بردگی در کلام اسلامی
مقدمه
مملوکانگاری انسانی برای انسانی دیگر. برده در زبان عربی با لفظ عبد، مملوک، غلام و وصیف برای مرد؛ و امه جاریه، خادم و وصیفه برای زن آمده است و جمع بردۀ مرد، عبید و اَعبُد است[۱].
این واژه در زبان عبریِ تورات نیز به همین معنا به کار رفته است. برده را "رقبه" نیز میگویند[۲]؛ علت این نامگذاری آویختن ریسمان به گردن آنان بوده است[۳]. بردگی به معنای اسیری، غلامی، بندگی و مملوکیت یک انسان برای دیگران است[۴].
در اصطلاح نیز به کسی برده گفته میشود که به ملک و تصرف انسان دیگر درآمده است[۵]. بردگی نقطه مقابل آزادی است. یکی از مظاهر آزادی انسان آن است که بتواند مطابق اراده خود و در چارچوب قوانین عادلانه زندگی کند، مالک کسب و کار خود باشد و از آنچه به دست میآورد در جهت مصارف زندگی خویش از قبیل: مسکن، لباس، غذا و دیگر شئون زندگی خود استفاده کند، اما بردگی با این امر در تعارض است. بردگی در حقیقت نقض مالکیت و آزادی انسان درباره چگونه زیستن در اجتماع بشری است. بدین صورت با برده در حد یک کالا برخورد شده و هرگونه تصرف در مورد او مجاز شمرده میشود[۶][۷]
انواع برده
بردهها دارای انواعی بوده که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
- "قِن": بردهای که هیچ امیدی به آزادیش نبود. این نوع بردهها غالباً در مزرعه مشغول کار بودند و به آنها کشاورز همیشگی هم میگفتند. اینان نه فروخته میشدند و نه آزاد و نه میتوانستند از آن مزرعه بیرون بروند، بلکه خود و فرزندانشان با آن زمین، خرید و فروش میشدند. در روم این نوع بردهها را سرف (Serf) میگفتند.
- "عبد مکاتَب": بردهای که با ارباب خویش قرار گذاشته و به صورت قسطی یا دفعی در ازای پرداخت "قرارنامه" آزاد میشد. این خود دو قسم بود: مکاتب مطلق که در مقابل هر مبلغ پرداخت شده بخشی از وی آزاد میشد و مکاتب مشروط که تا کل قرارنامه داده نمیشد آزادی در کار نبود.
- "امّ ولد": کنیزی که از مولای خویش دارای فرزند بود و پس از مرگ مولی از سهمیه ارث فرزندش آزاد میشد و غیر از موارد خاص، قابل نقل و انتقال نبود.
- "عبد مدبَّر": بندهای که مولی به او گفته است تو بعد از وفات من آزادی "أنت حرّ دبر وفاتي" و او بعد از مرگ مولی آزاد میشد.
- "عبد مبعَّض": کسی که جزئی از او آزاد و جزء دیگرش بنده بوده است.
- "موالی": بردگانی که پس از اسیری، اسلام آورده و غالباً آزاد میشدند، اما به همین نام، تحت حمایت صاحبان اولیه خود میماندند و چون طبق قانون اسلام، مسلمان، بنده نمیشود، این بندگان آزاد شده، بین بندگی و آزادی وضع مخصوصی مییافتند[۸][۹]
پیشینه بردگی
تاریخ پیدایی بردگی به طور دقیق روشن نیست، ولی به نظر میرسد که این پدیده نخست از طریق جنگهایی که میان انسانها رخ داده، شکل گرفته است. بدین جهت در تاریخِ ملتهای نیرومند و جنگافروز، حکایتها و قوانینی درباره بردهداری اسرای جنگی یافت میشود، ولی مانند آنها در تاریخ ملتهای دیگر به چشم نمیخورد. بردگی در میان ممالک متمدن قدیم مانند: هند، یونان، روم، ایران و نیز پیروان آیین یهود و مسیحیت، وجود داشته است[۱۰].
در تورات دستوراتی از قبیل: خریدن برده از امتهای اطراف خود و استفاده از آنان در تولید و کشاورزی[۱۱]، برده کردن و فروختن سارق در صورت عدم توان پرداخت غرامت[۱۲]، مجازات مولا در صورت کشته شدن فوری برده بر اثر ضربۀ او و مجازات نکردن مولا در صورت مردن برده پس از چند ساعت، اشاره شده است[۱۳].
در مسیحیت نیز بردگی مورد تأیید بوده، چنانکه در نامۀ پولس به افسیسیان، بردگان به اطاعت با ترس و هراس از اربابان بشری خود توصیه شدهاند[۱۴]. به نقل قاموس کتاب مقدس، انجیل هرگز در خصوص آزادی غلامان سخن نگفته، بلکه بر عکس، غلامان را به اطاعت مالکان خود مأمور کرده است. برخی از فلاسفه مسیحی نیز بردگی را نوعی کیفر خدایی برای بردگان میدانستند[۱۵]. آیین زرتشت نیز از بردگی نهی نکرده است[۱۶].
قرآن کریم داستان به بردگی بردن و فروش حضرت یوسف (ع)﴿وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ * وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ﴾[۱۷] و حکم بردگی (دائم یا موقت) در عصر ایشان به عنوان جزای سرقت ﴿قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ * قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۸] را بیان میکند.
در زمان حضرت موسی (ع) نیز فرعون تمامی قوم بنی اسرائیل را برده خود کرده بود. از اینرو وقتی حضرت موسی و هارون وی را به پرستش خدای یگانه فرا خواندند، فرعون و اطرافیانش با این استدلال که قوم شما بردۀ ما هستند از ایمان آوردن امتناع کردند ﴿فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ﴾ [۱۹] و حضرت موسی (ع) نیز او را به خاطر برده گرفتن بنی اسرائیل سرزنش کرد ﴿وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾[۲۰]. به نظر برخی از مفسران کشتن مردان و زنده نگاه داشتن زنان بنی اسرائیل توسط فرعون ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۲۱]؛ ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ﴾[۲۲]؛ ﴿وَإِذْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۲۳]؛ ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۲۴]؛ ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۵] به منظور بردگی و خدمت آنان بوده است[۲۶]. آیین اسلام هرچند بردگی را به جهت عللی از اساس لغو نکرده، ولی دایرۀ آن را بسیار محدود و احکام ویژهای را در اینباره وضع نمود و نیز از نظر کیفیت، با مظاهر غیر انسانی و ناهنجار آن به شدت مبارزه کرد.
به گفته مورخان، در روم شرقی پس از کنستانتین اندیشه آزادی بردگان و لغو بردگی مطرح شد تا اینکه در قرن ۱۳ میلادی بردگی لغو شد. اما در روم غربی بردگی به شکل دیگری ادامه یافت؛ به این صورت که کشاورزان شاغل در مزرعه تابع زمین بودند و هرگاه زمین به فروش میرسید، آنان نیز فروخته میشدند و حق هیچگونه مخالفتی نداشتند، حتی اگر میگریختند از نظر قانونی تحت پیگرد قرار میگرفتند و به عنوان برده نافرمان شناخته میشدند[۲۷].
در میان اعراب جاهلی نیز که همواره جنگ، جدال، غارت و چپاول اموال یکدیگر رایج بود زنان، مردان و کودکان قبیلۀ مغلوب، اسیر شده و در بازارهای متعدد برده فروشی از جمله بازار عکاظ خرید و فروش میشدند. بازرگانان برده که آنها را جلّاب (وارد کننده) یا نخّاس (دلال) میگفتند از نواحی مختلف، بردگان را به مکه آورده و میفروختند[۲۸].
بردگی در کشورهای اروپایی تا سال ۱۷۷۲ میلادی رایج بود، چنانکه کمی پیش از این تاریخ میان انگلیس و اسپانیا قراردادی منعقد شد که به موجب آن، کشور انگلیس ۴۳۰۰ کنیز از بردگان آفریقایی را به مدت سی سال در مقابل مبلغی کلان به کشور اسپانیا فروخت. در سال ۱۷۶۱ تفکر مبارزه با بردگی در ممالک غربی گسترش یافت و نخستین فرقهای که علیه بردگی قیام کرد، فرقه کویکر، یکی از فرقههای مسیحی بود. تا اینکه در سال ۱۷۷۲ قانونی به تصویب رسید که هر کس وارد کشور انگلستان شود آزاد خواهد بود. با این حال، پس از بررسیهای دقیق در سال ۱۷۸۸ روشن شد که کشور انگلیس هر سال دویستهزار برده به فروش میرساند و تعداد بردگان آفریقایی که به آمریکا برده میشدند یکصدهزار نفر در سال بود. سرانجام در سال ۱۸۳۳ در کشور انگلیس بردهداری لغو شد و به موجب این قانون، حکومت انگلستان در مقابل آزادی بردگان ۲۰ میلیون لیره به کمپانی بردهفروشی پرداخت کرد؛ در این واقعه ۷۷۰۳۸۰ برده آزاد شدند. در کشور آمریکا نیز پس از کوششهای فراوان در سال ۱۸۶۲ بردهداری لغو شد. در کشورهای دیگر نیز یکی پس از دیگری بردهداری و بردگی لغو میشد تا اینکه در سال ۱۸۹۰ پیمان بروسل به عنوان یک پیمان بینالمللی در جهت لغو بردگی و بردهداری به امضای ممالک مختلف رسید و در نتیجه بردگی در سراسر دنیا لغو گردید. البته آنچه به موجب این قراردادها لغو شد، بردگی از طریق ولایت و استیلا بر افراد و ممالک دیگر بود، نه بردگی از طریق اسیران جنگی؛ چنانکه بردگانی که در آن زمان در کشورهای اروپایی و غربی به فروش میرسیدند، از کشورهای آفریقایی آورده میشدند که تحت سیطره ممالک غربی و اروپایی بودند و آن بردگان اسیران جنگی نبودند [۲۹][۳۰]
اسباب بردگی
با مطالعه تاریخ بردگی در جوامع بشری، میتوان به علل و عوامل ذیل در این مسئله دست یافت:
- غلبه فرد، گروه یا جامعهای بر فرد، گروه یا جامعهای دیگر از طریق جنگ که طرف غالب، طرف مغلوب را به بردگی میگرفت[۳۱].
- غلبه از طریق ریاست، سلطنت و حکومت؛ این نوع بردگی ریشه در سلطه سیاسی و اجتماعی داشته است.
- تسلط پدر بر فرزندان و همسر خود؛ اینگونه بردگی ریشه در پدرسالاری و مردسالاری مرسوم در جوامع قدیمی داشت. در این جوامعزن و فرزندان به منزله کالایی در اختیار مرد قرار میگرفت و مرد حق هر گونه تصرف در مورد آنان را مجاز میشمرد[۳۲].
منتسکیو نظر علمای حقوق را درباره منشأ بردگی سه چیز معرفی میکند:
- حقوق بینالمللی ایجاب میکرده اسیران جنگی در حکم غلام باشند تا کشته نشوند؛
- قانون مدنی روم، به بدهکارانی که مورد آزار و اذیت بستانکاران واقع میشدند اجازه میداد که خود را به آنها بفروشند؛
- قانون طبیعت، اولاد پدری که غلام است را غلام میدانست. وی ضمن نقد نظر علمای حقوق، تحقیر یک ملت، مذهب، رنگ و نژاد را منشأ دیگری برای بردگی در تاریخ میداند[۳۳].
یونانیان از طریق اسیران جنگی، کودکان سر راهی، ولگرد و مجرمان را به بردگی گرفته و آنها را خرید و فروش میکردند. رومیان نیز اسیران جنگی، فرزندان بردگان، دزدان دریایی و راهزنان، اطفال سر راهی، اطفالی که به وسیله پدر و مادرشان فروخته میشدند و محکومان به اعمال شاقه را به عنوان برده میگرفتند[۳۴].
اما ایرانیان، بیشتر اسیران جنگی را به بردگی میگرفتند[۳۵]؛ هرچند از بردگی رعایا و کشاورزان به دست مالکان در برخی از دورهها نیز گزارشهایی نقل شده است[۳۶].
در میان عرب جاهلی اسیران جنگی[۳۷] و وامدارانی که نمیتوانستند وام خود را بپردازند به بردگی گرفته میشدند[۳۸] و گاهی اشخاص آزاد، در قمار، خود را باخته به دام بردگی میافتادند[۳۹][۴۰]
رفتار با بردگان
بردگان نوعاً در جوامع مختلف از سوی صاحبان خویش با قساوت و بیرحمی مضاعفی مواجه بودند؛ چنانکه گفته شده اگر بندهای در انجام خدمات، اندک قصوری میورزید به مجازاتهای سختی از قبیل: شلاق خوردن، به زنجیر کشیدن، به آسیاب بستن، حفر معادن، حبس در زیرزمینها و سیاهچالهای هولناک محکوم میشد؛ و اگر گناهش بزرگتر بود به دارش میآویختند[۴۱]. و نیز غلامان محکوم را در قفس درندگان میانداختند و اگر جان سالم به در میبردند درنده دیگری را وارد قفس او میکردند[۴۲].
گوستاولوبون به داستان بردگی آمریکاییان اشاره دارد که آنان بردهها را در محبسها به زنجیر بسته، با تازیانه و شلاق شکنجه کرده و قوت لایموتی به آنها میدادند[۴۳]. رومیان گاهی به قصد تفریح، بردگان را زیر ضربههای شدید تازیانه مجروح کرده و گاهی جانوران درنده و گرسنه نظیر شیر و پلنگ را به جانشان میانداختند و یا مجبور میکردند دست برهنه خود را داخل استوانههای پر از عقرب و زنبور فرو برده و وقتی از شدت درد و تشنج اعصاب فریاد میکشیدند اربابانشان شادی سر میدادند و گاهی دو گروه از بردگان را به جان هم انداخته و از این که آنان یکدیگر را مجروح کرده و یا میکشتند، لذت میبردند[۴۴].
در اعراب جاهلی نیز بردهها مثل کالا جزء ارثیه محسوب میشده و مَهر و شیربهای عروس هم قرار میگرفت و دیه آنها نصف دیه شخص آزاد بود[۴۵]. نقل است که عبدالله بن جدعان تمیمی از بردهفروشان نامی قریش وقتی بردهای خریداری میکرد ریسمانی را به گردنش میافکند و مانند حیوان او را به خانهاش میبرد[۴۶].
در قانون افلاطون مقرر شده بود که غلام حق دفاع طبیعی از خود را ندارد و اگر به او حمله شود نباید از خود دفاع کند و یا به دادگاه مراجعه کند[۴۷].
تقریبا همۀ زنان برده به کارهای خانگی یا ارضای شهوات صاحبان خود اختصاص مییافتند. عدهای از آنان بر اثر توجه بردهفروش یا صاحبان توانگر، موسیقی، شعر و ادب یاد میگرفتند و با هنر خود اوقات فراغت اشراف را پر میکردند و گاهی به خودفروشی مجبور میشدند.
بردگان مرد وظایف گستردهای داشتند از محافظت جان اشخاص مهم گرفته تا تشکیل سپاه[۴۸]. جرجی زیدان آورده است که کار بردگان مرد شخم زدن زمین، گلهچرانی، خدمتگذاری در خانه، ساختن تیر و پیکان، جمع کردن تیرهای افتاده در میدان جنگ و مانند آن بوده است[۴۹].
منتسکیو معتقد است قبل از الغای بردگی در اروپا توسط مسیحیت، کارهای پر زحمت را به بردگان و یا مجرمین میدادند[۵۰]. آلبر ماله در کتاب تاریخ روم آورده است غلامان و بردگان بایستی کارهای سخت از قبیل سنگفرش نمودن جادهها، بریدن خارها، بیل زدن باغها، خرد کردن گندمها و... را انجام میدادند[۵۱][۵۲]
اسلام و بردگی
با دقت در آیات، روایات و سیره پیامبر اکرم (ص)، اهل بیت عصمت (ع) و مسلمانان صدر اسلام روشن میشود که برخورد اسلام با مسأله بردهداری، برخوردی کاملاً منطقی و انسانی بوده است. اسلام کوشیده است تا از یک سو اسباب بردگی رایج میان بشر را محدود سازد و از سوی دیگر راه آزادسازی بردگان را فراهم کند و بالاتر از همه منزلت و کرامت از دست رفته بردگان را به آنان باز گرداند. در آیین مقدس اسلام، از اسباب سهگانه بردهداری که پیش از این بیان شد، تنها یک سبب آن پذیرفته شده و دو سبب دیگر مردود دانسته شده است:
- اسلام، سلطه و حاکمیت سیاسی و اجتماعی را که یکی از اسباب بردگی بوده لغو و بیاعتبار ساخته و معتقد است حاکم جامعه و رئیس یک قوم به هیچ وجه حق ندارد مردم تحت رهبری خود را به بردگی بگیرد، در حریم شخصی آنان دخالت کند، آزادی طبیعی آنان را مخدوش سازد و یا حق مالکیت آنان را نسبت به کار و کسبشان سلب کند. والی از دیدگاه اسلام حقوقش محدود به قوانین اسلامی است. در این صورت مردم نیز وظیفه دارند او را یاری کرده و احکام عادلانه و مشروعش را اطاعت کنند.
- در مورد تسلط بر فرزندان و همسر، اسلام اصل ولایت پدر بر فرزندان نابالغ و نیز قیومیت مرد را بر زن در حوزه مسایل زناشویی به رسمیت شناخته و آن را تعدیل کرده است، چنانکه بردگی ناشی از آن را لغو نموده است. ولایتی که در اسلام به پدر نسبت به فرزندان داده شده تنها در حضانت و نگهداری اولاد است، در عوض بار سنگین تعلیم و تربیت و حفظ اموالشان در ایام محجوریت و کودکی آنان را هم به دوششان گذاشته است. ضمناً سفارشات أکیدی هم به فرزندان کرده که زحمات پدران را در راه تعلیم و تربیتشان مورد توجه داشته و به آنها احسان و نیکویی کنند ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ * وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۵۳]؛ ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا﴾[۵۴]. از دیدگاه اسلام، زن در حیات اجتماعی جایگاه مهم و ممتازی دارد و همچون مرد، یکی از ارکان جامعه را تشکیل میدهد، لذا او نیز مانند مرد مالک مال و ثروت خویش است؛ اگر چه به مقتضای تفاوتهای جسمی و روحی مرد و زن، در عین وجود احکام مشترک، احکام ویژهای نیز برای آنان وجود دارد. اسلام با تأکید بسیار، استقلال و هویت زن را که پیش از اسلام، جایگاهی نداشت، مورد اهتمام قرار داد تا آنجا که اگر درباره حقوق زن در اسلام به صورت جامع نگریسته شود میتوان گفت اسلام جانب حقوق زن را بیشتر از جانب مرد نگاه داشته است. در اسلام هر یک از مرد و زن باید پناهگاه امنی برای یکدیگر باشند و با نقطه قوت خود، نقطه ضعف دیگری را جبران کنند [۵۵].
- در مورد بردگی ناشی از جنگ، اسلام به طور کلی آن را لغو نکرد، بلکه در حد یک مسأله اضطراری برخورد کرد و از جنبۀ کمّی و کیفی در مهار کردن و پیراستن ناهنجاریهای آن تلاش نمود. علت لغو نشدن این نوع بردگی بدان جهت بود که سبب آن به طور کامل در اختیار اسلام نبود؛ چرا که پیوسته قدرتهای متجاوز در جوامع بشری بوده و کیان امت اسلامی را تهدید میکنند و بر امت اسلامی است که با آنان مقابله کند. حال در برخورد با اسرای جنگی چند فرض وجود داشت:
- آنکه همه اسیران، کشته شوند؛ روشن است که این فرض با معیارها و اهداف تعالیم اسلامی سازگار نبود؛ زیرا نخستین اصل در اسلام، صلح، صفا و حفظ حیات انسانها است نه قتل و خونریزی؛ مگر در موارد خاص که نوعی اضطرار حکمفرما باشد.
- اینکه همه اسیران زندانی شوند؛ این فرض نیز حکیمانه نیست؛ زیرا علاوه بر تحمیل هزینههای سنگین، فضای زندان نمیتوانست مکان مناسبی برای رشد و تربیت اسیران باشد، در حالی که رشد و تربیت بشریت، عالیترین هدف شریعت اسلام است.
- آنها بدون در نظر گرفتن شرایط و مصالح رها شوند. این فرض نیز به مصلحت مسلمانان نبود؛ زیرا موجب میشد بار دیگر دشمن نیروهای خود را تجهیز کرده، دست به شورش بزند. گذشته از اینکه با هدف تربیتی اسلام که خواستار ایجاد فرصت برای هدایت کافران بود، منافات داشت.
- حاکم اسلامی با در نظر گرفتن مصالح جهان اسلام در مقابل فدیه و یا آزادسازی اسیران مسلمان در دست دشمن و مانند آن، آنها را نیز آزاد سازد.
- آنان را تحت سرپرستی مسلمانان قرار داده تا هم جامعه را از خطر فتنه و توطئه امن سازد و هم فرصتی برای آنان فراهم آورد تا در جامعه اسلامی زندگی کرده و با اخلاق و منش اسلامی تربیت شوند[۵۶].
از فرضهای یاد شده، اسلام دو فرض اخیر را برگزید، چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾[۵۷]. در این آیه از فرض پنجم سخنی به میان نیامده، اما این فرض در روایات آمده است. شاید وجهش آن است که اصل اولی در مورد اسیران، آزادسازی است مگر اینکه شرایط و مصالح، بردگی آنان را اقتضا کند که تشخیص آن بر عهده حاکم اسلامی است، چنانکه پیامبر اکرم (ص)، برخی از اسیرانبدر را بدون فدیه و برخی را با فدیه آزاد کرد[۵۸].
مارسل بوازار نیز تأمین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی را دلیل برده گرفتن آنان توسط مسلمانان میداند[۵۹]. وی معتقد است در دوران پیامبر (ص) و جانشینان او بردهفروشی جز در موارد غنایم جنگی معمول نبوده ولی از دوران معاویه به بعد این کار ناپسند مانند سایر بدعتهای بنی امیه در دین اسلام متداول گردید[۶۰].
نحوه بردهگیری در اسلام به این صورت بوده که نخست قشون اسلام، خود را برای روبرو شدن با کفار هممرز تجهیز کرده و آنان را با کلمات حکمتآمیز به پذیرش حق فرا میخواند، آنگاه اگر کفار دعوتشان را میپذیرفتند، برادرانشان میشدند، به این معنا که در هر سود و زیانی با سایر مسلمانان شرکت میکردند و اگر بعد از اتمام حجت، نپذیرفتند در این صورت اگر از اهل کتاب بوده و حاضر شوند که به حکومت اسلامی جزیه و مالیات بپردازند در این فرض به حال خود واگذار شده، تحت ذمه اسلام به سلامت زندگی میکنند؛ یا اینکه با قشون اسلام معاهدهای میبندند که در این صورت چه اهل کتاب باشند و چه نباشند به عهدشان وفا میشود و اگر اهل کتاب نبوده و حاضر به جزیه دادن نباشند، با اعلام قبلی به جهاد و کارزار با ایشان اقدام میشود. البته تنها کسانی از آنان کشته میشوند که شمشیر کشیده و در میدان جنگ حاضر شده باشند، اما کسانی که تسلیم شده و همچنین مردان، زنان و فرزندان مستضعف، هیچکدام محکوم به قتل نبودند.
تاریخ درخشان جنگهای رسول خدا (ص) سرشار از سیره عادلانه و پسندیده ایشان در برخورد با اسیران جنگی است[۶۱]. آن حضرت جز در موارد نادر، برده نگرفته است[۶۲] و در بیشتر جنگها اسیران کافر را آزاد میکرد.
در غزوه بنی نضیر، هیچ یک از جنگجویان کافر را به اسارت نگرفت ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۶۳].
در فتح مکه همه اهالی آن را آزاد کرد[۶۴].
در غزوه هوازن، ۶۰۰۰ اسیر را بدون گرفتن فدیه آزاد کرد[۶۵].
در جنگ بدر پیامبر (ص) با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد آزاد خواهد شد[۶۶].
از دلایل اهتمام اسلام به آزادی بردگان آن است که در اسلام فروش برده به عنوان یکی از منفورترین معاملات دانسته شده است[۶۷] و بدترین مردم را کسانی دانسته که کارشان خرید و فروش انسان است[۶۸][۶۹]
معاشرت با بردگان
اسلام برای احترام بردگان و نجات آنان از ذلت و بدبختی، همۀ وسائل ممکن را به کار برد و جایگاه آنان را به جایگاه سایر اعضای مجتمع بشری، نزدیک ساخت[۷۰]. اسلام سفارش کرده که مولا با عبدِ خود تعامل پدر و فرزندی داشته و او را یکی از اهل بیت خود حساب کند و بین آنها در لوازم و احتیاجات زندگی فرق نگذارد، چنانکه رسول خدا (ص) با غلامان و خدمتکاران خود همین طور رفتار میکرد، با ایشان غذا میخورد، در خوراک و پوشاک و امثال آن هیچ امتیازی برای خود قائل نبود[۷۱] و نیز توصیه میفرمود که بر غلام و کنیز سخت نگیرند، شکنجه ندهند، ناسزا نگویند و ظلم روا ندارند؛ و اجازه داده که این طائفه در بین خود و به اذن اهلشان ازدواج کنند و همچنین به آزادگان اجازه داده که با آنان ازدواج نمایند ﴿وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۷۲]؛ ﴿وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۷۳].
در حُسن سلوک اسلام با بردگان همین بس که پیامبر (ص) بین بردگان و اشراف عرب پیمان برادری استوار کرد[۷۴]. آن حضرت خودش صفیه دختر حیی بن اخطب را آزاد نمود و با او ازدواج کرد[۷۵] و همچنین جویریه دختر حارث را که یکی از دویست نفر اسیر جنگ بنی مصطلق بود به همسری برگزید و این عمل باعث آزادی بقیۀ اسرای جنگ شد[۷۶]. و نیز دختر عمۀ خود زینب را به همسری فردی از بردگان درآورد[۷۷]. زید بن حارثه که غلام آزاد شده حضرت بود، بعدها به پسر خوانده حضرت معروف شد و به جایگاه صحابی پیامبر (ص) و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام شد[۷۸]. افزون بر اینها، زمینۀ پیشرفت علمی بردگان را فراهم ساخت؛ به گونهای که بسیاری از مفسران و فقیهان برجستۀ صدر اسلام همچون عطا، مجاهد، سعید بن جبیر و زید بن اسلم از بردگان و موالیان بودند[۷۹]. قطبالدین آیبیک، بردهای بود که امپراطوری بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد[۸۰].
در روایات نیز بر احسان به بردگان و رعایت حقوق آنان تأکید شده است. در روایتی پیامبر اکرم (ص) بردگان را برادر مسلمانان دانسته و آنها را به رعایت حال بردگان از قبیل: غذا دادن به آنان از آنچه خود میخورند و پوشاندن آنان از آنچه خود میپوشند توصیه کرده است[۸۱]. همچنین فرمود: آنقدر جبرئیل نسبت به مدارا کردن با بردگان سفارش کرد که فکر کردم برای بردگی آنان زمانی تعیین خواهد شد که پس از آن آزاد شوند[۸۲]. و هم ایشان کسانی را که غلامان خود را کتک میزدند در شمار بدترین انسانها میشمرد[۸۳]. در روایتی آمده است علی (ع) دو لباس خرید و بهترینش را به قنبر غلام خود داد و فرمود: من از خدای خود شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم[۸۴]. امام صادق (ع) میفرماید: هنگامی که پدرم به غلامی دستور انجام کاری میداد ملاحظه میکرد اگر کار سنگینی بود بسمالله میگفت و خودش وارد عمل میشد و کمک میکرد[۸۵].
اسلام همچنین به احیای شخصیت بردگان پرداخته و از این نظر تفاوتی بین بردگان و افراد آزاد نگذاشته و معیار ارزش را تقوا قرار داده است﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۸۶].
گوستاولوبون میگوید: نمیتوان با شواهد قطعی نشان داد که در اسلام تعدّی و ظلمی به غلامان شده باشد. حقیقت امر این است که برده در اسلام سوگلی خانواده شمرده میشد[۸۷]. در ممالک اسلامی غلام و کنیز، دوره زندگانی خود را در کمال راحتی و خوشی به سر میبردند[۸۸]. به بردگان اجازۀ تصدی مقام قضاوت داده شده بود[۸۹].
قرآن از بردگان تعبیر به "فتی" ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۹۰] کرده که به معنای جوانمرد و نوعی احترام به آنان است. در روایات نیز به جای اطلاق غلام و کنیز به آنان، توصیه شده که از الفاظ جوان[۹۱]، یا پسرم و دخترم استفاده کنید[۹۲][۹۳]
طرح اسلام برای آزادی بردگان
اصل آزادی در اسلام امری مسلم و واضح است. علی (ع) فلسفه بعثت پیامبر اسلام (ص) را خارج شدن انسانها از ولایت بندگان میداند[۹۴]. در جای دیگر به مردم توصیه میکند که چون خدا انسان را آزاد آفریده، بنده دیگری نباشند[۹۵]. در فقه هم به این مطلب به عنوان "اصالة الحریة" تأکید شده است[۹۶].
از آنجا که فرهنگ غلط بردهداری مربوط به قبل از اسلام بوده و حذف آن از جامعه، به یک باره مقدور نبوده است، اسلام به صورت تدریجی به ریشهکنی آن پرداخته است. منتسکیو آزادی دفعی عدۀ بیشماری از بردگان را موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه میداند که حتی معایب اجتماعی و سیاسی به دنبال دارد، لذا معتقد بود آزادی آنان باید تدریجی و همراه با فرهنگسازی لازم باشد[۹۷]. گوستاولوبون نیز بیتجربگی و ناتوانی بردگان در تشکیل زندگی مستقل و اداره آن را علت آزاد نشدن یکباره بردگان توسط اسلام میداند. آنگاه به غلامان قدیم آمریکا اشاره دارد که به همین علت پس از آزادی نابود شدند[۹۸]. مارسل بوازار معتقد است پیامبر (ص) چارهای نداشت که برای پیاده کردن اصول برابری و برادری، بعضی از سنتهای اعراب و اقوام تازه مسلمان از قبیل بردهفروشی را که خلاف عدالت و آزادی بود با تعیین ضوابطی به سود انسانیت تنظیم کند و در فرصت مناسب آن را از میان بردارد [۹۹][۱۰۰]
راهکار اسلام برای آزادی بردگان
در آیین اسلام قوانین و راهکارهای ویژهای برای آزادسازی اسیران اندیشیده شده که به شرح ذیل است:
- احیای حریت روحی و تکریم شخصیت بردگان: این نخستین قدمی بود که اسلام در راه آزادی بردگان برداشت. تحقیرها و توهینهایی که نسبت به بردگان اعمال میشد، دردناکترین شکنجههای وارد بر آنان بود. با کمال تأسف گمانههای بیاساس برخی از فلاسفه و دانشمندان درباره فروتر بودن شخصیت بردگان از انسانهای دیگر، سبب شده بود صاحبان زور و زر هر گونه اعمال جنایت و خشونتی را بر بردگان جایز و درست بدانند و در نتیجه، این تفکر ضد انسانی به صورت یک فرهنگ عمومی و یک هنجار اجتماعی رایج شود. با گذشت زمان، حتی خود بردگان نیز به چنین تفکر و فرهنگی عادت کرده و گمان میکردند که قادر بر اداره زندگی خویش نیستند و باید زیر سلطه اربابان و مالکان باشند، از این روی آنگاه که ابراهام لینکلن در آمریکا لغو بردگی را اعلام کرد، بردگان خود از اربابانشان میخواستند که حکم بردگی آنها را لغو نکنند و آنان را به عنوان بردگان خود بپذیرند[۱۰۱]. به طور اصولی یکی از روشهای مستکبران تاریخ برای نیل به مقاصد شیطانی خود در جهت استثمار و استبعاد افراد بشر، در هم شکستن هویت انسانی آنان بوده است. قرآن کریم درباره فرعون میفرماید: ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾[۱۰۲]. استعمارگران برای آنکه ثروتهای طبیعی ملتهای جهان سوم را چپاول کنند پیوسته علم و فنآوری خود را به رخ ملتها میکشند و چنین وانمود میکنند که حیات آنان وابسته به این امور است و بدون اتکا به دنیای صنعتی قادر به ادامه حیات خود نخواهند بود. از اینرو، اولین و اساسیترین کاری که میبایست در جهت آزادسازی بردگان و نیز رهایی ملتها از اسارت مستکبران صورت میگرفت این بود که کار فرهنگی ریشهداری انجام شود و به تدریج این فرهنگ نادرست از بین رود تا در نتیجه، هم تفکر دیگران نسبت به بردگان متحول گردد و هم تفکر خود بردگان درباره هویت خویش تحول یافته و احساس شخصیت و استقلال کرده تا خود برای آزادی خویش قیام کنند.
- عبادت شمردن آزادی بردگان: قرآن کریم آزاد کردن بردگان را یکی از مهمترین اعمالی دانسته که انسان میتواند به واسطه آن از گردنههای صعبالعبور پرهیزگاری عبور کند: ﴿فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ﴾[۱۰۳]. در حدیث نبوی نیز آمده است: هر کس بندۀ مؤمنی را آزاد سازد خداوند در مقابل هر یک از اعضایش، عضوی از آزاد کننده را از آتش دوزخ باز میدارد[۱۰۴].
- آزادی بردگان کفاره برخی گناهان: اسلام راههای متعددی را برای آزادی بردگان گشوده و برخی را به عنوان تکالیفی الزامی بر مسلمانان واجب کرده و برخی را دارای فضیلت و پاداش دانسته است. بر همین اساس است که محدثان و فقیهان در کتابهای خود ابوابی با عنوان "باب العتق" یا "کتاب العتق" قرار دادهاند[۱۰۵]. یکی از موارد وجوب آن، پرداخت کفارهها به قرار ذیل است:
- کفاره شکستن سوگند: کسی که سوگند شرعی خویش را بشکند باید کفاره بدهد و مخیّر است بین این که ده مسکین را طعام دهد، یا لباس مناسب برایشان تهیه کند و یا بندهای را آزاد کند ﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۰۶].
- کفاره ظهار: کسی که با همسر خود ظهار کند، همسرش از او جدا خواهد شد. حال اگر از گفته خود پشیمان شده و قصد رجوع به همسرش را داشته باشد، باید یک برده را به عنوان کفاره آزاد کند و اگر نتوانست، باید دو ماه روزه بگیرد و اگر نمیتواند شصت مسکین را طعام دهد ﴿وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ * فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۰۷].
- کفاره قتل: اگر مسلمانی مسلمان دیگر را از روی خطا به قتل برساند علاوه بر پرداخت دیه، باید کفاره نیز بدهد و آن یکی از دو چیز است: آزاد کردن برده و یا گرفتن شصت روز روزه[۱۰۸]. نکته قابل توجه در این جا آن است که در کفاره ظهار و قتل غیر عمدی که انواع آن به صورت ترتیبی است نه تخییری، آزاد کردن برده در مرتبه نخست قرار دارد، یعنی با مقدور بودن آن نوبت به اقسام دیگری نمیرسد[۱۰۹].
- آزادسازی بردگان از طریق قانون تدبیر و مکاتبه: همانطور که در اقسام بردگی بیان شد یکی از راههای اسلام برای آزادی بردگان تشریع تدبیر است؛ به این معنا که اگر مالک برده به او بگوید تو پس از وفات من آزاد خواهی بود، آن برده پس از وفات وی آزاد خواهد شد. این حکم به مشروط کردن آزادی برده به مرگ مالک اختصاص ندارد بلکه موارد دیگری نیز وجود دارد که در کتب فقهی بیان شده است [۱۱۰]. راه دیگر، بستن قراردادی میان برده و مالک است که نتیجه آن آزاد شدن برده خواهد بود. این قرارداد میتواند از طرف مالک پیشنهاد شود و میتواند از طرف برده مطرح گردد و در هر دو صورت، انجام آن یکی از مستحبات اسلامی است، اگر چه در صورت دوم ارزش آن بالاتر بوده و مستحب مؤکد خواهد بود. قرآن کریم در این باره میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ﴾[۱۱۱]. هرگاه بردهای که عقد مکاتبه با مالک خود برقرار کرده از عهده پرداخت آن بر نیاید و مالک از حق خود چشمپوشی نکند، بر پیشوای مسلمانان واجب است که بدهی او را از بیتالمال بپردازد تا او آزاد شود[۱۱۲]. اسلام با گشودن چنین راهی برای آزادی بردگان، در حقیقت بردگی را لغو کرده است؛ چرا که برخی عقیده دارند هرگاه عبد از مالک خود درخواست مکاتبه کند، قبول آن بر مالک واجب است. در این صورت، هر بردهای میتواند خود را آزاد سازد. این روش موجب میشود که برده پیش از آنکه به صورت کامل آزاد شود، به صورت نسبی استقلال و مالکیت را تجربه کند؛ زیرا او پس از عقد مکاتبه، مالک کار خویش است و از طریق درآمد خویش، دین خود را به مالک میپردازد. از طرفی، اسلام به مالک توصیه کرده است که در گرفتن دین خود از بردهاش سختگیری نکند و با اختصاص مقداری از مال خود در آزاد شدن برده خویش سهیم شود[۱۱۳].
- پیشقدم شدن ائمه دین (ع) در آزادی بردگان: حضرت علی (ع) هزار برده را از دسترنج خود آزاد کردند[۱۱۴]. کنیز امام مجتبی (ع) گلی به آن حضرت هدیه داد، امام به همین خاطر او را آزاد کرد[۱۱۵]. امام سجاد (ع) در طول عمر شریف خود هزاران برده را خرید و آزاد کرد[۱۱۶]. در احوالات ایشان آمده که در حین ریختن آب بر سر حضرت، ظرف آب از دست خدمتکارش افتاده و حضرت مجروح میشود، در این هنگام خدمتکار آیۀ ﴿وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ﴾[۱۱۷] را برای امام قرائت میکند و حضرت متناسب با محتوای آیه، خشمش را فرو برده، او را مورد عفو قرار داده و در راه خدا آزاد میکند[۱۱۸]. امام باقر (ع) با انجام کار نیکی از سوی یکی از بردگان، او را آزاد کرد[۱۱۹].
- برنامههای دیگری برای آزادی بردگان: هرگاه کسی پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمه، دائی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و خواهرزاده خود را به عنوان برده، مالک شود فوراً آزاد میشود [۱۲۰] و یا هرگاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندی شود فروختن آن کنیز جائز نبوده و باید بعداً از سهم ارث فرزندش آزاد شود. در روایات آمده است که اگر صاحب برده نسبت به بردهاش پارهای از مجازات سخت را انجام دهد، آن برده خود به خود آزاد میشود[۱۲۱].
- آزادی بردگان در جنگ: پیامبر اسلام (ص) برای آزادی بردگان در جنگ نیز تدابیری داشتند از جمله اینکه در زمان جنگ با مخالفان، اعلام میکردند هر بردهای به سمت لشکر اسلام بیاید آزاد میشود که یک نمونه آن توسط خود پیامبر (ص) در هنگام محاصرۀ طائف صورت گرفت[۱۲۲][۱۲۳]
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ج۲، ص۹۷.
- ↑ میرزا ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، ص۳۱۴.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۸۸؛ ج۳، ص۲۷۱؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج۳، ص۳۹۴۶.
- ↑ المقنعه، ص۵۴۸؛ علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۱۹۷.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۱؛ علی ربانی گلپایگانی، آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، ص۱۵۵.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:84.
- ↑ الحدائق الناظره، ج۲۲، ص۵۶۳؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ص۵۱۱؛ شیخ جعفر کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج۴، ص۵۱۱؛ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۶۶۲-۶۶۳ و ۶۸۶.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:84.
- ↑ محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج۱۱، ص۲۲۸؛ احمد فرامرزی، بردگی در جهان، ص۷ و ۸۴؛ مصطفی حسینی، بردگی از دیدگاه اسلام، ص۱-۲.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان، باب ۲۵: ۴۵-۴۶.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ۲۲: ۳.
- ↑ کتاب مقدس، باب ۲۱: ۲۰-۲۱.
- ↑ کتاب مقدس، رساله پولس به افسیسیان، باب ۶: ۵.
- ↑ مصطفی حسینی، بردگی از دیدگاه اسلام، ص۱۰.
- ↑ مصطفی حسینی، بردگی از دیدگاه اسلام، ص۷.
- ↑ «و کاروانی از راه رسید و آبکش خود را (سر چاه) فرستادند، او دلو خود را افکند (و چون یوسف را بالا کشید) گفت: مژده! این یک پسر بچّه است و او را چون سرمایهای پنهان داشتند و خداوند به آنچه انجام میدادند دانا بود * و او را به بهایی ناچیز- درهمی چند- فروختند و به او رغبتی نداشتند» سوره یوسف، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ «گفتند اگر دروغ گفته باشید کیفر آن چیست؟ * گفتند: کیفر آن، (برده شدن) همان کسی است که (جام) در باربند وی یافته شود او خود کیفر آن است؛ ما ستمگران را بدینگونه کیفر میدهیم» سوره یوسف، آیه ۷۴-۷۵.
- ↑ «آنگاه گفتند: آیا (سخن) دو تن آدمی همچون خویش را باور کنیم در حالی که قوم آنها بندگان ما هستند؟» سوره مؤمنون، آیه ۴۷.
- ↑ «و (آیا) این نعمتی است که آن را بر من منّت مینهی که بنی اسرائیل را به بردگی گرفتهای؟» سوره شعراء، آیه ۲۲.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت میچشاندند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹
- ↑ «و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا مینهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بیگمان ما بر آنان چیرهایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که شما را از فرعونیان نجات بخشیدیم که عذابی تلخ را به شما میچشاندند؛ پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده باز مینهادند و در این، برای شما از سوی پروردگارتان آزمونی سترگ بود» سوره اعراف، آیه ۱۴۱
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که شما را از فرعونیان رهایی داد که عذابی سخت را به شما میچشاندند و پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده مینهادند و در آن آزمونی سترگ از سوی پروردگارتان بود» سوره ابراهیم، آیه ۶
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱، ص۳۹۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۷.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، ص۱۵۸.
- ↑ احمد بن اسحاق یعقوبی، البلدان، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، ص۲۶۰.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۷- ۳۵۰؛ علی ربانی گلپایگانی، آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، ص۱۵۷- ۱۵۹.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:84-86.
- ↑ ر. ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه: احمد آرام و دیگران، ج۲، ص۳۰۸ – ۳۰۹.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶ ص۳۴۱-۳۴۳؛ علی ربانی گلپایگانی، آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، ص۱۵۶.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ترجمه: علیاکبر مهتدی، ص۴۰۹-۴۱۴.
- ↑ یدالله نیازمند، تاریخ بردگی، ص۳۹؛ اسلام و مسأله آزادی، ص۱۱۳-۱۱۴.
- ↑ مصطفی حسینی، بردگی از دیدگاه اسلام، ص۷.
- ↑ یدالله نیازمند، تاریخ بردگی، ص۶۴.
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۶۶۱.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۵۶۷؛ مصطفی حسینی، بردگی از دیدگاه اسلام، ص۱۴.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۵۶۷.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:86.
- ↑ تاریخ البر ماله، ج۱، ص۱۵۰.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۷.
- ↑ گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص۴۹۳.
- ↑ محمد قطب، شبهات حول الاسلام، ص۳۵-۳۶.
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۶۶۱-۶۶۲.
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۶۶۱.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ترجمه: علیاکبر مهتدی، ص۴۲۴.
- ↑ خواجه نظامالملک طوسی، سیاستنامه، ص۹۵.
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۶۶۱-۶۸۶.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ترجمه: علیاکبر مهتدی، ص۴۱۵-۴۱۶.
- ↑ آلبر ماله و ژول ایزاک، تاریخ روم، ترجمه: میرزا غلام حسینخان زیرکزاده، ص۱۴۹۔ ۱۵۰ به نقل از مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص: 86-88.
- ↑ «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است * و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمیدانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز میگردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید میآگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۴-۱۵
- ↑ «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۳-۳۴۵.
- ↑ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۱.
- ↑ «پس هرگاه با کافران (حربی) روبهرو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمیسازد» سوره محمد، آیه ۴.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۵۳؛ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۶؛ علی ربانی گلپایگانی، آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، ص۱۶۳-۱۶۷؛ محمد قطب، شبهات حول الاسلام، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۳-۳۴۵.
- ↑ مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۹.
- ↑ مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۷.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۴، ص۱۴۴.
- ↑ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.
- ↑ احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۱۳، ص۴۴۰-۴۴۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۸۱.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، ترجمه: سیدهاشم رسولی، ج۴، ص۱۳۱-۱۳۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۴، ص۴۰۴-۴۰۶.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲.
- ↑ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۳۲۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۱۴.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:88-90.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۷.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۳۱.
- ↑ «با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند که کنیزی مؤمن از زن (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن زن مشرک) دلتان را برده باشد، و به مردان مشرک (نیز) زن مؤمن ندهید تا ایمان آورند که یک برده مؤمن از مرد (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن مرد مشرک) از شما دل برده باشد، آنان (شما را) به دوزخ فرا میخوانند و خداوند به بهشت و آمرزش- به اذن خویش- فرا میخواند و آیات خود را برای مردم روشن میدارد باشد که آنان پند گیرند» سوره بقره، آیه ۲۲۱
- ↑ «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابینهایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوستهای پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
- ↑ علی بن ابیبکر الهیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۷۱؛ سید صدرالدین بلاغی، برهان قرآن، ص۴۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۲.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۹۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۴.
- ↑ سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۱۸.
- ↑ سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۲۱، ص۱۴۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۷، ص۳۲۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۳۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۷۵.
- ↑ مصطفی حسینی، بردگی از دیدگاه اسلام، ص۴۸.
- ↑ مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۹.
- ↑ محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۹۳؛ محمد بن حسن الشیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۱۴؛ علاءالدین علی المتقی الهندی، کنز العمال، ج۹، ص۷۶؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵۴.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۴۱.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۴۳-۱۴۴.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۴۲.
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص۴۹۸.
- ↑ گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص۴۵۵-۴۹۴.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۳۱۶.
- ↑ «و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب میدیدم که شراب میاندازم و دیگری گفت: من در خواب میدیدم که روی سرم نان میبرم، پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران میبینیم» سوره یوسف، آیه ۳۶.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۲۳۲.
- ↑ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۴۶۴؛ احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۱۱، ص۵۲۲؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۱۲۸.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:90-92.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۸، ص۶۳۴ و ج۱۲، ص۶۰؛ وهبة الزحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۵، ص۷۶۶.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ترجمه: علیاکبر مهتدی، ص۴۲۸.
- ↑ گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص۴۹۸.
- ↑ مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۵.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:92.
- ↑ محمد قطب، شبهات حول الاسلام، ص۵۵.
- ↑ «آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند» سوره زخرف، آیه ۵۴.
- ↑ «اما او از گذرگاه سخت نگذشت * و تو چه دانی که گذرگاه سخت چیست؟ * آزاد کردن بردهای است» سوره بلد، آیه ۱۱-۱۳.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۳، ص۱۱.
- ↑ تهذیب، ج۸، ص۳۰۹؛ علی بن بابویه، فقه الرضا، ص۳۰۵؛ شیخ مفید، المقنعة، ص۵۴۸؛ محمد بن احمد السرخسی، المبسوط، ج۷، ص۲ و ۱۴۲؛ المحمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۱۷۷؛ محیی الدین بن شرف النووی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۶، ص۳.
- ↑ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند اما از سوگندهایی که آگاهانه خوردهاید باز میپرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود میدهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچیک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میگرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
- ↑ «و آنان که زنان خود را ظهار میکنند سپس به آنچه گفتهاند باز میگردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بندهای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده میشوید و خداوند به آنچه میکنید آگاه است * و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره مجادله، آیه ۳-۴.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ص۲۳۳.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ص۲۳۳.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۱۹۴-۱۹۵.
- ↑ «و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۳۴، ص۲۹۱.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، ص۱۶۷-۱۷۷.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۴۳؛ المحمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۶۴-۱۶۵.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۸.
- ↑ رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۲۸۰.
- ↑ ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾ «همان کسان که در شادی و رنج میبخشند و فروخورندگان خشم و در گذرندگان از مردماند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.
- ↑ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۹۰.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۳، ص۵۳.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۳، ص۱۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۳، ص۲۸ و ۴۴.
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۶۸۴.
- ↑ باقیزاده و مجتبیزاده، مقاله «بردگی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۲، ج۱، ص:92-94.