بنی‌عبدالقیس: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۰: خط ۴۰:
پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و درگذشت [[منذر بن ساوی]]، [[جزیرة العرب]] و بحرین را [[آشوب]] فرا گرفت. برخی قبایل از [[اسلام]] رو بر گرداندند و با افراشتن [[علم]] [[طغیان]] بر [[ضد]] [[حکومت مدینه]] صف آرایی کردند. در این میان، بنی عبدالقیس با [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] [[جارود بن معلی]]، در اسلام [[ثابت قدم]] ماندند. [[جارود]] با [[زیرکی]] و دانائی، [[شبهه]] را از قومش زدود و در جواب آن دسته از [[قوم]] که به او گفتند: «اگر محمد [[پیغمبر]] بود هرگز نمی‌مرد» [[وفات]] [[پیامبران]] متعدد [[خداوند]] را یادآور شد و پاسخ داد: «محمد هم مانند آنان وفات یافت و من [[گواهی]] می‌‌دهم که [[لا اله الا الله]] و محمد [[رسول الله]]». بدین ترتیب، عبدالقیسی‌ها با [[تصدیق]] سخنان بزرگ قوم خود، در اسلامشان [[پایدار]] ماندند<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۲، ص۷۷.</ref>. اما قبایل بنی [[بکر بن وائل]] که از قدیم با این قوم در [[اختلاف]] و [[کشمکش]] بودند، با سخن از [[برتری]] خود بر [[آل]] عبدالقیس در نزد شاه [[ایران]]، [[تأیید]] او را برای [[پادشاهی]] منذر بن نعمان بر [[بحرین]] به دست آوردند<ref> ابن اعثم، الفتوح، ترجمه، ص۲۸.</ref>.
پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و درگذشت [[منذر بن ساوی]]، [[جزیرة العرب]] و بحرین را [[آشوب]] فرا گرفت. برخی قبایل از [[اسلام]] رو بر گرداندند و با افراشتن [[علم]] [[طغیان]] بر [[ضد]] [[حکومت مدینه]] صف آرایی کردند. در این میان، بنی عبدالقیس با [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] [[جارود بن معلی]]، در اسلام [[ثابت قدم]] ماندند. [[جارود]] با [[زیرکی]] و دانائی، [[شبهه]] را از قومش زدود و در جواب آن دسته از [[قوم]] که به او گفتند: «اگر محمد [[پیغمبر]] بود هرگز نمی‌مرد» [[وفات]] [[پیامبران]] متعدد [[خداوند]] را یادآور شد و پاسخ داد: «محمد هم مانند آنان وفات یافت و من [[گواهی]] می‌‌دهم که [[لا اله الا الله]] و محمد [[رسول الله]]». بدین ترتیب، عبدالقیسی‌ها با [[تصدیق]] سخنان بزرگ قوم خود، در اسلامشان [[پایدار]] ماندند<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۲، ص۷۷.</ref>. اما قبایل بنی [[بکر بن وائل]] که از قدیم با این قوم در [[اختلاف]] و [[کشمکش]] بودند، با سخن از [[برتری]] خود بر [[آل]] عبدالقیس در نزد شاه [[ایران]]، [[تأیید]] او را برای [[پادشاهی]] منذر بن نعمان بر [[بحرین]] به دست آوردند<ref> ابن اعثم، الفتوح، ترجمه، ص۲۸.</ref>.


== عبدالقیس و فتوحات اسلامی ==
=== دوران فتوحات اسلامی ===
با برقراری [[آرامش]] در سرزمین‌های کرانه جنوبی خلیج فارس، [[علاء حضرمی]] در [[رقابت]] با [[سعد بن ابی وقاص]] به سوی سواحل شمالی خلیج فارس، به‌ویژه ایالت فارس [[لشکر]] کشید و در این [[لشکرکشی]] توانست بر بسیاری از روستاها و شهرهای ساحلی دست یابد و تا حوالی [[اصطخر]] پیشروی کند و با [[تسخیر]] [[شهر]] توج آنجا را سرای [[هجرت]] خویش قرار دهد<ref> مقدسی، آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۸۵۸.</ref>. هیربد ـ سردار [[ایرانیان]] ـ، [[ارتباط]] علاء را با کشتی‌هایش قطع و او را به محاصره انداخت. خبر این واقعه به [[خلیفه دوم]] رسید و او با اعزام لشکر علاء و سپاهیانش را از [[مهلکه]] [[نجات]] داد<ref> ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۳۴.</ref>. این لشکرکشی تلفات زیادی برای [[مسلمانان]] داشت. [[عثمان بن ابی العاص ثقفی]] بار دیگر با لشکریانی به سوی جزایر و بنادر ایالت [[فارس]] تاخت<ref> ابن بلخی، فارسنامه، ص۱۱۳.</ref> و با غافلگیر کردن مرزبان کرمان، در [[جزیره]] «بنی کاوان»<ref> حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۷۹-۸۰؛ اصطخری، مسالک و ممالک، ص۱۰۰).</ref> و کشتن او، [[روحیه]] [[پایداری]] اهالی کرمان را در جنگ‌های آتی [[تضعیف]] کرد<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۵۴۵</ref>. با وخامت اوضاع، شهرک، ـ مرزبان ایالت فارس، ـ با [[لشکر]] سی هزار نفری از اساوره در برابر [[سپاه]] سه هزار نفری [[عثمان بن ابی العاص]] در «ریشهر» <ref> ری شهر نام ناحیه ای)از ایالت فارس و از نواحی کوره شاپور) در حاشیه ی بندر بوشهر امروزی (سدید السلطنه، تاریخ مسقط، عمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص۲۸۹).</ref> صف آرائی کردند<ref> ابن درید، الاشتقاق، ج۲، ص۵۳۰.</ref>. این دو سپاه، در ناحیه «ریشهر» وارد مصاف شدند. با [[قتل]] شهرک<ref> ابن بلخی، فارسنامه، ص۱۱۴.</ref> شیرازه سپاه [[ایران]] از هم گُسست و راه برای پیشروی [[مسلمانان]] به سوی سرزمین‌های داخلی ایران ـ از جانب خلیج فارس ـ باز شد<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۵۴۰.</ref>.
با برقراری [[آرامش]] در سرزمین‌های کرانه جنوبی خلیج فارس، [[علاء حضرمی]] در [[رقابت]] با [[سعد بن ابی وقاص]] به سوی سواحل شمالی خلیج فارس، به‌ویژه ایالت فارس [[لشکر]] کشید و در این [[لشکرکشی]] توانست بر بسیاری از روستاها و شهرهای ساحلی دست یابد و تا حوالی [[اصطخر]] پیشروی کند و با [[تسخیر]] [[شهر]] توج آنجا را سرای [[هجرت]] خویش قرار دهد<ref> مقدسی، آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۸۵۸.</ref>. هیربد ـ سردار [[ایرانیان]] ـ، [[ارتباط]] علاء را با کشتی‌هایش قطع و او را به محاصره انداخت. خبر این واقعه به [[خلیفه دوم]] رسید و او با اعزام لشکر علاء و سپاهیانش را از [[مهلکه]] [[نجات]] داد<ref> ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۳۴.</ref>. این لشکرکشی تلفات زیادی برای [[مسلمانان]] داشت. [[عثمان بن ابی العاص ثقفی]] بار دیگر با لشکریانی به سوی جزایر و بنادر ایالت [[فارس]] تاخت<ref> ابن بلخی، فارسنامه، ص۱۱۳.</ref> و با غافلگیر کردن مرزبان کرمان، در [[جزیره]] «بنی کاوان»<ref> حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۷۹-۸۰؛ اصطخری، مسالک و ممالک، ص۱۰۰).</ref> و کشتن او، [[روحیه]] [[پایداری]] اهالی کرمان را در جنگ‌های آتی [[تضعیف]] کرد<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۵۴۵</ref>. با وخامت اوضاع، شهرک، ـ مرزبان ایالت فارس، ـ با [[لشکر]] سی هزار نفری از اساوره در برابر [[سپاه]] سه هزار نفری [[عثمان بن ابی العاص]] در «ریشهر» <ref> ری شهر نام ناحیه ای)از ایالت فارس و از نواحی کوره شاپور) در حاشیه ی بندر بوشهر امروزی (سدید السلطنه، تاریخ مسقط، عمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص۲۸۹).</ref> صف آرائی کردند<ref> ابن درید، الاشتقاق، ج۲، ص۵۳۰.</ref>. این دو سپاه، در ناحیه «ریشهر» وارد مصاف شدند. با [[قتل]] شهرک<ref> ابن بلخی، فارسنامه، ص۱۱۴.</ref> شیرازه سپاه [[ایران]] از هم گُسست و راه برای پیشروی [[مسلمانان]] به سوی سرزمین‌های داخلی ایران ـ از جانب خلیج فارس ـ باز شد<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۵۴۰.</ref>.


۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش