القاب امام مهدی چیستند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

القاب امام مهدی چیستند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی)
مدخل اصلینام‌ها و القاب امام مهدی
مدخل وابسته؟

الگو:شاخه القاب امام مهدی(ع) چیستند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

علی رضا رجالی تهرانی
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«نام اصلی حضرت(ع)، محمد است. نامی که پیغمبر اکرم (ص) برای او گذارده و فرمود: اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. کنیه حضرت: ابوالقاسم است. و نیز ابو صالح و ابو عبداللّه و ابو ابراهیم و ابو جعفر و ابو الحسین هم گفته شده است[۱]»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در این‌باره گفته است: «این لقب‌ها هر کدام با یکی از ویژگی‌های آن حضرت مناسب است، به عنوان مثال چون هدایتگر است، مهدی و چون حجت خداست، حجت، و چون مردم منتظِر او هستند مُنتظَر، و چون صاحب ولایت و صاحب مردم است او را صاحب لقب داده‌اند. لقب قائم به دلیل قیام آن حضرت علیه دشمنان خداوند و برپایی دین مبین اسلام است. آن حضرت قیام می‌کند و قیام آن حضرت جهانی است و با ستمگران زمان خود ستیز می‌نماید و آنان را مجبور به کرنش در برابر دستورهای خداوند می‌کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود[۳]»[۴].
۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین قنبر علی صمدی، در کتاب «آخرین منجی» در این‌باره گفته است:
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «فرهنگنامه مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

واژه "بقیت"، به معنای، بازمانده و پاینده و آن چیزی است که از چیزی باقی گذاشته شود. عبارت "بقیة اللّه"، هم در قرآن مجید و هم در روایات آمده است.

در قرآن، فقط یک بار و در داستان حضرت شعیب(ع) ذکر شده است؛ آن‏جا که وی قوم خود را از کم‌‏فروشی نهی کرده، می‌‏گوید: ﴿بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ [۷]

در روایات گوناگونی "بقیة اللّه" به وجود امام مهدی(ع) یا برخی دیگر از امامان(ع) تفسیر شده است. *امام باقر(ع) فرمود: نخستین سخنی که مهدی(ع) پس از قیام خود می‏‌گوید، این آیه است: ﴿بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ [۸]؛ سپس می‏‌گوید: "منم بقیة اللّه بر روی زمین"[۹]
درست است که در آیه مورد بحث، مخاطب، قوم شعیب بوده و منظور از "بقیة اللّه"، سود و سرمایه حلال یا پاداش الهی است؛ ولی هر موجودی نافع که از طرف خداوند سبحانه و تعالی برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، "بقیة اللّه" محسوب می‌شود. بر این اساس، تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ، بقیة اللّه هستند. تمام رهبران راستین نیز که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت باقی می‌‏مانند، از این نظر بقیة اللّه هستند. سربازانی که پس از پیروزی از جنگ بازمی‌‏گردند، آنان نیز بقیة اللّه هستند. در روایات، دعاها و زیارات، امامان‏ معصوم(ع) به عنوان "بقیة اللّه" توصیف شده‏‌اند، برای نمونه به بعضی از آن‏ها اشاره می‌‏شود:
  1. به دستور هشام بن عبد الملک، امام باقر(ع) را به شام بردند. هنگام بازگشت به مدینه، هشام فرمان داد بازارها را بر روی آن حضرت و همراهانش ببندند و آنان را از خوراک و آشامیدنی محروم سازند. وقتی به شهر مدینه رسیدند، مردم در شهر را بر رویشان بستند و اصحاب آن حضرت به سبب کمبود آب و غذا به زحمت افتادند و به آن بزرگوار شکایت بردند. امام باقر(ع) بالای کوهی مشرف به شهر رفت و با صدای بلند فرمود: ای اهل شهری که مردمانش ستمگرند! به خداوند سبحانه و تعالی سوگند! من بقیة اللّه هستم. خداوند سبحانه و تعالی فرمود: "بقیة اللّه برایتان بهتر است؛ اگر ایمان دارید" [۱۰].
  2. در زیارت جامعه کبیره، می‌‏خوانیم: "سلام بر امامان که ... بقیة اللّه هستند ...»[۱۱]. از آنجا که مهدی موعود(ع)، آخرین پیشوا و بزرگ‏ترین رهبر انقلابی پس از بعثت پیامبر اسلام(ص) است، یکی از روشن‏‌ترین مصادیق "بقیة اللّه" و شایسته‏‌ترین فرد به این لقب است؛ به ویژه که یگانه باقی‏مانده بعد از پیامبران و امامان است. نمونه‌‏ای از این‏ روایات بدین قرار است: در دعای ندبه می‌‏خوانیم: "کجا است آن بقیة اللّه که از عترت هدایت‌گر بیرون نیست؟"[۱۲]. مردی از امام صادق(ع) پرسید: "آیا بر امام قائم می‌‏توان با عنوان امیر مؤمنان سلام کرد؟" فرمود: "نه؛ خداوند سبحانه و تعالی این نام را به حضرت امیر مؤمنان علی(ع) اختصاص داده است. پیش از او کسی این نام بر خود ننهاده و پس از او نیز کسی این نام را به خود نبندد، مگر آن‏که کافر باشد راوی گوید: پرسیدم: "فدایت شوم! پس چگونه بر او سلام کنند؟" فرمود: می‏‌گویند " السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ ‏‏‏‏‏" سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: ﴿بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ [۱۳] [۱۴].
  3. امام باقر(ع) فرمود: نخستین سخن حضرت مهدی(ع) پس از ظهور، این آیه است که می‌‏گوید: بقیة اللّه برایتان بهتر است؛ اگر ایمان دارید. آن‏گاه می‌‏فرماید: "منم بقیة اللّه و حجّت و خلیفه او در میان شما" در آن زمان هرکس بر آن حضرت سلام کند، می‌‏گوید: " السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏‏ ‏‏‏‏‏" [۱۵].
  4. وقتی احمد بن اسحاق بن سعد اشعری، به محضر امام عسکری(ع) شرفیاب شد و درباره جانشین آن حضرت پرسید، آن حضرت کودکی خردسال، همچون قرص ماه را به او نشان داد. احمد بن اسحاق پرسید: "آیا نشانه‌‏ای هست تا قلبم اطمینان یابد؟" آن کودک زبان گشود و با زبان عربی فصیح فرمود: من بقیة اللّه بر زمین و منتقم از دشمنان او هستم. ای احمد بن اسحاق! بعد از دیدن این کرامت‏، نشانه‌‏ای طلب نکن[۱۶]»[۱۷].
  • «"خاتم الاوصیاء" خاتم الاوصیاء، به معنای پایان بخش جانشینان پیامبر اکرم(ص)، یکی از القاب حضرت مهدی(ع)‏ است. این لقب ابتدا بر زبان خود آن حضرت در کودکی- آن‏گاه که در آن سنین لب به سخن گشود- جاری شد. *البته این لقب، درباره حضرت علی(ع) به عنوان پایان‌‏بخش اوصیای آخرین پیامبر به کار رفته است[۱۸].

طریف ابو نصر گوید: "بر صاحب الزّمان(ع) وارد شدم؛ آن حضرت فرمود: برای من صندل احمر [۱۹] بیاور. پس برای ایشان آوردم. آن حضرت رو به من کرد و فرمود: آیا مرا می‏‌شناسی؟ گفتم: بله. سپس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما آقای من و فرزند آقای من هستید. پس آن حضرت فرمود: مقصودم این نبود! گفتم: خداوند سبحانه و تعالی مرا فدای شما گرداند! بفرمایید مقصودتان چه بود؟ حضرت فرمود: من خاتم الاوصیاء هستم که خداوند به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دور می‏‌سازد[۲۰].

علاوه بر خاتم الاوصیاء از حضرت مهدی(ع)‏ به عنوان "خاتم الائمه" نیز یاد شده است؛ چنان که رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: ای مردمان! من پیامبرم و علی جانشین من. آگاه باشید که خاتم الائمه، قائم و مهدی از ما است"[۲۱]»[۲۲].
  • «یکی از القاب حضرت مهدی(ع)‏ "شرید"، به معنای آواره است. از آن‏جا که آن بزرگوار در دوران غیبت، منزلی معین، خاص و همیشگی ندارد، به این لقب خوانده شده است. اصبغ بن نباته گوید: از امیر مؤمنان(ع) شنیدم که می‌‏فرمود: صاحب این امر، شرید یعنی آواره، طرید یعنی رانده، فرید یعنی تک و وحید یعنی تنها است[۲۳]»[۲۴].
  • «یکی از لقب‌‏های حضرت مهدی(ع)‏ "صاحب الامر" است. امام صادق(ع) درباره اتفاقات هنگام ظهور می‌‏فرماید: "در این زمان، هر کس از فرزندان علی(ع) که در مدینه است، به مکه می‌‏گریزد و به صاحب امر می‌‏پیوندد و او به سوی عراق روی می‌‏آورد"[۲۵]
همه امامان(ع) صاحب امر امامت بوده‌‏اند؛ ولی به سبب عظمت امر امامت و قیام آن حضرت، این لقب درباره حضرت مهدی(ع)‏ متداول‌‏تر است.

ریان بن صلت گوید: به امام رضا(ع) گفتم: "آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: من صاحب الامر هستم؛ امّا نه آن کسی که زمین را از عدل آکنده سازد؛ همان‏گونه که پر از جور شده‏ باشد. چگونه او باشم؛ در حالی که سستی بدن مرا می‌‏بینی و قائم کسی است که در سن پیران و منظر جوانان قیام می‏‌کند[۲۶]

البته آنچه بیشتر در روایات آمده "صاحب هذا الامر» است؛ ولی رفته رفته این ترکیب به "صاحب الامر» تبدیل شده و یکی از القاب آن حضرت شمرده شده است»[۲۷].
  • «در روایات، صاحب الدار لقب حضرت مهدی(ع)‏ یاد شده است.

مقصود از "دار" (خانه)، خانه پدری و جدّ آن حضرت است که آن‏جا غایب شده است. از آن‏جا که ذکر نام آن حضرت، در آن دوران جایز نبود، برای اشاره به آن حضرت، از انواع کنایه‌‏ها استفاده شد که از جمله "صاحب الدار" است.

اسحاق بن یعقوب می‌‏گوید: "از محمد بن عثمان عمری خواستم نامه‌‏ای که در آن، پرسش‏‌های سختی را مطرح کرده بودم، به حضرت مهدی(ع)‏ برساند. پس توقیعی به خط مولایمان "صاحب الدار" صادر شد ...."[۲۸]»[۲۹].

  • «از القاب حضرت مهدی(ع)‏ "صاحب الزّمان" است. این لقب، در متن روایات کمتر ذکر شده است؛ ولی در سخن یاران، راویان و شیعیان، فراوان به کار رفته است[۳۰].
امام صادق(ع) فرمود: "و آخرین آن‏ها قائم به حق، بقیة اللّه در زمین و صاحب الزّمان است[۳۱].
فضل بن شاذان در کتاب فضایل از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است: "هرکس دوست دارد خداوند سبحانه و تعالی را در حال کمال ایمان و حسن اسلام ملاقات کند، پس باید حجّت، صاحب الزّمان، قائم، منتظر و مهدی را دوست داشته باشد"[۳۲].
هریک از امامان(ع)، صاحب زمان خویشند؛ ولی به اعتبار طول عمر فراوان حضرت مهدی(ع)‏ و این‏که مدت زمانی بیش‏تر از سایر امامان(ع) زندگی کرده است، آن حضرت بیشتر به این لقب شهرت یافته است»[۳۳].
  • «از القاب حضرت مهدی(ع)‏ که در روایات معصومان(ع) به آن اشاره شده "صاحب السیف" (صاحب شمشیر) است. درباره سلاح حضرت مهدی(ع)‏ هنگام ظهور، صراحتی وجود ندارد؛ ولی ممکن است این‏گونه روایات را حمل بر ظاهر کرد؛ یعنی آن حضرت، با همان سلاح‏‌های متداول عصر بعثت پیامبر(ص) ظهور خواهد فرمود. در این صورت، "صاحب السیف" در معنای حقیقی خود به کار می‌‏رود؛ اگرچه می‌‏توان آن را کنایه از "صاحب القدرة و العظمة" دانست و "سیف" را در این‏جا به معنای ابزار غلبه و قدرت معنا کرد.

در کتاب کافی نقل شده است: وقتی از امام صادق(ع) درباره قائم(ع) پرسیدند، آن حضرت فرمود: همه ما قائم به امر خداییم؛ یکی پس از دیگری، تا زمانی که صاحب شمشیر بیاید. چون صاحب شمشیر آمد، امر و دستوری غیر از آنچه بوده است، می‏‌آورد پدرانش مأمور به تقیه و صبر بودند و او مأمور به جهاد و برانداختن ظلم است‏"[۳۴].

گفتنی است این لقب، همانند بسیاری از القاب دیگر حضرت مهدی(ع)‏، ویژه آن حضرت نیست و سایر امامان(ع) نیز به این عنوان ملقّب بوده‌‏اند. در این باره حکم بن ابی نعیم گوید: در مدینه خدمت امام باقر(ع) رسیده و عرض کردم: "من بین رکن و مقام نذر کرده و به عهده گرفته‏‌ام که اگر شما را ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم، تا زمانی که بدانم قائم آل محمد(ص) هستید یا نه؟ حضرت هیچ پاسخی به من نفرمود. سی روز در مدینه بودم. سپس در بین راهی به من برخورد کرد و فرمود: ای حکم! هنوز این جایی؟ گفتم: آری؛ من نذر خود را عرض کردم و مرا امر و نهی نکرده و پاسخی نفرمودید. فرمود: فردا صبح زود به منزل من بیا. فردا خدمتش رفتم؛ فرمود: مطلبت را بپرس. عرض کردم: من بین رکن و مقام، نذر کرده و روزه و صدقه‌‏ای برای خدا به عهده گرفته‏‌ام که اگر شما را ملاقات کردم، از مدینه بیرون نروم؛ جز آن‏که بدانم آیا شما قائم آل محمد هستید یا نه؟ اگر شما هستید، ملازم خدمتتان باشم و اگر نیستید، روی زمین بگردم و در طلب معاش برآیم. فرمود: ای حکم! همه ما قائم به امر خدا هستیم. عرض کردم: شما مهدی هستی؟ فرمود: همه ما به سوی خدا هدایت می‌‏کنیم. عرض کردم: شما صاحب شمشیری؟ فرمود: همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیریم شمشیر؛ پیغمبر، به ما به ارث رسیده و همراه ما است. عرض کردم: شما هستید آن‏که دشمنان خدا را می‌‏کشد و دوستان خدا به وسیله او عزیز می‌‏شود و دین خدا آشکار می‌‏گردد؟ فرمود: ای حکم! چگونه من او باشم، در صورتی که به چهل و پنج رسیده‏‌ام؛ حال آن‏که صاحب این امر از من به دوران شیرخوارگی نزدیک‌‏تر و هنگام سواری چالاک‌‏تر است"[۳۵]»[۳۶].

همچنین از امام حسین (ع) نقل شده است: "قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَیبَةِ..."[۳۸]؛ "قائم این امت، نهمین از فرزندان من است و او صاحب الغیبه است..." البته احتمال دارد مقصود از این ترکیب، لقب نباشد؛ بلکه ترجمه آن مقصود باشد؛ یعنی، کسی که دارای غیبت است. احتمال دیگر اینکه این لقب نیز مانند بعضی از القاب، جهت تقیه به کار می‌رفته است[۳۹].

  • غریم‌: این واژه در کتاب‌های لغت، هم به معنای طلبکار آمده است و هم به معنای بدهکار[۴۰]. در روایات فراوانی از آن، به عنوان یکی از القاب حضرت مهدی (ع) یاد شده است. بیشتر به نظر می‌رسد مقصود، معنای نخست آن باشد. این لقب نیز، از روی تقیه بوده که هرگاه شیعیان می‌خواستند مالی را نزد آن حضرت یا وکیلان ایشان بفرستند، یا وصیت کنند و یا از جانب آن حضرت مطالبه کنند، این لقب را به کار می‌بردند.

شیخ مفید به این نکته تصریح کرده، می‌نویسد: "کلمه غریم، رمزی بود بین شیعه که وقتی حضرت مهدی (ع) را از روی تقیه یاد می‌کردند، از آن استفاده می‌نمودند"[۴۱].

بنابراین استفاده از این لقب بیشتر در ارتباطات مالی شیعیان با حضرت مهدی (ع)- آن هم در طول غیبت صغرا- بوده است[۴۲]. محمد بن صالح گوید: "وقتی پدرم از دنیا رفت و امر به من رسید، حواله‌هایی نزد پدرم بود که نشان می‌داد، مربوط به اموال غریم است"[۴۳]. اسحاق بن یعقوب گوید: "از شیخ عمری شنیدم که می‌گفت: با مردی شهری مصاحبت داشتم و به همراه او مالی برای غریم بود و آن را برای او فرستاد"[۴۴]. محمد بن هارون گوید: "از اموال غریم، پانصد دینار بر ذمه من بود"[۴۵][۴۶].

درباره وجه نامیده شدن حضرت به "قائم"، می‌توان به روایات زیر اشاره کرد: ابو حمزه ثمالی می‌گوید: از امام باقر (ع) پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! آیا همه شما قائم و به پا دارنده حق نیستید؟ فرمود: بلی؛ عرض کردم: چرا حضرت مهدی (ع) را قائم نامیده‌اند؟ فرمود: هنگامی که جد من حضرت سید الشهدا حسین بن علی (ع) شهید شد، ملائکه به درگاه خداوند ضجه و ناله نموده، نزد او شکایت کردند... پس خدای عز و جل امامان از فرزندان حسین (ع) را به آنان نشان داد و ملائکه از دیدن آنان خوشحال شدند. در آن هنگام دیدند که یکی از ایشان در حال قیام است و نماز می‌خواند. پس خداوند عز و جل فرمود: به وسیله این قائم (ایستاده) از آنان (قاتلان حسین) انتقام خواهم گرفت"[۵۲].

از امام جواد (ع) پرسیده شد: چرا او را قائم می‌نامند؟ فرمود: "لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ اِرْتِدَادِ أَكْثَرِ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ"[۵۳]؛ "چون پس از آن قیام می‌کند که از یادها رفته است و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته‌اند".

لقب "قائم" اگرچه در پاره‌ای از موارد به تنهایی به کار رفته است؛ ولی در بعضی از موارد، به‌ کلماتی دیگر اضافه شده که هرکدام گویای معنایی خاص است؛ مانند:

  1. "القائِمَ مِن وُلدی" (قیام‌کننده از فرزندانم) برخی از معصومان (ع) اصرار داشته‌اند که آن قیام کننده را از فرزندان خود معرفی کنند تا کسانی که از غیر آنان خود را قائم معرفی می‌کنند، رسوا شوند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: "مَنْ اَنْكَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدي فِي زَمانِ غَيبَتِهِ فَماتَ فَقَد ماتَ ميتَةً جاهِليةً"[۵۴]؛ "کسی که قائم از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند، به مرگ جاهلی مرده است". امام صادق (ع) فرمود: "اَلقائِمُ مِنْ وُلدی یعْمُرُ عُمْرَ خَلیلِ الرَّحْمنِ..."[۵۵]؛ "قائم از فرزندان من عمر می‌کند، عمر او به اندازه عمر خلیل الرحمان است...".
  2. "قائمهم" (قائم آنان): رسول گرامی اسلام (ص)- زمانی که ائمه (ع) را معرفی می‌کند و سخن از حضرت مهدی (ع) به میان می‌آورد- بیشتر از آن حضرت با عنوان قیام کننده آنان (اهل بیت) یاد می‌فرماید؛ چنان‌که خطاب به حسین بن علی (ع) فرمود: "تو آقا و فرزند آقا هستی. تو امام و فرزند امام هستی. تو حجت، فرزند حجت و پدر حجت‌های نه‌گانه هستی که نهمین آنان قائم ایشان است"[۵۶]. گویا پیامبر (ص) تنها قیام کننده (موفق) از فرزندان امام حسین (ع) را، آخرین ایشان معرفی کرده و او را از فرزندان آن حضرت دانسته است.
  3. "قائِمٌ لِلْحَقِ مِنَّا" (قیام کننده برای حق از ما) رسول گرامی اسلام (ص) در روایتی فرمود: "قیامت بر پا نمی‌شود؛ مگر اینکه قیام کننده‌ای‌ برای حق از ما (اهل بیت) به پاخیزد"[۵۷]. از این حدیث به دست می‌آید که تنها قیام برای اقامه حق، مطلوب است. همچنین قیامی که به تمامی صالحان وعده داده شده، تنها به وسیله فردی از اهل بیت پیامبر (ص) تحقق خواهد یافت.
  4. "قائِمُنا أهلَ البَیتِ" (قائم ما اهل بیت): امام باقر (ع) فرمود: "بهترین لباس هر زمان، لباس اهل آن زمان است؛ اما آن‌گاه که قائم ما اهل بیت قیام می‌کند، لباس علی (ع) را بر تن کرده و بر روش او حکومت خواهد نمود"[۵۸].
  5. "قائم آل محمد" (قیام کننده از آل محمد (ص)): امام رضا (ع) فرمود: "تَمَامَ الامر بِقَائِمٍ آلِ مُحَمَّدٍ"[۵۹]؛ "تمام امر به دست قائم آل محمد است"[۶۰].
  • مضطر: در لغت به معنای کسی است که بیماری، فقر و یا سختی‌های روزگار، او را ناگزیر به تضرع در درگاه خداوند کرده است[۶۱]. در برخی روایات از این لقب، به عنوان یکی از القاب حضرت مهدی (ع) یاد شده و در قرآن مجید نیز مورد اشاره قرار گرفته است: ﴿أَمنْ یجِیبُ الْمُضْطَر إِذا دَعاهُ وَ یکشِفُ السوءَ[۶۲]؛ "ای کسی که دعای مضطر را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد".

در برخی از روایات، این آیه تفسیر به حضرت مهدی (ع) و قیام ایشان شده است. امام صادق (ع) می‌فرماید: "این آیه در مورد مهدی از آل محمد (ع) نازل شده است؛ به خدا سوگند! مضطر او است؛ هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جا می‌آورد و دست به درگاه خداوند متعال برمی‌دارد؛ خداوند دعای او را اجابت می‌کند، ناراحتی‌ها را برطرف می‌سازد و او را خلیفه روی زمین قرار می‌دهد"[۶۳].

بدون شک منظور از این تفسیر، منحصر ساختن مفهوم آیه، به وجود مبارک حضرت مهدی (ع) نیست؛ بلکه آیه معنای گسترده‌ای دارد که یکی از مصداق‌های روشن آن، وجود امام مهدی (ع) است. پس زمانی که همه‌جا را فساد می‌گیرد، درها بسته می‌شود، کارد به استخوان می‌رسد، بشریت در بن‌بست سختی قرار می‌گیرد و حالت اضطرار در کل عالم نمایان می‌شود؛ در این هنگام حضرت مهدی (ع) در مقدس‌ترین نقطه روی زمین، دست به دعا بر می‌دارد و تقاضای کشف سوء می‌کند. خداوند نیز این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانی او قرار می‌دهد و به مصداق‌ ﴿يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ او و یارانش را جانشینان روی زمین می‌کند"[۶۴][۶۵].

از امام جواد (ع) پرسیده شد: ای فرزند رسول خدا! مهدی، به چه دلیل منتظر نامیده شده است؟ فرمود: "لان له غیبة یکثر ایامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون..."[۶۶]؛ "به این علت که برای او غیبتی است که روزهایش زیاد می‌شود و مدتش بسیار طول می‌کشد. پس مخلصان، انتظار ظهورش را می‌کشند و اهل تردید او را انکار خواهند کرد...". زرارة بن اعین نیز می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: "إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَی بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هـُوَ الَّذِی يـُشـَكُّ فـِی وِلَادَتـِهِ..."[۶۷]؛ "به درستی که برای قائم پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است. عرض کردم: قربانت شوم! برای چه؟ فرمود: می‌ترسد- و به شکم خود اشاره کرد- سپس فرمود: او است منتظری که مردم در تولدش شک کنند..."[۶۸].

محمد بن مسلم ثقفی از امام باقر (ع) نقل می‌کند که فرمود: "القَائِمَ مِنّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ"[۷۴]؛ "قائم ما به [افتادن‌] ترس در دل دشمنان، یاری شده است"[۷۵].

  • مهدی‌: یکی از مشهورترین القاب قائم آل محمد (ع)، مهدی است. "مهدی"، اسم مفعول و به معنای هدایت شده است. کلمه "مهدویت" نیز برگرفته از همین ریشه است. این واژه در بین اهل سنت، از شهرت بیشتری برخوردار است؛ به‌گونه‌ای که آن حضرت بیشتر با این واژه نزد آنها شناخته می‌شود.

البته گاهی نیز در معنای فاعلی به معنای "هدایت‌کننده" به کار رفته است. محمد بن عجلان از امام صادق (ع) نقل کرده است: "... و قائم (ع) را از آن جهت مهدی گفته‌اند که مردم را به آیینی که از دست داده‌اند، هدایت می‌کند..."[۷۶]. اما آنچه بیشتر در روایات آمده، همان معنای نخست است. امام باقر (ع) در این‌باره فرمود: "به درستی که مهدی نامیده شد؛ به جهت اینکه به امر مخفی هدایت می‌شود. او تورات و سایر کتاب‌های الهی را از غاری در انطاکیه بیرون خواهد آورد"[۷۷]. امام صادق (ع) نیز در پاسخ پرسشی فرمود: "لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِيٍّ"[۷۸]؛ "به جهت‌ اینکه به تمامی امور پنهان هدایت می‌شود".

گفتنی است لقب "مهدی"، بیشتر درباره آن حضرت بعد از ظهور و قیام و لقب "قائمقبل از ظهور و قیام استفاده شده است. امام صادق (ع) درباره برخی از وقایع پس از ظهور می‌فرماید: "... ثم یأمر منادیا فینادی: هذا المهدی..."[۷۹]؛ "به منادی دستور داده خواهد شد؛ پس ندا در می‌دهد که این است مهدی".

پیامبر اکرم (ص) نیز فرمود: "پس از ظهور کسی نزد او آمده، می‌گوید: ای مهدی! به من عطا کن! و آن حضرت می‌فرماید: بگیر"[۸۰]. لقب مهدی، اگرچه اختصاص به آخرین امام ندارد و بقیه امامان (ع) نیز مهدی هستند؛ ولی تنها از پیشوای دوازدهم، به عنوان "مهدی" یاد شده است. این لقب از همان آغاز شکل‌گیری بحث "مهدویت"، بر زبان معصومین (ع) رایج بوده و در روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، این لقب بیان شده است. بنابراین در کتاب‌های اهل سنت نیز فراوان این لقب آمده است[۸۱].

امام حسین (ع) فرمود: "دوازده مهدی از ما است: نخستین ایشان امیر مؤمنان علی (ع) بود و آخرین ایشان نهمین فرزند از نسل من است..."[۸۲].

محمد بن عمران گفت: من از امام ششم (ع) شنیدم که می‌فرمود: "ما دوازده مهدی هستیم"[۸۳]»[۸۴].
۵. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در این‌باره گفته است:

«در ضمن بحث و مطالعه درباره هویت شخصی مصلح جهانی، ناگزیر باید به بیان لقب‌های ایشان و معنای آن لقب‌ها نیز پرداخت. امام لقب‌های زیادی دارند که برخی از آنها عبارتند از:

  • مهدی: ما در بخش‌های گذشته به توضیح در مورد این واژه که امام بدان مشهور شده‌اند[۸۵] پرداختیم و گفتیم که این واژه به‌طور کلی، دو معنا دارد.

اول) مهدی به‌معنای کسی است که مردم را به سوی حق هدایت می‌کند. پیامبر در یکی از دعاهایشان می‌فرماید: "خداوند ما را به زیور ایمان آراسته کن و ما را هادی و مهدی قرار بده[۸۶].

دوم) مهدی همان کسی است که زمین را همان‌گونه که آکنده از ستم و بیداد شده، سرشار از عدالت و داد و انصاف می‌کند. ما این دو معنا را در بخش‌های گذشته از زبان امام باقر (ع) بیان کردیم.

  • حجت[۸۷]؛ علت اینکه این لقب به امام داده شده، این است که ایشان حجت خدا بر آفریده‌هایش است و خداوند به وسیله او، بر آفریده‌هایش حجت می‌آورد و در احادیث آمده است که او حجت خداوند است.
  • منتظر[۸۸]؛ امام به این دلیل منتظر خوانده شده است که مؤمنان، انتظار دیدن پگاه صادق ایشان بر خود را دارند تا دیدگان آنها با دیدن روی زیبا و قامت رشیدش روشن شود.
  • خلف صالح؛ این لقب را به این دلیل به امام داده‌اند که ایشان خلف و جانشین عترت و خاندان پیامبر (ص) و باقی‌مانده زنجیره طلایی خاندانی است که نخستین حلقه آن علی (ع) بوده و آخرین آن هم محمد مهدی (ع) خواهد بود.
  • قائم؛ به این دلیل امام به این نام خوانده شده که ایشان انقلابی جهانی برپا می‌کنند و با آن فساد را ریشه‌کن می‌کنند و خواب از چشمان متکبران و ستمگران تمام جهان می‌ربایند. آنها در آن زمان همگی هراسان و پریشان می‌شوند»[۸۹].
۶. آقای کامل سلیمان؛
آقای کامل سلیمان، در کتاب «روزگار رهایی» در این‌باره گفته است:

«از القاب شریف آن قبله خوبان و کعبه نیکان در کلمات پیشوایان نام‌های مقدس زیر است: "حجت خدا، خاتم اوصیاء، رهائی‌بخش امت، مهدی، منتظر، باعث، وارث، خلف صالح، قائم به حق، مظهر دین، دادگستر، بقیة الله، صاحب الزمان، صاحب شمشیر، امام منتظر برای تأسیس حکومت عدل الهی"[۹۰]، "منصور، صاحب، حجت، خالص، صاحب‌خانه، صاحب الأمر، مأمول، تالی، نائب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابی)، منتقم، سید، جابر (جبران‌کننده- ترمیم‌کننده)، خازن و ...

او یکتا مظهر و مصداق این القاب شریفه است و هرگز احدی در این القاب با او شریک نیست»[۹۱].
۷. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است: «لقب، نام دوم انسان است که در آن معنی مدح یا ذم منظور است[۹۲]. در کتاب "نجم الثاقب" از میرزا حسین نوری، القاب حضرت مهدی (ع) چنین آمده است:امیر الامره، احسان، اذن سامعه، ایدی، بئر معطله، بلد الامین، باسط، بقیة الانبیاء، تالی، تأیید، تمام، ثائر، جابر، جنب، جوار الکنس، حجة، حجة الله، حق، حجاب الله، حمد، حامد، خاتم الاوصیاء، خاتم الائمه، خازن، خلف، خلف صالح، خنس، خلیفة الله، خلیفة الاتقیاء، دابة الارض، داعی، رجل، رب الأرض، سلطان المأمول، سدرة المنتهی، سناء، سبیل، ساعة، سید، شرید، صاحب، صاحب الغیبة، صاحب الزمان، صاحب الرجعة، صاحب الدار، صاحب الناحیة، صاحب العصر، صاحب الکرة البیضاء، صاحب الدولة الزهراء، صالح، صاحب الامر، صبح مسفر، صدق، صراط‍‌، ضیاء، ضحی، طالب التراث، عالم، عدل، عاقبة الدار، عزه، عین، غایب، غلام، غریم، غوث، غایة الطّالبین، غایة القصوی، غوث الفقراء، خلیل، فجر، فرج المؤمنین، فرج الاعظم، فتح، فقیه، قائم، قابض، قیامت، قسط‍‌، قوة، قاتل الکفرة، قطب، قائم الزمان، قیم الزمان، کاشف الغطاء، کمال، کار، لواء اعظم، نیة الصابرین، منتقم، مهدی، منتظر، ماء معین، مخبر بما یعلن، مجازی بالاعمال، موعود، مظهر الفضایح، مبلی السرائر، مبدأ الآیات، محسن، منعم، مفضل، موتور، مدبر، مأمور، مقدرة، مأمول، مفرج اعظم، مضطر، من لم یجعل الله له شبیها، مقتصر، المصباح الشدید الضیاء، ناقور، ناطق، نهار، نفس، نور الاصفیاء، نور الاتقیاء، ناحیه مقدسه، واقیذ، وتر، وجه، ولی الله، وارث، هادی، ید الباسطه، یمین، یعسوب الدین.[۹۳]»[۹۴].
۸. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفته‌اند:
«*لقب‌های مشهور آن حضرت عبارتند از: "مهدی"، "قائم"، "منتظَر"، "بقیة الله"، "حجت"، "خلف صالح"، "منصور"، "صاحب الامر"، "صاحب الزمان" و "ولی عصر" که معروف‌ترین آنها "مهدی" است.

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. الزام النّاصب، شیخ حائری یزدی، ج ۱، ص ۴۸۳.
  2. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۵۹ الی ۶۱.
  3. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.
  4. رحیمی، عباس، امید فردا، ص۱۶.
  5. ر.ک: اعیان الشیعه، ج۲، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۲۸-۴۲.
  6. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۷۴.
  7. اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
  8. اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
  9. " وَ أَوَّلُ‏ مَا يَنْطِقُ‏ بِهِ‏ هَذِهِ‏ الْآيَةُ ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ‏ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُم‏ ‏‏‏‏‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۰، باب ۳۳، ح ۱۶.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵.
  11. " السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّة ... وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ ...‏‏‏‏‏"، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۰۹.
  12. " أَيْنَ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ الَّتِي‏ لَا تَخْلُو مِنَ‏ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَة‏‏‏‏‏"، سید بن طاوس، الاقبال، ص ۲۹۷.
  13. اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
  14. " لَا ذَاكَ‏ اسْمٌ‏ سَمَّى‏ اللَّهُ‏ بِهِ‏ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ لَمْ‏ يُسَمَ‏ بِهِ‏ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا يُسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِر‏‏‏‏‏"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۱۱، ح۲؛ تفسیر فرات کوفی، ص۱۹۳، ۲۴۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۷۶.
  15. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۰، ح۱۶.
  16. " أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏ وَ الْمُنْتَقِمُ‏ مِنْ‏ أَعْدَائِهِ‏ فَلَا تَطْلُبْ‏ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ‏ يَا أَحْمَدَ بْنَ‏ إِسْحَاق‏‏‏‏‏‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۴، ح ۱.
  17. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۱۶ - ۱۱۸.
  18. ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۹۳ و ج ۹۷، ص ۳۳۱
  19. نوعی چوب خوش‏بو
  20. " أَنَا خَاتَمُ‏ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي‏ يَدْفَعُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْبَلَاءَ عَنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏"، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۶، ح ۲۱۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲
  21. " مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنِّي‏ نَبِيٌ‏ وَ عَلِيٌ‏ وَصِيِّي‏ أَلَا إِنَ‏ خَاتِمَ‏ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ‏ الْمَهْدِيُ‏ ‏‏"، فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۹۷
  22. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
  23. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، باب ۲۶، ح ۱۳
  24. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۰.
  25. " يَوْمَئِذٍ مَنْ كَانَ بِالْمَدِينَةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ(ع) إِلَى مَكَّةَ فَيَلْحَقُونَ بِصَاحِبِ الْأَمْرِ وَ يُقْبِلُ‏ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ نَحْوَ الْعِرَاقِ‏ ‏‏‏‏"، نعمانی، الغیبة، ص ۲۷۰، باب ۱۴، ح ۴۳
  26. " أَنَا صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي‏ لَسْتُ‏ بِالَّذِي‏ أَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَلِكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي فَإِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ خَرَجَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ‏ ‏‏‏‏"»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۵، ح ۸
  27. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۳ - ۲۸۴.
  28. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰؛ ص ۳۶۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹
  29. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۴.
  30. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۴، ح ۲۱۱ و ص ۲۷۱، ح ۲۳۷
  31. " وَ آخِرُهُمُ‏ الْقَائِمُ‏ بِالْحَقِ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ وَ صَاحِبُ‏ الزَّمَان‏‏ ‏‏‏‏"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۴۲، ح ۲۳
  32. " مَنْ‏ أَحَبَ‏ أَنْ‏ يَلْقَى‏ اللَّهَ‏ وَ قَدْ كَمُلَ‏ إِيمَانُهُ‏ وَ حَسُنَ‏ إِسْلَامُهُ‏ فَلْيُوَالِ‏ الْحُجَّةَ صَاحِبَ‏ الزَّمَانِ‏ الْقَائِمَ‏ الْمُنْتَظَرَ الْمَهْدِي‏‏‏ ‏‏‏‏"، شاذان بن جبرئیل، الفضایل، ص ۱۶۶.
  33. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۴ - ۲۸۵.
  34. " كُلُّنَا قَائِمٌ‏ بِأَمْرِ اللَّهِ‏ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى‏ يَجِي‏ءَ صَاحِبُ‏ السَّيْفِ‏ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ‏ السَّيْفِ‏ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي‏ كَانَ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۲
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۱
  36. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۵ - ۲۸۶.
  37. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲، ح ۵.
  38. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۷.
  39. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  40. مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۲۵؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۴۳۶.
  41. الارشاد، ص ۳۵۴.
  42. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۵.
  43. کافی، ج ۱، ص ۵۲۱، ح ۱۵.
  44. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۶.
  45. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۱۷.
  46. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  47. طریحی، مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۲۷.
  48. علل الشرایع، ج ۱ ص ۲۴۳، ح ۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷، ح ۵ و ص ۴۴۲، ح ۲۹.
  49. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۱۳.
  50. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  51. الارشاد، ص ۷۰۴، ح ۲.
  52. دلائل الامامة، ص ۲۳۹.
  53. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸، ح ۳.
  54. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۹، ح ۱۲.
  55. دلائل الامامة، ص ۲۵۸؛ الغیبة، ص ۱۸۹، ح ۴۴.
  56. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۵۲، ح ۱۷.
  57. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰.
  58. کافی، ج ۱، ص ۴۱۱.
  59. شیخ صدوق، التوحید، ص ۲۳۲، ح ۱.
  60. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  61. مجمع البحرین، ج ۳، ص ۳۷۳.
  62. نمل، آیه ۶۲.
  63. تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۴؛ ر.ک: الغیبة، ص ۱۸۱، ح ۳۰.
  64. تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۲۱ و ۵۲۲.
  65. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  66. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸، ح ۳.
  67. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۴۲، ح ۲۴.
  68. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  69. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۸۴، ح ۱.
  70. کافی، ج ۱، ص ۴۶۵، ح ۶؛ شیخ طوسی، امالی، ج ۲، ص ۳۳.
  71. ر.ک: الغیبة، ص ۱۴۰، ح ۱؛ کافی، ج ۲، ص ۸، ح ۱.
  72. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  73. الغیبة، ص ۱۹۸، ح ۹، ص ۲۴۳، ح ۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۹.
  74. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۱۶.
  75. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  76. الارشاد، ج ۲، ص ۳۸۳، ح ۲.
  77. علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۱، ح ۳؛ الغیبة، ص ۲۳۷، ح ۲۶.
  78. کتاب الغیبة، ص ۴۷۱؛ الغیبة، ص ۲۳۷.
  79. الغیبة، ص ۳۱۳، ح ۵.
  80. الغیبة، ص ۹۲.
  81. ر.ک: الصنعانی، المصنف، ج ۱۱، ح ۲۰۷۷۳؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۳۰، ح ۴۰۸۵، ۴۰۸۶، ۴۰۸۷، ۴۰۸۸؛ سنن ابو داود، ج ۴، ص ۱۰۷، ح ۲۴۸۵.
  82. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۶۸، ح ۳۶.
  83. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴.
  84. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
  85. منن الرحمن، ج ۲، ص ۲۳۳.
  86. مسند أحمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۶۴.
  87. حجت یعنی: دلیل، سند و منبع مورد اعتماد و مقامی که گفتارش حجت است. "م"
  88. منتظر، اسم مفعول از باب افتعال است و به‌معنای چیزی یا کسی است که مردم انتظار فرارسیدن آن‌را دارند. "م".
  89. حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۷۸.
  90. اعلام الوری، ص ۳۹۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶۵ و ۳۰۹؛ المحجة البیضاء، ج ۴، ص ۳۳۷؛ منتخب الاثر، ص ۲۵۶ و ۳۴۵؛ الامام المهدی، ص ۸ و ۳۴۲؛ نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الزام الناصب، ص ۱۴۰، ۱۴۱ و ۱۴۲.
  91. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج1، ص 68.
  92. معارف و معاریف، ج ۸، ص ۷۵۷.
  93. نجم الثاقب، باب دوم.
  94. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۶۰۴.
  95. بالادستان، محمد امین، حائری‌‎پور، محمد مهدی، یوسفیان، مهدی؛ نگین آفرینش، ج۱، ص ۴۳.
  96. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۴۳.