ابلیس در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابلیس (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- واژه ابلیس در قرآن کریم یازده بار به کار رفته که نُه بار آن در ضمن داستان آفرینش آدم و فرمان سجده بر وی آمده است. ﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۱]؛ ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾[۲]؛ ﴿إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ﴾[۳]؛ ﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا﴾[۴]؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا ﴾[۵]؛ ﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى﴾[۶]؛ ﴿إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴾[۷] شرح داستان بر اساس آیات سوره اعراف که با تفصیل بیش تری به این موضوع پرداخته، چنین است: هنگامی که خداوند، بشر را از گِل آفرید و از روح خویش در او دمید، به فرشتگان فرمان سجده بر وی داد. همه فرشتگان، جز ابلیس سجده کردند؛ ولی او تکبر ورزید و از سجده سرباز زد. وقتی خداوند سبب را پرسید، ابلیس گفت: من از او بهترم؛ زیرا مرا از آتش و او را از گِل آفریدی؛ آن گاه خداوند ابلیس را از آن مقام راند و او را لعنت کرد. ابلیس از خداوند تا روز بعث مهلت خواست و خدا به او مهلت داد؛ سپس ابلیس سوگند یاد کرد که همه بندگان به جز مخلَصان را از راه به در بَرَد و خداوند به او و پیروانش وعده جهنم داد. در دو مورد دیگر نیز واژه ابلیس آمده است: یکی در سوره سبأ [۸] که به پیروی قوم سبأ از او اشاره دارد و دیگری در سوره شعراء[۹] که پایان کار او و پیروانش در روز بازپسین را گزارش میدهد[۱۰].
- واژه شیطان و شیاطین نیز ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. شیطان، اسم جنس و نامی فراگیر برای هر موجود شریر متمرد و فریب کار است. از بررسی موارد کاربرد واژه شیطان در قرآن و گفته مفسران بر میآید که در اغلب موارد، مقصود از شیطان یا دست کم، مصداق بارز آن، همان ابلیس است[۱۱]. برخی تصریح کردهاند که شیطان اغلب به معنای ابلیس به کار[۱۲] رفته و عَلَم بالغلبه برای آن شده است[۱۳] و به نظر برخی، "الشیطان" همه جا مرادف ابلیس است[۱۴]. قرآن پس از سرباز زدن ابلیس از سجده، او را "الشیطان" یاد میکند. ﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ﴾[۱۵]؛ ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ﴾[۱۶]؛ ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى﴾[۱۷] در پارهای از آیات دیگر، واژه شیطان معنایی جز ابلیس را نمیرساند؛ به طور مثال، در آیه: ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ﴾[۱۸] به اتفاق گفته شده که مقصود از "شیطان"، جز ابلیس موجود دیگری نیست[۱۹]؛ البته در پارهای از موارد چون آیه ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ﴾[۲۰]در این که مقصود، ابلیس است یا دیگر فریب کارانِ جن و انس را نیز در بر میگیرد، اختلاف نظر وجود دارد[۲۱]. برآیند کاوشها آن است که مقصود از مفرد معرفه (الشیطان)، ابلیس است، مگر آن که قرینهای برخلاف باشد و در بیشتر موارد، مقصود از مفرد نکره (شیطان) نیز ابلیس به شمار میرود و صیغه جمع آن (شیاطین) نیز ابلیس را که یکی از مصادیق روشن است، فرا میگیرد[۲۲][۲۳].
- برابر برخی روایات، نام اصلی ابلیس، حارث (حرث) بوده است که به دلیل عبادت طولانی، او را عزازیل، یعنی عزیز خدا، خطاب میکردند. وی پس از عُجب، ابلیس نامیده شد و پس از امتناع از سجده و رانده شدن از درگاه الهی، الشیطان نام گرفت[۲۴]. نامهای دیگر او، "ضریس"، "سرحوب"، "المتکون" و "المتکوز" است[۲۵]. زرتشتیان او را "انگْرَ مَینیو" angra maienyoخوانند. کنیه و القاب ابلیس عبارتند از: ابومُره (ابوقره) ابوکردوس، ابولبینی (نام دختر وی)[۲۶] نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف، ابودجانه[۲۷][۲۸].
- درباره ریشه لغوی واژه "ابلیس" دو دیدگاه وجود دارد:
- برخی از لغتشناسان[۲۹] و مفسران[۳۰]، ابلیس را واژهای عربی بر وزن "افعیل" دانستهاند که از ریشه (ب - ل - س) اشتقاق یافته است. این واژه در لغت به معنای یأس، حزن، درماندن، سکوت و حزن ناشی از یأس و ترس، پشیمانی و حیرت آمده و ابلیس، بدان روی بدین نام خوانده شده که از هر خیر یا از رحمت الهی مأیوس و پشیمان شد[۳۱]. زبیدی میگوید: "بلس" به معنای کسی است که خیری نزد او یافت نشود یا آن کس که از او شر برخیزد[۳۲]. براساس این دیدگاه، غیر منصرف بودن ابلیس به دلیل آن است که در زبان عربی کم نظیر و به اعلام بیگانه شباهت دارد[۳۳].
- بیشتر لغت دانان، واژه ابلیس را برگرفته از زبانهای بیگانه میدانند و علت غیر منصرف بودن آن را عَلَم و اعجمی بودن ذکر میکنند[۳۴]. برخی از صاحبان این رأی، از مأخذ اصلی این واژه و چگونگی انتقال آن به زبان عربی سخن نگفتهاند. کسانی هم که به بررسی و کاوش پرداختهاند، به نظر یک سانی نرسیدهاند. در این زمینه، سه احتمال ذکر شده است: بیشتر خاورشناسان، چون «گایگر» Geiger، «فون کومر» Vonkremer و «فرنکل» Fraenkel این واژه را برگرفته از کلمه یونانی «دیابولس» diabolos دانستهاند[۳۵][۳۶].
- لفظ "دیابولس" در ترجمه، معادل لغتِ عبری STN (شیطان) است که در عهد عتیق به کار رفته است. گفته شده: لغت دیابولس در زبان یونانی به معنای نمام و مفتری است[۳۷]. پژوهشگران، انتقال مستقیم آن را از زبان یونانی به عربی بعید میدانند و با عنایت به آن که واژه دیابولس در عهد جدید و آثار مفسران آن، در قالب موجودی شرور و فتنه گر، بلکه سرکرده سپاهیان شر ظهور یافته، احتمال انتقال این واژه را از طریق مسیحیان (نه یهودیان) به زبان عربی به واقعیت نزدیکتر میدانند. «هوروویتس» Horovitz عقیده دارد که این لفظ، نخست به سریانی و از آن به عربی منتقل شده است. برخی انتقال مستقیم آن را از زبان یونانی به عربی محتمل دانسته، رواج آن را در میان مسیحیان عرب زبان که با کلیسای روم شرقی در ارتباط بودهاند، مطرح ساختهاند؛ ولی «گریم» حدس میزندکه این واژه ازطریق عربستان جنوبی انتقال یافته و مردم حبشه، واسطه انتقال آن به اعراب دوران صدر اسلام هستند[۳۸][۳۹].
- دو احتمال دیگر درباره مأخذ اصلی واژه ابلیس این که ابلیس یا از ماده "بالوس" به معنای آمیخته و غربال ناشده و یا از ماده "بالش" به معنای جستوجو، تفتیش و کاوش است. "بلاش" از همین ریشه، پلیسِ مخفی داخلی را گویند؛ به جهت آن که ابلیس، پلیس سری داخلی است یا بدان روی که خالص و صاف نبوده؛ بلکه آمیختگی و اختلاط دارد و در معرض آزمون و غربال قرار گرفته، او را به این نام خواندهاند[۴۰][۴۱].
- از دیرباز اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور در میان ادیان و مذاهب وجود داشته است؛ به همین جهت در متون مقدس ادیان و مذاهب پیشین، از ابلیس، ماهیت، گستره کوشش و راههای مقابله با او، کنام و فرجام وی سخن گفته شده است که در بسیاری از موارد، مشابه، بلکه هم سان و در برخی موارد متفاوت است. در میان تیوتنها، الهه Loki عامل انواع شقاوت و بدبختی، مصائب و بلایا و پروردگار شیطانها شناخته میشد[۴۲]. اسلاوها از شیطان با واژه بسو Besu مکروه و ناپسند یاد میکردند[۴۳]. در اوستا از وی با نام انگْرَمَینیو و در پَهْلوی، اَهرِمَن یا اهریمن یا آهِرْمَن به معنای "مینوی ستیهنده و دشمن" و در ادبیات پارسی، گنامینو به معنای «مینوی از میان برنده و نابود کننده» و با وصف "مایل به از میان بردن و نابود کردن" یاد شده است[۴۴]. در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس، موجودی منفی و منفور شناخته میشود؛ اگرچه در سفر پیدایش، عامل فریب آدم و حوا و هبوط آنان از بهشت، "مار" معرفی شده است[۴۵]؛ البته عهد جدید به صراحت، ضمن گزارش ماجرای اخراج وی از آسمانها که به گونهای متفاوت آمده، مار را همان ابلیس شناسانده است[۴۶][۴۷].
- در کتاب مقدس، ابلیس مترادف با شیطان[۴۸]، و فرشته چاه بی انتها دانسته شده که به زبان عبری، او را "ابدون" و به یونانی "اپولیون" به معنای نابود کننده[۴۹] میخوانند؛ هم چنین مکرر درباره وسوسه و فریبهای وی هشدار داده[۵۰] و از ویژگیهای وی با این تعابیر یاد شده است: رئیس دیوها[۵۱]، رئیس ارواح ناپاک[۵۲]، رئیس نیروهای پلید[۵۳]، از همان اول قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت و در وجود او ذرهای حقیقت پیدا نمیشود، ذاتاً دروغگو، پدر تمام دروغگوها[۵۴]، پدر واقعی کفر پیشگان[۵۵]، و دشمن شما که چون شیری گرسنه، غران به هر سو میگردد تا طعمهای بیابد و آن را ببلعد[۵۶]. در کتاب مقدس، ابلیس از فرشتگان دانسته شده[۵۷] و دامنه قدرتوی به گونهای گسترده است که از او با عنوان فرمان روای این دنیا[۵۸]، حاکم این دنیای پر از گناه[۵۹] و موجب جنون[۶۰] و صرع[۶۱] یاد شده و به توانایی او از این که به شکلی حتی به هیأت فرشتگان نور درآید تا مردم را بفریبد، اشاره شده است[۶۲]. کتاب مقدس، قساوت قلب را موجب سلطه وی معرفی[۶۳] و به آدمیان چنین سفارش کرده است: خودرا با تمام سلاحهای خدا مجهز کنید تا بتوانید در برابر وسوسهها و نیرنگهای شیطان بایستید[۶۴]؛ هم چنین از بخشش دیگران برای جلوگیری از بهره برداری شیطان[۶۵]، و ازدواج جهت رهایی از وسوسه شیطان[۶۶] وعدم پیوند با بیایمانان[۶۷] و تکیه برخداوند و استواری[۶۸] به صورت راههای مقابله با وی سخن به میان آمده است و آتش ابدی را سرای شیطان و ارواح شریر و فرجام وی دانسته است[۶۹][۷۰].
وجود ابلیس
- عدهای، ابلیس را همان نیروی درونی غرایز انسان که او را به سوی شر فرا میخواند دانستهاند[۷۱]. تعابیر قرآن، ابلیس را به صراحت موجودی حقیقی، نه پنداری و نه همان نفس اماره معرفی میکند که نه به صورت استقلالی، بلکه در حیطه حاکمیت خداوند، آدمیان را به شر و گناه فرا میخواند، از این رو وجود شیطان که به شر و معصیت فرا میخواند، از ارکان نظام عالم انسانی شمرده میشود؛ نظامی که بر سنت اختیار جریان داشته، هدف آن سعادت نوع انسان است[۷۲] و از آیاتی مانند: ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ﴾[۷۳] استفاده میشود که خداوند، ابلیس را به طور مشخص و روشن به آدم و حوا شناسانده و از آیاتی مانند: ﴿هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ﴾[۷۴]، ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ﴾[۷۵][۷۶] که گفتوگوی آدم و ابلیس را گزارش میکند، به دست میآید که ابلیس مخاطبی آشنا برای آدم بوده است؛ چنان که پارهای از روایات، از تمثل و سخن گفتن وی با بسیاری از پیامبران چون آدم، نوح و ابراهیم و...[۷۷]. و شنیدن صدای او از سوی امامان معصوم دلالت دارند[۷۸]؛ هم چنین به تصریح قرآن، ابلیس از ذریه ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا ﴾[۷۹]، حزب ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴾[۸۰] و لشکریان سواره و پیاده نظام ﴿ وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ﴾[۸۱]؛ ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا ﴾[۸۲] برخوردار است[۸۳].
ماهیت ابلیس
1. ابلیس از جن
- حسن بصری و قتاده در روایت ابن زید،بلخی، رمانی[۸۴] و بسیاری دیگر چون سید مرتضی، ابوالفتوح رازی[۸۵]، زمخشری[۸۶]، قمی[۸۷]، سید قطب[۸۸] و مغنیه[۸۹]، ابلیس را از جن میدانند. شیخ مفید، شیعه را بر این رأی دانسته[۹۰] و فخر رازی آن رابه معتزله نسبت داده است[۹۱]. بسیاری از دارندگان این رأی، به استناد پارهای از روایات، او را پدر جن (ابوالجن) دانستهاند؛ در برابرِ حضرت آدم که ابوالانس است[۹۲]. صاحبان این رأی، افزون بر برخی روایات[۹۳]، ادله ذیل را نیز اقامه کردهاند:
- به تصریح قرآن، ابلیس از جنیان بوده است: ﴿فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ﴾[۹۴].
- برابر آیات قرآن، انسان از خاک، و جن از آتش آفریده شدهاند ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ﴾[۹۵] و طبق روایات، آفرینش ملائک از نور، ریح و روح بوده[۹۶] و ابلیس، جنس خود را از آتش معرفی کرده است: ﴿خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾[۹۷]بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شدهاند.
- ابلیس که استکبار ورزید و از انجام فرمان خداوند سرباز زد نمیتواند از ملائک باشد؛ زیرا ملائک معصومند و هرگز در برابر فرمان الهی سرپیچی و گناه نمیکنند: ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[۹۸]بلکه از جن است که برخی فرمان بردار و برخی منحرفند: ﴿وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ﴾[۹۹]، ﴿وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا﴾[۱۰۰]
- ابلیس که از کافران بود و از امر الهی سرپیچید نمیتواند از ملائک باشد؛ زیرا خداوند فرشتگان را رسولان خویش معرفی کرده است: ﴿جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا﴾[۱۰۱]و کفر و فسق در ساحت رسولان الهی راه ندارد.
- ابلیس که به تصریح قرآن، ذریه و نسل دارد، از جن است[۱۰۲]: ﴿أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي﴾[۱۰۳] زیرا جنیان دارای جنسیت، آمیزش و در نتیجه، توالد و تناسلند: مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه میبرند: ﴿وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ﴾[۱۰۴] و در وصف زنان بهشتی میفرماید: دست هیچ انس و جنی پیش از ایشان به آنها نرسیده است: ﴿لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ﴾[۱۰۵]در حالی که فرشتگان از جنسیت و در نتیجه از توالد و تناسل مبرا هستند﴿وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ﴾[۱۰۶][۱۰۷].
- براساس این دیدگاه، شمول فرمان سجده یا استثنای ابلیس از ملائک نشان دهنده آن نیست که وی جزو فرشتگان بوده است، زیرا این استثنا، یا استثنای منقطع است؛ یعنی استثنایی است که مستثنا(ابلیس) از جنس مستثنا منه (ملائک) نیست که این نوع استثنا در کلام عرب متداول بوده و کاربرد فراوانی دارد یا استثنایی متصل است؛ اما به ادله ذیل، در ردیف فرشتگان شمرده میشده است:
- به علت فزونی تعداد ملائک، لفظ ملائک از باب تغلیب بر ابلیس نیز اطلاق شده است[۱۰۸].
- از آن جا که ابلیس در معیت ملائک به عبادت اشتغال داشت، وقتی ملائک که مقامشان از وی برتر بود، به سجده مأمور شدند، ابلیس که از جنس جن و همراه ایشان بود، به طریق اولی به سجده کردن سزاوارتر است[۱۰۹].
- به دلیل آن که ابلیس از نظر فعل، فرشته واز جهت نوع، از جن بوده، امر به فرشتگان، او را نیز در بر میگرفته است[۱۱۰].
- ضمیر جمع در ﴿فَسَجَدُوا﴾ به همه مأموران به سجده باز میگردد که اعم از فرشتگان و جنیان است؛ ولی خداوند به ذکر ملائک که با همه علو شأن، مأمور به تذلل و خضوع در برابر آدم بودهاند، بسنده کرده است[۱۱۱][۱۱۲].
۲. ابلیس از ملائک
- ابن عباس، ابن مسعود، قتاده، سعید بن مسیب، ابن جریح، ابن انباری، ابن جریر طبری، شیخ طوسی، بیضاوی و گروهی دیگر، ابلیس را از ملائک دانستهاند[۱۱۳]. آلوسی این رأی را به بیشتر صحابه و تابعان نسبت داده است[۱۱۴][۱۱۵].
- صاحبان این دیدگاه، مسؤولیت ابلیس را (پیش از تمرد) رئیس فرشتگان دنیا، سلطان دنیا، سلطان زمین، و خزانه دار بهشت[۱۱۶] شمردهاند. صاحبان این نظر، افزون بر روایات[۱۱۷]، به ظاهر آیاتی مانند: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا﴾[۱۱۸]تمسک کرده و گفتهاند: اگر ابلیس از ملائک نبود، فرمان الهی شامل او نمیشد و میتوانست به این بهانه از سجده سرباز زند؛ هم چنین استثنای ابلیس از فرشتگان در چند آیه، نشان میدهد که ابلیس از ملائک بوده است؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم[۱۱۹] تخصیص عمومات است که محذور آن بیشتر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم[۱۲۰]. صاحبان این رأی، از آیه ﴿كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾[۱۲۱] پاسخهایی را گفتهاند: برخی برآنند که تفاوت میان فرشتگان و جن، تفاوت نوعی نیست؛ بلکه جن، صنفی از ملائک است. شاید بتوان قدیمترین مأخذ این عقیده را روایت ابن عباس دانست که میگوید: ابلیس از طایفهای از ملائک بوده که آنان را ﴿الْجِنِّ﴾ مینامیدند و از میان ملائک، فقط این گروه، از "نارالسموم" آفریده شده بود و اما این که چگونه ممکن است فرشتهای از فرمان الهی سر باز زند، گفته میشود از قرآن فقط عصمت برخی از فرشتگان و نه همه آنان فهمیده میشود[۱۲۲]. علت نام گذاری این فرشتگان به جن، به دلیل خزانه داری جنت یا پنهانی از دیدگان بوده است[۱۲۳] بر اساس نظر برخی، ابلیس ابتدا از ملائک بود؛ اما پس از نافرمانی، مسخ و از جنیان شد[۱۲۴]. صاحبان این رأی، آیه ﴿كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾[۱۲۵] را به معنای صَارَ مِنَ الْجِنِّ گرفتهاند. شاید بتوان کلام زمخشری را به این رأی ناظر دانست که بر اساس آن، جمله«فَاخرُج مِنهَا» را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنی پس از آن که سفید، زیبا و نورانی بود، او را سیاه، زشت و ظلمانی گردانید[۱۲۶]. از بررسی مجموع ادله و روایات بر میآید که ابلیس از جن بوده؛ ولی به دلیل عبادت فراوان، در جای گاه قدسی ملائک قرار داشته؛ از همین رو امر به سجده او را نیز در بر گرفته است [۱۲۷].
ویژگیها و صفات ابلیس
- مستکبر﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۲۸].
- کافر﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۲۹]؛ ﴿إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴾[۱۳۰].
- کفور = ناسپاس ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا ﴾[۱۳۱].
- فاسق ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا ﴾[۱۳۲].
- عصیّ = عصیانگر ﴿يَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴾[۱۳۳].
- مارد و مَرید = سرکش ﴿ وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ ﴾[۱۳۴]، ﴿ إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا ﴾[۱۳۵].
- مذءوم = نکوهیده ﴿قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۱۳۶]
- رجیم = رانده شده ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴾[۱۳۷]؛ ﴿قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ﴾[۱۳۸]؛ ﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ﴾[۱۳۹].
- مدحور = رانده ﴿قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۱۴۰].
- ملعون ﴿وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴾[۱۴۱]؛ ﴿وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴾[۱۴۲].
- مُنظَر = مهلت یافته ﴿قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ﴾[۱۴۳]
- عَدُوّ، عدوّ مبین = دشمن، دشمن آشکار ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۱۴۴]؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا ﴾[۱۴۵]؛ ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[۱۴۶]؛ ﴿وَمِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۱۴۷]؛ ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۱۴۸].
- همدم بد ﴿وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاء قَرِينًا﴾[۱۴۹].
- خذول = فرو گذارنده انسان ﴿لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلإِنسَانِ خَذُولا﴾[۱۵۰].
- مُضلّ مبین = گمراه کننده آشکار ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴾[۱۵۱]؛ ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۱۵۲].
- غرور، فتنهگری، فریبکاری ﴿فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۱۵۳] و ﴿يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾[۱۵۴]؛ ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لّا يَبْلَى فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴾[۱۵۵].
- وعده کاذب و برانگیختن آرزو﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا ﴾[۱۵۶]
- دعوتگری به سوی جهنّم﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ ﴾[۱۵۷][۱۵۸].
قیاس ابلیس
- ابلیس، آفرینش خود را با آفرینش آدم، قیاس کرد و علّت سرپیچی از سجده بر وی را برتری جنس خویش شمرد: ﴿ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾[۱۵۹] بر پایه روایتی از پیامبر(ص)، ابلیس بنیانگذار قیاس است: « أَوَّلَ مَنْ قَاسَ أَمْرِ الدِّينَ بِرَأْيِهِ إِبْلِيسَ»[۱۶۰]. همین تعبیر، از زبان ابن عباس، حسن بصری، و ابن سیرین و گروهی دیگر نیز نقل شده است[۱۶۱]. این قیاس ابلیس که تمثیل منطقی و نوعی استدلال ظنّی است[۱۶۲]، از نادانی، خودبینی و پلیدی او سرچشمه میگیرد. امام صادق(ع) میفرماید: ابلیس با این سخن، میان آتش و گِل قیاس کرد. اگر او نورانیّت آدم را با روشنایی آتش مقایسه میکرد، به مزایای یکی از آن دو نور، و صفا و زلالی آن بر دیگری آگاهی مییافت[۱۶۳]. مفسّران، قیاس ابلیس و نادرستی آن را به تفصیل بررسی کردهاند[۱۶۴][۱۶۵].
علت رانده شدن ابلیس
- برابر آیات قرآن، سرپیچی ابلیس از امتثال فرمان خداوند در سجده بر آدم، موجب رانده شدن او از مقام قرب الهی و خواری وی شد: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴾[۱۶۶] عصیان و تمرّد ابلیس در استکبار و حسد او ریشه دارد[۱۶۷]. دقّت در آیات سوره حجر، از تعصّب شدید وی درباره جنس خویش در برابر مادّه نخستین آفرینش آدم پرده بر میدارد؛ آن جا که به صراحت میگوید: من آن نیستم که برای بشری آفریده شده از گِلی خشک، سیاه و بدبو سجده کنم: ﴿ قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ﴾[۱۶۸] خداوند در پی این تعصّب، او را از آن مقام راند: ﴿ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴾[۱۶۹] بر پایه روایتی از امام زینالعابدین(ع) نخستین گناهی که معصیتِ خداوند بدان صورت گرفت، کبر ابلیس بود[۱۷۰]. حسادت ابلیس در برابر کرامت ذاتی انسان که موجب خضوع و تکریم همه فرشتگان در مقابل حضرت آدم شد، عامل دیگر سرپیچی ابلیس است که میتوان آن را از آیات سوره اسراء استفاده کرد: آیا برای کسی که از گل آفریدی، سجده کنم ؟ چرا او را بر من برتری دادی ؟ اگر تا روز قیامت مهلتم دهی، به طور قطع فرزندانش را جز اندکی لجامزده، به دنبال خود کشانده، آنان را مستأصل[۱۷۱]. خواهم کرد: ﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا﴾[۱۷۲] ، ﴿ قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾[۱۷۳] استفهام انکاری و گفتار اعتراضآمیز ابلیس در برابر تکریم مقام آدم، نشان دهنده اوج حسادت او به آدم است. امام علی علیهالسلام در تبیین استکبارِ ابلیس، به تعصّب و حسادت وی اشاره کرده و او را سر سلسله مستکبران و پیشوای متعصّبان و حسودان بر آدم خوانده است[۱۷۴][۱۷۵].
کفر ابلیس
- در سوره ﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۷۶] و ﴿إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴾[۱۷۷] آمده است: ﴿وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ﴾ در این که مقصود از کفر، کفرِ عناد یا کفرِ جهالت است، بین مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. پارهای به استناد اقرار وی که بر سر راه راست تو در کمین آنان خواهم نشست: ﴿ قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴾[۱۷۸] و آنان را گمراه خواهم کرد: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۱۷۹] او را عالم به دین حق و اضلال، و کفر او را کفر عناد دانسته و عدهای به دلیل اینکه اختیار شقاوت با علم به گمراهی را محال دانستهاند، کفر وی را کفرِ جهالت معرّفی کردهاند[۱۸۰]. تبیین کفر ابلیس در کلام الهی به صیغه ماضی، موجب پیدایش آرای گوناگونی شده است:
- همانطور که از ظاهر آیه نیز برمی آید، ابلیس پیش از تمرّد کافر بوده است. بر اساس این دیدگاه، عبادت طولانی ابلیس، نه از سرِ ایمان و اخلاص، بلکه از روی ریا، نفاق و هم رنگ شدن با جماعت فرشتگان بوده است[۱۸۱]. از سخن ابلیس در آیه ﴿ قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ﴾[۱۸۲] برمیآید که وی پیش از صدور فرمان سجده نیز کافر بوده است[۱۸۳]. افزون بر ظواهر آیات، گفتوگوی مشهور ابلیس با فرشتگان را که در آن شبهاتی در حکمت آفرینش، فایده تکلیف و... از سوی او مطرح میشود، تأییدی بر کفر وی پیش از سرپیچی از فرمان خدا دانستهاند. این گفتوگو را الملل والنحل به نقل از "ماری" شارح اناجیل آورده است[۱۸۴] و مفسّران، پس از نقل، بر اساس مشرب خویش، بدان شبههها پاسخهای گوناگونی دادهاند[۱۸۵]. مؤیّد دیگر این رأی، نظریّه موافات است که براساس آن جمع بین کفر و ایمان در شخص واحد در دو زمان محال است؛ زیرا ایمان، موجب استحقاق ثواب دائم و کفر موجب استحقاق عقاب همیشگی است و جمع بین این دو استحقاق، مانند جمع بین خود ثواب و عقاب دائم محال است؛ بنابراین با توجّه به بطلان قول به احباط، عروض هر یک از ایمان و کفر نمیتواند از بین برنده دیگری باشد؛ بلکه کاشف از نبود دیگری از آغاز است[۱۸۶]. بدینسان اگر ابلیس، مؤمن و عبادتش ناشی از ایمان بود، هرگز به کفر و عذاب الهی دچار نمیشد. طبرسی نیز این دیدگاه را به دلیل انطباق آن با موافات که بدان اعتقاد دارد، برگزیده[۱۸۷] و ملاصدرا، نظریّه موافات را بر مبنای حکیمان توجیه[۱۸۸] و فخر رازی در تفسیر خود هر دو مؤیّد را ذکر کرده است[۱۸۹].
- ابلیس، نخست مؤمن بود؛ ولی به کفرگرایید. این رأی به چند صورت تبیین شده است:
- گرچه ابلیس ایمان داشت، خداوند از ازل میدانست که او به حتم کافر خواهد شد؛ بر این اساس، ابلیس در علم خدا، از زمره کافران به شمار میآمد؛ به همین جهت کفر وی در قرآن کریم به صیغه ماضی گزارش شده است[۱۹۰]
- از آنجا که ابلیس پس از ایمان، به کفرگرایید، تعبیر به ﴿كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾ پس از گذشت زمانی هر چند کوتاه، امری مُجاز و متداول است.
- ابلیس مؤمن بود و کافر شد و جمله ﴿كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾ به معنای صَارَ مِنَ الْكافِرِينَ است[۱۹۱][۱۹۲].
فلسفه آفرینش و امهال ابلیس
- طبق آیات، ابلیس از انجام فرمان الهی درباره سجده بر آدم سر باز زد و از جایگاهی که در آن قرار داشت، رانده شد؛ پس از آن، از خداوند خواست که او را تا روز قیامت مهلت دهد و خداوند نیز آن را پذیرفت: ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ﴾[۱۹۳] چون از ابلیس جز شرارت برنمیخیزد، هماره این پرسش مطرح بوده که چرا خداوند با شناختی که از ابلیس داشت، او را آفرید و مهلتخواهی او را پس از راندهشدن، پذیرفت[۱۹۴]. گرچه حکمتِ آفرینش شیطان بسیار است و جز خدا کسی بر همه آنها احاطه ندارد[۱۹۵]، فیلسوفان، متکلّمان و مفسّران، بر اساس مبانی خود پاسخهای گوناگونی دادهاند:
- آفرینش ابلیس به اعتبار وجود نفسیاش جز خیر نیست و به اعتبار وجود لغیره و اضافی آن نیز نفعش از شرّ او بیشتر است؛ زیرا هستی هر موجود، دو گونه اعتبار میشود: وجود فی نفسه ( نفسی ) یعنی اعتبار موجود به خودش، و وجود لغیره ( اضافی ) یعنی سنجش و اعتبار آن موجود، به موجودات دیگر. وجود نفسی هر موجود که آفرینش بدان تعلّق میگیرد، جز خیر نخواهد بود و جز به نیکویی متصّف نمیشود؛ همچنین براساس حکمت الهی، وجود اضافی موجود به موجودات دیگر نیز باید نفعش از ضررش بیشتر باشد. آفرینش شرّ مطلق، شرّ غالبی بر خیر، یا خیر و شرّ مساوی، با حکمت الهی سازگار نیست[۱۹۶]؛ بر ایناساس و از آن جا که وجود ابلیس، شرّ محض نیست؛ بلکه شرّ آمیخته به خیر است[۱۹۷] و چون جنبه خیر او از جنبه شرّش بیشتر است، در مجموع، وجودش برای جهان هستی خیر است، نه شر، و اگر موجودی، منفعتی اعظم یا دفع مفسدهای اکبر را در بر نداشته باشد، آفریده نمیشود[۱۹۸]؛ از این رو همانگونه که انسان از الهام ملک منتفع میشود، از وسوسه شیطان نیز بهره میبرد. اگر اوهام شیطانی نبود، اولیای الهی برای کشف حقایق در جستوجوی براهین برنمیآمدند. چه بسا آدمی از عداوت دشمن، بیشتر از محبّت دوست بهرهمند میشود. یکی از فواید عداوت دشمنان، سرعت بازگشت به سوی خدا است[۱۹۹]. از امام علی(ع) نقل شده که فرمود: خدا میخواهد کرامتش را بر مؤمنان ظاهر سازد؛ زیرا اگر ابلیس و وسوسههایش نبود، نور معرفت بر دل مؤمن نمیتابید و عطر محبّت از آن پیدا نمیشد[۲۰۰]. بدینسان وجود ابلیس برای افراد باایمان و رهپویان راه حق زیانبخش نیست؛ بلکه وسیله پیشرفت و تکامل است[۲۰۱].
- وجودابلیس و شرور دیگر به خودی خود برای انسان خوب یا بد نیست؛ بلکه خوب یا بد بودن هرچیز، به نوع واکنش انسان در برابر آن بستگی دارد[۲۰۲]؛ بر این اساس، وجود ابلیس در صورتی که از او پیروی شود، شرّ، و در صورت مخالفت، خیر و موجب تعالی است.
- وجود ابلیس برای نظام عالم انسانی که بر سنّت اختیار و سعادت نوع بنا شده، ضرورت دارد. مرتبه وجودی انسان ایجاب میکند که آزاد و مختار باشد تا بتواند کمال و فعلیّت خویش را از راه اختیار و انتخاب به دست آورد؛ از این رو همواره باید بر سر دو راه: ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ﴾[۲۰۳] و میان دو دعوت: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴾[۲۰۴] قرار گیرد[۲۰۵]. راه راست و صراط مستقیم که همان راه سعادت و رهایی او است و فطرت و فرشته، وی را به این راه میخوانند و بیراهه فجور که شیطان با وسوسههای خویش در جهت سوق انسان به آن سو ایفای نقش میکند؛ بنابراین، وجود شیطان که به شرارت میخواند ضرورت دارد؛ زیرا طاعت بدون معصیت بی مفهوم است و با بطلان طاعت و معصیت، ثواب، عقاب و رسالت هم باطل میشود.
- آفرینش ابلیس، برای امتحان بندگان است: ﴿وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ﴾[۲۰۶] خداوند، القائات شیطان را برای بیماردلان و سنگ دلان مایه آزمایش قرار داده است: ﴿لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ﴾[۲۰۷] ابلیس، با بهرهگیری از هوای نفس انسان، او را وسوسه کرده، در بوته آزمایش قرار میدهد. تکلیف و هدایتپذیری، بدون آفرینش ابلیس تحقّق نمییابد. دو آیه ﴿فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾[۲۰۸] و ﴿وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۲۰۹] نیز به تزیین اعمال انسان برای وی از سوی شیطان اشاره دارد. خدا اجازه چنین فتنهگری را از آن رو به شیطان داده تا [ هم شقاوت خود او و هم ] آزمایش بندگان، کامل و زمینه تربیت بشر فراهم شود[۲۱۰]. برابر آیات پیشین، مصلحت القائات شیطانی، آزمون عامّه مردم است و امتحان، از سنن الهی حاکم بر عالم انسانی به شمار میرود که سعادت و شقاوتِ انسان بدان بستگی دارد[۲۱۱]. و البتّه در این صحنه پیکار، خداوند انسان را در مقابل وسوسههای شیطان بیدفاع واننهاده است؛ بلکه با اعطای عقل، فطرت پاک و عشق به تکامل، انسان را به سوی حق رهنمون گشته و با تزیین ایمان در قلب وی و شناساندن فجور به وی او را در مقابل شیطان مجهّز و مؤیّد کرده است[۲۱۲]. به گفته برخی نسبت ابلیس با ملائک، نسبت وهم به قوّه عاقله است. همان گونه که وجود وهم در عالم صغیر، در ادراک جزئیات لازم است ـ البتّهاگرچه موجب غلط و کفر میگردد، ولیضررآن باحکمت وبرهاندفع میشود ـ وجود شیطان نیز برای عمارت نشئه دنیایی ضرورت دارد و شّر او با نور اسلام و شریعت دفع میشود[۲۱۳].
- تضادّ و کشمکش، زمینه فیض حق و تازیانه تکامل است. فلاسفه میگویند: حرکت، بدون وجودِ معاوق ممکن نیست؛ زیرا حرکت، تکاپویی است که با اصطکاک و تصادم محقّق میشود[۲۱۴]. تضادّ و اختلاف، زمینهساز فیض و منشأ خیرات و پیدایش موجودات است[۲۱۵]؛ بدینسان وجود ابلیس برای پیدایش هستی و زمینه تحقّق تکامل در آن، یک ضرورت است[۲۱۶].
- شرّ و نقصان، برای عالم مادّه ذاتی است؛ به تعبیر دیگر، معنای خالی بودن عالم مادّه از شرّ و فساد، آن است که عالم مادّی در عین مادیّت مجرّد باشد؛ یعنی فعلیّتهای آن بدون قوّه، و خیر آن بدون شر، و نفع آن بدون ضرر باشد و وجود چنین عالم مادّی محال است[۲۱۷]. نظام جهان، ذاتیِ جهان و قطعی و تخلّف ناپذیر است، نه تشریفاتی و قراردادی که بتوان در اجزا یا ارتباط بین اجزا تغییر پدید آورد. اراده حق، یعنی اراده همه اشیا و همه روابط و نظامهای آن[۲۱۸]. وجودْ خیر است و هرچه قابل وجود باشد، خداوند وجود را بدان افاضه میکند. ظلمت و شرارت به جعل جاعل نیست؛ بلکه از لوازم هویّت او است[۲۱۹]؛ بدین جهت، نه میتوان وجود لغیره را که مبدأ شر برای دیگران است، از وجود لنفسه تفکیک کرد و نه میتوان موجودات هستی را از یکدیگر تجزیه نمود[۲۲۰].
- آفرینش ابلیس، بر مبنای استعداد وی صورت پذیرفته، به گونهای دیگر امکانپذیر نیست و پروردگار به هرچیز، آفرینشی را که درخور او است، عطا کرد؛ سپس آن را هدایت فرمود: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾[۲۲۱] از اضافه خلق به ضمیر، چنین برمیآید که هرچیز فقط گونهای خاص از وجود را پذیرا است و بس، و خداوند همان را بدو میدهد[۲۲۲]. افزون بر پاسخهای پیشین، برخی گفتهاند: چون خداوند میدانست آنان که با وسوسهای کفر میورزند، بدون او نیز چنین خواهند بود، وجود ابلیس، موجب افزایش مفسده نخواهد بود، و انسان را به آن وانخواهد داشت؛ بلکه ممکن است موجب مشقّت تکلیف شود که در این صورت، بندگان به سبب آن، ثواب بیشتری کسب میکنند[۲۲۳].
- برخی از پاسخهای پیشین، راز امهال را نیز روشن میسازد؛ ولی افزون بر این پاسخها، برای اِنظار و مهلتیابی ابلیس از سوی خداوند، جوابهای دیگری نیز ذکر شده است:
- طبق پارهای از روایات، خداوند برای پاداش عبادتها، تقاضای امهال او را پذیرفت[۲۲۴].
- هدف خداوند در امهال او آن بود که وقت توبه و اعتذار را بر او وسیع گرداند؛ البته علم خدای متعالی به آن که ابلیس با سوء اختیار، توبه و ایمان را اختیار نخواهد کرد، مانع از مهلت دادن به وی نبود.
- راز امهال ابلیس بشارت به انسانها است تا از بخشایش الهی مأیوس نگردند [۲۲۵] و از رحمت واسعه خداوند نومید نشوند چرا که ابلیس با ارتکاب گناه و خطای بزرگ از رحمت خداوند مأیوس نبود.
- برای تحقّق وعید خود مبنی بر ﴿قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۲۲۶] به او مهلت داد[۲۲۷]. در نهجالبلاغه آمده است که خداوند به او مهلت داد تا غضب و خشم شامل حالش شود و آزمایش او به اتمام رسد و وعدهای که بدو داده، تحقّق پذیرد[۲۲۸] گفتنی است اشاعره به دلیل اینکه در کار خدا چون و چرا راه ندارد : ﴿لا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ﴾[۲۲۹] پاسخ پرسش پیشین را لازم نمیدانند[۲۳۰]. بنابر مبنای این گروه ( گروهی که رعایت مصالح را بر خداوند لازم نمیدانند؛ بلکه معتقدند مصلحت و صواب، آن است که او انجام میدهد ) این پرسش موضوع خود را از دست داده، پاسخ لازم خود را مییابد؛ زیرا با عنایت به آنکه خداوند، ابلیس را آفرید و همو بدو مهلت داد، خلقت و امهال، عین عدل و نیکی است[۲۳۱][۲۳۲].
دشمنی ابلیس با انسان و لزوم هوشیاری در برابر او
- خداوند از همان آغاز، در مورد دشمنی * ابلیس به آدم(ع) هشدار داد و او را از فریبکاری وی و نتایج زیانبار آن بر حذر داشت: ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى﴾[۲۳۳] و دشمنی آشکار وی را در پیمان خود با همه فرزندان آدم به آنان خاطرنشان کرد: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۳۴] در آیات دیگری از قرآن نیز به دشمنی و دشمنی آشکار وی اشاره شده است. ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[۲۳۵]؛ ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴾[۲۳۶]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلالاً طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴾[۲۳۷] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۳۸]؛ ﴿وَمِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۳۹]؛ ﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا ﴾[۲۴۰]؛ ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۴۱] مفسّران، حسادت[۲۴۲]، برگزیدگی آدم بر فرشتگان و تکریم ویژه او از سوی خداوند، طرد ابلیس از مقام قرب و رجم و لعن او تا روز واپسین[۲۴۳] را علل دشمنی وی بر شمردهاند. ابراز دشمنی به وسیله وی در قالب تهدیدها و رجزخوانیها و دعوت به تبهکاری و شقاوت، بهترین دلیل بر دشمنی او است. قرآن با توجّه به این دشمنی، در موارد فراوانی درباره دوری جستن از ابلیس به انسانها هشدار داده است: برانگیختن آرزو و وعدههای ابلیس فریبی بیش نیست: ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا ﴾[۲۴۴] نیز ﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا ﴾[۲۴۵]. او در صدد فتنه و فریب انسانها است: ﴿يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾[۲۴۶] ابلیس فرو گذارنده و خوار کننده آدمی است: ﴿لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلإِنسَانِ خَذُولا﴾[۲۴۷] یاری شیطان، مصداق عذاب الهی به شمار میرود: ﴿يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴾[۲۴۸] هرکس شیطان را دوست بگیرد، دستخوش زیانی آشکار خواهد شد: ﴿وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا﴾[۲۴۹] شیطان، همنشین بدی است: ﴿وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاء قَرِينًا﴾[۲۵۰] رستگاری با دوری گزیدن از اعمال شیطانی به دست میآید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۲۵۱] نباید خود زمینه کوشش و وسوسه شیطان را فراهم سازیم: ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۵۲] از گامهای شیطان پیروی مکن: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلالاً طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴾[۲۵۳] نیز ﴿وَمِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۵۴]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۵۵]. شیطان را پرستش مکن: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۵۶] نیز ﴿يَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴾[۲۵۷]. او دشمن شما است؛ پس او را دشمن بگیرید: ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[۲۵۸] شیطان از اولیای خود میهراساند، از اولیای او مهراسید: ﴿ إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴾[۲۵۹][۲۶۰] با آنکه بسیاری از شما را گمراه کرده، چرا نمیاندیشید؟ ﴿ وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ﴾[۲۶۱] با آن که شیطان میخواهد شما را به دشمنی و غفلت بکشاند، آیا شما دست برمیدارید؟ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ﴾[۲۶۲] اگر فضل و رحمت الهی نبود، به جز اندکی، همگی از او پیروی میکردید: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۲۶۳] و اگر عنایت الهی نبود، هرگز هیچ یک تزکیه نمیشُدید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾[۲۶۴][۲۶۵].
گستره فعالیت ابلیس
- در آیات بسیاری، تأثیر ابلیس و یارانش بسیار محدود و مکر و حیله شیطان ضعیف دانسته شده است: ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا ﴾[۲۶۶] این محدودیّت از جهات گوناگون است:
- ابلیس و ذرّیّه او در عرصه تکوین و آفرینش، هیچ نقشی ندارند؛ چنانکه خداوند تأکید کرده که آنان را در آفرینش آسمان و زمین و نیز آفرینش خودشان به شهادت نگرفته است: ﴿مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا﴾[۲۶۷][۲۶۸] مقصود از عدم اشهاد، استعانت نجستن از آنان[۲۶۹]، و آیه، در صدد نفی ولایت ابلیس است؛ زیرا اولاً ولایت تدبیر در هرچیز موقوف بر آن است که دارنده ولایت، احاطه علمی تام به آغاز، مقارنات و غایت امور آن داشته باشد؛ در حالی که ابلیس و ذرّیّهاش از مبدأ و آغاز آفرینش آسمانها و زمین، بلکه از مبدأ و آغاز پیدایش خودشان نیز آگاهی نداشتند؛ زیرا خداوند آنان را هنگام آفرینش، بر کار خویش شاهد نگرفت و فعل خویش را نزد ایشان انجام نداد و ثانیاً انواع آفریدگان به صورت فطری به سوی کمال مختص خویش ره میپویند و بدان سو هدایت میشوند ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾[۲۷۰] آنگاه اگر تصدّی تدبیر آسمان و زمین و انسان به دست شیاطین اشرار و مفسد باشد، به نقض سنّت الهی در هدایت عامّه میانجامد که امری محال است[۲۷۱]. برخی با استناد به این که شیطان از جنّ است، و جنّیان بر خلاف فرشتگان، در نظام تکوین نقش اجرایی ندارند[۲۷۲]،ابلیس و دستیارانش را در عرصه تکوین، از ایفای هرگونه تأثیر و نقشی برکنار دانستهاند.
- ابلیس، شیاطین و جنّیان نمیتوانند بر عوالم غیب و اخبار پنهان آگاهی یابند و در کسب اخبار آسمانی ناتوانند: ﴿وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ﴾[۲۷۳] نیز ﴿إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلإِ الأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ﴾[۲۷۴] و ﴿ وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ ﴾[۲۷۵]؛ بدین جهت، جنّیان خود پس از اعتراف به وجود نگهبانان توانا و تیرهای شهاب، تأکید کردهاند که ما نمیدانیم آیا برای کسانی که در زمینند، بدی خواسته شده یا پروردگارشان برای آنان هدایت خواسته است: ﴿وَأَنَّا لا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا ﴾[۲۷۶] همچنین در داستان مرگ سلیمان(ع) آمده است که وقتی بدن او بر زمین افتاد، جنّیان از مرگ او آگاه شدند و اگر پیش از آن آگاه میشدند، دست از خدمت او بر میداشتند: ﴿فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ﴾[۲۷۷].
- ابلیس و دستیارانش از انجام هرگونه تصرّف و اخلال در وحی و عزم انبیا ناتوانند. بر اساس آیات قرآن و طبق ادلّه عقلی بیان شده در علم کلام، ابلیس و یارانش، توانایی کسب اطلاع، القا، انسا و هر گونه تصرّف و اخلال دیگر در وحی را ندارند و انبیا در تلقّی و ابلاغ وحی، از هر گونه خطا و اشتباه معصومند. خداوند، نزول وحی و حفظ آن را به خود نسبت میدهد: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴾[۲۷۸] و هرگونه کژی و کاستی را از آن نفی میکند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجًا ﴾[۲۷۹] و برای همگان تبیین میکند که فرشته امین و توانمند وحی، آن را بر قلب پیامبر نازل کرده است: ﴿وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ﴾[۲۸۰] و اعلام میدارد که نزول وحی در میان تدابیر شدید حفاظتی صورت میپذیرد: دانای نهان است و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند؛ جز پیامبری را که از او خشنود باشد که در این صورت برای او از پیشرو و از پشت سرش نگاهبانانی خواهد گماشت: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴾[۲۸۱] و ساحت وحی را از دسترس شیاطین دور دانسته، تأکید میکند که شیطانها آن را فرود نیاوردهاند و آنان نمیتوانند وحی کنند و در حقیقت آنها از شنیدن، معزول و محرومند: ﴿وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ وَمَا يَنبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ﴾[۲۸۲] بدینسان، آیات الهی و قرآن، از تصرّف ابلیس و شیطان رجیم به کلّی بر کنار است: ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴾[۲۸۳] بر اساس براهین عقلی[۲۸۴] در عصمت انبیا و مفاد همین آیات است که مفسّران شیعه، واژه ﴿ تَمَنَّى ﴾ را به معنای آرزوی پیامبر در هدایت کردن امّت دانستهاند[۲۸۵] و معنای آیه چنین است که هرگاه پیامبری هدایت مردم و کامیابی در رسالت خویش را آرزو میکرد، شیطان در آرزوی او اخلال پدید میآورد؛ ولی خداوند، سرانجام آن وسوسهها و القائات را زایل و آیات خود را استوار میساخت و کوشش پیامبرش را به نتیجه میرساند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴾[۲۸۶].
- ابلیس و یارانش بر بندگان خداوند هیچگونه سلطهای ندارند. خداوند در پاسخ تهدیدهای ابلیس، مبنی بر فریبدادن و گمراهساختن همگان، به جز مخلَصان، ابلیس را مخاطب ساخته که تو را بر بندگان من تسلّطی نیست، مگر گمراهانی که از تو پیروی کنند: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴾[۲۸۷]، ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً ﴾[۲۸۸] نیز ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴾[۲۸۹]. بسیاری از مفسّران، مقصود از بندگان را همه فرزندان آدم، و نه فقط مؤمنان و مخلصان گرفته و استثنا را در آیه، متصّل دانستهاند[۲۹۰].
- خداوند با ردّ کلام او مبنی بر فریب همگان، به جز مخلصان، تسلّط وی را بر گمراهانی که از او پیروی میکنند، منحصر ساخت.
- ادّعای استقلال او را در اغوا مردود دانسته، اعلام کرد که اغوای او بر اساس قضای الهی صورت میپذیرد: ﴿كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ﴾[۲۹۱].
- قضای الهی در سلطه ابلیس بر پیروان و گمراهان نیز سلطهای کیفری است، نه ابتدایی[۲۹۲]. این نکته در آیه ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴾[۲۹۳] و ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۲۹۴] نیز آمده است: ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ﴾ در روز واپسین نیز که روز ظهور حقایق است و نمیتوان در آن به دروغ و باطل سخن راند، ابلیس به عدم سلطه خود اعتراف میکند: ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴾[۲۹۵] از مباحث پیشین روشن شد که قلمرو کوشش ابلیس، فعّالیّتهای تشریعی و تکلیفی انسان، آن هم در حوزه اندیشه و در حدّ وسوسه و تزیین و نظایر آن است و در عرصه تکوین، هیچگونه تأثیری ندارد[۲۹۶]. برخی، این فعّالیّتهای محدود را سلطه ندانسته و استثنای آیه ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴾[۲۹۷] را منقطع دانستهاند[۲۹۸].
- درباره قلمرو فعّالیّت ابلیس، سه آیه ذیل، مباحث فراوانی را در میان مفسّران و متکلّمان برانگیخته است: #سخن حضرت ایوب که رنج و عذاب خویش را به شیطان نسبت میدهد: ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴾[۲۹۹] بیشتر مفسّران، اسناد عذاب و رنج ایوب را به شیطان مجازی دانستهاند[۳۰۰] برخی از آنان در تفسیر آیه، دعوت همسر ایوب به سجده در مقابل ابلیس از سوی ابلیس، عدم توانایی بر اقامه نماز بر اثر بیماری، قطع وحی برای مدّتی [۳۰۱]</ref>، بزرگنمایی مشکلات وی برای آنکه به جزع وادار شود [۳۰۲]، یادآوری نعمتهای گذشته و زوال وی یا جداسازی مردم از او [۳۰۳] یا ایجاد زمینه برای ابتلای وی [۳۰۴] و مواردی نظیر آن را عامل رنج و عذاب ایوب شمردهاند. طبق روایتی، سلطه وی بر اضرار به ایوب، به دلیل استجابت درخواست وی از سوی خداوند در این مورد خاص بوده [۳۰۵] و عدّهای دیگر احتمال نوعی سببیّت طولی را برای وی در کنار اسباب طبیعی تقویت کردهاند[۳۰۶]
- سخن خداوند در تشبیه رباخواران به کسانی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه و گیج شدهاند: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴾[۳۰۷] عدّهای هیچ گونه نقشی را برای ابلیس در پیدایش صرع، محتمل ندانستهاند [۳۰۸] و پارهای از روایات نیز بر این دیدگاه صحّه میگذارد[۳۰۹] عدّهای دیگر، انتساب برخی از انواع خبط، صرع یا جنون را به واسطه اسباب طبیعی، همانند آفت واختلال مغزی، به جن منتفی ندانستهاند[۳۱۰] برخی آن را مَثَلی بر وجه تشبیه و نه حقیقت تلقّی کردهاند و شیطان را هرگز به تخبیط توانا نمیدانند. عدّهای نیز معنای آیه را واقعیّتی روشن در روز واپسین دانستهاند که رباخواران در روز قیامت، به حتم همانند مستان از خاک بر خواهند خاست[۳۱۱] رأی دیگر آن است که این سخن، بر اساس اعتقادات عرب در آن عصر و نه بر اساس یک واقعیّت عینی است[۳۱۲].
- در آیه ﴿وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۳۱۳] آمده است: اگر شیطان موجب فراموشی تو از فرمان خداوند شود، پس از توجّه، دیگر با ستمگران منشین: ﴿وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾ با عنایت به عصمت انبیا و مصونیّت آنان، انتساب انسا ( فراموشاندن ) به شیطان درباره پیامبر(ص)، بسیاری را بر آن داشته است که یا خطاب را در آیه، مانند بسیاری از آیات، درباره دیگران بدانند یا اگرچه خطاب را متوجّه پیامبر صلیاللهعلیهوآله دانسته، آن را برای مبالغه در تحذیر مؤمنان معرّفی کنند یا خطاب را فرضی گرفتهاند. رأی دیگر آن است که این انسا پیش از ورود نهی از سوی خداوند درباره ناپسندی همنشینی با آنان، معنا مییابد[۳۱۴][۳۱۵].
کوشش ابلیس برای وسوسه پیامبران
- ابلیس، نژاد[۳۱۶] و دستیارانش در برابر همه پیامبران به دشمنی آشکار برخاستهاند: ﴿كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴾[۳۱۷] و در جهت مقابله با اهداف و آرزوهای انبیا، کوششهایی فریبکارانه پی افکندهاند: ﴿تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴾[۳۱۸] نیز ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴾[۳۱۹]. گوشههاییاز آن اقدامها بدین شرح انعکاس یافته است[۳۲۰]:
حضرت آدم(ع)
- تلاشهای خصمانه ابلیس بر ضدّ آن حضرت آدم مشتمل بر: وسوسه: ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ ﴾[۳۲۱]، سوگند دروغ مبنی بر خیر خواهی: ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ ﴾[۳۲۲]، فریبکاری و ایجاد زمینه هبوط مشقّتآمیز از بهشت: ﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ﴾[۳۲۳] و ﴿فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۳۲۴] در آیات قرآن گزارش شده است[۳۲۵]
ابراهیم(ع)
- یکی از آزمونهای الهی، رؤیای مأموریّت قربانی کردن فرزند بود که ابلیس کوشید با وسوسه حضرت و ایجاد تردید در همسر و فرزندش، مانعتراشی کند[۳۲۶]؛ ولی طبق آیه ﴿وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۳۲۷] خداوند او را از صادقه بودن رؤیا مطمئن ساخت. هنگام انجام مناسک نیز ابلیس سه بار بر وی ظاهر گشت که با واکنش سخت پرتاب سنگ از سوی ابراهیم مواجه شد[۳۲۸] که هم اکنون نیز حرکت نمادین آن ( رمی جمرات ) جزء مناسک حج به شمار میرود[۳۲۹]
ایوب(ع)
- ایجاد زمینه پیدایش امور مشقّت آفرین و سخت برای ایوب(ع) پیامد کوششهای ابلیس بود﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴾[۳۳۰][۳۳۱]
موسی(ع)
- کوشش برای کشاندن موسی(ع) به عرصه نزاع میان یکی از یاوران و دشمنان وی در بنیاسرائیل که به مرگ دشمنش منتهی شد، به صراحت اقدامی از سوی شیطان معرّفی گردید: ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴾[۳۳۲][۳۳۳]
یوشع(ع)
- سعی در جهت فراموشاندن آوردن ماهی به وسیله یوشع که قرآن از او با عنوان "فتاه" یاد کرده [۳۳۴]، کوششی از سوی ابلیس گزارش شده است: ﴿قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا ﴾[۳۳۵][۳۳۶]
یوسف(ع)
- برانگیختن آتش حسادت در برادران که موجب سختیهای بسیار در زندگی یوسف شد: ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾[۳۳۷] همچنین فراموشاندن بازگویی داستان یوسف نزد عزیز مصر به وسیله هم بند آزاد شده وی که موجب بقای یوسف در زندان تا چندین سال دیگر شد، از اقدامهای خصمانه ابلیس بوده است: ﴿وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ﴾[۳۳۸] در تفاسیر نیز گزارشهایی از گفتوگو، مجادله[۳۳۹]، وسوسه[۳۴۰] و اقدامهای خصمانه دیگر[۳۴۱] ابلیس بر ضدّ انبیا ارائه شده است؛ همچنین روایات درباره شرارتها و گفتوگوی ابلیس با پیامبرانی چون نوح[۳۴۲]، ابراهیم[۳۴۳]، داوود[۳۴۴]، زکریا[۳۴۵]، ذیالکفل ( بنابر این که وی از پیامبران باشد )[۳۴۶]، موسی[۳۴۷]، عیسی[۳۴۸]، و پیامبر گرامی اسلام[۳۴۹] همچنین با امام علی(ع)[۳۵۰] گزارشهایی را ارائه کردهاند. بر اساس روایتی از امام صادق(ع)، ابلیس از زمان آدم به بعد نزد انبیا حضور مییافته است[۳۵۱]. بدیهی است که به دلیل عصمت انبیا، تلاشهای گوناگون ایذایی و وسوسههای تعبانگیز ابلیس، در نفوس پیامبران تأثیری بر جای نمیگذارد[۳۵۲]؛ بلکه به جهت مصالحی مانند امتحان آنان بوده است[۳۵۳]؛ اعمال فریبکارانه وی برای گمراهی امّتهای آنان گرچه موجب زحمات بیشتری برای پیامبران شد، هرگز مانع تحقّق اهداف و آرزوهای آنان نخواهد بود﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴾[۳۵۴][۳۵۵]
اهداف و شیوه های ابلیس
- قرآن کریم ابلیس را دشمن آشکار انسان شناسانده﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۳۵۶] از همین رو، ابلیس پس از گرفتن مهلت از خداوند، سوگند یاد کرد که همه بنیآدم به جز مخلَصان را گمراه کند: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۵۷]، ﴿ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴾[۳۵۸] و در نخستین گام، به وسوسه آدم و حوّا پرداخت: ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ﴾[۳۵۹] خداوند نیز هدف ابلیس را در به گمراهی کشاندن انسانها: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيدًا ﴾[۳۶۰] و نیز جهنّمی کردن آنها به روشنی بیان میکند: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ ﴾[۳۶۱]، ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[۳۶۲] ابلیس، هم در حوزه اندیشه و هم در حوزه عمل، فعّالیت دارد و میکوشد در ارتباطهای فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آدمیان اخلال کند. او برای تحقّق مهمترین هدف خود که انحطاط انسان و انحراف او از صراط مستقیم است ﴿ قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴾[۳۶۳] اهداف میانی و راهکارهایی دارد که قرآن، سخنان تهدیدآمیز وی بر ضدّ انسان را پس از مهلتیابی بدین شرح باز گفته است:
- تهاجم همه جانبه: ابلیس به خداوند گفت: چون مرا گمراه ساختی، من هم برای فریفتن آدمیان بر سر راه راست تو خواهم نشست و از پیش رو و پشت سر و طرف راست وچپشان برآنها میتازم؛ به گونهای که بیشتر آنان را شکرگزار نخواهی یافت:﴿ قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴾[۳۶۴]
- لگام زدن و سلطه کامل: ابلیس گفت: اگر تا روز قیامت مهلتم دهی، به طور قطع بر بیشتر فرزندان آدم، لگام خواهم زد و آنان را ریشهکن خواهم ساخت: ﴿ قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾[۳۶۵].
- ایجاد دشمنی: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ﴾[۳۶۶].
- بازداشتن از یاد خدا و بهویژه نماز: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ﴾[۳۶۷]
- ایجاد حزن و افسردگی در جامعه اسلامی و به هراس افکندن مؤمنان: نجوا از القائات شیطان است تا در کسانی که ایمان آوردهاند، دلتنگی پدید آورد: ﴿ إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۳۶۸].
- دعوت به کفر: ﴿ كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۶۹] دعوت ابلیس به کفر، بدان جهت است که کفر زمینه دوستی و ولایت، بلکه سلطه کامل او را فراهم میسازد: ﴿يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾[۳۷۰].
- تزیین: آراستن گناه و زیبانمایی افکار و اعمال باطل در دیدگاه مرتکبان، شیوه دیگر ابلیس است: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۳۷۱] و نیز ﴿وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۳۷۲]؛ ﴿تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴾[۳۷۳]؛ ﴿فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴾[۳۷۴]؛ ﴿وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ ﴾[۳۷۵] و ﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ﴾[۳۷۶]. قرآن از آراستن نعمتهای دنیایی و محبوب نمایاندنِ زنان، فرزندان، اموال فراوان از زر و سیم، مرکب، دام و کشتزار، در آیات ﴿زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۳۷۷] و ﴿ زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾[۳۷۸] پرده برداشته است.
- برانگیختن آرزوهای طولانی: یکی از شیوههای ابلیس برای گمراهی انسانها، برانگیختن آرزوی طول بقا و دیگر آرزوهای دور و دراز دنیایی است﴿وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا﴾[۳۷۹][۳۸۰]
- فراموشاندن: یکی از راههای نفوذ ابلیس در حزب خویش، اصلی نمایاندن موضوعات فرعی و جلب توجّه ایشان بدان است تا بدین وسیله، یاد خداوند یا عمل به وظایف خود، فراموششان گردد: ﴿ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[۳۸۱]، ﴿قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا ﴾[۳۸۲] نیز ﴿وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ﴾[۳۸۳].
- ترساندن: روش دیگر ابلیس، ایجاد ترس در پارهای اوقات چون هنگام رویارویی با دشمن است:﴿ إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴾[۳۸۴][۳۸۵].
- تسهیل نمودن گناه: روش دیگر، آسانسازی و کوچکنمایی گناهان بزرگ[۳۸۶] و زمینهسازی برای ارتکاب آن از طریق ظاهر کردن کار زشت در هیأتی زیبا یا تطویل آرزوهای انسان[۳۸۷] است: ﴿ إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ﴾[۳۸۸].
- گسترش فساد و ترویج فحشا و منکر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾[۳۸۹]شیطان، در ارتکاب انسان به شرابخوری و بتپرستی و قماربازی میکوشد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۳۹۰] و نیز شیاطین به آموختن سحر به مردم همّت میگمارند: ﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ﴾[۳۹۱]
- احیای سنّتهای جاهلی و تغییر آفرینش: ترویج بریدن گوشهای چارپایان طبق سنّتهای جاهلی و دادن تغییر در آفرینش الهی، از روشهای نفوذ ابلیس و یاران او است:﴿وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا﴾[۳۹۲].
- برانگیختن حسد، ایجاد درگیری و تنازع: حضرت یوسف برهم خوردن ارتباط درست میان خود و برادرانش را به شیطان نسبت میدهد: ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾[۳۹۳]، حضرت موسی نیز درگیری یکی از دشمنانش را با وی که به قتل او انجامید، محصول تلاش شیطان میداند: ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴾[۳۹۴] به همین جهت، به همگان سفارش میکند که با یکدیگر نیکو سخن بگویند تا شیطان نتواند میان آنان آتش دشمنی برافروزد: ﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا ﴾[۳۹۵] این کوشش شیطانی از طریق شراب و قمار نیز پیگیری میشود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ﴾[۳۹۶] شیاطین با ایجاد زمینه مجادله نیز میکوشند حقگویان را به اطاعت خویش وادارند یا به تشنّج دامن زنند: ﴿وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ﴾[۳۹۷] نیز ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ﴾[۳۹۸]؛ افزون بر آن، با ابلاغ سخنان زیبا و فریبنده به دشمنان انبیا، در مقابله با تبلیغ حق میکوشند﴿كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴾[۳۹۹]. شیاطین، آدمی را هنگام انتخاب حق بر باطل، به تردید میافکنند و در مسیر حیات معنوی بهرهزنی میپردازند. آنان از این راه آدمیان را حیران و مذبذب میسازند﴿قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَنفَعُنَا وَلاَ يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴾[۴۰۰].
- داوری بردن نزد طاغوت: ابلیس و دستیاران وی در جهت تحکیم پایههای حکومت طاغوت که به اجرای فرمانهای الهی گردن نمینهند، میکوشند و مؤمنان را به داوریبردن نزد آنان فرا میخوانند: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيدًا ﴾[۴۰۱].
- توسعه ربا: شیطان با ایجاد تردید و مشابه دانستن ربا و بیع، قدرت تشخیص درست را ازبین برده، ربا را میگستراند: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴾[۴۰۲][۴۰۳]
- وعده فقر برای جلوگیری از انفاق: ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۴۰۴][۴۰۵]
گرفتاری بسیاری در دام ابلیس
- بهرغم محدودیّت گستره فعّالیّت و کوشش ابلیس و یارانش و نداشتن هیچ گونه سلطه بر آدمیان، بسیاری با سوء اختیار خویش، به دام او گرفتار آمده و دچار گمراهی شدهاند؛ از این رو خداوند مردم را به اندیشه فرا میخواند: ﴿ وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ﴾[۴۰۶] برگزیدن امیال نفسانی بر تمایلات فطری و دنیا بر آخرت، گمان ابلیس را محقّق کرد و تهدید او را مبنی بر فریب بسیاری از انسانها جامه عمل پوشانید: ﴿وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾[۴۰۷] قرآن، عوامل و زمینهها و رمز نفوذ ابلیس را چنین بیان کرده است:
- پذیرفتن ولایت ابلیسو شرک به خدا: پذیرفتن ولایت ابلیس و شرک به خداوند موجب سلطه ابلیس میشود: ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۴۰۸].
- روی گرداندن از یاد خدا: هرکس از یاد خدا دل بگرداند، بر او شیطانی میگماریم که همنشین او باشد: ﴿وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ﴾[۴۰۹].
- قساوت قلب: سنگدلی، زمینه تزیین اعمال ناشایست را پدید میآورد: ﴿فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾[۴۱۰].
- جدایی از آیات الهی، دنیاگرایی و هواپرستی: انسلاخ و جدایی از آیات الهی و دلبستگی به مادّیات و به تعبیر قرآن ﴿أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ﴾ و پیروی از هوای نفس، زمینه فعّالیّت شیطان را در وجود انسان فراهم میکند: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۴۱۱].
- گناه: سلطه شیطان بر اثر گناه پدید میآید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴾[۴۱۲]، ﴿هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ ﴾[۴۱۳][۴۱۴]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد ؛ سوره بقره، آیه: 34.
- ↑ و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید! همه فروتنی کردند جز ابلیس که از فروتنان نبود خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای؛ سوره اعراف، آیه: 11- 12 .
- ↑ جز ابلیس که از بودن با فروتنان خودداری ورزید فرمود: ای ابلیس! تو را چه میشود که با فروتنان نیستی؟؛ سوره حجر، آیه: 31- 32.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که با فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید و فروتنی کردند جز ابلیس که گفت: آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریدهای؟؛ سوره اسراء، آیه: 61.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند؛ سوره کهف، آیه: 50.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید (همگان) فروتنی کردند جز ابلیس که سر باز زد؛ سوره طه، آیه: 116.
- ↑ جز ابلیس که سرکشی کرد و از کافران بود.فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟؛ سوره ص، آیه: 74-75.
- ↑ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ﴾؛ و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم ؛ سوره سبأ، آیه: 34.
- ↑ ﴿ وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ﴾؛و همه سپاه ابلیس را؛ سوره شعراء، آیه: 95.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 558.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۳۳۶؛ روض الجنان، ج ۸، ص۱۵۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۴۳.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۳۲۱.
- ↑ روح المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۰۲.
- ↑ اعلام القرآن، ص ۸۳.
- ↑ شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت؛ سوره بقره، آیه: 36.
- ↑ پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید؛ سوره اعراف، آیه: 20.
- ↑ گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی؛ سوره طه، آیه: 117.
- ↑ «و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریاد» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۷۸.
- ↑ «شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۶۸.
- ↑ الفرقان، ج۱، ص۳۰۶؛ اعلام القرآن، ص۸۳.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 558-559.
- ↑ تاریخ بلعمی، ج ۱، ص ۱۶؛ روح البیان، ج ۸، ص ۵۹؛ البدایة و النهایه، ج۱، ص۶۹ وبحارالانوار، ج۶۰، ص ۲۴۱؛ اعلام قرآن، ص۸۲.
- ↑ دائرة المعارف الشیعیه، ج۲، ص ۱۹۹.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۳۹؛ روح البیان، ج ۸، ص ۵۹.
- ↑ ابلیس فی القرآن و الحدیث، ص ۱۲؛ اعلام قرآن، ص ۷۸؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۴۵.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 559.
- ↑ مفردات، ص ۱۴۳، «بلس»؛ تاج العروس، ج ۸، ص ۲۰۹، «بلس»؛ مقاییس، ج ۱، ص ۳۰۰، «بلس».
- ↑ روح المعانی، مج۱، ج۱، ص۳۶۴؛ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۳۲۵.
- ↑ مفردات، ص۱۴۳؛ مقاییس، ج۱، ص ۳۰۰؛ العین، ص ۹۳، «بلس».
- ↑ تاج العروس، ج ۸، ص ۲۰۸، «بلس».
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۳۲۶.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۳۹؛ لسان العرب، ج۱، ص۴۸۳، «بلس».
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۱۴، ص ۵۱؛ قاموس کتاب مقدس، ص۵۴۵؛ معجم الاهوت، ص ۴۶۶.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 560.
- ↑ لسان العرب، المصطلحات العلمیه، ج۴، ص۶۹؛ اعلام قرآن، ص۷۷.
- ↑ واژههای دخیل در قرآن، ص۱۰۲ - ۱۰۴.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 560.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۳۳۰.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 560.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۸۰.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۸۲.
- ↑ اوستا - پیوستها، ص ۹۳۴.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش ۳.
- ↑ مکاشفه ۱۲: ۷ - ۱۰.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 561.
- ↑ مکاشفه، ۱۲: ۱۰.
- ↑ مکاشفه، ۹: ۱۱.
- ↑ اعمال رسولان، ۲۶: ۱۸.
- ↑ اعمال رسولان، متی ۱۲: ۲۴.
- ↑ مرقس ۴: ۲۲.
- ↑ افسیسان ۲: ۲.
- ↑ یوحنا ۸: ۴۳ - ۴۵.
- ↑ یوحنا ۸: ۴۳ - ۴۵.
- ↑ نامه اول پطرس ۵: ۸.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص ۵۴۵.
- ↑ کتاب مقدس، یوحنا ۱۲: ۳۱ - ۳۲.
- ↑ نامه دوم قرنتیان ۴: ۳ - ۵.
- ↑ مرقس ۵: ۱- ۲۰.
- ↑ کتاب مقدس، مرقس ۹: ۱۷-۲۷.
- ↑ کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان ۱۱: ۱۴ - ۱۶.
- ↑ کتاب مقدس، مرقس ۴: ۱۵.
- ↑ کتاب مقدس، افسیسان ۶: ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان ۲: ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، نامه اول قرنتیان ۷: ۵.
- ↑ کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان ۶: ۱۲ - ۱۵.
- ↑ کتاب مقدس، نامه اول پطرس ۵: ۸.
- ↑ کتاب مقدس، متی ۲۵: ۴۱ و نامه دوم قرنتیان ۱۱: ۱۴.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 561-562.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۳۷.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۳۸.
- ↑ «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
- ↑ «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! میخواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمیشود راهبر شوم؛ سوره طه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم» سوره اعراف، آیه ۲۱.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۱۳۱.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۲۹۱؛ مکاشفة القلوب، ص ۷۰و۷۱؛ جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۱۹۲.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند؛ سوره کهف، آیه: 50.
- ↑ شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند، آگاه باشید که بیگمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند، آیه: 19.
- ↑ و همه سپاه ابلیس را ؛ سوره شعراء، آیه: 95.
- ↑ و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در داراییها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد، آیه: 19.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 562.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۱.
- ↑ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۲.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۷.
- ↑ کنز الدقائق، ج ۱، ص ۳۵۱.
- ↑ فی ظلال، ج ۱، ص ۵۸.
- ↑ الکاشف، ج ۱، ص ۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۸۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۱۳.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۵۷۰؛ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۲.
- ↑ عیاشی، ج ۱، ص ۳۴؛ البرهان، ج ۱، ص ۱۷۰؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۴۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در داراییها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد، سوره حجر، آیه: 26-27.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۱۴، الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۲۴.
- ↑ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:» سوره اعراف، آیه ۱۲.
- ↑ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ «و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست ، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.
- ↑ «و اینکه برخی از ما شایستهاند و برخی جز آنند؛ ما دستههایی بر راههای گونهگونیم» سوره جن، آیه ۱۱.
- ↑ «سپاس خداوند را، آفریننده آسمانها و زمین، همان که فرشتگان دارنده دو دو، و سه سه، و چهار چهار، بال را پیامرسان گمارده است؛ در آفرینش هر چه بخواهد میافزاید، بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره فاطر، آیه ۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ۱۸۹ و ۱۹۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ «و اینکه مردانی از آدمیان به مردانی از پریان پناه میبردند از این رو بر تباهکاری آنان (می) افزودند» سوره جن، آیه ۶.
- ↑ «در آن (بهشت) ها زنان چشم فرو هشته اند که پیش از آن (شوی) ها، هیچ آدمی و پری به آنها دست نزده است» سوره الرحمن، آیه ۵۶.
- ↑ «و فرشتگان را که بندگان (خداوند) بخشندهاند مادینه پنداشتهاند، آیا در آفرینش آنان گواه بودهاند؟ زودا که گواهی آنان نوشته شود و آنان بازخواست گردند» سوره زخرف، آیه ۱۹.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 563-564.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۷.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۹۱؛ تفسیرموضوعی، ج۶، ص۲۵۷.
- ↑ روح البیان، ج ۸، ص ۵۹؛ ابن کثیر، ج ۱، ص ۸۰.
- ↑ کنزالدقائق، ج ۱، ص ۳۵۱.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 564.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۰؛ بیضاوی، ج ۱، ص ۲۹۴؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص۳۲۱.
- ↑ روح المعانی، مج ۱، ج ۱، ص ۳۶۵.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 564.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۱.
- ↑ تاریخ بلعمی، ج ۱، ص ۱۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۶ - ۳۸۷؛ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۱۵؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۳۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۲.
- ↑ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۳۲۲؛ التبیان، ج۱، ص۱۵۲؛ روح المعانی، مج۱، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ روح المعانی، مج ۱، ج ۱، ص ۳۶۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۱۰۷.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 564.
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد ؛ سوره بقره، آیه: 34.
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد ؛ سوره بقره، آیه: 34.
- ↑ جز ابلیس که سرکشی کرد و از کافران بود.فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟؛ سوره ص، آیه: 74-75.
- ↑ که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است، سوره اسراء، آیه: 27.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند؛ سوره کهف، آیه: 50.
- ↑ ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است؛ سوره مریم، آیه: 44.
- ↑ و (آن را) از هر شیطان سرکشی نیک نگاه داشتهایم، سوره صافات، آیه: 7.
- ↑ مشرکان) به جای او جز مادینگانی را (به پرستش) نمیخوانند و جز شیطانی سرکش را نمیخوانند ، سوره نساء، آیه: 117.
- ↑ فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت، سوره اعراف، آیه: 18.
- ↑ و این سخن شیطان رانده، نیست، سوره تکویر، آیه: 25.
- ↑ فرمود: از اینجا بیرون رو که تو راندهای، سوره ص، آیه: 77.
- ↑ پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو، سوره نحل، آیه: 98.
- ↑ فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت، سوره اعراف، آیه: 18.
- ↑ و لعنت من تا روز پاداش و کیفر بر تو باد!، سوره ص، آیه: 78.
- ↑ و تا روز پاداش و کیفر بر تو نفرین باد!، سوره حجر، آیه: 35.
- ↑ فرمود: تو از مهلت یافتگانی، سوره اعراف، آیه: 15.
- ↑ ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟؛ سوره یس، آیه: 60.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند؛ سوره کهف، آیه: 50.
- ↑ به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا میخواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند؛ سوره فاطر، آیه: 6.
- ↑ و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است؛ سوره انعام، آیه: 142.
- ↑ گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است؛ سوره یوسف، آیه: 5.
- ↑ خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد؛ سوره نساء، آیه: 38.
- ↑ به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا مینهد، سوره فرقان، آیه: 29.
- ↑ و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است، سوره قصص، آیه: 15.
- ↑ گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کر؛ سوره ص، آیه: 82.
- ↑ پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟، سوره اعراف، آیه: 22.
- ↑ ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر میکند تا شرمگاههایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمیبینید میبینند؛ بیگمان ما شیطانها را سرپرست کسانی کردهایم که ایمان ندارند؛ سوره اعراف، آیه: 27.
- ↑ اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! میخواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمیشود راهبر شوم. آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد، سوره طه، آیه: 120-121.
- ↑ (شیطان) به آنان وعده میدهد و در آرزو (های دور و دراز) میافکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعدهای نمیدهد، سوره نساء، آیه: 120.
- ↑ و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، میگویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا میخواند؟؛ سوره لقمان، آیه: 21.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 565-566.
- ↑ خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای ، سوره اعراف، آیه: 12.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۵۸ ؛ الدّرالمنثور، ج۳، ص۴۲۵؛ المیزان، ج۸ ، ص۵۹.
- ↑ جامع البیان، مج ۵ ، ج ۸ ، ص ۱۷۳؛ کشفالاسرار، ج۳، ص۵۶۶ ؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۶۲۰.
- ↑ المیزان، ج ۸ ، ص ۲۹.
- ↑ البرهان، ج ۲، ص ۵۲۰ ؛ قمی، ج ۱، ص ۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۱۹۸ و ۲۷۳.
- ↑ التبیان، ج۴، ص ۳۵۹؛ مجمعالبیان، ج۴، ص ۶۲۰ ؛ کشفالاسرار، ج۳، ص۵۶۶ ؛ المیزان، ج۸ ، ص ۵۷.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 566.
- ↑ و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید! همه فروتنی کردند جز ابلیس که از فروتنان نبود خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای فرمود: از آن (جایگاه که داری) فرود آی، تو را نرسد که در آن خود را بزرگ بینی، بیرون رو که تو از خرد پایگانی!؛ سوره اعراف، آیه: 11- 13 .
- ↑ معارف قرآن، ص ۵۷.
- ↑ گفت: سر آن ندارم که برای بشری فروتنی کنم که او را از گلی خشک برآمده از لایی بویناک آفریدهای ، سوره حجر، آیه: 33.
- ↑ فرمود: پس از آن (بهشت) بیرون رو که تو راندهای، سوره حجر، آیه: 34.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۳۱۷.
- ↑ مفردات، ص ۲۶۱ «حنک».
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که با فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید و فروتنی کردند جز ابلیس که گفت: آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریدهای؟؛ سوره اسراء، آیه: 61.
- ↑ گفت: به من بگو آیا این است آن کس که بر من برتر داشتی؟ سوگند (میخورم) که اگر تا روز رستخیز مهلتم دهی، بیگمان بر زادگان او- جز اندکی- لجام خواهم نهاد، سوره اسراء، آیه: 62.
- ↑ نهجالبلاغة، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۶ ـ ۳۸۹.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 566-567.
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد ؛ سوره بقره، آیه: 34.
- ↑ جز ابلیس که سرکشی کرد و از کافران بود.فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟؛ سوره ص، آیه: 74-75.
- ↑ گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم. آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت ؛ سوره اعراف، آیه: 16-17.
- ↑ گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کر ؛ سوره ص، آیه: 82.
- ↑ الکبیر، ج ۱۴، ص ۳۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۹۱؛ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۳.
- ↑ گفت: سر آن ندارم که برای بشری فروتنی کنم که او را از گلی خشک برآمده از لایی بویناک آفریدهای ، سوره حجر، آیه: 33.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۵۵.
- ↑ الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۶و۱۷.
- ↑ المیزان، ج ۸ ، ص ۴۸.
- ↑ تفسیر ملاصدرا، ج ۳، ص ۷۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۹۱.
- ↑ تفسیر ملاصدرا، ج ۳، ص ۷۳ و ۷۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۳۷.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۲۲۰؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۳۷؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۹۱.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 567-568.
- ↑ گفت: پروردگارا! پس تا روزی که (همگان) برانگیخته میشوند، مرا مهلت ده!فرمود: اینک تو از مهلت یافتگانی!، سوره حجر، آیه: 36-37.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۵۴ - ۶۹.
- ↑ تفسیر ملاصدرا، ج ۵ ، ص ۲۸۶ و ۲۸۷.
- ↑ شرح الاسماء، ص ۵۹۸ و ۵۹۹.
- ↑ المیزان، ج ۸ ، ص ۳۷.
- ↑ عدل الهی، ص ۱۰۱؛ المنار، ج۸ ، ص۳۴۰.
- ↑ تفسیرملاصدرا، ج ۵ ، ص ۲۸۶و ۲۸۷.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۲، ص ۷۰۱.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص ۱۹۴.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص ۱۵۹.
- ↑ و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟، سوره بلد، آیه: 10.
- ↑ پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، سوره شمس، آیه: 8.
- ↑ عدل الهی، ص ۷۲.
- ↑ و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است ، سوره سبأ، آیه: 21.
- ↑ تا آنچه را شیطان (در دلها) میافکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزهای ژرف به سر میبرند.، سوره حج، آیه: 53.
- ↑ پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام میدادند برای آنان آراست؛ سوره انعام، آیه: 43.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچیک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناهدهنده شمایم و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی میبینم که شما نمیبینید، من از خداوند میهراسم و خداوند سخت کیفر است، سوره انفال، آیه: 48.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۹۶ و ۹۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۲.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۱۶۳؛ نمونه، ج۶، ص۱۱۱ و ۱۱۲.
- ↑ تفسیر ملاصدرا، ج ۴، ص ۲۵۴.
- ↑ الشفاء، طبیعیات، ج ۱، ص ۳۰۰.
- ↑ الحکمة المتعالیه، ج۷، ص ۷۱.
- ↑ عدل الهی، ص ۱۴۷ ـ ۱۵۲.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۶۰۱؛ عدل الهی، ص ۱۴۲ و ۱۴۳.
- ↑ عدل الهی، ص ۹۹.
- ↑ ریاض السالکین، ج ۳، ص ۱۸۱.
- ↑ عدل الهی، ص ۱۴۲.
- ↑ گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: 50.
- ↑ عدل الهی، ص ۱۴۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹ و ج ۱۴، ص ۳۹.
- ↑ البرهان، ج ۱، ص ۱۷۴؛ المیزان، ج ۸ ، ص ۶۱.
- ↑ روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۴۲.
- ↑ فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت، سوره اعراف، آیه: 18.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۲، ص ۷۰۱.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱.
- ↑ او از آنچه انجام میدهد بازخواست نمیگردد ولی آنان بازخواست میشوند، سوره انبیاء، آیه: 23.
- ↑ المیزان، ج ۸ ، ص ۵۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۳۹؛ المنار، ج ۸ ، ص ۳۳۹.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 568-572.
- ↑ گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی؛ سوره طه، آیه: 117.
- ↑ ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟؛ سوره یس، آیه: 60.
- ↑ به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا میخواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند؛ سوره فاطر، آیه: 6.
- ↑ و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است، سوره قصص، آیه: 15.
- ↑ ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است.جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامیدارد و به اینکه چیزی را که نمیدانید، درباره خداوند، بر زبان آورید؛ سوره بقره، آیه: 168 - 169.
- ↑ ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است، سوره بقره، آیه: 208.
- ↑ و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است؛ سوره انعام، آیه: 142.
- ↑ و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است؛ سوره اسراء، آیه: 53.
- ↑ گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است؛ سوره یوسف، آیه: 5.
- ↑ روحالبیان، ج ۷، ص ۴۲۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۲۰.
- ↑ و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در داراییها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد ، سوره اسراء، آیه: 64.
- ↑ شیطان) به آنان وعده میدهد و در آرزو (های دور و دراز) میافکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعدهای نمیدهد، سوره نساء، آیه: 120.
- ↑ ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر میکند تا شرمگاههایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمیبینید میبینند؛ بیگمان ما شیطانها را سرپرست کسانی کردهایم که ایمان ندارند؛ سوره اعراف، آیه: 27.
- ↑ به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا مینهد، سوره فرقان، آیه: 29.
- ↑ ا ای پدر! من میهراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی؛ سوره مریم، آیه: 45.
- ↑ و بیگمان آنان را گمراه میکنم و به آرزو (های دور و دراز) میافکنم و به آنان فرمان میدهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافهپرستی) میشکافند و به آنان فرمان میدهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه میسازند؛ و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است؛ سوره نساء، آیه: 119.
- ↑ خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد؛ سوره نساء، آیه: 38.
- ↑ ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه: 90.
- ↑ گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است؛ سوره یوسف، آیه: 5.
- ↑ ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است.جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامیدارد و به اینکه چیزی را که نمیدانید، درباره خداوند، بر زبان آورید؛ سوره بقره، آیه: 168 - 169.
- ↑ و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است؛ سوره انعام، آیه: 142.
- ↑ ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است، سوره بقره، آیه: 208.
- ↑ ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟؛ سوره یس، آیه: 60.
- ↑ ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است؛ سوره مریم، آیه: 44.
- ↑ به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا میخواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند؛ سوره فاطر، آیه: 6.
- ↑ جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید؛ سوره آل عمران، آیه: 175.
- ↑ معانی القرآن و اعرابه، زجاج، ج ۱، ص ۴۹۰.
- ↑ و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمیورزیدید؟، سوره یس، آیه: 62.
- ↑ شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟؛ سوره مائده، آیه: 91.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه: 83.
- ↑ ای مؤمنان! گامهای شیطان را پی نگیرید و هر کس گامهای شیطان را پی بگیرد (بداند که) بیگمان او به کار زشت و ناپسند فرمان میدهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد و خداوند شنوایی داناست؛ سوره نور، آیه: 21.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 572-573.
- ↑ مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است، سوره نساء، آیه: 76.
- ↑ آنان را نه در آفرینش آسمانها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم، سوره کهف، آیه: 51.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۲۶.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۵۸.
- ↑ گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: 50.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۲۶ و ۳۲۷.
- ↑ عدل الهی، ص ۷۲.
- ↑ و آن را از هر شیطان راندهای نگه داشتهایم. مگر آن کس که (بخواهد از آسمان، چیزی) دزدانه بشنود که شهابی روشن در پی او میافتد ، سوره حجر، آیه: 17-18.
- ↑ ما آسمان نزدیکتر را به آرایه ستارگان، آراستهایم.و (آن را) از هر شیطان سرکشی نیک نگاه داشتهایم.که به (گفتار) گروه (فرشتگان) فراتر گوش نمیتوانند داد و از هر سو هدف (تیرهای شهاب) قرار میگیرند ...تا دور شوند و آنان عذابی پایا خواهند داشت. مگر کسی که ربایشی ویژه کند که شهابی فروزان در پیاش میافتد، سوره صافات، آیه: 6-10.
- ↑ آسمان نزدیکتر را به چراغهایی آراستیم و آنها را ابزار رماندن شیطانها کردیم و عذاب آتش سوزان را برای آنان آماده ساختیم، سوره صافات، آیه: 5.
- ↑ و اینکه ما درنمییابیم که آیا برای کسانی که در زمیناند بدی خواسته شده یا پروردگارشان برای آنان رهیافتی خواسته است ، سوره جن، آیه: 10.
- ↑ و چون مرگ او را مقرّر داشتیم جز موریانه آنان را به مرگ وی رهنمون نشد که عصایش را میخورد و چون به رو درافتاد پریان دریافتند که اگر غیب میدانستند در آن رنج خوارکننده نمیماندند، سوره سبأ، آیه: 14.
- ↑ بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: 9.
- ↑ سپاس خداوندی را که بر بنده خود این کتاب را فرو فرستاد و در آن هیچ کژی ننهاد، سوره کهف، آیه: 1.
- ↑ و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیمدهندگان باشی ، سوره شعراء، آیه: 192-194.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ سوره جن، آیه: 26 - 27.
- ↑ و این (قرآن) را شیطانها فرود نیاوردهاند.و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند آنان از شنیدن (وحی) برکنارند، سوره شعراء، آیه: 210-212.
- ↑ و این سخن شیطان رانده، نیست، سوره تکویر، آیه: 25.
- ↑ کشفالمراد، ص ۲۷۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۱.
- ↑ و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره حج، آیه: 52.
- ↑ بیگمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند؛ سوره حجر، آیه: 42.
- ↑ تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز ، بس ، سوره اسراء، آیه: 65.
- ↑ تو که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست ، سوره نحل، آیه: 99.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۱۶۶؛ التفسیرالکبیر، ج۲۱، ص۸.
- ↑ بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش میکند و او را به عذاب آتش رهنمون میشود، سوره حج، آیه: 4.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۶۹.
- ↑ تو که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست ، سوره نحل، آیه: 99.
- ↑ چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند ، سوره نحل، آیه: 100.
- ↑ و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود، سوره ابراهیم، آیه: 22.
- ↑ عدل الهی، ص 71-74؛ منضور جاوید، ج5، ص 80.
- ↑ و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود، سوره ابراهیم، آیه: 22.
- ↑ کشف الاسرار، ج5، ص 242.
- ↑ و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است، سوره ص، آیه: 41.
- ↑ روح المعانی، مج 13، ج23، ص 303.
- ↑ کشف الاسرار، ج6، ص 290.
- ↑ الکشاف، ج4، ص97.
- ↑ مجم البیان، ج8، ص 745
- ↑ روح المعانی، مج13، ج23، ص 303.
- ↑ البرهان، ج4، ص 662.
- ↑ المیزان، ج17، ص 209.
- ↑ آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند ، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه: 275.
- ↑ الکشاف، ج1، ص 320.
- ↑ بحار الانوار، ج60، ص143
- ↑ المیزان، ج2، ص 412؛ کشف الاسرار، ج1، ص 748.
- ↑ التبیان، ج2، ص 360.
- ↑ نمونه، ج ۲، ص ۳۶۷.
- ↑ و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین، سوره انعام، آیه: 68.
- ↑ المنار، ج ۷، ص ۵۱۵.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 573-577.
- ↑ قرطبی، ج ۷، ص ۴۵.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذا؛ سوره انعام، آیه: 112.
- ↑ سوگند به خداوند که ما به سوی امّتهای پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستادهایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود، سوره نحل، آیه: 63.
- ↑ و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره حج، آیه: 52.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 577.
- ↑ اما شیطان او را وسوسه کرد، سوره طه، آیه: 120.
- ↑ و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم، سوره اعراف، آیه: 21.
- ↑ شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت؛ سوره بقره، آیه: 36.
- ↑ پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟، سوره اعراف، آیه: 22.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 577.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۹۷ و ۹۸.
- ↑ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم!تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم ، سوره صافات، آیه: 104-105.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۳، ص ۹۵.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 577.
- ↑ و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است، سوره ص، آیه: 41.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 577.
- ↑ و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است، سوره قصص، آیه: 15.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 578.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۰۹.
- ↑ گفت: آیا دیدی (چه بر سرمان آمد) آنگاه که بر آن تخته سنگ جای گرفتیم؟ من آن ماهی را از یاد بردم و جز شیطان کسی یادکرد آن را از یاد من نبرد و شگفتا راه خود را در دریا در پیش گرفت و رفت ، سوره کهف، آیه: 63.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 578.
- ↑ و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازکبین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: 100.
- ↑ و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان میبرد رهایی مییابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند ، سوره یوسف، آیه: 42.
- ↑ الکاشف، ج ۱، ص ۲۰۱.
- ↑ المنار، ج ۳، ص ۳۹۰؛ پرتوی از قرآن، ج ۵ ، ص ۱۱۱.
- ↑ التحریر و التنویر، ج ۸، ص ۷۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.
- ↑ بحار الانوار، ج ۸ ، ص ۱۹۵؛ ج ۱۱، ص ۲۸۷ ـ ۲۹۲ و ۳۱۷؛ ج۷۲، ص ۱۹۵؛ ج ۷۳، ص ۱۶۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۵۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۷۳؛ ج ۱۴، ص ۲۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۹.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۳، ص ۴۰۷.
- ↑ بحار الانوار، ص ۳۳۸ ـ ۳۵۰؛ ج ۱۶، ص ۳۶؛ ج ۷۲، ص ۳۱۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۴، ص ۱۴۲؛ ج ۱۴، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۸۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۱۶۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۱۷۲.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۶ ، ص ۳۹۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰۹.
- ↑ و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره حج، آیه: 52.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 578-579.
- ↑ ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟؛ سوره یس، آیه: 60.
- ↑ گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کر؛ سوره ص، آیه: 82.
- ↑ مگر از میان آنان بندگان نابت را، سوره ص، آیه: 83.
- ↑ پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید؛ سوره اعراف، آیه: 20.
- ↑ آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند؛ سوره نساء، آیه: 60.
- ↑ و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، میگویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا میخواند؟؛ سوره لقمان، آیه: 21.
- ↑ به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا میخواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند؛ سوره فاطر، آیه: 6.
- ↑ گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم. آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت ؛ سوره اعراف، آیه: 16-17.
- ↑ گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم. آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت ؛ سوره اعراف، آیه: 16-17.
- ↑ گفت: به من بگو آیا این است آن کس که بر من برتر داشتی؟ سوگند (میخورم) که اگر تا روز رستخیز مهلتم دهی، بیگمان بر زادگان او- جز اندکی- لجام خواهم نهاد، سوره اسراء، آیه: 62.
- ↑ شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟؛ سوره مائده، آیه: 91.
- ↑ شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟؛ سوره مائده، آیه: 91.
- ↑ رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند اما هیچ زیانی به آنان نمیرساند مگر به اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند، آیه: 10.
- ↑ همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان میهراسم، سوره حشر، آیه: 16.
- ↑ ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر میکند تا شرمگاههایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمیبینید میبینند؛ بیگمان ما شیطانها را سرپرست کسانی کردهایم که ایمان ندارند؛ سوره اعراف، آیه: 27.
- ↑ گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد.بجز از میان آنان بندگان نابت را؛ سوره حجر، آیه: 39 - 40.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچیک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناهدهنده شمایم و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی میبینم که شما نمیبینید، من از خداوند میهراسم و خداوند سخت کیفر است، سوره انفال، آیه: 48.
- ↑ سوگند به خداوند که ما به سوی امّتهای پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستادهایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود، سوره نحل، آیه: 63.
- ↑ پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام میدادند برای آنان آراست، سوره انعام، آیه: 43.
- ↑ او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند ، سوره نمل، آیه: 24.
- ↑ و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بیگمان این از (آثار) زیستگاههایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند، سوره عنکبوت، آیه: 38.
- ↑ زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند، سوره بقره، آیه: 212.
- ↑ دوستداری خواستنیها از زنان و فرزندان و داراییهای فراوان انباشته از زر و سیم و اسبهای نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیکتر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی، (تنها) نزد او است، سوره آل عمران، آیه: 14.
- ↑ و بیگمان آنان را گمراه میکنم و به آرزو (های دور و دراز) میافکنم و به آنان فرمان میدهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافهپرستی) میشکافند و به آنان فرمان میدهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه میسازند؛ و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است، سوره نساء ، آیه: 119.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۱۱، ص۴۸؛ جامعالبیان، ج۴، ص ۳۸۱؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۱۷۳.
- ↑ شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند، آگاه باشید که بیگمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند، سوره مجادله ، آیه: 19.
- ↑ گفت: آیا دیدی (چه بر سرمان آمد) آنگاه که بر آن تخته سنگ جای گرفتیم؟ من آن ماهی را از یاد بردم و جز شیطان کسی یادکرد آن را از یاد من نبرد و شگفتا راه خود را در دریا در پیش گرفت و رفت، سوره کهف ، آیه: 63.
- ↑ و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان میبرد رهایی مییابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند ، سوره یوسف، آیه: 42.
- ↑ جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید؛ سوره آل عمران، آیه: 175.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۹۰ ؛ جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۴۴.
- ↑ الکشّاف، ج ۴، ص ۳۲۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۴۱.
- ↑ بیگمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد، سوره محمد، آیه: 25.
- ↑ ای مؤمنان! گامهای شیطان را پی نگیرید و هر کس گامهای شیطان را پی بگیرد (بداند که) بیگمان او به کار زشت و ناپسند فرمان میدهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد و خداوند شنوایی داناست؛ سوره نور، آیه: 21.
- ↑ ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه: 90.
- ↑ و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند؛ سوره بقره، آیه: 102.
- ↑ و بیگمان آنان را گمراه میکنم و به آرزو (های دور و دراز) میافکنم و به آنان فرمان میدهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافهپرستی) میشکافند و به آنان فرمان میدهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه میسازند؛ و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است؛ سوره نساء، آیه: 119.
- ↑ و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازکبین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: 100.
- ↑ و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است، سوره قصص، آیه: 15.
- ↑ و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است؛ سوره اسراء، آیه: 53.
- ↑ شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟؛ سوره مائده، آیه: 91.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذا؛ سوره انعام، آیه: 121.
- ↑ و از مردم کسی است که بیهیچ دانشی درباره خداوند چالش میورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی میکند، سوره حج، آیه: 3.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذا؛ سوره انعام، آیه: 112.
- ↑ بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود میرساند و نه زیان میزند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطانها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کردهاند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا میخوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافتهایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم؛ سوره انعام، آیه: 71.
- ↑ آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند؛ سوره نساء، آیه: 60.
- ↑ آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند ، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه: 275.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۴۱۲.
- ↑ شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست؛ سوره بقره، آیه: 268.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 579-581.
- ↑ و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمیورزیدید؟، سوره یس، آیه: 62.
- ↑ و به راستی ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهی از مؤمنان از او پیروی کردند، سوره سبأ، آیه: 20.
- ↑ چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند ، سوره نحل، آیه: 100.
- ↑ و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی میگماریم که همنشین آنها خواهد بود، سوره زخرف، آیه: 36.
- ↑ پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام میدادند برای آنان آراست؛ سوره انعام، آیه: 43.
- ↑ و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد.و اگر میخواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا میبردیم اما او به دنیا گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی لهله میزند و اگر او را وانهی (باز) لهله میزند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را دروغ شمردند پس این داستان را باز گوی باشد که آنان بیندیشند، سوره اعراف، آیه: 175-176.
- ↑ بیگمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد و البته خداوند از آنان در گذشت؛ به راستی خداوند آمرزندهای بردبار است، سوره آل عمران، آیه: 155.
- ↑ آیا شما را بیاگاهانم که شیطانها بر که فرود میآیند؟بر هر دروغزن بزهکاری فرود میآیند ، سوره شعراء ، آیه: 221-222.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 581-582.