طاغوت در حدیث
مقدمه
در روایات وارده از ائمه معصومین (ع) واژه "طاغوت" در قرآن کریم به معنای حاکم جائر که همان حاکم غیر الهی است، تفسیر شده است؛ از جمله:
- روایت عبدالله بن ابییعفور از امام صادق (ع): آیا سخن خدا را نمیشنوی که فرمود: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾ "خداوند سرپرست مؤمنان است، آنان را از تاریکیها به نور برون میآورد" یعنی از ظلمات گناهان به نور توبه و بخشش به سبب ولایت هر امام عادلی که از سوی خدا باشد، خدا گفت: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ﴾ "آنان که کفر ورزیدند سرپرستشان طاغوت است که آنها را از نور به ظلمات میبرند" مقصود آن است که اینان در نور اسلام بودند لکن هنگامیکه ولایت هر امام جائری را که از سوی خدا نیست پذیرفتند، به سبب ولایت امام جائر از نور اسلام خارج شدند و در ظلمات کفر فرو رفتند....[۱].
- روایت مهاجر اسدی از امام صادق (ع) در حدیث عیسی (ع) با یکی از مردگان روستایی که مشمول خشم خدا شده بود، عیسی (ع) از او پرسید: وای بر شما اعمال شما چه بود؟ گفتند: پرستش طاغوت [۲]ـ تا آنجا که فرمود: ـ چگونه طاغوت را پرستش میکردید؟ گفت: معصیتکاران را اطاعت میکردیم...[۳]. در این روایت، همچون روایت قبلی، طاغوت به معنای حاکم جور تفسیر شده است. در روایت اول که مطلب روشن است؛ در روایت دوم نیز تعبیر «الطَّاعَةُ لِأَهْلِ الْمَعَاصِي» دلالت بر این دارد که مراد از این اهل معاصی، فرمانروایان معصیتکارند که با دستور و امر خویش دیگران را وادار به معصیت میکنند.
- کلینی به سند صحیح از امام باقر (ع) ـ در ضمن روایتی ـ نقل میکند که در تفسیر آیه کریمه: ﴿فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۴] فرمود: آنان که از پرستش طاغوت پرهیز کردند[۵] ـ تا آنجا که فرمود: ـ عبادت جبت و طاغوت یعنی اطاعت از آنان توسط مردم[۶].
- و در روایت صحیح دیگر از امام باقر (ع) آمده است: برید عجلی میگوید: از امام باقر (ع) پرسیدم درباره گفته خدای عزّوجل: "اطاعت کنید خدا و رسول و اولی الامر از میان خودتان را" در پاسخ فرمود: "آیا نمینگری آنان را که بهرهای از کتاب بردهاند به جبت و طاغوت ایمان آورده و به کافران میگویند راه اینان از راه مؤمنان به حق راهبرتر است؟" امامان گمراهی و فراخوانان به دوزخ را از آل محمد (ص) راهنماتر به حق معرفی میکنند "آنانند که خدایشان لعنت کرده است، و آن را که خداوند لعنت کند یاوری نباشد آیا آنان را از مُلک الهی بهرهای است ـ یعنی از امامت و خلافت ـ که در این صورت پشیزی به مردم سود نمیرساندند"...[۷]. در این روایت صحیحه، همانگونه که روشن است، جبت و طاغوت به «أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ» تفسیر شده و «أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ» نیز به کسانی گفته شده که در پی ملک و خلافت به ناحقاند.
- روایت دیگر مقبوله عمر بن حنظله است: از امام صادق (ع) پرسیدم درباره دو تن از اصحاب ما که میان آنها درباره دَینی یا میراثی نزاعی رخ داده پس برای داوری به سلطان یا قاضیان او مرافعه میکنند آیا جایز است؟ فرمود: هر آنکس که برای داوری خواه حق با او باشد یا نباشد به آنان مراجعه کند به طاغوت مراجعه و مرافعه کرده و داوری را به نزد او برده است و هر آنچه بنا بر حکم طاغوت دریافت کند هرچند حق ثابت او باشد مال حرام دریافت کرده زیرا بنا به حکم طاغوت، آن را گرفته است. طاغوتی که خداوند دستور نافرمانی از او داده است خداوند فرمود: "میخواهند نزد طاغوت داوری برند درحالیکه خداوند دستور داده تا از او فرمان نبرند"[۸]. روایت از نظر سند، صحیح و عمر بن حنظله ثقه است؛ زیرا از کسانی است که صفوان بن یحیی بجلی ـ از جمله در همین روایت ـ از او روایت کرده است و بنا بر شهادت شیخ در عُدّه، کسانی که صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر و بزنطی از آنها روایت میکنند همگی ثقاتند. دلالت روایت بر مدّعا نیز روشن است؛ زیرا امام معصوم (ع) در این روایت، طاغوت را به حاکم جائر و سلطان و قاضی غیر منصوب و غیر مأذون از سوی خدا تفسیر کرده است.
- روایت دیگر، صحیحه ابی بصیر است، کلینی روایت کرده است: امام صادق (ع) فرمود: درباره شخصی که میان او و برادر ایمانیاش جدالی درباره حقی رخ داده بود، پس برای داوری از او خواست که نزد یکی از برادران ایمانیاش بروند، لکن او نپذیرفت، و اصرار به آن داشت که نزد این قاضیان مرافعه کنند، فرمود: این شخص همانند آنان است که خداوند فرمود: "نمینگری آنان را که ادّعا میکنند به آنچه بر تو و بر پیشینیان تو فرو فرستاده شده ایمان دارند درحالیکه میخواهند برای داوری به طاغوت مراجعه کنند با آنکه به آنان دستور داده شده که از طاغوت فرمان نبرند"[۹]. سند روایت صحیح است و دلالتش بر تفسیر طاغوت به سلطان و حاکمی که بدون اذن خدا و منصوبین از سوی او، حکومت و قضاوت میکند روشن است.
- عیاشی در تفسیر خود روایت میکند: ابان میگوید: شنیدم امام صادق (ع) میفرماید: ای جمع جوانان پرهیزگار باشید و نزد سرکردگان و جز آنان نروید تا در میان مردم پست گردند، این شخصیتهای (دروغین) را ـ در برابر خدا ـ تکیهگاه و دار و دسته خود قرار ندهید، به خدا سوگند من برای شما از آنان بهترم پس با دست به سینه خود اشاره فرمود[۱۰].
- از ابوالصباح کنانی روایت میکند: از دار و دستهها بپرهیزید، زیرا هر دار و دستهای جز ما طاغوت است ـ یا فرمود شرک است ـ[۱۱]. راغب اصفهانی در تعریف «وَلِيجَةٍ» میگوید: "هر آنچه را آدمی بدون شایستگی تکیهگاه خود قرار دهد"[۱۲]. بنابراین، ولیجه به معنای تکیه گاه ناروا و پناهگاه ناشایسته است که در سوره توبه نیز به آن اشاره شده است: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً﴾[۱۳]. روشن است که ـ به قرینه مقابله با خدا و رسول و مؤمنین ـ این ولیجه، همان ولیّ نامشروع است در مقابل ولایت خدا و رسول و مؤمنانی که در آیه کریمه سوره مائده به ولایت آنان اشاره شده است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۴] و نیز این اتخاذ ولیجه ﴿مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ﴾ همان "اتباع غیر سبیل المؤمنین" است که در آیه دیگر سوره نساء به آن اشاره شده است: ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۱۵] و بسیار روشن است که ﴿مُؤْمِنِينَ﴾ یا ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ در آیههای فوق، اشاره به افرادی معین از مؤمنین است که از نظر حکم وجوب طاعت و میزان حقبودن و لزوم رجوع به آنها همان حکم خدا و رسول (ص) را دارا هستند. به هر صورت در آیات کریمه قرآن ﴿وَلِيجَة﴾ به معنای ولایتی غیر ولایت خدا و رسول (ص) و مؤمنانی که اطاعتشان و پیروی از ایشان بر سایر مؤمنان واجب است، تفسیر شده است و بدین ترتیب معلوم شد که "طاغوت" به معنای آن مطاع و فرمانروایی است که به ناحق بر مسند فرمانروایی تکیه زند و بدون اذن و مشروعیت از سوی خدا بر مردم حکمرانی کرده و خود را پناه و مرجع و تصمیم گیرنده نهایی در شئون و احوال مردم بداند.
- صحیحه ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (ع) که در ضمن آن آمده است: هان ای مؤمنان؛ طاغوتها و پیروان دنیاپرست آنان شما را فریب ندهند[۱۶] ـ تا آنجا که میفرماید: ـ زیرا تنها کسانی که خداوند به آنان عصمت بخشیده و راه درست را در پیش گرفتهاند با دگرگونیهای روزگار و احوال آن و سرنوشت آزمایشهای آن آشنایند... و بر فتنههای نوین و گمراهی بدعتها و جور پادشاهان ستمگر آگاه و دانایند... پس از خدا یاری طلبید و به طاعت خدا باز گردید و به طاعت آنان که از این فرمانروایان مطاع به اطاعت و فرمانبری شایستهترند[۱۷]. در این روایت نیز همانگونه که روشن است، واژه "طواغیت" که جمع "طاغوت" است، به معنای فرمانروایان جائر و نامشروع بهکار رفته است.
- کلینی روایت میکند: "هر پرچمی که پیش از قیام قائم (ع) برافراشته گردد صاحب آن طاغوت است که به جای خدا پرستیده میشود[۱۸].
سند روایت صحیح است و مقصود از «رَايَة» همانگونه که معلوم است پرچم رهبری و امامت و فرمانروایی است. بنابراین، روایت صحیحه فوق، هر مدعی امامت و رهبری پیش از قیام قائم (ع) را که طبیعتاً رهبری و امامتی است در عرض رهبری و امامت امامان معصوم (ع) "طاغوت" شمرده است که دلیل دیگری بر تفسیر "طاغوت" است به معنای حاکم و فرمانروایی که بدون اذن خدا و رسول و اوصیای او بر مسند رهبری و فرمانروایی مردم مینشیند.
در رابطه با روایت مذکور از سوی برخی افراد ناآشنا به معارف کتاب و سنّت و تعابیر و ادبیات معصومین (ع)، شبهههایی مطرح میشود که لازم است پاسخ آن داده شود. خلاصه شبهه آن است که: "این روایت دلالت بر حرمت قیام علیه حاکمان جور قبل از قیام امام زمان (ع) دارد. بنابراین، قیام علیه حاکمان جور برای تشکیل حکومت اسلامی، بلکه به طور کلّ برای رفع و دفع ظلم آنان حرام است و کسی که پرچم چنین قیامی را برافرازد طاغوت است".
این شبهه افزون بر اینکه بر خلاف مسلّمات شریعت و اولیات قطعیه کتاب و سنت است، ـ و بر فرض ظهور روایت در این معنا، موجب سقوط روایت از حجیت میشود ـ شبهه بیجا و بیموردی است.
دلایل فراوانی بطلان شبهه مذکور را اثبات میکنند:
- ظهور روایت در پرچمی است که در عرض پرچم ائمه اطهار (ع) برافراشته گردد؛ یعنی پرچم کسی که خود را به عنوان امام و رهبر جامعه اسلامی به طور مستقل از امامت ائمه اطهار (ع) معرفی کند و لذا شامل رایت و پرچم خود ائمه اطهار (ع) نمیشود. دلیل این ظهور، انصراف است؛ زیرا پر واضح است که امام معصوم (ع) به پرچمی که به دستور خود او بر افراشته گردد، نظر ندارد و عبارت «قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ» نیز مؤید این انصراف است.
- لفظ «رَايَة» در این روایت به وسیله روایت دیگری به قید "ضلالت" مقید شده است.
کلینی در روضه کافی روایت میکند: شنیدم آن حضرت میفرمود: مردم پس از رسول خدا (ص) به منزله جمعی شدند که از هارون پیروی کردند و جمعی دیگر از گوساله[۱۹]ـ تا آنجا که میفرماید: ـ و کسی نیست که پیش از خروج دجّال مردم را به سوی خود فراخواند مگر آنکه کسانی را بیابد که از او پیروی کنند و با او بیعت کنند و هرکس پرچم گمراهی و ضلالتی را برافرازد صاحب آن طاغوت است[۲۰].
همین روایت را نجاشی نیز به سندی دیگر نقل میکند: ابوالعباس ابن نوح عن محمد بن بكر النقاش عن ابن سعيد عن جعفر بن عبدالله عن عباس بن عامر عن أبان بن عثمان عن أبي جعفر الأحول و الفضيل عن زكريا[۲۱].
سند نخستین صحیح است؛ زیرا تمام رجال سند ثقاتاند و زکریا الفیاض که راوی مباشر حدیث است از کسانی است که صفوان بن یحیی[۲۲] از آنها روایت کرده و لذا مشمول شهادت عامه شیخ بر وثاقت من یروی عنهم المشایخ الثلاثه میشود و تعبیر "عن غیر واحد من أصحابه" ظهور در بیش از دو راوی دارد؛ یعنی سه راوی فمازاد، که احتمال عدم وثاقت حداقل یک تن از آنان از نظر عقلائی قابل اعتنا نیست.
سند دوم نیز صحیح است؛ زیرا تمام رجال آن همگی ثقاتاند، تنها کسی که وثاقتش ممکن است مورد تردید قرار بگیرد، محمد بن بکر نقّاش قمی است که از او به محمد بن بکران نیز تعبیر شده است. نامبرده از مشایخ صدوق است و صدوق بر او ترضی کرده است و در محل خود توضیح دادهایم که ترضّی صدوق بیش از توثیق را میرساند.
در هر صورت، این روایت از نظر سند محل اشکال نیست و عبارت "ضلاله" در این روایت که قید "رایه" آمده است، روایت قبلی، یعنی صحیحه ابوبصیر را تقیید میزند.
افزون بر این، قرائن فراوانی وجود دارد که این قید را مورد تأیید و تأکید قرار میدهند؛ از جمله صحیحه عیص بن القاسم از امام صادق (ع) در مورد زید بن علی (ع) که در ضمن آن آمده است: "هرگاه شخصی از ما شما را به قیام فراخواند بنگرید که برای چه چیزی قیام میکنید، نگویید زید قیام کرد، زیرا زید دانشمندی راستگو بود و شما را برای امامت خود فرانخواند بلکه به امامت «الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)» فراخواند و چنانچه پیروز میشد به آنچه شما را بدان فراخواند وفا میکرد، او برای براندازی سلطنت گرد آمدهای بپا خاست..."[۲۳].
در این روایت، امام صادق (ع) قیام زید بن علی را تأیید فرموده و علّت این تأیید را نیز با عبارت «فَإِنَّ زَيْداً...» بیان فرموده است که عبارت است از:
- شما را برای امامت خود فرانخواند بلکه به امامت رضای از آلمحمد (ص) فراخواند[۲۴].
- تنها برای براندازی سلطنت گرد آمدهای بپا خاست[۲۵].
بنابراین، آنجا که این دو سبب ـ یعنی عدم دعوت إلی النفس و دعوت إلی الرضا من آل محمد و نیز خروج برای درهم شکستن سلطنت جور -ـ وجود داشته باشد قیام، مورد تأیید ائمه اطهار (ع) است و مؤید این روایت، روایات دیگری است که در تأیید قیام زید بن علی (ع) وارد شده است؛ نظیر روایتی که صدوق به سندش از امام رضا (ع) روایت میکند: به مأمون فرمود: برادرم زید را به زید بن علی قیاس مکن زیرا زید بن علی از علمای آل محمد (ص) بود. برای خدا خشم کرد و با دشمنان خدا جهاد نمود تا در راه خدا کشته شد، همانا پدرم موسی بن جعفر (ع) از پدرش جعفر بن محمد (ع) شنید که میگفت: خدای رحمت کند عمویم زید را که مردم را به سوی رضای از آل محمد (ص) فراخواند و اگر پیروز میشد بدانچه دعوت کرده بود عمل میکرد و وفا مینمود[۲۶]ـ تا آنجا که فرمود: ـ همانا زید بن علی آنچه را حق خود نبود ادعا نمیکرد، و خدا ترستر از این بود که چنین ادعایی بکند، او گفت: شما را به رضای از آل محمد (ص) فرامیخوانم[۲۷].
از این روایت نیز همان استفاده میشود که در روایت پیشین گفتیم. این دو روایت و روایات متعدّد دیگری که بعد از این متعرّض خواهیم شد به تواتر اجمالی، این معنا را ثابت میکنند که قیام علیه حاکمان جائر به قصد برپایی حکومت «الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)» به معنای حکومتی که بر اساس رهبری ائمه اطهار (ع) برپا گردد و پرچم برافراشته آن، پرچم برافراشته آنان باشد نه پرچمی در عرض پرچم آنان، نه تنها مورد نهی قرار نگرفته، بلکه مؤکّداً مورد تأیید ائمه اطهار (ع) قرار گرفته است.
مؤید این مطلب، روایتی است که ابن ادریس از کتاب ابیعبدالله السّیاری روایت کرده است: "گفت: نزد امام صادق (ع) درباره کسانی که از آل محمد (ص) قیام کردند سخن به میان آمد پس فرمود: تا زمانی که قیامکنندگان از آل محمد (ص) قیام میکنند من و شیعیان من خرسندیم، همانا دوست دارم قیامکننده از آل محمد (ص) قیام کند و من هزینه او و افراد تحت تکفل او را بر عهده بگیرم"[۲۸].
افزون بر این مجموعه از روایات، روایات متعدّد دیگری از ائمه اطهار (ع) روایت شده است که مؤید مدّعای ماست. نظیر روایاتی که در تأیید قیام حسین بن علی صاحب فخّ وارد شده است:
از جمله روایت کلینی در کافی به اسنادش از عبدالله بن جعفر بن ابراهیم جعفری: "گفت: هنگامی که حسین بن علی مقتول در فخ[۲۹] قیام کرد و بر مدینه تسلط یافت موسی بن جعفر (ع) را به بیعت با خویش دعوت نمود حضرت در پاسخ او فرمود: عموزاده از من مخواه آنچه را پسر عمّت از عمویت امام صادق (ع) خواست تا از من صادر شود آنچه را نمیخواهم همانگونه که از عمویت صادر شد آنچه نمیخواست. پس حسین در پاسخ گفت: من تنها مطلبی را پیشنهاد کردم اگر مایلید بپذیرید و اگر مایل نیستید بر شما تحمیل نمیکنم و از خدا کمک خواسته میشود سپس با او وادع کرد پس امام کاظم (ع) در هنگام وادع به او فرمود: ای پسر عم تو کشته خواهی شد پس کمر را به جنگ محکم ببند و با تمام قوا با دشمن بستیز که این قوم فاسقانی هستند که تظاهر به ایمان میکنند و در باطن مشرکند و «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» اجر و پاداش شما در این گروه را از خدا میخواهم. پس حسین قیام کرد و بر او گذشت آنچه گذشت، همه آنان کشته شدند، همانگونه که امام فرموده بود"[۳۰].
ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین روایت میکند هنگامی که خبر شهادت حسین بن علی صاحب فخ به امام کاظم (ع) رسید فرمود: "﴿ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾، به خدا سوگند از این جهان گذشت درحالیکه مسلمانی صالح بود، روزها را روزه میداشت امر به معروف و نهی از منکر مینمود. در خانوادهاش نظیر او کسی نبود"[۳۱].
و در روایتی دیگر به سندش از زید بن علی (ع) میگوید: "رسول خدا (ص) به مکانی از فخ رسید،... سپس فرمود: در این مکان مردی از اهل بیت من همراه جمعی از مؤمنان کشته میشوند که برای آنان کفن و حنوط بهشتی فرو فرستاده میشود جان آنها پیش از تن آنها به بهشت میرود"[۳۲].
و نیز روایت میکند به سندش از امام باقر (ع): "رسول خدا (ص) از فخ میگذشت پس فرود آمد و نماز گذارد و در رکعت دوم گریست پس مردم نیز با گریه او گریستند، پس از نماز رسول اکرم خطاب به همراهان فرمود: از چه چیز گریه میکنید؟ گفتند: از گریه شما به گریه افتادیم! فرمود: پس از رکعت اول جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: یا محمد، مردی از فرزندانت در این مکان کشته میشود که اجر شهید همراه او اجر دو شهید است"[۳۳].
همچنین روایت میکند از نصر بن قراوش: مرکبی به جعفر بن محمد (ع) برای سفر از مدینه به مکه کرایه دادم، هنگامی که از بطن مرّ گذشتیم فرمود: ای نصر، هرگاه به فخ رسیدی مرا خبر کن، گفتم: مگر شما نمیدانی کجاست؟ فرمود: بلی میدانم لکن خوف دارم خواب بر من غلبه کند. پس وقتی به فخ نزدیک شدیم به محمل نزدیک شدم دیدم در خواب است. تنحنح کردم بیدار نشد محمل را تکان دادیم، نشست. گفتم: رسیدیم، فرمود محمل را باز کن، باز کردم سپس فرمود: قطار شتر را ببند بستم سپس از جاده کناری رفتم و شتر او را خواباندم، سپس فرمود: ظرف آبت را به دست من بده، سپس وضو ساخت و نمازگزارد. سپس سوار شد. به او گفتم: فدایت شوم دیدم عملی مخصوص انجام دادی آیا این از مناسک حج است؟ فرمود: نه، لکن در این مکان مردی از خاندانم کشته میشود به همراه جمعی، جان آنان پیش از تن ایشان به بهشت میرود[۳۴].
همچنین روایت میکند: "هنگامی که بیعت با حسین بن علی صاحب فخ انجام گرفت، گفت: از شما براساس کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) بیعت میگیرم و بر این اساس که خدا اطاعت شود و معصیت نشود و شما را به رضای از آل محمد (ص) فرامیخوانم و نیز بدین که به کتاب خدا و سنت پیامبرش عمل کنیم و عدل در میان مردم را پیشه کنیم و توزیع برابر انجام دهیم و بدین که همراه ما ایستادگی کنید و با دشمنان ما جهاد کنید. پس اگر ما به شرط شما وفا کردیم شما نیز به شرط ما وفا کنید، و چنانچه به شرط شما وفا نکردیم بیعتی برگردن شما نداریم"[۳۵].
از آنچه درباره کاربری واژه طاغوت در روایت نقل کردیم، روشن شد که واژه "طاغوت" در کاربریهای قرآن و حدیث به معنای حاکم جور غیر مأذون از سوی خدای متعال است. بنابراین، در آیه کریمه ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ﴾[۳۶] واژه "ولی" که در مقابل طاغوت بهکار رفته است، به قرینه مقابله، بر حاکم حق دلالت میکند و نیز به قرینه مقابله دلالت بر حصر حاکمیت حق در ذات اقدس خدای متعال دارد؛ زیرا غیر مؤمنان را محکوم طاغوت بر شمرده است که بالالتزام بر این قضیه کلیه دلالت دارد که: هر حاکمی به جز خدا و منصوب از سوی او "طاغوت" است و پیروی از او پیروی از طاغوت است[۳۷].
منابع
پانویس
- ↑ «أَ لَا تَسْمَعُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾ يَعْنِي مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ لِوَلَايَتِهِمْ كُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَالَ ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ﴾ إِنَّمَا عَنَى بِهَذَا أَنَّهُمْ كَانُوا عَلَى نُورِ الْإِسْلَامِ فَلَمَّا أَنْ تَوَلَّوْا كُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَرَجُوا بِوَلَايَتِهِمْ إِيَّاهُ مِنْ نُورِ الْإِسْلَامِ إِلَى ظُلُمَاتِ الْكُفْرِ... »، اصول کافی، ج۱، ص۳۷۵-۳۷۶.
- ↑ «وَيْحَكُمْ مَا كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ؟ قَالَ: عِبَادَةُ الطَّاغُوتِ...»
- ↑ «كَيْفَ كَانَتْ عِبَادَتُكُمْ لِلطَّاغُوتِ؟ قَالَ: الطَّاعَةُ لِأَهْلِ الْمَعَاصِي... إلی آخر الحدیث»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۸.
- ↑ «پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از (هدایت و) نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، تنها آنان رستگارانند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «يَعْنِي: الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ و الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا»
- ↑ «وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۲۹.
- ↑ «بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ فَكَانَ جَوَابُهُ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾ يَقُولُونَ لِأَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ هؤُلاءِ أَهْدى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ سَبِيلًا ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ [يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ] فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا﴾... الی آخر الحدیث»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ؟ قَالَ: مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ، وَ مَا يُحْكَمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لَهُ، لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ مَا أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ﴾»؛ وسائل الشیعه، ابواب کتاب القضاء، ج۲۷، ص۱۳۶-۱۳۷، باب ۱۱، ح۴.
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ الْغَنَوِيِّ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: فِي رَجُلٍ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَخٍ لَهُ مُمَارَاةٌ فِي حَقٍّلإ فَدَعَاهُ إِلَى رَجُلٍ مِنْ إِخْوَانِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ فَأَبَى إِلَّا أَنْ يُرَافِعَهُ إِلَى هَؤُلَاءِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ﴾»؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۱-۱۲، باب ۱، ح۲.
- ↑ «عَنْ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ: يَا مَعْشَرَ الْأَحْدَاثِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَأْتُوا الرُّؤَسَاءَ وَ غَيْرَهُمْ حَتَّى يَصِيرُوا أَذْنَاباً لَا تَتَّخِذُوا الرِّجَالَ وَلَائِجَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنَا وَ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْهُمْ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ»؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۳، باب ۱۰، ح۲۶.
- ↑ «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): يَا أَبَا الصَّبَّاحِ إِيَّاكُمْ وَ الْوَلَائِجَ فَإِنَّ كُلَّ وَلِيجَةٍ دُونَنَا فَهِيَ طَاغُوتٌ -أَوْ قَالَ نِدٌّ-»وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۳-۱۳۴، باب ۱۰، ح۲۷.
- ↑ كل ما يتخذه الإنسان معتمداً عليه و ليس من أهله.
- ↑ «آیا گمان بردهاید به حال خود رها میشوید پیش از آنکه خداوند معلوم کند مجاهدان حقیقی از میان شما که به جز خدا و رسول و مؤمنان مرجع و تکیهگاهی نپذیرفتهاند کیانند؟» سوره توبه، آیه ۱۶.
- ↑ «تنها ولیّ شما خدا و رسول او و آنانند که ایمان آورده و نماز بپا داشته و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «هر آنکس که از رسول نافرمانی کند پس از آنکه حق برای او روشن شد و راهی جز راه مؤمنین در پیش گیرد او را به همان که از او پیروی کرده میسپریم و در دوزخ میسوزانیم که بد عاقبت و سرانجامی است» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ «أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الطَّوَاغِيتُ وَ أَتْبَاعُهُمْ مِنْ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا...»
- ↑ «فَلَيْسَ يَعْرِفُ تَصَرُّفَ أَيَّامِهَا وَ تَقَلُّبَ حَالاتِهَا وَ عَاقِبَةَ ضَرَرِ فِتْنَتِهَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ وَ نَهَجَ سَبِيلَ الرُّشْدِ... وَ أَبْصَرَ حَوَادِثَ الْفِتَنِ وَ ضَلَالَ الْبِدَعِ وَ جَوْرَ الْمُلُوكِ الظَّلَمَةِ... فَاسْتَعِينُوا بِاللَّهِ، وَ ارْجِعُوا إِلى طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ مَنْ هُوَ أَوْلى بِالطَّاعَةِ مِمَّنِ اتُّبِعَ، فَأُطِيعَ»؛ اصول کافی، ج۸، ص۱۵.
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»اصول کافی، ج۸، ص۲۹۵.
- ↑ «حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ زَكَرِيَّا النَّقَّاضِ (الفیاض) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ النَّاسُ صَارُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صبِمَنْزِلَةِ مَنِ اتَّبَعَ هَارُونَ (ع)وَ مَنِ اتَّبَعَ الْعِجْلَ...»
- ↑ «وَ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يَدْعُو إِلَى أَنْ يَخْرُجَ الدَّجَّالُ إِلَّا سَيَجِدُ مَنْ يُبَايِعُهُ وَ مَنْ رَفَعَ رَايَةَ ضَلَالَةٍ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»؛ اصول کافی، ج۸، ص۲۹۶-۲۹۷.
- ↑ النجاشی، رجال النجاشی، ص۱۷۲.
- ↑ النجاشی، رجال النجاشی، ص۱۹۷.
- ↑ «إِنْ أَتَاكُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى أَيِّ شَيْءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ- فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لَيَنْقُضَهُ... الی آخر الحديث»؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ابواب جهاد العدو، ص۵۰، باب۱۳، ح۱.
- ↑ «لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ».
- ↑ «إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لَيَنْقُضَهُ».
- ↑ «أَنَّهُ قَالَ لِلْمَأْمُونِ لَا تَقِسْ أَخِي زَيْداً إِلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍ -فَإِنَّهُ كَانَ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)- غَضِبَ لِلَّهِ فَجَاهَدَ أَعْدَاءَهُ حَتَّى قُتِلَ فِي سَبِيلِهِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ- أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) يَقُولُ: رَحِمَ اللَّهُ عَمِّي زَيْداً إِنَّهُ دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى بِمَا دَعَا إِلَيْهِ...»
- ↑ «إِنَّ زَيْدَ بْنَ عَلِيٍّ لَمْ يَدَّعِ مَا لَيْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّهُ كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْ ذَلِكَ إِنَّهُ قَالَ: أَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)»؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۵۴، باب۱۳، ح۱۱.
- ↑ «قَالَ: ذُكِرَ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَنْ خَرَجَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)، فَقَالَ: لَا أَزَالُ أَنَا وَ شِيعَتِي بِخَيْرٍ مَا خَرَجَ الْخَارِجِيُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوَدِدْتُ أَنَّ الْخَارِجِيَّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ خَرَجَ وَ عَلَيَّ نَفَقَةُ عِيَالِهِ»، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۵۴، باب۱۳، ح۱۲.
- ↑ نسبت او چنین است: حسین بن علی بن الحسن بن الحسن بن الحسن بن علی (ع) در ایام خلافت موسی الهادی عباسی، سنه ۱۶۹ه.ق قیام کرد و در محلی به نام «فخ» در نزدیکی مکه به شهادت رسید.
- ↑ «قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُفَضَّلِ مَوْلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَقْتُولُ بِفَخٍّ وَ احْتَوَى عَلَى الْمَدِينَةِ دَعَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ إِلَى الْبَيْعَةِ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ: يَا ابْنَ عَمِّ لَا تُكَلِّفْنِي مَا كَلَّفَ ابْنُ عَمِّكَ، عَمَّكَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَيَخْرُجَ مِنِّي مَا لَا أُرِيدُ كَمَا خَرَجَ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُنْ يُرِيدُ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ: إِنَّمَا عَرَضْتُ عَلَيْكَ أَمْراً فَإِنْ أَرَدْتَهُ دَخَلْتَ فِيهِ وَ إِنْ كَرِهْتَهُ لَمْ أَحْمِلْكَ عَلَيْهِ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ ثُمَّ وَدَّعَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ حِينَ وَدَّعَهُ: يَا ابْنَ عَمِّ إِنَّكَ مَقْتُولٌ، فَأَجِدَّ الضِّرَابَ فَإِنَّ الْقَوْمَ فُسَّاقٌ يُظْهِرُونَ إِيمَاناً وَ يَسْتُرُونَ شِرْكاً وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، أَحْتَسِبُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ عُصْبَةٍ؛ ثُمَّ خَرَجَ الْحُسَيْنُ وَ كَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا كَانَ؛ قُتِلُوا كُلُّهُمْ كَمَا قَالَ (ع)»؛ اصول کافی، ج۱، ص۳۶۶.
- ↑ «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، مضى و اللّه مسلماً صالحاً صوّاماً آمراً بالمعروف ناهياً عن المنكر، ما كان في أهل بيته مثله»؛ علی بن الحسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۰۲.
- ↑ «قال: انتهى رسول اللّه (ص) إلی موضع فخّ... ثم قال: يقتل هاهنا رجل من أهل بيتي في عصابة من المؤمنين ينزل لهم بأكفان و حنوط من الجنة تسبق أرواحهم أجسادهم إلى الجنة»؛ علی بن الحسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۸۹.
- ↑ «قال: مرّ النبي (ص) بفخ، فنزل فصلّى ركعة، فلما صلّى الثانية بكى و هو في الصلاة، فلمّا رأى الناس النبي (ص) يبكي بكوا. فلما انصرف، قال: ما يبكيكم؟ قالوا: لما رأيناك تبكي بكينا يا رسول اللّه. قال: نزل عليّ جبرائيل لما صلّيت الركعة الاولى فقال: يا محمد إن رجلا من ولدك يقتل في هذا المكان، و أجر الشهيد معه أجر شهيدين»؛ علی بن الحسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۹۰.
- ↑ «قال: اکریت جعفر بن محمد (ع) من المدینه إلی مکه فلما ارتحلنا من بطن مُرّ قال لی: یا نصر! إذا انتهیت إلی فخ فأعلمنی قلت: أو لست تعرفه قال: بلی! و لکن أخشی أن تغلبنی عینی. فلما انتهینا إلی فخ دنوت من المحمل فإذا هو نائم فتنحنحت فلم یتنبّه فحرکنا المحمل فجلس فقلت: فقد بلغت، فقال: حُلّ محملی فحللته، ثم قال: صل القطار فوصلته ثم تنحیت به عن الجاده فأنخت بعیره فقال: ناولنی الأداوه و الرکوه فتوضأ و صلی ثم رکب فقلت له: جعلت فداک رأیتک قد صنعت شیئاً أفهو من مناسک الحج؟ قال: لا ولکن یقتل هاهنا رجل من أهل بیتی فی عصابه تسبق أرواحهم أجسادهم إلی الجنّه»؛ علی بن الحسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۹۰.
- ↑ «لَمَّا كَانَتْ بَيْعَةُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ صَاحِبِ فَخٍّ قَالَ: أُبَايِعُكُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ عَلَى أَنْ يُطَاعَ اللَّهُ وَ لَا يُعْصَى وَ أَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَنْ يُعْمَلَ فِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (ص) وَ الْعَدْلِ فِي الرَّعِيَّةِ وَ الْقَسْمِ بِالسَّوِيَّةِ وَ عَلَى أَنْ تُقِيمُوا مَعَنَا وَ تُجَاهِدُوا عَدُوَّنَا فَإِنْ نَحْنُ وَفَيْنَا لَكُمْ وَفَيْتُمْ لَنَالإ وَ إِنْ نَحْنُ لَمْ نَفِ لَكُمْ فَلَا بَيْعَةَ لَنَا عَلَيْكُمْ»؛ علی بن الحسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۶۹.
- ↑ «خداوند، ولىّ و سرپرست کسانى است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها خارج ساخته، به سوى نور مىبرد. ولى کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام ج۱.