خوش‌خلقی در اخلاق اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خوش‌خلقی است. "خوش‌خلقی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خوش‌خلقی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

خوش‌خلقی یا حُسن خلق به معنای برخورد پسندیده با دیگران است که در آیات و روایات فراوانی به آن توصیه شده است و سنت معصومین(ع) هم گویای حسن خلق ایشان در زندگی است. باتوجه به اینکه خوش‌خلقی از علایم ایمان است لذا نشانه‌های حسن خلق همان نشانه‌های ایمان است. آثار و فواید دنیوی و اخروی زیادی برای خوش‌خلقی بیان شده است مانند نزول رحمت الهی و افزوده شدن رزق.

چیستی خوش‌خلقی

خوش‌خلقی یا حُسن خلق به معنای برخورد پسندیده با دیگران است[۱] که از فضیلت‌های اخلاقی محسوب می‌‌شود. اسلام مردم را به متصف شدن به این صفت نیک فرا می‌خواند[۲]. در تعریفی دیگر با بیان مصادیق حسن خلق بدین صورت بیان شده است: "حُسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی، سخنت را پاکیزه‌‌سازی و برادرت را با خوشرویی دیدار کنی"[۳]. البته در روایات اهل بیت(ع)، حُسن خُلق، گاهی به معنای خوش برخوردی به کار می‌رود، مانند سخن پیامبر(ص): «بهترین شما، خوش‌خوترین شماست؛ آنان که اُنس می‌گیرند و با آنها اُنس گرفته می‌شود»[۴] خوش‌خلقی در رفتارهای اجتماعی نیز تاثیر مثبتی دارد لذاست که تمام پیامبران در دعوت مردم به دین الهی افرادی خوش‌خلق و گشاده‌رو بودند. قرآن کریم درباره اخلاق نیکوی پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۵].[۶] خوش رفتاری با مردم دلیل بر بزرگواری، شخصیت ذاتی، تواضع، روح فداکاری، گذشت و حاکی از فضیلت و سلامت روح شخص است[۷]. در فرهنگ دینی، افراد با خوش‌خلقی و رفتار پسندیده با یکدیگر برخورد می‌کنند[۸].

خوش‌خلقی در قرآن

خداوند متعال در آیات متعدد و از جمله آیات زیر پیامبر اکرم(ص) را به حسن خلق در برابر همۀ افراد جامعه سفارش کرده است:

  1. ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ[۹]؛
  2. ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۱۰]؛
  3. ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ[۱۱] و....

در این آیات اشاره به حسن خلق پیامبر اکرم(ص) شده و خداوند پیامبر را توصیه و سفارش به حسن خلق کرده است، چه در برابر مؤمنان و چه در برابر اهل کتاب و در مجموع در برابر تمام افراد جامعه[۱۲].

خوش‌خلقی در روایات

روایات فراوانی درباره اخلاق نیکو وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. رسول خدا(ص) فرمود: «کسانی از برترین ایمان برخوردارند که بهترین اخلاق را دارند»[۱۳].
  2. همچنین فرمودند: «دین‌تان را به حسن خلق بیارایید»[۱۴].
  3. حسن خلق بهترین و برترین عمل و اولین و سنگین‌ترین کرداری است که در ترازوی اعمال کسی قرار داده می‌شود، رسول خدا(ص) فرمود: «روز قیامت در میزان کسی برتر از حسن خلق نهاده نمی‌شود»[۱۵].
  4. از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند: یا رسول الله! حسن خلق چیست؟ فرمود: «با کسی که از تو قطع رحم کرده، صله رحم کنی و از کسی که به تو ستم کرده است، درگذری و به کسی که تو را محروم کرده است عطا کنی»[۱۶].
  5. رسول خدا(ص) فرمود: «صاحب خلق نیکو همانند کسی که پیوسته در نماز و روزه است، پاداش می‌گیرد»[۱۷].[۱۸]
  6. امام علی(ع): «خوش‌خویی در سه چیز است: پرهیز از حرام‌ها، طلب [روزی]حلال، و توسعه بر خانواده»[۱۹].[۲۰]
  7. امام سجاد(ع) درباره خوش خلقی با والدین می‌فرمایند: «بارخدایا صدایم را در برابر ایشان آهسته؛ سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما؛ و دلم را بر آنها مهربان کن؛ و مرا به ایشان سازگار و بر آنان رحیم گردان»[۲۱].
  8. امام باقر(ع) فرمود: «ایمان کسانی کامل‌تر است که از بهترین اخلاق برخوردارند»[۲۲].
  9. امام صادق(ع) فرمود: «مردمی که اخلاق‌شان بهتر است کامل‌ترین عقل را دارند»[۲۳].
  10. همچنین فرمودند: «مؤمن پس از فرائض، عملی برتر از حسن خلق به پیش‌گاه خدا نمی‌برد»[۲۴] و...[۲۵].

خوش‌خلقی در سیره پیامبر

قرآن کریم در مورد خوش‌خویی پیامبر(ص) بیان می‌کند: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲۶]، اخلاق پیامبر حاصل تربیت و ادب قرآنی و الهی است و لذا تمام صفات نیکوی سفارش شده در قرآن و اخلاق ویژه مؤمنان، همه و همه به صورت کامل در پیامبر اکرم(ص) وجود داشته است[۲۷]. امام صادق(ع) در حالات پیامبر(ص) فرمود: «وارسته‌ای بی‌مانند بود و هاشمی تباری بی‌همتا و مکّی زاده‌ای که هم‌تراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزش‌ها و خوی‌های پیامبری، سرشته و اوصاف و خردمندی‌های رسالت در وجودش نهاده شده بود»[۲۸].[۲۹] امام علی(ع) درباره همنشینی پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «مردم از اخلاق او در آسانی و گشایش بودند و او برایشان پدر بود و با همه مردم یکسان و با خوش‌خویی رفتار می‌نمود»[۳۰]. همچنین دربارۀ درباره رفتار پیامبر خدا(ص) در بیرون خانه می‌فرماید: «از مردم دوری می‌‌کرد و خود را از آنان می‌پائید، بدون آنکه خوش رویی‌اش را از آنان دریغ کند یا با آنان بد خُلقی کند»[۳۱]. و یا دربارۀ چگونگی همنشینی پیامبر(ص) می‌فرماید: «همواره خوش‌رو و آسان‌گیر و نرم‌خو بود. نه خَشِن بود، نه درشت‌خوی، نه عربده‌کش، نه ناسزاگو، نه عیب‌جو و نه مدیحه‌گوی»[۳۲]. حتی پیامبر برای حسن خلق خویش به درگاه خداوند دعا می‌‌کرد: «خدایا! خِلقَتم را نیکو کردی، خُلقم را نیز نیکو کن»[۳۳]. ابن عباس می‌‌گوید: زمانی که پیامبر خدا(ص) چون به آینه نگاه می‌‌کرد، می‌گفت: «ستایش، ویژه خدایی است که خلقت و خُلق مرا نیکو کرد»[۳۴].[۳۵]

نشانه‌های خوش‌خلقی

آشنایی با علائم و نشانه‌های حسن خلق بدان جهت اهمیت دارد که انسان بداند آیا واقعا در راه به دست آوردن آن موفق بوده است یا نه؟ باتوجه به اینکه حسن خلق از نشانه‌های ایمان است، بنابراین هر چیز که در قرآن کریم نشانه ایمان است، نشان حسن خلق نیز به شمار می‌رود مانند:

  1. شرک نورزیدن به خداوند: ﴿وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ[۳۶]؛
  2. عبادت خداوند: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...[۳۷]؛
  3. اهل پرداخت زکات هستند: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ[۳۸]؛
  4. اهل تواضع هستند: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[۳۹]؛
  5. توبه از گناهان و کارهای زشت: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...[۴۰]؛
  6. اهل انفاق هستند: ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۴۱]؛
  7. با بصیرت به آیات الهی نگاه می‌‌کنند: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا[۴۲]؛
  8. امانتدار هستند: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ[۴۳]؛
  9. سپاس‌گزار و شاکرند: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...[۴۴] و...[۴۵].

رسول اکرم(ص) نیز با اشاره به ویژگی‌های مؤمنان، از هر ویژگی نشانی از حسن خلق ساخته است، مانند: مهمان‌نوازی، احترام به همسایه، احترام به والدین، سکوت، نیکی‌پسندی و زشتی‌ستیزی و رازداری و...:

  1. «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد باید میهمانش را احترام کند»[۴۶]؛
  2. «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد، باید همسایه‌اش را گرامی بدارد با همسایه‌اش را آزار ندهد»[۴۷]؛
  3. «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد یا سخن خیر بگوید یا سکوت می‌کند»[۴۸]؛
  4. «هرکس به خدا و روز پایان ایمان دارد، باید پدر و مادرش را احترام کند»[۴۹] و...[۵۰].

آثار خوش‌خلقی

در روایات برای اخلاق نیکو آثار دنیوی و اخروی بیان شده است، برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. آثار دنیوی:
  2. آسان شدن کارها به واسطۀ حسن خلق[۵۱]، چرا که با وجود داشتن اخلاق نیکو دیگران به کمک انسان می‌‌آیند؛
  3. اخلاق نیکو موجب دوستی دیگران شده و روزی را افزایش می‌‌دهد[۵۲]؛
  4. حسن خلق به همراه حسن نیت موجب رحمت الهی در دنیا و آخرت است[۵۳]؛
  5. انس و الفت نتیجه حسن خلق و جدایی و تفرقه نتیجه بداخلاقی است[۵۴].[۵۵]
  6. آثار اخروی
  7. انسان به واسطۀ اخلاق نیکو به درجات عالی اخروی می‌‌رسد؛
  8. خوش‌خلقی موجب تخفیف در حسابرسی می‌شود؛ امام صادق(ع) می‌فرماید: «اخلاق نیکو لغزش‌ها را ذوب می‌کند همان‌گونه که آفتاب، یخ را»[۵۶].[۵۷]

مفهوم لغوی حسن خلق

برای آگاهی از مفهوم لغوی حسن خلق باید مفهوم لغوی اجزای آن به طور مستقل ملاحظه شود. حُسن در لغت نقیض قبح[۵۸] به معنی نیکی و جمال[۵۹] است و خُلق به معنی سرشت و سجیه به کار رفته است[۶۰]؛ بنابراین، حسن خُلق به معنی خوش‌خویی، نیکوسیرتی و زیباصفتی است[۶۱].

حسن خلق در اصطلاح

در اصطلاح علم اخلاق، حسن خُلق به دو معنی به کار آمده است که ما آنها را با عنوان اصطلاح عام و خاص از هم باز می‌شناسیم.

اصطلاح عام

حسن خلق عبارت است از سلطه نیروی عقل بر قوای نفسانی (شهوت و غضب). حسن خلق در این اصطلاح تعبیری دیگر از عدالت نفسانی است[۶۲]. واژه خلق و اخلاق در پاره‌ای آیات و روایات را می‌توان بر این معنی حمل کرد؛ برای نمونه امام صادق(ع) می‌فرماید: «أَكْمَلُ‏ النَّاسِ‏ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ‏ خُلُقاً»[۶۳]؛

عقل کامل تعبیری است از سلطه و سیطره عقل بر قوای نفسانی؛ و چون رسول خدا(ص) برترین و کامل‌ترین عقل را داراست، قرآن کریم در توصیف او فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۶۴]. طبق روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، خداوند متعال رسول خویش را آنچنان که می‌خواست تأدیب کرد و چون آن حضرت را به کمال ادب رسانید را به او فرمود: تو اخلاقی باشکوهی داری و آنگاه امر دین خویش را به او سپرد[۶۵].

حسن خلق در این اصطلاح، ملکه‌ای نفسانی است که همه اعضا و جوارح را به کاری وا می‌دارد که برای آن آفریده شده‌اند. این ملکه نفسانی باعث می‌شود که همه صفات و رفتار خوب از انسان ظاهر شود. به همین دلیل پاره‌ای روایات در مقام تفسیر حسن خلق، برخی از این آثار را نام برده‌اند. از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: تفسیر حسن خلق این است که به آنچه از دنیا به دست می‌آوری راضی باشی و اگر دنیا را به دست نیاوردی خشمناک نشوی[۶۶].

امام باقر(ع) خلق عظیم رسول خدا را به دین اسلام تفسیر کرده است[۶۷]. طبق این تفسیر منظور از خلق عظیم در آیه کریمه همین معنی است. چون اسلام جامع همه صفات و سجایا و اعمال پسندیده است. علمای اخلاق نیز حسن خلق را به گشاده‌رویی، نرم‌خویی، بذل و بخشش، بی‌آزاری، صبر و بردباری، حب آخرت، بغض دنیا، شکر، بخشش، عدالت و تفسیر کرده‌اند. این تفسیر نیز از طریق آثار به همین ملکه نفسانی اشاره دارد[۶۸].[۶۹].

اصطلاح خاص

حُسن خُلق به معنی خاص عبارت است از خوش‌رویی، خوش‌گویی و خوش‌رفتاری با مردم که بیشتر کاربردهای این ترکیب را در روایات به خود اختصاص داده است[۷۰]. امام صادق(ع) در پاسخ کسی که پرسیده بود حسن خلق چیست، فرمود: اینکه نرم‌خو و خوش‌گو باشی و برادرت را با رویی گشاده ملاقات کنی[۷۱]. بنابر آنچه گذشت، حسن خلق در اصطلاح بر دو معنی اطلاق می‌شود: عدالت نفسانی که منشأ و ریشه همه فضایل است و خوش‌رویی و نرم‌خویی با مردم.[۷۲].

موضوع بحث

دانستیم که حسن خلق در اصطلاح بر دو معنی اطلاق می‌شود. موضوع بحث ما در این گفتار، حسن خلق به معنی دوم یعنی خوش‌رویی و نرم‌خویی است.[۷۳].

اقسام و مراتب حسن خلق

اقسام حسن خلق

اقسام حسن خلق به اعتبار کسانی که انسان با آنها خوش‌اخلاقی می‌کند، به سه قسم تقسیم می‌شود.

حسن خلق با مردم

وسیع‌ترین حوزه‌ای که انسان موظف است حسن خلق را مراعات کند، جامعه انسانی است؛ به این معنی که انسان وظیفه دارد با همه انسان‌ها با اخلاق نیکو رفتار کند. رسول خدا(ص) فرمود: «أَفَاضِلُكُمْ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ‏»[۷۴]؛

همچنین فرمود: می‌خواهید به شما بگویم فردای قیامت آتش به چه کسی حرام است؟ گفتند: آری یا رسول الله، فرمود: نرم‌خوی آرامی که به مردم نزدیک می‌شود[۷۵]. از جناب لقمان روایت است که در نصیحت به پسرش فرمود: پسرم! با صد نفر دوستی کن و با یک نفر دشمنی نکن. پسرم تو در دین و اخلاقت خلاصه می‌شوی، اخلاق رابطه تو با مردم است. با مردم دشمنی نکن اخلاق نیکو را بیاموز[۷۶].

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ‏ وَ إِنْ‏ عِشْتُمْ‏ حَنُّوا إِلَيْكُم‏»[۷۷].[۷۸].

حسن خلق با اهل ایمان

رعایت اخلاق با اهل ایمان یا جامعه هم‌کیشان از اهمیت بیشتری برخوردار است و به همین دلیل در شرع مقدس بر آن تأکید بیشتری شده تا آنجا که یک حق تلقی شده است. امام سجاد(ع) فرموده است: حق هم‌کیشان بر تو آن است که با آنها مهربان باشی با بدکارانشان مدارا کنی با آنها الفت‌گیری در اصلاحشان بکوشی. از نیکوکارانشان تشکر کنی و آزاری به آنها نرسانی و برای آنها همان را بخواهی که برای خودت می‌خواهی و آنچه را برای خود نمی‌پسندی برای ایشان هم نپسندی. پیرمردان آنها را چون پدر انگاری و پیرزنانشان را چون مادر. جوانان هم‌کیشت را چون برادر بدانی و کوچک‌ترها را چون فرزندانت[۷۹].[۸۰].

حسن خلق با خانواده

مهم‌ترین حوزه‌ای که انسان موظف به مراعات حسن خلق است، حوزه خانواده است. در این حوزه نه تنها زن و مرد به طور یکسان موظف به خوش‌اخلاقی می‌باشند، بلکه موظفند بدخلقی همسر خود را نیز تحمل کنند. رسول خدا(ص) فرمود: «‏مَنْ صَبَرَ عَلَى سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مثل ما اعطی عَلَى ایوب بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا الله مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ امرءة فرعون»[۸۱]؛

با این حال به نظر می‌رسد در این باره وظیفه شوهر به عنوان مدیر خانواده سنگین‌تر از زن باشد، به همین دلیل مراعات خوش‌اخلاقی بیش از زنان به مردان سفارش شده است. رسول خدا(ص) فرمود: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ‏ بِأَهْلِهِ‏»[۸۲]؛

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: وقتی سعدبن معاذ از دنیا رفت، رسول خدا(ص) دستور داد او را غسل دهند و کفن کنند و خود با پای برهنه و بدون عبا در تشییع او شرکت کرد، گاهی طرف راست جنازه را به دوش می‌گرفت و گاهی طرف چپ را تا به کنار قبر رسیدند. حضرت خود وارد قبر شد، جسد سعد را در قبر نهاد و با دست خود سنگ لحد را چید. و آن را را محکم و و هموار کرد. مادر سعد که این همه مهربانی و توجه را از رسول خدا مشاهده کرد با صدای بلند گفت: ای سعد بهشت گوارایت باد. رسول خدا(ص) فرمود: در کاری که به دست خداست، قاطعانه سخن مگو. سعد اینک به فشار قبر مبتلاست. پس از بازگشت از قبرستان اصحاب به حضرت عرض کردند: شما به جنازه سعد، بسیار احترام کردید و با او رفتاری ویژه داشتید که پیش از این با هیچ کس نداشتید. فرمود: آنچه من انجام دادم به پیروی از فرشتگان و جبرئیل بود که در این تشییع حضور داشتند. عرض کردند: پس چگونه فرمودید: دچار فشار قبر شده است؟ فرمود: زیرا سعد با اهل خانه‌اش بداخلاق بود[۸۳].[۸۴].

مراتب حسن خلق

در آیات و روایات، برای حسن خلق مرتبه قابل اشاره‌ای ذکر نشده است؛ ولی از تفضیل بعضی حالات استفاده می‌شود که حسن خلق دارای مراتبی است؛ برای نمونه، کسی که ایمان یا عقلش کامل‌تر است یا از ریشه پاکیزه‌تری برآمده اخلاق بهتری دارد[۸۵]. با این همه به نظر می‌رسد می‌توانیم اولین و آخرین حسن خلق راتعیین کنیم.

اولین مرتبه حسن خلق

اولین مرتبه حسن خلق آن است که انسان تحت تأثیر اخلاق بد، مرتکب عمل حرامی نشود؛ برای نمونه، تحت تأثیر خشم به کسی خدا ناسزا نگوید، دیگری را کتک نزند و حقی را ضایع نکند. این مرتبه همان چیزی است که رسول خدا(ص) درباره آن فرمود: «لَوْ يَعْلَمُ‏ الْعَبْدُ مَا فِي حُسْنِ الْخُلُقِ لَعَلِمَ أَنَّهُ مُحْتَاجٌ أَنْ يَكُونَ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ»[۸۶].[۸۷].

مرتبه نهایی حسن خلق

بالاترین مرتبه حسن خلق که یک انسان می‌تواند به آن نائل شود، خلق باشکوه رسول خداست که قرآن کریم برای تعبیر از شدت نیکویی‌اش، از مقیاس غیرمتعارف عظیم بهره گرفته، می‌فرماید: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۸۸]. به منظور آگاهی از اخلاق آن پیام‌آور رحمت و به امید الگوبرداری و پیروی از آن اخلاق باشکوه، خلاصه‌ای از اخلاق و رفتار آن حضرت را مرور می‌کنیم.[۸۹].

اخلاق رسول خدا

  1. بردباری: چنان حلیم و بردبار بود که همه سخنان و رفتارهای درشت، ناهنجار و خشن اعراب نادان را با تبسم پاسخ می‌داد.
  2. شجاعت: شجاع‌ترین انسان زمان خود بود، چنانکه در بحبوحه جنگ از همه سپاهیانش به دشمن نزدیک‌تر می‌شد. علی(ع) می‌فرماید: ما در گرماگرم جنگ به رسول خدا(ص) پناه می‌بردیم[۹۰].
  3. عدالت: خود فرمود: به خدا قسم از من عادل‌تر نخواهید یافت[۹۱]. و در جواب کسی که به او گفته بود عدالت نورزیدی فرمود: وای بر تو اگر من عدالت نورزم چه کسی خواهد ورزید؟![۹۲].
  4. عفت: چنان عفیف بود که همواره حریم هر نامحرمی را پاس می‌داشت؛ برای مثال هرگز دستش دست زن نامحرمی را لمس نکرد.
  5. سخاوت: هیچ شبی درهم و دیناری پیش خود نگه نمی‌داشت، اگر شب می‌شد و پولی به همراه داشت، به خانه نمی‌رفت تا آن را به نیازمند و مستحق بپردازد.
  6. تواضع: با دستان مبارکش پارگی کفش و لباس خود را می‌دوخت و در کارهای خانه به خانواده‌اش کمک می‌کرد. دعوت هر مؤمنی را می‌پذیرفت. هدیه را اگر چه یک جرعه شیر بود می‌پذیرفت، و آن را به بهترین شیوه تلافی می‌کرد. خوردن برایش چندان مهم نبود، هر غذای پاک و سالمی که حاضر بود می‌خورد و از خوردن حلال پرهیز نمی‌کرد. هر لباس ساده‌ای که برایش امکان داشت، می‌پوشید. از لباس بلند و اشرافی خوشش نمی‌آمد. لباسش همیشه بالاتر از قوزک پایش بود. هر مرکبی که در اختیار داشت سوار می‌شد، گاهی بر شتر سوار می‌شد، گاهی بر استری ابلق و گاهی بر الاغ؛ حتی پشت سر دیگران بر مرکب می‌نشست و با فقیران و بردگان همنشین می‌شد.
  7. هرگز از مال صدقه نمی‌خورد.
  8. خشمش به خاطر خدا بود، ولی برای خودش خشمگین نمی‌شد، دیرخشم بود و به آسانی راضی می‌شد و خشم و خشنودیش همواره در چهره‌اش هویدا می‌شد.
  9. از بیماران حتی در دورترین نقاط شهر عیادت می‌کرد و احوالشان را جویا می‌شد.
  10. در تشییع جنازه شرکت می‌کرد.
  11. در بین دشمنانش بدون نگهبان حرکت می‌کرد.
  12. متین‌ترین و باوقارترین مردم بود، در حالی که هیچ تکبری نداشت.
  13. در سخن گفتن، بلیغ، فصیح و شیرین‌زبان بود، بدون آنکه سخنش را طولانی کند، سخنانی نغز و جامع می‌گفت. آنچه را در نظر داشت در جملاتی کوتاه و روشن بیان می‌کرد. اغلب، ساکت بود و بدون حاجت و ضرورت سخن نمی‌گفت. سخن زشت بر زبان نمی‌راند و در حال خشم و خشنودی جز حق نمی‌گفت.
  14. بسیار بانمک و زیبا بود. پوست بدنش نازک و لطیف بود و ظاهر و باطنی آراسته داشت.
  15. هیچ امری از امور دنیا برای او مهم نبود.
  16. هیچ‌گاه سه روز پیوسته خود را از نان گندم سیر نمی‌کرد، در حالی که نه بخیل بود، نه فقیر. گاه از گرسنگی سنگ به شکم می‌بست و گاه نان جو را با سبوس می‌خورد. محبوب‌ترین سفره و غذا نزد او غذایی بود که دست‌های بیشتری در آن به کار باشد. باشد. با انگشتان سه‌گانه‌اش غذا می‌خورد و گاهی از انگشت چهارمش کمک می‌گرفت. سیر، پیاز و تره را به خاطر بوی تندشان نمی‌خورد، تا دیگران آزرده نشوند. هرگز غذایی را مذمّت نمی‌کرد، اگر میل داشت می‌خورد و اگر دوست نداشت نمی‌خورد. کاسه‌اش را پاک می‌کرد و می‌فرمود: آخر غذا با برکت‌تر است. غذا را با اشتها می‌خورد و هرگز اسراف نمی‌کرد و حتی انگشتانش را می‌لیسید و با مساکین، هم‌غذا می‌شد.
  17. بوهای خوش را دوست می‌داشت، خود همیشه معطر بود و از بوی بد ناراحت می‌شد.
  18. اهل فضل و شرف را پاس می‌داشت و به آنان احترام و نیکی می‌کرد.
  19. به خویشان و فامیل احترام می‌کرد و صله رحم به جا می‌آورد، بدون آنکه خویشان خود را بر بهتر از خودشان برتری دهد.
  20. هرکس را که بر او وارد می‌شد احترام می‌کرد، تا جایی که لباس و زیراندازش را برای میهمان پهن می‌کرد و اگر قبول نمی‌کرد با اصرار به او می‌قبولاند.
  21. به هیچ‌کس ستم روا نمی‌داشت، هرگز به خادم با همسرش ناسزا نمی‌گفت، اگر کسی از او معذرت می‌خواست، عذرش را می‌پذیرفت، در حال قدرت عفو می‌کرد، با او سخن درشت می‌گفتند و او صبر می‌کرد، بدی را تلافی نمی‌کرد، از بدی‌ها چشم می‌پوشید.
  22. خنده‌هایش بدون قهقهه و همه شوخی‌هایش به حق بود. در سلام پیشی می‌گرفت و هرگاه با کسی دست می‌داد، پیش از او دستش را رها نمی‌کرد.
  23. هرگز بدون یاد خدا نشست و برخاست نمی‌کرد.
  24. هنگام نشستن معمولاً دستش را دور پاهایش می‌پیچید. معمولاً رو به قبله می‌نشست. برای نشستن، جای معین و معلومی نداشت. هرجا خالی بود می‌نشست. به صورتی بین اصحاب می‌نشست که گویی یکی از آنهاست و اگر غریبی وارد مجلس می‌شد، نمی‌دانست کدام یک از آنها پیامبر است. (این روش ادامه داشت تا هنگامی که مراجعات زیاد شد و یاران و اصحاب به اصرار از او خواستند که محلی برای نشستن خود معین کند و سکویی از گل ساختند که حضرت روی آن می‌نشست تا در هنگام صحبت، آنها که دورتر نشسته‌اند، بتوانند ایشان را ببینند).
  25. تحمل و سعه صدرش از همه بیشتر بود.
  26. راستگوترین مردم بود.
  27. در عهد و پیمان از همه باوفاتر بود.
  28. از همه نرم‌خوتر و خوش خلق‌تر بود.
  29. رئوف‌ترین مردم بود.
  30. هرکس او را صدا می‌زد، جوابش را می‌داد. هروقت با مردم می‌نشست، از سر مدارا، در هر موضوعی که آنها صحبت می‌کردند، با ایشان هم‌سخن می‌شد.
  31. هر مسلمانی از او چیزی می‌خواست، به او می‌بخشید.
  32. هرکس برای اولین بار او را می‌دید، می‌ترسید چون دارای ابهت و هیبت بود. اما هرکس با او نزدیک می‌شد و معاشرت می‌کرد شیفته‌اش می‌شد.
  33. یاران و اصحابش پیش پایش برنمی‌خاستند، چون می‌دانستند این کار را دوست ندارد.
  34. در پیشگاه خدا تضرع و زاری بسیار می‌کرد و از او می‌خواست که اخلاقش را نیکو سازد.
  35. برای مراعات احترام، همه اصحاب را با کنیه صدا می‌زد. برای کسانی که کنیه‌ای نداشتند کنیه‌ای برگزیده و آنان نیز به همان کنیه مشهور می‌شدند. زنانی را که فرزندی داشتند به نام فرزندشان کنیه می‌نهاد و برای آنان که فرزند نداشتند کنیه‌ای انتخاب می‌کرد و حتی کودکان را با کنیه صدا می‌زد.
  36. شاهان و مساکین را یکسان به دین خدا دعوت می‌کرد.
  37. وقتش را جز در کار برای خدا یا ضروریات زندگی خویش صرف نمی‌کرد.
  38. اگر رختخواب برایش پهن می‌کردند بر روی آن وگرنه روی زمین می‌خوابید.
  39. از بازی‌های مباح جلوگیری نمی‌کرد[۹۳].

این بحث را با حکایتی از حسن خلق رسول گرامی به پایان می‌بریم. رسول خدا(ص) در مسجد نشسته بود. مرد انصاری در گوشه‌ای ایستاده بود، کنیزش وارد مسجد شد آهسته به طرف رسول خدا(ص) رفت، خود را به پشت سر او رسانید آهسته لباسش را گرفت، رسول خدا(ص) به گمان اینکه کنیزک برای گفتن چیزی آمده است برخاست و رو به او کرد، کنیزک دستش را کشید و چیزی نگفت. پیامبر(ص) نشست. کنیزک لباس او را گرفت و آن گرامی برخاست و رو به او کرد و او دست کشید و چیزی نگفت و بار سوم نیز همچنان سکوت کرد. چون برای چهارمین بار دستش به لباس رسول خدا(ص) رسید، حضرت برخاست، ولی رو به او نیاورد، کنیزک بدون آن‌که دیگران بفهمند تاری از لباس رسول خدا(ص) کشید و از مسجد بیرون رفت کسانی که در مسجد نشسته بودند به دنبالش رفتند بعضی گفتند: خدایت چنین و چنان کند سه بار رسول خدا را بلند کردی، ولی چیزی نگفتی، از او چه می‌خواستی؟ گفت: ما در خانه بیماری داریم مرا فرستادند تا برای شفا تاری از لباس رسول خدا(ص) برگیرم هر بار که می‌خواستم تاری از لباسش بکشم، رو به من می‌آورد و من خجالت می‌کشیدم و نمی‌خواستم اجازه هم بگیرم و چون بار چهارم به من نگاه نکرد کارم را انجام دادم[۹۴].[۹۵].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸؛ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۸-۴۹.
  2. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸؛ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۸-۴۹.
  3. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸.
  4. «خِیَارُکُمْ أَحَاسِنُکُمْ أَخْلَاقاً الَّذِینَ یَأْلِفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ»؛ تحف العقول، ص۴۵.
  5. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  6. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸- ۲۸۹.
  7. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۸.
  8. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۹.
  9. «و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
  10. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  11. «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
  12. ر.ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ص ۴۵۳.
  13. «أَفْضَلُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۷۳؛ علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۱۹۶.
  14. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۵۹؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۱۶۵؛ علی بن ابی‌بکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۳، ص۱۲۷.
  15. «مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ اِمْرِئٍ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۵.
  16. «هو ان تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو عن ظلمک»؛ محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۴۷.
  17. «إِنَّ صَاحِبَ اَلْخُلُقِ اَلْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ اَلصَّائِمِ اَلْقَائِمِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
  18. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۹-۵۱؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۹.
  19. «حُسْنُ الْخُلُقِ فِی ثَلَاثٍ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ طَلَبُ الْحَلَالِ وَ التَّوَسُّعُ عَلَی الْعِیَالِ»؛ ر.ک: میزان الحکمه، ج۳، ص۴۸۰ (اخلاق / معنای حسن خلق).
  20. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۶۸-۲۷۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۸.
  21. «اللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِی، وَ أَطِبْ لَهُمَا کَلَامِی، وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِیکَتِی، وَ اعْطِفْ عَلَیْهِمَا قَلْبِی، وَ صَیِّرْنِی بِهِمَا رَفِیقاً، وَ عَلَیْهِمَا شَفِیقاً»؛ صحیفه سجادیه، دعای ۲۴.
  22. «إِنَّ أَکْمَلَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول؛ ص۳۹۵؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۲۵.
  23. «أَکْمَلُ اَلنَّاسِ عَقْلاً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۳.
  24. «مَا یَقْدَمُ الْمُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ أَنْ یَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
  25. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۹-۵۱؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۹.
  26. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  27. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۸۰-۲۸۱.
  28. «الْإِمَامُ الصَّادِقُ(ع) فِی خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً یَذْکُرُ فِیهَا حَالَ النَّبِیِّ: مُهَذَّبٌ لَا یُدَانَی هَاشِمِیٌّ لَا یُوَازَی أَبْطَحِیٌّ لَا یُسَامَی شِیمَتُهُ الْحَیَاءُ وَ طَبِیعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَی أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَی أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.
  29. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۶۴-۲۶۸.
  30. «الْإِمَامُ عَلِیّ(ع) فِی مَجْلِسِ رَسُولِ اللهِ(ص): قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْخُلْقِ سَوَاءً»؛ معانی الأخبار، ص۸۲، ح۱.
  31. «عَنْهُ(ع) فِی مَخْرَجِ رَسُولُ الله(ص): وَ یُحَذِّرُ النَّاسَ وَ یَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْوِیَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ »؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱۸، ح۱؛ معانی الأخبار، ص۸۲، ح۹، ۳۴۵.
  32. «عَنْهُ(ع) فِی سِیرَةِ رَسُولُ الله(ص): مَعَ جُلَسَائِهِ فَقَالَ کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَدَّاحٍ»؛ معانی الأخبار، ص۸۳، مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۵، ح۱.
  33. «عن ابن مسعود: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص): کَانَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَحْسَنْتَ خَلْقِی فَأَحْسِنْ خُلُقِی‌»؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۶۶، ح۳۸۲۳؛ صحیح ابن حبّان، ج۳، ص۲۳۹، ح۹۵۹؛ الدعاء للطبرانی، ص۱۴۵، ح۴۰۴؛ المسند أبی یعلی، ج۵، ص۵۰، ح۵۰۵۳؛ کنزالعمّال، ج۳، ص۱۲، ح۵۱۹۷.
  34. «عن ابن عباس: کَانَ رَسُولُ اللهِ(ص): إِذَا نَظَرَ فِی الْمِرْآةِ قَالَ: الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی حَسَّنَ خَلقِی خُلُقِی»؛ الدعاء للطبرانی، ص۱۴۴، ح۴۰۲؛ مسند أبی یعلی، ج۳، ص۱۰۳، ح۲۶۰۴؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج۱۰، ص۵۱۲؛ الخصال، ص۶۱۲؛ تحف العقول، ص۱۱.
  35. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۷۸-۲۷۹.
  36. «و آنان که، با خداوند، خدایی دیگر را (به پرستش) نمی‌خوانند» سوره فرقان، آیه ۶۸.
  37. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  38. «و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.
  39. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  40. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  41. «کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره انفال، آیه ۳.
  42. «و آنان که هر گاه آیات پروردگارشان را به یادشان آورند ناشنیده و نادیده بر (پای) آنها نمی‌افتند» سوره فرقان، آیه ۷۳.
  43. «و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.
  44. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  45. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۱-۵۳.
  46. «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷ و ج۶، ص۲۸۵؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید، ص۲۲.
  47. «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ فَلْیُکْرِمْ اَلْآخِرِ جَارَهُ فَلاَ یُؤْذِی جَارَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷.
  48. «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۵۳.
  49. «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ وَالِدَیْهِ»؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید؛ ص۲۲؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۷۶.
  50. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۳-۵۴.
  51. «لَمْ یَضِقْ شَیْءٌ عَنْ حُسْنِ اَلْخُلْقِ»؛ غررالحکم، ۱.
  52. «حُسنُ ألأَخْلاقِ یُدِرُّ الاَرزاقَ وَ یُونِسُ الرِّفاقَ»؛ غررالحکم، ۱.
  53. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۹۰.
  54. محسن فیض کاشانی، محجه البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۸۴.
  55. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۷.
  56. «إِنَّ اَلْخُلُقَ اَلْحَسَنَ یَمِیثُ اَلْخَطِیئَةَ کَمَا تَمِیثُ اَلشَّمْسُ اَلْجَلِیدَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۴.
  57. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۹۰.
  58. طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۳۵؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۳، ص۱۱۴.
  59. لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۳۵.
  60. لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۹۴.
  61. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۷۹.
  62. صدرای شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج۵، ص۸۸.
  63. «کسی از نظر عقل کامل‌تر است که اخلاقش بهتر باشد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳.
  64. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  65. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۷.
  66. متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۱۷.
  67. قمی، تفسیر، ج۲، ص۳۸۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۷۵.
  68. محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۲۹۱؛ یحیی بن شرف نووی ریاض الصالحین، ص۳۲۵.
  69. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۷۹.
  70. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۰۶.
  71. صدوق، معانی الاخبار، ص۲۵۳؛ همو، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۲.
  72. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۰.
  73. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۰.
  74. «برترین شما خوش‌اخلاق‌ترین شماست، آنان که شانه‌هایشان زیر پای دیگران است (کنایه از تواضع)، آنان که با مردم الفت می‌گیرند و فرصت می‌دهند مردم با ایشان الفت گیرند. آنان که خانه‌هایشان با پای مردم آشناست». محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعة (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۸.
  75. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعة (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۸.
  76. صدوق، معانی‌الاخبار، ص۲۵۳؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۶.
  77. «با مردم چنان آمیزش کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده بودید، مشتاق شما باشند». شریف رضی، نهج‌البلاغه؛ ۴/۴.
  78. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۸.
  79. سید عبدالله شبر، الاخلاق، ص۸۵.
  80. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۸.
  81. «هر مردی که بدخلقی همسرش را تحمل کند خداوند پاداشی به او می‌دهد همانند پاداشی که به ایوب به خاطر گرفتاری‌اش داد و هر زنی که بدخلقی شوهرش را تحمل کند خداوند پاداشی همانند پاداش آسیه همسر فرعون به او می‌دهد». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۴۷.
  82. «ایمان کسی کامل‌تر است که خوش اخلاق‌تر و با خانواده‌اش مهربان‌تر باشد». صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۱.
  83. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۸.
  84. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۹.
  85. پیش از این، روایاتی را که بر این مطالب دلالت دارند، نقل کردیم.
  86. «اگر انسان می‌دانست حسن خلق چه ثمراتی دارد، می‌دانست که به آن محتاج است. دلیل احتیاج به این مرتبه از حسن خلق آن است که بدون آن زندگی دنیوی و اخروی انسان تباه می‌شود». محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۳۶۹.
  87. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۰.
  88. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  89. مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۰.
  90. شریف رضی، نهج‌البلاغه، ۴/۶۱.
  91. احمد بن شعیب نسائی، سنن النسائی، ج۷، ص۱۲۰.
  92. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳۳، ص۳۳۹؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۵۵.
  93. محجة البیضاء، ج۴، ص۱۱۹- ۱۳۲ با تلخیص.
  94. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۲.
  95. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۱.