ناکثین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بنده خدا' به 'بنده خدا'
جز (جایگزینی متن - 'کلیه' به 'کلیه')
جز (جایگزینی متن - 'بنده خدا' به 'بنده خدا')
خط ۳۶: خط ۳۶:
معاویه از [[تسلط]] بر [[اداره امور]] [[شام]] برخوردار بود و امکاناتی در [[اختیار]] داشت که هرگونه می‌خواست می‌توانست آنها را بکار گیرد، وی با [[مردم]] شام هیچ‌گونه مشکلی نداشت؛ زیرا [[شامیان]] از آن [[زمان]] که با [[اسلام]] آشنا شدند، تنها [[خاندان ابو سفیان]] را که از ناحیه [[خلیفه]] بر آنان [[فرمانروایی]] می‌کردند، شناختند.
معاویه از [[تسلط]] بر [[اداره امور]] [[شام]] برخوردار بود و امکاناتی در [[اختیار]] داشت که هرگونه می‌خواست می‌توانست آنها را بکار گیرد، وی با [[مردم]] شام هیچ‌گونه مشکلی نداشت؛ زیرا [[شامیان]] از آن [[زمان]] که با [[اسلام]] آشنا شدند، تنها [[خاندان ابو سفیان]] را که از ناحیه [[خلیفه]] بر آنان [[فرمانروایی]] می‌کردند، شناختند.


قبل از معاویه برادرش [[یزید]] [[حاکم]] شام بود، از سویی [[سرزمین شام]] دور از مرکز [[خلافت]] بود و این خود، به اندازه کافی به آن [[آرامش]] و توان و [[قدرت]] می‌بخشید. معاویه برای دامن زدن به آشوبی که در اثر [[کشته شدن عثمان]] شعله ور بود، فعالیّت [[سیاسی]] خویش را آغاز کرد تا به [[سود]] خود از آن بهره بگیرد؛ لذا طلحه و زبیر را به گونه‌ای مخاطب ساخت که برای ورود در [[مبارزه]] جدّی بر [[ضد]] [[امام علی]] {{ع}} در آنها [[آز]] و [[طمع]] و [[امید]] و [[آرزو]] شعله‌ور شود و بدین‌سان [[آشوب]] و [[فتنه]] در مرکز خلافت فزونی یافت و معاویه طی نامه‌ای به زبیر، چنین نوشت: به [[بنده]] [[خدا]] زبیر [[امیر المؤمنین]]، از [[معاویة بن ابو سفیان]]... [[درود]] بر تو.
قبل از معاویه برادرش [[یزید]] [[حاکم]] شام بود، از سویی [[سرزمین شام]] دور از مرکز [[خلافت]] بود و این خود، به اندازه کافی به آن [[آرامش]] و توان و [[قدرت]] می‌بخشید. معاویه برای دامن زدن به آشوبی که در اثر [[کشته شدن عثمان]] شعله ور بود، فعالیّت [[سیاسی]] خویش را آغاز کرد تا به [[سود]] خود از آن بهره بگیرد؛ لذا طلحه و زبیر را به گونه‌ای مخاطب ساخت که برای ورود در [[مبارزه]] جدّی بر [[ضد]] [[امام علی]] {{ع}} در آنها [[آز]] و [[طمع]] و [[امید]] و [[آرزو]] شعله‌ور شود و بدین‌سان [[آشوب]] و [[فتنه]] در مرکز خلافت فزونی یافت و معاویه طی نامه‌ای به زبیر، چنین نوشت: به [[بنده خدا]] زبیر [[امیر المؤمنین]]، از [[معاویة بن ابو سفیان]]... [[درود]] بر تو.


اما بعد؛ من از مردم شام برایت [[بیعت]] گرفته‌ام و آنان پاسخ مثبت داده و چونان گله‌های گوسفندی که به بازار فروش آورند رام شده‌اند، تو [[مردم کوفه]] و [[بصره]] را دریاب، مبادا پسر [[ابو طالب]] بر تو پیشی بگیرد؛ زیرا با [[بیعت گرفتن]] از مردم این دو [[شهر]]، جای دیگری باقی نخواهد ماند و پس از تو برای [[طلحة بن عبید الله]] بیعت گرفتم، شما [[خون‌خواهی عثمان]] را [[علم]] کنید و مردم را بدان فرا خوانید و در این راستا باید بکوشید و آستین [[همت]] بالا زنید، [[خداوند]] شما را [[پیروز]] و دشمنانتان را [[خوار]] گرداند<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.
اما بعد؛ من از مردم شام برایت [[بیعت]] گرفته‌ام و آنان پاسخ مثبت داده و چونان گله‌های گوسفندی که به بازار فروش آورند رام شده‌اند، تو [[مردم کوفه]] و [[بصره]] را دریاب، مبادا پسر [[ابو طالب]] بر تو پیشی بگیرد؛ زیرا با [[بیعت گرفتن]] از مردم این دو [[شهر]]، جای دیگری باقی نخواهد ماند و پس از تو برای [[طلحة بن عبید الله]] بیعت گرفتم، شما [[خون‌خواهی عثمان]] را [[علم]] کنید و مردم را بدان فرا خوانید و در این راستا باید بکوشید و آستین [[همت]] بالا زنید، [[خداوند]] شما را [[پیروز]] و دشمنانتان را [[خوار]] گرداند<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش