بحث:تربیت فرزند در معارف و سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
«هر که فرزندش به سن ازدواج برسد و [[توانایی مالی]] داشته باشد که او را همسر دهد و ندهد و از فرزند خطایی سرزند، گناهش بر گردن اوست».
«هر که فرزندش به سن ازدواج برسد و [[توانایی مالی]] داشته باشد که او را همسر دهد و ندهد و از فرزند خطایی سرزند، گناهش بر گردن اوست».
عدم تحریک [[غریزه جنسی]] والدین با [[رفتار]] و گفتار، [[آموزش]] و توجه دادن و [[تشویق]] به [[پاکدامنی]] قبل از ازدواج و آموزش مهارت‌های [[زندگی]] و معرفی شاخص‌های همسر مناسب و فراهم کردن مقدمات ازدواج فرزند جوان، از لوازم توجه به غریزه جنسی و [[تربیت]] صحیح [[فرزندان]] است که بر عهده والدین است.<ref>[[حامد ولی‌زاده|ولی‌زاده، حامد]]، [[سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۵۹</ref>.
عدم تحریک [[غریزه جنسی]] والدین با [[رفتار]] و گفتار، [[آموزش]] و توجه دادن و [[تشویق]] به [[پاکدامنی]] قبل از ازدواج و آموزش مهارت‌های [[زندگی]] و معرفی شاخص‌های همسر مناسب و فراهم کردن مقدمات ازدواج فرزند جوان، از لوازم توجه به غریزه جنسی و [[تربیت]] صحیح [[فرزندان]] است که بر عهده والدین است.<ref>[[حامد ولی‌زاده|ولی‌زاده، حامد]]، [[سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۵۹</ref>.
==نکات سه‌گانه==
در پایان باید به سه نکته و اصل اساسی در [[تربیت فرزندان]] اشاره کرد:
۱. بستر آموزش و [[تربیت فرزند]] که باید در تمام مراحل زندگی [[انسان]] نیز وجود داشته باشد، باید بر پایه [[محبت]] و [[پیروی از پیامبر]]{{صل}} و [[معصومین]]{{عم}} و آشنایی با [[قرائت قرآن]] و [[مفاهیم آن]] باشد که خود می‌تواند امر تربیت را آسان‌تر کند و بر کیفیت آن بیفزاید. از سوی دیگر ارائه روش‌های متنوع و الگوهای گوناگون و متفاوت در شرایط مختلف نیز باید بر اساس محبت و نشان دادن [[انسان‌های کامل]] باشد؛ از این رو [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بزرگ مربی [[بشریت]] فرمودند:
{{متن حدیث|ادّبوا اولادكم على ثلث خصال حبّ نبيّكم و حبّ اهل بيته و تلاوة القرآن}}<ref>کنز العمال، ح۴۵۴۱۱؛ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۱۰۴، ح۲۲۷۴۸.</ref>؛
«[[فرزندان]] را بر سه ویژگی [[تربیت]] کنید: [[دوست داشتن]] پیامبرتان، [[دوست داشتن اهل بیت]]{{عم}} او و [[قرآن]] خواندن».
۲. از امور دیگری که در [[تعلیم و تربیت]] فرزند باید بدان توجه کرد، مسئله [[زمان]] و مکان است. پدر و مادر باید بدانند که فرزندشان برای [[زندگی]] در میان [[نسل]] دیگری آماده می‌شود؛ بنابراین در [[انتخاب]] روش‌ها و ابزارهای لازم جهت [[آموزش]] و تربیت و [[آداب]] و رسومی که [[کودک]] می‌آموزد، باید [[وسواس]] و دقت کافی به [[خرج]] دهند، به عبارتی دیگر [[آداب و سنن]] و روش‌ها و ابزارهای [[آموزشی]] و [[تربیتی]] [[حاکم]] بر زمان [[والدین]] با روش‌های متداول [[آینده]] و یا زمان [[یادگیری]] کودک متفاوت است و آنچه تغییرپذیر نیست، اصول آموزشی و تربیتی است که در مورد همه [[انسان‌ها]]، در هر جا و هر زمانی که زندگی کنند ثابت و با پرجاست؛ برای مثال [[دروغ]]، [[ظلم]]، [[بی‌سوادی]]، [[هرزگی]] و بی‌قیدی همیشه و در همه جا [[زشت]] و ناپسندیده است و [[صداقت]]، [[وفاداری]]، [[پایبندی]] به قول و قرار و [[عدالت]] همیشه [[زیبا]] و [[پسندیده]] است.
امیرالمؤمنین علی{{ع}} در سفارشی به والدین به این نکته توجه داده‌اند:
{{متن حدیث|لا تقسروا أولادكم على آدابكم فإنهم مخلوقون لزمان غير زمانكم}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۷، ح۱۰۲.</ref>؛
«فرزندانتان را با [[اخلاق]] و آداب خود تربیت نکنید؛ زیرا آنان برای زندگی در زمانی غیر از زمان شما [[خلق]] شده‌اند».
۳. فرزندان همیشه نیازمند [[حمایت]]، [[مراقبت]] و راهنمایی‌های والدین هستند. پدر و مادر نیز نباید فرزندان خود را از این [[الطاف]] و دعای خیرشان [[محروم]] کنند. با این [[حال]] باید بدانند که اوج این توجه و حمایت و مراقبت تا [[دوران جوانی]] فرزند است و از آن به بعد و زمانی که [[شخصیت]] کودک با هر خصوصیتی شکل گرفت، [[تغییر]] آن سخت و دشوار خواهد بود؛ از این رو سنگینی [[مسئولیت]] [[آموزش]] و [[تربیت فرزند]] از این پس برداشته می‌شود و [[والدین]] در صورت به ثمر رسیدن زحماتشان مأجور هستند و در صورت تلاش و عدم به بار نشستن کوشش‌هایشان نزد [[پروردگار]] معذور خواهند بود. پدر [[امت]] و پیام‌آور [[خوبی‌ها]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌فرمایند: «فرزند هفت سال آقا و سیّد (پدر و مادر) است، هفت سال خدمتکارو [[فرمانبردار]] (پدر و مادر) است و هفت سال دستیار و [[مشاور]] (پدر و مادر) است. اگر تا بیست و یک سالگی از کمکی که به او کرده‌ای [[راضی]] بودی (و [[تربیت]] نتیجه داد) که خوب و گرنه به شانه او بزن (و دیگر به [[حال]] خود رهایش کن) و تو درباره او نزد [[خداوند]] معذوری»<ref>{{متن حدیث|الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ رَضِيتَ أَخْلَاقَهُ لِإِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ إِلَّا فَاضْرِبْ عَلَى جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى}}؛ کنز العمال، ح۴۵۳۳۸؛ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۱۰۶، ح۲۲۷۶۱.</ref>.<ref>[[حامد ولی‌زاده|ولی‌زاده، حامد]]، [[سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۶۱</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۳

روش‌های تربیتی پیش از تولد

نقش و اهمیت توارث در تربیت

مؤلفان بهداشت روانی دوران پیش از تولد را از دو جنبه ژنتیک یا ارثی و محیطی کانون توجه قرار داده‌اند[۱]. محیط رَحِم و خصوصیات ژنتیک پدر و مادر نقش اساسی در تربیت فرزند و انتقال خصایص جسمانی، روحی و اخلاقی او دارند؛ بنابراین وراثت یکی از عوامل اساسی و مؤثر بر رشد و شخصیت کودک است. بخشی از کلمات اولیای دین تأثیر وراثت را با کلمه «عِرق» خاطر نشان کرده است. عرق، به معنای اصل و بن هر چیز از جمله اصل مردم است[۲]. عرق، در فرزند تأثیر بسیار دارد و خصوصیات فرزند جز از عرق پدر یا عرق مادر نیست[۳]. به علاوه، شباهت فرزند به خویشان مادر یا پدر به واسطه عرق است[۴]. بر این اساس، عرق در این متون مفهومی مشابه با نقش وراثت و ژن‌ها دارد. همچنین در کلمات اولیای دین «نصاب»[۵] به معنای نژاد و نسب و «حجز صالح»[۶] به معنای دامن، به تأثیر وراثت اشاره دارد. در همه موارد یاد شده، اولیای دین افراد را به اهمیت نقش وراثت در فرزند آگاه می‌کنند. بنابر روایات ذکر شده، اولین وظیفه والدین در تربیت کودک خویش، اصلاح نفس خویشتن است امام علی(ع) در بیانی جامع می‌فرمایند: اگر می‌خواهیم افراد دیگر از جمله فرزندانمان را درست تربیت کنیم، ابتدا باید از تربیت و اصلاح خود شروع کنیم: «کسی که خود را در مقام پیشوایی و امام مردم قرار می‌دهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد به تعلیم خویش پردازد و باید تأدیب کردن او به عملش پیش از تأدیب کردن به زبانش باشد. کسی که معلم و ادب کننده خویش است به احترام سزاوارتر از کسی است که آموزگار و تربیت کننده مردم است»[۷].

مصونیت فرزندان از خطرات و محفوظ ماندن آنها از آفات جسمی و روحی در گروی اصلاح پدران و مادران است. اگر پدران دارای صلاحیت اخلاقی و رستگار باشند، تأثیر مستقیمی در تربیت فرزند خواهند داشت و آنها را از سقوط در ورطه مهالک اخلاقی حفظ می‌کند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «‌إِنَّ اللَّهَ لَيُصْلِحُ بِصَلَاحِ الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِهِ»؛ «خداوند با صالح و نیک بودن یک مؤمن، رستگاری و سعادت فرزند او و فرزندان فرزند او را هم تأمین می‌کند»[۸]. و در حدیث دیگری می‌فرمایند: «يُحْفَظُ الْأَطْفَالُ بِأَعْمَالِ آبَائِهِمْ»؛ «با عمل صالح پدران، فرزندان از لغزش حفظ می‌شوند»[۹]. در قرآن کریم، تاثیرگذاری عمل صالح پدر را در سرنوشت فرزندان این‌گونه می‌یابیم که حضرت موسی و خضر(ع) دو پیامبر الهی، مأمور بازسازی دیواری خراب می‌شوند که متعلق به دو یتیمی است که پدری مؤمن و نیکوکار داشته‌اند: ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ[۱۰]. از مجموع این آیات و روایات روشن می‌شود که والدین اصل و ریشه‌اند و در شکل‌گیری و تکون جسمی و روحی فرزندان نقش مستقیم دارند. اگر پدر و مادر شایستگی جسمانی و اخلاقی داشته باشند، به طور طبیعی فرزند آنها نیز با استعداد و قابلیت‌های غیر قابل انکار روحی متولد خواهد شد.

انتخاب مادری صالح و یا پدری شایسته برای فرزندان یکی دیگر از وظایف والدین و حقوق فرزندان است؛ یعنی اینکه انسان افزون بر اینکه وظیفه دارد برای خود همسری مناسب اختیار کند باید صلاحیت و توانایی همسر خود در ایفای نقش پدری یا مادری را مورد توجه قرار دهد. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «فرزند سه حق بر گردن پدرش دارد: مادر خوبی برایش انتخاب کند؛ نام نیکویی بر او نهد و در تربیت او بکوشد»[۱۱]. از این رو در تعالیم اسلام تأکید بسیاری بر انتخاب همسری هماهنگ و هم‌کفو و سالم از لحاظ جسمی و روحی و باورهای دینی و ایمانی می‌شود که بخشی از تأکیدات به منظور فراهم آوردن زمینه مناسب برای پرورش فرزندان سالم از ابعاد مختلف روانی، اخلاقی و دینی است. امیرمؤمنان علی(ع) که خود به این امر توجه داشته‌اند و بدان عمل نموده‌اند درباره تأثیرپذیری و شباهت ظاهری امام حسن و امام حسین(ع) به پیامبر زیبائی‌ها‌(ع) می‌فرمایند: «هر کس می‌خواهد به سیمای پیامبر خدا(ص) از سر تا گردن نگاه کند به حسن بنگرد و هرکس می‌خواهد از گردن تا پای وی نگاه کند به حسین بنگرد. آن دو شباهت به وی را تقسیم کرده‌اند»[۱۲]. همچنین پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) امیر مؤمنان علی(ع) به برادرش عقیل که در نسب‌شناسی معروف بود و خانواده‌ها و قبائل را خوب می‌شناخت فرمود: می‌خواهم بانویی برای من پیدا کنی و از او خواستگاری نمایی که از خاندان شجاع و پرتوان و شیردل باشد. عقیل عرض کرد: چنین زنی را برای چه می‌خواهی؟ علی فرمود: برای اینکه دارای فرزند شجاع و دلیر گردد. عقیل گفت: چنین زنی در میان قبیله بنی کلاب وجود دارد او فاطمه (ام البنین) است که در عرب غیر از تو کسی پیدا نمی‌شود که شجاعت این خاندان را داشته باشد که نتیجه این ازدواج چهار فرزند رشید و شجاعی است که در حادثه کربلا جان خود را فدای امام زمان خویش کردند[۱۳].

همچنین از ازدواج با خویشاوندان نزدیک نهی شده است تا مانع از ایجاد فرزند و نسلی ضعیف و بیمار شود پیامبر خدا(ص) فرمود: «اغْتَرِبُوا لَا تُضْوُوا»؛ «لَا تَنْكِحُوا القَرَابَةَ القَرِيبَة فَإِنَّ الوَلَد يُخْلَقُ ضَاوِيّاً»[۱۴]؛ «کودک، نه تنها میراث‌دار خصوصیات ظاهری و جسمی پدر و مادر است، بلکه ویژگی‌های روحی و باطنی آنان نیز به فرزند منتقل می‌گردد امام علی(ع) می‌فرمایند: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ كَرَمِ الْأَعْرَاقِ‌»؛ «خوش اخلاقی دلیل کرامت ریشه‌هاست»[۱۵]. از این رو در آیات و روایات آموزه‌ها و هشدارهایی برای ازدواج دیده می‌شود برای نمونه ازدواج با فرد دارای بهره هوشی پایین نهی شده است. امام صادق(ع) از قول رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «‌إِيَّاكُمْ وَ تَزَوُّجَ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا ضَيَاعٌ وَ وُلْدُهَا ضِبَاعٌ»[۱۶]؛ «از ازدواج با زن احمق بپرهیز؛ زیرا همن ی با او تباهی است و فرزندانش کفتارصفت هستند».

همچنین از ازدواج با فرد شراب‌خوار و بداخلاق و غیره نهی شده است و در صورت ازدواج با این افراد توصیه شده است که به دنبال تولید نسلی از آنها نباشید؛ زیرا فرزندان سالمی نخواهند داشت: «وَ إِيَّاكَ أَنْ تُزَوِّجَ شَارِبَ الْخَمْرِ»[۱۷]. «به این ترتیب باید در انتخاب همسر، تأثیرات وراثتی افراد بررسی و اگر در فرد یا نزدیکان او مشکلات اخلاقی و روانی و جسمی وجود دارد، در گزینش فرد تردید و حتی او را برنگزیند. از این روست که امام(ع) می‌فرمایند: «فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِيعَيْنِ‌»[۱۸]؛ «گویا برادر همسر، در هم خوابگی حضور دارد». اشاره به تشابه وراثتی خواهر و برادر و تأثیرگذاری آنان در خصوصیات جسمی و روحی نسل آینده است پیامبر خدا(ص) نیز بر این امر تأکید می‌کنند و از ازدواج با زنان به خاطر زیبایی و یا ثروت آنها نهی می‌کنند و از سوی دیگر بر اهمیت خانواده همسر و توجه به آن در انتخاب همسر مناسب سفارش فرموده‌اند: «از سبزه‌ای که در مزبله می‌روید، پرهیز کنید. سؤال کردند: ای رسول خدا سبزه مزبله چیست؟ فرمودند: زن زیبارویی که محل ولادت و تربیت او نامناسب بوده است»[۱۹]. دلیل این است هر چند از جهت ظاهری زیباست، ولی تربیت و ویژگی‌های اخلاقی که مهم‌تر است از طریق وراثت و محیط خانوادگی به او منتقل شده است. هنگامی که محمد بن حنفیه در کشاکش جنگ جمل و در مواجه با نیزه‌ها و تیرها توقف کرد، امیرالمؤمنین علی(ع) به سوی او آمد و با غلاف شمشیر به او زد و فرمود: «أدركك عرق من أمك»[۲۰]. آموزه‌های دیگری نیز در روایات و آیات وجود دارد و به انتخاب همسری دیندار توصیه می‌فرمایند. بررسی این مجموعه از کلمات اولیای دین و تعالیم اسلام نشان می‌دهد که برای ایجاد نسلی سالم و نیز ارتقای توانایی‌های چنین نسلی توجه به عوامل ارثی و خصوصیات پدر و مادر نقش مهمی دارد که می‌تواند روند تربیت صحیح فرزندان را تسهیل کند.[۲۱].

نقش عمل جنسی و انعقاد نطفه در تربیت

یکی دیگر از وظایفی که در تربیت کودک، پیش از تولد بر عهده پدر و مادر است، نحوه صحیح عمل جنسی و انعقاد نطفه است که بر سلامت جسم و روح کودک تأثیر می‌گذارد. تعالیم اسلام پس از تأکید بر وراثت، به نحوه تزویج و انعقاد نطفه می‌پردازند. مرحله انعقاد نطفه در واقع حد فاصلی میان عوامل وراثتی و عوامل محیطی است. اگر مراد از وراثت، تأثیرات ژن‌ها بر ویژگی‌های روانی فرزند باشد و محیط همه عوامل تأثیر گذار پس از انعقاد نطفه را در برگیرد، زمان انعقاد نطفه حد فاصل این دو عامل است؛ هر چند وضعیت روانی زوجین در این زمان را می‌توان جز عوامل محیطی دانست[۲۲]. به هر حال، تعالیم اسلام زمان، مکان، نحوه عمل جنسی و حالات روانی زوجین را در هنگام نزدیکی، در خصوصیات روانی، اخلاقی و دینی فرزندان پدید آمده مؤثر می‌داند. در اینجا توصیه‌های اولیای دین در این موارد را در قالب توصیه‌های پیشگیرانه بیان می‌کنیم و نیز توصیه‌های ارتقا دهنده، که زمینه فعلیت یافتن توانایی‌ها را فراهم می‌کنند، به اجمال مرور خواهیم کرد:

  1. زمان انعقاد نطفه: یکی از خصوصیت مهمی که در آمیزش کانون توجه دین قرار گرفته است، زمان آمیزش جنسی است که می‌تواند آثار مثبت و یا منفی فراوانی را بر روی والدین، فرزندان و حتی جامعه داشته باشد[۲۳].
  2. مکان انعقاد نطفه: افزون بر زمان، اهل بیت(ع) در مورد مکان آمیزش هم به علت پیامدهایی که دارد، بی‌تفاوت نبوده‌اند و برای پیشگیری از آسیب‌های آن بر کودک سفارش‌هایی را بیان فرموده‌اند[۲۴].
  3. رفتار و حالات زوجین: در مورد وضعیت رفتاری و روانی زوجین هنگام عمل جنسی و تأثیر آن بر فرزند پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان بیاناتی دارند که به ذکر نمونه‌هایی از آنها می‌پردازیم[۲۵]:

پدر و مادر نباید به واسطه هوس‌های خود - آگاهانه یا ناآگاهانه - برای فرزندانشان مشکلات و تبعات جبران‌ناپذیری ایجاد کنند و رعایت این امور، حقی از فرزند بر عهده پدر و مادر است. البته هر یک از این روایات با خصوصیات خاصی که دارند باید در مقام خود به تحلیل و بررسی هرچه بیشتر کشیده شود و به جاست علاوه بر عمل به این دستورات، در فهم حقایق و نکات علمی آن هم تلاش و اهتمام شود.

نکته آخر اینکه تمام موارد مذکور در روایات زمینه غالب و اقتضایی دارد و مناسبت‌های شخصی هم لازم است تا چنین زمینه و آثاری در آمیزش فراهم گردد و در رسیدن به آثار مثبت و یا منفی این روایات عوامل دیگر نیز مؤثر است و البته گاه قانون طبیعی و سنت آفرینش استثنائاتی نیز دارد[۲۶]. توصیه‌های دیگری هنگام عمل جنسی بیان شده که به نحوی در نسل آینده اثر مثبت دارد. شروع عمل با نام خداوند و درخواست از خداوند برای پدید آمدن فرزند سالم از لحاظ جسمانی، روانی، دینی، زمینه‌هایی برای ایجاد فرزندی با توانایی‌های بیشتر است. یکی از اصحاب امام صادق(ع) می‌گوید: در خدمت امام نشسته بودم. حضرت درباره مشارکت شیطان در بسته شدن نطفه و سختی و دشواری آن به گونه‌ای سخن گفت که مرا به هراس انداخت. گفتم: جانم به فدایت! راه فرار از مشارکت شیطان در نطفه چیست؟ حضرت فرمودند: «هرگاه خواستی آمیزش کنی، بگو: به نام خداوند بخشاینده مهربانی که جز او خدایی نیست؛ خدایی که پدید آورنده آسمان‌ها و زمین است. خدایا! اگر در این شب از من جانشینی مقرر کردی، برای شیطان در آن سهم و نصیب و بهره‌ای قرار مده و او را با ایمان و اخلاص و پاک شده از شیطان و پلیدی او قرارده؛ همانا احسان‌های تو نیکو و بلند است»[۲۷]. علاوه بر رعایت مطالب مذکور، نقش دعا نیز بی‌مثال است. در مجموع، بررسی توصیه‌های یادشده نشان می‌دهد که تعالیم اسلام، نقش مهمی برای زمان و مکان عمل جنسی و وضعیت روانی زوجین در آن حالت، در پیشگیری از نابهنجاری‌های نسل آینده و ارتقای توانایی‌های آن، قائل است.[۲۸].

روش‌های تربیتی پس از تولد

کودکی و تربیت

محبت

هرچند انسان در تمام مراحل دوران زندگی به محبت و رحمت دارد، اما در دوران کودکی این نیاز شدید‌تر است و تأثیر بیشتری در تربیت کودک خواهد داشت. روان‌شناسان، مهم‌ترین نیاز کودک را نیاز به محبت و امنیت عاطفی می‌دانند، چرا که احساس امنیت و دریافت محبت، زیربنای شخصیت کودک و زمینه‌ساز توانایی او برای واکنش به محبت و ابراز آن به دیگران است[۲۹]. از این رو پیشوایان دین بدان توجه داده‌اند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: حضرت موسی(ع) از خداوند پرسید: «يَا رَبِّ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَكَ‌»؛ «پروردگارا، برترین اعمال نزد تو کدام است»؟ فرمود: «حُبُّ الْأَطْفَالِ فَإِنِّي فَطَرْتُهُمْ عَلَى تَوْحِيدِي»؛ «دوست داشتن کودکان که من آنان را بر فطرت توحید آفریده‌ام»[۳۰]. محبت به کودک زمینه بارش رحمت الهی را بر والدین آماده می‌کند، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَيَرْحَمُ الْعَبْدَ؛ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ‌»[۳۱]؛ «بی‌گمان خداوند به خاطر شدت محبت انسان به فرزندش، بدو رحمت کند». دوستی و محبت باید به طریقی ابراز و اظهار شود؛ زیرا ممکن است کسی به فرزندش علاقه‌مند باشد، اما هیچ نوع ظهور و بروزی نداشته باشد. در واقع به طور طبیعی آثاری که بر محبت به فرزند نهفته است، بر این محبت پنهانی مترتب نخواهد بود.

الف) بوسیدن: امام صادق(ع) بوسیدن کودک را یکی از این نمونه‌های بیرونی و ابراز محبت به فرزندان می‌داند که جنبه عبادی دارد و ثمره اخروی بر آن مترتب است: «هرکس فرزندش را ببوسد، خدای عزوجل در نامه عملش حسنه‌ای ثبت کند و هر که فرزندش را شاد کند، خداوند او را در روز قیامت شاد نماید»[۳۲].

پیامبر اکرم(ص) بر این امر تأکید می‌کردند و بر زیادی آن سفارش می‌فرمودند: «فرزندان خود را زیاد ببوسید که با هر بوسیدن برایتان در بهشت مقام و مرتبتی فراهم می‌شود»[۳۳]. همچنین سیره ایشان(ص) بر ابراز محبت به کودکان استوار بود، سیره‌نویسان درباره آن حضرت چنین نقل کرده‌اند: «وَ كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا أَصْبَحَ مَسَحَ عَلَى رُءُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ»؛ «هر روز صبح بر سر فرزندان خود و فرزندان، فرزندان خود دست محبت می‌کشید»[۳۴]. امام صادق(ع) نیز فرمودند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُكْثِرُ تَقْبِيلَ فَاطِمَةَ(س)»[۳۵]؛ «رسول خدا(ص) فاطمه(س) را بسیار می‌بوسید».

ب) بازی: از مصادیق مهم نشان دادن محبت، که نیاز جدی فرزندان به ویژه در دوران کودکی نیز هست، بازی آنان است[۳۶]، خاصه هم بازی و هم زبان شدن پدر و مادر با آنها[۳۷] تأثیر بهتری در تربیت می‌گذارد. رسول خدا(ص) با همه گرفتاری‌هایشان، با کودکان بازی می‌کردند و برای آنان وقت می‌گذاشتند. از جابر بن عبدالله انصاری چنین نقل شده است: «وارد شدم و دیدم که حسن و حسین(ع) بر پشت آن حضرت سوارند (و پیامبر برای آنان زانو زده و خم شده است) و می‌فرماید: «چه شتر خوبی دارید؛ و چه باروسواران خوبی هستید شما»[۳۸].

البته بازی، خود ارزشمند است و می‌تواند روشی برای آموزش و تربیت و بارور کردن استعدادهای نهفته و حتی درمان بیماری‌های جسمی و روانی کودک باشد. در این بازی‌ها هم زبان و هم بازی شدن والدین با کودک تأثیر بسزایی در رشد روحیات و توانایی‌های مثبت کودک دارد.

امام زین العابدین(ع) نقل می‌کنند: روزی پیامبر به امام حسن و حسین(ع) فرمود: «هم اکنون، برخیزید و کشتی بگیرید». آن دو از جا برخاستند تا کشتی بگیرند. فاطمه(س) که برای کاری از خانه خارج شده بود، وارد شد و شنید که پیامبر(ص) می‌گوید: «دوباره، ای حسن! حسین را محکم بگیر و به زمین بزن». از این رو به پدر گفت: شگفتا ای پدر! این را بر آن دیگری تحریک می‌کنی؟ پیامبر(ص) به او فرمود: «دختر عزیزم! آیا خشنود نیستی از اینکه من بگویم: «ای حسن! حسین را محکم بگیر و به زمین بزن»، در حالی که دوست من جبرئیل می‌گوید: «ای حسین! حسن را محکم بگیر و به زمین بزن؟» حضرت زهرا(س) نیز با فرزندانشان هم‌بازی می‌شدند و در ضمن بازی، مطالب مهمی را به ایشان آموزش می‌دادند: «وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تُرَقِّصُ ابْنَهَا حَسَناً(ع) وَ تَقُولُ‌: أَشْبِهْ أَبَاكَ يَا حَسَنُ *** وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ‌ وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ *** وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَنِ وَ قَالَتْ لِلْحُسَيْنِ(ع)‌ أَنْتَ شَبِيهٌ بِأَبِي *** لَسْتَ شَبِيهاً بِعَلِيٍّ‌»[۳۹]؛ «حضرت فاطمه زهراء(س) امام حسن(ع) را بالا می‌انداخت و می‌فرمود: ای حسن! تو به پدرت شباهت داشته باش و ریسمان را از حق بازکن و خدای ذوالمنن را پرستش کن، و بغض و کینه را دوست مدار. نیز حضرت امام حسین(ع) را بالا می‌انداخت و می‌فرمود: تو شبیه به پدرم رسول خدا(ص) می‌باشی و به علی(ع) شباهتی نداری».

ج) احترام و تکریم: یکی دیگر از نمونه‌های لطیف و زیبا در محبت به فرزندان، احترام و تکریم آنان است. رسول خدا(ص) فرمودند: «أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ‌»[۴۰]؛ «فرزندان خود را گرامی بدارید و آنان را نیکو تربیت کنید». گرامی داشتن فرزندان را می‌توان در قالب سلام کردن، احترام به بازی کودکان، تشویق کردن آنها و عدم تنبیه نمایان کرد. در خبری آمده است: پیامبر خدا(ص) نشسته بودند که حسن و حسین(ع) که کودکانی بیش نبودند به طرف آن حضرت آمدند. پیامبر(ص) با دیدن آنها ایستاد و چون آنان به کندی حرکت می‌کردند، حضرت به استقبال آنها رفت و آن دو را بر دوش خود سوار کرد و فرمود: «نِعْمَ الْمَطِيُّ مَطِيُّكُمَا- وَ نِعْمَ الرَّاكِبَانِ أَنْتُمَا، وَ أَبُوكُمَا خَيْرٌ مِنْكُمَا»[۴۱]؛ «مرکب شما چه مرکب خوبی است و شما چه خوب سوارانی هستید و پدرتان از شما هم بهتر است».

د) هدیه دادن: از جمله مصادیق محبت به فرزندان در راه و رسم نبوی و علوی، هدیه دادن به آنان است که فرزندان به چنین روابطی و هدایایی متناسب با سن و سال، و با توجه به اوضاع و احوالشان نیازمندند. نقل شده است: پیامبر(ص) در حالی که گردن‌بندی از مهره‌های یمنی همراه داشت، به خانه آمد و فرمود: این گردن‌بند را به مهربان‌ترین شما خواهم داد. آنان پنداشتند که آن را به عایشه دختر ابوبکر خواهد داد. پیامبر(ص)، اُمامه دختر ابوالعاص را که نوه‌اش از زینب بود فراخواند و به دست خویش آن را برگردن او آویخت و اندک چرکی را که چشم اُمامه بود با دست خود پاک ساخت[۴۲]. در نگاه معصومین(ع)، هدیه دادن به فرزندان عملی آخرتی شمرده شده و از این رو بر آن تأکید شده است، چنان که از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمودند: «هر کس وارد بازار شود و هدیه‌ای بخرد و آن را برای خانواده‌اش ببرد مانند کسی است که صدقه‌ای را برای گروهی نیازمند می‌برد؛ و باید پیش از پسران از دختران آغاز کند. بی‌گمان هر کس دختری را شاد کند، گویا برده‌ای از فرزندان اسماعیل(ع) را آزاد کرده است، و هر کس چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خداوند گریسته است، و هر کس از ترس خداوند بگرید، خداوند او را وارد بهشت‌های پر نعمت کند»[۴۳].

از مظاهر محبت و علاقه امام صادق(ع) به فرزندش امام کاظم(ع) این بود که قطعه زمینی را که به بهای ۲۶۰۰۰ دینار خریده بود، به ایشان هدیه داد[۴۴].

ﻫ) خطاب نیکو: یکی دیگر از موارد محبت و احترام و بزرگداشت فرزندان صدا زدن آنان با اوصاف و القاب زیباست. پیام‌آور نیکی‌ها و اهل بیت پاکش از این روش به خوبی در ارتباط‌های کلامی با فرزندانشان استفاده می‌کردند. از قول اصحاب نقل شده است: «پیامبر خدا(ص) با دخترخوانده‌اش زینب، دختر ام‌سلمه، بازی می‌کرد و پی در پی می‌فرمود: «ای زینب کوچولو، ای زینب کوچولو»[۴۵] و در جای دیگر نقل کرده‌اند: نزد پیامبر(ص) بودیم که حسین بن علی(ع) وارد شد. پیامبر او را گرفت و بوسید و دستانش را گرفته و پایش را روی پای خود گذاشته و فرمود: «حَبَقَّةٌ حَبَقَّةٌ تَرَقَ عَيْنَ بَقَّةٍ»؛ «کوچولو، ای کوچولو! بالا بیا، چشم کوچولو» و دهان خود را بر دهان او گذاشت و گفت: بارالها! من او را دوست دارم. پس او را و کسی که او را دوست دارد، دوست بدار»[۴۶]. این الفاظ نشان دهنده هم‌بازی شدن ایشان و استفاده از کلمات زیبا و مناسب در روبه‌رو شدن با کودکان است. حضرت زهرا(س) که از طرف رسول خدا(ص) با جملاتی سرشار از محبت مانند: «فِدَاهَا أَبُوهَا»[۴۷] و «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»[۴۸] می‌شدند، فرزندان خویش را نیز به زیبایی «قُرَّةُ عَيْنِي وَ رَيْحَانَتِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي»[۴۹] می‌خواندند.

و) سلام کردن: یکی دیگر از روش‌های تکریم و محبت به فرزندان، سلام کردن به آنان است که نشان دهنده تواضع و احترام به شخصیت کودکان است، چنان که پیامبر خدا(ص) این‌گونه بودند و می‌فرمودند: «پنج چیز را ترک نمی‌کنم: خوردن طعام، نشسته بر روی زمین با بردگان، و سوار شدن بر حمار با پالان، و دوشیدن شیر بز با دست‌های خود، و پوشیدن لباس پشمینه، و سلام کردن بر کودکان، که پس از من سنت گردد»[۵۰].

در محبت به کودک و ابراز آن باید به دو نکته مهم دقت کرد تا آسیبی متوجه والدین و فرزندان نگردد:

نکته اول) در روابط عاطفی والدین، افزون بر کمبود عواطف مثبت، محبت افراطی و عدم ثبات عاطفی نیز به بهداشت روانی کودک آسیب می‌زند. وابستگی، کاهش اعتماد به نفس، افزایش اضطراب، بروز حسادت از عوارض این شیوه‌های عاطفی است[۵۱]. امام باقر(ع) در مورد رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در محبت والدین نسبت به کودک فرمودند: «شر الآباء من دعاه البر إلى الافراط، و شر الأبناء من دعاه التقصير إلى العقوق»[۵۲]؛ «بدترین پدران کسانی‌اند که نیکی کردن، آنان را به زیاده‌روی بکشاند و بدترین فرزندان، کسانی هستند که کوتاهی کردن، آنان را به نافرمانی و آزردن والدین وا دارد». همان طور که پیش‌تر گفته شد، می‌توان مرز محبت به فرزند را تا جایی دانست که به ترک حق الله و حق الناسی نینجامد، چنان‌که پیام‌آور عدل و مهربانی به یکی از اصحابش گوشزد فرمودند: «لَا تَحْمِلَنَّكَ الشَّفَقَةُ عَلَى أَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ عَلَى الدُّخُولِ فِي الْمَعَاصِي وَ الْحَرَامِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۵۳]»[۵۴]. «دلسوزی نسبت به خانواده و فرزندانت، نباید تو را به نافرمانی‌های از خدا و حرام وادار سازد؛ چراکه خداوند متعال می‌فرماید: قیامت روی است که نه مال سود می‌دهد و نه فرزندان؛ مگر کسی که با دلی سالم نزد خدا آید».

نکته دوم) اگر پدر و مادری چند فرزند دارند، در اظهار محبت و علاقه به فرزندان خود باید عدالت را رعایت کنند؛ حتی در بوسیدن، که خداوند نیز این رعایت عدالت را دوست دارد. رسول خدا(ص) فرمودند: «خداوند متعال دوست دارد که میان فرزندان خود یکسان عمل کنید؛ حتی در بوسیدن آنها»[۵۵]

می‌دانیم که رعایت نکردن مساوات در اظهار و ابراز محبت به کودکان می‌تواند آثار مخربی را در پی داشته باشد. البته در این میان نیکی به دختران، به خاطر عواطف و احساسات بیشتر، اولویت دارد. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «میان اولاد خود در هدیه دادن به مساوات عمل کنید و اگر من خواستم یکی را برتری دهم، دختران را برتری می‌دادم»[۵۶].[۵۷].

جوانی و تربیت

جوانان، بخش مهمی از افراد جامعه‌اند که نزد دوستان و دشمنان هر ملت جایگاه و اهمیتی ویژه دارند؛ زیرا این قشر، به ویژه متخصصان و شایستگان آنان، عامل تحولات بزرگ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک کشورند. به همین دلیل دشمنان برای جلوگیری از پیشرفت ملت‌ها، نخست به سراغ جوانان می‌روند تا با ایجاد سرگرمی‌های فریبنده، آنان را از رشد و تعالی و سلامت جسمی و روانی بازدارند و زمینه سلطه بر آنان را فراهم کنند؛ از این رو بر همگان لازم است با ادراک درست جایگاه جوان و حساسیت‌ها و نیازهای آنان برای رشد معنوی و علمی و بالندگی یاریشان کنند تا از این راه، سلامت و رشد جامعه خود را فراهم سازند و این عبادتی بزرگ است[۵۸]. در این دوره حساس که جوانان در اوج قدرت جسمی و فکری و شور و نشاط و هیجان ایام جوانی[۵۹] به سر می‌برند، والدین برای استفاده بهینه و جلوگیری از هدر رفتن این سرمایه وظایفی بر عهده دارند؛ از جمله:

مشورت

اولین وظیفه والدین نسبت به فرزندانشان که جنبه تربیتی نیز دارد و نوعی محبت و احترام و تکریم فرزند نیز به حساب می‌آید و در دوران جوانی جلوه بهتری پیدا می‌کند و طرفین نیز بدان نیاز بیشتری دارند، مشورت کردن با جوان است. این مشورت می‌تواند هم مربوط به مسائل شخصی جوان باشد و هم در ارتباط با دیگر افراد خانواده و اجتماع. چنان که خداوند به پیام‌آور عفو و غفران الهی که مأمور به مشورت شده بود فرمود ﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۶۰]. با توجه به نزول این آیه، پیامبر(ص) با حضرت زهرا(س) در مورد ازدواج ایشان مشورت کردند، همچنان که حضرت ابراهیم(ع) نیز در جریان قربانی کردن اسماعیل(ع) که با او مشورت کردند: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۶۱].

در امور غیر فردی و اجتماع نیز جوان باید طرف مشورت باشد. امیر مؤمنان بدان سفارش و دلیل آن را نیز بیان کرده‌اند: «هرگاه به مشورت نیازمند شدی نخست از مشورت با جوانان آغاز کن؛ زیرا ذهن آنان تیزتر و حدس آنان سریع‌تر است. سپس مسئله را به سالمندان و ریش‌سفیدان واگذار تا در آن نقادی کنند و بهترین را برگزینند که تجربه آنان بیشتر است»[۶۲].[۶۳].

شغل

دومین مسئله مهم و تأثیرگذار در تربیت جوان، شغل و اشتغال اوست که والدین وظیفه دارند زمینه‌های انتخاب شغل مناسب را برای فرزند جوانشان فراهم کنند، چنان که پیامبر خدا(ص) در سفارشی به امیرمؤمنان آن را از حقوق فرزندان دانسته‌اند، آنجا که می‌فرمایند: «يَا عَلِيُّ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ يُحْسِنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ يَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً»[۶۴] که می‌تواند اشاره به قرار دادن او در شغل و موقعیت اجتماعی مناسب و نیکو باشد. پیامبر خدا(ص) انتخاب شغل والدین را برترین انتخاب برای شغل آینده می‌دانند که می‌تواند بر اساس علاقه جوان و نیاز جامعه کانون توجه جدی و اولیه او قرار بگیرد، ایشان(ص) می‌فرمایند: «برترین شغل، شغل پدر و مادر و برترین خدمت، خدمت به ایشان و برترین صدقه، پرداخت نفقه و نیازمندی‌های آنان و برترین خواب، خوابیدن در کنار آنان است»[۶۵]. حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: شخصی خدمت پیامبر صرسید و گفت: یا رسول الله من فرزندم را خواندن و نوشتن و یا قرآن آموختم اکنون به کدام شغلش بگمارم. فرمود: «رحمت خدا بر پدرت، او را به کار بگمار اما مواظب باش که همکار این پنج کس نشود سیاء، صائغ، قصاب، حناط، نحاس، پرسیدم: سیاء کیست؟ فرمود: آن [کس] که کار او کفن‌فروشی است، چون همواره انتظار مردن امت مرا دارد، و من یک طفل نوزاد امتم را از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد بیشتر دوست دارم. و اما صائغ (یعنی زرگر)، که کارش مغبون کردن امت من است، (زیرا هنگام خرید، مزد ساخت کم می‌کند و هنگام فروش می‌افزاید) و اما قصاب، آنقدر حیوان می‌کشد که به کلی رحمت از دلش بیرون می‌رود. و اما حناط (یعنی گندم فروش)، ارزاق مردم را احتکار می‌کند و نزد من اگر بنده‌ای خداوند را ملاقات کند (مرگش فرا رسد)، در حالی که دزد باشد بهتر است از اینکه بمیرد و چهل روز ارزاق عمومی را احتکار کرده باشد. و اما نخاس (یعنی برده فروش)، از این جهت است که جبرئیل(ع) نزد من آمد و گفت: ای محمد! به راستی که شریرترین و فساد کننده‌ترین مردم از امت تو، کسانی هستند که انسان خرید و فروش می‌کنند»[۶۶].

در روایتی مشابه از صادق آل محمد(ع) پرسیده شد که برای فرزند چه شغلی انتخاب شود. ایشان از پنج شغل حلال به دلیل تأثیر بر روحیات لطیف انسانی و امکان افتادن در دام وسوسه‌های شیطانی، نهی کردند و فرمودند: «هرگاه فرزندت را از پنج شغل دور نگه داشتی، پس هر کجا که خواستی او را بگماری، به صرافی نسپار،؛ چراکه صراف از ربا سالم نمی‌ماند. و او را به کفن فروش نسپار،؛ چراکه از شیوع وبا خوشحال می‌شود و او را به مواد خوراکی فروش نسپار؛ زیرا از احتکار سالم نمی‌ماند و او را به کسی که زیاد حیوانات را ذبح می‌کند، نسپار،؛ چراکه مهربانی از وی سلب می‌شود و او را به برده‌فروش نسپار،؛ چراکه پیامبر اکرم(ص) فرمود: بدترین مردم، انسان فروش است»[۶۷]. این مشاغل و مانند آن آثار وضعی منفی دارند و زمینه افتادن در حرام و فساد در آنها بیشتر است؛ از این رو باید صاحبان این مشاغل بر علم و تقوای الهی در رفتار و افکارشان بیش از دیگر حرفه‌ها بیفزایند.

بزرگان دین، همواره به جوانان توجه ویژه‌ای داشته‌اند و انجام مسئولیت‌های مهم و حساس اجتماعی را به آنان واگذار می‌کرده‌اند؛ از جمله:

الف) نخستین نماینده پیامبر: «مصعب بن عمیر»، جوانی نورسته، نزد پدر و مادرش در رفاه بود و او را گرامی می‌داشتند و بر دیگر فرزندان خود برتری می‌دادند. وی از مکه خارج نشده بود. پس چون اسلام آورد پدر و مادرش به وی جفا کردند و با رسول خدا(ص) در شعب ابی طالب در محاصره بود، چهره‌اش دگرگون شد و سختی بر او فشار آورد. در همین روزها اسعد بن زراره و ذکوان بن قیس برای عمره رجبیه به مکه آمدند و نزد پیامبر(ص) مسلمان شدند و از آن حضرت خواستند تا نماینده‌ای به مدینه بفرستند و اسلام را به آنان بیاموزد. پیامبر(ص) به مصعب -که قرآن را بسیار فرا گرفته بود - فرمان داد به همراه اسعد از مکه خارج گردد (و به مدینه مهاجرت کند). او نیز رفت و جوانان زیادی را به اسلام دعوت کرد[۶۸].

ب) نخستین فرماندار مکه: پیامبر خدا(ص) بعد از فتح مکه از میان تمام بزرگان مکه و مدینه جوان هجده ساله‌ای به نام «عتاب بن اسید» را به عنوان امیر برای همسایگان خانه خدا برگزید و در حمایت از این جوان در کاری چنین بزرگ نکته‌ای کلیدی برای هدایت افکار مردم فرمودند: «کسی در نافرمانی از او، به کمی سنش استدلال نکند؛ زیرا بزرگ‌تر شایسته نیست؛ بلکه شایسته‌تر بزرگ‌تر است و او در دوستی ما و دوستی با دوستان ما و دشمنی با دشمنان ما بزرگ‌تر است؛ از این رو او را بر شما امیرو رئیس قرار دادیم»[۶۹].

ج) فرمانده نبرد با رومیان: پیامبر خدا(ص) در آخرین روزهای زندگی پر خیر و برکتشان فرمان آماده شدن سپاهیان اسلام را برای رویارویی با لشکر روم به فرماندهی جوانی به نام اسامة بن زید که کمتر از بیست سال سن داشت داشت را صادر کرد[۷۰].[۷۱].

ازدواج

یکی از ویژگی‌ها و نیازهای طبیعی انسان که در دوران نوجوانی و جوانی بروز و ظهور بیشتری می‌یابد و توجه بیشتر والدین را نیاز دارد، غریزه جنسی است. بدون شک غریزه جنسی که بر اساس حکمت الهی در وجود تمام انسان‌ها نهاده شده است، عامل بسیار مهمی در کامیابی و لذت بردن از زندگی و شادکامی افراد بشر است. از سوی دیگر این نیرو می‌تواند آثار مخرب و زیانباری نیز داشته باشد. آنچه در طول زندگی انسان، خاصه دوره نوجوانی و جوانی اهمیت دارد چگونگی کنار آمدن، کنترل و مهار غریزه جنسی و بهره‌گیری صحیح از آن است؛ لذا کنترل و مهار این نیرو و پیشگیری از بروز زود هنگام آن در دوران کودکی[۷۲] و آشنا ساختن نوجوان با جنبه جنسی خویش و ارائه شیوه‌هایی برای مهار این نیاز تا فراهم آمدن زمان ارضای آن[۷۳] و آماده کردن جوان برای هدایت صحیح غریزه جنسی و در اختیار قرار دادن اطلاعات و تجربیات خود در این زمینه و فراهم نمودن مقدمات ازدواج جوان از وظایف والدین به شما می‌آید؛ از این رو پیامبر رحمت(ص) ازدواج فرزند را یکی از حقوقی می‌داند که بر عهده والدین است: «مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ ثَلَاثَةٌ يُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتَابَةَ وَ يُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغَ»[۷۴]؛ «از جمله حقوق فرزند بر پدر سه چیز است: اسم خوب بر او نهد، سواد به او بیاموزد و هرگاه به سن بلوغ رسید، او را همسر دهد». و در صورتی که شرایط ازدواج جوان وجود داشته باشد و والدین در این امر کوتاهی کنند گناهان فرزند در این زمینه بر عهده والدین است.

پیامبر خدا(ص) فرمودند: «من بلغ ولده النكاح و عنده ما ينكحه فلم ينكحه ثم أحدث حدثا فالإثم عليه»[۷۵]؛ «هر که فرزندش به سن ازدواج برسد و توانایی مالی داشته باشد که او را همسر دهد و ندهد و از فرزند خطایی سرزند، گناهش بر گردن اوست». عدم تحریک غریزه جنسی والدین با رفتار و گفتار، آموزش و توجه دادن و تشویق به پاکدامنی قبل از ازدواج و آموزش مهارت‌های زندگی و معرفی شاخص‌های همسر مناسب و فراهم کردن مقدمات ازدواج فرزند جوان، از لوازم توجه به غریزه جنسی و تربیت صحیح فرزندان است که بر عهده والدین است.[۷۶].

پانویس

  1. محمد رضا سالاری فروهمکاران، بهداشت روانی.
  2. دهخدا، لغت نامه، واژه «عرق».
  3. «فَإِنَّهُ وَلَدُكَ وَ لَمْ يَأْتِكَ إِلَّا مِنْ عِرْقٍ مِنْكَ أَوْ عِرْقٍ مِنْهَا»؛ (الجعفریات، ص۹۰).
  4. «فَإِنْ وَقَعَتْ عَلَى عِرْقٍ مِنْ عُرُوقِ الْأَعْمَامِ أَشْبَهَ الْوَلَدُ أَعْمَامَهُ وَ إِنْ وَقَعَتْ عَلَى عِرْقٍ مِنْ عُرُوقِ الْأَخْوَالِ أَشْبَهَ الرَّجُلُ أَخْوَالَهُ»؛ (کمال الدین، ج۱، ص۳۱۳).
  5. «انظُر فِي أَيِّ نِصابٍ تَضَعُ ولَدَكَ»؛ (کنز العمال، ص۸۵۵).
  6. «تَزَوَّجُوا فِي الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ»؛ (مکارم الأخلاق، ص۱۹۷).
  7. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‌»؛ نهج البلاغه، حکمت ۷۳.
  8. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۸۸، ح۶۵؛ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۵۳، ح۱۱.
  9. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۳۷، ح۶۳؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۲۳۶، ح۱.
  10. «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
  11. «تَجِبُ لِلْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ اخْتِيَارُهُ لِوَالِدَتِهِ وَ تَحْسِينُ اسْمِهِ وَ الْمُبَالَغَةُ فِي تَأْدِيبِهِ»؛ تحف العقول، ص٣٢٢.
  12. «من أراد أن ينظر إلى وجه رسول الله من راسه إلى عنقه فلينظر إلى الحسن و من أراد أن ينظر إلى ما لدن عنقه إلى رجله فلينظر إلى الحسين، اقتسماه» کنز العمال، ج۱۳، ص۶۵۹، ح۳۷۶۷۴؛ منتهی الأمال، ج۱، ص۲۳۸.
  13. المجازات النبویة؛ ص۱۰۰؛ با غریبه ازدواج کنید تا فرزند ضعیف نیاورید.
  14. المحجة البیضاء ج۳، ص۹۴؛ با خویشان نزدیک ازدواج نکنید؛ چراکه فرزند ضعیف پدید می‌آید.
  15. عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۸.
  16. نوادر الراوندی، ص۱۳؛ بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۲۳۷، ح۳۵.
  17. الفقه الرضا، ص۲۸۰.
  18. الکافی، ج۵، ص۳۳۲، ح۲.
  19. «أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ»؛ الکافی، ج۵، ص۳۳۲، ح۴.
  20. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴۳؛ بحار، ج۴۲، ص۹۸.
  21. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۰۳
  22. بهداشت روانی، ص۳۰۶.
  23. الفقیه، ج۳، ص۵۵۱، ح۴۸۹۹؛ الکافی، ج۵، ص۴۹۹.
  24. الفقیه، ج۴، ص۳، ح۴۹۶۸.
  25. الفقیه، ج۳، ص۵۵۱، ح۴۸۹۹، ج۳، ص۴۰۴، ح۴۴۱۲؛ الکافی، ج۵، ص۵۳۹، ح۵.
  26. زن مظلوم همیشه تاریخ، ص۲۶۴ - ۲۵۷.
  27. «إِذَا أَرَدْتَ الْجِمَاعَ فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ اللَّهُمَّ إِنْ قَضَيْتَ مِنِّي فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ خَلِيفَةً فَلَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ شِرْكاً وَ لَا نَصِيباً وَ لَا حَظّاً وَ اجْعَلْهُ مُؤْمِناً مُخْلِصاً مُصَفًّى مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رِجْزِهِ جَلَّ ثَنَاؤُكَ»؛ الکافی، ج۳، ص۵۰۳، ح۴.
  28. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۰۷
  29. شهیدی، اصول و مبانی بهداشت روانی، ص۶۴.
  30. المحاسن، ج۱، ص۲۹۳، ح۴۵۳.
  31. الکافی، ج۶، ص۵۰، ح۵.
  32. «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ الکافی، ج۶، ص۴۹، ح۱.
  33. «أَكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِكُمْ فَإِنَ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ»؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۹.
  34. عدة الداعی، ص۸۹.
  35. تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۵.
  36. امام صادق فرمودند: «الْغُلَامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنِينَ»؛ «او را آزاد بگذارید تا هفت سال بازی کند» (الکافی، ج۶، ص۴۷، ح۳).
  37. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «مَنْ كَانَ عِنْدَهُ صَبِّيٌّ فَلْيَتَصَابَ لَهُ‌». «هر کس کودکی دارد، باید با او کودکانه رفتار کند». (الفقیه، ج۳، ص۴۸۳، ح۴۷۰۷).
  38. «دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ(ص) وَ هُوَ يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يَقُولُ نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُكُمَا وَ نِعْمَ الْحَمْلَانِ أَنْتُمَا»؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۰۴.
  39. المناقب، ج۳، ص۳۸۸؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۸۶.
  40. مکارم الأخلاق، ص۲۲۲؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۵۴، ح۱۱.
  41. مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۳۸۸.
  42. الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳۳؛ الاصابه، ج۴، ص۲۳۰ - ۲۳۱ و اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۷۴.
  43. «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ كَانَ كَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَى قَوْمٍ مَحَاوِيجَ وَ لْيَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّكُورِ فَإِنَّ مَنْ فَرَّحَ ابْنَةً فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ مُؤْمِنَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَيْنِ ابْنٍ فَكَأَنَّمَا بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ اللَّهُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ»؛ الأمالی للصدوق، ص۵۷۷؛ وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۵۱۴.
  44. «وَ كَانَ أَبُوهُ يُحِبُّهُ وَ يَمِيلُ إِلَيْهِ‌، وَ وَهَبَ الْيُسَيْرِيَةَ لَهُ تَفَضُّلًا، وَ كَانَ شِرَاهَا بِسِتَّةٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ»؛ (دلائل الإمامة؛ ص٣۵٩).
  45. کنز العمال، ج۷، ص۱۴۰، ح۱۸۴۰۳؛ حکمت نامه کودک، ص۲۵۰.
  46. کفایة الاثر، ص۸۱؛ مناقب، ج۱، ص۱۴۸.
  47. المناقب، ج۳، ص۳۴۳.
  48. وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۶۷.
  49. کامل الزیارات، ص۶۷؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۳۸.
  50. «خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ الْأَكْلُ عَلَى الْحَضِيضِ مَعَ الْعَبِيدِ وَ رُكُوبِيَ الْحِمَارَ مُؤْكَفاً وَ حَلْبِيَ الْعَنْزَ بِيَدِي وَ لُبْسُ الصُّوفِ وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي»؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ح۸۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶۲.
  51. اصول و مبانی بهداشت روانی، ص۶۴ - ۶۵؛ مصباح، روان‌شناسی رشد، ص۴۷۳ - ۴۸۴؛ به نقل از: بهداشت روانی، ص۳۱۳.
  52. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۰.
  53. «روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند * جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.
  54. مکارم الأخلاق، ص۲۵۷؛ بحار الأنوار، ج۷۴، ص۱۰۹.
  55. «إنّ اللَّه تعالى يحبّ أن تعدلوا بين أولادكم حتّى في القبل‌»؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۵.
  56. «سووا بين أولادكم في العطية، فلو كنت مفضلا أحدا لفضلت الاناث»؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۴.
  57. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۲۶-۲۳۳
  58. جوادی آملی، مفاتیح الحیاة، ص۳۹۰.
  59. ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ «خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست» سوره روم، آیه ۵۴.
  60. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  61. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  62. «إذا احتجت إلى المشورة في أمر قد طرأ عليك فاستبده ببداية الشبان فإنهم أحد أذهانا و أسرع حدسا ثم رده بعد ذلك إلى رأي الكهول و الشيوخ ليستعقبوه و يحسنوا الاختيار له فإن تجربتهم أكثر»؛ شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۳۳۷.
  63. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۵
  64. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۱.
  65. «أَفْضَلُ الْكَسْبِ كَسْبُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَفْضَلُ الْخِدْمَةِ خِدْمَتُهُمَا وَ أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ عَلَيْهِمَا وَ أَفْضَلُ النَّوْمِ بِجَنْبِهِمَا»؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۵، ص۲۰۱.
  66. «وَ لَا تُسْلِمْهُ فِي خَمْسٍ لَا تُسْلِمْهُ سَيَّاءً وَ لَا صَائِغاً وَ لَا قَصَّاباً وَ لَا حَنَّاطاً وَ لَا نَخَّاساً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا السَّيَّاءُ قَالَ الَّذِي يَبِيعُ الْأَكْفَانَ وَ يَتَمَنَّى مَوْتَ أُمَّتِي وَ لَلْمَوْلُودُ مِنْ أُمَّتِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ أَمَّا الصَّائِغُ فَإِنَّهُ يُعَالِجُ غَبْنَ أُمَّتِي وَ أَمَّا الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِهِ وَ أَمَّا الْحَنَّاطُ فَإِنَّهُ يَحْتَكِرُ الطَّعَامَ عَلَى أُمَّتِي وَ لَأَنْ يَلْقَى اللَّهَ الْعَبْدُ سَارِقاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَلْقَاهُ قَدِ احْتَكَرَ طَعَاماً أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ أَمَّا النَّخَّاسُ فَإِنَّهُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ(ع) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ شَرَّ أُمَّتِكَ الَّذِينَ يَبِيعُونَ النَّاسَ‌»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۸.
  67. «إِذَا عَدَلْتَهُ عَنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ فَضَعْهُ حَيْثُ شِئْتَ لَا تُسْلِمْهُ صَيْرَفِيّاً فَإِنَّ الصَّيْرَفِيَّ لَا يَسْلَمُ مِنَ الرِّبَا وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الْأَكْفَانِ فَإِنَّ صَاحِبَ الْأَكْفَانِ يَسُرُّهُ الْوَبَاءُ إِذَا كَانَ وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ لَا يَسْلَمُ مِنَ الِاحْتِكَارِ وَ لَا تُسْلِمْهُ جَزَّاراً فَإِنَّ الْجَزَّارَ تُسْلَبُ مِنْهُ الرَّحْمَةُ وَ لَا تُسْلِمْهُ نَخَّاساً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ النَّاسَ»؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۴.
  68. اعلام الوری باعلام الهدی، ص۵۷.
  69. «وَ لَا يَحْتَجُّ مُحْتَجٌّ مِنْكُمْ فِي مُخَالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ، فَلَيْسَ الْأَكْبَرُ هُوَ الْأَفْضَلَ بَلِ الْأَفْضَلُ هُوَ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ الْأَكْبَرُ فِي مُوَالاتِنَا- وَ مُوَالاةِ أَوْلِيَائِنَا، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِنَا فَلِذَلِكَ جَعَلْنَاهُ الْأَمِيرَ لَكُمْ وَ الرَّئِيسَ عَلَيْكُمْ»؛ تفسیر الإمام العسکری، ص۵۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۲۱، ح۲۰.
  70. بحار الأنوار، ج۳۰، ص۴۲۸.
  71. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۶
  72. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ... «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در می‌آورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست.».. سوره نور، آیه ۵۸؛ پیامبر اکرم(ص): «الصَّبِيُّ وَ الصَّبِيُّ وَ الصَّبِيُّ وَ الصَّبِيَّةُ وَ الصَّبِيَّةُ وَ الصَّبِيَّةُ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمْ فِي الْمَضَاجِعِ لِعَشْرِ سِنِينَ»؛ «بستر پسر را با پسر و پسر را با دختر و دختر را با دختر به سن ده سالگی که رسیدند از یک دیگر جدا سازید». (من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۳۶)؛ امام صادق: «إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ سِتَّ سِنِينَ فَلَا تُقَبِّلْهَا وَ الْغُلَامُ لَا تُقَبِّلْهُ الْمَرْأَةُ إِذَا جَاوَزَ سَبْعَ سِنِينَ»؛ «وقتی دختر به سن شش سالگی رسید، دیگر نامحرم حق ندارد او را ببوسد و هرگاه پسر هفت ساله شد زنی را نبوسد» (من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۳۷). امیر المؤمنین علی(ع): «مُبَاشَرَةُ الْمَرْأَةِ ابْنَتَهَا إِذَا بَلَغَتْ سِتَّ سِنِينَ شُعْبَةٌ مِنَ الزِّنَا»؛ «مادر نسبت به دختر شش ساله‌اش باید رعایت کند و در محدوده آلت تناسلی او دست نبرد و اگر چنین کند، نوعی زنا محسوب می‌شود (من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۳۶). امام باقر(ع): «إِيَّاكَ وَ الْجِمَاعَ حَيْثُ يَرَاكَ صَبِيٌّ يُحْسِنُ أَنْ يَصِفَ حَالَكَ». «انجام عمل زناشویی در مقابل طفلی که قادر بر درک زیبایی و زشتی مسائل است، ممنوع است». (وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۳۴؛ طب الائمه، ص۱۳۳).
  73. ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ... «و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد.».. سوره نور، آیه ۳۳؛ ﴿...وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ... «... و پاکدامنی پیشه کردن (و پوشش داشتن) برای آنان بهتر است.».. سوره نور، آیه ۶۰.
  74. روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۹؛ مکارم الأخلاق، ص۲۲۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۶۶.
  75. کنز العمال، ح۴۵۳۳۷؛ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۱۰۴، ح۲۲۷۴۲.
  76. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۹