ضرورت امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶۵: خط ۶۵:
#'''[[علامه محمد باقر مجلسی]]:''' وی پس از نقل [[حدیث ثقلین]] و [[تأیید]] [[تواتر]] آن می‌‌نویسد: "همین [[روایت]] برای [[اثبات امامت]] کافی است"<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۲۹، ص۶۴۶.</ref>.
#'''[[علامه محمد باقر مجلسی]]:''' وی پس از نقل [[حدیث ثقلین]] و [[تأیید]] [[تواتر]] آن می‌‌نویسد: "همین [[روایت]] برای [[اثبات امامت]] کافی است"<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۲۹، ص۶۴۶.</ref>.
#'''[[آیت الله مصباح یزدی]]:''' ایشان در ضرورت امامت می‌‌نویسد: "[[آیه اکمال]]، [[تعیین جانشین]] برای [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از سوی خداست؛ اگر پس از [[پیامبر]] امامی نباشد، بدان معناست که [[خداوند]] [[دین]] ناقصی را در [[اختیار]] [[بشر]] قرار داده است. چنین امری بر خلاف [[حکمت خداوند]] است و خداوند از آن منزه است"<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راه و راهنما‌شناسی، ص۵۸۹.</ref>.
#'''[[آیت الله مصباح یزدی]]:''' ایشان در ضرورت امامت می‌‌نویسد: "[[آیه اکمال]]، [[تعیین جانشین]] برای [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از سوی خداست؛ اگر پس از [[پیامبر]] امامی نباشد، بدان معناست که [[خداوند]] [[دین]] ناقصی را در [[اختیار]] [[بشر]] قرار داده است. چنین امری بر خلاف [[حکمت خداوند]] است و خداوند از آن منزه است"<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راه و راهنما‌شناسی، ص۵۸۹.</ref>.
===سایر [[ادله]] بر ضرورت امامت===
برخی از [[مسلمانان]] به ادله دیگری غیر از [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] اشاره نموده‌اند که چند مورد آن بیان می‌‌شود:
#'''[[سیره مسلمانان]]:''' عده‌ای از [[متکلمان]]، سیره مسلمانان را دلیل [[وجوب امامت]] شمرده‌اند، زیرا از سیره مسلمانان روشن می‌‌شود آنان وجوب امامت را امری مسلّم و تردیدناپذیر تلقی کرده‌اند. [[اختلاف]] آنان مربوط به [[مصداق امامت]] بوده است، نه اصل [[امامت]]<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۰؛ نهایة الاقدام، ص۴۷۹؛ غایة المرام، ص۳۶۴.</ref>.
#'''[[اجماع صحابه]]:''' برخی [[متکلمین]] به اجماع صحابه بر وجوب امامت [[استدلال]] کرده اند<ref>المغنی فی أبواب التوحید و العدل، الإمامة، ج۱، ص۴۷.</ref>.
#'''[[لزوم]] [[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]]:''' گروهی از متکلمان به لزوم [[اجرای حدود]] و حفظ نظام اسلامی بر وجوب امامت استدلال کرده‌اند، زیرا تحقق این امور که مطلوب [[شارع]] است، بدون [[امام]] امکان پذیر نیست<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ غایة المرام فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ الألفین، ص۷-۸.</ref>.
#'''[[وجوب]] دفع ضررهای بزرگ:''' وجوب دفع ضررهای بزرگ از دیگر [[دلایل]] متکلمان بر وجوب امامت است، زیرا [[بدیهی]] است که اگر در [[جامعه]] [[رهبری]] [[دانا]] و توانا وجود داشته باشد زمینه‌های [[رشد]] و [[صلاح]] [[مردم]] فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد و در نتیجه، از نبود [[امام]] زیان بزرگی به [[جامعه]] وارد می‌شود و دفع چنین زیان‌هایی در [[شریعت]] [[واجب]] است. بنابراین، [[وجود امام]] واجب خواهد بود<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>.<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۸.</ref>


==پرسش‌های مستقیم==
==پرسش‌های مستقیم==

نسخهٔ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۹

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "ضرورت امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

ضرورت امامت به معنای واجب بودن نظام امامت برای جامعه و نصب امام از طرف خداوند است و امامت در اصطلاح متکلمین به معنای ریاست عمومی در دین و دنیاست که وجوب آن مورد اجماع مسلمانان است، اما اینکه وجوب امامت وجوبی عقلی است یا نقلی، بر خداوند واجب است یا بر مردم، در بین متکلمین مسلمان، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. امامیه، ضرورت امامت را ضرورتی عقلی دانسته و وجوب آن را به مقتضای حکمت الهی، واجب علی الله می‌‌داند.

معناشناسی

ضرورت در لغت به معنای نیاز، لزوم و انفکاک ‌ناپذیری است[۱] و امامت نیز به معنای قصد و یا نشانه‌ای است که لشکریان در جنگ از آن پیروی می‌‌کنند[۲]؛ لذا امام، به کسی گفته می‌‌شود که به قول، فعل، کتاب و یا دیگر موارد او اقتدا می‌شود[۳] و در اصطلاح متکلمین امامت، به معنای ریاست عمومی در امور دین و دنیاست[۴]. چنین شخصی را خداوند تعیین می‌‌کند[۵]. پس جایگاهش، جایگاهی الهی است[۶].

بنابراین ضرورت امامت، به معنای لزوم وجود امام یا وجوب وجود امام است به گونه‌ا‌ی که معنای وجود و وجوب از امامت انفکاک ناپذیر باشد. و هیچ زمانی جامعه خالی از امام نباشد.

تاریخچه

غیر از امامیه برخی دیگر از مذاهب اسلامی هم قائل به ضرورت امامت هستند:

  1. زیدیه معتقدند امامت استمرار نبوت است و به همان دلیلی که نبوت لازم شمرده شده، امامت نیز ضرورت یافته است[۷] و این می‌تواند به معنای قائل شدنِ جایگاه الهی برای امامت باشد. جایگاهی که زیدیه در خصوص سه امام نخست قطعاً بدان قائل‌اند، یعنی آنان سه امام نخست را منصوص، معصوم و دارای مقام الهی می‌‌دانند[۸].
  2. اسماعیلیه معتقدند امامت امام بدون تصریح و نص خداوند متعال یا رسول یا امام منتخب توسط رسول(ص)، امکان پذیر نیست[۹] و سلسله امامت یکی پس از دیگری با دستور صریح تعیین شده است، بنابراین امام باید به دستور خداوند و به نص رسول(ص) باشد[۱۰].[۱۱]
  3. معتزله غالبا امامت را واجب می‌‌دانند، برخی از معتزله وجوب امامت را عقلی و برخی دیگر وجوب آن را نقلی دانسته‌اند. معتزله می‌‌گویند با حکم عقل باید امام کسی باشد که با عامل کنترل جامعه یعنی قوانین جزایی در جامعه تحقق ببخشد تا مردم سراغ دوست رفته و سراغ دشمن نروند. ضمناً عقول مردم علاوه بر عدم قدرت درک مسأله دنیوی، در شناخت مصالح اخروی هم ناتوانند، پس مردم به امامانی نیازمندند که تمام مصالح دنیوی و اخروی آنها را بشناسند. لازمه وجود چنین امامی این است که امام ولایت تشریعی هم داشته باشد و این مطلب با امامت به معنای اهل سنت سازگاری ندارد[۱۲].
  4. خوارج معتقدند نیازی به امام نیست و بر مردم لازم است بین خود، کتاب خدا را تعلیم دهند[۱۳]. تنها فرقه ای که امروز از فرقه‌های خوارج باقی مانده، فرقه اباضیه است و آنان هم به وجوب امامت اعتقاد دارند[۱۴].
  5. اشاعره و اهل حدیث معتقدند رهبری در جامعه، همیشه ضرورت داشته و این وجوب هم وجوب شرعی است، یعنی به حکم شارع در هر عصری بر مردم واجب است رهبری را انتخاب نموده و به فرمان‌های او گردن نهند[۱۵].

ادله ضرورت امامت

ادله عقلی

در اثبات امور اعتقادی، عقل دارای جایگاه ویژه‌ای است. مسأله ضرورت امامت از این قاعده مستثنی نبوده و ضرورت آن امری عقلی است[۱۶]. عقل به ضرورت امامت، به معنای لزوم و وجوب وجود امام حکم می‌‌کند، به این معنا که بشر همیشه نیازمند امام و رهبر است؛ لذا بر خداوند واجب است شخصی را به عنوان امام و رهبر تعیین کند و این همان ضرورت عقلی است. متکلمان اسلامی نسبت به ضرورت امامت اتفاق نظر دارند اما در شیوه استدلال بر این ضرورت و نحوه وجوب آن اختلافاتی وجود دارد. گروهی با تکیه بر ادله عقلی، ضرورت امامت را اثبات می‌‌کنند که در ادامه بیان می‌‌شود:

  1. قاعده لطف: اصلی ترین و مهمترین دلیلی که در متون کهن کلامی شیعه آمده و عموم متکلمین شیعی بدان استناد کرده‌اند قاعده لطف است[۱۷]. قاعده لطف، به معنای لزوم انجام کاری از سوی خداوند است که نتیجه آن، نزدیک شدن انسان‌ها به اطاعت و یا دور شدن آنها از گناه باشد که انجام آن بر خداوند لازم است. در تعریف قاعده لطف آمده است: "لطف آن است که به سبب آن، مکلف به طاعت نزدیک و از معصیت دوری کند"[۱۸]. این قاعده، یکی از قواعد مهم کلامی است که متکلمان عدلیه بسیاری از مسائل کلامی را بر اساس آن تبیین کرده‌اند. از دیدگاه آنان، امامت از مصادیق این قاعده کلامی است تا جایی که مهمترین دلیل عقلی بر وجوب امامت، مبتنی بر قاعدۀ لطف است[۱۹] و با استناد به این قاعده، نصب امام را بر خداوند لازم می‏دانند و چنین استدلال می‏کنند: نصب امام، لطف است و لطف بر خداوند واجب است؛ پس نصب امام، بر خداوند واجب است[۲۰].
  2. یقین به فراغ ذمه: هر مکلفی که تکالیفی بر عهده او نهاده شده، باید این تکالیف را انجام دهد و یقین حاصل کند که هر آنچه را بر او واجب یا حرام بوده رعایت کرده است، یعنی اعتقاد به فراغ ذمه‌اش پیدا کند. از سوی دیگر همه تکالیفی که بر عهده ما هست، به صورت یقینی مشخص نیست، پس باید سراغ کسی برویم که او برای ما تکالیف را روشن کند و این شخص همان امام است[۲۱].[۲۲]
  3. نیاز شرع به مفسر: از دیگر دلایل اثبات ضرورت عقلی امامت، برهان لزوم مفسر و مبین برای احکام و معارف اسلامی است که بر چهار مقدمه استوار است:
    1. نبی اکرم(ص)، خاتم پیامبران است و احکام ایشان، برای همیشه باقی خواهد ماند.
    2. قرآن کریم، معجزه جاویدان نبی اکرم(ص) است و برای همیشه، پرتو افشان رهپویان طریق سعادت و کمال خواهد بود.
    3. آیات قرآن کریم، نیازمند تبیین و توضیح است و یکی از وظایف رسول اکرم(ص) نیز همین بود.
    4. بدون تردید، در حیات رسول اکرم(ص) تبیین احکام و معارف اسلامی و تفسیر و توضیح آیات قرآنی به گونه‏ای که مردم را در طول تاریخ و پس از پایان دوره رسالت از هدایت هدایت‌گران الهی بی‏نیاز کند، انجام نشد. بهترین شاهد بر این مدعا، پیدایش فرقه‏های متعددی است که علی‌رغم اینکه همه، خود را مسلمان می‏پندارند، بین بسیاری از آنها حتی در اصول اعتقادی، وجوه اختلاف، بیش از موارد اشتراک است. پیامبر اکرم(ص) نیز از این امر آگاه بود و می‌‏فرمود: «امت من هفتاد و سه فرقه خواهد شد»[۲۳]. حال، براهین لزوم نبوت که بر اساس حکمت الهی، اقامه می‏شد، در اینجا نیز جاری است، با این تفاوت که در آنجا برای اثبات لزوم نبوت بود، اما در اینجا برای اثبات لزوم مرجعی است که بتواند احکام و دستورات نازل شده توسط خداوند به واسطه رسول اکرم(ص) را برای مردم تبیین کند و بدین ترتیب راه سعادت و نیک فرجامی را برای مردم آشکار سازد؛ زیرا تا وقتی که معارف آسمانی برای مردم ناشناخته باقی بماند، نمی‏تواند نقش روشنگری داشته باشد و مورد استفاده آنها قرار گیرد و این با حکمت الهی سازگار نیست[۲۴].[۲۵]

ادله نقلی

در کنار ادله عقلی، ادله نقلی اعم از آیات و روایات نیز وجوب وجود امام را بیان کرده است.

ادله قرآنی

قرآن کریم، صف‌بندی و تخصص هر گروه و دسته را در روز قیامت به امام آنان (کتاب، یا شخص) دانسته است: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۲۶]. طبق این آیه، ضروریست هر شخصی در دنیا امامی داشته باشد تا در قیامت با او خوانده شود[۲۷]. برخی از آیاتی که ضرورت امامت را می‌‌رسانند عبارت‌اند از:

  1. آیه اولی الامر: از آیاتی که دلالت بر ضرورت امامت می‌‌کند آیه اولی الامر است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۸]. خداوند در این آیه، در کنار اطاعت از خود و پیامبر، اطاعت از اولی الامر را واجب نموده است و مؤمنین را مأمور به تبعیت از اولی الامر می‌‌کند و روشن است که وجوب اطاعت از اولی الامر، فرع بر اصل وجود آنهاست[۲۹]. به بیان دیگر، اولی الامری باید باشد تا وجوب اطاعت آنها محقق شود و اگر وجوب اطاعت از اولی الامر باشد و در خارج مصداقی برای آن نباشد چنین امری لغو خواهد بود. به اعتقاد امامیه، مصداق اولی الامر، امامان دوازده گانه هستند؛ جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: هنگامی که آیه شریفه‏ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ نازل شد خدمت حضرت رسول(ص) عرض کردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اکنون می‌خواهیم بدانیم این اولو الامر که طاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرین شده کدام افراد هستند؟ حضرت فرمودند: "این افراد خلفای من هستند. ای جابر اینان پیشوایان مسلمین هستند که پس از من خواهند آمد اول آنها علی بن ابی طالب است، پس از وی حسن و بعد از او حسین سپس علی بن الحسین، و محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهی کرد و هر گاه وی را ملاقات نمودی سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی امام هستند. پس از اینها همنام و صاحب کنیه من که حجت پروردگار و نشانه او در زمین است و نامش محمد بن حسن است[۳۰].[۳۱]
  2. آیه صادقین: از دیگر آیاتی که دلالت بر ضرورت وجود امام می‌‌کند و برخی از اندیشمندان امامیه بدان استناد کرده‌اند[۳۲] آیه صادقین است. خداوند متعال در این آیه می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۳۳]. در این آیه خداوند دستور به همراهی با صادقین می‌‌دهد. همراهی با صادقین، مستلزم تبعیت و پیروی از آنان در همه امور است، بنابراین ضروری است در هر زمانی صادقانی وجود داشته باشند تا امر خداوند به همراهی با آنان، محقق شود. مراد از راست‌گویانی که مؤمنان باتقوا باید با آنان معیت و همراهی داشته باشند نمی‌تواند غیر از هادیان الهی و امامان معصوم باشد، یعنی کسانی که در اعلا درجه صدق و راستگویی قرار دارند[۳۴]؛ لذا وقتی از امام رضا(ع) در مورد آیه سوال شد؛ حضرت فرمودند "مراد از صادقین امامان شما هستند و طاعت آنان گواه راستی و صداقت آنان است"[۳۵].

بنابراین ضرورت وجود امام و پیشوا در هر زمان، از این آیه کریمه قابل استفاده است و دانشمندان امامیه به این آیه برای ضرورت وجود امام معصوم استناد کرده‌اند[۳۶] و معتقدند امام معصوم تنها از راه نصب الهی تعیین می‌‌گردد. علاوه بر این در سخنان دانشمندان اهل سنت نظیر فخر رازی از متکلمان و مفسران اشاعره نیز به دلالت آیه کریمه بر این مطلب به روشنی تصریح شده است[۳۷].[۳۸]

ادله روایی

در کنار ادله قرآنی، ضرورت امامت، را می‌‌توان از برخی روایات به دست آورد:

  1. حدیث ثقلین: یکی از ادله رواییِ اثبات ضرورت امامت، حدیث ثقلین است. رسول اکرم(ص) فرمودند: "من دو شی‏ء گران‌بها در میان شما باقی می‏گذارم: کتاب خدای تعالی و عترتم ـ اهل بیتم ـ پس به آن دو تمسک کنید تا گمراه نشوید"[۳۹]. رسول خدا(ص) شرط عدم گمراهی را در تمسک به قرآن و عترتش بیان کرده است؛ لذا با توجه به اطلاق این سخن، ضرورت وجود امام در هر زمانی لازم خواهد بود. چرا که وجوب امر به تمسک، با عدم وجود عترت، امری لغو خواهد بود. بنابراین این حدیث به روشنی بر وجوب پیروی امّت از ائمّه عترت از اهل بیت‏(ع)‏ در همه شئون دینی و دنیوی دلالت می‏‌کند[۴۰]. در این روایت رسول خدا(ص)‏ «عترت» را قرین و همدوش قرآن کریم قرار داده‌اند که از این رهگذر، این حدیث بر دو نکته اساسی دلالت می‏‌کند: عصمت اهل بیت‏(ع) و وجود امامی از اهل بیت‏(ع)‏ در تمام زمان‏‌ها. به این بیان که آن امام صلاحیّت برای امامت و خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) داشته و پیشوا و رهبر مردم باشد که تمامی افراد امّت، بتوانند امور دینی و امور مورد نیاز خود را از او فرا گیرند و تا قرآن باقی و موجود است، ناگزیر چنین امامی از اهل بیت(ع) نیز در کنار قرآن خواهد بود[۴۱]. بنابراین اهل بیت(ع) و قرآن تا روز قیامت از هم جدا نمی‌شوند و این ضرورت وجود امام در هر زمانی را اثبات می‌‌کند[۴۲].
  2. حدیث من مات: روایت دیگر بر وجوب امامت، حدیث معروف به "من مات" است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»[۴۳]. براساس این روایت هر کس بدون شناخت امام زمان خود از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است. این دسته از روایات بر ضرورت شرعی وجود امام و شناخت و معرفت و اطاعت او دلالت دارند که با الفاظ مختلف و معنای متحد، از طرق شیعه و سنی روایت شده است. معرفت امام، به حکم حدیث فوق، شرعا واجب است و از آنجا که معرفت، فرع بر حصول و تعیین است، باید گفت تعیین و انتخاب، شرعا بر مردم واجب است. عبارت «مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» دلالت بر این دارد که معرفت امام و اطاعت و تبعیت از او در شرع اسلام آنچنان اهمیت دارد که عدم آن به معنای عدم پایبندی به شریعت تلقی شده و بازگشت به دوران جاهلی و حیات جاهلیت به شمار آمده است[۴۴]. روایت، دلالت می‌‌کند که هیچ زمانی از وجود امام خالی نیست و معرفت امام بر مردم واجب است، در نتیجه مقدمه آن یعنی وجود امام واجب خواهد بود[۴۵].[۴۶]

ضرورت امامت در اقوال علما

چنانچه گفته شد اندیشمندان و متکلمان امامیه جهت اثبات ضرورت امامت، به ادله عقلی و نقلی استناد کرده‌اند که در مجموع به دو گروه تقسیم می‌‌شود:

گروه اول

علمایی که برای اثبات ضرورت امامت به ادله عقلی استناد کرده‌اند. این گروه عبارت‌اند از:

  1. شیخ مفید: شیخ مفید عدم وجود امام پس از پیامبر را سبب هرج و مرج جامعه می‌‌داند و بنابر قاعده لطف، بر خداوند واجب می‌‌داند بعد از پیامبر شخصی با ویژگی‌های او در راس جامعه قرار گیرد تا زمینه رشد بندگان فراهم باشد و انکار این ضرورت را، انکار یک بدیهی عقلی می‌‌داند[۴۷].
  2. سید مرتضی: سید مرتضی، در ضرورت امامت می‌‌گوید: "بنابر قاعده لطف، بر مولی واجب است هر آنچه موجب هدایت و کمال بندگان می‌گردد را فراهم آورد و هدایت امت، از نمودهای لطف الهی است و نبود پیامبر و یا امام منصوب از سوی خداوند، مخلّ چنین لطفی است. حال از آنجا که لطف واجب است، پس نصب امام بعد از رسول بر خداوند واجب است"[۴۸].[۴۹]
  3. شیخ طوسی: شیخ طوسی در ضرورت امامت گفته است: "دلیل وجوب امامت و رهبری، این است که امامت در حق واجبات عقلی، لطف است؛ زیرا انسان‌هایی که معصوم نیستند، هرگاه رهبری با کفایت نداشته باشند که ستمکاران را تنبیه و تادیب و از ضعیفان و مظلومان دفاع کند، شر و فساد در میان آنان گسترش خواهد یافت، و با وجود امام، خیر و صلاح، در آن جامعه گسترش می‌‌یابد و شر و فساد محدود می‌گردد. علم به این مطلب، از بدیهیات است که بر هیچ انسان عاقلی پوشیده نیست"[۵۰].[۵۱]
  4. علامه حلی: ایشان می‌‌گوید: "نصب امام عقلا [بر خداوند] واجب است؛ زیرا نصب امام، لطف بر مردمان است؛ چرا که حق ستم‌دیده را از ستمگر می‌‌گیرد و ستمکار را از ارتکاب ستم بر حذر می‌گردد و این وضعیتی است که به صلاح نزدیکتر و از ناروایی و فساد دورتر است"[۵۲].
  5. خواجه نصیر الدین طوسی: محقق طوسی، ضرورت وجود امام را در همه ادوار بر اساس قاعده لطف بیان می‌دارد[۵۳] و در بیان ضرورت امامت می‌نویسد: "چون ممکن است مکلفان به واجبات اخلال برسانند و مرتکب قبایح شوند، از این رو نیازمند نصب امامی هستند تا مکلفان را به انجام طاعت نزدیک و از معاصی دور گرداند. پس این سبب، مقتضی وجود امام و وجوب نصب وی بر خداوند است[۵۴].[۵۵]
  6. ابن میثم بحرانی: ابن میثم بحرانی هم در ضرورت امامت معتقد است: "جامعه انسانی در هیچ زمانی نباید از وجود پیشوای معصومی که چراغ هدایت این راه باشد، تهی باشد"[۵۶].[۵۷] همچنین می‌‌گوید: "امامیه معتقدند نصب امام بر خدا واجب است و هیچ زمانی نباید زمین از وجود امام خالی باشد، چون وجود امام لطف در دین است و لطف بر خدا واجب است"[۵۸].[۵۹]

گروه دوم

علمایی که برای اثبات ضرورت امامت به ادله نقلی استناد کرده‌اند، عبارت‌اند از:

  1. ابو الصلاح حلبی: ایشان در بحث ادله امامت، حدیث ثقلین را دال بر اثبات امامت می‌‌داند و معتقد است امت اسلامی بر صحت آن اتفاق نظر دارند[۶۰].
  2. شیخ طوسی: شیخ طوسی، پس از نقل حدیث ثقلین می‌‌گوید: "این سخن دلیل بر این است که عترت در هر زمانی موجود است؛ چرا که ما به آنچه نمی‌توانیم تمسک کنیم امر نشده‌ایم؛‌ چنانچه اهل بیت و کسانی که پیروی از گفتارشان واجب است در هر زمانی وجود دارند"[۶۱].
  3. قاضی نورالله شوشتری: ایشان پس از نقل آیه صادقین، دستور به بودن با صادقین را مشروط به وجود آنان می‌‌داند و این گونه استنباط می‌‌کند که باید در هر زمانی افرادی از صادقین باشند[۶۲].
  4. علامه محمد باقر مجلسی: وی پس از نقل حدیث ثقلین و تأیید تواتر آن می‌‌نویسد: "همین روایت برای اثبات امامت کافی است"[۶۳].
  5. آیت الله مصباح یزدی: ایشان در ضرورت امامت می‌‌نویسد: "آیه اکمال، تعیین جانشین برای پیامبر اسلام(ص) از سوی خداست؛ اگر پس از پیامبر امامی نباشد، بدان معناست که خداوند دین ناقصی را در اختیار بشر قرار داده است. چنین امری بر خلاف حکمت خداوند است و خداوند از آن منزه است"[۶۴].

پرسش‌های مستقیم

  1. دلایل اثبات امامت چیست؟ (پرسش)
    1. دلایل عقلی اثبات امامت چیست؟ (پرسش)
    2. ضرورت نقلی اثبات امامت چیست؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع امامت

منابع

پانویس

  1. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج‏۳ ص۳۷۳؛ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷ ص۱۲۴؛ مدنی شیرازی، علی خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول‏، ج۸ ص۲۹۰.
  2. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب‏، ج۱۲، ص۲۴.
  3. راغب أصفهانی، حسین بن محمد، المفردات‏، ص۸۷.
  4. الإمامة رئاسة عامة فی‌أمور الدنیا والدین؛ امامت ریاست عام و فراگیر در امور دینی و دنیایی است. الشریف المرتضی، علی بن الحسین، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۵؛ علامه حلی، الباب الحادی عشر، ص۱۰. ابن میثم البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴.
  5. شیخ صدوق‏، علی بن محمد، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۲۶.‏
  6. طبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص۱۸.
  7. ابن قاسم، محمد بن حسن، سبیل الرشاد الی معرفت رب الارباب، ص۸.
  8. جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه کلیات امامت، ص۱۹۵.
  9. سجستانی، ابویعقوب، کتاب الافتخار، ص۶۶ و۶۷.
  10. جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه کلیات امامت، ص۲۱۹.
  11. ولید، علی بن محمد، تاج العقائد و معدن الفوائد، ص۶۱ به بعد.
  12. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  13. جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه کلیات امامت، ص۲۲۵.
  14. اشعری، ابو الحسین علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۱۲۵.
  15. ر.ک: محمدی، علی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.
  16. امامیه نصب امام را برای خداوند واجب می‌‌دانند و می‌‌گویند: نصب الامام واجب علی الله عقلا؛ کشف المراد، ص۱۸۱ و رضایی، عبدالکریم، امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص۱۲۵.
  17. جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه کلیات امامت، ص۱۲۷.
  18. اللطف ما یقرب المکف معه من الطاعه و یبعد عن المعصیه؛ شیخ المفید، النکت الإعتقادیة، ص۳۵.
  19. ربانی گلپایگانی، علی، قاعده لطف و وجوب امامت، نشریه انتظار موعود پاییز ۱۳۸۱، شماره ۵؛ ص۱۱۱.
  20. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، قاعده لطف و وجوب امامت، نشریه انتظار موعود پاییز ۱۳۸۱، شماره ۵، ص۱۱۴.
  21. مظفر، محمد رضا، عقائد الإمامیة، ص۶۵. محمد جمیل حمود، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج۲، ص۷. سید محسن خرازی‏، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج۲، ص۵.
  22. جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه کلیات امامت، ص۱۳۷.
  23. شهرستانی، عبد الکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۳.
  24. شریف مرتضی‏، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۶۳؛ شیخ طوسی‏، محمد بن حسن، تلخیص الشافی‏؛ ج۱، ص۲۷۱.
  25. ر.ک: رضایی، عبدالکریم، امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله واشاعره)، ص۱۴۸.
  26. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  27. ر.ک: سعیدیان فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۷۰.
  28. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  29. ضرورت امامت در آراء خواجه نصیرالدین طوسی، نشریه پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه، پاییز و زمستان ۱۳۹۸، شماره ۲؛ ص۲۱۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  30. «عن جابر بن یزید الجعفی قال: سمعت جابر بن عبد الله الأنصاری یقول‏: لما أنزل الله علی نبیه(ص) و سلم‏ یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی‏ الأمر منکم‏ فقلت: یا رسول الله عرفنا الله و رسوله، فمن أولو الأمر الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ قال: هم خلفائی یا جابر أئمة المسلمین بعدی، أولهم علی بن أبی طالب، ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین، ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر، و ستدرکه یا جابر، فإذا أدرکته فأقرئه منی السلام، ثم الصادق جعفر بن محمد، ثم موسی بن جعفر، ثم علی بن موسی؛ ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سمیی و کنیی حجة الله علی أرضه و بقیته فی عباده ابن الحسن بن علی»؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن،‏ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‏، ج۲ ص۷۴.
  31. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص۱۲۵ـ۱۲۹.
  32. عماد الدین طبری، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ص۱۵۴؛ علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۲۴ ص۳۵؛ نراقی، ملا مهدی‏‏، أنیس الموحدین، الزهراء، ص۱۹۳؛ مکارم شیرازی‏، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۳؛ میلانی‏، سید علی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۲، ص۷۹.
  33. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  34. ر.ک: رضایی، عبدالکریم، امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله واشاعره)، ص۲۵۵.
  35. «محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد عن ابن أبی نصر عن أبی الحسن الرضا(ع) قال: سألته عن قول الله عز و جل‏ یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین‏ قال الصادقون هم الأئمة و الصدیقون‏ بطاعتهم‏"؛ کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج۱ ص۲۰۸. روایات دیگری در این باب وارد شده است. از جمله: "عن برید بن معاویة العجلی قال: سألت أبا جعفر(ع) عن قول الله عز و جل- اتقوا الله و کونوا مع‏ الصادقین‏. قال إیانا عنی»؛ برید بن معاویه عجلی گوید: از امام باقر(ع) تفسیر قول خدای عز و جل را پرسیدم: «از خدا بپرهیزید و با صادقان باشید». حضرت فرمودند: مقصود، ما هستیم"؛ کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج۱ ص۲۰۸.
  36. الالفین، ص۹۶؛ ر.ک: رضایی، عبدالکریم، امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله واشاعره)، ص۲۵۳.
  37. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۶۷.
  38. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید، ج۵، ص۱۲۵-۱۲۹.
  39. «إنی‏ تارک‏ فیکم‏ الثقلین‏ کتاب‏ الله‏ و عترتی‏ أهل بیتی فتمسکوا بهما لئلا تضلوا»؛ شیخ صدوق‏، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۷۹؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، ص۱۳۷. با کمی اختلاف در الفاظ، در منابع اهل سنت هم آمده است: الموصلی التمیمی، أبو یعلی، مسند أبی یعلی، ج ۲، ص۳۷۶؛ الطبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۵؛ محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۶؛ الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج ۱۱، ص۶.
  40. ر.ک: حسینی میلانی، علی، سلسله پژوهش‌های اعتقادی، دستبردی ‏در حدیث ‏ثقلین، ص۵۲.
  41. الکوفی، ابو القاسم، الاستغاثة فی بدع الثلاثة، ص۱۴۴؛ صدوق‏، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۶۳؛ الحلبی، أبو الصلاح، تقریب المعارف، ص۱۸۱؛ الطوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴؛ الحلی، أبی جعفر محمد بن منصور، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۲، ص۶۷۹.
  42. ر.ک: حسینی میلانی، علی، سلسله پژوهش‌های اعتقادی‏ نگاهی به حدیث ثقلین، ص۴۵.
  43. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، ص۲۹۶؛ شیخ صدوق، علی بن محمد، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲ ص۴۱۰؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲ ص۴۴۲. لازم به ذکر است این روایت در منابع اهل سنت با الفاظ دیگری نقل شده است: «من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة»؛ کسی که بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"؛ الشیبانی، أحمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۴، ص۹۶ و «من مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة»، کسی که بمیرد و بر گردن او بیعتی نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"؛ القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۷۸.
  44. ر.ک: اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام؛ ج۲، ص۵۵ـ۸۱.
  45. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج ۵، ص۲۳۹. طوسی، خواجه نصیر الدین، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ص۴۰۷.
  46. طوسی، خواجه نصیرالدین، ضرورت امامت در آراء، نشریه پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه، پاییز و زمستان ۱۳۹۸، شماره ۲، ص۲۱۹.
  47. الإمام: هو الإنسان الذی له رئاسه فی امور الدین و الدنیا نیابه عن النبی. فإن قیل ما الدلیل علی أن الامامه واجبه فی الحکمه، فالجواب: الدلیل علی ذلک أنها لطف و اللطف واجب فی الحکمه علی الله تعالی فالإمامه واجبه فی الحکمه؛ شیخ مفید، محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیه، ص۳۹.
  48. الذخیره فی علم الکلام، ص۴۱۰.
  49. ر.ک: فیاض بخش و محسنی، ولایت. امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵.
  50. شیخ طوسی‏، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص۵.
  51. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، قاعده لطف و وجوب امامت، نشریه انتظار موعود پاییز ۱۳۸۱، شماره ۵؛ ص۱۱۹.
  52. الإمامه رئاسه عامه فی أمور الدنیا و الذین لشخص من الأشخاص نیابه عن النبی. و هی واجبة عقلا، لأن الإمامة لطف، فانا نعلم قطعا ان الناس إذا کان لهم رئیس مرشد مطاع ینتصف للمظلوم من الظالم و یردع الظالم عن ظلمه کانوا إلی الصّلاح أقرب و من الفساد ابعد و قد تقدّم أن اللّطف واجب؛ الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ص۴۰.
  53. ر.ک: فیاض بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۶۶.
  54. طوسی، خواجه نصیرالدین، رساله الامامه، ص۴۲۶ـ ۴۲۹.
  55. ضرورت امامت در آراء خواجه نصیرالدین طوسی، نشریه پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه، پاییز و زمستان ۱۳۹۸، شماره ۲، ص۲۱۱.
  56. بحرانی، ابن میثم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، ص۷۳.
  57. ر.ک: بداشتی، علی الله، ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی، نشریه پژوهش‌های فلسفی کلامی، پاییز: ۱۳۸۵، شماره ۲، ص۱۴.
  58. بحرانی، ابن میثم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، ص۴۳.
  59. ر.ک: بداشتی، علی الله، ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی، نشریه پژوهشهای فلسفی کلامی، پاییز: ۱۳۸۵، شماره ۲، ص۱۴.
  60. الحلبی، أبو الصلاح، تقریب المعارف،‌ ص۱۸۱.
  61. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴.
  62. مرعشی، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ۳ ص۳۰۱.
  63. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۲۹، ص۶۴۶.
  64. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راه و راهنما‌شناسی، ص۵۸۹.