خانه حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

حضرت زهرا در خانه همسر

زمانی‌که علی (ع) فاطمه زهرا (س) را به عقد خود درآورد، رسول خدا (ص) به او فرمود: علی جان! در جستجوی خانه‌ای برای خود باش. حضرت به جستجو پرداخت و با اندکی تأخیر از گفته رسول خدا (ص) خانه‌ای تدارک دید و مراسم ازدواج خود با فاطمه (س) را در آن برگزار کرد.

روزی پیامبر اکرم (ص) نزد دخترش آمد و فرمود: فاطمه جان! می‌خواهم شما را به منزل خودم انتقال دهم. فاطمه به رسول خدا (ص) عرضه داشت: پدر جان! با حارثة بن نعمان گفت و گو فرما تا یکی از خانه‌های خود را در اختیار ما قرار دهد. رسول خدا (ص) فرمود: حارثه آن‌قدر ما را در منزل خود جای داده که از او شرم دارم. این خبر به حارثه رسید، خدمت پیامبر آمد و عرضه داشت: ای رسول خدا! به من خبر رسیده که آن جناب قصد دارد فاطمه را به منزل خود منتقل گرداند، خانه‌های من که نزدیک‌ترین خانه‌های بنی نجّار به شما هستند، در اختیار شماست، من خود و آن‌چه دارم از خدا و رسول اوست، ای رسول خدا (ص) به خدا سوگند! مالی که از من می‌ستانی، از آن‌چه برایم باقی می‌نهی، دوست‌داشتنی‌تر است، رسول اکرم (ص) فرمود: راست گفتی خداوند به تو خیر و برکت عنایت فرماید. و بدین ترتیب، رسول خدا (ص) فاطمه را به خانه حارثه منتقل ساخت[۱].

فاطمه زهرا (س) به خانه شوهر انتقال یافت، وی از خانه رسالت و نبوّت به خانه امامت و ولایت منتقل گردید، آن مخدّره در فضایی آکنده از قداست‌ و پاکی زندگی می‌کرد که عظمت زهد و بی‌رغبتی به دنیا و ساده‌زیستی، بر آن فضا حاکم بود و زهرای مرضیّه در امور دنیوی و اخروی، شوهرش را یاری می‌داد.

علی (ع) فاطمه زهرا (س) را آن‌گونه که شایسته مقام وی بود احترام می‌نهاد، نه تنها بدین‌سبب که همسر وی بود بلکه بدین جهت که محبوب‌ترین آفریدگان خدا نسبت به رسول خدا (ص) و بانوی بانوان جهانیان تلقّی می‌شد و نور او از پیامبر و وجود مقدسش مجموعه فضایل و ارزش‌ها به‌شمار می‌آمد.

مدت اقامت امام علی و حضرت زهرا (س) در خانه حارثة بن نعمان دقیقا مشخص نیست ولی آن‌چه مسلّم است رسول خدا (ص) برای فاطمه خانه‌ای متّصل به مسجد خویش بنا نمود که مانند سایر خانه‌های همسرانش به مسجد راه داشت و زهرای بتول به خانه جدیدی که متصل به خانه خدا و رسول او بود، منتقل گردید.

پیامبر (ص) این نهال مقدس نبوی را بدون مراقبت رها نکرد و با رهنمودها و توجّهات خویش از او نگاهداری می‌کرد، این زن و شوهر در سایه پربرکت رسول اکرم (ص) و حمایت آن بزرگوار می‌زیستند، پیامبر پس از ازدواج زهرا (س) علاقه و محبّت و پند و سفارش‌هایی که بدو ارزانی داشت، به هیچ‌کس ابراز نکرد و معنای زندگی را به آن مخدّره آموخت و برایش فاش ساخت که اساس و پایه زندگی را، انسانیت تشکیل می‌دهد و سعادت و خوشبختی زناشویی، اگر بر اخلاق پسندیده و ارزش‌های اسلامی استوار باشد، از مال و دارایی و کاخ و زیب و زیور و اسباب و اثاثیه گرانبها و تجمّلات، برتر و بالاتر است.

آری، فاطمه زهرا (س) در سایه حمایت همسر خویش خوشبخت و شادمان زندگی می‌کند و ساده‌زیستی و بی‌تکلّفی در زندگی، از او فاصله نمی‌گیرد، او بانوی نمونه، همسر علی، دلاورمرد اسلام و وزیر، و نخستین مشاور رسول اکرم (ص) و پرچم‌دار پیروزی و جهاد است. بنابراین، زهرا می‌بایست درخور چنین مسئولیت بزرگی باشد و همان‌گونه که مادرش خدیجه در جهاد و مبارزات رسول خدا (ص) شرکت داشت و بر ناملایمات زندگی و دشواری‌های راه رسالت و دعوت پیامبر بزرگ اسلام، صبر و شکیبایی داشت، او نیز نسبت به علی همان‌گونه باشد.

فاطمه زهرا (س) به حق، شایستگی مسئولیتی را که خداوند برایش برگزیده بود، دارا و شایسته‌ترین الگوی مرد مسلمان مکتبی و برجسته‌ترین سمبل زن مسلمان تلقّی می‌شد.[۲].

خانه‌داری‌

خانه علی و فاطمه (س) تنها خانه‌ای بود که دو همسر معصوم و پاک و پیراسته از ارتکاب گناه و آلودگی را که برخوردار از فضایل اخلاقی و کمال انسانی بودند، در خود جای داده بود.

علی (ع) نمونه مرد کامل و فاطمه الگوی زن کامل در اسلام به‌شمار می‌آمد. این دو بزرگوار در سایه وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) به کمال رسیدند و آنها را با دانش و سایر فضیلت‌ها تغذیه کرد، گوش‌های شنوای آن‌دو از کودکی با آوای قرآن که رسول خدا (ص) شب و روز و هر لحظه برایشان تلاوت می‌کرد، مأنوس بود آن دو آگاهی بر غیب داشتند و دانش و معارف اسلامی را از سرچشمه اصلی و زلال آن دریافت می‌کردند، اسلام را در وجود شخص رسول خدا (ص) متبلور می‌دیدند، بنابراین، چگونه خانواده آنان، برجسته‌ترین الگو و نمونه خانواده مسلمان به‌شمار نیاید؟

خانه علی و فاطمه، برترین نمونه صفا و صمیمیت و اخلاص و مهر و محبّت بود، آن‌دو در زندگی، با مهر و عطوفت در اداره امور خانه و انجام کارهای آن با یکدیگر همکاری داشتند.

فاطمه (س) می‌فرماید: زمانی‌که رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهای مربوط به مردان معاف داشت، خدا می‌داند چه اندازه خوشحال شدم[۳]. زهرای مرضیّه (س) تربیت یافته مکتب وحی بود و به خوبی می‌دانست خانه و دژ استوار زن در اسلام از موقعیت فوق‌العاده مهمّی برخوردار است و اگر از انجام امور آن شانه تهی کند و به عرصه‌های دیگر بپردازد، در انجام وظائف خود در مورد تربیت فرزندان به نحوی بایسته، عاجز و درمانده خواهد شد. از این‌رو، با تقسیم کاری که رسول خدا (ص) انجام داد، چهره زهرا از شادی شکفت و دلشاد و مسرور گشت.

دخت رسول اکرم (ص) برای خوشبخت کردن خانواده خویش توش و توان خود را به‌کار می‌گرفت، انجام مسئولیت‌ها و وظائف خانه را با تمام دشواری‌ها و مشکلاتی که داشت، به دوش دیگران نمی‌افکند، به گونه‌ای که امیر مؤمنان (ع) دلش به حال او سوخت و ضمن ستودن کارهای او به مردی از قبیله سعد فرمود: آیا درباره خود و فاطمه برایت سخن نگویم؟ زهرا (س) در خانه من حضور داشت وی از همه خاندان رسول خدا (ص) نزد آن حضرت محبوب‌تر بود، فاطمه به اندازه‌ای مشک آب بر دوش کشید که جای بند آن بر سینه‌اش مانده بود و آن‌قدر دستاس گردانید که دستانش تاول زد و متورّم شد و به‌قدری خانه را جاروب زد که لباس‌هایش پر از گرد و غبار شد، و آن‌قدر آتش زیر دیگ برافروخت که لباس‌هایش از دود تیره شد، و در این خصوص آسیب فراوانی دید، به او گفتم: خدمت پدر بزرگوارت برو و از او بخواه خدمتکاری در اختیارت قرار دهد تا سختی انجام این امور را از دوش تو بردارد، وی نزد رسول خدا (ص) رهسپار شد، ملاحظه کرد عدّه‌ای با حضرت مشغول سخن گفتن‌اند، شرم کرد و به خانه بازگشت.

علی (ع) فرمود: رسول خدا (ص) پی برد که فاطمه برای انجام کاری نزدش آمده بود، امام فرمود: پیامبر اکرم (ص) صبح زود روز بعد به خانه ما آمد که هنوز در بستر بودیم و فرمود: سلام علیکم من پاسخ دادم: و علیک السلام ای رسول خدا! بفرمایید داخل، به مجرد اینکه رسول خدا (ص) نزد ما نشست فرمود: فاطمه جان! دیروز نزد من چکار داشتی؟ امام (ع) فرمود: ترسیدم اگر زهرا به پدر پاسخ ندهد، حضرت به‌پا خاسته و برود.

بدین‌سان علی (ع) رسول خدا (ص) را در جریان کار فاطمه قرار داد: عرضه داشتم: ای رسول خدا (ص) من ماجرا را به عرض شما می‌رسانم، فاطمه به اندازه‌ای مشک آب بر دوش کشید که جای بند آن سینه‌اش را آزرده و آن‌قدر آسیا گردانده که دستانش تاول زده و متورّم شده است، و به قدری خانه را جاروب زده که لباسش پر از گرد و غبار گشته، و در اثر آتش برافروختن زیر دیگ، رنگ لباس‌هایش از دود، تیره شده، من به او پیشنهاد کردم: خوب است نزد پدر بزرگوارت بروی و از او بخواهی خدمتکاری در اختیار تو قرار دهد تا از آسیب‌هایی که بر تو وارد می‌شود، بکاهد، رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: آیا دوست دارید چیزی که به مراتب از خادم بهتر است به شما بیاموزم؟ هنگام خواب، سی و سه بار سبحان الله و سی سه بار الحمد للّه و سی و چهار بار الله اکبر بگویید.

در روایت دیگری آمده است: وقتی زهرا (س) وضعیت خود را به عرض پدر رسانید و کنیزکی از حضرت خواست، رسول خدا (ص) به گریه افتاد و فرمود: فاطمه جان! سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث گرداند، چهارصد تن انسان گرسنه و بدون لباس در مسجد به‌سر می‌برند، اگر از خدای خویش بیم نداشتم آن چه را درخواست کردی به تو می‌دادم، فاطمه جان! من نمی‌خواهم اجر و ثواب تو نصیب یک کنیزک شود، ولی از آن بیم دارم که علی بن ابی طالب فردای قیامت در پیشگاه خدا وقتی حق خویش را از تو مطالبه می‌کند، با تو به احتجاج برخیزد و سپس ذکر تسبیح را به او آموخت.

امیر مؤمنان (ع) به فاطمه (س) فرمود: فاطمه جان! تو به قصد خواسته‌ای دنیایی خدمت پیامبر رفتی، ولی خداوند اجر و پاداش آخرت را به ما ارزانی داشت[۴].

روزی رسول خدا (ص) بر علی (ع) وارد شد، ملاحظه کرد او و فاطمه با دستاس سنگی آرد تهیه می‌کنند، پیامبر به آنان فرمود: کدام یک خسته شده‌اید؟ علی (ع) عرضه داشت: فاطمه خسته‌تر است. رسول خدا (ص) به فاطمه (س) فرمود: دخترم به‌پا خیز. فاطمه به‌پا خاست و پیامبر جای او نشست و در گرداندن آسیا و آرد کردن گندم با علی (ع) همکاری نمود[۵].

از جابر بن عبد الله انصاری روایت شده گفت: رسول خدا (ص) دید فاطمه ردایی از جلّ‌های شتر پوشیده و با دستان خود آسیا می‌گرداند و فرزندانش را شیر می‌دهد، از دیدن این منظره اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود: دخترم! تلخ کامی‌های دنیا را برای دست‌یابی به شیرینی آخرت، بگذران. فاطمه در پاسخ پدر عرض کرد: خدا را بر نعمت و کرامت‌هایش شکر و سپاس می‌گویم و خداوند این آیه شریف را نازل فرمود: ﴿وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى[۶][۷]‌.

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: امیر مؤمنان (ع) همواره برای خانه هیزم تهیه می‌کرد و آب بر دوش می‌کشید و خانه را جاروب می‌کرد و فاطمه (س) آرد تهیه می‌کرد و خمیر می‌نمود و نان می‌پخت[۸].

از انس منقول است که گفت: روزی بلال در گفتن اذان نماز صبح تأخیر داشت، رسول خدا (ص) به او فرمود: «مَا حَبَسَكَ‌»؛ چه چیز سبب تأخیر تو شد عرض کرد: گذارم به فاطمه (س) افتاد دیدم دستاس می‌گرداند و کودکش گریه می‌کند، به او عرض کردم: اگر اجازه بفرمایی من دستاس را بگردانم و شما کودک را آرام کنید و یا بر عکس. فاطمه (س) فرمود: بلال! من بهتر از تو می‌توانم کودک را آرام کنم. و همین‌کار سبب تأخیر من شد. حضرت فرمود: تو بر فاطمه ترحم کردی، خداوند تو را مورد ترحّم قرار دهد[۹].

اسماء بنت عمیس از فاطمه دخت رسول خدا (ص) روایت کرده که روزی پیامبر اکرم (ص) بر من وارد شد و فرمود: فرزندانم حسن و حسین کجایند؟ فاطمه عرضه داشت: در منزل چیزی برای خوردن نداشتیم و علی گفت: من آن‌دو را نزد فلان شخص می‌برم. رسول خدا (ص) در پی کودکان رفت دید در کنار چشمه‌ای مشغول بازی‌اند و مقداری خرما مقابل آنهاست، پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: علی جان! قبل از شدت گرما قصد نداری فرزندانم را به خانه برگردانی؟ عرض کرد: ای رسول خدا! در منزل چیزی برای خوردن نداشتیم، اگر شما لحظه‌ای جلوس فرمایید من مقداری خرما برای فاطمه تهیه می‌کنم. حضرت مقداری خرما که جمع‌آوری کرد آنها را در گوشه پیراهن خود ریخت و به خانه بازگشت[۱۰].

از عمران بن حصین نقل شده گفت: خدمت رسول خدا (ص) نشسته بودم که فاطمه وارد شد و برابر حضرت ایستاد، پیامبر نگاهی به فاطمه کرد دید از شدّت گرسنگی و بی‌رمقی رنگ چهره مبارکش به زردی‌گراییده است، دو بار فرمود: فاطمه جان نزدیکم بیا. فاطمه نزدیک شد و برابر پدر ایستاد، پیامبر اکرم دست مبارک خویش را مکان گردنبند فاطمه بر سینه‌اش نهاد و انگشتان خود را فاصله داد و عرضه داشت: ای خدایی که گرسنگان را سیر و مردم را از هلاکت نجات می‌بخشی، هیچ‌گاه فاطمه‌ام را گرسنه مگذار[۱۱].

آری، دنیا در نگاه فاطمه دخت نبیّ اکرم، دست و پنجه افکندن با سختی و دشواری و رنج و گرسنگی و خستگی توانفرساست. ولی همه این امور، آمیخته با شیرینی صبر و بردباری و بخشش و ایثار زهرا بود و در ازای آن به نعمت‌های بی‌پایان الهی دست می‌یافت، بهره روزی که صبر پیشگان پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌کنند.

با کنکاشی در زندگی حضرت زهرا (س) به روشنی درمی‌یابیم که زندگی آن مخدّره حتی پس از در اختیار داشتن دارایی فراوان و گشایشی که به ویژه پس از پیروزی بر یهودیان بنی نضیر و خیبر و مالکیّت فدک برای او حاصل شد، نسبت به قبل هیچ‌گونه تغییری نکرد، با اینکه درآمد فراوان فدک به روایتی بالغ بر بیست و چهار هزار دینار و به نقلی سالانه هفتاد هزار دینار بوده است[۱۲].

زهرا (س)، نه خانه‌اش را مرمّت کرد و نه کاخی بنا نهاد و نه لباس حریر و ابریشم و دیبا پوشید و نه در پی دست‌یابی به اشیاء گرانبها برای خود برآمد، بلکه همه آنها را میان فقرا و مستمندان و در راه دعوت مردم به پرستش خدا و گسترش دین اسلام هزینه می‌کرد... همسرش علی (ع) نیز چنین بود، وی یکصد حلقه چشمه و قنات در ینبع حفر کرد و به آب رساند[۱۳] و سپس همه آنها را وقف بر حاجیان کرد و زکات اموال آن بزرگوار سالیانه به چهل هزار دینار، بالغ می‌گردید[۱۴] و تنها همین مبالغ برای تأمین زندگی همه خاندان بنی هاشم کافی بود، اگر نگوییم جمعیت انبوهی از دیگر مردم را نیز بسنده بود؛ زیرا در آن زمان برای خرید یک خدمتکار زن سی درهم و برای خرید و تهیه لوازم بسیاری از زندگی، یک درهم کافی بود[۱۵].

خوش‌رفتاری‌

فاطمه زهرا (س) در خانه بزرگترین شخصیت اسلامی که بی‌تردید جایگاهی پس از پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) داشت، زندگی کرد، مردی که تمام توجهش پرچمداری اسلام و دفاع از این آیین مقدس بود.

آن روز که سپاهیان اسلام همواره در آماده‌باش کامل قرار داشتند، اوضاع و شرایط سیاسی، فوق‌العاده حسّاس و مهم بود؛ زیرا هر سال جنگ‌های خانمان‌براندازی با دشمنان به وقوع می‌پیوست و امام علی (ع) در بیشتر آن‌ نبردها شرکت داشت. زهرا اطهر نیز با فراهم آوردن فضای لازم و گرم و مهر و محبّت مطلوب در خانواده مشترک خویش، در پاداش جهاد و مبارزه علی نیز تشریک مساعی داشت زیرا آن‌گونه که در روایت آمده، جهاد زن، در خوب شوهرداری کردن است[۱۶].

صدّیقه طاهره (س) همسر خویش را در کارها تشویق می‌فرمود و شجاعت و دلاوری و جانفشانی‌اش را می‌ستود و در نبردهایی که امام در پیش داشت، او را تقویت می‌کرد، زخم‌هایش را مرهم می‌نهاد و درد و رنج‌های او را آرامش می‌بخشید و خستگی را از تنش بیرون می‌کرد تا آنجا که علی (ع) فرمود: هرگاه به زهرا می‌نگریستم، با این نگاه غم و اندوه از وجودم رخت برمی‌بست[۱۷].

فاطمه (س) بر انجام وظائف و مسئولیت‌های زندگی زناشویی، فوق‌العاده توجّه داشت و هیچ‌گاه بدون اجازه شوهر از خانه بیرون نرفت، یک‌بار نیز او را خشمگین نساخت و در خانه شوهر دروغ نگفت و به او خیانت نورزید و از فرمانش سر برنتافت و امام علی نیز متقابلا همین احترام و محبّت را نسبت به او قائل بود و از مقام و منزلت بلند زهرا (س) آگاه بود، تا آنجا که فرمود: به خدا سوگند! از آن زمان که زهرا به خانه‌ام آمد تا دنیا را وداع گفت هیچ‌گاه او را به خشم نیاورده و به رنج نیفکندم، او نیز هرگز مرا خشمگین نساخت و از فرمانم سرپیچی نکرد[۱۸].

امام علی (ع) در آخرین لحظات عمر شریف حضرت زهرا (س) آن‌گاه که خواست به او وصیّت کند، امام (ع) همه آن موارد را به یاد آورد، به علی (ع)‌ وصیّت کرد: پسر عمو! از آن زمان که با من زندگی کرده‌ای آیا به تو دروغ گفته و یا خیانت ورزیده و یا از فرمانت سر برتافته‌ام؟ علی (ع) فرمود: زهرا جان! از گفتن چنین سخنانی به خدا پناه می‌برم، تو به عظمت خدا آگاه‌تر، و نیکوکارتر و تقواپیشه‌تر و بزرگوارتر از آن بودی که چنین سخنانی درباره‌ات گفته شود، تو بیش از همه از خدا بیم داشتی، به خدا سوگند! یک بار دیگر مصیبت جانکاه رسول خدا (ص) برایم تکرار شد، رحلت و از دست دادن تو، فوق العاده برایم سنگین است، همه از خداییم و به سوی خدا بازمی‌گردیم[۱۹].

از ابو سعید خدری نقل شده گفت: علی بن ابی طالب (ع) روزی گرسنه بود نزد فاطمه آمد و بدو فرمود: فاطمه جان! چیزی در خانه داری تا رفع گرسنگی کنم؟ عرض کرد: خیر، سوگند به آن کسی که پدرم را به پیامبری و تو را به وصایت و جانشینی وی کرامت بخشید امروز چیزی برای خوردن در اختیار ندارم و از دو روز پیش خوراکی نداشتیم مگر همان مقداری که شما را بر خود و فرزندانم حسن و حسین ترجیح دادم.

علی (ع) فرمود: فاطمه جان! چرا مرا در جریان قرار ندادی برایتان چیزی تهیه کنم؟ حضرت زهرا (س) عرضه داشت: ای ابو الحسن! من از خدای خود شرم دارم تو را بر تهیه چیزی که قادر بر آن نیستی مجبور کنم[۲۰].

این زن و مرد نمونه اسلام، بدین‌گونه گذران زندگی کردند، آنان وظایف خود را انجام دادند و برجسته‌ترین الگوی اخلاق اسلامی را ارائه دادند، چرا این‌گونه نباشد؟ در صورتی که رسول خدا (ص) در شب عروسی آن دو، به علی (ع) فرمود: علی جان! همسرت، بهترین همسر است و به فاطمه (س) فرمود: فاطمه جان! شوهرت بهترین شوهر است[۲۱] و فرمود: «لَوْ لَا عَلِيٌ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْؤٌ»[۲۲].[۲۳].

نقش مادری‌

مسئولیت مادری از وظائف حسّاس و فوق‌العاده مهمّی بود که بر دوش زهرا (س) نهاده شده بود، وی دارای پنج فرزند به نام‌های حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و محسن که قبل از ولادت به شهادت رسید[۲۴]، شد. و خدای سبحان مقرّر فرمود نسل و دودمان رسول خدا (ص) از فاطمه (س) به وجود آید.

چنان‌که پیامبر اکرم با این فرموده از این موضوع خبر داد: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ ذُرِّيَّةَ كُلِّ نَبِيٍّ فِي صُلْبِهِ وَ جَعَلَ ذُرِّيَّتِي فِي صُلْبِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع)»[۲۵]؛ خداوند دودمان هر پیامبر را در صلب آن پیامبر قرار داده ولی دودمان مرا در صلب علی بن ابی طالب مقرر داشته است.

فاطمه زهرا (س) پرورش یافته مکتب وحی و نبوّت بود. و به خوبی از شیوه‌های تربیتی اسلام آگاهی داشت، کاربرد این شیوه‌ها در تربیت شخصیتی چون امام حسن (ع) که وی را برای تحمّل بار مسئولیت رهبری مسلمانان مهیا ساخت و در دشوارترین لحظات تاریخ رسالت، نگرانی و رنج و اندوه را به جان خرید، متبلور گشت و برای حفاظت از آیین اسلام و جان مؤمنان، با اکراه‌ و بی‌میلی با معاویه از در صلح و آشتی درآمد و اعلان داشت که اسلام، آیین صلح و صفاست و هرگز به دشمنان اجازه نمی‌دهد با بهره‌گیری از مشکلات داخلی آن، آیین الهی را مورد هدف قرار داده و به موضع ضعف بکشانند و با این‌کار خود، معاویه را مبهوت ساخت و طرح و برنامه‌هایش را با شکست مواجه و توطئه‌های وی را برای زنده کردن مجدّد جاهلیّت، نقش بر آب نمود و گمراهیگری او را هرچند پس از گذشت مدتی، برای توده مردم آشکار ساخت و به بازی سیاسی که معاویه قصد داشت آن را میان مسلمانان گسترش دهد، پایان بخشید.

زهرای مرضیه (س) فرزندی چون حسین (ع) تربیت کرد که در راه خدا و برای مبارزه با جور و ظلم و ستم‌پیشگان، از جان خود و خاندان و عزیزترین یارانش گذشت، تا با خون مقدسش درخت سر برافراشته اسلام را آبیاری نماید. زنانی چون زینب و ام کلثوم در دامان زهرا (س) تربیت یافتند و به آنان درس از خودگذشتگی و جانفشانی و پایداری در برابر ستم‌پیشگان را آموخت، تا در برابر سلطه ارباب جور و ستم، سر فرود نیاورده و تسلیم نشوند و در کمال جرأت و صراحت در برابر قدرت بنی امیّه به حق، سخن گویند تا از اهمیّت توطئه بر ضدّ دین و امّت رسول اکرم (ص) پرده برداشته شود.[۲۶].

همدوش پیامبر (ص)‌

زهرا (س) پیش از فتح مکه‌

از آن زمان‌که رسول خدا (ص) وارد مدینه منوّره شد همواره در صدد نابود ساختن ارکان جاهلیت و خشکاندن ریشه‌ها و متلاشی نمودن مراکز و پایگاه‌های آن برآمد. بنابراین، حیات و زندگی رسول اکرم (ص) در مدینه منوّره همانند مکّه، در راستای مبارزه و سازندگی، نبرد با مشرکان و منافقان و یهود و مسیحیان و ایجاد دولت بزرگ اسلامی و گسترش دعوت و تبلیغ آن در تمام نقاطی که امکان رسیدن صدای توحید و یکتاپرستی بدانجا میسّر بود، تلقّی می‌شد. رسول اکرم (ص) گاهی با سخن گفتن و اعتقاد و ایمان و گاهی با قدرت شمشیر و نیروی خویش و به شیوه‌ای که موقعیت و حکمت اقتضا می‌کرد، به مبارزه می‌پرداخت.

پیامبر اسلام (ص) این‌گونه و در مرحله بسیار دشواری به مبارزه پرداخت و اموال و سپاه و امکانات نظامی وی نه تنها با امکانات لشکریان احزاب و نیروهای جور و ستم و گمراهگری که مانع پیشرفت حق و هدایت الهی بودند، برابری نمی‌کرد بلکه به مراتب پایین‌تر از آنان بود، امّا تمام قدرت و توان آن حضرت بر ایمان وی و امید به پیروزی از پیشگاه پروردگار خویش و بر ایثارگری یاران باوفا و مخلصش، استوار بود.

کسی که به مطالعه تاریخ رسالت و مبارزات رسول اکرم (ص) و صبر و بردباری آن بزرگوار بپردازد، به عظمت این انسان بزرگ آرمان‌خواه آشنا می‌شود و به قدرت و عزم و اراده و درجه صبر و شکیبایی و توجهات و عنایات الهی از او و مبارزاتی که پرچمداری جهاد و مبارزه را در برابر وی عهده‌دار بودند، پی می‌برد و کانون پیروزی و قدرت واقعی را درمی‌یابد.

این برهه از مبارزات سخت و دشوار، با تمام شرایط و ابعادش، بر فاطمه زهرا (س) گذشت و آن مخدّره در پرتو حمایت شوهر و پدر بزرگوارش و با روح لطیف و احساسات خود و با تلاش در خانه و همکاری و مشارکت با پدر ارجمندش در رنج و گرفتاری‌ها، زندگی کرد. فاطمه (س) شاهد جهاد و مبارزه‌ پدر و صبر و بردباری آن حضرت و ناظر مجروح شدن وجود مقدس نبیّ اکرم (ص) در جنگ (احد) و شکسته شدن دندان مبارک آن بزرگ‌مرد بود و با چشم خود می‌دید که منافقان پدرش را چگونه تنها گذاشتند و نظاره‌گر شهادت عموی پدرش حضرت حمزه شیر خدا و جمعی از مؤمنان برجسته و یاران آن حضرت بود.

روایت شده: هنگامی که فاطمه زهرا (س) و صفیّه- پس از جنگ احد- خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شدند و چشمشان به وجود مقدس پیامبر افتاد رسول خدا (ص) به علی (ع) دستور داد: (علی جان) مگذار عمّه‌ام وضعیّت مرا ببیند او را نگاه دار ولی اجازه بده فاطمه نزدم بیاید. وقتی فاطمه به رسول خدا (ص) نزدیک شد و چشمش به پیشانی شکسته و دهان پر از خون پدر افتاد، فریاد زد و به پاک کردن خون مشغول شد و همواره می‌گفت: خشم شدید خدا بر کسانی که چهره پیامبر خدا را خونین ساختند. رسول اکرم (ص) با دست مبارک خود، خون چهره‌اش را برمی‌گرفت و به هوا می‌پاشید و قطره‌ای از آنها باز نمی‌گشت[۲۷].

فاطمه (س) می‌کوشید زخم بدن رسول خدا (ص) را پانسمان کند و از خونریزی جلوگیری به عمل آورد، علی (ع) بر زخم آب می‌ریخت و فاطمه آن را شستشو می‌داد و زمانی‌که دخت رسول خدا از بند آمدن خون مأیوس شد قطعه حصیری را در آتش سوخت و به خاکستر تبدیل شد و خاکستر آن را بر زخم نهاد تا خونریزی قطع شد[۲۸].

تاریخ حاکی است که زهرای مرضیه (س) با روح و احساسات لطیف‌ خویش در موارد بسیاری از مبارزات و صبر و بردباری و جهاد پدر، با آن بزرگوار تشریک مساعی داشت.

روایت شده: رسول اکرم (ص) در بازگشت از نبردی، با ورود به شهر، داخل مسجد شد و دو رکعت نماز بجا آورد و آن‌گاه - طبق معمول - قبل از رفتن به خانه‌های همسرانش، به خانه زهرا رفت تا از وی دیدار و از دیدنش شادمان گردد ولی زهرا (س) با مشاهده آثار خستگی زاید الوصفی در چهره پدر بزرگوار، نگران شد و به گریه افتاد، رسول خدا (ص) پرسید: فاطمه جان! چرا گریه می‌کنی؟ عرضه داشت: پدر جان! می‌بینم رنگ چهره مبارکت زرد شده است. حضرت فرمود: فاطمه جان! خدای عزّوجلّ پدرت را به رسالتی برانگیخته که وارد هر خانه‌ای چه از خشت و گل و چه از چادر موئین خواهد شد، به عزّت در ایمان و یا به ذلّت در کفر و بدین ترتیب رسالت پدرت همه کره زمین را فراخواهد گرفت[۲۹].

مهر و عاطفه و توجه و عنایت و ایثار و از خودگذشتگی و مشارکت زهرا (س) با پدر بزرگوارش به عنوان رهبر و پیامبر عظیم الشأن اسلام در سختی‌ها و تنگناها، محدود به همین نمی‌شد. روزی رسول خدا (ص) که در کنار یارانش برای سنگربندی مدینه و حراست از اسلام، مشغول حفر خندق بود فاطمه زهرا (س) که قرص نانی در دست داشت خدمت پدر رسید و آن را به دست حضرت داد، رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه جان! چه برایم آورده‌ای؟ عرضه داشت: این نان‌ها را برای فرزندانم پخته بودم و قرصی از آن را برای شما آوردم. رسول خدا (ص) فرمود: دخترم! این نخستین غذایی است که پدرت پس از سه روز در دهان می‌نهد[۳۰].

این‌گونه عملکرد، پرتوی درخشان از جهاد و مبارزه یک زن مسلمان ارائه می‌دهد که زهرای مرضیه (س) آن را در پرتو حمایت رسول خدا (ص) به منصّه ظهور رساند. آن مخدّره برای تقویت دین با تمام توان مشارکت می‌جوید و دوشادوش پدر و همسر و فرزندانش در یک عرصه و یک خندق، به جهاد و مبارزه می‌پردازد تا در صفحات تاریخ برای نسل‌های بعدی مسلمانان، درسی عملی بنگارد تا این نسل به دور از هوا و هوس و بیهوده‌گرایی و تباهی به زندگی برخاسته از ایمانی که اساس و پایه‌اش، توحید و یکتاپرستی است، پی ببرد و آشنا گردد.[۳۱].

زهرا (س) در فتح مکه‌

آن‌گاه که بانوی بانوان حضرت فاطمه (س) شاهد سر فرودآوردن بخش عظیمی از مردم جزیرة العرب تحت قلمرو حکومت اسلامی و گرایش به رسالت پدر بزرگوارش بود، احساس سرور و شادمانی می‌کرد. اکنون این قریش بود که با آن همه گستاخی و غرورش یکی از سران خود را به یثرب پایتخت و مرکز اسلام اعزام می‌دارد تا جهت تمدید مدت پیمان‌نامه‌ای که در سفر عمره رسول خدا (ص) در سال ۶ هجری در حدیبیه به امضای دو طرف رسید، با نبیّ اکرم (ص) گفت و گو و مذاکره کند.

قریش پس از پیمان‌شکنی خود نسبت به قراردادی که به امضای دو طرف رسیده بود، رئیس خود ابو سفیان را به مدینه فرستادند تا درخواست قریش را بر پیامبر عرضه کند ولی از آنجا که پاسخی از رسول خدا (ص) نشنید، به گروهی از مسلمانان پناه جست و هیچ‌کس حتی دخترش رمله همسر پیامبر او را پناه نداد، به علی (ع) و فاطمه زهرا (س) متوسل شد تا در پیشگاه رسول‌ خدا (ص) برایش وساطت کنند و امام علی و زهرا و حسنین (ع) هیچ‌یک، درخواست او را پذیرا نشدند وقتی ابو سفیان از پناه جستن به مسلمانان مأیوس شد، نومید و ترسان و شکست خورده، با ناکامی و خواری و ذلّت به مکه بازگشت.

زهرای اطهر (س) از برخورد پدر بزرگوارش با ابو سفیان، یقین حاصل کرد که حضرت به زودی مکه را خواهد گشود، ایّام فتح مکه نزدیک شد و رسول اکرم (ص) با سپاهی به استعداد ده هزار تن از مسلمانان که پرچم رسول خدا (ص) را پسر عمو و وصی‌اش علی بن ابی طالب (ع) در دست داشت، رهسپار مکه گردید و فاطمه (س) نیز به همراه دیگر زنان مسلمان، پدر بزرگوارش را همراهی می‌کرد، حضرت زهرا (س) در کنار پدر ارجمند خویش، از پیروزی و ظفر به دست آمده در فتح مکه، شاد و مسرور بود. وی بت‌ها را زیر پای پدر می‌دید و قریش به آن حضرت پناه می‌جستند و می‌گفتند: تو برادری بزرگوار و پسر برادری ارجمند هستی و پدرش در پاسخ آنان می‌فرمود: شما آزادید، می‌توانید بروید.

روزهایی را که زهرای مرضیه (س) در کنار پدر عزیز خود در مکه سپری می‌کرد، سرشار از خاطره بود، فاطمه خاطره دورانی را که مشرکان، پدر بزرگوار و یارانش را تحت تعقیب قرار داده و در شعب به محاصره درآوردند به یاد می‌آورد و از مادرش خدیجه و عموی پدرش ابو طالب، خاطره‌ها داشت.

فاطمه (س) در آن مسافرت پیروزمندانه، شاهد متلاشی شدن و انهدام دژها و قلعه‌های قبایل هوازن و ثقیف و هم‌پیمانان آنان بود که تا آن روز هم‌چنان بر موضع‌گیری سخت خود نسبت به اسلام باقی مانده بودند و می‌دید که اموال و دارایی و زنان و فرزندان آنها در جنگ حنین به غنیمت مسلمانان درآمد.

بدین ترتیب، فاطمه (س) به اتفاق پدر و همسر خویش به مدینه انصار بازگشت و مکه تفرّجگاه دوران کودکی خود و زادگاه خاندان و خویشاوندان را ترک گفت. بانوی بزرگ اسلام دو سال پس از این مسافرت تاریخی که از بهترین روزهای عمر شریفش به‌شمار می‌آمد، زندگی کرد؛ زیرا اسلام در این برهه در کلیه نقاط جزیرة العرب گسترش یافته و برترین دین و آیین الهی تلقی می‌شد[۳۲].[۳۳]

منابع

پانویس

  1. طبقات ابن سعد، ج۸، ص۲۲ چاپ دارالفکر.
  2. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۱۱۸.
  3. بحار الانوار، ج۴۳، ص۸۱.
  4. بحار الانوار، ج۴۳، ص۸۵.
  5. بحار الانوار، ج۴۳، ص۵۰.
  6. «و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی» سوره ضحی، آیه ۵.
  7. بحار الانوار، ج۳، ص۸۶.
  8. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۵۱.
  9. ذخائر العقبی، ص۶۱.
  10. ذخائر العقبی، ص۱۶۱.
  11. نظم درر السمطین، ص۱۹۱.
  12. سفینة البحار، ج۷، ص۴۵.
  13. مناقب، ج۲، ص۱۲۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۲.
  14. کشف المحجة، ص۱۳۳؛ انساب الأشراف، ج۲، ص۱۱۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۴۳، اسد الغابه، ج۴، ص۲۳.
  15. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص۱۲۰.
  16. وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۱۱.
  17. مناقب خوارزمی، ص۳۵۳.
  18. مناقب خوارزمی، ص۳۵۳.
  19. روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.
  20. بحار الأنوار، ج۴۳، ص۵۹.
  21. بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۱۷ و ۱۳۲.
  22. «اگر علی وجود نداشت کسی لایق همسری فاطمه نبود» کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.
  23. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص۱۲۶.
  24. پس از رحلت رسول اکرم (ص) که امام علی (ع) از بیعت با خلیفه امتناع ورزید، مهاجمان به خانه زهرا (س) یورش بردند و محسن فرزند فاطمه در اثر ضربت مهاجمین سقط شد. ابن عساکر در بیان شرح حال امام حسن (ع) فرزندان زهرا را برمی‌شمرد و می‌گوید محسن در زمان حیات پدر بزرگوارش از دنیا رفت.
  25. تاریخ بغداد، ج۱، ص۳۱۶؛ کنز العمال، ج۱۱، صح ۳۲۸۹۲.
  26. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۱۲۹.
  27. بحار الانوار، ج۲، ص۹۶؛ احمد بن حنبل در مسند خود، ج۵، ص۳۳۴ روایت را به همین معنا آورده است.
  28. فضائل الخمسه، ج۳، ص۱۶۱.
  29. فضائل الخمسه فیروزآبادی، ج۳، ص۱۶۱؛ حلیة الأولیاء ابو نعیم، ج۲، ص۳۰؛ کنز العمال، ج۱، ح۱۴۴۸.
  30. ذخائر العقبی، ص۴۷؛ فضائل الخمسه، ج۳، ص۱۶۱.
  31. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۱۳۰.
  32. به سیرة الائمة الاثنی عشر، ج۱، ص۱۰۰- ۱۰۵ مراجعه شود.
  33. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص۱۳۴.