اقسام و انواع غیب کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '﴾' به ' '
جز (جایگزینی متن - '﴿' به ' ')
جز (جایگزینی متن - '﴾' به ' ')
خط ۳۱: خط ۳۱:
::::::«غیب خدا بی نهایت است و اندازه معینی ندارد و این غیب بر چند نوع است:
::::::«غیب خدا بی نهایت است و اندازه معینی ندارد و این غیب بر چند نوع است:
:::::#غیبی که خدا آن را از بندگانش پنهان می‌دارد و هیچ کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ نظیر زمان برپا شدن روز قیامت.
:::::#غیبی که خدا آن را از بندگانش پنهان می‌دارد و هیچ کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ نظیر زمان برپا شدن روز قیامت.
:::::#نوعی که هر کس را از میان بندگانش که بخواهد از آن آگاه می‌کند و در آیه ۲۶ از سوره جن به این نوع اشاره کرده است: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}}}<ref>او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌سازد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد.</ref>. و نیز در آیه ۱۷۹ از سوره آل عمران: {{عربی| {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}}}<ref>خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند.</ref>.
:::::#نوعی که هر کس را از میان بندگانش که بخواهد از آن آگاه می‌کند و در آیه ۲۶ از سوره جن به این نوع اشاره کرده است: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} }}<ref>او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌سازد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد.</ref>. و نیز در آیه ۱۷۹ از سوره آل عمران: {{عربی| {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}} }}<ref>خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند.</ref>.
:::::#نوعی که تمام مردم را از آن باخبر می‌کند؛ نظیر برانگیخته شدن و جمع شدن مردم در روز قیامت و بهشت و دوزخ.
:::::#نوعی که تمام مردم را از آن باخبر می‌کند؛ نظیر برانگیخته شدن و جمع شدن مردم در روز قیامت و بهشت و دوزخ.
::::::بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه می‌توان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛]] و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه می‌کند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر می‌سازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب می‌داند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل می‌کند و کسی که از این ناقل نقل می‌کند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.]</ref>
::::::بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه می‌توان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛]] و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه می‌کند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر می‌سازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب می‌داند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل می‌کند و کسی که از این ناقل نقل می‌کند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.]</ref>
خط ۳۹: خط ۳۹:
[[پرونده:600.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مرتضی مطهری]]]]
[[پرونده:600.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مرتضی مطهری]]]]
::::::آیت‌الله '''[[مرتضی مطهری]]''' در دو کتاب ''«[[جهان بینی توحیدی (کتاب)|جهان بینی توحیدی]]»'' و ''«[[آشنایی با قرآن ج۶ (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»''در این باره گفته است:
::::::آیت‌الله '''[[مرتضی مطهری]]''' در دو کتاب ''«[[جهان بینی توحیدی (کتاب)|جهان بینی توحیدی]]»'' و ''«[[آشنایی با قرآن ج۶ (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»''در این باره گفته است:
::::::*«[[غیب]] یعنی نهان. [[غیب]] یا نهان دو گونه است: نسبی و مطلق [[غیب]]. نسبی‌ یعنی چیزی که از حواس یک نفر به علت دور بودن او از آن یا علتی نظیر این نهان است، مثلاً برای کسی که در تهران است، تهران شهادت است و اصفهان [[غیب]] است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان [[شهادت]] است‌ و تهران [[غیب]] است . در قرآن کریم در مواردی کلمه [[غیب]] به همین مفهوم نسبی آمده است ، مثل‌ آنجا که می‌فرماید : {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ]]}}}}<ref> این از خبرهای [[غیب]] است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹</ref>. اینها از جمله خبرهای [[غیب]] است که بر تو وحی می‌کنیم. بدیهی است که قصص گذشتگان برای مردم این زمان [[غیب]] است ، اما برای‌ خود آنها [[شهادت]] است. ولی در مواردی دیگر قرآن کریم کلمه [[غیب]] را به حقایقی اطلاق می‌کند که "نادیدنی" است . فرق است میان واقعیتی که قابل حس و لمس باشد ولی به‌ علت دوری یا مانع دیده نشودو میان واقعیتهایی که به علت نامحدودی و غیر مادی‌ بودن، قابل احساس به حواس ظاهره نیست و به این اعتبار نهان است. بدیهی است آنجا که قرآن مؤمنان را توصیف می‌کند که به [[غیب]] ایمان‌ دارند ، مقصود [[غیب]] نسبی نیست، به [[غیب]] نسبی همه مردم - اعم از کافر و مؤمن - ایمان و اعتراف دارند. همچنین آنجا که می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> که اطلاع بر [[غیب]] را منحصر به ذات حق می‌کند ، مقصود [[غیب]] مطلق است و با [[غیب]] نسبی سازگار نیست. آنجا که [[غیب]] و [[شهادت]] با یکدیگر ذکر می‌شوند ، مثلاً می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> یعنی دانای محسوس و نامحسوس است ، باز ناظر به‌ غیب نادیدنی است نه غیب نسبی»<ref>[http://lib.eshia.ir/50069/1/87 جهان بینی توحیدی، ص ۸۷.]</ref>.
::::::*«[[غیب]] یعنی نهان. [[غیب]] یا نهان دو گونه است: نسبی و مطلق [[غیب]]. نسبی‌ یعنی چیزی که از حواس یک نفر به علت دور بودن او از آن یا علتی نظیر این نهان است، مثلاً برای کسی که در تهران است، تهران شهادت است و اصفهان [[غیب]] است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان [[شهادت]] است‌ و تهران [[غیب]] است . در قرآن کریم در مواردی کلمه [[غیب]] به همین مفهوم نسبی آمده است ، مثل‌ آنجا که می‌فرماید : {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ]]}} }}<ref> این از خبرهای [[غیب]] است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹</ref>. اینها از جمله خبرهای [[غیب]] است که بر تو وحی می‌کنیم. بدیهی است که قصص گذشتگان برای مردم این زمان [[غیب]] است ، اما برای‌ خود آنها [[شهادت]] است. ولی در مواردی دیگر قرآن کریم کلمه [[غیب]] را به حقایقی اطلاق می‌کند که "نادیدنی" است . فرق است میان واقعیتی که قابل حس و لمس باشد ولی به‌ علت دوری یا مانع دیده نشودو میان واقعیتهایی که به علت نامحدودی و غیر مادی‌ بودن، قابل احساس به حواس ظاهره نیست و به این اعتبار نهان است. بدیهی است آنجا که قرآن مؤمنان را توصیف می‌کند که به [[غیب]] ایمان‌ دارند ، مقصود [[غیب]] نسبی نیست، به [[غیب]] نسبی همه مردم - اعم از کافر و مؤمن - ایمان و اعتراف دارند. همچنین آنجا که می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}} }}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> که اطلاع بر [[غیب]] را منحصر به ذات حق می‌کند ، مقصود [[غیب]] مطلق است و با [[غیب]] نسبی سازگار نیست. آنجا که [[غیب]] و [[شهادت]] با یکدیگر ذکر می‌شوند ، مثلاً می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}} }}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> یعنی دانای محسوس و نامحسوس است ، باز ناظر به‌ غیب نادیدنی است نه غیب نسبی»<ref>[http://lib.eshia.ir/50069/1/87 جهان بینی توحیدی، ص ۸۷.]</ref>.
::::::*«ما یک [[غیب]] نسبی داریم و یک [[غیب]] به یک اعتبار مطلق. برای ما این غیبها همه نسبی است، یعنی اکثر این چیزهایی که شهادت است نسبی‌ است، چطور؟ مثلا ما الان در این منزل و در این اتاقها که هستیم آنچه که‌ در شعاع دید چشم ما قرار گرفته است برای ما شهادت است، دیگر ماورای‌ آن، همه برای ما [[غیب]] است و نهان. ما حتی از جیب یکدیگر اطلاع نداریم‌. (...) [[غیب]] یعنی یک امر نادیدنی‌ نه امر دیدنی‌ای که فعلاً ما آنرا نمی‌بینیم. اما چیزهایی هست‌ که [[غیب]] است به معنی نادیدنی ، یعنی اصلا قابل رؤیت و قابل احساس نیست‌. پس فرق است میان‌ دیدنی و ندیدنی. [[غیب]] در اینجا به معنی "ندیدنی" است، نه آن‌ که ما نمی‌بینیم. فرق است میان آن که نمی‌بینیم ولی دیدنی هست "مشهد را الان ما نمی‌بینیم ولی امری است دیدنی" و آن که اصلاٌ دیدنی نیست»<ref>[http://lib.eshia.ir/50056/1/187 آشنایی با قرآن ج۶، ص ۱۸۷.]</ref>.
::::::*«ما یک [[غیب]] نسبی داریم و یک [[غیب]] به یک اعتبار مطلق. برای ما این غیبها همه نسبی است، یعنی اکثر این چیزهایی که شهادت است نسبی‌ است، چطور؟ مثلا ما الان در این منزل و در این اتاقها که هستیم آنچه که‌ در شعاع دید چشم ما قرار گرفته است برای ما شهادت است، دیگر ماورای‌ آن، همه برای ما [[غیب]] است و نهان. ما حتی از جیب یکدیگر اطلاع نداریم‌. (...) [[غیب]] یعنی یک امر نادیدنی‌ نه امر دیدنی‌ای که فعلاً ما آنرا نمی‌بینیم. اما چیزهایی هست‌ که [[غیب]] است به معنی نادیدنی ، یعنی اصلا قابل رؤیت و قابل احساس نیست‌. پس فرق است میان‌ دیدنی و ندیدنی. [[غیب]] در اینجا به معنی "ندیدنی" است، نه آن‌ که ما نمی‌بینیم. فرق است میان آن که نمی‌بینیم ولی دیدنی هست "مشهد را الان ما نمی‌بینیم ولی امری است دیدنی" و آن که اصلاٌ دیدنی نیست»<ref>[http://lib.eshia.ir/50056/1/187 آشنایی با قرآن ج۶، ص ۱۸۷.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۴۶: خط ۴۶:
[[پرونده:111.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]]]
[[پرونده:111.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیت‌الله '''[[شهاب‌الدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::آیت‌الله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیت‌الله '''[[شهاب‌الدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::«در آموزه‌های دینی دو قسم است؛ غیبِ مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق، آن واقعیت ناشناخته‌ای است که هیچ‌گاه و در هیچ شرائطی برای آدمیان آشکار نخواهد شد و آدمی در هر درجه‌ای از تعالی که باشد، به کنه آن پی‌نمی برد. مانند غیب ذات احدیت حق، که نه در دسترسِ عقل حکیم است و نه مشهود دل عارف؛ هر حکیمی و هر عارفی. [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« أَنْتَ‏ الَّذِي‏ قَصُرَتِ‏ الْأَوْهَامُ‏ عَنْ‏ ذَاتِيَّتِكَ‏، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِك‏‏‏»}}. و امّا غیب نسبی، آن قسم واقعیت‌هایی است که به اعتباری نهان و به اعتباری عیان است. مانند رخدادهای آینده که برای اکنون ما غیب است و نمی‌دانیم فردا و پس از آن، چه رخدادهایی پدید می‌آید. ولی با گذشت زمان، برای ما مشهود می‌گردد. البتّه، موضوع آگاهی پیامبران و امامان از غیب و غایب، در مورد آدمیان است و گرنه برای خداوند همه چیز آشکار است و هیچ چیز از قلمروِ علم خداوند پنهان و پوشیده نیست: {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}}} </ref> سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است؛ سوره سبأ، آیه: ۳.</ref>، {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}}}} </ref> دانای نهان و آشکار است و او فرزانه آگاه است؛ سوره انعام، آیه: ۷۳.</ref>»»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۶۸.]</ref>.
::::::«در آموزه‌های دینی دو قسم است؛ غیبِ مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق، آن واقعیت ناشناخته‌ای است که هیچ‌گاه و در هیچ شرائطی برای آدمیان آشکار نخواهد شد و آدمی در هر درجه‌ای از تعالی که باشد، به کنه آن پی‌نمی برد. مانند غیب ذات احدیت حق، که نه در دسترسِ عقل حکیم است و نه مشهود دل عارف؛ هر حکیمی و هر عارفی. [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« أَنْتَ‏ الَّذِي‏ قَصُرَتِ‏ الْأَوْهَامُ‏ عَنْ‏ ذَاتِيَّتِكَ‏، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِك‏‏‏»}}. و امّا غیب نسبی، آن قسم واقعیت‌هایی است که به اعتباری نهان و به اعتباری عیان است. مانند رخدادهای آینده که برای اکنون ما غیب است و نمی‌دانیم فردا و پس از آن، چه رخدادهایی پدید می‌آید. ولی با گذشت زمان، برای ما مشهود می‌گردد. البتّه، موضوع آگاهی پیامبران و امامان از غیب و غایب، در مورد آدمیان است و گرنه برای خداوند همه چیز آشکار است و هیچ چیز از قلمروِ علم خداوند پنهان و پوشیده نیست: {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} }} </ref> سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است؛ سوره سبأ، آیه: ۳.</ref>، {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}} }} </ref> دانای نهان و آشکار است و او فرزانه آگاه است؛ سوره انعام، آیه: ۷۳.</ref>»»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۶۸.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۵۲: خط ۵۲:
[[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ناصر مکارم شیرازی]]]]
[[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ناصر مکارم شیرازی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در ''«[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=45929&pageindex=6&mid=324218 وبگاه رسمی خود]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در ''«[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=45929&pageindex=6&mid=324218 وبگاه رسمی خود]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[شیعه امامیه]] معتقد است: [[امامت]] [[منصب]] [[جانشینی]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] بشر است، لذا [[امام]]{{ع}} نیز باید تمام خصوصیات [[پیامبر]]{{صل}} مانند [[عصمت]]، [[علم لدنی]]، کمالات و فضایل و دوری از صفات ناپسند را داشته باشد. شیعه امامیه می‌گوید: از آنجا که امام مبیّن و تطبیق دهنده و حافظ شریعت است، لذا باید از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] و [[اشتباه]] [[معصوم]] باشد. علاوه بر این باید عالم به حقیقت شریعت و نیز هر چه را که امت در جهت کمال به آن محتاج است باشد، همان طوری که باید کامل‌ترین شخص در زمینه صفات کمال باشد، تا مردم تسلیم محض او شوند که از جمله آنها علم به غیب است. در توضیح این مطلب می‌گوییم: غیب در مقابل شهود، بر چیزی اطلاق می‌شود که با حواس ظاهری قابل درک نیست. قیامت، برزخ، ملائکه، جنّ و ... عوالمی هستند که با حواسّ ظاهری انسان قابل درک نیستند، از این رو داخل در عالَم غیب شمرده شده‌اند. غیب را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق غیبی است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهی که غیب الغیوب است، به خلاف غیب نسبی که با شرایطی خاص برای افرادی ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و تنها کسی که به عالَم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند»سوره نمل آیه۶۵</ref> که دلالت می‌کند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است»<ref>[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=45929&pageindex=6&mid=324218 پایگاه اظلاع‌رسانی دفتر آیت الله مکارم]</ref>.
::::::«[[شیعه امامیه]] معتقد است: [[امامت]] [[منصب]] [[جانشینی]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] بشر است، لذا [[امام]]{{ع}} نیز باید تمام خصوصیات [[پیامبر]]{{صل}} مانند [[عصمت]]، [[علم لدنی]]، کمالات و فضایل و دوری از صفات ناپسند را داشته باشد. شیعه امامیه می‌گوید: از آنجا که امام مبیّن و تطبیق دهنده و حافظ شریعت است، لذا باید از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] و [[اشتباه]] [[معصوم]] باشد. علاوه بر این باید عالم به حقیقت شریعت و نیز هر چه را که امت در جهت کمال به آن محتاج است باشد، همان طوری که باید کامل‌ترین شخص در زمینه صفات کمال باشد، تا مردم تسلیم محض او شوند که از جمله آنها علم به غیب است. در توضیح این مطلب می‌گوییم: غیب در مقابل شهود، بر چیزی اطلاق می‌شود که با حواس ظاهری قابل درک نیست. قیامت، برزخ، ملائکه، جنّ و ... عوالمی هستند که با حواسّ ظاهری انسان قابل درک نیستند، از این رو داخل در عالَم غیب شمرده شده‌اند. غیب را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق غیبی است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهی که غیب الغیوب است، به خلاف غیب نسبی که با شرایطی خاص برای افرادی ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و تنها کسی که به عالَم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}} }}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند»سوره نمل آیه۶۵</ref> که دلالت می‌کند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است»<ref>[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=45929&pageindex=6&mid=324218 پایگاه اظلاع‌رسانی دفتر آیت الله مکارم]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۷۲: خط ۷۲:
::::::*«غیب چند گونه است:  
::::::*«غیب چند گونه است:  
:::::#گونه‌ای از آن اصلاً ظهور نکرده و به عالم امکان نیامده است؛ از این قسم کسی جز خدا آگاه نیست و از محور بحث بیرون است و مورد پرسشِ سؤال کنندگان هم نیست.
:::::#گونه‌ای از آن اصلاً ظهور نکرده و به عالم امکان نیامده است؛ از این قسم کسی جز خدا آگاه نیست و از محور بحث بیرون است و مورد پرسشِ سؤال کنندگان هم نیست.
:::::#گونه دوم، غیبی است که ظهور کرده که خدای متعال آن را برابر مشیت و ارادۀ خود به [[انبیا]] و اولیایش عطا می‌کند، به دلیل آیه {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷</ref>}}  و آیه {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]]}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۷۹</ref>}} یعنی خدا شما را به غیب آگاه نمی‌کند؛ لکن در میان جامعه بشری، عده‌ای را برچین و به آنان عطا می‌کند؛ برچین شدگان انبیای الهی‌اند. جملۀ {{عربی| {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}}}} استثنا از اطلاع بر غیب است؛ مانند آیاتی که در آغاز این بحث گذشت.
:::::#گونه دوم، غیبی است که ظهور کرده که خدای متعال آن را برابر مشیت و ارادۀ خود به [[انبیا]] و اولیایش عطا می‌کند، به دلیل آیه {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}} <ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷</ref>}}  و آیه {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]]}} <ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۷۹</ref>}} یعنی خدا شما را به غیب آگاه نمی‌کند؛ لکن در میان جامعه بشری، عده‌ای را برچین و به آنان عطا می‌کند؛ برچین شدگان انبیای الهی‌اند. جملۀ {{عربی| {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}} }} استثنا از اطلاع بر غیب است؛ مانند آیاتی که در آغاز این بحث گذشت.
:::::# گونه سوم، غیب‌هایی‌اند که خدا از راه انبیا و اولیایش به جامعه بشری می‌فهماند؛ مانند خبر دادن از بهشت و جهنّم و برخی از ویژگی‌های آن دو. ذات اقدس الهی این اخبار غیبی را به پیامبرش فرموده و جامعه بشری از طریق او آگاه می‌شوند. نمونه دیگر، آگاهی از نشئۀ اَخذ میثاق و تعهدی است که انسان به خدا سپرده، که خدا به پیامبرش فرمود و آن حضرت بشر را بدان آگاه کرد».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۳۱،  ص ۴۶۷.</ref>.
:::::# گونه سوم، غیب‌هایی‌اند که خدا از راه انبیا و اولیایش به جامعه بشری می‌فهماند؛ مانند خبر دادن از بهشت و جهنّم و برخی از ویژگی‌های آن دو. ذات اقدس الهی این اخبار غیبی را به پیامبرش فرموده و جامعه بشری از طریق او آگاه می‌شوند. نمونه دیگر، آگاهی از نشئۀ اَخذ میثاق و تعهدی است که انسان به خدا سپرده، که خدا به پیامبرش فرمود و آن حضرت بشر را بدان آگاه کرد».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۳۱،  ص ۴۶۷.</ref>.
::::::*«در یک تقسیم، غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
::::::*«در یک تقسیم، غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
خط ۸۱: خط ۸۱:
:::::#این که برای سببیّت باشد؛ و مراد از غیب، قلب یعنی همان حقیقت انسان باشد که نامحسوس و از مصادیق غیب است. معنای آن این است که: پرهیزکاران با قلب خود ایمان می‏‌آورند، بر خلاف منافقان که تنها با زبان اظهار ایمان می‏‌کنند ولی ایمان قلبی ندارند
:::::#این که برای سببیّت باشد؛ و مراد از غیب، قلب یعنی همان حقیقت انسان باشد که نامحسوس و از مصادیق غیب است. معنای آن این است که: پرهیزکاران با قلب خود ایمان می‏‌آورند، بر خلاف منافقان که تنها با زبان اظهار ایمان می‏‌کنند ولی ایمان قلبی ندارند
:::::#این که برای صله و تعدیه باشد و مراد از غیب، عالم غیب، به ویژه خدای سبحان و اسماء و صفات او باشد».
:::::#این که برای صله و تعدیه باشد و مراد از غیب، عالم غیب، به ویژه خدای سبحان و اسماء و صفات او باشد».
::::::[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی. [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، مانند ذات خداوند که معرفت کنه او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، یعنی کنه ذات او برای احدی نه با علم حصولی و مفهومی‌ قابل شناخت است و نه با علم حضوری و شهود قلبی، گرچه برای خودش مشهود است. [[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب و نهان است، مانند اخبار گذشتگان، قرآن مجید بعد از نقل سرگذشت [[انبیاء]] و اقوام پیشین می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ }}}} <ref>این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت برای برخی انسان‌ها مشهود و برای برخی دیگر مستور است، چنان‌که فرشته نیز تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است، قرآن مجید درباره [[حضرت مریم]]{{س}} می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}}}} <ref>چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> فرشته الهی به صورت یک انسان بی‌عیب و نقص بر [[حضرت مریم]]{{س}} ظاهر شد، پس مشاهده فرشتگان برای انبیای الهی، میسور است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}}}} <ref>روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> <ref>[http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjY3-lo9QdCkQRPY%3d تفسیر تسنیم]]، ج ۲،  ص ۱۶۰.</ref>.
::::::[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی. [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، مانند ذات خداوند که معرفت کنه او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، یعنی کنه ذات او برای احدی نه با علم حصولی و مفهومی‌ قابل شناخت است و نه با علم حضوری و شهود قلبی، گرچه برای خودش مشهود است. [[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب و نهان است، مانند اخبار گذشتگان، قرآن مجید بعد از نقل سرگذشت [[انبیاء]] و اقوام پیشین می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ }} }} <ref>این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت برای برخی انسان‌ها مشهود و برای برخی دیگر مستور است، چنان‌که فرشته نیز تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است، قرآن مجید درباره [[حضرت مریم]]{{س}} می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} }} <ref>چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> فرشته الهی به صورت یک انسان بی‌عیب و نقص بر [[حضرت مریم]]{{س}} ظاهر شد، پس مشاهده فرشتگان برای انبیای الهی، میسور است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} }} <ref>روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> <ref>[http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjY3-lo9QdCkQRPY%3d تفسیر تسنیم]]، ج ۲،  ص ۱۶۰.</ref>.
:::::*«[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی یا مقیس. [[غیب مطلق]] به چیزی گفته می‌شود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ مثل ذات اقدس الهی که نه قابل ادراک با حواس است: {{عربی| {{متن قرآن|لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ}}}} <ref> سوره انعام، آیه: ۱۰۳.</ref> و نه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: {{عربی|"يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَر"}} <ref>مهج الدعوات ص ۱۵۴.</ref>، {{عربی|"يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَر"}} <ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]] ج ۸۳ ص۳۳۵. </ref>؛ {{عربی|"لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن‏"}} <ref>[[نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱.</ref>. آری، مشاهده قلبی او به کمک نیروی ایمان که منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد، ممکن است: {{عربی|"وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان‏‏"}} <ref>[[نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱۷۹.</ref>. البته ذات اقدس الهی برای خودش مشهود است. از این جهت، غیب مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد.
:::::*«[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی یا مقیس. [[غیب مطلق]] به چیزی گفته می‌شود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ مثل ذات اقدس الهی که نه قابل ادراک با حواس است: {{عربی| {{متن قرآن|لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ}} }} <ref> سوره انعام، آیه: ۱۰۳.</ref> و نه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: {{عربی|"يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَر"}} <ref>مهج الدعوات ص ۱۵۴.</ref>، {{عربی|"يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَر"}} <ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]] ج ۸۳ ص۳۳۵. </ref>؛ {{عربی|"لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن‏"}} <ref>[[نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱.</ref>. آری، مشاهده قلبی او به کمک نیروی ایمان که منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد، ممکن است: {{عربی|"وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان‏‏"}} <ref>[[نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱۷۹.</ref>. البته ذات اقدس الهی برای خودش مشهود است. از این جهت، غیب مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد.
::::::غیب مقیس یا نسبی چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد [[غیب]] باشد؛ مثلاً:
::::::غیب مقیس یا نسبی چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد [[غیب]] باشد؛ مثلاً:
:::::#قیامت که هرچند برای افراد عادی غیب است، ولی بدون تردید برای کسی که می‌فرماید: {{عربی|"لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً"}} <ref>شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۵۳، ذیل خطبه ۱۱۳؛ ج ۱۱، ص ۱۷۹ و ۲۰۲، ذیل خطبه۲۱۷؛ ج ۱۳، ص ۸، ذیل خطبه ۲۲۵. </ref> غیب نخواهد بود.
:::::#قیامت که هرچند برای افراد عادی غیب است، ولی بدون تردید برای کسی که می‌فرماید: {{عربی|"لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً"}} <ref>شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۵۳، ذیل خطبه ۱۱۳؛ ج ۱۱، ص ۱۷۹ و ۲۰۲، ذیل خطبه۲۱۷؛ ج ۱۳، ص ۸، ذیل خطبه ۲۲۵. </ref> غیب نخواهد بود.
:::::#[[فرشتگان]] برای اکثر مردم غیب هستند، اما هر محتضری که در آستانه مرگ است، توان دیدن فرشته را دارد: {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}}}} <ref> سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> افزون بر این، برخی افراد، پیش از لحظه احتضار نیز فرشته را مشاهده می‌کنند: {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}}}} <ref> سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>.
:::::#[[فرشتگان]] برای اکثر مردم غیب هستند، اما هر محتضری که در آستانه مرگ است، توان دیدن فرشته را دارد: {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} }} <ref> سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> افزون بر این، برخی افراد، پیش از لحظه احتضار نیز فرشته را مشاهده می‌کنند: {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} }} <ref> سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>.
:::::#اخبار مربوط به آینده ، [[غیب]] محسوب می‌شود؛ هرچند که برای آیندگان مشهود می‌گردد.
:::::#اخبار مربوط به آینده ، [[غیب]] محسوب می‌شود؛ هرچند که برای آیندگان مشهود می‌گردد.
:::::#اخبار گذشتگان: {{عربی| {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}}} <ref> سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>.
:::::#اخبار گذشتگان: {{عربی| {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} }} <ref> سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>.
:::::#شخصیت معنوی [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} جنبه غیبی داشته است، ولی بعد ظاهری آنان مشهود همگان بود. از این جهت، [[امام مهدی|وجود مبارک امام عصر]] {{ع}} و قیام او از مصادیق غیب شمرده شده است: {{عربی|"من أقر بقیام القائم علت"}} {{عربی|"والغیب هو الحجة اعلی"}} <ref>تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>؛ چون نه تنها شخصیت او، بلکه شخص او نیز برای اکثر مردم غیر قابل ادراک است. [[علامه طباطبائی|استاد علامه طباطبائی]] به پس از نقل این روایت فرموده است: این، از قبیل جری و تطبیق است؛ {{عربی|"و هو من الجری"}} <ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۶، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>. یعنی حضرت حجت را [[غیب]] دانستن، از سنخ تطبیق مصداقی است، نه تفسیر مفهومی»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۳ ص۴۱۴.</ref>.
:::::#شخصیت معنوی [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} جنبه غیبی داشته است، ولی بعد ظاهری آنان مشهود همگان بود. از این جهت، [[امام مهدی|وجود مبارک امام عصر]] {{ع}} و قیام او از مصادیق غیب شمرده شده است: {{عربی|"من أقر بقیام القائم علت"}} {{عربی|"والغیب هو الحجة اعلی"}} <ref>تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>؛ چون نه تنها شخصیت او، بلکه شخص او نیز برای اکثر مردم غیر قابل ادراک است. [[علامه طباطبائی|استاد علامه طباطبائی]] به پس از نقل این روایت فرموده است: این، از قبیل جری و تطبیق است؛ {{عربی|"و هو من الجری"}} <ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۶، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>. یعنی حضرت حجت را [[غیب]] دانستن، از سنخ تطبیق مصداقی است، نه تفسیر مفهومی»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۳ ص۴۱۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۹۴: خط ۹۴:
[[پرونده:11196.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]]]
[[پرونده:11196.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]]]
آیت‌الله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن]»'' در این‌باره گفته‌ است:
آیت‌الله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«كلمه غيب كه به معناى نهان است، در چند مورد بكار مى‌رود كه در هر مورد خصوصيّتى دارد و به جهتى و لحاظى، به آن اطلاق مى‌گردد: گاه غيب يعنى آنچه كه از حواسّ ما پنهان است؛ طبعاً اين ديك معناى نسبى‌است ممكن است چيزى را چشم يكى ببيند و چشم ديگرى نبيند: چيزهاى آنسوى كره زمين براى ما غيب و براى ساكنان آنجا، شهادت است.اين غيب، يعنى غايب از حسّ، كه عقل مى‌تواند آنرا درك و بر وجود آن برهان اقامه كند و يا از راه امارات به آن پى ببرد؛ به همين معنى در قرآن بكار رفته است: {{عربی| {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب}}}}<ref>سوره بقره: ۳.</ref> همه مؤمنان بايد به غيب ايمان داشته باشند و آنرا بدانند، تا ندانند كه نمى‌توانند ايمان داشته باشند، همه ما عالم به خدا و وحى و قيامت هستيم و همه اينها غيب است. پس غيب به اين معنا از علوم عادى و در اختيار همه انسان‌هاست؛ هر انسانى به اين‌ها مى‌تواند آگاهى يابد اگرچه غايب از حسّ باشند. گاهى غيب گفته مى‌شود به معناى پنهان از ادراكات افراد عادى؛ خواه ادراكاتِ حسى يا ادراكات عقلى. ما نمى‌توانيم از وقايع هزار سال پيش آگاه شويم، اندام‌هاى حسّى ما به قبل از وجودمان امتداد نمى‌يابد [نيز به جريان‌هاى آينده]، امّا اگر كسى كه در گذشته بوده است به ما خبر دهد، ما عالم مى‌شويم: غيب بدين معنى نيز در قرآن آمده است: {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران: ۴۴.</ref> و {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود هم‌داستان شدند و نیرنگ می‌باختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف: ۱۰۲.</ref> اين علم غيب ممكن است براى برخى از انسانهايى كه از طرق غير عادى مثل وحى، اطلاّع مى‌يابند؛ حاصل شود. گاهى علم غيب به علمى گفته مى‌شود كه اكتسابى نيست، اين ويژه خداست؛ بشر خود به خود به آنها دست نمى‌يابد. اگر هم كسى بخواهد به آنها نائل شود بايد تعليم الهى باشد ماوراءِ بُرْدِ ادراكات ما، غيب است»<ref>[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن ج۱،ص ۳۹۹]</ref>.
::::::«كلمه غيب كه به معناى نهان است، در چند مورد بكار مى‌رود كه در هر مورد خصوصيّتى دارد و به جهتى و لحاظى، به آن اطلاق مى‌گردد: گاه غيب يعنى آنچه كه از حواسّ ما پنهان است؛ طبعاً اين ديك معناى نسبى‌است ممكن است چيزى را چشم يكى ببيند و چشم ديگرى نبيند: چيزهاى آنسوى كره زمين براى ما غيب و براى ساكنان آنجا، شهادت است.اين غيب، يعنى غايب از حسّ، كه عقل مى‌تواند آنرا درك و بر وجود آن برهان اقامه كند و يا از راه امارات به آن پى ببرد؛ به همين معنى در قرآن بكار رفته است: {{عربی| {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب}} }}<ref>سوره بقره: ۳.</ref> همه مؤمنان بايد به غيب ايمان داشته باشند و آنرا بدانند، تا ندانند كه نمى‌توانند ايمان داشته باشند، همه ما عالم به خدا و وحى و قيامت هستيم و همه اينها غيب است. پس غيب به اين معنا از علوم عادى و در اختيار همه انسان‌هاست؛ هر انسانى به اين‌ها مى‌تواند آگاهى يابد اگرچه غايب از حسّ باشند. گاهى غيب گفته مى‌شود به معناى پنهان از ادراكات افراد عادى؛ خواه ادراكاتِ حسى يا ادراكات عقلى. ما نمى‌توانيم از وقايع هزار سال پيش آگاه شويم، اندام‌هاى حسّى ما به قبل از وجودمان امتداد نمى‌يابد [نيز به جريان‌هاى آينده]، امّا اگر كسى كه در گذشته بوده است به ما خبر دهد، ما عالم مى‌شويم: غيب بدين معنى نيز در قرآن آمده است: {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}} }}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران: ۴۴.</ref> و {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}} }}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود هم‌داستان شدند و نیرنگ می‌باختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف: ۱۰۲.</ref> اين علم غيب ممكن است براى برخى از انسانهايى كه از طرق غير عادى مثل وحى، اطلاّع مى‌يابند؛ حاصل شود. گاهى علم غيب به علمى گفته مى‌شود كه اكتسابى نيست، اين ويژه خداست؛ بشر خود به خود به آنها دست نمى‌يابد. اگر هم كسى بخواهد به آنها نائل شود بايد تعليم الهى باشد ماوراءِ بُرْدِ ادراكات ما، غيب است»<ref>[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن ج۱،ص ۳۹۹]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
[[پرونده:نقوی.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد تقی نقوی|نقوی]]]]
[[پرونده:نقوی.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد تقی نقوی|نقوی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد تقی نقوی]]''' در کتاب ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد تقی نقوی]]''' در کتاب ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[غیب]] بر دو قسم است، قسم اول غیبی که آگاهی بر آن برای مخلوق ممکن نیست مانند ذات حق که از حواس و ادراکات غایب است به این معنی که ادراک آن محال است چون ذات حق غیرمتناهی است و بشر متناهی و موجود متناهی نمی‌تواند احاطه به غیر متناهی پیدا کند و تا احاطه علمی و ادراکی تحقق نیابد علم محقق نمی‌گردد چون علم عبارت است از احاطه مدرک بر مدرک از نظر ادراک و بدیهی است که مخلو قادر بر آن نیست، و قسم دوم آن است که شی‌ای از حواس غایب است ولی ادراک آن برای مخلوق محال نیست مثل اینکه مثلا ما نمی‌دانیم پشت دیوار کیست چون دیوار مانع است که ببینیم پس ممکن است مانع یعنی دیوار برداشته شو و برای ما علم به وجود آید، و به عبارت دیگر علم به بعضی از اشیاء ذاتا محال است و علم به بعضی ذات محال نیست بلکه بالعرض محال است و هر دو قسم داخل در غیب‌اند چون پنهان از حواس‌اند وقتی معنای لغوی غیب و اقسام آن از نظر اصطلاع علمی معلوم گشت پس برمی‌گردیم به اصل مطلب و می‌گوییم آیاتی که به ظاهر دلالت دارند بر اینکه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب مختص به خدا است]] و دیگری بر آن واقف نیست و خداوند آن را به کسی نداده است مانند آیه {{عربی| {{متن قرآن|[[ با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.</ref> و امثال ذلک ناظر به قسم اول است و این مسئله قابل انکار نیست و اما قول خداوند که می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[ با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.</ref> و امثال آن ناظر به قسم دوم است یعنی خداوند علم به مغیباتی را که ذاتا برای مخلوق محال نیست در اختیار کسی که بخواهد قرار می‌دهد یعنی موانع ادراک را از سر راه او بر می‌دارد و این چه اشکالی دارد مثل اینکه خداوند بنده خود را از آنچه دیگران نمی‌دانند آگاه سازد مثلا [[آیا علم به عجایب یا راه‌های آسمان و زمین یا خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|بداند در آسمان‌ها چیست و کیست]] و فردا چه خواهد شد و [[آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|در قلب دیگری چه معنایی خطور می‌کند]] و امثان آن از اموری که آگاهی بر آنها عقلا و شرعا محال نیست فقط بستگی به خوا خدا و اراده او دارد و علوم انبیاء و اوصیاء بر مغیبات از این قبیل است، ولی اینجا تذکر یک نکته قابل اهمیت است و آن این است که مخلوق آنچه می‌داند به اذن خدا می‌داند و از خود نمی‌داند و خدا بر هر چیزی قادر و تواناست پس نمی‌توان [[علم غیب]] را به طور کلی درباره مخلوق منتفی دانست»<ref>[[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]؛ ص۲۰۳ و ۲۰۴.</ref>
::::::«[[غیب]] بر دو قسم است، قسم اول غیبی که آگاهی بر آن برای مخلوق ممکن نیست مانند ذات حق که از حواس و ادراکات غایب است به این معنی که ادراک آن محال است چون ذات حق غیرمتناهی است و بشر متناهی و موجود متناهی نمی‌تواند احاطه به غیر متناهی پیدا کند و تا احاطه علمی و ادراکی تحقق نیابد علم محقق نمی‌گردد چون علم عبارت است از احاطه مدرک بر مدرک از نظر ادراک و بدیهی است که مخلو قادر بر آن نیست، و قسم دوم آن است که شی‌ای از حواس غایب است ولی ادراک آن برای مخلوق محال نیست مثل اینکه مثلا ما نمی‌دانیم پشت دیوار کیست چون دیوار مانع است که ببینیم پس ممکن است مانع یعنی دیوار برداشته شو و برای ما علم به وجود آید، و به عبارت دیگر علم به بعضی از اشیاء ذاتا محال است و علم به بعضی ذات محال نیست بلکه بالعرض محال است و هر دو قسم داخل در غیب‌اند چون پنهان از حواس‌اند وقتی معنای لغوی غیب و اقسام آن از نظر اصطلاع علمی معلوم گشت پس برمی‌گردیم به اصل مطلب و می‌گوییم آیاتی که به ظاهر دلالت دارند بر اینکه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب مختص به خدا است]] و دیگری بر آن واقف نیست و خداوند آن را به کسی نداده است مانند آیه {{عربی| {{متن قرآن|[[ با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} }}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.</ref> و امثال ذلک ناظر به قسم اول است و این مسئله قابل انکار نیست و اما قول خداوند که می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[ با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} }}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.</ref> و امثال آن ناظر به قسم دوم است یعنی خداوند علم به مغیباتی را که ذاتا برای مخلوق محال نیست در اختیار کسی که بخواهد قرار می‌دهد یعنی موانع ادراک را از سر راه او بر می‌دارد و این چه اشکالی دارد مثل اینکه خداوند بنده خود را از آنچه دیگران نمی‌دانند آگاه سازد مثلا [[آیا علم به عجایب یا راه‌های آسمان و زمین یا خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|بداند در آسمان‌ها چیست و کیست]] و فردا چه خواهد شد و [[آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|در قلب دیگری چه معنایی خطور می‌کند]] و امثان آن از اموری که آگاهی بر آنها عقلا و شرعا محال نیست فقط بستگی به خوا خدا و اراده او دارد و علوم انبیاء و اوصیاء بر مغیبات از این قبیل است، ولی اینجا تذکر یک نکته قابل اهمیت است و آن این است که مخلوق آنچه می‌داند به اذن خدا می‌داند و از خود نمی‌داند و خدا بر هر چیزی قادر و تواناست پس نمی‌توان [[علم غیب]] را به طور کلی درباره مخلوق منتفی دانست»<ref>[[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]؛ ص۲۰۳ و ۲۰۴.</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
::::::«غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
::::::«غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
::::#'''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق:]]''' آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است مانند ذات خداوند که معرفت کنه ذات او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است اگر چه برای خودش مشهود است البته غیب مطلق به این معنی که حتی برای خود همان شیء غیب باشد هرگز وجود ندارد بلکه معدوم محض است که حتی برای خود نیز معدوم است چون خودش عین عدم است یعنی خودی ندارد تا چیزی برای او معلوم باشد.
::::#'''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق:]]''' آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است مانند ذات خداوند که معرفت کنه ذات او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است اگر چه برای خودش مشهود است البته غیب مطلق به این معنی که حتی برای خود همان شیء غیب باشد هرگز وجود ندارد بلکه معدوم محض است که حتی برای خود نیز معدوم است چون خودش عین عدم است یعنی خودی ندارد تا چیزی برای او معلوم باشد.
::::#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی:]]''' آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است مانند اخبار گذشتگان {{عربی| {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. یا مانند قیامت و فرشتگان: زیرا قیامت مشهود برخی انسآنها است. فرشته نیز تمثلش برای برخی انسآنها ممکن است {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }}}} <ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> او در شکل انسانی بی‌عیب و نقص بر مریم ظاهر شد و مشاهده‌اش میسور انبیاء و اولیای الهی است البته همگان حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت. بعضی از فرشتگان را مشاهده می‌کند {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}}}} <ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref>.
::::#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی:]]''' آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است مانند اخبار گذشتگان {{عربی| {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} }} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. یا مانند قیامت و فرشتگان: زیرا قیامت مشهود برخی انسآنها است. فرشته نیز تمثلش برای برخی انسآنها ممکن است {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }} }} <ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> او در شکل انسانی بی‌عیب و نقص بر مریم ظاهر شد و مشاهده‌اش میسور انبیاء و اولیای الهی است البته همگان حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت. بعضی از فرشتگان را مشاهده می‌کند {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} }} <ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref>.
::::::مورد بحث ما غیب نسبی است و غیب مطلق از مختصّات خداوند متعال است که وجودش غیر محدود و چیزی از او غایب نیست اوست که بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و علومش احتیاجی به غیر ندارد و به او همه احتیاج دارند»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص ۸ و ۹.</ref>.
::::::مورد بحث ما غیب نسبی است و غیب مطلق از مختصّات خداوند متعال است که وجودش غیر محدود و چیزی از او غایب نیست اوست که بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و علومش احتیاجی به غیر ندارد و به او همه احتیاج دارند»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص ۸ و ۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
[[پرونده:765454.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مصطفی سلطانی]]]]
[[پرونده:765454.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مصطفی سلطانی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[مصطفی سلطانی]]''' در کتاب ''«[[امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه (کتاب)|امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه]]»'' در این باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[مصطفی سلطانی]]''' در کتاب ''«[[امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه (کتاب)|امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه]]»'' در این باره گفته است:
::::::«معنای [[غیب]] را باید با توجه به حدود و ادراکات و حواس بشری مقایسه کرد. راغب می‌گوید: "هرچیزی که نهان از دیدگان باشد، [[غیب]] و غایب است". از این رو در معنای سخن خدا که فرمود: {{عربی| {{متن قرآن|وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}}} <ref>سوره نمل، آیه: ۲۰.</ref> می‌گوید: "مراد غایبین از حواس و علم انسان است".  <ref>مفردات راغب، ص۳۶۶-۳۶۷</ref>. [[علامه طباطبایی]] نیز قید "غیبت از حس" را در تعریف ارائه می‌دهد، به بیان وی: "اشیای ناپیدا -یعنی اشیایی که با حواس درک نمی‌شوند- [[غیب]] به حساب می‌آیند."<ref>المیزان، ج۷، ص۱۲۸</ref>
::::::«معنای [[غیب]] را باید با توجه به حدود و ادراکات و حواس بشری مقایسه کرد. راغب می‌گوید: "هرچیزی که نهان از دیدگان باشد، [[غیب]] و غایب است". از این رو در معنای سخن خدا که فرمود: {{عربی| {{متن قرآن|وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}} }} <ref>سوره نمل، آیه: ۲۰.</ref> می‌گوید: "مراد غایبین از حواس و علم انسان است".  <ref>مفردات راغب، ص۳۶۶-۳۶۷</ref>. [[علامه طباطبایی]] نیز قید "غیبت از حس" را در تعریف ارائه می‌دهد، به بیان وی: "اشیای ناپیدا -یعنی اشیایی که با حواس درک نمی‌شوند- [[غیب]] به حساب می‌آیند."<ref>المیزان، ج۷، ص۱۲۸</ref>
::::::[[علامه مجلسی]] و [[علامه امینی]] می‌گویند: " [[غیب]] به چیزی گفته می‌شود که ورای شهود و عیان قرار دارد، مربوط به زمان گذشته باشد یا آینده".<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۱۱۱؛ الغدیر، ج۵، ص۵۲.</ref>
::::::[[علامه مجلسی]] و [[علامه امینی]] می‌گویند: " [[غیب]] به چیزی گفته می‌شود که ورای شهود و عیان قرار دارد، مربوط به زمان گذشته باشد یا آینده".<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۱۱۱؛ الغدیر، ج۵، ص۵۲.</ref>
::::::با جمع‌بندی آنچه در تعریف [[غیب]] ارائه شد، چنین حاصل می‌شود که واژه [[غیب]] گاهی مراد از [[غیب]] اموری است که از دایره ادراک بیرون است. این قسم خود به دو دسته دیگر تقسیم می‌شود:
::::::با جمع‌بندی آنچه در تعریف [[غیب]] ارائه شد، چنین حاصل می‌شود که واژه [[غیب]] گاهی مراد از [[غیب]] اموری است که از دایره ادراک بیرون است. این قسم خود به دو دسته دیگر تقسیم می‌شود:
خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
* '''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]]''': غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمان‌ها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است:
* '''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]]''': غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمان‌ها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است:
:::::#غیب‌الغیوب و غیب‌المکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیب‌المصون ذات حق است. روایات اهل‌بیت{{عم}} بیان‌گر این مطلب است: ابی‌حمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می‌کرد که، خدا جسمی است پاینده و بی‌نیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را می‌پرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیده‌ای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دل‌ها او را به حقیقت ایمان دیده‌اند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوری‌اش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref>
:::::#غیب‌الغیوب و غیب‌المکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیب‌المصون ذات حق است. روایات اهل‌بیت{{عم}} بیان‌گر این مطلب است: ابی‌حمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می‌کرد که، خدا جسمی است پاینده و بی‌نیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را می‌پرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیده‌ای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دل‌ها او را به حقیقت ایمان دیده‌اند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوری‌اش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref>
:::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیب‌هایی که در خزائن الهی دربسته و در پرده‌های ابهام قرار دارند. آیه{{عربی| {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}}}. بیان‌گر این غیب‌هاست برای این که خزینه‌های غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاس‌های محسوس نمی‌تواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیب‌ها از این جهت مکتوم هستند که بی‌پایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشده‌اند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک می‌کند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بوده‌اند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند، و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق می‌نامیم. البته آن غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای که به خود گرفته‌اند، باز به غیب مطلق برمی‌گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود می‌گوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و می‌توانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود.  
:::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیب‌هایی که در خزائن الهی دربسته و در پرده‌های ابهام قرار دارند. آیه{{عربی| {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}} }}. بیان‌گر این غیب‌هاست برای این که خزینه‌های غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاس‌های محسوس نمی‌تواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیب‌ها از این جهت مکتوم هستند که بی‌پایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشده‌اند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک می‌کند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بوده‌اند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند، و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق می‌نامیم. البته آن غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای که به خود گرفته‌اند، باز به غیب مطلق برمی‌گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود می‌گوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و می‌توانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود.  
:::::* '''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''': غیب نسبی، غیبی است که با شرایط خاص و با راهنمایی اسباب و علل و تشبث به وسایل گوناگون به حسب اشخاص و زمان‌ها متفاوت می‌باشد. مثلاً آن چه در ذهن آدمی است نسبت به خود آن شخص، حضور اما نسبت به افراد دیگر غیب محسوب می‌شود، یا مثلاَ وحی برای پیامبر، شهادت اما نسبت به بقیه غیب است، و یا حوادث گذشته نسبت به افرادهای آن، حضور اما نسبت به افرادهای بعدی غیب می‌باشد. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه می‌فرماید: غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند و متعلق علم ما قرار گیرند، شهودند اما وقتی متعلق علم ما قرار نگرفته‌اند و ما نسبت به آنها ناآگاه هستیم آنها را غیب نسبی می‌نامیم، چون این گونه غیب بودن وصفی است نسبی، که بر حسب نسبت‌ها و اضافات مختلف هستند. مثلاَ موجودی که در خانه برای ما محسوس است نسبت به ما شهود است اما نسبت به کسی که بیرون خانه است غیب می‌باشد و هم‌چنین نور و رنگ‌ها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است، و شنیدن‌ها برای حاسه شنوایی شهود و برای حاسه بینایی غیب است و محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است، شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است روی این حساب غیب‌هایی را خدای تعالی در آیه {{عربی| {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}}} فرموده از نوع همین غیب‌های نسبی است، برای این که همه آنها امور محدود و مقدوری است که تعلق علم به آن محال نیست <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>.
:::::* '''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''': غیب نسبی، غیبی است که با شرایط خاص و با راهنمایی اسباب و علل و تشبث به وسایل گوناگون به حسب اشخاص و زمان‌ها متفاوت می‌باشد. مثلاً آن چه در ذهن آدمی است نسبت به خود آن شخص، حضور اما نسبت به افراد دیگر غیب محسوب می‌شود، یا مثلاَ وحی برای پیامبر، شهادت اما نسبت به بقیه غیب است، و یا حوادث گذشته نسبت به افرادهای آن، حضور اما نسبت به افرادهای بعدی غیب می‌باشد. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه می‌فرماید: غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند و متعلق علم ما قرار گیرند، شهودند اما وقتی متعلق علم ما قرار نگرفته‌اند و ما نسبت به آنها ناآگاه هستیم آنها را غیب نسبی می‌نامیم، چون این گونه غیب بودن وصفی است نسبی، که بر حسب نسبت‌ها و اضافات مختلف هستند. مثلاَ موجودی که در خانه برای ما محسوس است نسبت به ما شهود است اما نسبت به کسی که بیرون خانه است غیب می‌باشد و هم‌چنین نور و رنگ‌ها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است، و شنیدن‌ها برای حاسه شنوایی شهود و برای حاسه بینایی غیب است و محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است، شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است روی این حساب غیب‌هایی را خدای تعالی در آیه {{عربی| {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} }} فرموده از نوع همین غیب‌های نسبی است، برای این که همه آنها امور محدود و مقدوری است که تعلق علم به آن محال نیست <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
:::::*علم به اموری که مصلحت در خفای آن است، نظیر وقت وقوع قیامت، وقت ظهور قائم و ... .
:::::*علم به اموری که مصلحت در خفای آن است، نظیر وقت وقوع قیامت، وقت ظهور قائم و ... .
:::::*علم به ذات و کنه و حقیقت خود واجب بالذات، که این علم شهود تام ذات نامحدود به ذات خویش بوده و علم غیر بر آن ذات به دلیل عدم امکان آگاهی محدود بر نامحدود عقلاً محال است؛ چه اینکه در روایت ابوبصیر از [[امام صادق]]{{ع}}آمده است: قال: {{عربی|"ان الله علمین: علم لا یعلمه الا هو، و علم یعلمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله فنحن نعلمه"}}<ref>مجلسی،۱۳۸۲ش، ج۲۶ ،ص۱۶۵ . هر آنچه را که خداوند به تمام پیامبران و تمام فرشتگان داده، اهل بیت یکجا برخوردارند. پس آنچه را که اهل بیت ندانستند یکی از آن دو اموری است که بیان کردیم.</ref>
:::::*علم به ذات و کنه و حقیقت خود واجب بالذات، که این علم شهود تام ذات نامحدود به ذات خویش بوده و علم غیر بر آن ذات به دلیل عدم امکان آگاهی محدود بر نامحدود عقلاً محال است؛ چه اینکه در روایت ابوبصیر از [[امام صادق]]{{ع}}آمده است: قال: {{عربی|"ان الله علمین: علم لا یعلمه الا هو، و علم یعلمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله فنحن نعلمه"}}<ref>مجلسی،۱۳۸۲ش، ج۲۶ ،ص۱۶۵ . هر آنچه را که خداوند به تمام پیامبران و تمام فرشتگان داده، اهل بیت یکجا برخوردارند. پس آنچه را که اهل بیت ندانستند یکی از آن دو اموری است که بیان کردیم.</ref>
:::::۲. علم غیب مکشوف یا مرضی، و این علم غیبی است که خداوند به پیامبران و تمامش را به [[رسول خدا]] و [[اهل بیت]] ([[راسخون در علم]]) داده است و لذا خداوند را به تمام صفات می‌شناسند و معرفی می‌کنند؛ چنان‌که در روایات و ادعیه توصیف نموده‌اند، و آیاتی نظیر {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}}}<ref>جن: ۲۷-۲۶</ref> و نیز آیه {{عربی| {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}}}<ref>کهف:۶۵ </ref> به خوبی دلالت می‌کنند بر اینکه خداوند علم لدنی را به عنوان رحمت ویژه خویش به ملائکه، پیامبران و [[اهل بیت]]{{عم}} عطا کرده و اگر این عنایت ویژه تفضل نمی‌شد، با تلاش و تحصیل حصولی و مانند آن به دست نمی‌آمد؛ چه اینکه قرآن می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}}} <ref>نساء: ۱۱۳ </ref>و بدون شک فضل عظیم خداوند بر پیامبر کمتر از [[علم لدنی]] و [[علم به غیب]] نیست و [[علم به تأویل قرآن]] نیز از مصادیق علم به غیب است. خلاصه آنکه "راسخون در علم" که در خطبه حضرت آمده و اعتراف به عجز و عدم احاطه علمی آنان سخن گفته شد، در مقام نفی علم به غیب محجوب است، نه علم به غیب مرضی و رحمتی و فضلی که احاطه به آن را خداوند داده است <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.</ref>»<ref>[http://qabasat.iict.ac.ir/article_17615_5a64947858cd0b3d134b00edbff010bc.pdf [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷]]]</ref>
:::::۲. علم غیب مکشوف یا مرضی، و این علم غیبی است که خداوند به پیامبران و تمامش را به [[رسول خدا]] و [[اهل بیت]] ([[راسخون در علم]]) داده است و لذا خداوند را به تمام صفات می‌شناسند و معرفی می‌کنند؛ چنان‌که در روایات و ادعیه توصیف نموده‌اند، و آیاتی نظیر {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}} }}<ref>جن: ۲۷-۲۶</ref> و نیز آیه {{عربی| {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }} }}<ref>کهف:۶۵ </ref> به خوبی دلالت می‌کنند بر اینکه خداوند علم لدنی را به عنوان رحمت ویژه خویش به ملائکه، پیامبران و [[اهل بیت]]{{عم}} عطا کرده و اگر این عنایت ویژه تفضل نمی‌شد، با تلاش و تحصیل حصولی و مانند آن به دست نمی‌آمد؛ چه اینکه قرآن می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} }} <ref>نساء: ۱۱۳ </ref>و بدون شک فضل عظیم خداوند بر پیامبر کمتر از [[علم لدنی]] و [[علم به غیب]] نیست و [[علم به تأویل قرآن]] نیز از مصادیق علم به غیب است. خلاصه آنکه "راسخون در علم" که در خطبه حضرت آمده و اعتراف به عجز و عدم احاطه علمی آنان سخن گفته شد، در مقام نفی علم به غیب محجوب است، نه علم به غیب مرضی و رحمتی و فضلی که احاطه به آن را خداوند داده است <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.</ref>»<ref>[http://qabasat.iict.ac.ir/article_17615_5a64947858cd0b3d134b00edbff010bc.pdf [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷]]]</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۲۰۳: خط ۲۰۳:
[[پرونده:11700.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عسکری امام‌خان|امام‌خان]]]]
[[پرونده:11700.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عسکری امام‌خان|امام‌خان]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عسکری امام‌خان]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منشأ و قلمرو علم امام (پایان‌نامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عسکری امام‌خان]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منشأ و قلمرو علم امام (پایان‌نامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«از یک نظر گاه نسبت به انسان [[غیب]] بر دو قسم است. چنانکه همین مطلب از کلام راغب و دیگر لغت‌شناسان همانطور که در معنای غیب گفته شد استفاده می‌شود. زیرا اولاً: همه آن چیز که از ما نهان است و پوشیده، برای خداوند آشکار و عیان است. چون وسعت و گستردگی علم او به همه چیز احاطه کامل دارد. و او {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ }}}} <ref> دانای نهان و آشکار است؛ سوره انعام، آیه: ۷۳.</ref> است و معنی ندارد چیزی از او پنهان باشد. ثانیاً: اگر کسی از رویدادی پرده بردارد، بی‌گمان غیب‌گوئی کرده است، در حالی که همین رویداد برای کسانی که آن را دیده‌اند یا خواهند دید، غیبی نیست. پس با توجه به مطالبی که گفته شده می‌توان گفت که غیب نسبت به انسان بر دو قسم است. (۱) غیب مطلق و (۲) غیب نسبی.
::::::«از یک نظر گاه نسبت به انسان [[غیب]] بر دو قسم است. چنانکه همین مطلب از کلام راغب و دیگر لغت‌شناسان همانطور که در معنای غیب گفته شد استفاده می‌شود. زیرا اولاً: همه آن چیز که از ما نهان است و پوشیده، برای خداوند آشکار و عیان است. چون وسعت و گستردگی علم او به همه چیز احاطه کامل دارد. و او {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ }} }} <ref> دانای نهان و آشکار است؛ سوره انعام، آیه: ۷۳.</ref> است و معنی ندارد چیزی از او پنهان باشد. ثانیاً: اگر کسی از رویدادی پرده بردارد، بی‌گمان غیب‌گوئی کرده است، در حالی که همین رویداد برای کسانی که آن را دیده‌اند یا خواهند دید، غیبی نیست. پس با توجه به مطالبی که گفته شده می‌توان گفت که غیب نسبت به انسان بر دو قسم است. (۱) غیب مطلق و (۲) غیب نسبی.
::::::'''غیب مطلق:''' یعنی ساحتی از هستی که همیشه در حجاب غیب و برای انسان مستور است و خواهد بود و انسان درین سیر کمالی اگر در بالاترین نقطه آن نیز قرار گیرد دست او از آن کوتاه است. این مرحله در حقیقت دریدن حجاب امکانی است که البته برای بشر امکان ندارد و ممکن نیست که بتواند از این حجاب بیرون آید. البته در صورت اتصال و تعلق به معدن عظمت، انسان رنگ و بوی آنجا را می‌گیرد و هر چه به آن متعلق می‌شود آزاد می‌گردد، اما با این حال حد و مرز امکانی وجود دارد، که برای بشر بزرگترین حجاب غیب است.
::::::'''غیب مطلق:''' یعنی ساحتی از هستی که همیشه در حجاب غیب و برای انسان مستور است و خواهد بود و انسان درین سیر کمالی اگر در بالاترین نقطه آن نیز قرار گیرد دست او از آن کوتاه است. این مرحله در حقیقت دریدن حجاب امکانی است که البته برای بشر امکان ندارد و ممکن نیست که بتواند از این حجاب بیرون آید. البته در صورت اتصال و تعلق به معدن عظمت، انسان رنگ و بوی آنجا را می‌گیرد و هر چه به آن متعلق می‌شود آزاد می‌گردد، اما با این حال حد و مرز امکانی وجود دارد، که برای بشر بزرگترین حجاب غیب است.
::::::'''غیب نسبی:''' یعنی اموری هست که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیست اما نسبت به انسان‌هایی غیب محسوب می‌شود. بسیاری از فیوضات و مراحل وجودی در سلوک الی الله برای اولیای الهی غیب نیست اما برای ما انسان‌های محجوب به حجب ظلمانی غیب است. انسان هر چه بتواند در عوالم وجود به تعلق و سیر استکمالی بپردازد پرده‌های غیب کنار رفته و چهره حقیقت الحقایق بر او آشکار می‌گردد. لذا آنچه که در عوالم علوی برای ملائکه مورد شهود و علم آنها است برای مردم ساکن در نشاه طبیعت غیب است، زیرا شهود و غیب باید بر اساس ظروف و نشأتی که مورد بحث قرار گیرد، ملاحظه شود. عالم قیامت و وقایع جاریه بر اموات، طبق نص قرآن غیب است و ایمان به معاد را قرآن ایمان به غیب دانسته است، با آنکه آن حوادث برای مردگان، عین شهود است: {{عربی| {{متن قرآن|ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ }}}} <ref> آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است؛ سوره هود، آیه: ۱۰۳.</ref><ref>[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]، [[امام‌شناسی ج۱۲ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ج ۱۲، ص ۲۱.</ref>.
::::::'''غیب نسبی:''' یعنی اموری هست که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیست اما نسبت به انسان‌هایی غیب محسوب می‌شود. بسیاری از فیوضات و مراحل وجودی در سلوک الی الله برای اولیای الهی غیب نیست اما برای ما انسان‌های محجوب به حجب ظلمانی غیب است. انسان هر چه بتواند در عوالم وجود به تعلق و سیر استکمالی بپردازد پرده‌های غیب کنار رفته و چهره حقیقت الحقایق بر او آشکار می‌گردد. لذا آنچه که در عوالم علوی برای ملائکه مورد شهود و علم آنها است برای مردم ساکن در نشاه طبیعت غیب است، زیرا شهود و غیب باید بر اساس ظروف و نشأتی که مورد بحث قرار گیرد، ملاحظه شود. عالم قیامت و وقایع جاریه بر اموات، طبق نص قرآن غیب است و ایمان به معاد را قرآن ایمان به غیب دانسته است، با آنکه آن حوادث برای مردگان، عین شهود است: {{عربی| {{متن قرآن|ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ }} }} <ref> آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است؛ سوره هود، آیه: ۱۰۳.</ref><ref>[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]، [[امام‌شناسی ج۱۲ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ج ۱۲، ص ۲۱.</ref>.
::::::[[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: " غیب خدا مشتمل بر دو گونه غیب است. یکی امور غیبی که پا به عرصه شهود گذاشته و دیگر اموری که در غیب مطلق‌اند. البته اموری که پا به عرصه وجود و شهود گذاشته و عالم قدر را به وجود آورده‌اند بدون در نظر گرفتن حدود و اندازه‌ای که در سیر نزول به خود گرفته‌اند، به غیب مطلق بازگشت دارند و همان غیب مطلق‌اند و اگر به آنها شهود و اموری دارای غیب اطلاق می‌شود بدلیل این است که در یک اندازه و شکل و قدر خاص ظهور دارند و می‌توانند متعلق علم بشر قرار بگیرند. پس موجودات وقتی از امور شهودی هستند که متعلّق علم ما قرار گیرند و گرنه بدون حد و اندازه از امور غیبی محسوب می‌شوند، البته جا دارد که به موجودات عالم در وقتی که متعلق علم ما قرار نگرفته است غیب نسبی نام گذاریم، چون این گونه "غیب بودن" وصف نسبی است که بر حسب نسبت‌ها مختلف می‌شود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس برای ماست نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب می‌باشد، لکن برای کسی که داخل منزل است غیب نیست، و همینطور نور و رنگها برای حاسه بنیایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است. و شنیدنی‌ها برای حاسه شنوایی مشهود و برای حاسه بنیایی غیب است و محسوسات این دو نسبت به انسانی که دارای آندو حاسه است مشهود است و نسبت به انسان کر و کور غیب است و روی این حساب غیب‌یهایی که خدای متعال در آیه فرموده: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}}} <ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref>. از نوع همین غیب‌های نسبی است. برای اینکه همه آنچه در آیه ذکر شده است اموری محدود و دارای قدر است که تعلق علم انسان به آن محال نیست<ref> محمد حسین، طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص۱۲۶</ref>.
::::::[[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: " غیب خدا مشتمل بر دو گونه غیب است. یکی امور غیبی که پا به عرصه شهود گذاشته و دیگر اموری که در غیب مطلق‌اند. البته اموری که پا به عرصه وجود و شهود گذاشته و عالم قدر را به وجود آورده‌اند بدون در نظر گرفتن حدود و اندازه‌ای که در سیر نزول به خود گرفته‌اند، به غیب مطلق بازگشت دارند و همان غیب مطلق‌اند و اگر به آنها شهود و اموری دارای غیب اطلاق می‌شود بدلیل این است که در یک اندازه و شکل و قدر خاص ظهور دارند و می‌توانند متعلق علم بشر قرار بگیرند. پس موجودات وقتی از امور شهودی هستند که متعلّق علم ما قرار گیرند و گرنه بدون حد و اندازه از امور غیبی محسوب می‌شوند، البته جا دارد که به موجودات عالم در وقتی که متعلق علم ما قرار نگرفته است غیب نسبی نام گذاریم، چون این گونه "غیب بودن" وصف نسبی است که بر حسب نسبت‌ها مختلف می‌شود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس برای ماست نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب می‌باشد، لکن برای کسی که داخل منزل است غیب نیست، و همینطور نور و رنگها برای حاسه بنیایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است. و شنیدنی‌ها برای حاسه شنوایی مشهود و برای حاسه بنیایی غیب است و محسوسات این دو نسبت به انسانی که دارای آندو حاسه است مشهود است و نسبت به انسان کر و کور غیب است و روی این حساب غیب‌یهایی که خدای متعال در آیه فرموده: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}} }} <ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref>. از نوع همین غیب‌های نسبی است. برای اینکه همه آنچه در آیه ذکر شده است اموری محدود و دارای قدر است که تعلق علم انسان به آن محال نیست<ref> محمد حسین، طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص۱۲۶</ref>.
::::::بنابراین امور غیبی بر دو گونه است. غیب مطلق و آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن را ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت احاطه بر آن را دارد. اما بدلیل اینکه شرایط بر او آماده نشده است فعلاً از او غایب است و از بیان علامه بدست می‌آید که انسان می‌تواند به اموری که در قوس نزول لباس حد و اندازه به خود پوشیده‌اند احاطه علمی پیدا کنند و همه آن امور بر او مشهود و او بر همه شاهد باشد»<ref>[[عسکری امام‌خان]]، [[منشأ و قلمرو علم امام (پایان‌نامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]، فصل چهارم.</ref>.
::::::بنابراین امور غیبی بر دو گونه است. غیب مطلق و آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن را ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت احاطه بر آن را دارد. اما بدلیل اینکه شرایط بر او آماده نشده است فعلاً از او غایب است و از بیان علامه بدست می‌آید که انسان می‌تواند به اموری که در قوس نزول لباس حد و اندازه به خود پوشیده‌اند احاطه علمی پیدا کنند و همه آن امور بر او مشهود و او بر همه شاهد باشد»<ref>[[عسکری امام‌خان]]، [[منشأ و قلمرو علم امام (پایان‌نامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]، فصل چهارم.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:
[[پرونده:11204.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عباس الهی|الهی]]]]
[[پرونده:11204.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عباس الهی|الهی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عباس الهی]]'''، در مقاله ''«[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عباس الهی]]'''، در مقاله ''«[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[غیب]] بر‌ دو‌ قسم است: مطلق و نسبی. غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند‌ ذات‌ خداوند‌ که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است‌، گرچه برای خودش مشهود است؛ به همین جهت، غیب مطلق، که حتی برای خود همان شیء نیز [[غیب‌]] باشد‌، هرگز‌ وجود ندارد، بلکه معدوم محض است غیب نسبی آن است که در‌ برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد [[غیب]] است؛ مانند اخبار گذشتگان: {{عربی| {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}}}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>؛ و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌هاست‌. فرشته‌ نیز‌ تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است: {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }}}}<ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>؛ و مشاهده‌‌اش‌ میسور‌ انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت‌، بعضی‌ از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ }}}}<ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref>.
::::::«[[غیب]] بر‌ دو‌ قسم است: مطلق و نسبی. غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند‌ ذات‌ خداوند‌ که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است‌، گرچه برای خودش مشهود است؛ به همین جهت، غیب مطلق، که حتی برای خود همان شیء نیز [[غیب‌]] باشد‌، هرگز‌ وجود ندارد، بلکه معدوم محض است غیب نسبی آن است که در‌ برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد [[غیب]] است؛ مانند اخبار گذشتگان: {{عربی| {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}} }}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>؛ و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌هاست‌. فرشته‌ نیز‌ تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است: {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }} }}<ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>؛ و مشاهده‌‌اش‌ میسور‌ انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت‌، بعضی‌ از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ }} }}<ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref>.
::::::در‌ برابر‌ غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر‌ غیب‌ مطلق‌ است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند‌ موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان‌ است‌<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.</ref>.
::::::در‌ برابر‌ غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر‌ غیب‌ مطلق‌ است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند‌ موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان‌ است‌<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.</ref>.
::::::غـب‌ و شهادت متعلقات و مصادیق بسیاری دارد، به طوری که هر امری اعم از‌ یک‌ شیء و خبر و حادثه و علم مافوق طبیعت، می‌تواند موضوع غیب یا شهادت قرار گیرد»<ref>[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، شماره ۲۱۶، ص٢۶.</ref>.
::::::غـب‌ و شهادت متعلقات و مصادیق بسیاری دارد، به طوری که هر امری اعم از‌ یک‌ شیء و خبر و حادثه و علم مافوق طبیعت، می‌تواند موضوع غیب یا شهادت قرار گیرد»<ref>[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، شماره ۲۱۶، ص٢۶.</ref>.
خط ۲۳۵: خط ۲۳۵:
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]]]]
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]]]]
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[غیب]] را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: [[غیب مطلق]] و [[غیب نسبی]]. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهى که غیب الغیوب است؛ به خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص براى افرادى ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و غالب غیب‌ها از این قبیل است. و تنها کسى که به عالم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: {{عربی| {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}}} </ref> اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حسر، آیه: ۲۲.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1085 شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص ۵۴۱ - ۵۵۴.]</ref>.
::::::«[[غیب]] را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: [[غیب مطلق]] و [[غیب نسبی]]. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهى که غیب الغیوب است؛ به خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص براى افرادى ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و غالب غیب‌ها از این قبیل است. و تنها کسى که به عالم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: {{عربی| {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}} }} </ref> اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حسر، آیه: ۲۲.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1085 شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص ۵۴۱ - ۵۵۴.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:
:::::#[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]:
:::::#[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]:
::::::یعنی اموری است که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیستاما نسبت به انسان‌هایی غیب محسوب می‌شوند. مانند اخبار گذشتگان.
::::::یعنی اموری است که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیستاما نسبت به انسان‌هایی غیب محسوب می‌شوند. مانند اخبار گذشتگان.
:::::: {{عربی| {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و یا قیامت و فرشتگان، زیرا قیامت برای بعضی انسان‌ها شهود است فرشته هم تمثلش برای برخی انسانها ممکن است. {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}}}}<ref>«چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت»، سوره مریم آیه۱۷.</ref> که مشاهده اینها برای اولیای الهی و انبیاء میسور است. (...)
:::::: {{عربی| {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}} }}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و یا قیامت و فرشتگان، زیرا قیامت برای بعضی انسان‌ها شهود است فرشته هم تمثلش برای برخی انسانها ممکن است. {{عربی| {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} }}<ref>«چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت»، سوره مریم آیه۱۷.</ref> که مشاهده اینها برای اولیای الهی و انبیاء میسور است. (...)
::::::خلاصه اینکه امور غیبی بر دو گونه است:
::::::خلاصه اینکه امور غیبی بر دو گونه است:
::::::غیب مطلق آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت و احاطه بر آن دارد اما به دلیل آماده نبودن شرایط فعلا از او غایب است»<ref>پایان‌نامه [[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]، ص۱۰۲.</ref>.
::::::غیب مطلق آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت و احاطه بر آن دارد اما به دلیل آماده نبودن شرایط فعلا از او غایب است»<ref>پایان‌نامه [[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]، ص۱۰۲.</ref>.
خط ۲۷۷: خط ۲۷۷:
::::::«می‌توان غیب را در سه گروه به ترتیب زیر طبقه‌بندی کرد:
::::::«می‌توان غیب را در سه گروه به ترتیب زیر طبقه‌بندی کرد:
:::::#غیب عام: انسان در زندگی خود همواره از درون و برون در محاصره غیب‌ها قرار دارد. بسیاری از آنها موقّتی است و با گذشت لحظه‌ای، زمانی، برداشته شدن حجابی و یا با استفاده از ابزار لازم، هویدا شده و از غیب بودن در می آیند، و بسیاری دیگر نیز هستند که همچنان نامعلوم و ناپیدا باقی می‌مانند، در حالی که انسان قابلیت کشف آنها را دارا می‌باشد. برای انسان، تاریکی پرده‌ای است که مانع از دیدن اشیاء شده و غیبت چیزی را سبب می‌شود، امّا هنگامی که چراغی افروخته شد یا هوا روشن گردید، آن چیز ظاهر شده و دیگر مفهوم غیب از آن برچیده می‌شود. محتوای کتاب و نوشته‌ای که پیش روی انسان است، غیب نیست، امّا برای کسی که خواندن نمی‌داند، جنبه غیب دارد. سواد آموزی، ابزاری است که آن غیب را به شهود تبدیل می‌نماید. اختراعات و اکتشافات که همان کشف قوانین و سنّت های موجود امّا پنهان در جهان طبیعت می‌باشد، تا زمانی که توسط دانشمندان مورد تحقیق و آزمایش‌های مختلف قرار نگرفته و به قوانین و پیچیدگی‌های آن آگاهی حاصل نشده است، غیب اطلاق می‌شود. همچنین گمشده‌ها تا زمانی که پیدا نشده‌اند، برای انسان به منزله غیب‌اند. پرده، دیوار، بُعد مسافت، بی سوادی، جهالت در مسئله‌ای و امثال اینها از عوامل غیب عمومی است که همگان به نوعی درگیر آن می‌باشند. انسان هرچه بکوشد تا عوامل غیب عمومی را از سر راه خود برداشته و به ناشناخته‌هایش دست بیابد، باز با بی‌شماری از ناشناخته‌ها و نادیدنی‌های دیگری روبرو خواهد شد؛ زیرا سنّت الهی و مدار عالم بر شالوده غیب و شهود بنیان نهاده شده است. خدا خود بزرگ‌ترین غیبی است که اسباب شناخت و معرفتش در وجود همگان به ودیعت نهاده شده است.
:::::#غیب عام: انسان در زندگی خود همواره از درون و برون در محاصره غیب‌ها قرار دارد. بسیاری از آنها موقّتی است و با گذشت لحظه‌ای، زمانی، برداشته شدن حجابی و یا با استفاده از ابزار لازم، هویدا شده و از غیب بودن در می آیند، و بسیاری دیگر نیز هستند که همچنان نامعلوم و ناپیدا باقی می‌مانند، در حالی که انسان قابلیت کشف آنها را دارا می‌باشد. برای انسان، تاریکی پرده‌ای است که مانع از دیدن اشیاء شده و غیبت چیزی را سبب می‌شود، امّا هنگامی که چراغی افروخته شد یا هوا روشن گردید، آن چیز ظاهر شده و دیگر مفهوم غیب از آن برچیده می‌شود. محتوای کتاب و نوشته‌ای که پیش روی انسان است، غیب نیست، امّا برای کسی که خواندن نمی‌داند، جنبه غیب دارد. سواد آموزی، ابزاری است که آن غیب را به شهود تبدیل می‌نماید. اختراعات و اکتشافات که همان کشف قوانین و سنّت های موجود امّا پنهان در جهان طبیعت می‌باشد، تا زمانی که توسط دانشمندان مورد تحقیق و آزمایش‌های مختلف قرار نگرفته و به قوانین و پیچیدگی‌های آن آگاهی حاصل نشده است، غیب اطلاق می‌شود. همچنین گمشده‌ها تا زمانی که پیدا نشده‌اند، برای انسان به منزله غیب‌اند. پرده، دیوار، بُعد مسافت، بی سوادی، جهالت در مسئله‌ای و امثال اینها از عوامل غیب عمومی است که همگان به نوعی درگیر آن می‌باشند. انسان هرچه بکوشد تا عوامل غیب عمومی را از سر راه خود برداشته و به ناشناخته‌هایش دست بیابد، باز با بی‌شماری از ناشناخته‌ها و نادیدنی‌های دیگری روبرو خواهد شد؛ زیرا سنّت الهی و مدار عالم بر شالوده غیب و شهود بنیان نهاده شده است. خدا خود بزرگ‌ترین غیبی است که اسباب شناخت و معرفتش در وجود همگان به ودیعت نهاده شده است.
:::::#غیب خاص: بسا مسائلی نهفته و اسرار ناشناخته هستی در لوح محفوظ و در خزاین غیبی الهی که اراده خداوندی بنا به مصالحی بر افشای جزئیاتی از آن و تا آنجا که در ظرفیت درک بشری بوده، در اختیار انسان‌های مقرب درگاهش قرار داده است. نمونه‌های قرآنی از غیب خاص: {{عربی| {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}}}<ref>« خزائن همه چیز تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی‌کنیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.</ref>؛ {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند، ولی خداوند از میان فرستادگان خویش هر کس را بخواهد (برای آگاهی از آن) برمی گزیند [و قسمتی از اسرار نهان را در اختیار او می گذارد تا به اطلاع شما برساند»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref>؛ {{عربی| {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}}}<ref>«از تو درباره روح می‌پرسند؛ بگو: روح، کار پروردگار من است؛ و شما از دانش آن جز اندکی داده نشده‌اید»؛ سوره اسراء، آیه۸۵.</ref>؛
:::::#غیب خاص: بسا مسائلی نهفته و اسرار ناشناخته هستی در لوح محفوظ و در خزاین غیبی الهی که اراده خداوندی بنا به مصالحی بر افشای جزئیاتی از آن و تا آنجا که در ظرفیت درک بشری بوده، در اختیار انسان‌های مقرب درگاهش قرار داده است. نمونه‌های قرآنی از غیب خاص: {{عربی| {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}} }}<ref>« خزائن همه چیز تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی‌کنیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.</ref>؛ {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}} }}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند، ولی خداوند از میان فرستادگان خویش هر کس را بخواهد (برای آگاهی از آن) برمی گزیند [و قسمتی از اسرار نهان را در اختیار او می گذارد تا به اطلاع شما برساند»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref>؛ {{عربی| {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}} }}<ref>«از تو درباره روح می‌پرسند؛ بگو: روح، کار پروردگار من است؛ و شما از دانش آن جز اندکی داده نشده‌اید»؛ سوره اسراء، آیه۸۵.</ref>؛
:::::#غیب أخص: چنان که گفتیم، تشکیلات آفرینش، سراسر غرق در اسرار و غیب است. برخی از آنها با ابزار و دانشی که خداوند در اختیار بشر نهاده، قابل کشف و شهود می‌باشد. برخی دیگر تنها برای ابرار و مقرّبان درگاه الهی که از دانش خدادادی برخوردارند، قابل درک و تشخیص می‌باشد. در این میان چه بسا اسرار و غیب‌هایی که خارج از ظرفیت درک بشری بوده و در خزینه علم خداوندی و در لوح محفوظ همواره مستور می‌باشد و جز حضرت حق، کسی را از آن آگاهی نیست»<ref>[http://www.akbarahmadi.ir/index.php/2014-01-14-20-18-26/165-elmfazl علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"]</ref>.
:::::#غیب أخص: چنان که گفتیم، تشکیلات آفرینش، سراسر غرق در اسرار و غیب است. برخی از آنها با ابزار و دانشی که خداوند در اختیار بشر نهاده، قابل کشف و شهود می‌باشد. برخی دیگر تنها برای ابرار و مقرّبان درگاه الهی که از دانش خدادادی برخوردارند، قابل درک و تشخیص می‌باشد. در این میان چه بسا اسرار و غیب‌هایی که خارج از ظرفیت درک بشری بوده و در خزینه علم خداوندی و در لوح محفوظ همواره مستور می‌باشد و جز حضرت حق، کسی را از آن آگاهی نیست»<ref>[http://www.akbarahmadi.ir/index.php/2014-01-14-20-18-26/165-elmfazl علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۲۸۶: خط ۲۸۶:
::::::«غیب در یک تقسیم بر دو قسم است: ۱. غیب مطلق؛ ۲. غیب نسبی.
::::::«غیب در یک تقسیم بر دو قسم است: ۱. غیب مطلق؛ ۲. غیب نسبی.
::::::'''الف) [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق:]]''' واقعیتی است که به علت نامحدودی و غیر مادی بودن برای همیشه و از همگان پنهان است مانند ذات خداوند که شناخت حقیقت ذات با هیچ یک از انواع علوم حضوری، حصولی و شهود قلبی  برای هیچ کس ممکن نیست گرچه ذات خداوند برای خود خداوند مشهود است و مقصود از ایمان به غیب هم ایمان داشتن مؤمنان به همین نوع غیب است و آیاتی از قرآن که علم به غیب را منحصر به خداوند می‌کند نیز همین نوع غیب است.
::::::'''الف) [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق:]]''' واقعیتی است که به علت نامحدودی و غیر مادی بودن برای همیشه و از همگان پنهان است مانند ذات خداوند که شناخت حقیقت ذات با هیچ یک از انواع علوم حضوری، حصولی و شهود قلبی  برای هیچ کس ممکن نیست گرچه ذات خداوند برای خود خداوند مشهود است و مقصود از ایمان به غیب هم ایمان داشتن مؤمنان به همین نوع غیب است و آیاتی از قرآن که علم به غیب را منحصر به خداوند می‌کند نیز همین نوع غیب است.
::::::'''ب) [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی:]]''' یعنی چیزهای که از حواس یک نفر به علت دور بودن از آن یا علتی دیگر آن پنهان است و در برخی از مقاطع وجودی و یا برای برخی از افراد غیب است مثلاً کسی که در تهران است تهران برای او شهادت و اصفهان غیب است و بالعکس و نیز مانند اخبار گذشتگان و در قرآن کریم نیز در بعضی آیات مراد همان غیب نسبی است مانند: {{عربی| {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ}}}} <ref>این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه ۴۹.</ref>.
::::::'''ب) [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی:]]''' یعنی چیزهای که از حواس یک نفر به علت دور بودن از آن یا علتی دیگر آن پنهان است و در برخی از مقاطع وجودی و یا برای برخی از افراد غیب است مثلاً کسی که در تهران است تهران برای او شهادت و اصفهان غیب است و بالعکس و نیز مانند اخبار گذشتگان و در قرآن کریم نیز در بعضی آیات مراد همان غیب نسبی است مانند: {{عربی| {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ}} }} <ref>این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه ۴۹.</ref>.
::::::در نتیجه غیب نسبی قابل حس و لمس بوده اما به علت دوری یا موانع دیگر دیده نمی‌شود به علاوه اینکه نسبت به غیب نسبی همه مردم اعم از مؤمنین و کافر ایمان و اعتراف دارند»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایان‌نامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص ۱۱ و ۱۲.</ref>.
::::::در نتیجه غیب نسبی قابل حس و لمس بوده اما به علت دوری یا موانع دیگر دیده نمی‌شود به علاوه اینکه نسبت به غیب نسبی همه مردم اعم از مؤمنین و کافر ایمان و اعتراف دارند»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایان‌نامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص ۱۱ و ۱۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۳۰۱: خط ۳۰۱:
[[پرونده:11980.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عین الله زرین جویی|زرین جویی]]]]
[[پرونده:11980.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عین الله زرین جویی|زرین جویی]]]]
::::::آقای '''[[عین‌الله زرین‌جویی]]'''، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد ''«[[مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی (پایان‌نامه)|مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[عین‌الله زرین‌جویی]]'''، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد ''«[[مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی (پایان‌نامه)|مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[غیب]] یعنی اموری که از دسترس حواس انسان خارج هستند و در مقابل شهود و شهادت قرار دارد. در قرآن به هردو اشاره شده است: {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ }}}}<ref>سوره حشر، آیه: ۲۲.</ref>. این غیب بر دو قسم است:
::::::«[[غیب]] یعنی اموری که از دسترس حواس انسان خارج هستند و در مقابل شهود و شهادت قرار دارد. در قرآن به هردو اشاره شده است: {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ }} }}<ref>سوره حشر، آیه: ۲۲.</ref>. این غیب بر دو قسم است:
:::::#'''غيب مطلق''' یعنی غیبی که از دسترس همگان حتی انبیاء خارج بوده و دسترسی به آن عقلا محال است، زیرا مربوط به ذات اقدس الهی است که امکان انکشاف برای احدى الا خودش ندارد.
:::::#'''غيب مطلق''' یعنی غیبی که از دسترس همگان حتی انبیاء خارج بوده و دسترسی به آن عقلا محال است، زیرا مربوط به ذات اقدس الهی است که امکان انکشاف برای احدى الا خودش ندارد.
:::::#'''غیب نسبی''' اموری که به صورت عادی از دسترس بشر خارجند ولی امکان اطلاع از آن برای انسان وجود دارد. این قسم نیز خود بر دو قسم است:
:::::#'''غیب نسبی''' اموری که به صورت عادی از دسترس بشر خارجند ولی امکان اطلاع از آن برای انسان وجود دارد. این قسم نیز خود بر دو قسم است:
خط ۳۲۳: خط ۳۲۳:
خانم [[فاطمه اصلانی منفرد]] در مقاله ''«[[آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ (مقاله)|آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خانم [[فاطمه اصلانی منفرد]] در مقاله ''«[[آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ (مقاله)|آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«اسرار غیب دوگونه است:
::::::«اسرار غیب دوگونه است:
::::#قسمی که مخصوص خداست و هیچکس جز او آنرا نمی‌داند، مانند قیام قیامت و اموری از قبیل آن. در آیه ۳۴ سوره لقمان به این اسرار غیب خداوند اشاره شده است، آنجا که می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است».</ref> آیه مورد نظر به اسرار غیبِ خاص خداوند، چون قیامت (زمان آن)، آنچه در رحم‌هاست، باران و مکان و زمان مرگ انسان‌ها اشاره دارد و تصریح کرده است که جز خدا کسی از آنها خبر ندارد. [[امام علی|علی]]{{ع}} در شرح این آیه می‌فرماید: خداوند سبحان از آنچه در رحم‌ها قرار دارد آگاه است که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند است یا شقی، اهل دوزخ است یا بهشت؟ اینها علوم غیبی است که غیر خدا کسی آن را نمی‌داند و غیر آن علومی است که خدا به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است. البته ممکن است بعضی از انسان‌ها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران و مانند آنها پیدا کنند. علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خداست و اگر پیامبر یا امامان از بعضی نوزادان یا پایان عمر برخی افراد خبر داده‌اند مربوط به علم اجمالی است.
::::#قسمی که مخصوص خداست و هیچکس جز او آنرا نمی‌داند، مانند قیام قیامت و اموری از قبیل آن. در آیه ۳۴ سوره لقمان به این اسرار غیب خداوند اشاره شده است، آنجا که می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}} }}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است».</ref> آیه مورد نظر به اسرار غیبِ خاص خداوند، چون قیامت (زمان آن)، آنچه در رحم‌هاست، باران و مکان و زمان مرگ انسان‌ها اشاره دارد و تصریح کرده است که جز خدا کسی از آنها خبر ندارد. [[امام علی|علی]]{{ع}} در شرح این آیه می‌فرماید: خداوند سبحان از آنچه در رحم‌ها قرار دارد آگاه است که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند است یا شقی، اهل دوزخ است یا بهشت؟ اینها علوم غیبی است که غیر خدا کسی آن را نمی‌داند و غیر آن علومی است که خدا به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است. البته ممکن است بعضی از انسان‌ها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران و مانند آنها پیدا کنند. علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خداست و اگر پیامبر یا امامان از بعضی نوزادان یا پایان عمر برخی افراد خبر داده‌اند مربوط به علم اجمالی است.
::::#علومی است که قسمتی از آن را به [[انبیا]] و [[اولیا]] می‌آموزد. چنانکه در خطبه بالا [[امام علی|علی]]{{ع}} به آن اشاره فرموده‌اند. پس علم غیب دو قسم است: قسمی که در علم خدا گذشته و تقدیر شده ولی در عالم هستی نیامده یا به ملائکه تعلیم نشده. این علم غیب، مخصوص خداست و قسمی که تقدیر شده و از راه وحی به [[انبیا]] رسیده و پس از آن به اولیای گرامی آنان می‌رسد»<ref>[[آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ (مقاله)|آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟]] [[فصلنامه رشد آموزش معارف اسلامی]] شماره۷۹</ref>.
::::#علومی است که قسمتی از آن را به [[انبیا]] و [[اولیا]] می‌آموزد. چنانکه در خطبه بالا [[امام علی|علی]]{{ع}} به آن اشاره فرموده‌اند. پس علم غیب دو قسم است: قسمی که در علم خدا گذشته و تقدیر شده ولی در عالم هستی نیامده یا به ملائکه تعلیم نشده. این علم غیب، مخصوص خداست و قسمی که تقدیر شده و از راه وحی به [[انبیا]] رسیده و پس از آن به اولیای گرامی آنان می‌رسد»<ref>[[آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ (مقاله)|آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟]] [[فصلنامه رشد آموزش معارف اسلامی]] شماره۷۹</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۳۴۳: خط ۳۴۳:
'''پژوهشگران [http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/71809/1/1034/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 دانشنامه امام هادی]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''پژوهشگران [http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/71809/1/1034/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 دانشنامه امام هادی]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«غیب در مقابل حضور قرار دارد و به چهار امر اطلاق می‌گردد:
::::::«غیب در مقابل حضور قرار دارد و به چهار امر اطلاق می‌گردد:
:::::#اموری که با حواس ظاهری درک نمی‌شود. مانند: {{عربی| {{متن قرآن|فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}}}<ref>«(سلیمان) گفت: مرا چه شده چرا هدهد را نمی‌بینم، یا اینکه او از غایبان است» سوره نمل:۲۰.</ref>
:::::#اموری که با حواس ظاهری درک نمی‌شود. مانند: {{عربی| {{متن قرآن|فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}} }}<ref>«(سلیمان) گفت: مرا چه شده چرا هدهد را نمی‌بینم، یا اینکه او از غایبان است» سوره نمل:۲۰.</ref>
:::::#مکان‌هایی که از دید ما پنهان هستند. مانند: {{عربی| {{متن قرآن|أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ}}}}<ref>«او (یوسف) را در نهانگاهِ چاه بیفکنید» سوره یوسف:۱۰.</ref>
:::::#مکان‌هایی که از دید ما پنهان هستند. مانند: {{عربی| {{متن قرآن|أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ}} }}<ref>«او (یوسف) را در نهانگاهِ چاه بیفکنید» سوره یوسف:۱۰.</ref>
:::::#اموری که به آن علم نداریم و آن علوم نزد خداوند است. مانند: {{عربی| {{متن قرآن|رَجْمًا بِالْغَیبِ...}}}}<ref>«همه اینها سخنانی پنهانی (بی‌دلیل) است» سوره کهف:۲۲.</ref>.
:::::#اموری که به آن علم نداریم و آن علوم نزد خداوند است. مانند: {{عربی| {{متن قرآن|رَجْمًا بِالْغَیبِ...}} }}<ref>«همه اینها سخنانی پنهانی (بی‌دلیل) است» سوره کهف:۲۲.</ref>.
:::::# معارفی که به آن دسترسی نداریم. مانند: {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَیبِ...}}}}<ref>«دانای غیب اوست...».</ref> و {{عربی| {{متن قرآن|ارْتَضاكُمْ لِغَيبِهِ}}}} یعنی ای امامان معصوم، خداوند شما را برای آگاهی بر غیب خود و مطالبی که حواس ظاهری بدان دسترسی ندارد و علم و معرفتی که دیگران از درک آن عاجز هستند، برگزید و بر دارا بودن غیب برای شما رضایت داد و شما را با رضایت کامل، علم و معرفت غیبی عنایت فرمود و بر تمامی امور غیب آگاه نمود.
:::::# معارفی که به آن دسترسی نداریم. مانند: {{عربی| {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَیبِ...}} }}<ref>«دانای غیب اوست...».</ref> و {{عربی| {{متن قرآن|ارْتَضاكُمْ لِغَيبِهِ}} }} یعنی ای امامان معصوم، خداوند شما را برای آگاهی بر غیب خود و مطالبی که حواس ظاهری بدان دسترسی ندارد و علم و معرفتی که دیگران از درک آن عاجز هستند، برگزید و بر دارا بودن غیب برای شما رضایت داد و شما را با رضایت کامل، علم و معرفت غیبی عنایت فرمود و بر تمامی امور غیب آگاه نمود.
::::::حمران ابن اعین می‌گوید: [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: تفسیر عالم الغیب" این است که خداوند دانا به مقدّراتی است که از مخلوقاتش پنهان است و آنها را در علم خودش، قبل از آفرینش و قبل از آنکه به فرشتگان فرمان دهد، در عالم قضا می‌آفریند و این علمی است که در نزد خداوند است و زمانی که اراده کند بر آن لباس وجود می‌پوشاند و هر گاه بداء یا تغییر در علم خداوند حاصل شود، از آن صرف نظر می‌نماید. امّا علمی که خداوند در عالم قضا آفریده و به آن لباس وجود پوشانده، همان علمی است که به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] و سپس به ما [[اهل بیت]] {{ع}} رسیده است. پس امام به علم غیب الهی آگاه است»<ref>[http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]</ref>.
::::::حمران ابن اعین می‌گوید: [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: تفسیر عالم الغیب" این است که خداوند دانا به مقدّراتی است که از مخلوقاتش پنهان است و آنها را در علم خودش، قبل از آفرینش و قبل از آنکه به فرشتگان فرمان دهد، در عالم قضا می‌آفریند و این علمی است که در نزد خداوند است و زمانی که اراده کند بر آن لباس وجود می‌پوشاند و هر گاه بداء یا تغییر در علم خداوند حاصل شود، از آن صرف نظر می‌نماید. امّا علمی که خداوند در عالم قضا آفریده و به آن لباس وجود پوشانده، همان علمی است که به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] و سپس به ما [[اهل بیت]] {{ع}} رسیده است. پس امام به علم غیب الهی آگاه است»<ref>[http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۳۶۳: خط ۳۶۳:
'''پژوهشگران [http://eporsesh.com/content/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%87%D8%9F مرکز ملی پاسخ‌گویی به سوالات دینی]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''پژوهشگران [http://eporsesh.com/content/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%87%D8%9F مرکز ملی پاسخ‌گویی به سوالات دینی]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«اقسام غیب اصول و ریشه‌های غیب را می‌توان در سه قسمت خلاصه کرد.  
::::::«اقسام غیب اصول و ریشه‌های غیب را می‌توان در سه قسمت خلاصه کرد.  
:::::#موجوداتی که از افق حس او بیرون بوده و هیچ‌گاه در قلمرو حس او قرار نمی‌گیرد مانند ذات پروردگار جهان و حقیقت اسماء و صفات وی، و سربازان غیبی خدا یعنی فرشتگان و شیوة کار آنان مانند تدبیر عالم خلقت و جهان ارواح و جن و عالم برزخ و فرازهای مختلف آن و رستاخیز و مواقف گوناگون آن. حقایق این موجودات و کیفیات و خصوصیات آن‌ها از افق حس و ادراک انسان بیرون بوده و هیچ‌گاه بشر از حقیقت و خصوصیات کمی و کیفی آن‌ها، آگاه نخواهد گشت و در برابر آن‌ها وظیفه‌ای جز ایمان به وجود آن‌ها ندارد و اگر قرآن یکی از صفات افراد پرهیزگار را ایمان به غیب می‌شمارد مقصود ایمان به این‌گونه از غیب‌هاست آنجا که می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏}}}} <ref> همان کسانی که [[غیب]] را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه:۳.</ref> و انسان فقط در یک صورت از حقیقت برخی از موجودات غیبی آگاه می‌گردد و می‌تواند فرشتگان و مواقف برزخ و عرصه‌های محشر و نعیم‌های بهشتی و عذاب‌های دوزخی را از نزدیک مشاهده کند و آن وقتی است که ظرف زندگی را دگرگون سازد و گام در عالم غیب بگذارد و به تعبیر قرآن دیدة او نیز بینا گردد.
:::::#موجوداتی که از افق حس او بیرون بوده و هیچ‌گاه در قلمرو حس او قرار نمی‌گیرد مانند ذات پروردگار جهان و حقیقت اسماء و صفات وی، و سربازان غیبی خدا یعنی فرشتگان و شیوة کار آنان مانند تدبیر عالم خلقت و جهان ارواح و جن و عالم برزخ و فرازهای مختلف آن و رستاخیز و مواقف گوناگون آن. حقایق این موجودات و کیفیات و خصوصیات آن‌ها از افق حس و ادراک انسان بیرون بوده و هیچ‌گاه بشر از حقیقت و خصوصیات کمی و کیفی آن‌ها، آگاه نخواهد گشت و در برابر آن‌ها وظیفه‌ای جز ایمان به وجود آن‌ها ندارد و اگر قرآن یکی از صفات افراد پرهیزگار را ایمان به غیب می‌شمارد مقصود ایمان به این‌گونه از غیب‌هاست آنجا که می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏}} }} <ref> همان کسانی که [[غیب]] را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه:۳.</ref> و انسان فقط در یک صورت از حقیقت برخی از موجودات غیبی آگاه می‌گردد و می‌تواند فرشتگان و مواقف برزخ و عرصه‌های محشر و نعیم‌های بهشتی و عذاب‌های دوزخی را از نزدیک مشاهده کند و آن وقتی است که ظرف زندگی را دگرگون سازد و گام در عالم غیب بگذارد و به تعبیر قرآن دیدة او نیز بینا گردد.
:::::#قسم دوم از اقسام غیب کشف‌های علمی بشر است خواه قوانینی را کشف کند که بر پهنه هستی طبیعت حکومت می‌کنند و یا از روی موجوداتی پرده بردارد که قرن‌ها از افق حس او بیرون بوده‌اند هر کدام باشد از اقسام آگاهی غیب حساب می‌گردند مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون‌گریز از مرکز آگاه نبود و نمی‌دانست که کاخ بی‌ستون منظومة شمسی و تمام کهکشان‌ها و سحاب‌ها بر اساس این دو قانون استوار است از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام «مغیبات» بودند. اگر قرآن به‌گونه‌ای از چنین قوانین خبر داده و فرموده است {{عربی| {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ‏}}}} <ref> خداوند همان است که آسمان‌ها را بی‌ستون‌هایی که آنها را ببینید برافراخت؛ سوره رعد، آیه:۲.</ref> این نوع گزارش، خبر از غیب بود و گزارش چنین قوانین مستور از علم بشر در زمان نزول قرآن خود یکی از جهات اعجاز قرآن به شمار می‌رود.
:::::#قسم دوم از اقسام غیب کشف‌های علمی بشر است خواه قوانینی را کشف کند که بر پهنه هستی طبیعت حکومت می‌کنند و یا از روی موجوداتی پرده بردارد که قرن‌ها از افق حس او بیرون بوده‌اند هر کدام باشد از اقسام آگاهی غیب حساب می‌گردند مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون‌گریز از مرکز آگاه نبود و نمی‌دانست که کاخ بی‌ستون منظومة شمسی و تمام کهکشان‌ها و سحاب‌ها بر اساس این دو قانون استوار است از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام «مغیبات» بودند. اگر قرآن به‌گونه‌ای از چنین قوانین خبر داده و فرموده است {{عربی| {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ‏}} }} <ref> خداوند همان است که آسمان‌ها را بی‌ستون‌هایی که آنها را ببینید برافراخت؛ سوره رعد، آیه:۲.</ref> این نوع گزارش، خبر از غیب بود و گزارش چنین قوانین مستور از علم بشر در زمان نزول قرآن خود یکی از جهات اعجاز قرآن به شمار می‌رود.
:::::#حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد مثل گزارش‌های قرآن راجع به امت‌های پیشین به وسیله پیامبر اسلام یا خبر از پیروزی رومی‌ها در سوره روم در آینده هر دو نوعی خبر از غیب می‌باشند. فرق پیش‌بینی با خبر از غیب گاهی اوقات افرادی بر اساس اطلاعاتی که از وضع دولت‌ها و ملت‌ها دارند اوضاع آینده افراد و جهان را پیش‌بینی کرده و اطلاعاتی منتشر می‌کنند که این همان پیش‌بینی است و اگر به این اطلاعات دسترسی نداشته باشند از این پیش‌بینی خبری نیست. این از غیب مستثنی می‌باشد، مانند پیش‌بینی کارشناسان هواشناسی از اوضاع جوی آینده»<ref>[http://eporsesh.com/content/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%87%D8%9F مرکز ملی پاسخ‌گویی به سوالات دینی]</ref>.
:::::#حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد مثل گزارش‌های قرآن راجع به امت‌های پیشین به وسیله پیامبر اسلام یا خبر از پیروزی رومی‌ها در سوره روم در آینده هر دو نوعی خبر از غیب می‌باشند. فرق پیش‌بینی با خبر از غیب گاهی اوقات افرادی بر اساس اطلاعاتی که از وضع دولت‌ها و ملت‌ها دارند اوضاع آینده افراد و جهان را پیش‌بینی کرده و اطلاعاتی منتشر می‌کنند که این همان پیش‌بینی است و اگر به این اطلاعات دسترسی نداشته باشند از این پیش‌بینی خبری نیست. این از غیب مستثنی می‌باشد، مانند پیش‌بینی کارشناسان هواشناسی از اوضاع جوی آینده»<ref>[http://eporsesh.com/content/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%87%D8%9F مرکز ملی پاسخ‌گویی به سوالات دینی]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۳۹۱: خط ۳۹۱:
::::::[[امام باقر]]{{ع}} نیز می‌فرمایند: علم خداوند ۲ نوع است:
::::::[[امام باقر]]{{ع}} نیز می‌فرمایند: علم خداوند ۲ نوع است:
:::::#منتشر: که در اختیار فرشتگان و رسولان و ائمه است.
:::::#منتشر: که در اختیار فرشتگان و رسولان و ائمه است.
:::::#علم مکنون: "پنهان" که مخصوص خداست. {{عربی| {{متن قرآن|وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}}} <ref> و لوح محفوظ  نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref> [[ام الکتاب]] که همان [[لوح محفوظ]] است نزد خداست.
:::::#علم مکنون: "پنهان" که مخصوص خداست. {{عربی| {{متن قرآن|وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} }} <ref> و لوح محفوظ  نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref> [[ام الکتاب]] که همان [[لوح محفوظ]] است نزد خداست.
::::::[[امام سجاد]]{{ع}} نیز می‌فرمایند:{{عربی|اندازه=150%|« لولا آیه فی کتاب الله لحدثتکم بما کان و ما یکون الی یوم القیامه»}}<ref>اگر یک آیه در قرآن نبود شما را به آنچه اتفاق می‌افتاد و تا روز قیامت اتفاق می‌افتد آگاه می‌کردم.</ref> سؤال شد آن آیه کدام است [[امام]]{{ع}} در جواب فرمودند: {{عربی| {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}}} <ref> خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک می‌کند و یا در آن می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref>»<ref>[http://www.majma429.blogfa.com/post-86.aspx مجمع رهروان کوی دوست]</ref>
::::::[[امام سجاد]]{{ع}} نیز می‌فرمایند:{{عربی|اندازه=150%|« لولا آیه فی کتاب الله لحدثتکم بما کان و ما یکون الی یوم القیامه»}}<ref>اگر یک آیه در قرآن نبود شما را به آنچه اتفاق می‌افتاد و تا روز قیامت اتفاق می‌افتد آگاه می‌کردم.</ref> سؤال شد آن آیه کدام است [[امام]]{{ع}} در جواب فرمودند: {{عربی| {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} }} <ref> خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک می‌کند و یا در آن می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref>»<ref>[http://www.majma429.blogfa.com/post-86.aspx مجمع رهروان کوی دوست]</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۳۹۸: خط ۳۹۸:
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|]]
پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]»  در این‌باره گفته‌اند:
پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]»  در این‌باره گفته‌اند:
::::::«غیب مکانى: مانند آنچه قرآن در داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} بیان فرموده است: {{عربی| {{متن قرآن|لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ}}}}<ref>«او را نکشید بلکه در نقطه غایبی از چاه بیندازید»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref>
::::::«غیب مکانى: مانند آنچه قرآن در داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} بیان فرموده است: {{عربی| {{متن قرآن|لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ}} }}<ref>«او را نکشید بلکه در نقطه غایبی از چاه بیندازید»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref>
:::::#غیب از حواسّ ظاهری: قرآن در داستان [[حضرت سلیمان]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}}}<ref>«و گفت: چرا هدهد را نمی‌‏بینم، یا این که او از غایبان است؟»؛ سوره نمل، آیه ۲۰.</ref> منظور غیبت هدهد در این آیه، غیبت از چشم و حواس دیگر است.
:::::#غیب از حواسّ ظاهری: قرآن در داستان [[حضرت سلیمان]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}} }}<ref>«و گفت: چرا هدهد را نمی‌‏بینم، یا این که او از غایبان است؟»؛ سوره نمل، آیه ۲۰.</ref> منظور غیبت هدهد در این آیه، غیبت از چشم و حواس دیگر است.
:::::#غیب از فکر و علم: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ....[[آیا آیه ۲۶ سوره کهف نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ]]}}}}<ref>«گروهی خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! و گروهی می‏‌گویند: پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. همه اینها سخنانی بی‌‏دلیل است و گروهی می‏‌گویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است! جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌‏دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!»؛ سوره کهف، آیه ۲۲و۲۶.</ref>  
:::::#غیب از فکر و علم: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ....[[آیا آیه ۲۶ سوره کهف نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ]]}} }}<ref>«گروهی خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! و گروهی می‏‌گویند: پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. همه اینها سخنانی بی‌‏دلیل است و گروهی می‏‌گویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است! جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌‏دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!»؛ سوره کهف، آیه ۲۲و۲۶.</ref>  
:::::#غیب از مقام معرفت و بصیرت: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند»؛ سوره جن، آیه ۲۶.</ref>
:::::#غیب از مقام معرفت و بصیرت: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} }}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند»؛ سوره جن، آیه ۲۶.</ref>
:::::#غیب از غیر علم الهی: خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را می‌داند که غیر او نمی‌دانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا]]}}}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
:::::#غیب از غیر علم الهی: خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را می‌داند که غیر او نمی‌دانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا]]}} }}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}