انسان‌شناسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

واژه «انسان‌شناسی» ترجمه اصطلاح Anthropologie است که از ریشه یونانی Anthropos به معنی انسان گرفته شده است. این واژه برای اولین بار توسط ارسطو برای علمی مورد استفاده قرار گرفت که در جهت شناخت انسان تلاش می‌کند[۱]. اصطلاح انسان‌شناسی نخستین بار در کشورهای انگلیسی‌زبان در ابتدای قرن بیستم رایج شد و و به شاخه‌ای علمی درباره موضوع انسان اطلاق می‌شد که در پی مطالعه این موجود و زندگی اجتماعی او در مفهومی بسیار گسترده بود.

سال ۱۳۴۹ شمسی، اصطلاح انسان‌شناسی در ایران، معادل کلمه آنتروپولوژی به مفهوم وسیع کلمه؛ یعنی مطالعه عمومی انسان، شامل مطالعه جسمانی، تاریخی، باستانی، اجتماعی و فرهنگی به‌کار رفت[۲]. آنچه که از این واژه در این مقاله مورد نظر می‌باشد، معنایی متفاوت از معنای ذکر شده است. شناخت انسان در اینجا شامل مطالعه در مورد ابعاد و شئون وجودی انسان (ابعاد مادی و معنوی)، شناخت کمال و سعادت واقعی او و راه‌های وصول به آن می‌باشد. در این اصطلاح خاص که قابل تطبیق بر بحث از معرفت نفس یا خودشناسی مطرح در متون دینی است، انسان از این جهت مورد بحث و توجه قرار می‌گیرد که موجودی کمال‌پذیر است و هدفی والا و متعالی برای او تعریف شده است. این موجود می‌تواند با تأمل در وجود خود و یافتن عواملی که در فطرتش برای وصول به آن هدف اصلی قرار داده شده است و توجه به کشش‌هایی که در درونش نسبت به آرمان‌های بلند انسانی وجود دارد، در جهت رسیدن به اهداف والای انسانی و کمال و سعادت حقیقی‌اش گام بردارد[۳].

البته انسان از حیثیت مورد اشاره، موضوع بحث و بررسی اندیشمندان حوزه‌های مختلف فکری از قبیل فلاسفه و حکما، عرفا، متکلمین، مفسرین و... بوده است. در این مجال انسان از دیدگاه شخصیتی جامع و بی‌نظیر مانند امام خمینی مورد بررسی قرار می‌گیرد. شخصیتی که در مباحث فلسفی، کلامی، تفسیری، سیاسی، فقهی، عرفانی، اصولی و جامعه‌شناسی دستی داشته، بلکه صاحب نظر بوده و تمام دیدگاه‌های خود را در این زمینه، در چارچوب تعالیم اسلامی ارائه می‌کرده است، شخصیتی که توانست به بسیاری از مباحث و دیدگاه‌های خود در مورد انسان جامه عمل بپوشاند. بدون شک، اندیشه هر متفکری در حوزه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... مبتنی بر برداشت‌ها و تفسیر وی از انسان و جایگاه او در نظام هستی است. امام خمینی یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان و متفکران جهان اسلام در دوره معاصر بود که تفکرات او از تأثیرگذارترین اندیشه‌ها بر جریان‌های فکری و اجتماعی مسلمانان و حتی غیرمسلمانان به شمار می‌رود. بحث از انسان یکی از مباحث مهم و کلیدی در آثار امام خمینی است؛ به گونه‌ای که در غالب آثار خود به گونه‌ای به آن پرداخته است؛ لذا بررسی نگاه ایشان به انسان و جایگاه او در نظام عالم از اهمیت زیادی برخوردار است.[۴]

ضرورت

سؤال از خدا، انسان و نظام خلقت، همیشه به عنوان سه سؤال اساسی برای انسان مطرح بوده است. در این میان، توجه به انسان و شناخت او از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، تا آنجا که دعوت به شناخت انسان به عنوان مخلوقی پیچیده، از تعالیم اصلی بسیاری از ادیان و حتی مکاتب فلسفی، عرفانی بوده است. در تعالیم دینی ما شناخت انسان، پرفایده‌ترین شناخت‌ها[۵] و از سوی دیگر عدم شناخت انسان، مساوی با جهل به همه چیز دانسته شده است[۶].

البته مراد از شناخت انسان، شناختی همه جانبه و عمیق نسبت به انسان است؛ به این معنا که علاوه بر علم به هستی خود و لزوم زندگی انسانی، علم به خالق خود و کمال و سعادت خود و راه وصول به آن هم داشته باشد. او باید بداند زندگی بدون فضیلت و معرفت و خداشناسی ارزشی ندارد و زندگی او باید همیشه توأم با تعقل و تفکر و اندیشه باشد[۷]؛ چراکه مَثَل انسان در این زندگی، مثل بازرگانی است که با سرمایه خود داد و ستد می‌کند و فقط در صورتی می‌تواند به سود بالایی دست یابد که ارزش سرمایه و کالایی را که خرید و فروش می‌کند، به خوبی بداند. در غیر این صورت ممکن است در مدت زمان اندکی نه تنها سودی کسب نکند، بلکه اصل سرمایه خود را نیز از دست داده، ورشکست گردد.

شناخت دقیق انسان باعث تصحیح نگرش ما نسبت به معارف دینی از قبیل توحید، نبوت، معاد و حتی معارف بشری از قبیل علوم تجربی و انسانی می‌شود. به بیان دیگر همه براهین لازم برای اثبات توحید، نبوت، معاد و عقاید حقه شیعی به طور وضوح در نفس انسانی موجود است به گونه‌ای که با شناخت کامل از خود، به استدلال‌های لازم برای اثبات این عقاید دست خواهد یافت[۸].

بر همین اساس، شرایع توحیدی - به ویژه اسلام - بر لزوم شناخت انسان و تزکیه و تصفیه نفس آدمی تأکید فراوان دارند. روایاتی از قبیل «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[۹] این نکته را متذکر می‌شوند که تا انسان خودش را نشناسد، هرگز نمی‌تواند به شناخت از خدای خود دست یابد. چنین تعبیراتی در مورد هیچ موجود دیگری به غیر از انسان به کار نرفته است[۱۰].

دلیل این مطلب آن است که آنچه که در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده، نشانه‌های علم و قدرت و حکمت خداست و در میان مخلوقات هیچ پدیده‌ای به اندازه انسان دارای اسرار و حکمت نیست. ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ[۱۱].؛ و در زمین و در وجود خود شما آیاتی برای اهل یقین است. به تعبیر عرفا انسان، جلوه گاه نور حق تعالی[۱۲]، مظهر اسم اعظم الهی[۱۳]، مظهر جمیع اسماء الهی[۱۴]، جامع کون کبیر[۱۵]، نسخه ملک و ملکوت[۱۶] و... است؛ لذا اگر انسان خودش را بشناسد، ذات اقدس اله را بهتر و آسان‌تر می‌شناسد و به اسماء و صفات و افعال و آثار خداوند شناخت و معرفت پیدا می‌کند[۱۷].

شناخت انسان از خود، اگر به صورت حضوری باشد، زمینه آگاهانه شدن معرفت حضوری نسبت به خدا را فراهم خواهد کرد و اگر به صورت حصولی باشد، طریقی برای شناخت حصولی نسبت به خداوند متعال خواهد بود[۱۸]. شناخت حضوری از طریق عبادت و تزکیه نفس و سلوک عرفانی حاصل می‌شود و معرفت حصولی نیز با تأمل و تدبر در اسرار و حکمت‌هایی که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است، محقق خواهد شد. مادامی که بنده مشغول انجام طاعت حق تعالی و شناختن عیب‌های خود و ترک چیز‌هایی که در دین خدا مورد نهی قرار گرفته‌اند باشد، از آفات برکنار و غرق در دریای رحمت الهی خواهد بود که نتیجه آن رسیدن به گوهرهای حکمت و بیان است؛ اما اگر عالم به عیوب خود نباشد و گناهان خود را به فراموشی سپرده، غرور و خودپرستی وجود او را فرا گرفته باشد، هرگز به رستگاری و فلاح دست نخواهد یافت[۱۹].

البته این نکته قابل تذکر است که شناخت کامل انسان از توان انسان‌های عادی خارج بوده، فقط برای اولیای الهی که توفیق حق یار آنهاست، ممکن خواهد بود. غالب انسان‌ها به دلیل حب نفس شدید، گرفتار هواها و خواهش‌های نفسانی بوده، به دلیل غلفت از خود نمی‌توانند به چنین شناختی دست یابند و در نتیجه در صدد رفع عیوب خویش نیز نخواهند بود[۲۰][۲۱]

جایگاه

بحث از انسان در جهانبینی اسلامی از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و به عنوان یکی از مباحث مهم و کلیدی منظومه بینشی مسلمانان به حساب می‌آید. دلیل این مطلب آن است که در منظومه فکری اسلام، شناخت صحیح انسان و قابلیت‌ها و توانایی‌های او مبنا و پایه همه فعالیت‌های فردی و اجتماعی انسان بوده، اهداف او در زندگی را رقم زده، جهت‌گیری لازم برای وصول به این اهداف را نیز به دنبال خواهد داشت. در نظام انسان‌شناسانه اسلام، انسان خلیفه خداوند در روی زمین است که باید در مسیر رضایت خداوند حرکت کرده به مقام قرب الهی دست یابد. برخی از اندیشمندان اسلامی از این خلیفه الهی با عناوینی از قبیل؛ جامع تمام جهات عالم[۲۲]، نسخه عالم وجود[۲۳]، شامل عالم غیب و شهود[۲۴]، عصاره و خلاصه عالم هستی[۲۵]، غایت عالم خلقت[۲۶]، جلوه‌گاه نور حق تعالی[۲۷]، مظهر اسم اعظم الهی[۲۸]، مظهر جمیع اسماء الهی[۲۹]، جامع کون کبیر[۳۰]، نسخه ملک و ملکوت[۳۱] و... یاد می‌کنند.[۳۲]

هدف دین

معرفی حقیقت انسان و انسان‌سازی، از اهداف اصلی دین الهی است و حتی می‌‌توان گفت شناخت حقیقت انسان به صورت جامع، فقط از طریق کلام الهی و راهنمایان الهی ممکن است. قرآن در سوره انسان، اساس وجود او را ﴿نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ معرفی می‌کند: ﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ[۳۳] که بدانید این موجود، آمیخته‌ای از مواد گوناگون است و همین جامعیت ساختار وجود او، زمینه و بستری مناسب برای تعلق روح الهی شد: ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ[۳۴] که خداوند فرمود: «پس هنگامی که کار آن را به پایان رسانیدم و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی و بدون استثناء سجده‌اش کنید»[۳۵] و به خودش بابت خلقت انسان تبریک گفت ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ[۳۶].

کلام معصوم نیز در راستای همین نکته است. برای نمونه، امام علی(ع) در نهج البلاغه شگفتی آفرینش انسان و ویژگی‌های انسان کامل را بیان می‌کند[۳۷] و از طرف دیگر، حکمت الهی اقتضا می‌کند که آنچه برای کمال‌‎یابی انسان لازم و ضروری است، خداوند آن را برای او عطا کند. بر این اساس، شناخترشد و تعالی همه جانبه انسانی، جز از طریق راهنمایان الهی ممکن نیست. پس بر اساس لطف الهی، لازم است که خداوند پیامبرانی را برانگیزد و برنامه جامع را که حاوی آموزه‌های وحیانی است، در اختیار بشر قرار دهد. امیر بیان(ع) می‌فرماید:

خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر از چندگاه، متناسب با خواسته‌های انسان‌ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند و نعمت‌های فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی، حجت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندی‌های پنهان شده عقل‌ها را آشکار سازند و نشانه‌های قدرت خدا را معرفی کنند[۳۸]. از آنجا که انسان از نظر روان و فطرت خداجوست، اگر موانعی نباشد، به خدا گرایش دارد و خدا را در همه جا می‌جوید.

استاد مرتضی مطهری نویسنده و متفکر شیعه در قرن ۱۴ه از شاگردان علامه طباطبایی و امام خمینی، از اهداف مهم دین و رسالت پیامبران را پرورش جنبه‌های معنوی و اخلاقی انسان در عرصه فردی و اجتماعی ذکر می‌کند و این خصوصیت را محک حقانیت دعوت پیامبران، و موجب بازشناسی پیامبران راستین از دروغین می‌داند. به نظر او پیامبران، که به نیروها تحرک میبخشند و سامان می‌دهند؛ صرفاً در جهت ساختن فرد و ساختن جامعه انسانی است و به عبارت دیگر، در جهت سعادت بشری است. محال و ممتنع است که دعوت آنها در جهت فاسد کردن فرد یا تباهی جامعه انسانی صورت گیرد[۳۹] و مسلماً از آنجا که اساسی‌ترین برنامه بین برنامه‌های انبیای الهی، ساختن انسان و هدایت اوست، پی میبریم که معرفی حقایق وجودی انسان برای خود انسان در رأس برنامه‌ها قرار دارد.

بر این اساس، اگر دعوت مدعی پیامبری، فاسد ساختن انسان‌ها، از کار انداختن نیروهای آنها، به فحشا و هرزگی افتادن انسان‌ها و تباهی و انحطاط جامعه انسانی باشد، خود دلیل قاطع بر این مطلب است که او در دعوایش صادق نیست.

پس پیام‎‌آوران آسمانی، پیام خدا را به خلق خدا می‎‌رساند و نیروهای نهفته انسان‌ها را بیدار می‎‌سازند و با سامان‎دهی آن توانایی‌ها، سازندگی انسان را در بستر متعالی برای رسیدن به خدا قرار می‌دهند و به او می‌فهمانند که راه رسیدن به رضای الهی، در نظر داشتن و عمل به آموزه‌هایی نظیر صلح، صفا، اصلاح‌طلبی، بی‌آزاری، آزادی از غیر خدا، راستی، درستی، محبت، عدالت و دیگر اخلاق حسنه است و در این راه، باید از زنجیر اطاعت هوای نفس و طاغوت‌ها رها شد و آموزش این نکات ارزشمند، شرط لاینفک پیامبر است. پس انسانسازی، مهم‌ترین هدف رسالت انبیای الهی است.[۴۰]

مباحث کلیدی انسان‌شناسی در جهان‌بینی الهی

در جهان‌بینی الهی، دو مسأله کلیدی یعنی: «ابعاد وجودی انسان» و «توسعه انسانی»، از جمله مسائلی هستند که به عنوان مبانی انسان‌شناسی این نظام فکری مورد توجه هستند:

ابعاد وجودی انسان

وجود انسان از سه زاویه یا سه بُعد، قابل شناسایی است. از یک‌سو دارای “بُعد فیزیکی و جسمی” است و از سوی دیگر، وجود ناپیدا، “بُعد روانی” او را می‌سازد. به علاوه، عامل ارتباط میان این دو “بعد ذهنی” اوست که هماهنگی میان رفتارها را برعهده دارد و نیز زمینه‌های راهبری روح بر جسم و رفتار عینی را فراهم می‌سازد.

انسان دارای تمایلات و گرایش‌هایی است که جهت‌گیری او را در زندگی معیّن می‌کنند و او را به اموری علاقمند و از امور دیگر، متنفّر می‌سازند. این بعد از وجود با تعابیری؛ چون قلب، روح، میدان تمایلات، گرایش‌ها و بعد ایمانی، یاد می‌شود[۴۱].

در بُعد ذهنی، آدمی به علم و آگاهی دست می‌یابد و حصول آگاهی نیز در دو میدان درونی و بیرونی انجام می‌گیرد؛ در میدان درونی، انسان می‌تواند بر میل، اراده، اطلاعات، امور ذهنی و رفتار عملی خویش علم و احاطه پیدا نماید؛ همچنان‌که در میدان بیرونی نیز می‌تواند، به شناخت خداوند امور معنوی، معقولات و پدیده‌های محسوس دست یابد.

بُعد فیزیکی و جسمی انسان، از یک زاویه دید، همان وجود جسمی و مادی یا هستی پیدای اوست و از زاویه و نگاهی دیگر، بعد رفتاری و میدان تحقق اراده اوست که میل، اندیشه و اراده در آن میدان تجسم پیدا می‌کنند.

در جهان‌بینی الهی، با آنکه ابعاد وجودی انسان (قلب، ذهن و جسم) در ساختن شخصیت و رفتار انسانی به یکدیگر تقوم دارند؛ اما سهم تأثیر این ابعاد وجودی در تکوین یک رفتار متفاوت است؛ چنانچه نقش اصلی را تمایلات و گرایش‌ها ایفا می‌کنند و میدان علم، آگاهی و ذهن، دارای نقش فرعی است و میدان عمل یا بعد فیزیکی انسان، نقش تبعی را برعهده دارد.

مکانیزم ایفای نقش به این ترتیب است که نقطه آغازین رفتار انسانی، تمایل و گرایش است و در قلب او شکل می‌گیرد، در این حیطه، کشش‌ها و جاذبه‌های مختلف قلبی با محوریت کلی‌ترین و اصلی‌ترین گرایش و طلب، انسجام می‌یابند. در مرحله بعدی، قوای ذهن، راه وصول به مقصد را در عالم مثالی به صورت فرض و گمانه بررسی نموده و سرانجام عملیات اجرایی و تجسم اراده با شکل و قالب رفتار، در خارج تجلی پیدا می‌کند.

توسعه انسانی

مهمترین مبحث در انسان‌شناسی، توسعه انسانی است؛ زیرا ابعاد وجودی، توصیف انسان در حال ایستایی و نهایتاً تبیین ساده رفتار اوست؛ حال آنکه “توسعه انسانی”، در جریان تکامل و روند هدفمند نظام هستی، ناظر به حرکت انسان است.

هر نظام فکری، تلقی‌ای از توسعه انسانی دارد که، متناسب و مبتنی بر تعریف او از “انسان” و “توسعه” است در جهان‌بینی الهی که از منظر کرامت و تعالی به انسان می‌نگرد و سیر و سلوک او را حتی تا خلیفة‌اللّهی ترسیم می‌کند، ابعاد وجودی او به شکل متوازن و متناسب رشد و توسعه می‌یابد. بنابراین لازم است در ارزیابی توسعه انسانی، سه دسته شاخص که هر کدام ناظر به یکی از ابعاد سه‌گانه وجودی اوست، مدّنظر قرار گیرد. این شاخص‌ها عبارت‌اند از:

  1. شاخص‌های ارزیابی توسعه بعد روحی؛
  2. شاخص‌های ارزیابی توسعه بعد ذهنی؛
  3. شاخص‌های ارزیابی توسعه بعد فیزیکی.

حال این سؤالات مطرح می‌شود که توسعه چگونه واقع می‌شود؟ عامل توسعه چیست؟ هدف و بستر توسعه کدام است؟

  1. مکانیزم توسعه انسانی: در دیدگاه الهی، هر حرکت و تغییری که توسط انسان صورت می‌گیرد، با انگیزه و اراده اوست؛ یعنی انسان وقتی در مقابل گزینه‌های مختلف قرار می‌گیرد، با درک تفاوت‌ها و شباهت‌ها، یکی از گزینه‌ها را انتخاب می‌کند؛ بنابراین افعال ارادی، منتسب به انسان ورمز مسؤول‌بودن او در قبال اعمال خود است؛ یعنی اراده و اختیار، عامل اصلی توسعه انسانی در میدان‌های سه‌گانه وجود محسوب می‌شود.
  2. هدف توسعه انسانی: نیل به کمال، هدف توسعه انسان است و نقطه اوج آن، هماهنگ با ابعاد وجودی، توسعه ایمان، علم و عمل صالح می‌باشد؛ اوج کمال انسانی، مرتبه‌ای است که ورای آن برای او قابل تصور نیست. در بیان قرآن این مرتبه و جایگاه به “فوز”[۴۲]، “فلاح”[۴۳] و “سعادت”[۴۴] تعبیر شده است. منزلگاهی که کمال و تعالی انسان در آن، صورت وقوع به خود می‌گیرد، “قرب”[۴۵] و نزدیکی به پیشگاه ربوبی است.
  3. بستر توسعه: در جهان‌بینی الهی، بستر توسعه انسانی اراده و اختیار انسان است. هر چند که نمی‌توان انسان را از شرایط خارجی و محیط پیرامونی آن؛ اعم از: محیط طبیعی، محیط اجتماعی، تاریخ و نظام هستی، جدا کرد و این عوامل در تعامل و تأثیر و تأثر نسبت به اراده او قرار دارند؛ ولی هیچ‌گاه نمی‌توان نقش این عوامل را آن‌چنان بزرگ نمود که اراده او را تحت‌الشعاع قرار داده و برای وی جبر شرایطی ایجاد نمایند و همین که مؤاخذه برای انسان معنا دارد؛ یعنی حاکم بر شرایط بیرونی است و قدرت انتخاب و اختیار دارد و می‌تواند در احاطه کامل شرایط، مسیر مستقلی را اختیار نماید؛ ولی تکامل انسان، حاصل اراده نیکوی او در بستر مناسب اجتماعی است و بسترسازی، برای رشد و توسعه انسان به عهده نظام سیاسی است؛ بنابراین در جهان‌بینی الهی متناسب با رشد و تکامل انسان، نظام سیاسی الهی مورد نیاز می‌باشد تا با بستر‌سازی و فراهم کردن شرایط مساعد، کمال و توسعه انسانی تحقق یابد[۴۶].

انسان‌شناسی[۴۷]

انسان در جهان‌بینی اسلامی داستانی شگفت دارد. انسانِ اسلام تنها یک حیوان با همین مشخصه‌های ظاهری نیست؛ این موجود از نظر قرآن ژرف‌تر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند ویژگی ظاهری تعریف کرد[۴۸]. قرآن، انسان را هم مدح و ستایش و هم مذمت و نکوهش کرده است! عالی‌ترین مدح‌ها و بزرگ‌ترین مذمت‌های قرآن درباره انسان است. او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهارپایان پست‌تر شمرده است. از نظر قرآن، انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را به تسخیر خود درآورد و حتی فرشتگان را به خدمت خود بگمارد و هم می‌تواند به «اسفل السافلین» سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین کند. در قرآن کریم از انسان ستایش‌های زیادی به عمل آمده است[۴۹] که به برخی از آنها پرداخته می‌شود.

  1. انسان خلیفه خدا در زمین است[۵۰].
  2. ظرفیت علمی انسان بزرگ‌ترین ظرفیتی است که ممکن است یک مخلوق از آن برخوردار باشد و به همین جهت بود که خدا تمام اسماء را به او آموخت و او را به تمام حقایق آشنا ساخت و او را به تعلیم و آموزش فرشتگان مأمور کرد[۵۱].
  3. او فطرتی خدا آشنا دارد؛ به خدای خویش در عمق وجدانش آگاهی دارد. هرچند ممکن است از سرشت اصلی و فطرت خود منحرف شده و دچار بیماری گشته و انکار و تردیدهای در او به وجود آید[۵۲].
  4. در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد، عنصری ملکوتی و الهی وجود دارد. انسان ترکیبی است از طبیعت و ماوراء طبیعت، از ماده و معنا از جسم و جان. این بدان جهت است که خداوند بعد از خلقت جسم انسان او را بیاراست و از روح خودش در او دمید[۵۳].
  5. آفرینش انسان، حساب شده است تصادفی نیست. او موجودی انتخاب شده و برگزیده است[۵۴].
  6. او شخصیتی مستقل و آزاد دارد، امانتدار خدا است، رسالت و مسؤولیت دارد[۵۵]، از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند[۵۶].
  7. او از یک کرامت و شرافت ذاتی برخوردار است؛ خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است[۵۷]؛ و حتی همه آنچه که در آسمان و زمین است برای او آفریده شده و در اختیار او قرار دارد[۵۸].
  8. او از وجدانی اخلاقی برخوردار است؛ به حکم الهام فطری، زشت و زیبا را درک می‌کند.
  9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی‌گیرد. خواست‌های او بی‌نهایت است، به هرچه برسد از آن سیر و دل‌زده می‌شود مگر آنکه به ذات بی‌حد و نهایت (خدا) بپیوندد[۵۹].
  10. او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی‌یابد، و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش می‌کند و نمی‌داند که کیست و برای چیست و چه باید کند و کجا باید برود.
  11. او تنها برای مسائل مادی کار نمی‌کند؛ تنها حوائج مادی زندگی نیست که او را به حرکت و تلاش وامی‌دارد. او احیاناً برای هدف‌ها و آرمان‌هایی بس عالی می‌جنبد و می‌جوشد. او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جز رضای آفریننده، مطلوبی دیگر نداشته باشد، که در این صورت نفس آرامش‌یافته او به سوی پروردگار بازمی‌گردد که نتیجه آن، خشنودی متقابل بین او و پروردگار است[۶۰].
  12. روح انسان حقیقتی جاودانه است. انسان نه تنها در قیامت دارای حیات محشور می‌شود، بلکه در فاصلۀ دنیا و قیامت از نوعی حیات که حیات برزخی نامیده می‌شود و از حیات دنیوی قوی‌تر و کامل‌تر است بهره‌مند است[۶۱].

با این همه ستایش، همین موجود در قرآن مورد بزرگ‌ترین نکوهش‌ها و ملامت‌ها قرار گرفته است: او بسیار ستمگر و بسیار نادان است[۶۲]. او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است[۶۳]. او آنگاه که خود را مستغنی می‌بیند طغیان می‌کند[۶۴]. او عجول و شتابگر است[۶۵].

او هرگاه به سختی و ناراحتی بیفتد و خود را گرفتار ببیند ما را – در هر حال - به پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده می‌خواند؛ همین‌که گرفتاری را از او برطرف کنیم گویی هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده بود نخوانده است[۶۶]. او تنگ چشم و ممسک است[۶۷]. او مجادله‌گرترین مخلوق است[۶۸].

او حریص آفریده شده است[۶۹]. اگر بدی به او رسد جزع می‌کند و اگر نعمت به او رسد بخل می‌ورزد[۷۰]. اما به راستی انسانِ ممدوح و انسانِ مذموم چه انسانی است؟ از آیات قرآن استنباط می‌شود که انسانِ فاقد ایمان و جدا از خدا، انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که با ایمان به او و یاد او آرام می‌گیرد بپیوندد، از همه کمالات برخوردار است و اگر از آن حقیقت یعنی خدا جدا بماند، مانند درختی است که از ریشه خویشتن جدا شده است. خداوند متعال فرموده است: سوگند به عصر، همانا انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده و یکدیگر را به حق و صبر و مقاومت توصیه کرده‌اند[۷۱].

و همچنین؛ همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را برای جهنم آفریدیم (پایان کارشان جهنم است)؛ زیرا دل دارند و با آنها فهم نمی‌کنند، چشم دارند و با آنها نمی‌بینند، گوش دارند و با آنها نمی‌شنوند. اینها مانند چهارپایان بلکه راه گم کرده ترند[۷۲].[۷۳]

جستارهای وابسته

  1. حقیقت انسان
  2. نیازمندی‌های انسان
  3. منزلت انسان
  4. ارتباط انسان با خدا
  5. تکامل انسان
  6. عنایات خدا به انسان
  7. اختیار انسان
  8. نیروهای انسان
  9. هدایت انسان
  10. موانع رشد انسان
  11. تربیت انسان
  12. تمایلات انسان
  13. امتحان انسان
  14. سعادت و شقاوت انسان
  15. زندگی انسان
  16. ارتباط انسان با مردم
  17. ارتباط انسان با خود
  18. بزرگ‌سالی انسان
  19. علم و جهل انسان
  20. ضعف‌های انسان
  21. سرشت انسان
  22. فطرت انسان
  23. طبیعت مشترک انسان
  24. ارتباط خدا با انسان
  25. روح انسان
  26. نفس انسان
  27. تکالیف انسان
  28. خلقت انسان
  29. آزادی انسان
  30. امور تأثیرگذار در روح و جسم انسان
  31. امتیاز انسان

منابع

پانویس

  1. فربد، محمدصادق، مبانی انسان‌شناسی، ص۳.
  2. روح الامینی، محمود، مبانی انسان‌شناسی، ص۲۷ - ۲۹.
  3. مصباح یزدی، خودشناسی برای خودسازی، ص۴-۵.
  4. میرزایی، رضا، مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۲۵.
  5. آمدی، غررالحکم، ص۱۷۲؛ علی (ع): «معرفة النفس أنفع المعارف».
  6. آمدی، غررالحکم، ص۵۹۸؛ پیامبر (ص): «لا تجهل نفسک فان الجاهل معرفة نفسه جاهل بکل شیء».
  7. امین‌زاده، محمدرضا، انسان در اسلام، ص۱۰.
  8. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۰.
  9. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲، ص۳۲، ح۲۲.
  10. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۲.
  11. «و در زمین برای اهل یقین نشانه‌هایی است * و (نیز) در خودتان، آیا نمی‌نگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۰ و ۲۱.
  12. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
  13. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.
  14. امام خمینی، سرالصلوة، ص۲۲-۲۳.
  15. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۷۸.
  16. امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۷-۸.
  17. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۳.
  18. مصباح یزدی، شرح جلد هشتم اسفار، جزء اول، ص۲۳-۲۴.
  19. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۰۰.
  20. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۸.
  21. میرزایی، رضا، مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۲۷.
  22. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸ ص۴۱۱.
  23. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۵۴.
  24. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱۹.
  25. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۶۸؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۳.
  26. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۶۲.
  27. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
  28. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.
  29. امام خمینی، سرالصلوة، ص۲۲ - ۲۳.
  30. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۷۸.
  31. امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۷-۸.
  32. ر. ک: میرزایی، رضا، مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۲۹.
  33. «ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم» سوره انسان، آیه ۲.
  34. «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
  35. محمدرضا آدینه وند لرستانی، کلمة الله العلیا، ج۳، ص۵۳۶.
  36. «پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
  37. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه اول، ص۳۷.
  38. نهج البلاغة، ص۳۹.
  39. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص۱۵۰.
  40. صمیمی، سید رشید، اهداف و کارکردهای دین، ص 23-25.
  41. ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛ * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۸؛ و «امام الصادق (ع) قال: الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنَ الْقَصْدِ إِلَيْهِ بِالْبَدَنِ وَ حَرَكَاتُ‏ الْقُلُوبِ‏ أَبْلَغُ‏ مِنْ‏ حَرَكَاتِ‏ الْأَعْمَالِ‏»؛ مشکوة الانوار، ص۲۵۷.
  42. ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا «و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
  43. ﴿أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۵.
  44. ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا «و اما آنان که نیکبخت شده‌اند در بهشتند» سوره هود، آیه ۱۰۸.
  45. خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ‏ إِلَيَ‏ مِمَّا افْتَرَضْتُ‏ عَلَيْهِ‏...»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.
  46. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۹۷.
  47. ر.ک: دفتر دوم از مجموعه چلچراغ حکمت.
  48. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۶۷.
  49. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۲۶۷ - ۲۷۲؛ ج۱۹، صص ۱۰۸ - ۱۱۰؛ یادداشت‌های استاد مطهری، ج۱، صص ۳۵۶ – ۳۶۲.
  50. ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰؛ ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  51. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ *قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای * فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۱-۳۳.
  52. ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  53. ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید * سپس نسل او را از چکیده آبی خوارمایه پدید آورد * سپس او را باندام برآورد و از روح خویش در او دمید و برایتان گوش و چشمان و دل‌ها را پدیدار کرد، (امّا) اندک سپاس می‌گزارید» سوره سجده، آیه ۷-۹.
  54. ﴿فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى «آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاه‌هاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
  55. ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  56. ﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا * إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا «ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم * ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۲-۳.
  57. ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  58. ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد * بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد» سوره شمس، آیه ۸-۹.
  59. ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌های ایشان با یاد خداوند آرام می‌گیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ «ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
  60. ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً «ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸.
  61. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۵۱۳ – ۵۱۵.
  62. ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  63. ﴿وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ «و اوست که شما را زنده گردانید سپس می‌میراند دگر باره زنده‌تان می‌گرداند؛ به راستی آدمی ناسپاس است» سوره حج، آیه ۶۶.
  64. ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى «حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد * چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
  65. ﴿وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا «و آدمی بدی را چنان فرا می‌خواند که نیکی را و آدمی شتابگر است» سوره اسراء، آیه ۱۱.
  66. ﴿وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ «و چون گزند به آدمی رسد ما را به پهلو خسبیده یا نشسته یا ایستاده فرا می‌خواند و چون از او آن گزند را بگردانیم به راه خود می‌رود گویی ما را برای (زدودن) گزندی که بدو رسیده بود فرا نخوانده است؛ بدین گونه در نظر گزافکاران کارهایی را که می‌کردند آراسته‌اند» سوره یونس، آیه ۱۲.
  67. ﴿قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا «بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.
  68. ﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا «و بی‌گمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.
  69. ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.
  70. ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا «چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است * و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۰-۲۱.
  71. ﴿وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ «سوگند به روزگار * که آدمی در زیانمندی است * جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱-۳.
  72. ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  73. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۳۶.