بحث:جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مقدمه== جاهلیت، عنوان دوره‌ای از تاریخ عرب است که دارای بار معنایی من...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۲۸: خط ۲۸:
محدوده معنایی واژه [[جهل]] در [[قرآن کریم]] از «[[ناآگاهی]]» غیرمذموم تا «[[ناآگاهی]]» (مذموم و [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[عقل]]، به شرح و تفکیکی که در پی میآید، گسترش می‌یابد:
محدوده معنایی واژه [[جهل]] در [[قرآن کریم]] از «[[ناآگاهی]]» غیرمذموم تا «[[ناآگاهی]]» (مذموم و [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[عقل]]، به شرح و تفکیکی که در پی میآید، گسترش می‌یابد:
====[[جهل]] به معنای نا [[آگاهی]] غیرمذموم====
====[[جهل]] به معنای نا [[آگاهی]] غیرمذموم====
[[جهل]] در یک مورد خلاف معنای [[علم]]، آن هم به معنای غیرمذموم، به کار رفته است. [[خدای متعال]] در [[آیه]] ۲۷۳ بقره به [[مسلمانان]] [[دستور]] میدهد به فقرایی که در [[راه خدا]] کسب‌و‌کار و معاش خود را از دست داده‌اند مدد رسانند و در [[وصف]] این [[فقیران]] میفرماید: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را- از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، [[جاهل]] در این [[آیه]] صرفا به معنای کسی است که اطلاع از موضوعی ندارد، بی‌آنکه ذمی متوجه او باشد. متضاد این نوع [[جهل]]، یعنی [[علمی]] که [[شایسته]] مدحی نیست و [[فضیلت]] به شمار نمی‌رود، در خود [[قرآن کریم]] به کار رفته است. به عنوان نمونه [[خداوند]] در [[آیه]] ۶۰ [[سوره بقره]] فرموده است: {{متن قرآن|وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنان‌که) هر دسته‌ای از مردم آبشخور خویش را باز می‌شناخت» سوره بقره، آیه ۶۰.</ref>. [[علم]] در این [[آیه]] به معنای مطلق دانستن و [[شناخت]] است<ref>ر.ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. 
[[جهل]] در یک مورد خلاف معنای [[علم]]، آن هم به معنای غیرمذموم، به کار رفته است. [[خدای متعال]] در [[آیه]] ۲۷۳ بقره به [[مسلمانان]] [[دستور]] میدهد به فقرایی که در [[راه خدا]] کسب‌و‌کار و معاش خود را از دست داده‌اند مدد رسانند و در وصف این [[فقیران]] میفرماید: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را- از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، [[جاهل]] در این [[آیه]] صرفا به معنای کسی است که اطلاع از موضوعی ندارد، بی‌آنکه ذمی متوجه او باشد. متضاد این نوع [[جهل]]، یعنی [[علمی]] که [[شایسته]] مدحی نیست و [[فضیلت]] به شمار نمی‌رود، در خود [[قرآن کریم]] به کار رفته است. به عنوان نمونه [[خداوند]] در [[آیه]] ۶۰ [[سوره بقره]] فرموده است: {{متن قرآن|وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنان‌که) هر دسته‌ای از مردم آبشخور خویش را باز می‌شناخت» سوره بقره، آیه ۶۰.</ref>. [[علم]] در این [[آیه]] به معنای مطلق دانستن و [[شناخت]] است<ref>ر.ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. 


====[[جهل]] به معنای [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[علم]] و [[عقل]]====
====[[جهل]] به معنای [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[علم]] و [[عقل]]====
خط ۴۱: خط ۴۱:
معنای مذکور در [[آیه]] ۶۷ [[سوره بقره]] نیز دیده می‌شود: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[خدای سبحان]] از زبان [[حضرت موسی]] [[بنی اسرائیل]] را به [[ذبح]] گاوی [[دستور]] میدهد و [[حضرت موسی]] در مقابل سخن جاهلانه آنان از اینکه در زمره [[جاهلان]] قرار گیرد به [[خدا]] [[پناه]] میبرد. آنان میگویند آیا ما را به [[تمسخر]] گرفته‌ای و وی در پاسخ، [[تمسخر]] را نشانه [[جهل]] و خود را از آن مبرا میداند. آری [[تمسخر]] نیز چیزی جز مغلوب شدن [[عقل]] در برابر نفس و [[جهل]] نیست. به این مطلب که [[تمسخر]] از جلوات بی‌عقلی است، در [[آیه]] ۵۸ [[سوره مائده]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.</ref>.
معنای مذکور در [[آیه]] ۶۷ [[سوره بقره]] نیز دیده می‌شود: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[خدای سبحان]] از زبان [[حضرت موسی]] [[بنی اسرائیل]] را به [[ذبح]] گاوی [[دستور]] میدهد و [[حضرت موسی]] در مقابل سخن جاهلانه آنان از اینکه در زمره [[جاهلان]] قرار گیرد به [[خدا]] [[پناه]] میبرد. آنان میگویند آیا ما را به [[تمسخر]] گرفته‌ای و وی در پاسخ، [[تمسخر]] را نشانه [[جهل]] و خود را از آن مبرا میداند. آری [[تمسخر]] نیز چیزی جز مغلوب شدن [[عقل]] در برابر نفس و [[جهل]] نیست. به این مطلب که [[تمسخر]] از جلوات بی‌عقلی است، در [[آیه]] ۵۸ [[سوره مائده]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.</ref>.


در [[آیه]] ۱۳۸ [[سوره اعراف]] نیز [[بنی اسرائیل]] از [[موسی]]{{ع}} می‌خواهند که بتی به سان گوساله‌پرستان برای آنان فراهم کند، آن [[حضرت]] در پاسخ میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}. [[شرک]] و [[کفر]] چنان در رأس قله [[جهل]] مینشیند که [[ساحت]] [[عقل آدمی]] را چه در [[مرتبت]] نظر و چه در مرحله عمل یکسره مملو از [[جهالت]] می‌کند، از این رو در [[قرآن کریم]] در [[وصف]] آنان آمده است: {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref> و {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>.
در [[آیه]] ۱۳۸ [[سوره اعراف]] نیز [[بنی اسرائیل]] از [[موسی]]{{ع}} می‌خواهند که بتی به سان گوساله‌پرستان برای آنان فراهم کند، آن [[حضرت]] در پاسخ میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}. [[شرک]] و [[کفر]] چنان در رأس قله [[جهل]] مینشیند که [[ساحت]] [[عقل آدمی]] را چه در [[مرتبت]] نظر و چه در مرحله عمل یکسره مملو از [[جهالت]] می‌کند، از این رو در [[قرآن کریم]] در وصف آنان آمده است: {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref> و {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>.


معنای بالا را در [[آیات]] دیگری مانند [[آیه]] ۲۳ [[سوره احقاف]] و [[آیه]] ۵۵ [[سوره نمل]] دیده می‌شود. البته باید توجه داشت از منظر [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]]، فقدان [[عقل عملی]] در کسی، هر چند از [[علم فراوان]] و [[عقل نظری]] برخوردار باشد، برابر با [[جهل]] است. [[خدای متعال]] در مورد [[حضرت یوسف]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>. همین [[انسان]] صاحب [[علم]] هنگامی که با [[اغوا]] و [[وسوسه]] [[زنان]] [[مصر]] مواجه می‌شود به [[پروردگار]] خویش میگوید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>؛ یعنی اگر [[شر]] اینان را از من نگردانی و [[عقل]] من [[مقهور]] خواسته‌های آنان شود علمم تبدیل به [[جهل]] خواهد شد. بیان لطیف [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به همین مطلب اشارت دارد: «چه بسیار است دانشمندی که جهلش او را کشته، در حالی که علمش با او است، اما به حالش سودی نمی‌دهد»<ref>{{متن حدیث|رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُه}}؛‌ نهج البلاغه، حکمت۱۰۶.</ref>. به همین [[دلیل]] [[خدای سبحان]] [[بندگان]] عالمش را با صفت [[خشیت]] میستاید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>. اینان هستند که در مقابل [[خدای متعال]] [[خشیت]] [[حقیقی]] به معنای [[خضوع]] در ظاهر و [[باطن]] و [[احساس مسئولیت]] و [[وظیفه]] کامل کامل دارند دارند و بدان عمل میکنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۴۳؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>
معنای بالا را در [[آیات]] دیگری مانند [[آیه]] ۲۳ [[سوره احقاف]] و [[آیه]] ۵۵ [[سوره نمل]] دیده می‌شود. البته باید توجه داشت از منظر [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]]، فقدان [[عقل عملی]] در کسی، هر چند از [[علم فراوان]] و [[عقل نظری]] برخوردار باشد، برابر با [[جهل]] است. [[خدای متعال]] در مورد [[حضرت یوسف]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>. همین [[انسان]] صاحب [[علم]] هنگامی که با [[اغوا]] و [[وسوسه]] [[زنان]] [[مصر]] مواجه می‌شود به [[پروردگار]] خویش میگوید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>؛ یعنی اگر [[شر]] اینان را از من نگردانی و [[عقل]] من [[مقهور]] خواسته‌های آنان شود علمم تبدیل به [[جهل]] خواهد شد. بیان لطیف [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به همین مطلب اشارت دارد: «چه بسیار است دانشمندی که جهلش او را کشته، در حالی که علمش با او است، اما به حالش سودی نمی‌دهد»<ref>{{متن حدیث|رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُه}}؛‌ نهج البلاغه، حکمت۱۰۶.</ref>. به همین [[دلیل]] [[خدای سبحان]] [[بندگان]] عالمش را با صفت [[خشیت]] میستاید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>. اینان هستند که در مقابل [[خدای متعال]] [[خشیت]] [[حقیقی]] به معنای [[خضوع]] در ظاهر و [[باطن]] و [[احساس مسئولیت]] و [[وظیفه]] کامل کامل دارند دارند و بدان عمل میکنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۴۳؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>
خط ۵۰: خط ۵۰:
# '''[[جاهلیت]] در [[رفتار]]:''' در آیۀ {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی  مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. از [[زنان پیامبر]] خواسته شده تا در خانه‌های خود بمانند و زیبایی‌های خود را برای [[خودنمایی]] به دیگران نشان ندهند. [[خداوند]] در این [[آیه]] [[خودنمایی]] [[زنان]] را به [[جاهلیت]] نسبت می‌‌دهد و آن را نامطلوب می‌‌شمارد.
# '''[[جاهلیت]] در [[رفتار]]:''' در آیۀ {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی  مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. از [[زنان پیامبر]] خواسته شده تا در خانه‌های خود بمانند و زیبایی‌های خود را برای [[خودنمایی]] به دیگران نشان ندهند. [[خداوند]] در این [[آیه]] [[خودنمایی]] [[زنان]] را به [[جاهلیت]] نسبت می‌‌دهد و آن را نامطلوب می‌‌شمارد.
# [[جاهلیت]] در [[حکم]] و [[تشریع]]: در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.</ref>. از [[پیامبر]] خواسته شده در صورتی که [[اهل کتاب]] برای [[داوری]] نزد او آمدند بر اساس [[وحی]] میان آنان [[قضاوت]] کند و خواست طرفین را در نظر نگیرد؛ آن گاه [[تمایل]] متشاکیان به [[داوری]] جانبدارانه، [[داوری]] [[جاهلی]] دانسته شده و در برابر [[داوری الهی]] قرار گرفته است<ref>التبیان، ج ۳، ص ۵۲۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref>.
# [[جاهلیت]] در [[حکم]] و [[تشریع]]: در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.</ref>. از [[پیامبر]] خواسته شده در صورتی که [[اهل کتاب]] برای [[داوری]] نزد او آمدند بر اساس [[وحی]] میان آنان [[قضاوت]] کند و خواست طرفین را در نظر نگیرد؛ آن گاه [[تمایل]] متشاکیان به [[داوری]] جانبدارانه، [[داوری]] [[جاهلی]] دانسته شده و در برابر [[داوری الهی]] قرار گرفته است<ref>التبیان، ج ۳، ص ۵۲۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref>.
# '''[[جاهلیت]] در [[حمیّت]] و [[ارتباط]] و انتساب:''' در آیۀ {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>« آن گاه که کافران در دلها ناموس و حمیّت، آن هم حمیّت جاهلیّت پروردند» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>. بر اساس [[روایات]] در ماجرای [[صلح حدیبیه]] [[قریشیان]] براساس [[تعصب قومی]] خود، انجام برخی امور را بر خود ننگ می‌‌دانستند و از این رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن الرحیم و نیز حذف [[وصف]] [[رسول]] [[اللّه]] برای [[حضرت محمد]]{{صل}} از [[پیمان]] [[نامه]] [[حدیبیه]] پافشاری می‌‌کردند که این [[رفتار]] در [[سوره فتح]]، [[حمیت جاهلی]] (حالت [[خشم]] و [[تعصب]] [[خشم]] آلود)  خوانده شده است<ref>جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.</ref>.
# '''[[جاهلیت]] در [[حمیّت]] و [[ارتباط]] و انتساب:''' در آیۀ {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>« آن گاه که کافران در دلها ناموس و حمیّت، آن هم حمیّت جاهلیّت پروردند» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>. بر اساس [[روایات]] در ماجرای [[صلح حدیبیه]] [[قریشیان]] براساس [[تعصب قومی]] خود، انجام برخی امور را بر خود ننگ می‌‌دانستند و از این رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن الرحیم و نیز حذف وصف [[رسول]] [[اللّه]] برای [[حضرت محمد]]{{صل}} از [[پیمان]] [[نامه]] [[حدیبیه]] پافشاری می‌‌کردند که این [[رفتار]] در [[سوره فتح]]، [[حمیت جاهلی]] (حالت [[خشم]] و [[تعصب]] [[خشم]] آلود)  خوانده شده است<ref>جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.</ref>.


مشتقات واژۀ [[جاهلیت]] در برخی از [[آیات]] دیگر نیز به کار رفته است مانند: {{متن قرآن|الْجَاهِلِينَ}}<ref>سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|الْجَاهِلُونَ}}<ref>سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|الْجَاهِلِ}}<ref>سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|جَهَالَةٍ}}<ref>سوره نساء، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|تَجْهَلُونَ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref> و {{متن قرآن|يَجْهَلُونَ}}<ref>سوره انعام، آیه ۱۱۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]].</ref>
مشتقات واژۀ [[جاهلیت]] در برخی از [[آیات]] دیگر نیز به کار رفته است مانند: {{متن قرآن|الْجَاهِلِينَ}}<ref>سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|الْجَاهِلُونَ}}<ref>سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|الْجَاهِلِ}}<ref>سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|جَهَالَةٍ}}<ref>سوره نساء، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|تَجْهَلُونَ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref> و {{متن قرآن|يَجْهَلُونَ}}<ref>سوره انعام، آیه ۱۱۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]].</ref>
خط ۶۸: خط ۶۸:
در [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی  مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. نیز از [[زنان پیامبر]] خواسته شده تا در خانه‌های خود بمانند و زیبایی‌های خود را برای [[خودنمایی]] به دیگران نشان ندهند. [[خداوند]] در این [[آیه]] [[خودنمایی]] [[زنان]] را به [[جاهلیت]] نسبت می‌‌دهد و آن را نامطلوب می‌‌شمارد.
در [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی  مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. نیز از [[زنان پیامبر]] خواسته شده تا در خانه‌های خود بمانند و زیبایی‌های خود را برای [[خودنمایی]] به دیگران نشان ندهند. [[خداوند]] در این [[آیه]] [[خودنمایی]] [[زنان]] را به [[جاهلیت]] نسبت می‌‌دهد و آن را نامطلوب می‌‌شمارد.


در [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند  و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه۲۶.</ref> که از رخدادهای [[صلح حدیبیه]] و [[فتح مکه]] در سال هشتم سخن می‌‌گوید، سومین کاربرد [[جاهلیت]] صورت گرفته است. بر اساس [[روایات]] [[شأن]] نزولی، در ماجرای [[صلح حدیبیه]] [[قریشیان]] براساس [[تعصب قومی]] خود، انجام برخی امور را بر خود عار و ننگ می‌‌دانستند و از این رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن [[الرحیم]] و نیز حذف [[وصف]] [[رسول]] اللّه برای [[محمد]] از [[پیمان]] [[نامه]] [[حدیبیه]] پافشاری می‌‌کردند که این [[رفتار]] در [[سوره فتح]]، [[حمیت جاهلی]] خوانده شده است<ref>جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.</ref>؛ ولی بر اساس گزارشی دیگر، [[قریش]] که [[پیامبر]] را [[قاتل]] [[پدران]] و [[برادران]] خود می‌‌دانست، حضور [[پیامبر]] را در [[مکه]] برای مراسم [[حج]] عار می‌‌شمرد، ازاین رو [[قرآن]] ممانعت [[قریش]] از انجام مراسم [[حج]] را [[حمیت جاهلی]] و نادرست می‌‌داند<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۰.</ref>.
در [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند  و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه۲۶.</ref> که از رخدادهای [[صلح حدیبیه]] و [[فتح مکه]] در سال هشتم سخن می‌‌گوید، سومین کاربرد [[جاهلیت]] صورت گرفته است. بر اساس [[روایات]] [[شأن]] نزولی، در ماجرای [[صلح حدیبیه]] [[قریشیان]] براساس [[تعصب قومی]] خود، انجام برخی امور را بر خود عار و ننگ می‌‌دانستند و از این رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن [[الرحیم]] و نیز حذف وصف [[رسول]] اللّه برای [[محمد]] از [[پیمان]] [[نامه]] [[حدیبیه]] پافشاری می‌‌کردند که این [[رفتار]] در [[سوره فتح]]، [[حمیت جاهلی]] خوانده شده است<ref>جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.</ref>؛ ولی بر اساس گزارشی دیگر، [[قریش]] که [[پیامبر]] را [[قاتل]] [[پدران]] و [[برادران]] خود می‌‌دانست، حضور [[پیامبر]] را در [[مکه]] برای مراسم [[حج]] عار می‌‌شمرد، ازاین رو [[قرآن]] ممانعت [[قریش]] از انجام مراسم [[حج]] را [[حمیت جاهلی]] و نادرست می‌‌داند<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۰.</ref>.


آخرین کاربرد واژه [[جاهلیت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه۵۰.</ref> است. در این [[سوره]] از [[پیامبر]] خواسته شده در صورتی که [[اهل کتاب]] برای [[داوری]] نزد او آمدند بر اساس [[وحی]] میان آنان [[قضاوت]] کند و خواست طرفین را در نظر نگیرد؛ آن گاه [[تمایل]] متشاکیان به [[داوری]] جانبدارانه، [[داوری]] [[جاهلی]] دانسته شده و در برابر [[داوری الهی]] قرار گرفته است. [[مفسران]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گزارش‌هایی متفاوت آورده‌اند؛ بر اساس گزارشی [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنی نضیر]] به [[دلیل]] [[برتری]] خود بر [[بنی قریظه]] که هر دو در [[یثرب]] [[زندگی]] می‌‌کردند، قراردادی را بر آنان تحمیل و دیه اعضای خود را بیش از دیه اعضای [[بنی قریظه]] تعریف کرده بودند. پس از [[مهاجرت]] [[پیامبر]]، در اختلافی میان این دو [[قبیله]] به [[داوری]] نزد [[پیامبر]] آمدند و [[بنی نضیر]] [[انتظار]] داشت جانب او در [[داوری]] رعایت شود و [[پیمان]] سابق [[تأیید]] گردد؛ ولی [[قرآن]] آن را نادرست دانست و [[پیامبر]] به [[برابری]] دیه آن دو [[قبیله]] [[حکم]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۲۱۲؛ اسباب النزول، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.</ref>. در گزارش دیگری آمده است که [[یهودیان]] [[داوری]] [[پیامبر]] را درباره دو زناکار [[یهودی]] نپذیرفتند که این [[آیه]] نازل شد<ref>التبیان، ج ۳، ص ۵۲۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
آخرین کاربرد واژه [[جاهلیت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه۵۰.</ref> است. در این [[سوره]] از [[پیامبر]] خواسته شده در صورتی که [[اهل کتاب]] برای [[داوری]] نزد او آمدند بر اساس [[وحی]] میان آنان [[قضاوت]] کند و خواست طرفین را در نظر نگیرد؛ آن گاه [[تمایل]] متشاکیان به [[داوری]] جانبدارانه، [[داوری]] [[جاهلی]] دانسته شده و در برابر [[داوری الهی]] قرار گرفته است. [[مفسران]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گزارش‌هایی متفاوت آورده‌اند؛ بر اساس گزارشی [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنی نضیر]] به [[دلیل]] [[برتری]] خود بر [[بنی قریظه]] که هر دو در [[یثرب]] [[زندگی]] می‌‌کردند، قراردادی را بر آنان تحمیل و دیه اعضای خود را بیش از دیه اعضای [[بنی قریظه]] تعریف کرده بودند. پس از [[مهاجرت]] [[پیامبر]]، در اختلافی میان این دو [[قبیله]] به [[داوری]] نزد [[پیامبر]] آمدند و [[بنی نضیر]] [[انتظار]] داشت جانب او در [[داوری]] رعایت شود و [[پیمان]] سابق [[تأیید]] گردد؛ ولی [[قرآن]] آن را نادرست دانست و [[پیامبر]] به [[برابری]] دیه آن دو [[قبیله]] [[حکم]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۲۱۲؛ اسباب النزول، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.</ref>. در گزارش دیگری آمده است که [[یهودیان]] [[داوری]] [[پیامبر]] را درباره دو زناکار [[یهودی]] نپذیرفتند که این [[آیه]] نازل شد<ref>التبیان، ج ۳، ص ۵۲۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۰

مقدمه

جاهلیت، عنوان دوره‌ای از تاریخ عرب است که دارای بار معنایی منفی است و از تاریکی، شرارت، حقد، کینه و نادانی حکایت می‌کند و اسلام در پی‌آن دوران ظهور کرد و بخش مهمی از رسالت پیامبرخدا(ص) در طی۲۳ سال بعثت، در مبارزه و رویارویی با اندیشه‌های جاهلی آن عصر بوده و بیشترین چالش‌ها را با پرورش یافتگان و حامیان فرهنگ منحط عصر جاهلیت داشته است و نیز بسیاری از آیات قرآن؛ چه به صراحت و چه با اشاره، ناظر به نگاه و تفکّر آن دوران بوده که اندیشه جاهلی و رفتار و کردار ناپسند آنان را به نقد کشیده و محکوم کرده است. پس اگر با این نگاه به عصر جاهلیت بنگریم، ضرورت بحث درباره آن، روشن می‌گردد[۱]‌.

امروزه واژه جاهلیت بیان کننده اموری نادرست یا ناشایست است؛ ارزش‌ها، باورها، آداب و عادات نادرستی که در برابر آموزه‌های پیامبر اکرم(ص) و دین اسلام قرار گرفت، مانند: زنده به گور کردن دختران، برخی ازدواج‌های زشت (از جمله: ازدواج مَقْتجنگ‌ها و خونریزی‌های قبایل، جایگاه منحط زنان در جامعه، پیروی کورکورانه از پدران، تبرّج و خودنمایی زنان و اموری از این دست همواره وضعیت جاهلی را به خاطر می‌‌آورند، در نتیجه مفهوم جاهلیت در رویارویی با مفهوم اسلام معنا یافته، به دوره ای خاص اطلاق می‌‌شود. چنین تصوری از معنای جاهلیت بی اشکال نیست؛ زیرا محدود ساختن صفات و عادات ناشایست به دوره، جغرافیا و مردم معینی، فاقد توجیه است؛ چرا که بشر همواره با صفات ناشایست همراه بوده و هست، از این رو آنچه اهمیت دارد دریافت معنای جاهلیت در کاربردهای عصر پیامبر است و دیگر کاربردها بیانگر معانی متأخر جاهلیت در گفتمان‌های بعدی‌اند.

حکم جاهلیّت، حمیت جاهلیّت، تبرج جاهلیّت و ظن جاهلیّت از معدود کاربردهای قرآنی واژه جاهلیت‌اند که تأمل در آنها چندان به وضوح معنا نمی‌افزاید و مشخص نمی‌شود که این واژه بیانگر چه معنایی است و آیا می‌‌توان آن را معادل بدی، زشتی و مانند آنها دانست یا معنای متمایز آن بر هر امر نامطلوبی تطبیق پذیر نیست[۲].

معناشناسی

مهناشناسی جهل

جاهلیت، "مصدر صناعی" و از ریشه «جهل» است. جهل دارای معنای روشنی است و نیاز چندانی به تعریف ندارد: {{عربی{الجهل نقیض العلم}}[۳]. راغب اصفهانی نیز همین معنا را معنای اصلی جهل شمرده و آن را تهی بودن نفس از دانش می‌داند. او به دو کاربرد دیگر جهل در قرآن اشاره می‌کند: ۱. پنداشتن چیزی بر خلاف آنچه که هست؛ ۲. انجام دادن کاری بر خلاف آنچه که باید انجام شود[۴]. بررسی آیات مربوط به جهل نشان می‌دهد واژه‌های «تجهلون»، «یجهلون» و «جاهلون»، بیشتر در معنای اخیر به کار رفته‌اند؛ یعنی درباره انجام دادن کاری بر خلاف آنچه که باید انجام شود. قرآن کریم در آیاتی متعدد، جهل را درباره رفتارهای غلط به کار برده است؛ مثلاً از آیه زیر به خوبی می‌توان دریافت که «تمسخر» یکی از مصادیق است: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۵]. در آیاتی دیگر نیز برخی از «رفتارها» قلمداد شده است؛ برای نمونه، قوم لوط را در حالی «قوم جاهل» معرفی کرده که آنها از طهارت و پاکی خاندان لوط آگاهی کامل داشتند، ولی می‌خواستند آنها را به جرم «طاهر بودن»! از شهر بیرون کنند[۶]. همچنین گمراهانی آگاه و مستبصر! را جاهل تلقی کرده است[۷]. آیه‌ای دیگر نیز قومی را جاهل معرفی کرده که معجزه روشن حضرت موسی(ع) را دیدند و به سلامت از دریا گذشتند، با این حال تصمیم به بازگشت به بت‌پرستی گرفتند[۸]. آیاتی دیگر نیز قومی را جاهل نامیده که اطرافیان حضرت هود(ع) را مورد تحقیر و اهانت قرار دادند[۹].

در قرآن برخی از مرادف‌های جهل نیز مانند «فقدان علم و عقل و شعور»، نه درباره بی‌سوادان بلکه درباره "رفتارهای غلط" آمده است؛ رفتارهایی مانند: نفاق[۱۰]، قوم‌گرایی[۱۱]، تمسخر نماز[۱۲]، دروغ‌گویی، حسد و کینه‌ورزی[۱۳] و لجاجت و عناد[۱۴].

مادّه جهل با این معنا در دو بخش از آیات آمده است: بخش اول آیاتی که درباره رویارویی جاهلان با رسالت انبیا و مؤمنان است و بخش دوم آیاتی که این ماده را با عنوان «جاهلیت» ذکر کرده و درباره مواضع خاصی بحث می‌کند[۱۵]. بنابراین مباحث مربوط به جاهلیت در قرآن به هیچ روی منحصر در آیات چهارگانه‌ای نیست که در آنها به «جاهلیت» تصریح شده است[۱۶].

کاربرد واژه «جاهلیت» در قرآن

با توجه به قرآنی بودن واژه «جاهلیت»، معنای اصطلاحی آن را باید در کاربردهای قرآن جستجو کرد. این واژه در ۴ موضع قرآن به حالت مضاف الیه و با مضاف‌هایی چون «ظنّ»، «حکم»، «حمیّه» و «تبرج»، در آیات زیر آمده است:

  1. ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ[۱۷]. منظور از ظنّ جاهلی، گمان‌های غلطی بود که پس از جنگ احد در ذهن برخی افراد شکل گرفت. این گروه پس از شکست لشکر اسلام، نسبت به حقانیت دین دچار تردید شده و گفتند: اگر ما بر حق بودیم، پس چرا شکست خوردیم؟ گمانشان این بود که خداوند باید به صورت قهری و جبری، سپاه پیامبرش را ـ که سپاه حق است ـ پیروز گرداند[۱۸] یا گمان می‌کردند شکستشان جبری و از سوی خدا مقدر شده است و آنان در این میان هیچ کاره بوده‌اند. چنین برداشت‌های جبرگرایانه، متأثر از آن پندار جاهلی بود که خدایان را پشتیبانان شکست‌ناپذیری می‌دانستند[۱۹] و به تعبیر قرآن، از خدایان امید نصرت قطعی داشتند و همین امید، آنان را به پرستش خدایان آن‌چنانی کشانیده بود[۲۰].
  2. ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۲۱]. این آیه برای نکوهش کردن یهود است، به این دلیل که آنها با آنکه اهل کتاب بودند، از احکام هواپرستانه جاهلیت پیروی می‌کردند؛ احکامی که از کتاب آسمانی و منبع وحی سرچشمه نگرفته بود[۲۲] و با تأثیر از جامعه جاهلی، احکام تبعیض آمیز را بر احکام عادلانه ترجیح می‌دادند. مخاطبان این آیه تنها یهودیان مدینه نیستند، بلکه هر کس حکم غیر خدا را طلب کند، از حکم خدا خارج شده و حکم جاهلیت را برگزیده است؛ چه در عصر جاهلیت باشد و چه بعد از آن[۲۳].
  3. ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۲۴]. این آیه حاکی از حمیت جاهلی دشمنان رسول خداست که پس از انعقاد پیمان صلح حدیبیه بین مکه و مدینه نازل شد[۲۵]؛ آن هنگام که شراره‌های تعصب از دل مشرکان سر برآورد تا مسلمانان را که قبلا مردان قبیله آنها را کشته بودند، به شهر خود راه ندهند و از نوشتن نام خدا و رسولش جلوگیری کنند.
  4. ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى[۲۶].[۲۷]

معناشناسی قرآنی جهل

واژه «جهل» به همراه مشتقات آن مانند جاهل، جاهلین، جاهلون، جهاله، تجهلون، یجهلون و جاهلیه ۲۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است که چهار مورد آن به کلمه «جاهلیت» اختصاص دارد. ما ابتدا به مفهوم عمومی جهل در قرآن میپردازیم، سپس به طور خاص مفهوم قرآنی جاهلیت را مورد بحث قرار خواهیم داد[۲۸].

مفهوم جهل در قرآن

محدوده معنایی واژه جهل در قرآن کریم از «ناآگاهی» غیرمذموم تا «ناآگاهی» (مذموم و افکار و اعمال خلاف عقل، به شرح و تفکیکی که در پی میآید، گسترش می‌یابد:

جهل به معنای نا آگاهی غیرمذموم

جهل در یک مورد خلاف معنای علم، آن هم به معنای غیرمذموم، به کار رفته است. خدای متعال در آیه ۲۷۳ بقره به مسلمانان دستور میدهد به فقرایی که در راه خدا کسب‌و‌کار و معاش خود را از دست داده‌اند مدد رسانند و در وصف این فقیران میفرماید: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ[۲۹]، جاهل در این آیه صرفا به معنای کسی است که اطلاع از موضوعی ندارد، بی‌آنکه ذمی متوجه او باشد. متضاد این نوع جهل، یعنی علمی که شایسته مدحی نیست و فضیلت به شمار نمی‌رود، در خود قرآن کریم به کار رفته است. به عنوان نمونه خداوند در آیه ۶۰ سوره بقره فرموده است: ﴿وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ[۳۰]. علم در این آیه به معنای مطلق دانستن و شناخت است[۳۱]. 

جهل به معنای افکار و اعمال خلاف علم و عقل

واژه جهل در این معنا بیشترین کاربرد را در قرآن کریم دارد. برای درک بهتر این مطلب ناگزیر باید در معنای عقل و علم تأمل بیشتری روا داشت.

همان‌طور که گفتیم عقل در لغت از حبس و امساک گرفته شده و در اصطلاح قوه‌ای است که انسان به وسیله آن از حیوانات ممتاز می‌شود، در مقام نظر و واقعیت (هست‌ها و نیست‌ها) میتواند کلیت واقعیات اشیا و امور را درک کند و در مقام تشخیص ملاکات عمل(بایدها و نبایدها) خوبی‌ها و بدی‌ها را تشخیص دهد و انسان را به سوی انجام خوبی‌ها و وانهادن بدی‌ها برانگیزاند. بر این اساس عقل به دو بُعد نظری و عملی تقسیم می‌شود. عقل نظری به تبیین واقعیت اشیا میپردازد و عقل عملی انگیزه انجام اعمال صواب و ترک منکرات را در انسان ایجاد می‌کند. معنای اول عقل گرچه عین علم نیست، ولی بسیار به آن نزدیک است و در حقیقت علم ماده و محتوای تعقل است. این مطلب را، با تعمق در آیۀ ﴿وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ[۳۲] نیز می‌توان دریافت.

بنابراین میتوان «جهل» را هم در مقابل «علم» قرار داد و هم در مقابل «عقل»؛ از این رو امام صادق(ع) در حدیث مشهور جنود عقل و جهل، ابتدا جهل را در مقابل عقل قرار داده و سپس در مقام برشمردن جنود آن دو، علم را از جنود عقل و جهل متضاد با علم را از جنود جهل متضاد با عقل قرار داده است. بر این اساس، علم ماده عقل نظری است و در مقابل آن، جهل نظری قرار میگیرد. جهل به این معنا در برخی آیات قرآن کریم به کار رفته است. خدای سبحان می‌فرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ[۳۳]. در این آیه کریمه سخن این است که اگر ما معجزاتی از قبیل نزول ملائکه و سخن گفتن با مردگان و محشور ساختن آنان را نشان دهیم، اثر ندارند و بدون اینکه خدا بخواهد برای مشرکان ایمان به وجود نمی‌آید[۳۴]. مشرکان از فهم این مطلب که تمام علل به خدای متعال ختم میشوند و در طول اراده او قرار میگیرند عاجزند و از علم و تعقل نسبت به این موضوع خود را محروم کرده‌اند. از لحن کلام حضرت حق و دقت در این مطلب که جهل را در قالب فعل مضارع «یجهلون» استعمال فرموده، بر میآید که مشرکان در این آیه مورد سرزنش قرار گرفته‌اند و جهل آنان جهلی مذموم است؛ گویا میفرماید چرا عقل خود را به کار نمی‌گیرید و مدام جهل میورزید و از درک این مطلب عاجز میمانید. عقل به معنای نظری و صرف فهم مطلبی در برخی آیات قرآن کریم نیز به کار رفته است. قرآن کریم میفرماید: ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۳۵]. خداوند به مسلمانان خطاب می‌کند آیا طمع دارید کسانی که کلام خدا (تورات) را میشنوند و بعد از تعقل و فهم آن، به تحریف آن دست مییازند و به این کار زشتشان علم و آگاهی نیز دارند، به آیین شما بگروند؟! علم به کار رفته در این آیه به معنای دانستن و شناخت موضوعی است.

عقل به معنای دوم (عقل عملی) همان است که راوی می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم عقل چیست؟ ایشان فرمودند: «عقل چیزی است که به واسطه آن خدای رحمان عبادت می‌‌شود و بهشت به دست می‌‌آید»[۳۶]. عقل به این معنا فراوان در قرآن به کار رفته است است و بیشترین کاربرد واژه جهل در مقابل این معنا از عقل قرار میگیرد. واژه «جهاله» چهار بار در چهار آیه قرآن کریم در معنای یاد شده به کار رفته است. سه مورد از آن مربوط به توبۀ کسانی است که از روی جهل مرتکب گناه شده‌اند[۳۷]؛ به عنوان نمونه میفرماید: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۳۸]. جهل در این موارد به معنای غلبه شهوت، غضب و... بر عقل است که از قوای جهل به شمار می‌روند. در این حالت گرچه گناهکار علم به خطاکار بودن خود دارد، ولی به دلیل مغلوب شدن عقلش، علم او نیز بی‌اثر و مساوی با جهل شده است[۳۹]. لفظ «جهاله» در کاربرد دیگر خود در ضمن آیه «نبأ» و موضوع خبر فاسق استعمال شده و معنای بالا در آن وجود دارد[۴۰].

معنای مذکور در آیه ۶۷ سوره بقره نیز دیده می‌شود: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۴۱]. در این آیه کریمه خدای سبحان از زبان حضرت موسی بنی اسرائیل را به ذبح گاوی دستور میدهد و حضرت موسی در مقابل سخن جاهلانه آنان از اینکه در زمره جاهلان قرار گیرد به خدا پناه میبرد. آنان میگویند آیا ما را به تمسخر گرفته‌ای و وی در پاسخ، تمسخر را نشانه جهل و خود را از آن مبرا میداند. آری تمسخر نیز چیزی جز مغلوب شدن عقل در برابر نفس و جهل نیست. به این مطلب که تمسخر از جلوات بی‌عقلی است، در آیه ۵۸ سوره مائده اشاره شده است: ﴿وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ[۴۲].

در آیه ۱۳۸ سوره اعراف نیز بنی اسرائیل از موسی(ع) می‌خواهند که بتی به سان گوساله‌پرستان برای آنان فراهم کند، آن حضرت در پاسخ میفرماید: ﴿إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ. شرک و کفر چنان در رأس قله جهل مینشیند که ساحت عقل آدمی را چه در مرتبت نظر و چه در مرحله عمل یکسره مملو از جهالت می‌کند، از این رو در قرآن کریم در وصف آنان آمده است: ﴿أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۴۳] و ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۴۴].

معنای بالا را در آیات دیگری مانند آیه ۲۳ سوره احقاف و آیه ۵۵ سوره نمل دیده می‌شود. البته باید توجه داشت از منظر قرآن کریم و روایات شریف، فقدان عقل عملی در کسی، هر چند از علم فراوان و عقل نظری برخوردار باشد، برابر با جهل است. خدای متعال در مورد حضرت یوسف میفرماید: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا[۴۵]. همین انسان صاحب علم هنگامی که با اغوا و وسوسه زنان مصر مواجه می‌شود به پروردگار خویش میگوید: ﴿قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۴۶]؛ یعنی اگر شر اینان را از من نگردانی و عقل من مقهور خواسته‌های آنان شود علمم تبدیل به جهل خواهد شد. بیان لطیف امیر المؤمنین(ع) به همین مطلب اشارت دارد: «چه بسیار است دانشمندی که جهلش او را کشته، در حالی که علمش با او است، اما به حالش سودی نمی‌دهد»[۴۷]. به همین دلیل خدای سبحان بندگان عالمش را با صفت خشیت میستاید: ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[۴۸]. اینان هستند که در مقابل خدای متعال خشیت حقیقی به معنای خضوع در ظاهر و باطن و احساس مسئولیت و وظیفه کامل کامل دارند دارند و بدان عمل میکنند[۴۹].[۵۰]

واژه‌شناسی جاهلیت

واژۀ جاهلیت در چهار آیه از آیات مدنی مطرح گردیده و هر بار دارای مصداق جدیدی است که عبارت‌اند از:

  1. جاهلیت در افکار و سوء اعتقاد: نخستین بار در آیۀ ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِنْكُمْ ۖ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ[۵۱]. این آیه درباره گروهی از مسلمانان سخن می‌‌گوید که در اندیشه خود هستند و گمان دارند در رویارویی با قریش کشته خواهند شد. آنان خواهان شرکت نکردن در این نبرد بودند؛ ولی ترس از آن داشتند که تصمیمشان با واکنشی ناخوشایند از سوی خداوند همراه شود، از همین رو از پیامبر پرسیدند: آیا می‌‌توانیم خواسته ای داشته باشیم؟ خداوند در پاسخ به آنان فرمود که این اللّه است که درخواست (امر) می‌‌کند؛ به عبارت دیگر در این آیه خداوند خود را متولی مؤمنان دانسته، از آنان می‌‌خواهد به خواسته‌های او تن دهند و نگرانی به دل راه ندهند. در این بخش از آیه، نگرش این افراد به خداوند نادرست و نگرشی جاهلی به شمار آمده است[۵۲].
  2. جاهلیت در رفتار: در آیۀ ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى[۵۳]. از زنان پیامبر خواسته شده تا در خانه‌های خود بمانند و زیبایی‌های خود را برای خودنمایی به دیگران نشان ندهند. خداوند در این آیه خودنمایی زنان را به جاهلیت نسبت می‌‌دهد و آن را نامطلوب می‌‌شمارد.
  3. جاهلیت در حکم و تشریع: در آیه ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۵۴]. از پیامبر خواسته شده در صورتی که اهل کتاب برای داوری نزد او آمدند بر اساس وحی میان آنان قضاوت کند و خواست طرفین را در نظر نگیرد؛ آن گاه تمایل متشاکیان به داوری جانبدارانه، داوری جاهلی دانسته شده و در برابر داوری الهی قرار گرفته است[۵۵].
  4. جاهلیت در حمیّت و ارتباط و انتساب: در آیۀ ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ[۵۶]. بر اساس روایات در ماجرای صلح حدیبیه قریشیان براساس تعصب قومی خود، انجام برخی امور را بر خود ننگ می‌‌دانستند و از این رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن الرحیم و نیز حذف وصف رسول اللّه برای حضرت محمد(ص) از پیمان نامه حدیبیه پافشاری می‌‌کردند که این رفتار در سوره فتح، حمیت جاهلی (حالت خشم و تعصب خشم آلود) خوانده شده است[۵۷].

مشتقات واژۀ جاهلیت در برخی از آیات دیگر نیز به کار رفته است مانند: ﴿الْجَاهِلِينَ[۵۸]، ﴿الْجَاهِلُونَ[۵۹]، ﴿الْجَاهِلِ[۶۰]، ﴿جَهَالَةٍ[۶۱]، ﴿تَجْهَلُونَ[۶۲] و ﴿يَجْهَلُونَ[۶۳].[۶۴]

بسامد واژگان برگرفته شده از ماده جهل، در قرآن چندان فراوان نیست. از این ماده ۱۰ بار به صورت صفت فاعلی ﴿ الْجَاهِلِينَ[۶۵] ۶ بار، ﴿ الْجَاهِلُونَ [۶۶] ۳ بار، ﴿ الْجَاهِلُ [۶۷] یک بار، ۴ بار به صورت مصدر ﴿جَهَالَةٍ [۶۸] و ۵ بار در ساخت فعل جمع ﴿ تَجْهَلُونَ[۶۹] ۴ بار و ﴿ يَجْهَلُونَ[۷۰] یک بار در قرآن استفاده شده است. این در حالی است که واژه علم و مشتقات بسیار متنوع آن در قرآن بیش از ۷۰۰ بار کاربرد یافته که بیانگر رواج گسترده آن است.

در موارد فراوانی در قرآن، برای بیان مفهوم نادانی، ندانستن و بی‌اطلاعی، از نفی دانستن استفاده شده است؛ از جمله ﴿ بِغَيْرِ عِلْمٍ [۷۱]، ﴿ لَا عِلْمَ لَنَا [۷۲]، ﴿مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ [۷۳]، ﴿ لَا يَعْلَمُ [۷۴]، ﴿ مَا يَعْلَمُهُمْ[۷۵]، ﴿ لَا يَعْلَمُهُمْ [۷۶]، ﴿ لَا يَعْلَمُونَ[۷۷] و ﴿ لَا تَعْلَمُونَ[۷۸][۷۹]، از این رو ضرورتی برای کاربرد جهل وجود نخواهد داشت، مگر آنکه معنایی متفاوت را برساند.

در دائره المعارف قرآن لیدن نیز مدخل جاهلیت به عصر نادانی ارجاع شده است[۸۰]. واژه جهل در متون اسلامی گاه در برابر عقل کاربرد یافته است؛ ولی با توجه به اینکه واژه عقل در مفهوم خرد کاربرد متأخری داشته و در پی عصر ترجمه آغاز شده، نمی‌توان از کاربرد آن در صدر اسلام اطمینان داشت، زیرا مشتقات عقل در ادبیات جاهلی به مفهوم مهار و مهار زدن بوده است[۸۱].

در کاربرد دیگری در صدر اسلام، ابوالحکم، از سران قریش در میان مسلمانان به ابوجهل شهرت یافت[۸۲]. در این کاربرد جهل در برابر حکمت قرار گرفته است که معنای آن در آن دوره، خودداری از کارهایی است که فساد در پی می‌‌آورد[۸۳]. حکمای عرب کسانی بودند که سخنانشان حکمت و درس زندگی تلقی می‌‌شد و در قالب شعر و ضرب المثل در سطح جامعه گسترش می‌‌یافت[۸۴].

در قرآن کریم لقمان حکیم معرفی شده است. وی در وصیت خود به فرزندش، شرک را بزرگ ترین ستم معرفی کرد؛ به عبارت دیگر، لقمان حکیم در گفتمان وحی، دیگران را به توحید فرا می‌‌خواند و از این رو شرک منافی با حکمت خواهد بود ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۸۵].در تورات نیز چنین کاربردی وجود دارد[۸۶]. علاوه بر معانی گفته شده، گلدزیهر و ایزوتسو جاهلیت را معادل توحش و در برابر حِلم معنا کرده اند[۸۷].

توجه به این نکته اهمیت دارد که مصدر "جهالت" چه مفاهیمی را منتقل نمی‌کرده تا واژه جاهلیت که براساس قواعد ادبی مصدر جعلی است به کار رود. واژه جاهلیت تنها در آیات مدنی به کار رفته است؛ نخستین بار در آیه ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۸۸] و در شرح رخدادهای نبرد احد از این واژه استفاده شده است. این آیه درباره گروهی از مسلمانان سخن می‌‌گوید که در اندیشه خود هستند و گمان دارند در رویارویی با قریش کشته خواهند شد. آنان خواهان شرکت نکردن در این نبرد بودند؛ ولی از آن بیم داشتند که تصمیمشان با واکنشی ناخوشایند از سوی خدا همراه شود، از همین رو از پیامبر پرسیدند: آیا می‌‌توانیم خواسته ای داشته باشیم؟ خداوند در پاسخ به آنان فرمود که این اللّه است که درخواست (امر) می‌‌کند؛ به عبارت دیگر در این آیه خداوند خود را متولی مؤمنان دانسته، از آنان می‌‌خواهد به خواسته‌های او تن دهند و نگرانی به دل راه ندهند. در این بخش از آیه، نگرش این افراد به خداوند نادرست و نگرشی جاهلی به شمار آمده است. بنا به گزارش کلبی، عرب پیش از اسلام، اللّه را آفریننده می‌‌دانست و در زندگی آنان نقش دیگری نداشت[۸۹].

در آیه ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۹۰]. نیز از زنان پیامبر خواسته شده تا در خانه‌های خود بمانند و زیبایی‌های خود را برای خودنمایی به دیگران نشان ندهند. خداوند در این آیه خودنمایی زنان را به جاهلیت نسبت می‌‌دهد و آن را نامطلوب می‌‌شمارد.

در آیه ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۹۱] که از رخدادهای صلح حدیبیه و فتح مکه در سال هشتم سخن می‌‌گوید، سومین کاربرد جاهلیت صورت گرفته است. بر اساس روایات شأن نزولی، در ماجرای صلح حدیبیه قریشیان براساس تعصب قومی خود، انجام برخی امور را بر خود عار و ننگ می‌‌دانستند و از این رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن الرحیم و نیز حذف وصف رسول اللّه برای محمد از پیمان نامه حدیبیه پافشاری می‌‌کردند که این رفتار در سوره فتح، حمیت جاهلی خوانده شده است[۹۲]؛ ولی بر اساس گزارشی دیگر، قریش که پیامبر را قاتل پدران و برادران خود می‌‌دانست، حضور پیامبر را در مکه برای مراسم حج عار می‌‌شمرد، ازاین رو قرآن ممانعت قریش از انجام مراسم حج را حمیت جاهلی و نادرست می‌‌داند[۹۳].

آخرین کاربرد واژه جاهلیت در آیه ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۹۴] است. در این سوره از پیامبر خواسته شده در صورتی که اهل کتاب برای داوری نزد او آمدند بر اساس وحی میان آنان قضاوت کند و خواست طرفین را در نظر نگیرد؛ آن گاه تمایل متشاکیان به داوری جانبدارانه، داوری جاهلی دانسته شده و در برابر داوری الهی قرار گرفته است. مفسران در شأن نزول این آیه گزارش‌هایی متفاوت آورده‌اند؛ بر اساس گزارشی قبیله یهودی بنی نضیر به دلیل برتری خود بر بنی قریظه که هر دو در یثرب زندگی می‌‌کردند، قراردادی را بر آنان تحمیل و دیه اعضای خود را بیش از دیه اعضای بنی قریظه تعریف کرده بودند. پس از مهاجرت پیامبر، در اختلافی میان این دو قبیله به داوری نزد پیامبر آمدند و بنی نضیر انتظار داشت جانب او در داوری رعایت شود و پیمان سابق تأیید گردد؛ ولی قرآن آن را نادرست دانست و پیامبر به برابری دیه آن دو قبیله حکم کرد[۹۵]. در گزارش دیگری آمده است که یهودیان داوری پیامبر را درباره دو زناکار یهودی نپذیرفتند که این آیه نازل شد[۹۶][۹۷].

ریشه واژه جاهلیت

جاهلیت، برگرفته از «جهل» است، البته نه آن جهلی که نقیض و مقابل «علم» است بلکه از جهل به معنای خیره سری و پرخاشگری و شرارت. و در مقابل آن، اسلام به معنای تسلیم است و طاعت خدای عزوجل و رفتار و کردار بزرگوارانه[۹۸]‌.

برخی دیگر از لغت دانان چنین معنا کرده اند: جهل جهلاً وجهالةً: حماقت و بی‌خردی و ستم‌گری و خیره سری نمود و جاهل به معنای کم خردی وستیزه جویی کردن و عکس «مجامله» است که خوش رفتاری و نرم خویی است[۹۹] و جهل با این معنا، در مواردی از «قرآن» و «حدیث» و «اشعار عربی‌» عصر جاهلی آمده و از قرینه مقابله همین معنی حاصل می‌شود.

در قرآن کریم آمده است‌: ﴿قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۱۰۰]. قرآن در اینجا ریشخند را نشانه کم خردی و خیره سری دانسته و فرموده است: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[۱۰۱]. در این آیه، رفتاری چون «آرام راه رفتن» و «سخن ملایم گفتن» و «سلام‌» و «فروتنی‌»، در برابر شرارت و پرخاشگری اهل جاهلیت قرار گرفته است[۱۰۲]‌.

ظنّ جاهلیت

برخی مردمانِ عهد جاهلیت، اگر چه بت می‌پرستیدند، اما پرستش بت‌ها را برای تقرّب به خدا انجام می‌دادند و در عین حال دارای عقایدی بودند که گذشته از بت‌پرستی، رنگ جاهلیت نیز داشت و خداوند از آن به عنوان «ظن جاهلیت» یاد می‌کند و بقایای آن اندیشه جاهلی هنوز در برخی افراد تازه مسلمان باقی مانده بود و درگیر و دار حوادث و پیش آمدها بروز می‌کرد و خود را نشان می‌داد؛ از جمله گروهی بودند که بعد از شکست مسلمانان در جنگ اُحد، خداوند از آنان چنین یاد می‌کند: ﴿وَ طَائفَةٌ قَدْ أَهَمَّتهُْمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيرَْ الْحَقّ‏ِ ظَنَّ الجَْهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الْأَمْرِ مِن شىَ‏ْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كلَُّهُ لِلَّهِ يخُْفُونَ فىِ أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كاَنَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شىَ‏ْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَهُنَا[۱۰۳] و این دسته از مسلمانان مردمانی بودند که خداوند آنان را به خودشان واگذاشته بود و جز خود به چیز دیگری نمی‌اندیشیدند و اندیشه‌ای جز حفظ زندگی و حیات دنیوی خود نداشتند و از آن می‌هراسیدند که مبادا در چنبره مرگ بیفتند و به دین و به چیزی روی نمی‌آوردند مگر برای بهره‌مندی از امور دنیوی و به این ظن و گمان روی به دین می‌آوردند که عاملی شکست ناپذیر است، چون خدا راضی به پیروزی و غلبه دشمنانش نمی‌شود اگر چه از جهت ظاهری آنان تمام اسباب پیروزی و غلبه دشمنانش نمی‌شود‌، اگر چه از جهت ظاهری آنان تمام اسباب پیروزی را داشته باشند و به هر حال اینان تا دین به سودشان است دین دارند و چون کار واژگونه شود و به هدف خود نرسد‌، بر می‌گردند.

و اینکه به خدا گمان باطل دارند، از «ظنون» جاهلیت است که خداوند را به امری می‌ستایند و توصیف می‌کنند که ستایش و توصیف حق و درستی نیست بلکه از اوصافی است که اهل جاهلیت خدا را به آن می‌ستودند و آن گفته آنان است: «هَلْ لَنا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَیْ‌ء» که خداوند کار را به دست آنان اندازد و خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که پاسخ دهد: ﴿قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كلَُّهُ لِلَّهِ؛ زیرا آنان می‌پنداشتند برخی امور به نفع آنان است ـ چه اسباب آن را فراهم کنند یا فراهم نکنند ـ ولی چون شکست خوردند و دسته‌ای کشته شدند در این عقیده به تردید افتاده‌اند.

روشن است آنچه آنان برای خود بر خدا لازم می‌دانستند، چیره شدن و پیروزی بود و این پندار را به جهت اسلام آوردن خود داشتند و گمان می‌کردند که دین در هر حال شکست ناپذیر است و به دنبال آن دین داران هم شکست نمی‌خورند چون بر خدا لازم است آنان را یاری کند، بدون هیچ قید و شرطی و این ظن و گمانِ ناحق و باطلی است و ظن جاهلیت است..؛ زیرا برخی مشرکان جاهلیت معتقد بودند که خداوند خالق همه چیز است و برای هر صنف و دسته‌ای از حوادث؛ مانند رزق و حیات و... و برای هر نوعی از انواع هستی چون انسان، زمین و... رب و پروردگاری است که هیچ‌گاه در چیزی که اراده کند شکست نمی‌خورد، لذا این ربّ‌ها و خدایان را می‌پرسیدند تا روزیشان دهد و سعادتشان بخشد و از بدی‌ها و آسیب‌ها حفظشان کند و خداوند سبحان را چون ملک و پادشاه بزرگی می‌دانستند. که هر دسته از رعیت و بخشی از حکومتش را به والی تام الاختیاری سپرده که هر چه می‌خواهد در منطقه تحت نفوذش و حوزه حکومتش انجام دهد.

به هرحال هرکس چنین گمان برد که دینِ حق در ظاهر و در آغازِ کار شکست‌ناپذیر است و پیامبرکه نخستین دریافت‌کننده آن از حق بوده و سختی آن را تحمل کرده، نباید در دعوت مردم به دین، شکست بخورد یا این که کشته شود یا بمیرد، چنین ظنی در مورد خدا حق نیست و ظن جاهلیت است و برای خدا شریک قائل شدن است که پیامبر را «ربّ» بپندارد که امر پیروزی و غنیمت یافتن را به او واگذار کرده باشد با اینکه خداوند شریک ندارد‌؛ ﴿الْأَمْرَ كلَُّهُ لِلَّهِ[۱۰۴].[۱۰۵]

تبرّج جاهلیت

﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى[۱۰۶]. تبرّج‌؛ یعنی خود آرایی و آراستن و نمایاندن بر دیگران؛ چون برج که از دور معلوم و مشهود است و در اینجا به این معنا است که زن زینت خود را برای مردان اجنبی بنمایاند که این کاری زشت است[۱۰۷] و خویشتن آراستن و آراسته از خانه بیرون آمدن زنان[۱۰۸]. ولی آنچه در آیه از آن پرهیز داده شده، شیوه تبرّج جاهلیت است؛ یعنی آراستن به شیوه مردم جاهلیت ممنوع است و اکنون باید دید مورّخان و مفسّران شیوه آراستن زنان جاهلی و بیرون آمدن از خانه را چگونه گزارش کرده‌اند: خودنمایی و برتری‌جویی ننمایید که توجه دیگران را به خود جلب نمایید؛ یعنی در مقابل اجنبی، به گفتار یا کردار و رفتار و حرکت ناز و کرشمه ظاهر نشوید این کار زنان جاهلیت است[۱۰۹]. طبرسی گفته تبرج جاهلیت که نهی شده است یعنی به شیوه و عادت زنان جاهلی از خانه خارج نشوید و زینتهای خود را آشکار نکنید چنانکه آنان که آشکار می‌کردند و برخی نقل کرده‌اند که زنان جاهلی مقنعه بر سر می‌افکندند ولی آن را گره نمی‌زدند و از زیر آن زیور آلاتشان آشکار بود وبرخی گفته‌اند تبرج جاهلیت اولی: اینکه مردم جاهلی روا می‌داشتند که یک زن با همسرش و دوست همسر فراهم آیند و نیمه بالا تنه برای همسرش و نیمه دیگر برای دوستش[۱۱۰].[۱۱۱]

حمیت جاهلیت

﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ[۱۱۲]. حمیّة‌؛ یعنی دفاع متعصبانه از خود، ستیزه‌جویی و ننگ و عار داشتن از چیزی، بیزاری و دلتنگی و خود بزرگ بینی. از ویژگی‌ها و خصوصیات مردم جاهلیت که در قرآن از آن یاد شده، «حمیّة جاهلیت‌» است که برای روشن شدن مفهوم و چگونگی ظهور و بروز آن در میان مردم، لازم است فضا و وضعیتی که موجب شد خداوند از آن به عنوان حمیّة جاهلیت یاد کرد، ترسیم شود تا این شیوه اخلاقی و رفتاریِ جاهلی را بهتر بشناسیم.

در سال ششم هجرت، پیامبر به قصد «عمره» از مدینه عزم مکه نمود. چون بیم آن می‌رفت که قریش به جنگ با او برخیزند، پیامبر برای آنکه اعلام کند هدف زیارت دارد نه قصد جنگ، اوّلاً ابتدا فرمان داد که یاران با سلاح کامل بیرون نیایند و تنها شمشیر با خود همراه ببرند ولی نه آخته بلکه در غلاف باشد. ثانیاً شتران قربانی که همراه آورده‌اند و به آن «هَدی‌» می‌گویند «اِشعار» نماید؛ یعنی کوهان آن را خون‌آلود کند تا همگان بدانند که برای عمره آمده است و سر جنگ ندارد و ثالثاً قلاده‌هایی که از نعل برگردن شتران آویخته‌اند تا معلوم شود برای زیارت آمده‌اند[۱۱۳]. لکن با همه این تدابیر، چون قریش از آمدن پیامبر آگاه شد، با زنان و کودکان در ذی طوی گرد آمدند و سوگند یاد کردند که پیامبر را به مکه راه ندهند[۱۱۴].

پیامبر(ص) در اقدام بعدی‌، دو نماینده نزد قریش فرستاد تا اعلام کند قصد جنگ ندارد و فقط برای زیارت خانه خدا آمده است، لکن قریش مرکب یکی را پی‌کرد و دیگری را بازداشت نمود[۱۱۵] و همچنان در عزم خود اصرار می‌کرد و قریش نیز چهار نماینده و سفیر پی در پی برای مذاکره با پیامبر فرستاد و پیامبر به هر یک تفهیم کرد و اعلام نمود که شترها را برای قربانی آورده است و علامت‌گذاری کردند و به قصد زیارت آمدند نه برای جنگ و با اینکه آنان به قریش گزارش دادند نپذیرفتند و همچنان سوگند می‌خوردند که هرگز تن نخواهیم داد که عرب بگوید محمد به زور وارد مکه شده است‌[۱۱۶].

به هر حال این «حمیت جاهلی» و تعصب و ستیزه‌جویی و ننگ و عار داشتن از اینکه پیامبر وارد مکه شود و خود بزرگ بینی غلط قریش موجب گشت مانع از ورود پیامبر به مکه شوند و سرانجام کار به صلح حدیبیه انجامید و در مقابل این تعصب تند و آتشین، اگر لطف و رحمت پروردگار در حق مسلمانان نبود سرانجام کار، بسیار سخت و سنگین می‌شد‌؛ چراکه چندین مورد خشونت و تعصب تند قریش، می‌توانست آتش خشم مسلمانان را بر انگیزاند[۱۱۷]‌.

حکم جاهلیت

﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۱۱۸]. برای روشن شدن معنای «حکم جاهیت»، باید به دو آیه پیش از این توجه و دقت شود که عبارت‌اند از‌:

  1. ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ[۱۱۹].
  2. ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ[۱۲۰].

بعد از اینکه خداوند در دو آیه پی در پی تأکید می‌کند بر طبق آنچه نازل شد، حکم کند و فرمان و دستور حکم خداوند اجرا شود، می‌فرماید ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا؛ زیرا احکام و شرایع نازل شده از جناب پروردگار حق است و احکام دیگر، جز حکم جاهلیت و برخاسته از هوای نفس چیز دیگری نیست و آنان که از حکم حق روگردان‌اند، با این کار خود چه می‌خواهند؟! حکم جاهلیت می‌خواهند؟ درحالی که هیچ کس نیکوتر از خدا حکمی ندارد[۱۲۱].

بنابراین، در احکام، همیشه امر دایر است بین سلب و ایجاب. اگر حکم نازل از جانب خداوند است، حق است. پس حکم مقابل آن‌، که از جانب حق نیست، برخاسته از هوا و خواهش نفسانی است. در آیه مورد بحث نیز به همین معنا دلالت دارد؛ زیرا حکم به ستم‌؛ چه دانسته و چه ندانسته ظلم است و همچنین کسی که ندانسته حکم به حق کند، از نوع حکم بر اساس هوا و هوس است ـ و حکم جاهلیت است ـ و قرآن از آن نهی کرد آنجا که فرمود: ﴿فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ[۱۲۲].[۱۲۳]

«جاهلیت» گسترده‌تر از «ندانستن» و فراتر از یک دوره زمانی

از بررسی ۴ آیه‌ای که به جاهلیت در آنها تصریح شده است، می‌توان دریافت جاهلیت عرصه‌های گسترده‌ای را در بر می‌گیرد؛ مثلاً «حکم جاهلی» نشانگر نهی قرآن از جاهلیت سیاسی است و «ظن جاهلی» از جاهلیت اعتقادی حکایت می‌کند. «حمیت جاهلی» نیز به ابعاد فرهنگی آن نظر دارد و در نهایت «تبرج جاهلی» به جنبه اخلاقی جاهلیت اشاره کرده است.

در آیه مربوط به «تبرّج» که واژه «أولی» به عنوان صفت زمانی آمده است، شاید نگرش تاریخی را بر جاهلیت تأیید کند، ولی نهی قرآن از اعمال شبیه دوره «جاهلیت اولی»، خود بهترین گواه بر آن است که این رفتارها قابل تکرار در زمان‌ها و جوامع دیگر حتی جوامع اسلامی هستند و به همین جهت، برخی مفسران در تعیین مصداق زمانی جاهلیت «ثانیه» یا جاهلیت «اخری» بحث کرده و نظرات گوناگونی داده‌اند[۱۲۴]. بنابراین همه این آیات، جاهلیت را فراتر از یک پدیده تاریخی مطرح کرده‌اند. گرچه اسلام تاریخ را به دو قسمت می‌کند، زندگی هر شخص را نیز به دو قسمت اسلامی و جاهلی تقسیم می‌کند. بنابراین جاهلیت یک صفت شخصی نیز می‌تواند باشد، نه یک دوره تاریخی و به معنای «پیش از اسلامی»[۱۲۵].

همچنین از ۴ آیه معروفی که واژه صریح «جاهلیت» در آنها ذکر شده است؛ فهمیده می‌شود جاهلیت در مقابل علم و دانایی قرار نگرفته است؛ مثلاً در آیه ۱۵۴ سورة آل عمران، به جای آنکه از علم و دانش در برابر «ظنّ جاهلیت» سخن به میان آید، از ایمان به خداوند سخن رفته است.

همچنین در آیه دوم (مائده / ۵۰) ملاحظه شد که «حکم جاهلی» در برابر احکام «علمی» قرار نگرفته، بلکه با «حکم الهی» رودررو شده است؛ به ویژه با توجه به اینکه نزول آیه درباره قوم یهود و کسانی است که در شناخت پیامبر هیچ مشکل علمی نداشتند.

همین گونه در آیه سوم (فتح / ۲) آنچه در برابر «حمیت جاهلی» قرار دارد، «سکینه الهی» است، نه آرامش و وقار «علمی». در چهارمین آیه (احزاب / ۱۳۰) نیز در نقطة مقابل «تبرج جاهلی» (که یک رفتار ناشایست است)، علم مصطلح قرار نگرفته است، بلکه بحث اطاعت الهی و نماز و پوشش قرار دارد[۱۲۶].

پانویس

  1. ر.ک: گودرزی، علی، مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»، ص ۵۰.
  2. اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹؛ فرهنگ قرآن، واژه «جاهلیّت».
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۲، ص۴۰۲.
  4. راغب اصفهانی، مفردات، ص۳۰۹.
  5. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.
  6. سوره نمل، آیه ۵۵ ـ ۵۶؛ سوره اعراف، آیه ۸۲.
  7. سوره عنکبوت، آیه ۳۸.
  8. سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  9. سوره هود، آیه ۲۷ ـ ۲۹.
  10. سوره بقره، آیه ۱۳.
  11. سوره نساء، آیه ۴۶؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  12. سوره مائده، آیه ۵۸.
  13. سوره یوسف، آیه ۱۶.
  14. سوره انعام، آیه ۱۱۱.
  15. شمس‌الدین، محمد مهدی، بین الجاهلیة و الاسلام، ص ۲۳۸.
  16. ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم».
  17. «آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند»؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  18. طباطبایی، المیزان، ج۴، ص ۴۶.
  19. ابن‌هشام،، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۷.
  20. سوره یس، آیه ۷۴.
  21. «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
  22. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۵.
  23. کلینی، کافی، ج۷، ص۴۰۷؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۴۹؛ مغنیه، التفسیر الکاشف، ج۳، ص۱۷۰.
  24. «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
  25. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۲۰۱.
  26. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  27. ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم».
  28. ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»، ش ۸ پیاپی ۹۰.
  29. «نادان آنان را- از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.
  30. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنان‌که) هر دسته‌ای از مردم آبشخور خویش را باز می‌شناخت» سوره بقره، آیه ۶۰.
  31. ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»، ش ۸ پیاپی ۹۰.
  32. «و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و آنها را جز دانشوران درنمی‌یابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.
  33. «و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو می‌فرستادیم و مردگان با ایشان سخن می‌گفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد می‌آوردیم سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی می‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۱.
  34. طباطبایی، ۱۴۱۷: ۷/۳۲۰.
  35. «آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.
  36. «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ‌»، کافی، ج۱، ص۱۱.
  37. نساء: ۱۷؛ انعام: ۵۴؛ نحل: ۱۱۹.
  38. «(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام می‌دهند سپس زود توبه می‌کنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را می‌پذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.
  39. مکارم، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۱۳.
  40. سوره حجرات، آیه ۶.
  41. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.
  42. «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.
  43. «ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.
  44. «(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.
  45. «و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.
  46. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  47. «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُه»؛‌ نهج البلاغه، حکمت۱۰۶.
  48. «از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
  49. طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۴۳؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۴۷.
  50. ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»، ش ۸ پیاپی ۹۰.
  51. « پس از آن غم، خدا شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش، گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی هنوز در غم جان خود بودند و از روی نادانی به خدا گمان ناحق می‌بردندد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  52. الاصنام، ص ۳۳.
  53. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  54. «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
  55. التبیان، ج ۳، ص ۵۲۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸۷.
  56. « آن گاه که کافران در دلها ناموس و حمیّت، آن هم حمیّت جاهلیّت پروردند» سوره فتح، آیه ۲۶.
  57. جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.
  58. سوره بقره، آیه ۶۷.
  59. سوره فرقان، آیه ۶۳.
  60. سوره بقره، آیه ۶۷.
  61. سوره نساء، آیه ۱۷.
  62. سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  63. سوره انعام، آیه ۱۱۱.
  64. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹.
  65. سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
  66. سوره فرقان، آیه ۶۳.
  67. سوره بقره، آیه ۲۷۳.
  68. سوره نساء، آیه ۱۷.
  69. سوره نمل، آیه ۵۵.
  70. سوره انعام، آیه ۱۱۱.
  71. سوره انعام، آیه۱۰۸.
  72. سوره بقره، آیه۳۲.
  73. سوره اسراء، آیه۳۶.
  74. سوره نمل، آیه ۶۵.
  75. سوره کهف، آیه ۲۲.
  76. سوره ابراهیم، آیه ۹.
  77. سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
  78. سوره نحل، آیه ۴۳.
  79. المعجم المفهرس، «علم».
  80. Encyclopeadia of the Quran, Jahiliyya.
  81. فرهنگ تطبیقی، ج ۲، ص ۵۷۷، «عقل».
  82. فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۸، «حکم».
  83. فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۸، «حکم».
  84. المفصل، ج ۸، ص ۳۳۸ - ۳۳۹.
  85. «و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بی‌نیازی ستوده است و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۲- ۱۳.
  86. کتاب مقدس، اشعیا، ۴۴: ۲۵.
  87. See: Encyclopeadia of the Quran, Age of Ignorance.
  88. «آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ می‌گفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بی‌گمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان می‌دارند که بر تو آشکار نمی‌کنند، می‌گویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمی‌شدیم، بگو: اگر در خانه‌هایتان (نیز) می‌بودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاه‌های خویش بیرون می‌آمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دل‌هایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره آل عمران، آیه۱۵۴.
  89. الاصنام، ص ۳۳.
  90. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  91. «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه۲۶.
  92. جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.
  93. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۰.
  94. «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه۵۰.
  95. جامع البیان، ج ۵، ص ۲۱۲؛ اسباب النزول، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.
  96. التبیان، ج ۳، ص ۵۲۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸۷.
  97. اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹.
  98. مقایس اللغه.
  99. المنجد، ماده «جهل».
  100. «گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.
  101. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  102. ر.ک: گودرزی، علی، مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»، ص ۵۰ ـ ۵۲.
  103. «و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند و درباره خدا، گمان هاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران‏] جاهليت مى ‏بردند. مى‏ گفتند: «آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟» بگو: «سررشته كارها [شكست يا پيروزى‏]، يكسر به دست خداست.» آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‏ داشتند، كه براى تو آشكار نمى‏ كردند. مى‏ گفتند: «اگر ما را در اين كار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در اينجا كشته نمى ‏شديم.» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  104. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان‌، ج۴، صص۴۸ ـ ۴۷.
  105. ر.ک: گودرزی، علی، مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»، ص ۵۵ ـ ۵۶.
  106. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  107. ابن اثیر، النهایه‌، مصباح المنیر‌، فیومی: ماده برج.
  108. لسان التنزیل، ص۱۰.
  109. مصطفوی، حسن، التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم‌.
  110. طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۷ - ۸، ص۳۵۶.
  111. ر.ک: گودرزی، علی، مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»، ص ۵۷.
  112. «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند» سوره فتح، آیه ۲۶.
  113. ابن هشام، السیره النبویه‌، چاپ بیروت‌، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۰۴.
  114. ابن هشام‌، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، ج۳، ص۲۰۴؛ آیینه تاریخ پیامبر اسلام..
  115. ابن هشام‌، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، ج۳، ص۲۰۴؛ آیینه تاریخ پیامبر اسلام..
  116. روضه الصفا، ص۲۷۱.
  117. ر.ک: گودرزی، علی، مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»، ص ۵۸ ـ ۶۰.
  118. «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
  119. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.
  120. «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند» سوره مائده، آیه ۴۹.
  121. تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۵۵.
  122. «پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.
  123. ر.ک: گودرزی، علی، مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»، ص ۶۱.
  124. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۴۱۶؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۲۱۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۹۰.
  125. ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص۲۵۸.
  126. ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم».