مبارزه
مقدمه
روایات متعددی از اهل بیت رسول خدا(ص) نقل شده که خلفای پس از پیامبر و حکومتهای اموی و عباسی را غاصب حق جانشینان معصوم پیامبر شمرده و در فرصتهای مناسب به تخطئه آنان میپرداختند. از اینرو، بسیاری از شیعیان که در طول تاریخ در اقلیت و غالباً تحت فشار حکومتها بودند، به فکر قیام و مبارزه با حکومتها بودهاند. قیام و مبارزه با حکومتهای جائر با هدف براندازی و جایگزین کردن حکومت مشروع، رویکرد گروههایی از شیعیان در مصاف با حکومتها بود؛ هر چند در مقام عمل امکان آن بسیار ضعیف بود. به همین جهت، بهرغم شیفتگی گروههایی از شیعیان به قیام و مبارزه و دستیابی به قدرت و گاه اعتراض به ائمه که چرا دست روی دست نهادهاید؟ ایشان حاضر به رهبری این قیامها نبودند و کمتر به تأیید آنان میپرداختند.
تجربه حکومت علوی که با زیادهخواهی برخی از اصحاب، دشمنی بنیامیه، و عدم همراهی در حد انتظار مردم با امام و در نهایت به شهادت آن حضرت منتهی شد و تجربه تلخ حکومت امام مجتبی(ع) که با خیانت یاران آن حضرت در مصاف با امویان همراه بود و در نهایت به واگذاری حکومت به معاویة بن ابیسفیان منجر شد، و سرانجام قیام سیدالشهدا(ع) و همراهی نکردن مردم، آن هم در زمانی که مردمان بسیاری از اصحاب پیغمبر حضور داشتند، امامان دیگر را نسبت به آمادگی مردم برای قیام و مبارزه و ایثار جان و مال نه تنها دچار تردید کرد، بلکه به دلیل آشنایی کامل از وضعیت جامعه، نسبت به عدم آمادگی مردم برای این منظور اطمینان یافتند. از اینرو، خودشان به خاطر موقعیتی که داشتند، ورود به عرصه قیام و مبارزه را به مصلحت ندانستند و به علاقهمندان به قیام به رهبری امام روی خوش نشان نمیدادند، البته قیامکنندگان از شیعیان را هم تخطئه نمیکردند و در برخی از موارد به صورت غیر آشکار تأیید هم میکردند. آنان چون قیام و انقلاب را برای تشیع و پیروان خویش مفید نمیدانستند، برای حفظ کیان تشیع و هویت شیعیان راهکار دیگری را در پیش گرفته و به پیروان خود آموختند، راهکاری که دوران آن بس طولانی شد. بسا به صورت یک اصل ثابتی جلوه کرد، به گونهای که حتی در دوران طولانی غیبت، عالمان امت که مردم از آنان انتظار قیام و مبارزه علیه دولتهای جائر را داشتند، با وجود فراهم بودن شرایط، با این استدلال که قبل از قیام حضرت حجت، شیعیان وظیفه قیام و انقلاب ندارند یا عصر غیبت امام معصوم دورانِ تقیه، سکوت و انتظار است، از ورود به عرصه قیام و مبارزه پرهیز داشتند.
دلایل جواز یا وجوب قیام
افزونبر آیات قرآن که دستور قیام فردی و جمعی صادر کرده، میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى﴾[۱] و اعتماد به ستمگران را نهی کرده، میفرماید: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ﴾[۲] و مراجعه به طاغوت در امور اجتماعی و حتی احقاق حق خویش، را سرزنش کرده و از عاقبت آن بیم داده، میفرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾[۳].
رسول خدا با صراحت نهی حاکم جائر و قیام علیه او را لازم شمرده و کسانی را که از انجام این تکلیف اجتماعی سر باز میزنند، به مجازات اخروی تهدید کرده است. امام حسین(ع) در پاسخِ نامههای دعوت کوفیان با استناد به سخنی از رسول خدا(ص)، فرمود: « بسم اللّه الرَّحمن الرَّحيم مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ إلى سُلَيمانَ بنِ صُرَدٍ، والمُسَيَّبِ بنِ نَجْبَةٍ، ورُفاعَةَ بنِ شَدَّادٍ، وعبدِاللّه بن والِ، وجَماعَةِ المُؤمِنينَ: أمَّا بعدُ؛ فَقَد عَلِمتُم أنَّ رَسولَ اللّهِ(ص) قَد قالَ في حَياتِهِ: مَن رَأى سُلطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ أو تارِكاً [ناكثا] لِعَهدِ اللّهِ، ومُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ(ص)، فَعَمِلَ في عِبادِ اللّهِ بالإثْمِ والعُدوانِ، ثُمَّ لَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِقَولٍ وَلا فِعلٍ، كانَ حَقَّاً عَلى اللّهِ أَن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ؛ وَقَد عَلِمتُم أنَّ هؤلاءِ لَزِموا طاعَةَ الشَّيطانِ، وَتَوَلَّوا عن طاعَةِ الرَّحمنِ، وأظهَروا الفَسادَ، وَعَطَّلُوا الحُدودَ، واسْتأثَروا بالْفَيء، وَأحَلُّوا حَرَامَ اللّهِ، وَحَرَّموا حَلالَهُ. وأنا أحَقُّ مِن غيري بِهذا الأمرِ لِقَرابَتي مِن رَسولِ اللّهِ(ص)... فَلَكُم فِيَّ أُسْوَةٌ»[۴]. سپس نامه را به قیس بن مسهر صیداوی داد تا به کوفه ببرد.
از این سند تاریخی که از امام معصوم صادر شده، چند نکته اساسی در موضوع بحث ما استفاده میشود:
- اعتراض و مخالفت با زبان و اقدام عملی علیه دولت جائری که حلال خدا را حرام کرده، پیمان الهی را زیر پا میگذارد، با سنت پیامبر مخالفت میورزد، و با مردم براساس گناه و ستم رفتار میکند، تکلیف همگانی است («مَن رَأى»)، و ترک این تکلیف موجب میشود که خداوند آنان را با همان سلطان جائر در یک جایگاه قرار دهد؛
- حکومت یزید و کارگزاران وی دقیقاً مصداق سخن رسول خدایند. چون همه میدانند که اینان از شیطان پیروی کرده، و از پیروی خدا روی برگردانده و فساد را آشکار، و حدود الهی را تعطیل کرده، به بیت المال مسلمین دستاندازی نموده، و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کردهاند؛
- در میان مردم، امام خود را به خاطر قرابت با پیامبر(ص) و نیز به خاطر اعلام آمادگی کوفیان برای بیعت با آن حضرت، سزاوارتر از دیگران بر قیام و مبارزه با دولت نامشروع یزید میشمارد و از مردم میخواهد تا ایشان را اسوه و الگوی خود قرار دهند.
فقیهان در خصوص قیام علیه دولتهای جائر در طول تاریخ دیدگاه یکسانی نداشتند. بعضی از آنان قیام را در صورت فقدان ضرر و مفسده جایز دانسته؛ بعضی دیگر اصولا قیام و مبارزه را منوط به اذن امام معصوم و مربوط به زمان ظهور امام عصر(ع) شمرده و بعضی دیگر با استناد به قیام امام حسین(ع) آن را در شرایط خاص و فراهم بودن شرایط مجاز شمردهاند. ویژگیهای خاص قیام حسینی و ناسازگاری برخی از این ویژگیها با موازین فقهی مثل احتمال اثر در نهی از منکر و فقدان ضرر جانی و مالی موجب شده که تحلیلها و ارزیابیها نسبت به این قیام در میراث فقهی شیعه متفاوت باشد. بسیاری آن را تکلیف اختصاصی امام حسین(ع) دانستهاند که قابل الگو گرفتن نیست. امام خمینی آن قابل را تأسی دانسته و از آموزههای قیام حسینی در انقلاب اسلامی ایران بهره فراوانی برد. ایشان ضمن انتقاد از نظریه فقیهانی که قیام حسینی را قیامی شخصی دانستهاند، معتقد بود که امام راه و رسم مبارزه، ایثار و فداکاری در راه دین را به همه ما آموخته است[۵].[۶]
ساحتهای مبارزه فردی و اجتماعی
مبارزه فرهنگی
یکی از راهکارهای اساسی در سیره سیاسی پیشوایان معصوم در راستای اجرای اصلاحات و ارتقای بینش دینی و سیاسی جامعه اسلامی، پایهگذاری نهضت عظیم علمی، تربیتی و فرهنگی است. نهضت علمی ـ تربیتی ائمه اطهار (ع) در حقیقت مبارزهای سیاسی و فرهنگی با حاکمان جور بود که با هدف اصلاح و ارتقای بینش علمی ـ سیاسی امت اسلامی و در راستای زمینهسازی برای تأسیس حکومت حق انجام میگرفت. برخی از مهمترین ابعاد این مبارزه عبارتاند از:
- مبارزه در قالب تبیین مسئله امامت: امامت در فرهنگ شیعه دارای مفهوم وسیعی است که رهبری سیاسی، فکری و تهذیب روحی افراد را در برمی گیرد. پیشوایان معصوم در مقاطع مختلف با تبیین مسئله امامت، مبارزهای آشکار و اساسی با حکام جور در پیش میگرفتند و از این طریق با صراحت، حکام زمان را نفی و خویشتن را به عنوان صاحب واقعی این مقام، به مردم معرفی میکردند.
- مبارزه در قالب ادبیات و زبان شعر: شاعران مکتبی و انقلابی که با زبان شعر برضد حاکمان ظالم و دستگاه طاغوت مبارزه میکردند، همواره مورد تکریم و احترام پیشوایان معصوم قرار داشتند، زیرا با توجه به تأثیر ادبیات و زبان شعر بر قلوب و احساسات انسان، شاعران و سخنوران همچون رسانه مؤثری بودند که قلبهای مسلمانان را برضد ظالمان و طاغوتیان به حرکت در میآوردند.
- مبارزه در قالب بیان احکام و تفسیر قرآن: نکته دارای اهمیت در زندگانی علمی پیشوایان معصوم بهویژه حوزه وسیع علمی و فقهی صادقین (ع)، جنبه سیاسی و معترضانهای است که در پایهگذاری نهضت عظیم علمی، تربیتی و فرهنگی آن بزرگواران مشاهده میشود، زیرا از دیدگاه مکتب تشیع، خلیفه به عنوان جانشین پیامبر (ص) بوده و کسی است که افزون بر تصدی شئون سیاسی و حکومتی، امور دینی، اخلاقی و تربیتی مردم را نیز به عهده دارد.
- سازماندهی احادیث و دستور به کتابت آن: پس از رحلت رسول خدا (ص) نگارش حدیث به دستور خلفا ممنوع شد. در اذهان عمومی اینگونه جا انداختند که نگارش حدیث به معنای کنار نهادن قرآن و کلام الهی است و این درحالی بود که اهلبیت (ع) از ابتدا اصحاب خود را به نگارش حدیث و حفظ آن تشویق میکردند[۷].
- تربیت شاگردان: از مهمترین فعالیتهای علمی - فرهنگی پیشوایان معصوم، تربیت افراد مستعد و تجهیز آنان به علوم دینی و دانش روز بود. این اقدام اگرچه از زمان رسول خدا (ص) آغاز شد، اما به دلیل فراهم شدن فضای مناسب در زمان امام باقر و امام صادق (ع) به اوج رسید و در دورههای بعد نیز ادامه یافت.
- تربیت موالی: از تلاشهای پیشوایان معصوم که هم جنبه دینی داشت و هم بُعد سیاسی، توجه به قشری بود که در شدیدترین فشارهای اجتماعی و تبعیضات ناروا قرار داشتند و از محرومترین طبقات جامعه اسلامی در قرون اولیه به شمار میآمدند. این افراد به دلیل برخورداری از استعداد مناسب و نیز با توجه به احساس ضعف و محرومیتی که در برابر عربها داشتند و در صدد جبران آن برآمده بودند، تحت تربیت پیشوایان و بزرگان اسلام توانستند در مدت زمان کوتاهی جزء فقها و محدثان مراکز اسلامی شوند.
- احترام و تجلیل از علما و فقهای صالح و پرهیزگار: یکی از اقدامات سیاسی فرهنگی پیشوایان معصوم (ع) احترام و تجلیل از علما و فقهای اصیل و مذمت عالمنمایان درباری و فاسد بود. این سیره به ویژه در دورههای پایانی عصر حضور معصوم و نزدیک شدن به عصر غیبت آشکارتر شد تا مردم را با عالمان و فقهای اصیل و واجد شرایط به عنوان نایبان عام امام معصوم آشنا سازند[۸].
مبارزه سیاسی
یکی از اقسام جهاد اسلامی، جهاد سیاسی است که در منابع اسلامی بر آن تأکید شده است. منظور از این جهاد مبارزه سیاسی هدفدار در راستای ایجاد حکومت اسلامی است[۹]؛ به عبارتی لازمه تحقق حکومت اسلامی، جهاد سیاسی در جهت رفع موانع است. چنانکه مبارزه سیاسی عالمان در برابر ظالمان و کوتاه نیآمدن در برابر ظلم آنان، به عنوان عهدی معرفی شده که خداوند تعالی از عالمان گرفته است[۱۰]. گرچه بر اساس مقتضیات و تعقیب اهداف کوتاه، متوسط و یا بلندمدت، نوع رویکرد ائمه به ظاهر متفاوت بوده است، اما در تمام این دوران، این خط ممتد، یعنی زمینهسازی جهت تشکیل حکومت اسلامی دنبال شده است به طوری که سایر تلاشها و مجاهدتهای ایشان در پرتو آن هدف تعقیب میشد[۱۱].[۱۲]
مبارزه نظامی
مبارزه مسلحانه یکی از راههایی بود که رسول خدا (ص) در مبارزه با مستکبران از آن بهره جست؛ به طوری که نقل شده است، ایشان بیش از ۲۷ غزوه و ۳۸ سریه علیه دشمنان انجام داد[۱۳]. با مطالعه سیره پیامبر اعظم (ص) میتوان به خوبی به این مطلب دست یافت که مبارزه مسلحانه، آخرین راهکاری بود که پیامبر (ص) از آن استفاده میکرد[۱۴].
اقسام مبارزه
مبارزه با حکومت جور
یکی از مهمترین مسائل فقه سیاسی که از عصر ائمه (ع) مطرح بوده، چگونگی تعامل با حکومتهای جائر است. با توجه به دیدگاه شیعیان مبنی بر امامت بلافصل امیرمؤمنان علی (ع) و فرزندان رسول خدا (ص) و لزوم عصمت در امام جامعه و غصب حکومت که یکی از شئون امامت جامعه است، از سوی حاکمان جائر همواره این پرسش برای شیعیان مطرح بوده که وظیفه آنان در تعامل با حکومتها چیست؟ آنان هرچند در اقلیت بودند، اما با حکومت و شئون آن در ارتباط بودند و نمیتوانستند نسبت به آن بیتفاوت باشند. در بسیاری از امور اجتماعی و اقتصادی با حکومتها سر و کار داشتند. در دهها مسئله مرتبط با حکومت، مانند پرداخت زکات و خراج، جهاد، دفاع از مرزهای کشور اسلامی، قضاوت در نزاعها و اختلافها و... نیازمند روشن شدن تکالیف شرعی خود بودند. به همین جهت، به امام معصوم مراجعه میکردند و تکالیف خود را میپرسیدند.
شیوههای مبارزه معصومان با خلفا و حاکمان وقت یکسان نبوده است. این مبارزات با روشهای مختلفی دنبال شده که در سیره ایشان آمده است. برخی از این شیوهها عبارت است از: ترک بیعت؛ اعتراض به حاکمان؛ نفرین ستمگران؛ مبارزه و جهاد؛ مبارزه با دستگاه قضایی حاکمان جور و ترک همکاری با دستگاه خلافت[۱۵].
مبارزه با ظلم
یکی از بزرگترین عوامل انحطاط جوامع بشری این است که طرز تفکر افراد و جامعه در مورد مبارزه و مقابله با ظلم و ستم و طرز تصور آنها در مورد عدالت و عدالتخواهی بمیرد. در این صورت جامعه تسلیم میشود و ظلم و ستم را میپذیرد و لذا اشرار (بدترین افراد) بر جامعه مسلط میگردند. نهتنها ترک ظلم ستیزی و مرگ تفکر عدالتخواهی باعث سلطه اشرار و ستمگران بر جامعه میگردد، بلکه شریعت و دین ـ در واقع تفکر دینی و مذهبی ـ نیز قوام و پایه خویش و در نتیجه قدرت پویایی خود را از دست میدهد[۱۶].
جدا از پیامبران و اولیای الهی که سردمدار مبارزه با ظلم و ستمهای فردی و اجتماعی و در حدّ کلان، حاکمان ظالم بودند، این وظیفه از سوی آنان به مردم نیز القا شده بلکه پیامبران، جز با کمک و همراهی مردم قادر به مبارزه با ظلم نخواهند بود. مبارزه با ظلم و فساد علاوه بر فرهیختگان جامعه، وظیفه مردم نیز بوده و این امر به عنوان تکلیفی بر آنان واجب است: "مسأله اساسی، عصیان و قیام همه مردم بر ضد ستمگرانی است که بدانها ستم میکنند"[۱۷].[۱۸]
مبارزه با طاغوت
پیشوایان معصوم در عصر حاکمیت جور در خط مقدم مبارزهای قرار داشتند که هدف آن اصلاح جامعه، پیاده ساختن احکام اسلام و برپا کردن عدالت بود. در این دوران، ایشان تنها محور و ملجأ امتی بودند که در مشکلات فکری، عقیدتی و سیاسی، پناهگاه مطمئنی را برای خود جستوجو میکردند. اصول محوری حاکم بر سیره ایشان در میدان عمل سیاسی عبارتاند از: توکل بر خدا؛ خشنودی به رضای الهی؛ نامشروع دانستن حاکمیت طاغوت؛ پرهیز از انتقامگیری شخصی؛ شجاعت و دلیری؛ ذلتناپذیری، حفظ عزت و کرامت انسانی؛ وفای به عهد و پیمان[۱۹].
مبارزه با غلو
یکی از بزرگترین آفتها و جریانات انحرافی که جامعه اسلامی را همواره مورد تهدید قرار داده است، آفت غلو و فرا رفتن از محدوده دین است. باید اذعان کرد که این جریان انحرافی، در ضربه زدن به مکتب تشیع، نقش اساسی داشته است. جریاناتی که از عصر مولای متقیان امام علی (ع) وجود داشته و در دورههای بعدی تداوم یافته است. اخبار موجود از عصر امام علی (ع) حاکی از آن است که در آن زمان جمعی از غالیان توسط امام علی (ع) به مدائن تبعید شدند و اینان، کسانی بودند که وقتی خبر شهادت آن حضرت را شنیدند، آن را انکار کرده و حاضر به پذیرفتن آن نشدند[۲۰].
واقعیت امر آن است که شخصیتهای برجسته خاندان نبوت، به ویژه شخصیت امام علی (ع) از چنان مقام و عظمتی برخوردار بودهاند که برخی افراد کمظرفیت، قادر به درک آن نبودند و این امر، موجب میشد تا درباره آنان، گفتارها و اندیشههای ناروایی داشته باشند و آنان را فراتر از آنچه هستند، بدانند. از اینرو بزرگان دین همواره سعی داشتهاند تا بر شناخت و معرفت دینی افراد بیفزایند و از این طریق، آنان را از خطر انحراف باز دارند، زیرا اگر افق شناخت و معرفت دینی افراد افزایش یابد، اندیشه و افکار غلوآمیز نیز خود به خود برطرف خواهد شد[۲۱].
مبارزه با تبعیض
پیامبر اسلام (ص) حکومت دینی خود را برای ایجاد قسط و عدالت بنیان نهاد که پیش از آن در شبه جزیره سابقه نداشت و ایشان بر مبنای جهانبینی توحیدی خود، با تشکیل حکومتی بر اساس آموزههای اسلامی، با هرگونه تبعیض به مقابله برخاست. برخی از اقدامات آن حضرت عبارت است از:
- پرهیز از تبعیض در بخششها: پیامبر (ص) مبعوث شد تا ظلم، فساد و بیعدالتی را از جامعه برچیند و ایشان در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. آن حضرت در حفظ حق مردم ذرهای کوتاه نمیآمد و هیچ تبعیضی روا نمیداشت؛ همچنان که در تقسیم غنایم جنگی اینگونه عمل میکرد.
- پرهیز از تبعیض در اجرای قانون: در سیره پیامبر (ص) بنا بر تعالیم قرآن، همه مردم، اعم از زمامداران و شهروندان، توانگران و ناتوانان، عرب و عجم و... از نظر قانون مساوی بودند و هیچ یک مصونیت قضایی نداشتند؛ به این دلیل، ایشان به هیچ کس اجازه[قانون شکنی را نمیداد و سخت به اجرای قانون حتی درباره خویش پایبند بود و اعمال قانون را ضامن بقا و شکوفایی جامعه اسلامی میدانست.
- پرهیز از تبعیض در برخورد با کودکان: پیامبر (ص) علاقه زیادی به کودکان داشت و بسیار به این امر سفارش میکرد. آن حضرت علاوه بر اینکه حسنین (ع) را بسیار دوست میداشت و به آنها محبت میکرد، به کودکان دیگر نیز احترام میگذاشت و تأکید داشت که بین کودکانتان با عدالت رفتار کنید و میان آنان تفاوت قائل نشوید؛ زیرا فرزندان به خوبی این مسئله را درک میکنند و کوچکترین بیعدالتی را درباره خودشان متوجه میشوند و این کار در روحیات آنان اثر میگذارد.
- پرهیز از تبعیض نژادی: در دوران جاهلیت عرب، مسئله تبعیض نژادی بسیار رواج داشت و افراد غیر عرب و سیاه پوست هیچ امتیازی نداشتند و از اینگونه افراد، به صورت برده برای رفاه حال و منافع اشراف عرب استفاده میشد. پیامبر (ص) در چنین عصر و در میان چنین انسانهایی زندگی میکرد. با شروع رسالت نبوی، ایشان مأمور شدند تا مهر باطلی بر تمام آداب و رسوم و خرافات عصر جاهلی بزنند و ایشان نیز با انجام اصلاحات اجتماعی، نژادگرایی را طرد کرد و آزادی و شرافت را برای آنها به ارمغان آورد[۲۲].
مبارزه با بدعت
یکی از اصول بنیادی در سیره سیاسی پیشوایان معصوم، تکیه ایشان بر واقعیتها و حقایق و دوری جستن از خرافات و امور بیاساس بود. خرافهپرستی که از بینشهای سست سرچشمه میگیرد، ممکن است از انگیزههای سوء یا نادانی و جهالت باشد و در هر حال، پیامد آن برای جامعه بشری منفی و زیانبار است. از اینرو پیشوایان معصوم وظیفه خود میدانستند که برای حفظ کیان دین و جامعه اسلامی با این پدیده موهوم مبارزه کنند تا دین در اثر خرافهگرایی دستخوش انواع بدعتها نشود و اندیشههای باطل، بستری برای نوآوری در دین به وجود نیاورند. یکی از مهمترین اهداف مکتب اسلام که در سرزمین حجاز و در میان اقوام جاهلیت نازل شد، مبارزه با خرافات و امور بیهوده از جمله بتپرستی بود. رسول خدا (ص) نه تنها با امور بیهودهای که در تضاد با تعالیم وحیانی اسلام قرار داشتند مبارزه کرد، بلکه حتی با افکار و عقاید نادرستی که به ظاهر او را تأیید میکردند نیز به مقابله برخاست و کوشید مردم را بهگونهای تربیت کند که همواره پیرو دلیل و منطق باشند و از خرافهگرایی تبعیت نکنند[۲۳].
مبارزه با استکبار
استکبار، برگرفته از واژه عربی "کبر"، به معنای عظمت و بزرگی[۲۴] و در لغت به معنای بزرگانگاری و طلب بزرگی[۲۵] و ترک اذعان به حق است[۲۶] و میتوان گفت، مستکبران کسانی هستند که برای دستیابی به منافع خویش از هیچ ظلمی ابا ندارند و خود و منافع خود را بالاتر از هر چیز دیگر میدانند.
پیامبر (ص) که با شعار برابری و عدالت مبعوث شده بود، از ابتدای رسالت خویش به مبارزه با این تفکر پرداخت و کوشید تفکر استکباری را از اندیشه جامعه اسلامی بزداید. راهکارهای پیامبر (ص) برای مبارزه با مستکبران را میتوان در سه بخش مطالعه کرد: مبارزه فرهنگی؛ مبارزه سیاسی و مبارزه مسلحانه[۲۷].
مبارزه با خرافه
اسلام، دین آگاهی و معرفت است و واقعگرایی در ذات آن نهفته است. از این رو، نمیتواند با اوهام و خرافات هماهنگ باشد یا در برابر آن سکوت کند، بلکه اصولاً این مکتب، مبارزه با افکار خرافی و باطل را در رأس کار خود قرار میدهد. بر این اساس، پیامبر اسلام، آگاهی دادن به مردم و جذب آنان به سوی واقعیتها را در دستور کار خویش قرار داده بود.
پیش از بعثت، خرافات بر سرزمین حجاز سایه افکنده بود. پیامبر گرامی اسلام تلاش کرد تا این اوهام و تاریکیها را از دل و ذهن مردم پاک کند[۲۸].
مبارزه با تعصبهای قبیلهای
مبارزه با فرهنگ جاهلی
جستارهای وابسته
منابع
- ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی
- ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی
- ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور
- ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه
- اخلاقی، معصومه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم
- جمشیدی، محمد حسین، احیای اندیشه ظلمستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی
- ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی
- تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم
پانویس
- ↑ «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
- ↑ احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج ۳، ص۱۴۳.
- ↑ برای آشنایی با دیدگاههای مختلف در این زمینه ر. ک: مرتضوی، سیدضیاء، عاشورا در فقه.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص۱۰۷-۱۱۰.
- ↑ ابوعبدالله محمد ابنسعد، الطبقاتالکبری، ج۶، ص۱۶۸؛ مقاله تاریخ تدوین حدیث، مجله نور علم، دوره دوم، ش۹، ۱۱ و ۱۲.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۲۱۲-۲۲۵.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۸/۵/۱۳۶۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳ (۵۰).
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۸/۵/۱۳۶۳.
- ↑ ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی ص ۴۲۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف، ج ۷، ص ۴۶۷ - ۴۶۸ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۱۷.
- ↑ اخلاقی، معصومه فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۲.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۵۸-۷۰.
- ↑ جمشیدی، محمد حسین، احیای اندیشه ظلمستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی، ص۳۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۳۷۲.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۳۲.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص۲۳۸ ـ ۲۴۷.
- ↑ مقتل علی بن ابیطالب (ع)، مجله تراثنا، ش۱۲، ص۱۲۱.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۹۰.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۱ ـ ۲۵۵.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۸۸.
- ↑ الجوهری، الصحاح، ج ۲، ص ۸۰۲ - ۸۰۳ و ابن منظور، لسان العرب، ج ۵، ص ۱۲۵ - ۱۲۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۵، ص ۱۲۹ و فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۶۵.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۶۵.
- ↑ اخلاقی، معصومه فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۰۷.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۶۹.