردمانش ستمگرند! به خداوند سبحانه و تعالی سوگند! من بقیة اللّه هستم. خداوند سبحانه و تعالی فرمود: "بقیة اللّه برایتان بهتر است؛ اگر [[ایمان]] دارید" <ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵.</ref>.
[[پرونده:991395.jpg|بندانگشتی|100px|right|]]
# در [[زیارت جامعه کبیره]]، می‌‏خوانیم: "سلام بر امامان که ... بقیة اللّه هستند ...»<ref>{{عربی|" السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّة ... وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ  ...‏‏‏‏‏"}}، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۰۹.</ref>. از آنجا که [[امام مهدی|مهدی موعود]] {{ع}}، آخرین پیشوا و بزرگ‏ترین رهبر انقلابی پس از بعثت [[پیامبر اسلام]] {{صل}} است، یکی از روشن‏‌ترین مصادیق "بقیة اللّه" و شایسته‏‌ترین فرد به این لقب است؛ به ویژه که یگانه باقی‏مانده بعد از پیامبران و [[امامان]] است. نمونه‌‏ای از این‏ روایات بدین قرار است:  در دعای ندبه می‌‏خوانیم: "کجا است آن بقیة اللّه که از عترت هدایت‌گر بیرون نیست؟"<ref>{{عربی|" أَيْنَ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ الَّتِي‏ لَا تَخْلُو مِنَ‏ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَة‏‏‏‏‏"}}، سید بن طاوس، الاقبال، ص ۲۹۷.</ref>. مردی از [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: "آیا بر [[امام]] قائم می‌‏توان با عنوان امیر مؤمنان سلام کرد؟" فرمود: "نه؛ خداوند سبحانه و تعالی این نام را به [[امام علی|حضرت امیر مؤمنان علی]] {{ع}} اختصاص داده است. پیش از او کسی این نام بر خود ننهاده و پس از او نیز کسی این نام را به خود نبندد، مگر آن‏که کافر باشد راوی گوید: پرسیدم: "فدایت شوم! پس چگونه بر او سلام کنند؟" فرمود: می‏‌گویند {{عربی|" السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ ‏‏‏‏‏"}} سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: {{متن قرآن|بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ }}<ref> اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.</ref> <ref>{{عربی|" لَا ذَاكَ‏ اسْمٌ‏ سَمَّى‏ اللَّهُ‏ بِهِ‏ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ لَمْ‏ يُسَمَ‏ بِهِ‏ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا يُسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِر‏‏‏‏‏"}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۱۱، ح۲؛ تفسیر فرات کوفی، ص۱۹۳، ۲۴۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۷۶.</ref>.
::::::نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفته‌اند:
# [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: نخستین سخن [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} پس از ظهور، این آیه است که می‌‏گوید: بقیة اللّه برایتان بهتر است؛ اگر [[ایمان]] دارید. آن‏گاه می‌‏فرماید: "منم بقیة اللّه و حجّت و خلیفه او در میان شما" در آن زمان هرکس بر آن حضرت سلام کند، می‌‏گوید: {{عربی|" السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏‏ ‏‏‏‏‏"}} <ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۳۰، ح۱۶.</ref>.
:::::«*لقب‌های مشهور آن حضرت عبارتند از: "[[مهدی]]"، "[[قائم]]"، "[[منتظَر]]"، "[[بقیة الله]]"، "[[حجت]]"[[خلف صالح]]"، "[[منصور]]"، "[[صاحب الامر]]"، "[[صاحب الزمان]]" و "[[ولی عصر]]" که معروف‌ترین آن‌ها "مهدی" است.
# وقتی [[احمد بن اسحاق بن سعد اشعری]]، به محضر [[امام عسکری]] {{ع}} شرفیاب شد و درباره جانشین آن حضرت پرسید، آن حضرت کودکی خردسال، همچون قرص ماه را به او نشان داد. [[احمد بن اسحاق]] پرسید: "آیا نشانه‌‏ای هست تا قلبم اطمینان یابد؟" آن کودک زبان گشود و با زبان عربی فصیح فرمود: من بقیة اللّه بر زمین و منتقم از دشمنان او هستم. ای [[احمد بن اسحاق]]! بعد از دیدن این کرامت‏، نشانه‌‏ای طلب نکن<ref>{{عربی|" أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏ وَ الْمُنْتَقِمُ‏ مِنْ‏ أَعْدَائِهِ‏ فَلَا تَطْلُبْ‏ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ‏ يَا أَحْمَدَ بْنَ‏ إِسْحَاق‏‏‏‏‏‏"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۸۴، ح ۱.</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۱۶ - ۱۱۸.</ref>.
:::::*هر یک از این لقب‌ها، بیان‌گر پیام ویژه‌ای درباره آن بزرگوار است. آن [[امام]] خوبی‌ها را "[[مهدی]]" گفته‌اند؛ زیرا هدایت شده‌ای است که مردم را به سوی [[حق]] می‌خواند. "[[قائم]]" خوانده‌اند؛ چون برای [[حق]]، [[قیام]] خواهد کرد. "[[منتظَر]]" نامیده‌اند؛ زیرا همگان در [[انتظار]] مقدم اویند. "[[بقیة الله]]" لقب داده‌اند؛ چرا که باقی مانده [[حجت‌های خدا]] و [[آخرین ذخیره الهی]] است. "[[حجت]]" به معنای [[گواه خدا بر خلق]] و "[[خلف صالح]]" به معنای [[جانشین]] برای [[اولیای خدا]]ست. او "[[منصور]]" است، چون از سوی [[پروردگار]] یاری می‌شود و "[[صاحب الأمر]]" است؛ چون امر ایجاد [[حکومت عدل الهی]] بر عهده اوست. "[[صاحب الزمان]] و [[ولی عصر]]" نیز به آن معنا است که او [[حاکم]] و [[فرمانروا|فرمانروای]] یگانه زمان می‌باشد»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]،[[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]،[[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]؛ [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۴۳.</ref>»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۴۳.</ref>.
*«"خاتم الاوصیاء" خاتم الاوصیاء، به معنای پایان بخش جانشینان [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، یکی از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ است. این لقب ابتدا بر زبان خود آن حضرت در کودکی- آن‏گاه که در آن سنین لب به سخن گشود- جاری شد. * البته این لقب، درباره [[حضرت علی]] {{ع}} به عنوان پایان‌‏بخش اوصیای آخرین [[پیامبر]] به کار رفته است<ref>  ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۹۳ و ج ۹۷، ص ۳۳۱</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


==پرسش‌های وابسته==
[[طریف ابو نصر]] گوید: "بر [[امام مهدی|صاحب الزّمان]] {{ع}} وارد شدم؛ آن حضرت فرمود: برای من صندل احمر <ref>نوعی چوب خوش‏بو</ref> بیاور. پس برای ایشان آوردم. آن حضرت رو به من کرد و فرمود: آیا مرا می‏‌شناسی؟ گفتم: بله. سپس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما آقای من و فرزند آقای من هستید. پس آن حضرت فرمود: مقصودم این نبود! گفتم: خداوند سبحانه و تعالی مرا فدای شما گرداند! بفرمایید مقصودتان چه بود؟ حضرت فرمود: من خاتم الاوصیاء هستم که خداوند به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دور می‏‌سازد<ref> {{عربی|" أَنَا خَاتَمُ‏ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي‏ يَدْفَعُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْبَلَاءَ عَنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏"}}، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۶، ح ۲۱۵؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲</ref>.


==[[:رده:آثار مهدویت|منبع‌شناسی جامع مهدویت]]==
علاوه بر خاتم الاوصیاء از [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ به عنوان "خاتم الائمه" نیز یاد شده است؛ چنان که [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} فرمود: ای مردمان! من پیامبرم و [[امام علی|علی]] جانشین من. آگاه باشید که خاتم الائمه، قائم و [[امام مهدی|مهدی]] از ما است"<ref> {{عربی|" مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنِّي‏ نَبِيٌ‏ وَ عَلِيٌ‏ وَصِيِّي‏ أَلَا إِنَ‏ خَاتِمَ‏ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ‏ الْمَهْدِيُ‏ ‏‏"}}، فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۹۷</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۹۷ - ۱۹۸.</ref>.
{{پرسش‌های وابسته}}
*«یکی از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ "شرید"، به معنای آواره است. از آن‏جا که آن بزرگوار در دوران غیبت، منزلی معین، خاص و همیشگی ندارد، به این لقب خوانده شده است. [[اصبغ بن نباته]] گوید: از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} شنیدم که می‌‏فرمود: صاحب این امر، شرید یعنی آواره، طرید یعنی رانده، فرید یعنی تک و وحید یعنی تنها است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، باب ۲۶، ح ۱۳</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۰.</ref>.
{{ستون-شروع|3}}
*«یکی از لقب‌‏های [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ "صاحب الامر" است. [[امام صادق]] {{ع}} درباره اتفاقات هنگام ظهور می‌‏فرماید: "در این زمان، هر کس از فرزندان [[امام علی|علی]] {{ع}} که در مدینه است، به مکه می‌‏گریزد و به صاحب امر می‌‏پیوندد و او به سوی عراق روی می‌‏آورد"<ref> {{عربی|" يَوْمَئِذٍ مَنْ كَانَ بِالْمَدِينَةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ {{ع}} إِلَى مَكَّةَ فَيَلْحَقُونَ بِصَاحِبِ الْأَمْرِ وَ يُقْبِلُ‏ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ نَحْوَ الْعِرَاقِ‏ ‏‏‏‏"}}، نعمانی، الغیبة، ص ۲۷۰، باب ۱۴، ح ۴۳</ref>
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های مهدویت|کتاب‌شناسی مهدویت]]؛
 
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های مهدویت|مقاله‌شناسی مهدویت]]؛
همه [[امامان]] {{عم}} صاحب امر [[امامت]] بوده‌‏اند؛ ولی به سبب عظمت امر [[امامت]] و قیام آن حضرت، این لقب درباره [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ متداول‌‏تر است.
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های مهدویت|پایان‌نامه‌شناسی مهدویت]].  
 
{{پایان}}
[[ریان بن صلت]] گوید: به [[امام رضا]] {{ع}} گفتم: "آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: من صاحب الامر هستم؛ امّا نه آن کسی که زمین را از عدل آکنده سازد؛ همان‏گونه که پر از جور شده‏ باشد. چگونه او باشم؛ در حالی که سستی بدن مرا می‌‏بینی و قائم کسی است که در سن پیران و منظر جوانان قیام می‏‌کند<ref> {{عربی|" أَنَا صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي‏ لَسْتُ‏ بِالَّذِي‏ أَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَلِكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي فَإِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ خَرَجَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ‏ ‏‏‏‏"}}»، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، باب ۳۵، ح ۸</ref>
{{پایان}}
 
البته آنچه بیشتر در روایات آمده "صاحب هذا الامر» است؛ ولی رفته رفته این ترکیب به "صاحب الامر» تبدیل شده و یکی از القاب آن حضرت شمرده شده است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۸۳ - ۲۸۴.</ref>.
*«در روایات، صاحب الدار لقب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ یاد شده است.
 
مقصود از "دار" (خانه)، خانه پدری و جدّ آن حضرت است که آن‏جا غایب شده است. از آن‏جا که ذکر نام آن حضرت، در آن دوران جایز نبود، برای اشاره به آن حضرت، از انواع کنایه‌‏ها استفاده شد که از جمله "صاحب الدار" است.
 
[[اسحاق بن یعقوب]] می‌‏گوید: "از [[محمد بن عثمان عمری]] خواستم نامه‌‏ای که در آن، پرسش‏‌های سختی را مطرح کرده بودم، به [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ برساند. پس توقیعی به خط مولایمان "صاحب الدار" صادر شد ...."<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰؛ ص ۳۶۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۸۴.</ref>.
*«از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ "صاحب الزّمان" است. این لقب، در متن روایات کمتر ذکر شده است؛ ولی در سخن یاران، راویان و شیعیان، فراوان به کار رفته است<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۴۴، ح ۲۱۱ و ص ۲۷۱، ح ۲۳۷</ref>.
 
[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "و آخرین آن‏ها قائم به حق، بقیة اللّه در زمین و صاحب الزّمان است<ref> {{عربی|" وَ آخِرُهُمُ‏ الْقَائِمُ‏ بِالْحَقِ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ وَ صَاحِبُ‏ الزَّمَان‏‏ ‏‏‏‏"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۴۲، ح ۲۳</ref>.
 
[[فضل بن شاذان]] در کتاب فضایل از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نقل کرده است: "هرکس دوست دارد خداوند سبحانه و تعالی را در حال کمال [[ایمان]] و حسن اسلام ملاقات کند، پس باید حجّت، صاحب الزّمان، قائم، منتظر و مهدی را دوست داشته باشد"<ref>{{عربی|" مَنْ‏ أَحَبَ‏ أَنْ‏ يَلْقَى‏ اللَّهَ‏ وَ قَدْ كَمُلَ‏ إِيمَانُهُ‏ وَ حَسُنَ‏ إِسْلَامُهُ‏ فَلْيُوَالِ‏ الْحُجَّةَ صَاحِبَ‏ الزَّمَانِ‏ الْقَائِمَ‏ الْمُنْتَظَرَ الْمَهْدِي‏‏‏ ‏‏‏‏"}}، شاذان بن جبرئیل، الفضایل، ص ۱۶۶.</ref>.
 
هریک از [[امامان]] {{عم}}، صاحب زمان خویشند؛ ولی به اعتبار طول عمر فراوان [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ و این‏که مدت زمانی بیش‏تر از سایر [[امامان]] {{عم}} زندگی کرده است، آن حضرت بیشتر به این لقب شهرت یافته است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۸۴ - ۲۸۵.</ref>.
*«از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ که در روایات معصومان {{عم}} به آن اشاره شده "صاحب السیف" (صاحب شمشیر) است. درباره سلاح [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ هنگام ظهور، صراحتی وجود ندارد؛ ولی ممکن است این‏گونه روایات را حمل بر ظاهر کرد؛ یعنی آن حضرت، با همان سلاح‏‌های متداول عصر بعثت [[پیامبر]] {{صل}} ظهور خواهد فرمود. در این صورت، "صاحب السیف" در معنای حقیقی خود به کار می‌‏رود؛ اگرچه می‌‏توان آن را کنایه از "صاحب القدرة و العظمة" دانست و "سیف" را در این‏جا به معنای ابزار غلبه و قدرت معنا کرد.
 
در کتاب کافی نقل شده است: وقتی از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[امام مهدی|قائم]] {{ع}} پرسیدند، آن حضرت فرمود: همه ما قائم به امر خداییم؛ یکی پس از دیگری، تا زمانی که صاحب شمشیر بیاید. چون صاحب شمشیر آمد، امر و دستوری غیر از آنچه بوده است، می‏‌آورد پدرانش مأمور به تقیه و صبر بودند و او مأمور به جهاد و برانداختن ظلم است‏"<ref> {{عربی|" كُلُّنَا قَائِمٌ‏ بِأَمْرِ اللَّهِ‏ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى‏ يَجِي‏ءَ صَاحِبُ‏ السَّيْفِ‏ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ‏ السَّيْفِ‏ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي‏ كَانَ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۲</ref>.
 
گفتنی است این لقب، همانند بسیاری از القاب دیگر [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏، ویژه آن حضرت نیست و سایر [[امامان]] {{عم}} نیز به این عنوان ملقّب بوده‌‏اند. در این باره [[حکم بن ابی نعیم]] گوید: در مدینه خدمت [[امام باقر]] {{ع}} رسیده و عرض کردم: "من بین رکن و مقام نذر کرده و به عهده گرفته‏‌ام که اگر شما را ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم، تا زمانی که بدانم [[قائم آل محمد]] {{صل}} هستید یا نه؟ حضرت هیچ پاسخی به من نفرمود. سی روز در مدینه بودم. سپس در بین راهی به من برخورد کرد و فرمود: ای حکم! هنوز این جایی؟ گفتم: آری؛ من نذر خود را عرض کردم و مرا امر و نهی نکرده و پاسخی نفرمودید. فرمود: فردا صبح زود به منزل من بیا. فردا خدمتش رفتم؛ فرمود: مطلبت را بپرس. عرض کردم: من بین رکن و مقام، نذر کرده و روزه و صدقه‌‏ای برای خدا به عهده گرفته‏‌ام که اگر شما را ملاقات کردم، از مدینه بیرون نروم؛ جز آن‏که بدانم آیا شما قائم آل محمد هستید یا نه؟ اگر شما هستید، ملازم خدمتتان باشم و اگر نیستید، روی زمین بگردم و در طلب معاش برآیم. فرمود: ای حکم! همه ما قائم به امر خدا هستیم. عرض کردم: شما مهدی هستی؟ فرمود: همه ما به سوی خدا هدایت می‌‏کنیم. عرض کردم: شما صاحب شمشیری؟ فرمود: همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیریم شمشیر؛ [[پیغمبر]]، به ما به ارث رسیده و همراه ما است. عرض کردم: شما هستید آن‏که دشمنان خدا را می‌‏کشد و دوستان خدا به وسیله او عزیز می‌‏شود و دین خدا آشکار می‌‏گردد؟ فرمود: ای حکم! چگونه من او باشم، در صورتی که به چهل و پنج رسیده‏‌ام؛ حال آن‏که صاحب این امر از من به دوران شیرخوارگی نزدیک‌‏تر و هنگام سواری چالاک‌‏تر است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۱</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۸۵ - ۲۸۶.</ref>.
*«'''[[صاحب الغیبة]]''': در برخی [[روایات]] از این [[لقب]]، برای معرفی [[حضرت مهدی]] {{ع}} و اثبات [[غیبت]] برای ایشان استفاده شده است. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: {{عربی|"... وَ هُوَ صَاحِبُ اَلْغَيْبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ"}}<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲، ح ۵.</ref>؛ "و او است [[صاحب]] [[غیبت]] قبل از ظهورش...".
 
همچنین از [[امام حسین]] {{ع}} [[نقل]] شده است: {{عربی|"قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَیبَةِ..."}}<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۷.</ref>؛ "[[قائم]] این [[امت]]، نهمین از [[فرزندان]] من است و او [[صاحب الغیبه]] است..." البته احتمال دارد مقصود از این ترکیب، [[لقب]] نباشد؛ بلکه ترجمه آن مقصود باشد؛ یعنی، کسی که دارای [[غیبت]] است. احتمال دیگر اینکه این [[لقب]] نیز مانند بعضی از [[القاب]]، جهت [[تقیه]] به کار می‌رفته است<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
* '''غریم‌''': این واژه در کتاب‌های لغت، هم به معنای طلبکار آمده است و هم به معنای بدهکار<ref>مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۲۵؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۴۳۶.</ref>. در [[روایات]] فراوانی از آن، به عنوان یکی از [[القاب حضرت مهدی]] {{ع}} یاد شده است. بیشتر به نظر می‌رسد مقصود، معنای نخست آن باشد. این [[لقب]] نیز، از روی [[تقیه]] بوده که هرگاه [[شیعیان]] می‌خواستند مالی را نزد آن [[حضرت]] یا [[وکیلان]] ایشان بفرستند، یا [[وصیت]] کنند و یا از جانب آن [[حضرت]] مطالبه کنند، این [[لقب]] را به کار می‌بردند.
 
[[شیخ مفید]] به این نکته تصریح کرده، می‌نویسد: "کلمه [[غریم]]، رمزی بود بین [[شیعه]] که وقتی [[حضرت مهدی]] {{ع}} را از روی [[تقیه]] یاد می‌کردند، از آن استفاده می‌نمودند"<ref>الارشاد، ص ۳۵۴.</ref>.
 
بنابراین استفاده از این [[لقب]] بیشتر در ارتباطات مالی [[شیعیان]] با [[حضرت مهدی]] {{ع}}- آن هم در طول [[غیبت]] صغرا- بوده است<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۵.</ref>. [[محمد بن صالح]] گوید: "وقتی پدرم از [[دنیا]] رفت و امر به من رسید، حواله‌هایی نزد پدرم بود که نشان می‌داد، مربوط به [[اموال]] [[غریم]] است"<ref>کافی، ج ۱، ص ۵۲۱، ح ۱۵.</ref>. [[اسحاق بن یعقوب]] گوید: "از [[شیخ]] عمری شنیدم که می‌گفت: با مردی شهری [[مصاحبت]] داشتم و به همراه او مالی برای [[غریم]] بود و آن را برای او فرستاد"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۶.</ref>. [[محمد]] بن [[هارون]] گوید: "از [[اموال]] [[غریم]]، پانصد [[دینار]] بر ذمه من بود"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۱۷.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
* '''غلام‌''': در لغت به معنای پسربچه است<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۲۷.</ref>. در برخی [[روایات]] از [[حضرت مهدی]] {{ع}}، با عنوان "[[غلام]]" یاد شده است. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر اسلام]] {{صل}} فرمود: {{عربی|"لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غیبة " فقیل لَهُ : وَ لَمْ یا رَسُولَ اللَّهِ ؟ قَالَ : " یخاف الْقَتْلِ"}}<ref>علل الشرایع، ج ۱ ص ۲۴۳، ح ۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷، ح ۵ و ص ۴۴۲، ح ۲۹.</ref>؛ "به ناگزیر برای [[غلام]] غیبتی است". گفته شد: ای [[رسول خدا]]! برای چه؟ فرمود: "از [[ترس]] [[مرگ]]". این [[لقب]] نیز، گاهی در معنای لغوی خود به کار می‌رفته و مقصود همان پسر بچه و [[جوان]] بوده است و گاهی به جهت شرایط [[حاکم]] بر زمان آن عصر، از روی [[تقیه]] گفته می‌شده و به عنوان [[لقب]] به کار می‌رفته است.
* '''[[فرید]]''': در لغت به معنای "تک" است. در [[روایات]] به عنوان یکی از [[القاب حضرت مهدی]] {{ع}} به کار رفته است. اصبغ بن نباته می‌گوید: "از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} شنیدم که می‌فرمود: "[[صاحب]] این امر [[شرید]] (آواره)، [[طرید]] (رانده)، [[فرید]] (تک) و [[وحید]] (تنها) است"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۱۳.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
* '''قائم‌''': با مراجعه به [[روایات]] مربوط به [[حضرت مهدی]] {{ع}}، می‌توان گفت: هیچ لقبی به اندازه "[[قائم]]"، برای آن [[حضرت]] استعمال نشده است. گویا از آنجایی که [[قیام حضرت مهدی]] {{ع}}، درخشان‌ترین فصل زندگی ایشان است؛ اتصاف به این صفت و [[لقب]]، همواره در [[کلام]] [[معصومان]] {{عم}} مورد تصریح قرار گرفته است. بنابراین مهم‌ترین علت اتصاف به این [[لقب]]، آن است که وی در برابر اوضاع [[سیاسی]] و [[انحرافات]] دینی و [[اجتماعی]]، بزرگ‌ترین [[قیام]] [[تاریخ]] را [[رهبری]] خواهد کرد<ref>الارشاد، ص ۷۰۴، ح ۲.</ref>. البته می‌توان تمامی [[ائمه]] {{عم}} را [[قائم]] دانست؛ اما ویژگی‌های [[قیام امام مهدی]] {{ع}}، آن [[حضرت]] را از دیگر [[امامان]] ممتاز ساخته است.
 
درباره وجه نامیده شدن [[حضرت]] به "[[قائم]]"، می‌توان به [[روایات]] زیر اشاره کرد: [[ابو حمزه ثمالی]] می‌گوید: از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: ای [[فرزند]] [[رسول خدا]]! آیا همه شما [[قائم]] و به پا دارنده [[حق]] نیستید؟ فرمود: بلی؛ عرض کردم: چرا [[حضرت مهدی]] {{ع}} را [[قائم]] نامیده‌اند؟ فرمود: هنگامی که جد من [[حضرت]] [[سید الشهدا]] [[حسین بن علی]] {{عم}} [[شهید]] شد، [[ملائکه]] به درگاه [[خداوند]] ضجه و ناله نموده، نزد او شکایت کردند... پس خدای عز و جل [[امامان]] از [[فرزندان]] [[حسین]] {{ع}} را به آنان نشان داد و [[ملائکه]] از دیدن آنان خوشحال شدند. در آن هنگام دیدند که یکی از ایشان در حال [[قیام]] است و [[نماز]] می‌خواند. پس [[خداوند]] عز و جل فرمود: به وسیله این [[قائم]] ([[ایستاده]]) از آنان ([[قاتلان حسین]]) [[انتقام]] خواهم گرفت"<ref>دلائل الامامة، ص ۲۳۹.</ref>.
 
از [[امام جواد]] {{ع}} پرسیده شد: چرا او را [[قائم]] می‌نامند؟ فرمود: {{عربی|"لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ اِرْتِدَادِ أَكْثَرِ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ"}}<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸، ح ۳.</ref>؛ "چون پس از آن [[قیام]] می‌کند که از یادها رفته است و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته‌اند".
 
[[لقب]] "[[قائم]]" اگرچه در پاره‌ای از موارد به تنهایی به کار رفته است؛ ولی در بعضی از موارد، به‌ کلماتی دیگر اضافه شده که هرکدام گویای معنایی خاص است؛ مانند:
#{{عربی|"القائِمَ مِن وُلدی"}} (قیام‌کننده از فرزندانم) برخی از [[معصومان]] {{عم}} اصرار داشته‌اند که آن [[قیام]] کننده را از [[فرزندان]] خود معرفی کنند تا کسانی که از غیر آنان خود را [[قائم]] معرفی می‌کنند، رسوا شوند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: {{عربی|"مَنْ اَنْكَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدي فِي زَمانِ غَيبَتِهِ فَماتَ فَقَد ماتَ ميتَةً جاهِليةً"}}<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۹، ح ۱۲.</ref>؛ "کسی که [[قائم]] از [[فرزندان]] مرا در زمان غیبتش [[انکار]] کند، به [[مرگ جاهلی]] مرده است". [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|"اَلقائِمُ مِنْ وُلدی یعْمُرُ عُمْرَ خَلیلِ الرَّحْمنِ..."}}<ref>دلائل الامامة، ص ۲۵۸؛ الغیبة، ص ۱۸۹، ح ۴۴.</ref>؛ "[[قائم]] از [[فرزندان]] من [[عمر]] می‌کند، [[عمر]] او به اندازه [[عمر]] [[خلیل]] الرحمان است...".
#"قائمهم" ([[قائم]] آنان): [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}}- زمانی که [[ائمه]] {{عم}} را معرفی می‌کند و سخن از [[حضرت مهدی]] {{ع}} به میان می‌آورد- بیشتر از آن [[حضرت]] با عنوان [[قیام]] کننده آنان ([[اهل بیت]]) یاد می‌فرماید؛ چنان‌که خطاب به [[حسین بن علی]] {{عم}} فرمود: "تو آقا و [[فرزند]] آقا هستی. تو [[امام]] و [[فرزند]] [[امام]] هستی. تو [[حجت]]، [[فرزند]] [[حجت]] و پدر حجت‌های نه‌گانه هستی که نهمین آنان [[قائم]] ایشان است"<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۲، ص ۵۲، ح ۱۷.</ref>. گویا [[پیامبر]] {{صل}} تنها [[قیام]] کننده (موفق) از [[فرزندان امام حسین]] {{ع}} را، آخرین ایشان معرفی کرده و او را از [[فرزندان]] آن [[حضرت]] دانسته است.
#{{عربی|"قائِمٌ لِلْحَقِ مِنَّا"}} ([[قیام]] کننده برای [[حق]] از ما) [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} در روایتی فرمود: "[[قیامت]] بر پا نمی‌شود؛ مگر اینکه [[قیام]] کننده‌ای‌ برای [[حق]] از ما ([[اهل بیت]]) به پاخیزد"<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰.</ref>. از این [[حدیث]] به دست می‌آید که تنها [[قیام]] برای اقامه [[حق]]، مطلوب است. همچنین قیامی که به تمامی [[صالحان]] وعده داده شده، تنها به وسیله فردی از [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} تحقق خواهد یافت.
#{{عربی|"قائِمُنا أهلَ البَیتِ"}} ([[قائم]] ما [[اهل بیت]]): [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: "[[بهترین]] [[لباس]] هر زمان، [[لباس]] اهل آن زمان است؛ اما آن‌گاه که [[قائم]] ما [[اهل بیت]] [[قیام]] می‌کند، [[لباس علی]] {{ع}} را بر تن کرده و بر روش او [[حکومت]] خواهد نمود"<ref>کافی، ج ۱، ص ۴۱۱.</ref>.
#"[[قائم آل محمد]]" ([[قیام]] کننده از [[آل محمد]] {{صل}}): [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: {{عربی|"تَمَامَ الامر بِقَائِمٍ آلِ مُحَمَّدٍ"}}<ref>شیخ صدوق، التوحید، ص ۲۳۲، ح ۱.</ref>؛ "تمام امر به دست [[قائم آل محمد]] است"<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
* '''[[مضطر]]''': در لغت به معنای کسی است که بیماری، [[فقر]] و یا سختی‌های روزگار، او را ناگزیر به [[تضرع]] در درگاه [[خداوند]] کرده است<ref>مجمع البحرین، ج ۳، ص ۳۷۳.</ref>. در برخی [[روایات]] از این [[لقب]]، به عنوان یکی از [[القاب حضرت مهدی]] {{ع}} یاد شده و در [[قرآن مجید]] نیز مورد اشاره قرار گرفته است: {{متن قرآن|أَمنْ یجِیبُ الْمُضْطَر إِذا دَعاهُ وَ یکشِفُ السوءَ}}<ref>نمل، آیه ۶۲.</ref>؛ "ای کسی که دعای [[مضطر]] را [[اجابت]] می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد".
 
در برخی از [[روایات]]، این [[آیه]] [[تفسیر]] به [[حضرت مهدی]] {{ع}} و [[قیام]] ایشان شده است. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: "این [[آیه]] در مورد [[مهدی]] از [[آل محمد]] {{عم}} نازل شده است؛ به [[خدا]] [[سوگند]]! [[مضطر]] او است؛ هنگامی که در [[مقام ابراهیم]] دو رکعت [[نماز]] به جا می‌آورد و دست به درگاه [[خداوند متعال]] برمی‌دارد؛ [[خداوند]] دعای او را [[اجابت]] می‌کند، ناراحتی‌ها را برطرف می‌سازد و او را [[خلیفه]] روی [[زمین]] قرار می‌دهد"<ref>تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۴؛ ر.ک: الغیبة، ص ۱۸۱، ح ۳۰.</ref>.
 
بدون [[شک]] منظور از این [[تفسیر]]، منحصر ساختن مفهوم [[آیه]]، به وجود مبارک [[حضرت مهدی]] {{ع}} نیست؛ بلکه [[آیه]] معنای گسترده‌ای دارد که یکی از مصداق‌های روشن آن، [[وجود امام مهدی]] {{ع}} است. پس زمانی که همه‌جا را [[فساد]] می‌گیرد، درها بسته می‌شود، کارد به استخوان می‌رسد، [[بشریت]] در بن‌بست [[سختی]] قرار می‌گیرد و حالت اضطرار در کل عالم نمایان می‌شود؛ در این هنگام [[حضرت مهدی]] {{ع}} در مقدس‌ترین نقطه روی [[زمین]]، دست به [[دعا]] بر می‌دارد و تقاضای [[کشف]] سوء می‌کند. [[خداوند]] نیز این [[دعا]] را سرآغاز [[انقلاب مقدس]] جهانی او قرار می‌دهد و به مصداق‌ {{متن قرآن|يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ}} او و یارانش را [[جانشینان]] روی [[زمین]] می‌کند"<ref>تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۲۱ و ۵۲۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
* '''[[منتظر]]''': یکی از [[القاب حضرت مهدی]] {{ع}}، "[[منتظر]]" است که در [[روایات]] فراوانی به آن اشاره شده است. [[حضرت مهدی]] {{ع}} خود نیز همانند دیگر [[انسان‌ها]]، [[منتظر]] است تا روزی فرا رسد و [[اراده خداوند]] متعال، به برپایی [[حاکمیت جهانی]] [[عدل و قسط]] تعلق گیرد. اما تنها کسی است که [[انتظار]] ظهورش کشیده می‌شود؛ ازاین‌رو "[[منتظر]]" نیز نامیده شده است.
 
از [[امام جواد]] {{ع}} پرسیده شد: ای [[فرزند]] [[رسول خدا]]! [[مهدی]]، به چه [[دلیل]] [[منتظر]] نامیده شده است؟ فرمود: "لان له غیبة یکثر ایامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون..."<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸، ح ۳.</ref>؛ "به این علت که برای او غیبتی است که روزهایش زیاد می‌شود و مدتش بسیار طول می‌کشد. پس [[مخلصان]]، [[انتظار]] ظهورش را می‌کشند و اهل [[تردید]] او را [[انکار]] خواهند کرد...". زرارة بن اعین نیز می‌گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌فرمود: {{عربی|"إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَی بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هـُوَ الَّذِی يـُشـَكُّ فـِی وِلَادَتـِهِ..."}}<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۴۲، ح ۲۴.</ref>؛ "به درستی که برای [[قائم]] پیش از آنکه [[قیام]] کند، غیبتی است. عرض کردم: قربانت شوم! برای چه؟ فرمود: می‌ترسد- و به شکم خود اشاره کرد- سپس فرمود: او است منتظری که [[مردم]] در تولدش [[شک]] کنند..."<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
* '''منتقم‌''': به معنای [[انتقام]] گیرنده و یکی از [[القاب حضرت مهدی]] {{ع}} است. آن [[حضرت]] می‌فرماید: {{عربی|"أنا بَقِيّةُ اللّه ِ في أرضِهِ ، و المُنْتقِمُ مِن أعدائِهِ"}}<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۸۴، ح ۱.</ref>؛ "من باقی‌مانده [[خدا]] در روی [[زمین]] و [[انتقام]] گیرنده از [[دشمنان]] او هستم". [[امام صادق]] {{ع}} نیز فرمود: "چون [[حسین بن علی]] {{عم}} به [[شهادت]] رسید، [[فرشتگان الهی]] ضجه سر دادند و گفتند: پروردگارا! با [[حسین]] چنین شد؛ در حالی‌که او صفی تو و [[فرزند]] پیامبرت است!؟ پس [[خداوند]] [[نور]] [[قائم]] {{ع}} را به آنان نشان داد و فرمود: به وسیله این [شخص‌] [[انتقام]] او را خواهم گرفت"<ref>کافی، ج ۱، ص ۴۶۵، ح ۶؛ شیخ طوسی، امالی، ج ۲، ص ۳۳.</ref>. البته در پاره‌ای از [[روایات]] نیز گفته شده است: "آن [[حضرت]] [[انتقام]] گیرنده [[خون]] تمامی [[امامان]] {{عم}} و [[مظلومان]] است"<ref>ر.ک: الغیبة، ص ۱۴۰، ح ۱؛ کافی، ج ۲، ص ۸، ح ۱.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
* '''[[منصور]]''': در [[احادیث]] فراوانی رسیده است که [[حضرت مهدی]] {{ع}}، {{عربی|"مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَيَّدٌ بِالنَّصْرِ"}} است؛ یعنی، به [[هنگام ظهور]]، [[رعب]] او در دل‌های قدرت‌مندان می‌افتد و نیروهای‌ غیبی و نامرئی، به کمک او و [[یاران]] او می‌شتابند. البته آنچه درباره [[یاری]] آن [[حضرت]] به وسیله نیروهای غیبی گفته شده، منافاتی با [[لزوم]] حضور [[مردم]] در صحنه ندارد و بایسته است که [[مردم]]، آن [[حضرت]] را تا رسیدن به اهداف متعالی‌اش [[یاری]] رسانند. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "[[انقلاب مهدی]] را سه [[سپاه]] [[یاری]] می‌کنند و در [[پیروزی]] او شرکت دارند: سپاهی از [[فرشتگان]]، سپاهی از [[مؤمنان]] و سپاهی از [[رعب]] و [[وحشت]]"<ref>الغیبة، ص ۱۹۸، ح ۹، ص ۲۴۳، ح ۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۹.</ref>.
 
[[محمد بن مسلم]] ثقفی از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: {{عربی|"القَائِمَ مِنّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ"}}<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۱۶.</ref>؛ "[[قائم]] ما به [افتادن‌] [[ترس]] در [[دل]] [[دشمنان]]، [[یاری]] شده است"<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
* '''مهدی‌''': یکی از مشهورترین [[القاب]] [[قائم آل محمد]] {{ع}}، [[مهدی]] است. "[[مهدی]]"، اسم مفعول و به معنای [[هدایت]] شده است. کلمه "[[مهدویت]]" نیز برگرفته از همین ریشه است. این واژه در بین [[اهل سنت]]، از شهرت بیشتری برخوردار است؛ به‌گونه‌ای که آن [[حضرت]] بیشتر با این واژه نزد آنها شناخته می‌شود.
 
البته گاهی نیز در معنای فاعلی به معنای "هدایت‌کننده" به کار رفته است. [[محمد]] بن عجلان از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است: "... و [[قائم]] {{ع}} را از آن جهت [[مهدی]] گفته‌اند که [[مردم]] را به آیینی که از دست داده‌اند، [[هدایت]] می‌کند..."<ref>الارشاد، ج ۲، ص ۳۸۳، ح ۲.</ref>. اما آنچه بیشتر در [[روایات]] آمده، همان معنای نخست است. [[امام باقر]] {{ع}} در این‌باره فرمود: "به درستی که [[مهدی]] نامیده شد؛ به جهت اینکه به امر مخفی [[هدایت]] می‌شود. او [[تورات]] و سایر کتاب‌های الهی را از غاری در [[انطاکیه]] بیرون خواهد آورد"<ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۱، ح ۳؛ الغیبة، ص ۲۳۷، ح ۲۶.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} نیز در پاسخ پرسشی فرمود: {{عربی|"لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِيٍّ"}}<ref>کتاب الغیبة، ص ۴۷۱؛ الغیبة، ص ۲۳۷.</ref>؛ "به جهت‌ اینکه به تمامی امور پنهان [[هدایت]] می‌شود".
 
گفتنی است [[لقب]] "[[مهدی]]"، بیشتر درباره آن [[حضرت]] [[بعد از ظهور]] و [[قیام]] و [[لقب]] "[[قائم]]"، [[قبل از ظهور]] و [[قیام]] استفاده شده است. [[امام صادق]] {{ع}} درباره برخی از [[وقایع پس از ظهور]] می‌فرماید: "... ثم یأمر منادیا فینادی: هذا المهدی..."<ref>الغیبة، ص ۳۱۳، ح ۵.</ref>؛ "به منادی [[دستور]] داده خواهد شد؛ پس ندا در می‌دهد که این است [[مهدی]]".
 
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز فرمود: "[[پس از ظهور]] کسی نزد او آمده، می‌گوید: ای [[مهدی]]! به من عطا کن! و آن [[حضرت]] می‌فرماید: بگیر"<ref>الغیبة، ص ۹۲.</ref>. [[لقب مهدی]]، اگرچه اختصاص به [[آخرین امام]] ندارد و بقیه [[امامان]] {{عم}} نیز [[مهدی]] هستند؛ ولی تنها از پیشوای دوازدهم، به عنوان "[[مهدی]]" یاد شده است. این [[لقب]] از همان آغاز شکل‌گیری بحث "[[مهدویت]]"، بر زبان [[معصومین]] {{عم}} رایج بوده و در [[روایات]] فراوانی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، این [[لقب]] بیان شده است. بنابراین در کتاب‌های [[اهل سنت]] نیز فراوان این [[لقب]] آمده است<ref>ر.ک: الصنعانی، المصنف، ج ۱۱، ح ۲۰۷۷۳؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۳۰، ح ۴۰۸۵، ۴۰۸۶، ۴۰۸۷، ۴۰۸۸؛ سنن ابو داوود، ج ۴، ص ۱۰۷، ح ۲۴۸۵.</ref>.
 
[[امام حسین]] {{ع}} فرمود: "[[دوازده مهدی]] از ما است: نخستین ایشان [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} بود و آخرین ایشان نهمین [[فرزند]] از نسل من است..."<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۶۸، ح ۳۶.</ref>.
 
[[محمد]] بن [[عمران]] گفت: من از [[امام ششم]] {{ع}} شنیدم که می‌فرمود: "ما [[دوازده مهدی]] هستیم"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴.</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۹-۲۳۷.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛
| تصویر = 151974.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید نذیر حسنی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
 
«در ضمن بحث و مطالعه درباره هویت شخصی مصلح جهانی، ناگزیر باید به بیان لقب‌های ایشان و معنای آن لقب‌ها نیز پرداخت. امام لقب‌های زیادی دارند که برخی از آنها عبارتند از:
* '''مهدی''': ما در بخش‌های گذشته به توضیح در مورد این واژه که امام بدان مشهور شده‌اند<ref>منن الرحمن، ج ۲، ص ۲۳۳.</ref> پرداختیم و گفتیم که این واژه به‌طور کلی، دو معنا دارد.
 
اول) مهدی به‌معنای کسی است که مردم را به سوی حق هدایت می‌کند. [[پیامبر]] در یکی از دعاهایشان می‌فرماید: "خداوند ما را به زیور ایمان آراسته کن و ما را هادی و مهدی قرار بده<ref>مسند أحمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۶۴.</ref>.
 
دوم) مهدی همان کسی است که زمین را همان‌گونه که آکنده از ستم و بیداد شده، سرشار از عدالت و داد و انصاف می‌کند. ما این دو معنا را در بخش‌های گذشته از زبان [[امام باقر]] {{ع}} بیان کردیم.
* '''[[حجت]]'''<ref>حجت یعنی: دلیل، سند و منبع مورد اعتماد و مقامی که گفتارش حجت است. "م"</ref>؛ علت اینکه این لقب به امام داده شده، این است که ایشان حجت خدا بر آفریده‌هایش است و خداوند به وسیله او، بر آفریده‌هایش حجت می‌آورد و در احادیث آمده است که او حجت خداوند است.
* '''[[منتظر]]'''<ref>منتظر، اسم مفعول از باب افتعال است و به‌معنای چیزی یا کسی است که مردم انتظار فرارسیدن آن‌را دارند. "م".</ref>؛ امام به این دلیل منتظر خوانده شده است که مؤمنان، انتظار دیدن پگاه صادق ایشان بر خود را دارند تا دیدگان آنها با دیدن روی زیبا و قامت رشیدش روشن شود.
* '''[[خلف صالح]]'''؛ این لقب را به این دلیل به امام داده‌اند که ایشان خلف و جانشین [[عترت]] و خاندان [[پیامبر]] {{صل}} و باقی‌مانده زنجیره طلایی خاندانی است که نخستین حلقه آن علی {{ع}} بوده و آخرین آن هم محمد مهدی {{ع}} خواهد بود.
* '''قائم'''؛ به این دلیل امام به این نام خوانده شده که ایشان انقلابی جهانی برپا می‌کنند و با آن فساد را ریشه‌کن می‌کنند و خواب از چشمان متکبران و ستمگران تمام جهان می‌ربایند. آنها در آن زمان همگی هراسان و پریشان می‌شوند»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۷۸.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. آقای کامل سلیمان؛
| تصویر = 151955.jpg
| پاسخ‌دهنده = کامل سلیمان
| پاسخ = آقای '''[[کامل سلیمان]]'''، در کتاب ''«[[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]»'' در این‌باره گفته است:
 
«از [[القاب]] شریف آن [[قبله]] خوبان و [[کعبه]] [[نیکان]] در کلمات [[پیشوایان]] نام‌های [[مقدس]] زیر است: "[[حجت خدا]]، خاتم [[اوصیاء]]، رهائی‌بخش [[امت]]، [[مهدی]]، [[منتظر]]، باعث، [[وارث]]، [[خلف صالح]]، [[قائم]] به [[حق]]، مظهر [[دین]]، [[دادگستر]]، [[بقیة الله]]، [[صاحب الزمان]]، [[صاحب]] [[شمشیر]]، [[امام]] [[منتظر]] برای تأسیس [[حکومت عدل الهی]]"<ref>اعلام الوری، ص ۳۹۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶۵ و ۳۰۹؛ المحجة البیضاء، ج ۴، ص ۳۳۷؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۵۶ و ۳۴۵؛ الامام المهدی، ص ۸ و ۳۴۲؛ نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الزام الناصب، ص ۱۴۰، ۱۴۱ و ۱۴۲.</ref>، "[[منصور]]، [[صاحب]]، [[حجت]]، [[خالص]]، صاحب‌خانه، [[صاحب]] الأمر، [[مأمول]]، [[تالی]]، [[نائب]]، [[برهان]]، [[باسط]] (گسترنده)، [[ثائر]] (انقلابی)، [[منتقم]]، [[سید]]، [[جابر]] (جبران‌کننده- ترمیم‌کننده)، [[خازن]] و ...
 
او یکتا مظهر و مصداق این [[القاب]] شریفه است و هرگز احدی در این [[القاب]] با او شریک نیست»<ref>[[کامل سلیمان]]، [[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]، ج1، ص 68.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. مجتبی تونه‌ای؛
| تصویر = 13681078.jpg
| پاسخ‌دهنده = مجتبی تونه‌ای
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
 
«لقب، نام دوم انسان است که در آن معنی مدح یا ذم منظور است<ref>معارف و معاریف، ج ۸، ص ۷۵۷.</ref>. در کتاب "نجم الثاقب" از میرزا حسین نوری، القاب [[حضرت مهدی]] {{ع}} چنین آمده است:[[امیر الامره]]، [[احسان (لقب امام مهدی)|احسان]]، [[اذن سامعه]]، [[ایدی]]، [[بئر معطله]]، [[بلد الامین]]، [[باسط]]، [[بقیة الانبیاء]]، [[تالی]]، [[تأیید]]، تمام، [[ثائر]]، [[جابر]]، [[جنب]]، [[جوار الکنس]]، [[حجة]]، [[حجة الله]]، [[حق]]، [[حجاب الله]]، [[حمد]]، [[حامد]]، [[خاتم الاوصیاء]]، [[خاتم الائمه]]، [[خازن]]، [[خلف]]، [[خلف صالح]]، [[خنس]]، [[خلیفة الله]]، [[خلیفة الاتقیاء]]، [[دابة الارض]]، [[داعی]]، [[رجل]]، [[رب الأرض]]، [[سلطان المأمول]]، [[سدرة المنتهی]]، [[سناء]]، [[سبیل]]، [[ساعة]]، [[سید]]، [[شرید]]، [[صاحب]]، [[صاحب الغیبة]]، [[صاحب الزمان]]، [[صاحب الرجعة]]، [[صاحب الدار]]، [[صاحب الناحیة]]، [[صاحب العصر]]، [[صاحب الکرة البیضاء]]، [[صاحب الدولة الزهراء]]، [[صالح]]، [[صاحب الامر]]، [[صبح مسفر]]، [[صدق]]، [[صراط‍‌]]، [[ضیاء]]، [[ضحی]]، [[طالب التراث]]، [[عالم]]، [[عدل]]، [[عاقبة الدار]]، [[عزه]]، عین، غایب، [[غلام]]، [[غریم]]، [[غوث]]، [[غایة الطّالبین]]، [[غایة القصوی]]، [[غوث الفقراء]]، [[خلیل]]، [[فجر]]، [[فرج المؤمنین]]، [[فرج الاعظم]]، [[فتح]]، [[فقیه]]، [[قائم]]، [[قابض]]، [[قیامت]]، [[قسط‍‌]]، [[قوة]]، [[قاتل الکفرة]]، [[قطب]]، [[قائم الزمان]]، [[قیم الزمان]]، [[کاشف الغطاء]]، [[کمال]]، [[کار]]، [[لواء اعظم]]، [[نیة الصابرین]]، [[منتقم]]، [[مهدی]]، [[منتظر]]، [[ماء معین]]، [[مخبر بما یعلن]]، [[مجازی بالاعمال]]، [[موعود]]، [[مظهر الفضایح]]، [[مبلی السرائر]]، [[مبدأ الآیات]]، [[محسن]]، [[منعم]]، [[مفضل]]، [[موتور]]، [[مدبر]]، [[مأمور]]، [[مقدرة]]، [[مأمول]]، [[مفرج اعظم]]، [[مضطر]]، [[من لم یجعل الله له شبیها]]، [[مقتصر]]، [[المصباح الشدید الضیاء]]، [[ناقور]]، [[ناطق]]، [[نهار]]، [[نفس]]، [[نور الاصفیاء]]، [[نور الاتقیاء]]، [[ناحیه مقدسه]]، [[واقیذ]]، [[وتر]]، [[وجه]]، [[ولی الله]]، [[وارث]]، [[هادی]]، [[ید الباسطه]]، [[یمین]]، [[یعسوب الدین]].<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۶۰۴.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛
| تصویر = 991395.jpg
| پاسخ‌دهنده = نگین آفرینش ج۱ (کتاب)
| پاسخ = نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفته‌اند:
 
«* لقب‌های مشهور آن حضرت عبارتند از: "[[مهدی]]"، "[[قائم]]"، "[[منتظَر]]"، "[[بقیة الله]]"، "[[حجت]]"، "[[خلف صالح]]"، "[[منصور]]"، "[[صاحب الامر]]"، "[[صاحب الزمان]]" و "[[ولی عصر]]" که معروف‌ترین آنها "مهدی" است.
* هر یک از این لقب‌ها، بیان‌گر پیام ویژه‌ای درباره آن بزرگوار است. آن [[امام]] خوبی‌ها را "[[مهدی]]" گفته‌اند؛ زیرا هدایت شده‌ای است که مردم را به سوی [[حق]] می‌خواند. "[[قائم]]" خوانده‌اند؛ چون برای [[حق]]، [[قیام]] خواهد کرد. "[[منتظَر]]" نامیده‌اند؛ زیرا همگان در [[انتظار]] مقدم اویند. "[[بقیة الله]]" لقب داده‌اند؛ چرا که باقی مانده [[حجت‌های خدا]] و [[آخرین ذخیره الهی]] است. "[[حجت]]" به معنای [[گواه خدا بر خلق]] و "[[خلف صالح]]" به معنای [[جانشین]] برای [[اولیای خدا]]ست. او "[[منصور]]" است، چون از سوی [[پروردگار]] یاری می‌شود و "[[صاحب الأمر]]" است؛ چون امر ایجاد [[حکومت عدل الهی]] بر عهده اوست. "[[صاحب الزمان]] و [[ولی عصر]]" نیز به آن معنا است که او [[حاکم]] و [[فرمانروا]]ی یگانه زمان می‌باشد»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]، [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]، [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]؛ [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۴۳.</ref>»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۴۳.</ref>.
}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مهدویت]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسش‌های جامع امامت و ولایت]]
[[رده:پرسمان مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:(اب): پرسش‌هایی با ۲ پاسخ]]
[[رده:(اب): پرسش‌هایی با ۲ پاسخ]]
[[رده:(اب): پرسش‌های مهدویت با ۲ پاسخ]]
[[رده:(اب): پرسش‌های مهدویت با ۲ پاسخ]]
[[رده:پرسش‌های مربوط به کنیه‌ها و لقب‌های امام مهدی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۱۹

القاب امام مهدی چیستند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی)
مدخل اصلینام‌ها و القاب امام مهدی
مدخل وابسته؟
تعداد پاسخ۸ پاسخ

القاب امام مهدی (ع) چیستند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی رضا رجالی تهرانی

حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«نام اصلی حضرت (ع)، محمد است. نامی که پیغمبر اکرم (ص) برای او گذارده و فرمود: اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. کنیه حضرت: ابوالقاسم است. و نیز ابو صالح و ابو عبداللّه و ابو ابراهیم و ابو جعفر و ابو الحسین هم گفته شده است[۱]»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در این‌باره گفته است: «این لقب‌ها هر کدام با یکی از ویژگی‌های آن حضرت مناسب است، به عنوان مثال چون هدایتگر است، مهدی و چون حجت خداست، حجت، و چون مردم منتظِر او هستند مُنتظَر، و چون صاحب ولایت و صاحب مردم است او را صاحب لقب داده‌اند. لقب قائم به دلیل قیام آن حضرت علیه دشمنان خداوند و برپایی دین مبین اسلام است. آن حضرت قیام می‌کند و قیام آن حضرت جهانی است و با ستمگران زمان خود ستیز می‌نماید و آنان را مجبور به کرنش در برابر دستورهای خداوند می‌کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود[۳]»[۴].
۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین قنبر علی صمدی، در کتاب «آخرین منجی» در این‌باره گفته است:
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «فرهنگنامه مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

واژه "بقیت"، به معنای، بازمانده و پاینده و آن چیزی است که از چیزی باقی گذاشته شود. عبارت "بقیة اللّه"، هم در قرآن مجید و هم در روایات آمده است.

در قرآن، فقط یک بار و در داستان حضرت شعیب (ع) ذکر شده است؛ آن‏جا که وی قوم خود را از کم‌‏فروشی نهی کرده، می‌‏گوید: ﴿بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ [۷]

در روایات گوناگونی "بقیة اللّه" به وجود امام مهدی (ع) یا برخی دیگر از امامان (ع) تفسیر شده است. * امام باقر (ع) فرمود: نخستین سخنی که مهدی (ع) پس از قیام خود می‏‌گوید، این آیه است: ﴿بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ [۸]؛ سپس می‏‌گوید: "منم بقیة اللّه بر روی زمین"[۹]

درست است که در آیه مورد بحث، مخاطب، قوم شعیب بوده و منظور از "بقیة اللّه"، سود و سرمایه حلال یا پاداش الهی است؛ ولی هر موجودی نافع که از طرف خداوند سبحانه و تعالی برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، "بقیة اللّه" محسوب می‌شود. بر این اساس، تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ، بقیة اللّه هستند. تمام رهبران راستین نیز که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت باقی می‌‏مانند، از این نظر بقیة اللّه هستند. سربازانی که پس از پیروزی از جنگ بازمی‌‏گردند، آنان نیز بقیة اللّه هستند. در روایات، دعاها و زیارات، امامان‏ معصوم (ع) به عنوان "بقیة اللّه" توصیف شده‏‌اند، برای نمونه به بعضی از آن‏ها اشاره می‌‏شود:

  1. به دستور هشام بن عبد الملک، امام باقر (ع) را به شام بردند. هنگام بازگشت به مدینه، هشام فرمان داد بازارها را بر روی آن حضرت و همراهانش ببندند و آنان را از خوراک و آشامیدنی محروم سازند. وقتی به شهر مدینه رسیدند، مردم در شهر را بر رویشان بستند و اصحاب آن حضرت به سبب کمبود آب و غذا به زحمت افتادند و به آن بزرگوار شکایت بردند. امام باقر (ع) بالای کوهی مشرف به شهر رفت و با صدای بلند فرمود: ای اهل شهری که مردمانش ستمگرند! به خداوند سبحانه و تعالی سوگند! من بقیة اللّه هستم. خداوند سبحانه و تعالی فرمود: "بقیة اللّه برایتان بهتر است؛ اگر ایمان دارید" [۱۰].
  2. در زیارت جامعه کبیره، می‌‏خوانیم: "سلام بر امامان که ... بقیة اللّه هستند ...»[۱۱]. از آنجا که مهدی موعود (ع)، آخرین پیشوا و بزرگ‏ترین رهبر انقلابی پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) است، یکی از روشن‏‌ترین مصادیق "بقیة اللّه" و شایسته‏‌ترین فرد به این لقب است؛ به ویژه که یگانه باقی‏مانده بعد از پیامبران و امامان است. نمونه‌‏ای از این‏ روایات بدین قرار است: در دعای ندبه می‌‏خوانیم: "کجا است آن بقیة اللّه که از عترت هدایت‌گر بیرون نیست؟"[۱۲]. مردی از امام صادق (ع) پرسید: "آیا بر امام قائم می‌‏توان با عنوان امیر مؤمنان سلام کرد؟" فرمود: "نه؛ خداوند سبحانه و تعالی این نام را به حضرت امیر مؤمنان علی (ع) اختصاص داده است. پیش از او کسی این نام بر خود ننهاده و پس از او نیز کسی این نام را به خود نبندد، مگر آن‏که کافر باشد راوی گوید: پرسیدم: "فدایت شوم! پس چگونه بر او سلام کنند؟" فرمود: می‏‌گویند " السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ ‏‏‏‏‏" سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: ﴿بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ [۱۳] [۱۴].
  3. امام باقر (ع) فرمود: نخستین سخن حضرت مهدی (ع) پس از ظهور، این آیه است که می‌‏گوید: بقیة اللّه برایتان بهتر است؛ اگر ایمان دارید. آن‏گاه می‌‏فرماید: "منم بقیة اللّه و حجّت و خلیفه او در میان شما" در آن زمان هرکس بر آن حضرت سلام کند، می‌‏گوید: " السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏‏ ‏‏‏‏‏" [۱۵].
  4. وقتی احمد بن اسحاق بن سعد اشعری، به محضر امام عسکری (ع) شرفیاب شد و درباره جانشین آن حضرت پرسید، آن حضرت کودکی خردسال، همچون قرص ماه را به او نشان داد. احمد بن اسحاق پرسید: "آیا نشانه‌‏ای هست تا قلبم اطمینان یابد؟" آن کودک زبان گشود و با زبان عربی فصیح فرمود: من بقیة اللّه بر زمین و منتقم از دشمنان او هستم. ای احمد بن اسحاق! بعد از دیدن این کرامت‏، نشانه‌‏ای طلب نکن[۱۶]»[۱۷].
  • «"خاتم الاوصیاء" خاتم الاوصیاء، به معنای پایان بخش جانشینان پیامبر اکرم (ص)، یکی از القاب حضرت مهدی (ع)‏ است. این لقب ابتدا بر زبان خود آن حضرت در کودکی- آن‏گاه که در آن سنین لب به سخن گشود- جاری شد. * البته این لقب، درباره حضرت علی (ع) به عنوان پایان‌‏بخش اوصیای آخرین پیامبر به کار رفته است[۱۸].

طریف ابو نصر گوید: "بر صاحب الزّمان (ع) وارد شدم؛ آن حضرت فرمود: برای من صندل احمر [۱۹] بیاور. پس برای ایشان آوردم. آن حضرت رو به من کرد و فرمود: آیا مرا می‏‌شناسی؟ گفتم: بله. سپس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما آقای من و فرزند آقای من هستید. پس آن حضرت فرمود: مقصودم این نبود! گفتم: خداوند سبحانه و تعالی مرا فدای شما گرداند! بفرمایید مقصودتان چه بود؟ حضرت فرمود: من خاتم الاوصیاء هستم که خداوند به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دور می‏‌سازد[۲۰].

علاوه بر خاتم الاوصیاء از حضرت مهدی (ع)‏ به عنوان "خاتم الائمه" نیز یاد شده است؛ چنان که رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: ای مردمان! من پیامبرم و علی جانشین من. آگاه باشید که خاتم الائمه، قائم و مهدی از ما است"[۲۱]»[۲۲].

  • «یکی از القاب حضرت مهدی (ع)‏ "شرید"، به معنای آواره است. از آن‏جا که آن بزرگوار در دوران غیبت، منزلی معین، خاص و همیشگی ندارد، به این لقب خوانده شده است. اصبغ بن نباته گوید: از امیر مؤمنان (ع) شنیدم که می‌‏فرمود: صاحب این امر، شرید یعنی آواره، طرید یعنی رانده، فرید یعنی تک و وحید یعنی تنها است[۲۳]»[۲۴].
  • «یکی از لقب‌‏های حضرت مهدی (ع)‏ "صاحب الامر" است. امام صادق (ع) درباره اتفاقات هنگام ظهور می‌‏فرماید: "در این زمان، هر کس از فرزندان علی (ع) که در مدینه است، به مکه می‌‏گریزد و به صاحب امر می‌‏پیوندد و او به سوی عراق روی می‌‏آورد"[۲۵]

همه امامان (ع) صاحب امر امامت بوده‌‏اند؛ ولی به سبب عظمت امر امامت و قیام آن حضرت، این لقب درباره حضرت مهدی (ع)‏ متداول‌‏تر است.

ریان بن صلت گوید: به امام رضا (ع) گفتم: "آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: من صاحب الامر هستم؛ امّا نه آن کسی که زمین را از عدل آکنده سازد؛ همان‏گونه که پر از جور شده‏ باشد. چگونه او باشم؛ در حالی که سستی بدن مرا می‌‏بینی و قائم کسی است که در سن پیران و منظر جوانان قیام می‏‌کند[۲۶]

البته آنچه بیشتر در روایات آمده "صاحب هذا الامر» است؛ ولی رفته رفته این ترکیب به "صاحب الامر» تبدیل شده و یکی از القاب آن حضرت شمرده شده است»[۲۷].

  • «در روایات، صاحب الدار لقب حضرت مهدی (ع)‏ یاد شده است.

مقصود از "دار" (خانه)، خانه پدری و جدّ آن حضرت است که آن‏جا غایب شده است. از آن‏جا که ذکر نام آن حضرت، در آن دوران جایز نبود، برای اشاره به آن حضرت، از انواع کنایه‌‏ها استفاده شد که از جمله "صاحب الدار" است.

اسحاق بن یعقوب می‌‏گوید: "از محمد بن عثمان عمری خواستم نامه‌‏ای که در آن، پرسش‏‌های سختی را مطرح کرده بودم، به حضرت مهدی (ع)‏ برساند. پس توقیعی به خط مولایمان "صاحب الدار" صادر شد ...."[۲۸]»[۲۹].

  • «از القاب حضرت مهدی (ع)‏ "صاحب الزّمان" است. این لقب، در متن روایات کمتر ذکر شده است؛ ولی در سخن یاران، راویان و شیعیان، فراوان به کار رفته است[۳۰].

امام صادق (ع) فرمود: "و آخرین آن‏ها قائم به حق، بقیة اللّه در زمین و صاحب الزّمان است[۳۱].

فضل بن شاذان در کتاب فضایل از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است: "هرکس دوست دارد خداوند سبحانه و تعالی را در حال کمال ایمان و حسن اسلام ملاقات کند، پس باید حجّت، صاحب الزّمان، قائم، منتظر و مهدی را دوست داشته باشد"[۳۲].

هریک از امامان (ع)، صاحب زمان خویشند؛ ولی به اعتبار طول عمر فراوان حضرت مهدی (ع)‏ و این‏که مدت زمانی بیش‏تر از سایر امامان (ع) زندگی کرده است، آن حضرت بیشتر به این لقب شهرت یافته است»[۳۳].

  • «از القاب حضرت مهدی (ع)‏ که در روایات معصومان (ع) به آن اشاره شده "صاحب السیف" (صاحب شمشیر) است. درباره سلاح حضرت مهدی (ع)‏ هنگام ظهور، صراحتی وجود ندارد؛ ولی ممکن است این‏گونه روایات را حمل بر ظاهر کرد؛ یعنی آن حضرت، با همان سلاح‏‌های متداول عصر بعثت پیامبر (ص) ظهور خواهد فرمود. در این صورت، "صاحب السیف" در معنای حقیقی خود به کار می‌‏رود؛ اگرچه می‌‏توان آن را کنایه از "صاحب القدرة و العظمة" دانست و "سیف" را در این‏جا به معنای ابزار غلبه و قدرت معنا کرد.

در کتاب کافی نقل شده است: وقتی از امام صادق (ع) درباره قائم (ع) پرسیدند، آن حضرت فرمود: همه ما قائم به امر خداییم؛ یکی پس از دیگری، تا زمانی که صاحب شمشیر بیاید. چون صاحب شمشیر آمد، امر و دستوری غیر از آنچه بوده است، می‏‌آورد پدرانش مأمور به تقیه و صبر بودند و او مأمور به جهاد و برانداختن ظلم است‏"[۳۴].

گفتنی است این لقب، همانند بسیاری از القاب دیگر حضرت مهدی (ع)‏، ویژه آن حضرت نیست و سایر امامان (ع) نیز به این عنوان ملقّب بوده‌‏اند. در این باره حکم بن ابی نعیم گوید: در مدینه خدمت امام باقر (ع) رسیده و عرض کردم: "من بین رکن و مقام نذر کرده و به عهده گرفته‏‌ام که اگر شما را ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم، تا زمانی که بدانم قائم آل محمد (ص) هستید یا نه؟ حضرت هیچ پاسخی به من نفرمود. سی روز در مدینه بودم. سپس در بین راهی به من برخورد کرد و فرمود: ای حکم! هنوز این جایی؟ گفتم: آری؛ من نذر خود را عرض کردم و مرا امر و نهی نکرده و پاسخی نفرمودید. فرمود: فردا صبح زود به منزل من بیا. فردا خدمتش رفتم؛ فرمود: مطلبت را بپرس. عرض کردم: من بین رکن و مقام، نذر کرده و روزه و صدقه‌‏ای برای خدا به عهده گرفته‏‌ام که اگر شما را ملاقات کردم، از مدینه بیرون نروم؛ جز آن‏که بدانم آیا شما قائم آل محمد هستید یا نه؟ اگر شما هستید، ملازم خدمتتان باشم و اگر نیستید، روی زمین بگردم و در طلب معاش برآیم. فرمود: ای حکم! همه ما قائم به امر خدا هستیم. عرض کردم: شما مهدی هستی؟ فرمود: همه ما به سوی خدا هدایت می‌‏کنیم. عرض کردم: شما صاحب شمشیری؟ فرمود: همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیریم شمشیر؛ پیغمبر، به ما به ارث رسیده و همراه ما است. عرض کردم: شما هستید آن‏که دشمنان خدا را می‌‏کشد و دوستان خدا به وسیله او عزیز می‌‏شود و دین خدا آشکار می‌‏گردد؟ فرمود: ای حکم! چگونه من او باشم، در صورتی که به چهل و پنج رسیده‏‌ام؛ حال آن‏که صاحب این امر از من به دوران شیرخوارگی نزدیک‌‏تر و هنگام سواری چالاک‌‏تر است"[۳۵]»[۳۶].

همچنین از امام حسین (ع) نقل شده است: "قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَیبَةِ..."[۳۸]؛ "قائم این امت، نهمین از فرزندان من است و او صاحب الغیبه است..." البته احتمال دارد مقصود از این ترکیب، لقب نباشد؛ بلکه ترجمه آن مقصود باشد؛ یعنی، کسی که دارای غیبت است. احتمال دیگر اینکه این لقب نیز مانند بعضی از القاب، جهت تقیه به کار می‌رفته است[۳۹].

  • غریم‌: این واژه در کتاب‌های لغت، هم به معنای طلبکار آمده است و هم به معنای بدهکار[۴۰]. در روایات فراوانی از آن، به عنوان یکی از القاب حضرت مهدی (ع) یاد شده است. بیشتر به نظر می‌رسد مقصود، معنای نخست آن باشد. این لقب نیز، از روی تقیه بوده که هرگاه شیعیان می‌خواستند مالی را نزد آن حضرت یا وکیلان ایشان بفرستند، یا وصیت کنند و یا از جانب آن حضرت مطالبه کنند، این لقب را به کار می‌بردند.

شیخ مفید به این نکته تصریح کرده، می‌نویسد: "کلمه غریم، رمزی بود بین شیعه که وقتی حضرت مهدی (ع) را از روی تقیه یاد می‌کردند، از آن استفاده می‌نمودند"[۴۱].

بنابراین استفاده از این لقب بیشتر در ارتباطات مالی شیعیان با حضرت مهدی (ع)- آن هم در طول غیبت صغرا- بوده است[۴۲]. محمد بن صالح گوید: "وقتی پدرم از دنیا رفت و امر به من رسید، حواله‌هایی نزد پدرم بود که نشان می‌داد، مربوط به اموال غریم است"[۴۳]. اسحاق بن یعقوب گوید: "از شیخ عمری شنیدم که می‌گفت: با مردی شهری مصاحبت داشتم و به همراه او مالی برای غریم بود و آن را برای او فرستاد"[۴۴]. محمد بن هارون گوید: "از اموال غریم، پانصد دینار بر ذمه من بود"[۴۵][۴۶].

درباره وجه نامیده شدن حضرت به "قائم"، می‌توان به روایات زیر اشاره کرد: ابو حمزه ثمالی می‌گوید: از امام باقر (ع) پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! آیا همه شما قائم و به پا دارنده حق نیستید؟ فرمود: بلی؛ عرض کردم: چرا حضرت مهدی (ع) را قائم نامیده‌اند؟ فرمود: هنگامی که جد من حضرت سید الشهدا حسین بن علی (ع) شهید شد، ملائکه به درگاه خداوند ضجه و ناله نموده، نزد او شکایت کردند... پس خدای عز و جل امامان از فرزندان حسین (ع) را به آنان نشان داد و ملائکه از دیدن آنان خوشحال شدند. در آن هنگام دیدند که یکی از ایشان در حال قیام است و نماز می‌خواند. پس خداوند عز و جل فرمود: به وسیله این قائم (ایستاده) از آنان (قاتلان حسین) انتقام خواهم گرفت"[۵۲].

از امام جواد (ع) پرسیده شد: چرا او را قائم می‌نامند؟ فرمود: "لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ اِرْتِدَادِ أَكْثَرِ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ"[۵۳]؛ "چون پس از آن قیام می‌کند که از یادها رفته است و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته‌اند".

لقب "قائم" اگرچه در پاره‌ای از موارد به تنهایی به کار رفته است؛ ولی در بعضی از موارد، به‌ کلماتی دیگر اضافه شده که هرکدام گویای معنایی خاص است؛ مانند:

  1. "القائِمَ مِن وُلدی" (قیام‌کننده از فرزندانم) برخی از معصومان (ع) اصرار داشته‌اند که آن قیام کننده را از فرزندان خود معرفی کنند تا کسانی که از غیر آنان خود را قائم معرفی می‌کنند، رسوا شوند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: "مَنْ اَنْكَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدي فِي زَمانِ غَيبَتِهِ فَماتَ فَقَد ماتَ ميتَةً جاهِليةً"[۵۴]؛ "کسی که قائم از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند، به مرگ جاهلی مرده است". امام صادق (ع) فرمود: "اَلقائِمُ مِنْ وُلدی یعْمُرُ عُمْرَ خَلیلِ الرَّحْمنِ..."[۵۵]؛ "قائم از فرزندان من عمر می‌کند، عمر او به اندازه عمر خلیل الرحمان است...".
  2. "قائمهم" (قائم آنان): رسول گرامی اسلام (ص)- زمانی که ائمه (ع) را معرفی می‌کند و سخن از حضرت مهدی (ع) به میان می‌آورد- بیشتر از آن حضرت با عنوان قیام کننده آنان (اهل بیت) یاد می‌فرماید؛ چنان‌که خطاب به حسین بن علی (ع) فرمود: "تو آقا و فرزند آقا هستی. تو امام و فرزند امام هستی. تو حجت، فرزند حجت و پدر حجت‌های نه‌گانه هستی که نهمین آنان قائم ایشان است"[۵۶]. گویا پیامبر (ص) تنها قیام کننده (موفق) از فرزندان امام حسین (ع) را، آخرین ایشان معرفی کرده و او را از فرزندان آن حضرت دانسته است.
  3. "قائِمٌ لِلْحَقِ مِنَّا" (قیام کننده برای حق از ما) رسول گرامی اسلام (ص) در روایتی فرمود: "قیامت بر پا نمی‌شود؛ مگر اینکه قیام کننده‌ای‌ برای حق از ما (اهل بیت) به پاخیزد"[۵۷]. از این حدیث به دست می‌آید که تنها قیام برای اقامه حق، مطلوب است. همچنین قیامی که به تمامی صالحان وعده داده شده، تنها به وسیله فردی از اهل بیت پیامبر (ص) تحقق خواهد یافت.
  4. "قائِمُنا أهلَ البَیتِ" (قائم ما اهل بیت): امام باقر (ع) فرمود: "بهترین لباس هر زمان، لباس اهل آن زمان است؛ اما آن‌گاه که قائم ما اهل بیت قیام می‌کند، لباس علی (ع) را بر تن کرده و بر روش او حکومت خواهد نمود"[۵۸].
  5. "قائم آل محمد" (قیام کننده از آل محمد (ص)): امام رضا (ع) فرمود: "تَمَامَ الامر بِقَائِمٍ آلِ مُحَمَّدٍ"[۵۹]؛ "تمام امر به دست قائم آل محمد است"[۶۰].
  • مضطر: در لغت به معنای کسی است که بیماری، فقر و یا سختی‌های روزگار، او را ناگزیر به تضرع در درگاه خداوند کرده است[۶۱]. در برخی روایات از این لقب، به عنوان یکی از القاب حضرت مهدی (ع) یاد شده و در قرآن مجید نیز مورد اشاره قرار گرفته است: ﴿أَمنْ یجِیبُ الْمُضْطَر إِذا دَعاهُ وَ یکشِفُ السوءَ[۶۲]؛ "ای کسی که دعای مضطر را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد".

در برخی از روایات، این آیه تفسیر به حضرت مهدی (ع) و قیام ایشان شده است. امام صادق (ع) می‌فرماید: "این آیه در مورد مهدی از آل محمد (ع) نازل شده است؛ به خدا سوگند! مضطر او است؛ هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جا می‌آورد و دست به درگاه خداوند متعال برمی‌دارد؛ خداوند دعای او را اجابت می‌کند، ناراحتی‌ها را برطرف می‌سازد و او را خلیفه روی زمین قرار می‌دهد"[۶۳].

بدون شک منظور از این تفسیر، منحصر ساختن مفهوم آیه، به وجود مبارک حضرت مهدی (ع) نیست؛ بلکه آیه معنای گسترده‌ای دارد که یکی از مصداق‌های روشن آن، وجود امام مهدی (ع) است. پس زمانی که همه‌جا را فساد می‌گیرد، درها بسته می‌شود، کارد به استخوان می‌رسد، بشریت در بن‌بست سختی قرار می‌گیرد و حالت اضطرار در کل عالم نمایان می‌شود؛ در این هنگام حضرت مهدی (ع) در مقدس‌ترین نقطه روی زمین، دست به دعا بر می‌دارد و تقاضای کشف سوء می‌کند. خداوند نیز این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانی او قرار می‌دهد و به مصداق‌ ﴿يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ او و یارانش را جانشینان روی زمین می‌کند"[۶۴][۶۵].

از امام جواد (ع) پرسیده شد: ای فرزند رسول خدا! مهدی، به چه دلیل منتظر نامیده شده است؟ فرمود: "لان له غیبة یکثر ایامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون..."[۶۶]؛ "به این علت که برای او غیبتی است که روزهایش زیاد می‌شود و مدتش بسیار طول می‌کشد. پس مخلصان، انتظار ظهورش را می‌کشند و اهل تردید او را انکار خواهند کرد...". زرارة بن اعین نیز می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: "إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَی بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هـُوَ الَّذِی يـُشـَكُّ فـِی وِلَادَتـِهِ..."[۶۷]؛ "به درستی که برای قائم پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است. عرض کردم: قربانت شوم! برای چه؟ فرمود: می‌ترسد- و به شکم خود اشاره کرد- سپس فرمود: او است منتظری که مردم در تولدش شک کنند..."[۶۸].

محمد بن مسلم ثقفی از امام باقر (ع) نقل می‌کند که فرمود: "القَائِمَ مِنّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ"[۷۴]؛ "قائم ما به [افتادن‌] ترس در دل دشمنان، یاری شده است"[۷۵].

  • مهدی‌: یکی از مشهورترین القاب قائم آل محمد (ع)، مهدی است. "مهدی"، اسم مفعول و به معنای هدایت شده است. کلمه "مهدویت" نیز برگرفته از همین ریشه است. این واژه در بین اهل سنت، از شهرت بیشتری برخوردار است؛ به‌گونه‌ای که آن حضرت بیشتر با این واژه نزد آنها شناخته می‌شود.

البته گاهی نیز در معنای فاعلی به معنای "هدایت‌کننده" به کار رفته است. محمد بن عجلان از امام صادق (ع) نقل کرده است: "... و قائم (ع) را از آن جهت مهدی گفته‌اند که مردم را به آیینی که از دست داده‌اند، هدایت می‌کند..."[۷۶]. اما آنچه بیشتر در روایات آمده، همان معنای نخست است. امام باقر (ع) در این‌باره فرمود: "به درستی که مهدی نامیده شد؛ به جهت اینکه به امر مخفی هدایت می‌شود. او تورات و سایر کتاب‌های الهی را از غاری در انطاکیه بیرون خواهد آورد"[۷۷]. امام صادق (ع) نیز در پاسخ پرسشی فرمود: "لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِيٍّ"[۷۸]؛ "به جهت‌ اینکه به تمامی امور پنهان هدایت می‌شود".

گفتنی است لقب "مهدی"، بیشتر درباره آن حضرت بعد از ظهور و قیام و لقب "قائمقبل از ظهور و قیام استفاده شده است. امام صادق (ع) درباره برخی از وقایع پس از ظهور می‌فرماید: "... ثم یأمر منادیا فینادی: هذا المهدی..."[۷۹]؛ "به منادی دستور داده خواهد شد؛ پس ندا در می‌دهد که این است مهدی".

پیامبر اکرم (ص) نیز فرمود: "پس از ظهور کسی نزد او آمده، می‌گوید: ای مهدی! به من عطا کن! و آن حضرت می‌فرماید: بگیر"[۸۰]. لقب مهدی، اگرچه اختصاص به آخرین امام ندارد و بقیه امامان (ع) نیز مهدی هستند؛ ولی تنها از پیشوای دوازدهم، به عنوان "مهدی" یاد شده است. این لقب از همان آغاز شکل‌گیری بحث "مهدویت"، بر زبان معصومین (ع) رایج بوده و در روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، این لقب بیان شده است. بنابراین در کتاب‌های اهل سنت نیز فراوان این لقب آمده است[۸۱].

امام حسین (ع) فرمود: "دوازده مهدی از ما است: نخستین ایشان امیر مؤمنان علی (ع) بود و آخرین ایشان نهمین فرزند از نسل من است..."[۸۲].

محمد بن عمران گفت: من از امام ششم (ع) شنیدم که می‌فرمود: "ما دوازده مهدی هستیم"[۸۳]»[۸۴].
۵. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در این‌باره گفته است:

«در ضمن بحث و مطالعه درباره هویت شخصی مصلح جهانی، ناگزیر باید به بیان لقب‌های ایشان و معنای آن لقب‌ها نیز پرداخت. امام لقب‌های زیادی دارند که برخی از آنها عبارتند از:

  • مهدی: ما در بخش‌های گذشته به توضیح در مورد این واژه که امام بدان مشهور شده‌اند[۸۵] پرداختیم و گفتیم که این واژه به‌طور کلی، دو معنا دارد.

اول) مهدی به‌معنای کسی است که مردم را به سوی حق هدایت می‌کند. پیامبر در یکی از دعاهایشان می‌فرماید: "خداوند ما را به زیور ایمان آراسته کن و ما را هادی و مهدی قرار بده[۸۶].

دوم) مهدی همان کسی است که زمین را همان‌گونه که آکنده از ستم و بیداد شده، سرشار از عدالت و داد و انصاف می‌کند. ما این دو معنا را در بخش‌های گذشته از زبان امام باقر (ع) بیان کردیم.

  • حجت[۸۷]؛ علت اینکه این لقب به امام داده شده، این است که ایشان حجت خدا بر آفریده‌هایش است و خداوند به وسیله او، بر آفریده‌هایش حجت می‌آورد و در احادیث آمده است که او حجت خداوند است.
  • منتظر[۸۸]؛ امام به این دلیل منتظر خوانده شده است که مؤمنان، انتظار دیدن پگاه صادق ایشان بر خود را دارند تا دیدگان آنها با دیدن روی زیبا و قامت رشیدش روشن شود.
  • خلف صالح؛ این لقب را به این دلیل به امام داده‌اند که ایشان خلف و جانشین عترت و خاندان پیامبر (ص) و باقی‌مانده زنجیره طلایی خاندانی است که نخستین حلقه آن علی (ع) بوده و آخرین آن هم محمد مهدی (ع) خواهد بود.
  • قائم؛ به این دلیل امام به این نام خوانده شده که ایشان انقلابی جهانی برپا می‌کنند و با آن فساد را ریشه‌کن می‌کنند و خواب از چشمان متکبران و ستمگران تمام جهان می‌ربایند. آنها در آن زمان همگی هراسان و پریشان می‌شوند»[۸۹].
۶. آقای کامل سلیمان؛
آقای کامل سلیمان، در کتاب «روزگار رهایی» در این‌باره گفته است:

«از القاب شریف آن قبله خوبان و کعبه نیکان در کلمات پیشوایان نام‌های مقدس زیر است: "حجت خدا، خاتم اوصیاء، رهائی‌بخش امت، مهدی، منتظر، باعث، وارث، خلف صالح، قائم به حق، مظهر دین، دادگستر، بقیة الله، صاحب الزمان، صاحب شمشیر، امام منتظر برای تأسیس حکومت عدل الهی"[۹۰]، "منصور، صاحب، حجت، خالص، صاحب‌خانه، صاحب الأمر، مأمول، تالی، نائب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابی)، منتقم، سید، جابر (جبران‌کننده- ترمیم‌کننده)، خازن و ...

او یکتا مظهر و مصداق این القاب شریفه است و هرگز احدی در این القاب با او شریک نیست»[۹۱].
۷. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است: «لقب، نام دوم انسان است که در آن معنی مدح یا ذم منظور است[۹۲]. در کتاب "نجم الثاقب" از میرزا حسین نوری، القاب حضرت مهدی (ع) چنین آمده است:امیر الامره، احسان، اذن سامعه، ایدی، بئر معطله، بلد الامین، باسط، بقیة الانبیاء، تالی، تأیید، تمام، ثائر، جابر، جنب، جوار الکنس، حجة، حجة الله، حق، حجاب الله، حمد، حامد، خاتم الاوصیاء، خاتم الائمه، خازن، خلف، خلف صالح، خنس، خلیفة الله، خلیفة الاتقیاء، دابة الارض، داعی، رجل، رب الأرض، سلطان المأمول، سدرة المنتهی، سناء، سبیل، ساعة، سید، شرید، صاحب، صاحب الغیبة، صاحب الزمان، صاحب الرجعة، صاحب الدار، صاحب الناحیة، صاحب العصر، صاحب الکرة البیضاء، صاحب الدولة الزهراء، صالح، صاحب الامر، صبح مسفر، صدق، صراط‍‌، ضیاء، ضحی، طالب التراث، عالم، عدل، عاقبة الدار، عزه، عین، غایب، غلام، غریم، غوث، غایة الطّالبین، غایة القصوی، غوث الفقراء، خلیل، فجر، فرج المؤمنین، فرج الاعظم، فتح، فقیه، قائم، قابض، قیامت، قسط‍‌، قوة، قاتل الکفرة، قطب، قائم الزمان، قیم الزمان، کاشف الغطاء، کمال، کار، لواء اعظم، نیة الصابرین، منتقم، مهدی، منتظر، ماء معین، مخبر بما یعلن، مجازی بالاعمال، موعود، مظهر الفضایح، مبلی السرائر، مبدأ الآیات، محسن، منعم، مفضل، موتور، مدبر، مأمور، مقدرة، مأمول، مفرج اعظم، مضطر، من لم یجعل الله له شبیها، مقتصر، المصباح الشدید الضیاء، ناقور، ناطق، نهار، نفس، نور الاصفیاء، نور الاتقیاء، ناحیه مقدسه، واقیذ، وتر، وجه، ولی الله، وارث، هادی، ید الباسطه، یمین، یعسوب الدین.[۹۳]»[۹۴].
۸. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفته‌اند:

«* لقب‌های مشهور آن حضرت عبارتند از: "مهدی"، "قائم"، "منتظَر"، "بقیة الله"، "حجت"، "خلف صالح"، "منصور"، "صاحب الامر"، "صاحب الزمان" و "ولی عصر" که معروف‌ترین آنها "مهدی" است.

پانویس

  1. الزام النّاصب، شیخ حائری یزدی، ج ۱، ص ۴۸۳.
  2. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۵۹ الی ۶۱.
  3. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.
  4. رحیمی، عباس، امید فردا، ص۱۶.
  5. ر.ک: اعیان الشیعه، ج۲، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۲۸-۴۲.
  6. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۷۴.
  7. اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
  8. اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
  9. " وَ أَوَّلُ‏ مَا يَنْطِقُ‏ بِهِ‏ هَذِهِ‏ الْآيَةُ ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ‏ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُم‏ ‏‏‏‏‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۰، باب ۳۳، ح ۱۶.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵.
  11. " السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّة ... وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ ...‏‏‏‏‏"، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۰۹.
  12. " أَيْنَ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ الَّتِي‏ لَا تَخْلُو مِنَ‏ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَة‏‏‏‏‏"، سید بن طاوس، الاقبال، ص ۲۹۷.
  13. اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
  14. " لَا ذَاكَ‏ اسْمٌ‏ سَمَّى‏ اللَّهُ‏ بِهِ‏ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ لَمْ‏ يُسَمَ‏ بِهِ‏ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا يُسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِر‏‏‏‏‏"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۱۱، ح۲؛ تفسیر فرات کوفی، ص۱۹۳، ۲۴۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۷۶.
  15. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۰، ح۱۶.
  16. " أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏ وَ الْمُنْتَقِمُ‏ مِنْ‏ أَعْدَائِهِ‏ فَلَا تَطْلُبْ‏ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ‏ يَا أَحْمَدَ بْنَ‏ إِسْحَاق‏‏‏‏‏‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۴، ح ۱.
  17. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۱۶ - ۱۱۸.
  18. ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۹۳ و ج ۹۷، ص ۳۳۱
  19. نوعی چوب خوش‏بو
  20. " أَنَا خَاتَمُ‏ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي‏ يَدْفَعُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْبَلَاءَ عَنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏"، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۶، ح ۲۱۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲
  21. " مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنِّي‏ نَبِيٌ‏ وَ عَلِيٌ‏ وَصِيِّي‏ أَلَا إِنَ‏ خَاتِمَ‏ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ‏ الْمَهْدِيُ‏ ‏‏"، فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۹۷
  22. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
  23. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، باب ۲۶، ح ۱۳
  24. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۰.
  25. " يَوْمَئِذٍ مَنْ كَانَ بِالْمَدِينَةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ (ع) إِلَى مَكَّةَ فَيَلْحَقُونَ بِصَاحِبِ الْأَمْرِ وَ يُقْبِلُ‏ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ نَحْوَ الْعِرَاقِ‏ ‏‏‏‏"، نعمانی، الغیبة، ص ۲۷۰، باب ۱۴، ح ۴۳
  26. " أَنَا صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي‏ لَسْتُ‏ بِالَّذِي‏ أَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَلِكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي فَإِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ خَرَجَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ‏ ‏‏‏‏"»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۵، ح ۸
  27. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۳ - ۲۸۴.
  28. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰؛ ص ۳۶۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹
  29. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۴.
  30. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۴، ح ۲۱۱ و ص ۲۷۱، ح ۲۳۷
  31. " وَ آخِرُهُمُ‏ الْقَائِمُ‏ بِالْحَقِ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ وَ صَاحِبُ‏ الزَّمَان‏‏ ‏‏‏‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۴۲، ح ۲۳
  32. " مَنْ‏ أَحَبَ‏ أَنْ‏ يَلْقَى‏ اللَّهَ‏ وَ قَدْ كَمُلَ‏ إِيمَانُهُ‏ وَ حَسُنَ‏ إِسْلَامُهُ‏ فَلْيُوَالِ‏ الْحُجَّةَ صَاحِبَ‏ الزَّمَانِ‏ الْقَائِمَ‏ الْمُنْتَظَرَ الْمَهْدِي‏‏‏ ‏‏‏‏"، شاذان بن جبرئیل، الفضایل، ص ۱۶۶.
  33. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۴ - ۲۸۵.
  34. " كُلُّنَا قَائِمٌ‏ بِأَمْرِ اللَّهِ‏ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى‏ يَجِي‏ءَ صَاحِبُ‏ السَّيْفِ‏ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ‏ السَّيْفِ‏ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي‏ كَانَ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۲
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۱
  36. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۵ - ۲۸۶.
  37. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲، ح ۵.
  38. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۷.
  39. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  40. مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۲۵؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۴۳۶.
  41. الارشاد، ص ۳۵۴.
  42. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۵.
  43. کافی، ج ۱، ص ۵۲۱، ح ۱۵.
  44. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۶.
  45. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۱۷.
  46. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  47. طریحی، مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۲۷.
  48. علل الشرایع، ج ۱ ص ۲۴۳، ح ۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷، ح ۵ و ص ۴۴۲، ح ۲۹.
  49. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۱۳.
  50. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  51. الارشاد، ص ۷۰۴، ح ۲.
  52. دلائل الامامة، ص ۲۳۹.
  53. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸، ح ۳.
  54. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۹، ح ۱۲.
  55. دلائل الامامة، ص ۲۵۸؛ الغیبة، ص ۱۸۹، ح ۴۴.
  56. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۵۲، ح ۱۷.
  57. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰.
  58. کافی، ج ۱، ص ۴۱۱.
  59. شیخ صدوق، التوحید، ص ۲۳۲، ح ۱.
  60. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  61. مجمع البحرین، ج ۳، ص ۳۷۳.
  62. نمل، آیه ۶۲.
  63. تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۴؛ ر.ک: الغیبة، ص ۱۸۱، ح ۳۰.
  64. تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۲۱ و ۵۲۲.
  65. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  66. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸، ح ۳.
  67. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۴۲، ح ۲۴.
  68. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  69. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۸۴، ح ۱.
  70. کافی، ج ۱، ص ۴۶۵، ح ۶؛ شیخ طوسی، امالی، ج ۲، ص ۳۳.
  71. ر.ک: الغیبة، ص ۱۴۰، ح ۱؛ کافی، ج ۲، ص ۸، ح ۱.
  72. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  73. الغیبة، ص ۱۹۸، ح ۹، ص ۲۴۳، ح ۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۹.
  74. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۱۶.
  75. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  76. الارشاد، ج ۲، ص ۳۸۳، ح ۲.
  77. علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۱، ح ۳؛ الغیبة، ص ۲۳۷، ح ۲۶.
  78. کتاب الغیبة، ص ۴۷۱؛ الغیبة، ص ۲۳۷.
  79. الغیبة، ص ۳۱۳، ح ۵.
  80. الغیبة، ص ۹۲.
  81. ر.ک: الصنعانی، المصنف، ج ۱۱، ح ۲۰۷۷۳؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۳۰، ح ۴۰۸۵، ۴۰۸۶، ۴۰۸۷، ۴۰۸۸؛ سنن ابو داوود، ج ۴، ص ۱۰۷، ح ۲۴۸۵.
  82. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۶۸، ح ۳۶.
  83. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴.
  84. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  85. منن الرحمن، ج ۲، ص ۲۳۳.
  86. مسند أحمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۶۴.
  87. حجت یعنی: دلیل، سند و منبع مورد اعتماد و مقامی که گفتارش حجت است. "م"
  88. منتظر، اسم مفعول از باب افتعال است و به‌معنای چیزی یا کسی است که مردم انتظار فرارسیدن آن‌را دارند. "م".
  89. حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۷۸.
  90. اعلام الوری، ص ۳۹۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶۵ و ۳۰۹؛ المحجة البیضاء، ج ۴، ص ۳۳۷؛ منتخب الاثر، ص ۲۵۶ و ۳۴۵؛ الامام المهدی، ص ۸ و ۳۴۲؛ نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الزام الناصب، ص ۱۴۰، ۱۴۱ و ۱۴۲.
  91. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج1، ص 68.
  92. معارف و معاریف، ج ۸، ص ۷۵۷.
  93. نجم الثاقب، باب دوم.
  94. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۶۰۴.
  95. بالادستان، محمد امین، حائری‌‎پور، محمد مهدی، یوسفیان، مهدی؛ نگین آفرینش، ج۱، ص ۴۳.
  96. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۴۳.