ضرورت امامت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
در اینجا اشاره به این نكته لازم است كه [[پیامبر خاتم|رسول اكرم محمد مصطفى]]{{صل}} [[رسول خدا]] برای كلیهٔ [[جوامع بشری]] تا پایان [[زندگی]] [[بشر]] روی این كرهٔ خاكی است و حاكمان [[الهی]] پس از [[رسول خدا]] همگی جانشنیان اویند همانگونه كه در [[روایت]] صحیح [[مستفیض]] از [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است كه فرمود: "خداوندا! بر [[جانشینان]] من [[رحمت]] فرست. گفته شد: [[جانشینان]] شما کیانند؟ فرمود: آنان که پس از من میآیند، و [[حدیث]] و [[سنت]] مرا برای [[مردم]] بازگو میکنند"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَ ارْحَمْ خُلَفَائِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ قَالَ الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي يَرْوُونَ حَدِيثِي وَ سُنَّتِي}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰، ح۵۹۹.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.</ref>. | در اینجا اشاره به این نكته لازم است كه [[پیامبر خاتم|رسول اكرم محمد مصطفى]]{{صل}} [[رسول خدا]] برای كلیهٔ [[جوامع بشری]] تا پایان [[زندگی]] [[بشر]] روی این كرهٔ خاكی است و حاكمان [[الهی]] پس از [[رسول خدا]] همگی جانشنیان اویند همانگونه كه در [[روایت]] صحیح [[مستفیض]] از [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است كه فرمود: "خداوندا! بر [[جانشینان]] من [[رحمت]] فرست. گفته شد: [[جانشینان]] شما کیانند؟ فرمود: آنان که پس از من میآیند، و [[حدیث]] و [[سنت]] مرا برای [[مردم]] بازگو میکنند"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَ ارْحَمْ خُلَفَائِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ قَالَ الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي يَرْوُونَ حَدِيثِي وَ سُنَّتِي}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰، ح۵۹۹.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.</ref>. | ||
==ضرورت امامت در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل== | |||
[[خداوند]] در [[آیات]] ۳۱ به بعد [[سوره یونس]]، [[احتجاجات]] [[فطری]] و غیر قابل انکاری برای [[اثبات]] [[توحید]] با [[مشرکین]] نموده است؛ از آن جمله، به نعمتهایی توجه داده که [[کفار]] از یک سو نمیتوانند وجود آنها را [[انکار]] کنند و از سوی دیگر، [[اذعان]] دارند که هستی خودشان و نعمتهایی که در [[اختیار]] دارند از خودشان نیست و محتاج غیرند. در اینجاست که خداوند سئوال میکند: «آیا آن کس که این [[نعمتها]] را به شما داده است، نیازمند شریکان است و یا آنها شریکان دروغینی هستند که در مقابل خداوند قرار دادهاید و آنها را میپرستید؟» {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که آفرینش را بیاغازد سپس آن را بازگرداند؟» سوره یونس، آیه ۳۴.</ref>. | |||
قطعاً پاسخ منفی است؛ زیرا اگر نام هریک از شریکان [[الهی]] از قبیل [[بتها]] و یا [[ستارگان]] و ملائک را ببرند، بلافاصله پاسخ میشنوند که آنها در هستی و [[کمالات]] هستی خود محتاجند و هرگز نمیتوانند رفع نیاز از خود نمایند؛ تا چه رسد که نیاز دیگران را برآورده کنند. بنابراین، [[عقل]] فطری [[حکم]] میکند که سرچشمه هستی از حقیقتی است که هستی او ذاتیِ خودش میباشد و سایر [[حقایق]] در هستی و کمالات هستی محتاج اویند: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ}}<ref>«بگو خداوند است که آفرینش را میآغازد سپس آن را باز میگرداند پس (از حق) به کجا بازگردانده میشوید؟» سوره یونس، آیه ۳۴.</ref>. | |||
این [[استدلال]] فطری را میتوان به این ترتیب درباره [[هدایت تکوینی]] [[پروردگار]] بیان کرد که: اگر [[فیض]] [[رحمت]] هدایت تکوینی موجودات، که به آنان هستی و کمالات هستی میبخشد، به [[هادی]] بالذات و صاحب رحمت ذاتی ختم نشود، هرگز هیچ [[هدایتی]] صورت نمیپذیرد و قاعده کلی در [[افاضه]] هستی آن است که «[[حقیقت]] بالذات هستی بخش است». در این [[سیاق]] است که [[آیه]] مورد استدلال مطرح میگردد و این [[پرسش]] را مطرح میکند که چه کسی به سوی [[حقیقت]] [[هدایت]] میکند؟ آیا آن کس که خود در [[حقانیت]] و هستی و [[کمالات]] هستی محتاج غیر است، میتواند به [[حق]] هدایت کند؟ و یا آن خدایی که خود عینحق است به حق هدایت مینماید؟ {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. | |||
نتیجهای که از صدر [[آیه]] به دست میآید آن است که همه موجودات در [[هدایت تکوینی]] محتاج حقاند. همین قاعده در فراز دوم آیه پیرامون [[هدایت تشریعی]] نیز مطرح میگردد و آن نیز طی چند [[قیاس]] کاملاً روشن و منطقی [[اثبات]] میگردد: | |||
قیاس اول آنکه: | |||
اولاً، [[خداوند]] حق بالذات است (حقانیت ذاتی او است)؛ | |||
ثانیاً، حق بالذات [[واجب]] الاتباع است؛ | |||
نتیجه آنکه: خداوند واجب الاتباع است و به عبارت دیگر، [[تبعیت]] از خداوند و هدایت او عقلاً واجب است. این همان اصل [[فطری]] است که در [[آیات]] گوناگون به آن اشاره شده: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«حق از (آن) پروردگار توست پس هیچگاه از دو دلان مباش!» سوره بقره، آیه ۱۴۷.</ref>. | |||
بنابراین، در یک جمعبندی خداوند میفرماید: «اگر در هدایت تکوینی، [[عقل]] [[حکم]] میکند که همه [[هدایتها]] باید به [[هادی]] بالذات بازگردد، در هدایت تشریعی و [[معنوی]] نیز همه [[انسانها]] محتاج غیرند و هیچ عقل ممکنی بدون [[استمداد]] از [[عقل کل]] نمیتواند هادی او باشد و در نتیجه، باید از هادی بالذات، یعنی حق مطلق، تبعیت کرد». | |||
ادامه [[استدلال]] برگرفته از نتیجه [[برهان]] قبلی در هدایت است. به این ترتیب که اگر هدایت ذاتی (تکویناً و تشریعاً) از آنِ خداوند است، در مرتبه بعد، کسانی میتوانند هدایت [[راستین]] را بر عهده گیرند که بلاواسطه و مستقیماً از سوی خداوند، طریق منحصر به فرد ایصال [[فیض]] [[هدایت الهی]] بر [[خلق]] باشند. هدایت آنها هر چند ذاتی نیست، ولی چون مستقیماً از سوی [[پروردگار]] است، نازلمنزله [[هدایت]] ذاتی است. براین اساس، [[خداوند]] در ادامه [[آیه]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. | |||
یعنی آیا کسی که هدایت او مانند خداوند ذاتی و یا نازلمنزله ذاتی است و به [[حق]] [[دعوت]] میکند، مناسبتر برای [[تبعیت]] است و یا کسی که هدایت او عَرَضی است و ذاتاً [[گمراه]] است و اول خود باید هدایت شود و بعد به میزانی که [[هدایت یافته]] و با هدایت ناقصش دیگران را هدایت کند؟ [[بدیهی]] است که [[عقل]] [[سلیم]] [[حکم]] به اولی میکند و [[هدایتپذیری]] را از کسانی میداند که خود هدایتشان ذاتی و یا در مرتبه ذاتی است؛ لذا خداوند در پایان میفرماید: {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. | |||
نتیجه آنکه: [[بشر]] همیشه در هدایت به [[فلاح]]، محتاج هدایت صاحبان [[هدایت الهی]] است. | |||
مرحوم [[علامه طباطبایی]] در ذیل این آیه، بیان برهانی را ذکر مینمایند که از آن میتوان به نتایج [[ارزشمندی]] در [[اثبات امامت عامه]] [[دست]] یافت. طی فرازهای ذیل به این [[برهان]] اشاره میکنیم<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۶.</ref>. | |||
# [[سیاق آیه]] در ابطال [[هادی]] بودن شرکایی است که [[مشرکین]] مدعی بودند اینان هدایت به حق میکنند. خداوند در پاسخ آنها میفرماید: «تنها هدایت به حق از آنِ کسی است که هدایت او ذاتی است»: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. این بیان [[الهی]] شامل همه شریکانی است که بشر در برابر [[هادیان الهی]]{{عم}} قرار میدهد؛ خواه بتهای سنگی و چوبین باشد و یا [[عقول]] ناقص بشر و [[هادیان]] دروغینی که ادعای [[رهبری]] تودههای [[مردم]] را در طول [[تاریخ]] مینمودند. | |||
#برای [[اثبات]] قسمت اول، در ادامه [[آیه]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. لفظ {{متن قرآن|يَهِدِّي}} در اصل {{عربی|یَهْتَدی}} بوده که مطاوعه از [[هدایت]] و به معنای «هدایت شود» است و منظور از آن در آیه، {{عربی|یهتدی بغیره}} در مقابل {{عربی|یهتدی بذاته}} است که متعلق آن حذف شده. بدین ترتیب، معنای آیه چنین میشود: «آیا کسی که هدایت او ذاتی است، سزاوارتر به [[تبعیت]] است یا کسی که هدایت او غیر ذاتی است؟» طبعاً پاسخ [[عقل]] [[سلیم]] اولی است. اما ظرافت سؤال [[الهی]] در آیه به این ترتیب است که منطقاً باید دو بخش صدر و ذیل آیه نقیض هم باشند؛ تا با ابطال [[تالی]]، اثبات مقدم لازم آید؛ به این ترتیب که بفرماید: «آیا کسی که هدایت به [[حق]] میکند سزاوار تبعیت است یا کسی که به حق هدایت نمیکند؟» یعنی عبارت آیه به این ترتیب باشد: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}. در حالی که به جای جمله دوم فرمود: {{متن قرآن|... أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}. بنابراین معلوم میشود کسی که هدایتش ذاتی نیست، دائماً در [[ضلالت]] است؛ مگر آنکه [[رجوع]] به [[هادیان الهی]]{{عم}} بنماید و چون او به [[خداوند]] که حق محض است مراجعه نمیکند، پس همیشه در ضلالت است و لذا اصلاً هدایت به حق نمیکند و هدایت چنین افرادی، با همه زرق و برقی که دارد، در [[حقیقت]] [[اضلال]] است. بنابراین، نتیجه بیان الهی آن است که فقط باید از کسانی [[اطاعت]] کرد و آنان را [[رهبر]] و مقتدای خود قرار داد که هدایت آنان ذاتی باشد و در هدایت نیازمند دیگران نباشند و هیچ دورانی از [[عمر]] خود را در [[ضلالت]] نگذرانده باشند. | |||
#اکنون میگوییم: در [[فرهنگ قرآن]]، بعد از [[خداوند]]، تنها [[هدایت]] کسانی ذاتی است که [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] باشند؛ زیرا خداوند در [[قرآن]] تنها [[اطاعت]] از کسانی را نازلمنزله اطاعت از خود قرار داد که در [[مقام ولایت الهی]] درمقام [[عصمت]] باشند؛ زیرا خداوند خود هدایت آنان را به عهده گرفته است؛ هر آنچه ایشان میگویند و یا عمل میکنند، عیناً [[رضای الهی]] است و لذا هدایت آنان نیز به تبع [[هدایت الهی]]، منطبق بر [[حق]] محض است. به بیان دیگر، هدایت آنان به ضمانت پروردگارذاتی است و لذا اطاعت از آنان عیناً [[اطاعت از خداوند]] محسوب میشود: {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.</ref>. خلاصه آنکه: در این [[آیه شریفه]]، خداوند [[امر]] به اطاعت را برای [[رسول خدا]]{{صل}} تکرار نفرمود، تا افاده ذاتی بودن هدایت و اطاعت از آنان بشود و در [[آیه]] دیگر، عیناً همین بیان را در [[اطاعت از اولی الامر]]{{عم}} و [[رسول]]{{صل}} تکرار فرمود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. بنابراین، هدایت [[اولیالامر]] معصوم نیز، به تبع هدایت رسول خدا{{صل}} و [[پروردگار]]، نفسی است و دیگران باید در هدایت الهی [[تبعیت]] از آنان نمایند. | |||
#نکته دیگر آنکه استثنا به «الآ» در عبارت {{متن قرآن|أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}} از جمله «لایهتدی».. است و میتوان آن را به این صورت بیان کرد که: {{عربی|کل من لا یهتدی بنفسه لا یصلح للامامة الا ان یهدی بنفسه}}. در این صورت، معنای آیه چنین است: «کسی که هدایت او ذاتی و نفسی نیست، قابلیت هدایت و [[زعامت]] دیگران را بالاصالة ندارد؛ خواه اصلاً هدایت نشده باشد و یا [[هدایت یافته]] به دست دیگران باشد، ولی احتمال [[خطا]] در [[هدایت]] او باشد»؛ لذا در این عبارت [[آیه]]، [[خداوند]] تصریح بر آن دارد که [[پروردگار]] فقط و فقط [[زعامت]] و هدایت کسانی را میپذیرد که [[رهبری]] و [[هادی]] بودن آنان مستقیماً از سوی او معین شده باشد. | |||
[[بدیهی]] است که سخن در این آیه، [[اثبات]] زعامت [[بالاصاله]] [[هادیان الهی]] و [[نفی]] هدایت و زعامت کسانی است که [[مدعی امامت]] بودند. قبول یا رد زعامت [[هادیان]] غیرمعصوم در [[زمان غیبت]]، [[سخن]] دیگری است که آیه در این جهت ساکت است و اثبات آن [[ادله]] دیگری را میطلبد که در محل خود به آن خواهیم پرداخت. | |||
[[سیاق آیه]] مورد [[استدلال]] در [[مذمت]] [[مشرکین]] است. خداوند در [[آیات]] بعد نیز کسانی را که در مسائل [[دینی]] از [[گمان]] و [[ظن]] [[پیروی]] میکنند و [[اعتقادات]] و [[احکام الهی]] را از آبشخور اصلی و یقینیاش دریافت نمیکنند، به شدت ملامت میکند و میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref>«بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمیکنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام میدهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۶.</ref>. | |||
بدین ترتیب معلوم میشود که [[اطاعت از غیر معصوم]] در هدایت به [[حق]]، [[هدایتی]] ظنی است و هدایت آنان مورد قبول پروردگار نمیباشد و تنها [[امام]] [[معصوم]] است که هدایت او مستقیماً از طرف خداوند و هدایتی [[یقینی]] است و مورد قبول پروردگار قرار میگیرد.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۶۴-۲۶۹.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۷
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث امامت است. "ضرورت امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ضرورت امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- در هدایت و رهبری جامعه به سوی خدا و معنویت، نقش رهبری و الگو بودن وی در عینیت بخشیدن به اهداف، اهمیت به سزایی دارد. در همه فراز و نشیبها، آنگاه انسان میتواند درک درست و جامعی داشته باشد، که افزون بر دریافت راه، تفصیل هر مرحله را بداند، چگونگی استفاده از روشها، و راه کارها به او نشان داده شود. ممکن بودن ایدهها و عملی بودن آنها عملاً به اثبات رسیده باشد. نقش پیشروی و راهنمایی و الگو در چنین شرایطی روشن میشود. خداوند درباره کتاب موسی، میفرماید: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾[۱]، ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ﴾[۲].
- اهمیت امام تا آنجایی است که قرآن صفبندی و تخصص هر گروه و دسته را در روز قیامت به امام آنان (کتاب، یا شخص) دانسته است: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۳][۴].
- وجود امام(ع) در هر عصر و زمان و در هر جامعهای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد[۵]: ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ [۶] روایات تفسیری آیه نیز این حقیقت را تأیید میکند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد[۷]؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام(ع) آن زمان نازل میشوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام(ع) در همه زمانهاست [۸][۹].
- افزون بر آیات از روایات فراوانی نیز استفاده میشود زمین هیچگاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد اهلش را فرو خواهد بُرد[۱۰]، بهگونهای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند یکی از آنان حجت و امام خواهد بود[۱۱]. در برخی از روایات نیز بر ضرورت وجود امام(ع) استدلال شده است، چنانکه در مناظرهای تأیید شده از سوی امام صادق(ع) امام قلب عالم دانسته شده که وجود وی برای عالم مانند وجود قلب برای انسان ضروری است [۱۲] و نیز براساس مناظرهای دیگر که آن هم از سوی امام صادق(ع) تأیید شده بهرهوری صحیح و کامل از قرآن، بدون امام(ع) معصومی که به تمام قرآن عالم بوده و با توجه به احاطه بر سراسر قرآن بتواند آن را برای امت تفسیر کند میسور نیست[۱۳][۱۴].
- افزون بر استدلال عقلی و نقلی بر ضرورت وجود امام(ع) در همه اعصار، آیات فراوانی با توجه به روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده به مصادیق امام(ع) در زمانهای گوناگون اشاره دارد که بر اساس آنها امام(ع) پس از پیامبر اسلام(ص) حضرت علی بن ابیطالب(ع): ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ﴾ [۱۵][۱۶]، ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ [۱۷] [۱۸] و پس از وی فرزندان ایشان هستند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾ [۱۹][۲۰] در این آیه عنوان ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ بر حسب معنای لغوی عام است؛ ولی مصادیق آن افراد خاصی هستند [۲۱] که براساس روایات متواتر عبارتاند از: حسن بن علی(ع)، حسین بن علی(ع)، علی بن الحسین(ع)، محمد بن علی(ع) که در تورات به باقر(ع) معروف است، جعفر بن محمد(ع)، موسی بن جعفر(ع)، علی بن موسی(ع)، محمد بن علی(ع)، علی بن محمد(ع)، حسن بن علی(ع) و حضرت مهدی(ع) که تا روز قیامت مؤمنان موظفاند از آنان به عنوان اولواالامر و اولیای خدا [۲۲] اطاعت کنند. گفتنی است که در میان این معصومان حضرت مهدی(ع) که همنام و همکنیه پیامبر اکرم(ص)است هماکنون زنده است و روزی که دنیا پر از ستم و جور شده باشد ظهور میکند و با ظهورش حق پیروز و دنیا پر از قسط و عدل میگردد: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾ [۲۳] و این وعده پیروزی با خروج آن حضرت تحقق پیدا خواهد کرد[۲۴]، چنان که از آیات ﴿يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾ [۲۵] و ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾ [۲۶] نیز میتوان استفاده کرد که با خروج قائم آلمحمد(ع) پیروزی نهایی حق تحقق خواهد یافت [۲۷] ### 313### ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾ [۲۸] در شأن حضرت مهدی(ع) نازل شده است که خدای متعال او و اصحابش را در زمین وارث قرار میدهد: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴾ [۲۹] و دولت او تا قیامت تداوم خواهد یافت [۳۰] در آیهای نیز به وراثت ائمه(ع) در زمین اشاره شده است: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾ [۳۱] [۳۲] گفتنی است که در زمان غیبت امام مهدی(ع) که مردم به آن حضرت دسترسی مستقیم ندارند، نایبان خاص و عام آن حضرت به امور دینی مسلمانان رسیدگی میکنند. برخی گفتهاند: به لحاظ اینکه پیامبر افزون بر هدایت باطنی، مؤسس احکام سیاسی و عبادات است خلیفهای که دارد یا از هر دو جهت خلیفه اوست و آن علی(ع)و فرزندان او هستند یا از جهت سیاسی و آنها فقها و علمای شریعتاند که متصدی احکام و آداب سیاسی جامعه هستند [۳۳] و برخی پس از آنکه مصادیق اولواالامر را در زمان حضور، منحصر در ائمه(ع) دانستهاند با استدلال به ادلهای فقیهان دارای شرایط لازم را در عصر غیبت از مصادیق اولواالامر به حساب آوردهاند[۳۴][۳۵].
دستهبندی آیات قرآن در بیان ضرورت امامت
در قرآن کریم آیات متعددی بر ضرورت وجود حکومت در جامعهٔ بشر دلالت دارد. با توجه به اینکه آیات قرآنی، حکومت و ملک را از آن خدا معرفی کند و معنای ملک و حکومت الهی بر روی زمین اگر به بشر نسبت داده شود چیزی غیر از امامت و ولایت امر نیست، لذا ضرورت وجود حکومت به معنای ضرورت وجود امامت الهی است. در ذیل به سه مجموعه از آنها اشاره میکنیم[۳۶]:
مجموعهٔ اول
این مجموعه از دو دسته آیات تشكیل میشود[۳۷]: ۱. آیاتی كه به ارسال رسل برای به همهٔ امم بشری اشاره دارند، و اینكه هیچ امتی نیست مگر آنكه رسول و منذری از سوی خدا برای آن فرستاده شده است. خدای متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ ﴾[۳۸] و نیز میفرماید: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيهَا نَذِيرٌ﴾[۳۹][۴۰]. در این دو آیه و آیاتی دیگر بر این مطلب تأكید شده است كه در طول تاریخ بشر هیچ امتی بدون رسول و فرستادهای از سوی خدا نبوده كه همواره آنان را به اطاعت و عبادت خدای یكتا فراخوانده و آنان را از اطاعت غیر او "طاغوتهای حاكم بر جامعهٔ بشر" بر حذر داشتهاند[۴۱]. ۲. آیاتی كه رسالت و مأموریت تمام رسل را در طول تاریخ، حكمرانی و تشكیل حكومت عدل معرفی كرده است. در سوره شعراء پیام رسل در طول تاریخ در این جمله خلاصه شده است: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾[۴۲]. در این آیه تقوای خدا و اطاعت از رسل خلاصه و عصاره پیام همهٔ رسل الهی اعلام شده و در جایی از همین سوره در تبیین این پیام آمده است: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلا يُصْلِحُونَ ﴾[۴۳] در این آیه ضمن تبیین مراد از طاغوت در آیهٔ سی و ششم سورهٔ نحل و اینكه مراد همان حاكمان اسرافگر و مفسد است، رسول الهی خود را به عنوان جایگزین بحق این حاكمان غاصب معرفی كرده است، و مردم را به دستور خدا، به اطاعت خویش فراخوانده است. در سورهٔ حدید نیز مأموریت كلیهٔ رسل الهی در طول تاریخ بشر اقامهٔ حكومت عدل و قسط با همكاری مردم اعلام شده است[۴۴]:
خدای متعال میفرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۴۵] خداوند در این آیه اعلام میفرماید كه تمامی رسل برای آن به سوی بشر فرستاده شدند كه به كمک مردم حكومت عدل و قسط بر پاكنند[۴۶]. در این آیه بر این مطلب نیز تأكید شده كه ابزار و لوازم اقامهٔ قسط نیز در اختیار انبیاء قرار داده شده است. این ابزار و لوازم بر دو نوع است[۴۷]:
- قانون عدل كه از آن به "كتاب" تعبیر شده است[۴۸]؛
- قوّه و ملكهٔ عدل و عصمت كه به آنان داده شده و از آن به "میزان" تعبیر شده است.
در اصول كافی از امام صادق(ع) روایت شده كه در تفسیر آیهٔ ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴾[۴۹] فرمود: " الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْصِيَاءَ "[۵۰][۵۱].
آنچه از این دو دسته آیات به دست میآید این است كه خداوند برای هر امتی در طول تاریخ حاكمانی فرستاده كه در میان آنها حكومت عدل برپا دارند، و با ابزار كتاب و میزان، قسط را در جامعه بشر بگسترانند؛ بنابراین هیچ امتی در طول تاریخ بدون حاكمی از سوی خدا با صلاحیت و توانایی برقراری حكومت عادلانه وجود نداشته است[۵۲].
لازم این مطلب نیاز ضروری به حكومت عدل در طول دوران زندگی بشر است. ارسال رسل با كتاب و میزان برای همهٔ امم دلالت بر آن دارد كه این ارسال، پاسخ به نیازی ضروری و غیر قابل اهمال بوده است؛ زیرا مداومت و استمرار و تتابع عمل اختیاری كاشف از التزام فاعل _ که در اینجا ذات مقدس الهی است _ به انجام عمل است، و التزام فاعل اختیاری حکیم به یک عمل نمیتواند بدون موجبی حکیمانه باشد كه منشأ آن التزام است، زیرا التزام بدون ملزم قبیح است[۵۳].
مجموعهٔ دوّم
این مجموعه نیز از دو دسته از آیات تشكیل شده است[۵۴]: ۱. آیاتی كه دلالت بر دوام اختلاف در جامعهٔ بشر دارد نظیر آیهٔ كریمه: ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾[۵۵] و نیز آیۀ: ﴿وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۵۶][۵۷]. در آیهٔ اول عبارت ﴿وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾ دلالت بر دوام و استمرار اختلاف در جامعه بشر دارد به گونهای که از آن نوعی تلازم بین اجتماع بشر و وجود اختلاف استفاده میشود[۵۸]. در آیهٔ دوم نیز عبارت ﴿فَاخْتَلَفُواْ﴾ كه با حرف "فاء" آغاز شده دلالت دارد بر اینكه عدم اختلاف، حالتی ابتدائی بوده که به اختلاف منتهی شده است. ونیز دلالت دارد براینکه حالت اختلاف پس از پیدایش همچنان ادامه یافته است[۵۹]. ذیل آیهٔ نخست عبارت ﴿إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ﴾ آمده است. واژهٔ "رحمت" در قرآن كریم بر كتاب قانون الهی نظیر قرآن، و نیز بر رهبران الهی نظیر رسول اكرم(ص) به كار رفته است. خدای متعال در جایی چنین میفرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَیكَ الْكِتَابَ تِبْیانًا لِّكُلِّ شَیءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ﴾[۶۰][۶۱]. و در جایی دیگر میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ﴾[۶۲][۶۳]. از این دو آیه و آیات فراوان دیگر استفاده میشود كه مقصود از ﴿إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ﴾ كسانی است كه از قانون و حكومت الهی تبعیت كنند و حاكمیت خدا و رسول او را پذیرفته و در چهارچوب آن عمل میكنند[۶۴]. بنابراین معنای ﴿وَلاَ یزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ﴾ این است كه جامعهٔ بشر همواره دچار اختلاف و نزاع است مگر آنكه به حاكمیت خدا و رسل و اوصیای آنان درآید و از حكومت الهی تبعیت و پیروی كند[۶۵]. ۲. آیاتی است كه دلالت بر این دارد كه خداوند پیامبران و رسل را برای برپایی حكومت عدل، و رفع اختلاف در جامعهٔ بشر فرستاده است. و اینكه در همهٔ ادوار زندگی بشر بدون استثناء فرصت پیروی از حكومت انبیاء و كتب الهی جهت حل اختلاف و پرهیز از نزاع، برای بشریت فراهم بوده و هست. خدای متعال میفرماید: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْكُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ﴾[۶۶][۶۷]. این آیه چند مطلب را به صراحت بیان میكند[۶۸]:
- مردم در ابتدا حالتی از یكنواختی و یكسانی را سپری كردهاند كه در آن اختلافی رخ نداده است[۶۹].
- خداوند متعال از آغاز شكلگیری جامعهٔ بشر انبیاء را با كتاب فرستاده تا جهت رفع اختلاف احتمالی بین افراد بشر اقدام كنند. ﴿لِیحْكُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ﴾[۷۰].
- فرستادن پیامبران به سوی جامعهٔ بشر از همان دوران یكسانی و وحدت جامعهٔ بشر آغاز شده نه آنكه پس از رخ دادن اختلاف و نزاع صورت گرفته باشد: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ﴾[۷۱].
در تأیید مضمون این آیه در آیهٔ بیست و پنجم سورهٔ حدید خداوند متعال میفرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۷۲][۷۳]. در این آیه به صراحت بیان شده كه رسالت و مأموریت رسل در جامعهٔ بشر اقامهٔ قسط است، كه مضمون آیهٔ قبل را كه دلالت بر مأموریت انبیاء در رفع اختلاف در جامعهٔ بشر است تأیید و تأكید میكند؛ زیرا مراد از رفع اختلاف همان اقامهٔ قسط است. بر اساس این دو دسته از آیات؛ دسته اول كه بر تداوم اختلاف در جامعهٔ بشر دلالت دارد و دستهٔ دوم كه بر این دلالت دارد که انبیا را خداوند برای مرجعیت در حل اختلافات بشر مبعوث نموده است استفاده میشود كه جامعهٔ بشر هیچگاه بدون حاكمانی عادل که فرصت اقامهٔ عدل و حل اختلافات بر مبنای عدل را برای جامعه بشر فراهم كنند، خالی نبوده است كه نشان دهندهٔ ضرورت وجود حاكمانی عادل در جامعهٔ بشر از دیدگاه قرآن كریم است[۷۴].
مجموعهٔ سوم
این مجموعه از سه دسته آیات تشكیل شده است[۷۵]:
- آیاتی است كه بر عقاب بندگان گنهكار و عصیانگر دلالت دارند؛ نظیر: ﴿ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا ﴾[۷۶] و نیز: ﴿إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ كُنتُمْ؟ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا﴾ [۷۷] و نیز: ﴿قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ﴾[۷۸][۷۹].
- آیاتی است كه عذاب و عقاب الهی برای عصیانگران را مشروط به ارسال رسل میكنند، و تأكید دارند كه بدون ارسال رسل و اتمام حجت الهی به وسیلهٔ آنها خداوند خلافكاران و معصیتكاران را عقاب نمیكند؛ نظیر: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً﴾[۸۰] و نیز: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى یبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولًا﴾[۸۱] و آیات دیگری كه با همین مضمون در قرآن آمده است[۸۲].
- آیاتی است كه پیام همهٔ رسل را در طول تاریخ پیام تشكیل حكومت و دعوت مردم به اطاعت از رهبری آنان اعلام كردهاند؛ نظیر: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۸۳] و نیز آیات سورهٔ شعراء كه پیام رسل را در طول تاریخ در این دو جمله خلاصه كردهاند: ﴿إِنِّی لَكُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ﴾[۸۴][۸۵].
در این آیات بیان شده كه پیام رسل ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ﴾ بوده است. در این آیه امر به اطاعت پیامبران آمده كه به معنای پذیرش رهبری و حاكمیت آنان است، وگرنه و در صورتی كه كار انبیا تنها رساندن پیام و امر و نهی الهی بود؛ باید به جای ﴿أَطِیعُونِ﴾ كه امر به اطاعت اوامر پیامبران است چنین میفرمود: "واطیعوه". افزون براین، قرینهٔ روشن دیگری كه در این دسته از آیات وجود دارد و به صراحت بر این مطلب دلالت دارد كه پیام انبیاء فراخوانی مردم به پذیرش حاكمیت و رهبری سیاسی آنان بوده است، مطلبی است كه در سیاق همین آیات از زبان صالح(ع) رسول خدا به سوی قوم ثمود بیان شده است كه فرمود: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلا يُصْلِحُونَ ﴾[۸۶] در این آیات، حضرت صالح(ع) رسول خدا نه تنها مردم را به اطاعت خویش فرا میخواند، بلكه خود را جایگزین شایستهٔ حاكمان فاسد و ناشایسته اعلام نموده و دلیل آن را "افساد فیالارض" حاكمان فاسد و عدم تحقق هدف از حكومت بر جوامع را كه اصلاح است، در پرتو حكومت آنان بیان كرده است[۸۷]. نتیجهای كه از این سه دسته آیات بهدست میآید این است كه خداوند برای همهٔ امتها در طول تاریخ رسولانی كه حكومت عدل را در میان آنان بهپا دارند فرستاده، و هیچ امّتی خالی از رسولی این چنین نبوده است. این نتیجه از مضامین این سه دسته از آیات بهدست میآید[۸۸]:
- مضمون دستهٔ اول: هر امتی كه از فرمان الهی تخلّف كند و خدا را معصیت كند عقاب الهی شامل او خواهد شد. مضمون این دسته از آیات را حكم عقل نیز تأكید و تقویت میكند[۸۹].
- مضمون دستهٔ دوم: خداوند بدون ارسال رسل هیچ امتی را عقاب نمیكند[۹۰].
- مضمون دستهٔ سوم: پیام همهٔ رسل الهی فراخوانی مردم به سوی برپایی حكومت عدل و پیروی از حاكمیت و رهبری سیاسی آنان بوده است. مادام كه عقاب الهی شامل همهٔ متمردان بر امر و نهی الهی میشود، و از سوی دیگر این عقاب فراگیر كه شامل همهٔ امتها و اقوام بشری میشود بدون ارسال رسل نیست، و پیام رسل نیز چیزی جز دعوت به اطاعت از رهبری سیاسی آنان نبوده است، نتیجه همان خواهد بود كه در بالا گفته شد[۹۱].
در اینجا اشاره به این نكته لازم است كه رسول اكرم محمد مصطفى(ص) رسول خدا برای كلیهٔ جوامع بشری تا پایان زندگی بشر روی این كرهٔ خاكی است و حاكمان الهی پس از رسول خدا همگی جانشنیان اویند همانگونه كه در روایت صحیح مستفیض از رسول خدا(ص) آمده است كه فرمود: "خداوندا! بر جانشینان من رحمت فرست. گفته شد: جانشینان شما کیانند؟ فرمود: آنان که پس از من میآیند، و حدیث و سنت مرا برای مردم بازگو میکنند"[۹۲][۹۳].
ضرورت امامت در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل
خداوند در آیات ۳۱ به بعد سوره یونس، احتجاجات فطری و غیر قابل انکاری برای اثبات توحید با مشرکین نموده است؛ از آن جمله، به نعمتهایی توجه داده که کفار از یک سو نمیتوانند وجود آنها را انکار کنند و از سوی دیگر، اذعان دارند که هستی خودشان و نعمتهایی که در اختیار دارند از خودشان نیست و محتاج غیرند. در اینجاست که خداوند سئوال میکند: «آیا آن کس که این نعمتها را به شما داده است، نیازمند شریکان است و یا آنها شریکان دروغینی هستند که در مقابل خداوند قرار دادهاید و آنها را میپرستید؟» ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ﴾[۹۴].
قطعاً پاسخ منفی است؛ زیرا اگر نام هریک از شریکان الهی از قبیل بتها و یا ستارگان و ملائک را ببرند، بلافاصله پاسخ میشنوند که آنها در هستی و کمالات هستی خود محتاجند و هرگز نمیتوانند رفع نیاز از خود نمایند؛ تا چه رسد که نیاز دیگران را برآورده کنند. بنابراین، عقل فطری حکم میکند که سرچشمه هستی از حقیقتی است که هستی او ذاتیِ خودش میباشد و سایر حقایق در هستی و کمالات هستی محتاج اویند: ﴿قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ﴾[۹۵].
این استدلال فطری را میتوان به این ترتیب درباره هدایت تکوینی پروردگار بیان کرد که: اگر فیض رحمت هدایت تکوینی موجودات، که به آنان هستی و کمالات هستی میبخشد، به هادی بالذات و صاحب رحمت ذاتی ختم نشود، هرگز هیچ هدایتی صورت نمیپذیرد و قاعده کلی در افاضه هستی آن است که «حقیقت بالذات هستی بخش است». در این سیاق است که آیه مورد استدلال مطرح میگردد و این پرسش را مطرح میکند که چه کسی به سوی حقیقت هدایت میکند؟ آیا آن کس که خود در حقانیت و هستی و کمالات هستی محتاج غیر است، میتواند به حق هدایت کند؟ و یا آن خدایی که خود عینحق است به حق هدایت مینماید؟ ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ﴾[۹۶].
نتیجهای که از صدر آیه به دست میآید آن است که همه موجودات در هدایت تکوینی محتاج حقاند. همین قاعده در فراز دوم آیه پیرامون هدایت تشریعی نیز مطرح میگردد و آن نیز طی چند قیاس کاملاً روشن و منطقی اثبات میگردد:
قیاس اول آنکه:
اولاً، خداوند حق بالذات است (حقانیت ذاتی او است)؛
ثانیاً، حق بالذات واجب الاتباع است؛
نتیجه آنکه: خداوند واجب الاتباع است و به عبارت دیگر، تبعیت از خداوند و هدایت او عقلاً واجب است. این همان اصل فطری است که در آیات گوناگون به آن اشاره شده: ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ﴾[۹۷].
بنابراین، در یک جمعبندی خداوند میفرماید: «اگر در هدایت تکوینی، عقل حکم میکند که همه هدایتها باید به هادی بالذات بازگردد، در هدایت تشریعی و معنوی نیز همه انسانها محتاج غیرند و هیچ عقل ممکنی بدون استمداد از عقل کل نمیتواند هادی او باشد و در نتیجه، باید از هادی بالذات، یعنی حق مطلق، تبعیت کرد».
ادامه استدلال برگرفته از نتیجه برهان قبلی در هدایت است. به این ترتیب که اگر هدایت ذاتی (تکویناً و تشریعاً) از آنِ خداوند است، در مرتبه بعد، کسانی میتوانند هدایت راستین را بر عهده گیرند که بلاواسطه و مستقیماً از سوی خداوند، طریق منحصر به فرد ایصال فیض هدایت الهی بر خلق باشند. هدایت آنها هر چند ذاتی نیست، ولی چون مستقیماً از سوی پروردگار است، نازلمنزله هدایت ذاتی است. براین اساس، خداوند در ادامه آیه میفرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى﴾[۹۸].
یعنی آیا کسی که هدایت او مانند خداوند ذاتی و یا نازلمنزله ذاتی است و به حق دعوت میکند، مناسبتر برای تبعیت است و یا کسی که هدایت او عَرَضی است و ذاتاً گمراه است و اول خود باید هدایت شود و بعد به میزانی که هدایت یافته و با هدایت ناقصش دیگران را هدایت کند؟ بدیهی است که عقل سلیم حکم به اولی میکند و هدایتپذیری را از کسانی میداند که خود هدایتشان ذاتی و یا در مرتبه ذاتی است؛ لذا خداوند در پایان میفرماید: ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۹۹].
نتیجه آنکه: بشر همیشه در هدایت به فلاح، محتاج هدایت صاحبان هدایت الهی است.
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه، بیان برهانی را ذکر مینمایند که از آن میتوان به نتایج ارزشمندی در اثبات امامت عامه دست یافت. طی فرازهای ذیل به این برهان اشاره میکنیم[۱۰۰].
- سیاق آیه در ابطال هادی بودن شرکایی است که مشرکین مدعی بودند اینان هدایت به حق میکنند. خداوند در پاسخ آنها میفرماید: «تنها هدایت به حق از آنِ کسی است که هدایت او ذاتی است»: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ﴾[۱۰۱]. این بیان الهی شامل همه شریکانی است که بشر در برابر هادیان الهی(ع) قرار میدهد؛ خواه بتهای سنگی و چوبین باشد و یا عقول ناقص بشر و هادیان دروغینی که ادعای رهبری تودههای مردم را در طول تاریخ مینمودند.
- برای اثبات قسمت اول، در ادامه آیه میفرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى﴾[۱۰۲]. لفظ ﴿يَهِدِّي﴾ در اصل یَهْتَدی بوده که مطاوعه از هدایت و به معنای «هدایت شود» است و منظور از آن در آیه، یهتدی بغیره در مقابل یهتدی بذاته است که متعلق آن حذف شده. بدین ترتیب، معنای آیه چنین میشود: «آیا کسی که هدایت او ذاتی است، سزاوارتر به تبعیت است یا کسی که هدایت او غیر ذاتی است؟» طبعاً پاسخ عقل سلیم اولی است. اما ظرافت سؤال الهی در آیه به این ترتیب است که منطقاً باید دو بخش صدر و ذیل آیه نقیض هم باشند؛ تا با ابطال تالی، اثبات مقدم لازم آید؛ به این ترتیب که بفرماید: «آیا کسی که هدایت به حق میکند سزاوار تبعیت است یا کسی که به حق هدایت نمیکند؟» یعنی عبارت آیه به این ترتیب باشد: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى﴾. در حالی که به جای جمله دوم فرمود: ﴿... أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى﴾. بنابراین معلوم میشود کسی که هدایتش ذاتی نیست، دائماً در ضلالت است؛ مگر آنکه رجوع به هادیان الهی(ع) بنماید و چون او به خداوند که حق محض است مراجعه نمیکند، پس همیشه در ضلالت است و لذا اصلاً هدایت به حق نمیکند و هدایت چنین افرادی، با همه زرق و برقی که دارد، در حقیقت اضلال است. بنابراین، نتیجه بیان الهی آن است که فقط باید از کسانی اطاعت کرد و آنان را رهبر و مقتدای خود قرار داد که هدایت آنان ذاتی باشد و در هدایت نیازمند دیگران نباشند و هیچ دورانی از عمر خود را در ضلالت نگذرانده باشند.
- اکنون میگوییم: در فرهنگ قرآن، بعد از خداوند، تنها هدایت کسانی ذاتی است که معصوم به عصمت الهی باشند؛ زیرا خداوند در قرآن تنها اطاعت از کسانی را نازلمنزله اطاعت از خود قرار داد که در مقام ولایت الهی درمقام عصمت باشند؛ زیرا خداوند خود هدایت آنان را به عهده گرفته است؛ هر آنچه ایشان میگویند و یا عمل میکنند، عیناً رضای الهی است و لذا هدایت آنان نیز به تبع هدایت الهی، منطبق بر حق محض است. به بیان دیگر، هدایت آنان به ضمانت پروردگارذاتی است و لذا اطاعت از آنان عیناً اطاعت از خداوند محسوب میشود: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۱۰۳]. خلاصه آنکه: در این آیه شریفه، خداوند امر به اطاعت را برای رسول خدا(ص) تکرار نفرمود، تا افاده ذاتی بودن هدایت و اطاعت از آنان بشود و در آیه دیگر، عیناً همین بیان را در اطاعت از اولی الامر(ع) و رسول(ص) تکرار فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۰۴]. بنابراین، هدایت اولیالامر معصوم نیز، به تبع هدایت رسول خدا(ص) و پروردگار، نفسی است و دیگران باید در هدایت الهی تبعیت از آنان نمایند.
- نکته دیگر آنکه استثنا به «الآ» در عبارت ﴿أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى﴾ از جمله «لایهتدی».. است و میتوان آن را به این صورت بیان کرد که: کل من لا یهتدی بنفسه لا یصلح للامامة الا ان یهدی بنفسه. در این صورت، معنای آیه چنین است: «کسی که هدایت او ذاتی و نفسی نیست، قابلیت هدایت و زعامت دیگران را بالاصالة ندارد؛ خواه اصلاً هدایت نشده باشد و یا هدایت یافته به دست دیگران باشد، ولی احتمال خطا در هدایت او باشد»؛ لذا در این عبارت آیه، خداوند تصریح بر آن دارد که پروردگار فقط و فقط زعامت و هدایت کسانی را میپذیرد که رهبری و هادی بودن آنان مستقیماً از سوی او معین شده باشد.
بدیهی است که سخن در این آیه، اثبات زعامت بالاصاله هادیان الهی و نفی هدایت و زعامت کسانی است که مدعی امامت بودند. قبول یا رد زعامت هادیان غیرمعصوم در زمان غیبت، سخن دیگری است که آیه در این جهت ساکت است و اثبات آن ادله دیگری را میطلبد که در محل خود به آن خواهیم پرداخت.
سیاق آیه مورد استدلال در مذمت مشرکین است. خداوند در آیات بعد نیز کسانی را که در مسائل دینی از گمان و ظن پیروی میکنند و اعتقادات و احکام الهی را از آبشخور اصلی و یقینیاش دریافت نمیکنند، به شدت ملامت میکند و میفرماید: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾[۱۰۵].
بدین ترتیب معلوم میشود که اطاعت از غیر معصوم در هدایت به حق، هدایتی ظنی است و هدایت آنان مورد قبول پروردگار نمیباشد و تنها امام معصوم است که هدایت او مستقیماً از طرف خداوند و هدایتی یقینی است و مورد قبول پروردگار قرار میگیرد.[۱۰۶]
منابع
جستارهای وابسته
- هدایت
- ولایت (ولایت تکوینی؛ ولایت تشریعی؛ ولایت امر)
- خلافت
- شهادت
- ملک
- حکم
- وراثت (وراثت زمین؛ وراثت کتاب)
- حجت
- تمکین فی الارض
- امت وسط
- اصطفا
- اجتبا
- امامت در قرآن
- آیات امامت
- امامت در حدیث
- امامت در کلام اسلامی
- امامت در حکمت اسلامی
- امامت در عرفان اسلامی
- امامت از دیدگاه بروندینی
- امامت امامان دوازدهگانه
- شؤون امام
- صفات امام
- راه تعیین امام
- امامان دوازدهگانه
- امامت امام على
- امامت امام حسن مجتبى
- امامت امام حسين
- امامت امام سجاد
- امامت امام باقر
- امامت امام صادق
- امامت امام كاظم
- امامت امام رضا
- امامت امام جواد
- امامت امام هادى
- امامت امام حسن عسکری
- امامت امام مهدى
- امامان از اهل بیت پیامبر خاتم
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینشاند) به آن ایمان دارند و از دستهها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ» سوره هود، آیه ۱۷.
- ↑ «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راستشمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.
- ↑ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.
- ↑ الكافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
- ↑ نورالثقلين، ج ۵، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
- ↑ الكافى، ج ۱، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
- ↑ الكافى، ج ۱، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.
- ↑ كمال الدين، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۳.
- ↑ الكافى، ج ۱، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
- ↑ ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.
- ↑ الميزان، ج ۶،ص ۵۳ ـ ۵۵.
- ↑ امروز دینتان را کامل کردم؛ سوره مائده، آیه: ۳.
- ↑ الغدير، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۸؛ الكاشف، ج۳، ص۱۳؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره مائده، آیه: ۵۹.
- ↑ كتاب سليم بن قيس، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۸، ۲۰۶ ـ ۲۰۹؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۶۲ ـ ۱۷۰، ۵۹۳ ـ ۵۹۴؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۸۴ ـ ۳۰۴.
- ↑ الميزان، ج ۴، ص ۴۰۱، ۴۰۹، ۴۱۲.
- ↑ نورالثقلين، ج ۱، ص ۴۹۹ ـ ۵۰۸.
- ↑ خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند؛ سوره نور، آیه: ۵۵.
- ↑ مجمعالبيان، ج۷،ص۲۳۹ـ۲۴۰؛ روضالجنان، ج۱۴، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۴؛ نورالثقلين، ج ۳، ص ۶۱۸ ـ ۶۲۰.
- ↑ برآنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمیخواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۲.
- ↑ بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کاملکننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.
- ↑ مجمعالبيان، ج ۵، ص ۳۸؛ نورالثقلين، ج ۵، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ روضالجنان، ج ۹، ص ۲۲۶.
- ↑ و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.
- ↑ و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.
- ↑ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۹۴ ـ ۹۵.
- ↑ و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم؛ سوره قصص، آیه: ۵۷.
- ↑ روض الجنان، ج۲، ص۹۴؛ نورالثقلين، ج۴، ص۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴ ـ ۱۵.
- ↑ بيان السعاده، ج۲، ص۳۱.
- ↑ كتابالبيع، ج۲، ص۶۲۰ـ ۶۲۲، ۶۳۹؛ ولايت فقيه، ص ۲۴ ـ ۲۵، ۹۶ـ ۹۹.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید؛ سوره نحل، آیه:۳۶.
- ↑ ما تو را به حق، نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است؛ سوره فاطر، آیه:۲۴.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید؛ سوره شعراء، آیه:۱۵۰.
- ↑ پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید.و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید. آنان که در زمین فساد بر میانگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمیآورند؛ سوره شعراء، آیه:۱۵۰ - ۱۵۲.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است؛ سوره حدید، آیه:۲۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ و روز رستخیز ترازوهای دادگری را مینهیم؛ سوره انبیاء، آیه:۴۷.
- ↑ مراد انبیاء و اوصیاءاند
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند؛ سوره هود، آیه:۱۱۸.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورز؛ سوره یونس، آیه:۱۹.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه:۸۹.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۰۷.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند؛ سوره بقره، آیه:۲۱۳.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است؛ سوره حدید، آیه:۲۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمیدانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد؛ سوره طلاق، آیه:۱.
- ↑ از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است؛ سوره نساء، آیه:۹۷.
- ↑ بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم؛ سوره انعام، آیه:۱۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمیکنیم؛ سوره اسراء، آیه:۱۵.
- ↑ و پروردگارت شهرها را نابود نمیکند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد که بر مردم آیات ما را بخواند و ما نابودکننده شهرها نیستیم مگر آنکه مردم آنها ستمگر باشند؛ سوره قصص، آیه:۵۹.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است؛ سوره حدید، آیه:۲۵.
- ↑ من برای شما پیامبری امینم. پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید؛ سوره شعراء، آیه:۱۰۷-۱۰۸.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید.و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید. آنان که در زمین فساد بر میانگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمیآورند؛ سوره شعراء، آیه:۱۵۰ - ۱۵۲.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ «اللَّهُمَ ارْحَمْ خُلَفَائِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ قَالَ الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي يَرْوُونَ حَدِيثِي وَ سُنَّتِي»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰، ح۵۹۹.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۴ - ۵۵.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که آفرینش را بیاغازد سپس آن را بازگرداند؟» سوره یونس، آیه ۳۴.
- ↑ «بگو خداوند است که آفرینش را میآغازد سپس آن را باز میگرداند پس (از حق) به کجا بازگردانده میشوید؟» سوره یونس، آیه ۳۴.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «حق از (آن) پروردگار توست پس هیچگاه از دو دلان مباش!» سوره بقره، آیه ۱۴۷.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۶.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمیکنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام میدهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۶.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۲۶۴-۲۶۹.